چنین پارادایم و فرآیندی به ویژه وقتی پای ترقی و تکامل و تعالی و رشد به میان بیاید و منیت و خودخواهی و ارتجاع و واپس گرایی و جمود و ایستایی رخت بربندد و چارچوب و مانفیست انسان، علم، اندیشه و وجدان و معنویت و معرفت لحاظ گردد، امری پسندیده و متعارف می باشد/ زبان ماست که نظر ما را درباره واقعیت تعیین می کند/ بسیاری از مشکلات، انحرافات، جدل ها و حوادث غیر مترقبه و چالش ها از آن جا ناشی می شود که انسان ها ارزش و جایگاه زبان و ویژگی ها و طبقات و اعماق آن را درک ننموده و با زبان و کلام به مفهوم دقیق کلمه آشنایی و مؤانست نداشته باشند/ تکامل، ترقی، رشد و نقادی در جهان بینی، انسان شناسی و متد علمی، فلسفی او جایگاه مهمی دارد و شجاعت و شهامت علمی و کلامی ایجاب می کند که انسان و هر صاحب مکتب و حزب و ایدئولوژی، دگماتیسم را پس زده و دریچه نوآوری و تفکر را بگشاید...
هفته وحدت، بهانه و محملی بوده و هست تا یک بار دیگر و از منظری نوین و پویا به موضوع بنیادین وحدت میان کلیت جامعه و امت در زمینه های دینی، مذهبی، قومی، نژادی، فرهنگی و حتی تمدنی و در بعد کلان نگریسته و اندیشیده شود.
حال، میلاد مسعود و با برکت حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) و حضرت امام جعفر صادق(ع) در این ایام و تقارن آن با چنین پروسه ای، بر عظمت و نورانیت و قداست چنان موضوع مهمی افزوده است.
پیامبر عظیم الشأنی که رسالت او در تداوم و استمرار حرکت توحیدی و انسان ساز جمیع مردان بزرگ تاریخ و انبیاء الهی و بلکه مکمل منشور آنان و نویدبخش رهایی کامل بشریت از دام جهل و غفلت و ستم بوده و امامت امام صادق(ع) نیز در خط سیر استکمالی همان رسول و منبع پایان ناپذیر علم و حکمت و عرفان و فلسفه و راهنمای زندگی و رشد و کمال و توسعه می باشد.
اندیشمندان مغرب و مشرق از تمامی ادیان و مذاهب و تمدن ها نظیر ابن خلدون، مفید، طوسی، طبرسی، مجلسی، ویل دورانت، ابن رشد، گوستاولوبون و ... به فلسفه و ضرورت و جامعیت تز فوق و یک دکترین جامع الاطراف و بین الطرفینی با سانترالیسم جوهری واحد که از الوهیت- انسانیت سرچشمه گرفته سخن گفته اند.
از برخی آرایه های جنبی و افراط و تفریط که بگذریم بایستی اذعان نمود که انرژی کل جوامع و ادیان و تمدن ها از حق و حقیقت نشئت یافته و سمت گیری و جهت گیری تمامی آنها امانیسم به معنی و مفهوم اصیل و راستین و خالص آن می باشد.
از منظر و دپارتمان اساسی دین و علم و فرهنگ و نخبگان و فرهیختگان جهان و فرادینی- مذهبی- فرهنگی همگان قبل از آن که متعلق به فرقه، دین، مذهب یا تمدنی باشند، موحدند و قبل از موضوع وحدانیت و موحد بودن، انسان هستند.
بشر بودن جملگی آدمیان و تعلق آنها به آدم ابوالبشر (ع) و قرار گرفتن آحاد خلائق از هر کجای جهان در یک جاده و با یک هدف متعالی- انسانی هرگز منافی و متضاد با ملزومات چنین رویکردی مثل سلائق گوناگون، راه کارها، رقابت ها و امکانات و ظرفیت های مختلف تباین و معاضدت ندارد.
آن چه مورد نگرانی و تشویش خاطر است جهل، غفلت، عدم دشمن شناسی، افتادن در دام شیاطین و تفرقه سازان و سودجویان و از سویی خنثی کردن انرژی خویشتن و نادیده انگاشتن پتانسیل عظیم انسانی و استراتژیک خود است.ادیان الهی و بالاخص دین مبین اسلام و قرآن کریم خبر در موارد استثنایی نظیر تهاجم بیگانگان و مستکبران و نشان رفتن کیان و وحدت و تمامیت ارضی و شرف و عزت انسان ها و سیاست برده سازی و استثمار، راه مفاهمه و گفتگو و دیپلماسی فعال و پویا را باز گذاشته است.
ارسال رسل و انزال کتب که مظهر و جلوه کامل و نهایی آن در سیمای حضرت محمد(ص) و کتاب قرآن که تبیان لکل شیء می باشد، هدایت، حق، امحاء تاریکی و جهل و اجحاف، برپایی و اقامه عدل و انصاف و حقیقت دوستی، تهذیب نفوس، تعلیم و تعلم و رشد یافتگی بوده و هست.
باز کردن زنجیرهای نادانی و عقب ماندگی، از دست و پا و عقل و قلب ،آحاد، اتصال زمین و آسمان، راه یافتن به باطن و کنه اشیاء و عوالم (ملکوت) و بهشت موعود ساختن این دنیا و توجه اساسی و نه صوری به ابعاد تکاملی حیات بشری که جنبه نهایی و غایی آن آخرت و قیامت می باشد، از جمله قطعات پازل تکاملی و تعالی سازی پیامبران و متعاقب آنان- امامان و انسان های صلح طلب، اصلاح گر، انسان دوست و علم پژوه می باشد.
یکی از اهداف و انگیزه های پیامبران و امامان هدی من جمله رسول گرامی اسلام(ص) و امام صادق (ع) این بوده که انسان ها به آن گنجی که خداوند در نهان و فطرت انسان ها قرار داده واقف گشته و بدان دست یابند. بی جهت نیست که کلام آن رسول رحمت و قرآن کریم و مکتب و دانشگاه امام جعفر صادق(ع) مملو از علوم و معارف و حکمت ها بوده و بلکه از قرون و اعصار نیز جلوتر بوده است.
تسخیر قلوب جهانیان و نشر اسلام و تعالیم قرآن در اقصی نقاط جهان و مجذوبیت و شیفته شدن امثال رنه گنون، گورگیو و گوستاولوبون و آنه ماری شیمل به وجود پیامبر و قرآن و این که دانشمندان غربی معتقدند " محمد پیامبری است که از نو باید شناخت " دال بر این حقیقت است.
همچنین در عظمت و جلالت وجود امام صادق(ع) ابن خلکان، مورخ مشهور می نویسد:" او یکی از امامان دوازده گانه در مذهب امامیه و از بزرگان خاندان پیامبر (ص) است که به علت راستی و درستی گفتار، وی را صادق می خواندند فضل و بزرگواری او مشهورتر از آن است که نیاز به توضیح داشته باشد. در میان امامان عصر امام صادق(ع) منحصر به فرد بوده .... در آن زمان شور و شوق علمی بی سابقه ای در جامعه اسلامی به وجود آمده بود و علوم مختلفی اعم از علوم اسلامی همچون علم قرائت قرآن، علم تفسیر، علم حدیث، علم فقه، علم کلام یا علوم بشری مانند طب، فلسفه، نجوم، ریاضیات و .... پدید آمده بود."
امید است جوامع بشری به خصوص جامعه موحد و مسلمان و ایرانیان عزیز، شاهد وحدتی راستین و استوار همراه با رشد، توسعه و کمال در جمیع جوامع باشند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
اگر فرد نباشد جمعی پدید نمی آید و اکثریت هر چقدر هم که بر حق باشند چه سان می توان حقوق فرد و اقلیت را به بایگانی متروک تاریخ سپرد/ لیبرالیسم و اندیویدآلیسم نمی توانند از جامعه و نظام و دولت و پارلمان منقطع گردند. بدون قانون و پارلمان و عدلیه و اجرائیات چگونه می توان نظم، رفاه، سعادت، امنیت، عدالت و آسایش و رشد و توسعه ملی و اقتصادی را پدید آورد/ استبداد، استبداد است حال چه فردی باشد و چه جمعی، مهم نفس و ذات حقیقت و واقعیت گرایی و کرامت افراد جامعه است/ فلسفه فردگرایی، مالکیت خصوصی را شرط ضروری آزادی می داند و با دخالت دولت در امور اقتصادی و اجتماعی و سیاسی مخالف است و دخالت دولت را تنها در صورتی که به منظور تامین آزادی عمل فرد انجام گیرد، مجاز می شمارد/ در جوامع بی بهره از عدالت اجتماعی ، آزاد گذاشتن افراد در میدان رقابت اجتماعی، تنها به سود اشخاصی تمام می شود که در مسابقه برای کسب قدرت اقتصادی و منزلت اجتماعی از برکت زیرکی و فریب کاری سودگرانه با پیوند های خانوادگی از مردم ساده و بی پناه چندین گام جلوتر باشند...
این دانشمند و فیلسوف مشهور و نامی که متعلق به مکتب فرانکفورت ( 1 ) می باشد/ او از جامعه و انقلاب و تحولات اجتماعی به انسان می رسید/ هرگز نمی توان کانال و بستر و متدها را از هدف و مقصود منفک دانست و به شکل تجریری و انتزاعی اندیشید/ احتمالا سرشت انقلاب به ویژه قرن بیست و یکم بدین وسیله معلوم می شود که در وهله نخست از تنگدستی زاده نمی شود، بلکه بگوییم از نامردمی، از بیزاری، از اسراف و فراوانی به اصطلاح جامعه مصرفی، اکراه از قساوت و نادانی انسان ها، منتج می شود/ هربرت مارکوزه فردی تک بعدی و تک ساحتی نبوده و اتفاقا دکترین وی دارای پایه ها و ارکان قابل توجه و ارگانیک می باشد/ عنصر آگاهی و توجه به عدالت، تساوی، رانت زدایی و پرهیز از ظلم و طبقاتی اندیشیدن در قاموس فکری هربرت مارکوزه برجسته و نمایان می باشد...
باور داشتن خود مهم تر از دانش، آموزش یا مدرسه رفتن است/ خرد را آخرین بار در مدرسه ها نمی آزمایند، خرد را نمی توان از کسی که صاحب آن است به کسی که از آن محروم است، منتقل ساخت/ زندگی خود را تبدیل به مدرسه ای برای یادگرفتن کن/ از مسئولان و دست اندکاران علم و تربیت در مدارس و دانشگاه ها انتظار می رود علوم و اصول و معارفی را در دسترس جوانان قرار دهد که مفید و جنبه کاربردی داشته و علاوه بر آن که به جای تحمیل نظرها و دیکته اندیشه ها، طرز تفکر و اندیشیدن و چون چشمه جوشیدن و خلاقیت و ابتکار را بدانان بیاموزند، از تکرر مکررات اندوهبار و گریز از مرکز پرهیز کرده و بیشتر ناظر و مشاور و معین و مساعد باشند تا معلم صرف و ناقل/ بیاییم کاری کنیم که هر ساله قریب هفتاد هزار جوان که بخش مهمی از آنان فارغ التحصیل هستند و نیاز به کار مناسب و حق و حقوق و معیشت سالم و کرامت و عزت می باشند از مملکت خارج نشوند و بعد بر سر خود بزنیم و بگوییم فلان کشور اروپایی امتیازات و حقوقی معادل 110 برابر اینجا و برخی کشورها و جوامع جهان سومی به مغزها و مبتکران و نابغه ها می دهد/ افرادی که بزرگترین خدمت را به دانش و فرهنگ کرده اند، نویسندگان و پژوهشگرانی بوده اند که در انزوا می زیسته اند و هرگز در گفت و گو های دانشگاهی شرکت نکرده و حقایق صد در صد اثبات نشده در آکادمی ها را ابراز نداشته اند/ ما در مدرسه، چگونگی انجام هر چیزی، به جز درست زندگی کردن را می آموزیم/ کودکان، به صورت علامت سوال وارد مدرسه می شوند و همچون نقطه پایان از آن جا بیرون می آیند
قانون و امنیت لازم و ملزوم همند/ یک قانون بد، حتی از بی قانونی بهتر است/ نفس قانون جامعه را از توحش و بدگمانی، فردگرایی، استبداد، دیکتاتوری، افزون خواهی و انحصارگری می رهاند و بستر مناسب برای رشد و تکامل و بهروزی و اقتدار را به ارمغان می آورد/ بی قانونی و ضد قانون عمل کردن به مراتب از کفر خطرناک تر است/ بی قانونی می تواند به فرار مغزها که پیامد یک بی اعتمادی عمومی است منجر گردد/ متاسفانه قانون برای تعدادی از متمولان و سیاست پیشگان و حاکمان جامعه به منزله نوشته ای است که صرفا بر روی کاغذ می آید و به زباله دانی سپرده می شود
نهضت و قیام امام حسین(ع) یک حرکت و پروسه جامع و کامل اصلاح گرانه (... طلب الاصلاح فی امة جدی و ابی) و نمادی از یک منشور و برنامه سازنده انسانی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی با شاخصه ها و محورهای عدالت خواهانه، کرامت، فضیلت و آزادی و جهاد و هجرت بود. اهمیت اقدام سید و سالار شهیدان تا بدان جاست که حدوث و ابتناء و مبداء اسلام را به نبی مکرم حضرت محمد(ص) و بقاء این دین مبین جهانی را متوجه و مربوط به امام حسین و کار تاریخی، حماسی او دانسته اند.
از منظری بایستی گفت دکترین و استراتژی آن حضرت ، فرهنگی و تمدن ساز بوده و هرگز ابتدا به جنگ و حرکت نظامی نکردند و بلکه قیام و نبرد آن رادمرد بزرگ عالم بشری و جهان عرفان و عشق و حریت و شرافت، یک عمل تدافعی به شمار می آید و اگر نبود هجرت و قیام و جهاد و شهادت آن مرد تاریخ ساز و آموزگار فداکاری و ایثار و جوانمردی، به جد می توان گفت بنی امیه و آن شجره ملعونه برای همیشه تاریخ امامت را به سلطنت مبدل ساخته و اسلام و قرآن و رسالت نبوی و امامت علوی را در زیرزمین دفن می کردند و امروزه ما شاهد اسلام انقلابی و آموزه های کربلایی عاشورایی نبودیم.
خود آن حضرت فرمودند: آیا نمی بینید که به حق و عدالت و میزان الهی و کتاب خدا عمل نمی شود و از باطل جلوگیری به عمل نمی آید و آن جا که جامعه به رهبری چون یزید (فرهنگ و آداب یزیدی و مروانی و سفیانی) مبتلا گردد بایستی فاتحه اسلام را خواند!
و در جای دیگر در فرمایشات و خطبه های حسین (ع) می خوانیم که این نابه کار فرزند نابه کار (ابن زیاد) مرا میان دو امر یعنی ذلت و شمشیر (مرگ سرخ) مخیر ساخته است اما هیهات منا الذلة و ذلت و پستی و خواری و بردگی از ما خاندان به دور است!
این که امام حسین (ع) خطاب به سپاه کفر و جهل و ضلالت می فرماید ای آل سفیان اگر دین ندارید به روز رستاخیز اعتقاد ندارید ، پس آزاد مرد باشید و یا به پیمان شکنی اهل باطل و فاسدان و غارت بیت المال از ناحیه آنان اشاره کردند و مقولاتی همچون عدالت، آزادی، آزادگی، شرافت، پیمان، مهمان نوازی، مردانگی، جوانمردی و .... را مطرح نمودند حاکی از این حقیقت و واقعیت است که دکترین و استراتژی آن مرد بزرگ و شهید فرهنگ پیشرو انسانیت، امری فرادینی، جهانی، غیر احساسی و جهان شمول بوده است.
این یک ظلم و جفای بزرگ به حسین بن علی (ع) است که تز و عمل او را تحریف نموده و یا ناقص و ابتر جلوه دهیم و آن قیام بی نظیر و تاریخ ساز را با برخی خرافات دون شان اهل بیت (ع) آغشته و عجین نموده و آن حرکت عظیم انسانی و جاوید را یک امر صرف احساسی، عاطفی، ضعیف، ترحم برانگیز و یا در چارچوب تنگ قبیله ای، خانوادگی و حتی یک حرکت محض و صرف دینی و مذهبی نمایش و جلوه بدهیم!
قیام و نهضت امام حسین (ع) حتی فراتر از امر دین و مقطع زمانی و مکانی بوده و جنبه "اولترا" دینی و فرامذهبی داشته است. آن امام حرکتی جامع الاطراف و انسان گرایانه و جهانی انجام داد. اگر چنین نباشد چگونه می توان کار حسینی و عاشورایی و کربلایی را الگو و مدل راستین و اسوه همیشگی خواند!؟ به همین جهت است که گاندی رهبر بزرگ هند و آن لیدر ضد استعماری قیام خویش را یک امر جدید و خلق الساعة ندانسته و بلکه آن را ملهم و منبعث از حرکت امام حسین و یاران وفادارش معرفی نموده است.
ضمنا در کنار جنبه رمزآلود و الهی و ملکوتی و معنوی قیام امام حسین ( ع ) بایستی توجه کرد که آن قیام می بایستی یک امر مکرر در تاریخ و حیات بشر تلقی گردد یعنی همیشه بایستی امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با جهل و پلشتی ها و بی عدالتی ها و جور و ستم و غارت گری و اصلاح طلبی و آزادگی در حریت و قانون و عدالت و فضیلت انسانی و شرافت و عزت ، تداوم و استمرار داشته باشد .
شاید ظلم بالاتر و لااقل هم ردیف جنایت و سبعیت قاتلان حسین ( ع ) ، تحریف قیام و هور قلیایی و افسانه ای جلوه دادن آن مرد و آن قیام و تخدیری جلوه دادن آن قیام و حرکت مقدس الهی ، انسانی و تراژدی غم بار ( حسین دارم ، چه غم دارم ) باشد ؟!
پاسداشت و سوگواری عاشورا و جهاد و شهادت حسین ( ع ) که در صورت انجام درست و اصولی آن ثواب و صواب و آثار گران بهایی را به همراه دارد هرگز با فساد ، تباهی ، تبعیض ، ظاهر سازی ، بی توجهی و بلکه خیانت به حق الناس و به فراموشی سپردن باطن و مغز و دین و مذهب سازگاری ندارد و اگر امام حسین ( ع ) فرمود : " انا قتیل العبرات ) ؛ غرض از عبرات تنها اشک و اشک و اشک نیست بلکه عبور از پستی به بلندی و از ظلمت به نور و جامه عمل پوشیدن کمال و رشد و انسانیت و عبرت گرفتن از حوادث می باشد .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
« پُل میشِل فوکو » از جمله اندیشمندانی به شمار می آید که اعماق انسان و هستی را در نوردیده و کنکاشی روان شناسانه، جامعه شناختی، تاریخ نگری و فلسفی انجام داده است. همان گونه که از کانت، هگل، نیچه و فروید تاثیر پذیرفته در آراء و اندیشه های امثال ژیل دلوز، آلتوسر و دریدا تاثیراتی شگرف بر جای نهاده است.
او را ذوالفنون می توان نامید." نوشته های متنوع او درباره دیوانگی و عقل، ایجاد شرایط ممکن برای دانش پزشکی، پیدایش علوم انسانی و نوشته های آخرش در مورد ذهنیت و ارتباط قدرت و علم حاکی از تنوع تاثیرات فکری مهم بر اوست."
گر چه پاره ای از دکترین مارکسیسم در همان اوایل به نقش بندی در ذهن و عین این متفکر منجر گشت و همین طور اگزیستانسیالیسم و ایده های سارتر و مرلو پونتی اما بده بستان ها و دیالکتیکی نوین و تاثیر و تاثرهای تعیین کننده را نمی توان به بوته فراموشی سپرد، مسیر تکاملی زندگی و دنیای هنر و فلسفه و اندیشه و روان شناسی و جامعه شناسی نیز همین را می طلبد.
موضوعات آگاهی فردی و آزادی و انتقاد و چکش کاری اندیشه ها و عدم انقیادهای انفعالی، زیر بنای فکری فوکو را رقم زده است. جغرافیای خاص برای او به عنوان تمکن و توطن جامد مطرح نبود، لذا اندیشه میشل فوکو از فرانسه تا سوئد و آلمان و هلند پر کشید. او در دانشگاه هامبورگ با تکمیل رساله ای در مورد دیوانگی موفق به دریافت دکتری شد و به عنوان یک محقق آوازه یافت و در سال 1964 اولین کرسی استادی فلسفه در دانشگاه کلمون فران را به دست آورد....
فوکو در حکم یک متفکر نوآور برانگیزاننده و نام آور که مورد انتقاد، تفسیر و مورد سوء فهم قرار گرفت، مشهور شد. او به عنوان یک باستان شناس فرهنگ غرب، به عبارت بهتر به عنوان یک فیلسوف تایخ دان که کارهایش باید از فلسفه مرسوم و تاریخ متمایز گردد، توصیف شد. پژوهشگران بزرگ و انتشارات روتلج لندن را عقیده بر آن است که .... آثار فوکو در نقاطی مشخص با آثار ماکس وبر و مکتب فرانکفورت هم رای می شود. این نقاط مشترک به اختصار در علاقه به موضوع پیدایش و پیشرفت شکل های خردگرایی در فرهنگ غرب و آثار آن وجود دارد.... به اختصار آثار فوکو از نظر روش شناختی در ارتباط با پدیدار شناسی، هرمنوتیک، ساختارگرایی و مارکسیسم قرار می گیرد.
فوکو در ارائه تعریضی از انسان و تکوین اندیشه و تکامل ساختارهای ذهن و پردازش فردیتی تطور یافته و تکامل یافته و مالا جامعه و تاریخ و حال و آینده ای دیگرگونه و نوین، نقبی شجاعانه به ساختارگرایی و هرمنوتیک قدیم و پدیدارشناسی و حتی وجودگرایی و کمونیسم و سوسیالیسم زد و کانتی جدید از خود انسان در حکم موضوع منشأ و خاستگاه معنا و تاکید تحلیلی بر روی معنا و گزاره هایی از این دست و به چالش کشیدن اندیشه ها و آراء و جلوگیری از برخی پراکنش های منجمدانه و متفرقانه، از جمله دغدغه های میشل فوکو می باشد." آثار فوکو باید از دستاوردهای روش شناختی متمایز کرد."
از پدیدارشناسی به این دلیل که هیچ وسیله ای برای جست و جوی معنا از طریق فرض وجود یک ذهنیت مستقل برای معنا دهی وجود ندارد؛ از هرمنوتیک زیرا در آن تصوری از یک حقیقت نهایی و عمیق که قابل کشف باشد وجود ندارد؛ و از ساختارگرایی به این دلیل که تصوراتش از معنا و ذهنیت نسبتا متفرق و پراکنده است اما برای ایجاد یک الگوی قراردادی و قانونمند از رفتاری انسانی کافی نیست نهایتا شاید بتوان آثار فوکو را از بعضی جهات به مارکسیسم ارتباط داد اما با وجود این از آن هم متمایز است.
از نظر فوکو نقش و مداخله سیاسی مناسب برای اندیشمندان مدرن این است که: دیگر خود را برای بیان حقیقت سرکوب شده مالکیت اشتراکی جلو نیندازد بهتر آن است که علیه اشکال قدرتی که او را در محدوده علم، حقیقت، آگاهی و گفتار تبدیل به موضوع و ابزار دست می کند، بجنگد.(روتلج)
فوکو مطالعه تاریخی و فلسفی و روان شناختی نهضت ها، حرکت ها و انقلابات در کل تاریخ و جهان، قدیم و جدید و نگاه متغیرانه و دیگر باره به انسان ید طولائی داشته و هنگامی که با پدیده قیام ملت ایران بر علیه ستمشاهی و استعمار نو و امپریالیسم و پیروزی انقلاب اسلامی مواجه می شود، با قاعده مندی و اسلوب نوینی متفاوت از دیگر جنبش ها و این بار از جنس مذهب و دین و اتحاد و وحدت مردمی و ایثار مواجه می شود و در تحیر و سپس تحسین، توقف می کند.
فوکو به عنوان فراهراکیلتوس و حتی سقراط و در قامتی تمام قد منتقدانه و کاوشگر با پرچم اندیشه و تفحص بعضا ناباورانه ظاهر می گردد و حتی در پست مدرنیسم و فراروایت ها، متفکری نوین و ساختار شکن و در نقش یک قهرمان بی رقیب با روان کاوی غرورآفرین معرفی می گردد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
آن چه تاکنون مدرن ( نو ) خوانده می شود طبعا فردا ممکن است پست مدرن خوانده شود و پست مدرن امروز هم، فردا سنت تلقی می شود/ مدرنیته و مدرنیزاسیون را عمدتا در تقابل با سنت- کهنه پرستی، رکود، عقب افتادگی، قدیمی بودن، بی ذوقی، بی سلیقگی دانسته اند و آن را ذیل زیبایی شناسی رده بندی کرده اند/ اساس مدرنیته تحول نگاه انسان به خویشتن و جهان است/ فلسفه آموزش- پرورش ناگزیر است به تحلیل و تبیین همه مسائل و مفاهیم این نهاد مهم و مسائل آموزش- پرورش جامعه و جهان بپردازد. برای این منظور هم بایستی با زمان حرکت کند/ به همه انسان ها بیندیشد/ به زبان قابل فهم برای همگان سخن بگوید و زندگی را محور همه فعالیت های آموزشی در خانه در مدرسه در جامعه و در جهان بداند
نباید به فرضیه ها، نظریه های این اندیشمند معروف صرفا از منظر زیست شناسی و طبیعت و مبحث ارگانیسم و نگره اصلح و انسب نگریست و به قضاوت نشست/ وی با طرح فرضیه خویش علاوه بر آن که یک زلزله عظیم در مکاتب و آراء و علم و فلسفه پدید آورد و بسیاری از آنها را به چالش کشاند و نقشی سانترالیستی و جوهری و محوریت در اندیشه ها و تئوری های علمی، فرهنگی، فلسفی، سیاسی، اقتصادی و قدرت پدید آورد، اساسا غایت مند و هدف مند و نظام مند دانستن هستی و " تئیسم " را به منضه ظهور گذاشت و جهانیان را متوجه خالق گیتی و جواهر مذهب و دین نمود/ مقصود و غرض چارلز داروین از طرح تکامل و نژاد اصلح و انسب این نبود که خداوند هیچ کاره و طبیعت و ارگانیسم همه کاره است/ این نظریه که همه افراد بشر مساوی متولد می شوند و تفاوت های میان افراد بالغ تماما معلول تعلیم و تربیت است، با تاکید داروین بر تفاوت های فطری بین افراد نوع واحد سازگار نبود/ در سیاست طبیعتا منجر شد به این که اجتماع در مقابل فرد مورد تاکید قرار گیرد. این امر با افزایش قدرت دولت هماهنگ است و با ناسیونالیسم نیز که می تواند به نظریه بقای انسب داروین نه در انطباق با افراد بلکه در انطباق با ملل توسل جوید، سازگار است/ قالب ریزی فلسفه ای که بتواند هم در حد بشری باشد که سرمست از منظره قدرت نامحدود است و هم در خور بی حسی گروه بی قدرتان، فوری ترین وظیفه عصر ماست