فلسفه این که از نظر پیامبر گرامی اسلام (ص) و معصومین (ع) انتظار به منزله با فضیلت ترین عبادات محسوب شده است، در جا زدن، معطل ماندن، تنبلی و دست بر روی دست گذاشتن و سپردن امور به دست حوادث و تصادف نیست/ اگر انتظار فرج امام زمان (ع) صرفا و اختصاصا در چراغانی، پخش شیرینی و نقل و نبات و کف و سوت زدن و به جهت ظاهری خلاصه شود و از جوهره عقلانیت، صداقت، صلاحیت، اخلاص و عمل نهی گردد، از یک طرف به یک مُسکّن عوام فریب و گذرا تبدیل می گردد و از سوی دیگر یک نوع سواری دادن به شیادان و طراران و راهزنان دین و ناموس و عرض و شرف منجر خواهد شد
بدبختی و زیان انسان ها از جهالت و نادانی او سرچشمه می گیرد و علم به منزله جوهر هستی تلقی شده است/ مقدار و کیفیت شناخت هر کس به میزان و چگونگی تجربه های او بستگی دارد و اختلاف میان یک شخص عامی و یک دانشمند، اختلاف در میزان و نوع تجاربی است که آن را به دست آورده اند/ دانشمند باید همچون زنبور عسل باشد که مواد لازم را از منابع مختلف گرد آورد و تغییر لازم را در آنها بدهد و نوع دیگری به نام عسل از آنها بسازد و به این ترتیب ماده تازه ای بر آنچه هست بیافزاید
پاسداشت مبعث رسول گرامی اسلام (ص) صرفا در بعد تاریخی و عاطفی و استحبابی آن خلاصه نمی شود که اگر چنین بشود یعنی تنها ذکری و گذری و چراغانی و پخش شیرینی و کف و شادی صوری و غفلت از جوهره و علل و اهداف و آثار انسانی، معنوی، اخلاقی و تربیتی آن حادثه عظیم و عبرت ساز، جفا و ستم به رسول و دین و مذهب و تمدن بشری خواهد بود.
مگر نخوانده و نشنیده ایم سخن گلادستون آن پیر استعمار بریتانیا را که قریب 200 سال پیش وقتی صدای اذان و خواندن نمازمسلمانان را شنید و گفت آیا این اذان و نماز خطری هم برای منافع کلان و استراتژیک امپراطوری ما دارد یا نه و پاسخ شنید که هرگز! گفت بگذار هر چه می توانند و می خواهند اذان بگویند و نماز بخوانند!!
اما همین تئورسین وایدئولوگ استعمار با روح سازنده و تابنده و تازنده کعبه حقیقی و محتوا و اصالت و جوهره و باطن قرآن مجید روبه رو می شود می گوید تا این کعبه و قرآن در میان مسلمانان وجود دارد ما هرگز قادر نخواهیم بود بر کل انسان ها و به ویژه مسلمانان منطقه خاورمیانه تا شاخ آفریقا سیطره داشته باشیم.
پر واضح است که جهت کلی و اصلی اسلام، پردازش به هدایت و سعادت و ساختن جامعه بشری در جاده و مسیر عقلانیب عاطفه، صلح، مدارا، برادری، برابری و آرامش و امنیت و عدالت بوده و هست و این واقعیتی است که امثال گوستاولوبون، ویل دورانت و کنستانتین گورگیو و دیگران بدان اشاره نموده و خداوند نیز در قرآن کریم از جمله اهداف و انگیزه های بعثت حضرت محمد (ص) را تهذیب و تزکیه و تعلیم و دانا و آگاه و بصیر نمودن کلیه بشریت و آشنا نمودن انسان ها با علم و قلم و بیان و باز کردن زنجیرهای جهل و غفلت و نادانی از دست و پای آدمیان معرفی می نماید.
آیاتی چون "علم بالقلم" ، "علمه البیان"، "وعلم ما لم یعلم" و " ن والقلم " دال بر چنین حقیقت و مدعایی است.
اندیشمندانی نظیر پروفسور پیرهون و رنه گنون بر عظمت و تعالی هدف تمدن ساز و فرهنگ پرور اسلام و محمد ( ص ) تاکید و تصریح کرده و به خوبی نشان داده اند که اساسا دین و مذهب به خصوص دین مبین اسلام و روح قرآن متناسب با فطرت و درون و عقل و غریزه آدمی و نجات بخش تمامی انسان ها از جهل و خرافه و سوق دادن آنان به وادی علم و معنویت و آزادی و آزادگی است .
متاسفانه این تفسیر و تاویل و برداشت و استنتاج غلط و افراطی و خرافی و صرفا احساس بخش از مسلمانان و به ویژه بزرگان و رهبران و پاتریمونال های هر جامعه و تفسیر به رای ها و تصلب ها و قلب واقعیات و سوء استفاده ها و بد و زشت عمل کردن ها و سالوس گری ها و ارائه اسلام آمریکایی و انگلیسی و روسی یا التقاطی از نوع مجاهدین خلق ( منافقین ) ، فرقان و مقدس مآبان و نان به نرخ روزخوران که موجبات فرار از دین و مذهب و انزجار و انفجار و انتحار اخلاقی ، سیاسی ، عبادتی و معنوی را فراهم کرده و به تعبیر امام صادق ( ع ) کمر اسلام و پیشوایان راستین دین را می شکند ( قطع ظهری اثنان ... )
تفحص و غواصی در اعماق بعثت رسول گرامی اسلام و آن برگزیده خدا یعنی حضرت محمد مصطفی ( ص ) بیان گر این حقیقت و واقعیت عریان است که انسان و جامعه منهای انگیزش انسانی و عقلانی و البته علمانی توام با وحیانی و بدون وحی ؛ نبوت و رسالت و امامت و عجین گشتن مردم و پیشوا و نهادینه شدن فکر و چالش و انتقاد و ارزیابی مجدد و بازآفرینی و بازسازی ارزش ها و نیکی ها هرگز شاهد درآغوش گرفتن عدالت و معرفت و سعادت و آرامش و پیشرفت و توسعه نخواهد بود .
اسلام و عبادات به دور از روح آزادگی و معرفت و عقلانیت همان پاردایمی است که متاسفانه و البته و لاجرم به دکترین و تراژدی خطرناک و غم بار و ننگین تکفیری و داعش و وهابیت و بهائیت و ... درون ساختی و برون پرداختی ، گریز از مرکز و جنگ های بی حاصل و خون و خاکستر و ذلت و پریشان خاطری و آوارگی و در به دری و خشونت و خشونت و خشونت منجر می گردد و البته چنین فاجعه دردآوری هزاران فرسنگ با اسلام واقعی و ناب محمدی و شیعه ناب جعفری ضد لندنی و ضد خشکه مقدسی و جمود و جهل و تنگ نظری و منم منم ها ... فاصله دارد .
ارسال نامه ها و پیام های صلح آمیز و اخوت و صفا و برادری و دعوت به حق و حقیقت حضرت محمد ( ص ) به سران دولت ها و حکومت ها شرق و غرب آن زمان و سیره نظری و عملی آن حضرت و موضوعاتی چون صلح حدیبیه که آثار بابرکتی به همراه داشت مبین متعالی و مقدس و پاک بودن ایده و جهان نگری و ایدئولوژی آن رسول رحمت و شفقت و اخوت می باشد .
ضمن این که البته خداوند در قرآن مجید به پیامبر و مسلمانان هشدار و آگاهی می داد که فریب دشمنان و مشرکان خطرناک و حربی یعنی مسلح و مترصد حمله و ضربه به جامعه را نخورده و بدانند که علاوه بر دشمنان خطرساز شناخته شده و مخل امنیت و جان و عرض و ناموس و مال مردم ، دشمنانی وجود دارند که شناخته شده نیستند و بسیار مکار و پنهان کار هستند.
امید است که کلیه موحدان و انسان ها در جامعه ما و جهان با آشنایی هر چه بهتر و عمیق تر با مروجان قرآن و اسلام و بعثت رسول خدا (ص) و عملیاتی نمودن فرامین و آموزه های جان بخش و روح بخش دین و مذهب به دور از هر گونه پیش داوری غلط و برداشت ناقص و افراط و تفریطی برای ساختن جامعه ای نوین و مثبت، طرحی نو دراندازند و مبعث را در کلیت زندگی، مکرر سازند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
فقدان صداقت و یک رنگی و تلون مزاج و بوقلمون صفت بودن که علامت نوعی نفاق و خوی غیر انسانی و رویه بهیمی است، مبین بیماری و رکود و عقبگرد یک فرد و اجتماع تلقی می گردد/ دوگانه اندیشی و دوگانه عمل کردن به ویژه اگر از ناحیه و مدعیان و مشعل داران و اهالی مذاهب و فرهنگ و سیاست و علم و دانشگاه ها و مراکز مذهبی و معنوی اعمال گردد از منظر جامعه شناختی خطری مضاعف و ضرری دو چندان خواهد داشت زیرا به عنوان مدل و الگو تلقی شده و در لایه های زیرین جامعه موثر خواهد افتاد و به گونه ای روان شناختی ، عادت و رویه و فطرت ثانویه قلمداد می شود/ پارادوکسیکال که بیانگر بطلان و افراط و تفریط و عدم تعادل یک جریان و ایده و تفکر و سوژه و ابژه می باشد، سمی مهلک برای اجتماع و امنیت و سلامت آن محسوب می گردد و اگر با آن به طور اساسی و جدی و پیگیر مبارزه نشود، عالم متهتک و جاهل متنسک از آن سر بر آورده و عنصر نفوذ و تلاشی از درون، سرنوشت محتوم آن خواهد شد
تفکر انتقادی و متفاوت طبعا مستلزم تفکر روشن می باشد/ ضرورت یادگیری و آموزش مهارت تفکر انتقادی که فلسفه تحلیلی بر آن تاکید می ورزد، به ویژه در حوزه آموزش و پرورش، از ضرورت های زندگی خلاق و سازنده است/ متون درسی و منشور تعلیم و تربیت می بایستی به رشد و ترقی سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مدنیت دموکراتیک و آزادی و اراده محور دانش آموزان و دانش پژوهان منجر گردد/ در امر تثبیت دموکراسی به معنای حقیقی آن می بایستی اخلاق و سیاست و همچنین آموزش زبان واقعی سیاست و نه سیاسی کاری و ماکیاولیسم عملی شود/ متون درسی نباید به عنوان متون مقدس و خط قرمز و لولوخورخوره تلقی گردد، بلکه باید همواره مورد بازخوانی و نوسازی واقع گردد/ ایستی محصلان همواره با تعدد و تنوع و تضاء آراء و افکار و گرایش و روش ها آشنا شوند و با آنها خو بگیرند. وجود اختلاف و تفاوت ضروری و طبیعی رشدآفرین امری عادی و نه تابو تلقی گردد/ مساله محدودیت ها و واقعیت ها با گفتمان آزادی و مسئولیت پذیری اجتماعی ترکیب شود/ معلمان و اساتید به عنوان روشنفکران و روشنگران تحول آفرین قلمداد شوند و بایستی جایگاه اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و مدنی قابل توجهی بیابند و طبعا بایستی از شجاعت اخلاقی و نقادی همه جانبه در همه زمینه ها برخوردار باشند
هرگز جهان و جهانیان را برای خود نمی خواست و هیچ گاه در آزادی تحقق و جاری و ساری شدن تز اهریمنی و تفرد گرایانه "همه با من و همه برای من" شب را به پگاه نرساند/ شایسته سالاری را اصل قرار می داد. منتقدان و حتی مخالفان صریح الهجه را برای اصلاح جامعه و رعایت و اجابت عدل و انصاف و صلاح بر چاپلوسان و متملقان شکمباره و فاسد و شیرین زبان اما خطرناک تر از افعی، ترجیح می داد/ با مردم و حتی منتقدان و مخالفان خویش که افسادی در جامعه نداشتند مدارا می نمود/ بیش از این بر مظلومیت و جراحت روح و دل و فرق شکافته و نورانی مولایمان نیفزاییم
از منظر کل نگری، هماره می توان نوروز را شاهد بود/ " بهار هدیه ای است که خدای مهربان هر سال برای ما و طبیعت دوباره می گرداند پس قدر بهار را بدانیم."/ " تا زمانی که گرمای تابستان و سرمای زمستان را بخشیده باشی، قدر بهار را نخواهی دانست."/ " تا زمانی که گرمای تابستان و سرمای زمستان را بخشیده باشی، قدر بهار را نخواهی دانست."/ " اگر خواهان لذت بردن از بهاری، همچون بهار باش."/ " این امید به بهار است که سختی زمستان را می گذراند و سپری می نماید."/ :" فریب بهار جائز نیست، چرا که تابستان و زمستان هم وجود دارد."/ " اگر در بهاری متوالی که از پس یکدیگر می آیند، کامل تر از گذشته نگردی، عمرت را تلف نموده ای."/ یاییم در این خانه تکانی طبیعت، دست به خانه تکانی معرفتی و روحی و باطنی بزنیم. زنگارهای درون را بزداییم و در ترنم باران صداقت و ایثار و وفا و با ایصال به چشمه سار عشق و عرفان و عقل در پناه ایزد کردگار، جهان درون و برون را دیگر بار و این بهار، بهاری بسازیم/ " آن کسی که با تغییر دنیا از وضعی به وضع دیگر آگاه نشود، از غافل ترین مردمان است. "
فاصله گرفتن فاحش رژیم شاهنشاهی از مردم به ویژه طبقات زیرین وضعیت جامعه و تکیه بیش از حد این رژیم به قدرت های استعماری و امپریالیستی و خوی استکباری و تفرعن شخص شاه و سرطان چاپلوسی و جان نثاری در اطرافیان شاه و فقدان عنصر انتقاد و چالش های فکری و ساختاری، موجبات فروپاشی و اضمحلال دستگاه حکومتی آریا مهری را فراهم نمود/ در چنین فضایی، قدرت اقناعی جای خود را به سرکوب، فساد و تباهی می دهد و این یک سنت تاریخی و لایتغیر و جبر تاریخ (دترمنیستی) است که به تعبیر قرآن کریم و تجارب مسلم تاریخی ، فساد، تبعیض و بی عدالتی و ظلم، زمینه انهدام و نابودی را مهیا می سازد در چنان حالتی خداوند در کتاب هدایت- قرآن، تعبیر جالب و کلیدی و استراتژیک (لامَرَدّله) بدون برگشت و قطعی را به کار می برد/ شاه هرگز به فاکتورهای آزادی، مشورت، انتقاد و جسارت منطقی و متعارف دیگران بها نمی داد/ اطلاق لفظ "خدایگان به شاه و لباس تقدس بخشیدن به وی و توجیه های روحانیون درباری و متملقان و بادمجان دور قاب چین ها و اشاعه تفکر غلط شبه اشاعره پیرامون سلطنت و حکومت باطل پهلوی ها، نشان گر فقدان پارادایم اقناعی آن رژیم بود/ برای انجام اصلاحات نمی توان مقتدر نبود و لاجرم باید مخالفان را سرکوب کرد. عدم اقناعی بودن منشور و مانفیست سیاسی خود را بر ملا ساخت/ امام خمینی، مفهوم فرهنگ فرمانبری را تغییر داد...
پایدارگرایان روی کاربرد خرد تاکید می کنند و معتقدند که محصلان باید یاد بگیرند که انگیزه ها و تکانه های اساسی خود را چگونه خردمندانه کنترل کنند / کودک را باید به عنوان موجودی که فعلا هست در نظر گرفت پیش از این که باید باشد/ ما در آموزش -پرورش خود، زمان حال محقق کودک را فدای آینده ای می کنیم که هنوز تحقق نیافته است/ اما مصلحان پرورشی وظیفه بزرگتری دارند. باید آموزشگاه را چنان ترتیب دهند که کودکان و (محصلان) مستقیما با نمونه های حقایق خارجی مصادف شوند و خود به خود به آزمایش و تحصیل اطلاعات بپردازند، از یک آزمایش به آزمایش دیگر کشیده شوند/ هدف آموزش- پرورش کنونی انبار کردن اطلاعات نیست ....
بازخوانی و تیپ شناسی افراد به ویژه نخبگان و رجال موثر و لیدرهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی به ویژه به لحاظ تجارب ارزنده و ذخائر گران سنگی که در وجود آنان نهفته و یا بر جای مانده، اهمیتی خاص و تعیین در سرنوشت و کیان و مسائل استراتژیک و راهبردی جامعه و کشور دارد.
مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی در زمره چنین شخصیت های بزرگ و مطرح و الگو قرار دارد. دکترین و منش و رفتار هاشمی بستر ساز بازآفرینی و بازساز ارزشی و در عین حال فرهنگ نقادی و ارزیابی و چکاچک اندیشه ها و ایده ها و اصول انسانی- الهی دیالوگ معطوف به عقلانیت و رحمانیت و عطوفت و سمحه و سهله و گذشت و خرد و تدبیر و درایت بود.
آن گونه که اخلاق بزرگوارانه و تواضع و انعطاف و معقول و متعارف او که از سینه گشاده و فراخ آن سفر کرده و نیت خیرخواهانه و مرشدانه و هادیانه او بر می خواست در نظر و عمل بسیاری از جوانان و مبارزان و سیاسیون و فرهنگ دوستان موثر واقع گشت و نقش "بالانسر" و تعدیل کننده و وحدت بخش هاشمی، نقل محافل و مجالس بوده و هست.
ادب و عفو و فروتنی او زبانزد خاص و عام می باشد. همین "کاراکتر" این "الیت" محبوب موجبات آگاهی و بصیرت و دوراندیشی و نجات بخش قابل توجهی از مبارزان و زندانیان سیاسی عصر پهلوی و ممانعت از فرار مغزها و نخبگان پس از پیروزی انقلاب اسلامی بوده است.
او به رغم بسیاری از بی مهری ها و حملات ناجوانمردانه و اتهامات و اکاذیب و جوساری ها و لجن پراکنی ها از ناحیه افراطیون، فریب خوردگان و مغرضان از هر دو جناح سیاسی مطرح کشور و باندها و شبکه های اختاپوسی مقدس مآبان و یا لاقیدهای سیاسی و برخی منتفعان در پوشش ژورنالیستی و سازمانی و گروهی و رفیقان نیمه راه با انگ ها و برچسب هایی نظیر عالی جناب سرخ پوش و یا عالی جناب خاکستری، بسیار مودبانه، خردمندانه و صبورانه با قضایا مواجه می شد.
برخی گوهرناشناسان وطنی و خذف پرستان و شب پره های دون که فاصله وسیع و عمیقی با اصالت دین و فرهنگ و انقلاب و زعامت نظام داشتند و در جمود و و حجد و رویاهای خود به سر می بردند در حالی، هاشمی و سازندگی و زحمات و تلاش ها و آینده نگری و کلان اندیشی او را به محاق می بردند که مردم قدردان و خردمندان و به ویژه بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران و مقام معظم رهبری همواره پشتیبان و حامی مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی بودند و بسیاری از دانشمندان و سیاسیون و مبارزان و حتی برخی رهبران بزرگ و منصف و آگاه منطقه و جهان او را می ستودند و خرد و اندیشه و دکترین و مدیریت و شایستگی وی را مورد تحسین قرار می دادند.
الیاس سرکیس، سلیمان فرنجیه و نیز بزرگانی از مغرب زمین به هوش سیاسی، نبوغ فرهنگی و طرح ها و برنامه های توام با رشد و توسعه و سازندگی او اذعان داشتند.
در موضوعات مهم و راهبردی منطقه ای و حتی جهانی و در امر انرژی و به خصوص سلاح استراتژیک نفت و اوپک، مردانی چون زکی یمانی و دیگران با او به مشورت پرداخته و از ایشان نظرخواهی می نمودند.
آیت الله هاشمی رفسنجانی از دیرباز و از اوان جوانی همراه با مردم و نهضت و جنبش مردمی بود و با مغز و نبوغ شایان توجه اقتصادی که داشت توانست بسیاری از طلاب و محرومان جامعه را در همان سال های 40 و 50 صاحب خانه و کاشانه نماید و علاوه بر ایراد سخنرانی ها و تشکیل جلسات مذهبی و تفسیر قرآن و طرح مسائل عقیدتی و اجتماعی و انقلابی و حتی به رشته تحریر در آوردن تفسیر موضوعی قرآن در زندان ستم شاهی و همکاری با فدائیان اسلام و شرکت در رهبری و طراحی و عملیاتی نمودن برنامه های کلان و موثر سیاسی و مبارزاتی علیه ساواک، سیا و منافع شیطانی امپریالیسم آمریکا و به خطر انداختن طرح ها و سناریوهای اسرائیل غاصب و متحدش، شاه و دربار و ساواک، با انقلابیون بزرگ منطقه ای- جهانی رابطه ای صمیمانه و ارگانیک داشت و محرومان و ستمدیدگان و مبارزان فلسطین، لبنان، عراق و آمریکا لاتین از او به عنوان یک حامی و همگام و دلسوز یاد می نمودند.
مرحوم هاشمی در تربیت و کادرسازی مجرب و مفید سیاسی ، اقتصادی ، و امنیتی برای نظام و مشاوره ارزشمند به لیدر انقلاب و نظام و رهبری و تداوم رهبری و ولایت فقیه ید طولایی داشته و نقش به سزایی ایفا نموده است .
حقیقتا ، او یار دیرین و صمیمی و همیشگی امام و رهبر معظم انقلاب و بلکه به منزله ستونی مستحکم و مطمئن برای جمهوری اسلامی مطرح بود .
البته مطالب مطروحه و فوق الذکر نافی این واقعیت نمی باشد که وی به لحاظ نقش کاریزماتیک و به اصطلاح برخی کج اندیشان و یا غیرمنصفان نقش به اصطلاح " شبه پاتریمونال " که به عهده داشت و خود ستودنی برای انقلاب و نظام مطرح بود و در مرکز توجه داخلی ها و جهانیان واقع شده بود و یک ویژگی خاصی هژمونیک داشت از طرفی مورد حسادت و بغض و کینه کوته اندیشان و واپس گرایان و ورشکستگان سیاسی و حزبی و بخش هایی از شبه روشنفکران و یا لائیک ها و حتی خشک مقدسان قرار گرفته و از سوئی به قصد و انگیزه ایجاد شکاف و خلل میان رهبران و بزرگان و حتی طبقه متوسط و زیرین جامعه در کانون سناریوی فتنه انگیزی و تفکیک سازی و رو در رو قرار دادن انقلابیون از سوی سودجویان و مغرضان منطقه و بین الملل و دشمنان قسم خورده این مرز و بوم واقع می گشت اما پرواضح است که هاشمی ضمن دفاع از خود در برابر سیاست تخریب و اتهام زنی و از دور خارج کردن بدخواهان و تازه به دوران رسیده ها و یا انقلابیون یک شبه از سویی هوشیاری در مقایب پولیتیک آب داخل لانه مورچه ها ریختن ؛ همواره سعی و اهتمام داشت تا در دام خصم نیفتاده و با تدبیر و درایت و کفایت و تیزبینی و هوشی که از خود بروز می داد مترصد آن بود ضمن خاموش نمودن آتش فتنه و دشمن تراشی بومی و داخلی بیگانگان را نیز در عملیاتی نمودن نقشه های شوم و خطرناک شان ناکام ساز و به گونه ای نباشد که براندازان و جنگ افروزان به این نتیجه برسند که میان هاشمی و انقلاب و رهبری و دوستان ، فاصله ای افتاده است ؟!
در پیام رهبری انقلاب به مناسبت ارتحال هاشمی ، نیز این حقیقت مکتوم مانده که آن مرحوم به رغم دارا بودن نظراتی متفاوت و اختلاف نظر و سلیقه که امری طبیعی و لازمه رشد و توسعه و ترقی و پویایی است هرگز از تعلق خاطرش نسبت به نظام و انقلاب و رهبری کاسته نشد .
به هر حال ، عقلانیت سیاسی ، کلان نگری ، عشق به وطن و درایت و دیانت و انسانیت ایجاب می کند تا انسان ها دست از تخریب ، حسادت ، خودبینی و منفع طلبی به هر عنوان بردارند و به مفاخر ملی ، مذهبی و ذخایر و سمبل های ارزش و میزان و عقل و معنویت و سرمایه های عظیم و جاوید میهن احترام بگذارند و ضمن اداء دین خود و احترام به حقوق دیگران ، جاده صاف کن استکبار و مغرضان و بدخواهان نشوند .
هاشمی نیز همچون سایر انسان ها هرگز خود را معصوم نمی دانست و کارنامه سیاسی ، اقتصادی و عملکرد اجرایی اش قابل نقد و ارزیابی است و از نقد هرگز نمی هراسید .
اگر پیرامون استقراض از بانک جهانی صندوق بین المللی پول و سیاست تعدیل اقتصادی ، برخی صاحب نظران انتقادات و ایراد هایی را عنوان نموده اند و به اعترافات حتی سران و کارشناسان بانک جهانی و صندوق اشاراتی کرده اند ؛ مع الوصف هرگز نباید به هاشمی و سیاستش به منزله یک جزیره جداگانه دورافتاده نگریست و شرایط زمانی و موقعیت اضطراری پس از جنگ و همچنین نیت خیرخواهانه و خدمات و دلسوزی ها و سیاست سازندگی و اشتغال زایی و هنر مملکت داری و تنش زدایی داخلی – منطقه ای و جهانی را به تاق نسیان سپرد .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید