نگاهی ژرف به سیر علم و فلسفه از ابتدا تا کنون مبین این نکته است که بسته به ظرفیت ها و شرایط و چگونگی و تطور اندیشه در میان مردم و دانشمندان و متفکران اعصار و قرون، حتی رگه هایی در قرون میانه و بالاخص پس از عصر تاریک قرون وسطی و پیدایش رنسانس و عصر علم به طور مصطلح و اوج آن در قرن 19 مدرنیسم و مدرنیته و مدرنیزاسیون و سپس پست مدرنیسم یا همان ترانس مدرنیسم حضور داشته است.
آن چه مهم است این که این اصطلاحات در واقع در قید زمان هستند. سنت نیز در کنار آنها هر کدام با مشخصاتی روز و روزگاری را معرفی می کند و این ها در واقع پاسخ به نیازهای زمان می باشند.
"..... هر وضع تازه طبعا و ناگزیر وضع پیشین را در بر دارد و آبستن وضع بعدی است. وضع پیشین هرگز ریشه کن نخواهد شد و همیشه به نحوی با ماست بنابراین ، آن چه تاکنون مدرن ( نو ) خوانده می شود طبعا فردا ممکن است پست مدرن خوانده شود و پست مدرن امروز هم، فردا سنت تلقی می شود." (فلسفه جدید تربیت)
مدرنیسم – نوگرایی :
این اصطلاح به مفهوم عصر جدید، پیشتاز و فکر باز و روشن، آگاهی از نوآوری های فکری یا افکار نوین، به کار رفته است." در کتاب فرهنگ اندیشه نو چنین می خوانیم :اگر چه صنعت نو در زبان های مختلف به پدیده های گوناگونی اطلاق شده است اما نو گرایی یا جنبش نو تاکنون به صورت اصطلاح جامعی برای گرایشی بین المللی ثبت شده است که در آخرین سال های قرن نوزدهم در شعر، داستان نویسی، نمایش نویسی، موسیقی، نقاشی، معماری و دیگر هنرهای مغرب زمین پدید آمد و سپس در کیفیت بخش بزرگی از هنر قرن بیستم نیز تاثیر گذاشت.... " (فلسفه جدید تربیت)
مدرنیته و مدرنیزاسیون را عمدتا در تقابل با سنت- کهنه پرستی، رکود، عقب افتادگی، قدیمی بودن، بی ذوقی، بی سلیقگی دانسته اند و آن را ذیل زیبایی شناسی رده بندی کرده اند.
در تعریف و یا تعاریف مختلفه مدرنیسم عباراتی من جمله عقل گرایی، نوعی یک نواختی و جزمیت گرایی را هم ذکر کرده اند. همچنین مدرنیته را به معنی و مفهوم رئال هم گرفته اند. برخی نطفه اولیه و مقدماتی این واژه را به قرون 16 و 17 مرتبط دانسته اند.
هر چند گفته شده این واژه مترادف نسبی گرایی و طرد حقیقت مطلق است، مع الوصف نسبی گرایی و اعراض از حقیقت مطلق را بیشتر به پست مدرنیته مرتبط دانسته اند.همچنین گفته شده این اصطلاح نوعی وضوح و شفافیت را می رساند که تنها عقل می تواند آن را عرضه کند و اساس مدرنیته تحول نگاه انسان به خویشتن و جهان است و تعریف تازه ای است که از خود و جایگاه خود در نظام عالم می کند.
پست مدرنیسم- فرانوگرایی :
نویسنده کتاب تحقیقی و ارزشمند فلسفه جدید تربیت معتقد است پیشوند پست یا پسا و یا فرا را نخستین بار متفکری به نام لسلی فیدلر در سال 1965 به کار برد و آن را کلمه جادویی و افسون گرانه تلقی کرد. لیوتار فرانسوی برجسته ترین بنیانگذار، شارح و مفسر پست مدرنیسم است. خود این فیلسوف سیاسی، فیلسوف زبان، زیبایی شناسی و نظریه پرداز فرهنگی از آرای مارکس، فروید، لاکان، نیچه، کانت، هایدگر و .... متاثر شده است.
پست مدرنیسم اساسا آمیزه ای است از هر نوع سنت یا سنت های گذشته : در واقع هم تداوم و استمرار مدرنیسم است و هم استعلاء و تکامل آن به عبارت دیگر دیدگاهی است التقاطی.
نظریه پردازان و اندیشمندان را عقیده بر آن است که پست مدرنیسم نتیجه و اثر وضعی و طبیعی مدرنیته و زاییده آن و به عبارتی واکنشی در برابر کنش مدرنیسم تلقی می شود و دو واژه افراط و تفریط را متناسب با مدرنیسم و فرامدرنیسم عنوان و مطرح نموده اند!
نظریه پردازان پست مدرنیته و به ویژه طرفداران تند و تیز آن در هستی به مقوله ای به نام مطلق، قدیسی و واحد قائل نبوده و به نوعی پلورالیسم معتقد می باشند.
از جمله ویژگی ها و برجستگی های خاص و منحصر به فردی که برای پست مدرنیسم برشمرده اند می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
ساختار شکنی و نفی ساختار، شالوده شکنی، متاثر از نئوپراگماتیسم رورتی زوال و سقوط تمایز بین فرهنگ و جامعه، نسبی گرایی، بازنگری و بازاندیشی و بازآفرینی در مدرنیسم و سنت ها توام با طنز و کنایه، اختلال و آشفتگی درباره زمان و فضا: فرهنگ عامه بدون مرز و تاریخ، افول و زوال فراروایت ها، روایت های کلان مانند دین، علم، هنر، مدرنیسم و مارکسیسم و بی اعتبار تلقی کردن تاریخ، همزیستی و انطباق با عصر رسانه ها، نوعی شکاکیت، محوریت شهرها، دموکراسی به عنوان نخستین شرط، نهضت احیاگری قومی، دینی، نفی توصیف های کلی، نفی نگرش به جهان به مثابه کلیتی به هم پیوسته، منسجم و جهان شمول، ایجاد کننده و مشوق امکان هم نشینی و نزدیکی گفتمان های گوناگون، تردید در هر گونه حقیقت انسانی و بالاخره موضعی ضد ماهیت گرایی.
پست مدرنیسم و آموزش- پرورش: (اشاره به برخی دیدگاه های مفید پست مدرنیسم در باب آموزش- پرورش)
از آن جایی که تمامی مسائل در زندگی به نحوی مرتبط با انسان بوده و مساله انسانی نیز در ارتباط با آموزش- پرورش می باشد و هیچ مساله تربیتی وجود ندارد که در حوزه آموزش- پرورش قابل بررسی نباشد، لذا فلسفه آموزش- پرورش ناگزیر است به تحلیل و تبیین همه مسائل و مفاهیم این نهاد مهم و مسائل آموزش- پرورش جامعه و جهان بپردازد. برای این منظور هم بایستی با زمان حرکت کند.
به همه انسان ها بیندیشد.
به زبان قابل فهم برای همگان سخن بگوید و زندگی را محور همه فعالیت های آموزشی در خانه در مدرسه در جامعه و در جهان بداند و بالاخره چالش با نظام های آموزش سنتی را که بر مفاهیم و ساختارها و راه کارهای مهجور و قدیمی استوارند و از نظام سلسله مراتبی پیچیده ای برخوردارند، در راس برنامه های فرهنگی خود قرار دهد که دیدگاه پست مدرنیستی است ..... " (فلسفه جدید تربیت)
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان