به راستی چه واژه زیبا و مقدسی است قانون، قانون به مثابه خونی جاری در رگ حیات بشری است. قانون را می توان ناموس هستی و جامه ای زیبنده بر قامت مردان و زنان صالح و وظیفه شناس و مسئولیت پذیر دانست. این قانون است که به جامعه نظم و ارزش بخشیده و انسان ها را از هرج و مرج می رهاند و پیام آور صلح و ثبات و آرامش و امنیت است.
قانون و امنیت لازم و ملزوم همند. فقدان قانون زندگی را به جهنمی سوزان و غیر قابل تحمل مبدل ساخته و مانع رشد و کمال و سعادت آدمی می گردد. میزان و قسطی که در کتب آسمانی و قرآن کریم بدان اشاره شده در پناه قانون شکل می گیرد و صورت تحقق می پذیرد.
غرض از "بما انزل الله" در کتاب خدا و معجزه نبی مکرم اسلام (ص) همان قانون می باشد که فقدان آن از نظر خدا و پیامبر(ص) ظلم، فساد و فسق را به همراه خواهد داشت.قانون، چه دینی و چه مدنی و عرفی، لازمه یک رقابت و مشارکت سالم و سنگ بنای یک فرهنگ و تمدن شایان و ارجمند است. شایسته سالاری و ارج و قرب دانشمندان و پیشرفت علمی و هنری و فرهنگی یک جامعه و کشور با قانون و اجرای درست و بدون وقفه آن محقق می گردد. قانون گریزان نه تنها به جامعه و دیگران لطمه و صدمه می زنند و مانع و رادع تکامل می شوند، بلکه به حکم مذهب و عرف و تجربه و گواهی تاریخ، خویشتن را نیز در گراب و مرداب فرو برده و موجبات هلاکت خود را رقم می زنند!
ارزش و اهمیت قانون تا بدان جاست که سقراط حکیم و فرزانه جان خور را بر سر آن می دهد و جام شوکران را سر می کشد و حتی حاضر نمی شود به قیمت حفظ جان خویش از میهن بگریزد و می گوید من هرگز به قانون مملکت خود پشت نمی کنم و وقتی در کشور خویش این چنین مورد بی مهری قرار گرفته ام، پس در غربت و خارج از خانه و وطن خود چه سان با من رفتار خواهند نمود!؟
در بحث از ضرورت وجود قانون، تامس هابز چه زیبا و به جا و شایسته گفته است که یک قانون بد، حتی از بی قانونی بهتر است!
نفس قانون جامعه را از توحش و بدگمانی، فردگرایی، استبداد، دیکتاتوری، افزون خواهی و انحصارگری می رهاند و بستر مناسب برای رشد و تکامل و بهروزی و اقتدار را به ارمغان می آورد.
خود محوران و یک جانبه گرایان در هر جامعه ای بایستی به این نکته واقف گردند که بر اساس قانون ظروف مرتبطه ، بی قانونی و هرج و مرج، دامان تمامی آحاد و خود آنان را خواهد گرفت و موجبات انهدام تمدن ها و ادیان و فرهنگ ها و بی اعتمادی مدام و مستمر را پدید می آورد.
قانون گریزی و قانون ستیزی، کشتی ای را می ماند که سوراخ و تخریب گشته و طعمه طوفان سهمگین گردد که در این صورت به صغیر و کبیر رحم نکرده و همگان را غرق می نماید. چنین تراژدی یک سنت و خود، یک قانون است. قانونی که هرگز استثناء نمی پذیرد و با بیدار شدن وجدان عمومی، مستبدان و تمامیت خواهان را نادم می سازد.
پر واضح است که بی قانونی و ضد قانون عمل کردن به مراتب از کفر خطرناک تر است و دوام کفر از ظلم بیشتر می باشد. اساسا می توان گفت خلاف قانون عمل کردن مساویست با خروج از جاده عقلانیت و تعادل و امنیت و ثبات.
بی قانونی می تواند به فرار مغزها که پیامد یک بی اعتمادی عمومی است منجر گردد و همچون خوره ای را می ماند که جان و مغز را می بلعد و به سرطانی مهلک و غیر قابل علاج و خانمان سوز منتهی می گردد.
سر سپردن به قانون، احترام به خود و دیگران، اکرام و اعزاز جامعه، اقتدار کشور و هزیمت و عقب نشینی بدخواهان و بیگانگان را در پی دارد. قانون، یک غرور ملی و مدنی و مورد ستایش آسمانیان و امید محرومان و مامنی است مطمئن برای یک زندگانی آبرومندانه و عزتمدار و غرورآفرین.
برای آن که آحاد کشور قانون مند شوند و قانون به خوبی به مرحله اجرا درآید، بایستی در شناخت قانون و آثار و فوائد آن همگان همت نمایند و مهمتر از مردم عادی کوچه و بازار و برزن، در درجه اول مسئولان و دست اندرکاران امور سیاست و معیشت جامعه، خویشتن را به رعایت قانون و احترام به آن ملتزم نمایند.
به تعبیر آلفردنورث وایتهد، ریاضی دان و فیلسوف بزرگ، متاسفانه قانون برای تعدادی از متمولان و سیاست پیشگان و حاکمان جامعه به منزله نوشته ای است که صرفا بر روی کاغذ می آید و به زباله دانی سپرده می شود!؟
امید آن که معرفت به قانون و احترام به آن و در پایان عمل به قانون در سراسر جامعه و کشور و برای خرد و کلان به یک فرهنگ و حسنه مبدل گردد و از این رهگذر حقوق افراد، کرامت و عزت آنان لحاظ گردد و بهشت موعود فراچنگ آید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
در جاییکه نفس قانون این است که افراد و حاکمان رو در چارچوب و خطوط مشخصی قرار دهد. متاسفانه ما با نفس قانون فاصله زیادی داریم.
جمله جالبی است ولی این تاج همیشه باید بر سر افراد سطح پایین جامعه باشد و اصلا به سر مبارک توانگران و قدرتمندان جامعه جور در نمی آید