در تاریخ فلسفه غرب مومنین قشری او را به خدا ناشناسی متهم می کردند /علاوه بر عوام برخی فیلسوفان نیز پیرامون او به بیراهه رفته و بایکوتش نمودند/ مایحتاجش مختصر و ساده بود. در سراسر عمرش بی اعتنایی عجیبی به پول نشان داد. تنی چند که او را می شناختند، حتی اگر با اصول او مخالف بودند دوستش می داشتند/ دولت هلند با آزادمنشی معمول خود عقاید او را در موضوعات حکمت الهی تحمل می کرد/ انتقاد او به کتاب مقدس و تحریفات آن و موضوعاتی که مغایر با آزاد اندیشی و اصول انسانی و الهیات ناب بود خشم گروهی منجمله کلیسا را برانگیخت. دین دولتی و دیکته های آمرانه کلیسا و متولیان دروغین دین و مذهب او را آزار می داد/ متون مقدس را می توان به نحوی تفسیر کرد که با الهیات آزاد اندیشانه سازش داشته باشد. اسپینوزا، خطای حاکم را برنمی تافت و خطا را سرپیچیدن از قانون می دانست/ هر عمل خطائی ناشی از اشتباه فکری است/ کسی که به قدر کافی شرایط حال خود را بفهمد خردمندانه عمل خواهد کرد و حتی در احوالی که ممکن است برای دیگری بدبختی باشد خوشبخت خواهد بود
او (جیمز) فلسفه را از کلاس های درس بیرون کشید و در زندگی روزمره به کار انداخت. می گفت هر یک از ما فیلسوف هستیم/ فکر درست، آن است که به موفقیت ما در زندگی بینجامد؛ و ایمان و اعتقاد درست آن است، که به تحقق یافنن هدف های ما در جهان و زندگی کنونی منتهی شود/ فلسفه ام به من تعلیم داد تا حد زیادی در خانه ام آرام تر باشم/ فلسفه پراگماتیسم به طور خلاصه عبارت است از دعوت به فعالیت فردی برای تکمیل بنای دنیایی بهتر/ " هر گاه معلمان و مربیان، دیدگاه های ویلیام جیمز را ... به دقت می خواندند ما اکثر مشکلات تربیتی فعلی را نداشتیم/ تربیت در گذشته حالت ارتجاعی داشته است زیرا یافته های روان شناسی را در نظر نگرفته است/ معلم، بر حسب فلسفه جیمز، باید از مطلق اندیشی بپرهیزد. از آن جا که خود جائزالخطاست وظیفه دارد که مانند یک راهنما و یک دوست رفتار کند. در کلاس هیچ گاه نباید جزمی بودن مورد تشویق قرار گیرد/ معلم واقعی ماموریت جهانی دارد و وظیفه او تنها این نیست که محصلان را تعلیم دهد و هم خود را وقف خیال بافی سازد بلکه باید به عده زیادی از مردم برسد تا دموکراسی شیوه فعال زندگی شود
هر گونه تربیت، هنگامی موثر و سودمند خواهد شد که بر نیازهای اساسی محصلان مبتنی باشد و به خود شکوفایی منتهی گردد/ ه حاکمان و مسئولان ممالک و دست اندکاران امور تربیت هرگز نبایستی انسان و انسانیت، آزادی فکر، اراده، استقلال نظر و انتخاب را فراموش نمایند/ در جهان امروز، هیچ کس به هیچ عنوان و در هیچ جای جهان نباید از نعمت تحصیل تا آن جا که می تواند و می خواهد محروم شود/ تاسیس مدارس رنگارنگ به هر نام و به هر شکل که فرصت بهره مندی از آموزش- پرورش را برای برخی دشوار و حتی غیر ممکن می سازد، خلاف سیستم تربیتی انسان گرایی است/ مسئولان امر علاوه بر تامین نیازهای اساسی و اولیه می بایستی در جهت تامین و بسط و گسترش نیازهای برتر "فرانیازها" هم بکوشند
رشد و تکامل طبیعی و سالم کودک و نوجوان فقط در محیط آزاد و آرام انجام می گیرد و بایستی به کودک به منزله ی یک انسان نگریست نه یک شیء/ دیگر تربیت فکری محض کافی نیست بلکه محصلان باید افرادی اندیشمند، کارآمد، مسئولیت پذیر، خوش ذوق و با احساس بار آیند و محتوای برنامه های درسی حتما باید با نیازهای روز محصلان هماهنگی داشته باشد/ هر گاه کودک را از فعالیت های آزاد محروم کنیم طبعا از حقایق و وقایع بدیهی جهان که مبنا و تکیه گاه آموزش و پرورش است بی خبر خواهد ماند و همه ی اطلاعاتی که مدرسه در اختیارش می گذارد، سست و سطحی خواهند بود/ کودکی که شخصا انجام نمی دهد یاد نمی گیرد که چگونه انجام دهد/ راز نفوذ او پاکی عشق به کودکان بود. او به نیازها و علائق آنان سخت حساس بود و مرکزی ترین جایگاه در زندگی خود را به آنان داده بود/ مدارس خود را به شکل محیطی درآورد که آنجا کودکان بتوانند مستقل از بزرگ سالان رشد کنند، آزادانه عمل کنند و با آهنگ گام خویش پیش بروند/ کودک و نوجوان یاد می گیرد چگونه از آزادی استفاده بهینه نماید به گونه ای که به ضد خود تبدیل نشود و آن گاه موفق گردد فعالیت هایش را منظم و تاثیر گذار نماید
بخشی از فعالیت درسی و تربیتی این دانشمند به صورت تئاتر و نمایش بود و در فعالیت های هنری، اجتماعی و عام المنفعه نیز شرکت می جست/ او همدلی فراوانی نسبت به شاگردانش از خود نشان می داد/ برای شاگردان خود به عنوان آدمیانی بزرگ با روح مستقل احترام قائل بود/ آموزش- پرورش و معلمان باید هدف های خود را از بررسی و کشف نیازهای جامعه شان بگیرند زیرا منشاء اساسی این هدف ها جز نیازهای اجتماعی نیست/ او معتقد بود که مدرسه باید شهروندانی بار آورد و تحویل جامعه دهد که بتوانند با شرایط زندگی هماهنگ و برای بهتر ساختن آنها کوشا باشند/ انسان نو، زندگی نو لازم دارد و زندگی نو به تربیت نو نیاز دارد و تربیت نو بدون استفاده از روش های نوین آموزش- پرورش غیر ممکن است
در سحرگاه نوزدهم ماه مبارک و معظم رمضان و در آن هنگامه ی نیایش عارفانه و عاشقانه به درگاه حضرت احدیت و سجده به آستان ربوبی، امام والا و ولی خدایی به دست یک شقی بدسگال خورد و سپس در بیست و یکم ماه خدا به شهادت رسید و به لقاء الهی پیوست که به راستی فخر اولیاء و اوصیاء بوده و هست.
مولا علی ابن ابیطالب علیه السلام همان بزرگ مرد والاتباری است که علاوه بر پسرعم و داماد رسول خدا(ص) امیرالمومنین بوده و نفس پیغمبر (ص) و جانشین بر حق آن نبی و ام الکتاب و تفسیر کلام خدا و جان و جوهره ی قرآن و معنی تام و تمام ایمان و حقیقت ایقان و مفهوم راستین فرقان و بر همگان رجحان و علو داشته و در عرش الهی مورد تکریم و تعظیم و تحسین کر و بیان می باشد.
آن گونه که حضرت محمدمصطفی (ص) فرمودند ای علی اگر تو نبودی هرگز مومنان از منافقان باز شناخته نمی شدند.
آری ، علی آیت خدا بوده و همای رحمت حق، کائنات به اذن پروردگار هستی به یمن وجود آن نازنین و به واسطه ی عشق و حب و جلال و جمال آن بنده ی حقیقی خداوند ایجاد و برپا داشته شده و هم اوست مقسم دوزخ و بهشت و ساقی کوثر چه زیبا و به جا فرمود پیامبر رحمت که یک ضربت شمشیر علی برتر است از عبادت جن و انس از اولین تا آخرین و نیز علی مصداق تمامی ایمان در مقابل تمامی کفر بود.
منطق علی، والاترین منطق ها، کلام او کامل ترین کلام ها، برهان او قاطع ترین برهان ها، ذوالفقار او، برنده ترین شمشیرها، ایمان او ناب ترین ایمان ها، میزان او شاخص ترین میزان ها و عدل آن امام همام اعدل عدالت ها و شجاعتش در حد اعلا و کمال و اخلاصش، خالص ترین اخلاص در کل هستی و پهنه و کرانه ی گیتی بوده است.
هنگامی که به نهج البلاغه اش می نگریم، اقیانوس مواجی از علوم مختلفه و قلم و بیان و سخن وری در می یابیم. در وصف کمال و سجایا و فضائل آن رادمرد بزرگ الهی و انسان کامل و جامع دانشمندان و سخن وران و نوابغ روزگار، جملات ارزنده ای بر زبان جاری و برخامه ی قلم زده اند از آن جمله:
" ای دنیا چه می شد تمام هستی ما را می گرفتی و در شجاعت، صداقت، کرامت، ایمان، قاطعیت و عدالت و .... یک علی دیگر به ما ارزانی می داشتی!"
آری!
علی (ع) همان اعجوبه خلقتی است که ظریفی به حق، در وصفش گفته است که گویی او (علی) برای زمانی دیگر غیر از زمان خود خلق گشته بود!
حقیقتا قلم از وصفش عاجز و زبان از توصیف آن مرد خدا و دین و جهاد، الکن می باشد. هم اینک و در این دنیای وانفسا! و اندر این دهشت و وحشت و عصر حاکمیت درندگان به صورت انسان در این جهان سراسر خون ریزی و جهالت و پلشتی و مرگ انسانیت انسان و دفن حقیقت و ایمان و مظلومیت انسان و دیانت و قرآن، جهان سخت نیازمند علی است. زیرا علی متعلق به تمامی هستی و ادوار و دوران است و نه گذشته ی منقطع از زمان!
در سوگ ابوتراب، تنها حسنین و زینبین نگریستند، در ماتم از دست دادن آن یگانه دهر و دلاور دوران و رکن رکین ایمان و جوهرالجواهر ایقان و کوکب فروزنده ی آسمان تنها فقیران و یتیمان و بی پناهان ماضی نگریستند، در آن سوگ بزرگ و ماتم سترگ، کل هستی گریست و ارکان زمین و زمان و آسمان به لرزه در آمد و گویی عدالت نیز با رفتن او و به همراهش در اعماق زمین مدفون گشت!
اما آن چه جفا در حق آن امام العارفین و آینه ی تمام نمای مومنین روا داشته می شود که شاید هم طراز جفای به او در عهدش و هم قطار قتلش و چه بسا بدتر از آن هم باشد، سوء استفاده از نام او، تحریف کلام و مرام او، ظلم و جفا و تاختن و تخریب دین به نام او و دانسته و ندانسته، مکرر نمودن نام و مسلک و مکتب او و یا بایگانی و متروک نمودن سخنان و مرام و منطق و عدالت و قاطعیت و ملاطفت او و صرفا در قاب کردن نام و رسم و سیمای او و زینتی تلقی کردن کتاب و منشور اوست.
شما را به خدا بیایم لااقل نام و یاد او را بر زبان جاری نسازیم و آن مظلوم تاریخ را به نفع خویش و مطامع و هوی و هوس خود مصادره به مطلوب نکنیم و این قدر روح والا و پاک و مطهر آن تندیس حقیقت و راستی را آزار ندهیم.
آری !
شایسته و بایسته فرموده اند که ذکر و یاد علی عبادت است اما نه هر ذکر و یادی، آن ذکر و پردازش به علی عبادت است که از روی صدق و صفا و وفا باشد و نه به قصد و آهنگ منفعت طلبی، رانت خواری، چپاول بیت المال و ضربه زدن به آمال و آرمان و امیال خداپسندانه علی و هر چند ناخواسته و جاهلانه العیاذبالله به قصد دفن نام و مرام و عدالت علی!
بیاییم از سویدای دل و از اعماق فطرت خود و صد البته با فعل و عمل خویش، علی را آری علی را دریابیم.
علی همچنان مظلوم است " قد قتل مظلوما"
مرحوم دکتر علی شریعتی بر خلاف دکترین تجدید نظر طلبان افراطی و مفتونان و مرعوبان گلوبالیزم هرگز به گذشته تعلق نداشته و از آن جا که فردی متفکر، دوراندیش و جامع نگر بود و مهندسی اندیشه اش بر ساختار منطق و ایمان و نواندیشی استوار بود لذا هم اینک نیز از او تحت عنوان اندیشمندی برای عصر حاضر یاد می شود.
او بود که دانشگاه، روشن فکران، مذهبیون و مسجد و مردم را به یکدیگر وصل نمود و اسلام و دیانت را به میزان قابل توجه و شایانی از داخل حجره ها به صحنه ی اجتماع آورد و در عصر ترکتازی ماتریالیسم و مارکسیسم و لیبرالیسم و اگزیستانسیالیسم، سیمایی جدید و مولد و محبوب و زایا و پویا از اسلام و تشیع به جوانان و جهانیان عرضه نمود.
استبداد و استعمار را به چالش کشید و جامعه شناسی را از دپارتمان و داخل صفحات کتب و ویترین و مباحث جزمی و ذهنی و تجریدی بیرون کشید و آن را در خدمت مردم و تاریخ و مذهب قرار داد. چه روشن فکران و مستفرنگ ها و چه مذهبیون همگی به نحوی از انحاء به لحاظ نظری و عملی، علمی، دینی، مبارزاتی و انقلابی مدیون و مرهون آن شهید مظلوم و مهاجر فی سبیل الله می باشند.
او نیز همچون امام، مطهری، علامه و متقدمین و متاخرین مسئول و متعهد، در راستای پیراستن خرافات و جزمیات و گرد و غبار و اوهام از چهره ی اسلام عزیز و نهضت بیدارگری و بازگشتن به خویشتن و یا خویشتن خویش رنج و مرارت های فراوانی را متقبل گشت و از هیچ کوشش و ایثار و فداکاری دریغ نورزید.
ساعت ها می گذشت و علی شریعتی همچنان مشغول مطالعه و تحقیق بود و متوجه آب و غذای خود نمی شد. وقتی از دکتر شریعتی سوال می شد چرا وقتی به سخنرانی می پردازی سعی می کنی تا ساعت ها سخن بگویی و هر آن چه در ذهن و قلب خود انباشته ای برای مخاطبان عنوان می کنی و مرتب و بدون وقفه می نویسی؟ آن عزیز با یک دنیا عشق و ایمان و صداقت چنین پاسخ می داد.... شاید فرصتی دیگر در اختیارم نباشد!! وقتی چکامه ها و تکلمه هایش در مورد حقانیت و مظلومیت حضرت امام حسین (ع) و فاطمه ی زهرا (س) را برای مجتهدی پیر و معروف که از مخالفان دکتر بود برده بودند و آن عالم به سخنان شورانگیز و شعوربرانگیزی گوش می داد و سخت مجذوب و مفتون آن شهید بزرگوار شده و مرتب اشک می ریخت و ناگهان پرسیده بود این سخنان تکان دهنده و تحقیقی و اثربخش از کیست و چقدر به خاندان اهل بیت (ع) ارادت و عشق دارد؟! در پاسخ شنیده بود این فرد همان کسی است که تاکنون به او ناسزا می گفتی و لعنت می فرستادی!!
مرحوم دکتر علی شریعتی سهمی به سزا و غیر قابل انکار در نهضت و انقلاب اسلامی و مآلا بیداری اسلامی در منطقه و کل گیتی داشته است و کتب و سخن رانی های شریعتی منبعی غنی و سرشار از علم و عقیده و ایمان و ایقان برای مردم و به خصوص اندیشمندان و آزادی خواهان و مبارزان جهانی است.
علی شریعتی در سال های خفقان قبل از انقلاب با احساس تعهدی که می کند و از آن جا که خطر بزرگ و جدی متوجه جوانان و اسلام را مشاهده می کند در مبحثی تحت عنوان چگونه ماندن؟ می گوید:... وقتی که اسلام می خواهد از پوسته ی جامد و سنتی قرون وسطایی اش بیرون بیاید از رابطه ی فردی اش و از محدوده ی اخلاقی و روانی و شخصی و درونی اش خارج شود و به صورت یک موج، یک دعوت یک رسالت مسئولیت و به صورت یک عامل ساختن انسان و جذب نسل جدید در آید و در وسط زمینه و زمان طرح شود، خطرناک می گردد..... وقتی که مسئله به این صورت، به صورت یک حرکت مطرح می شود، قیام می کند و می ایستد و خود به خود به همان اندازه که امکانات به دست می آورد و به همان اندازه که اوج می گیرد، به همان اندازه که در زمان حاضر حضور می یابد، به همان اندازه که غنی می شود، قوی می شود، تکامل پیدا می کند، زنده می شود، به همان اندازه هم آسیب پذیر می شود و به همان اندازه هم دچار خطر می گردد و به همان اندازه هم تمامی مخاطرات از اطرافش به وی هجوم می آورند و او نیز به همان اندازه باید برای حفظ خودش و شناخت موقعیتش و جهت گیری درست در برابر این خطرات حساسیت و هوشیاری داشته باشد.
اسلام الآن دچار چنین شرایطی است. نمونه هایی داریم که شاید امثالش را جز در صدر اسلام و آن موج های اساسی و اولی اسلامی نداشته ایم و این شروع طرح یک اسلام امی اعتقادی مردمی متحرک و سازنده و خلاق است، اسلامی که به صورت یک ایدئولوژی اجتماعی، انقلابی انسان ساز و جامعه ساز و تغییر دهنده ی روابط و نظام و جو و محیط در آمده است و در می آید. این خود موفقیت بی نظیری است و شاید در طول قرن ها، این چنین موفقیتی نداشته ایم، حتی در قرون سوم و چهارم و پنجم اسلامی هم که تمدن اسلامی و فرهنگ اسلامی به اوجش رسیده است. زیرا آن چه در آن دوره مطرح است تمدن علمی و اجتماعی و فرهنگ اجتماعی و مدنی است که به اوج خود رسیده است.
ولی در همان ایام شاید روح و ایدئولوژی اسلامی به حضیض خویش رسیده باشد! اما آن چه اکنون مطرح است یک تمدن نیست، یک قدرت سیاسی نیست ، یک فرهنگ علمی و امثال این ها نیست، بلکه یک انگیزش انسانی از درون مردم و از درون وجدان ها و یک انقلاب روحی- فکری است که به صورت یک بعثت تازه مطرح شده است و این است که همه چیز را عوض می کند، همه چیز را ویران می کند و همه چیز را از نو خواهد ساخت. و هم این است آن چه دشمن دارد و هم این است که در همه جا حتی در نزد قدرت های بزرگ موجد احساس خطر می شود.
دکتر علی شریعتی در مقام پاسخ به نیاز و چراهای نسل جوان و ارائه ی طریق و برنامه جهت مصونیت این نسل و صیانت اسلام در مقابل اهداف و برنامه ها و توطئه های متلون و خطرناک دشمنان و یا لااقل رقیبان می گوید:
« اکنون برای این نسل جوان این مسئله مطرح است. در شرایطی است که از یک طرف فقر فکری، فقر کتاب، فقر محیط، فقر جو و اصلا فقر هر منبع و سرچشمه ای است که بتواند الهام بخش ایمان و اندیشه به وی باشد و از طرف دیگر غنا و وفور همه جانبه و حاکم فکری است که از یک سو می آید و فسادی است که از سوی دیگر. آن جوانی که از یک تیپ لش است، به دامن دام های استعماری می افتد و جوان دیگر که از یک تیپ مسئول خودآگاه جدی، عزیز و انسان است سر به دامن ایدئولوژی ای که بیگانه با ماست می نهد و این جوان ما این مسئله برایش مطرح است که بین این دو دریا و این دو عدم، چطور خودش را حفظ کند و چه کار کند؟.... اکنون مسئله به قدری حساس شده است که مسئله چه کردن و چه نکردن، تابع مسئله ی فوری تری است که چگونه ماندن است؟ الآن باز به این جا برگشته ایم که چگونه بمانیم؟....
برای این که خود ماندن، مسلمان و شیعه ماندن حتی برای آدم های آگاه و مترقی و روشن، یک مسئولیت و یک ضرورت است که هر روز به یک جهاد نیاز دارد و هرگز نمی شود از نسل جدید، از جوان ها انتظار داشت که هر روز یک جهاد بکنند. باید یک بستر فکری یک زمینه ی اعتقادی و یک برنامه ی خودسازی وجود داشته باشد تا این کسی که دلش می خواهد خودش را نگه دارد و از مبتذل شدن و پوچ شدن هراس دارد بداند چه باید بکند. وی هراس از ابتذال دارد و به این مرحله از خودآگاهی رسیده و واقعا هم علاقه و دلبستگی اش به ارزش های اسلامی هنوز در مرحله ی عشق است.
اما حالا احساس خطر کرده که مبادا خودش عوض شود و خانواده اش تغییر پیدا کند. خودش را هر جور باشد با رودربایستی هم که شده نگه می دارد، اما نسل بعدش از دست می رود. سر یک سفره می نشینند، در یک خانه زندگی می کنند اما با هم چهار کلمه حرف ندارند که رد و بدل کنند، زبان شان کم کم از هم دور می شود و احساسشان، درهاشان و بعد می بیند که این بچه هنوز در خانه ی اوست و تازه به سن بلوغ رسیده است اما از درون کوچک ترین رابطه خویشاوندی خویشی انسانی با او ندارد.»
شریعتی برای درمان درد و بیماری و فتور زمانه و عصر حاضر به دو موضوع مهم "تجدید ساختمان طرز فکر مذهبی" و " تغییر جهت " اشاره کرده و معتقد است :" برای تجدید بنا ما داریم این مرحله را می گذرانیم و در این مرحله مسلما یکی از خطرناک ترین دشمنان، تغذیه ی بد است که ما باید از تغذیه ی هندی، مجوسی، آتنی و اسکندرانی بیرون بیاییم.....".... برای این که ما بتوانیم دوباره با چهره ی حقیقی اسلام نخستین و اسلام سالم و بدون میکروب و جرثومه ی خارجی، سروکار بیاییم احتیاج به کاری است نه از نوع بزک کاری و کاغذ دیواری چسباندن و رنگ آمیزی کردن بلکه کاری از بنیاد: درست مثل یک کار تازه.
منتهی تجدید بنای یک بنایی که حتی شاید دو تا آجرش هم درست روی هم گذاشته نشده است. در چنین دورانی که دوره ی جنینی است، تغذیه ی فاسد، فسادی ایجاد می کند که بعد از تولدش هم همراهش است."
پرهیز از پذیرش انفعال و بردگی سرمایه داری غرب و مصرف پرستی پوچ و پوک مبتذل و دیگر، قربانی نشدن مبانی ایدئولوژیک علمی، انسانی بیگانه با ما که" به خاطر مبانی اعتقادی اش اسلام را از بنیاد نفی می کند و می بینیم که در هر دو طرف ما ایدئولوژی مان را پایگاه مان را از دست داده ایم." تعیین مبانی مانیفیستی اسلام و جهت گیری مشخص اصول اعتقادی از جمله مواردی هستند که شریعتی بر آنها تصریح کرد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
رمضان که یکی از اسماء الهی است ماهی با برکت و اکرام و شرافت است و به گفته ی حضرت ختمی مرتبت همه ی مومنان و روزه داران در چنان ضیافتی دعوت شده اند. خداوند کریم و منان متضمن و متعهد شده است که اجر و پاداش صائمین را خود اعطا نماید. این ماه آن چنان که پیامبر(ص) فرموده، ماه رحمت و رضوان و مغفرت می باشد.
شب های آن بهترین شب ها و روزهایش بهترین روزهاست. از منظر قرآن کریم یکی از آثار و نتایج مبرهن روزه در ماه مبارک رمضان، ملکه ی تقوی و پرهیزگاری است. در چنین ماهی آن گونه که در روایات اسلامی و کلام نورانی امامان معصوم(ع) وارد شده درهای برکت آسمان و عرش الهی به روی بندگان خدا مفتوح بوده و شیاطین در غل و زنجیر می باشند. همچنین رمضان را به کوره ی تفدیده ی آتش تشبیه نموده اند که ناخالصی ها را از میان می برد و آدمی خالص و مخلص الهی می گردد.
در ماه مبارک رمضان، روزه داران به یاد گرسنگی و تشنگی روز قیامت می افتند و از این نظر نوعی خودسازی و استقامت در انسان پدیدار گشته و اتصال مبداء و معاد در نگاه انسان عیان می شود.
انسان صائم پس از یک ماه امساک از اطعمه و اشربه ی حلال، آن چنان متقی و خودساخته می شود که به راحتی می تواند تا آخر عمر از حرام چشم بپوشد و بدین طریق بنده ی حقیقی و راستین حضرت حق گشته و لایق و شایسته ی مقام خلیفة الهی گردد.
ماه مبارک رمضان، مقتصد بودن را نیز به انسان می آموزد و پیراستگی از علائق دنیوی و مادی را نصب العین او قرار می دهد. همچنین در این ماه عزیز و با برکت به میزان قابل توجهی روزه داران متمکن به یاد فقرا و محرومان افتاده و زمینه و بستر مناسب جهت کم شدن فاصله طبقاتی و رسیدگی و دستگیری از گرسنگان فراهم می شود.
در این ماه همچنین، فرصت مناسبی برای قرائت و غور و تفحص در قرآن کریم به وجود آمده و روزه داران هر چه بیشتر و گسترده تر با کلام نورانی الهی آشنا و واقف می شوند و این گونه است که دریچه های نور و معرفت و معانی والای الهی و ملکوتی و عوالم جبروت و قدسی به روی مومنان باز گشته و بر درجات و علو روحانی و معنوی و الهی بندگان خدا افزون می گردد.
لیالی قدر در این ماه پر برکت و معنوی از جلوه های خاصی برخوردار بوده و نزول کتاب خدا قرآن، در شب های قدر و نزول ملائکه الهی و سلام خاص آنان به ویژه به بقیة الله الاعظم روحی له الفداء در رقم خوردن تقدیر آدمیان تا سال دیگر و چه بسا تا آخر عمر مومنان و مومنات، شکوه معنوی و ملکوتی خاصی به ماه مبارک رمضان می بخشد.
امید است که حقیقتا لایق و بایسته ی این ضیافت رحمانی گردیم و جزو صائمین مخلص ربوبی قرار بگیریم.
تقارن دو موضوع و حادثه تالم برانکیز و تکان دهنده قیام باشکوه ، حماسی ، تاریخی و دینی 15 خرداد 42 علیه رژیم ستم شاهی و پروژه استعماری دین و مذهب و سناریوی تامین منافع کلان امپر یالیسم جهانی که به شهادت آزادی خواهان و غیرت مندان انجامید و همچنین رحلت بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران ، حضرت آیت الله خمینی ( ره ) ، حاوی نکات عبرت انگیز و سرنوشت سازی است .
جرقه عمده و نقطه عطف ساختار انقلاب اسلامی که در قیام پانزدهم خرداد سال 42 پدیدار گشت و به رغم سرکوب شدن ظاهری آن ، چالش و دغدغه ای سترگ برای دستگاه استبدادی و استعمارگران تلقی شد با آن ایثار و فداکاری ها به ویژه در قم ، ورامین و تهران به مثابه بذری شد که رفته رفته به نهال انقلاب اسلامی مبدل گشت و اهمیت آن قیام حماسی ، تاریخی و آوازه و تاثیر آن بدان جا نمایان شد که امام خمینی ( ره ) خاطر نشان ساخت که در آینده ، ارزش و قدر آن قیام و سازندگان و حماسه سازان آن را آیندگان خواهد شناخت .
هنگامه رحلت روح الله و آن حادثه مولم نیز گرچه تقدیری الهی بود و آن معمار کبیر انقلاب و یار سفر کرده تا حد توان و اجازه شرایط و اوضاع پیچیده داخلی – منطقه ای و بین المللی و شالوده و بنیان انقلاب و جمهوری اسلامی را پی افکنده و مستحکم نموده بود ؛ مع الوصف ضایعه و ثلمه ای گران برای انقلاب و انقلابیون و کل آحاد ملت و مستضعفان و محرومان و آزادی خواهان جهان به حساب می آمد به ویژه آن که او رهبر و زعیمی بی بدیل و بی نظیر با اقتدار کاریزماتیک و یک الیت اسطوره ای با مشخصه ها و ممیزه های رئال و عینی و پراگماتیستی برای مردم ایران و جهان و به ویژه سیاست مداران ، جامعه شناسان و مبارزان و فیلسوفان و عدالت جویان نمودار گشته بود .
معرفت شناختی ، اخلاص ، ایمان ، یقین ، صداقت ، صراحت ، شجاعت ، آینده نگری ، قاطعیت و پایمردی آن زعیم بزرگوار ، همگان را انگشت به دهان و متحیر نموده بود .
او موید الهی و مورد اقبال عمومی و از نسل و تبار پابرهنگان و شلاق خوردگان بود و به راستی حرف دل مردم کوچه و بازار را می زد .
از این رو سخنانش به دل می نشست و مخاطبانش که از قبیله ی هابیلیان بودند او را روح خود تلقی می نمودند و از طرفی با ارتحال آن سفیر پاک خدایی و زعیم مردمی و بت شکن زمانه ، بدخواهان اسلام و ایران نقشه های شوم و زهرآگین را در سر می پرواندند و از تئوری پایان انقلاب و مرگ جمهوری خواهان اسلامی و ایزولاسیون نظام و رفرمی نوین و تجدید نظر طلبی بی امان ( رویزیونیسم ) و استحاله ژئواستراتژیکی سخن به میان می آوردند آن چنان که گویی با حربه و فرضیه های خیالی واپورتونیستی ماکس وبر و نشان رفتن پاتریمونال و پدرشاهی به جنگ یک نظام و رهبر و کشور و دستگاه فئودالیته و سرواژی آمده اند ؟!
غافل از آن که پیوند ارگانیک معنوی ، سیاسی و درون ذاتی امام و مردم ناگسستنی بود و بنگاه های خبری کمپرادوری غرب و بنیادها ، کلوپ ها و میلیتاریسم عصر موج سومی و عصر ویترینی هرگز قادر نشدند در چنین پیوند و ارتباط فراعقلانی گسست ایجاد نمایند .
تداوم انقلاب و رشد و بالندگی جمهوری اسلامی ایران ، تعیین رهبری جدید و ناکامی بسیاری از سناریوهای امپریال صهیون دال بر چنین مدعایی است .
اما آن چه گفتنش در این مقال ضروری و مفید است این است که بایستی به درستی و بدون شائبه و نقصان ، آرمان و ایده و مرام و دکترین همه جانبه و جامع الاطراف آیت الله خمینی را جامه عمل بپوشانیم و نگذاریم و اجازه ندهیم صحیفه نور و فرمایشات و آمال آن امام بزرگوار و رهبر مهربان و نمونه در ویترین بماند و خاک بخورد و کاری نکنیم که خدای ناخواسته مردم از انقلاب و نظام منقطع و دلسرد گشته و مالا و در نتیجه ، دشمنان این آب و خاک و این انقلاب ، جشن شادی و پیروزی برپاکنند !
مسئولان و مدیران کلان از برج عاج خارج گردند ؛ حقوق های 87 میلیونی قطع و بایگانی گردد . فاصله های عظیم و نگران کننده و مرگبار طبقاتی کم و برچیده شود . دست های ناپاک و حرام خواران و ویژه خواران از بیت المال و جان و مال توده مردم محروم کشور و مظلوم کشور منقطع شود .عاملان عامدانه و حتی مباشران و عمال جهال نابودی و یا ضعف و فتور و رکود اقتصاد و تولید و معیشت مردم نجیب ایران معرفی و تنبیه و مجازات گردند .
زمین خواران ، کوه خواران و دریا و ساحل خواران به ویژه نورچشمی ها برای همیشه ناکام و نادم گردند .
در عرصه دیپلماسی ضمن رعایت اصول دپارتمان بین المللی و تلاش در راستای کم و کم تر نمودن تنش ها و اصطکاک های ضربه ناک و خانمان سوز و ارائه هر چه بهتر و بیشتر یک چهره اومانیستی و محق و انعطاف معقول و نرمش قهرمانانه از ایران و نظام و حرکت در کریدورهای اخلاق ، منطق و دیپلماسی ، از ظرائف و ساختارهای هزارتو و پیچیده استکبار و امپریالیسم و دکترین دشمن شناسی و سناریوی شیرینی و شمشیر کیسینجری و دست های چدنی با پوشش مخملی غفلت نوروزیم .
قانون اساسی ، راهبردهای کلان انقلاب و کشور ، منافع عمده و استراتژیک جمهوری اسلامی ، موقعیت ژئوپولیتیک و سوق الجیشی مملکت و منطقه و فرامین و جایگاه قانونی ، شرعی و مردم سالارانه ی رهبری فرزانه را نصب العین خود قرار دهیم .
آستانه تحمل و درک دیگران را در خویشتن بالا ببریم . قلم و کتاب و مسئولیت و رسالت های آن را جدی بگیریم . رقابت های سالم را پلی بدانیم برای رفاقت و اتحاد استراتژیک با هذف مقدس و ملی و دینی .
انجماد و رکود فکری ، حزبی ، سازمانی و نیز انفعال و اعمال واکنشی را در یک اقدام جدی و فراگیر به ثبات و رشد و توسعه و فرهنگ دانایی و خلاقیت مبدل سازیم .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
بازسازی گرایان، آموزش و پرورش را ابزار بسیار موثر معقول ساختن تغییر اجتماعی و حرکت به سمت دموکراتیک و انسانی ساختن می دانند./ دفاع از دموکراسی نیز در این فلسفه، فراتر از دموکراسی ملی یعنی دموکراسی جهانی است/ کار گروهی در محیط مدرسه مورد توجه خاص پیروان بازسازی گرایی است/ معلم... نباید بی طرف باشد و بی طرف بماند. بلکه محصلان را آزادمندانه به بازسازی برانگیزد و ترغیب کند/مربیان، فعالان جامعه باشند و مدرسه روش هایی را در پیش بگیرد که محصلان و در واقع جامعه را برای مقابله با این بحران ها آماده گردانند/ هنر مربیان معاصر این نیست که به روش های آموزشی گذشتگان برگردند یا به متروک شدن آنها حسرت بخورند بلکه هر چه زودتر و بدون هر گونه تعصب با تازه ترین تکنولوژی آموزشی آشنا شوند، محاسن و احیانا معایب احتمالی آن را به درستی دریابند و شخصا و مشتاقانه، آن را به مدرسه و کلاس خود دعوت کنند