گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر آمد ( این جا ) ؛ مدیر صدای معلم گفت و گویی را با معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش پیرامون مسائل و موضوعاتی مانند تشکیلات دانش آموزی شامل شوراهای دانش آموزی ، سازمان دانش آموزی ، مجلس دانش آموزی و... انجام داد .
بخش دوم این گفت و گو را می خوانید
هر لحظه ممکن بود انفجاری رخ دهد/ افرادی که نقدپذیر باشند و در مقابل افرادی که شیوه های صحیح نقد را بدانند زیاد نیستند. این در حالی است که نقد پذیری و به کارگیری شیوه های درست نقد از بزرگ ترین عوامل توسعه کشورها است/ افراد با دقت به حرف های طرف مقابل گوش می دهند و بعد با متانت جواب او را می دهند. طرف دیگر هم با آرامش صبر می کند تا حرف های مخاطبش به پایان برسد و سپس مجدداً پاسخ دهد/ فرهنگ نقد تجربه ای طولانی و تمرین زیاد در گوش کردن، فکر کردن و پاسخ دادن می خواهد/ به نظر نمی رسد بتوان نام آنها را نقد گذاشت و بیشتر به همان پرتاب گلوله آتش شبیه است/ برخی از مدیران عزیز آموزش و پرورش دولت یازدهم که شاید براساس ملاحظات سیاسی و جناحی حکم مدیریت گرفتند/ اگر ما نقدهاى ديگران را برنتابيم، بايد مطمئن باشيم كه خودمان از پويايى لازم برخوردار نخواهيم شد و اگر در جامعه اى برنتابيدن نقد ديگران تبديل به فرهنگ آن جامعه شده باشد، آن جامعه كارش به تحجر و پسرفت مى كشد/ مدير نقدناپذير ويژگى هاى مشخصى دارد. او پله هاى ارتقاى مقام را به طور تدريجى نمى پيمايد و براساس شايستگى و تخصص انتخاب نمى شود/ در كشورهاى پيشرفته اين قبيل مديران به سرعت بركنار مى شوند/ در ابتدا هر كس بايد از خودش شروع كند و هم تحملش را مقابل نقد افزايش دهد و هم بياموزد كه چگونه به شكل صحيح نقد كند/ در جامعه ما چندان روحيه نقدپذيرى و فرهنگ نقد وجود ندارد/ بسيارى احساس مى كنند كسى كه آنها را نقد مى كند، منزلت شان را پائين مى آورد و در نتيجه بلافاصله در مقابل نقد موضع مى گيرند/ كسى كه نقد مى كند بايد نشان دهد كه به دليل تخريب و تضعيف طرف ديگر نقد نمى كند بلكه نيت او خيرخواهانه است/ نقدهاى تخريبى و غيرمنصفانه در جامعه نوعى هراس زدگى نسبت به نقد به وجود آورده است/ آموختن شیوه های نقد صحیح و انتقاد پذیری هم از جمله مواردی است که به توسعه جامعه می انجامد
متاسفانه تاکنون در نشست های رسانه ای دولت ها ، رسانه های معلمی حضوری نداشته اند/ اگر چه حضور فرهنگیان و معلمان در حوزه رسانه کم رنگ است اما حضور رسانه های مستقل معلمی می تواند عاملی برای تشویق و ترغیب این جمعیت فرهیخته و گسترده برای حضور در رسانه و افکار عمومی و دیده شدن آنان و مشکلات آموزش و پرورش توسط جامعه باشد/ « صدای معلم » انتظار دارد تا دولت دوازدهم با رویکرد فرهنگی ، فایلی برای حضور نمایندگان رسانه های مستقل معلمی باز کند
برای پست های مدیریت حرفه ای، افراد باید از مسیر ارتقای شغلی عبور كنند و در واقع 3 معیار كلی وظایف، نقش ها و مهارت های مدیریتی متناسب با پست مورد تصدی در انتخاب افراد نقش دارد/ استفاده از نیروهای بومی اگر ده درصد مشکل داشته باشد ولی 90% سود دارد/ اصل باید براساس شایسته سالاری باشد چه بومی و چه غیر بومی ....
عيد بر تمامي اعضاي خانواده ، همکاران فرهنگي فرهيخته ، شهروندان عزيز ، هم ميهنان گرامي و تمامي هم ولايتي هاي دهکده کوچک جهاني مبارک باد.
بر اساس سنت قديمي و با بهره گيري از تکنولوژي امروزي ، براي تبريک نوروز 96 ، ترکيبي از عکس ، متن و موسيقي تهيه نمودم و به رسم ادب و احترام آن را از طريق فضاي مجازي تلگرام با برخي اقوام ، دوستان ، همکاران ، بزرگان و انديشمندان به اشتراک گذاشتم .
در فضاي مجازي و حقيقي ، بازخوردهاي بسيار متفاوت و شگفت انگيز دريافت نمودم .
مهمترين بازخورد اين تبريک نوروزي، هديه اي از دوستي متفکر و قديمي بود که گنجينه اي ارزشمند به حقير به عنوان عيدي اعطا فرمودند که جا دارد مجددآ ، تمام قد در مقابل آن انديشمند سر تعظيم فرود آورم :
بهترين کتابي که تاکنون ترجمه کرده ام ( مترجم )
انتخاب زندگي دلخواه و صميمي ماندن با ديگران
نظريه انتخاب
روان شناسي نوين آزادي شخصي
دکتر ويليام گلاسر
مترجم : مهرداد فيروز بخت
موسسه خدمات فرهنگي رسا
اين کتاب درباره اهميت روابط خوب است . در اين کتاب مي خواهم بگويم به جز بيماري ، فقر و کهنسالي ، ساير مشکلات مهم بشري مثل خشونت ، بزهکاري ، بد رفتاري با کودکان ، بد رفتاري با همسر ، اعتياد به الکل و مواد مخدر ، روابط جنسي پيش از موعد و عاري از عشق و ناراحتي هاي هيجاني معلول روابط غير رضايت بخش هستند . کل کتاب ، بيان اين قضيه است و راه بهتر کنار آمدن با يکديگر را نشان مي دهد.
من روي چهار نوع رابطه که همگي بايد بهبود يابند تمرکز مي کنم .
اين چهار رابطه عبارتند از رابطه زن و شوهر ، رابطه والد و فرزند ، رابطه معلم و شاگرد و رابطه مدير و کارمند . به نظر من اگر اين روابط را بهبود نبخشيم ، در کاهش مشکلات اشاره شده توفيق چنداني نخواهيم داشت . ابتدا ، چنين ادعايي را ادعاي گستاخانه اي مي ديدم ولي پيش از آن که کتاب حاضر زير چاپ برود ، به تحقيقات جديدي دست يافتم که نظرم را مبني بر اين که نوجوانان براي پرهيز از رفتار هاي خود مخرب ، به روابط والد و فرزندي و معلم و شاگردي خوب احتياج دارند ، تأئيد مي کردند...
ويليام گلاسر
بله درست تشخيص داده ايد مطالب ، از روي جلد و پشت جلد کتاب مي باشند .
اين کتاب 432 صفحه اي ( به قيمت 18 هزار تومان ) داراي سه بخش مي باشد .
بخش اول : نظريه ( به نظر نگارنده ، روانشناسان و صاحب نظران ، مي توانند به نقد اين نظريه بپردازند)
بخش دوم : عمل
بخش سوم : کاربرد
گلاسر دربخش هاي اول و دوم اين کتاب ، عمدتأ به عنوان يک روانشناس تلاش مي کند به مراجعين خود ( همسران ، والدين ، معلمان و شاگردان ، مديران و کارمندان ) کمک کند تا زندگي دلخواه و بهتر را انتخاب کنند .
مطالعه اين بخش ها ، براي همه همسران ، والدين ، معلمان ، شاگردان ، کارمندان و مديران و... مفيد مي باشد.
گلاسر در بخش سوم اين کتاب ( فصل هاي 12 و 13 ) به عنوان يک مصلح اجتماعي ( نه به عنوان يک روانپزشک در خدمت مراجعينش ) ظاهر مي شود و بحث اجتماع کيفي را مطرح مي کند .
موسسه ي ويليام گلاسر يک بنياد غير انتفاعي و خيريه است .
" در اواخر زمستان 1997 قرار شد نظراتم در باره مدرسه کيفي را با مردم ناحيه ي کورنينگ در ميان بگذارم ."
" من در حالي که توجه اهالي کورنينگ ( 1 ) را جلب کرده بودم به آنها گفتم مي توانيد پيشگام تعليم اين مفهوم جديد به مردم ناحيه خود باشند تا آنها نيز اين مفهوم را در زندگي شخصي خود به کار ببندند ."
" من در مباحث مختلف اين کتاب گفتم که اگر جامعه از کنترل بيروني به نظريه انتخاب رو آورد ، خيلي بهتر مي شود . به همين دليل هم اجتماع کيفي را که اجتماعي کاملأ متعهد به نظريه انتخاب است تجسم کرده ام ."
" همين آرمان بود که تشويقم کرد اجتماع را قانع کنم از نظريه انتخاب استفاده کند. اگر مي توانستم به مردم از جمله به آدم هاي متنفذ اجتماع نشان بدهم و بگويم که ياد گرفتن اين مطلب چقدر ارزشمند و سودمند است ، ديگر اجتماع مجبور نبود وقت و پول زيادي صرف ياد گرفتن طرز استفاده از آن کند."
" دنيا به چيزي بيش از کلمات و کتاب ها احتياج دارد، دنيا به يک اجتماع الگو و نمونه نياز دارد ، اميدوارم کورنينگ اين اجتماع نمونه باشد. به شما اطمينان مي دهيم که از هيچ تلاشي براي توفيق شما فرو گذار نخواهيم کرد."
" ما مي توانيم به پرستاران ، مشاوران و گاهي پزشکان عمومي آموزش بدهيم گروهاي مطالعاتي تشکيل بدهند، تا نظريه انتخاب در طرح سلامتي جا بگيرد ."
در اجتماع کيفي ، بايد به تمام افسران پليس و دست اندر کاران امور تأديبي ، فرصتي جهت آشنا شدن با اين ايده داده شود تا اين ايده را در کارشان مورد استفاده قرار دهند و آنها را به کساني که با آنها سرو کاردارند ياد بدهند."
" مجرمين و آزادشدگان متأهل مي توانند اين کتاب را با همسرشان بخوانند و همسرشان را به گروه هاي مباحثه ي خود بياورند."
"قضات در اجتماع کيفي مي فهمند که راه جديدي براي صدور رأي دارند، ما مي توانيم به زندانيان و نوجوانان بزهکار در مراکز اصلاحي فرصتي بدهيم تا اين کتاب را بخوانند ."
گلاسر براي اولين گروه شرکت کنندگان در مجمع عمومي ̗شهر کورنينگ چه افرادي را به کميته برگزار کننده جلسه اجتماع کيفي آن شهر ،پيشنهاد داد ؟
1. کساني که جزئي از ساختار قدرت سياسي هستند : شهردار ، اعضاي شوراي شهر ، مدير شهر ، صاحب منصبان محلي و مرکزي و رهبران احزاب سياسي
2. کساني که جزئي از ساختار اجرايي نيروي کار و تجارت هستند مثل : نمايندگان اتحاديه هاي کارگري ، شرکت هاي رفاهي ، بخش تجارت خصوصي ، بانک ها ، شرکت هاي بيمه ، مشاوران املاک و و کتابفروشان .
3. متوليان و خبرنگاران روزنامه ها ، راديو و تلويزيون .
4. رهبران ديني .
5. قضات دادگاه هاي نوجوانان ، برزگسالان و خانواده ها و مسئولان مراکز اصلاحي و زندان ها .
6. نمايندگان موسسات خدمات اجتماعي ، رفاهي و خيريه ، بنياد هاي خيريه ، سازمان پارک ها و مسئولان امور تفريحي .
7. تمامي مسئولان تربيتي در تمام مقاطع از پيش دبستاني تا کالج و در هر دو شکل دولتي و خصوصي آن و رهبران دانش آموزان در مقطع متوسطه و دبيرستان .
8. نمايندگان محافل پزشکي و مشاوره از جمله مجريان سازمان هاي مراقبت کنترل شده يا سازمان هاي حفظ سلامتي ، پزشکان ، پرستاران ، کاردرمانگر ها و ارتوپدها ، مشاوران ، روان شناسان و مدکاران اجتماعي که به صورت دولتي يا خصوصي کار مي کنند .
9. نمايندگان ادارات پليس و آتش نشاني .
10. شهروندان علاقه مندي که درگير کارهاي اجتماعي مثل کارهاي هنري هستند و فعالان امور باغ ها و محيط و طرفداران آزادي هاي مدني .
11. نمايندگان گرو هاي زنان ، گروه هاي حقوق مدني ، گروه هاي نژادي و قومي ، گروه هاي مربوط به شهروندان رده بالا و سازمان هاي ديگر .
12. نمايندگان باشگاه خدماتي و انجمن زنان دانشگاهي آمريکا .
13. شکاکان سنتي ، پير هاي غُر غُرو ، هميشه مخالفان ، آيه ي يأس خوان ها و کارشکنان .
14. و خلاصه هرکس ديگريکه فکرش را بکنيد .
" اگر کورنينک کار را خوب شروع کند ، به هر گروهي که مي خواهد اين فرآيند را شروع کند توصيه مي کنم به کورنينک بيآيند و با مردم اين شهر صحبت کند . "
" در اولين نشست مان در کورنينک ، طرحي را تدوين مي کنيم تا عده زيادي از مردم متقاعد شوند اين کتاب را بخوانند. "
"رهبران اوليه اين گروه کتابخواني حتمأ نبايد متخصص باشند . آنها فقط بايد حس شوخ طبعي و قدري مهارت در زمينه مردم آميزي داشته باشند . "
"مرحله مهم کار ، تشکيل گروه هاي کتابخوان غير اختصاصي است که در آن هرکس کاربرد نظريه انتخاب در زندگي خويش را ياد مي گيرد . "
" بخش ديگر اجراي اين برنامه هم معرفي نظريه انتخاب به متخصصاني چون روانپزشکان ، روانشناسان ، مددکاران اجتماعي ، مشاوران ازدواج ، مشاوران برنامه هاي کمک به کارمندان ، مشاوران سوء مصرف مواد مخدر و کشيش هاي مشاور است که به نظريه انتخاب علاقه مندند ولي در گروهاي اختصاصي و غير اختصاصي عضويت ندارند. "
" اين برنامه بيشترين تأثير را روي زندگي فردي افراد دارد . هر فرد و خانواده اي که نظريه انتخاب را ياد مي گيرد ، شانس خوشبخت تر شدن خويش را افزايش مي دهد ."
" اين موسسه يک موسسه مردمي است که با حق عضويت ها و کمک هاي مالي اعضايش اداره مي شود ، موسسه براي مدارسي که مي خواهند به عنوان مدرسه کيفي شناخته شوند برنامه هاي جديدي داردکه حاصل ده سال تجربه است . معلم گواهي نامه تخصصي معلم̗ مدرسه کيفي را اخذ مي کند .
مدير به عنوان مدير ˏمدرسه کيفي ، گواهي نامه تخصصي دريافت مي کند و... "مطالعه ي گروهي و دسته جمعي اين کتاب به خصوص بخش آخر آن براي همه مصلحان اجتماعي ، نهادهاي مدني و تشکل هاي مردم نهاد ، رسانه ها و گروهاي کتاب خوان ، نهاد هاي قضايي ، مسئولين نهادهاي تصميم ساز و تصم گير ( شوراهاي شهر روستا ، شوراهاي مدارس، انجمن اوليا و مربيان مدارس ، مناطق شهرستان ها و سراسر کشور ، پارلمان دانش آموزي ، نمايندگان عضو کميسيون هاي تخصصي مجلس شوراي اسلامي ) نهادهاي اجرايي ( استانداري ها ،فرمانداري ها ، شهرداري ها ، دهداري ها ، ادارات کل آموزش و پرورش استان ها ، نيروهاي انتظامي ، مراکز مبارزه با مفاسد اجتماعي مانند اعتياد و بزهکاري و... ) ضروري مي باشد.
بدين وسيله همه ي شما عزيزان را به مطالعه اين کتاب ارزشمند و کاربردي دعوت مي کنم . اميد است اين عيدي حقير مورد پذيرش شما سروران گرامي باشد !
اميد است با حضور گسترده در انتخابات شوراهاي شهر روستا در ارديبهشت سال جاري ، شاهد رشد و بالندگي مکانيزم هاي چون موسسه گلاسر در سرتاسر کشور پهناور ايران باشيم .
توضيحات :
( 1 ) : کورنينگ يکي از 62 شهر، از ايالتˏ نيو يورک مي باشد که طبق سرشماري سال 2010 بعد از شهر واترويت ، کم جمعيت ترين شهر اين ايالت مي باشد .
بعد از مطالعه اين کتاب مي توانيد به آدرس هاي اينترنتي ذيل هم مراجعه فرماييد :
1. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%A6%D9%88%D8%B1%DB%8C_%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%A8
2.https://motamem.org/%D8%AA%D8%A6%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%A8-%D9%88-%D9%88%DB%8C%D9%84%DB%8C%D8%A7%D9%85-%DA%AF%D9%84%D8%A7%D8%B3%D8%B1
3. http://www.rmazroey.ir/?p=1038
4.http://psychology.blog.ir/post/%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%A8-
در ایران شوراها به عنوان یکی از نهادهای نظارتی بر عملکرد بخش عمومی، فلسفه وجودی پیدا میکند/ در اکثر شهرها به ویژه در شهرهای کوچک و متوسط شوراهای شهر آن چنان که باید نتوانسته اند در مدیریت شهری موفق باشند/ اعضای شوراها به جای منفعت شخصی به فکر منفعت عمومی شهر باشند/ شهرداران انتخابی شورا نـسبت بـه شهرداران قبل از تشکیل شورا ضعیف تر بوده اند/ از دید شهروندان، بین قبل و بعد از تشکیل شورا در زمینۀ انتخاب شهردار تفاوت مـعناداری وجـود ندارد/ از جمله مسائل دیگر نـداشتن تخصص اعضای شوراهاست. چگونه می توان از افرادی که خود تخصصی در زمینۀ مدیریت شهری و آشـنایی بـا قـوانین و مقرارت شهرداری ندارند انتظار داشت در زمینۀ انتخاب شهردار و مدیر شهر موفق عمل کنند/ کم تجربگی شوراها، دخالت سازمان ها و نهادهای دیگر در انتخاب شهردار، اختلافات داخلی مـبتنی بر قومیت گرایی، نگرش فرد گرایانۀ اعضای شوراها و ارجح دانستن منافع فردی بر منافع جمعی از دیـگر موارد قابل ذکر در ایـن مـورد است/ در زمینۀ تصویب برخی از امور شهرداری بین قبل و بعد از تشکیل شورا تفاوت معناداری وجود دارد/ در زمینۀ نظارت بر امور شهرداری از دید کـارکنان شـهرداری بین قبل و بعد از تشکیل شورا تفاوت معناداری وجود ندارد/ در زمـینۀ نـظارت بـر امور شهرداری از دید شهروندان بین قبل و بعد از تشکیل شورا تفاوت معناداری وجـود دارد/ مهم ترین عنصر ورود اعضای شورای اسـلامی شـهر تهران، گرایش ها و تعلّقات سیاسی است نه تجربه و کارآمدی اجرایی و غفلت از این مهم از سوی شورا زمینه ساز نهایی ناکامی شورا می شود/ نتایج تحقیق نشان میدهد که تمرکزگرایی، رانتی بودن سیستم و مبهم بودن جایگاه حقوقی موجب عملکرد نامطلوب شوراها در ایران شده است/ شوراها نهادهایی دموکراتیک و مردمی برای حرکت به سوی تشکیل یک جامعه دموکراتیک هستند/ "برای ایجاد یک جامعهیِ دموکراتیک همان قدر که وجود ساختاری دموکراتیک تعیین کننده است، اهمیت وجود شهروندانی دموکراتمنش که فرهنگ تساهل، تسامح و تحمل عقاید دیگر را در درون خود نهادینه کرده باشند نیز احساس میشود "/ وقتی که افراد آموزش ندیده ، غیرفرهیخته و مستبد در ساختاری دموکراتیک قرار می گیرند به علت غلبه " نرم ها و هنجارها " که الگوی مستبدانه دارند ساختار دموکراتیک را نیز تحت تاثیر قرار داده و حتی می توانند آن را به " ضد خود " تبدیل کنند/ ساختار دموکراتیک در غیاب شهروندان آزاد ، پرسش گر و منتقد عملا خنثی و بی اثر شده و به محلی برای رانت خواری ، فساد جمعی و ... تبدیل می شود/ نمونه روشن این وضعیت را می توان در پرونده شهرداری تهران در ارتباط با موضوع "املاک نجومی و واگذاری چند هزار میلیاردی املاک به بعضی مدیران ارشد شهری و برخی اعضای شورای شهر تهران" مشاهده کرد/ معلوم نبود اگر برخی « رسانه های مستقل و آزاد » نبودند و مساله را پی گیری نمی کردند چه وضعیتی برای جامعه متصور بود و آیا این فساد سیستماتیک رمز گشایی می شد...
در فرآيند توسعه يك جامعه و نيز شكل گيري و تقويت پايه هاي نظام مردم سالاري و همچنين گسترش جامعه مدني، رسانه ها نقش محوري چه از نظر قرار گرفتن به عنوان حلقه واسط بين حاكميت و مردم و چه از لحاظ داشتن رويكرد نظارتي دارند/ از زمان شكل گيري دولت دكتر روحاني، شرايط براي طرح آزاد ديدگاه ها و گسترش فضاي رسانه اي نسبت به گذشته بهتر شده؛ هر چند كه نياز به تقويت بيشتري مي باشد/ نقش صداي معلم به عنوان پايگاه خبري تحليلي معلمان ايران در اين ميان بسيار چشمگير و حتي بي بديل مي باشد و بايد قبول كرد كه امروزه اين رسانه وارد طرحواره ذهني اكثر معلمان كشور شده است/ صداي معلم در اين زمينه نيز موفق ظاهر شده است و توانسته است مسايل و مشكلات آموزش و پرورش ايران را با رويكرد كارشناسي و علمي در طبق نقد و بررسي بگذارد/ مدیریت این رسانه فضاي رسانه اي را به عنوان ابزاري در جهت كسب قدرت و يا امتياز تلقي ننموده و در برخورد با مسايل مختلف از نگاه مصلحتي فاصله گرفته اند/ تاملي كوتاه بر روند انعكاس مطالب در صداي معلم و حتي كامنت هاي گذاشته شده روشن مي سازد كه در اين ارتباط نيز اين رسانه موفق عمل كرده است و در هيچ شرايطي تابع مكانيسم سانسور نشده است/ برخي مشكلات وارد شده براي اين رسانه قبل از هر چيزي ناشي از ضعف در پرورش تفكر انتقادي در جامعه مي باشد
چرا بسیاری از بچهها به کتابخوانی علاقهای ندارند و از آن گریزانند؟ چرا افراد انگیزهای برای خواندن کتاب ندارند و خواندن کتاب چه کمکی به بچهها در سنین مختلف خواهد کرد؟ در عصر «جهانی شدن» که رسانههای شنیداری و دیداری جایگاه ویژهای دارند و با فشار دکمهای میتوان به انبوهی از اطلاعات دست یافت، خواندن کتاب چه هدفی را دنبال میکند؟ در شرایطی که در سراسر جهان از جمله کشور ما، بچه ها دچار بحران هویت هستند، کتاب از نظر عاطفی، شناختی و شخصیتی چگونه میتواند هم لذت بیافریند، سرگرم کند و شناخت بدهد و هم هویتآفرینی کند؟ چگونه میتوان بچهها را به «خواندن» عادت داد؟/ هنوز کتابها اقتصادیترین، انعطافپذیرترین و مقاومترین وسیله انتقال اطلاعات با حداقل قیمت هستند و همچون اینترنت هیچ ترسی در مورد حذف یا از بین رفتن آن وجود ندارد/ مطالعه نه تنها موجب پرورش احساسات و عواطف انسان و همچنین شناخت بهتر دنیای پیرامون میگردد بلکه در گذار به جامعهای دموکراتیک و مدنی نیز حائز اهمیت است/ برای ایجاد یک جامعهیِ دموکراتیک همانقدر که وجود ساختاری دموکراتیک تعیین کننده است، اهمیت وجود شهروندانی دموکراتمنش که فرهنگ تساهل، تسامح و تحمل عقاید دیگر را در درون خود نهادینه کرده باشند نیز احساس میشود/ با ترویج فرهنگ مطالعه و هنجار گشتن آن از سنین ابتدایی امکان تحقق چنین جامعه ایدهآلی سهلتر مینماید. شهروندان چنین جامعهای هستند که با دوری گزیدن از «فرهنگِ بی چرا» در برخورد با مسائل گوناگون به سادگی تسلیم شرایط موجود نگشته و موقعیتهای مختلف را به چالش میگیرند/ در دنیای بی سواد و بی بهره از ادبیات، عشق و تمنا چیزی متفاوت با آنچه مایهیِ ارضای حیوانات میشود نخواهد بود و هرگز نمیتواند از حد ارضای غرایز بدوی فراتر برود
گروه رسانه/
روان شناسی خواندن و ترویج کتاب خوانی ، دکتر اکرم پدرامنیا، با مقدمهیِ شهرام اقبالزاده، انشارات نگاه، چاپ دوم 1388
چرا باید بخوانیم؟
چرا بسیاری از بچهها به کتابخوانی علاقهای ندارند و از آن گریزانند؟ چرا افراد انگیزهای برای خواندن کتاب ندارند و خواندن کتاب چه کمکی به بچهها در سنین مختلف خواهد کرد؟ در عصر «جهانی شدن» که رسانههای شنیداری و دیداری جایگاه ویژهای دارند و با فشار دکمهای میتوان به انبوهی از اطلاعات دست یافت، خواندن کتاب چه هدفی را دنبال میکند؟ در شرایطی که در سراسر جهان از جمله کشور ما، بچه ها دچار بحران هویت هستند، کتاب از نظر عاطفی، شناختی و شخصیتی چگونه میتواند هم لذت بیافریند، سرگرم کند و شناخت بدهد و هم هویتآفرینی کند؟ چگونه میتوان بچهها را به «خواندن» عادت داد؟
کتاب «روان شناسی خواندن و ترویج کتاب خوانی» که با بهرهگیری از مطالعات علمی در دانشگاههای آمریکای شمالی، اروپا و استرالیا نگاشته شدهاست، سعی کردهاست به این سوالات و دهها سوال مرتبط دیگر پاسخ دهد.
با تکوین مدرنیته و مکتوب شدن فرهنگ شفاهی، شاهد بودیم که بسیاری از لالاییها، ترانهها و قصههایی که توسط پدر بزرگان و مادر بزرگان و نقالان و ... روایت می شد به صورت کتاب در دسترس عموم قرار گرفت.
این میراث فرهنگی دیگر نه سینه به سینه بلکه توسط کالاهای فرهنگی مکتوب منتقل شد و به تدریج سنت شفاهی در عصر تجدد خواهی (مدرنیته) جای خود را به «حجیت متن» داد و نویسندگان بر مسند سخنوران و نقالان و قصه گویان نشستند.
علیرغم پیشرفتهای فنی و تکنولوژیک اخیر و ورود رسانههای بیشماری چون رادیو، تلویزیون، ماهواره و به ویژه اینترنت به صحنه، هنوز کتاب و کتابخوانی از ابعاد مختلف از جایگاه ویژهای برخوردار است.
هنوز کتابها اقتصادیترین، انعطافپذیرترین و مقاومترین وسیله انتقال اطلاعات با حداقل قیمت هستند و همچون اینترنت هیچ ترسی در مورد حذف یا از بین رفتن آن وجود ندارد. (مسئلهای که هنوز در مورد صفحات اینترنت وجود دارد)
به طور کلی کتابخوانی میتواند سه نیاز اساسی را در بچهها برآورده کند:
1- نیاز عاطفی: با کتاب خوانی بچهها میتوانند به پرورش عواطف و احساسات خود به عنوان اولین نیاز روحی–روانی بشر بپردازند؛ نیازهایی چون دوست داشتن، دوست داشته شدن، شادی، نشاط،تحرک،کنترل عواطف.
2- نیاز شناختی: انسان برای سازگاری با محیط و همچنین تغییر آن نیاز به شناخت جهان پیرامون دارد که در مراحل بالاتر فلسفی انتزاعی این شناخت با مطالعه قابل دسترسی است.
3- نیاز شخصیتی: یا مطالعه میتوان به استقلال و هویت فردی، جامعهپذیری و تلاش برای تحقق آزادی فردی و حقوق شهروندی و مدتی که از ملزومات ایجاد یک جامعه دموکراتیک هستند دست یافت.
مطالعه نه تنها موجب پرورش احساسات و عواطف انسان و همچنین شناخت بهتر دنیای پیرامون میگردد بلکه در گذار به جامعهای دموکراتیک و مدنی نیز حائز اهمیت است.
برای ایجاد یک جامعهیِ دموکراتیک همانقدر که وجود ساختاری دموکراتیک تعیین کننده است، اهمیت وجود شهروندانی دموکراتمنش که فرهنگ تساهل، تسامح و تحمل عقاید دیگر را در درون خود نهادینه کرده باشند نیز احساس میشود.
با ترویج فرهنگ مطالعه و هنجار گشتن آن از سنین ابتدایی امکان تحقق چنین جامعه ایدهآلی سهلتر مینماید. شهروندان چنین جامعهای هستند که با دوری گزیدن از «فرهنگِ بی چرا» در برخورد با مسائل گوناگون به سادگی تسلیم شرایط موجود نگشته و موقعیتهای مختلف را به چالش میگیرند.
اما چگونه میتوان با عادت دادن و نهادینه کردن مطالعه در میان بچهها و نوجوانان به تحقق این اهداف دست یافت؟
نگارنده کتاب معتقد است ایجاد عادت به مطالعه فقط از سنی که کودک خواندن و نوشتن را میآموزد شروع نمیشود بلکه این فرآیندی است که از بدو تولد شروع شده و در مراحل سنی مختلف اشکال گوناگونی به خود میگیرد.
برای عادت دادن بچهها به مطالعه لازم است محیطی فراهم شود که کودک خود را در پیوند مستمر با مطالعه و نمودهای ظاهری آن ببیند. کودک باید ما را در حال مطالعه ببیند، در خانه قفسه کتاب وجود داشته باشد و کودک برخورد عینی با واقعیت مادی کتاب داشته باشد. کتابها را برای آنها ورق بزنیم و به آنها بیاموزیم که جهت نوشتن لغات به چه صورت است (راست به چپ)، داستانها را با صدای بلند برای آنها بخوانیم تا با زبان نوشتار آشنا شده و پیچیدگیها و تفاوتهای آن را با زبان گفتار را درک کند ، سعی شود از پرستاران تحصیل کرده استفاده شود، والدین به آواها و حرکات قالباً بی معنی کودکان توجه نشان دهند و سعی در سوق دادن آنها به حرکات و آواهای معنادار کنند، داستانهای مورد علاقه کودکان را برای آنها بارها و بارها بخوانیم، در مورد قسمتهایی از داستان با او صحبت کنیم، نظر او را جویا شویم و با این کار کودک را وادار به اندیشیدن، فکر کردن و ابراز نظر منطقی کنیم.
در برابر همه این تلاشها برای عادت دادن کودکان به مطالعه، عکس العمل به این رفتارها را می توان در 5 دسته جای داد که به ما کمک می کند با تعیین دسته هر نوجوان نسبت به نوجوانان اعمال و رفتار خود در مورد عادت دادن آنها به مطالعه بازنگری کنیم. این 5 دسته عبارتند از:
1- نوجوان مشتاق: نوجوانی که مطالعه را دوست دارد، از آن لذت می برد و اهل مطالعه است.
2- نوجوان خفته: کسی که مطالعه را دوست داشته و نسبت به آن نگرش مثبت دارد اما احساس می کند وقت مطالعه ندارد.
3- نوجوان غیر مسئول: این نوجوان مطالعه را همچون درس خواندن عملی کسل کننده می داند.
4- نوجوان بی انگیزه: کسی است که نسبت به مطالعه به طور جدی بی علاقه است، به کتاب خوانی نگرش منفی دارد و معتقد است:«من هرگز مطالعه را دوست نخواهم داشت»
5- نوجوان بی مهارت: کسی است که نمی تواند بخواند و خواندن را هجی کردن و تشخیص کلمات می داند.
اما چرا بعضی بچهها به مطالعه بیعلاقه اند؟
نگارنده مجموعهای از عواملی را بیان میکند که موجب عدم گرایش نوجوانان به کتابخوانی میشوند.
نوجوانان خواندن را هم عرض تکالیف مدرسه عملی مسخره و بیثمر به حساب میآورند، با خواندن عقاید دیگران به هیجان نمیآیند و دوست دارند تجربه بی واسطهای از زندگی داشته باشند.
نوجوانان بیش از حد مجذوب خود و مشکلاتشان هستند و این امر موجب عدم تمرکز در آنان میشود. «خواندن» در مقایسه با دیگر سرگرمیها برای آنها جذابیتی ندارد و در نظرشان خواندن متعلق به بزرگسالان بوده و عملی غیراجتماعی و انزواگرایانه است و دست آخر نوجوانانی که گرایشی به مطالعه ندارند اغلب در محیط خانوادگی با مطالعه بیگانه بوده و الگوی مناسبی در این زمینه ندارند.
در پایان نویسنده ضمن بیان تفاوتهای جنسیتی در زمینه کتاب خوانی، دختران را دارای گرایش بیشتری به کتاب خوانی دانسته و پیشنهاداتی را برای ایجاد انگیزه در نوجوانان به ویژه پسران برای میل به کتاب خوانی ارائه میدهد.
کتاب «روان شناسی خواندن و ترویج کتابخوانی» با مدیریت صحیح نهادهایی چون وزارت آموزش و پرورش، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و نهادها و سازمانهای غیر دولتی فرهنگی و همچنین تبلیغ آن در انجمنهای اولیا و مربیان می تواند به بسیاری از سوالات والدین و نوجوانان پاسخ دهد.
آنچه در این کتاب به عنوان «مطالعه» مد نظر است، مطالعه به شکل «عام» و «کلی» بوده و در زمینه های تخصصی و اینکه مثلا عدم گرایش به مطالعه آثار ادبی یا تاریخی مدنظر باشد بررسی نشده است. پرداختن به هر زمینه تخصصی و مخاطبین آنها و همچنین بیان علل گرایش یا عدم گرایش خوانندگان به این زمینهها میتواند موضوع پژوهشهای آتی باشد. همان گونه که «ماریو وارگاس یوسا» در کتاب «چرا ادبیات» (ترجمه عبدالله کوثری، لوح فکر، 1384) به لزوم خواندن آثار ادبی و تاثیرات مثبت آن در زندگی پرداختهاست. این یادداشت را یا بیانی از این کتاب که بازگو کننده آثار مثبت مطالعه ادبی است به پایان می برم:
«ادبیات، عشق و تمنا و رابطه جنسی را عرصهای برای آفرینش هنری کردهاست. در غیاب ادبیات اروتیسم وجود نمیداشت. عشق و لذت و سرخوشی بیمایه میشد و از ظرافت و ژرفا و از آن گرمی و شوری که حاصل خیال پردازی ادبی است بیبهره میماند. به راستی گرافه نیست اگر بگوییم آن زوجی که آثار گارسیلا سو، پتراک، کونگورا، یا بودلر را خواندهاند، در قیاس با آدمهای بیسواد که سریالهای بیمایهیِ تلویزیونی آنها را بدل به موجوداتی ابله کرده، قدر لذت را بیشتر میدانند و بیشتر لذت میبرند.
در دنیای بی سواد و بی بهره از ادبیات، عشق و تمنا چیزی متفاوت با آنچه مایهیِ ارضای حیوانات میشود نخواهد بود و هرگز نمیتواند از حد ارضای غرایز بدوی فراتر برود.»
اگر در گفتوگوی بینفرهنگی موفقیتی حاصل شود، در گفتوگوی بین فرهنگها هم تاثیر خواهد گذاشت/ ما در جامعهای زندگی میکنیم که به دلیل فقدان گفتوگوی واقعی، جامعه به معنای واقعی وجود ندارد و همبستگی اجتماعی در آن دیده نمیشود. گفتوگو در بین بسیاری از مردم ما به مرز غیرممکن رسیده است. اکثر اوقات، یک نفر اظهار نظری میکند ولی مقصودش آن چیزی نیست که میگوید. و شنونده، معنایی از آن برداشت میکند که معنی حقیقی آن نیست و در جواب، چیزی میگوید که در واقع جواب نیست. بیشتر گفتوگوها در قالب جمله بندیهای آمادهشده است. موانع زیادی بر سر راه با هم اندیشیده شدن و تفکر جمعی وجود دارد. و در نتیجه خلاقیت کم شده و اخلاق اجتماعی، دچار بحران گشته است/ خصوصیت اقتدارطلبی و خودرایی که ریشه عمیق در سرزمین ما دارد، با گفتوگو و دیالوگ سازگار نیست و رهایی از آن جز با تلاش مشترک و گفتوگو سامان نمییابد. پیش داوریها و جناحبندیها، امکان گفتوگوی واقعی در مورد مسائل اجتماعی را از بین برده است/ فرد در گفتوگو آماده است که مورد انتقاد قرار گیرد. گفتوگو جزء ذات انسان است/ گفتوگو فقط به معنای رد و بدل کردن اطلاعات نیست. بلکه ذهنها و شعورها را با هم مرتبط میسازد و وسیلهای میشود برای دسترسی به حوزهها مشترک وجود انسان/ آیا خوب گوش میدهیم/ در گفتوگو، شرایط آن با صبوری و مداومت رفتهرفته حاصل میشود و این نوع گفتوگو مهمترین خصوصیت دموکراسی است/ شریان و عامل اصلی حیات و مشارکت اجتماعی، گفتوگوست/ حوزه نقشآفرینی دولتها در جوامع امروز، محدود شده و بسیاری از امور اجتماعی و فرهنگی، فراتر از مرزها تعریف گردیده و در سطح جهانی در جریان است/ در مواقع بحران اجتماعی، برای تحول در منش انسانها، معرفی ارزشها کفایت نمیکند بلکه در روند تجربه و گفتوگو میتوان ارزشها را به مهارتهای مشخص و متناسب با مقتضیات زمان و قابل یادگیری بازسازی نمود/ . احترام که از مهارتهای محوری گفتوگوست، در گفتوگو با طبیعت نیز صدق پیدا میکند...
کتاب مبانی نظری فلسفه برای کودکان با توجه به اهمیت توانمند سازی معلمان کشور و افزایش صلاحیت های حرفه ای آنان، در مرکز نوآوری های آموزشی مرآت به زیور طبع آراسته شد. تالیف این کتاب حاصل تلاش دکتر یحیی قائدی و به عنوان کتابی در حوزه نظر و عمل در اختیار دست اندرکاران تعلیم و تربیت کشور قرار گرفته است تا آنان را در طراحی، اجرا و آموزش فلسفه برای کودکان یاری کند.
کتاب از دو بخش تشکیل شده است:
بخش اول بنیادها را بررسی می کند. بخش دوم هم نقد می کند و هم نقدها را از نظر می گذراند.
بخش نخست از 7 فصل تشکیل شده است. از آن جا که مناقشه جدی بر سر مفهوم فلسفه در برنامه فلسفه برای کودکان وجود دارد،فصلیفه نخست به بحث در این باره اختصاص یافته و پس از بیان این نکته که فلسفه در فبک (برنامه فلسفه برای کودکان) به معنای فلسفیدن است، به اهمیت پرداختن به آن نیز توجه می شود.
گرچه فلسفه به عنوان یک موضوع درسی از دیرباز تاکنون در برنامه های درسی گنجانده شده ، اما پرسش اساسی این است که آیا فلسفه صرفا یک موضوع درسی است؟ به تناسب بحث درباره این که فلسفه چیست، برخورد فلسفه به عنوان یک موضوع درسی نیز متفاوت بوده است.
عده ای فلسفه را تنها یک موضوع درسی نمی دانند، بلکه آن را چیزی می دانند که می تواند در همه درس ها به کار گرفته شود. با این حال، پیوسته نگاه اول برتری داشته است. بنابراین لازم است ابتدا به این پرسش پاسخ داده شود که آیا فلسفه، آموختن اندیشیدن است یا آموختن اندیشه ها و این که طرفداران هر دیدگاه بر اساس چه استدلال هایی از نظر خود حمایت می کنند؟
در فصل دوم بنیادهای برنامه فلسفه برای کودکان در 3 جنبه متافیزیکی، معرفت شناختی و ارزش شناختی بررسی شده است. این پرسش همواره وجود داشته که بنیادهای فلسفه برای کودکان چیست و از چه فلسفه یا فلسفه هایی ریشه می گیرد؟ اگر از فلسفه یا فلسفه های خاص ریشه گرفته است، آیا دیگران با فرهنگ و فلسفه های متفاوت می توانند از آن استفاده کنند؟ اگر می توانند چگونه؟
فصل سوم بخش نخست به توصیف برنامه فبک می پردازد و در آن به هدف ها، پیش فرض ها ، توصیف برنامه درسی در پایه های مختلف، ارتباط فبک با اجزای مختلف نظام آموزشی، نقش آموزگار، محتوا و شاگرد اشاره شده است.
برخی فیلسوفان و مربیان، دیدگاه هایی ارائه کرده اند که به طور مستقیم یا غیر مستقیم می تواند بنیادهای نظری را برای فبک فراهم کند.
فصل چهارم بخش نخست همانندی ها و ناهمانندی های دیدگاه آنان را در ارتباط با فبک بررسی کرده و نشان داده که جوانه ایده باور شده فبک در قرن بیست و یکم، چگونه از آغاز فلسفه شروع به رشد کرده است.
فصل پنجم بخش نخست، فلسفه اجتماع پژوهشی، مفهوم و مراحل آن را بررسی کرده و نشان داده است که گفت و گو چه نقشی در این فرآیند دارد. به دلیل اهمیت اجتماع پژوهشی در فبک، در فصل های دیگر این کتاب متناسب با عنوان هر فصل، نکاتی در این باره گفته شده است.
در فصل ششم از بخش نخست، رویکردهای موجود در فبک بررسی شده اند و 2 جنبه فراگیر را در بر می گیرند : رویکردهای کلی و حاکم در همه برنامه ها و پایه های فبک مانند رویکرد فعال، داستانی، بازی گونه، گفت و گویی و ...
فصل هفتم که آخرین فصل بخش نخست است، به موضوع ارزشیابی در فبک می پردازد و بیشتر الگویی را که نویسنده خود آن را طراحی کرده است، ترجیح می دهد. ارزشیابی فبک حتی از خود فبک هم جوان تر است و تا حدود 20 سال که از آغاز فبک گذشته بود، هنوز بحثی جدی در این باره وجود نداشت.
بخش دوم کتاب در 6 فصل به نقد برنامه فلسفه برای کودکان می پردازد. برای این کار هم مجموعه نقدهای موجود مرور شده و هم خود نویسنده دست به نقد زده و در مواردی به عنوان مدافع فبک به نقدها پاسخ داده است.
فصل هشتم، به نقدهایی درباره مفهوم فلسفه می پردازد. برخی منتقدان با در نظر آوردن مفهوم ویژه ای از فلسفه و دشوار دانستن آن حتی برای بزرگسالان، بر این باورند که کودکان نمی توانند فلسفه ورزی کنند. این منتقدان با در نظر گرفتن مفهوم سنتی فلسفه به معنای خواندن آرا و اندیشه های فیلسوفان، چنین استدلال می کنند که کودکان نمی توانند فلسفه بیاموزند، زیرا آرا و اندیشه های فلسفی بسیار پیچیده و مشکل هستند.
در فصل نهم به برخی از انتقادها پرداخته می شود که در آنها با مقایسه ویژگی های کودکان با بزرگسالان، چنین استدلال می کنند که بزرگسالان دارای ویژگی هایی هستند که کودکان آن ویژگی ها را ندارند. آنها برخی ویژگی ها نظیر احساسی بودن کودکان را بنیاد این استدلال خود قرار می دهند. البته این گروه نیز فلسفه را در مفهوم آکادمیک مد نظر دارند و چنین نتیجه می گیرند که فلسفه آکادمیک مخصوص بزرگسالان است؛ پس کودکان نمی توانند فلسفه بیاموزند. با قرار دادن این 2 دیدگاه در برابر هم، این پرسش مطرح می شود که با توجه به مقایسه کودکان و بزرگسالان، آیا کودکان می توانند فلسفه بیاموزند؟ مطالب فصل های هشتم و نهم ارتباط نزدیکی با هم دارند.
در فصل دهم به مجموعه انتقادهایی در مورد فلسفه تحلیلی پرداخته شده است. بر اساس دیدگاهی که از ابتدای تشکیل چنین جنبشی وجود داشته است، فیلسوفان تحلیلی، فلسفه را به تحلیل زبان و فکر محدود می کنند و همین نظریه را برای فلسفه تعلیم و تربیت و فلسفه برای کودکان نیز بسط می دهند. از این رو، این پرسش پیش می آید که با توجه به دیدگاه فلسفه تحلیلی، آیا کودکان می توانند فلسفه بیاموزند؟
در فصل یازدهم به برخی دیگر از انتقادها پرداخته می شود که با در نظر گرفتن مراحل رشد شناختی پیاژه، استدلال می کنند که کودکان نمی توانند فلیسفه بیاموزند، زیرا بر اساس دیدگاه حامیان نظریه پیاژه، کودکان امکان تفکر صوری را از سن 12 سالگی به بعد پیدا می کنند و از آن جا که فلسفه یک فعالیت صوری و انتزاعی تلقی می شود، پس کودکان زیر این سن نمی توانند فلسفه بیاموزند. در مقابل، حامیان برنامه فلسفه برای کودکان به شیوه های مختلف تلاش کرده اند به این مخالفت ها پاسخ دهند.
فصل دوازدهم به گونه دیگری از مخالفت ها نسبت به برنامه درسی فلسفه برای کودکان باز می گردد و بیشتر این مخالفت ها متوجه هدف های این برنامه درسی است و با این زمینه بیان می شود که این برنامه ، دارای انسجام کافی نیست و نظام های آموزشی در پرورش تفکر انتقادی و ایجاد قوه داوری صحیح در کودکان، شکست خورده اند و فبک نیز شکست خواهد خورد.
در این فصل این پرسش بررسی می شود که آیا برنامه درسی فلسفه برای کودکان ، ویژگی های اختصاصی یک برنامه درسی کامل را دارد؟ در این زمینه برخی از نظریه های برنامه درسی و هم چنین جایگاه برنامه درسی فلسفه برای کودکان در آنها، همچنین محتوا و نقش معلم و شاگرد در آن بررسی می شود.
فصل سیزدهم نیز گونه ای با هم نگری و جمع بندی است که بخش اول و دوم را با هم یک کاسه می کند و 3 مفهوم اساسی در فبک را با هم می نگرد: کودک، فلسفه و برنامه درسی. به عبارت دیگر می خواهد به این پرسش پاسخ دهد که کودک (با چه مفهومی)، با فلسفه (با چه مفهومی) چه نوع برنامه درسی لازم دارد؟
دو ماهنامه شوق تغییر - شماره 26 - سال چهارم