بعضی از آدم ها....
در طی تجارب شخصی خویش و در هم جواری دنیای مدرن، آموخته اند تا کم و بیش از آن چه آزارشان می دهد و یا مورد پسندشان واقع نمی شود، حرف بزنند و از خود واکنش نشان دهند. این گونه از آدم ها آماده به خدمت واژه ی "نه" شده اند و قادراند به سهولت به هرکس "نه" بگویند و در برابر هر تقاضایی "نه" جواب دهند. استفاده از این حرف و واکنش نسبت به آن، گاهاً آن قدر فزونی مییابد که کمتر می توان مرز بین "اراده و انتخاب" با "خودراًیی و خودخواهی" را تشخیص داد.
این آدم ها بسیار آموخته اند علیه آن چه خوشایندشان نیست، بر وفق مرادشان نیست، واکنش نشان دهند. اما نمی توانند از آن چه دلنشینش می یابند حرف بزنند. مثلاً: قادر نیستند به همان واضحی که" نه" می گویند، "آری" نیز بگویند. یا مثلاً: احساس دوست داشتن، دلتنگ شدن برای دیگری را بیان کنند و یا نشانش بدهند. قادر نیستند شادی هاشان را بازگو کنند. این گونه از آدم ها آموخته اند تنفرشان را هم چون زهرآبی به بیرون بریزند و به دیگران سرایتش دهند و "خشم پنهانی"1 اشان را در قالب رفتارهای روشنفکرانه و فمنیستی قلابی پنهان نمایند
این افراد که دچار "خودخواهی" اند و تصّور می کنند از قدرت اراده ی "نه" گفتن بهره منداند و به "خواست"، "تقاضا" یا "نیاز" دیگری بی توجه اند و آن را نادیده می انگارند و از کنارش راحت و آسوده می گذرند، بی آن که توضیحی دهند و یا علتی را برشمارند و یا حتی در پی پاسخی باشند، انسان های اند فاقد "عشق". فاقد "دوست داشتن".
این گونه از انسان ها "نابالغ" اند.
انسان هایی اند که به بلوغ روحی دست نیافته اند.
در این جا وقتی من از "عشق" می نویسم ، مقصودم آن عشق های "سانتامانتالیسمِ" دوران رشد بلوغ جسمی نیست. من از "عشق ناب" حرف می زنم و از انسان "کم ـ یاب" می نویسم. من از کیفیت عشق های "نوروتیک" نمی گویم، که هدفش تنازع بقا است و ارضاء قوای جنسی. من از عشق "ناب" می نویسم که دریچه ی تازه و تجربه ای تازه تر را فرا روی آدمی می نهد.
"خودخواهی" و "عشق به خود" نه تنها یکی نیستند، بل که ضد یکدیگراند. بر خلاف باور به غلط عموم، آدم "خودخواه"، خود را دوست ندارد، بل که "کمتر" از اندازه دوست دارد و از خودش "متنفر" است و آن را در لوای رفتارها و گفتارهایی که جنبه ی دفاع از خویشتن را دارد پنهان می کند. این فقدان علاقه و دلسوزی نسبت به خود که ناشی از عدم "عشق" است و از تجلیات بی ثمر بودن شخص اوست، وی را "میان ـ تهی" و "ناکام" رها میسازد.
بنابراین او به ناچار، بداقبال است و مضطربانه سعی می کند لذاتی را که خود بر خود حرام کرده است از دست زندگی با گفتن"نه" های مکرّرش برباید. چنین به نظر می رسد که او نسبت به خود دلسوز است ولی در حقیقت تلاش بی ثمر او در پوشاندن علت شکست هایی است که نسبت به "خویشتن واقعی" خود داشته و دارد. انسان خودخواه به دیگری از روی نفع شخصی خویش می نگرد. به احتیاجات دیگران و شئون و همسازی دیگری وقعی نمینهد.
این درست است که انسان های خودخواه فاقد عشق ورزیدن اند. اما این هم درست است که قادر نیستند خودشان را نیز دوست بدارند.
"عشق ناب" بیانی از باروری و رشد و احترام و حس مسئولیت های عاطفی و دانایی نسبت به آن دیگریست. "عشق ناب" حاصل تاثیر و تاثیر گذاری دیگری بر ماست.
نوشتم؛ "عشق ناب" حاصل تاًثیر و تاًثیر گذاری بر ماست؛
پیش آمده که در زندگی با کسی آشنا و خوش کلام شده ایم. دمی چند به او مشغول شده ایم و دمی بعد از او گذشته و عبور کردهایم. این همان "عشق نوروتیک" است.
اما در لحظه ای که من بر این باورم، لحظه ای مختوم بوده، لحظه ای سرنوشت ساز و ناب بوده، و هر کسی نمی تواند آن را تجربه کند؛ با کسی روبه رو می شویم که کپی برابر با اصل انسان دیگری نیست. هر چه می بینیم و می خوانیم و می شنویمش، تازه گی و طراوات روز نخست را دارد. کسی که تکراری و روزمره نمی شود. دست دوم و سوم و چند لایه نمی شود. کسی که انگار هم چون پنچره جایگاهی برای دیدن خورشید است و گرمای همو را دارد. هر گاه که نزدیک ترش می شویم شخصیت بیانتهایی از او را می بینیم و کشفش می کنیم و در هر بار، کشفی تازه روی می دهد. هستی چنین انسانی به ساده گی کشف نمی شود و به سهولت پایان نمی پذیرد. این "لحظه" و این "اتفاق" ممکن است در زندگی اندک شماری از آدم ها روی دهد و خوش شانسی است که توانسته انسان "ناب" را تجربه کند. انسان ناب از این رو تنهاست که نمی تواند هم چون کارت های بازی با همه بُر بخورد. رنگ و لعاب همگان را نمی گیرد. فرم و شکل خودش هست و معیارها و باورهای عموم را ندارد .
قبول و پذیرش بی قید و شرط دیگری منوط به دوست داشتن و عشق به خود است. عشق به خود هم، لایه می گیرد در دوست داشتن دیگری و در وسعت خود، پذیرش"انسان".
بدین ترتیب چنین به نظر می رسد که باید خود را نیز به اندازه ی دیگری دوست داشت. ریشه ی دوست داشتن و عشق اما در سعادت و رشد و آزادی خویش و مهرورزیدن نسبت به دیگری است که معنا می یابد و ریشه هایش آبیاری می شود.
کسی که قادر است پس از هر سوال یا پیشنهاد یا تقاضایی که از او پرسیده می شود، با نخستین نفسی که می کشد؛ "نه" بگوید؛ خودخواه است.چنین انسانی الفبای عشق ورزیدن را نمی شناسد.
او شاید بتواند در بسترِ وصال گرم و کننده کار باشد. اما بیرون از بستر، پلاکارت منفی به دست خواهد آورد.
تمام "عشق" و رفتار "عشق ورزانه" در بستر نیست و کتمان محض است اگر کسی چنین مدعی باشد.
رابطه جنسی "الفبا"ی خود را دارد. چه با معشوق خویش چه با همسر خود. اما آن که این "الفبا" را نیز نمی شناسد، هنوز در بلاهت خویش که قطعاً نقب می زند بر خودخواهی، غوطه ور است.
انسان خودخواه را معنا کنیم؛
خود ـ مدار اندیش است. محورش یکی است. به ذات خویش مستحیل است و به ذات دیگری تا به آن جا وقع می نهد که در پی خواسته ها و انگیزه ها و انگیخته های او گام بردارد. آدم "خودخواه" فاقد آن انگیزه است تا به دیگری بی بهانه و بی واسطه بگوید؛ "دوستت دارم". او از اعتراف به بیان هر احساسی که خارج از "منیت" او باشد بی پاسخ باقی می ماند. او هراسان از پی هرگونه رابطه ی عاطفی و جدی است. ( جدیت در رابطه، بنا به هر فرهنگ و در این جا بنا به فرهنگ شخصی بیان شده است. فردی می تواند فاقد باورهای عمومِ سندیت بخشیدن به رابطه ای باشد. اما برای تداوم رابطه اش قانون خود را بنا کند.)
او با این که بسیار توانمند در بیان "نه" گفتن به دیگران است. اما بسیار سخت و تلخ می تواند "آری" بگوید. ابراز علاقه کند. بخندد. شعف زده شود.
رابطه ی جنسی اش گذرا. ناپایدار و اغلب با غریزه همراه ست. "غریزه" او را سوی تخلیه جنسی می کشاند و نه الزاماً نیرویی به نام عشق و یا دوست داشتن.
انسان خودخواه به دیگری از روی نفع شخصی خویش می نگرد. به احتیاجات دیگران و شئون و همسازی دیگری وقعی نمینهد.
انسان خودخواه ممکن است کسی را دوست داشته باشد. اما به سختی می توان از او شنید که به کسی بگوید؛ "دوستت دارم". او اغلب سعی می کند برای خواباندن جنگ و یا هرگونه خصومتی، دست آویز واژه ها یی چون" دوست" و " رفیق" شود. این مکانیزم دفاعی ذهنی ـ کلامی از آن روست که فرد از احساس " عشق ورزیدن" می هراسد.
انسان خودخواه بیش از آن که قادر باشد به دیگری عاطفه نشان دهد خواستار عاطفه دیدن و بیان آن مهر از سوی دیگری یا دیگران است.
انسان خودخواه، انتخاب و گزینشش در عشق و همزیستی، نیز به سان "خودش" است. او کسی را برمی گزیند که کپی خودش باشد.
اغلب این جمله را شنیده ایم که در بیان علاقه و عشق و دوست داشتن، فرد می گوید:" او را دوست دارم. چون مثل خودم میماند.". همه چیزش شبیه من است.علاقه مندی هامان. سرگرمی هامان. انگیزه ها و سلیقه هامان،جفت هم است."
این جملات احمقانه حاکی از خودخواهی است. چنین انسانی هرگز نتوانسته در "تفاوت" ها دیگری را دوست بدارد. به کشف دیگری نائل شود و از او چیز تازه ای بیاموزد. این عشق در واقع نوعی خودخواهی و خودپسندی دو جانبه است. آن ها دو شخص اند که خود را در یکدیگر می بینند و "اضطراب جدایی 2 را به وسیله ی بسط یک فرد به دو فرد حل می کنند.آنان از احساس غلبه بر جدایی بهره ورند و احساس یگانه گی آنان پنداری بیش نیست.آن چه میان شان هست، کیفیتی "انحصاری" است.
کیفیت انحصاری نیز چهارچوب خود را دارد. "ازدواج" یک فرم از شکل های مختلف "عشق انحصاری" است. "هم خانه گی" فرم دیگریست. "زندگی سفید" فرم دیگری از همین "عشق انحصار" است. این گونه عشق ها از آن رو انحصاری است که فرد فقط می تواند با یک فرد مبادلات احساسی و جنسی داشته باشد.
هیچ عاشقی به معشوق خود ( شما بنامیدمش؛ همسر، دوست، رفیق، همراه، همسفر، یا هر چه و هرکه) نگفته ؛ دوستت میدارم، از این رو که " تو" را در می یابم، بل که می گوید؛ دوستت دارم چون "خودم" را درمی یابم!
و این همان عشق خودپسندانه و آن ویژگی "انسان خودخواه" است.
اما "خودپذیرنده گی" متفاوت با "خودخواهی" است. در این کیفیت، انسانِ"خودپذیرنده" تمام مراحل رشد زندگی جسمی و عاطفی خود را پذیرفته و دوست دارد. از هیچ بخش درونش فرار نمی کند. کاستی ها و افزونی های خود را می یابد و بر آن سرپوش نمی گذارد. انسان "خود پذیرنده" سه وجه نهادین خود یعنی؛ "کودک"، "بالغ" و "والد" 3 خویش را می شناسد و نمی هراسد اگر "من " اش از دریچه یکی از این سه نهاد سر بیرون آورد.
بازگردیم به "انسان ناب" و "عشق ناب":
"انسان ناب" را نمی توان به انحصار در آورد. عشق او "انحصاری" نیست و قبل از آن که به دیگری متعهد باشد به خود تعهد دارد.
"عشق ناب" هم از این رو و از همین آبشخور سر می زند. دوست داشتن چنین انسانی را می توان حتی در عدم وجود داشتنش در کنار خود حس کرد. "انسان ناب"، شاید از نظر فیزیکی همواره در دست نباشد، اما امواج مغناطیسی روح او را می توان در کنار خود یافت. از آن سرشار شد و به وجدی پنهان در درون خویش رسید. اندیشیدن به "انسان ناب"، آرامش را هموار میسازد. و "عشق ناب" حاصل آرامشی است درونی و ذاتی. این به آن معنا و مفهوم است که حتی وقتی به چنین انسانی می اندیشیم، در درون مان جای هیجانات کاذب و زودگذر، آرامش ذاتی را به دست می آوریم. این "عشق ناب" ثبات درونی به آدمی می بخشد، به این که در بیان و ابراز آن حس که "عشق ناب" می نامیمش، همواره آهسته و پیوسته، متصل و متحد ایم. او نیز.
"انسان ناب" پیش بینی نشده است.
او ولی ویژگی دیگری هم دارد و آن "تنها" بونش است. چنین انسانی از این رو تنهاست که نمی تواند هم چون کارت های بازی با همه بُر بخورد. رنگ و لعاب همگان را نمی گیرد. فرم و شکل خودش هست و معیارها و باورهای عموم را ندارد.
جهان مدرن، جهان سرمایه داری احتیاج به کسانی دارد که بتوانند به طور جمعی و گروهی با مسالمت مخمور کننده ی غلط اندازی با هم همکاری کنند. کسانی که بتوانند بیشتر و بیشتر مصرف کننده باشند. کسانی که سلیقه های متحدالشکل آنان به آسانی تحت تاًثیر قرار گیرد و پیش بینی شود. هم چنین به انسان هایی نیاز دارد تا با تصور داشتن حق آزادی و اراده، آن گونه که گمان نبرند از وجدان و قدرتی خاص فرمان می برند، فرمانبرداران سر به راهی باشند که به آن ها فرمان داده می شود آن چه را از همه انتظار می رود انجام دهند و هم چون مهره ای، بدون ایجاد تضادم و مزاحمت به ماشین اجتماع بخورند. انسان هایی همگن و هم شکل و هم نوع که به راحتی هدایت و راهنمایی شوند و بدون هدف به جلو روند.
از این روست که "انسان ناب" و "عشق ناب" در جهان سرمایه داری خط می خورد و "انسان ناب" تنها می ماند.
ـ شماره گان ا و 2 اصطلاحاتی است روان شناسی که هر کدام مبحث پیچیده ای دارند و جزء بیماری های عصبی اند که حاصل افسردگی است و در فرد پدید می آید. توضیح و تشریح این مباحث را به مقاله ی دیگری موکول می کنم.
ـ 3ـ مفاهیم"کودک"، "بالغ"، "والد" تعابیر "اریک برن" است که قبلاً در مقالات و خود و در پاورقی ها به آن اشاره کرده ام. بر این باورم که انسان ایرانی به اشتباه به معانی این تعابیر دست یافته است. به توضیح این سه اصل شخصیتی ـ رفتاری نیز در مقالهای دیگر خواهم پرداخت.
معلمی و تدریس در رده شغلهای استرسزا و کمدرآمد در جهان مخصوصا در کشورهای در حال توسعه و فقیر قلمداد میشود. وقتی در یک روز پرمشغله کنترل کلاس مخصوصا یک کلاس پرجمعیت از دستت خارج میشود یا دانش آموزی مخل (ِDisruptive) کلاس را به هم میریزد و نسخههای تو برای بدست گرفتن اوضاع و مدیریت موثر کلاس جواب نمیدهد آن وقت است که باید منتظر عوارض و عواقب بعد از کلاس و فاجعه در جسم و جان خود باشید که ساعاتی بعد بروز و خود را تمام قد نشان میدهد: آشفتگی فکری، حواس پرتی، تجسم مداوم وضعیت پیش آمده جلوی چشم، ترشح هورمونهای مضر در خون، احساس خشم نسبت به دانشآموزان و خود، احساس بیلیاقتی و ناکارآمدی، احساسی به مانند افتادن در چهاردیواری و سلول انفرادی و نداشتن راه فرار همراه با فشار عصبی و اضطراب و اینکه برای این کار درست نشدهای. حتی خواب نیمروز برای ریست ذهنی (Mental Reset) و آرامش و فرار از این وضعیت با تپش قلب و تعرق همراه می شود. بیشتر ما شاید این حالت را مخصوصا در سال های اول تدریس تجربه کرده و به تدریج و در طول زمان با تفکر (Reflection) و حل مساله (Problem-Solving) و اقدام پژوهی (Action Research) بر مشکلاتی از این دست فائق آمده باشیم.
اما با تداوم این وضعیت آسیبهای جدی به روان و به تبع آن به جسم معلم وارد میآید و با توجه به مطالعات انجام گرفته درخصوص ارتباط مستقیم بین استرس و ضعیف شدن سیستم ایمنی بدن زمینه بروز انواع بیماری ها در معلم مساعد میشود. به این سبب گفته می شود ارتباط غیر مستقیمی بین استرس و ابتلا به انواع بیماریها وجود دارد به طوری که استرس به مثابه کاتالیزور و عاملی عمل می کند که زمینه ظهور بیماریهای جسمی در بدن را فراهم میآورد و باعث فعال و بیدار شدن ویروسهای نهفته و ضعیف در بدن (مانند ویروس بیماری زونا) میگردد.
گذشته از این باید مشکلات مالی و معیشتی معلم و فساد و ناکارآمدی در سیستم و روابط اداری را هم باید به منشا استرس در معلم بیافزاییم.
در خلال سال 1996 اتحادیه آموزش و پرورش مستقل (IEU) پژوهشی گسترده درباره حجم کار معلمان و استرس در ویکتوریای استرالیا انجام داد. نظرسنجیهای این پژوهش نشان داد که معلمان تجاربی از استرس را در زمینههای متعدد به علل فشار حجم کار، مشکل در مدیریت و ارتباط ضعیف بین کادر مدرسه و دانش آموزان گزارش کردند. استرس ناشی از این عوامل خود را به صورت زودرنجی و زود از کوره دررفتن در خانه (59 درصد) و در کلاس درس (55 درصد)، اضطراب و تشویش (64 درصد) و احساس عجز و ناتوانی (45 درصد) نشان داد. اختلالات روانتنی (Psychosomatic) مانند خستگی مفرط مزمن، سردرد، بیماری زونا، تپش قلب تا 18 درصد توسط پاسخدهندگان گزارش شد (هوارد و جانسون، 2002 ).
آن چه در پی می آید نگاهی است به بیماری زونا یا آبله مرغان بزرگسالان (Shingles) و دادن اطلاعات و آگاهی در خصوص این عارضه است که هر از چندی در بین بعضی معلمان بروز میکند. بیشک استرس در بروز این بیماری نقش پررنگی ایفا میکند.
0- مقدمه
چند روزی بود که A در یک طرف بدن خود، در سمت چپ، در قسمت گردن، بازو و پا احساس دردی خفیف مانند کوفتگی میکرد. از آنجائی که صبحها پشت کامپیوتر مینشست و ساعتی از روز را با کامپیوتر کار می کرد حدس می زد که این دردها ناشی از بی حرکت نشستن مداوم پشت کامپیوتر و کم تحرکی باشد و یا شاید از علایم آرتروز باشد. لذا صبح ها قبل از شروع به کار با کامپیوتر حرکات ورزشی گردن و دست و پا انجام می داد و یا وقتی پشت کامپیوتر می نشست هر از چند دقیقهای گردن و بازوهای خود را به آرامی حرکت می داد. با این وجود این دردها به قوت خود باقی بودند و همچنان ادامه داشت. A فکر می کرد شاید سرما خورده است و این دردها ممکن است ناشی از یک سرماخوردگی شدید باشد. حتی مواقعی فکر می کرد شاید ناشی از نارسایی قلبی باشد چرا که هر از چندی در قفسه سینه و اطراف قلب هم احساس درد می کرد. کمرش هم بعضی مواقع مخصوصاً وقتی دراز می کشید درد میکرد.
روزهای پنجم و ششم سوزشی خفیف را در لاله گوش چپ و جلوی گردن و زیر چانه احساس کرد، به طوری که وقتی در آینه نگاه کرد متوجه شد که این قسمتها به رنگ قرمز درآمده اند. به تدریج گردن و یک طرف صورت و اطراف و روی لاله گوش در سمت چپ همراه با جوش هایی به رنگ قرمز در می آمد که با سوزش خفیف همراه بود. این دفعه A فکر کرد شاید مشکل، حساسیت به یک ماده غذایی مانند آب میوه بسته بندی شده باشد. چرا که چند روز قبل در یک جلسه اداری یک ساندیس خورده بود. خوردن ساندیس از عادات غذایی A نبود و به ندرت آب میوه های مصنوعی می خورد. با گذشت 2 روز به تدریج در قسمت هایی که به رنگ قرمز در آمده بودند تاولها و جوشهایی پیدا شدند. با حدس اینکه این جوش ها و تاولها ناشی از گزیدگی حشره ای مانند عنکبوت، یا در خواب بوده است، به یک پزشک عمومی مراجعه کرد و به پزشک القا کرد که شاید این وضعیت به علت حساسیت بدن به گزش حشرهای باشد. دکتر هم نظر او را تایید کرد و یک داروی ضد حساسیت به نام هیدروکسی زین 10 (Hydroxyzine 10) به صورت قرص و دو پماد بنام های کالامین (Calamine) تریامسیکورت 1/0 (Triamcicort 0.1%) و دو نوع آمپول بنام های دگزامتازون (Dexamethasone) و کلماستین (Clemastine) تجویز کرد. برای اطمینان از اینکه این عارضه ناشی از سرماخوردگی نیست از دکتر خواست که گوشها و گلویش را معاینه کند. دکتر اطمینان داد گوش ها و گلو چرک نکرده اند. A دو تا از آمپول ها را در مطب دکتر تزریق کرد. عصر همان روز A احساس سرما کرد. بعد از مدتی لرز به او دست داد، به طوری که در هوای گرم تابستان لباس گرم به تن کرد و هنگام خواب پتوی گرم و لحاف روی خود کشید. حالا دیگر مطمئن شده بود که سرما خورده است. از دست دکتر شاکی بود که چرا آنتی بیوتیک و داروهای سرماخوردگی تجویز نکرده است. به تدریج تاولها و جوش ها دردآور می شدند. شب از درد قسمتهایی که جوش و تاول روی آنها را پوشانده بود، نتوانست به راحتی بخوابد. صبح سر کار نرفت و با اطرافیان برای استفاده از تجارب آنها در این مورد تماس گرفت. مادرزن A با شنیدن علایم به اوَ اطمینان داد که او زونا گرفته است چرا که او هم چند سال پیش به همین عارضه دچار شده بود. A با جست و جو در اینترنت و سایت های پزشکی اطلاعات جالبی درباره زونا که به آن آبله مرغان بزرگسالان نیز می گویند به دست آورد و یقین پیدا کرد که به بیماری زونا مبتلا شده است. همان روز به یک پزشک عمومی دیگر مراجعه کرد تا ببیند نظر او چیست. دکتر بلافاصله بعد از معاینه و دیدن تاولها بیماری را زونا تشخیص داد و با اطمینان دادن به A که چیز خطرناکی نیست گفت که علایم مخصوصاً جوش ها و تاولها نشان میدهد که بیماری زوناست.
بنابراین با داروهایی که دکتر تجویز کرده بود A درمان خود را شروع کرد. داروهای تجویزی دکتر شامل قرص های آسیکلوویر 400 (Acyclovir 400) برای پیشگیری از ازدیاد ویروسها، استامینوفن کدئین (Acetaminophen Codeine) برای تسکین درد و کاربامازپین 200 (Carbamazepine 200) برای جلوگیری از تشنج و جلوگیری از صدمات عصبی بودند. با توجه به اینکه بیماری زونا به نوعی بیماری مسری محسوب می شود A بلافاصله اطاق جداگانهای با پنجره باز را برای استراحت آماده و از وسایل شخصی مخصوص خود استفاده کرد تا بیماری به بچهها و سایر اعضای خانواده سرایت نکند. A دوره نقاهت را در رختخواب گذراند. لاله گوش و اطراف آن ورم کرده، زیر و طرف چپ گردن و قسمتی از صورت با تاولهایی پوشانده شده بود. روی لاله گوش و محل هایی که تاول و جوش در آنها بیشتر بود درد غیر قابل تحملی داشتند به طوری که A برای تسکین دردها روی صورت و این محل ها کمپرس آب یخ قرار می داد. شدت دردها خواب راحت را از A گرفته بود و او نمی توانست از شدت درد بخوابد. مانند اینکه روی محل تاولها را با اتوی داغ سوزانده باشند. سوزش شدیدی مدت چهار روز در محل های تاول زده حس می کرد. روی تاولها و جوشها را هر روز با صابون ضدباکتری شست و شو می داد. به تدریج در روزهای بعد تا حدودی از شدت درد کاسته و روی تاولها خشک و مانند زخم ها رویشان سفت شد. به تدریح این پوسته ها کنده می شدند و می افتادند. پوسته ها تمامشان افتادند و محل تاولها همچنان اگرچه دیگر سوزشی نداشتند ولی خارش داشتند. وقتیA آنها را می خاراند درد شدیدی هم در محل آنها حس می کرد. همچنین درد و خارش شدیدی در قسمت های صدمه دیده بدن برای مدتی احساس می کرد، به طوری که مخصوصا شب ها در محل های صدمه دیده خارش و سوزش شدیدی احساس می کرد. همچنین شوک های دردآوری بروز می کرد. جای زخم ها به رنگ قرمز تیره در آمده بود. به تدریج بعد از 45 روز دردها فروکش کرد و رنگ پوست در قسمت های صدمه دیده تا حدودی به رنگ طبیعی درآمدند.
1- بیماری زونا چیست؟
زونا که به بیماری آبله مرغان بزرگسالان یا بالغین نیز شهرت دارد با نام علمی Herpes Zoster و نام عمومی Shingles شناخته می شود. Shingle به قطعات و تکه های کوچک چوبی، سرامیکی و یا سیمانی گفته می شود که به صورت ردیف هایی پهلوی هم قرار گرفته و در ساختن بام و دیوار ساختمان از آنها استفاده می شود. بر خلاف بیماری آبله مرغان که نواحی بیشتری از بدن را می پوشاند زونا که فعال شدن دوباره ویروس آبله مرغان در دوران بعد از میانسالی است تنها قسمت های کوچکی از پوست را در طول یک مسیر عصبی در یک طرف بدن مورد حمله قرار داده و تحت تاثیر قرار می دهد. اطلاق نام علمی Zoster به معنی کمربند و نوار به این بیماری از آنجا نشات گرفته که پوست در طول یک مسیر عصبی روی یک نوار تحت تاثیر قرار گرفته و به شدت دردآور می شود. انتخاب نام Shingles به علت ظاهر شدن ردیف هایی از جوشها و تاولها در نواحی از یک طرف بدن می باشد.
2- عامل مولد بیماری زونا چیست؟
عامل مولد بیماری زونا همان ویروس آبله مرغان می باشد که با عوارضی متفاوت بیماری زونا را ایجاد می کند. این ویروس به نام ویروس واریسلا زوستر (VZV) یا HHV-3 شناخته شده و از خانواده ویروس های Herpes بوده که تب خال معمولی و تب خال تناسلی را ایجاد می کنند. این ویروس همان ویروسی است که باعث بیماری آبله مرغان در کودکان شده و در بزرگسالی فعالیت خود را دوباره از سر گرفته و بیماری زونا را بوجود می آورد. بنابر این زونا یا همان خواهر آبله مرغان در افرادی ظهور می کند که قبلاً به بیماری آبله مرغان مبتلا شدهاند.
3- آیا همه افراد در بزرگسالی مبتلا به زونا می شوند؟
ویروس آبله مرغان ممکن است در حالت نهفته در بدن معمولاً در ریشه اعصاب، نزدیک نخاع در ستون فقرات یا در قسمت های پایینی و ته اعصاب صورت سالها باقی مانده و بعدها بیدار شده و فعالیت خود را از سر بگیرد. از 5 نفر که در کودکی مبتلا به آبله مرغان شده اند یا واکسن آبله مرغان را در کودکی تزریق کرده اند 1 نفر یعنی 20 درصد احتمال دارد که در بزرگسالی به زونا مبتلا شوند. تقریباً دو سوم بیماری در افراد بالای 50 سال اتفاق می افتد و هر دو جنس مذکر و مؤنث به طور مساوی به این بیماری مبتلا می شوند.
4- چه عللی باعث بروز بیماری زونا می شود؟
محققان هنوز اطلاع دقیقی از علل از سرگیری فعالیت ویروس آبله مرغان ندارند. چیزی که هست بعداز این فعالیت مجدد، ویروس در امتداد یک عصب حسی به داخل پوست حرکت کرده و باعث بیماری زونا می شوند. بیشتر محققان عقیده دارند وقتی واکنش ایمنی بدن که به در حالت طبیعی ویروس را تحت کنترل دارد موقتاً ضعیف می شود زنجیرهای (Shackles) روی ویروس جدا شده یا از بین می رود که این باعث ازدیاد ویروس و حرکت آن در امتداد فیبرهای عصبی به طرف پوست روی سطح بدن می باشد. این واقعیت که زونا بیشتر در افراد بالای 50 سال رخ می دهد این تئوری را تایید می کند، چرا که با بالا رفتن سن از قدرت سیستم ایمنی بدن کاسته می شود.
5- چه کسانی بیشتر در معرض ابتلا به زونا هستند؟
افرادی که در کودکی آبله مرغان گرفته اند یا واکسن آبله مرغان یعنی ویروس ضعیف شده را تزریق کرده اند ممکن است به طور بالقوه حامل ویروس زونا بوده و به آن مبتلا شوند. حتی کودکان هم ممکن است به زونا مبتلا شوند. با تمام اینها افراد زیر بیشتر مستعد مبتلا به زونا بوده و عواملی نیز شانس ابتلا به این بیماری را افزایش می دهد که در زیر به آنها نیز اشاره می شود.
6- علایم و عوارض بیماری زونا چیست؟
اولین علایم زونا بعد از اینکه ویروس فعال شد احساس سردرد، کوفتگی در یک طرف بدن روی یک مسیر عصبی در پوست در قسمت های شکم، سر، صورت، گردن، بازو و یا ران می باشد. به دنبال این دردها احساس ناراحتی، خارش و سوزش می باشد بروز می کند چرا که حمله زونا فیبرهای عصبی را مورد هدف قرار می دهد. تشخیص بالینی بیماری بعد از ظهور جوش ها و تاولها آسان می باشد ولی دردهای اولیه در یک طرف بدن از جلو تا عقب مخصوصاً در سینه و صورت قبل از اینکه جوش ها خودشان را نشان دهند باعث اشتباه و سردرگمی بیمار و حتی پزشکان می شود. این عوارض ممکن است با دردها و علایم ناشی از زخم ها مانند زخم معده، حمله قلبی، کمردرد، سردرد میگرنی، آپاندیسیت و بعضی ناهنجاری های داخلی بدن اشتباه گرفته شود. در مواردی ممکن است بیمار با تشخیص اشتباه بستری شود. قبل از ظاهر شدن جوشها ممکن است فرد اندکی تب داشته باشد. بعد از 4 یا 5 روز یک گروه از جوشها و تاولهای ریز در روی زمینه قرمز رنگ ظاهر می شوند که این نشانه مطمئنی برای زوناست. با گذشت زمان تاولها بیشتر شده و دردآور می شوند. در 2 یا 3 هفته بعد مایع داخل تاولها رنگ متمایل به قهوه ای به خود گرفته و به تدریج مانند روی زخم دلمه بسته، خشک شده و می افتند. از شدت درد هم کاسته می شود. بعضی مواقع در قسمت هایی که جوش ها به وجود آمده بودند رنگدانه هایی در پوست به جا گذاشته می شود. تنه، گردن، باسن و پشت معمول ترین نواحی هستند که در آنها جوش ها و تاولها ظاهر می شود اما در مواردی چشم، صورت و نوک بینی، لاله گوش هم مورد حمله ویروس قرار می گیرند که در این صورت بیمار بلافاصله باید به دکتر مراجعه کند تا از عوارض بعدی مانند تخریب قرنیه و کوری چشم و کری در امان باشد. در مواقعی ممکن است بیماری آن قدر شدید باشد که به مرگ بیمار بیانجامد.
سایر عوارض زونا که ممکن است در شخص مبتلا ممکن بروز کند شامل موارد زیر است:
سوزش، خارش شدید، حساسیت شدید به تماس در نقاط معینی از پوست که مورد حمله قرار گرفته است
7- آیا درمانی برای زونا وجود دارد؟
اگرچه درمان قطعی برای پیشگیری و درمان زونا وجود ندارد با این وجود داروهایی وجود دارد که باعث کندی پیشرفت ویروس و جلوگیری از عوارض آن می شود تا فرد مبتلا دوره بیماری را طی کرده و بهبود یابد. کسانی که یک بار در عمرشان زونا می گیرند برای تمام عمرشان در برابر زونا ایمن خواهند بود مگر در موارد خیلی نادر. به محض اینکه پزشک تشخیص داد که فرد مبتلا به زونا شده است درمان او را با تجویز داروهای ضد ویروسی شروع می کند.. اگر فرد مبتلا در مدت دو روز اول بعد از ظاهر شدن جوشها شروع به استفاده از داروها بکند شانس ابتلا به عوارض بعد از بیماری تا درصد قابل توجهی پایین می آید.
عوارض بعد از بیماری زونا به نام نورالژیای بعد از بیماری شناخته می شود ممکن است 10 تا 15 درصد افراد مخصوصا افراد بالای 60 سال به این عوارض مبتلا شوند. برای فرد مبتلا معمولاً از سه نوع دارو برای پیشگیری از عوارض زونا استفاده می کنند:
قسمت های عفونی را می توان روزی یک یا دو بار با یک صابون ضد باکتری با آب سرد یا ولرم برای جلوگیری از گسترش آن به آرامی و بدون فشار روی آن شستشو داد. بعد از شست و شوی برای جلوگیری از انتشار باکتری این قسمت ها باید خود به خود و با جریان هوا خشک شود. همچنین برای دوش آب سرد گزینه دیگری برای خنک کردن جوش های زوناست.
8- آیا واکسنی برای زونا وجود دارد؟
بله توصیه می شود برای افراد 60 ساله و بالای 60 سال چه آنهایی که قبلاً زونا گرفته باشند و چه آنها که نگرفته باشند یک دوز از واکسن زونا که زوستاواکس (Zostavax) نامیده می شود تزریق شود. زوستاواکس زونا یا نورالژیای بعد از زونا را بعد از مبتلا شدن درمان نمیکند.
9- آیا زونا مسری است؟
فرد مبتلا به زونا قبلاً مبتلا به بیماری آبله مرغان شده است که در سالهای بعد یا در بزرگسالی زونا می گیرد. یک شخص از شخص دیگر زونا نمیگیرد. اما ویروسی که باعث آبله مرغان یا زونا شده است می تواند از یک شخص با ویروس فعال زونا به یک شخص که هرگز آبله مرغان نگرفته یا از طریق تماس مستقیم با جوش ها واکسینه شده است انتقال یابد. وقتی ویروس زونا از فرد مبتلا به فرد سالم منتقل می شود، فرد سالم به بیماری آبله مرغان مبتلا می شود نه زونا. اگر جوش با چیزی پوشانده شوند خطر انتشار ویروس زونا پایین می آید. افراد مبتلا به زونا باید پوست خود را تمیز نگه داشته و روی جوشها را پوشانده، آنها را لمس نکرده و نخارد و دست های خود را برای جلوگیری از انتشار ویروس ها بشویند. شخص مبتلا باید برای جلوگیری از سرایت بیماری به دیگران از افراد سالم مخصوصاً زنان حامله جدا نگه داشته شود. زمانی که جوشها خشک شده و دلمه می شوند شخص دیگر منتقل کننده بیماری نیست. همچنین فرد مبتلا قبل از اینکه تاولها ظاهر شوند یا در مرحله نورالژیای بعد از زونا ناقل و منتقل کننده بیماری نیست. ویروس زونا از طریق عطسه و سرفه کردن، یا تماس انتقال نمی یابد. فرد مبتلا به زونا می تواند بیماری را زمانی که جوشها به مرحله تاول رسیده اند منتشر کند.
10- چه عوارضی بعد از رفع زونا ممکن است در فرد مبتلا بروز کند؟
با بالا رفتن سن خطر ابتلا به زونا و همچنین خطر ابتلا به عوارض بعد از زونا که تحت نام نورالژیای بعد از زونا (Post-Herpetic Neuralgia) شناخته می شود افزایش می یابد. بعد از اینکه جوش ها و تاولهای زونا بهبود می یابند ممکن است دردها در همان جاهایی که جوش های زونا وجود دارد برای ماهها یا سالها ادامه داشته باشد. علتی که باعث ظهور درد می شود رشته ای از آمینواسیدها هستند که به نام ماده P شناخته می شوند که به طور طبیعی زمانی که فیبرهای عصبی آسیب می بینند ترشح می کنند. تصور می شود دردهای بعد از زونا از آسیب هایی که به اعصاب وارد شده و باعث ترشح مداوم ماده P می شود منتج می گردد. داروهای خاصی مانند داروهای ضد تشنج (Anticonvulsant)، ضد افسردگی (Antidepressant) و اوپیوایدها (Opioid) می تواند برای رفع دردهای بعد از زونا استفاده شود. از میان گزینه های درمان که برای نورالژیای بعد از زونا استفاد می شود، هیچ کدام به طور قابل مؤثری قابل اطمینان نیستند. اولین سری از درمان نورالژیا شامل استفاده از ترکیبات موضعی مانند داروهای غیر استروئیدی ضد التهاب از قبیل آسپیرین (Aspirin) یا ایندومتاسین (Indomethacin) یا عاملهای بی حس کننده موضعی از قبیل لیدوکائین (Lidocaine) که می تواند هم به به تنهایی استفاده شود و هم در ترکیب با پریلوکائین (Prilocaine) رویکرد دیگر ترکیب کردن داروی ضد تشنج کاربامازپین (Carabamazepine) تگرتول (Tegretol) با داروی ضد افسردگی آمیتریپتیلین (Amitriptyline) الاویل (Elavil) می باشد. تصور می شود این ترکیب یا جلوی ترشح ماده P را می گیرد و یا واکنش به آن را. تزریق بیحس کننده های موضعی برای بلوکه کردن ارسال عصبی در نقاط آسیب دیده هم می تواند مفید واقع شود، اما این گزینه درمانی پیچیده و گران است. گزینه درمانی دیگر مالیدن کرمی که حاوی ماده ای بنام کاپاسایسین (Capasaicin) زوستریکس (Zostrix) زوستریکس ایچ پی (Zostrix-HP) است. کاپاسایسین خود می تواند احساس گزش و سوزش تولید کند چرا که انتهای اعصاب را برای ترشح ماده P تحریک می کند. با این وجود اگر استفاده از کاپاسایسین باعث ترشح ماده P می شود، کاپاسایسین ذخیره های ماده p اعصاب را کاهش داده و از ترشح بیشتر آن جلوگیری می کند. از طب سوزنی هم امروزه برای تسکین و درمان دردهای نورالژیا استفاده می شود. روی نقاط دردآور پوست می باشد. دربیشتر موارد نورالژیای بعد ار زونا با گذشت یک سال بهبود می یابند. در موارد بسیار نادر، ممکن است درمان نورالژیا از طریق عمل جراحی با بریدن اعصاب آسیب دیده برای قطع سیگنالهای درد که به مغز فرستاده می شود باشد. دردهای ناشی از نورالژیا به صورت سوزش و خارش شدید بروز می کند.
منابع:
آیت اللهی، ج. و افخمی عقدا، م. زونا، تشخیص، پیشگیری و درمان. مجله علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی شهید صدوقی یزد. دوره شانزدهم، شماره اول، بهار 1387، صفحات 97- 91
Marcovitch, H. (2005) Black's medical Dictionary (41st ed.). London: A & C Black.
Howard, S., & Johnson, B. (n.d.). Resilient Teachers: Resisting Stress and Burnout. Australia: University of Australia. Retrieved, March 12, 2021, from: http://www.aare.edu.au/data/publications/2002/how02342.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
به دو جمله زیر دقت کنید:
«نوشتن، روشی برای ذخیره اطلاعات توسط علائم صوری است»
«نوشتن، روشی است برای ذخیره اطلاعات توسط علائم صوری»
هر دو جمله فوق یک معنا را میرسانند و از اجزای کاملاً مشابهی تشکیلشدهاند، امّا مغز ما با دو جملهٔ فوق برخوردی کاملاً متفاوتدارد. جملهٔ اوّل، به دلیل قرار گرفتن «است» در انتها، مغز را مدّت طولانیتری در انتظار دریافت و ادراک پیام میگذارد تا جملهٔ دوّم. مغز با جملهٔ دوّم «راحتتر» است.
همانطور که «اریک برن» (روانپزشک کانادایی – آمریکایی) در کتاب «بعد از سلام چه میگویید؟» نوشتهاست مغز ما دچار «گرسنگی ساختار» یا Structure Hunger است.
مارگارت هافمان در کتاب «کوری خودخواسته» نیز این موضوع را بهگونهٔ دیگری توضیحمیدهد:
مغز ما از انتظار، تعلیق و سردرگمی میترسد و در جست و جوی امنیّت و آشنایی است، بهاین دلیل ما بهسرعت از «نادانی» به «دانایی کاذب» میگریزیم. ما ترجیحمیدهیم محیط را «به غلط» بشناسیم تا اینکه محیط را نشناسیم و غریبه باقی بمانیم تا فرصت کسب اطلاعات درست را بهدست آوریم.
این یکی از خطرات عصر اطلاعات و رسانه است. مغز عجول و کمحوصلهٔ ما به دنبال «فستفود دانایی» است و «کارشناسان دروغین» بهما «فستفود دانایی» میفروشند! شما بدون اینکه با علوم اعصاب، فلسفهٔ ذهن، فلسفهٔ زبان، فلسفهٔ علم، تاریخ علم و تاریخ روانشناسی آشناشوید پیامهای کوتاه روانشناسی دریافتمیکنید، پیامهایی مانند «از دلت پیروی کن!» و «قضاوت نکن!». دورههای کوتاهمدت خوشبختی، موفقیت و ثروتمندشدن که قرار است «سکوی پرش» (یا بهقول آمریکاییها «Fly in Programs») ما باشند و ما را به «ارض موعود» پرتابکنند از «بیحوصلگی» و «بیصبری» مغز ما استفادهمیکنند تا فروشندگان این فستفودها را به «بهشت زمینی»شان نزدیکترکنند.
چنین دورههایی معمولا سه رکن دارند: « روانشناسی شبهعلمی»، «فروشندگان فستفود دانایی و مغزهای عجول»، «حریص و کمحوصله»!
پی نوشت:
کتاب «بعد از سلام چه میگویید؟» اریک برن با ترجمه «مهدی قرچهداغی» توسط انتشارات البرز و انتشارات پیکان به فارسی منتشرشدهاند.
کتاب «کوری خود خواسته» مارگارت هافمان با ترجمه دکتر اقدس صفری توسط انتشارات سرور کیان به فارسی منتشر شدهاست.
سازمان نظام معلمی در طول سال های اخیر به عنوان خواسته ی اساسی بخش هایی از معلمان مطرح شده است . جلسات مداومی نیز برای بررسی طرح تشکیل سازمان فوق ازطرف شورا ی عالی آموزش و پرورش و مجلس دهم تشکیل گردید.
طرح تشکیل « سازمان نظام معلمی جمهوری اسلامی ایران » در مجلس دهم مراحل اولیه را گذرانده بود و بیماری کرونا و تعطیلی مجلس موجب شد تکلیف آن طرح مشخص نگردد .
طرح سازمان نظام معلمی در جلسات اداری و سیاسی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است و در عرصه عمومی به آن پرداخته نمی شود .
گفت و گو در مورد اینکه تشکیل چنین سازمانی چه تاثیری در منرلت و معیشت معلمی خواهد داشت ، بسیار مهم و اساسی می باشد . نسبت سازمان نظام معلمی و مشکلات فعلی معلمان و نگرش به این سازمان به عنوان یک راهکار نیازمند تدقیق و بررسی جدی است .
سازمان های نظام حرفه ای با هدف ساماندهی به مشاغل حرفه ای از طریق مشارکت عمومی اعضای همان حرفه شکل می گیرند . به این جهت سامان شغل پزشکی در اختیار سازمان نظام پزشکی است و وزارت بهداشت مجوزی برای فعالیت پزشکان صادر نمی کند . سازمان نظام پزشکی مجوز فعالیت پزشکی می دهد و رسیدگی به تخلفات حرفه ای پزشکان را برعهده دارد .
سازمان نظام مهندسی ساختمان و ده ها مورد دیگر نیز همین وظایف را در مورد مشاغل فوق برعهده دارند . مهم ترین ویژگی مشاغل فوق غیردولتی بودن آن هاست . امکان دارد یک پزشک کارمند دولت یا عضو هیات علمی دانشگاه و مانند این ها باشد ولی فعالیت تخصصی وی به عنوان پزشک منوط به مجوز نظام پزشکی است . اما معلمی یک شغل کاملا دولتی می باشد و در طول صدسالی که از پدید آمدن آموزش و پرورش نوین در ایران گذشته است دولت متصدی کلیه امور مربوط به تعلیم و تربیت است . حداقل ده درصد شاغلان عرصه معلمی کارمند دولت هستند و معلمان غیر کارمند نیز با مجوز آموزش و پرورش مشغول به کار می باشند .
بوروکراسی وزارت آموزش و پرورش نیز به ترتیبی نهادینه شده است که کلیه مناسبات معلمی از استخدام تا بازنشستگی ؛ رسیدگی به تخلفات ، جذاب نیروهای آزاد، ساخت و اداره مدارس ، صدور مجوز مدارس غیردولتی و .... از طریق ساختار اداری آن صورت می گیرد .
سازمان نظام معلمی یا حرفه ای شدن معلمی
مهم ترین وظیفه سازمان نظام معلمی تایید و صدور صلاحیت حرفه ای معلمان خواهد بود. در مورد سازمان هایی مانند نظام پزشکی و نظام مهندسی ساختمان مشاغل فوق به عنوان حرفه ای خارج از ساختار دولت به رسمیت شناخته شده اند و بعد از آن سازمان نظام حرفه ای آن ها شکل گرفته است . امکان دارد یک پزشک یا مهندس ساختمان کارمند دولت باشد ولی پزشکی و مهندسی به عنوان حرفه شناخته می شود که خارج از دولت است و همان پزشک و مهندس کارمند دولت نیز برای فعالیت تخصصی خود باید پروانه صلاحیت حرفه ای خود را از سازمان نظام حرفه ای متبوع خود اخذ نماید.
در مورد معلمان قوانینی از قبیل قانون مدیریت خدمات کشوری بر استخدامی تا بازنشستگی آن ها حاکم است و رسیدگی به تخلفات نیز براساس قانون رسیدگی به تخلفات اداری صورت می گیرد. سیطره یکصد ساله نظام اداری بر امر تعلیم و تربیت و حرفه معلمی مانع از شکل گیری تصور حرفه ای بودن معلمی مانند حرفه های پزشکی و مهندسی ساختمان شده است .
مهم ترین معضل کنونی برای تشکیل سازمان نظام معلمی عدم تصویب آن در مجلس نیست بلکه فقدان نگاه حرفه ای به شغل معلمی و نهادینه شدن آن در سطح حکومت و جامعه می باشد .
در حال حاضر تصور عمومی بر آن است که افراد با استخدام در آموزش و پرورش به عنوان معلم فعالیت می کنند و یا می توانند به صورت آزاد و با اخذ مجوز های لازم در مدارس غیردولتی فعالیت نمایند .
تاکید بر تشکیل سازمان نظام معلمی بدون رویکرد حرفه ای به شغل معلمی ناقص و ابتر است و تحولی نمی آفریند. بلکه یک بوروکراسی جدید بر ساختار اداری موجود می افزاید .
درحال حاضر تعداد زیادی از فارغ التحصیلان رشته های مختلف علاقه مند به معلمی هستند یا آن را باعث رهایی از بیکاری می دانند و تعداد زیادی از معلمان نیز به تدریج در حال بازنشستگی می باشند. شرایط فوق موجب پیدایش بحران منابع انسانی را در آموزش و پرورش شده است . بحران منابع انسانی فرصت هر نوع تفکر راهبردی نسبت به رویکرد حرفه ای به حرفه ای شدن معلمی را از برنامه ریزان و فعالان این عرصه سلب نموده است.
مهم ترین زمینه تشکیل سازمان نظام معلمی ، نهادینه شدن نگاه حرفه ای به معلمی در سطوح تصمیم گیر کشور و نگرش عمومی جامعه است .
سازمان نظام معلمی و کارکرد های آن
سازمان نظام معلمی قرار است چه کارکردی داشته باشد؟ نیم نگاهی به قوانین مربوط به سازمان های نظام حرفه ای کشور نشان می دهد مهم ترین کارکردهای آن ها به ترتیب ذیل می باشند:
به موجب ماده 3 " طرح تشکیل سازمان نظام معلمی" که در مجلس دهم مورد بررسی قرار گرفت 14 مورد به عنوان وظایف و اختیارات سازمان فوق پیش بینی شده است . (https://rc.majlis.ir/fa/legal_draft/show/1385313) بخش زیادی از وظایف فوق با واحد های مختلف وزارت آموزش و پرورش و رویه های موجود در تضاد می باشند که در صورت عدم چاره اندیشی برای آن ها مشکلات فراوانی را به وجود می آورد.
در جدول ذیل وظایف چهارده گانه فوق با قوانین و ساختارهای موجود سنجیده شده اند:
با بررسی وظایف و اختیارت فوق محدوده اختیارات سازمان به ترتیب زیر قابل صورت بندی می باشد :
بیان نکات فوق به منظور بازاندیشی در نقش و کارکرد سازمان نظام معلمی صورت گرفت تا از خوش بینی نسبت به تشکیل آن جلوگیری گردد و در مورد ابعاد مختلف مربوط به نقش و کارکرد سازمان نظام معلمی بحث و بررسی بیشتری صورت گیرد .
سازمان نظام معلمی یا شوراهای منتخب معلمان
درقانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اصلی وجود دارد که متاسفانه در طول سال های گذشته مغفول واقع شده است و ظرفیت های موجود در آن به جز درمورد شوراهای اسلامی کار به فراموشی سپرده شده است .
بر اساس اصل یکصد و چهارم قانون اساسی :
« به منظور تأمین قسط اسلامی و همکاری در تهیه برنامه ها و ایجاد هماهنگی در پیشرفت امور در واحدهای تولیدی، صنعتی و کشاورزی، شوراهایی مرکب از نمایندگان کارگران و دهقانان و دیگر کارکنان و مدیران، و در واحدهای آموزشی، اداری، خدماتی و مانند اینها شوراهایی مرکب از نمایندگان اعضاء این واحدها تشکیل میشود. چگونگی تشکیل این شوراها و حدود وظایف و اختیارات آنها را قانون معین میکند. » تاکید بر تشکیل سازمان نظام معلمی بدون رویکرد حرفه ای به شغل معلمی ناقص و ابتر است و تحولی نمی آفریند. بلکه یک بوروکراسی جدید بر ساختار اداری موجود می افزاید .
براساس اصل فوق امکان تشکیل شوراهایی از منتخبین معلمان در سطح ادارات و ادارات کل و وزارت آموزش و پرورش وجود دارد که کارکردهای زیر را برعهده داشته باشند:
دو بند فوق بیشتر وظایف سازمان نظام معلمی از جمله بند های 3 و 4 و 7 و 9 را در برمی گیرد، بدون اینکه یک سازمان جدید را بر خیل بوروکراسی سنگین و ناکارآمد فعلی بیفزاید و امیدهایی را به وجودآورد که با توجه به شرایط موجود به سرانجام نمی رسند.
شوراهای منتخب معلمان نهادی منتخب از معلمان خواهد بود که در سطح منطقه با رای معلمان منطقه و در سطح استان با رای شوراهای مناطق تابع و در سطح کشور با رای اعضای شوراهای معلمان استان ها انتخاب می شوند. کارکردهای این شوراها از سازمان نظام معلمی که همچون " شیر بی یال و دم و اشکم باشد" بیشتر است . هر چند این شکل نیز با توجه به شرایط موجود نیز نمی تواند موثر باشد و تا زمانی که زمینه های بروز و ظهور واقعی نمایندگان معلمان فراهم نگردد تشکیل سازمان نظام معلمی و شوراهای معلمان تاثیری نخواهد داشت . ولی تشکیل شوراهای معلمان حداقل از برپایی یک ساختار ناکارآمد دیگر جلوگیری خواهد کرد .
کلام آخر ؛
لزوم نگاه راهبردی به حرفه ای شدن معلمی
در شرایطی که معلمی به عنوان یک حرفه مستقل از دولت به رسمیت شناخته نشده است و شغل معلمی در تارو پود ساختار اداری آموزش و پرورش گرفتار است و رهایی ازاین وضعیت نیز مستلزم تلاش تدریجی و زمانبر است؛ دلخوش کردن به سازمان نظام معلمی بیهوده می باشد .
نگاه حکومت به آموزش و پرورش نیز که برخاسته از شرایط موجود کشور و رویه صد ساله دولتی بودن آموزش و پرورش و عوامل تاثیرگذار دیگر می باشد، نیز اجازه تشکیل سازمان نظام معلمی واقعی را نخواهد داد.
با تشکیل سازمان نظام معلمی به ترتیبی که در طرح نمایندگان مجلس مشهود است زمینه دخالت نهادهای مختلف برای جلوگیری از انتخاب شدن معلمان منتقد در هیات مدیره شهرستانی و استانی آن فراهم است . دراین شرایط تلاش برای حرفه ای شدن معلمی مهم تر از سازمان نظام معلمی است .
تاکنون کمتر به جایگاه و لوازم حرفه ای شدن معلمی پرداخته شده و تلاش ها معطوف به تشکیل به سازمان نظام معلمی بوده است .
حرفه ای شدن معلمی یک راهبرد اساسی برای کسانی است که اصلاح و نوسازی آموزش و پرورش را پیگیری می کنند. همچنین تلاش برای تشکیل شوراهای معلمان بر اساس اصل یکصد و چهارم قانون اساسی گام مهمی برای دفاع از حقوق معلمان و مشارکت سازمان مند معلمان در فرایند آموزش و پرورش خواهد بود .
تشکیل سازمان نظام معلمی امید آفرین است ولی بیم آن می رود در شرایط موجود ساختار ناکارآمدی دیگری بر ساختارهای فعلی اضافه گردد .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در این مختصر بخشی خواهم نبشت در ابتدای برپا کردن شاد، آنگاه شمهای از قصه پرغصه مدارس و مدیران در اعصار و ازمنه مرض کرونا را نقل، و در ختم این مکتوب ماجرای ردیف کردن بیستها توسط معلم را ساز خواهم کرد.
0- مقدمه
با همه گیرشدن ویروس کرونا از اوایل ترم سال ماضی همه مدارس، آموزشگاهها، دانشگاهها و موسسات آموزشی در ایران رسما به حالت تعطیل درآمدند. آموزش کلاسی (In-class) و رو در رو (Face-to-Face) به یکباره عملا جای خود را به آموزش در محیطهای مجازی داد. موسسات خصوصی، مدارس و دانشگاه ها به تکاپو افتادند تا آموزش را با استفاده از سیستمهای مدیریت یادگیری (Learning Management Systems)، اپلیکیشنها و پلتفرم های آنلاین در دسترس و رایگان به پیش ببرند. همزمان وزارت آموزش و پرورش ایران شروع به توسعه پلتفرمی به نام شاد (شبکه اجتماعی/آموزشی دانش آموزان) با قابلیت نصب بر روی گوشیهای موبایل کرد که بیس و پایهاش نوعی پیام رسان و یک شبکه اجتماعی برای دانشآموزان با الگوبرداری از اپ های شبکههای اجتماعی مانند تلگرام، سیگنال و واتس اپ بود. با آماده شدن این پیام رسان مدارس موظف شدند که برای آموزش آنلاین از این پیام رسان استفاده کنند.
برخلاف موسسات خصوصی، دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی که در انتخاب نرمافزار و پلتفرم های آنلاین از آزادی انتخاب برخوردار هستند دست معلمان از این ابزارها کوتاه و آموزشگاهها و مدارس دولتی زیر نظر آموزش و پرورش بر اساس آییننامهها و دستورالعملهای ارسالی باید منحصرا از پیام رسان شاد برای تدریس آنلاین استفاده کنند. اما دست معلمان در استفاده از پلتفرمها برای ارزشیابی، سنجش و آزمونها بازتر بوده و می توانند از آزمونسازهای متعددی استفاده کنند.
با مقایسه ویژگیهای پیامرسان شاد با سایر پلتفرمهای تخصصی همان طور که از نام این اپ پیداست شاد یک پیام رسان عمومی است که از آن می توان برای ارسال پیام و بحث و چت، آپلود و دانلود کردن انواع فایلها استفاده کرد و به صورت فنی برای آموزش و کلاس آنلاین کاربرمدار (User-friendly) نیست و روان (Smooth) کار نمیکند و با وجود افزودن افزونه ها (Add-ons) و قابلیت هایی به ورژنهای جدیدتر و به روز شده آن از مانور لازم برای آموزش های آنلاین موثر و پشتیبانی لازم برخوردار نیست. این پلتفرم یک پلتفرم تخصصی و یک سیستم مدیریت یادگیری (LMS) با امکانات گسترده به مانند مودل (Moodle) ادمدو (Edmodo)، کنوس (Canvas)، بلکبرد (Blackboard)، گوگل کلسروم (Google Clssroom) یا اسکولاجی (Schology) نیست.
همچنین شبیه پلتفرمهای دوربین محور مانند ادوب کنکت (Adobe Connect)، زوم (Zoom) یا وبکس (Webex) نیست. مخصوصا اینکه از اساس برای گوشی های موبایل و تبلت های دارای سیستم عامل اندروید طراحی شده است و نسخه وب (Web-based) آن روی دسکتاپها (PC) و لپتاپ حتی با وجود نصب شبیهسازهای آندروید کارایی کاملی ندارند و با محدودیتهایی در استفاده از امکانات تعبیه شده در آن به چشم می خورد. علاوه بر آن، دانش آموزان و معلمان از رفتارهای غیر معمول و عجیب آن مانند اختلالات موقتی، سرعت کند، تاخیر در ارسال پیام و فایل، پاک شدن بی دلیل پیام ها و قطع و وصل های آن شکایت می کنند. صرف نظر از این نکات منفی هر چه که باشد در این شرایط خاص شاد تنها گزینه برای ارتباط بین مدیران، معلمان و دانش آموزان و والدین به شمار می رود و ایده و اقدامی به موقع و موثر برای جبران قسمتی از آموزش دانش آموزان در این دوران بوده است. با توجه با مشکلات مالی و بضاعت اندک بعضی از دانش آموزان در تهیه سخت افزار موردنیاز طراحی پیام رسان شاد در محیط اندرویدی برای گوشی های موبایل را توجیه پذیر می کند.
با شروع آموزش آنلاین چالش ها, کمبودها و مشکلات و موضوعاتی از نوع زیر خود را در آموزش و پرورش بروز دادند:
1- مدارس و مدیران
در زمانی نه چندان دور وقتی برای مدرسه ای یا منطقه آموزشی، وامی یا خودروی پیکانی، یا کالایی سهمیهای اختصاص داده می شد یا به مناسبتی مانند روز معلم پاداشی برای معلمان مدارس در نظر گرفته می شد و از مدیر محترم خواسته میشد که این پاداش یا سهمیه را به کوشاترین و فعالترین معلم یا معلمان بدهد مدیر درمانده و وحشت زده و با فوبیایی از مواجه با موقعیتهای جدید و نبود شفافیت در معیارهای کهکشانی وضعیت بغرنج می شد و کار را برای انتخاب منصفانه یک معلم بر اساس معیارهای معمول جهانی مخصوصا وقتی خود مدیر بر اساس معیارها و ضوابط ایدئولوژیکی، سیاسی، سهمیهای، جناحی، تسبیحی و پوشاکی، ستادی، التماسی و ارتماسی، سفارشی و فامیلی و رابطهای و بازنشستگی و دوسال آخر خدمتی ردای مدیریت را بر تن می کرد برای مدیر سخت تر می کرد. در مواردی از این دست مدیر دم دستترین، تنبلانهترین، کم خطرترین و میانبرترین و ریسک ناپذیرترین راه را انتخاب می کرد: قرعه کشی و لاتاری! به طوری که این روش بعدها نهادینه شد.
ظاهرا در حال حاضر و در ماه های کرونایی مدیران مدارس و مناطق و شاید هم در سطح کلان دوران خوشی را سپری می کنند. اگرچه این را در ظاهر بروز نمی دهند اما از قرائن و ظواهر امر پیداست که برای آنها این وضعیت شربت اندر شربت است و می توان حدس زد که از این وضع رضایت دارند: دغدغه بودجه ندارند، شهریه ها را تمام و کمال اخذ می کنند، با خساست برای آموزش خرج میکنند و اصلا اعتقادی به هزینه کردن برای آموزش ندارند، جلسات فرمالیته در سالن های میکروفندار و مجهز با بالایی ها برگزار می کنند و با تصویب چیزهایی حس موثر و مفید بودن به آنها دست میدهد، با معلم، والدین و دانش آموز زیاد اصطکاک و سروکار ندارند و تمایلی به بازگشایی مدارس از خود نشان نمی دهند و به کارهای متفرقه و عقب مانده شان در مدرسه و بیرون هم که می رسند و هیچ مشکلی ندارند و حس می کنند از برکت پاندمیک کرونا شمشیر عزل و برکناری لحظهای، آنی، جهشی و انقلابی دموکلس هم از بالای سرشان دور شده است.
اما فصل کرونا حداقل یک نکته مثبت داشت و نکاتی را درباره توانایی مدیران به ما گوشزد کرد و نشان داد که وقتی پای موقعیتهای جدید به میان میآید و بحرانی رخ می دهد مدیر نظام آموزش و پرورش ایران چقدر دست و پا بسته و منفعلانه عمل میکند. همچنین این نکته را تمام قد به ما نشان داد که وقتی مدیران از آموزش ها و مهارتهای لازم برخوردار نیستند و بر اساس معیارهای هوایی، ایدئولوژیکی، جناحی و سیاسی و مذهبی و ... و نه بر اساس مهارتهای سخت و نرم و حرفه ای و حتی شخصی انتخاب میشوند چه عواقبی را به دنبال دارد و اینکه تاکید بر این معیارها چقدر درست بوده است و چه گرهی از مشکلات کشور را می تواند باز کند. عملکرد این دسته از مدیران در این دوران نشان داد که چقدر به منافع کوتاه مدت خود فکر می کنند و منافع سازمان و منطقه و کشور برای آنها محلی از اعراب ندارد.
همان طور که اشاره شد مدیران در دوران کرونایی در مقابل وضعیت پیش آمده حالت انفعالی پیش گرفته اند و همان شیوه های قدیم و منسوخ شده را که به آن عادت کرده اند به کار میبندند. با شوک وارده، آنها برای مدت ها سر خود را در لاکشان فرو بردند. حتی با وجود اعطای اختیارات به آنها در معدودی از تصمیم گیری ها دست به کاری نمی زنند و تنها ربات وار و بله قربان گویان و مجیزگویان دستورات را از بالا می گیرند و اجرا (Run) می کنند. حتی گروهی سعی کردند تا حد امکان از بازگشایی مدارس جلوگیری کنند. نه ابتکار عملی از خود نشان داده اند نه نوآوری و نه خلاقیتی داشته اند و نه برنامهای برای برداشتن یک قدم کوچک در آموزش به طرف جلو. تنها جرقههای کم نوری از معدود انگشت شمار از معلمان و مدیران در گوشه و کنار کشور دیده شد که آتشی از این تنور کم رونق گرم نشد و زود به سردی گرایید. با این تک گل ها بهاری نیامد که نیامد و همچنان زمستان آموزش را سپری می کنیم. نگاه امنیتی و ایدئولوژیکی مدیران رده بالای آموزش و پرورش به تربیت و آموزش ، فرجه ای برای عرض اندام سایر پلتفرم های حرفه ای و بین المللی برای آموزش آنلاین مدارس نداده است.
به غیر از وضعیت مهارتهای مدیران و معیارهای انتخاب که ذکرش رفت، برای معدود مدیرانی که سعی میکنند حرفه ای و علمی عمل کنند و بر سر آن هستند که دست به کاری بزنند که اندکی غصه آموزش به سر آید خود سیستم آموزش و پرورش و مهرهها به نوعی چیده شده است که باعث میشود این گروه از مدیران نیز با وجود داشتن مهارت و توانایی حالت انفعالی و محافظه کارانه در پیش گیرند و ریسک نکنند.
آنها به خوبی می دانند که به کار بستن شیوه های نوین، شفافیت و صداقت به خصوص در زمانی که بالاسریها در حال و هوای دیگری هستند ریسک بالایی دارد و بدون ساپورت و تشویق کاری از پیش نمی رود. شاید به این دسته از مدیران باید حق داد که منفعلانه عمل کنند. آنها با ارزیابی وضعیت و با شناختی که از سیستم دارند و نیز بر اساس تجربیات ارزشمندشان به خوبی می دانند که چگونه به حیات خود ادامه دهند. آنها سالها با فضای امنیتی و سیاسی دست و پنجه نرم کرده و هوای سیاستزده آموزش و پرورش را استنشاق کردهاند. شاید بودجهای به اندازه چند موشک دوربرد نیاز بود تا همه دانش آموزان ایرانی به سخت افزار لازم مجهز شوند و از نبود گوشی و سخت افزار به علل فقر مالی دست به خودکشی نزنند.
گذشته از این، عوامل چندی را هم باید در ناکارآمدی مدیران دخیل دانست: فشار از بالا و ترس از دست دادن موقعیت و منابع مالی که به آن دسترسی دارند به آنها اجازه بلند پروازی و خارج از باکس فکر کردن را نمی دهد و ممکن است در صورت بلندپروازی بالهایشان ایکاروس وار ذوب یا پرهایشان چیده شود. آنها تنها یک اندیشه در سر دارند که با ظاهرسازی و به لطایفالحیل پست و موقعیت خود را حفظ کنند.
مدیر نظام آموزش و پرورش به خوبی می داند که زمان مناسبی برای نشان دادن لیاقتها و شایستگی ها در یک نظام متزلزل و بیثبات و ایدئولوژیکی نیست و برای آن تره هم خرد نمی کنند چه رسد به اینکه بخواهد برنامه ای منسجم برای آموزش طراحی و اجرا کند. او می داند که افراد ممکن است با یک حرف جدید یا یک حرکت خلاقانه اوت شوند و شایسته سالاری چیزی است که تنها در فرهنگ لغات می توان آن را پیدا کرد. لذا یک فکر بیشتر در سر ندارد و آن هوای بالایی ها را نگه داشتن و حفظ امتیازات به دست آمده است. او قادر نیست و این شجاعت را در خود نمی بیند که به آدم بانفوذی که از مرکز زنگ زده و تقاضایی نامشروع دارد «نه» بگوید. او سعی وافر می کند که والدین را به هر قیمت شده راضی نگه دارد و دانش آموزان را نیر هم. لذا به برنامه هایی که در سر دارد اجازه میدان داری نمی دهد و آنها را تنها شب ها قبل از خواب یا صبح هنگام رانندگی از ذهن می گذراند و مرور می کند. فوبیای ناشی از عملی کردن آنها مثل خوره به جان او می افتد. البته او می داند با کوچکترین مخالفت با چیزی در جلسه ای یا حرفی یا انتقادی که به مذاق مافوق او خوش نیاید ممکنه است طومار مدیریتش در هم بپیچد، لذا حتی با وجود مهارت، و علم به اینکه مصوبهای قابلیت اجرایی ندارد خودسانسوری پیشه می کند و پیچ فیلترهای ذهنش را محکم می کند. او تمایلی به درگیر کردن والدین ندارد اگرچه تظاهر و وانمود میکند که خواهان مشارکت بیشتر اولیاست اما برای او آموزش محلی از اعراب ندارد و حتی ممکن است اعضای انجمن اولیا و مربیان (PTA) را مجبور کند که صورتجلسههای سفید کل سال را در همان جلسه اول معرفی و انتخابات امضا و زحمت را کم کنند. او تنها با والدینی معاشرت و ارتباط دارد که منشا خیر و پول و بمانند گاو شیرده برای مدرسه هستند. او مناسبتها را بهتر از کد ملی خود ازبر کردهاست و سعی می کند به دقت و وسواس هوای گروه های قدرت و فشار را نگه دارد چرا که به تجربه فهمیده است که حیات و ممات او به دست اینان رقم میخورد. او به خوبی میداند هوای چه کسی را باید داشته باشد و آگاه است که با کوچکترین حرکت اشتباه و تضاد منافع با این گروه ها بدون کوچکترین توجهی به خدمات درخشان او در صفحه مدیریت مات خواهد شد.
اما معلم هم به سان مدیران در داستان قرعه کشی ممکن است در ارزیابی دانش آموزان خود به دم دست ترین، میان برترین و شاید غیرعلمی ترین و امن ترین روش دست یازد: دادن بیست یا یک نمره فیکس بالا به همه دانش آموزان کلاس!
2- همه از دم بیست!
لزومی نمی بینم که از تفاوتها فردی دانش آموزان یک کلاس بگویم و داد سخن در این حیطه برانم که حتی دوقلوهای همسان و همجنس هم از نظر مهارتها و استعدادها و تواناییها تفاوت دارند چرا که همگان می دانند و به این موضوع وقوف کامل دارند. مضافا نیازی به ذکر این نکته هم نیست که حتی نیازهای عاطفی و روحی و فیزیکی و عادات همه ما هم متفاوت است. همچینن سبکهای یادگیری و درجه یادگیری آنها هم با هم توفیر می کند. ممکن است یکی از دوقلوها یادگیر شنیداری (Auditory) و دیگری دیداری (Visual) باشد. این بحث را میتوانیم به حیطه ارزشیابی هم تعمیم دهیم که این به نوبه خود ما را رهنمون می کند به موضوع ردیف کردن بیستها در یک درس توسط معلمی که آنلاین و از راه دور (Remotely) آموزش میدهد.
پس واضح و مبرهن است که در نتیجه ارزیابی، ارزشیابی و سنجش یک مهارت در گروهی از دانش آموزان هم باید تفاوت هایی دیده شود. به سخن دیگر دو دانشآموز در یک مهارت انتزاعی و ذهنی ممکن است به ندرت عملکرد یکسان نشان دهند. در یک مهارت ساده حساب مانند جمع یا تفریق هم دو دانش آموز در سرعت و نحوه محاسبه متفاوت عمل می کنند. از زاویه تخصصی در ارزیابی یک ویژگی و صفت (Attribute) ذهنی، در یک کلاس اگر همه بیست بگیرند در سوالات اشکالی است چرا که این سوالات (ابزار سنجش) به نوعی طراحی شده اند که نتوانستهاند در یک ارزیابی آن را که یشتر مطالعه کرده با آن که کم خوانده را از هم تمییز دهد و بینشان تفاوت قائل شود. یا درجه دشواری سوالها اشکال دارد و این بر می گردد به معلم که در ارزشیابی از مهارت لازم برای ارزیابی برخوردار نیست. اگر آزمون درست و منصفانه اجرا شده باشد و همه صفر یا یک نمره واحد بگیرند یک جای کار می لنگد. حتی در تقلب هم احتمال اشتباه وجود دارد یعنی اگر تقلب را هم نوعی مهارت منفی به حساب بیاوریم مهارت ها و توانایی های دانش آموزان هم در تقلب متفاوت است.
پس سوال اساسی این است: آیا در یک درس امکانش هست که همه 20 بگیرند یا 10 بگیرند یا صفر بگیرند؟ در عمل و حتی تئوری در یک کلاس تیپیکال غیرممکن می نماید اما روی کاغذ امکانش هست و مصداق هایش را به فراوانی می توانیم ببینیم کافی است سری به اتاق معاون اجرایی محترم بزنیم و نگاهی به ریزنمرات تحویل داده شده بیاندازیم. یا میتوانیم این سوال را هم مطرح کنیم که آیا دادن 20 به همه دانش آموزان به بهانه بلایایی مانند سیل، زلزله و پاندمیکی به سان کرونا درست است یا محل اشکال است؟ آیا اشکال از معلم و مربی است یا این روشی معمول و علمی در موقعیتهای اضطراری است؟
آیا دانش آموزان مانند رباتهای برنامه ریزی شده هستند که ساخت یک کارخانه و از یک برند و مدل هستند و ما با روبات هایی طرف هستیم که یک کارخانه تولید کرده و همیشان از مرحله کنترل کیفیت (QC) اوکی گرفته اند که در مقابل سوالات و تست های ارزیابی و آزمون ما واکنشی یکسان نشان می دهند و بروندادشون طابق النعل بالنعل عین هم هستند؟ آیا معلمان به عنوان انسانهای خردمندی از نژاد هومو ساپینس میتوانند دانش آموزان خود را به عنوان ارگانیسم هایی زنده تنها به دو گروه از نژادهای نئاندرتال و پرومگنون تقسیم بندی کرده و تنها دو نمره برای آنها در نظر بگیرند؟ فرضا گروهی را 19 و گروهی را 20 بدهند؟ آیا دانش آموزان در ارزیابی بر اساس غرایز خود پاسخ های یکسان به محرک (سوالات) میدهند؟
هر پاسخی که به این سوالات داده شود دیدگاه و نظرگاه و جهبه گیری ما را در قبال مسئولیت ارزشیابی مخصوصا در دوران حاضر که آموزش به صورت آنلاین انجام می گیرد تا حدودی مشخص می کند.
اما واقعیت این است که آن ارگانیسم های زنده که در محیط واقعی یا مجازی هر روز با آنها سروکار داریم می توانند از زبان استفاده کند و موجودات ناطقی هستند که بیشتر رفتارهایشان ارادی و از قوه انتخاب برخوردار هستند. این ارگانیسم ها می توانند با شما بحث و گفت و گو کنند: ویژگی و توانایی پیچیدهای که در هیچ موجودی زنده ای نمی توان یافت. آنها با هم تفاوت دارند و بر اساس تئوری هوشهای چندگانه توانایی هایشان در مهارت ها متفاوت است. پس این فرضیه که دانش آموزان یک کلاس عین هم هستند و باید یک نمره واحد به همه داده شود باطل می شود. از طرفی این تفاوتهای فردی خود منشا رقابت ها، کنکورها و مسابفان ورزشی در جهان است.
اما بپردازیم به داستان ردیف کردن بیست ها. آخر ترم است ، مدیر لیست نمرات را از ما درخواست می کند. در عرض نیم ساعت بیستها را در لیست ردیف می کنیم هم نمره مستمری و هم نمره نهایی. جمع کل نمرات هم به آسانی محاسبه می شود. لیست را به معاون اجرایی تحویل می دهیم: معاون اجرایی راضی و خوشحال است و تشکر گرم و جانانهای از شما می کند چرا که فقط با وارد کردن یک بیست و کلیک کردن روی آیکان تکرار نمره در کوتاه ترین زمان ممکن نمره ها را وارد می کند. مدیر هم راضی است. معلم هم راضی است. به این ترتیب آنان که می دانند با آنان که نمی دانند برابر می شوند. معلم بر این خیال است که دانش آموزان و والدینشان همه از این بیست ها راضی هستند. اما او از این نکته غافل است که در لایه های زیرین و پشت صحنه گروهی از دانش آموزان که سطح درسی بالایی نسبت به دانش آموزان دیگر دارند و والدین آنها به خوبی می دانند که در مقیاس نسبی در یک کلاس این ارزشیابی چقدر اعتبار دارد و چقدر غیرواقعی است. آنها اصلا دل خوشی از این ارزشیابی دیمی و آبکی ندارند و آن را نوعی بازی تلقی میکنند. دانش آموز سخت کوش و ساعی دچار ناراحتی است و انگیزهاش کم می شود چرا که به تلاش و سخت کوشی او بهایی داده نمیشود اگرچه اعتراضی هم نمی کند چرا که به علت ترس و تلافی معلم و مدیر مهری بر دهانش است و نمی تواند اعتراض و فعانی بکنند. اما یک علامت سوال بزرگ در مقابل او خودنمایی می کند: حسن که ترم پیش تو این درس رفوزه شده بود چه طور حالا 20 گرفته است؟ او انگیزه های خود را در درس برای فعالیت بیشتر از دست می دهد و در عوض حسن اعتمادی کاذب پیدا می کند که ممکن است با کوچکترین تلنگری فرو بریزد. ظاهرا در حال حاضر و در ماه های کرونایی مدیران مدارس و مناطق و شاید هم در سطح کلان دوران خوشی را سپری می کنند. اگرچه این را در ظاهر بروز نمی دهند اما از قرائن و ظواهر امر پیداست که برای آنها این وضعیت شربت اندر شربت است و می توان حدس زد که از این وضع رضایت دارند .
مدرسه محل آموزش و تمرین، رقابت و مسابقه، نظم و انضباط و سنجش و ارزیابی مهارت هاست. از زاویهای دیگر وقتی در لیست نمرات ما فقط 20 خودنمایی می کند ارزش و اعتبار نمرات و ارزشیابی معلم های دیگر هم به نوعی زیر سوال میرود. دانش آموز مدام در حال مقایسه و تحلیل نمرات است. او می خواهد بداند چرا فلان معلم همه را بیست داده اما معلم او نداده است. حتی پس و پیش کردن و تغییر دادن نمره ها هم نوعی اعتراف به اشتباه است. و اگر قرار است به همه دانش آموزان چند نمره ای اضافه شود و به اصطلاح نمرات روی نمودار برده شده و به همه به طور مساوی یک یا دو نمره اضافه شود در صورت وجود نمره 20 در لیست این کار شدنی نیست چرا که این کار ظلمی است عظیم در حق کسی که در امتحان 20 گرفته است. البته در نوسان بودن رنج نمرات بین 19 و 20 با فاصله های بیست و پنج درصد هم ممکن است کار ما را توجیه پذیر کند.
ردیف کردن بیست ها بدون استناد به چیزی و بدون انجام پروسه های سنجش و ارزشیابی و بدون تصحیح برگه ها یا بررسی پروژهها و پورتفلیوهای دانش آموزان آتش عقبهاش خود معلم بیست دهنده را هم می گیرد. او این خبر و واقعه عظیم را مخابره و گزارش می کند که: من قادر نبودم تفاوتی بین درجه مهارت دانش آموزانم قائل شوم و عاجز از پیدا کردن وسیله و اختراع ابزاری برای ارزیابی مهارت آنها بودم و روشی برای تمییز بین آنان که می دانند با آنان که نمی دانند یا کم می دانند پیدا نکردم بنابراین هم را از دم تبغ 20 گذراندم و همه دانش آموزانم را درآب مقدس 20 غسل تعمید دادم. عملکرد آنها در چشم من عین هم بودند و مو نمی زدند و همه در یک زمان واحد از خط پایان گذشتند.
شاید سناریوی ردیف کردن بیست ها به این صورت هم پیش رود: داستان ساده است ؛ شما دنبال بیزنس خودت هستی و حوصله یا زمان برای ارزشیابی و تصحیح و ... نداری و در آخر ترم به همه بیست می دهید و داستان آخرش مانند رمان های کوچه بازاری خوش می شود. شما کار مهم تری دارید و نمی توانید وقتتان را صرف پر کردن ریز و ارزشیابی آنلاین کنید! شما دارید روی مقاله ISI یا پایان نامهتان کار می کنید که اتفاقا موضوعش درباره سنجش و ارزشیابی است و چه موقعی بهتر از موقعیت حاضر پس به همه بیست بده، خلاص!
3- ختم کلام
اگرچه ممکن است مدیر و معلم و بیشتر افراد درگیر در آموزش در سازمان کوچکی مانند مدرسه از وضعیت پیش آمده راضی به نظر برسند اما همه به خوبی می دانیم و باور داریم که در درازمدت این انفعال در مدیریت و آموزش چه عواقب ناگواری را نصیب کشور در توسعه خواهد کرد. نقش و سهم ما در جهان رفته رفته کمتر و کمتر خواهد شد، هر روز از روز دیگر فقیرتر خواهیم شد، هم از نظر اقتصادی، هم از نظر سیاسی و فرهنگی در سطح خرد و کلان. به تدریج نسلی کم سواد و اندک مایه در دانش ظهور خواهد کرد که همه آن چه را که اندوخته ایم برباد خواهند داد. نشانه هایی از این وضعیت را از مدت ها پیش در جاهایی می توانیم ببینیم. طبعا این افراد کم سواد و کم مایه و فاقد مهارتهای حرفه ای و تخصصی با علم ناقص و ناتوان از درک اوضاع، آدم های شبیه خود و هم کیش و کفو خود را به کار خواهند گرفت و این چرخه ادامه پیدا کرد. نتیجه این وضعیت در درازمدت اعتراضات و ناآرامی های اجتماعی و نزاع ها و کشمکشهاست است که خود نتیجه تبعیض و فساد سیستماتیک در همه زمینه هاست. این در منطقه ای مانند خاورمیانه دور از انتظار نیست.
اما آن چه در این میان کسی را گوشه چشمی به آن نیست آینده کشور در توسعه است که محلی از اعراب برای مدیران ندارد و به مصداق امر و زمان بگذرد حس وطن دوستی خود را از دست دادهاند. همین طور آن چه مهجور مانده و مظلوم واقع شده سرنوشت و سواد دانش آموزان است.
این دوران نشان داد که بیشتر مدیران هیچ برنامه و نقشه منسجمی نداشته و خلاقیتی از خودشان نشان نداده اند و به سان ماشین برنامه ریزی شده تنها سعی شان این بود که دستورات بالایی ها را به نحو احسن اجرا کنند. آنها نه تنها کوچک ترین ریسکی نکردهاند بلکه حتی بدتر از آن مانع بازگشایی مدارس هم شدهاند. مدیران حرفهای خلاق هم با شناختی که از سیستم داشتند دست روی دست گذاشتند. شاید حق را باید به آنها داد چرا که به خوبی می دانند در سیستمی که به خاطر جملهای یا اظهارنظری یا ابراز احساسات صادقانهای مجری از کار بیکار می شود یا گوینده خبری که سالها تجربه اندوخته خانه نشین میشود باید با احتیاط و کجدار و مریز جلو بروند و ریسکی نکنند.
شاید هنوز هم دیر نیست که معیارهای خنده دار، عقیدتی و ایدئولوژیکی، سیاسی، قبیله ای و ...، کنار گذاشته شود و مهارتهای تخصصی و حرفه ای در اولویت قرار گیرد. معیارها و روشهایی منسوخ شده که نزدیک به نیم قرن است که آزمایش شده و جواب خود را پس داده و در صندوقچه هیچ عطار و بقالی پیدا نمیشود. همچنین شفافیت در امور را هم که سالهاست به یک آرزوی دست نیافتنی بدل شده می تواند به تدریج صورت واقعی پیدا کند.
اما معلم همیشه هسته و قهرمان اصلی داستان آموزش است. دوران کرونا نشان داده است که معلمان به مهارت های روز مجهز نیستند و اگر هم مجهز باشند سیستم به نوعی چیده شده است که به او اجازه عرض اندام و نشان دادن مهارتهای کسبشده و خودآموخته اش را نمیدهد. ردیف کردن بیست ها توسط معلم تنها مشت نمونه خروار از نکات منفی آموزش در دوران کروناست که فعالیت دیگر معلمان را که به روش علمی دانش آموزان را مورد سنجش و ارزشیابی قرار می دهند تحت تاثیر قرار می دهد و آنها را بی انگیزه می کند.
ضروری است که معیارهای انتخاب مدیر و معلم مورد تجدید نظر قرار گیرد و جای فعال سیاسی و فعال ستادی با معلم و دانشمند و استاد عوض شود.
شاید زمان آن رسیده است که عنوان خیران مدرسه ساز به خیران معلم ساز تغییر یابد و خیران تنها روی معلمان تمرکز کنند و هرگلی دارند بر سر معلم بزنند.
معلمان حرفه ای، آموزش دیده و متخصص در کار خود میتوانند در صحرا و کانکس هم درس دهند و منشا تغییر و تحول شوند. او با کوچکترین امکانات میتواند دریایی از مفاهیم را منتقل کند. خیرانی که با نیت خیر به آموزش و پرورش کمک می کنند نیازی نیست که به مدرسه سازی بپردازند و ساختمان های معظم و نو بسازند بهتر است انرژی و نیروی خود را روی آموزش و معیشت و قدرتدهی به معلم متمرکز کنند.
آنها اگر هنوز هم می خواهند به ساختمانسازی ادامه دهند می توانند ساختمانهایی برای معلمان بسازند. ساختمان های خالی دردی از کشو را دوا نخواهد کرد اما قدرت دادن به معلم و پرورش معلم حرفه ای و متفکر و موثر (Effective and Reflective) شاهراه توسعه و پیشرفت است ؛ این راهی است که بارها طی شده و جواب داده است.
آموزش چیزی است مادام العمر و همیشه در جریان پس آموزش و بروزسازی معلمان باید ادامه داشته و توسعه مهارتهایی مانند مهارت های دیجیتالی و تکنولوژی آموزشی هیچ وقت نباید متوقف شود. با برگزاری دوره های ضمن خدمت باکیفیت، فرستادن معلمان به دوره های تخصصی در خارج و داخل، اجرای برنامه های تفریحی، قدرتمند کردن او از نظر منزلت و اقتصادی و رفع نیازهای اولیه مانند تهیه بهترین وسایل با بهترین برندها برای معلم و رسیدگی به رفاه و معیشت و مسکن معلم و کم کردن از ساعت تدریس و افزودن به ساعت آموزش او می توانیم انتظار داشته باشیم که در قبال اینها معلم به کاری غیر از تدریس نپردازد و گوشی موبایلش را را بردارد و به آژانس بگوید که حقوقش کفاف نبارهایش را می کند و از فردا نیاز ندارد که مسافرکشی کند...
بخش پایانی این نوشته را به بحث سختافزاری در آموزشهای دیجیتالی و آنلاین اختصاص میدهم و با این سوال شروع می کنم که با وجود پیامرسانهای متعدد داخلی شبیه شاد (مانند روبیکا) و نیز پلتفرمها و سیستمهای مدیریت یادگیری متعدد آنلاین خارجی و استاندارد چه نیازی بود که آموزش و پرورش به حیطه نرمافزاری ورود کند و تمام بودجه و انرژی خود را صرف نرم افزار خاصه این پیام رسان کند؟
همه میپرسند چرا بدون ساماندهی و رسیدگی به بخش سخت افزاری دانش آموز و معلم وزارت آموزش و پرورش یک راست سراغ نرمافزار رفته و تمام تخممرغ های خود را در سبد شاد گذاشته است. بدون ابزار موثر و سخت افزار لازم و تنها با گوشی های نسل قدیم و صفحه کوچک نمیتوان انتظار استفاده مفید از شاد یا هر پلتفرمی را داشت. با توجه به گستردگی سیستم های مدیریت یادگیری، پلتفرمهای آتلاین، یپامرسانها و شبکههای احتماعی، آموزش و پرورش می توانست بخش نرم افزاری و انتخاب ابزارهای آنلاین و نحوه انتقال محتوا و تدریس را در اختیار معلمان و مدارس قرار دهد و با اختصاص بودجه و حذب مشارکت های مردمی به جای سرمایه گذاری روی نرم افزار، تنها بخش سخت افزاری آموزش و دانش آموز را مرتفع کند. در برنامه های آموزش دیجیتالی یونسکو یا کشورهای اروپایی که در مناطق محرومی ازمدارس و موسسات آموزشی قاره آفریقا اجرا می شود معمولا قبل از هر کاری ابتدا سخت افزار لازم مانند تبلت و لپتاپهای دانش آموزی یا سبز رایگان در اختیار هر دانش آموز قرار می دهند. نتیجه این وضعیت در درازمدت اعتراضات و ناآرامی های اجتماعی و نزاع ها و کشمکشهاست است که خود نتیجه تبعیض و فساد سیستماتیک در همه زمینه هاست. این در منطقه ای مانند خاورمیانه دور از انتظار نیست.
بیشک وزارت آموزش و پرورش ایران حداقل میتوانست با صرف بودجهای اندک (با دلار دولتی) اقدام به سفارش تبلتها یا لپتاپهای ارزان چینی برای هر دانش آموز ایرانی بکند و قدمی ناچیز در زدودن تبعیض آموزشی که هر روز بیش از روز دیگر چهره کریه خود را نشان می دهد بردارد.
شاید بودجهای به اندازه چند موشک دوربرد نیاز بود تا همه دانش آموزان ایرانی به سخت افزار لازم مجهز شوند و از نبود گوشی و سخت افزار به علل فقر مالی دست به خودکشی نزنند. آن معلم اندیمشکی یا آن معلم نهاوندی با عمل خود و اهدای تبلت به دانش آموزان راه رهایی را به مدیران منفعل نشان دادند اما مدیران و بازرگانان آموزش و پرورش یا متوجه نشدند یا وانمود کردند که متوجه داستان نشدهاند. با همه اینها آنان اخبار مربوط به خودکشی و مشکلات سخت افزاری دانش آموزان و عدم دسترسی به اینترنت در بعضی مناطق را خوانده یا شنیدهاند. اگرچه به عللی که در بالا ذکرش رفت تاثیری بر مدیران نگذاشته است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
۲۱ بهمن ۱۳۹۹ ؛ هنوز نتوانستهایم کارنامه دانشآموزان را تحویلشان دهیم. با احتساب تعطیلات پایان هفته یعنی حداقل تا ۲۵ بهمن خبری از کارنامههای دیماه نیست.
مشکل از آن جا آغاز شد که اواسط دی ماه آموزش و پرورش خبر از رونمایی سامانه جدیدی به نام سیدا به جای چهار سامانه سناد، دانا، امین و فاینال داد. سامانهای که وظیفه آن یکسانسازی و تجمیع سامانههای دانشآموزی بوده و ظاهراً مجهز به قابلیتهای جدیدی متناسب با دوران کروناست و البته این خبری خوشحال کننده به مسئولین اجرایی مدارس برای خلاصی از دست سامانه های متکثر و ناکارا بود.
منتهی همانند شبکه شاد، سامانه سیدا نیز بیش از یک ماهی است که در حال به روز رسانی بوده و سیدایی که برای تجمیع سامانههای متفرقه و اسقاطی آمده بود، خود باری بر دوش مدارس و معلمان شده است.
مزبان حبیبی از نویسندگان صدای معلم مینویسد: "آموزش و پرورش در هر چیزی ضعف دارد به جز معرفی سامانههای بیمصرف و دستوپاگیر که هیچ مشکلی را برطرف نمیکنند و چه بسا خود، مشکلی در فرآیند آموزش هستند.
سامانه سیدا؛ سامانه یکپارچه دانشآموزی، که بسیاری از متولیان آموزش و پرورش، حتی از وجود آن بیخبرند و معلوم نیست چه مرجعی آن را طراحی کرده و پیشنهاد آن با چه توجیهی مصوب شدهاست، از این دسته سامانههای تکراری است که اکنون چندین سامانه مشابه آن در آموزش و پرورش وجود دارد. ادارات به نمایندگی از وزارت، بدون در نظر داشتن مشکلات کرونایی معلمان، برای هر معلم یک حساب کاربری در این سامانه ناشناس تعریف کرده و تمام مسئولیت اجرای آن را به عهده معلمان گذاشتهاند.
سوالاتی در این باره مطرح است که همانند سایر سوالات معلمان، انتظار پاسخ از طرف وزارت، ادارات کل و ادارات نیست چون اصولاً آنها خود را موظف به پاسخگویی نمیدانند."
از طرفی مدیران و معاونان مدارس نیز به دلیل عدم آشنایی اکثر معلمان با نحوه عملکرد سیدا و تنبلی و مقاومت برخی دیگر از معلمها در چالشی بیامان با همکاران در ثبت شخصی نمرات توسط معلمها در سیدا هستند
از دیگر سوی به دلیل نواقصات فزاینده سیدا ؛ مدیران قادر به صدور کارنامه به صورت کلاسی نبوده و عملا آماج حملات خانوادهها و دانشآموزانی هستند که عمدتا مشارکتی و خانوادگی امتحان داده و لذا منتظر رویت نتایج زحمات سیستم پاسخگویی مشارکتی و خانوادگی هستند!
و به قول یکی از همکاران تأثیر منفی حواشی سامانه سیدا شاید کمتر از کرونا ویروس منحوس نباشد.
توسلی از مدیران بزرگسالان در خصوص اشکالا سیدا میگوید:
همه دانشآموزان انتقال پیدا نکردند. انتخاب واحد دانش آموزان اشکال دارد. بعضی دروس دو بار تکرار شدند. نمره انضباط برای ثبت ندارد. جهت ورود نمره اسامی بعضی دانشآموزان در لیست نیست. محاسبه نمرات اشکال دارد. غایب را ۹۸ نمره حساب می کند. در لیست نمرات اسامی دوبار دوبار تکرار شده. وضعیت داوطلب آزاد مشخص نیست. کارنامه قابل چاپ نیست. مشکلات نرمافزاری دارد. اعلام کارهای فارغالتحصیلی و خیلی کارهای دیگر را انجام نمیدهد. دسترسی به سوابق دانشآموز را نداریم. دریافت اطلاعات از امین رو بستند لذا نمیشود خلاصه وضعیت و گواهی تحصیلی صادر کرد. هنوز سیدا را کامل راهاندازی نکردند و دانا را منحل کردند، لذا حق گرفتن کارنامه و گواهی نداریم. خلاصه کلام خود بریدند و دوختند! حالا میگویند آقای مدیر برای کسانی که دانشگاه قبول شدند گواهی صادر کنید، تخلف اندر تخلف.
یکی از مدیران مینویسد:
« مثل روز روشن هست که این تغییرات در این برهه از زمان کرونایی اشتباه فاحشی است که دودش اول مستقیم تو چشم مدیر و بعد مسئولین مدرسه میره. با این کار دست ما رو بستند و کار رو بر ما سخت کردند و اعتراض اولیا رو بیشتر و بیشتر کردند و همه اینها قابل پیش بینی بود. میشد این کار رو در یک منطقه و یا شهر آزمایش کنند و بعد گسترش بدهند. ولی با چه نیتی این مشکل رو بوجود آوردند خدا میداند و بس»
برخی پرسش ها و ابهامات در مورد سامانه سیدا :
- قبل از اجرای هر سامانهای، مگر نیاز به آموزش و مهیا نمودن شرایط اجرای آن نیست؟
- کسانی برای انجام امور مربوط به این سامانه، آموزش دیدهاند؟
- در کدام بخش از شرح وظایف معلم، ثبت نمرات در سامانههای متعدد پیشبینی و ذکر شده است؟ کاملا واضح است که در شرح وظایف معلم، ثبت نمرات به صورت کتبی، پیشبینی شده است.
- در هیچ یک از بخشنامههای ۱۶۲۰۷۹ مورخه ۲۷ دی و ۴۶۰/۴۵۱ مورخ ۲۴ دی، هزینههای مترتب بر اجرای این بخشنامه مشخص نشده است. هزینههای اجرای این بخشنامه بر عهده کیست؟
هزینه هایی مانند اینترنت معلم و حقالزحمه زمان مورد نیاز برای ثبت نمرات به عهده چه کسی است؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
پیش گفتار
برای شناخت بیشتر شکاف علمی مابین ایران و اروپا از گذشته تا حال ، لاجرم پلی زدم به دل تاریخ در دورانی که اروپا در حال درخشش بود . امیدوارم این پل کوچک موجب رنجش مورخان و دانش تاریخی آنان نگردد . چون در یک نگاه کاملا گذرا ، فقط جایگاه ایران را در برهه ای از زمان بیان کرده ام و قصد تحلیل و یا تفسیر نداشته ام که چنین توانی نیز ندارم .
اولین آموزش از راه دور به شیوه پستی و مبادله مواد آموزشی و پرسش و پاسخ از طریق پست در سال 1728 میلادی انجام گرفته است (یعنی حدود 293 سال قبل و سه قرن پیش ) . با اتمام این سده ، اروپاییها به همت دانشمندانی نظیر نیوتون ، لایبنیتس ، گالیله ، دکارت ، فرما ، هوک ، بویل ، لیوونهوک ، گیلبرت و دیگران با لگاریتم ، برق ، تلسکوپ و میکروسکوپ ، جبر ، جاذبه ، قوانین حرکت نیوتون ، فشار هوا و ماشینهای محاسبهگر آشنا شدند.
سده هفدهم میلادی در ایران که در آن زمان با نام پرشیا در جهان شناخته میشد ، مصادف با پایان کار صفویان و به قدرت رسیدن افشاریان بود. شاهان صفوی و افشار قلمرو ایران را در این سده به ترتیب از سمت غرب و شرق گسترش دادند. یعنی از همان زمان جهت عملکرد ما ایرانیان با اروپائیان از هم متمایز بود و ما در حالی که بیشتر در فکر کشورگشایی و افزایش سیطره قدرت شاهان خود بوده ایم ، اروپائیان به تولید علم مشغول بوده اند. قلمرو گسترده ای که بعدها در دوران قاجار در سایه بی کفایتی شاهان ، از دست دادیم و وسعت ایران کوچک تر گردید.
همزمان با دوران حکومت قاجاریه که مصادف با اوج انقلاب صنعتی در اروپا بود ، ایران با دنیای غرب آشنا گردید. بسیاری از دستاوردهای دنیای صنعتی همچون کارخانههای تولید انبوه ، تولید الکتریسیته ، چاپخانه ، تلگراف ، تلفن ، چراغ برق ، شهرسازی مدرن ، راهسازی مدرن ،خط آهن، سالن اپرا (که در ایران به سالن تعزیه تغییر کاربری داد! ) در کشورهای صنعتی به وقوع پیوسته بودند ، بنابراین در ایران نیز تلاش گردید که مشابه آنها به اجرا گذاشته یا احداث گردد. اولین اقدامات در جهت مدرنیزاسیون با کوششهای عباس میرزا در تبریز آغاز شد اما به علت مرگ نا به هنگام وی عقیم ماند و بعدها امیرکبیر این اقدامات را در تهران پی گرفت.
اگر امروز ، تحریم ها بهانه واقعی ما برای عدم انجام بسیاری از امورات هست ، در گذشته نیز دسیسه چینی ها و دشمنی های خودی با خودی ، جاپای اجنبی را در کشور ما تحکیم می بخشید که مانع پیشرفت ایران می شد . در دوران قاجار ، سیاست های مداخله گرایانه و تسلط جویانه روس و انگلیس که بیشتر در زمان ناصرالدین شاه طی مدت 48 سال سلطنت ایشان اِعمال می شد و در دوران پهلوی با نفوذ آمریکا .
در ۱۲ سپتامبر ۱۸۰۱ ، چهار سال پس از مرگ آقا محمد خان قاجار ، روس ها زمان را مناسب دیدند و کارتلی-کاختی (گرجستان شرقی) را ضمیمه خاک خود کردند.
در سال ۱۸۰۴ ، روس ها با حمله به شهر گنجه در ایران ، هزاران نفر از ساکنان آن را قتلعام و اخراج کردند. بدین ترتیب جنگ ایران و روسیه (۱۸۱۳–۱۸۰۴) آغاز شد. در زمان فتحعلی شاه (حدود ۱۸۳۴–۱۷۹۷) قاجارها برای جنگ علیه امپراتوری متجاوز روسیه عزیمت کردند که مشتاق تصرف اراضی ایران در منطقه بودند.
انعقاد عهدنامه ارزنه الروم اول با حکومت عثمانی و انعقاد قرارداد ننگین ترکمن چای در زمان فتحعلی شاه ، انعقاد عهدنامه ارزنه الروم دوم با عثمانی در زمان محمد شاه ، انعقاد قرارداد پاریس و جدایی افغانستان از ایران در زمان ناصرالدین شاه ، از دیگر نشانه های بی کفایتی شاهان ایران در دوران قاجار هست . (1)
اولین زمزمههای تغییر و تحولی که منجر به پیدایش انقلاب مشروطه در ایران گردید ، در تماس با غرب میتوان جستوجو کرد. در این زمینه ، یحیی دولتآبادی مینویسد: " در اواسط قرن سیزدهم اسلامی ، که مراوده ایرانیان با اروپاییان زیاد شد ، به اقتضای زمان ، افکاری در ایران به هیجان آمده لذا به خیال میافتد از روشنایی عصر حاضر استفاده نموده و درصدد برمیآیند از اروپا معلم به ایران بیاورند و از ایران محصل به اروپا بفرستند. "
در نگاهی اجمالی به نتایج سه سفر ناصرالدینشاه به اروپا شاهد هستیم که تا حدود کمی شاه به ادامه اصلاحات امیر کبیر در ایران ترغیب شد. احداث خط آهن ، ورود دستگاه چاپ ، تحکیم مناسبات دوستانه ایران با روسیه ، آلمان ، اتریش و فرانسه ، تشکیل یک نیروی نظامی به سبک نظام اتریش و نیروی دیگری به شیوه قزاق روسیه ، از نتایج سفر اول و دوم ناصرالدینشاه بوده است ، اما در سفر سوم ، انگیزه پیشرفت و اصلاحات کاملاً رنگ باخت و شاه در این سفر ، امتیازات سنگینی به اروپاییان و به ویژه انگلیسها داد. در این سفر ، طالبوف با کسب اطلاعات درباره مقدار و چگونگی تجارت محصول توتون و تنباکوی ایران با کمک اعتمادالسطنه و موافقت امینالسلطان ، پیشنهاد گفتوگو و امتیاز فروش و صدور دخانیات ایران را از شاه گرفت. تنها عایدی این سفر برای کشور ، اهدای امتیازات فراوانی بود که به بیگانگان داده شد.
احمدشاه نیز همانند پدر و پدربزرگ خود ، سه بار به اروپا سفر کرد ، با این تفاوت که برخلاف شاهان پیشین سفر سوم وی بدون بازگشت بود. احمدشاه یک بار در هفتم آبان 1298 راهی انگلیس شد که تا خرداد سال بعد ادامه یافت ! یک بار نیز در 6 بهمن 1300 سفری به اروپا داشت که تا آذر سال بعد به طول انجامید ! سفر 11 آبان 1302 احمدشاه ، سومین و آخرین مسافرت وی به اروپا بود.
احمدشاه در جوانی به سلطنت رسید و شاید به همین منظور ، علاقه زیادی به سلطنت پرماجرا در ایران نداشت. در واقع به دلیل سنت سفر به اروپا که در دوره شاهان پیش ایجاد شده بود و هم به دلیل جوانی ، آرزوی رفتن به اروپا را داشت و اقامت در آنجا را بر سلطنت پُرماجرایی که در ایران داشت ، ترجیح می داد. این مسافرت های چندماهه در حالی صورت می گرفت که فقر و تبعیض در جامعه بیداد می کرد. در نهایت در جریان سفرهای بعدی احمدشاه ، رضاخان توانست بر اوضاع تسلط یابد و شاه جوان را از کار برکنار کند. (2)
طولانی بودن مدت سفرهای اروپایی احمد شاه به تغییر حکومت منجر گردید و بی اعتنایی او به مردم و کشور ایران ، به طور فاجعه آمیزی نتایج خود را نشان داد. کدام حکفرما سرزمین تحت سیطره خود را 8 تا 11 ماه ، خالی می گذارد و اداره آن را به غیر خود می سپارد ؟ طبیعی است که مملکت و ملت بدون صاحب ، لقمه چرب و نرمی برای شکار اجنبیان و نفوذ کهنه سیاسیون داخلی بگردد. علیرغم این که ناصرالدین شاه و احمد شاه هر دو ، سه سفر به اروپا داشته اند اما لیاقت و کفایت لازم برای همسویی با آنان را هرگز نداشته اند و در واقع آنان فصل جدیدی از شیوه های تاراج فرهنگ و ادب و ثروت ایران را برای کشورهای غرب و بیگانه گشودند . یک سیر قهقرایی تدریجی که در دوران پهلوی نیز ادامه یافت .
هدف این بررسی کوتاه و شاید تک زاویه ، نگاهی به سیر عقب ماندگی ایران ، بدون هر نوع تعصب و ارزشگذاری احساسی است . این سیر سلطه پذیری ، آن چنان اثرگذار و تأسف برانگیز بوده است که آزادیخواهان نهضت مشروطه و روشنفکران نیز نتوانسته اند در مدت زمان طولانی بدرخشند. من از دل چنین تاریخی به امروز رسیده ام و انتظاراتم در برابر انقلاب مردمی ایران نیز طی 4 دهه بسیار بیشتر از نصیبم در بخش آموزش و پرورش بوده است . هر چند برای هر ایرانی ، کشور ایران با تمامی ویژگی ها و موقعیت و منابع اش حائز اهمیت است ، اما مرکز ثقل جگرسوزی ما فرهنگیان به طور طبیعی بیشتر مربوط به عرصه نظام آموزشی است .
فرصت های بی شماری را از دست داده ایم اما برای ایجاد فرصت های جبرانی و جدید چه باید بکنیم ؟
مقدمه
اولین تجربه غیرکاربردی و سمعی و بصری نسل من از آموزش راه دور ، برمی گردد به دهه 60 با تماشای مجموعه تلویزیونی " اسکیپی کانگوروی بوته زار " که محصول کشور استرالیا بود. این مجموعه طی سال های ۱۹۶۵ تا ۱۹۶۸ تولید می شد و در تلویزیون بسیاری از کشورهای جهان از جمله ایران ، پخش شده است. این مجموعه کودکانه شرح ماجراهای یک کانگوروی شجاع (اسکیپی) صاحب نوجوان او و جنگلبانان پارک ملی واراتا در دافیز فورست ، نیوساوت ولز است . این مجموعه در سه فصل و مجموعاً در نود و یک قسمت تولید شد. جان مککالوم سازنده این مجموعه در سال ۲۰۱۰ درگذشت . (3)
قهرمان داستان به دلیل دور ماندن از شهر و امکانات آموزشی ، در یک ارتباط مستقیم رادیویی و در ساعت معین توسط معلم خود ، آموزش های لازم برای یک دانش آموز را دریافت می نمود. شاید بسیاری از کودکان آن زمان که دوست نداشتند مدرسه بروند و یا وضعیت درسی مطلوبی نداشته اند ، با دیدن فیلم ، حسرت چنین آموزشی را در دل خود می پروردند . حسرتی که امروز در شرایط نامساعد ، نامکفی و نابرابر مثل تمامی پدیده ها در ایران ، برای همه دانش آموزان ایران و جهان و با شرایطی متفاوت ، فراهم شده است یعنی آموزش مجازی یا آنلاین . فرصت های بی شماری را از دست داده ایم اما برای ایجاد فرصت های جبرانی و جدید چه باید بکنیم ؟
تاریخچه آموزش الکترونیکی در جهان
آموزش از راه دور ریشه در زمان های قدیم داشته و به عقیده بعضی از صاحب نظران به زمان افلاطون و شاگردش دیونسیس می رسد! اما بر اساس شواهدی که در دست می باشد ، اولین آموزش از راه دور به شیوه پستی و مبادله مواد آموزشی و پرسش و پاسخ از طریق پست در سال های 1728 میلادی مربوط است (یعنی حدود 293 سال قبل) . از آن زمان تا به حال شکل های مختلفی از آموزش به صورت های ترویجی ، ارشادی و آکادمیک از طریق مکاتبه ، ضبط صوت ، برنامه های تلویزیونی ، ویدئویی و اخیرا ماهواره ای انجام پذیرفته است. اما آموزش از راه دور به شیوه های جدید یعنی با بهرهگیری از تکنولوژی نوین کامپیوتری و از همه مهمتر اینترنت ، پدیده ای نو است.
کلمه آموزش مجازی یا Virtual Learning و یا به عبارت دیگر آموزش الکترونیکی E -Learning خیلی زود در سایتهای مختلف جا افتاد و افراد زیادی از این سیستم برای انتقال دانش خود استفاده کردند . این آموزش ها در ابتدا به صورت سایت های ساده html ساخته میشد و در اختیار کاربران قرار می گرفت ، ولی رفته رفته وبلاگ های شخصی امکان ساخت فضای رایگان را در اختیار عموم قرار دادند و افراد زیادی با استفاده از این وبلاگ ها ، آموزش های خود را ساخته و در اختیار دیگران قرار می دادند.
همزمان با ایالت متحده آمریکا که در زمینه آموزش از راه دور فعالیت داشت ، کشورهای اروپایی دوره های آموزشی را قبل از سال 1840 به صورت جزوه های خلاصه شده آغاز کرده بودند . اولین دوره آموزشی از راه دور دانشگاهی که در سال 1892 میلادی تأسیس شد متکی بر اداره پست ، مدیریت می شد . در اواسط قرن بیستم برنامه های آموزشی متنوعی نیز وجود داشت که به سمع و نظر مخاطبانی که نمی توانستند در کلاس های متمرکز حضور یابند ، می رسید.
با توجه به شهرت رادیو و تلویزیون ، آموزش دهندگان به تکنولوژی جدیدی دست یافتند که به سیستم پستی برای ارائه آموزش متکی نبود و به این ترتیب مجوز اولین رادیوی آموزشی دانشگاهی در سال 1921 صادر شد که اولین پایه شکل گیری آموزش الکترونیکی محسوب می گردد. در سال 1960با تکامل و پیشرفت رسانه ها ، تکنولوژی آموزش از راه دور نیز دچار تغییر شد و جایگزین سیستم پستی گردید . دانشگاه ها با استفاده ترکیبی از ابزار چند رسانه ای مالتی مدییا و ساختارهای اداری برای پشتیبانی آموزش از دانشجویان ثبت نام می نمودند. به نحوی که علاوه بر انگلستان و آمریکا در سایر کشور های اروپایی و آسیایی "مؤسسات آموزش الکترونیکی " توسعه یافت . امروزه کلاس های مجازی به دلیل وجود تکنولوژی های همگانی چون تلویزیون ، رادیو و همچنین فناوری های جدید همچون لپ تاپ ، دسکتاپ و شبکه های کامپیوتری رو به افزایش است. جست و جوگر دسکتاپ نام گروهی از ابزارهای جست و جو است که محتویات فایلهای رایانهٔ کاربر را جستجو میکند ، به جای آن که بر روی اینترنت به جست و جو بپردازد. برای ما معلمان و فرهنگیان و دانش آموزان ، دوران درخشانی قبل از کرونا در نظام آموزشی وجود نداشته است که بیزاری خود را عمیقا از فضای مجازی اِبراز داریم ، اما امکان ایجاد تغییر یا اصلاحات زیربنایی در آموزش کشور و صدالبته در دوره های آموزشی مهدکودک و پیش دبستانی فراهم شده است .
با ظهور اینترنت ، اولین دروس دوره کارشناسی به صورت آنلاین توسط انستیتوی فناوری نیوجرسی در سال 1984 با ارائه دروس دوره کارشناسی و تحصیلات تکمیلی در رشته مهندسی و اعطای مدارک تحصیلی به دانشجویان افتتاح شد . اولین آنلاینها توسط دانشگاه فونیکس در سال 1989 ارائه شد و دانشگاه مجازی کالیفرنیا با ائتلاف 100 دانشکده و دانشگاه و با ارائه بیش از 1500 درس افتتاح شد ؛ علاوه بر آثار چاپی ، برنامه های صوتی ، تصویری و ماهواره ، اینترنت و لوح فشرده این قابلیت را دارند که به عنوان بزرگترین رسانه برای آموزش از راه دور مطرح گردند. در امر آموزش ، از رسانه های مختلفی استفاده می شود و جای هیچ گونه تعجبی نیست که اینترنت ، جزو موارد انتخابی دانشجویان و دانش آموزان باشد. با ارائه آموزش از طریق " شبکه جهانی وب " حتی مسافران تجاری یا دانشجویان در مناطق قرنطینه شده می توانند از کلاس های مجازی دو سویه استفاده کنند و مهم نیست که کجا زندگی می کنند و در چه موقعیت زمانی به سر می برند.
مرزهای جغرافیایی در هم شکسته شد و دورنمای دهکده کوچک جهانی مارشال مک لوهان کانادایی ، تحقق یافت . او اینترنت را سی سال قبل از تجاری شدنش ، به عنوان " گسترش خودآگاهی " پیشبینی کرده بود.
در اینترنت ، فاصلهٔ فیزیکی ، حتی کمتر از فعالیتهای ارتباطی افراد در زمان واقعی است . بنابراین ، گروههای اجتماعی به وضوح با گشودگی وب و سادگی ویژهای که مردم میتوانند به جست و جو بپردازند پیوسته گسترش مییابند . مردم میتوانند جوامع آنلاین را به آسانی و سادگی ویژهای جست و جو کنند و با دیگران ارتباط برقرار سازند ، افرادی که منافع و نگرانیهای مشابهی دارند . این تکنولوژی ، ایدهٔ یک جامعهٔ جهانی همگام را یکپارچه میکند.
تاریخچه آموزش از راه دور در ایران
آموزش از راه دور در کشورمان به جز تجربه کوتاه دانشگاه آزاد قبل از انقلاب و دانشگاه پیام نور مبتنی بر استفاده از شیوه ارتباط از راه دور ، دارای سابقه طولانی نیست.
در پایان دهه 70 ، نرم افزار آموزش مجازی LMS یا Learning Management System در دستور کار دانشگاه تهران قرار گرفت و پروژه های تحت این عنوان آغاز شد. در سال 1380 سایت آموزش مجازی دانشگاه تهران با ارائه 9 درس برای دانشجویان روزانه دانشگاه راه اندازی شد و از نیم سال اول تحصیلی همان سال ، بهره برداری شد. در همان سال وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری از تأسیس دانشگاه اینترنتی خبر داد که تحت نظر آن وزارت ، ولی به صورت مؤسسه غیر انتفاعی نوع اول در سراسر کشور خدمات آموزشی ارائه خواهد داد.
به دنبال آن ، تعدادی از دانشگاه ها اعلام کردند که راه اندازی آموزش الکترونیکی را جزو برنامه های خود قرار داده اند و در حال حاضر تعدادی از آنها دروسی را به صورت تک درس برای دانشجویان حضوری خود ارائه کرده اند. اندکی بعد از اقدام دانشگاه ها در استفاده از نرم افزار آموزش الکترونیکی ، آموزش و پرورش که بزرگترین بخش آموزشی کشور است ، فعالیت هایی را در این زمینه شروع کرد و در حال حاضر تعدادی مؤسسه خصوصی نیز از روش آموزش الکترونیکی بهره مند هستند.
به سوی مجازی شدن آموزش
عصر حاضر را باید تلفیقی از ارتباطات و اطلاعات دانست . عصری که در آن بشر نسبت به زمانهای گذشته نیاز به اطلاعات و برقراری ارتباط برای کسب اطلاعات مورد نیاز دارد. با پیشرفت فناوری و توانایی دسترسی به اینترنت ، افراد در هر جا که قرار داشته باشند میتوانند به راحتی به اطلاعات مورد نیاز خود دسترسی پیدا کنند. بدون تردید میتوان گفت بیشترین تأثیر ورود فناوری اطلاعات و ارتباطات ، در محیطهای آموزشی بوده است. چرا که منجر به سوق محیطهای آموزشی به سمت مجازی شدن ، شده است. البته این امر مستلزم استفاده از امکانات پیشرفته ای نظیر کامپیوتر ، اینترنت پر سرعت و منابع اطلاعاتی جامع میباشد. (4)
نظام آموزشی ما سالیان متمادی است که غفلت نموده است و گفته های کارشناسان و متخصصان علوم مختلف از جمله جامعه شناسی ، روانشناسی ، علوم تربیتی و تعلیم و تربیت را نادیده گرفته تا حدی که موجبات غافلگیری خود را در برابر آموزش مجازی و در شرایط ناخواسته فراهم ساخته است . برای ما معلمان و فرهنگیان و دانش آموزان ، دوران درخشانی قبل از کرونا در نظام آموزشی وجود نداشته است که بیزاری خود را عمیقا از فضای مجازی اِبراز داریم ، اما امکان ایجاد تغییر یا اصلاحات زیربنایی در آموزش کشور و صدالبته در دوره های آموزشی مهدکودک و پیش دبستانی فراهم شده است .
وزیری که برای نساختن مدرسه و یا نفرستادن معلم با کیفیت ! در روستاها خوشحال است و از سویی برای اتمام دوران وزارت خود روزشماری می نماید ، نمی تواند فردی شایسته ای جهت انجام چنین حرکتی باشد. در بخش دوم با تفکرات وزیر در شرایط کرونایی ، بیشتر آشنا خواهید شد.
ادامه دارد
منابع :
1 ) ویکی پدیا
2 ) گروه تاریخ مشرق . دستاورد سفرهای آخرین شاهان قاجار به فرنگ . کد خبر 588611 . ۲۴ خرداد ۱۳۹۵ .
3 ) ویکی پدیا
4 ) استارتاپ آکادمی . تاریخچه آموزش آنلاین (مجازی) در ایران و جهان .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
محققان دریافتند، قرار گرفتن در معرض آلودگی هوا در دوران کودکی با کاهش مهارت تفکر در مراحل بعدی زندگی مرتبط است.
نتایج این تحقیق نشان داد که قرارگیری بیشتر در معرض آلودگی هوا در همان ابتدای زندگی با تاثیر مخرب بر مهارتهای شناختی افراد همراه است.
نتایج بررسیها نشان میدهند که آلودگی هوا باعث به خطر افتادن مهارتهای تفکر در مراحل بعدی زندگی خواهد شد. مهارتهای تفکر شامل فعالیتهای ذهنی مورد استفاده برای پردازش اطلاعات، ارتباط برقرارکردن، تصمیمگیری و خلق ایدههای جدید است. افراد معمولا در زمان کسب تجربه، حل مشکلات، تصمیمگیری، پرسش و برنامهریزی یا سازماندهی اطلاعات از مهارتهای تفکر استفاده میکنند.
محققان دانشگاه ادینبورگ با استفاده از آزمایشی که همه افراد در ۱۱ سالگی انجام داده بودند، هوش عمومی بیش از ۵۰۰ نفر را با سن تقریبی ۷۰ سال بررسی و سپس شرکتکنندگان در سن ۷۶ و ۷۹ سالگی نیز همین آزمایش را تکرار کردند. محققان برای تخمین میزان آلودگی هوا که شرکتکنندگان در سالهای اولیه در معرض آن قرارگرفته بودند، از سابقه هر شخص در طول زندگی استفاده کردند.
گروه محققان، برای تجزیهوتحلیل رابطه بین قرار گرفتن فرد در معرض آلودگی هوا و مهارتهای تفکر در سالهای بعد زندگی از مدلهای آماری نیز استفاده کردند و موارد ساده زندگی مانند وضعیت اقتصادی اجتماعی و استعمال دخانیات را در نظر گرفتند.
یافتهها نشان دادند که قرار گرفتن در معرض آلودگی هوا در دوران کودکی با تغییرات شناختی بدتر در سنین ۱۱ تا ۷۰ سال ارتباط اندک، اما قابلتشخیص دارد. محققان گفتند: میتوان زمان آلودگی هوا را تخمین زد و نحوه ارتباط آن با توانایی شناختی در زندگی را بررسی کرد.
دکتر تام راس، رئیس مرکز تحقیقات دمانس آلزایمر اسکاتلند در دانشگاه ادینبورگ گفت: «برای اولین بار اثبات کردیم که قرار گرفتن در معرض آلودگی هوا در اوایل زندگی میتواند پس از دههها بر مغز تاثیر بگذارد، این اولین گام برای درک تاثیرات مضر آلودگی هوا بر مغز است و میتواند برای نسلهای آینده به کاهش خطر ابتلا به زوال عقل کمک کند.»
محققان افزودند: تاکنون به علت کمبود اطلاعات درباره سطح آلودگی هوا قبل از دهه ۱۹۹۰، بررسی تاثیر قرار گرفتن در معرض زودهنگام آلودگی هوا بر مهارت تفکر در مراحل بعدی زندگی امکانپذیر نبوده است.
در این بررسی، محققان برای تعیین سطح آلودگی در سالهای ۱۹۳۵، ۱۹۵۰، ۱۹۷۰، ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ از مدلی به نام مدل انتقال شیمی اتمسفر EMEP۴UK با عنوان غلظت ذرات ریز (PM۲.۵) استفاده و این یافتهها را با دادههای معاصر این مدل از سال ۲۰۰۱ برای تخمین قرار گرفتن در معرض آلودگی را بررسی کردند.
شرکتکنندگان بخشی از مطالعه Lothian Birth Cohort ۱۹۳۶ بودند؛ گروهی از افرادی که در سال ۱۹۳۶ متولد شدند و در نظرسنجی ذهنی اسکاتلند در سال ۱۹۴۷ شرکت کردند. این مطالعه ظرفیتهای شناختی و ذهنی شرکتکنندگان را طی دوره طولانی ارزیابی کرده است.
از سال ۱۹۹۹، محققان برای ترسیم چگونگی تغییر قدرت تفکر فرد در طول زندگی در حال کار با گروههای تولد Lothian هستند.
این یافتهها در نشریه Alzheimer’s Disease and in the Handbook on Air Pollution ارائهشده است.
ایسنا
آموزش و پرورش در هرچیزی ضعف دارد به جز معرفی سامانههای بیمصرف و دستوپا گیر که هیچ مشکلی را برطرف نمیکنند و چه بسا خود، مشکلی در فرآیند آموزش هستند.
سامانه سیدا، سامانه یکپارچه دانشآموزی، که بسیاری از متولیان آموزش و پرورش، حتی از وجود آن بیخبرند و معلوم نیست چه مرجعی آن را طراحی کرده و پیشنهاد آن با چه توجیهی مصوب شدهاست، از این دسته سامانههای تکراری است که اکنون چندین سامانه مشابه آن در آموزش و پرورش وجود دارد.
ادارات به نمایندگی از وزارت، بدون در نظر داشتن مشکلات کرونایی معلمان، برای هر معلم یک حساب کاربری در این سامانه ناشناس تعریف کرده و تمام مسئولیت اجرای آن را به عهده معلمان گذاشتهاند.
سوالاتی در این باره مطرح است که همانند سایر سوالات معلمان، انتظار پاسخ از طرف وزارت، ادارات کل و ادارات نیست چون اصولاً آنها خود را موظف به پاسخ گویی نمیدانند.
سوال اول:
قبل از اجرای هر سامانهای، مگر نیاز به آموزش و مهیا نمودن شرایط اجرای آن نیست؟
چه کسانی برای انجام امور مربوط به این سامانه، آموزش دیدهاند؟
سوال دوم:
در کدام بخش از شرح وظایف معلم، ثبت نمرات در سامانههای متعدد پیشبینی و ذکر شده است؟ کاملا واضح است که در شرح وظایف معلم، ثبت نمرات به صورت کتبی، پیشبینی شده است.
سوال سوم:
*در هیچ یک از بخشنامههای ۱۶۲۰۷۹ مورخه ۲۷ دی و ۴۶۰/۴۵۱ مورخ ۲۴ دی، هزینههای مترتب بر اجرای این بخشنامه مشخص نشده است، هزینههای اجرای این بخشنامه بر عهده کیست؟
هزینههایی مانند:
۱. هزینه اینترنت معلم:
درست است که اینترنت بسیار کمی برای این کار لازم است اما همین هزینه باید از طرف وزارت تامین و پرداخت شود.
۲. حقالزحمه زمان مورد نیاز برای ثبت نمرات:
برای ثبت نمرات هر کلاس حداقل دو ساعت زمان لازم است و با توجه به ثبت چندین لیست، تغییرات و ویرایش نمرات، شدیداً زمان بر است و وزارت موظف است تا هزینههای مربوط به پرداخت حقالزحمه انجام این کار را تامین کند.
۳. هزینه احتمالی سوختن وسایل الکترونیکی مورد نیاز معلم:
هر وسیله الکترونیکی، طول عمر کاملا مشخصی دارد و این روزها معلمان بسیاری به دلیل استفاده بیش از حد از گوشیها، لپ تاپ ها و کامپیوترهای شخصی برای تدریس مجازی و آنلاین، هزینه های تعمیر و خرید بسیاری را متحمل شدهاند. این هزینهها باید تحت یک سازوکار مشخص، پرداخت شود.
اینها و مانند اینها، فقط بخش کوچکی از مشکلات عدیدهای است که معلمان با آن دست بهگریبانند و شوربختانه وزارت آموزش و پرورش هیچ راهکاری برای جبران خسارت معلمان ندارد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
آموزش مجازی تجربه ای جدید و متفاوت برای آموزش و پرورش بود . شاید اگر آن روز که مدارس به دلایل مختلفی از قبیل سیل و گرد وخاک و... تعطیل می شد به دنبال چاره ای بودیم و استفاده از آموزش مجازی را جدی می گرفتیم ؛ امروز می توانستیم مدل موفق تری برای آموزش مجازی این روزها ارائه دهیم .
از اسفندماه سال گذشته که میزبان، مهمان ناخوانده ای به نام کووید 19 شدیم ؛ تمام معادلات بشری به یک باره تغییر کرد. دانش آموزی که تا همین چند روز قبل از استفاده گوشی موبایل منع می کردیم و از خطرات شبکه های اجتماعی برای او می گفتیم ،موبایل به دستش دادیم و گفتیم آموزش از نیمکت های کلاس درس جای خود به صفحه گوشی های لمسی داده است .
در مورد آموزش مجازی باید قطعا گفت جای آموزش حضوری نخواهد گرفت . آموزش مجازی در کنار آموزش حضوری می توانند مکمل همدیگر باشد و به همین منظور نمی توان به آموزش مجازی تنها نمره بالایی داد.
آموزش مجازی در کشورمان چون جدید و نوپا است حتما معایبی دارد که شاید با گذشت زمان بهبود یابد و البته مزایایی هم دارد .در این یادداشت مختصر و تنها به چند مورد از این موارد اشاره می کنم :
مزایا :
معایب :
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید