آیا تابهحال خاطرات خود را نوشتهاید یا دفتر یادداشت روزانه دارید؟
نوشتن رویدادهای زندگی به گفته جولیا ساموئل، نویسنده و رواندرمانگر، شیوهای برای رواندرمانی است و تاثیر مثبتی روی افراد میگذارد.
در این مطلب، به پنج دلیل که نوشتن اثر مثبتی بر تندرستی و سلامت روان میگذارد، میپردازیم.
1- نوشتن علاوه بر تقویت قوای ذهنی، سیستم ایمنی را هم تقویت میکند
"جیمز دبلیو پنهبکر، استاد و روانشناس اجتماعی در پژوهش خود دریافت افرادی که اندیشهها و افکار و احساسات خود را مینویسند وضعیت جسمی و روانی سالمتری دارند. نوشتن به آنها کمک میکند تا بتوانند به تجربههای زیستهٔ خود نظم ببخشند و از آن بیاموزند.
نوشتن علاوه بر تقویت قوای ذهنی، سیستم ایمنی افراد را هم تقویت میکند. یکی از دلایل آن این است که در نوشتن از احساسات درونی از ضمیر "من" برای تأکید بر دیدگاه خود استفاده میکنید. با این کار با احساسات و عواطف خود مرتبط میشوید و میتوانید روشنتر دربارهٔ آنها فکر کنید و در نتیجه بهتر میتوانید این احساسات را به دیگران منتقل کنید تا حمایت و کمکهایی که نیاز دارید، دریافت کنید".
2- روزنگاری یا نوشتن خاطرات روزانه باعث میشود روز پربارتری داشته باشید
"در دوران سختیها، بیشتر اوقات با احساس نه چندان خوشایندی از خواب بیدار میشویم. روزِ پیش رو هولانگیز به نظر میرسد. "روزنگاری" نوعی جریان سیّال ذهن است.
هر فکری که از ذهن میگذرد را بنویسید. بیدغدغهٔ بیمعنی بودن یا درست و غلط بودنهای زبانی؛ فقط هرچه از ذهنتان میگذرد بنویسید، ذهن خود را آزاد کنید تا شاید افکار امیدبخشتری بتواند در آن جای گیرد. بهتر است سه صفحه در روز بنویسید که حدود ۳۰ دقیقه زمان میبرد. این نظریه معتقد است با داشتن روزی پربارتر، نتیجهٔ زمانی که صرف نوشتن کردید را خواهید دید".
3- خودآگاهی حاصل از نوشتن اضطراب و استرس و افکار منفی را کم میکند
"وقتی احساسات خود را مینویسیم یاد میگیریم که خود را بشناسیم و دریابیم چه احساسی داریم و چگونه فکر میکنیم و چطور افراد و موقعیتهای زندگی ما را آزرده میکنند. این آگاهی به معنای توانایی مهار احساسات و بروز واکنشهایی است که در هر موقعیت بهترین واکنش ممکن باشند.
پژوهشها نشان میدهند افزایش خودآگاهی نشانههای افسردگی، اضطراب و استرس و افکار منفی را کاهش میدهد و باعث بهبود وضعیت در هر زمینه از زندگی خواهد شد".
4- نوشتن توانایی مدیریت احساسات و افکار را میدهد
"مهمترین فایدهٔ درمانی نوشتن این است که فعالیتی رها و آزاد است و پیشرفت در آن فقط به خودمان و تواناییهایی که داریم بستگی دارد. امور بسیاری در زندگی خارج از کنترل ما هستند یا فراتر از توان اقتصادی ما قرار دارند در نتیجه امکان انجام آنها را نداریم اما خریدن قلم و دفترچهٔ کوچکی به راحتی ممکن است و میتواند به ما احساس رهایی بدهد تا بتوانیم احساسات خود را مدیریت کنیم".
5- روزنگاری دگرگونی مثبتی در پیامهای ذهنی ما ایجاد میکند
"یکی از بیرحمانهترین رنجها ، حمله به خود و خودسرزنشگری است. با روزنگاری میتوانیم آنچه که در ذهنمان میگذرد و به خودمان میگوییم به روشنی ببینیم و دریابیم که ما با هیچکس این طور برخورد نمیکنیم چه برسد به کسی که دوستش داریم. میتوانیم این پیامهای منفی ذهنی را تغییر دهیم، با خودمان مهربانتر باشیم و با کاستن از اضطراب و استرس روابط خوب با دیگران هم شکل میگیرد و رشد میکند".
منبع: بیبیسی۲۴ دی۱۴۰۰
منطق قدیم و منطق جدید
منطق عملی جدید بر اساس مشاهده و تجربه در سال 1620 مسیحی توسط « فرانسیس بیکن[1] » پی ریزی شد و با قاطعیت جانشین منطق صوری قرون وسطی[2] گردید. گرچه باید بدانیم حدود هشت قرن پیش از بیکن با قدرت گرفتن معتزله به ویژه در دورۀ مأمون عباسی، در حوزۀ تمدنی اسلام، دخالت عقل در نقل آغاز شده بود.
منطق جدید نتیجۀ بیداری افکار و اذهان پس از خواب طولانی که حاکمیت فقه مسیحی به اروپا تحمیل کرد، بود. « رنه دکارت[3] » در کتاب ارزشمند خویش « گفتار دربارۀ روش [4] » می نویسد : « منطق قدیم در هیچ یک از جنبشهای فکری و اکتشافات علمی سهمی نداشته است. »
افزون بر این باید گفت : منطق قرون حاکمیت فقه مسیحی ( قرون ارتجاع ) نه تنها کمترین موجی در افکار و اذهان تولید نکرده بلکه اهل علم را در گردابی فرو برده بود که جلوگیری از کج اندیشی ها به سوختن در آتشی که شعله هایش به دستور فقه زبانه می کشید، منجر می شد. چون بنیاد حاکمیت فقه بر نقل از کتب عهد عتیق [5] گذاشته شده نه بر عقل که معیار علم محسوب می- شود. در واقع حاکمیت ایدئولوژی از هر نوع، تیغ ممیزی را بالای سر جامعه نگه می دارد. در صورتی که تنها قید تولید علم، مسئولیت پذیری در قبال بشریت و تمدن ساخته و پرداختۀ بشری و محیط زیست است.
پس از مدتی رهبران کلیسا به این نتیجه رسیدند که صرفاً با استناد به کتب مقدس و روایات قدیسین، نمی توانند پیروان خود را که خواهان برهانهای منطقی هستند در ایمان خود ثابت قدم نگه دارند. به گفتۀ شادروان منوچهر مرتضوی ، « کلیسا ناگزیر یا از روی مصلحت، ارسطوی مردود را نه تنها مقبول شناخت بلکه حاکمیت بلامنازع او را در رد و قبول هر گونه مسأله ای، اصلی و مسلم تلقی کرد و از آن به بعد دوران طولانی قرون وسطی که می توان آن را اتحاد مسیح و ارسطو نامید آغاز گشت . . . »[6]
بیکن دربارۀ منطقِ « قرون حاکمیت فقه » می گوید : « منطق قدیم ذهن انسان را مقید می کند نه امور را. »
در حالی که منظور و هدف علم شناخت امور و پدیده ها و روابط و همبستگی آنها است نه شناخت تصورات به نحوی که ذهن آنها را به هم مرتبط ساخته باشد. برای روشن شدن مطلب چند مثال از منطق قدیم می آوریم.
مثال 1 : از مثال معروف منطق قدیم شروع کنیم؛
« سقراط انسان است » - « هر انسانی فانی است » - « پس سقراط فانی است »
مثال 2 : « لوزی متوازی الاضلاع است » - « در متوازی الاضلاع قطرها منصف یکدیگرند » - « پس در لوزی قطرها منصف یکدیگرند »
مثال 3 : جسمی را در نظر بگیرید که روی سطح افقی حرکت می کند،
« مولفۀ افقی نیروی تکیه گاه، تأمین کنندۀ اصطکاک است » - « اصطکاک در خلاف حرکت بر جسم وارد می شود » - « پس مولفۀ افقی نیروی تکیه گاه، خلاف حرکت جسم است »
مثال 4 : طبق پندار « بطلمیوس[7] »
« خورشید ستاره است » - « هر ستاره یا سیاره ای از خاور برآمده و در باختر فرو می رود » - « پس خورشید از خاور برآمده و در باختر فرو می رود، یعنی به دور زمین می گردد »
می توان گفت : نتیجۀ این قیاسها ( جمله های سوم ) زائد و بیهوده اند. چون پیش از آن از جملۀ دوم که کلی تر است، منتج می شوند و امروز می دانیم که قیاس چهارم کاملاً نادرست است.
بطلمیوس بدون هیچ ریاکاری این درک از جهان را بر پایۀ مشاهدات صوری و تخیلات که علم نوزده قرن پیش را تشکیل می داد ارائه کرد. اما همین دید صوری در قرون حاکمیت فقه بیش از هزار سال مورد سواستفادۀ دلالان دین قرار گرفت. فقهای مسیحی چرخش افلاک به دور زمین را به دلیل ساحت مقدس کلیسای رم و تقدس حاکمیت بلامنازع پاپ اعظم که قدرقدرتی وی را ودیعۀ الهی می دانستند دائماً با سمبه های فشار در ذهن مردم فرو می کردند.
زمین مرکزی بر پایۀ منطق جدید ( منطق علمی ) که متکی بر متدولوژی[8] ( روش شناسی ) است، طرح نشده بود. به همین دلیل به سادگی با زبان بازی انعطاف پذیر می شد و ذهن متعصبان را ارضاء می کرد.
در اوایل سدۀ هفدهم مسیحی شکست چنین بتی به وسیلۀ « گالیلئو گالیله[9] » برای کلیسا بسیار گران تمام می شود. اما در آن زمان وادار کردن گالیله به توبه بیشتر به سود فقها بود تا سوزاندنش. در واقع او در سال 1610 فقط دو انتخاب داشت اینکه در آتش بسوزد یا توبه نامهای که توسط دادگاه تفتیش عقاید نوشته شده بود را امضا کند. گالیله راه دوم را انتخاب کرد به این امید که روزگاری بتواند آزادانه عقاید علمی خود را مطرح کند. متن توبه نامه چنین بود : « در هفتادمین سال زندگی ام در مقابل شما اربابان دین و دنیا به زانو درآمدهام و در حالی که کتاب مقدس را در آغوش میفشارم اعلام میکنم که ادعایم مبنی بر چرخش زمین به دور خورشید ناشی از مستی بوده و کاملاً اشتباه و دروغ است. »
گالیله از دادگاه تفتیش عقاید بیرون می آید. شاگردش که توبۀ استاد را نمی توانست بپذیرد، با دیدن او با پرخاش و ناسزا می گوید : « فقط تن خود را نجات دادی، نه؟ بدبخت کشوری که قهرمان ندارد! » پاسخ علمی گالیله با ارزش تر از تمام کارهای علمی او ثبت در تاریخ می شود. گالیله پاسخ می دهد : « نه. بدبخت کشوری که به امید برآمدن قهرمان می -نشیند. »
اعتراض شاگرد گالیله بر پایۀ منطق قدیم ( منطق غیر علمی ) بود که مردم را برای نجات از جهل و جور و فساد، منتظر و دست به دعا برای ظهور قهرمان نگه می داشت. در واقع چنین منطقی مردم را در یک دور تسلسل فرو می برد. اما پاسخ گالیله از تک تک افراد جامعه یک قهرمان بالقوه می ساخت. به گفتۀ استاد شفیعی کدکنی :
. . . بر من این لحظه وحی آمد از صبح / کانکه بودی تو در انتظارش
جز تو خود هیچ کس نیست، باری / دیگران گر ندانند این را / بی گمان دیدۀ بازشان نیست. [10]
« نیکلاس کوپرنیک[11] » در سال 1543 مسیحی فرضیۀ خورشید مرکزی را مطرح کرد اما آنقدر زنده نماند تا نتایج نظریه انقلابیش را ببیند. در سال 1600 مسیحی « جوردانو برونو[12] » به اتهام ترویج فرضیۀ کوپرنیک توسط فقهای رم به کفر محکوم و زنده در آتش سوزانده شد. جهان غرب، کوپرنیک را پدر علم نجوم نامید. در حالی که ابوریحان بیرونی[13] در سدۀ یازدهم مسیحی، خیام[14] در سدۀ دوازدهم مسیحی، خواجه نصیرالدین توسی[15] در سدۀ سیزدهم مسیحی، حرکت سیارات را مطالعه و انتقاداتی بر نجوم بطلمیوسی ارائه کردند. این مطالعات بر نظریۀ کوپرنیک در سدۀ شانزدهم مسیحی بی تاثیر نبود. چندی بعد از وی تیکو براهه[16] و یوهانس کپلر[17] این مطالعات را پی گرفتند. امروز دانش نجوم بسیار پیشرفت کرده است. افراد عامی در مواجهه با هیچ یک از امور زندگی هرگز به تجزیه و تحلیل صحیح نمی پردازند و هر پدیده ای را مجزا و مستقل از دیگر پدیده ها تصور می کنند.
موانع کشف حقیقت از نظر فرانسیس بیکن
منطق ارسطویی که فقها در تعلیم و تثبیت آن می کوشند و تکیه گاه دکانداران دین در نشر عقایدشان است در واقع تبدیل به بت و مانع کشف حقیقت گشته. نمونه هایی از این باورهای سنگ شده در اذهان که دامنه اش تا امروز نیز کشیده شده را ببینید :
ارسطو می کوشد تا نابرابری طبقاتی را جزئی از قوانین طبیعت معرفی کند. از دید وی :
« بردگان به حکم طبیعت برده اند
و مردان به حکم طبیعت بر زنان برتری دارند
و نیز حکام به حکم طبیعت بر مردم. »
فرانسیس بیکن موانع کشف حقیقت را در چهار گونه خطا یا به اصطلاح خودش چهار گونه بت خلاصه می کند.[18]
به گفتۀ دانشمندان پسا قرون وسطی، اقسام استدلال چه قیاس صوری و چه استقرای صوری در منطق قدیم، کمترین ارزش عملی و واقعی در زندگی بشری نداشته اند. امروزه دانشمندان، علوم ریاضی را بنیاد دانشها قرار داده و دانشها را با در نظر گرفتن گوناگونی امور و پدیده های هستی به سه دسته تقسیم می کنند : علوم فیزیکی ، علوم زیستی و علوم اجتماعی
هدف از طبقه بندی علوم بر خلاف آنچه در ابتدای کار شاید تصور شود، مجزا ساختن دانشها از یکدیگر نیست. بلکه هدف اینست که در عین تشخیص آنها بتوانیم روابط و همبستگی دانشها و وحدت علوم را روشن کنیم. محمد غزالی[19] در این باره می گوید : « علم همه با یکدیگر یاری دهنده و پیوند خورده اند.[20] »
دانش مجرد، دانشی به دور از جنبۀ کاربردی و عملی است. آنچه سبب ارزش و اعتبار دانشها می- گردد، طرح مسأله « سقوط آزاد » و « حرکت هماهنگ ساده » و « قانون عمومی گازها » در کتابهای درسی نظام جدید (شروع متوسطۀ دوم از سال 1396) مثال خوبی از عامی نگری گردآورندگان این کتابها است. در واقع نگارش آنها بر اساس اصول متدولوژیِ آموزش نیست.
روش شناسی، بنیاد و اساس منطق علمی
منطق جدید ( منطق علمی ) متکی بر متدولوژی ( روش شناسی ) است. پیش از آنکه متد و متدولوژی را تعریف کنیم دو نکته را باید روشن سازیم.
برای نمونه در هندسه برای شناساندن نقطه اگر بگوییم « نقطه اثر قلم یا هر چیز نوک تیز روی یک سطح است » و یا بگوییم « نقطه محل تلاقی دو خط است » بیان اول به دلیل بی بُعد بودن نقطه مردود است. در صورتی که اثر قلم یا هر چیز نوک تیز روی یک سطح دارای بُعد است. برای پذیرفتن بیان دوم نیاز به شناخت خط داریم. برای شناساندن خط اگر بگوییم « خط از بی شمار نقطۀ به هم پیوسته تشکیل می شود » در یک دور تسلسل قرار گرفتیم. چون در شناساندن نقطه، به خط متوسل می شویم و در شناساندن خط به نقطه. لذا بیان دوم نیز مردود می باشد. بنابراین از نقطه و خط تنها تصورِ شهودی می توان داشت نه تعریف. به این مفاهیم در هر علم مفاهیم اولیه می گویند.
و یا اگر برای شناساندن بردار بگوییم « هر پاره خط جهت دار بردار است » این جمله با یک مثال نقض رد می شود لذا نمی توان آن را تعریف بردار دانست.
برای نمونه : اگر دمای یک گاز را در فشار ثابت، بالا ببریم، حجم گاز نیز افزایش می یابد. نمودار حجم - دما برای این فرایند در شرایط آرمانی با یک پاره خط جهت دار نشان داده می شود، ولی این پاره خط جهت دار، بردار نیست.
بنابراین باید گفت :
« بردار را به وسیله یک پاره خط جهت دار نشان می دهیم، ولی هر پاره خط جهت دار بردار نیست.»
بردار جزء مفاهیم اولیه است و تعریف ندارد. در شناسایی بردار با اتکا به تصور شهودی می توان چهار مشخصه برای آن ذکر کرد.[21]
اکنون می توان متد ( روش ) و متدولوژی ( روش شناسی ) را تعریف کرد.
« روش عبارتست از مجموع راههایی که برای کشف حقیقت یا اثبات آن و رسیدن به نتایج ارزندۀ علمی به کار می رود. »
« روش شناسی علمی است که راههای مناسب تحقیق در علوم مختلف را مورد استفاده و بحث قرار می دهد. »
در واقع روش شناسی بخشی از منطق یعنی فن درست اندیشیدن و مصون ماندن محقق از کج اندیشی و گمراهی است. به عبارت دیگر روش از اصول عقلانی پیروی می کند و مانع ورود عقاید نسنجیده و واهی در جریان مطالعه و کشف و اثبات است. اصول عقلانی، تنها ذهن نیکو داشتن نیست بلکه مهم آنست که ذهن را درست به کار بگیریم.
مبنای روش تحقیق علمی از نظر دکارت
دکارت در کتاب « گفتار دربارۀ روش » قواعد اساسی را که باید مبنای هرگونه روش تحقیق علمی باشد در چهار قاعده خلاصه می کند. شیوۀ کتابهای درسی، دانش آموزان را در این نکتۀ بسیار مهمِ زندگی (سرراست اندیشیدن و سرراست گزارش دادن) ناتوان می کند. عقلاني نیست كه تمام محاسبات و گزارشها را در انجام دهیم. چنانکه گردآورندگان کتابهای درسی نیز سن خود را بر حسب ثانیه بیان نمی کنند.
منطق حاکمیت فقه، تجزیه و ترکیب را مخالف و متضاد یکدیگر و به عنوان دو روشی که یکدیگر را طرد می کنند تلقی می کرد. ولی دانش و فرهنگ امروز نقش تجزیه را به همان اندازه در فکر مؤثر می داند که نقش ترکیب را و اساساً ترکیب بدون تجزیه را غیر ممکن دانسته و وحدت آنها را اجتناب ناپذیر می شمارد. دانشمندان، امروز تمام امور و حوادث و پدیده های طبیعی و اجتماعی را با دید تحلیلی می نگرند که نیازمند تجزیه و ترکیب است. یعنی هر موضوعی را بدون هیچ مانعی به عناصر آن تجزیه کرده و تأثیر عوامل مختلف آن را بر یکدیگر بررسی می کنند.
افراد عامی در مواجهه با هیچ یک از امور زندگی هرگز به تجزیه و تحلیل صحیح نمی پردازند و هر پدیده ای را مجزا و مستقل از دیگر پدیده ها تصور می کنند.
طرح مسأله « سقوط آزاد » و « حرکت هماهنگ ساده » و « قانون عمومی گازها » در کتابهای درسی نظام جدید (شروع متوسطۀ دوم از سال 1396) مثال خوبی از عامی نگری گردآورندگان این کتابها است. در واقع نگارش آنها بر اساس اصول متدولوژیِ آموزش نیست.
مفهوم « روش » از نگاه فلسفه های ایده آلیستی و رئالیستی
تأثیری که تعبیر متفاوت متد ( روش ) در رسیدن به حقیقت و یا گمراهی شخص دارد، بسیار مهم است. مفهوم «روش» از نگاه فلسفه های ایده آلیستی و رئالیستی فرق فاحشی دارند.
از نظر ایده آلیستی « روش » جزء موضوعات ذهنی می باشد و مجموعه قواعدی است که از پیش در فکر ایجاد شده تا شناسایی آسان شود. این درکِ نادرست از « روش » به بعضی از مکاتب فلسفی امکان می دهد حقایق را بر حسب نیازمندیها و اهداف خود تحریف کنند.[22] مثلاً پراگماتیست ها حقیقت را در آنچه که در عمل سودمند و مقرون به صرفه است خلاصه می کنند. آخشیجِ علمی چنین روشی روشنتر از آفتاب است. چرا که چنین افرادی قوانین عینی طبیعت و اجتماع را هیچ شمرده و آنها را تابع تمایلات درونی و هوس شخصی می سازند.
از نظر رئالیستی روشی علمی و ارج دار است که منعکس کنندۀ قوانین عینی خود واقعیت باشد. به عبارت دیگر اصول روش علمی ترجمان قوانینی است که بر طبیعت و اجتماع و فکر حاکمند. بنابراین می توان گفت :
« حقیقت عبارتست از انعکاس واقعیت عینی در وجدان انسان. »
ناگفته نماند با تمام تفاوتهایی که روشهای علوم مختلف می توانند داشته باشند در اصلی اساسی مشترکند و آن اینست که بنیاد تمام روشها در علوم مختلف « تجربه » است.
« تجربه، آغاز و انجام هر کار علمی و زمینۀ تمام روشهای علمی است و با تفکر و تعقل تکمیل می شود. »
با اتکا به این دیدگاه می توان تعریفی برای علم ارائه داد :
« علم عبارتست از نظام بی کران از شناختهایی دربارۀ طبیعت، اجتماع و اندیشه که طی تاریخ فراهم آمده و هدف آن یافتن قوانین عینی پدیده ها و یافتن توجیه و تبیین آنها است. »
با این تعریف می توان گفت : هیچ پدیده ای در جهان اتفاقی و تصادفی نیست. به عبارت دیگر تحولات طبیعت و اجتماع به قوانین عینی مربوط است نه به پدیده های اتفاقی. با انکار این نکته در واقع علم را انکار می کنیم.
آنچه سبب می شود معرفت علمی از معرفت سطحی متمایز گردد عبارتست از :
روح علمی و روح انتقادی
روح علمی نیز دارای ویژگیهایی است که می توان آنها را به گونۀ زیر خلاصه کرد :
« مقصود از اصل علیت این است که در طبیعت، اجتماع و اندیشه، هیچ پدیده و موضوعی بدون علت نیست و علتِ هر پدیده ای مقدم و ثابت است؛ یعنی هر علتی در شرایط یکسان و بدون تغییرِ حتی کم ارزش ترین متغیری، همان معلول را نتیجه می دهد. »
بنابراین می توان گفت : علیت یکی از صور همبستگی کلی پدیده های جهان است. لذا علم باید همواره تجربی بماند. به عبارت دیگر پیش از آنکه شواهد عملی در هر زمینه ای ارائه شود نه می توان آن را پذیرفت و نه انکار کرد. یک عالم و محقق همواره باید جبر علمی (دترمینیسم) را به عنوان یک اصل کارآمد بپذیرد و باور کند که در همۀ مقوله ها و حوزه ها قوانین علّی کارگر هستند؛ نه بخت و اقبال و قضا و قدر و چرخِ فلک و چشم زخم و سحر و جادو و غیره. در واقع علم بنیان تصادف و قضا و قدر را متزلزل می سازد و نشان می دهد که تصادف امری اسرارآمیز نیست، بلکه عبارتست از برخورد دو دسته علل و معلولات مختلف.
« جبرگرایی ( دترمنیسم ) یک نظریه فلسفی است که بر طبق آن هر رویدادی از جمله رفتارها و کنشهای انسان به صورت علّی ( علت و معلول ) به وسیلۀ زنجیرۀ پیوستهای از رخدادهای پیشین تعیین می شود. به عبارت دیگر بر اساس دترمنیسم، سیستم جهان دارای نظمی علّی و جبری میباشد. به طور خلاصه می توان گفت : جبر علمی وجوب ترتب معلول بر علت است. »
باورمندان به جبر علمی، توان خلاقۀ اندیشۀ انسانی را ( با توجه به این همه آثار شگرفی که زادۀ دانش و فن و به طور خلاصه محصول فعالیت اندیشه و بازوی بشر است ) به نظر تجلیل می نگرند. به عبارت دیگر دانشمندان، تمام امور و پدیده ها و حوادث را معلول علتی واقعی می دانند و هیچ امری را بدون علت و هیچ علتی را بدون معلول نمی دانند و برای جلوگیری از معلولی ( مانند رهایی از ارتجاع، بیماری، ضرر و . . . ) فقط از راه تغییر علت آن می کوشند.
حصول سه ویژگی حقیقت پرستی و تقوای فکری و ایمان به دانش و اندیشۀ انسانی ، روشنفکر را مجهز به امتیاز دیگری به نام روح انتقادی ( جسارت بیان ) می کند. روح انتقادی گام مؤثری در راه کشف حقایق و پیشرفت دانش و فرهنگ انسانی و گشایش فکر است. انسداد مسیرِ روح انتقادی در جامعه، بعضی از امور و اشخاص را در جایگاه بت قرار می دهد. در واقع بت هر آن کس یا هر آن چیزی است که به هر دلیلی نتوان نقدش کرد.
« خلاف آمد عادت » در علم وجود ندارد
با این توصیفات می توان گفت : « جبر علمی ( دترمینیسم )، اختیار انسان را بر اساس شناسایی قوانین اجتماعی و طبیعی تبیین می کند و قدرت انسان را در پیروی از آنها و مسئولیت پذیری در قبال آنها ممکن می داند. » در واقع توجه به این حقیقت که هیچ امر و پدیده ای در جهان نمی تواند بدون علت باشد، شرط اساسی در پژوهشهای علمی است. هرچه به وقوع می- پیوندد، معلول علتی خاص در شرایطی خاص است. نیز علت و معلول در رابطۀ متقابل با هم هستند. یعنی علت، معلول را به وجود می آورد و معلول هم که بی تأثیر و بی خاصیت نیست، بر روی علتی که موجد آن بوده واکنش بر جای می گذارد. به عبارت دیگر در پرتو عمل و عکس العمل آنچه از لحاظی معلول شمرده می شد خود به علت تبدیل می گردد و برعکس.
به بیان دیگر، دانشمندان در توجیه و تبیین امور و وقایع طبیعی و اجتماعی به وابستگی علّی میان آنها توجه کامل دارند و آنها را درهم و برهم و بی بند و بار تلقی نمی کنند. به عبارت دیگر امور و وقایع طبیعی و اجتماعی در جهان تحت حاکمیت تصادف، شانس و اقبال، فلک غدار، بی انتظامی و به اصطلاح « خلاف آمد عادت » نیست. بسیار مهم است که بدانیم قرار دادن معجزه در زمرۀ علم، خطای فاحشی است که حتی گریبان گیر بزرگانی در یک مقطع زمانی شده است.
شادروان عبدالحسين زرین کوب در کتاب « فرار از مدرسه » از زبان محمد غزالی می نویسد[24] :
« در مسألۀ معجزه وقتی غزالی می اندیشید که آنچه حکما علت و معلول می خوانند چیزی جز توالی امور و یا عادت خداوند بر توالی آنها نیست، اشکالی در وقوع معجزه که خلاف آمد عادت بود نمی دید و نفی آن را نوعی جهل و ابرام جاهلانه می یافت. »
منظور از خلاف آمد عادت در کلام دانشمندانی همچون « نظامی گنجوی[25] » و « حافظ[26] » تحت هیچ شرایطی معجزه ( یا عدول خداوند از اصل علیت در مقاطع زمانی مختلف ) نیست؛ بلکه منظور از خلاف آمد عادت در کلام این بزرگان داشتن روح انتقادی در جامعه ای است که ارتجاع و اوهام کور بر آن حاکم می باشد.
موضوع سخن در این مقال صرفاً علم است و علم کلید قوانین علّی می باشد. به طور کلی می توان گفت : منطق جدید برای تبیین امور در پی علت اُولی نیست. به این معنی که بیشتر دانشمندان هر چند در زندگی شخصی خود ایمان به خدا دارند، ایمان خود را در تحقیق و پژوهش علمی دخیل و صاحب تأثیر نمی دانند.
از طرفی در دیگر مقوله های زندگی بشر ( ایمان و عرفان ) نیز نه تنها علم کارساز نیست بلکه تجزیه و تحلیل هر یک از سه مقولۀ ایمان، عرفان و علم با ابزار و مختصات دیگری، جهل نشأت گرفته از سطحی نگری و راحت طلبی است که دریغا عادت شده.
به نظر نگارندۀ این مقاله ، ادراک استقلال سه مقولۀ علم و ایمان و عرفان، طلبیدن کام از خلاف آمد عادت را تقویت می کند. »[27]
منشأ دانش، عقل و تجربه است
دانش محصول اجتماع و تاریخ است؛ به این معنی که هر گونه پیشرفت و اکتشافی با فعالیت مغز و بازوی انسانهای بی شمار در طی سده ها انجام گرفته و هیچ دانشی محصول کار و اندیشۀ فرد به خصوصی نیست. منشأ تمام دانشها، عقل و تجربه است نه تصادف و بخت و اقبال.
این نگاه، تاریخ را جزء علوم دسته بندی می کند و می توان گفت : تاریخ ستون فقرات یک ملت است و استواری هر مهره به چگونگی پیوند آن به مهره های پیشین و پسین بستگی دارد.
عبدالحسین زرین کوب در کتاب « تاریخ در ترازو » علم تاریخ را این گونه تعریف کرده است :
« علم تاریخ بررسی و تحلیل وقایع گذشته و استنباط قواعد و سنتهای حاکم بر زندگی گذشتگان است و حال و آینده متأثر از آن می باشد. »
تاریخ نیز مانند هر علم دیگر، مجموعه ای از معارف برخوردار از روش، موضوع، نظم و انسجام می باشد. به این ترتیب هر حادثه مولود علت یا علتهای پیش از خود است. نمی توان تمام افراد بشر را به سودجویی و دروغ پردازی یا کج اندیشی در ثبت و نقل وقایع متهم کرد. این نگاه جهل نشأت گرفته از سطحی نگری و راحت طلبی است.
جايگاه امروز انسان و انسانيت مديون خرد و تجربه هاي جوامع بشر در طول تاريخ است. برای نمونه در علوم اجتماعی مواردی مانند تأمین عدالت اجتماعی، آزادی، برقراری صلح و . . . در جوامع اولیه نیز مطرح یا اجمالاً بیان شده و یا در نظر افرادی شکل گرفته بود؛ هر چند طرح یا بیان و یا ذهنیتی ابتدایی. این نظرها در زمان خود اندیشۀ برتری می نمود. می- توان آنها را نقد و بررسی کرد. ولی امروز با اظهار فضل و تکبر از پشت ماشین تکنولوژی، کوبیدن بر سر نظریات گذشته که پشتوانۀ دیدگاههای علمی جدید و نشانگر تکامل علوم و فنون است، به ناتوانی در سبک و سنگین کردن تجربه های انسان در طول تاریخ و حتی به حذف تجربۀ تاریخ از زندگی انسان می انجامد. گرچه منظور این نیست که همواره قول قدما در علم حجت و سند شناخته شود.
نقش « اندازه گیری » و « تعریف » در علم
اگر دایرۀ سخنمان را محدود کنیم، این تجربه است که مفاهیم اولیۀ ریاضی را به انسان تلقین کرده و این عقل است که آن مفاهیم را بازبینی و نوسازی می کند و پیش می برد و در نتیجۀ توسعه و ترقی، صورت انتزاعی یافته و به پیشرفت خود ادامه می دهند. کلوین[28] فیزیک دان معروف در سدۀ نوزدهم مسیحی، اعتبار اندازه گیری را چنین گوشزد می کند : « اگر بتوانیم چیزی را اندازه گرفته و آن را با اعداد بیان کنیم آنگاه می توانیم ادعا کنیم که دربارۀ آن مطالبی می دانیم و اگر نتوانیم آن را اندازه بگیریم، دانش ما دربارۀ آن ناچیز است و مشکل بتوان گفت که اندیشۀ ما تا مرحلۀ علم پیش رفته است. »
به بیان دیگر آنجا که عدد و حساب در کار باشد، صراحت و وضوح بیشتر و خطر اشتباه و غلط کمتر است. بنابراین می- توان گفت، سنگ بنای هر علم کمیتها و اندازه گیریهای مربوطه هستند و یک کمیت وقتی مشخص است که :
نتیجۀ اندازه گیری = ( یکای اندازه گیری ) ( مقدار اندازه گیری )
به عبارت دیگر اولویت در اندازه گیری، ارائۀ یک روش درست با انتخاب یکایی مناسب است. بدون یک روش درست در اندازه گیری، کار ما به یک شوخی و فکاهه ( به قول فرنگی ها جوک ) مانند خواهد بود. گرچه ارائۀ روش درست برای اندازه گیری یک کمیت به کار ما ارزش علمی می دهد، نداشتن دقت کافی در یک اندازه گیری، اعداد ما را بی مصرف می کند؛ هر چند از روش های درستی به دست آمده باشند.
شاید همین سخن کلوین است که برای گردآورندگان کتابهای درسی فیزیکِ نظام جدید ( شروع متوسطۀ دوم از سال 1396 ) دو سوءتفاهم ایجاد کرده است :
1- در بعضی موارد یکی از اصول را در نگارش نادیده گرفتند و آن تعریف مفاهیم علمی است. تعریفِ یک مفهوم، تنها شناساندن آن نیست؛ که انتظار داشته باشیم، طرح یک آزمایش، نادانی ما را دربارۀ آن بر طرف کند.
« تعریف، افزون بر شناساندن یک مفهوم، پی بردن به محتویات آن و بازشناختن ذاتیات آن از عرضیات است. »
مقصود از گنجاندن تعریف یک مفهوم در کتاب، صرفاً طرح سوال امتحانی از آن نیست. ناتوانی در تعریفِ یک مفهوم نشانگر اینست که تصور دقیقی از آن در ذهن ما شکل نگرفته و در نتیجه ذهن و زبان ما دربارۀ آن ابتر است. ما وقتی می توانیم ادعا کنیم، مفهومی را درک کرده ایم که بتوانیم تعریفی جامع و مانع برای آن مفهوم ارائه دهیم. این تذکر مهم، طرح آزمایش یا جمله ای در شناسایی یک مفهوم برای ورود به بحث دربارۀ آن را رد نمی کند.
2- سوءتفاهم دیگری که کتابهای درسی نظام جدید در ذهن دانش آموزان ایجاد می کنند، کارکرد یکای استانداردِ هر کمیت را خارج از اصل موضوع قرار می دهند.
« یکای استانداردِ هر کمیت، معیاری است برای محک زدن مقادیر به دست آمده برای آن کمیت. »
به این معنی نیست که در هر محاسبه و گزارشی آن را به کار بگیریم. در کتابهای درسی مفهومِ یکای استاندارد نادیده گرفته شده است. در تمام علوم با استفاده از پیشوند یکاها باید بتوانیم، سرراست بخوانیم، سرراست بنویسیم، سرراست محاسبه کنیم و سرراست گزارش دهیم. شیوۀ کتابهای درسی، دانش آموزان را در این نکتۀ بسیار مهمِ زندگی (سرراست اندیشیدن و سرراست گزارش دادن) ناتوان می کند. عقلاني نیست كه تمام محاسبات و گزارشها را در انجام دهیم. چنانکه گردآورندگان کتابهای درسی نیز سن خود را بر حسب ثانیه بیان نمی کنند.
گرچه در هر مهندسی از یکاهای خاصی استفاده می شود، آنچه در علوم اهمیت دارد، پیروی از قوانین ، رعایت توازنِ یکاها در روابط و سرراست گزارش کردن است، نه محاسبه در .
قطعیت ریاضی در تبیین دانشهای مکانیک و نجوم
گفتیم شناخت عبارتست از اندازه گیریهای دقیق با روشهای درست. اگر امروز در کارگاه ها و آزمایشگاه ها، ابزارهای اندازه گیری بسیار هستند، علتش قطعیت علوم ریاضی است. از این روی می توان گفت : هنگامی که مقوله ای از علوم تجربی در قالب رابطه های ریاضی ارائه شود، قطعیت پیدا می کند. به عبارت دیگر روابط تجربی وقتی روشن و دقیق خواهند بود
که به صورت ضابطۀ ریاضی بیان شوند. دانشهایی مانند مکانیک و نجوم که مابین ریاضیات و فیزیک قرار دارند، به نام علوم « ریاضی– فیزیک » نامیده شده و ریاضیات برای آنها همانند یک قالب است.
افسانۀ افتادن سیب، قصه ای برای کودکان
می گویند قانون جاذبۀ عمومی هنگامی به فکر نیوتن رسید که وی زیر درخت سیبی متفکر به ماه نگاه می کرد. با افتادن سیبی از درخت به مخیلۀ نیوتن این سوال خطور کرد که چرا ماه مانند سیب به زمین نمی افتد؟ با تفکر در این موضوع به این نتیجه رسید : « نیرویی که سیب را به سمت زمین می کشد، همان نیرویی است که ماه را در مداری گرد زمین نگه می دارد و در واقع گردش ماه به دور زمین همان افتادنهای پیاپی است. » این قصه با آب و تابی بیشتر برای کودکان نقل می شد.
مرتجعان و باورمندان ظاهر بین آنها به جبر علمی اعتقاد ندارند. گرچه شاید اصل علیت را قبول کنند، باور به این دارند که مقدسات آنها در صورت لزوم می توانند از اصل علیت عدول کنند. آنها قانون جاذبۀ عمومی یا شاید موضوعاتی دیگر از علوم مختلف را به وجهی غیر علمی، یا محصول تصادف و بخت و اقبال دانسته و یا تنها نتیجۀ نبوغ شخص نیوتن و یا هر دو می دانند و به همین اندازه خود را قانع و دلخوش می کنند.
در حالی که با توجه به سیر تکاملی علوم روشن می شود که گذشته از شرایط بسیار مهم اقتصادی و اجتماعی اساساً توسعۀ علوم و فنون و معارف تا نیمۀ اول سدۀ هفدهم به اندازه ای اذهان را آماده و افکار را روشن و قوی کرده بود که جامعه آبستن تولد نوابغی مانند نیوتن بود که بر سکویی از کارهای دانشمندانی همچون کوپرنیک، براهه، کپلر و گالیله ایستاده و در پرتو سالها کار خستگی ناپذیر و مطالعه و تحقیق پی گیر به ویژه در زمینۀ جاذبۀ عمومی که شانزده سال تمام از عمر گرانمایۀ خود را متوجه آن فرضیه کرده بود، به سهم خود در ارتقاء کاخ دانش بکوشد.
نیوتن خود می گوید : « رمز موفقیت من در زندگی همواره این بوده که بر دوش قهرمانان علم ایستاده ام. »
در سدۀ هفدهم، به واسطۀ وجود شرایط اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی مساعد دانشمندان متعددی ظهور کردند. به همین دلیل این سده را سدۀ نوابغ نامیدند. به طوری که « رابرت هوک[29] » بدون اینکه الهام بخش او افتادن سیبی از درخت باشد، مستقلاً نظریۀ گرانش را کشف کرد و سبب پریشانی خاطر نیوتن گشت. نیز نیوتن با « لایب نیتس[30] » در مورد تقدم کشف حساب دیفرانسیل و انتگرال کشمکش داشت.
بسط دو جمله ای که نخستین بار توسط خیام ارائه شد، سکوی پرتابی برای نیوتن و لایب نیتس در کشفِ حساب بی نهایت کوچکها گشت. گردآورندگان کتابهای درسی ریاضی پس نزدیک به دو دهه حذف بسط دو جمله ای از کتابهای درسی در سال 1389 آن را با نام « غیاث الدین جمشید کاشانی[31] » وارد کتاب حسابان کردند و شش سال بعد دوباره آن مبحث را حذف کردند. امیدوارم این اسقاط تکلیف تأثیر پذیر از رباعیات خیام نباشد و با مطالعۀ دقیق « تاریخچۀ بسط دو جمله ای خیام[32] » رفع سو شود. یا گردآورندگان کتب درسی مستندات خود را جهت رد این مقال ارائه دهند.
نیوتن برای توصیف نیروی گرانش، قانون جاذبۀ عمومی را که قانونی است تجربی، در قالب فرمول ریاضی بیان کرد و در کتاب « اصول ریاضی فلسفۀ طبیعی » در سال 1687 ثبت نمود.
«نیروی گرانشی میان دو ذره با حاصل ضرب جرم دو ذره[33] نسبت مستقیم و با مربع فاصلۀ آنها از هم نسبت وارون دارد.»
شصت سال پس از مرگ نیوتن هم وطن او « هنری کاوندیش[34] » قانون گرانش را از طریق تجربی به کمک یک ترازوی دوار تأیید کرد و اندازه عددی ثابت گرانش را برای نخستین بار به دست آورد.
ماده و انرژی
موضوع علوم طبیعی ماده است.
« ماده عبارتست از هر چیزی که مستقل از حواس ما باشد ولی با حواس شناخته شود. »
در واقع حواس مقدمۀ ادراک می باشد. از تعریف ماده می توان نتیجه گرفت : ماده جرم دارد و فضا اشغال می کند.
گوناگونی پدیده های طبیعی نمودی از تغییر ( عدم ثبات ) و حرکت ( عدم سکون ) ماده است. عدم درک این مطالب و خود شیفتگی، شخصی را ملزم کرد تا تخیل خود با عنوان « بی نهایت بودن ذرات » را بنام تئوری مطرح کند. که بیش از جملۀ تکراری « هر ذره تا بی کران گسترده است » حرف دیگری برای گفتن نداشت.
دانش و فرهنگ امروز هر پدیده و شیئی را در حرکت مداوم و تغییر و تحول دائمی در نظر می- گیرد و در مطالعۀ علمی هرگز این قانون مسلم را از نظر دور نمی دارد که حرکت و تغییر، ویژگی اصلی ماده و جدایی ناپذیر از آن است. قانون جاودانگی ماده و انرژی نیز مبین همین اصل می- باشد.
«ماده و انرژی واقعیتی عینی، در زمان جاودان و در مکان بینهایت هستند و جز تغییر شکل هیچ گونه زوالی نمی یابند.»
قوانین طبیعت مستقل از خواست و ارادۀ بشر هستند
قوانین طبیعت عینی بوده و خارج از هرگونه خواست و ارادۀ انسان در همۀ احوال به قوت خود باقی هستند. به طور کلی قوانین طبیعت مستقل از خواست و ارادۀ بشر هستند و با قدرت و تغییر ناپذیری و عینیت خود در تمام ذرات جهان هستی حکمفرما می باشند. هم سبب انتظام هستند و هم خود عین انتظام طبیعت اند. انسان فقط و فقط با تجهیز به علم می- تواند از نیروهای طبیعت به نفع بشریت استفاده کند. به شرطی که آینده نگر باشد و به تخریب طبیعت نپردازد.
« علم فیزیک عبارتست از مطالعۀ عناصر متشکلۀ ماده و برهم کنشهای متقابل آنها؛ با پرداختن به این برهم کنشها، دانشمندان خواص ماده و نیز کلیۀ پدیده های طبیعی قابل مشاهدۀ دیگر را تشریح می کنند.[35] »
« روش » در علوم طبیعی، روش تجربی است و یک پژوهشگر برای مطالعۀ موضوعات علوم طبیعی مراحل زیر را طی می کند :
شک می کنم پس هستم
آنچه در علوم دارای اهمیت است، آزمایش و مشاهده می باشد که بدون خلاقیت و تفکر نقادانه کار بیهوده ای خواهد بود. حرف دکارت این نبود که می اندیشم پس هستم، بلکه این بود : « شک می کنم پس هستم. »
پیش از این گفتیم : « دانش محصول اجتماع و تاریخ است به عبارت دیگر منشأ تمام دانشها، عقل و تجربه است نه تصادف و بخت و اقبال. » بنابراین دکارت، انسان را در موقعیت تاریخی و اجتماعی مختار می داند و آدمیتِ انسانِ مطیع را زیر سوال می برد. یکی از ویژگیهای دانشمندان ذهن شکّاک[36] آنها به نتایج آزمایشها است. از این رو اعتبار مدل ها و نظریه ها در گذر زمان یکسان نمانده و دستخوش تغییر می شوند. به عبارت دیگر علم همانند ذهن انسان بالذّات سیال است.
سه سده بعد آلبرت شوایتزر[37] فیلسوف و پزشکِ شریف، روحِ سخن دکارت را در قالبی دیگر بیان می کند. او در پاسخ به این پرسش که آیا شما یک بدبین هستید یا خوش بین، می گوید : « علم من بدبینانه و امید و اراده ام خوشبینانه است. »
حقیقتی که ملک الشعرا بهار دربارۀ « سواران » گفته تلنگری به نشستگان مدعی است که از غزل پر مغز حافظ، بر لب جوی نشستن و گذر عمر نظاره کردن را برگزیدند.
آن گرد شتابنده که در دامن صحرا ست گوید چه نشینی که سواران همه رفتند
آنچه سوارانی مانند محمد غزالی، ابوالفضل بیهقی، خیام، مولوی، سعدی، حافظ و . . . فهمیدند و ما با اسانس و فوق اسانس هنوز نفهمیدیم، آنچه سواران قرون وسطی مانند گالیله فهمیدند و آن را یکی از پایه های مهم مبارزه علیه بنیادگرایی مرتجعان قرار دادند، « شک» بود در برابر « این است و جز این نیستِ » انجیل که مورد سوءاستفادۀ حاکمیت فقه بود.
راه نجات، راه مسئولیت پذیری است؛ مسئولیت در قبال بشریت، محیط زیست و ایران.
***
[1] - Francis Bacon ( انگلیسی 1561 – 1626 )
[2] - قرون وسطی، به دورهای از تاریخ اروپا از سده پنجم تا سده پانزدهم مسیحی گفته می شود که بیش از هزار سال طول کشید.
[3] - René Descartes ( فرانسوی 1596 – 1650 )
[4] - این کتاب توسط اندیشمند شهیر « محمدعلی فروغی » به فارسی ترجمه شده است.
[5] - اصطلاح عهد عتیق ( عهد قدیم ) از نظر مسیحیان، ناظر به پیمانی است که خدا با پیامبران پیش از عیسی بسته بود. در این پیمان، نجات بشر با شریعت بدست میآید؛ در حالی که در عهد جدید نجات از طریق مهر و عشق حاصل میشود. به گفتۀ مولوی :
در این خاک در این خاک در این مزرعۀ پاک به جز مهر به جز عشق دگر تخم نکاریم
[6] - از کتاب « مکتب حافظ » جلد دوم، صفحۀ 572 – انتشارات توس
[7] - کلاودیوس بطلمیوس ( یونانی 90 - 168 مسیحی ) دانشمندی که به احتمال زیاد در اسکندریۀ مصر میزیسته است.
در الگوی کیهان شناسی وی، زمین در مرکز جهان است و خورشید و ماه و سیارات به دور آن می چرخند. بطلمیوس بر این باور بود که سیاره ها روی محیط اجسام کروی صلب و نامرئی متحد المرکز که فلک نامیده می شوند و زمین در مرکز آنها قرار دارد، محکم بسته شده و با چرخش فلک به دور زمین، سیاره ها نیز می چرخند. در باور وی جهان از نه فلک تو در تو تشکیل شده است. افلاک به ترتیب عبارتند از : فلک ماه ( قمر زمین ) ، فلک تیر ( عطارد ) ، فلک ناهید ( زهره ) ، فلک خورشید ، فلک بهرام ( مریخ ) ، فلک هرمز ( مشتری ) ، فلک کیوان ( زحل ) ، فلک الافلاک ( کرۀ صلب و نامرئی که سایر ستارگان به آن متصل هستند ) و فلک نهم که آن را در شرع عرش گویند در باور بطلمیوس جایگاه خدایان و فرشتگان بود. هیأت بطلمیوسی پاسخگوی نیازهای روزمرۀ جوامع گذشته بود و پدیده هایی مانند کسوف و خسوف، اهلۀ ماه را با دقت خوبی تشخیص می داد. به همین دلیل مدل بطلمیوس حدود چهارده قرن بهترین مدل و مورد پذیرش و استفادۀ دانشمندان بود.
[8] - methodology
[9] - Galileo Galilei ( ایتالیایی 1564 – 1642 ) گالیله در فیزیک، نجوم، ریاضیات و فلسفۀ علم تبحر داشت و یکی از پایهگذاران تحول علمی و گذار به دوران دانش نو است.
[10] - شطح اول – از دفتر شعر « بوی جوی مولیان »
[11] - Nikolaus Kopernikus ( لهستانی 1473 – 1543 )
[12] - Giordano Bruno ( کشیش، فیلسوف و کیهان شناس ایتالیایی 1548 – 1600 )
[13] - ابوریحان بیرونی ( 973 – 1051 مقارن با قرن چهارم و پنجم هجری )
[14] - عمرو خیام نیشاپوری ( 1048 – 1131 مقارن با قرن پنجم و ششم هجری )
[15] - خواجه نصیرالدین توسی ( 1201 – 1274 مقارن با قرن هفتم هجری )
[16] - Tycho Brahe ( دانمارکی 1546 – 1601 )
[17] - Johannes Kepler ( آلمانی 1571 – 1630 )
[18] - نام گذاری بتها از خود بیکن است.
[19] - محمد غزالی ( 1058 – 1112 مقارن با قرن پنجم هجری )
[20] - کتاب « میزان العمل » مبحث « بیان وظایف متعلم و معلم در علوم سعادت بخش » وظیفۀ پنجم متعلم ص 128 انتشارات سروش - چاپ اول 1374 .
[21] - مراجعه کنید به فصل سوم همین کتاب.
[22] - مثلاً فقهای مسیحی در طی حاکمیت خود، کلام حضرت عیسی را که می گفت : « خون انسانها را بر زمین نریزید » به نفع مقاصد خود تحریف کردند؛ دگراندیشان را زنده می سوزاندند تا خونی بر زمین ریخته نشود و کلام انجیلشان نقض نگردد.
[23] - Blaise Pascal ( فرانسوی 1623 – 1662 )
[24] - انتشارات امیرکبیر، چاپ هفتم، ص 83 تحت عنوان « غزالی و مسألۀ علیت »
[25] - « هر چه خلاف آمد عادت بود قافله سالار سعادت بود »
[26] - « از خلاف آمد عادت بطلب کام که من کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم »
[27] - دکتر منوچهر مرتضوی در کتاب « مکتب حافظ » جلد دوم، چاپ پنجم ( نشر توس ) در صفحۀ 574 می نویسند : « . . . علم و ایمان و عرفان، سه مقولۀ مستقل از "معرفت و نیروی بالفعل و بالقوۀ ادراک انسان" هستند. »
[28] - William Thomson, 1. Baron Kelvin oder kurz Lord Kelvin ( بریتانیایی 1824 – 1907 )
[29] - Robert Hooke ( انگلیسی 1635 – 1703 )
[30] - Gottfried Wilhelm Leibniz ( آلمانی 1646 – 1716 )
[31] - غیاثالدین جمشید کاشانی ( 1380 – 1429 مقارن با قرن هشتم و نهم هجری )
[32] - تاریخچۀ بسط دو جمله ای خیام – نیوتن تحت عنوان ( لعل روشن ) در ماهنامۀ خواندنی، شمارۀ 96 سال پانزدهم ( اردیبهشت و خرداد 1396 ) از نگارنده به چاپ رسیده و نیز در سایت « صدای معلم » بارگذاری شده است.
[33] - اگر بتوان از ابعاد دو جسم در مقایسه با فاصلۀ آنها چشم پوشید، می توان آن دو جسم را ذره تلقی کرد.
[34] - Henry Cavendish ( انگلیسی 1731 – 1809 )
[35] - فیزیک عمومی – جلد اول مکانیک - مارچلو آلنسو ، ادوارد جی. فین – ترجمۀ لطیف کاشیگر
[36] - sceptic mind
[37] - Albert Schweitzer ( آلمانی 1875 – 1965 )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها/
دبیرخانه راهبری مدیران تشکیلاتی است که امسال دفتر آن از سمنان به خراسان رضوی احاله شده است ؛ این دبیرخانه در دوره جدید انرژیک تر ظاهر شده و سعی در ایجاد تکانه های مثبت در فرایند آموزش در دوره کروناست.
در دوره جدید اهم فعالیت ها دبیرخانه در چهار میز خلاصه شده و متقارن انقباضی دبیرخانه در مراکز استانها تشکیل شده است.
یکی از طرح های دبیرخانه برای خروج دانش آموزان از رخوت و سستی کرونایی و آشتی با آموزش حضوری، برگزاری آزمون "طرح سه نما" برای پایه دوازدهم و همچنین "طرح آزمون پیشرفت تحصیلی" برای هر سه پایه متوسطه دوم می باشد.
در این مجال مروری گذرا بر این دو طرح دبیرخانه راهبری مدیران می افکنیم.
طرح سه نما (مانور امتحانات نهایی برای پایه دوازدهم برای کاهش اضطراب دانش آموزان) طرحی ملی بوده و شامل چهار آزمون (دو درس تخصصی به علاوه دو درس عمومی) است که قرار است دو تای آن اسفند و دو مورد بعدی در فرودین ۱۴۰۱ ترجیحا به شکل حضوری برای پایه های ۱۲ اجرا شود.
این طرح گرچه با مقاومت برخی از دانش اموزانِ در حال آماده شدن برای کنکور و امتحانات نهایی روبه رو خواهد شد ولی در مجموع اجرای آن برای پایه دوازدهم مفید بوده و می تواند در شبیه سازی بیشتر فضای امتحانات نهایی و کاستن از استرس دانش آموزان موثر افتد.
اما طرح آزمون پیشرفت تحصیلی طرحی استانی بوده و برای هر سه پایه متوسطه دوم طرحی است که بنابر تجربه، قبل از هرچیزی با مقاومت عمده ای از سوی کادر اجرایی مدارس (مدیران،معاونان و معلمان مربوطه) و همچنین دانش آموزان مواجه خواهد شد و چهارچرخ این طرح آبکی در فرایند اجرا پنچر خواهد شد.
اصغر افشار رئیس سنجش استان البرز معتقد است "آزمونهای بالادستی و عمودی معمولا در مرحله اجرا در پایین دست دچار مشکل می شوند . آزمونهای پیشرفت تحصیلی و سه نما" مغایر با اصل مدرسه محوری و روح آئین نامه های سنجش می باشند."
"اصولا هر طرحی که در مرحله اجرا نتواند جامعه هدف را با خود همراه نماید از پیش شکست خورده و بلاموضوع خواهد بود. از طرفی تکثیر آزمونهای جورواجور پمپاژ استرس به دانش آموزان است."
از دیگر اشکالات طرح های یاد شده معلوم نبودن مجری طرح و همچنین منابع مالی و اعتبار لازم برای اجرای طرح هاست.
خانم داوودی دبیر مدیران راهبری استان البرز ضمن تشریح وظایف میزهای چهارگانه استان می گوید: آزمون پیشرفت تحصیلی و طرح سه نما از اولویت های کاری دبیرخانه راهبری استان می باشد.
اقای ولی پور کارشناس مسئول متوسطه دوم شهرستان نظراباد معتقد است " بی مایه فطیر بوده و درگیر کردن مدیران خسته از بخشنامه های ضد و نقیض، معلمان شاکی از طرح ابتر رتبه بندی و دانش آموزان گریزان از آموزش حضوری با آزمون های پیشرفت تحصیلی نتیجه درخوری عاید واضعان طرح و البته جامعه هدف نخواهد داشت."
اسدی رئیس اداره متوسطه دوم استان می گوید:
آزمون پیشرفت تحصیلی خروجی ملموس و مطلوبی ندارد بهتر است چنین بخشنامه هایی را بومی سازی نماییم.
خانم جعفری کارشناس مسئول ناحیه ۴ کرج می گوید:
مقاومت معلمان در برابر طرح های جدید فزاینده است. نو معلمانی که از مسیر دانشگاه فرهنگیان جذب نشده اند معمولا بی تجربه بوده و با دانش آموزان همانند دانشجو برخورد می کنند.
آقای سوری کارشناس مسئول ناحیه ۲ کرج معتقد است :
ما معمولا به پایان مسیر فکر می کنیم . در دوره کرونا دانش آموزان در مسیر سالانه چیزی یاد نگرفته اند؛ چرا باید با آزمونهایی چون پیشرفت تحصیلی از نادانسته های دانش آموزان امتحان بگیریم؟
دغدغه دانش آموز سال ۱۲ کنکور است و دیگر هیچ .
نجمی کارشناس مسئول ناحیه ۱ کرج می گوید:
فلسفه طرحهای سه نما و آزمون پیشرفت تحصیلی را درک نمی کنم ؛ طرحهای بی اعتبار در اجرا ابتر خواهند بود.
در صورت اصرار بر اجرا باید بازوی اجرایی طرح اداره سنجش باشد.
دهقان نژاد کارشناس مسئول شهرستان ساوجبلاغ می افزاید:
دغدغه امروز کارشناس مسئولان پانچ ابلاغ همکاران و سامان اضافه کاری هاست. با طرح سه نما موافقم ولی با آزمون پیشرفت تحصیلی از بالا به پایین نه .
خانم دکتر امیریان رئیس اداره تکنولوژی اموزشی استان معتقد است:
"طرح های ابلاغی همیشه موافقین و مخالفین خود را دارد ؛ مهم اینست که با تشکیل جلسات توجیهی مسئله را مدیریت کنیم."
برای شنیدن نظرات مدیران متوسطه نواحی و مناطق استان البرز به طور تصادفی نظرات بیش از یکصد نفر از مدیران را جویا شدیم . بیش از نود درصد مدیران برگزاری آزمونهای های پیشرفت تحصیلی خصوصا از نوع مجازی را در دوره سرگردانی کرونا بلاموضوع و ابتر تلقی می کنند ؛ از طرفی قاطبه معلمان نیز چنین طرحهایی را مخدوش کردن استقلال حرفه ای و دخالت در کارشان ارزیابی می کنند.
در ادامه نظرات تعدادی از مدیران و همکاران درگیر در آزمونهای پیشرفت تحصیلی را بدون ویرایش و بدون نام عینا نقل می کنیم.
خانم باجلوند مسئول میز ۳ معتقد است:
طرح سه نما مانور امتحانات نهایی برای سال دوازدهم بوده و باعث کاهش استرس و اضطراب دانش آموزان خواهد شد.
آقای فرزانه مسئول میز ۲ می گوید:
آزمون پیشرفت تحصیلی استانی است و بهتر است اجرای آن برای مدارس اجباری باشد . اصولا آزمونها زمانی اثربخش اند که عوامل اجرایی برای اجرای آن توجیه به موضوع باشند.
حسینی مسئول میز ۴ معتقد است که:
طرح سه نما برای بالا بردن سطح نمرات نهایی و آشنایی با فضای امتحانات نهایی دوازدهم ها عالیست.
آقای رحیم غفاری کارشناس مسئول ناحیه ۳ کرج می گوید:
سال گذشته بحث پیش آزمون را تجربه کردیم البته ما دست مدیران ناحیه را باز گذاشتیم تا آزمونها روانتر برگزار گردند.
الان مسئله اصلی و روز ما اینست که عملا آموزش در مناطق و نواحی رو به تعطیلی است.
خانم ناروین کشی افشار از مدیران البرز می نویسد:
"... در آزمونهای پیشرفت تحصیلی نمی توان سطوح بالاتر ارزشیابی را انجام داد مثلا ارزشیابی تشخیصی که به شناخت دانش آموز واقعی و توانمندی های او کمک می کند این آزمون ها نمی تواند دانش آموز را به چالش بکشاند و فقط سطوح ابتدایی یادگیری را اندازه گیری می کند و بچه ها با عدد و رقم تعریف میشوند و ممکن است دو دانش آموز را در یک ردیف قرار دهد در حالیکه اصلا این طور نباشد .
این آزمون ها باعث می شوند که دانش آموز به قیاس خود با سایر دانشآموزان بیفتد و به هیچ وجه باعث رشد نمی شود ، فقط باعث متوهم شدن و مغرور شدن نسبت به بقیه می شود. بهترین روش برای محک زدن سطح دانش دانشآموزان ایجاد چالش و فضای بحث و گفت و گو در کلاس است و مطرح کردن سوالات خوب و چالش برانگیر در مورد مباحث مورد نظر و به چالش کشیده شدن دانش آموز برای پاسخگویی به آن؛ برای پاسخگویی به این سوالات ابتدا باید هدف از آموزش رو برای خودمان مشخص کنیم آیا میخواهیم یک عده دانش آموزان یکسان برای شرکت در کنکور آماده کنیم یا نه هدفمان به واقع آموزش علوم مفید برای زندگی آینده آن ها ست . شاید این آزمون بتواند یادگیری سطوح ابتدایی را اندازه گیری کند ولی به هیچ وجه سطوح بالای یادگیری را قادر به اندازه گیری و سنجش نیست همچنین این آزمون ها می توانند تا اندازهای میزان یادگیری مطالب آموزش داده شده را به دبیر نشان بدهند ولی نه قدرت یادگیری دانش آموز را ؛ بهتر است که به عنوان مکمل در کنار سایر روشهای جدید و پیشرفته ارزشیابی مورد استفاده قرار بگیرد...."
اقای حسین قاسمی مدیر شهیدسلطانی 4 در پاسخ سوالم می نویسد:
با درود و تشکر از حسن اعتماد جناب قاسم پور بزرگوار.
طراحی اهداف نسبت مستقیمی با اهمیت و چگونگی اجرای آن دارند.اگر هدف مورد نظر اهمیت ویژه ای داشته باشد اجرای آن نیز موقعیت و شرایط خاصی می طلبد و بالتبع ذی نفعان و مجریان سعی دارند به شکل مناسب در آن مساعدت نمایند.مانند امتحانات نهایی سال دوازدهم که بر اساس اهمیت در اجرای آن وسواس و دقت فراوان صورت می گیرد.
مساله این است که اجرای آزمون پیشرفت تحصیلی برای چه هدفی یا اهدافی تدارک دیده شده است؟
امتحان نوبت اول که داریم.امتحانات مستمر هم داریم.
امتحانات کلاسی دبیران هم که برگزار می شود. پس ضرورت اجرای آزمون پیشرفت تحصیلی در چیست و با عدم اجرای آن چه مشکلی یا مساله ای در فرآیند آموزش رخ می دهد؟ دیگر اینکه چگونه ممکن است دبیران مدارس بر مبنای آموزش و امتحان کتبی تشریحی در کلاسهای پرتراکم تدریس نمایند اما امتحان پیشرفت تحصیلی به شکل چهارجوابی برگزار شود؟ ضمن اینکه آیا این آزمون در نتایج تحصیلی دانش آموزان و نمرات یا معدل آنها تاثیر دارد؟ اگر ندارد فلسفه برگزاری آن از این جهت هم با ابهام رو به روست.
من گمان می کنم و پیشنهاد دارم به جای آزمون پیشرفت تحصیلی یک درس عمومی و یک درس اختصاصی در نوبت اول یا دوم برای پایه های دهم و یازدهم همانند امتحان نهایی برگزار شود. به این ترتیب هم امکان سنجش عملکرد مدارس و دبیران به شکل درست عینیت خواهد یافت و هم تاثیر مثبتی در نمرات و معدل دانش آموزان خواهیم داشت.
با سپاس فراوان از پی گیری جنابعالی.
خانم مرادی مدیر دبیرستان شهید زارع می نویسد:
سلام وعرض ارادت
در مسیر پیشرفت تحصیلی ودر نظام آموزشی کنونی گریزی از تعیین میزان یادگیری به صورت برگزاری آزمونهای پیشرفت تحصیلی و دوره ای نیست . اما به عنوان یکی از اساسی ترین سنجش ها به شمار می آید اما بهتر است میزان سطح یادگیری دانش آموزان از سطح شناختی به سما خود شکوفایی سیر کند .
بنا براین آزمونک های کلاسی وهفتگی بر اساس دروس توسط دبیران محترم می تواند در یادگیری موثر باشد . ارائه باز خورد بهتر است در سطوح خرد توسط دبیران و در سطح گسترده توسط مسئولین مدرسه (مدیر) اعلام گردد. حداقل دوره زمانی آزمونهای جامع تر ۲ بار در هر نوبت تحصیلی و کارنامه تحلیلی صورت گیرد.
خانم هادی نماینده مدیران اشتهارد معتقد است:
۱...برای اینکه آزمون پیشرفت تحصیلی آزمون مناسبی برای سطح دانش دانش آموزان باشد باید زمان و نحوه برگزاری آزمون و استاندارد بودن سوالات بررسی شود و طرح سوالات به صورت تستی و تشریحی می تواند سطح دانش دانشآموزان را مورد بررسی قرار دهد البته نتایج آزمون ها هم باید به درستی تفسیر شوند..
۲..بله... به شرطی که برای آن برنامه ریزی انجام گیرد هدف آزمون پیشرفت تحصیلی کشف مشکلات آموزش و یادگیری آن ها و برنامه ریزی برای رفع مشکلات می باشد.
۳..ارائه بازخورد عاملی است که در تحقق اهداف آموزشی و بهبود کیفیت یادگیری و میزان عقب ماندگی آموزشی نقش به سزایی دارد ؛ بهتر است بازخورد در مرحله اول توسط معلم و سپس توسط اولیا و در فاصله زمانی کم بعد از برگزاری آزمون صورت گیرد.
خانم محبی فر از همکاران اشتهارد می نویسد:
۱) محک زدن جایی مثمر ثمر هست که برای تعیین سطح باشه و امکان این باشه که اگه دانش آموزی خیلی ضعیف هست به پایه قبلی بره. اما برگزاری جدی هر تعداد آزمون بیشتر باعث میشه دانش آموزان هر بار تلاش برای یادگیری داشته باشند که این میتونه به هرحال موثر باشه. جایزه خوب هم میتونه انگیزه بیشتر به دانش آموزان بده .
۲) هر نوع آزمونی در یادگیری موثر هست اما باید بهینگی را سنجید که هزینه صرف شده بازده کافی را میدهد یا خیر.
۳) با توجه به افت شدید تحصیلی به خاطر شرایط کرونایی بهتر است با اطلاع رسانی کافی از الان به دانش آموزان فرصت داد تا پایان خرداد ماه یا بعد امتحانات خرداد که آزمون پیشرفت تحصیلی انجام شود و نمره حد نصاب برای رفتن به پایه بعد قرار داده شود و درصورتی که دانش آموزانی که نمره حد نصاب رو نیاورند مجدد در شهریور و برای فرصت سوم در مهر ماه آزمون برگزار شود. در صورتی که نمره حد قبولی حاصل نشد دانش آموز به پایه بالاتر نرود. متاسفانه افت تحصیلی که در کرونا دیده میشه ؛ اگه از همین جا اصلاح نشود تا پایان تحصیل دانش آموزان چالش جامعه تحصیلی خواهد شد.
سپاس از اینکه از مشارکت و هم اندیشی همکاران هم استفاده می کنید .
خانم هادی نماینده مدیران اشتهارد اضافه می کند:
من با آزمون پیشرفت تحصیلی موافقم به شرطی که اگر میسر باشد دبیران هر مدرسه با توجه به شناختی که از شاگردان خود دارند، خودشان آزمون طراحی کنند و دانش آموزان را بسنجند .
اواخر اسفند برای گرفتن آزمون مناسب است . آزمون پیشرفت می تواند به صورت تحصیلی و تستی باشد.
یکی دیگر از همکاران اشتهارد می نویسد:
خانوم هادی من با توجه به مطالبی که تو دانشگاه یاد گرفتم . کلا سیستم نمره محور مدارس رو قبول ندارم . این حد از امتحان و توجه به نمره به نظر من بازخورد منفی داره. این آزمون پیشرفت تحصیلی هم به نظرم فقط باعث استرس دانش اموزها میشه. هرچقدر هم دبیرها تاکید میکنن نمره آن چنان اهمیتی نداره و این آزمون حالت تعیین سطح داره باز هم دانش آموزها درگیری ذهنی دارند. به نظرم اگه در برگزاری آزمون اجبار هست دانش اموزها کاملا توجیه بشن در موردش.
آقای صداقت مدیر شاهد آخوندی ها ناحیه ۱ کرج معتقد است:
در دوره ای که آموزش ها مجازی شده آزمون پیشرفت تحصیلی هیچ تاثیری بر یادگیری نداشته و ندارد . پیشرفت تحصیلی در سایه آزمون حاصل نمی شود بلکه با تمرین و تکرار و آموزش های،مستمر از سطح ساده آغاز و به سطوح بالاتر می رسد. تجربه من در این خصوص برگزاری کلاس های تقویتی
انتخاب دانش آموز همیار با نظارت معلم برای دانش آموزان ضعیف یا به قولی تشکیل گروه درسی متشکل از دانش آموز قوی،و ضعیف و به اشتراک گذاری یادگیری های حاصله
خانم لیلا تابعی از مدیران شهرستان ساوجبلاغ می نویسد:
برگزاری آزمون پیشرفت تحصیلی برای سنجش میزان آموخته های دانش آموزان دراین شرایط با این وضعیت اموزشی به وجود آمده در بستر مدارس همانند این که برای بررسی وضعیت کشت و برداشت محصولاتن کشاورزی یک روستا بخواهیم کمبود اّب رو با زدن سد برروی رودخانه ی روستا جبران کنیم دریغ از این که اصلا خود رودخانه کم آبه و در برداشت محصول باغ مشکل فقط آّب نیست هزاران دلیل وجود داره پس سنجش با یک معیار جوابگو نیست . برای سنجیدن میزان پیشرفت علمی آموزشی دانش آموزان برگزاری آزمون درجایی که انگیزه های تحصیلی کم رنگ شده جواب منطقی نیست سالها با نرم افزارهای مختلف و رنگارنگ آزمون ها برگزار کردیم حتی نتایج برایشان مهم نبود. حال اصلا آزمون برگزار کردیم نتیجه رو دیدیدم راهکار نداریم وقتی راهکاری برای رفع مشکلات نیست . طرح ها رو داریم . برنامه هارو اجرایی می کنیم ؛ فرض مثال مشکلات رو هم شناختیم برای رفع مشکل هیچ راهکاری نداریم .
سوال اول محک میزان پیشرفت تحصیلی دانش آموزان توسط دبیر در کلاس درس به سادگی با داشتن یک دبیر توانمند کافی ست .
سوال ۲ من با برگزاری آزمون های هماهنگ ووو که جیب خیلی هارو پر میکنه و ووو موافق نیستم دانش اموز خودش علاقه مند باشه دبیر توانمند داشته باشیم مدیر باانگیزه مدرسه ی شاد محتوای کتابها وووو کافی ست.
سوال ۳ بازخورد هیچ نتیجه ای نداره چون اصلا برای آنهایی که علاقه ندارند مهم نیست رقابت ها مال قدیم بود استرس نمره و تنبیه پدر و مادر و ... مال گذشته هاست باید رویکردها نو بشه .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
کاهش خطر ابتلا به انواع امراض و بیماریها از قبیل بیماری پارکینسون، ملانوما، سرطان پروستات و حتی خودکشی به خوردن قهوه ارتباط داده شده است.
یقینا امریکاییها قهوهشان را بسیار دوست دارند. به طوری که حتی بهار سال گذشته موقعی که همهگیری کرونا نیویورک را به تعطیلی کشاند تقریبا همه مغازههایی که قهوه بیرونبر میفروختند موفق شدند به کسب و کار خود ادامه داده و باز بمانند و من شگفتزده میشدم از این که میدیدم چه تعداد از مردم در روزهای محدودیتهای کرونایی که در خانه میماندند روز خود را با یک قهوه دمکشیده دلخواهشان که از مغازهها تهیه کرده بودند آغاز می کردند.
یکی از دوستانم که سن و سالی ازش گذشته قبل از همه گیریکرونا با مترو از بروکلین به منهتن رفته بود تا قهوه آسیاب شده با ترکیب موردعلاقهاش را برای تحویل در خانه سفارش بدهد. او می گفت: «ارزش هزینه اضافی را دارد.» من برای تهیه قهوه از کپسول قهوه در دستگاه قهوهساز استفاده میکنم. تابستان سال گذشته وقتی اوضاع تا حدی برای خرید بهتر به نظر می رسید ذخیره یک سال از قهوه خود را تهیه و انبار کردم. (خوشبختانه حالا کپسول های قهوه می توانند دوباره استفاده شوند.)
همه ما با دانستن این نکته که صرف یک فنجان از قهوه دلخواه مان به هر قیمتی، در واقع ممکن است به سلامتی ما کمک کرده باشد خوشحال میشویم. به طور مسلم تازهترین ارزیابیها از تاثیرات قهوه و کافئین که جزء اصلی و فعال قهوه است خیال ما را راحت و به ما اطمینان خاطر میدهد. استفاده از قهوه با کاهش خطر ابتلا به انواع بیماری و امراض از قبیل بیماری پارکینسون، بیماری قلبی، دیابت نوع 2، سنگ کیسه صفرا، افسردگی، خودکشی، سیروز کبدی، سرطان کبد، ملانوما و سرطان پروستات ارتباط دارد.
در واقع در مطالعات متعددی که در سراسر جهان به انجام رسیده مصرف روزانه چهار تا پنج فنجان (با گنجایش 240 سیسی) قهوه (یا تقریبا 400 میلی گرم کافئین) با میزان کاهش مرگ و میر مرتبط بوده است. در پژوهشی که با شرکت بیش از 200000 داوطلب انجام گرفت و تا 30 سال ادامه داشت آنهایی که روزانه سه تا پنج فنجان قهوه با کافئین یا بدون کافئین می خوردند میزان احتمال مرگ زودرس آنها به هر علتی از آنهایی که از خوردن قهوه اجتناب می کردند کمتر بود. شاید مهم ترین و برجسته ترین شان کاهش 50 درصدی خطر خودکشی در میان زنان و مردانی بود که به میزان متوسط قهوه می خوردند. احتمالا این به خاطر افزایش تولید مواد شیمیایی در مغز که تاثیرات و خواص ضد افسردگی دارند بود.
تابستان سال گذشته گزارشی که از یک تیم تحقیقاتی در دانشکده بهداشت عمومی هاروارد منتشر شد نتیجهگیری کرد که علیرغم اینکه دلایل موجود ممکن است توصیه به قهوه یا کافئین را برای جلوگیری از بیماریها توجیه نکند اما برای بیشتر مردم خوردن قهوه در حد متعادل «می تواند بخشی از یک سبک زندگی سالم باشد.»
اما همیشه هم این طوری نبوده است. من در دهههایی زندگی کردهام که در آنها هشدارهایی جسته و گریخته از اینکه قهوه میتواند سلامتی را به خطر اندازد داده میشد. در طول این سالها قهوه علت بروز شرایطی از قبیل بیماریهای قلبی، سکته مغزی، دیابت نوع 2، سرطان لوزالمعده، اختلال اضطراب، ناهنجاریهای غذایی، بیماری رفلاکس معده، میگرن، بی خوابی و مرگ زودرس تلقی می شد. تا سال 1991 سازمان بهداشت جهانی قهوه را به عنوان یک ماده احتمالی سرطانزا در لیست خود قرار داد. در بعضی از مطالعات انجام گرفته که حالا اعتبار خود را از دست دادهاند کشیدن سیگار و نه،خوردن قهوه (این دو اغلب ارتباط نزدیکی با هم داشتند) علت خطر ادعایی قلمداد شده است.
دکتر والتر سی ویلت استاد تغذیه و اپیدمیولوژی (همهگیرشناسی) در دانشکده بهداشت عمومی هاروارد تی ایچ چان می گوید: «این ترسهای متناوب یک دیدگاه بسیار مخدوش و تحریف شده به عموم داده است. در کل بر خلاف نگرانیهای متعددی که در طول این سالها به طور ناگهانی بروز کرده، قهوه به طور چشم گیری سالم و چندین فائده مهم بالقوه دارد.»
این، به این معنی نیست که قهوه چیزی کاملا سالم است و هیچ ضرری برای سلامتی ندارد. کافئین از جفت عبور می کند و به داخل جنین سرازیر میشود و خوردن قهوه در طول بارداری میتواند خطر سقط جنین، تولد نوزاد با وزن کم و تولد نوزاد نارس را افزایش دهد. حاملگی چگونگی متابولیسم (سوخت و ساز) کافئین در بدن را تغییر میدهد و به زنانی که حامله یا در دوران شیردهی هستند توصیه میشود که به طور کامل از خوردن قهوه اجتناب کنند، از قهوه بدون کافئین (دیکف) استفاده کنند یا مصرف کافئین خود را تا حد امکان به کمتر از 200 میلیگرم در روز یعنی مقداری معادل دو فنجان استاندارد قهوه امریکایی محدود کنند.
رایجترین تاثیر نامطلوب که با قهوه کافئیندار ارتباط دارد اختلالات خواب است. کافئین به همان گیرنده عصبی میچسبد که آدنوزین ناقل عصبی که یک مسکن و آرام بخش طبیعی است در آن حضور دارد. دکتر ویلت که یکی از نویسندگان گزارش هاروارد است به من گفت: «من واقعا عاشق قهوه هستم اما فقط هر چند وقت یه بار قهوه میخورم چرا که در غیر این صورت خوب نمی توانم بخوابم. افراد بسیار زیادی با مشکلات خواب هستند که اطلاعی از ارتباط بین مشکلات خواب و قهوه ندارند.»
زمستان سال گذشته مایکل پولان در رادیو عمومی ملی (NPR) با تری گراس درباره کتاب صوتی خود که موضوعش کافئین بود به بحث نشست. پولان کافئین را «دشمن خواب خوب» نامید چرا که این ماده در خواب عمیق اختلال ایجاد می کند. او اقرار کرد که بعد از چالش ترک قهوه «مانند یک کودک میخوابید.»
دکتر ویلت که حالا 75 سال دارد می گوید: «برای به حداقل رساندن تاثیر قهوه بر خواب مجبور نیستید که مصرفتان را به صفر برسانید.» او ما را از این نکته آگاه می کند که حساسیت یک شخص به کافئین «ممکن است با بالا رفتن سنش افزایش یابد.» همچنین سرعت سوخت و ساز (متابولیسم) کافئین در افراد بسیار متفاوت است. به این خاطر است که بعضی افراد بعد از خوردن قهوه کافئیندار در شام با آرامش و عمیق به خواب می روند در حالی که بعضی دیگر اگر قهوهشان را موقع ناهار بخورند با مشکل به خواب میروند. آقای پولان در کتاب خود با عنوان «این فکر شماست بر روی گیاهان» که به زودی منتشر خواهد شد می نویسد که حتی اگر بعد از خوردن قهوه در شب به راحتی و فورا بخواب بروید قهوه ممکن است در توانایی بدن شما برای یک خواب عمیق و کافی اختلال ایجاد کند.
دکتر ویلت گفت که امکانش هست که بتوان درجهای از تحمل در مقابل تاثیر کافئین بر خواب را در خود ایجاد کرد. برادر من که 75 سال دارد و یک قهوهخور قهار (کافئیندار) است ادعا میکند قهوه هیچ تاثیری روی او ندارد. با این وجود رسیدن به تحمل در مقابل کافئین ممکن است فوائد آن را تضعیف کند، برای مثال هنگام رانندگی یا در جلسه امتحان که می خواهید هوشیار و متمرکز بمانید.
بیش از هزار ماده در قهوه یافت میشود و کافئین یکی از آنهاست. البته همه آنها مفید نیستند. در میان موادی با تاثیرات مثبت میتوان از پلیفنلها (Polyphenols) و آنتی اکسیدانها (Antioxidants) نام برد. پلیفنلها میتوانند جلوی رشد سلول های سرطانی را گرفته و خطر ابتلا به دیابت نوع 2 را کاهش دهند. آنتیاکسیدانها که تاثیرات ضدالتهابی دارند هم می توانند با بیماری قلبی مقابله کنند و هم با سرطان. این دو بیماری قاتل شماره یک و اصلی ملت هستند.
صرف نظر از اینکه قهوه چگونه درست میشود هیچ کدام از اینها به این معنی نیست که قهوه مفید است. وقتی که قهوه بدون فیلتر کاغذی دم میشود برای مثال در دمکن فرانسوی (French press)، قهوه جوشانده نروژی، اسپرسو یا قهوه ترک نوعی مواد شمیایی روغنی که دیترپن (Diterpene) نام دارد از آنها بیرون میآید که میزان کلسترول ال دی ال (LDL Cholesterol) خون را که به سرخرگها آسیب میرساند بالا میبرد. من یک کپسول قهوه را از هم باز کردم و یک فیلتر کاغذی در آن یافتم که لایه داخلی فنجان پلاستیکی را پوشانده بود.
همچنین برای خنثی کردن فوائد بالقوه قهوه برای سلامتی بعضی از مردم از افزودنیهای معروف مانند خامه و کرم و شربت استفاده می کنند که میتواند این نوشیدنی بدون کالری را به یک دسر سرشار از کالری تبدیل کند. دکتر ویلت میگوید: «تمام آن چیزهایی که مردم در قهوه قاطی میکنند میتواند آن را به یک غذای فست فودی و بی ارزش با 500 تا 600 کالری تبدیل کند.» برای مثال یک قهوه استارباکس از نوع فراپاچینوی یخموکا 51 گرم شکر، 15 گرم چربی (10 گرم آن از نوع اشباع شده است) و 370 کالری دارد.
با نزدیک شدن به فصل یخ قهوه (کافه گلاسه) احتمالا افراد بیشتری به قهوه سرد (Cold-brew Coffee) رو میآورند. قهوه سرد که این روزها محبوبیت زیادی پیدا کرده است خاصیت طبیعی اسیدی (اسیدیته) و تلخی قهوه را که نتیجه ریختن آب جوش روی قهوه آسیاب شده است خنثی می کند. قهوه سرد به این صورت درست می شود که ابتدا قهوه آسیاب شده را به مدت چند ساعت در آب سرد میخیسانند. سپس برای جدا کردن قهوه آسیاب شده و دیترپنهای مضر و حفظ طعم و بوی کافئین و لذت بردن از آن، این مایع را از یک فیلتر کاغذی گذرانده و صاف میکنند.
دیکف (قهوه بدون کافئین) به طور کامل برای سلامتی بدون فایده نیست. در خصوص قهوه کافئیندار میتوان گفت که پلی فنلهایی که این نوع قهوه در خود دارد دارای خواص ضد التهابی هستند که ممکن است خطر ابتلا به دیابتهای نوع 2 و سرطان را کاهش دهد.
منبع
https://www.nytimes.com/2021/06/14/well/eat/coffee-health-benefits.html
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
با اینکه هنوز سویه جدید کووید-19 با نام اُمیکرون در بیشتر کشورهای دنیا از جمله ایران در حال گسترش است و به تحقیقات بیشتری جهت شناسایی نیاز دارد، واریانت جدیدی از این ویروس هزار چهره در فرانسه با نام (آی اِچ یو) IHU شناسایی شده که محققان می گویند 46 جهش دارد و تا کنون 12 نفر را در جنوب شرقی فرانسه درگیر کرده است.در اواخر آذر ماه بود که اولین فرد مبتلا به اُمیکرون در ایران شناسایی شد و با وجود واکسیناسون حداکثری، بعد از حدود دو هفته مبتلایان به اُمیکرون به حدود 200 نفر رسیده است که نشان از سرایت بالای آن دارد.
محققانی که روی جدیدترین سویه کووید (B.1.640.2) مطالعه میکنند اعلام کردهاند چنین موردی تاکنون در کشورهای دیگر مشاهده نشده و سازمان بهداشت جهانی نیز آن را نامگذاری نکرده است.
متخصصان مرکز بیماریهای مسری و عفونی مدیترانه، سویه موسوم به آیاچیو را ۱۰ دسامبر کشف کردند. در مقالهای که پژوهشگران این مرکز نوشتهاند آمده است فرد مبتلا به سویه جدید کاملاً واکسینه بوده است اما جواب آزمایش کووید این فرد پس از بازگشت از سفری سهروزه به کامرون مثبت شد.
آزمایشها نشان میدهند که این سویه دارای جهش N501Y است که اولین بار در سویه آلفا مشاهده شد و کارشناسان معتقدند ممکن است نشاندهنده سرایتپذیری بالای این ویروس باشد.نتایج مطالعهای که در مجله medRxiv منتشر شده است نشان میدهد که سویه IHU حامل جهش E484K است که میتواند آن را در برابر واکسنها مقاوم کند.
با این حال اریک فیگل-دینگ، متخصص بیماریهای همهگیر و عضو فدراسیون دانشمندان آمریکایی، با اشاره به اینکه سویه جدید مشاهده شده نیازمند بررسی بیشتر است، در توییتر نوشت: «این کشف لزوماً به این معنی نیست که چنین سویهای بهاندازه سایر گونهها خطرناک است. همواره انواع جدید و گونههای متفاوت ویروسها کشف میشوند، اما لزوماً به این معنا نیست که خطرناکتر و نگرانکنندهتر باشند.»
او با بیان اینکه «آنچه جای نگرانی دارد قدرت تکثیر ویروس است» افزود: «در صورتی باید اعلام نگرانی کنیم که سویهای مانند امیکرون به وجود بیاید که بسیار مسری است و مشمول مصونیتهای ایجادشده پیشین نمیشود؛ بنابراین فعلاً باید با بررسیهای آزمایشگاهی بیشتر، ببینیم این گونه جدید در کدام دسته قرار میگیرد».
گویا چهره های جدید کووید-19 در حال خودنمایی هستند و این جهش ها ویروس کووید-19 را به یک ویروس دو هزار چهره تبدیل کرده است که باید هر روزه منتظر جهش ها و سویه های جدید آن با ویژگی های متفاوت باشیم و زندگی را در کنار این ویروس ادامه دهیم. تزریق دوز سوم واکسن، زدن ماسک، رعایت شیوه نامه های بهداشتی و رعایت فاصله از مهمترین و ساده ترین راه حل های مقابله با امیکرون، آی اِچ یو و سویه های جدید کووید-19می باشند که همه مردم باید این موارد را رعایت کنند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
والدین مراقب باشند با توجه به استفاده فراوان از فضای مجازی در آموزشها و انجام بسیاری از امور به صورت غیرحضوری، این فضای مبهم و ناشناخته فرزندان آنها بهسوی اعتیاد اینترنتی سوق ندهد. با تعطیلی مدارس و انجام آموزش های غیر حضوری شاهد افزایش استفاده از اینترنت و فضای مجازی از سوی دانش آموزان هستیم که این امر علاوه بر آسیبهای جسمانی میتواند آسیبهای روانی نیز در پی داشته باشد که اعتیاد اینترنتی یکی از آسیبهای روانی این امر است.
عدم کنترل زمان، تأثیر منفی بر دیگر بخشهای زندگی، بیاهمیتی به گذر زمان، تمایل و علاقه شدید به چت و بازیهای آنلاین، پناه بردن به اینترنت در هنگام بروز مشکلات، احساسات چندگانه، استرس و اضطراب از نشانههای اعتیاد اینترنتی است. زمانی که کودکان ما دو یا سه مورد از این علائم را از خود بروز دهند باید گفت در آستانه اعتیاد اینترنتی قرارگرفتهاند، لذا داشتن برنامه برای محدودسازی استفاده آنها از اینترنت و مدیریت آن یک ضرورت است. آموزش از راه دور و آنلاین نباید بهگونهای باشد که تمام وقت دانشآموزان در فضای مجازی بگذرد، ازاین رو هم معلمان و خانوادهها باید به این موضوع توجه داشته باشند که این آموزش باید محدود به زمان مشخصی باشد، تا دانشآموزان باقی وقت خود را در فضای حقیقی بگذرانند؛ لذا خانواده ها از آموزش های حضوری استقبال کنند و دانش آموزان را با رعایت شیوه نامه های بهداشتی و تزریق واکسن به حضور در مدرسه تشویق نمایند.
گرفتاری دانشآموزان به اعیتاد اینترنتی میتواند در آینده مشکلات جدی را برای والدین، سیستم آموزش و جامعه به باور آورد. لذا ضروری است که مسئولین و متولیان امر در این خصوص فرهنگ سازی و آموزش های لازم را توسط رسانه ها و صدا و سیما به خانوادهها انجام دهند و آنها را با این تهدید پنهان آشنا سازند.
استفاده از اینترنت به دلیل جذابیتهای کاذبی که برای کاربران ایجاد می کند، به آرامی آنها را به خود معتاد می سازد و می تواند نیازهای روانی و هیجانی آنها را تأمین کند، بنابراین جایگزین کردن شبکههای اجتماعی روی اینترنت به جای حضور و تعامل با افراد در دنیای واقعی، باعث خواهد شد که ارتباطات اجتماعی و عاطفی کاربران مختل شود، به هر حال اعتیاد به شبکههای اجتماعی موضوعی است که بسیاری از ما آن را در خود می یابیم و باید دیر یا زود برای مدیریت آن قدم برداریم.
گسترش فضای مجازی در حوزه روابط فرزندان و والدین تغییراتی ایجاد کرده است که از جمله آن می توان به کاهش نقش خانواده به عنوان مرجع، کاهش ارتباط والدین با فرزند، شکاف نسلی به دلیل رشد تکنولوژی، از بین رفتن حریم بین فرزندان و والدین و ایستادن در برابر یکی از والدین یا هر دو اشاره کرد و چه بسیار زوجینی که به دلیل آسیبهای فضای مجازی، کارشان به طلاق و جدایی کشیده است.
یکی از مشغولیات و دغدغه های نسل امروز ما استفاده بیش از حد از اینترنت و شبکه های فضای مجازی است، این مشکل که بیشتر جوانان و میان سالان را درگیر کرده به تازگی در نوجوانان هم بیش از پیش رسوخ کرده و باعث به وجود آمدن مشکلات بیشتری شده است.
در بین این فعالیتها در فضای مجازی سوءاستفادهها و گزارشهایی نیز وجود دارد که محتواهای نامطلوب در گروههای کلاسی، همکلاسی و گروههای دوستان برای همدیگر ارسال میکنند که اینها از نظر رفتاری میتواند خطرساز و باعث آسیبهای رفتاری و اخلاقی باشد.
والدین برای ایمنی از مخاطرات موجود در فضای مجازی در قدم اول سعی کنند سطح معلومات خود از فضای مجازی را بالا برده و خطرات این فضا را بشناسند و متناسب با این خطرات آموزشهای لازم را به فرزندان خود بدهند. همچنین حفظ حریم خصوصی خود و دیگران، عدم ارتباط با افراد بیگانه در فضای مجازی، عدم ارسال اطلاعات شخصی و هویتی برای افراد ناشناس، عدم بازکردن لینکهای مشکوک، خودداری از اعتماد به افرادی که هنوز هویت آنها برای ما احراز نشده و پرهیز از دوستیابی اینترنتی، همگی از موضوعاتی هستند که والدین باید نسبت به آموزش آن به فرزندان اقدام کرده و هشدارهای لازم را در این خصوص به آن ها گوشزد کنند.
تاثیر پذیری کودکان از محیط بیرونی و حتی فضای مجازی بیشتر از بزرگسالان است ؛ برای همین است که وقتی به کودکی کتاب می دهیم صفحه اول را که می خواند دیگر نمی تواند صفحه دوم را مطالعه کند، چرا که حواسش پرت می شود یا خسته می شود و می خواهد به سراغ مطلب دیگری برود، به خاطر این است که مغز این کودکان تربیت شده است تا مطالب کوتاه و گذرا را دنبال کند و این از آسیب های اعتیاد به اینترنت است. البته این مشکل برای بزرگسالان هم به وجود می آید ولی برای کودکان به خاطر تاثیرپذیری بیشتری که از محیط دارند بیشتر رخ می دهد.
بدون تردید ، مدیریت زمان استفاده دانش آموزان از فضای مجازی را یکی از راه های پیشگیری از اعتیاد اینترنتی می دانند. فضای مجازی میتواند برای دانش آموزان هم فرصت و هم تهدید باشد و نظارت والدین بر این رفتار میتواند تهدیدهای آن را به فرصت تبدیل کند. استفاده دانشآموزان از فضای مجازی برای دریافت مطالب آموزشی و درسی از مزایا و فرصتهای این فضا است، اما به دلیل کمبود نظارتها، بیتوجهی و سهل انگاری برخی از والدین، برخی مشکلات نیز در این روزها به وجود آمده است که این امر نیاز به برنامهریزی و نظارت بیشتر از سوی خانوادهها دارد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
جستارگشایی:
« افت تحصیلی را میتوان نزول از یک سطح بالاتر به سطح پایینتر یا کاهش فعالیت درسی و مطالعهی دانشآموز در یک دورهی تحصیلی، نسبت به دورهی تحصیلی قبلی در نظر گرفت. پژوهشگران در سالهای گذشته عوامل اجتماعی و خانوادگی را اصلیترین دلیل در افت تحصیلی دانشآموزان میدانستند و در درجات بعدی عوامل آموزشی و فردی را در نظر میگرفتند، اما امروزه با بزرگتر شدن جوامع بشری عوامل دخیل در افت تحصیلی دانشآموزان نیز بیشتر شده است. افت تحصیلی دانشآموزان بیشتر از هر کسی والدین آنها را دچار اضطراب و نگرانی میکند، مخصوصاً اگر دانشآموزان نزدیک به ایام کنکور باشند، این نگرانی بیشتر اوج میگیرد» .
متعاقب فراخوان دبیرستان شهیدستان کرج برای برگزاری جلسه آسیب شناسی آموزشی دروس «جامعه شناسی و فلسفه و منطق» ، ۲۷ شهریور تعدادی از مدرسین پیشکسوت استانهای البرز و زنجان در دروس جامعه شناسی،فلسفه و منطق به دو صورت حضوری و مجازی به فراخوان شهیدستان پاسخ مثبت داده و در نشستی دوستانه به آسیب شناسی کارشناسی علل افت تحصیلی نمرات دانش آموزان سال دوازدهم در رشته علوم انسانی پرداختند.
آنچه در ذیل می خوانیم چکیده ای از مباحثات جلسه سه ساعته مذکور می باشد.
واقعیت آنست که متاسفانه معدل نمرات دانش آموزان علوم انسانی در کل کشور و به ویژه استان البرز در دروس جامعه شناسی و فلسفه و منطق نمره ناپلئونی ۱۰ می باشد.
* رباب غفاری دانش آموخته ارشد فلسفه و کلام اسلامی و "سرگروه آموزشی فلسفه در ناحیه ۳ کرج" به عنوان اولین نفر باب بحث را چنین باز می کند:
به نظر من باید تدریس فلسفه از متوسطه اول شروع شده و در ضمن شامل دانش آموزان ریاضی هم باشد. متاسفانه مؤلفین دروس دبیرستان اساتیدی هستند که از کف کلاسها و حال و هوای آموزش و پرورش بی اطلاعند و بین مدرسین فلسفه و مؤلفین درک و فهم مشترکی از سرفصل ها و مطالبی که باید تدریس شود وجود ندارد.
وی از نبود دبیران تخصصی و همچنین عوض شدن بی قاعده کتب انتقاد کرده می افزاید: تغییر مداوم کتب فلسفه معلم ها را در دو راهی تدریس و شرکت در کلاس های ضمن خدمت سرگردان کرده است. ما در سطح ادارات و مدارس معمولا فاقد برنامه راهبردی بوده و با روزمرگی گذران می کنیم . سر مدیران زیادی شلوغ بوده و برخی از دبیران عافیت طلب با فوروارد مطالب آماده دیگران رفع تکلیف کرده و تن به تولید محتوا نمی دهند. دبیران ما اکثرا بازنشسته بوده و عمدتا متخصص نیستند و این عدم تخصص عملا عدم تعهد را دنبال خواهد داشت .
* رقیه شاهری ارشد علوم قرآنی خود را آچار فرانسه آموزش و پرورش عنوان کرده می افزاید: رابطه خوبی با بچه ها داشته و در اکثر رشته ها کلاس های شاد و مفرحی با دانش آموزانم برگزار می کنم.
وی از تغییرات سریع و بی ضابطه کتب فلسفه و منطق انتقاد کرده می افزاید: من اغلب در مدارس خاص تدریس می کنم. در مدارس خاص دانش آموزان مطالبه گر هستند.
وی می افزاید:
فلسفه و منطق دروس سنگینی هستند ولی من با این که دبیر تخصصی نیستم ولی با بیان ساده و ساده سازی مفاهیم کتاب، کلاس را برای دانش آموزان بی انگیزه و فراری از مباحث پیچیده فلسفی مفرح و قابل تحمل می نمایم.
وی ۵۰ درصد دلیل افت تحصیلی در دروس فلسفه و منطق را دانش آموزان بی انگیزه و الباقی تقصیرات را متوجه نوع تدریس دبیران می داند.
شاهری معتقد است که:
دروس رشته انسانی برعکس تلقی عامه؛ مفهومی و اداراکی هستند نه حفظ کردنی .
* حبیب از مدرسین جامعه شناسی شهیدستان در باره چرایی و چگونگی فرایند افت تحصیلی دانش آموزان پایه دوازدهم انسانی می گوید: تعریف افت تحصیلی از منظر یونسکو عبارت است از: « تکرار پایه، ترک تحصیل زودرس، کاهش کیفیت آموزشی و تحصیلی فراگیران »
حداقل دو نوع افت تحصیلی آشکار (کمی) و افت تحصیلی پنهان (کیفی) قابل تفکیک می باشد.
سعیدی عوامل موثر بر افت تحصیلی را در دو بخش "دانش آموزان و خانواده" همچنین "مدرسه و وزارت آموزش و پرورش" تقسیم کرده می گوید: عوامل انگیزشی، مشکلات خانواده و مسائل روحی روانی دانش آموزان از زیر شاخه های بخش نخست هستند. اگر آموزش و پرورش نخواهد مسیر تباهی را سیر کند چاره ای جز به روز رسانی و اصلاح ندارد.
وی از عدم تطبیق محتوای دروس با نیازهای واقعی ، مرتبط نبودن دروس با اولویت های ذی نفعان، تغییرات مکرر کتب،متناسب نبودن امکانات با مطالبات،عدم دخالت دبیران در تالیف کتب، ارزشیابی نامناسب و جذاب نبودن دروسی مانند جامعه شناسی را از دلایل افت تحصیلی عنوان می نماید.
سعیدی از عدم تامین معیشتی معلمان و پناه آوردن به شغلهای نامرتبط،نامناسب بودن اولیا و شرایط اقتصادی و اجتماعی برخی از دانش آموزان، حاشیه نشینی و فقدان تفریحات لازم، استاندارد نبودن سوالات آزمونهای نهایی، استرس و اضطراب، بحران بلوغ و تنزل ارزش علم به عنوان دیگر آیتم های افت تحصیلی در تمام دروس به ویژه جامعه شناسی برشمرد.
سعیدی در پایان از رفع محرومیتهای مختلف، استاندارد سازی سوالات نهایی، رفع شکافهای فرهنگی و کنترل آسیب های اجتماعی را از عوامل کاستن از افت تحصیلی عنوان نمود.
* مسعود فرهیخته از فعالان صنفی و مدرس جامعه شناسی نیز معتقد است که: مثلث خانواده، دانش آموز و معلم قربانیان پایه چهارمی به نام سیاستهای حاکم بر آموزش و پرورشند.
وی می گوید: اعتقادی به بی انگیزگی و بی استعدادی دانش آموزان ندارم. دانش آموز لوح سفید و مطهری است که در اختیار ماست . ما حقوق می گیریم که دانش آموزان را نسبت به مقوله تعلیم و تربیت آگاه و تشویق کنیم ولی ما معلمین معمولا اسیر کتب سیاست زده شده و با تدریس وارونه حقایق عملا درس شجاعت، حق طلبی و مطالبه گری به دانش آموز نمی دهیم. رسالت ما سنگین بوده و باید با هنر معلمی تهدیدات را به فرصت تبدیل کنیم. امروز دانش آموزان در برخی موارد از ما جلوترند ما با مسئولین زوار دررفته، عموما بی سواد و طالبین وضعیت فعلی طرفیم.
امروز معلم جامعه شناسی در رشته تخصصی خود نمی تواند تعریف درستی از واژه هایی چون « لیبرالیسم، اومانیسم، سکولاریسم» و... به دانش آموز ارائه نماید.
در یک کلام امروزه در مدارس هنر عشق ورزیدن تدریس نمی شود. معتقدم برای کاستن از افت تحصیلی در درس جامعه شناسی باید چند کار ویژه انجام دهیم :
- کتب جامعه شناسی باید توسط تیم کارشناسی معلمان خاک کلاس خورده تالیف شود نه اساتید بی خبر از کف کلاسها.
- عنصر شادی در مدارس به ویژه مدارس دخترانه غایب است . باید شادی و امید به مدارس پمپاژ گردد.
فرهیخته با انتقاد از جذب معلم به جز از مجاری دانشگاه تربیت معلم و دانشگاه شهید رجایی می گوید:
اصل ۳۰ قانون اساسی مبنی بر رایگان بودن تحصیل تا مقطع دیپلم باید احیا شده و برای اجرای این اصل مغفول بودجه لازم به آموزش و پرورش اختصاص یابد. معلمها باید از لاک دفاعی خود خارج شده و مطالبات به حق خود را جار بزنند و همچنین اجرای اصولی مغفول چون اصل ۳۰ را از دولت ها مطالبه نمایند.
فروزنده مستوفی نویسنده و شاعر، دانش آموخته فلسفه و دبیر پیشکسوت ناحیه ۳ نیز از مسیر مجازی به ما ملحق شده می گوید: با توجه به فراخوان شهیدستان کرج و با توجه به تجربه ای که در گذشته داشتم مطالبی را به عرض می رسانم.
سال ۸۶ در دومين همايش علمي سرگروه هاي فلسفه و منطق استان هاي سراسر كشور با عنوان « جلسه بررسي علل افت تحصيلي در دروس فلسفه و منطق » که در زنجان برگزار گرديده به عنوان سرگروه فلسفه استان شرکت کردم . در آن جلسه از تجربیات دیگر همکاران استفاده بسیار بردم که علل افت ، در درس فلسفه و منطق در چند بند خلاصه می شد.
ساختار آموزشی و بي توجهي به رشته علوم انساني و به طريق اولي به جايگاه فلسفه و منطق در نظام آموزشي و عدم همخوانی با سایر دروس این رشته که بر حفظیات تکیه دارد و ...، مشکلات موجود در سازماندهی دبیران ، نامتناسب بودن حجم کتابهاي اين دروس با زمان آموزشی و زبان قدیمی متون و اصطلاحات مربوطه مسائل وابسته به معلم و عدم تخصصی بودن معلمان این دروس و عدم استفاده از روشهای نوین تدریس مسائل مربوط به دانش آموزان نظیر مشکلات خانوادگی و استرس امتحان و ... که البته در نشست راه حل هایی هم ارائه گردید که به نظر من برای حاضران در جلسه مفید بود ولی الان در سال ۱۴۰۰ مطالب دیگری به ذهن می رسد که به عنوان فرصت از آن می توان استفاده کرد. در مدارس خاص دانش آموزان مطالبه گر هستند.
فضای مجازی با همه ی تبعات منفی که ممکن است داشته باشد فرصتهای بی نظیری در اختیار معلمان به عنوان دغدغه مند ترین افراد که درصف مقدم آموزش و تربیت دانش آموزان قرار می دهد و یکی از آنها ایجاد اتاق فکر مجازی همکاران در رشته های مختلف است که در آن با استفاده از تولید محتواهای مناسبی که در ارائه دروس موفقیت آمیز عمل کرده اند و تحلیل ونقد آنها می توان بهترین نتایج را کسب کرد فارغ از آن که این گونه اتاق فکرها به فضای فیزیکی نیاز ندارند و اعضا فارغ از انگ زدن به دانش آموزان در پی حل مشکل افت تحصيلي آنها هستند و برنامه ریزی جهت برگزاری مسابقات منطقه ای در این رشته ها با پیشنهاد و نظر این همکاران می تواند صورت گیرد تا همکاران در ارتقای دانش و سایر موارد مکمل هم باشند همچنین طرح های تشویقی جهت ایجاد انگیزه همکاران در این گروهها برنامه ریزی گردد و شایسته سالاری جایگزین روابط در این خصوص باشد که خود یکی از راه های ایجاد انگیزه رقابت سالم بین همکاران خواهد بود. »
جلال باقری دانش آموخته ارشد فلسفه از دانشگاه تهران و مدرس پیشکسوت فلسفه در مدارس استان زنجان نیز به صورت مجازی در بحث افت تحصیلی درس فلسفه مشارکت جسته و دلایل افت تحصیلی را در این رشته به شرح زیر بیان می کند.
1- غامض بودن ذاتی مباحث فلسفی
2 - نداشتن انگیزه نسبت به مسائل فلسفی از طرف دانش آموزان
3- کمبود معلمین و اساتید وارد در آموزش فلسفه و منطق که رشته تحصیلی آنها فلسفه محض بوده باشد ،دراین زمینه باید گفت: اکثر معلمین فلسفه معلمان الهیات و دینی هستند و پرواضح است که "فاقدشئی نمی تواند مُعطی شئی باشد .
ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش
4- -نداشتن اطلاع از اهمیت دانش فلسفه و بخش های متعددآن (فلسفه سیاست،اخلاق، هنر و........) و تاثیر آنها در جنبه های مختلف زندگی انسانی
5- کم بودن ساعات اختصاص یافته به فلسفه و منطق درهفته که از ۲ ساعت درهفته برای هر کدام تجاوز نمی کند.
یکی از همکارانی که در ارتباط مجازی به بیان نظرات خود پرداخته و البته نخواست که هویتش قید شود معتقد است: عنصر شادی در مدارس به ویژه مدارس دخترانه غایب است . باید شادی و امید به مدارس پمپاژ گردد.
« از زبان معلمی که رشته اش فلسفه نبوده ولی عاشق نظریه ها ی شیرین فلسفی بود، فلسفه خیلی شیرین و جذاب ولی فکر کنم مطالب کتاب برای دانش آموزان خیلی خیلی سنگین، بجز عده کمی از دانش آموزان که فلسفه را دوست دارن ودرس مهم انسانی به حساب می آورن. بقیه دانش آموزان انسانی دررابطه با نظریه مختلف فلاسفه این کتاب رو درسی سخت وگسترده می دانند که هر درش تقریبا ۲ الی۵ جلسه نیاز به تدریس ویادگیری داره و متاسفانه بدون کاربرد بعد از پایان سال،،، این مطالب به چه درد دانش آموزان می خوره بیشتر دانش آموزان که عشق وحس فلسفی ندارند از همان دروس ۵ و۶ فلسفه که نظریه ها مختلف با بیان سنگین شروع میشه فلسفه رو می بوسن وکنار می گذارن این واقعیت تلخ که نه تنها در مورد فلسفه بلکه دروس ریاضی وفیزیک وشیمی علوم تجربی وبسیاری از دروس دبیرستان»
در پایان نشست سامیار رودباری از دانش آموزان علوم انسانی نیز به نمایندگی از دانش آموزان نظرات خود را در خصوص دلایل افت نمرات دروس فلسفه و منطق و جامعه شناسی را چنین بیان می کند:
دبیران ما اکثرا بازنشسته بوده و عمدتا متخصص نیستند و این عدم تخصص عملا عدم تعهد را دنبال خواهد داشت . من تاکنون در خانه درس مدرسه نخوانده ام. در منزل به مطالعه آزاد می پردازم و سعی می کنم درس را در کلاس یاد بگیرم .آموزش و پرورش ما مریض بوده و نیازمند به روز رسانی است. آموزش و پرورش فنلاند از صفر سالگی تا ۱۸ سالگی برای دانش آموزان برنامه مدون و کاربردی دارد از آموزش لباس پوشیدن تا ست کردن کت و شلوار .
در یک کلام اگر آموزش و پرورش نخواهد مسیر تباهی را سیر کند چاره ای جز به روز رسانی و اصلاح ندارد.
ادامه دارد
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در مطلب گذشته اشاره کردم ( این جا ) که در زمان کنونی قدرت انتخاب دانش آموزان در کسب یادگیری متنوع و متکثر گشته است.در ادامه برای تبیین دیدگاه مذکور مطالبی ارائه می گردد.
یکم: در هم تنیدگی و شبکه ای شدن جامعه و ارتباطات جدید و ریزوماتیک و اتصالات گسترده جوامع به یکدیگر تحت تاثیر عواملی همچون جهانی شدن ، باعث ایجاد فرصتهای متنوع و متکثر در انتخابهای انسانها شده است.در این میان دانش آموزان هم تحت تاثیر این جریانات فرصت انتخابهای متعدد را پیدا کرده اند. ایشان دیگر خود را محصور در انتخابهای محدود گذشته نمی بینند و هر گونه اجبار و اکراه در انتخابهای خود را مخل به سبک زندگی کنونی می دانند .
دوم: سرعت تحولات جوامع به مدد استفاده از بستر فضاهای مجازی شبکه ای به طرز شگفت آوری در حال افزایش است.این تحولات سریع در دل خود واجد دو مکانیسم است.مکانیسم اول تردید به انتخابهای گذشته را زیاد می کند و نوعی واگرایی با سنتهای گذشته را تشدید می کند و مکانیسم دوم نوعی همگرایی نسبت به تحولات سریع جدید و آینده را نشان می دهد. دانش آموز امروزی متاثر از این تحولات سریع ارتباطش با گذشته کمتر شده و با ملاحظات جدید ارتباط قوی تری برقرار می کند.
سوم: سرعت توسعه و پیشرفت آموزش و پرورش به نسبت بخشهای دیگر جامعه کندتر بوده است.و این البته به علت محافظه کاری ذاتی نظامهای تعلیم و تربیت رسمی تمرکز گراست. آموزش و پرورش به شدت متمرکز و ایدئولوژیک ما توان هضم و فهم تحولات جدید را ندارد، لذا در حالت برزخی ناشی از عدم فهم مفاهیم جدید است. و این خود به بی عملی سازمان یافته منجر خواهد شد.
چهارم: وجود پارادایم آموزش در بستر فضای مجازی ، باعث ایجاد تکانه های سهمگین در تعریف مفاهیم گذشته همچون معلم، مدرسه، آموزش و غیره شده است.در واقع کارکردهای نهاد تعلیم و تربیت و اجزای آن تحت تاثیر این تحول به شدت دچار لکنت سیستماتیک شده است. چنین شرایطی فرضیه مرگ مدرسه و مرگ معلم را به صورت جدی مطرح می سازد .
با عنایت به دلایل چهارگانه فوق الذکر ، و با توجه به ابزارهایی که دنیای مدرن کنونی در اختیار دانش آموز قرار داده است انتخابهای آنها هم متنوع و متکثر خواهد بود.
امروزه دانش آموزان با محدودیت ها و انحصارهای گذشته روبه رو نیستند .
آموزش و پرورش امروز ما دیگر نمی تواند تا ابد دست برتر را در تعلیم و تربیت داشته باشد. و برای اینکه بتواند بخشی از انتخابهای امروز دانش آموزان باشد ، نیاز به پوست اندازی و تحولات بنیادین دارد. تحولاتی که خود نیز واجد فرصتها و انتخابهای متعدد باشد.بی تفاوتی نسبت به تحولات در حوزه تعلیم و تربیت از طرف نظام آموزش و پرورش رسمی ، به دانش آموزان این حق را می دهد که برای تعالی و رشد خود انتخابهای دیگری برگزینند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید