صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

موانع توسعه پایدار در ایران و نقش آموزش در تولید سرمایه اجتماعی

   معاني رشد، پيشرفت و توسعه با هم فرق دارند. اگر رشد و پيشرفت با توسعه همراه نباشد ، تکامل به وجود نمي آيد. (مثل کودکي که معلول ذهني است، بزرگ مي شود، بالغ مي شود ولي ...).

چرا کشور ما توسعه پيدا نمي کند : چون بيشتر درآمدها و هزينه صرف کنترل ها مي شود.براي رسيدن به توسعه نياز به تحمل سختي ها داريم. چون توسعه بزرگي مي خواهد، گذشت مي خواهد، صبر، تحمل و تعامل مي خواهد.

در کل اگر به همراه رشد و پيشرفت ، توسعه پيدا نکنيم خطرناک مي شويم.

آلمان 5 برابر ايران خودرو دارد و در سال کمتر از 3000 نفر کشته مي دهد ولي ما بيش از 25000 نفر.

فرض کنيد توسعه مانند يک کارخانه است که از ان دو محصول توليد مي شود:

رفاه و رضايت.

براي توليد توسعه يعني رفاه و رضايت به  4 سرمايه نياز داريم.

براي تولد رفاه به سرمايه اقتصادي و سرمايه انساني نياز داريم.

براي توليد رضايت به سرمايه اجتماعي و سرمايه نمادين نياز هست.

سرمايه چيزي است که خلق ارزش مي کند (هم فيزيکي است و هم معنوي). سرمايه ، سرمايه ها را جذب مي کند.

در جامعه اي که توسعه اتفاق نيفتاده است ، پول و رفاه باعث رضايت نمي شود.

براي رشد و پيشرفت نياز به سرمايه اقتصادي است و براي توسعه نياز به سرمايه اجتماعي و سرمايه نمادين.

سرمايه اجتماعي وقتي ايجاد مي شود که با هم هستيم. کارهاي تيمي، خيريه ها، انجمن ها، حزب، همياري، رقص قومي، موسيقي محلي. سرمايه اجتماعي باعث نشاط، شادي، مدارا و... مي شود.

سرمايه نمادين زماني ايجاد مي شود که سرمايه قبلي به مرز شهرت و افتخار برسند. مانند استاد فرشچيان، برج ايفل، اپل، نوروز و...

سرمايه نمادين چه کار مي کند؟

1- قيمت خود را بالا مي برد و ارزش وابسته هاي خود را هم بالا مي برد.

2- در ثبات رشد مي کند،

رابطه ها را قانون مند مي کند و اخلاق را نهادينه مي کند.

3- در بي ثباتي باعث ايجاد آرامش مي شود.

پس تا آنجا که مي توانيد در خود و جامعه خود سرمايه نمادين ايجاد کنيد چون آنها ارزش ها را بالا مي برند.

مولوي سرمايه ايران بود ولي ترکيه آن را تبديل به سرمايه نمادين خود کرده است.

چرا در کشور ايران توسعه اتفاق نيافتاده است؟

چون تمام توجه دولت ها براي توليد رفاه (سرمايه اقتصادي و انساني) بوده است و براي توليد رضايت (سرمايه اجتماعي و نمادين) هيچ اقدامي صورت نگرفته است.

تمام برنامه هاي ما برنامه رشد و پيشرفت بوده نه برنامه توسعه.

يکي از اقتصاددانان برزگ دنيا 30 سال تلاش کرد تا بفهمد که نطفه توسعه در کجا شکل مي گيرد. او ثابت کرد که براي رسيدن به توسعه بهترين مکان مدارس پيش دبستان و ابتدايي است.

اگر بچه ها در دوران ابتدايي توسعه نيابند کشور نيز توسعه نمي يابد!

براي توسعه نياز به مدارا، کارتيمي، صبر، قانون مندي و... است که همه اينها بايد در دوران ابتدايي ياد گرفته شوند!

کاردستي، نقاشي و ورزش مهمترين و اساسي ترين دروس بايد باشند.

ايجاد سرمايه هاي نمادين را از خانواده، جامعه و دولت بايد شروع کنيم. هر کس يک پله استانداردها را بالا ببرد سرمايه نمادينش بکنيم. اين کار را از خانواده، شهر و کشور شروع کنيم. به عنوان مثال علي دايي سرمايه نمادين کشور بود با او چگونه رفتار شد؟ نه خود او آموزش ديده بود که سرمايه نمادين باقي بماند و نه ما بلد بوديم با اين سرمايه چگونه رفتار کنيم.

در عوض ديويد بکهام به عنوان سرمايه نمادين انگيس ساليانه ميليون ها دلار براي کشورش ايجاد درآمد مي کند.
 
چه کار بايد کرد؟

ما بايد توانايي گفت و گو را در خودمان تقويت بکنيم و اين کار بايد از خانواده ها شروع شود.

نظام آموزشي ما يکي از نظام هاي آموزشي ناموفق دنيا است. بنابر اين وظيفه پدر و مادر براي تربيت کودکان توسعه يافته کمي سخت است .

بذر توسعه دو لبه دارد يکي گفت و گو و ديگري صبر. ديگر به خيريه هاي فيزيکي نيازي نيست، به همين علت خود من در حال ايجاد بنياد خيريه توسعه توانمندسازي خانواده با هدف افزايش گفت و گو، احترام، تعامل، صبر، نحوه استفاده از کاعذ و قلم و ... در اصفهان هستم.

روزنامه اطلاعات

منتشرشده در یادداشت

جایگاه پژوهش و علم آموزی در جامعه ایران و دلالی دانش

دانشگاه، که قرار بود منبع تحولات شود، این بار دچار خمودگی و مرضی شده است که همانند بسیاری از سیستم های معیوب نقش های آن دچار مشکل شده اند. وقتی پایان نامه و مقاله سفارشی می شود و کار به جایی می رسد که تیم هایی به صورت حرفه ای از این را ه پول در بیاورند، می توان گفت این نهاد رو به زوال است.

آری عمر دانشگاه یا اگر بهتر گفته شود، عمر دانش به سر رسیده و چیز دیگری به جای دانش رفته است و اگر نیک بنگریم، آن چیز پول و حس منفعت طلبانه ی مردم است. وقتی ارزش علم به ارزش پول تقلیل پیدا کند، دیگر نمی توان گفت علم فرهنگ است، بلکه علم، آن معنای خود را که از جنس فکر است از دست می دهد. در این گزارش، انگیزه ها، اعمال و بازار مربوط به مبادله ی علم با پول به صورت گزارش میدانی بحث و سپس مورد تحلیل و تفسیر قرار می گیرد.

 

شکل گیری حرفه ی علمی در میدان دانش

حسب نظر پارسونز تحصيلات دانشگاهي تماس ژرف تري با عقلانيت شناختي فراهم مي كند كه در نتيجه ي آن، فرد به شناخت مقولات پيچيده تر و منطقي تر از دنيا توفيق مي يابد و دانشجو جامعه پذيري با دنياي كسب و کار را در آن تجربه می کند[i] كه بالضروره براي دانشجويان متوجه همان نهادهاي علمي مشروعي است كه طبق نظر وبر به صورت متعهدانه اي در دانشگاه ريشه گرفته اند. در ميان هزاران اتفاق ممكن هر كنشي مي تواند انتخابي عقلاني تلقي شود كه مي تواند به صورت يك بازي راهبردي شكل بگيرد[ii] .

از اين رو آن چه را كه كنت، ماركس و پارسونز ساختارهاي اجتماعي يك كنش ميدانند، بورديو به صورت ميداني از كنش تلقي كرد كه علاوه بر سودهاي عقلاني و تعهد دانشگاهي يك فرد، به منش و تعهد دانشگاهي و حتي لذت علمي او نيز شكل مي دهد[iii]. لذا او انسان دانشگاهي را در ميداني تصور مي كند كه براي حل مشكلات اوليه ي زندگي اش به سوي يك خبرگي تنظيم شده اي سرمايه گذاري مي كند و با شركت در بازي هاي مجاني آكادميك و لذات علمي براي حضور در اين ميدان ساخته مي شود[iv].

اين ميدان همان شرايطي است كه يك انسان دانشگاهي در آن حضور دارد و به بازي هاي عقلاني مي پردازد، تعهد مي ورزد و بر اساس تفسير خود از نظام اجتماعي و ميزان اجتماعي شدنش كنش مي كند. لذا ميداني كه دانشگاه شكل مي دهد، فضايي تعاملي است كه سخنراني استاد و  ميهماني هاي انجمن هاي دانش در آن شكل مي گيرد تا موقعيت اش را براي افرادي كه با وي در تعامل هستند بيان كند[v]. اين فضاي تعاملي كه مورد توجه گافمن است، همان طور كه گيدنز اشاره نموده بود، فضايي خيالي جامعه دانش بنيان را شكل مي دهد.

 

ارزش شدن یا نشدن علم در ایران

تغيير در تقاضاي ورود به دانشگاه ناشي از تغيير در ساخت جامعه بوده و شرايط موجود در نظام بازار و آموزش تغيير كرده است. شرایطی در زمان اين تحقيق برای جوانان  ايراني وجود داشته که این عوامل انگیزشی معقول به نظر می ­رسد. در سال­ های دهه­ ی هفتاد، عمده­ ی بیکاران فارغ­ التحصیل متوسطه بودند و تفاوت درآمد قشر دانشگاه دیده نیز محسوس بود[vi] با این حال اقبال جامعه ایرانی علی رغم بافت اجتماعی که به علم و دانش ارزش قائل است، تحت تأثیر منزلت جویی مردم است تا جایی که دیده می شود اکثریت جامعه منزلت خود را در انتخاب رشته و نام دانشگاه نشان می­ دهند. از سویی اولویت اول بیشتر تقاضاها نسبت به دانشگاه کسب منزلت بوده و هدف تحصیل در مرتبه ی دوم قرار دارد[vii].

در چنین شرایطی زندگی علمی دانشجویان به خصوص در دوره های پایین تر، همراه با این صورت می گیرد که یک دانشجو به دنبال طی تجربه ­ای هدفمند دست به خلاقیت زده خود را به صورت یک عنصر با ارزش دانشگاهی ببیند. در این اثنا او می داند که بایستی با فكر و جست و جوگري تمایز خود را از جامعه حفظ کرده و بر اراده ی علمی خود پا فشارد[viii]. اما در چنین شرایطی که علم باید به صورت ارزشی برای کنشگران دانشگاهی مورد توجه قرار بگیرد، چنین ارزشی فقط تا بیست سالگی صورت گرفته و بعد از آن و در تجربه ی دانشگاهی و توأم با بزرگتر شدن این افراد، نمی تواند موجب این شود که ارزش های عام برای کنشگران فزونی گیرد. همچنین علم نتوانسته است چندان که باید بر ارزش های اجتماعی کنشگران خود در دانشگاه موثر باشد علی الخصوص در زمینه ی اخلاقی آن[ix].

از چنین دامنه های اجتماعی دانشگاه است که یکی از اندیشمندان کنونی مطالعات فرهنگی فرآیند تولید علم و یا دانشگاهی شدن را همانند نوعی آماده خوری یا مکدونالیزم نامیده است. به نظر عباس کاظمی، فرآيند تجاري شدن علم، در يكي دو دهه اخير شكلي از اقتصاد را در جامعه پديد آورده كه نه محصول سياست‌هاي رسمي بلكه ناشی از ايده ی «پول ساز بودن علم» نه بدان صورت كه در جوامع سرمايه داري وجود دارد، بلكه به شكلی طعنه آميز صورت گرفته است. لذا به جاي آن كه علم، توليد ثروت كند، ابزاري شده است براي كسب درآمد و در نتیجه بازاری سياه از علم در ایران شكل گرفته است كه توليدات علمي كاذب در آن شكل مي‌گيرد[x].

نوع دیگری از دیدگاه وجود دارد که به وجود آمدن چهره های دانشگاهی و پیروان آن ها را محصول نوکیسگی فرهنگی می داند. از این نظر تخریب نظام‌های اجتماعی به وسیله سودجویان و نوکیسه هایی در حوزه های اقتصادی و فرهنگی متوجه نظام‌های رسانه‌ای، آموزش و پرورش، دانشگاهی، سلامت و بهداشت شده و اثر خود را در رفتارهایی بیمارگونه از رواج لمپنیسم در زبان، توهین و افتراهایی سطحی ولی بی‌پروا گرفته تا خرید و فروش مدارک دانشگاهی و از توهمات نژادپرستانه و ادعاهای بی‌معنا در عرصه اقتصادی گرفته تا بی‌اخلاق‌ترین مبادلات پولی نظیر تجارت بر اعضای‌های بدن‌، گذاشته است[xi].

مردم شناسی انتقادی قصد دارد به رویکردهای عمیق تر و واقعیت های زیرین جامعه رفته و با هدف رهایی بخش در خصوص آگاهی کاذب موجود در جامعه روشنگری کرده و آن ابعاد از روابط انسانی و ارزش ها را که در حین تعاملات آن ها در میدان مورد مشاهده می بیند، در این جهت به کار گیرد. از این منظر، عناصر قدرت و سلطه در این میان قابل مشاهده و تفسیر بوده و در نتیجه می تواند به روش انتقادی نظام های معنایی ناشی از آن را در رفتارهای فرهنگی مردم مشاهده کند[xii]. آن چه در این تحقیق مد نظر بوده، توصیفی میدانی از تعاملات و انگیزه های مردم در میدان علم موجود در شهر اردبیل است که در اثر آن ارزش های علمی و مبادلات آن ها مورد بررسی و تفسیر قرار می گیرد. لذا نخست گزارشی میدانی از ورود ان دسته از مردم به میدان علمی تهیه می شود که در جهت ساختن ارزش های وارونه از دانش حرکت می کنند و سپس تعاملات آنان به صورت نمونه های قابل مشاهده بیان می شود. در نهایت، یک بازاندیشی در زمینه ی چنین تعاملاتی صورت می گیرد تا معنای به دست آمده از این رفتارها را مورد نقد قرار دهد. 

 

کنشگر چگونه زیر پوست منزلت علمی نفوذ می کند؟

« دیگر مانند گذشته نیست که فقط دانشجویان درس بخوانند و یا فقط با روش یادگیری درس خوانده شود. مقاله و تحقیق حتی به مدارس هم سرایت کرده است و این شیوه ی یادگیری به سبک پژوهش از سالها پیش مورد توجه دانشگاه ها و مراکز تحصیلی مختلف قرار گرفته است. اما ظاهرا به جای پژوهش، مردم سعی می کنند این تکلیف را از طریق راهکارهای جادویی حل کنند».

« جلو دانشگاه می ایستم و می بینم همه جوان و با جنب و جوش هستند و انگار از چله ی مدرسه برای تحصیل در دانشگاه رها شده اند. اما برخی از دانشجویان به ویژه در مقاطع بالاتر میان سال هستند و در برخی دانشگاه ها هم کلا میان سالان و افرادی که شاغل هستند تحصیل می کنند. یکی می گوید: امروز دیگر دیپلم بودن یک حالت خارج از گود بودن دارد و باید همه درس بخوانند».

« شخص دیگری می گوید: دیگر دیپلم ها را استخدام نمی کنند و حتی برای منشی هم در آگهی ها زده اند لیسانس و فوق لیسانس؛ چندی پیش نگهبان را هم از میان لیسانسیه ها استخدام کردند و همه ی مردم اعم از فقیر و پولدار شرط اول زندگی شان تحصیل است. من هم به این امید درس می خوانم که به جایی برسم».

«دیگری در بازار شاغل است و می گوید که من الان هم کار می کنم و هم مدرک تحصیلی عالی دارم و به زودی می توانم این موقعیت را دگرگون کنم. اما معتقد است اشتغال او در بازار به شیوه ای سنتی صورت می گیرد و هیچ تغییری در شیوه ی تجاری خود نداده است. او از مقاله و کارهای علمی می گوید اما تحلیل های وی در خصوص جامعه و زندگی، متکی به بافت اجتماعی روزمره است».

« فرد دیگری می گوید وقتی به خواستگاری رفتم، مادر دختر معتقد بود که دخترش باید تا دکترا درس بخواند و شوهر وی هم باید همین اندازه باشد. فرد دیگری می گفت: من رفتم خواستگاری ولی چون دیپلمه و بازاری بودم، همه ی دخترانی که متناسب با طبقه اجتماعی ام بودند را دیدم و آن ها دانشجو بودند و امکان قبول من را نداشتند و مجبور شدم دانشجو شوم و در کنار کار، تحصیل هم بکنم ».

...

« فردی می گوید: آمدم دانشگاه درس بخوانم اما ظاهرا فقط درس خواندن نیست و اساتید از ما کارهای تحقیقی هم می خواهند ولی شرایط برای تحقیق مهیا نیست. خریدن کتاب های متنوع پول زیادی می خواهد و مراکز علمی هم کتابخانه های وسیعی ندارند. مجلات علمی نمی آیند و وصل شدن به بانک نشریات خارجی هم به آسانی میسر نیست. در دانشگاه هم امکان استفاده ا نشریات برای همه کسی میسر نیست».

« نگارنده به جهت مشغله کاری خود از سال ها پیش دانشجویانی را که هنگام تهیه ی کتاب می دید مورد پرسش قرار می داد و آن ها معتقد بودند به راحتی نمی توانند کار پیدا کند و به همین خاطر باید بر آشناها و دوستان تکیه کند و در حد امکان از مقالات و توصیف توانایی ها هم بهره ببرد، اما این توانایی ها به خودی خود کافی نیستند. حتی برخی به تدریس در دانشگاه دل بسته اند در حالی که رشد معکوس جمعیت دانشجویی هم آغاز شده است ».

« دیگری می گوید در فلان سازمان آشنا دارم و با همدیگر مقاله ای نوشته ایم. یکی دیگر هم اتکا به اساتیدی دارد که در دانشگاه با آن ها همکاری می کند. فردی دیگر، با اساتید کتاب منتشر کرده و در دانشگاه تدریس می کند. شخصی هم مقالاتی در زمینه ای متشر کرده و اسامی زیادی از مدیران دانشگاه را بر رو ی نام خود چپانده است ».

« آن ها بدون قرارداد رسمی، فعالیت حرفه ای بازاری برای اجرای پایان نامه انجام می دهند. یکی از آشناها فایل پایان نامه را به نگارنده داد و انتظار مقاله ای با عنوان مشترک داشت. علی رغم این که نام مقاله و متن آن به هم نمی خوردند، با صفای قلبی اعلام کرد که بخشی از داده های آن واقعی است و بقیه شبیه سازی شده است ».

...

« صبح یک روز، یکی از افرادی که تحصیل می کند، با اتکا به منزلت اجتماعی اش به نگارنده تلفن زده و بدون توجه به امکان، مقاله ای برای حل معضل تکلیف درسی بر گردن محقق می نهد و می گوید: من هم به خاطر مدرک گرایی مجبور به تحصیل شده ام. متاسفانه امروز هر کس مدرک پایینی داشته باشد دیگر نمی تواند در جامعه رشد کند».

« فرد دیگری می گوید: به علم و دانش علاقه مند است ولی چون نوشتن پایان نامه سخت و استرس زا است می خواهد آن را به وسیله ی کس دیگری تمام کند. کار و زندگی روزمره و مشکلات شخصی او را درگیر کرده و به پایان نامه و مقاله نوشتن نمی رسد و متاسفانه استاد دانشگاه متوجه این کاستی ها نیست. ».

« فرد دیگری، مرتبط با موقعیت های کلیدی شهر، روزی به طور اتفاقی می گوید من هم در حال نوشتن پایان نامه هستم و در عین حال او همواره در حال کار و ارتباطات تجاری است و از دفاع و مقاله هم حرف می زند، تا جایی که می توان گفت او نوع جدیدی از زندگی دانشجویی را پیش روی می نهد. ».

« نگارنده به تدریج چندین نفر را دید که با چنین ذهنیتی به سوی تجارت و سفارش دادن پایان نامه می پرداختند. کاسب هم سعی می کرد آنان را با حداقل هزینه و بهترین کار راضی کند. نکته ی جالب این بود که برخی از آنان که هنوز انجام یک پایان نامه را تجربه نکرده بودند، اعمال سلیقه کرده و بر این کاسب خرده گیری می کردند ».

«آن ها معتقدند که استحقاق رشد علمی و منزلت اجتماعی را دارند. به علاوه آن ها خود را مستحق تحصیل می دانند و معتقدند همه رشد کرده اند و من نیز باید بتوانم از مدرک لازم بهره مند شوم. به تدریج تعداد شان فزونی گرفته است و رشد علمی و یا کسب مدارک تبدیل به یک الزام در زندگی روزمره شده است، برخی از کهنسالان هم چنین شده اند».

« یکی از این ها، در محل کار، با ژست و کت شلوار تمیز و مرتب و با منش تحصیل کرده و محقّ مقامات اداری رفت و آمد می کند و همواره هم معتقد است به جایگاه اصلی اش نرسیده است. او می گوید "من هم فوق لیسانس دارم ولی نمی دانم چرا دیگران بیشتر از من مورد توجه اند و باید من هم به روابطم اضافه کنم". اما ظواهر چنینی می نماید که در نگارش مقاله هم دست دارد و از او به عنوان نویسنده مقاله ذکر خیر می شود ».

« نام شخصی را در اکثر مقالات می توان دید و او به خاطر نفوذ اجتماعی خود و تعاملاتی که با دانشجویان دارد، اسمش بر سر مقالات می رود، گاه تا حدی که مقاله به مراتب از رشته ی علمی وی فاصله دارد.  فرد دیگری نیز می گوید: علم لب کلام است و نوشتن مقاله و پایان نامه، یک بازی بیش نیست، انسان باید آن نکته اصلی را بداند و بتواند در جامعه به کار گیرد. ».

« داستان شیرینی که محقق در آن زندگی می کرد این بود که روزی یکی از مقام های دانشگاهی روزی مجادله ای تلفنی داشت. او بر سر معامله زمین با تلفن حرف می زد و بحثی مربوط به چک را پیگیری می کرد، در نهایت رو به محقق کرده و گفت: فکر می کنند ما در دانشگاه هستیم و زبان این ها را نمی دانیم ».

 

شکل گیری بازاری برای نفوذ اطلاعات به جای دانش

« وقتی محقق وارد مرکز تجاری که سرشار از واحدهای تجاری چاپ و تکثیر می شود، متوجه می شود که همه مراکز از مفاهیم قانونی برای بازاریابی استفاده می کنند. اما کافی است یک ساعت در آن جا بنشیند و ببیند مبادله ها بر سر چه چیزی صورت می گیرد. ظاهرا قانونی برای بسیاری از معامله ها وجود ندارد و همه ی کارها در لوای تایپ و صفحه آرایی انجام می گیرند ».

« البته دیگر مشتریانی که صرفاً کارت ویزیت و یا پرینت تحقیق سفارش بدهند دیگر وجود ندارند. توسعه ی این بازار چنان بی رویه بوده نیاز به تجارت های جدیدتری هم داشت. لذا دیگر روز فردی که در مغازه ای در زیرزمین پاساژ می گذرد، به جای تهیه ی جزوات علمی و پژوهش ها به تهیه ی سریع مقاله هایی آن هم به فاصله ی یکی دو روز برای دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد صورت می گیرد ».

« موج دانشجویانی که مراجعه می کنند، از نیاز به تهیه ی مقاله و پایان نامه دم می زنند. در مواردی کاربری نرم افزارهای رایانه ای برای تحلیل و گزارش تحقیق. خارج از زیرزمین، در کافی نتی که کاملا رو به خیابان و قانون است، مردی نشسته و برای دانش آموزان هم مقاله می نویسد، دو صفحه ای و سه صفحه ای به عنوان تکلیف درسی. مادران می آیند و سفارش تکلیف فرزندان را می دهند».

«  نگارنده مدت ها با فردی زندگی کرده و تعاملات وی را در زمینه ی نوشتن مقالات و پایان نامه ها دیده است. او مقاله های متعدد از طریق دست کاری و دست یابی بر اطلاعات نوشته و مقالات را از طریق داده های پیدا شده کار می کند. یکی از کارهای رسمی وی تهیه ی پایان نامه بود. کار وی که به خاطر کمبود درآمد رسمی صورت می گرفت، توجیهی بازاری و سودنگرانه هم داشت ».

«علاوه بر این، با چندین فرد که به طور حرفه ای و از طریق ایمیل و ارتباط با مراکز تجاری چاپ و تکثیر و مغازه های کوچک پرینت کامپیوتری در حول و حوش دانشگاه ارتباط دارند، روزگاری را گذری کرده است. زندگی روزمره ی آن ها سفارش گرفتن و تهیه ی مقاله و تحلیل و حتی نوشتن پایان نامه می گذرد. یکی از آن ها پول زیادی به دست آورده و حتی میان دانشجویان به این کار شهره است تا جایی که با همین هزینه می تواند مراتب بالاتر تحصیلی را هم طی کند ».

«  آن ها و نگرش ها و اطلاعات موجود در کامپیوترشان به میزان زیادی در تولیدات شبح علم جامعه نفوذ دارد و به راحتی می توانند از معضل عناوین تکراری گذر کرده و در انتخاب موضوع به موقعیتی کلیدی هم برسند. آن ها عنوان می دهند، پروپوزال می نویسند، موضوع انتخاب می کنند و در واقع هم کار استاد راهنما و هم کار دانشجو را انجام می دهند. آن ها گزاره هایی که شاید حقیقت هم نباشد تولید می کنند و می فروشند ».

« نویسندگان مقالات و پایان نامه ها، اصل موضوع تحقیق و کنشگری دانشگاه هستند. آن ها تنها غایب جلسه ی دفاع و ارائه ی مقاله هستند. آن ها را می توان به صورت یک روح پنهان در کنش دانشگاهی احساس کرده و اطلاعات و مقولات تولیدی شان را که در دست دانشجویان در حال رد و بدل شدن هست، مشاهده کرد. با این ها بعید به نظر می رسد نتیجه ی اطلاعاتی که ارائه می دهند، گزاره ی علمی بوده باشد ».

 

نیهیلیسم تجربه ی علمی یا مصادره منزلت اربابی در میدان دانش

در کنار تغییر شیوه ی آموزش به مدل پژوهشی آن، که حتی به کودکان ابتدایی هم سفارش می شود، به جای ایجاد فرهنگ مطالعه و پژوهش و افزایش استفاده از پژوهش، صرفا به تئوری و دکترین سفارش پژوهش توسط معلمان و مدرسان دانشگاه بسنده می شود و انگار پژوهش هم مشقی دوباره و حل تمرینی دیگر بار است. از این رو بسیاری از پایان نامه ها، تبدیل به مشقی شده اند که دیگر ضرورتی ندارد فرد خود آن را بنویسد. تایپ و تحلیل های نرم افزاری و چپاندن اسم فرد بر روی تحقیق می تواند مدافع کاملی برای اجرای تحقیق توسط فرد بوده و نمره لازم را به چنگ آورد.

اما این روش آسیبی را به جامعه و مدل یادگیری آن ایجاد کرده است. در نهاد یادگیری مردمی خلق می شوند که ادعای دانش و تحصیلات تکمیلی هم دارند، اما ان جنس ناب تحقیق که سختی و مشقتی را باید طی کرده و به شناخت علمی برسند را از طریق پول به دیگری سفارش می دهند و برخی برای این مسئله از مقام و منزلت که هم راستای پول هست نیز استفاده می کنند. لذا دیگر نبودن کاربرد دانش، به جهت عدم استقبال جامعه ی سنتی نیست، بلکه شرایط شبه مدرنی که ایجاد شده است نیز زبان علم و یادگیری جدید را نمی فهمد. اکثر افراد معتقدند که علم سخت و نامرئی است ولی انگار به جهانی جادویی هبوط کرده اند که مدام باید با مبادله ی علمی رشد کنند. 

ماهیت دانشجو و هروله ی او از دنبال مجلات و سایت های علمی و تهیه ی کتاب و نوشتن مقاله بودن دگرگون شده و همه چیز به تجارت اطلاعاتی تبدیل می شود که در چند کامپیوتر و در محل های خاصی در شهر وجود دارند. بخشی از فارغ التحصیلان هم از این آب گل آلود ماهی می گیرند و ثروت و منزلت خود را افزایش می دهند.

آری، دانش تبدیل به حرف هایی مبهم و رازآلود می شود و به تدریج این اعتقاد مردم که علم قابل اتکا نیست و تجربه ارزش دارد، اهمیت می یابد، چرا که علم دیگر از طریق تجربه به دست نمی آید و معامله می شود. آن ادعا که علم باید توسط تعهد و درد زایمان به دست بیاید، دیگر وجود ندارد، علم را بادِ "پول"  از زیرزمین های پاساژ و کافی نت ها به ارمغان می آورد.

در این حیث، جامعه دوباره به سمت ارزش های مادی برگشته است و دانشگاه موقعیت علمی خود را از دست می دهد. بخشی از دانشجویان همچنان به رشد و تکاپو می پردازند و پس از فارغ التحصیلی چشم انتظار سیاست گذاری های محلی هستند که دانش های پوشالی قرار است برای آنان تجربه کند. بازار، سازمان ها و دانشگاه ها پر از عناوین دهان پر کنی است که آدم از دور رعب می کند و از نزدیک، وهن می کند. تعداد آدم هایی که ادعای منزلت علمی و شخصیت دانشگاهی دارند زیاد شده است. جلوی هر نامی با چند واحد تدریس کردن واژه ی "استاد" می درخشد و هر فردی ادعای مالکیت معنوی علم را دارد، اما از خود علم در شهر خبری نیست.

بخشی از مردمی که به مبادله و کسب درآمد می پردازند، گزاره هایی می فروشند و به برخی دانشجویان می دهند که آن ها را ترقی می دهد ولی نه خود مسئول این گزاره ها هستند و نه دانشجویان. لذا به تدریج انبار پایان نامه ها و همایش ها تبدیل به سخنانی بی معنی می شود و مدرک و منزلت همچون مبلمان و موقعیت محلی خانه تبدیل به ارزشی اجتماعی می شود که در افزودن ارزش محله هیچ تفاوتی ندارد. زمین، مادیات و پول جامعه را پر می کند و این واقعیت که پول مسئول مستقیم منزلت اجتماعی و قراردادهای علمی شود، رونق می گیرد.

 

نتیجه: مرگ دوباره ی سقراط

سقراط، دقیقاً در چنین جامعه ای مرد. وقتی گزاره هایی که حقیقت نما بودند تولید می شد و موقعیت استدلال ضعیف بود. اما چنین جامعه ای امروز و از طریق دانش بی بنیاد تولید می شود. دانشی که جز اطلاعات و گزاره هایی پوشال نبوده و به جملاتی بی معنا تبدیل شده است. علم و دانش در بازارهای تجاری که به خاطر فقر تولید و کار ورد کرده و گسترش پیدا کرده معامله می شوند.

مردم منزلت های پوشالی را با واژه هایی چون کارشناسی ارشد و دکترا کسب می کنند و آن ها را مانند هیچ به دست می آورند. ولی در عوض تجربه ی خود را با دست به دیگری سپرده و پول هم می دهند، تجربه ای که به گور مادیات می رود. اما این بار، اگر سقراطی به میدان بیاید، او را علمی خواهد کشت که خود دعوی همچون سقراط دارد و استدلال آن را بدون تجربه و با خرید تحلیل های نرم افزارهای دهن پرکن کسب کرده است.

لذا دانش به مثابه ی تجربه و دانشمند همچون انسان جست و جوگر در چنین شرایطی جایی ندارد و به تدریج کسانی خواهند توانست امتیاز علم و مواهب آن را به دست گیرند که منزلت ها را صاحب شده اند و به دروغ به منزلت دانشمندی رسیده اند.

[i]  روشه، گی، 1391، جامعه شناسی تالکوت پارسونز، ترجمه عبدالحسین نیک گهر، تهران: انتشارات نی، چاپ اول

[ii] برت، پاتریک، 1389، نظریه های جامعه شناسی در قرن بیستم، مترجم، محمد خانی، تهران: رخداد نو، چاپ اول

[iii] جمشیدی ها، پرستش، 1386، ديالكتيك منش وميدان در نظريه عمل پير بورديو، نامه علوم اجتماعی ، شماره 30

[iv] بوردیو، پیر، 1390، نظریه کنش دلائل عملی و انتخاب عقلانی، تهران: نقش و نگار، چاپ سوم

[v] ریتزر، جورج، 1392، مباني نظريه جامعه شناختي و ريشه هاي كلاسيك آن، مترجم: شهناز مسمي پرست، تهران: ثالث، چاپ دوم

[vi] فرجادی، غلامعلی، ۱۳۹۰، آموزش عالی و بیکاری تحصیل کرده­ها، مسائل اجتماعی ایران، تهران، انتشارات آگه، چاپ سوم

[vii] شالچی، وحید، ۱۳۹۲، عطش منزلت در جامعه ایرانی، مجله جامعه شناسی ایران، دوره چهاردهم، شماره 2، (56-30)  

[viii] زینالی اُناری، محمد، 1393، توصیف تأویلی از زندگی دانشجویی در دانشگاه های اردبیل، طرج پژوهشی معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی

[ix] توسلی، غلامعباس، نهال ریاضی، 1391، علم و توسعه علمی بررسی میزان پذیرفته شدن ارزشهای علم از سوی عاملان توسعه ی علمی، مطالعات توسعه اجتماعی ایران، سال پنجم، شماره 1

 [x] مصاحبه با عباس کاظمی، 1394: نهم آبان، مك‌دونالديزه شدن آموزش عالي، روزنامه اعتدال

[xi] مصاحبه با ناصر فکوهی، 1394: چهارم آبان، نوکیسه‌های فرهنگی، لمپن‌های روشنفکر! ، خبرگزاری ایسنا

[xii] محمودپور، احمد، 1390، روش تحقیق کیفی ج1، تهران: نشر جامعه شناسان، چاپ اول

انسان شناسی و فرهنگ

منتشرشده در پژوهش

جایگاه پژوهش در مدرسه و تقویت معلم پژوهنده و مدرسه پژوهنده  پیچیدگی های مسائل آموزشی و تربیتی سبب شده تا استوار ساختن هرگونه فعالیت در این حوزه بر یافته های پژوهشی به صورت یک الزام درآید. در دنیای امروز نمی توان آموزش را جدای و مستقل از پژوهش در نظر گرفت چرا که این دو مستلزم یکدیگرند. پژوهش و یافته های حاصل از آن به شناسایی نیازها و مسائل موجود در نظام آموزشی و محیط های مرتبط با آن شامل خانوده، جامعه، و سازمان های مختلف پرداخته و راه حل ها و خط مشی های اساسی و مورد نیاز را در اختیار متولیان امرقرارداده تا براین اساس به تصمیم گیری وبرنامه ریزی بپردازند. در چنین حالتی یافته های پژوهشی به معلمان کمک می کند تا شیوه های آموزشی وتربیتی خود را در جهتی صحیح و کارآمد تنظیم و هدایت کنند و نتایج یادگیری را در کلاس های درس خود هرچه بیشتر بهبود بخشند.

مدیران و مسئولان مدرسه نیز با اتکا بر نتایج پژوهش های مربوطه می توانند در مدیریت و رهبری هر چه بهتر مدرسه و افزایش اثربخشی آن گام بردارند. با کمک پژوهش می توان کاستی ها و نقاط ضعف رویکردها و شیوه های گوناگون آموزش و تدریس، ارزشیابی، مدیریت و سرپرستی، برنامه ریزی و سیاست گذاری ها را شناسایی نمود ودرجهت اصلاحات مورد نیازحرکت کرد.

در واقع باید گفت که اقدامات و فعالیت های پژوهشی در حوزه ی تعلیم و تربیت می تواند متوجه بهبود بخشیدن به فرآیندهای آموزشی و تربیتی در سطح مدرسه و یا در پی ارائه راهکارها و راه حل های لازم به سازمان های آموزش و پرورش باشند تا عملکرد خود در حوزه های مختلف را بهبود بخشند. علاوه براین مطالعات پژوهشی می توانند با مشارکت در ساخت و تولید دانش بومی و جهانی، علاوه بر پاسخگویی به نیازهای داخلی، جایگاه نظام آموزشی کشور را در سطوح منطقه ای و بین المللی ارتقا بخشیده و سهم آن را از مالکیت علمی جهانی افزایش دهد. این مسائل همگی لزوم توجه جدی به امر پژوهش را در نظام های تعلیم و تربیت خاطرنشان می سازد.

با این حال علی رغم اینکه بخش های مرتبط با امرپژوهش نظیر شورای تحقیقات سال ها در ادارات آموزش و پرورش دایر و مشغول فعالیت بوده و اقدامات مفیدی نیز از سوی آن ها صورت می گیرد و درگفتمان حال حاضر نظام آموزشی مرتب بر مفاهیمی چون مدرسه ی پژوهنده و معلم پژوهنده تاکید می شود و نیز با توجه ویژه ای که به مسئله ی پژوهش و ارتقای جایگاه آن در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش معطوف گردیده اما هنوز شاهد شکاف بزرگی در پیوند بین آموزش و پژوهش هستیم و بسیاری از معلمان، مدیران، و دیگر عوامل مدرسه به دلایل مختلفی از جمله مهارت های ناکافی، عدم حمایت مادی و معنوی از سوی مدرسه و سازمان، عدم وجود فضای مناسب درمحیط مدرسه، دغدغه های کاری و اقتصادی، و بسیاری عوامل دیگر انگیزه ی لازم را جهت پرداختن به مطالعه و پژوهش دارا نیستند.

شاید بتوان گفت یک مسئله ی عمده که موارد فوق را تحت الشعاع قرار می دهد عدم توجه به اختصاص جایگاه مناسب در ساختار سازمانی مدرسه به امر پژوهش است. به سخن دیگر سیستم مدرسه بایستی درزیرمجموعه ی خود دارای نهادی متولی امر پژوهش باشد. وجود و حضور یک مرکز یا کمیته پژوهشی که با مشارکت معلمان، مدیران و دیگر افراد ذیصلاحدرون مدرسه تشکیل می شود می تواندپیوند هر چه بیشتر بین فرایندهای تعلیم وتربیت و پژوهش های مربوطه ودر نتیجهتوسعه و بازسازی نظام مدرسه بامحوریت پژوهندگی را سبب شود.

 

 ایجاد و توسعه ی کمیته های پژوهشی درون ساختار مدارس می تواند به طور کلی سه هدف عمده را دنبال کند:

  •  شناسایی و پاسخ گویی به نیازهای آموزشی، تربیتی، و سرپرستی در سطح مدرسه :

از آنجا که هر مدرسه به لحاظ ساختار سازمانی و جمعیت شناختی و نیز جو و فرهنگ حاکم بر آن با مدارس دیگر تفاوت هایی دارد لذا نیازها، خواسته ها، مشکلات و چالش های مدارس ممکن است در برخی موارد متفاوت باشد. از این رو هر مدرسه نیازمند این است که متناسب با نیازها، چالش ها و منابع خود و نیز جمعیت دانش آموزی و پرسنل آموزشی خود به برنامه ریزی بپردازد. مطالعه در خصوص مسائلی از جمله شیوه های تدریس و ارزشیابی، سرپرستی و مدیریت مدرسه، مشارکت والدین و دیگر اعضای اجتماع در فرایند مدرسه، آسیب های آموزشی و تحصیلی و نیز اجتماعی و روانشناختی دانش آموزان، چالش های معلمان درباب ایفای نقش های مختلف در کلاس درس و درون مدرسه، و بسیاری دیگر می تواند به شکل مطلوبی در کمیته ای متشکل از خود اعضای مدرسه و نیز متخصصان بیرونی انجام گیرد و آگاهی بخش نیازسنجی ها و برنامه ریزی ها باشد. کمیته ای که محوریت فعالیت خود را بر پژوهش متمرکز می کند می تواند در قالب یک اجتماع یادگیری سبب تبادل تجارب این افراد شده و بدین صورت دغدغه های و چالش های مختلف جهت انجام مطالعات و نیز ایده های حاصل از تجربیات جهت گره گشایی از مشکلات شناسایی و کاربردی گردند.

 

  • آگاهی بخشیدن به سیاست گذاری ها و برنامه ریزی ها در سطح سازمان :

عدم تعاملات کافی بین سطوح تصمیم گیری و برنامه ریزی در سازمان و مجریان آن تصمیمات و برنامه ها از جمله نقدهایی است که می توان به نظام های آموزشی متمرکز وارد ساخت. اهداف، تصمیمات، سیاست ها، و برنامه ها غالبا در رده های بالای سازمان اتخاذ و به سطوح پایین دیکته و نسخه می شوند.

در چنین حالتی غالبا مسائل بسیار اساسی و مهم در حوزه آموزش و پرورش افراد جامعه مغفول می ماند چرا که به نقش تاثیرگذار معلمان و دیگر عوامل فعال در صف مقدم نظام آموزشی توجه کافی نمی شود. غفلت از دیدگاه ها و تجارب کسانی که در ارتباط و تجربه مستقیم با فضای مدرسه و کلاس هستند وعدم کاربست آنها در تصمیم گیری ها، سیاست گذاری ها و برنامه ریزی ها سبب می شود تا طرح ها و اقدامات اعمال شده در نظام آموزشی چندان موفقیت آمیز نبوده و گاه حتی با شکست مواجه شود.

یک نکته مهم در این باره این است که عدم تعامل بین نیروهای صف و متولیان برنامه ریزی و تصمیم گیری سبب شکاف و تضاد در دیدگاه های طرفین و درک اشتباه از اقدامات و برنامه ها و در نتیجه خطاهای اساسی در کاربست آنها در سطح مدرسه می‌شود. موفقیت برنامه ها و سیاست ها همواره مستلزم وحدت فکری و عملی نیروهای صف و مسئولان و تصمیم گیران است.

بنابراین الزامی است تا با تشکیل کمیته های پژوهشی در مدارس، نیازها وچالش های واقعی شناخته شده و تجارب زیسته ونقطه نظرات معلمان و مدیران مستند گردند و از آن ها برای آگاهی بخشیدن به فرآیندهای مهم و اساسی در سطوح مختلف سازمان استفاده گردد. چنین اقدامی از این لحاظ نیزحائز اهمیت است که به معلمان و دیگر عوامل مدرسه امکان می دهد تا صدای خود را به گوش مسئولان و متولیان رسانده و این خود گامی است اساسی در جهت تقویت فضای دموکراتیک و روابط متقابل و برابردر نظام آموزشی کشور؛ نظامی که خود در پی تربیت انسان هایی آزاداندیش و شهروندانی قانون مدار و مسئول است و لازمه ی آن بهره مندی از معلمان ومربیانی است که قادرند در سلسله مراتب بوروکراتیک سازمان خود با افراد سطوح بالاتر تعامل سازنده داشته باشند.

 

  •  مشارکت در ساخت و تولید دانش بومی و جهانی :

پرداختن به مسائل گوناگون در حوزه های مختلف آموزش و پرورش افراد جامعه به شیوه ایی نظام مند و در قالب کمیته ای سازمان یافته که می تواند پایگاهی از اطلاعات و یافته ها را ایجاد کرده و در دسترس همگان قرار دهد سبب می شود تا مدارس نه صرفا مصرف کننده ی دانش که خود سازنده و منبع آن باشند. از آنجا که اجتماع مدرسه را اعضای واقعی جامعه تشکیل می دهند (دانش آموزان، خانواده ها، معلمان، ...) لذا هرگونه مطالعه در این جمعیت به آگاهی بخشی در باب ابعاد مختلف کل جامعه مربوط می شود و یافته های حاصل از آن می تواند درخدمت  شناسایی و حل مسائل جامعه قرار گیرد. از این منظراقدام به فعالیت های پژوهشی در ساختار مدرسه می تواند به تولید نوعی دانش بومی خصوصا در حوزه تعلیم و تربیت منجر شود. از سوی دیگر بخشی از دانش مربوط به حوزه ی تعلیم و تربیت مستقل از ویژگی های بومی و محلی بوده و بیشتر جنبه ی جهانی دارد. از این رو مطالعه و پژوهش در این باب می تواند توان و میزان مشارکت کشور را در ساخت دانش جهانی تعلیم و تربیت افزایش داده و در نتیجه سبب ارتقای جایگاه علمی آن در سطوح منطقه ای و بین المللی گردد.

با توجه به مطالب مطروحه می توان دریافت که ایجاد یک ساختار پژوهشی در سازمان مدرسه و در قالب کمیته ای متشکل از معلمان، مدیران، متخصصان، و دیگر اعضای علاقمند در اجتماع امری ضروری و جدی است و باید توجه داشت که بدون تلاش برای برقراری چنین ساختاری، نمی توان انتظار داشت تا تحقیق و جست و جوگری به رکن اساسی تعلیم و تربیت در نظام آموزشی بدل گردد. 


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در پژوهش

پول ، سواد را نمی تواند بخرد .

خودتان را به حماقت نزنید !

 

منتشرشده در آموزش نوین

گروه اخبار / این پژوهش رابطه میان منفی بافی و میران تصادفات رانندگی را نشان می دهد .

گفتنی است ایران از نظر تصادفات ناایمن رانندگی در بین ۱۹۰ کشور جهان، در رتبه ۱۸۹ است !

منتشرشده در پژوهش

نکات روان شناسی و نشخوار فکری  گروه اخبار /

«لیلا بابامرادی»  اظهار کرد: نشخوار افکار آزاردهنده‌ای که مربوط به اتفاقات گذشته است هیچ دردی را دوا نمی‌کند، جز این‌که ذهن فرد را ضعیف کند و او را از انجام درست امور روزمره بازدارد.

در واقع ، کسی که دائم حواسش پرت است و به زبان عامیانه فکرش مشغول است، نمی‌تواند هیچ‌یک از وظایفش را به‌درستی انجام دهد، هم‌چنین همیشه احساس خستگی می‌کند.

 این روان‌شناس ادامه داد: وقتی برایمان اتفاق بدی می‌افتد باید دوران نقاهت را بگذرانیم تا عواطف‌مان کارکرد عادی خود را به دست آورد، اما پس از طی کردن این مدت، فکر کردن به آن‌چه برایمان رخ داده، علاوه‌بر احساس ندامت سلامت روحی و جسمی را نیز به خطر می‌اندازد.

در واقع باید نتایج حاصل از پیشامدهای زندگی را برای خود درس عبرت قرار دهیم تا دیگر تکرار نشود، اما نشخوار فکری را کنار بگذاریم و با امید به آینده، گام‌های محکم‌تری برداریم.

 وی افزود: ذهن انسان شبیه رایانه‌ای است که به برخی از فایل‌های ذخیره ‌شده آن نیازی نیست. علاوه بر این، می‌توان افکار مخرب را به ویروسی تشبیه کرد که همه حافظه و یا بخشی از توانایی‌هایی فرد را مختل می‌کند.

در واقع ذهن هر کسی بیشتر اوقات نیازمند برنامه‌ریزی جدید و پاک‌سازی فایل‌هایی است که دیگر نیازی به مرور آن‌ها ندارد. از این‌رو، هر فردی باید به شیوه خودش، برای رهایی از افکاری که تاریخ مصرف‌شان گذشته برنامه‌ریزی داشته باشد.

 بابامرادی خاطرنشان کرد: متأسفانه برخی افراد افکار منفی خود را مانند گنجینه‌ای، گوشه ذهن حفظ می‌کنند و اعتقادشان این است که «باید همیشه یادم بماند تا تکرار نکنم»، اما اشتباه‌شان را بارها تکرار می‌کنند و هر دفعه سرخورده‌تر می‌شوند.

در حالی که اگر یک‌بار برای همیشه عمیقاً به آن‌چه رخ داده بیندیشند و درس عبرت بگیرند، نیازی به نشخوار فکری نیست و می‌توانند با فراغ بال و سلامت روح، مسیر جدید را پیدا کنند. ( ایسنا )

منتشرشده در آموزش نوین

گروه اخبار / معاون متوسطه وزارت آموزش و پرورش با بیان اینکه شیوه امروز آموزش زبان انگلیسی در ایران یک برنامه به روز و جهانی است، گفت: تدریس زبان انگلیسی در کشور ما دیر آغاز می شود و محیط حمایت کننده وجود ندارد.

جایگاه تفکر نقادی و نظام استدلالی در نظام آموزشی ایران  به نظرمی رسد‌‌‌ مقوله نظام فکری و منطقی استد‌‌‌لال ؛ د‌‌‌ر روند‌‌‌ فراگیری د‌‌‌انش و کسب توانایی حل مسئله و خلاقیت بسیار مهم وبنیاد‌‌‌ی است .

د‌‌‌اشتن یک چارچوب منظم و سازمان یافته  استد‌‌‌لال ؛ حلقه مفقود‌‌‌ه ای است که د‌‌‌ر سیستم آموزشی و د‌‌‌انشگاهی و محیط‌های آکاد‌‌‌میک و علمی کشورما به شد‌‌‌ت  احساس می‌شود‌‌‌. د‌‌‌رتئوری‌های علمی پیچید‌‌‌ه نیز نوع نظام استد‌‌‌لالی‌ای که شما د‌‌‌رآن به تفکر؛ به‌خصوص د‌‌‌رباره سوالاتی که با چرا شروع می شوند‌‌‌؛ پرد‌‌‌اخته اید‌‌‌ می تواند‌‌‌ منجر به د‌‌‌اد‌‌‌ن پاسخ هایی متفاوت به پرسش‌هایی یکسان بشود‌‌‌. د‌‌‌ر صورتی که د‌‌‌ر بین این پاسخ ها فقط یکی قابل پذیرش است.

بامثالی د‌‌‌ر فیزیک نظری این مقوله را بیشتر توضیح می‌د‌‌‌هم. د‌‌‌ر نظام استد‌‌‌لالی فیزیک کلاسیک زمان مفهومی مطلق د‌‌‌اشته و یک بازه زمانی د‌‌‌ر تمام جهان و تمام چارچوب‌ها یکسان است؛ اما باعد‌‌‌م توفیق این نظام استد‌‌‌لالی د‌‌‌ر توضیح برخی پد‌‌‌ید‌‌‌ه های فیزیکی مانند‌‌‌ مد‌‌‌ارگرد‌‌‌ش عطارد‌‌‌ به د‌‌‌ور خورشید‌‌‌  و یا ماهیت و سرعت نور؛ اینشتین نظام استد‌‌‌لالی د‌‌یگری د‌‌‌ر فیزیک پد‌‌‌ید‌‌‌ آورد‌‌‌ (فیزیک نسبیتی) که تاکنون  د‌‌‌ر توضیح پد‌‌‌ید‌‌‌ه های اخترفیزیکی موفق پیش بینی و عمل‌کرد‌‌‌ه‌ است .

د‌‌‌رنظام  استد‌‌‌لالی اینشتین زمان نسبی بود‌‌‌ه و بازه‌های زمانی د‌‌‌ر همه جای هستی یکسان نیست . حال تاثیر این رویکرد‌‌‌ها را د‌‌‌ر باورهای عرفی و مذهبی حاکم برجامعه نیز مشاهد‌‌‌ه می کنیم که موجب پیش پند‌‌‌اری هایی می‌شود‌‌‌ که د‌‌‌ر روند‌‌‌ فراگیری د‌‌‌انش ناسازگاری هایی را د‌‌‌ر ذهن فراگیرند‌‌‌ه به وجود‌‌‌ می آورد‌‌‌ چرا که از قبل پاسخ هایی را به چراها و سوالات ذهن فراگیرند‌‌‌ه می د‌‌‌هد‌‌‌ که د‌‌‌رتناقض با آموختنی جد‌‌‌ید‌‌‌ قرارمی گیرد‌‌‌.

گام بعد‌‌‌ شیوه استد‌‌‌لال کرد‌‌‌ن است که باید‌‌‌ د‌‌‌رست و د‌‌‌ر مسیر د‌‌‌ست یابی به پاسخی صحیح و منطقی و مورد‌‌‌ پذیرش عقل سلیم باشد‌‌؛  به منظور کمک به حل مسئله د‌‌‌ر گام نخست و مراحل ابتد‌‌‌ایی  با پرسش سوالاتی از فراگیران و رساند‌‌‌ن آنها به تناقضاتی قابل فهم برای واد‌‌‌ارکرد‌‌‌ن شان به باز تفسیر تئوری‌های شهود‌‌‌ی و پیش پند‌‌‌اری هایشان که ازاین میان بتوان تکه های پازل را برای تکمیل آن و تشکیل تصویرنهایی استخراج کرد‌‌‌ .

به نظر می رسد‌‌‌ شیوه د‌‌‌رست استد‌‌‌لال و کشف روابط علی قابل فراگیری و به عنوان بخشی از فرآیند‌‌‌ یاد‌‌‌گیری و ارتقای د‌‌‌انش است. مجموعه علوم انسانی که نیازمند‌‌‌ توجه و بازنگری  اساسی د‌‌‌رپیشبرد‌‌‌ د‌‌‌یالکتیک و منطقی روند‌‌‌  آموزش و فراگیری نظریه ها و آموزه هاست و ضعف آن به شد‌‌‌ت موجب افت وتقلیل عرضه های این حوزه شد‌‌‌ه است د‌‌‌رحیطه علوم طبیعی یکی ازقوی ترین ابزارهای لازم برای این مقوله ریاضیات است چرا که ریاضیات خاکستری نیست؛ شفاف است .

د‌‌‌ر یک اثبات ریاضیاتی شما از بد‌‌‌یهیات با به کاربرد‌‌‌ن روش د‌‌‌رست استد‌‌‌لال به نتایجی قابل فهم برای عقل سلیم می رسید‌‌‌ .

د‌‌‌ر شیوه د‌‌‌رست استد‌‌‌لال کرد‌‌‌ن سلسله مراتب را هم باید‌‌‌ د‌‌‌رنظر د‌‌‌اشت. نظام استد‌‌‌لالی د‌‌‌ر توضیح یک پد‌‌‌ید‌‌‌ه و د‌‌‌رطی فرآیند‌‌‌ فراگیری د‌‌‌انش و پیشبرد‌‌‌ آن بسیارمهم است و بسیارد‌‌‌ید‌‌‌ه شد‌‌‌ه که د‌‌‌رمباحثات و مناسبات علمی و د‌‌‌ر طی آموزش و بازگویی یک پد‌‌‌ید‌‌‌ه یا قضیه علمی د‌‌‌رکشورهای د‌‌‌ر حال توسعه مانند‌‌‌ کشورما این مقوله مورد‌‌‌ توجه و پرورش قرارنگرفته است و د‌‌‌ر محیط‌های آکاد‌‌‌میک  نظام و چارچوب استد‌‌‌لالی د‌‌‌رستی مشاهد‌‌‌ه نمی‌شود‌‌‌ و نتیجه این نقصان هم عد‌‌‌م پرورش د‌‌‌انشجویان و د‌‌‌انش آموزان خلاق و طراح است .

روزنامه قانون

منتشرشده در یادداشت

معرفی کتاب سرپرستی و نظارت آموزشی گفتمانی عمیق از مفهوم سرپرستی  گروه کتاب و رسانه /

کتاب سرپرستی و نظارت آموزشی نوشته ی توماس سرجیوانی و رابرت استارات (2008؛ ترجمه ی عبدالمحمد طاهری و محمد شعبانی، 1393) یک راهنمای پژوهش محور برای حرفه ی سرپرستی می باشد.

مبنای کاربردهای عملی این کتاب را مفهومی از سرپرستی به عنوان یک عمل اخلاقی شکل می دهد. نویسنده در این کتاب بازتعریفی از حرفه ی سرپرستی نه در یک قالب سلسله مراتبی و سنتی بلکه به عنوان فعالیتی مشترک که تمامی اعضای سیستم آموزشی را در برمی گیرد ارائه می دهد.

این کتاب شامل هفده فصل است که در هرکدام به مباحث اساسی در حوزه های مختلف آموزشی و مدیریتی پرداخته می شود. از جمله موضوعاتی که به طور تفصیلی به آن ها پرداخته شده می توان به سرپرستی و تدریس اخلاق مدار، اجتماع یادگیری، تدریس و ارزشیابی، رشد حرفه ای و بازسازی، سرپرستی بالینی، درس پژوهی، انگیزش و رضایت مندی معلمان، وفضا و فرهنگ مدرسه اشاره داشت.

سرجیوانی با تکیه بر تجارب حرفه ای و زیسته ی خود به عنوان یک معلم و نیز از جایگاه یک استاد صاحب کرسی در دانشگاه ترینیتی به واکاوی عمیق ترین مسائل دنیای تعلیم و تربیت می پردازد.

این کتاب ارزشمند در سال 1393 ترجمه و از سوی انتشارات آوای نور منتشر گردید. این کتاب می تواند زمینه ای باشد برای مطرح گشتن هرچه جدی تر مسائل اساسی حوزه ی تعلیم و تربیت در نظام آموزشی کشور.


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در معرفی کتاب

ماده 28 اساسنامه دانشگاه فرهنگیان و مشکلات دانشجو معلمان  مقدمه و طرح مساله

یادش به خیر وقتی مادر، دیگ فسنجان را روی سه فتیله می گذاشت تا دوازده ساعت تمام به قول خودش قل بخورد خوب می دانست اگر بخواهد غذایی را که با عشق پخته است جذب اعضاء و جوارح عزیزانش شود و از خوردنش لذت ببرند باید خوب جا بیفتد ،باید زمان بر آن بگذرد.باید تمام روغن های گردویش در آن دوازده ساعت آزاد شود ، باید ترکیب مناسبی با دیگر مواد آمیخته در دیگ ایجاد کند تا وقتی سر ظهر در قابلمه را بر می دارد نیمی از اهالی محل متوجه آن رایحه بهشتی جا افتاده شوند.

اما اکنون نه از آن دیگ سفالی خبری است ،نه سه فتیله آرام پز و نه زمان برای دوازده ساعت قل خوردن و نه قلبی صاف و نه حوصله ای و نه عشق . وقتی می شود یک غذای نیم پز یخ زده را از سوپری سر کوچه گرفت و یکی دو دقیقه در ماکروفر گذاشت و پرت کرد سر میز چرا باید این همه دردسر کشید !

حکایت فوق ،قصه امروز ماست در تربیت معلم .

از دارالفنون تا دانشگاه فرهنگیان بین دو تا چهار سال وقتی  که آمد تا معلم شود به او می فهمانی که در این شغل از پول خبری نیست . هیچ وقت وضع و اوضاعش به اندازه دیگر کارمندان دولت نخواهد شد . مناعت طبع را دو تا چهار سال به خوردش می دهی ،گذشت را به خوردش می دهی ،مودب بودن را ،حیا را و همه آن خصلت هایی را که در یک کلمه می توان جمع بست ،منش معلمی .

خصلتی که مدیران دیگر دستگاه ها آرزو دارند یکی از کارمندانشان واجد آن باشند. دانش آموختگان این مراکز وقتی راه می روند، وقتی حرف می زنند و وقتی درس می دهند همه می فهمند که جا افتاده اند مثل غذای مادر روی سه فتیله...

در دهه شصت و هفتاد ، وقتی برنامه ریزان و سیاست گذاران آموزش و پرورش ،ناگهان با انبوه شاگردان بی جا و مکان آموزشی و بی معلم و دیگر امکانات روبه رو شدند ، روز هایی که مدارس سه شیفت اداره می شدند و معلمان از صبح تا شب درس می دادند در روز های جنگ و بازسازی و تحریم های کمرشکن و نفت هفت دلاری به این عقل سلیم نرسیدند که غذای آماده و به قولی فست فود را از سر کوچه تهیه کنند تا کارشان راه بیفتد .

در عوض دانشسراهای تربیت معلم را گسترش دادند و با همان دقت و وسواسی به تربیت و جا انداختن منش معلمی در داوطلبان این شغل همت گماشتند  و نتیجه آن معلمانی که نزدیک به سه دهه است با صبوری و متانت همه محدودیت های این شغل را تحمل می کنند و آن را به حساب شاگردان معصوم خود نمی گذارند.

اما امروز سیاست گذاران را چه شده است که پس ازسی سال ماده 28 را بهانه می کنند تا دانش آموختگان دیگر دستگاه ها را حاضر و آماده در ماکروفری به نام دانشگاه فرهنگیان چند روزی بگردانند و برسر سفره فرزندان معصوم این مرز و بوم بیاورند؟

 

ماده 28 چیست؟

ماده 28 یک ماده از 31 ماده اساسنامه دانشگاه فرهنگیان است که در تاریخ  6 / 10 / 90 به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید که به شرح زیر است:

"تامین بخشی از نیازهای خاص آموزش و پرورش در رشته هایی که امکان توسعه آن از طریق دانشگاه وجود ندارد ،مطابق ضوابط و مقررات وزارت آموزش و پرورش از میان دانش آموختگان سایر دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی و پژوهشی کشور و حوزه های علمیه ،مشروط به گذراندن دوره یک ساله مهارت آموزی در دانشگاه بلا مانع می باشد"

 

فلسفه وجودی ماده 28 چیست؟

از آن جایی آیین نامه اجرایی سند تحول وزارت آموزش و پرورش ،هر نوع استخدام  و تامین نیروی انسانی در این وزارتخانه را محدود به دانش آموختگان دانشگاه فرهنگیان نموده  و به دلیل محدودیت های فعلی این دانشگاه در تربیت دانشجو در برخی از رشته های شغلی  ،همان گونه که در این ماده از اساسنامه ذکر شده است ،تامین نیروی انسانی مورد نیازی که امکان توسعه آن برای دانشگاه وجود ندارد هدف اصلی طرح این ماده است.

به زعم نگارنده امکان توسعه رشته های تحصیلی زیر به دلیل نبود زیر ساخت های لازم از جمله کادر هیات علمی مجرب و امکانات فیزیکی در این رشته ها حداقل در کوتاه مدت برای دانشگاه امکان پذیر نیست:

1- رشته های فنی و حرفه ای . لازم به ذکر است آموزشکده های فنی وحرفه ای با امکانات بسیار گسترده و کادر علمی مجرب تا چند سال پیش در اختیار وزارت آموزش و پرورش بود که بخش مهمی از نیروی انسانی آموزشگاه های کشور را تامین می نمود ولی متاسفانه با عقد تفاهم نامه ای ترکمن چای مانند این مجموعه به وزارت علوم واگذار گردید.

2- رشته های شغلی اداری و کارشناسی غیر آموزشی مانند کارشناس امور حقوقی و غیره

 

موارد نقض ماده 28 در برنامه استخدامی سال 94

وزارت آموزش و پرورش بر اساس این ماده از اساسنامه در تابستان سال 94 اقدام به برگزاری آزمون استخدامی نموده که در این آزمون جمعیتی بالغ بر 170000نفر شرکت نمودند و از هر داوطلب در مرحله ثبت نام 48000 تومان دریافت نمود ؛ جمع کل مبلغ دریافتی وزارت مذکور در یک محاسبه ساده هشت میلیارد و یکصد و شصت میلیون تومان بوده است .

این آزمون جهت جذب 3700 داوطلب شغل معلمی برگزار شد که در مرحله دوم سه برابر ظرفیت ذکر شده برای گذراندن مرحله مصاحبه و گزینش اعلام گردیدند که در این مرحله نیز مبلغ 50000 تومان دریافت گردید و از آن جایی که مسئولیت مصاحبه به دانشگاه فرهنگیان واگذار شد در این مرحله مبلغی بالغ بر555میلیون تومان برای دانشگاه در آمد زایی داشته است و به استناد اظهارات سرپرست محترم دانشگاه در مصاحبه اختصاصی اعلام شده در سایت دانشگاه، از هر داوطلب پذیرفته شده حداقل دو میلیون تومان به عنوان شهریه آموزشی دریافت خواهد شد (که البته هنوز قطعی نشده است ) ولی اگر این موضوع هم امکان پیدا کند  دانشگاه فرهنگیان برای آموزش این 3700 داوطلب ،مبلغ هفت میلیارد و چهارصد میلیون تومان نقدا" دریافت خواهد نمود که البته می ماند طلب دانشگاه از آموزش و پرورش که تقریبا به همین مقدار است.

حداکثر هزینه حق التدریس برای اجرای 36 واحد پیش بینی شده برای کلاس های 30 نفره طبق محاسبه نگارنده یک و نیم میلیارد تومان برآورد شده است.لذا در صورتی که در بدترین شرایط ، دانشگاه  نتواند طلب خود خود را از آموزش و پرورش وصول کند ،حدود شش میلیارد تومان سود نموده است پس می بینید که این یک معامله برد برد است هم برای وزارت آموزش و پرورش، هم برای دانشگاه و حتی برای داوطلبان ماده 28.

پس مشکل کجاست و چه کسی ضرر می کند؟

این سوالی است که نگارنده سعی دارد در ادامه بحث بدان بپردازد.

اما همه آنچه در بند فوق ذکر شد مورد نقض ماده 28 نیست آنچه به عنوان مورد نقض این ماده انجام پذیرفته ،جذب داوطلب در رشته هایی است که در حال حاضر به عنوان برنامه درسی در دانشگاه جریان دارد .

به عبارت دیگر ، آموزش و پرورش به جای استخدام دانش آموختگان آزاد می توانست به جذب دانشجو در این رشته ها برای دانشگاه فرهنگیان بپردازد.در دفتر چه آزمون استخدامی این وزارت خانه  سه گروه شغلی در جداول جداگانه تعریف شده که به ترتیب عبارتند از الف – استادکار ب- هنر آموز ج - آموزگاری ودبیری بند ج که شامل 14 رشته شغلی ذکر شده در این دفترچه است شامل موارد زیر می باشد:

جدول شماره یک ،رشته های شغلی استخدامی مصداق نقض ماده 28 اساسنامه دانشگاه فرهنگیان

کد

رشته

ردیف

 

کد

رشته

ردیف

308

دبیر دینی و قرآن

8

 

301

آموزگار ابتدایی

1

309

دبیر زبان انگلیسی

9

 

302

دبیر تربیت بدنی

2

310

دبیر شیمی

10

 

303

دبیر ریاضی

3

311

دبیر علوم اجتماعی

11

 

304

دبیر زیست شناسی

4

312

مربی مراقب سلامت

12

 

305

دبیر عربی

5

313

مربی پرورشی

13

 

306

دبیر فیزیک

6

314

آموزگار استثنایی

14

 

307

دبیر زبان و ادبیات فارسی

7

همان گونه که ملاحظه می شود تقریبا در تمامی رشته های ذکر شده،دانشگاه فرهنگیان کرسی های فعال دارد و ضرورتی نبود تا از دانش آموختگان دانشگاه های دیگر استفاده شود.

این شیوه جذب همزمان شده است با کاهش روز افزون دانشجویان حضوری دانشگاه که زنگ خطری برای سیاستگذاران تعلیم و تربیت کشور است . جدول زیر بیانگر فرآیند جذب دانشجوی کارشناسی پیوسته در چهار سال گذشته یعنی از زمان تاسیس دانشگاه در سال 91 تا کنون است.

جدول شماره دو، فرآیند جذب دانشجو در دانشگاه فرهنگیان از بدو تاسیس

1394

1393

1392

1391

سال

5000

11000

17500

24000

تعداد دانشجو

همان گونه که ملاحظه می شود میزان جذب دانشجو در سال 94 نسبت به سال 91 حدود هشتاد درصد کاهش را نشان می دهد.

لازم به ذکر است آمار فوق تقریبی بوده و شامل دانشجویان تمام وقت کارشناسی پیوسته  متعهد خدمت در دو دانشگاه شهید رجایی و فرهنگیان است.

 

نقش ماکروفر از سوی دانشگاه فرهنگیان برای جذب شده های  سال 94 ماده 28

همان گونه که ذکر شد،دانشگاه فرهنگیان موظف است جذب شده های ماده 28 را یک سال پذیرش و آموزش دهد. صرف نظر از اینکه فرصت یک ساله برای مهارت آموزی داوطلبان بسیار اندک است .در شرایط فعلی نیز دانشگاه با تعللی که انجام داده این مدت را به نیم آن یعنی شش ماه تقلیل داده است به طوری که در حال حاضر که در نیمه نخست بهمن ماه به سر می بریم هنوز برنامه آموزشی  شروع و یا لااقل اعلام نشده است.

آخرین حکایت ها نشان از آن دارد که دانشگاه دو برنامه فشرده و باز برای این داوطلبان طراحی نموده است به طوری که بخشی از واحد های در نظر گرفته شده را از بیستم بهمن ماه لغایت پایان ترم به مرحله اجرا بگذارد داوطلبان در مهر ماه به سر کلاس ها رفته و مشغول کار شوند و نیم دیگر واحدها را به صورت ضمن خدمت و هفته ای یک روز در دانشگاه حاضر شوند.

آیا این برنامه  می تواند یک لیسانس یا فوق لیسانس  روان شناس بالینی را که در تمام مدت تحصیل خود حتی یک واحد روش تدریس نگذرانده و هیچ واحد تربیتی نداشته است را تا مهر ماه بر سر کلاس درس ابتدایی حاضر نموده وابلاغ تدریس به وی اعطا نماید؟

آیا برنامه ریزیان دانشگاه فرهنگیان ،تربیت معلم را با خم رنگرزی اشتباه نگرفته اند؟

آیا این عزیزان می دانند نیمسالی که روی آن حساب کرده اند نیم آن تابستان و بخشی از آن ماه مبارک رمضان است و فرصت کارورزی و حضور در مدارس فقط تا نیمه اردیبهشت است؟ درکدام مدل آموزشی دنیا شروع به کار یک معلم به این سهولت است؟

خوب است برنامه ریزان کمی بیندیشند قبل از اینکه دکمه ماکروفر را بزنند.

 

سخن پایانی با چند سوال از اعضای هیات امنای دانشگاه فرهنگیان

1-  آیا اعضای محترم امناء وظیفه نظارتی بر عملکرد دانشگاه ندارند و تبعات تصمیمات خود را درتصویب آیین نامه ها تعقیب نمی نمایند؟

2- برنامه ماده 28 چه توجیهی غیر از صرفه اقتصادی دارد؟ آیا شایسته است سرنوشت طفلان معصوم این سرزمین را به موضوعات اقتصادی پیوند بزنیم؟

در صورتی که گفته شود موجب ایجاد اشتغال می شود باید پرسید آیا آموزش و پرورش بنگاه کاریابی است؟

چرا کاهش هشتاد درصدی جذب دانشجوی تمام وقت را مغایر با سیاست های اشتغال نمی دانید؟

3- اعضای محترم هیات امنای دانشگاه زمانی که ماده 28 را تصویب می کردند آیا می دانستند که این طرح روزی جایگزین نظام گزینش تربیت معلم شود و آن باغ سرسبز با درختان تنومند یکصد ساله را با سایه بانی موقت برای گذری کوتاه تغییر دهند؟

آیا شایسته است نظام دیر پای تربیت معلم به کاروان سرایی بین راهی برای اقامتی کوتاه تبدیل شود؟ آیا این عمل مغایر منویات مقام رهبری در خصوص ضرورت پرداختن به آرایش درونی در دانشگاه فرهنگیان نیست؟

4- با توجه به اینکه دانشجویان تمام وقت دانشگاه فرهنگیان در هشت ترم متوالی ده ها واحد تربیتی را می گذرانند و کلیه دروس مدرسه را با آخرین متد های روش تدریس زیر نظر اساتید برجسته بارها تمرین می کنند و حداقل 6 ترم تحصیلی را در مدارس کارورزی میکنند برنامه ریزان نمی توانند مطمئن باشند که اینان از صلاحیت لازم برای تدریس برخوردار باشند و برنامه امتحان جامع را مطرح می نمایند آن وقت چگونه است که با استخدام لیسانس های بعضا غیر مرتبط از دانشگاه های دیگر و با آموزش کوتاه مدت چندماهه با اطمینان  کامل آنان را به کلاس های درس گسیل می دارند ؟

آیا این سیاست یک بام و دو هوا نیست؟


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

به نظر شما ؛ عزم دولت چهاردهم ( مسعود پزشکیان ) برای اصلاح سیستم آموزشی کشور تا چه میزان جدی است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور