مملکت داری، کار همه کس نیست و مدرسه داری، کار هیچ کس نیست. راست گفته اند که اگر امر آموزش بچه های آدمی را به دست موجوداتی غیر از آدمیان می سپردند، آن گاه ,واقعا می شد از کم و کیف دانایی و توانایی آنها با خبر شد. سهل و ممتنع بودن این کار تنها به همین اندازه محدود نمی شود. در جوامع درحال توسعه ای مثل جامعه ما، مشکلات مضاعف است. از رهگذر همین روزمرگی و بی تفاوتی اغلب معلمان و باری به هرجهت دیدن امور این وزارتخانه است که بعید نیست حتی بی وزیر نیز ، روزگارش سپری گردد.
آموزش و پرورش ما هم مذهبی است و هم انقلابی و هم ایرانی و به همین خاطر مثل هیچ یک از نظام های آموزشی دنیا که می شناسیم، نیست. این آموزش و پرورش، اگرچه استراتژیک نیست اما ایدئولوژیک هست. برای همین، ما بس که میراث دار یک آموزش انقلابی هستیم ، انقلاب آموزشی را خیلی بر نمی تابیم. منحصر به فردی ما در همین انگاره های انقلابی و اعتقادی محدود نمی شود و پرخرجی آموزش و بی پولی ما هم بلای مضاعف است؛ خاصه اکنون که طوفان تحریم و تورم به شدت همه ارکان جامعه را در نوردیده است.
بعد از انقلاب تا الان چهارده نفر مسئولیت وزارتخانه آموزش و پرورش را برعهده گرفته اند. یعنی هر وزیر برای کمتر از سه سال و این کمتر از عمر معمول چهار ساله کابینه هاست. بگذریم از این که اغلب این وزراء دولت مستعجل داشته اند و تحصیلات خاص در آموزش و پرورش نداشته اند اما واقعیت این است در شرایط فعلی ، مسئله آموزش و پرورش در اولویت نیست.
در این میان، انصراف آقای بطحایی از ادامه کار، به مثابه بی سابقه ترین خودزنی در آموزش و پرورش و آن هم در سطح عالی ترین مقام وزارت بود که معلمان را در این واپسین سال تحصیلی حیرت زده ساخت.
اکنون در رفتن او ، هر نوعی سخن گفته اند و می گویند . نخواستن یا نتواستن؟! مسئله این است و الا کیست که نداند او از ابتدا در این حوزه حضور داشته و هم به اسم و هم به رسم ،معلم بوده است.
اگرچه بطحایی برای رفتنش ، حرفهایش را مطرح نکرد ولی در واقع به زبان بی زبانی گفت آموزش و پرورش ما به کلاف سردر گمی می ماند که دست هایی نامریی امان نمی دهند تا دستی و دست هایی در گره گشایی آن از آستین به در آیند.
از رهگذر همین روزمرگی و بی تفاوتی اغلب معلمان و باری به هرجهت دیدن امور این وزارتخانه است که بعید نیست حتی بی وزیر نیز ، روزگارش سپری گردد.
می دانیم که بطحایی اولین و آخرین منجی کشتی به گل نشسته آموزش و پرورش نبود اما وقتی رفت معلوم نشد چرا در قالب نامه ای، نکته ای را طرح نکرد .مثلا چرا نگفت تا وقتی که سیاست مدرسه فروشی، راهی برای برون رفت از تنگنای کسری بودجه توصیه و تکلیف شده است، تا وقتی که بیش از نود درصد بودجه وزارتخانه، به پرداخت حقوق معلمان و کارکنان اختصاص می یابد، تا وقتی این همه عزل و نصب وزیر در طول این چهل سال نتوانست به فتح و فرجی در سامان بخشی آن منجر شود، تا زمانی که هر اداره به جای تعقیب سیاست های آموزشی ، بیشتر به یک بنگاه شغلی می ماند که در آخر ماه، دستمزد کارمندانش را توزیع می کند، تا وقتی که اوج و فرود تاملات اجتماعی روی نظام آموزشی در بزنگاه انتخابات ریاست جمهوری است، تا که وقتی اهم مطالب معلمان معترض در تحصن ها، در باب پائینی حقوق و نبود برابری در پرداخت ها و برخورداری از مسائل رفاهی است و کمتر معلمی از عدالت آموزشی و نبود تجهیزات و ایرادات شیوه های آموزشی دم می زند و تا وقتی که معلمان متحصن در دفتر مدارس، چهره خود را پشت پلاکارد در دستشان مخفی می کنند و تا وقتی که همه، همه چیز را از وزیر می خواهند و هیبت و هیئت توانایی و تاثیرگذاری خود را نمی بینند، همان بهتر که او نیز وانمود کند بهر رسیدن به بهارستان ، راهش را عوض نموده است و.. نقطه، سرخط!
گروه اخبار/
مطابق اعلام پایگاه اطلاع رسانی دولت قرار بود تا سرپرست وزارت آموزش و پرورش تا روز شنبه مشخص شود .
در میان گمانه زنی های متعدد سرانجام «سید جواد حسینی» با حکم رئیس جمهوری به عنوان سرپرست وزارت آموزش و پرورش منصوب شد .
به گزارش روز یکشنبه پایگاه اطلاع رسانی دولت، «علی ربیعی» با بیان اینکه در روزهای گذشته گزینههای مختلفی برای تصدی این پست با رئیس جمهوری دیدار و برنامه ارائه کردند، افزود: در پی استعفای سید محمد بطحایی وزیر آموزش و پرورش و پذیرش استعفای وی از سوی رئیس جمهوری، گزینههای مختلفی برای تصدی سرپرستی این وزارتخانه مطرح شدند که در نهایت دکتر روحانی از میان این گزینهها، با صدور حکمی دکتر سید جواد حسینی را به عنوان سرپرست وزارت آموزش و پرورش منصوب کرد.
ربیعی با تاکید بر اینکه وزارت آموزش و پرورش از اهمیت و جایگاه ویژه ای برای دولت و شخص آقای روحانی برخوردار است، تصریح کرد: در انتخاب سرپرست وزارت آموزش و پرورش همه دغدغههای مربوط به فرهنگیان و دانش آموزان مد نظر قرار گرفته است.
سیدجواد حسینی پیشتر مدیر کل آموزش و پرورش استان خراسان رضوی بود و معاونت سیاسی، امنیتی و اجتماعی و قائم مقام استانداری خراسان رضوی را نیز در کارنامه خود دارد .
پایان پیام/
خوش خیالی است که برای رفتن سید محمد بطحایی ، شادمانی کنیم ، هر چند در مدت وزارت ایشان سریال نادیده شدن فرهنگیان ، تراژدی ناتمام وزارت آموزش و پرورش به قسمت های پر تعداد خود ادامه داد ، اما امروز هر کس خصوصا اگر از بدنۀ فعلی وزارتخانه به جانشینی ایشان منصوب شود ، امیدی به ایجاد تغییرات مفید و مؤثر در ساختار نظام آموزشی و بهبود اوضاع معیشتی فرهنگیان نخواهد بود.
آموزش و پرورش به چهره و تفکر جدید و توانمندی نیازمند است ، فردی که جسارت تصمیم گیری و استقلال رأی داشته باشد و از هر نوع جناح بندی مرسوم به دور باشد. تمامی دغدغۀ او فقط باید آموزش و پرورش و احیای آن باشد. امیدوارم فردی که برای این منظور انتخاب خواهد شد ذوق زده و شتابان ، بلی نگوید و برای وزارت خود شرط و شروط بگذارد. او باید قدرت اجرایی و آزادی عمل بخواهد . او باید از تسلط چهل سالۀ سیاسیون بر آموزش و پرورش ، عاری باشد و منافع زیرمجموعه را بر مطامع شخصی مسلط سازد. خلاصه اگر او همانند وزرای سابق هست و می اندیشد اصلا و ابدا به درد ما نمی خورد.
جناب رئیس جمهور
حداقل اگر معاش ما برای بقای مان بسنده نیست ، با انتخاب و انتصاب مدیرانی شایسته ، کاربلد ، با وجدان ، متقی ، صالح و خدا ترس ، امیدواری را برای ما در انجام خدمتی صادقانه ، ممکن گردانید که ظلم آنان بسی بسیار و قدرت آنان در حال فزونی است ، قدرتی که دایرۀ فساد اخلاقی و اقتصادی و سیاسی آنان را وسعت بخشیده و عرصه را بر خدمتگزاران صادق تنگ تر نموده است. فرهنگیان از نزولات ارزشی شغل خویش ملول و دل نگرانند. خسته و نومیدند و از ظلم برخی مدیران کل آموزش و پرورش استانها جراحت های عمیقی بر روح و جسم و اندیشۀ خود دارند که به نوازش بلند مرتبه ای نیازمندند فی الواقع ما در حال ذوب شدن هستیم و فساد مدیران در حال فربه شدن . این همه ناله و فغان ، خدا را خوش نمی آید. تا کی پیران بازنشسته باید پا در رکاب امیدواری بنهند و برای مظلومیت نشینی جلوی درب مراکزی چون مجلس و سازمان برنامه و بودجه و وزارت آموزش و پرورش و استانداری و دفاتر نمایندگی شهر و استان خود و..... جهت تجمعات صنفی بشتابند که متأسفانه گاه با بی مهری دستگیر و یا مجروح هم بشوند؟ ما فرهنگیان ، برای ایجاد هماهنگی و همدلی و ترویج عقلانیت و قانونمداری و استقلال رأی به پارلمان فرهنگیان نیازمندیم
فامیل بازی ، رانت خواری ، جایگزینی رابطه به جای ضابطه در انتخاب مدیران و معاونان ، سوء استفاده از موقعیت شغلی و قدرت ، اِعمال زور ، خودرأیی و ایجاد خوف و از بین بردن امنیت شغلی و سوءاستفاده از منصب وتمامی ابزارهای آن برای تبلیغات زودهنگام انتخابات و..... دردهای ناتمام ما فرهنگیان سراسر کشور است . در این عرصه ، افراد ساعی ، دلسوز و مؤثر نادیده گرفته می شوند و افراد متظاهر جاه طلب فرصت رشد می یابند ، اوضاع به گونه ای می شود که نیکوکاران را به نیکوکاری رغبتی نمی ماند ولی رغبت بدکاران به بدکاری افزوده می شود.
امید که ریاست محترم جمهوری ، چهره ای شایسته برای وزارت آموزش و پرورش معرفی نمایند که قادر باشد به تمامی ضعف ها و کاستی ها ، خاتمه بخشد. مشکل عمده در وزارت آموزش و پرورش ، منوط بودن چرخش امور وزارتخانه با سلیقه و تفکر فردی وزیر است . اصول و ساختار تثبیت شده ای که قانونمند و سیستماتیک و بر پایه عقلانیت باشد برای تبعیت وجود ندارد. با این شرایط هر فردی که وزیر می شود بر پیکر آموزش و پرورش صدمات و لطمات جبران ناپذیری وارد می نماید.
14 میلیون دانش آموز با تقریب تعداد اولیای آنها 25 میلیون نفر می شود و حدود 2 میلیون فرهنگی بازنشسته و شاغل با تقریب تعداد اعضای خانواده آنان یعنی 5 میلیون نفر ، جمعا 46 میلیون نفر ، مستقیم و غیرمستقیم با آموزش و پرورش و برکات و نقصان های آن در ارتباطند ، با محاسبۀ خویشاوندان نَسبی هر کدام ، کل ملت با آموزش و پرورش درگیرند ، پس برای اعتلای وطن و آرمان های اجتماعی و فرهنگی آن ، امروز آموزش و پرورش بعد رهایی از ضعف های مدیریتی سیدمحمد بطحایی که نارضایتی در آن به اوج خود رسید ، حقیقتا به ظهور یک چهره نیازمند است.
جناب رئیس جمهور ،
این بار به جای شخصیت سیاسی ، فردی از دانشگاه و حیطۀ تعلیم و تربیت که خط و ربط سیاسی نداشته باشد ، برگزینید تا ما فرهنگیان با دانش و خرد ایشان ، به زحمت بیفتیم و جهش ارتقایی به خود بدهیم . بیشتر مجبور به مطالعه بوده و احساس نیاز به دانش افزایی بنماییم و بیشتر در کلاس درس بکوشیم تا از ایستایی تفکر و اندیشه و تعقل و خلاقیت رهایی یابیم. به عبارتی دیگر ، فردی در این عرصه بر مسند وزارت بنشیند که جامعۀ فرهنگیان را از بیماری مسری و مزمن بی تفاوتی رهایی بخشد. فردی که قبلا خود معلم بوده است و با زحمت و کوشش ، به تحرک صعودی رسیده باشد.
اعتقاد ما بر این اصل است که هر اهل فن و کارشناس ، می بایست در جایگاه شغلی خود فعالیت نماید ، حضور افراد غیرمسئول وغیر متخصص در آموزش و پرورش نگرانی های بسیاری را در آموزش و پرورش بوجود می آورد. ما فقط در داخل مرزهای کشور خود زندگی نمی کنیم و برای قدرتمندی روزافزون مجبور به همراهی و گفت و گو و بده و بستان با دیگر کشورهای جهان هستیم ، لذا برای نیل به هدف ، باید دانش مرسوم و معمول در دیگر کشورها را بیاموزیم و آموزش دهیم .
انتظار داریم که وزیر آتی هم از تداخل واحدهای مختلف در وزارتخانه بپرهیزد و هم مسئولیت ادرۀ امور آنها را به کارشناسان اهل فن آموزش و پرورش بسپارد. به نظر می رسد سید محمد بطحایی برای خاموش نمودن آتش اعتراضات و انتقادها ، با دست به دامن عده ای خاص شدن و با پوشش جلوه گاه حساس اعتقادی ملت ، آنان را اتومات به خاموشی و مسکوت ماندن واداشته بود. اما هر اهل آموزش و پرورشی نگران حال و روز آن است. نگران کم رنگ شدن شاهرگ تخصص و مهارت برای ایفای نقش خطیر تعلیم و تربیت در این وزارتخانه و جامعه .
ما فرهنگیان ، از یک سو برای رفتن سیدمحمد بطحایی خرسندیم ، اما از سوی دیگر در آینده برای داشتن نمایندگانی چون ایشان با سابقۀ وزارتی که برجای گذاشته اند و یا برخی مدیران کل که ناشایستگی آنان دَمار از روزگار فرهنگیان و دانش آموزان و اولیای آنان و پیکر آموزش در آورده بود ، نگرانیم.
ما فرهنگیان ، انتظار رهایی از رخوت و کاهلی در کل وزارت آموزش و پرورش هستیم.
ما فرهنگیان ، حاکمیت دموکراسی و فرهنگ و دانش روز را در آموزش و پرورش طالبیم.
ما فرهنگیان ، انتظار رخت بر بستن تظاهرات اخلاقی و رفتاری در آموزش و پرورش هستیم.
ما فرهنگیان ، انتظار سهم بری بیشتر نسبت به سایر وزارتخانه ها از بودجۀ کل کشور را داریم.
ما فرهنگیان ، مدیران و مدیران کل توانمند بدون قرار گرفتن در سیطرۀ نفوذ نمایندگان مجلس را طالبیم.
ما فرهنگیان ، برای ایجاد هماهنگی و همدلی و ترویج عقلانیت و قانونمداری و استقلال رأی به پارلمان فرهنگیان نیازمندیم.
و....
تا من معلم از نحوست خط فقر و پیچش و حاکمیت خوفناک همه جانبۀ آن در ساختار فعلی در مدارس ، خلاص نشوم ، آموزش و پرورش در این کشور ره به جایی نخواهد سپرد. انتخاب وزیر از مردان فعلی در وزارتخانه و یا با سفارش و تأکید لایه های سیاسی کشور ، آموزش و پرورش کشور را به رشد و توسعۀ پایدار نخواهد رساند.
امروز کشور من نیاز به فردی شجاع ، جسور ، مستقل ، باسواد ، اهل فن و متخصصی نیاز دارد تا ابتدا شنوندۀ خوبی باشد و سپس قدرت اجرایی داشته باشد. او باید قدرت تشخیص عمل سره از ناسره را داشته باشد و با گوش دادن به آرای موافق و مخالف ، معدل عقلی بگیرد.
در پایان با دو جمله و یا بینش بزرگان ، پیام خود را مُزّین به تعقل می نمایم :
جرج برنارد شاو ( نمایشنامه نویس و منتقد ادبی ) : ملت از راه آزادی به تعلیم و تربیت دست می یابند ، نه برعکس.
آندره موروا ( مقاله نویس ) : هدف آموزش و پرورش این نیست که متخصص و اهل فن تحویل بدهد، بلکه هدف آموزش این است که فکر و هوش عالی بسازد.
پس جامعه ما با دست یازیدن به نعمت الهی آزادی ، امر تعلیم و تربیت را مقدور سازد و به هدف اصلی خود یعنی ساختن فکر و هوش عالی بپردازد. برای تحقق این دو ، می بایست امروز بعد چهل سال ، شایسته سالاری در آموزش و پرورش جوانه بزند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
"من در آستانه دوره جدید خدمتم در وزارت آموزش و پرورش ۳ قول جدی را به مردم و همکاران عزیزم می دهم، اول اینکه از همین امروز تحول در نظام آموزش و پرورش را بر اساس سند تحول بنیادین با جدیت آغاز کنم ، دوم اینکه برای تربیت نسلی متدین، خلاق ،کارآفرین و با نشاط همه ی تلاش و مساعی خود را به کارگیرم و سوم اینکه به عنوان نماینده یک میلیون و هفتصدهزار فرهنگی شاغل و بازنشسته فرهیخته در هیات محترم دولت همه ی همت و تلاش خودم را برای ارتقاء معیشت و منزلت آنها به کار گیرم."
سخنان فوق مطالبی است که سیدمحمد بطحایی وزیر پیشین آموزش وپرورش در اولین روز کاری خود به عنوان ۳ قول جدی به مردم و جامعه فرهنگیان مطرح کردند.
اکنون که حدود ۲ سال از آن زمان سپری شده است باید ببینیم وزیر محترم تا چه میزان در تحقق بخشیدن به وعده های خود موفق بوده اند.
حقیر در مطلبی با عنوان وزارت بطحایی تکرار وزارت دکترفانی در زمان معرفی بطحایی به عنوان وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش به مجلس در مرداد ۹۶ ، پیش بینی نمودم که با توجه به چالش های فراوان پیش روی نظام آموزش عمومی و همچنین کارنامه بطحایی در مسئولیت های قبلی ، در صورت رای اعتماد نمایندگان مجلس به بطحایی دوره وزارت دکتر فانی در سطحی پایین تر تکرار خواهد شد.
اگر نگاهی به وضعیت وزرای قبلی آموزش و پرورش بیاندازیم بدون تردید اکثر آنها در دوره ی وزارت خود موقعیت تثبیت شده ای نداشته اند و همواره با عدم رضایت مندی فرهنگیان در حوزه های مختلف مواجه بوده اند و یا زیر تیغ استیضاح نمایندگانی بوده اند که از این اهرم در راستای منافع شخصی و حزبی خود و همچنین چینش مهره های مورد نظرشان در حوزه انتخابیه خود بهره برده اند.
بازی با افکار عمومی و عدم شفافیت در راس نهادهای حاکمیتی به یک رویه منسوخ تبدیل شده است .
باور کردن استعفا برای کاندیداتوری مجلس ، عدم پرداخت معوقات فرهنگیان ، عدم همراهی دولت در بحث رتبه بندی و دیگر دلایل مطرح شده به نظر ساده انگاری است ، حتی در صورت کاندیداتوری احتمالی بطحایی باید ببینیم چه افراد و جریاناتی در صحنه گردانی این استعفا منفعت خواهند برد.
بطحایی همانند اکثر اسلاف خود وزیری نبوده است که به دلایل مطرح شده وبه این راحتی ردای وزارت را از تن بیرون آورده و عطای آن را به لقایش ببخشد.
کرسی وزارت آموزش و پرورش همواره در ۴ دهه ی گذشته مکانی برای پرکردن رزومه مدیران ارشد و میانی وزارتخانه بوده است .
در چهل سال گذشته همواره سیاست های نظام در عرصه تعلیم و تربیت به صورت آزمون و خطا پیش رفته است ، به گونه ای که وزیری در زمان رای اعتماد با برنامه هایی که بیشتر آنها روی کاغذ مانده اند و یا به دلایل مختلف به صورت ناقص و نیم بند اجرا شده اند از ایستگاه بهارستان عبور کرده و پس از مدتی کنار رفته و فرد بعدی با ناکارآمد خواندن برنامه های وزیر پیشین خود برنامه های جدیدی در دستور کارش قرارداده است که این رویه آسیب های فراوانی به نظام آموزشی وارد کرده است.
بدیهی است تا زمانی که نگاه حاکمیت به نظام آموزشی از مصرفی به سرمایه ای تغییر پیدا نکند هیچ چشم انداز روشنی پیش روی نظام آموزشی کشور نخواهد بود و جابه جایی افراد پاک کردن صورت مسئله و یا در راستای پاسخگویی به فشار افکار عمومی خواهد بود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
استعفای سیدمحمد بطحایی واکنش های مختلفی را در میان جامعه و اقشار مختلف برانگیخته است .
یکی از این واکنش ها مربوط به « محمود مهرمحمدی » سرپرست سابق دانشگاه فرهنگیان است .
ایشان در اظهار نظری خطاب به وزیر مستعفی آموزش و پرورش گفته است :
" برادر گرامی جناب آقای سیدمحمد بطحایی
سلام
خسته نباشید.
رفتنتان مانند آمدنتان غیرمنتظره بود!
اما در باب دلیل رفتن، عموم را گمان بر این است که قصه جز این است؛ یعنی شرکت در انتخابات مجلس به شوخی شبیه است و پوششی برای آبروداری.
باری، اگر این برداشت درست باشد، همان بهتر که به شیوهٔ سلف و استادتان دکتر فانی عمل میکردید و زیر بار پوششساختن برای برکناری نمیرفتید. یقینا در تاریخ قضاوت بهتری دربارهٔ شما و شیوهٔ رفتنتان از وزارت میشد.
حتی بهتر از این، آن که منتظر خواستهشدن عذرتان توسط رئیس جمهور نمیماندید. اگر ایدهها و تعهداتی که برای خدمت به آموزش و پرورش در سر داشتید، پیش نمیرفت و از وزارت جز نامی بیش باقی نمانده بود، به رویهٔ اسلافتان در کابینه تأسی جسته و با اعلام آشکار موارد، عطای وزارت را به لقایش میبخشیدید.
برایتان آرزوی موفقیت و آرامش دارم.
برادرتان: محمود مهرمحمدی"
احتمالا آقای مهرمحمدی فراموش کرده است که بیش از 50 ماه برای گرفتن تاییدیه شورای عالی انقلاب فرهنگی به انتظار نشست و سرانجام موفق هم نشد .
" تا قبل از تصدی سرپرستی دانشگاه ،نظرات محمود مهر محمدی در در چارچوب آموزش و پرورش مدرن و غیر ایدئولوژیک می گنجید. حتی از نظر تیپ و ظاهر هم تلاشی هم برای همرنگ نشان دادن خود با اصولگرایان نمی کرد ....
مهرمحمدی تصور می کرد با حداکثر انعطاف در دیدگاه های خودش و با استفاده از تعابیر آشنایی مانند "حیات طیبه " و بازگذاشتن دست "نهاد نمایندگی" و بسیج دانشجویی و انتصاب افرادی از اصولگرایان در مدیریت های فرهنگی دانشگاه و ارائه چهره ای فراجناحی از خود ، می تواند اعتماد شورای عالی انقلاب فرهنگی را جلب کند.... ( این جا )
« صدای معلم » قبلا گفت و گویی با محمود مهرمحمدی انجام داد . ( این جا )
پرسیدیم :
شورای عالی انقلاب فرهنگی چهار سال است که با حکم ریاست شما مخالفت کرده است. از زبان شما می خواهم بدانم دلایل شان برای مخالفت چه بوده است؟
مهرمحمدی پاسخ داد :
همین که خود شما گفتید. چیز تازه و جدیدی نیست. می گویند که فلانی دانشگاه را قبول ندارد و ما هم می گوییم که نگاه ما این است که دانشگاه فرهنگیان سیاست هایش نیازمند تبیین است و باید روی این سیاست ها به یک تفاهم برسیم.
من فکر می کنم ما رسیدیم. ما الآن در هیات امنا برنامه راهبردی را تصویب کردیم بنابراین بنده تا زمانی که در دانشگاه فرهنگیان باشم مکلف به اجرای برنامه راهبردی هستم که مصوب هیات امنا است. اما کماکان این بحث مطرح است که فلانی آن طور اعتقادی که ما فکر می کنیم باید مدیر دانشگاه به دانشگاه داشته باشد را ندارد و از این جهت است که برای تبدیل حکم از سرپرستی به ریاست از این کار امتناع می ورزند و این چیز جدیدی نیست .
این در حالی است که حسین خنیفر در پاسخ به پرسش صدای معلم در زمانی که سرپرست دانشگاه فرهنگیان بود وقتی پرسش شد اگر شورای عالی انقلاب فرهنگی صلاحیش را تایید نکند چه واکنشی خواهد داشت ؛ چنین گفت : ( این جا )
اگر سر شش ماه تکلیف سرپرستی بنده مشخص نشود و وزیر آموزش و پرورش مرا به شورای عالی انقلاب فرهنگی معرفی نکند، نمی ایستم و استعفا می دهم و می روم!
شاید بهتر باشد افراد پیش از توصیه و نصیحت کردن دیگران نگاهی به پشت سر خود هم داشته باشند .
افکار عمومی شوخی بردار نیست !
پایان گزارش/
می گویند :
"یکی از شاهزادگانی که به سعدی شیرازی ارادت داشت، محرمانه از پرنس بانوی خویش به وی شکایت کرد که هرساله برای من سه قلوی دختر میآورد و از او علاج خواست .سعدی راهحلی نشان داد که پرنس بانو را سخت برآشفته کرد و فرمان داد وی را از شهر اخراج کنند.
شیخ بار سفر بست و زاد و توشه سفر را در یکتای خورجین و تای دیگر را خالی گذاشت .آنگاه خورجین را روی الاغ انداخت، ولی از هر طرف که خورجین را میانداخت، آن طرفی که پر بود، سنگینی می کرد و به زمین میافتاد. پرنس بانو که از پنجره کاخ این ماجرا را مینگریست، به سعدی بانگ زد و گفت: بار کج به خانه نمی رسد .
چرا وسایلت را مساوی در هردو طرف خورجین نمی گذاری تا تعادل برقرار شود و بارت به زمین نیفتد؟
سعدی گفت: از ترس شما؛ زیرا من هم جز آنچه شما گفتهاید، نگفتم ولی شما امر کردی مرا از شهر بیرون کنند "
دیروز پنج شنبه صبح خبر استعفای بطحایی مانند بمبی صدا کرد . درست مثل ماجرای " محمدعلی نجفی " غیرمنتظره و شوک آور بود .
معلمان ، خبرنگاران و حتی مردم عادی به دنبال صحت و یا سقم خبر بودند و این که دلیل و یا دلایل این استعفا چه بوده است .
از آن جا که در جامعه ای غیرشفاف با روابطی پیچیده و منفعت محور زندگی می کنیم فضای شایعات داغ شد تا این که بعد ظهر و حوالی ساعت 15 پرتال وزارت آموزش و پرورش در بخش اسلاید خود خبر از تکذیب پذیرش خیر استعفای بطحایی داد هر چند این خبر نیز بعدا از پرتال حذف گردید .
پایگاه اطلاع رسانی دولت نیز عین خبر پرتال وزارت آموزش و پرورش را در بخش " آخرین اخبار " کار کرد اما بعدا و با اعلام رسمی پذیرش استعفای بطحایی توسط رئیس جمهور آن خبر نیز از خروجی سایت دولت هم حذف شد .
از آن جا که سیدمحمد بطحایی توئیت باز قهار و حرفه ای است انتظار می رفت تا در این مورد نیز مطلبی منتشر کند اما انتظار بیهوده بود .
تاکنون کسی به طور رسمی از علت و یا علل واقعی استعفای بطحایی خبردار نشده است اما به نظر می رسد که بطحایی نیز به سرنوشت وزیر پیشین علی اصغر فانی دچار شده است .
پایگاه اطلاع رسانی دولت علت استعفا را " شرکت در انتخابات مجلس " عنوان کرده است اما این دلیل نمی تواند منطقی بوده و افکار عمومی را قانع کند .
عبدالله رمضان زاده سخنگوی دولت خاتمی آن را دروغ خوانده است .
محمود صادقی، نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی، در حساب توییتری خود نوشت: از استعفای وزیر آ.پ. برای کاندیداتوری مجلس شگفت زده شدم؛ به این جهت که چه مناعت طبعی دارد این انسان که عطای وزارت را به لقایش بخشید! دیگر آنکه چگونه فرصت خدمت بالفعل در سمت وزارت را به امید کسب کرسی احتمالی مجلس رها کرد و دیگر آنکه چه قدر و منزلتی دارد این کرسی و ما غافل بودیم!» آموزش اولویت هیچ دولتی در این 4 دهه نبوده است
رفتن بطحایی تا جایی که می دانم معلمان بسیاری را خوشحال کرده است درست بر عکس ماجرای محمدعلی نجفی که علی رغم بدعهدی ها و پشت کردن به صداقت و اعتماد معلمان کسی را خوشحال نکرد .
بطحایی بر عکس فانی حتی نتوانست دوران وزارت خود را به " نصف " برساند و این ها چیزهایی هستند که باید مورد توجه نامزدهای احتمالی وزارت آموزش و پرورش آینده قرار بگیرند .
« فرج کمیجانی » دبیر کل مجمع فرهنگیان ایران اسلامی که مدت اندکی پیش و در مراسم افطاری بطحایی را وزیری اندیشمند خطاب و از اقدامات ارزشمند وی با اهدا لوحی تقدیر کرده بود در توئیتی علت استعفای بطحایی را به رتبه بندی معلمان نسبت داد و ادعا کرد که وزیر آموزش و پرورش در دفاع از حقوق حقه فرهنگیان ایران اسلامی استعفا کرده است .
برای فردی که مسائل آموزش و پرورش ایران را تعقیب و تحلیل می کند شاید این حرف کمیجانی مضحک ترین و بی پایه ترین حرفی است که می توان شنید .
نخست آن که ربیعی سخنگوی دولت در تازه ترین اظهار نظر گفته است که با اختصاص مبلغ 2000 میلیارد تومان در سال جاری رتبه بندی معلمان را اجرایی خواهد کرد .
از سوی دیگر ، بطحایی کسی نیست که بخواهد خود را فدای کسی دیگری کند و یا بخواهد بر آرمان خود ایستادگی کند . بطحایی تصور می کرد تشکل ها بتوانند برای او پایگاهی ایجاد کنند .
ماجرای برکناری مرتضی نظری و نجات بهرامی که بیش از 6 ماه است بلاتکلیف است و نیز نحوه برخورد بی تفاوت مابانه بطحایی با معلمان زندانی مانند " محمد حبیبی " که حتی حاضر به تمدید مرخصی بدون حقوق او نیستند و... خود گویای ادعای مطروحه می باشد .
بطحایی آن قدر ضعیف و مرعوب بود که وقتی در مورد نجات بهرامی و اشتغال ایشان به حجت الاسلام علی ذوعلم نامه نوشت و گفت که در پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش مشغول به کار شود ، ذوعلم به راحتی دستور وزیر را که خود منصوب وی بود نادیده گرفت و بطحایی هم در برابر این عمل سکوت کرد .
البته بطحایی تصور می کرد با انتصاب افرادی مانند ذوعلم می تواند برای خودش حاشیه امن ایجاد کند تا در این گونه مواقع به کمک او بشتابند ؛ اما این توهمات نیز کمکی به او نکرد .
بطحایی حتی شجاعت آن را هم نداشت که به درخواست صدای معلم برای مصاحبه پاسخ دهد و علی رغم نامه مکتوب و رسمی و چند بار یادآوری حضوری حاضر نشد در یک فرآیند گفت و گو پاسخ گوی پرسش های این رسانه باشد .
با قطعیت می توان گفت که اقتدار سازمانی سیدمحمد بطحایی در بحث های و چالش های مدیریتی عددی نزدیک به " صفر " بود .
در مردادماه 96 زمانی که روحانی می خواست وزرای پیشنهادی خود را به مجلس معرفی کند در یادداشتی با عنوان : " اشتباهات استراتژیک دانش آشتیانی ... سخنی با وزیر آموزش و پرورش دولت دوازدهم " ( این جا ) به 6 محور عمده اشاره کردم .
به برخی موارد اشاره می کنم :
" در نظام آموزشی ایران « قدرت مبتنی بر قانون » آن گونه که لازم است توسط وزرای آموزش و پرورش مورد استفاده قرار نگرفته است .
وزیر آینده آموزش و پرورش باید بتواند هوشمندانه و بدون هر گونه باج دادن و امتیاز دادن از منابع قانونی قدرت خود استفاده کند .
می توان گفت که همه وزیران آموزش و پرورش فاقد یک " مدل ارتباطی موثر و به روز " برای ارتباط اثربخش با ذی نفعان آموزش و پرورش بوده اند و اکثریت کانال ها و مجاری ارتباطی از نوع " رسمی " بوده اند . چرا این تشکل های حامی و برخی رسانه ها ، رئیس جمهور را مورد پرسش قرار نمی دهند که چرا با استعفای بطحایی موافقت کرده است ؟
متاسفانه " روابط عمومی " وزارت آموزش و پرورش نیز اکثرا نقش یک " تبلیغاتچی و یا بوقچی " را ایفا کرده اند و نتوانسته اند پل ارتباطی موثری برای تعریف و تبیین یک " ارتباط اثربخش " در سازمان باشند .
وزارت آموزش و پرورش تاکنون یک مدیر روابط عمومی به معنای درست ، کامل و علمی نداشته است .
وزیر آینده باید حرفی بزند و قولی بدهد که قادر به اجرای کامل آن باشد وگرنه اعتماد و سرمایه عمومی را از دست خواهد داد .
برخی تصور می کنند که وزیر آموزش و پرورش باید از طرق سخنرانی و ... گفتمان سازی کند .
به نظر می رسد " گفتمان سازی " فرآیندی است که کنش گران و فعالان عرصه تشکل و رسانه باید به آن بپردازند و البته در حال حاضر از این کارکرد تهی شده اند .
وزیر آموزش و پرورش باید بیش از حرف به عمل توجه داشته باشد ...." بطحایی ، " باج دادن و انفعال مطلق " را با " تعامل " اشتباهی گرفت !
بطحایی به جای تقویت روابط عمومی و حرفه ای کردن آن ریشه آن را زد و بدتر از آن فردی غیرمتخصص را عهده دار این کار کرد .
در یادداشتی دیگر با عنوان : " بطحایی اگر می خواهد 4 سال وزیر باشد راهش این نیست ! باید رو در بایستی را کنار بگذارد ! " ( این جا )
اشاره کردم :
" اگر فانی در این دوره از یک روابط عمومی قوی ، کارآمد و هوشمندی برخوردار بود می توانست تعامل بهتری با بدنه فرهنگیان و نیز رسانه های مستقل برقرار کند و بار منفی افکار عمومی علیه وی تعدیل می شد...
فانی همچون سایر وزرا سیاست ها و برنامه های خوبی را قبل از تصدی مقام وزارت به جامعه و معلمان ارائه نمود ، اما افتادن در دام روزمرگی و فقدان یک تیم مدیریتی قوی ، علمی و دلسوز موجب شد تا به تدریج از برنامه های اعلام شده فاصله بگیرد و شکاف میان صف و ستاد تشدید شود .
شاید بهتر باشد وزیر آینده آموزش و پرورش در کنار برنامه ای که برای رای اعتماد به مجلس ارائه می کند یک تیم منسجم و همدل را در کنار خود داشته باشد تا بتواند از عهده حرف ها و قول هایی که داده است برآید و دائما مجبور نباشد تا در راهروهای مجلس به دنبال قانع کردن نمایندگانی باشد که به صورت غیرواقعی و با ادبیات پوپولیستی در پی ارائه چهره دیگری به معلمان هستند و خود را دلسوز و ناجی معلمان معرفی می کنند.... "
واقعا اتاق فکر بطحایی را چه کسانی تشکیل می دادند ؟
در وزارت دانش آشتیانی افرادی چون حیدر زندیه ، علیرضا جدایی و... نتوانستند اتاق فکر خوب و کارآمدی برای وزیر باشند و بحران را مدیریت کنند ؛ بطحایی هم خود را محصور به چند نفر مانند فرزند و داماد و... کرد و البته نتیجه اش را هم دید .
نوشتم :
" تشکل هایی هم که با صفات " صنفی " و یا " سیاسی " در درون آموزش و پرورش هستند اکثرا فاقد جایگاه و مقبولیت بین معلمان بوده و بیشتر جنبه نمایشی داشته و کارکرد انتخاباتی دارند .
معلمان هم اکثرا اعتمادی به این تشکل ها ندارند . بطحایی آن قدر ضعیف و مرعوب بود که وقتی در مورد نجات بهرامی و اشتغال ایشان به حجت الاسلام علی ذوعلم نامه نوشت و گفت که در پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش مشغول به کار شود ، ذوعلم به راحتی دستور وزیر را که خود منصوب وی بود نادیده گرفت و بطحایی هم در برابر این عمل سکوت کرد .
به عنوان مثال با این که بیش از یک ماه از کلید خوردن استیضاح بطحایی در مجلس می گذرد تشکل هایی که دائما با وزیر نشست و جلسه و... می گذارند حتی یک تحلیل ساده در مورد این استیضاح به افکار عمومی ارائه نکرده اند .... "
بطحایی تصور می کرد تشکل ها بتوانند برای او پایگاهی ایجاد کنند .
در موضوع رسانه ، وزیر سابق آموزش و پرورش تصور می کرد بتواند با حمایت برخی از مدیران رسانه ها فضای افکار عمومی را به نفع خویش مدیریت کند .
چرا این تشکل های حامی و برخی رسانه ها ، رئیس جمهور را مورد پرسش قرار نمی دهند که چرا با استعفای بطحایی موافقت کرده است ؟
اشتباه بزرگ بطحایی این بود که تصور می کرد می تواند همه را از خود راضی نگاه دارد .
و مهم تر از همه این ها فضای امنیتی است که در زمان وزارت بطحایی ایجاد و تقویت شد .
کم نبودند معلمان منتقدی که در زمان وزارت بطحایی توسط مدیران زیردست ایشان مورد شکایت قرار گرفته و به دادگاه فراخوانده شدند .
« صدای معلم » به دفعات و به کرات به این موضوع انتقاد و اعتراض کرد . بطحایی به جای تقویت روابط عمومی و حرفه ای کردن آن ریشه آن را زد و بدتر از آن فردی غیرمتخصص را عهده دار این کار کرد .
تنها واکنش بطحایی سکوت بود .
زمانی که صدای معلم با ادله و مستندات نشان داد که معاون و دست راست ایشان یعنی آقای اللهیار ترکمن دکتری ندارد و ادعای دروغ و غیرواقعی کرده است عکس العمل بطحایی چه بود ؟
به جای عذرخواهی و حتی تشکر ، صدای معلم را تهدید به شکایت در محاکم قضایی کردند .
به جرات می توان گفت بطحایی استقلال ذاتی و حرفه ای آموزش و پرورش را به محاق برد و نتوانست از موجودیت و هویت این دستگاه دفاع کند .
بطحایی ، " باج دادن و انفعال مطلق " را با " تعامل " اشتباهی گرفت .
این ها تنها نمونه های کوچکی هستند برای این که بگویم بطحایی وزیر ناکارآمد و ضعیفی بود .
اما همان گونه که قبلا هم متذکر شده ام آموزش اولویت هیچ دولتی در این 4 دهه نبوده است .
احتمالا مدیری از همان حلقه بسته و ناکارآمد فعلی مدیران عهده دار سرپرستی وزارت آموزش و پرورش خواهد شد .
بعید می دانم وزیر بعدی آموزش و پرورش هم بخواهد طرحی نو دراندازد .
معلمان اگر می خواهند وزیری باسواد ، کارآمد و با شهامت داشته باشند قبل از هر چیزی باید آن را در " خود " جست و جو کنند .
با احتساب چهارمین وزیر پیشنهادی توسط حسن روحانی٬ دولت های یازدهم و دوازدهم ،رکورددار تعداد وزرایی خواهد بود که توسط دولت های پس از انقلاب اسلامی به مجلس معرفی شده اند
پس از پذیرش استعفای سید محمد بطحایی ، روز شنبه 18 خرداد ماه یک نفر به عنوان سرپرست از سوی رییس جمهور معرفی می شود.
طبق قانون ، دولت سه ماه مهلت دارد تا وزیر پیشنهادی را برای کسب رای اعتماد به مجلس شورای اسلامی معرفی نماید.
پس از علی اصغر فانی ، فخرالدین احمدی دانش آشتیانی ، سید محمد بطحایی ، نفر بعدی چهارمین وزیر آموزش و پرورش در دولت های روحانی خواهد بود.
در رتبه بعدی ، دولت های نهم و دهم در دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد توانست از مجلس برای سه وزیر رای اعتماد بگیرد.
تا کنون از میان دوازده دولت پس از انقلاب اسلامی ، بیشترین مدت دوره وزارت را محمد علی نجفی با 8 سال در دولت های پنجم و ششم به ریاست علی اکبر هاشمی رفسنجانی ، به نام خود ثبت کرده است .
همچنین فخرالدین احمدی دانش آشتیانی در دولت یازدهم کمترین دوره تصدی وزارت را با حدود 10 ماه دارا می باشد.
از میان تعداد آرای کسب شده توسط وزرای پیشنهادی در دولت های پس از انقلاب اسلامی، سید محمد بطحایی با 238 رای بیشترین و سید کاظم اکرمی با 122 رای کمترین رای را از آن خود کرده اند.
(اینفوگرافیک وزاری پیشنهادی به مجلس)
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
با شنیدن خبر استعفای سید محمد بطحایی وزیر آموزش و پرورش، قصد بر نوشتن در باب نقد عملکرد ایشان نمودم؛ اما داستان آموزش و پرورش از گذشته های دور بر من تلنگری زد که درد و مشکلات آموزش و پرورش فراتر از هر وزیری بوده؛ چرا که سرنوشت تمام وزرای آموزش و پرورش با اندکی تفاوت در یک سرانجامی به هم می رسد که مهمترین ویژگی های آن، ابهام در فلسفه آموزش و پرورش، تنزل جایگاه و منزلت معلم، ساختاری پیچیده و ناکارآمد، انباشتگی مطالبات، اسیر در امیال سیاسیون، افت مستمر انگیزش تحصیلی دانش آموزان و رضایت شغلی فرهنگیان و مواردی از این قبیل می باشد و حتی وقتی که سید محمد بطحایی در آغاز کار وزارتی، سه اولویت کاری خود را به صورت تحول در نظام آموزشی بر اساس سند تحول بنیادین؛ پرورش نسل متدین، خلاق، کارآفرین و با نشاط و نیز ارتقای معیشت و منزلت معلمان تعریف کردند؛ برای هر ناظری مشخص بود که این سخنان توهمی بیش نیستند و تحول اساسی در آموزش و پرورش ایران با توجه به واقعیت های تلخ و رو به فزون آن سرابی بیش نیست؛ چرا که:
* در زمانی که نظام آموزشی کشور به صورت صریح و راهبردی فاقد یک فلسفه تعلیم و تربیت مشخص و جامع باشد؛ امیدی بر سیستمی بودن آن نیست؛ چون بي شك فلسفه آموزش و پرورش هدايت گر اصلي فرايند نظام آموزشي، تعيين كننده اهداف و جهت گيري هاي نهاد رسمي تعليم و تربيت، تبيين گر نوع انسان مورد تربيت، تشريح كننده محتواي معرفت شناسي نوع دانش و روش هاي ياددهي – يادگيري و به طور كلي مشخص كننده هويت نظام آموزشي هر كشورمي باشد.
* در شرایطی که معادلات مدیریتی و تصمیم گیری های آموزش و پرورش توسط عوامل غیر آموزشی و پرورشی به خصوص نمایندگان مجلس بدون توجه به عنصر مسئولیت پذیری و پاسخگویی در راستای نگاه ابزاری و مصلحتی شکل می گیرد؛ صحبت از اتخاذ راهبردهای علمی و منطقی انتظاری بیهوده می باشد و در این میان متاسفانه دخالت هاي گسترده بخش قابل توجهي از نمايندگان مجلس در عزل و نصب هاي مسئولين آموزش و پرورش در سطوح مختلف بر پيچيدگي هاي مشكلات این نهاد بزرگ تعلیم و تربیت افزوده و سبب خنثی شدن شیوه های احراز مدیریت ها بر اساس شایستگی سالاری گردیده است.
* هنگامی که بودجه آموزش و پرورش با توجه به حجم نیروی انسانی متخصص و ماموریت های گسترده و مهم آن در پایین ترین سطح خود در مقایسه با مقیاس جهانی باشد؛ هیچ وقت محل و محملی امیدوار کننده در چشم انداز توسعه کشور در نظر گرفته نمی شود و بیشتر مکانی جهت درگیری در فعالیت های روزمره و تکراری تلقی می گردد.
* وقتی که معلم به عنوان اصلی ترین رکن و عنصر آموزش و پرورش در ردیف قشر آسیب پذیر جامعه در مسیر بحران هویت حرفه ای قرار می گیرد و کوچکترین جایگاهی در تصمیم گیری های آموزشی و پرورشی بر آن قایل نمی شوند و خصیصه انفعال هم مهمترین ویژگی آن به شمار می رود؛ دیگر چه انتظاری بر تحول در نظام تعلیم و تربیت وجود دارد؟
* آن زمان که فرهنگیان حاضر در سیستم آموزش و پرورش شایسته بر اداره آن در نظر گرفته نمی شوند و کارگزارانی دوره گرد غیر آموزشی و پرورشی بدون تعلق خاطر بر منصب های مدیریتی و استراتژیکی آن حاکم می شوند؛ سرانجام داستان این نهاد سر در گریبان مشخص است.
* هنگامی که غایت های اصلی نظام آموزشی به صورت سهل مورد تاراج سوداگران و سود جویان با شعارهای مختلف مانند کنکور، آزمون های تیزهوشان و .... قرار می گیرد؛ بستن درب چنین سیستمی امری غیر منطقی به نظر نمی رسد.
* در شرایطی که آمارسازی ها و توسل به شاخص های غیر واقعی به عنوان اصلی ترین رویکرد نظام آموشی کشور در راستای موجه جلوه دادن عملکرد مدیران در نظر گرفته می شود؛ بحث از تحقق اهداف اصلی تعلیم و تربیت فراتر از یک شوخی بی مزه تلقی نمی شود.
آری !
در چنین شرایطی و با چنین ساختاری و با ادامه این دردها و بیماری های مهلکی، امیدی بر سامان بخشیدن بر این نهاد وجود ندارد و چند روز دیگر وزیری جدید با لابی گری نمایندگان و دلالان سیاسی از مجلس رای اعتماد خواهد گرفت و دوباره .....
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید