جستارگشایی:
یکی از مشکلات اساسی معلمان در مسیر احصا حقوق معیشتی و منزلتی خویش، نبود احزاب و تشکلهای واقعی و البته فراگیر خاص خود می باشند
لذا اغلب فرهنگیان معمولا باربران انتخابات ها و نردبان ترقی احزاب و افراد تلقی می شوند.
الف: احزاب و نظارت اجتماعی : تاریخ نشان می دهد که تشخیص ها و تصمیمات اشتباه دولتی و حزبی، حتی جمعی و مردمی همواره به دلیل نبود جریان نظارتی و عدم شفافیت مسائل سیاسی،اجتماعی و اقتصادی بوده است
شاید بتوان گفت که فارغ از نقش احزاب در تولید قدرت و تلاش برای رسیدن به آن، مهمترین کارکرد احزاب نقش نظارتی آنان است. به عبارتی دیگر نقش نظارتی احزاب، قوی تر از قدرت اجرایی احزاب بوده و عمل می کند. چرا که کارکرد احزاب فقط شرکت در انتخابات و رسیدن به قدرت نیست! به طور و شاید حزبی هیچگاه به قدرت نرسد و یا زمان رسیدن آن به قدرت دهه ها به درازا بینجامد. مثلا حزب کارگر انگلستان ۵۰ سال زمان را سپری کرد تا به قدرت برسد و کرسی های مجلس را به چنگ آورد، بنابراین در این نیم قرن ضمن تلاش برای تربیت نیروی انسانی و نقش آفرینی اجتماعی سیاسی، مهمترین کارکرد حزب نقش نظارتی آن بود. اصولا تعریف نقش نظارتی احزاب به این گونه است که حزب ها در فرایندی متدیک و ساختارمند نظارت فردی اعضای جامعه را در هم اندیشی ای جمعی به نظارتی همگانی و کانالیزه تبدیل می کنند!
ب_ نقش احزاب در افزایش نظارت طبیعی است که علاوه بر حضور عملیاتی احزاب در ایفای نقش نظارتی که از طریق پی گیری های جمعی وحقوقی، استفاده از قدرت چانه زنی و عامل ارتباطی در ورود به مسایل اجتماعی، گسترده ترین و سالم ترین و البته ابتدایی ترین شکل نظارت اجتماعی احزاب، اطلاع رسانی و آگاهی بخشی عمومی است. اطلاع رسانی که از طریق شبکه های حقیقی و مجازی اجتماعی، رسانه ها و مطبوعات حزبی و همچنین برگزاری میتینگ های سیاسی و غیره صورت می گیرد نه تنها بزرگترین حق آحاد ملت و اعضای جامعه، بلکه اولین قدم و پله در ایجاد انگیزه برای مردم است که با پذیرش مسولیت های اجتماعی، در تعاملات مدنی حضور و مشارکت داشته باشند.
به زبان ساده تر ؛ دانستن بزرگترین سودی است که مردم از نظارت اجتماعی احزاب می برند.
ج: خلاء نظارت اجتماعی احزاب : اصولا نظارت اجتماعی احزاب را در کجا نمی بینیم ؟!
احزاب در تمامی عرصه های اجتماعی حضور دارند. همه مسایل مدنی و اجتماعی از بهداشت و آموزش گرفته تا مسایل اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و حتی مذهبی حوزه همه شمول احزاب برای نظارت هستند. احزاب در فرایند نظارتی حتی می توانند به سرزمین های ممنوعه فکری و حقیقی هر جامعه ای سرک بکشند. اصولا یکی از آسیب های حزبی نگاه بخشی نگری به کارکردهای حزبی است. احزاب فقط کارکرد سیاسی ندارند که به طور مثال در نقش نظارتی اشان به مسایل سیاسی بپردازند!
می خواهم از جمعیت اخوان المسلمین یا حتی حزب عدالت و توسعه ترکیه اشاره بکنم که اتفاقا بیشتر از رنگ سیاسی اشان، رنگ فعالیت های اجتماعی فرهنگی و خیریه به خود گرفته اند!
به طور مثال و به زبان ساده تر احزاب همان اندازه که مثلا نقش نظارتی سیاسی در نظارت به سلامت یک انتخابات دارند به همان اندازه وظیفه دارند ببینند که مثلا بنگاه های خیریه مردمی و دولتی چگونه در خدمت اقشار خاص جامعه هستند، به همان اندازه باید به فکر مدرسه یک روستای دور افتاده و یا مثلا وضعیت سینما و موسیقی و ورزش یک کشور باشند!
د: دریافت اطلاعات مردمی :
طبیعی است که جمع آوری داده های اطلاعاتی اولین قدم برای نظارت های اجتماعی و سپس تحلیل و آنالیز آن هاست.
ارتباط نظام مند و دو سویه، ایجاد شبکه های هندسی و زنده ارتباطی بین لایه های مختلف مردم و تعامل دو سویه ارتباطی شکل مدرن، کانالیزه و هدفمند جمع آوری داده های اطلاعاتی از مردم توسط احزاب است.
به بیانی دیگر در دست داشتن نبض فکری و نیز آگاهی به پالس های جمعی ضمایر ناخود آگاه مردم نیز که بحث مهمی در برنامه ریزی های حزبی است از همین طریق انجام می گیرد. به بیانی ملموس تر این داده ها از طریق برگزاری میتینگ های هم اندیشی مردم و اندیشمندان، جمع آوری پرسش نامه های موردی، مطالعات میدانی و نظرسنجی های عمومی، و همچنین تعاملات پایدار دو سویه از طریق ارتباطات مردمی در شعایر ملی دینی مردمی همچنین شبکه های اجتماعی صورت می گیرد .
ر: نقش نظارت در باز تولید سرمایه اجتماعی :
اولا باید به این نکته توجه داشت که بزرگترین سرمایه اجتماعی هر جامعه ای مردم و نیروی انسانی آن و صد البته مردمی با روحیه مشارکت جو، پرسشگر، ذهن نقاد و مسولیت پذیر است. همچنین بزرگترین خطر برای این پتانسیل اجتماعی نفوذ روحیه ناامیدی، فراگیر شدن بی تفاوتی و بی انگیزگی است که یقینا به عدم مشارکت اجتماعی سیاسی و خسارات بزرگ بدل خواهد شد. در این میان طبیعی است که نقش احزاب ایجاد انگیزه برای مشارکت و مسولیت پذیری و حساس بودن مردم است که می توان از آن به باز تولید سرمایه اجتماعی نام برد. همچنین در جوامعی که مردم مشارکت جو هستند، سازمان دادن و کانالیزه کردن حرکت های مردمی، و تعیین و تعریف نقش برای هر نیروی انسانی و نهایتا جلوگیری از هدر رفت توان مدنی مردم همان بازتولید سرمایه های اجتماعی محسوب می شود
به بیانی عملیاتی تر مثلا جلوگیری از فرار مغزها در کشورهای در حال توسعه و جهان سومی یکی از فواید احزاب در باز تولید سرمایه اجتماعی است همچنین اموزش های حزبی و تربیت نیروی انسانی کارآمد اجتماعی از ویژگی های تولیدی ،نظارتی و فرا تولیدی یا همان باز تولیدی احزاب است .
ز_نقش نظارت در شفاف سازی فضای سیاسی :
بدیهی است که عدم ایفای نقش نظارتی احزاب و جریان های مردمی بر رفتارهای سیاسی،اقتصادی دولت مردان و گزاره های اجتماعی آنان ،علاوه بر غبار آلود شدن افق های فکری جامعه و پیچیده شدن مسائل سیاسی و عدم تشخیص سره از ناسره ،موجب پاسخگو به بار نیامدن دولت مردان و همچنین پرسشگر نبودن مردم خواهد شد
مسئولان و دولتهایی که با احزاب پرسشگر مواجه می شوند همواره مجبور به ارائه آمارهای واقعی ،شفاف و گزارشهایی علمی از عملکرد خود خواهند بود
بدیهی است که تصمیمات بزرگ و درست مردم ، به طور مثال در بحث انتخابات بستگی به همین فضای شفاف و یا غبارآلود اجتماعی دارد که در سایه اقدامات احزاب و دول بوجود آمده است
هرچه حوزه نظارت اجتماعی ضعیف تر و محدودتر شود جامعه همان قدر به پرتگاههای اشتباه نزدیکتر خواهد شد
تاریخ نشان می دهد که تشخیص ها و تصمیمات اشتباه دولتی و حزبی، حتی جمعی و مردمی همواره به دلیل نبود جریان نظارتی و عدم شفافیت مسائل سیاسی،اجتماعی و اقتصادی بوده است .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه تشکل ها/
سیدمحمد بطحایی در دومین سفر به مناطق سیل زده به استان فارس رفته است .
همچنین به همراه مدیر کل آموزش و پرورش فارس دیداری با نمایندگان تشکل های صنفی و سیاسی فرهنگیان استان داشته است .
« صدای معلم » در گزارش های متعدد خود از شکایت علیه معلمان منتقد و رسانه های مستقل در زمان وزارت بطحایی انتقاد کرده است .
همچنین این رسانه تاکنون از احضار و پرونده سازی برای فعالان صنفی در هیات های تخفات اداری انتقاد کرده است .
تاکنون تشکل های سیاسی فرهنگیان موضع مشخصی در برابر این وضعیت نداشته اند .
بطحایی تاکنون در این موارد سکوت کرده است .
گروه اخبار/
نماینده مردم دماوند و فیروزکوه در مجلس شورای اسلامی، تصریح کرد: از این رو در جریان اصلاح قانون انتخابات مجلس تاکید کردیم کسی حق ندارد علیه نامزدی مطلبی را در رسانه ها منتشر کند، این اقدام در راستای ترویج فرهنگ مثبت گرایی است تا عملکردهای مثبت نامزدها مورد توجه قرار گیرد.
جلسه ی مدیران ارشد آموزش و پرورش با حضور وزیر آموزش و پرورش ، اعضای شورای معاونین و روسای ادارات ستاد و مدیران کل کشور در روزهای آخر اسفند برگزار شد.
برگزاری این گردهمایی در مقایسه با جلسات مشابه قبل تفاوت هایی داشت ، متولی و مدیریت همایش با امیر علی نعمت الهی سرپرست مرکز امور هماهنگی، ارتباطات و حوزه وزارتی وزارتخانه بود .
طبق معمول اخبار همایش و سخنان وزیر و سایر مدیران به صورت گزینشی توسط روابط عمومی بازتاب داده شد. جدا از مسایل کلی و عمومی این جلسات و سخنرانی های تکراری، سید محمد بطحایی در سخنرانی خود در جمع مدیران نکاتی را مطرح کرد که قابل تامل می باشند.
وزیر موضوع جدیدی در سخنرانی خود بیان کرد که روابط عمومی آنها را منتشر نکرد و به آن پرداخته نشد.
بطحایی در بخشی از سخنان خود به بازداشت یک فعال معلمی اشاره می کند و مدعی می شود : آیا وزیر به عنوان نماینده اصلی دولت در آموزش و پرورش مجری قانون و پیگیر حقوق این معلمان بوده است ؟
" در هنگام تجمعات صنفی معلمان نیروهای امنیتی به وی اطلاع می دهند که می خواهند یک نفر از فعالین صنفی را بازداشت کنند . بطحایی نیز موافقت خود را با بازداشت اعلام می کند و می گوید بازداشتش کنید ولی به خاطر خانواده ش زودتر آزادش کنید. پس از گذشت مدتی نیروهای امنیتی به وزیر اطلاع می دهند که فرد بازداشت شده به دلایلی که وزیر در جلسه بیان می کند آزاد شده است ! )
سوالاتی که اینجا مطرح می شود این است که نیروهای امنیتی بازداشت معلمان را با هماهنگی وزیر انجام می دهند ؟
آیا بازداشت معلمانی چون نجات بهرامی و محمد حبیبی هم با اطلاع و رضایت وزیر انجام شده است ؟
نظر وزیر نسبت به بازداشت فعالان معلمی چیست ؟ سطح و نوع ارتباط وزیر با نیروهای امنیتی و سایر نیروهای خارج آموزش و پرورش به چه شکل است ؟
آیا وزیر به عنوان نماینده اصلی دولت در آموزش و پرورش مجری قانون و پیگیر حقوق این معلمان بوده است ؟ طبیعی است که وزیر از بازداشت معلمان و مسایل امنیتی این حوزه خبردار باشد ولی وزیر تا چه اندازه مدافع حقوق معلمان است ؟
در دوره ی بطحایی چندین بازداشت برای معلمان اتفاق افتاده است ؛ از سویی احکامی از سوی کمیته های نظارت و ارزیابی تخلفات برای برخی معلمان صادر شده است که برخی از معلمان مدعی سیاسی بودن آنها و نوعی محدود کردن و مجازات فعالین معلمی می دانند !
در دولت های نزدیک به اصلاح طلبان و میانه رو ها به دلیل شعارهای سیاسی که دولت ها می دهند معمولا منتقدین و فعالین مدنی تحمل می شوند. فضای آموزش و پرورش هم تابع فضای کلی کشور است و فعالین رسانه ای و صنفی آزادی عمل بیشتری دارند .
آیا بطحایی به شعارهای دولت در زمینه تحمل منتقدین پای بند است ؟
کانال آموزگاران
گروه استان ها و شهرستان ها/
در ادامه احضار و ابلاغ اتهام به معلمان منتقد این بار « غلامرضا غلامی کندازی » از سوی هیات بدوی رسیدگی به تخلفات اداری ( فارس ) تفهیم اتهام شده است .
پیش تر صدای معلم گفت و گویی را با « علی عسکری » معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش در مورد تحصن ( اعتصاب معلمان ) ، فعال شدن هیات های تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش و غلبه فرهنگ امنیتی بر امنیت فرهنگی در وزارت سید محمد بطحایی انجام داد .
در بخشی از این گفت و گو آمده است :
" صدای معلم :
در ماه های گذشته برای برخی از فرهنگیان و فعالان صنفی معلمان از سوی هیات های تخلفات اداری برگ ابلاغ اتهام صادر گردیده است .
عسکری :
آیا شما مستندشان را دارید ؟
صدای معلم :
بله . همین جا و در صفحه لپ تاپ به شما نشان می دهم .
بر اساس اخبار رسیده ؛ تاکنون این ابلاغیه ها در تعدادی از استان ها مانند خراسان رضوی و خراسان شمالی برای این معلمان صادر گردیده است .
موارد اتهامی عمدتا شامل : " شرکت در تحصن " ، " تجمع " ، " ترک محل خدمت " و برخی موارد سیاسی بوده است .
استناد هیات های تخلفات اداری به موادی مانند بند 33 ، بند 29 و بند 1 از ماده 8 قانون رسیدگی به تخلفات اداری بوده است .
نکته قابل تامل این است که این هیات ها مصادیق سیاسی را از فعالیت معلم متهم از طریق نوشتن متن در فضای مجازی اخذ کرده اند .
بند 1 از ماده 8 قانون مربوطه اشعار می دارد :
" اعمال و رفتار خلاف شئون شغلی یا اداری . "
این گونه موارد ناظر بر فعالیت و رفتار فرد شاغل در محیط کار است و به نظر می رسد هیات های تخلفات اداری از این قانون " تفسیر موسع " و یا حداکثری داشته و گویا قرار است معلمان را در همه جا مورد نظارت و کنترل قرار دهند .
آیا این هیات ها فرضا خود را " پلیس فضای مجازی " فرض کرده اند ؟ .... "
پرسش های صدای معلم و پاسخ های آقای عسکری را می توانید ( این جا ) و ( این جا ) مطالعه کنید .
« صدای معلم » در گزارش های متعدد انتقاد خود را نسبت به عملکرد این هیات ها و نیز سیدمحمد بطحایی وزیر آموزش و پرورش اعلام داشته است .
« صدای معلم » از وزیر آموزش و پرورش می خواهد تا در راستای عمل به آموزه های دولت تدبیر و امید و عمل به منشور حقوق شهروندی ضمن پایان دادن به این روند زمینه استقرار امنیت فرهنگی را در محیط شریف تعلیم و تربیت فراهم آورد .
اتهام « غلامرضا غلامی کندازی » 1- " اعمال و رفتار خلاف شئون شغلی " ؛ 2- " ایراد تهمت و افترا " ، هتک حیثیت و بی احترامی به مقام معظم رهبری با ارسال پیام در فضای مجازی ؛ 3- تشویق و ترغیب به تحصن در تاریخ 245 / 4 / 97 و 23 / 7 / 97 ؛ 4- طرح موضوعات غیرمرتبط با تدریس در کلاس درس بیان گردیده است .
پایان گزارش/
آموزش و پرورش ایران به مثابه خرده نظامی از نظام اجتماعی، مجموعه ای از دردها و مشکلات است. انباشتی از دردها که صرفا تاکنون معلمان و دانش آموزان از آنها نالیده اند ولی نتوانسته اند آنها را بهبود بخشند.
البته در سال های اخیر این دردها به دغدغه های جدی در میان جامعه فرهنگیان تبدیل شده و همگان را به جست و جوی راهکارهایی برای رفع شان فراخوانده اند. اما هنوز تا رسیدن به حلقه سوم این زنجیره یعنی تلقی مشکلات آموزش و پرورش به عنوان یک مساله اجتماعی فاصله داریم. مرحله ای که در آن برانگیخته شدن حساسیت عمومی به کمک رسانه ها عزم مسئولان را نیز به همراهی با خود فرامی خواند. اینجاست که به اصطلاح موضوع " پروبلماتیک" می شود و نتیجه آن می تواند تغییر و بهبود در عملکرد آموزش و پرورش کشور باشد!
ایران امروز با انباشتی از مسائل و بحران ها روبه رو است. بحران هایی که نتیجه بی اعتنایی حاکمیت به مسائل و حل و فصل آنها است. نتیجه اما انباشت مسائل بر یکدیگر و روبه رو شدن کارشناسان با کلافی سردرگم از انبوه مشکلاتی است که هم اکنون قادر نیستیم حتی سر نخ آنها را بیابیم. در چنین شرایطی است که دیگر نمی توان از مسیرهای پیشین به خروج از غرقاب مسائل موجود امیدوار باشیم.
حرکت به سوی " پارادایم شیفت" به معنای تحول عمیق در شیوه حکمرانی از مسیر انجام اصلاحات بنیادین شاید اکنون آخرین راه محتمل باشد.
شاید سنگ بنای اولیه برای سامان جدید هم عبارت از اهتمام به پرورش نسلی پرسش گر، خلاق، جست و جو گر و توسعه گرا باشد.
تاریخ اقتصادهای نوظهور همچون کره جنوبی، سنگاپور، تایوان و مالزی نشان می دهد که توجه ویژه به آموزش و پرورش توسعه گرا رکن اساسی پیشرفت در این کشورها بوده است. این در حالی است که پارادایم غالب در ایران عبارت از آموزش و پرورش ایدئولوژیک می باشد که در آن تابعیت، تمرکز، آرمان گرایی، جنسیت زدگی و اخلاق گرایی از ارکان مهم آن به شمار می روند. کمبود بودجه، فقدان تفکر راهبردی، مناقشه بر سر فلسفه آموزش و پرورش، سیاست زدگی، مشارکت گریزی و کنکورزدگی موجبات افزایش بیگانگی و نارضایتی فرهنگیان، والدین و دانش آموزان را فراهم آورده و ما را در این سیکل معیوب سرگردان رها می کنند!
نظامی که مطابق سند تحول بنیادین قرار است انسانی در تراز جمهوری اسلامی خلق و به او حیات طیبه ببخشد.
اگر چه در سال های اخیر تلاش های پراکنده ای برای گذار به آموزش فنی- مهارتی صورت گرفته ولی از آنجا که ساختارهای این نظام آموزشی متکی بر گزینش های عقیدتی، تبلیغات ایدئولوژیک و غیریت سازی های غیر واقعی می باشد نتوانسته به آرمان توسعه گرایی جامه عمل بپوشاند.
آموزش و پرورش توسعه گرا ؛ آرمان های همزیستی مسالمت آمیز با جهان، پرورش نسلی مدارا جو، دموکرات، شایق نسبت به پیشرفت اقتصادی، میهن پرست، مجهز به مهارت های حرفه ای و دارای وجدان کاری بالا را مورد توجه قرار داده و می کوشد تا نظام آموزشی را به سکوی توسعه پایدار و متوازن کشور تبدیل نماید.
بنابراین گزافه نیست اگر گفته شود که مسیر آینده بهتر برای ایران از تحقق یک تحول پارادایمیک در نحوه حکمرانی کشور به ویژه در حوزه آموزش و پرورش می گذرد. بدون این تحول کارها همچنان بر مدار پیشین دنبال خواهد شد.
کمبود بودجه، فقدان تفکر راهبردی، مناقشه بر سر فلسفه آموزش و پرورش، سیاست زدگی، مشارکت گریزی و کنکورزدگی موجبات افزایش بیگانگی و نارضایتی فرهنگیان، والدین و دانش آموزان را فراهم آورده و ما را در این سیکل معیوب سرگردان رها می کنند!
کانال مهران صولتی
اگر یک سری تعارفات معمول را به کار بندیم ، عارضم که من معلم با تلاش اضافه بر ساعات مقرّر و قانونی تدریس ، قصد دارم تا حفره های بیشمار زندگی ام را با اراده و عزم و میل شخصی ، مسدود سازم تا مبادا این حفره ها ، منفذهایی برای ورود مصائب بیشتر برای زندگی خود و اهل و عیالم ایجاد کند. اما اگر همان سری از تعارفات را کنار نهیم و با عزت نفس و خودخوری ، زبان در کام فرو بریم و کلامی برنیاوریم ، به سکوت چهل سالۀ خود و یک قرنی همکاران پیشکسوت ، ادامه می دهم و هیچ نمی گویم . اما صد البته اگر عزت نفسی برای من معلم در این جامعه باقی گذاشته بودید ، ولی نگذاشته اید چون دیگر زخم این شمشیر بی اعتنایی دولت و وزیر و مجلس نه بر گوشت ام که بر استخوانم فرود می آید و اگر دقت کنید آنچه که بر من نازل می شود زخم شمشیر است نه کارد که خراشی جزئی وارد آورد. شما استخوان و گوشت و روح و حیثیت شغلی مرا ، ریش ریش ساخته اید و هر یک از این زخم ها به وقت بازنشستگی ، به دُمل چرکین بی عدالتی و تبعیض ، تبدیل می گردد که جریان زندگی عادی و با نشاط و سلامت را از من در می رُباید.
ارسطوی فیلسوف می گوید:
"سربلندی کسانی که به خوبی به بچهها آموزش می دهند، به همان اندازۀ کسانی است که آنها را به دنیا میآورند: گروه دوم به آنها زندگی میبخشد و گروه نخست ، راه خوب زندگی کردن را به آنها می آموزد. "
اگر این جمله را بتوانیم به نیکی ادراک کنیم ، من معلم می بایست طریق خوب زندگی کردن را آموزش دهم ، اما به دلایلی این مسیر در جامعۀ ما نتیجه ای مورد انتظار را نمی دهد ، می دانید چرا ؟
چون من معلم در جایگاه اصلی خود همانند خیلی از کشورها قرار ندارم . نه آمادگی من برای معلم شدن مسیری پرارزش و باصوابی را طی می کند ، نه محل تربیت من مملوّ از آزادمنشی و اختیار و خلاقیت ، مناسب برای معلم شدن است ، و نه ساز و کار آموزش و آئین نامه ها و ضوابط مناسب رشد من فراهم است ، و نه شرایط زندگی و رفاه من از اصلی ثابت و هماهنگ با سایر شاغلان تبعیت می کند.
امروز من معلم اگر به کم کاری و یا خشم در کلاس و یا عدم استفاده از دانش روز و الفبای امروزی تعلیم و تربیت محکوم می گردم ، اگر امروز من معلم متهم به محافظه کاری و ترس و بی ارادگی در تغییر مسیر زندگی گردیده ام بدان دلیل است که سهم من معلم از ثروت ملی منوط به وجود اندک معلمان شجاع از خود گذشته گردیده است که امروز در زندانند و کمتر کسی از جمله وزیر و یا کمیسیون آموزشی مجلس ، برای رهایی آنان ، سعیِ توانفرسایِ نتیجه بخشی ، می کنند .
قرار نیست همۀ معلمان در پوزیسیون اعتراض تا حد دستگیری قرار بگیرند تا شاید ما بتوانیم از شما آوانتاژهای مساعد و مناسب انجام خدمت را دریافت کنیم . امیدوارم این سپر بلا شتگان بی تقصیر که کوتاهی شما در عدم پاسخگویی به تعهدتان ، آنان را به این دربند بودن محکوم ساخته است ، عنقریب آزاد گردند و به جایگاه معلمی که تنها دغدغۀ خردمندی آنان است ، برگردند.
سئوالی برایم مطرح است :
کلاس این معلمان زندانی را چه کسانی اداره می کنند ؟ یا دانش آموزان این معلمان ، در نبود معلم مهرورز خود چگونه می اندیشند ؟ راستی جناب وزیر بدآموزی این جریان بر تارو پود دانش آموزان معلمان زندانی ، چند درصد اثر سوء می گذارد ؟! مگر معلم با حقوق ، زندگی اش چگونه اوصافی دارد که زن و فرزند آنان بدون حقوق ، ماهها در تنگنا مانده اند ؟!
مگر قرار نیست من معلم ، راه خوب زندگی کردن را به کودکان ، آموزش دهم ؟ اما با این اوصاف چگونه ؟ قضاوت تاریخ معاصر و یاد نگاشته های تاریخ نسل فردا ، از این تلخ نامه ، چگونه خواهد بود ؟
ما عکس نوروزی خانوادۀ دو همکار در بند خود را مشاهده کردیم ، از دو کودک عکس ، شرمسار گردیدم ، وقتی کودک سه چهار ساله عکس پدر معلم دربندش را در دستان کوچک خود گرفته و یا کودک هفت ساله ای پلاکارد : جای معلم در زندان نیست را ، اشک در چشمانم حلقه زد ، من هم فرزند یک معلم هستم و یادی از پدر خود کردم که اگر من در چنین وضعی بودم چه می کردم ؟! کاش شما هم خود را به جای آن دو کودک می گذاشتید !! اگر عکس را دقیقا نگاه کنید به جز خندۀ نمایشی یکی ، مابقی خشمناکند ، نگرانند ، مبهوتند و ناباورانه تسلیم اند.
جناب وزیر ،
وظیفۀ معلم نالیدن و اعتراض و تجمع و تحصن نیست ، اما این مسیر ناخواسته برای ما کانالیزه شده است ، مسیری بی حاصل و پردردسر. مگر نمی دانید آستانۀ تحمل انسانها ، عین هم و مساوی با هم نیست ؟ یا نحوۀ تربیت افراد در خانواده ها ؟ و یا نحوۀ بیان مسأله ؟ آنان افرادی هستند که کمتر تحمل فشار دارند و ما ظاهرا از کوه نیز استوارتریم و یا هم عزم ما جزم نمی گردد. به هر حال ، باور کنیم که آنان بی گناهند و فقط قربانی ناملایمات تحمیلی از سوی خود شما هستند. آنان قربانی بی عدالتی و تبعیض در پرداخت حقوق و دیگر مطالبات بر حق اند. وعده و وعید های خوش آتی این روزهای شما و آقای نوبخت ، در تعقیب سیاست اتمام به خیر و خوشی کلاس های درسی است که مبادا تحصن و یا تجمعی دیگر در راه باشد ، اما جناب وزیر ، امسال به خوشی تمام شد ، ماه های دیگر و مهر 98 در راه است و مصائب ما ناتمام.
نکند از مدیرانی هستید که به راه کارهای موقتی دلبسته اید و با خود می گوئید : فعلا این بگذرد ، برای سیاه چاله های دیگر ، به جای خود چاره اندیشی می کنم ! اما دردها و آلام من معلم با این چنین سیاست آسه برو آسه بیا ... که درمان نمی شود ، بدتر مزمن تر هم می گردد . یک دُمل چرکین چند دهه ای ، وقتی نیشتر خورد ، چه اوضاعی خواهد داشت ؟!
آسیا باش ، درشت بگیر و نرم پس بده
این مثل داستانی دارد؛ می گویند : روزی شیخ ابوسعید ابوالخیر با یاران خودش از کنار آسیا میگذشت. ناگهان ایستاد و بدون اینکه حرفی به یارانش بزند، ساعتی به صدای گردش سنگهای آسیا و کار کردن آن ، گوش کرد. پس از آن ، رو به اطرافیانش کرد و گفت: می شنوید؟ می دانید که این آسیا چه میگوید؟ اطرافیانش که چیزی جز صدای کار کردن آسیاب نمیشنیدند ، با تعجب گفتند: نه ، ما چیز خاصی نمیشنویم. ابوسعید گفت : این آسیا می گوید که من از شما بهترم ، زیرا درشت میستانم و نرم باز میدهم . (1)
آری امروز شما و دولت نیز در مقابل حرفهای درشت و تند و تیز طرف مقابل خود ، خویشتنداری کنید و " آسیا باشید ، درشت بگیرید و نرم پس بدهید . "
ما معلم این سرزمین هستیم ، مفاهیم عدالت و برابری را به دانش آموزان هر سالۀ خود آموزش می دهیم و اگر امروز در برابر نادیده گرفته شدن هر یک ، من معلم سکوت کنم ، خودم خودم را و گفته هایم را باور نخواهم کرد چه رسد به دانش آموزانم .
ما چند چیز مشخص و معین می خواهیم که خارج از اراده و وظیفۀ دولت و وزیر هم نیست :
از بس خواسته های برحق خود را تکرار کرده ایم به تکرّر افتاده ایم ، حقیقتا ملولیم .
ما از رنجنامۀ به مقصد نرسیدۀ بدون پاسخ قطعی برای خود ، ملولیم .
ما از نگاه عبث آلود کودکان به خودمان که ناتوانِ ناتوان تلقی می گردیم ، ملولیم ،
ما از تمسخر رسانه ها و مردم در محله و دکان و بقال و سوپر و.... ملولیم ،
ما از بردوش کشیدن دهه های وصله داری زندگی خود در زمان اشتغال و بازنشستگی ملولیم ،
ما از بی انتهایی عدم تدبیر مدبرانۀ هر مسئولی ملولیم.
و....
درمان درد من معلم فقط نتیجۀ دعوای جناب نوبخت با مجلس در دادن 400 هزار تومان با 10 درصد افزایش حقوق نیست ، یقین داشته باشید هیچ کدام از زخم های چند دهه ای ما با این کم ، درمان نخواهد شد ، ما عمر و جوانی و سلامتی خود را برای نظام آموزشی و تعلیم و تربیت کودکان این سرزمین ، هزینه کرده ایم و امروز نه قدرت خرید مایحتاج اولیۀ بقای خود و خانوادۀ خود را داریم و نه کمترین پس اندازی برای روز مبادای پیری و بیماری خود و یا سعادت و خوشبختی فرزندانمان را .
امروز بهای سکه از مرز 5 میلیون تومان گذشته است و من معلم بازنشسته زیر دو میلیون تومان دریافتی دارم ، شما لطف کنید و بیایید زندگی مرا مدیریت نمائید چون من از خرید پیاز و پنیر و گوجه فرنگی و خیار که روزگاری غذای ترکیبی نداران بود ، امروز عاجزم.
جناب وزیر : تلاش انسان برای معاش اوست نه ذلّت و خواری او.
جناب وزیر !
شما برای برای بررسی اوضاع مدارس زیر سیل رفته، به آق قلا سفر کردید و چکمه پوشیدید و به دوربین ها اجازه دادید تا عکس بگیرند،
اما نوروز ، به دیدار معلمان دربند خود نرفتید . آنان چشم به انتظار ماندند و غمگین و تنها و رها . اگر ارزش ساختمان مدارس در این جامعه از ارزش دو معلم بسیار زیاد است ، من به سکوت خود بهتر است ادامه دهم ، اما در جواب آن دو کودک در عکس دیدار و گفت و گوی نوروزی اعضای سازمان معلمان ایران با خانواده های دو همکار بزرگوار آقایان : اسماعیل عبدی و محمد حبیبی ، عاجزانه نمی دانم چه بگویم و منتظر می مانم تا شما که در مَسند وزارت آموزش و پرورش قرار دارید ، با روشی مناسب روانشناسانه ، پاسخی مناسب بدهید ، سئوال آن دو کودک چنین است : گناه پدر ما جز تعلیم و تربیت و ستاندن حق و حقوق و برقراری عدالت در نظام آموزشی ، چه چیز بوده است ؟!
به امید آزادی تمامی معلمان سراسر کشور. جای معلم زندان نیست ، کلاس درس است . به چرائی امر بیندیشید و به این تلخی ، خاتمه بخشید.
برای به تکرّر نیفتادن ، تقاضا دارم یادداشت های زیر را که در صدای معلم درج شده است ، مطالعه نمائید تا دلایل اعتراض معلمان و داستان مستأصل گردیدن آنان را بهتر و بیشتر دریابید:
1) جناب وزیر ، حال ما بهِ نیست ، بدتر از این نفرمائید.
2) با خبرهای خوش مسئولین ، زندگی معلمان شیرین نمی شود.
3) جناب وزیر : التماس و اعتراض برای درمان دردها و معضلات آموزش و پرورش وظیفۀ معلم نیست.
4) آقای وزیر! جواب سلام " علیک " است ! چرا " صدای ما " را نمی شنوید ؟ این روابط عمومی شما چه کار می کند ؟!
5) معلمان و شغل دوم ؟!
6) پیچیدگی های لاینحل آموزش و پرورش کشور ما از کجا آغاز شد؟
7) وصله های زخمی زندگی بازنشستگان آموزش و پرورش چه زمانی التیام خواهد یافت؟
8) تبعیض هایی که در درون وزارت آموزش و پرورش دیده می شوند و چیزی که دیده نمی شود ؟!
9) حقوق معلمان در ایران و ساختار استاندارهای جهانی ؟!
10) پس انداز منفی فرهنگیان
11) منحنی افتان نقش و جایگاه معلمان در جامعه : نخستین لرزش سلب حق تربیت دانش آموزان از معلم بود.
12) هنر "پاسخگویی" به سه چیز محتاج است: دانش و علم حیطه ی تحت سرپرستی و قدرت اجرایی قاطع و مهمتر از این دو ،استقلال رأی.
13) تغییرات نظام آموزشی کشور بهتر است از کجا و چگونه آغاز شود؟ ( از دخالت سایر اشخاص یا سازمانها یا قوا در امور این وزارتخانه جلوگیری به عمل آید).
14) آقای وزیر ! لطفا صدای اعتراض استانهایی که با مدیر کل های خود مشکل دارند را بشنوید.
15) درخت تنومند آموزش و پرورش پیر و فرسوده گردیده است و امروز زمان کاشت نهالی جوان و شاداب به جای آن است .
16) آقای وزیر ؛ مسئولان محترم ! آیا می دانید چرا آموزش و پرورش از مردم فاصله گرفت ؟
و.....
1) مؤسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
یادم می آید در بهار ۹۴ و به دنبال سلسله اعتراضات صنفی معلمان در زمستان ۹۳ و بهار ۹۴، فرصتی پیش آمد تا با جناب آقای بطحایی در قامت معاونت پشتیبانی وزیر به همراه تنی چند از اعضای کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس نهم، که سفری به استان خراسان شمالی داشتند، دیداری داشتیه باشیم.
در آن جلسه فعالان صنفی فرهنگی مطالبات جامعه بزرگ فرهنگیان را به طور شفاف مطرح کردند و ایشان ضمن برشمردن تاریخچه ی این عقب ماندگی ها، به محدودیت ها و معذوریت های دولت و نظام اشاره داشته و از فعالان خواستند تا با عنایت به شعار "امنیت فرهنگی به جای فرهنگ امنیتی" که شعار معروف دوره وزارت فانی بود، مطالبات خود را در بستر آرام تری مطرح نموده تا به مرور زمان، وزارت آموزش و پرورش بتواند با رفع تنگناها، برای حصول آنها برنامه ریزی کند.
به مصداق آیه « فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ »، با دوستان فعال، علاوه بر پیگیری مطالبات در بستر جلسات و مذاکرات،
ظرفیت فضای مجازی و رسانه ای را مغتنم شمرده و آن را نیز برای انتقال پیام و طرح خواسته ها، به سبد کنشگری افزودیم و دوستان صاحب فکر و قلم، به فراخور زمان و فرصت های مناسب، مطالب و مقالات انتقادی و مطالبه محور زیادی نگاشتند که بسیاری از آن ها در رسانه ی معلمی "صدای معلم" مضبوط است.
زمان گذشت و گذشت تا پس از انتخابات ۹۶، شاهین اقبالِ وزارت، بر خلاف آنچه انتظار می رفت، بر شانه های جناب بطحایی نشست و با رآی اعتماد خیره کننده ای که کسب کردند، انتظار می رفت با تکیه بر سال ها تجربه ای که در حوزه مالی وزارتخانه داشتند، شق القمری صورت دهند اما خیلی زود، امیدها به یاس تبدیل شد.
نه تنها در زمینه های اقتصاد و معیشت معلم، اتفاق خاصی صورت نگرفت که شعار دوران صدارت فانی، برعکس، جلوه گر شد و سرکوب و بگیر و ببند و پرونده سازی های امنیتی قضایی، گریبان فعالان صنفی را گرفت.
بطحایی و اعوان و انصارش، به این میزان هم رضایت نداده و شروع به تمسخر و دهن کجی به خواست معلمان کرده و تجمعات و تحصن های معلمان را معدود و نوعی حرکت ضد تربیتی نامیدند و به برچسب های دیگری نواختند.
در آخرین اپیزود از سناریوی نقد ناپدیری و سرکوب صدای منتقدان دلسوز که دادشان از وضع موجود و خطراتی که در آینده بر آن مترتب است،بلند است، شروع به شکایت های سریالی از رسانه وزین و فرهنگی "صدای معلم" نمودند تا به زعم خود، سنگر به سنگر پیش آمده و صدای اعتراض و مطالبه ی فرهنگیان را کاملا خفه کنند.
تجربه ی تاریخی، نشان می دهد، اگر چه ممکن است چنین اقداماتی، در کوتاه مدت مثمر باشد اما در بلند مدت، هزینه ها و بلایای زیادی را برای سیستم به ارمغان خواهد آورد.
ضمن اعلام حمایت از مواضع منصفانه و دلسوزانه این رسانه که به حق، صدای معلمان این مرز و بوم را با هدف اصلاح وضع موجود منعکس می کند، به فرادستان و کسانی که چند صباحی کاربه دستان این وزارت خانه عریض و طویل شده اند، مشفقانه و منتقدانه یادآور می شویم که "چنین نمانده و چنین نیز نخواهد ماند"
"فاعتبروا یا اولی الابصار"
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه تشکل ها/
روز گذشته اعضای سازمان معلمان ایران با خانواده های اسماعیل عبدی و محمد حبیبی دیدار و گفت و گو کردند .