صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

کارنامه و برنامه و معرفی وزیر آموزش و پرورش  در آستانه معرفي گزينه پيشنهادي دولت براي تصدي وزارت آموزش و پرورش دوباره بحث صلاحيت و كارآمدي گزينه موردنظر توجه افكار عمومي به ويژه كنشگران صنفي و سياسي را به خود جلب كرده و جالب اينكه طولاني شدن زمان سرپرستي سيدجواد حسيني كه احتمال و انتظار مي‌رود گزينه نهايي دولت باشد، اين مباحث را گسترده و عميق‌تر كرده است و يكي از كليدواژه‌هايي كه بيشتر در اظهارنظرها كاربرد دارد و مخالفان و موافقان به آن استناد مي‌كنند واژه كارنامه و برنامه است و حال پرسش اينجاست كه در مقايسه اين دو، اصالت با كدام است؟

يا به عبارتي كدام يك مي‌تواند تضمين بيشتري بر كارآمدي يك مدير بدهد؟

فراموش نمي‌كنم در مباحثي كه هنگام طرح يكي از وزراي پيشين وجود داشت يكي از دلايل مخالفت‌هاي من و امثال من با ايشان اين بود كه چون ايشان كارنامه موفقي ندارند و يكي از متهمان ناكارآمدي آموزش و پرورش هستند كه سال‌ها در سطوح ارشد مديريتي مسووليت داشتند صلاحيت اين سمت را ندارند، اما در عوض موافقان به برنامه ارايه شده توسط او استناد مي‌كردند و مي‌گفتند برنامه خوبي دارد البته برنامه‌اي هم در كار نبود، چند شعار جذاب بود كه آن هم عملي نشد و در حد شعار باقي ماند.

اما حالا با معرفي سيدجواد حسيني استدلال‌ها معكوس شده و موافقان او از جمله بنده به كارنامه او استناد مي‌كنيم و مي‌گوييم ايشان چون كارنامه موفقي داشته‌اند، مي‌توانند مدير كارآمدي هم باشند، جالب اينكه كسي حتي تندترين مخالفان حسيني اين ادعا را رد نمي‌كنند و نمي‌گويند كارنامه موفقي نداشته است، چراكه شاخص‌هاي مديريتي و ارزيابي عملكرد دو سال و نيمه، حسيني را در بسياري از موارد در سطح كشور برتر نشان مي‌دهد. از اين جهت من مصداقي بحثم را طرح كردم كه محسوس‌تر بشود پيرامون مفاهيم و كليدواژه به ارزيابي پرداخت و به باور من اصالت با كارنامه است و برنامه مكمل آن، چراكه يك برنامه خوب را يك مدير مي‌تواند به چند كارشناس و مشاور متخصص سفارش بدهد تا براي او تدوين كنند، اما كارنامه يك فرد چيزي نيست كه بتوان از آن تصويري غيرواقعي ساخت و حتي اگر با سوءنيت‌هايي كارنامه يك مدير توسط عده‌اي تحريف شده ارايه شود در درازمدت مشخص مي‌شود كه واقعيت چه بوده و برعكس آن هم صادق است، يعني اگر براي مديري كه در واقع كارنامه موفقي نداشته عده‌اي بخواهند كارنامه سازي كنند، وقتي او در محك تجربه جديد قرار گيرد بر همه روشن خواهد شد كه آن تصوير ارايه شده واقعي نبوده است.

کارنامه و برنامه و معرفی وزیر آموزش و پرورش

حال در آستانه معرفي شدن گزينه دولت براي تصدي مهم‌ترين و بزرگ‌ترين وزارتخانه، جدال بر سر برنامه و كارنامه بالا گرفته است، هر چند متاسفانه فرآيندهاي معرفي و راي اعتماد به وزراي پيشنهادي از سوي دولت و مجلس كمتر متوجه كارنامه و برنامه افراد است اما اميد است اين بار كمي بيش از گذشته به شايسته گزيني توجه شود و اصالت كارنامه ثبت شده مورد توجه دولت و مجلس قرار گيرد و از تكرار سپردن مديريت‌ها به افراد داراي كارنامه ناموفق خودداري شود و دستگاه‌ها و نهادها نيز از نيروهايي كه كارنامه موفقي دارند، محروم نشوند.

روزنامه اعتماد 22 مرداد98


کارنامه و برنامه و معرفی وزیر آموزش و پرورش

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

انتقاد صدای معلم از معاونت نظارت، ارزیابی و تضمین کیفیت دانشگاه فرهنگیان

هنوز دانشگاه فرهنگیان به گزارش صدای معلم در مورد تعیین تکلیف سرپرست معاونت فرهنگی اجتماعی دانشگاه فرهنگیان پاسخی نداده است . ( این جا )

حسین خنیفر رئیس دانشگاه فرهنگیان در 9 خرداد 1397 «رضا کچوئیان جوادی»  را به عنوان سرپرست معاونت نظارت، ارزیابی و تضمین کیفیت این دانشگاه منصوب کرد .

همچون سرپرست معاون فرهنگی اجتماعی دانشگاه فرهنگیان ، درخواست کچوئیان برای عضویت در هیات علمی دانشگاه فرهنگیان از سوی وزارت علوم پذیرفته نشده است .

این در حالی است که مطابق قانون معاون دانشگاه فرهنگیان باید عضو هیات علمی باشد .

از این موضوع بیش از یک سال گذشته و تاکنون رئیس دانشگاه فرهنگیان در این موضوع سکوت کرده است .

شنیده شده است سرپرست معاونت نظارت و ارزیابی دانشگاه فرهنگیان سفری به شیراز در قالب ماموریت اداری به همراه خانواده خویش داشته است و به جای استفاده از امکانات پردیس مربوطه جای دیگری را برای پذیرایی و اسکان انتخاب کرده است که با وضعیت فعلی دانشگاه فرهنگیان و نیز اسکان معلمان قابل فهم و پذیرش نیست . که البته این موضوع باید بررسی شود .

انتقاد صدای معلم از معاونت نظارت، ارزیابی و تضمین کیفیت دانشگاه فرهنگیان

آقای کچوئیان در مراسم تکریم و معارفه خویش بیان کرده بود :

" فرد نظارتی باید عالم و کارشناس حوزه کاری خود بوده و کاملا شفاف و صادقانه اشتباهات و نقایص افراد، پردیس‌ها و مراکز را با کاربرد زیباترین و پسندیده ترین واژه ها بیان کند. "

ایشان تاکید کرده بود :

" فرد نظارتی را با رفتار درست و شایسته اش دوست دارند و این دوست داشتن با به همراه داشتن فرمندی و کاریزمایی برای شخص نظارتی، سرمایه‌ای جاودان را نیز برای وی خلق خواهد کرد. "

حال پرسش صدای معلم از ایشان و رئیس دانشگاه فرهنگیان آن است که چه چیزی فراتر از قانون وجود دارد ؟

آیا ادامه سرپرستی بیش از یک سال خلاف قوانین نیست ؟

آیا حاضر هستید شفاف و صادقانه اشتباهات خود را پذیرفته و به " قانون " تمکین کنید .

پایان گزارش/

انتقاد صدای معلم از معاونت نظارت، ارزیابی و تضمین کیفیت دانشگاه فرهنگیان

منتشرشده در گفت و شنود

انتقاد از آموزش و پرورش آذربایجان شرقی و نواحی 5 گانه تبریز  در هفته جاری در نتیجه جابه جایی های صورت گرفته در سطح مدیریت آموزش و پرورش استان آذربایجان شرقی و کلان شهر تبریز ، میز مدیریت ناحیه ۵ آموزش و پرورش تبریز به سرکار خانم دکتر علمداری رسید.
مشارکت دادن زنان در مناصب مدیریتی یکی از وعده های پر سر وصدا رییس جمهور بود. حتی دولت تدبیر و امید این وعده آقای رییس جمهور را در قالب بخشنامه ای دولتی به ادارات و سازمان های دولتی ابلاغ کرد.
هر چند خبرهای امیدوارکننده ای از دادن فرصت های مدیریتی به زنان در سطح استان ها و وزارتخانه ها به گوش می رسد، ولی متاسفانه استان آذربایجان شرقی از جمله استان هایی است که در این خصوص چندان موفقیتی به دست نیاورده است.
دادن فرصت مدیریت به یک زن در ناحیه ۵ آموزش و پرورش استان برای ما اهالی آموزش و پرورش خبری مسرت بخش است.
مدت ها است که آموزش و پرورش استان و نواحی ۵ گانه تبریز از فضایی ناشاد، سیاست زده و غیرتخصصی رنج می برند. تاخت و تاز نمایندگان استان و ناکارآمدی مدیرانی که تمام همّ و غمّ شان افزودن بر روزهای  پشت میز نشینی شان است، حال آموزش و پرورش استان را بد کرده است.
رانت های مدیریتی و سهم خواهی های نمایندگان استان از مدیریت های میانی و خرد سازمان آموزش و پرورش استان کار را به جایی رسانده است، که حد و قواره مدیران چه در سطح اداره کل و چه در سطح نواحی و مدارس بسیار پایین تر از استانداردهای معمول و مالوف چند سال پیش شده است.
رعایت استانداردهای مدیریتی و توجه به شایستگی های و توانمندی های عمومی یک مدیر زن زمانی مهم تر می شود که توجه کنیم ، کیفیت مدیریت یک مدیر زن جدای از مسائل مدیریتی سازمان متبوعش، مستقیما در قضاوت جامعه در مشارکت اجتماعی زنان موثر واقع می شود. لذا توجه بر شایستگی های عمومی و توانایی های حرفه ای یک مدیر زن مقدم است بر انتصاب صرف یک زن به عنوان مدیر.

انتقاد از آموزش و پرورش آذربایجان شرقی و نواحی 5 گانه تبریز

از طرف دیگر ، از نظر فعالین اجتماعی زن، سیستم مدیریتی حاکم بر ادارات دولتی علی الخصوص در آموزش و پرورش امکان  تجارب متنوع و متعدد مدیریتی را به زنان معلم نمی دهد بنابراین رزومه کاری معلمان زنی که شایسته پذیرفتن مسئولیت هستند، چندان پر و پیمانه نمی شود.  اعمال "تبعیض های جنسیتی مثبت" می تواند راه حلی باشد بر این مسئله که در نظام های مدیریتی جهان نیز روشی مرسوم و امتحان شده است.
با استناد به این استدلال می توان از رزومه نه چندان قوی خانم دکتر علمداری چشم پوشی کرد و فقط نیمه پر لیوان را دید.

انتقاد از آموزش و پرورش آذربایجان شرقی و نواحی 5 گانه تبریز
همچنین ما اهالی آموزش و پرورش می توانیم با عنایت به مناسبات موجود با اغماض از این که خانم مدیر جدید ناحیه ۵ حاصل لابی گری و سهم خواهی  کدام نماینده  کلان شهر تبریز بوده باشد،  از صمیم قلب برای ایشان در مسولیت جدید ارزوی توفیق کنیم.

و اما کلام آخر این که خانم دکتر علمداری باید متوجه باشند که کیفیت انجام وظیفه شان در ناحیه ۵ آموزش و پرورش تبریز می تواند آن قدر درخشان و فاخر باشد که مدیران بالادستی استان و جامعه مردسالار و سنتی کلان شهر تبریز را در خصوص مشارکت بیشتر و بیشتر زنان در حوزه مدیریتی مجاب کند. البته  - خدای ناکرده - عکس قضیه نیز می تواند فضای اندک گشوده شده را برای مدت ها ببند و فرصت به دست آمده برای جامعه زنان استان را بر باد دهد.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

انتقاد از آموزش و پرورش آذربایجان شرقی و نواحی 5 گانه تبریز

منتشرشده در یادداشت

گروه رسانه/

پس از انتشار آخرین گزارش صدای معلم در مورد وضعیت معاونت فرهنگی اجتماعی دانشگاه فرهنگیان ( این جا ) ؛ کانال تلگرامی به نام " جیک و پیک " که فاقد نام و مشخصات است نسبت به آن واکنش نشان داده است .

این کانال مدعی شده است : " برخی از معاونین سابق دانشگاه فرهنگیان، نه مدرک دکتری داشتند و نه هیات علمی و نزدیک به ۲ سال سرپرست معاونت بودند و در این خصوص هیچ مطلب و یا گزارشی منتشر نشد! "

« صدای معلم » آمادگی خود را برای انتشار مستدل و مستند این ادعا اعلام می کند .

همچنین این کانال نوشته است : " دکتر محمود مهر محمدی، ۵۱ ماه غیرقانونی سرپرست دانشگاه فرهنگیان بود و یا در حال حاضر بسیاری از مدیران استان ها بالغ بر چهار سال است که سرپرست هستند؛ اما گزارشاتی مبنی بر تعیین تکلیف آنها انتشار نیافته " .

« صدای معلم » در طول سرپرستی محمود مهرمحمدی انتقادات متعددی را به وزیر وقت آموزش و پرورش علی اصغر فانی مطرح کرد .

آخرین گزارش صدای معلم واکنش به مطلبی از مهرمحمدی در مورد استعفای سیدمحمد بطحایی بود .

این رسانه در مطلبی با عنوان " صدای معلم : سرپرست سابق دانشگاه فرهنگیان ! شما که می دانستید شورای عالی انقلاب فرهنگی شما را تایید نخواهد نکرد ... پس چرا ایستادید و خود را فراموش کردید ؟!
مهرمحمدی قبل از این که توصیه ای به وزیر مستعفی آموزش و پرورش کند خودش عمل می کرد !  ( این جا ) نوشت :

" احتمالا آقای مهرمحمدی فراموش کرده است که بیش از 50 ماه برای گرفتن تاییدیه شورای عالی انقلاب فرهنگی به انتظار نشست و سرانجام موفق هم نشد ."

تا قبل از تصدی سرپرستی دانشگاه ،نظرات محمود مهر محمدی در در چارچوب آموزش و پرورش مدرن و غیر ایدئولوژیک می گنجید. حتی از نظر تیپ و ظاهر هم تلاشی هم برای همرنگ نشان دادن خود با اصولگرایان نمی کرد ...

مهرمحمدی تصور می کرد با حداکثر انعطاف در دیدگاه های خودش و با استفاده از تعابیر آشنایی مانند "حیات طیبه " و بازگذاشتن دست  "نهاد نمایندگی" و  بسیج دانشجویی و انتصاب افرادی از اصولگرایان در مدیریت های فرهنگی دانشگاه و ارائه چهره ای فراجناحی از خود ، می تواند اعتماد شورای عالی انقلاب فرهنگی را جلب کند.... ( این جا )

« صدای معلم » قبلا گفت و گویی با محمود مهرمحمدی انجام داد . ( این جا )

پرسیدیم : شورای عالی انقلاب فرهنگی چهار سال است که  با حکم ریاست شما مخالفت کرده است. از زبان شما می خواهم بدانم دلایل شان برای مخالفت چه بوده است؟مهرمحمدی پاسخ داد :همین که خود شما گفتید. چیز تازه و جدیدی نیست. می گویند که فلانی دانشگاه را قبول ندارد و ما هم می گوییم که نگاه ما این است که دانشگاه فرهنگیان سیاست هایش نیازمند تبیین است و باید روی این سیاست ها به یک تفاهم برسیم.من فکر می کنم ما رسیدیم. ما الآن در هیات امنا برنامه راهبردی را تصویب کردیم بنابراین بنده تا زمانی که در دانشگاه فرهنگیان باشم مکلف به اجرای برنامه راهبردی هستم که مصوب هیات امنا است. اما کماکان این بحث مطرح است که فلانی آن طور اعتقادی که ما فکر می کنیم باید مدیر دانشگاه به دانشگاه داشته باشد را ندارد و از این جهت است که برای تبدیل حکم از سرپرستی به ریاست از این کار امتناع می ورزند و این چیز جدیدی نیست .این در حالی است که حسین خنیفر در پاسخ به پرسش صدای معلم در زمانی که سرپرست دانشگاه فرهنگیان بود وقتی پرسش شد اگر شورای عالی انقلاب فرهنگی صلاحیش را تایید نکند چه واکنشی خواهد داشت ؛ چنین گفت :  ( این جا )

اگر سر شش ماه تکلیف سرپرستی بنده مشخص نشود و وزیر آموزش و پرورش مرا به شورای عالی انقلاب فرهنگی معرفی نکند، نمی ایستم و استعفا می دهم و می روم!

شاید بهتر باشد افراد پیش از توصیه و نصیحت کردن دیگران نگاهی به پشت سر خود هم داشته باشند .افکار عمومی شوخی بردار نیست !

البته محمود مهرمحمدی  در یادداشتی به این گزارش پاسخ داد : ( این جا )

گزارشی در صدای معلم در انتقاد از عملکرد یک فرد و یا واحد بیان شده است .

بهترین و منطقی ترین کار این است که فرد و یا مدیر مربوطه در نهایت شفافیت و صداقت به گزارش منتشر شده پاسخ دهد و از این طریق افکار عمومی پرسش گر و مطالبه گر اقناع شوند .

این رسانه ضمن دعوت از همه افراد و جریان ها به نقد مستند، مستدل و شفاف به همراه شناسنامه و تفکر انتقادی و پرهیز از ادعاهایی مانند " اقدام انقلابی " و... آمادگی خود را برای گردش آزاد اطلاع رسانی و انتشار نقدهای همگان اعلام می کند .

متن کامل انتقاد این کانال تلگرامی به شرح زیر است .

منتشرشده در گفت و شنود

گروه استان ها و شهرستان ها/

آموزش و پرورش خوزستان هم در عداد استان هایی است که شکایت از رسانه ها را در پرونده خویش دارد .

دوشنبه 16 بهمن 1396 صدای معلم در گزارشی خبر داد که نعیم حمید ،خبرنگار و مدیر سایت عصر خبر و نشعان آلبشو طنزنویس به دلیل شکایت محمد تقی زاده، مدیر کل آموزش و پرورش در اهواز فردا دادگاهی می‌شوند . ( این جا )

هنوز وزرات آموزش و پرورش به گزارش های متعدد صدای معلم در مورد انتصاب مبهم و غیرشفاف سرپرشت اداره کل آموزش و پرورش استان خوزستان پاسخی نداده است . ( این جا ) و ( این جا ) و ( این جا )

با این اوصاف ، رفیعی سرپرست اداره کل آموزش و پرورش خوزستان پیامی به مناسبت روز خبرنگار صادر کرده است :

" به گزارش اداره اطلاع رسانی و روابط عمومی آموزش و پرورش خوزستان، مهدی رفیعی با ارسال پیامی یاد و خاطره خبرنگار شهید محمود صارمی را گرامی داشت و  فرا رسیدن 17 مرداد ماه، روز خبرنگار را به خبرنگاران خوزستانی تبریک گفت.

در پیام سرپرست اداره کل آموزش و پرورش خوزستان آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیمن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ 
قلم امانتی الهی در دست فعالان حوزه خبــر و اطلاع رسانی است تا با وجدان آگاه و بیدار خویش، رسالت خطیر آگاهی بخش خود را به انجام برسانند و نقشی سازنده در پیشرفت و تعالی کشور ایفا کنند. همه ساله در روز 17 مرداد ماه که مقارن با شهادت خبرنگار راه حقیقت و راستی، شهید «محمود صارمی»است، فرصت مبارکی فراهم می شود تا قدردان زحمات شبانه روزی صاحبان اندیشه و قلــم باشیم و دست آنان را که هنرمندانه حقایق را به تصویر می کشند، به رسم ادب و سپاسگزاری بفشاریم. 

اینجانب فرا رسیدن روز خبرنگار را به تمامی خبرنگاران شریف رسانه های استان خوزستان، خبرگزاری ها و مطبوعات استان، پرتال خبری و خبرنگاران واحد خبر صدا و سیمای مرکز استان خوزستان که همواره در انعکاس اخبار آموزش و پرورش یاری گر صدیق و همراه همیشگی ما بودند، تبریک عرض می نمایم و از خدواند منان برای آنان در انجام رسالت حساس و خطیر تنویر افکار عمومی توفیق روزافزون مسئلت دارم. 

مهدی رفیعی

سرپرست اداره کل آموزش و پرورش استان خوزستان "

« صدای معلم » همه مدیران آموزش و پرورش را به مطالعه و رعایت " منشور حقوق شهروندی " فرا می خواند .

اجرای کامل و شفاف این منشور بزرگ ترین کمک و لطف در حق رسانه های مستقل و خبرنگاران است .

یکی از فرهنگیان خوزستان در این رابطه مطلبی را برای صدای معلم ارسال کرده است .

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

پیام سرپرست معاونت فرهنگی اجتماعی دانشگاه فرهنگیان به مناسبت روز خبرنگار و رسانه

این روزها و به ویژه پس از صدور پیام سرپرست وزارت آموزش و پرورش به مناسبت " روز خبرنگار " و پیش تر " بخشنامه ممنوعیت شکایت از رسانه ها توسط مدیران آموزش و پرورش " بسیاری از مدیران آموزش و پرورش دست به کار شده و هر یک سعی می کنند چند جمله ای در مورد روز خبرنگار تحت عنوان " پیام " به فضای عمومی مخابره کنند .

پس از انتشار گزارش صدای معلم در مورد تجلیل مدیر کل آموزش و پرورش آذربایجان  شرقی که به مناسبت " روز خبرنگار " از خبرنگاران صدا و سیما تجلیل کرده بود ( این جا ) ، رسانه ی به اصطلاح ملی که به نظر می رسد کم تر معلمی را بتوان پیدا کرد که از عملکرد و رویکرد آن رضایت داشته باشد ؛ « علی محمدی » سرپرست معاونت فرهنگی اجتماعی دانشگاه فرهنگیان نیز با ارسال پیامی با عنوان " قلم را دوست دارم چون فرهنگ ساز واندیشه پرور است " به صف مدیران دوستدار رسانه و خبرنگار پیوسته است .

پنج شنبه 3 خرداد 1397 نامه ای از یک فرهنگی در صدای معلم با عنوان " در دانشگاه فرهنگیان " حسین خنیفر " چه می گذرد ؟ " منتشر گردید .

سپس دوشنبه 7 خرداد ؛ « صدای معلم » داوطلبانه  و صرفا بر اساس معیارهای حرفه ای و اخلاقی گزارشی در این مورد منتشر کرد .علی محمدی بدون آن که پاسخ و یا توضیحی برای صدای معلم ارسال کند ؛ شنیده شد که در این مورد شکایتی را به دایره حقوقی دانشگاه فرهنگیان ارسال کرده است !

در این گزارش آمده بود :

" هفته گذشته یادداشتی از یکی از مخاطبان صدای معلم به دست ما رسید که با عنوان "در دانشگاه فرهنگیان حسین خنیفر چه می گذرد" در سایت صدای معلم منتشر شد.

"صدای معلم" در بارگذاری این مطلب دقت لازم را نکرده بود و در یادداشت مرز بین انتقاد از "عملکرد و رفتار مدیران" و "حمله به شخصیت افراد" خلط  و از تعابیر نامناسبی در توصیف شخصیت چند تن از همکاران حوزه مدیریتی دانشگاه فرهنگیان استفاده شده بود که ممکن است توهین آمیز تلقی شود.

همچنین مواردی در باره اشخاص بر اساس "حدس و گمان"  نوشته شده بود که سند و مدرک ضمیمه نداشت.

صدای معلم با ابراز تاسف از این اتفاق و عذر خواهی از همکاران شریف دانشگاه فرهنگیان که در این یادداشت از آنها اسمی برده شده مخصوصا جناب علی محمدی مدیر دفتر ریاستی دانشگاه فرهنگیان اعلام می دارد که تعابیر و توصیفات این یادداشت به هیچ وجه مورد تایید صدای معلم نیست و با مشی رسانه ای این رسانه در تعارض است و انتشار آن را صرفا یک اشتباه تاسف بار می دانیم .

امیدوارم بتوانیم در ایجاد و گسترش فضای انتقادی توام با صراحت و در عین حال مستند و متناسب با شان جامعه فرهنگیان کشور به همدیگر کمک کنیم.

سعی ما این است که مطالب ارسالی همکاران بدون سانسور منتشر شود و  مسئولان هم در این سایت بدون تبعیض و با شفافیت به انتقادهای همکاران پاسخ دهند و دیالوگ سازنده شکل بگیرد... "

پیام سرپرست معاونت فرهنگی اجتماعی دانشگاه فرهنگیان به مناسبت روز خبرنگار و رسانه

علی محمدی بدون آن که پاسخ و یا توضیحی برای صدای معلم ارسال کند ؛ شنیده شد که در این مورد شکایتی را به دایره حقوقی دانشگاه فرهنگیان ارسال کرده است .

پرتال دانشگاه فرهنگیان پیام « علی محمدی » را چنین آورده است :

" دکتر محمدی مشاور رئیس و سرپرست  معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه فرهنگیان به مناسبت فرا رسیدن17 مرداد روز خبرنگار این مناسبت را به تمامی خبرنگاران به ویژه خبرنگاران حوزه آموزش و پرورش و همکاران روابط عمومی دانشگاه تبریک گفت.

پیام سرپرست معاونت فرهنگی اجتماعی دانشگاه فرهنگیان به مناسبت روز خبرنگار و رسانه

متن کامل این پیام به شرح ذیل است:

همکاران خوب و پر تلاش  روابط عمومی دانشگاه فرهنگیان در سراسر کشور روز خبرنگار را خدمت شما عزیزان سخت کوش و همیشه فعال عرصه خبر تبریک عرض می نمایم .

بی شک فعالیت های شبانه روزی شما در تهیه و انعکاس خبر نقش بی بدیلی در رشد و اعتلای دانشگاه شریف فرهنگیان داشته است.

 امیدوارم  همچون گذشته نهایت سعی و کوشش خود را  در جهت انعکاس اخبار و معرفی دانشگاه شریف فرهنگیان که دانشگاه اندیشه ورز و معلم پرور است مبذول  داشته باشید .

ارادتمند – علی محمدی "

پرسش « صدای معلم » از سرپرست معاونت فرهنگی اجتماعی دانشگاه فرهنگیان آن است که اگر واقعا ایشان دوستدار خبرنگار و قلم است چرا آخرین راه و نگاه " حذفی "  را بر می گزیند ؟

آیا بهتر نیست به جای شکایت و اقامه دعوی راه " گفت و گو " را برگزیده به ویژه آن که رفتار ایشان زیر میکروسکوپ نگاه دانشجو معلمان است و آنان در این مورد می اندیشند .

پیش تر صدای معلم در گزارشی با عنوان : " لازم است رئیس دانشگاه فرهنگیان در مورد بلاتکلیفی این معاونت به افکار عمومی پاسخ گو باشد " معیارهای تعالی و پیشرفت در دانشگاه فرهنگیان از نظر سرپرست معاونت فرهنگی اجتماعی دانشگاه فرهنگیان " ( این جا ) نوشت :

" چندی پیش گزارشی در مورد سرپرست معاونت فرهنگی اجتماعی دانشگاه فرهنگیان در صدای معلم منتشر گردید . ( این جا )

نوشتیم :

« علی محمدی » حدود یک سال است که سرپرستی این معاونت را برعهده دارد .

در نشست خبری در پاسخ به پرسش های خبرنگاران حسین خنیفر رئیس دانشگاه فرهنگیان اعلام گرد که درخواست « علی محمدی » برای عضویت در هیات علمی دانشگاه فرهنگیان از سوی وزارت علوم پذیرفته نشده است .

لازم است رئیس دانشگاه فرهنگیان در مورد بلاتکلیفی این معاونت به افکار عمومی پاسخ گو باشد . "

پایان گزارش/

پیام سرپرست معاونت فرهنگی اجتماعی دانشگاه فرهنگیان به مناسبت روز خبرنگار و رسانه

منتشرشده در گفت و شنود

گروه اخبار/

پیام رئیس جمهور به مناسبت روز خبرنگار و جایگاه رسانه

حجت الاسلام حسن روحانی با تبریک روز خبرنگار و طلب تعالی مقام و اجر برای شهدای عزیز خبرنگار از پیشگاه خداوند متعال، با اشاره به نقش و اهمیت فعالیت خبرنگاران در اطلاع رسانی به مردم، گفت: اصولا یکی از نیازهای مهم مردم، داشتن اطلاعات از جامعه خود و جوامع دیگر است. امروز مردم به دنبال آگاهی از آخرین اخبار در کمترین زمان هستند، بنابراین داشتن اطلاعات و خبر از حوادث جهان، مورد نیاز مردم است.

روحانی خاطر نشان کرد: اصولاً انسان به دنبال آگاهی از اخبار جامعه و جهان است و بر مبنای آن سخنان، رفتار و حتی مواضع خود را تنظیم می کند.

رئیس جمهور با تأکید بر اینکه دولت از فعالیت خبرنگاران و روند اطلاع رسانی صحیح در جامعه حمایت می کند تا مردم از همه اطلاعات و اخبار آگاه شوند، اظهار داشت: اینکه اطلاعات به عنوان رانت در اختیار فرد و جمع خاصی باشد، کار درستی نیست و اخبار و اطلاعات باید در اختیار همه مردم باشد.

رئیس جمهور خبرنگاران را واسطه اصلی بین واقعیات موجود جامعه و گوش و چشم و جان مردم دانست و گفت: خبرنگاران از طریق ارسال اطلاعات واقعی، نیاز مردم را در این زمینه برآورده می سازند.

رئیس جمهور با تاکید بر اهمیت اطلاع رسانی واقعی و بدون کم و کاست، گفت: همه خبرنگاران در این زمینه رسالت سنگینی را بر عهده دارند  و وظیفه خبرنگاران، امانتداری از خبر دقیق و واقعیات موجود جامعه است.

رئیس‌جمهور افزود: اگر واقعیت در خبر تغییر یابد، مانع می شود تا در مردم قضاوت صحیحی ایجاد شود و حتی جامعه ملتهب می شود و اگر اطلاعاتی که مردم می گیرند با واقعیت جامعه فاصله داشته باشد، مردم گمراه می شوند.

رئیس جمهور درخواست دولت از خبرنگاران را دقت در بیان و انتقال واقعیت و مطالب مورد نیاز جامعه ،به مردم دانست و گفت: دولت از این موضوع حمایت می کند ضمن اینکه دولت خبرنگاران را واسطه خوبی بین خود و مردم می داند. خبرنگاران می توانند نظرات و پیشنهادات مردم را به دولت و در مقابل اقدامات و فعالیت های  دولت را به اطلاع مردم برساند. ضمن اینکه اگر نقصی هم در کار ما مشاهده کردند آن را بدون لکنت زبان به ما و جامعه گوشزد کنند.

رئیس جمهور خاطرنشان کرد: دولت نه تنها از انتقاد دلسوزانه خوشحال می شود و از آن استقبال می کند بلکه آن را عمل درستی برای جامعه آزاد و نظام جمهوری اسلامی ایران می داند و علاقه مند هستیم اگر  نقص ما را تذکر می دهید در مقابل راه حل نیز پیشنهاد دهید.

 رئیس جمهور تصریح کرد: انتقاد باید دلسوزانه و واقعی باشد. واقعیت ها را انتقال داده و در کنارش راهکار وجود داشته باشد به نحوی که نتیجه اینگونه انتقادات، ارایه خدمات بهتر بوده و مردم نیز آسوده تر باشند.

روحانی با اشاره به شرایط کنونی جهان و اینکه امروز در شرایط تحریم ظالمانه قرار داریم گفت: از اردیبهشت پارسال تا کنون به واسطه تحریم های ظالمانه، مردم در فشار هستند و در واقع این تحریم ها به تعبیر دقیق‌تر، همان تروریسم اقتصادی است که در اعمال آن هیچکس استثنا نشده و حتی بیماران نیز مستثنی نشدند و این کار در حقیقت جنایت علیه بشریت است.

رئیس جمهور خاطرنشان کرد: ملت ایران در مقابل تحریم ها، به خوبی  ایستادگی و مقاومت کرده اند و در چنین شرایطی خبرنگاران از نقش تاثیرگذاری به منظور ایجاد امید و نشاط در جامعه و بیان نکات مثبت برخوردار هستند.

رییس‌جمهور با قدردانی از از تلاش رسانه ملی در ماه های اخیر به منظور نمایش فعالیت های اقتصادی در سطح جامعه گفت: رسانه ملی در ماه‌های اخیر برنامه های مفیدی در خصوص کار و تلاش و رونق تولید در جامعه، نمایش می دهد که بسیار ارزشمند است و این گونه برنامه ها می تواند برای جامعه امیدوار و خوشحال کننده باشد.

رئیس جمهور در ادامه با اشاره به اینکه فضای مجازی کار اطلاع رسانی را آسان کرده است، گفت: امروز با یک وسیله سبک و کوچک می توان در کمترین زمان و به راحتی اخبار و تصویر را منتقل کرد و در این راستا  از مهندس جهرمی، خواستم تا شرایط وبژه‌ای به منظور برخورداری از اینترنت پرسرعت برای خبرنگاران در نظر بگیرد.

روحانی گفت: دولت همچنین به عنوان هدیه روز خبرنگار در نظر دارد استفاده از خدمات اینترنت برای یکسال به خبرنگاران رایگان باشد و این هدیه کوچکی از طرف دولت به خبرنگاران است.

رئیس جمهور تصریح کرد: در شرایطی که دشمن تبلیغات همه جانبه ای علیه کشورمان به راه انداخته است وظیفه خبرنگاران مضاعف شده است تا با تلاش و پیگیری بیشتر، شرایط را برای عبور از این وضعیت هرچه بیشتر فراهم کنند و به فضل الهی به خوبی از این دوره سخت گل خواهیم کرد.

 پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا

پایان پیام/

پیام رئیس جمهور به مناسبت روز خبرنگار و جایگاه رسانه

دستاوردهای انقلاب مشروطه و تحصیل رایگان

گفت درختی به باد چند وزی؟ باد گفت

باد، بهاری کند گرچه تو پژمرده ای

( مولوی )

مهمترین تعهد یک روشنفکر باید به « حقیقت » باشد. اغلب مدافعان فرقه ها و احزاب مختلف، از ایدولوژی و رهبر خود بت ساخته و بررسی تاریخیِ روشنفکرِ متعهد به حقیقت را سیاسی می کنند. یا خودِ روشنفکر با در نظر گرفتن ملاحظات ایدولوژیِ فرقه یا حزبی و در نتیجه نادیده گرفتن حقیقت، نوشتۀ خود را از یک بررسی تاریخی به یک بررسی سیاسی سوق می دهد. ( بت هر آن کس یا هر آن چیزی است که به هر دلیلی نتوان نقدش کرد. )

      فرق است بین استبداد بی قاعده و قانونِ زمان ناصرالدین شاه با استبدادی که بعد از امضای فرمان مشروطیت، نخست با نادیده گرفتن قانون و به توپ بستن مجلس و سپس به نام قانون و در ظاهر با وجود مجلس و محکمه در دوره های مختلف اعمال می شود. 

      حکومت ناصرالدین شاه تجسم کامل یک استبداد تمام عیار بود. آذربایجان مرکز استبداد ولیعهد و الزام رعیت به اجرای هوس های شاهزادگان بود. در تهران، اخاذی و تعدی کامران میرزا نائب السلطنه پسر شاه از رعیت زبان زد بود. در اصفهان، ظلمِ مسعود میرزا ظل السلطان پسر بزرگ شاه یادآور وحشیگری های مهاجمان تاتار و مغول بود. در فارس، سنگدلی فرهاد میرزا معتمدالدوله و استفاده از انواع شکنجه، یادآور حکام مغول و عرب بود. در کرمان و خراسان و دیگر بلاد هم مردم زیر سلطۀ شاهزادگان و مزدوران مواجب بگیر آنها بودند و هیچ کس نمی توانست از آنها دادخواهی کند. حاصل این گروگان گیریِ ملت، پروندۀ سیاه دورۀ ناصری است که ادامه حکومت استبداد را به دلایل زیر تحمل ناپذیر می کرد :

  1. رواج و استمرار فساد و رشوه

  2. احتکار و گسترش فقر 

  3. تعدی و تجاوز

  4. تبعیض و بی قانونی

  5. خاطرۀ شکست ها و اشتباهات مکرر در جنگ های قفقاز، هرات، مرو و خوارزم در اذهان

  6. نفوذ وقفه ناپذیر روس و انگلیس در امور سیاست و رقابت های پایان ناپذیر آنها در به دست آوردن امتیازها و انحصارها

  7. مسافرت های تفریحی پر خرج پادشاه به اروپا به همراهی جاهلان مسخره ای که احوال و اطوار آنها غالباً موجب بی آبرویی کشور می شد و هیچ نتیجه ای هم در پیشرفت مملکت و اصلاح احوال شاه و رعیت نداشت. این مسافرت ها با قرض های سنگین و بهره های کمرشکن از دولتهای خارجی انجام می گرفت. 

  8. یکنواختی و کرختی بر زندگی روزمره مردم مستولی بود. البته رواج خرافات با سوءاستفاده از احساسات مذهبی به ویژه در محرم و صفر و رمضان و ترویج غیر مستقیم جشن عمرکشان که شیعه را مورد ملامت سنی می ساخت و مراسم نوروز و چهارشنبه سوری و سیزده بدر، مجموعه مراسم و آدابی بود که زندگی یکنواخت و ملال انگیز را تا حدی کنار می زد. ما ملتی هستیم که منتظر آمدن روزِ خوبیم تا آوردنش و از شکسته شدن بت های ذهنمان می ترسیم

عمده اهداف انقلاب مشروطه عبارت بود از :

  1. تأسیس عدالتخانه

  2. تأسیس مجلس شورای ملی ( عدالتخانه ای دیگر )

      استقرار آنها انقراض دولت قاجار را در پی داشت. اما بعد از قاجار از این دو دستاورد مشروطه جز نام و ظاهری از ساختمانشان چیزی باقی نماند و حسرت استقلال عدالتخانه و مجلس شورای ملی جز زمانهای بسیار کوتاه بر دل مردم ماند. 

      تداوم خواهان استبداد ( مستبدان خُرد ) از نظر طبقۀ اجتماعی به دو دسته تقسیم می شوند ولی از دید سیاسی از دهه ها پیش اتحادی مستحکم در نا آگاه نگه داشتن رعیت از قانون و حقوق خود تشکیل داده اند.

      طبقۀ اول، متحجران و واپسگرایان هستند. کسانی که خواستار تداوم استبداد و گروگان گیری مردم می باشند، به بهانۀ حفظ شریعت، نخست با مشروطه مخالفت شدید کردند تا حدی که به خونریزی های زیادی انجامید اما وقتی بوی پیروزی مشروطه خواهان به مشام آنها رسید، قید مشروعه را بر مشروطه اعمال کردند که از نظر روشنفکران مانع عمده در استحکام مبنای مشروطه گردید. اهداف انقلاب ( تأسیس عدالتخانه و تأسیس مجلس شورای ملی ) به هیچ وجه مخالف شریعت نبود اگر قصد آنها حفظ شریعت بود باید بعد از استقرار مجلس شورای ملی، در قانون گذاری اعمال می کردند نه در مخالفت با استقرار عدالتخانه و مجلس شورای ملی. در دفاع از استبداد دو دلیل برای متحجران می توان ذکر کرد. دلیل اول، با نادیده گرفتن مقتضیات زمان به علت عدم درک از کثرت در فرهنگ ها و اندیشه ها و ناپویا انگاشتن رفتارهای انسان ها در مواجهه با زندگی، بر ذهن آنها این وهم واهی را می نشاند که تاریخ تکرار می شود و نتیجه می گیرند حتی با پیشرفت تکنولوژی نیز قوانین گذشتگان بی قید و شرط چراغ راه امروز نیز می تواند باشد و دلیل دوم در دفاع از استبداد، حفظ منافذ مالی سرشاری است که در اتحاد با طبقۀ دوم به دست آورده اند. 

      طبقۀ دوم، مالکان بزرگ و تیولداران و متولیان اوقاف هستند که مناصب خود را یا به ارث یا به رشوه و یا به حمایت بزرگان دربار و گاهی اهدای حاکم، به دست می آورند و غالباً تنها هنرشان تسلط بر مال و ناموس زیردستان است. مالکانِ جز نیز به تبعیت از آنها هم راغب اند و هم مجبور.

      ایجاد عدالت خانه که نظام دادخواهی رعایا است، منافع این دو طبقه را این بین می بَرد. اما رعایای آنها به دلیل زور و ارعابِ مالکان و تحمیق شدن از طریق متحجران و بی سوادی در نهضت مشروطه وارد نشدند. 

دستاوردهای انقلاب مشروطه و تحصیل رایگان

نخستین کودتا علیه مشروطیت

      در  13  اَمرداد  1285  خورشیدی فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه امضا شد. عدالتخانه مستقر و انتخابات نخستین دورۀ مجلس شورای ملی برگزار شد. اما این تمرین آزادیخواهی دیری نپایید. محمدعلی میرزا که هنگام ولیعهدی در تبریز در نهایت آلودگی به ظلم و فساد، به شدت تظاهر به دینداری می کرد، روز عاشورا تکیه برپا می کرد و شب عاشورا پا برهنه در کوچه ها راه می رفت و بنا به رسم در چهل و یک مسجد شمع روشن می کرد و دائم کتابهای دینی و دعا به چاپ می رساند، با شاه شدن او فضای رعب و وحشت و نا امنی و استبداد دوباره ایجاد شد. در دوم تیر  1287  خورشیدی مجلس شورای ملی به فرمان محمدعلی شاه و زیر نفوذ روسها توسط لیاخوف روسی به توپ بسته شد و چند تن از مشروطه خواهان کشته شدند و به این ترتیب نخستین کودتا علیه مشروطیت به فرمان عروسک خیمه شب بازی روسها ( محمدعلی شاه ) به اجرا درآمد. اما به علت مخالفت در ولایات به ویژه در تبریز این استبداد در حدود یک سال دوام یافت. نتیجۀ مبارزۀ مجاهدان تبریز با رهبری ستارخان، بیداری در چند شهر دیگر ایران بود و نیز گوشمالی روزنامۀ تایمز لندن که دو سه روز پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی گستاخانه نوشت :

« به توپ بستن مجلس نشان داد شرقیان شایندۀ زندگانی آزاد نمی باشند. » 

      سیزده ماه بعد از به توپ بستن مجلس شورای ملی اردوی شمال به ریاست سپهسالار تنکابنی و اردوی مجاهدان بختیاری به فرماندهی سردار اسعد بختیاری وارد تهران شدند. محمدعلی شاه به زانو درآمده و به سفارت روسیه پناه برد. بی درنگ عده ای از نمایندگان و روسای اصناف و آزادی خواهان دیگر در ساختمان بهارستان گرد آمدند و به عنوان کمسیون عالی، محمدعلی شاه را از سلطنت خلع کرده و به حکومت نظامی پایان دادند. روزنامه ها آزادی نشر یافتند. تبعیدیان بازگشتند و مخالفان مشروطیت توقیف و عده ای که دستشان به خون مردم آلوده بود مجازات شدند. 

      پیش از ورود این دو سپاه به تهران، مجاهدان تبریز به این نتیجه رسیده بودند که وقتی دشمنان ملت با خونریزی و سپس فریبکاری پیش می روند ( مجلس را ویران می کنند آزادیخواهان را کشته یا زندانی می کنند و بعد دستخط می دهند که شرط مردمی بودن حکومت پا برجا است. ) امید به اصلاح با نمایش مظلومیت مردم و برانگیختن حس ترحم و انساندوستیِ مستبد و مزدوران متنفع اش حماقتی بیش نیست. 

      آذربایجان و محمدعلی میرزا همدیگر را خوب شناخته بودند. محمدعلی میرزا به واسطۀ دشمنی با تبریز و خوش خدمتی به روس ها علیه آذربایجان توطئه می چید؛ افراد معلوم الحالی را سراغ مجاهدان تبریز می فرستاد. این دشمن ملت گستاخی را در حد وطن فروشی بالا برده بود. عثمانی ها را به دشمنی برانگیخت و راه را برای ورود روس ها به آذربایجان هموار کرد. در تبریز کشتار و اعدام بی رحمانه ای راه انداختند. ولی مردم تبریز هویت ایرانی خود را ذره ای نباختند. وقتی پاختیانوف کنسول روس در تبریز با بی شرمی به ستارخان پیشنهاد داد « پرچم روسیه را به شما می دهیم، سر درِ خانه تان بزنید و زیر بیرق امپراتوری روسیه جان و مال شما در امان خواهد بود » ستارخان با خشمی که به صدایش آهنگ دیگری داد گفت : « چنین تهمتی به من نمی چسبد. من می خواهم هفت دولت به زیر بیرق ایران باشند. آن وقت به من می گویید زیر بیرق بیگانه بروم؟! پرچم روس و انگلیس ارزانی خودشان » و هنگامی که در تبریز بر سر خانه های مردم بیرق سفید می زدند و آنها را در پناه روسیه می خواندند، اگر ستارخان به کوچه ها نمی آمد و بیرق های سفید را یکی یکی برنمی داشت جنبش مشروطه خفه می شد. چرا که فقط در محلۀ امیرخیز تبریز جنبش باقی مانده بود و این مقدمه ای برای بلعیدن آذربایجان توسط روسها بود. ولی روسها یک بار دیگر این خیال پلید و دیرین خود را به گور بردند. در جنگ یازده ماهۀ تبریز علیه استبداد صغیر و وطن فروشی محمدعلی شاه وقتی شهر در محاصره بود، فدائیان ایران در تبریز یونجه می خوردند متحجران مذهبی و مالکان، دو طبقۀ دشمن آزادی، قداره کشان را نیز استخدام کرده و گروه فشاری بر مجاهدان آزادی ترتیب داده بودند. اما فدائیان آزادی به فرماندهی ستارخان، جانانه در مقابل چهار قشون تا دندان مسلح و گروه فشار آنها و دشمنی روسها مبارزه کردند و پیروز شدند. استبداد را زمین گیر کردند. کینۀ گروه فشار که پس از پیروزی آزادیخواهان رنگ عوض کرده بودند از مجاهدان آزادی در تبریز به ویژه از ستارخان به حدی بود که او را در تهران با گلوله زدند و سپس با رخنه در حکومت، نهال آزادیخواهی ملت را محصور کردند و باز کلاه مردم پس معرکه ماند. شعر استاد بزرگوار شفیعی کدکنی یادآور ستارخان و مبارزان آزادی در همۀ ادوار است. 

هزار مرتبه گفتند و باز نشنیدی  / کنون سزای ستیهندگیت را دیدی

گرسنه میر و به زنجیر کز چه روی ای شیر  / به جشن شادی بوزینگان نرقصیدی

      نهضت مشروطه خواهی، نهضت آزادی ایران است. ولی تبلیغات دستگاه استبدادی به پشتوانۀ روسها، عده ای خام و نادان را واداشت به بهانۀ پاسداری از دین به روی هموطن آزادی خواه اسلحه کشیده و خونش را بریزند. بی آنکه بدانند، همۀ مردم از اقوام و فرقه های مذهبی و حزبی، یکسان استثمار شده اند. نیز تبلیغات دستگاه استبدادی به پشتوانۀ روسها، عده ای خام و نادان دیگر را هم واداشت با اوهام کور و صد البته كژي و كاستي در برنامه ريزي هاي ما « تندیس گرگی با گونه گونه دروغش و آن فانوس بی فروغش » بر بوستان تمدن ایران  ترکتازی کند. ما مسأله ای به نام آذربایجان یا کردستان و  . . . نداریم، که عده ای اندک به بهانه های واهی، با نیّت پلیدِ تجزیه گاهی کشور را نا امن کرده و گاهی با گروگان گیران مردم، پنهان و آشکار در ادوار مختلف سرِ میز مذاکره بنشینند. مسألۀ ما ایران است و نهضت مشروطه خواهی نهضت آزادی ایران است. 

ستارخان به درستی می گفت : « دشمنان ما تنها وقتی بر ما پیروز می شوند که خود ما دشمن همدیگر شویم. »

 

دومین کودتا علیه مشروطیت     

      کودتای سوم اسفند  ۱۲۹۹  کودتایی نظامی بود که توسط رضاخان و سید ضیاءالدین طباطبایی یزدی و با برنامه‌ریزی افسر انگلیسی آیرونساید اجرا شد. رضاخان ابتدا در مقام وزیر جنگ، بسیاری از نا آرامی‌ها و راهزنی‌ها را از بین برد. در سوم آبان  ۱۳۰۲  رضاخان با فرمان احمد شاه به نخست وزیری گمارده شد و تلاش او در جهت جمهوری‌خواهی به علت مخالفت اکثر روحانیان به ویژه آیت الله حائری یزدی ( بنیان گذار حوزۀ علمیۀ قم در سال 1300 ) ناکام ماند. چون روحانیان، نظام جمهوری را به تقلید از جمهوریت ترکیه به رهبری مصطفی کمال پاشا بر خلاف شرع می دانستند. بنابراین در اردیبهشت  ۱۳۰5  به پشتوانۀ بعضی از آزادیخواهان مشروطه که به این نتیجه رسیده بودند که ساختن کشور با قوانین مشروطه مستلزم برقراری امنیت است و تصویب نمایندگان مجلس و توافق انگلستان و شوروی، رضاخان پادشاه ایران شد. ( در مجلس، هواداران حزب کمونیست به نفع رضاخان رأی دادند. پیش از آن هم حزب کمونیست در حمایت از کودتای رضاخان در سوم اسفند  1299  نقش جدی داشته و رضا خان را نمایندۀ بورژوازی ملی می دانست. ) اما بعضی از روشنفکران و آزادیخواهان مشروطه در مجلس پنجم با انقراض سلسلۀ قاجار مخالفت کردند چرا که با زحمت و رنجِ فراوان آن نظام را قانونمند کرده بودند. اما پس از رأی اکثریتِ مجلس پنجم به تغییر نظام از قاجار به پهلوی با شاه جدید همکاری کردند. هیچ یک از آزادیخواهانی که با رضاشاه همکاری کردند، حساب نکرده بودند که حکومت مقتدرِ تک نفره حتی با آرزوی ایجاد امنیت، تبدیل به دیکتاتوری گردد. 

      نیروی رضاخان فقط قزاق خانه نبود؛ بلکه تجدد خواهی او به پشتوانۀ بسیاری از مشروطه طلبان از قضات، وکلا و نمایندگان مجلس بودند. اما تجددی آمرانه نه رای زنانه. با این پشتوانۀ مستحکم، برای ایجاد امنیت و کنار زدن شورشیانی که محتملاً ایران را در مسیر تجزیه قرار می دادند، مسکوت نگه داشتن قوانین مشروطه دلیل به حق و درستی نبود. مواردی که کودتای سوم اسفند  ۱۲۹۹  را به کودتای دوم علیه مشروطیت تبدیل کرد، چشم اسفندیار حکومت پهلوی اول نیز شد و او را در سوم شهریور  1320  با اهانت از کشور خارج کردند. این موارد عبارتند از :

  1. مسکوت نگه داشتن قوانین مشروطه و فرمایشی کردن مجلس شورای ملی

  2. تفتیش و سانسور علیه مطبوعات و اختناق علیه روزنامه نگاران ( آزادی روزنامه نگاری یکی از دستاوردهای مشروطه بود. )

  3. پیشکش بخش عمده‌ای از سرزمین کوهستانی و زرخیز با مرکزیت کوه آرارات، سرچشمه رودخانه‌های دجله، فرات و ارس به آتاترک که امروز در ترکیه به نام استان آغری معروف است، تحت عنوان « تعیین خط سرحدی ایران و ترکیه » در پنجم خرداد  1311  با فرمان حکومتی به تصویب مجلس فرمایشی دورۀ هشتم نیز رسانیده شد. ( حاصلِ اختناق علیه روزنامه نگاران و سانسور مطبوعات و مسکوت نگه داشتن قوانین مشروطه و فرمایشی کردن مجلس شورای ملی در یک کلام حاکمیت دیکتاتوری، قطعاً به تجزیه می انجامد. )

 

  1. تنها ماندن در پایان کار؛ با اینکه بر گردۀ نخبگان مشروطیت به قدرت رسیده بود. 

      بعضی از خدمات رضا شاه، پیش و پس از پادشاهی، آمال و آرمان های مشروطه خواهان و مصوبات مجالس اول، دوم و سوم شورای ملی بود و بسیاری از خدمات دیگر وی به پشتوانۀ آزادیخواهان مشروطه قابل تقدیر است. مانند ایجاد ارتش ملی در دورۀ تصدی وزارت جنگ، ساخت اولین راه آهن سراسری ایران از خلیج فارس تا دریای مازندران با بودجه داخلی که بر مالیات‌های قند و شکر بسته شد، تأسیس نخستین دانشگاه مدرن ایران در تهران، گسترشِ آموزش و پرورش مدرن و تحول در نظام قضایی ایران و ایجاد امنیت داخلی و  . . . اما اینها و صدها از اینها نه سرزمین زرخیز با مرکزیت کوه آرارات و سرچشمه رودخانه‌های دجله، فرات و ارس را به ایران بازمی گرداند و نه ضربه ای که با اشغال ایران در شهریور  1320  به کشور وارد شد را جبران می کند و نه آزادیخواهان مشروطه که رضاخان بر گردۀ آنها به قدرت رسید و بعد یکی یکی را از میان برد را به دامن میهن بازمی گرداند. که اگر آنها و روزنامه نگاران آزادیخواه و فضای باز برای نشریات بود، ایران گرفتار اشغال در شهریور  1320  نمی شد. همیشه کشورهای دیکتاتورها دچار تجزیه یا اشغال می شوند. هیچ کشوری که بنیان سیاسی آن بر دموکراسی، بدون تضییع حق انسانی فرد فرد جامعه ( حتی با رأی اکثریت ) استوار است، دچار تجزیه یا اشغال نشده و نمی شود. 

      ناگفته نماند عدم امنیت ( که پیش از کودتای  1299  گریبان ایران را گرفته بود ) نیز کشور را در مسیر تجزیه قرار می دهد. اما به واسطۀ ایجاد امنیت و کنار زدن شورشیانی که محتملاً ایران را در مسیر تجزیه قرار می دهند، مسکوت نگه داشتن قوانین مشروطه قریب به بیست سال دلیل به حق و درستی نیست. اگر شعلۀ قوانین مشروطه را خاموش نمی کردند و آزادی مطبوعات پابرجا می ماند، مرتجعان نه می توانستند مظلوم نمایی کنند و نه زیر لاک خود پنهان شوند و از بزنگاه های تاریخ سوءاستفاده کنند. اینها از تن دادن ملت به دیکتاتوری نشأت می گیرد.  

      تبلیغات ارتجاع به اذهان نابخردان حقنه کرده که اگر چوبی بالای سر ایرانی نباشد، آدم نمی شود. باید به این نادان ها گفت : « ضامن دموکراسی نه چماق بلکه اجرای درست و بدون تبعیض قانون، آزادی مطبوعات و آزادی احزاب و نمایندگان در خانۀ ملت است. » دلیل واهی دیگری که حامیانِ متنفع دیکتاتوری از مسکوت نگه داشتن قوانین مشروطه و تفتیش و سانسور علیه مطبوعات و اختناق علیه روزنامه نگاران، مطرح می کنند، نا آگاهی مردم است. با حماقت می گویند : « مردم ایران که مردم سوئیس نیستند! » باید به این نادان ها گفت : مگر مردم سوئیس از کرۀ دیگری آمده اند؟ « کُشچوشکو » فرمانده سپاهیان لهستان در جنگ با روسها در سدۀ هژدهم و مدافع حکومت مشروطه و استقلال میهن خویش می گوید : « خداوند آزادی را فقط به مردمانی می بخشد که با پافشاری و جانبازی در راه رسیدن به آن با تمام دشواری ها، خود را مستحق دریافت نعمت آزادی می سازند. احوال ملتی نشان می دهد که آنها پس از مجاهدات طولانی و تحمل هزاران گونه درد و رنج و بلاها، امروز از ثمرات گوارای آزادی لذت می برند. » 

      اما ما ملتی هستیم که منتظر آمدن روزِ خوبیم تا آوردنش و از شکسته شدن بت های ذهنمان می ترسیم. لذا در ارائۀ طرحی نو، با هزاران واژۀ اخته بر لب مواجه می شویم و به دو دلیل دوست نداریم نظر مخالفی بشنویم. 

  1. ترس از تزلزل اعتقاداتِ بت شده، 

  2. عدم مسئولیت پذیری بار گناهان در جامعه، 

      این دو مِثل وبای مالیخولیا گریبان ملت ایران را گرفته است. آنچه که تقی زاده آن را وبای مالیخولیا نامید، نشأت گرفته از این دو مورد است. تقی زاده می نویسد : « نمی دانم چرا یک مرض عمومی به بسیاری از مملکت ما دست داده که درست مثل وبای مالیخولیا شده و آن اینست که انگلیسی ها مثل جن و پری در همۀ امور دست دارند و مانند قضا و قدر کل امور جاریه از کوچک و بزرگ تابع ارادۀ آنها است و به انگشت آنها می گردد. این جزام مسری و طاعون مهلک یکی از بدترین بلاهایی است که به ایران روی داده و دلیل کمی رشد اجتماعی است و تا عافیت نپذیرد امید صلاح و فلاحی نیست. »

      ناگفته نماند یکی از موارد مهم که در دورۀ رضاشاه در جامعه رشد یافت، آموزش دولتی بود. آموزش دولتی پیش از رضاشاه شروع شده بود. امیرکبیر دارالفنون را بنیان نهاد. حسن رشدیه دبستان و آموزش دختران را پایه گذاری کرد. در سال  1300  در تهران چهل هزار دانش آموز بود؛ چهارده هزار نفر از آنها دختر بودند. در واقع مجلس اول مشروطه طی مصوبه ای آموزش کودکان را در ابتدایی اجباری کرده بود. اما به علت مشکلات فراوان مانند مخالفت ارتجاع به ویژه با تحصیل دختران و عدم امنیت، این اجبار در دورۀ رضاشاه اعمال شد. اما رتبه بندی مدارس در جمهوری اسلامی از دهۀ 70 خورشیدی، آموزش و پرورش را به آموزش دورۀ ساسانیان به سبک و سیاق قرن بیست و یکم تبدیل کرده و تحصیل رایگان برای همه که یکی از دستاوردهای انقلاب مشروطه بود را مخدوش و فاصلۀ طبقاتی را در جامعه افزایش داده است.

      هرگاه سایۀ استبداد از خانۀ ملت کنار می رود، نمایندگان، مصوبه هایی در رشد و ارتقاء کشور و ملت تصویب می کنند. سال  1320  وقتی رضاشاه می رود، مردم و مجلس ملی که به اصطلاح دست چین هم شده بودند، نشان می دهند، اگر آزادی باشد می توانند هر کاری برای پیشرفت ایران انجام دهند. چون دیگر سایۀ دیکتاتور وجود نداشت. با اینکه 80% جمعیت بیست میلیونی آن زمان در روستاها زندگی می کردند، بیمار، بی سواد، بی پول، بی دفاع . . . اما از بیشتر دانشگاه دیده های فعلی آرمان گرا و آرمان خواه بودند. در دورۀ چهاردهم، مجلس ملی نجات آذربایجان را رقم زد؛ چون دیکتاتور نبود. در دورۀ پانزدهم پایه های ملی شدن صنعت نفت ریخته شد؛ چون دیکتاتور نبود. در دورۀ شانزدهم صنایع نفت در سرتاسر ایران ملی شد؛ چون دیکتاتور نبود. 

دستاوردهای انقلاب مشروطه و تحصیل رایگان

سومین کودتا علیه مشروطیت

      از شهریور  1320  تا اَمرداد  1332  فضای سیاسی تقریباً باز شد. در فضای باز سیاسی احزاب و مطبوعات جان گرفته و حیات تازه یافتند. مطابق قانون مشروطه، شاه در چارچوب سلطنت قرار گرفت و ادارۀ کشور به دست دولت افتاد. بعد از طرح ناموفقِ برکناری مصدق در  30  تیر  1331  زمینه های طرح یک کودتا به رهبری امریکا و حمایت انگلیس شروع به شکل گیری کرد و با صرف مبالغی پول به معدودی اوباشِ مزدور و مرتجعِ مدعی و کاسه لیسانِ دربار و با نوید مقام در  28  اَمرداد  1332  دولت دکتر محمد مصدق را برانداختند. 

      پهلوی دوم نه اقتدار پدرش را به ارث برده بود و نه سیاستمداران کار کشته ای که کنار پدرش بودند، او را همراهی می کردند. مواردی که کودتای  28  اَمرداد  1332  را به کودتای سوم علیه مشروطیت تبدیل کرد، چشم اسفندیار حکومت پهلوی دوم نیز شد و او را در  22  بهمن  1357  سرنگون کرد. این موارد عبارتند از : حاصلِ اختناق علیه روزنامه نگاران و سانسور مطبوعات و مسکوت نگه داشتن قوانین مشروطه و فرمایشی کردن مجلس شورای ملی در یک کلام حاکمیت دیکتاتوری، قطعاً به تجزیه می انجامد.

  1. مسکوت نگه داشتن قوانین مشروطه و فرمایشی کردن مجلس شورای ملی

  2. تفتیش و سانسور علیه مطبوعات و اختناق علیه روزنامه نگاران 

  3. گسترش فساد

  4. وجود مزدورانی در سازمان اطلاعات و امنیت ( ساواک ) که در ظاهر تحت فرمان شاه بودند اما در واقع سرِ معدودی از کارمندان این سازمان به آخور دیگران بند بود. 

  5. گسترش ارتجاع سرخ و سیاه و حتی گاهی اتحاد مضحک آنها. ( البته هر سوسیالیست و هر مذهبی، مرتجع نیست. ) این ارتجاع به حدی در بسط نا آگاهی مؤثر بود که  25  سال بعد از کودتای سوم علیه مشروطیت، جماعت قابل توجهی عکس منجی و رهابخش خود را در ماه دیدند. 

  6. پیشکش شهرستان فیروزه که منطقه خوش آب و هوا در دره‌اي بسيار باصفا و پر آب قرار گرفته است، به اتحاد جماهیر شوروی تحت عنوان « تعیین خط سرحدی ایران و شوروی » . 

روز  14  آذر  1333  روزنامه اطلاعات فاش کرد كه يكي از بندهاي امضا شده ميان نمايندگان ایران و شوروی، واگذاري شهرستان فيروزه به روس‌ها بوده است. ( حزب توده که ادعایش در مبارزه با امپریالیسمِ امریکا، آسمان را سوراخ می کرد در تجزیۀ ایران توسط امپریالیسم شوروی و بی عرضگی حکومت، خفه شد و بی تردید امروز نقش مزدوران حزب توده را پان ترکیسم در کشور ایفا می کند. )

  1. پیشکش استان بحرین به اتحادیۀ عرب با گرفتن ژِست دموکراسی و با برگزاری رفراندم غیر دمکراتیک در فروردین  1349  بدون مشارکت عمومی، برای استقلال بخشی از خاک ایران به نام بحرین. 

در  21  اردیبهشت  1349  استقلال بحرین در سازمان ملل متحد به اتفاق آرا تصویب شد و در یک ترفند سیاسی خنده‌‌آور از شاه ایران به دلیل آزادمنشی (!) و قبول اصول دموکراسی در بحرین  تقدیر و تشکر گردید. نمایندگان مجلس شورا نیز که اکثریت قریب به اتفاق آنها نمایندۀ واقعی مردم نبودند بلکه منصوب دربار بودند با اطاعت بی‌قید و شرط از ارادۀ شاه، بریدن بحرین از ریشۀ ایران را در نشستِ فوق‌العادۀ مجلس در روز 24  اردیبهشت  1349،  با 199  رأی موافق و تنها  4  رأی مخالف، تصویب کردند. 

مدافعان بی عرضگی می گویند : « دیگر بحرین از دست ما خارج شده بود و بر آنجا احاطه ای نداشتیم. » این حرف غلط محض است. به فرض محال اگر درست هم باشد، عاملش جز بی عرضگی حکام و مسکوت نگه داشتن قوانین مشروطه و فرمایشی کردن مجلس شورای ملی و تفتیش و سانسور علیه مطبوعات و اختناق علیه روزنامه نگاران نیست. نیز با این کار وحشتناک خیال اعلاحضرت تخت شد که مخالفانش در بحرین پایگاهی علیه او ایجاد نمی کنند. تأکید می کنم اکثر قریب به اتفاق مردمِ بحرین بختیاری تبار هستند و رفراندم بدون مشارکت عمومی صورت گرفته است. محمدرضاشاه، زیر نفوذ و القای انگلیسی‌ها،‌ در مصاحبه‌ای با روزنامه‌ی گاردین چاپ لندن، در شهریور  1345  گفت : « با توجه به اینکه ذخایر مروارید در سواحل بحرین پایان رسیده، دیگر بحرین از نظر ایران اهمیتی ندارد. » (!) این سخن یاوه را مقایسه کنید با سخن رجل سیاسی (!) که امروز می گوید : « اگر ما سهم خود را از دریای خزر بخواهیم، مرزهای ما در دریا شکل قشنگی پیدا نخواهد کرد. زیرا باید از سواحل کشورهای همسایه دور شویم. » (!) ظاهراً ایشان انتظار دارد شکل مرزهای ما نظمی شبیه ریش آنکادر شدۀ خود داشته باشد. وطن فروشی به دست هر خیانتکاری، مذموم عقل و مکروه شرع است و خیانتی نابخشودنی.

 

  1. تنها ماندنِ شاه در پایان کار؛ 

      البته خدمات محمدرضا شاه، در انقلاب سفید قابل تقدیر است. به ویژه کنار زدن بی نظمیِ ارباب - رعیتی؛ حتی اگر به تصمیم امریکا و از بالا اجرا شده باشد و نیز اعتبار دانشگاه های ایران پیش از انقلاب اسلامی قابل تقدیر است.  

      عرصۀ فکر هر کس محدود به وسعت تجربه و قدرت تفکر اوست. عدم حق جامعه در حکومتداری ( نبود دموکراسی ) و عدم حق فرد انسانی در همۀ زمینه ها ( تا نشود حقوق فرد فردِ جامعه را حتی با رأی اکثریت تضییع کرد ) ما را مستحق هر بلایی خواهد کرد. هنوز هم متحجران حتی در مترقی ترین جوامع وجود دارند. اما فرق بین جوامع آزاد با جوامع بسته اینست که در جوامع آزاد، قوانینِ پیشرفته و مجریانِ متعهد و آزادی مطبوعات، افسار قانون را بر ترکتازیِ متحجران بسته اند. نهال آزادی با اینکه محصور ماند ولی همواره پویۀ شکفتن دارد . . .  باز از شفیعی کدکنی بشنویم.

ترجیح می دهم درختی باشم  

در زیر تازیانۀ کولاک و آذرخش

با پویۀ شکفتن و گفتن  

تا رام صخره ای

در ناز و در نوازش باران  

خاموش از برای شنفتن.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

دستاوردهای انقلاب مشروطه و تحصیل رایگان

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

عالی - 6.3%
خوب - 6.5%
تاثیر چندانی نداشته است - 29%
رتبه بندی فقط به ایجاد نارضایتی بیشتر معلمان و تبعیض درون سازمانی انجامیده است - 58.2%

مجموع آرا: 414

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور