با اعلام نتایج انتخابات شورای عالی آموزش و پرورش و قرار گرفتن در جمع منتخبین استان خراسان رضوی در گیر احساسی دوگانه و تناقض آلود شده ام!
از یک سو در روزگار بی اعتمادی فزاینده فردی و نهادی در کشور از اعتماد ارزشمند همکاران گرامی نسبت به خودم خرسند و مفتخرم و از سوی دیگر دل نگران بی تفاوتی گسترش یافته در جامعه هستم.
اینکه چگونه می توانیم با کسب کمتر از ده درصد آرای فرهنگیان کشور خود را در جایگاه نمایندگی آنها احساس نماییم؟!
مدت هاست که مشفقان و مصلحان جامعه هشدار می دهند که بی اعتنایی به رای و نظر مردم که از پس هر انتخابات متجلی می شود می تواند موجب گسترش احساس بی قدرتی سیاسی از انجام تغییرات معنادار در کشور شود.
متاسفانه بی توجهی به این خواست موجب افزایش بی تفاوتی و نوعی قهر انتخاباتی شده است. مشارکت سیاسی - صنفی نسبت وثیقی با میزان سرمایه اجتماعی دارد و می تواند موجبات رونق یا رکود سایر سرمایه های مالی و انسانی را فراهم آورد
درست است که تمهیدات الکترونیکی صورت گرفته در سایت سینا از جلب مشارکت موثر فرهنگیان ناتوان بود ولی نباید با فرافکنی دچار خودفریبی شویم.
واقعیت این است که مقبولیت و کارآمدی انتخابات بعد از رویدادهای دی ماه ۹۶ با چالش های عمده ای مواجه شده است. مشکلات اقتصادی جاری و احساس تعلیق سیاسی به دنبال بن بست های ساختاری رایج هم در افزایش ناامیدی ها موثر بوده اند.
امیدوارم مشارکت بسیار پایین فرهنگیان در انتخابات شورای عالی نه تنها همه ما را به تامل وادارد بلکه در تلنگر زدن هشدار آمیز به تصمیم گیران واقعی کشور موثر باشد.
مشارکت سیاسی - صنفی نسبت وثیقی با میزان سرمایه اجتماعی دارد و می تواند موجبات رونق یا رکود سایر سرمایه های مالی و انسانی را فراهم آورد.
بنابراین می توان نتیجه گرفت که در فقدان مشارکت داوطلبانه، نه می توان به نفت برای توسعه ایران امید بست و نه به نفوذ منطقه ای دلخوش بود.
مشارکت پایین فرهنگیان در این انتخابات از این منظر هم می تواند هشدار آمیز باشد که با کنار رفتن نخبگان و فرهیختگان از فرایندهای تصمیم سازی شاهد ظهور نوعی کم مایه گی در عرصه عمومی خواهیم بود. پهنه ای که می تواند به عرصه ترکتازی لمپن ها و پوپولیست ها تبدیل شود.
روشنفکرانی که بیش از پیش حاشیه نشین می شوند و عرصه را به سلبریتی ها واگذار می کنند. پرواضح است که با تداوم چنین روندی تنها باید عقب افتادگی هرچه بیشتر کشور از کورس رقابت در مسیر توسعه یافتگی را انتظار کشید.
در میانه تذکارها و هشدارها تنها امیدوار به این می مانیم که شاید این فریادها گوشی برای شنیده شدن بیابند و راهی برای برون رفت بجویند!
کانال مهران صولتی
شاید بشود اسمشان را «کتابهای یک بار مصرف» گذاشت. سالانه میلیونها جلد از این نوع کتابها در کشور چاپ و روانه بازار میشود و به همان نسبت هم هر سال گونی گونی بیرون ریخته و در کیسه های زباله جلوی در گذاشته میشود یا به عنوان کاغذ باطله به جمع کنندههای ضایعات و دورهگردها داده میشود. این نوع کتابها از سنخ کتاب های گلستان سعدی یا دیوان شهریار نیست، کتاب منبع دانشگاهی هم نیست، رمان خالد حسینی یا آخرین اثر اورهان پاموک هم نیست که در قفسه کتابخانه قرار دهیم تا نسل های جدید و قدیم بخوانند یا بین اعضای فامیل و دوستان دست به دست شوند و همه از آن استفاده کنند. فلسفه وجودی این کتابها، کتاب های درسی آموزش و پرورش و پدیدهای به نام آزمون سراسری کنکور و سایر آزمونهاست، به عبارتی بدون این آزمونها این نوع کتابها از رونق اولیه میافتند. با نامهای کتابهای آموزشی یا کمک آموزشی، کتابهای کمک درسی، کتابهای مکمل، کتابهای کنکور، تقویتی، راهنما، تکمیلی یا حلالمسایل و ... شناخته می شوند. با چشم پوشی از اثرات مخرب زیست محیطی آنها تنها یک یا چند بار خوانده و کنار گذاشته و یا دور انداخته می شوند و دیگر به درد کسی نمی خورد.
میتوان ادعا کرد که هیچ خانواده ایرانی را نمی توان یافت که از این نوع کتابها مخصوصا با تغییراتی که هر سال روی کتابهای درسی اعمال میشود در خانه نداشته باشند. همه از پیر و جوان استفاده از این نوع کتاب ها را در دوران تحصیل تجربه کرده و به خوبی به یاد می آورند. هر دانش آموزی بار اضافی این نوع کتابها با وزنهای کیلویی را بر دوش خود احساس میکند و هر روز تعدادی از آنها را به مدرسه می برد و به خانه برمیگرداند. تاریخ کتاب راهنماسازی با تاریخ آموزش و پرورش مخصوصا بعد از انقلاب کم و بیش برابری می کند. از آن زمان که کتاب هاب درسی منتشر شدند کتاب های کمک درسی هم پا به عرصه وجود گذاشتند. اما در سالهای اخیر انتشار این نوع کتاب ها رشدی تصاعدی و دیوانه وار داشته است.
با شمارگان بسیار بالا در رنگها و اندازه های متنوع و با تصاویر و اشکال رو و پشت جلدهای عاریتی از اینترنت و عنوان ها و جملات قصار جورواجور و عجیب و غریب و ادعاهای آن چنانی با قیمت های گزاف و سرسام آور که حالا دیگر هر کسی وسعش نمیرسد که آنها را ابتیاع کند چاپ و بیرون می آیند. کتاب هایی که رویشان کنترل و فیلتری نیست اگر چه همه مجوز وزارت ارشاد را بر روی خود حمل میکنند.
تقریبا در بیشتر کتابفروشیها میتوان آنها را یافت، اصلا بدون وجود آنها کتابفروشی رونقی ندارد و بی وجود آنها نفس کشیدن برایشان دشوار است، مخصوصا کتابفروشیهای شهرهای کوچک در قبضه این نوع کتاب ها هستند. این کتابها در اندک زمانی نوشته و ساخته می شوند. به محض اینکه یک کتاب درسی منتشر میشود ناشران بلافاصله دست به کار میشوند و رقابتی شدید بین این نوع ناشران در می گیرد و در کوتاه ترین زمان دهها کتاب کمک درسی و راهنما برای آن ساخته و به بازار عرضه می شود. حتی در مواردی ناشران قبل از ورود، توزیع و تکثیر کتابهای درسی و قبل از اینکه کتابهای درسی توسط وزارتخانه بیرون بیاید و به دست دانش آموز برسد کمک درسی و مکمل آن را به بازار عرضه میکنند (ایسنا، 4 شهریور 97).
بعد نوبت به دانشآموزان و پشت کنکوریها میرسد: در کتابفروشی ها ازدحام می کنند و با کیسههای پلاستیکی و نایلکس های طرح دار و با شمایل مبارک انتشاراتیها خارج میشوند. سازندگان این نوع کتاب ها آدمها، دفاتر، عوامل، شبکه، مبلغان و کانکشنهای خود را در داخل آموزش و پرورش و سایر موسسات آموزشی دولتی و خصوصی در سطح کشور دارند. آنها موفق شدهاند با ارسال و اهدای کتاب های رایگان و نمونه و به دست آوردن بانک اطلاعاتی و آدرس و شماره پرسنلی، معلمان و مدیران را هم وارد این بازی و نمایش کمدی یا تراژیک کنند و آنها را نیز مانند دانش آموزان به این نوع کتابها معتاد کنند و به خدمت خود بگیرند به طوری که گروهی از معلمان هم بازیچه دست آنها شده و به تبلیغاتچیهای بیمزد و منت کتاب های آنها در کلاسهای درس تبدیل شدهاند.
سعی وافر میکنم که از به کار بردن عنوان «مافیا» برایشان اجتناب کنم. روزی نیست که آگهیها و تبلیغات این نوع کتابها و ناشران و موسسات آنها را از تلویزیون و رادیو نشنوید. تبلیغات بیوقفه آنها کاری کرده که بعضی دانش آموزان این کتاب ها را در حد کتابهای مقدس بدانند. تجارت پرسودی است؛ پای میلیاردها پول در میان است و خیلی ها از آن سود میبرند و نوعی اشتغالزایی هم محسوب می شود به طوری که از یکی از موسسان و ناشران این نوع کتاب ها به عنوان کارآفرین برتر سال ۹۷ در جشنواره تجلیل و تکریم کارآفرینان و مدیران اشتغالزای کشور با حضور عده ای از مقامات عالی رتبه کشور تقدیر شد.
اما با توجه گستردگی و تنوع بالای این نوع کتابها در فرم و محتوا سوال اساسی این است که این کتاب ها بالاخره تاثیرات مخرب بر یادگیری دانش آموزران دارند و تنها مهارت های تست زنی دانش آموز را تقویت می کنند یا سازنده و تسهیل کننده یادگیری هستند و یا اصلا تاثیری آن چنانی بر عملکرد دانش آموزان و پیشرفت و ترویج علم در جامعه ندارند. آیا این کتاب ها خلا بین معلم و کتاب درسی را پر می کنند یا خود معلم باید خود این خلا را پر کند؟ این نوع کتابها را از نوع کتاب های غیرعلمی و شبه علمی قلمداد باید کرد یا علمی؟ آیا باعث تعمیق یادگیری و تمرین بشتر می شوند یا به گفته وزیر آموزش و پرورش تمام زحمات معلمان را بر باد میدهد؟ آیا این کتاب ها با اصول علمی و توسط متخصصان مربوطه نوشته می شود یا تنها برای اهداف مالی و کسب درآمد ساخته و تولید میشوند؟ آیا این کتاب ها مزاحمت معلم و تدریس او در کلاس درس است؟ آیا تحقیقات، تحلیلها و بررسیهای بی طرفانه و بدون سوگیری خاصی برای میزان تاثیرگذاری و نقش آنها در نطام آموزش و پروش انجام گرفته است؟ آیا شیرازه امور از دست آموزش و پرورش خارج شده و ناشران و موسسات خصوصی کنترل آموزش و پرورش را به دست گرفته، سیطره خود را هر روز گسترش داده و آن چه میخواهند به آموزش و پرورش دیکته می کنند؟
اگر قرار بر نوشتن کتاب های راهنما و کمک درسی باشد آیا خود مولفان کتاب هاب درسی شایسته تر و متخصص تر از هر کس دیگری برای نوشتن این نوع کتابها و مکملها نیستند؟
به نظر می رسد داستان پیچیده تر از این حرفها باشد و قضاوت در این باره هنوز زود است. هر چه که باشد وزیر آمورش و پرورش مخالفت خود را با استفاده از این نوع کتاب ها در مدارس اعلام و آنها را ممنوع کرده است. اقدامی که حتی با تحقیق و مطالعه و بررسی یا بدون آن شاید ضروری به نظر می رسید چرا که انتشار افسارگسیحته این نوع کتابها مخصوصا در سال ها اخیر آموزش و پرروش و والدین را با مشکلات زیادی مواجه کرده است و هنوز آموزش و پرورش به طور شفاف و قاطع تکلیف خود را با این کتاب ها و سازندگان آنها مشخص نکرده است.
بطحایی با وجودی که به خوبی میداند درافتادن با ناشران کتابهای کمک درسی و صدا و سیما و موسسات خصوصی کاری جسارت آمیز و مخاطره آمیز است اما عزم خود را جزم کرده تا با غول های انتشاراتی تولیدکننده کتاب های کمک درسی و موسسات کنکوری که بیشترشان به منابع قدرت متصل هستند دست و پنجه نرم کند و آنها را از میدان به در یا فعالیت آنها را محدود کند. المانیتور نشریه آنلاین که رویدادهای خاورمیانه را پوشش می دهد معتقد است که تا اینحا بطحایی بازی را برده است.
به هرحال اگر اقدامات و اعمال اخیر وزیر و تیم کاری اش را خوشبینانه و با نیت خیر و نه شوآف، ادامه بقا، جنگ زرگری و گرد و خاک به پا کردن تلقی کنیم، به این اقدامات و اقدامات مشابه باید به عنوان کارهای اساسی بنگریم. اگر چه مشکلات و نقص ها و آسیبهای زیاد و ریشه داری از قدیمالایام و زمان حاضر در آموزش و پرورش وجود داشته و دارد اما وزیر هوشمندانه دست روی جایی گذاشته که هر دو جناح روی آن توافق دارد. و شاید گروهی به دیده تردید به آن بنگرند مخصوصا با انتصاب های جدید وزیر آموزش و پرورش (به عنوان مثال ریاست سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی و معاونت حقوقی و پارلمانی آموزش و پرورش). از طرفی تفاسیر شخصی و متفاوت از سند تحول را هم باید به آن بیافزاییم.
اما گفت و گوی رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی با خبرگزاری ایسنا (30 بهمن 1397) را شاید بتوان نوعی تناقض با اقدامات اخیر وزیر تلقی کرد. حجت الاسلام علی ذوعلم در این گفت و گو با تاکید بر اینکه تنها کتابهای درسی نباید مرجع آموزش باشند گفت: «باید به مکملها و شرکای کتاب درسی اهمیت بیشتری بدهیم. در حال حاضر علاوه بر مجلات رشد، ناشران نیز کتب استاندارد خوبی تالیف و ترجمه میکنند که اگر در راستای اسناد تحولی باشد باید به آن بها بدهیم.»
اگر چه رییس سازمان پژوهش به عنوان مثال از مجلات رشد و کتب انتشارات مدرسه نام برده اما به نظر منظور ایشان از «مکملها و شرکای کتاب درسی» اشاره به کتاب های کمک درسی و مکمل باشد و تایید کار ناشران کمک درسی باشد، در حالی که بطحایی در نمایشگاه دستاوردها و عملکرد یک ساله وزارت آموزش و پرورش در دبیرستان البرز (4 شهریور 97) بر این نکته تاکید کرد که تنها کتاب معتبر در مدرسه، کتاب رسمی درسی است و به کتاب دیگری نیاز نیست. چند ماه بعد وزیر در نامهای به رهبر حرف قبلی خود را اندکی تعدیل کرد و گفت: «از وزارت ارشاد و برادرم جناب دکتر صالحی خواستهام تا صدور مجوز برای کتب کمک درسی را منوط به تایید کارشناسان آموزش و پرورش نماید.»
البته وزیر باید به این نکته توجه کافی داشته باشد که بدون قدرتمند کردن معلمان (Empowering Teachers) قادر نخواهد بود برنامه های خود را پیش ببرد. پرواضح است که بدون کمک گرفتن از معلمان و استفاده از نظرات و نیروی آنها اجرای هر برنامه آمورشی ره به جایی نخواهد برد. همان طور که یک مدیر آموزشی کره جنوبی گفت: «کیفیت یک نظام آموزشی (آموزش و پروش) هیچ وقت نمی تواند از کیفیت معلمان آن پیشی بگیرد!»
از طرفی از نگاه عدالت آموزشی باید حق را به جانب وزیر داد چرا که آزمونهای ورودی مانند کنکور، سمپاد و مدارس خاص رقابتی است نه حدنصابی. به زبان دیگر برای رشتههای درخواستی دانشگاهها ظرفیت ثابتی وجود دارد و داوطلبان بر اساس حدنصاب نمره کسب شده در آزمون در دانشگاه پذیرفته نمی شوند بلکه بر اساس رتبه بندی و رنکینگ و رقابت با رقیبان وارد دانشگاه میشوند. به مانند امتحان تافل یا آیلتس نیست که شما نمره حدنصاب تعیین شده را باید کسب کنید تا به مرحله بعدی بروید بلکه ظرفیت یک دانشگاه پرطرفدار به فرض مثال اگر 100 نفر باشد برای ورود به این دانشگاه به علت محدودیت تعداد پذیرش، شما باید در رقابت با هزاران نفر شرکت کننده جزو رتبه یک تا 100 باشید چه میانگین نمره تان 10 درصد باشد چه 90 درصد. برای روشن شدن تفاوت بین رقابت و حدنصاب می توانیم از امتحان علایم (کتبی) رانندگی کمک بگیریم: برای قبول شدن در آزمون رانندگی باید حدنصاب نمره مثلا حداقل 80 درصد سوالات را جواب دهید تا در آزمون نمره قبولی بگیرید. اگر 5000 نفر هم شرکت کنند و حد نصاب را به دست آوردند از مرحله آزمون علایم (کتبی) قبول می شوند. به این صورت نیست که ما محدودیت و کمبود ظرفیت پذیرش داشته باشیم و فقط 100 یا 200 نفر اول فهرست رتبه بندی را مانند ده آهنگ اول پرفروش لیست موسیقی پاپ گزینش کنیم. با این توضیح میرسیم به بحث عدالت آموزشی و ارتباط آن با کتاب های کمک آموزشی.
فرض کنید در شهری برای آزمون تیزهوشان ظرفیت ثابتی به تعداد 120 نفر جا داریم. برای انتخاب این 120 نفر از بین 9000 شرکت کننده چارهای به جز برگزاری آزمون نداریم. اگر فرض کنیم که همه 9000 نفر صدرصد سوالات را جواب دهند ما جا برای 9000 نفر نداریم که البته در عمل این غیرممکن است. حالا برای اینکه ما جزو این 120 نفر باشیم سعی می کنیم به نوعی دوپینگ کنیم:
مهارت های تست زنی را یاد می گیریم، برای خرید کتابهای کمک درسی هزینه می کنیم، در کلاس های تقویتی و تست زنی شرکت میکنیم و ... به نوعی این آزمون را از حال نرمال و طبیعی خود خارج و آن را دستکاری و لوث می کنیم و حالت تصنعی به آن می دهیم که این با عدالت آموزشی در تضاد است. وب سایت میانهروی خبرآنلاین در آبان نوشت که ناشران کتاب های آموزشی برای پخش یک برنامه خاص در ارتباط با کنکور در تلویزیون پنج هزار میلیارد تومان (119 میلیون دلار) پرداخت کردهاند
به سخن دیگر در مقایسه با دانش آموزانی که در مناطق روستایی و دورافتاده درس می خوانند، آنهایی که وضع مالی خوبی دارند و به امکانات و منابع بیشتری دسترسی دارند هر چند استعداد و ضریب هوشی پایینی هم داشته باشند این آزمون ها را پشت سر می گذارند که این با عدالت آموزشی سازگار نیست. اگر داستان بر اساس حدنصاب پیش برود میتوان ادعا کرد که این کتابها شاید مهارت های علمی و تحصیلی دانش آموزان را تقویت می کنند اما بحث بر سر رقابت بی رحمانهای است که در جریان است.
در داستان کنکور هم وضعیت به صورت رقابتی است. برای 5000 صندلی پزشکی که رقم ثابتی است رقابتی وحشتناک درمی گیرد و در این میان ناشران، مدرسان و مشاوران کنکور و عوامل و افراد دیگر از قبل این رقابت و بازی مبالع هنگفتی به جیب می زنند در حالی که ظرفیت صندلیهای ما ثابت است و ما هر کاری بکنیم این ظرفیت تغییر نخواهد کرد بلکه ممکن است تعداد قبولی ها از شهری به شهری دیگر تغییر کند اما در جمع کل تغییری حاصل نمیشود. اما سوال اساسی این است که آیا این کتابها رشد علمی کشور را هم ارتقا میدهند یا تنها بر اساس منافع مادی و برای جابه جا کردن تعداد برندگان این ماراتن از شهری به شهری دیگر یا از استانی به استانی دیگر بنا شده است. البته با توجه به توزیع نابرابر امکانات در استان ها و شهرها در گزینش کنکور کشور به مناطق چندگانه تقسیم شده تا عدالت آموزشی رعایت شده باشد. این تقسیم بندی مناطق بر اساس امکانات آموزشی با عدالت آموزشی همخوانی دارد اما برقراری سهمیه هایی مانند شاهد، ایثارگر و ... که معیارهای نامربوطی برای پذیرش در دانشگاه را در نظر می گیرد باید از پیکره کنکور پاک شود.
با توجه به امکانات موجود مدارس دولتی که گذشته از معدود مدارس خاص و لوکس بیشتر مدارس دولتی قوطی کبریتیهایی هستند که نه جذابیتهای بصری دارند و نه جذابیت های محتوایی، نه از امکانات ورزشی استاندارد برخوردارند و نه رستورانی دارند، نه سرویس های بهداشتی درست و حسابی دارند، نه یک کتابخانه معمولی میتوانی در آنها بیابی، نه تجهیزات آزمایشگاهی و وسایل کمک آموزشی به روز دارند و نه محلی برای فعالیتهای فوق برنامه و هنری. مهم تر از همه کادر و پرسنل غیرحرفه ای را هم به این لیست اضافه کنیم که هنوز در استفاده از تکنولوژی آموزشی در مراحل ابتدایی به سر می برند.
به هر حال با در نظر گرفتن سند تحول و تفاسیر متفاوت از آن وضعیت آموزش و پرورش به کلاف درهم پیچیدهای میماند که شاید معجزهگر و مسیح دیگری باید بیاید و وضعیت آن را سروسامان دهد. اما با تمام اینها قدمی هر چند کوچک در سیستمی معیوب خود قدم بزرگی محسوب میشود. و فراموش نکنیم که وضعیت حاضر در یک روز یا یک ماه حادث نشده بلکه نتیجه سالها برنامهریزیهای شتاب زده، بدون مطالعه، سلیقهای و جانبدارانه بوده است. مضافا به تجربه ثابت شده است که کپیکاری یا الگوبرداری سطحی از برنامههای ممالک دیگر هم تحت عنوان بومیسازی و اجرای آنها مخصوصا بدون نیروی ماهر و حرفهای نتایج درخشانی به بار نیاورده است.
این نکته هم قابل ذکر است که با تغییر دولتها، سرنوشت برنامههای اجرایی هم به گونهای دیگر رقم میخورد و در مسیر دیگر میافتد. مردم با تحسین یا تقبیح برنامههای وزیر و با یادآوری برنامههای دولتهای قبلی که بیشترشان بدون مطالعه و خام اجرا شده و با اتلاف هزینهها همراه بوده از راه های جایگزین صحبت می کنند: اگر آزمون مدارس تیزهوشان یا سایر آزمون ها را حذف کنیم چه جایگزینی برای آن پیشنهاد شده است؟
با حذف کنکور چه برنامه منسجمی برای گزینش دانشجو بهتر از روش قبلی ارائه شده است؟ اینها سوالاتی هستند که برای تنویر افکار عمومی مخصوصا والدین نگران باید به آنها جواب داده شود. فراموش نکنیم که ارزیابی و آزمون و امتحان جزیی جدایی ناپذیر و مهم از آموزش است و این دو به مانند بالهای یک پرنده عمل می کنند. برای دستچین کردن و گزینش و ارزشیابی عملکرد دانش آموز چاره ای جز آزمون و امتحانات نهایی و کشوری نیست. کشورهایی مانند ترکیه و کره جنوبی هم آزمونهایی مانند کنکور ما یا امتحانات نهایی دارند. اما اگر راه های جایگزین، خام و بدون مطالعه و پشتوانه علمی باشد آن وقت نتبجه عکس خواهد داد و به مانند بعضی برنامههای آموزش و پرورش در سال های اخیر که خام و با مطالعه اندک اجرا شده است به مانع برخورد خواهد کرد.
در خاتمه این مقدمه طولانی نگارنده معتقد است اقدامات زیر هم باید در وزرات آموزش و پرورش مدنظر قرار بگیرد. وزیر باید به این نکته توجه کافی داشته باشد که بدون قدرتمند کردن معلمان (Empowering Teachers) قادر نخواهد بود برنامه های خود را پیش ببرد
1- قدرتمند کردن معلمان از جنبههای کاری، اجتماعی، اقتصادی، حرفه ای و علمی؛
2- ایجاد فضای باز و شایسته سالار در آموزش و پرورش و تقویت استقلال وزارت آموزش و پرورش؛
3- خارج کردن آموزش و پرورش از پول-محوری و محدود ساختن شهریه بازی در مدارس بویژه مدارس خاص؛
4- چابک و اسپورتی کردن آموزش و پرورش و حذف دوایر و ستادهای زائد که فلسفه وجودی آنها ضعیف شده یا از بین رفته است؛
5- سیاستزدایی آموزش و پرورش که مانند سم مهلکی سالهاست در وجود آن لانه گزیده و ایجاد فضای علمی و پژوهش محور؛
6- محدود و یا قطع کردن دخالت و نفوذ نهادهای دیگر و عوامل آنها؛
7- تلاش برای حذف سهمیههای کنکور و سهمیههای گزینش معلمان، و استخدام آنها بر اساس توانایی های حرفه ای و شخصی نه بر اساس معیارهای نامرتبط .
محدود کردن فعالیت ناشران کتابهای کمک درسی توسط وزیر آموزش و پرورش و بحث حذف مشق شب و تکالیف منزل دانشآموزان از برنامه درسی مدارس مخصوصا مقطع ابتدایی و ممنوع کردن استفاده از کتابهای کمک درسی و واکنش وزیر آموزش و پرورش به انتقادات در این زمینه مورد توجه نشریه آنلاین المانیتور قرار گرفت. روحالله فقیهی از المانیتور در مقالهای با عنوان «ضرب شست وزیر آموزش و پرورش به غولهای نشر کتابهای کمکدرسی» (عنوان این مطلب از این مقاله قرض گرفته شده است) نگاهی دارد به این موضوع.
برگردان این مقاله را در زیر می خوانید:
********************************************************
محمد بطحایی، وزیر جنجالی آموزش و پرورش ایران آخر سر میتواند ادعا کند که در جلب حمایت دو جناح برای مبارزه علیه ناشران کتاب های آموزشی (کمک درسی) به موفقیت هایی دست یافته است. این معلم سابق که حالا 55 سال دارد موفق شده است که استفاده از کتابهای کمک آموزشی را در مدارس قدغن کند. او معتقد است که کتاب های کمک آموزشی مخل برنامه درسی مدارس بوده و در آنها وقفه ایجاد می کند. فروش این نوع کتابها یکی از منابع اصلی درآمد ناشران کتاب های آموزشی خصوصی است.
بطحایی همچنین در 12 دی 1397 از حذف بخشی از کنکور که رقابتی ترین امتحان ورودی دانشگاه های ایران است خبر داد. این اقدام ضربه دیگری است بر پیکره ناشرانی که از راه تهیه و تولید آزمون برای این امتحان تستی (چهار گزینهای) میلیاردها تومان به جیب می زنند. هر سال میلیونها نفر از فارغالتحصیلان دبیرستانها بعد از آمادگی فشرده و سخت در این آزمون بزرگ شرکت می کنند.
مخالفت بطحایی با تکلیف منزل و مشق شب در مدارس اقدام و ضربه دیگری بر ناشران است. در مقاطع ابتدایی و دبیرستان بیشتر تکالیف، به جای استفاده از کتاب های درسی رسمی از کتاب های کمک آموزشی تعیین و یا به کمک این نوع کتابها حل میشود. ممنوع کردن تکالیف منزل و مشق شب توسط بطحایی در شهریور 1397 به این معنی است که دیگر نیازی به این نوع کتابها نخواهد بود. به این ترتیب بطحایی ناشران خصوصی این کتابها را از بخش دیگری از درآمدهای خود محروم میکند.
جالب است که شدیدترین واکنش به ممنوع کردن تکالیف خانه نه از طرف ناشران کتابهای کمک آموزشی بلکه از جانب آیت العظمی جعفر سبحانی بوده است. در اوایل آذر رسانه های محلی گفتههای آیتالله سبحانی را نقل قول کردند: «حذف تکلیف دانش آموزان کار درستی نیست و نباید دانش آموز بعد از مدرسه رها شود، بلکه باید مغز و فکر او با انجام تکلیف مشغول شود.»
سبحانی پا را از این هم بیشتر گذاشت و گفت که این شیوه و حذف تکلیف خلاف قرآن، حدیث و سیره بزرگان و علما می باشد. او از وزیر آموزش و پرورش خواست به این مساله رسیدگی نماید و این نظر در مدارس برگردد و همانند سابق از دانش آموز تکلیف خواسته شود.
اظهارات شدیداللحن آیتالله سبحانی بلافاصله توجه رسانه هایی را که متوجه اختلاف نظر بین بطحایی و سبحانی شده بودند جلب کرد. گزارش رسانه ها فاش کرد که سبحانی در جلسه ای با اعضای انجمن فرهنگی ناشران آموزشی از بطحایی انتقاد کرده بود.
با این وجود حمایت آیتالله سبحانی نتیجه معکوس داد. محمدتقی رهبر از روحانیون بلندپایه در 24 آذر 97 به وبسایت اصلاحطلب «انتخاب» گفت: «برای اثبات لزوم تکلیف شبانه، نمی شود به قرآن استناد کرد و به آن ارتباطی ندارد، چون قرآن تکالیف شبانهاش همان نماز مغرب و عشاست و لذا نمی توانیم از قرآن سند بیاوریم و برای دانش آموزان و دانشجویان تکلیف معین کنیم.»
در شبکه های اجتماعی کاربران ایرانی برای ابراز نظرات خود هشتگی با عنوان تکلیف مدرسه (#تکلیف) را ایجاد کردند. فعال رسانهای علی اکرمی در 22 آذر صریحا توییت کرد که مدیران موسسات گاج و قلمچی و ... به دیدار مراجع می روند و از ایشان فتوا می گیرند که حذف مشق شب خلاف قرآن و سنت و سیره است.
گاج و قلمچی دو موسسه خصوصی پرقدرت در ایران هستند که محصولات و خدمات آموزشی متنوعی را ارائه می دهند: از کتابهای کمک درسی گرفته تا آزمون هایی که هر دوهفته یک بار برگزار می کنند و تدریس خصوصی برای آنهایی که برای دست آوردن صندلی دانشگاه رقابت می کنند.
از زمانی که بطحایی در سال 1396 سکان وزارت آموزش و پرورش را به دست گرفت نقش این دو موسسه توسط بطحایی زیرسوال رفته و تاثیرگذاری محصولات و خدمات آنها به چالش کشیده شده است. بطحایی در یک کنفرانس مطبوعاتی در 4 شهریور 1397 گفت: «کتابهای کمک آموزشی به ویژه در دوره ابتدایی که زحمات برنامه ریزان درسی را کاملا به فنا داده است نیز حذف شد. کتب کمکی که امروز ترویج پیدا کرده باید از تمام مدارس خارج و این کار از مقطع ابتدایی باید شروع شود. تنها کتاب معتبر، کتاب درسی رسمی است و به کتاب دیگری نیاز نداریم.»
در اواخر دی بطحایی یادداشتی را درباره کنکور در حساب توییتر خود با هشتگ #خداحافظ_کنکور پست کرد: «امروز چهارشنبه ساعت ۶:۳۰ صبح جلسه تعیین تکلیف نهایی کنکور سال آینده برگزار شد. ورود به ۸۵درصد ظرفیت دانشگاهها نیازی به شرکت در کنکور و تحمل اضطرابهای طاقت فرسا ندارد و صرفا سوابق تحصیلی ملاک عمل است.»
هنوز باید منتطر ماند و دید که آیا این اقدام می تواند به حذف کامل این آزمون سراسری بیانجامد و اینکه سیستم جدید چگونه خواهد بود. احمد حجفروش پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت در خبرآنلاین مورخه 29 دی 1397 نوشت که صندلی های خالی که 85 درصد را تشکیل می دهد برای رشته ها و دانشگاه های کم طرفداری است که قبلا اعلام شده است که این به این معنی است که دانش آموزانی که به دنبال پذیرش در دانشگاهای خوب و سطح بالا هستند هنور باید کنکور بدهند.
بطحایی مافیای کنکور و آزمونها را در پشت مقاومت در برابر تمام اقداماتش میداند، چرا که با حذف کنکور و تکالیف خانه، هم معلمان و هم دانش آموزان کمتر ار کتاب های کمک درسی استفاده خواهند کرد و ناشران متضرر خواهند شد.
کتاب های کمک درسی بازاری پررونق و بزرگ در ایران دارد. بر اساس گزارش خبرگزاری فارس و خانه کتاب که یک سازمان غیرانتفاعی است که آمار تفصیلی از کتاب های چاپ شده در ایران را منتشر می کند، از مجموع 6961 عنوان کتاب که در مهر 97 منتشر شده کتاب های کمک درسی با 1701 عنوان پیشتاز است. به علاوه روزنامه خراسان گزارش داد که امسال بیشتر از 200 میلیون جلد کتاب درسی به چاپ رسیده و بیشتر از 22 میلیون جلد کتاب کمک درسی چاپ شده است.
بر طبق اظهارات فرهاد رهبر رییس سابق دانشگاه آزاد اسلامی کنکور ۸ هزار میلیارد تومان (یک و نه دهم میلیارد دلار) گردش مالی دارد و به همین دلیل برخی اجازه نمیدهند کنکور حذف شود.
با این وجود به نظر می رسد که مبارزه وزیر آموزش و پرورش تا اینجا موفقیتآمیز بوده است چرا که ناشران هم خودشان این موضوع را تایید کرده اند. در آبان 97 انتشارات گاج 500 نفر از پرسنل خود را بیکار و اعلام کرد که اگر کسب و کار انتشاراتی کساد شود تعداد بیشتری به زودی تعدیل می شود.
ایستادگی در برابر ناشران کتاب های کمک درسی از طرف هر دو جناح بوده است. روزنامه اصولگرای جوان در 24 آذر 1397 نوشت: «این "مافیای مخرب" با مراجع استفاده ابزاری کردند باید به این مهم توجه شود که دیدار مدیران اینگونه مؤسسات که تمامی جامعه از خاص و عام نوع عملکرد آنها را مافیایی و سودجویانه میدانند، میتواند با هدف کسب مشروعیت از جایگاه رفیع مرجعیت باشد.»
عرصه مبارزه دیگر برای وزیر آموزش و پرورش آگهیها و برنامههای تبلیغاتی ناشران در شبکههای تلویزیون است. منتقدان میگویند تلویزیون خانواده های ایرانی را وادار می کند که گول آگهی های تیلیعاتی این ناشران را بخورند و باور کنند که اگر کتاب های کمک درسی و مواد آموزشی پیشنهاد شده در تلویزیون را استفاده نکنند تحصیل فرزندانشان به مخاطره می افتد. غلامرضا کاتب عضو اصولگرای مجلس از گرمسار و عضو کمیسیون فرهنگی مجلس 15 مرداد 1397 فاش کرد که یکی از موسسات آموزشی طی قرادادی برای پخش آگهی و تبلیغات در دوره یک ماهه پخش مسابقات جام جهانی مبلغی برابر 32 میلیارد تومان (7600000 دلار) به سازمان صداوسیما پرداخت کرده است.
وب سایت میانهروی خبرآنلاین در آبان نوشت که ناشران کتاب های آموزشی برای پخش یک برنامه خاص در ارتباط با کنکور در تلویزیون پنج هزار میلیارد تومان (119 میلیون دلار) پرداخت کردهاند.
در 11 دی 1397 بطحایی اظهار داشت که نامه ای به رهبر معظم درباره حجم گسترده تبلیغات موسسات آموزشی در صدا و سیما نوشته و جواب مثبت دریافت کرده است. متعاقبا ایشان هم پینوشتی را مرقوم فرمودند و به بخشهای مختلف دستور دادند. در اولین گام و با همکاری سازمان صداوسیما پخش اینگونه تبلیغات 50 درصد کاهش پیدا کرده که این یک قدم بسیار موثر است.
این طور به نظر می رسد که بطحایی تا اینجای کار با حذف بخشی از کنکور و ممنوع کردن تکالبف منزل جنگ بر علیه ناشران کتاب هاب درسی را برده است. در قبال این، ناشران ممکن است به لابی گیری متوسل شوند و تعدادی از نمایندگان را متقاعد کنند که بر علیه وزیر آموزش و پرورش دست به اقداماتی بزنند که حتی اگر در این راه موفق شوند، نمیتوانند او را از تصمیمی که اتخاذ کرده منصرف کنند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
بیزینسی در کشور شکل گرفته که سود یک عده از محل زیان دیگری پرداخت می شود .
بیزینس های گلدکوئیستی بر همین اساس استوارند در گلدکوئیست ، سود یک عده از محل زیان دیگری پرداخت می شود .
بانکها ، سودی که به سپرده گذار پرداخت می کنند از محل زیان وام گیرنده است .
شرکتهای بیمه ای در بخش ثالث و بیمه تکمیل درمان ، زیان می دهند اما در بقیه امور بیمه ای مثل بیمه عمر سود می کنند ، شرکتهای بیمه ای زیان بخش درمان و ثالث را از محل بیمه عمر و بقیه امور بیمه ای پرداخت می کنند .
هشتاد درصد سودی که در بخش بورس توزیع می شود از محل سود شرکتها نیست از محل زیان عده ای سهامدار است ، سفته باران ، شرکتها را باد می کنند و به مردم بی اطلاع می فروشند و صف خرید درست می کنتد و بعد از چند ماه و آب کردن سهام بنجل ، سهام سقوط می کند و بعد می روند سراغ باد کردن یک سهم دیگر .
در وضع موجود متوسط فروش کسبه ۴٠ درصد سال ٩۶ است لذا اجاره املاک تجاری باید حداقل نصف شود اما این انفاق نیفتاده است ، سود مالک املاک تجاری از محل زیان مستاجر املاک تجاری پرداخت می شود .
با این نرخ موجود ارز ، در ۶٠ درصد موارد دیگر کاسبی نمی شود کرد . در ٢٠ درصد موارد هم کاسبی از محل زیان دیگران است . یک گروه ٢٠ درصدی هم دارند پول پارو می کنند.
مردم هم با عصبانیت ، افزایش نرخ ارز را تماشا می کنند ؛ بیزینسی که مبتنی است بر اینکه « پول ، پول بیاورد » یک بیزینس گلدکوئیستی است که عاقبت ندارد .
اگر نرخ ارز با همین فرمان جلو برود ، دیر یا زود ، بیزینسی که مبتنی بر این است که پول ، پول بیاورد قربانی می شود .
هشتاد درصد کسانس که با پول ، پول در می آورند ، هشتاد درصد دارایی خود را از دست می دهند ، دیر یا زود .اینهایی که با پول ، پول درمی آورند ، صلیب خویش می کشند . سفته بازان در دامی که خود پهن کرده اند گرفتار می شوند.
بزرگترین طعمه بعدی ، سفته بازان خودشان هستند .
در ادبیات سنتی ، آرایشگر ها در بیکاری سر خود می تراشند . عده ای که اکنون از محل زیان دیگری ، سود می کنند ، دیر یا زود ، رابطه معکوس می شود و سود دیگران از محل زیان آنها تامین می شود.
بیزینس هایی می ماند که سود کاسب از محل سود دیگری نامین می شود ، به سراغ بیزینس های برد برد بروید .
سفته بازان ، خشم مردم از افزایش نرخ ارز را ندیده نگیرند .
سفته باران و در رأس آن ، ده بانک بی مسئولیت ، که این بازی سود سپرده را راه انداخته اند و اقتصاد مملکت را به مسخره گرفته اند و نه تنها اقتصاد بلکه زندگی ٩٠ درصد مردم را به مسخره گرفته اند ، برنده نخواهند بود .
جوجه ها را آخر پاییز می شمارند .
گروه آموزگاران اندیشمند
گروه تشکل ها/
تاکنون دو تشکل " سازمان معلمان ایران " و " مجمع فرهنگیان ایران اسلامی " در موضوع " انتخابات شورای عالی آموزش و پرورش " وارد شده ، کاندید معرفی کرده و به تبلیغات پرداخته اند .
اما روابط عمومی انجمن اسلامی معلمان ایران اعلام کرده است :
" در جلسه هیات ریسه انجمن اسلامی معلمان ایران به تاریخ ۴ اسفندماه ۹۷ مصوب گردید به صورت تشکیلاتی انجمن اسلامی معلمان کاندیدایی برای شورای عالی آموزش و پرورش معرفی نکند و در آن خصوص هم با هیچ تشکیلاتی انجمن ائتلاف ننموده ، استان ها بر حسب صلاحدید تصمیم گیری نمایند. " ( کانال رسمی انجمن اسلامی معلمان ایران )
تاکنون تشکل های فرهنگیان به گزارش صدای معلم پاسخی نداده اند . ( این جا )
در این گزارش آمده بود :
" مجمع فرهنگیان ایران اسلامی در انتخابات شورایاری های تهران و در اسفند 1393 با ارائه لیستی مشتمل به 1817 نفر حمایت خود را از آنان اعلام کرد . ( این جا )
در انتخابات شورای عالی آموزش و پرورش برای تعیین 3 نفر این تشکل به همراه سازمان معلمان ایران به ارائه فهرست انتخاباتی برای تعیین 3 نفر پرداخته اند .
پس از گذشت حدود 4 سال مجمع فرهنگیان ایران اسلامی هیچ گونه گزارش کاری در مورد عملکرد لیست مورد تایید و حمایت خود به افکار عمومی ارائه نکرده است .
این که فرضا گفته شود به جای بقال ، بنگاهی و سایر اقشار معلمان باشند بهتر است ؛ به نظر می رسد سخنی علمی ، دقیق و کارشناسی نباشد چار که افراد کاربلد ، کارشناس و دلسوز در همه گروه ها و اقشار وجود دارند .
تشکل های 9 گانه فرهنگیان شامل سازمان معلمان ایران ، فعالان صنفی معلمان ، مجمع فرهنگیان ایران اسلامی ،انجمن اسلامی معلمان ایران ، شاخه فرهنگیان حزب ندای ایرانیان ، شاخه فرهنگیان حزب اعتدال و توسعه ، شاخه فرهنگیان حزب اتحاد ملت ، منتخبان فرهنگیان بازنشسته و شاخه فرهنگیان حزب کارگزاران ایران اسلامی در نشستی ضمن امضای میثاق نامه با برخی از کاندیداهای نمایندگی مجلس دهم که بعدا به مجلس راه یافتند حمایت قاطع خویش را از آنان اعلام کردند . ( این جا ) و ( این جا ) .
« صدای معلم » در جهت تنویر افکار عمومی و عمل به مفاد " منشور حقوق شهروندی » از همه این تشکل ها به ویژه مجمع فرهنگیان ایران اسلامی و سازمان معلمان ایران که برای انتخابات شورای عالی آموزش و پرورش اقدام به ارائه فهرست انتخاباتی کرده اند می خواهد در این موارد پاسخ گو بوده و در مورد عملکرد خویش شفاف سازی کنند .
پایان گزارش/
" آیا وقت تغییر معیارهای گزینش معلم نرسیده است؟ "
هفته پیش به اتفاق آقای سعید شهسوارزاده برای گفت و گو با آقای حسین خنیفر به دانشگاه فرهنگیان رفتیم .
رئیس دانشگاه فرهنگیان در ابتدا و انتهای گفت و گو به ما گفت که صدای معلم " مشکل شمار " خوب و زبده ای است اما " مشکل گشا " نیست .
گردهمایی مدیران هستههای گزینش آموزش و پرورش سراسر کشور روزهای اول و دوم اسفند در باشگاه فرهنگیان تهران برگزار گردید .
در این نشست همان گونه که انتظار می رفت از رسانه ها و خبرنگاران دعوتی به عمل نیامده بود .
تنها و از طریق پرتال وزارت آموزش و پرورش از این طریق اطلاع رسانی و البته به صورت گزینشی و چکه ای گزارشی ارائه شده بود .
در حدود 18 ماهی که از وزارت بطحایی می گذرد به این نتیجه منطقی رسیده ام که وی به نوعی دچار فوبیای خبرنگار ، هراس از رسانه و پرسشگری صریح و بی مقدمه است .
مهم ترین دلیل برای این ادعا را می توان به نشست های بسیار معدود در شکل پرسش و پاسخ و دیالوگ با خبرنگاران در طول وزارت پرچالش وی اشاره کرد و این که هنوز و پس از گذشت بیش از یکم سال به درخواست صدای معلم برای گفت و گو پاسخی نداده است .
وزیر آموزش و پرورش در جمع مدیران هستههای گزینش آموزش و پرورش سراسر کشور می گوید : " آیا سیاست های آموزش و پرورش در بسط این گمراهی ( مادی گرایی ) نقش دارد؟ می گویند اگر معلم حقوق بیشتری می خواهد باید کار حرفه ای انجام دهد. اگر بین معلم و سی دی های آموزشی متحرک ( معلم نماها ) فرق بگذاریم، قطعاً شغل معلمی حرفه ایست "
" «مهمترین مأموریت در حوزه منابع انسانی و پله اول آن، تشخیص این شایستگی است که آن هم به عهده گزینشگران است»، گفت: این شایستگی مبتنی بر 3 اصل دانش، مهارت و توانایی است و کار شما گزینشگران عزیز برای احراز آنها، بسیار خطیر و مسئولیتی بسیار سنگین و البته موثر است."
" بر اساس قانون گزینش معلمان و کارکنان آموزش و پرورش، مهمترین ضوابط عمومی گزینش اخلاقی، اعتقادی و سیاسی کارکنان آموزش و پرورش، مدارس غیر انتفاعی، سازمان ها و شرکت های تابعه اعم از داوطلبان مراکز تربیت معلم، دانشسراها، تعهد دبیری، متعهدین خدمت و ... علاوه بر شرایط عمومی استخدام (صلاحیت علمی و توانایی جسمی و روانی) به قرار زیر است:
1- اعتقاد به دین مبین اسلام و یا یکی از ادیان رسمی مطرح در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.
2- التزام عملی به احکام اسلامی.
3- اعتقاد و التزام به ولایت فقیه، نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی.
4- عدم اشتهار به فساد اخلاقی.
5- عدم سابقه وابستگی تشکیلاتی، هواداری از احزاب و...
در ذیل تبصره 2 این قانون آمده است: ایثارگران در گزینش دارای اولویت می باشند و در موارد محدودیت ظرفیت و کثرت تقاضا، ملاکهای تقدم (مانند فعالیت در نهادهای انقلاب، شرکت در نماز جمعه و جماعات، مناطق محروم و پوشش چادر برای خواهران) نیز نسبت به داوطلبان اعمال می گردد. در ذیل تبصره 3 همین قانون، تشخیص بند 5 ضوابط عمومی به عهده وزارت اطلاعات و در سایر موارد به عهده هیات عالی گزینش میباشد.
حال، چنانچه به این ضوابط نگاهی دوباره بیافکنیم، درمی یابیم که صرف نظر از شرایط مصرح اعتقادی، اخلاقی و سیاسی، در خصوص عنوان مهم «صلاحیت علمی» هیچ اشاره ای نشده است. حتی این امر در زیر عنوان شرایط عمومی استخدام و در داخل پرانتز قید شده است؛ یعنی در قانون گزینش معلمان هیچ تعریفی از «صلاحیت علمی» به میان نیامده است که به نظرمیرسد این امر از نگاه قانونگذار از اهمیت لازم برخوردار نبوده باشد زیرا در آن هنگام گفتمان غالب در بافت سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اداری، گفتمان ارجحیت «تعهد» بر «تخصص» بود و هدف انقلابیون در شورای انقلاب و هیات دولت، از سویی اعزام نیروهای متعهد و مومن به آرمانهای انقلاب به مدارس بود و از دیگر سو، «پاکسازی» مدارس از وجود نیروهای عمدتاً متمایل به جریان های چپ، وابسته و از دید آنان نامطمئن بود. " ( این جا )
بطحایی هیچ گونه اشاره ای به کارآمدی و به روز رسانی این قوانین نمی کند اما دبیر هیأت عالی گزینش کشور بر خلاف وزیر آموزش و پرورش به این نکات اشاره می کند که در پرتال وزارت آموزش و پرورش درج شده است : ( این جا )
" وی ( حجت الاسلام تقویان ) به روزبودن مجموعه گزینش و ارائه پاسخهای دقیق و کارشناسی مورد نیاز جوانان را از جمله ضرورتهای جامعه امروزی دانست و اظهارکرد: لازمه کار در آموزش و پرورش عشق به انجام وظیفه است و لازم است مطابق رهنمود مقام معظم رهبری به سمت روزآمدی در روشها و بهبود معیارهای گزینش حرکت کنیم. "
می شود گفت در این مورد نقویان از بطحایی جلوتر است چون حداقل قانون گزینش را مطالعه کرده است .
تاکنون در صدای معلم مطالب انتقادی قابل توجه و تاملی در مورد گزینش های وزارت آموزش و پرورش منتشر شده است .
بخش " نامه های دریافتی صدای معلم " که توسط معلمان سراسر کشور تغذیه می شود حاوی انتقاداتی به عملکرد گزینش ها بوده است اما تنها عکس العمل هیات های گزینش ، جوابیه ای است که در پاسخ به یادداشت آقای علیرضا کاشفی ، دبیر آموزش و پرورش ناحیه یک کرج و با عنوان " وهم کور تصویر ندارد " در صدای معلم درج گردید . ( این جا )
کاشفی در یادداشت خود می گوید :
" حقوق مادی معلمان دغدغۀ دیرینی است که ظاهراً معلم جز آن به چیز دیگری نمی اندیشد. دیر زمانی ست که معیشت برای معلم مسأله است. ( قتل آقای خانعلی دبیر دبیرستان های تهران در 12 اردیبهشت 1340 توسط شهربانی وقت یاد باد ) اما این دغدغه بعد از دهه ها کمابیش باقیست و امروز با طرح بسیار ناشیانه حتی منجر به تعدد معلم نماهایی شده که علم را خادم و مال را مخدوم می دانند و به قول امام محمد غزالی « گمراهی را معنی دیگری جز این نیست. » ( بدیهی است که مقصود پرهیز دادن معلمان از آزمندی و سوء استفاده است وگرنه کار تعلیم همانند دیگر مشاغل دارای مزد و پاداش است. )
آقای وزیر !
آیا سیاست های آموزش و پرورش در بسط این گمراهی ( مادی گرایی ) نقش دارد؟ می گویند اگر معلم حقوق بیشتری می خواهد باید کار حرفه ای انجام دهد. اگر بین معلم و سی دی های آموزشی متحرک ( معلم نماها ) فرق بگذاریم، قطعاً شغل معلمی حرفه ایست.
شما چه تلاشی در حرفه ای شدن خودِ معلم انجام داده اید؟ کلاس های پیش پا افتادۀ ضمن خدمت و امتحان های الکترونیکی که یک نفر به جای چند نفر پاسخ می دهد، چقدر کارساز بوده اند؟ بحث علمی که اصل و مبدأ آن مطالعه ( به معنی کاملش ) و پشتوانۀ اعتلای سطح آگاهیست، کجای آموزش و پرورش جا دارد؟
آیا وقت تغییر معیارهای گزینش معلم نرسیده است؟
برای بعد از تغییر معیارهای گزینش چه برنامه ای دارید؟ راستی آقای وزیر معیارهای انتخاب گزینش مدیران مدرسه چیست؟ ایمان به اخلاق اسلامی و شرف انسانی و حب وطن توأم با اقتدار و شفقت و داشتن تخصص اعتبار یک معلم است. چه معیارهایی کمابیش نمایانگر این اعتبارات است؟ رعایت آداب و معاشرت ظاهری که اغلب ریاکارانه است؟ داشتن مدرک دکتری از دانشگاه های رنگارنگ؟ یا چی؟ آقای وزیر رتبه بندی مدارس به سبک و سیاق امروز ناعادلانه و کاملاً غلط است. این دانشگاه ها ست که باید رتبه بندی شوند تا هر بی سوادی با داشتن یک برگ کاغذ مدعی آموزش نشود و شعار « شغل انبیاء » را دست بر دهان معلم ننهد.
یاد شعر استاد شهریار افتادم،
ما را چه جای جلوه که تجلیل می کنند
تا با کدام تجزیه تحلیل می کنند
یک روز پیل مورچه کـردند زیر پای
امروز نیز مورچه را فیل می کنند "
در مهرماه 96 در گفت و گو به روزنامه قدس با عنوان " سیستم جذب و گزینش نیرو در آموزش و پرورش باید متحول شده و علمیتر شود "گفتم : ( این جا )
" آموزش و پرورش در بند ۱ و ۲ قانون گزینش معلمان و کارکنان خود لیست بلند بالایی از بیماریهای مختلفی را ذکر کرده است که برای برخی از آنها توجیهی وجود ندارد و نیازی به وجود این همه حساسیت نیست. ضمن اینکه سیستم جذب و گزینش نیرو در آموزش و پرورش باید متحول شده و علمیتر شود.
پیشنهاد من این است که سازمان نظام معلمی که کلیات آن در دوره وزارت دانش آشتیانی تصویب و برای تأیید به هیئت دولت ارسال شده، مرجع و مقام خوبی برای احراز این اولویتهاست.
مسئولان وزارت آموزش و پرورش باید خیلی در این مسائل وارد نشوند و سعی کنند همان طور که خود اعلام کردهاند، برون سپاری کنند. سیاست اصلی وزارت آموزش و پرورش حداقل در چهار سال اخیر برون سپاری خدمات آموزشی بوده است، چه اشکالی دارد از پتانسیلهایی که برخواسته از جامعه معلمان بوده و نظام معلمی نیز در آینده برخواسته از همین معلمان خواهد بود، وارد این مسائل شود چرا که به نظر در آن صورت با مقاومت کمتر بدنه روبه رو خواهند شد. "
« شیرزاد عبداللهی » در گروه تلگرامی " آموزگاران اندیشمند " می نویسد :
" در گزارش نشست مدیران هسته های گزینش در سایت رسمی وزارتخانه ، بی اعتنایی به سخنان افراد حاضردر جلسه آزار دهنده است.
بعد از تحولات اخیر روابط عمومی و حذف افراد مستقل ، حالا از وزیر به عنوان "مقام عالی وزارت" یاد می شود. عنوانی که علامت تملق گویی و ترویج کیش شخصیت است . پیش از سخنان مقام عالی ، دبیر هیات عالی گزینش کشور سخنرانی کرده است، این سوال در ذهن خواننده شکل می گیرد که آقای نقویان چه گفت؟ یعنی اظهارات او در حد یک سطرخبری ارزش نداشته است؟ مدیران هسته گزینش چه نکاتی را مطرح کردند؟ خبری از اینها در گزارش نیست.
تریبون های یک طرفه ، سکوت کارشناسان و روزنامه نگاران مستقل و تنظیم خبر به روال اداری، برخی مسئولان را هوایی کرده و از نقش اجرایی دور می سازد و مسئول اجرایی به تدریج درجایگاه بی دردسر و راحت "مرشد و نظریه پرداز و منتقد وضع موجود " ظاهر می شود. "
از آن جا صدای معلم یک رسانه انتقادی است و دچار کیش شخصیتی نیست پرسش هایی از ایشان را این جا طرح می کنم :
1-آقای عبداللهی اشاره به کارشناسان و روزنامه نگاران مستقل و سکوت آنان کرده است .
بنده هم با ایشان همدل هستم که قاطبه خبرنگاران در حوزه آموزش اساسا وارد چنین موضوعات و محورهایی نمی شوند و به قول دکتر سرگلزایی نقش آنان به منزله " پنکه هایی است که فقط خودشان را خنک می کنند ! ( این جا )
اما ایشان برای مثال اسامی حداقل 10 روزنامه نگار مستقل را بیان کنند و این که چرا ایشان هیچ وقت به عدم دعوت از رسانه ها در چنین نشست هایی اشاره نمی کند و موضع ایشان سکوت بوده است ؟
عبداللهی در همان گروه پیش تر نوشت :
" ساماندهی و جذب و هضم فعالان رسانه ای و فعالان صنفی در سیستم اداری سیاست رسمی وزارت آموزش و پرورش از سال 92 است. یک بار سال 92 فانی وزیر وقت از دهنش در رفت که ما طرحی برای ساماندهی خبرنگاران حوزه آموزش داریم. همان موقع من خطرات این کار که مبتکر آن یک فعال رسانه ای ذوق زده بود را تذکر دادم. ارتباط فعالان رسانه ای و صنفی با مدیران آموزش و پرورش فی نفسه ایرادی ندارد. اما خطراتی در این مسیر هست که فعالان مدنی و خبرنگاران باید مراقب باشند. اگر کسی در خودش این توانایی را می بیند که در مقابل وسوسه ها و جاذبه های اداری مقاومت کند و تجربه و دانش خود را علیه اعتقادات سابق خودش به کار نگیردو حداقل تبدیل به عامل سرکوب رفقای سابق خودش نشود، ایرادی ندارد... "
از ایشان پرسیدم :
" طرح سامان دهی خبرنگاران را آقای رسول پاپایی مطرح کرد ؟ "
عبداللهی چنین پاسخ داد :
" اسم بردن از افراد ممکن است این تصور را در خواننده ایجاد کند که نویسنده قصد تسویه حساب یا تعریف و تمجید از افراد را دارد. ضمنا حواس خواننده از تحلیل ماجرا منحرف می شود. بر اساس تجربه شخصی سعی می کنم کمتر اسم ببرم . افرادی مانند شما که پیگیر مسایل هستید قطعا ضمیر اشاره ها را متوجهید. بقیه همکاران هم که جزییات را نمی شناسند ، نسبت به مساله یک دید کلی و روشن پیدا می کنند و خود در برخورد با واقعیت ها ضمیر اشاره را پیدا می کنند. با تشکر . "
ضمنا این طرح را فانی در یک گفت و گو یا سخنرانی اعلام کرد .
پاسخ من چنین بود :
" البته بنده با مواضع شما در مورد رسانه ها و فرمایشی شدن آن ها موافقم و کاملا تایید می کنم .
این که متاسفانه رسانه ها از فلسفه وجودی خویش تهی شده اند .
اما :
1- نام بردن از یک فرد و درخواست تنویر برای یک عملکرد چه اشکالی می تواند داشته باشد ؟
مگر نباید افراد در برابر عملکرد شان پاسخ گو و مسئول باشند ؟
2- چرا در آن زمان کسی و یا افکار عمومی از این " تذکر " شما آگاه نشد ؟
3- آن زمان آقای رسول پاپایی خیلی صریح و بی پروا مانع از ورود بنده به نشست رسانه ای فانی شد .
چرا شما در این مورد و علی رغم گزارش های متعدد این رسانه سکوت کردید ؟
آیا فرمولی که شما در این یادداشت نام برده اید در آن مورد شامل حال شما نمی شده است ؟
با تشکر ."
2-در چند ماه گذشته از معلمان منتقد توسط مدیران آموزش و پرورش شکایت شد .
همین طور از رسانه های مستقل توسط مدیران دولت شکایت شد .
برخی از معلمان و فعالان صنفی به هیات های تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش احضار و برای آنان پرونده تشکیل شد .
آقای عبداللهی که از سکوت دیگران ناراحت است چرا خود در همان وادی افتاد ؟
غیر از موضع گیری محدود در مورد آقای نجات بهرامی آیا در مورد فضای امنیتی و تهدید منتقدان به موضوعات دیگری هم اشاره شد ؟
3- انتخابات شورای عالی آموزش و پرورش در جریان است .
تاکنون و به گفته مسئولان وزارت آموزش و پرورش 50000 نفر در این انتخابات شرکت کرده اند .
شیرزاد عبداللهی که در مورد " چگونگی سوار شدن گوسفندان در هواپیما " مطلب می نویسد آیا موضوع این انتخابات به اندازه " گوسفندان " ارزش خبری و تحلیلی نداشته است ؟
4-آنتی تز " گزینش " برای جامه عمل پوشاندن به موارد گفته شده توسط آقای بطحایی برای احیای " سه اصل دانش، مهارت و توانایی " چیست ؟
آیا غیر از " سازمان نظام معلمی " است که تاکنون در مورد آن بارها نوشته شده است ؟
آیا گزینه و یا گزینه های دیگری وجود دارند ؟
واقعا کدام تشکیلات باید صلاحیت های علمی و دانشی و تخصصی معلمان را از بدو ورود به خدمت تا پایان رصد ، پایش و نظارت موثر کند ؟
این ها موضوعاتی است که قابل سکوت نیستند برای هیچ کس حتی شما .
گروه گزارش/
« صدای معلم » پیش تر در گزارشی نوشت : ( این جا )
" پس از کنار گذاشتن « نجات بهرامی » معاون مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش ؛« مرتضی نظری » رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی در مورد دخالت نمایندگان مجلس در توئیتی نوشت : ( این جا )
" دخالت برخی نمایندگان مجلس در امور داخلی استان ها و شهرستان ها به حد غیرقابل تحمل رسیده . مدیران تحول گرای آموزش و پرورش تحت فشار انتصابات قومی و قبیله ای هستند .آموزش و پرورش سازمان رای کسی نیست . "
این موضوع واکنش تند « جبار کوچکی نژاد » نایب رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس را در پی داشت که خواهان عزل مرتضی نظری توسط وزیر آموزش و پرورش گردیده بود .
سرانجام این درخواست نماینده مجلس اجابت گردید و در قالب ادغام دوایر سازمانی و کوچک سازی ساختار ، نظری کنار گذاشته شد .
حکایت دخالت ها و حتی درخواست های غیرمعقول و شخصی نمایندگان مجلس که قانونا باید حافظ منافع عموم و مصالح کشور باشند به یک معضل بزرگ تبدیل شده است و جایگاه نمایندگان و نمایندگی مجلس را به ابتذال کشانده است .
مطابق توصیه نامه زیر جبار كوچكي نژاد درخواست انتقال " اعظم كوچكي نژاد " را به دانشگاه فرهنگيان كرده است.( رويداد٢٤ )
پایان گزارش/
سیستم مدیریتی نهادهای دولتی در جمهوری اسلامی ایران نشأت گرفته از سیستم های پادشاهی-جهان سومی است و علیرغم ادعای پیروی از حضرت علی (ع)، رنگ و بویی از روش و منش ایشان دیده نمی شود.
متاسفانه از بالاترین مقام یعنی وزیر تا رده های مدیرکلی و مدیران اداره همه در فکر حفظ کلاس و پرستیژ هستند تا حل مسائل و مشکلات از طریق ارتباط مستقیم با مردم و البته حفظ پرستیژ هم با دادن امکاناتی چون ماشین و راننده در اختیار و چند منشی وقت تنظیم کن و نهار روزانه دولتی و کلی خدم و حشم همراه است و تنها تفاوت مدیران دولتی ایران با پادشاهان در نداشتن تاج پادشاهی است تا جایی که در طول دوره چند ساله مدیریت بعضی از آنها تنها چند بار، آن هم در جلسات خاص عمومی توسط کارشناسان رویت می شوند و جالب تر که اتاق فکر این گونه مدیران یا تک نفری با خودشان است و یا شورای معاونین.
متاسفانه عدم بهره مندی از خرد جمعی و بدنه کارشناسان جزء ذات مدیریتی این افراد است.
برای ملاقات یک کارشناس با رئیس خود برای حل مسائل کاری باید یک هفته پشت صف انتظار بماند و معلوم نیست روسای محترم اصولا بر چه چیزی مدیریت می کنند و دنبال تحقق اهداف کدام سازمان هستند و مسائل کجا را حل می کنند که این قدر کارشناس را پشت در اتاق معطل نگه می دارند.
از این جالب تر هم وجود دارد، مدیرانی که کلا رئیس محترم وقت ملاقات با کارشناس را ندارد و معلوم نیست وقت اداری ایشان به کدام کار مهمتر از کار اداره می گذرد.
هر چه در سبک و روش حکومت داری و رهبری امام علی جست و جو می کنم بیشتر به دور بودن مدیریت مدیران ایران از امام خود پی می برم چون علی (ع) بارها به حاکمان خود توصیه کردند که بدون واسطه با مردم در ارتباط باشند در حالی که در این شرایط مردم که هیچ کارشناسان هم به روسای خود دسترسی ندارند.
بارها شنیده ایم که نخست وزیر بعضی از کشورهای پیشرفته با دوچرخه یا مترو سر کار می رود و مردم کاملا به مقامات کشورشان دسترسی دارند .
انسان وقتی این ماجرا را می شنود یاد جمله معروف در کشورهای غربی اسلام نیست ولی مسلمانی بیشتر است می افتد زیرا ظاهر امر نشان می دهد حاکمان کشورهای نامسلمان به سبک حکومت داری اسلامی نزدیکتر هستند .
کانال روشنگری
توضیح صدای معلم : عکس فوق آرشیوی می باشد .
گروه رسانه /
چندی پیش « صدای معلم » گزارشی را در مورد احضار و ابلاغ اتهام علیه فعالان صنفی معلمان در هیات های تخلفات اداری آموزش و پرورش منتشر کرد . ( این جا )
در این گزارش آمده بود :
" در روزهای گذشته برای برخی از فرهنگیان و فعالان صنفی معلمان از سوی هیات های تخلفات اداری برگ ابلاغ اتهام صادر گردیده است .
بر اساس اخبار رسیده ؛ تاکنون این ابلاغیه ها در تعدادی از استان ها مانند خراسان رضوی و خراسان شمالی برای این معلمان صادر گردیده است .
موارد اتهامی عمدتا شامل : " شرکت در تحصن " ، " تجمع " ، " ترک محل خدمت " و برخی موارد سیاسی بوده است .
اخبار رسیده حاکی است " جعفر ابراهیمی " فعال صنفی و از معلمان منتقد به هیات های تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش فراخوانده شده است .
اتهام ابراهیمی شایعه پراکنی و حمایت از افراد زندانی محکوم و تهیه فیلم و انتشار آن در محیط مدرسه ذکر شده است .
استناد این هیات بند 32 از ماده 8 قانون رسیدگی به تخلفات اداری بوده است.
چندی پیش « سیدمحمد بطحایی » در اصفهان اعلام کرد کسانی که شرایط حساس کنونی را درک نمی کنند، باید یک سال به مرخصی اجباری بروند .
در وزارت بطحایی علیه معلمان منتقد و نیز رسانه ها شکایت شده است .
از صدای معلم نیز شکایت شده است .
شکایت هایی که توسط مدیران زیرمجموعه « سیدمحمد بطحایی » در طول وزارت یک و نیم ساله ایشان علیه معلمان منتقد اقامه گردیده است و گزارش آن بارها در صدای معلم بیان گردیده است و با سکوت ایشان رو به رو گردیده است ؛ در کنار احضار فعالان صنفی معلمان به هیات های تخلفات اداری ناشی از پر رنگ شدن " فرهنگ امنیتی "در آموزش و پرورش و ضعف وزیر در پاسخ به انتقادات و مطالبات معلمان است .
بند 35 از " عناوین برنامه ها " ی بطحایی ، تامین امنیت روانی و حفظ کرامت نیروی انسانی بوده است .
« صدای معلم » از وزیر آموزش و پرورش می خواهد تا در راستای عمل به آموزه های دولت تدبیر و امید و عمل به منشور حقوق شهروندی ضمن پایان دادن به این روند زمینه استقرار امنیت فرهنگی را در محیط شریف تعلیم و تربیت فراهم آورد .
پایان گزارش/