گروه استان ها و شهرستان ها/
چندی پیش شنیده شد که جعفر پاشایی مدیر کل آموزش و پرورش آذربایجان شرقی جهت شرکت در انتخابات مجلس آتی از سمت خود استعفا کرده است .
16 اسفند ماه 97 ؛ « صدای معلم » نامه ای را از سوی تشکل های فرهنگیان در انتقاد از مدیر کل آموزش و پرورش آذربایجان شرقی منتشر کرد . ( این جا )
این نامه به امضای ستاد فرهنگیان دکتر حسن روحانی در استان آذربایجان شرقی ، انجمن اسلامی معلمان استان آذربایجان شرقی ، کانون فرهنگیان حزب اعتدال و توسعه استان آذربایجان شرقی ، کمیته فرهنگیان حزب ندای ایرانیان و فرهنگیان حزب اتحاد استان آذربایجان شرقی رسیده بود .
« صدای معلم » تاکنون انتقادات مختلفی را نسبت به مدیریت این استان و نیز شهرستان های تابعه منتشر کرده است و متاسفانه مسئولان آموزش و پرورش نسبت به آن بی تفاوت بوده اند .
« سیدمحمد بطحایی » سه شنبه 14 اسفند ماه در گفت و گو با ایسنا در مورد اعتراض معلمان گفت :" من نسبت به چالشهای ایجاد شده برای برخی از فرهنگیان مدارس حمایتی احساس مسئولیت کرده و بیتفاوت نیستم."
اننظار این است که وزیر آموزش و پرورش به این روش های مدنی اعتراض بی تفاوت نبوده و مطابق با " منشور حقوق شهروندی " به افکار عمومی پاسخ گو باشد .
نامه ی زیر توسط جمعی از فرهنگیان تبریز برای صدای معلم ارسال گردیده است .
خبر قتل میترا استاد همسر دوم محمد علی نجفی وزیر اسبق آموزش و پرورش سوژه داغ رسانه ها و به ویژه جناح های سیاسی شده است .
هر کسی از منظر خویش و بر اساس قاعده هزینه فایده این واقعه را تحلیل و تفسیر می کند .
جناح موسوم به " اصول گرا " که البته عملکرد آن نشان داده است به کم تر اصولی پای بند هستند و هدف آن ها فقط کسب قدرت است ، ضمن ابراز شادمانی ترجیحا " خفی " سعی می کنند تا می توانند جناح مقابل یعنی " اصلاح طلبان " را بکوبند و نشان دهند که بله ! مشت نمونه خروار است و از آن برای دو انتخابات آینده بهره کامل و وافی ببرند .
اصلاح طلبان نیز که در برابر این وضعیت غافلگیر شده اند و حرف خاصی برای گفتن ندارند سعی می کنند تا آن را سرنخ یک توطئه مشکوک جلوه دهند .
« محمدعلی نجفی » در انتخابات سال 96 رئیس ستاد فرهنگیان روحانی و در واقع موتور محرکه انتخابات بود و یک چهره مهم کاریزماتیک را تا الان از دست داده اند .
تجارب و عملکرد نشان می دهند که وجه مشترک جناحین ؛ " عدم پاسخ گویی " و " فرصت سوزی " است .
کم نیستند معلمانی که پس از شنیدن این خبر شوکه شده و هنوز آن را شایعه و یا غیرواقعی می پندارند و یا سعی در تبرئه ایشان دارند .
البته در جامعه ای که روابط نه بر اساس عقلانیت و برنامه که بر اساس احساس و غریزه شکل می گیرد این واکنش ها کاملا طبیعی است .
در این گونه جوامع افراد به جای تکیه بر توان مندی و قدرت حل مساله بیشتر بر کاریزمای افراد برای حل مشکلات متکی هستند و از همین رو است که چرخه بی پایان ناامیدی ، بی تفاوتی و طغیان اصلی روا و پایدار در تعبیر معادلات جامعه است .
وزیر ارشاد در توئیتی سعی می کند تا آن را به یک جریان توطئه و سازمان یافته متصل کند .
اگر قرار باشد یک سیاست مدار کارکشته خیر و شر خود را تشخیص ندهد و در " دام و دانه " اسیر گردد چگونه می خواهد جامعه را به سرمنزل خوشبختی رهنمون گردد ؟
اعتماد دیگران به خرد او چگونه معنا خواهد شد ؟
ارزش خرد و تفکر انسان کجا باید تجلی پیدا کند ؟
یکی از اعضای کانون صنفی معلمان در یادداشتی ضمن محکوم کردن عملکرد و رویکرد نجفی در " بازاری سازی آموزش " در پایان چنین می نویسد :
" این یادداشت در آبان 95 منتشر گردید و حالا به خاطر خبر بازداشت نجفی بازنشر می دهم و معتقدم وزیران قاتلی چون نجفی باید زودتر بازداشت و محاکمه شوند به خاطر پاکسازی دانشگاه در دهه 60 ، به خاطر سیاست های ویرانگر پولی سازی آموزش و طرد کودکان از مدرسه به خاطر سلب مالکیت عمومی و فساد همه جانبه. "
اگر واقعا نجفی چنین بوده است چرا چنین مدعیانی به خاطر این اعمال و پیش تر نجفی را به پای میز دادگاه بر اساس مستندات مصرح نکشیدند و تا رویت و حصول " قضا و قدر " به انتظار نشستند ؟! " محمدعلی نجفی " هم محصول همین سیستم ناکارآمد آموزش است
" نجفی " خود به عمل خویش اعتراف کرده و " قانون " باید در مورد او قضاوت کند اما پرسش مهم این است که چرا نجفی که در ظاهر فردی آرام ، خوش اخلاق ، دارای سعه صدر و محافظه کار می نمود چنین روشی را برای تامین نظر و خواسته خویش انتخاب کرد ؟
گفته می شود همسر مقتول می خواسته با یکی از سایت های خبری در مورد برخی مسائل مصاحبه ای داشته باشد .
اگر چنین چیزی صحت داشته باشد از نجفی انتظار می رفت تا با "گفت و گو " و " روش های اقناعی " پاسخ گوی ادعاها باشد مگر آن که مسائل دیگری در میان بوده باشد .
چرا نجفی با توسل به " آخرین درجه خشونت " سعی کرد تا مساله را حل کند ؟
آیا راه ها و مسیرهای کم هزینه تری متصور نبود ؟
این گونه وقایع نشان می دهند که جامعه ما از یک فرد عادی گرفته تا مقامات و نخبگان هنوز " توانایی حل مساله " را نداشته و با پاک کردن صورت مساله سعی در حل آن دارند .
بدیهی ترین اصلی را که می توان از این گزاره ها استنتاج کرد این است که جامعه ایرانی در کلیت خویش هنوز به " بلوغ روانی " نرسیده است و حتی سوابق برجسته سیاسی و طبقه و پرستیژ اجتماعی قادر نخواهد بود تا این خلا مهم و راهبردی را پر و یا حداقل ترمیم کند .
کما این که در ماجرای ساسی مانکن و تاثیر آن بر آموزش و پرورش ایران مقامات و مسئولان وزارت آموزش و پرورش به جای " حل مساله " سعی کردند آن را پاک کرده و یا ماست مالی کنند .
با ارسال بخشنامه ، دستور و حتی تقبیح و برجسته کردن سند 2030 و... نمی توان مساله را حل کرد .
باید در مورد ریشه ها و دلایل فکر کرد .
و اما بعد پنهان که تاکنون کم تر کسی به آن پرداخته است مساله " خشونت " فراگیری است که جامعه ایرانی را گرفتار خویش ساخته است .
خشونتی بزرگ و ریشه دار در لایه های این جامعه ریشه دوانده است و متاسفانه کسی هم برای حل مساله فکری نمی کند .
نباید فراموش کرد ؛ قتل یک زن توسط یک فرد شاخص سیاسی به اندازه کشته شدن یک معلم توسط دانش آموز و در کلاس درس اهمیت دارد و نباید از کنار آن به سادگی گذشت .
اما چه کنیم که جامعه ما کم تر فکر می کند و بیشتر به دنبال حل مساله از طریق " احساس " و " غریزه " است .
بعید هم می دانم چنین " تلنگرهایی " بتواند تغییر خاصی در الگوهای فکری افراد جامعه ما ایجاد کند ؛ جامعه ای که همه سطوح آن در" دام " روزمرگی افتاده و" دانه ها " امان تفکر و بازشناسی را از او ستانده اند .
" محمدعلی نجفی " هم محصول همین سیستم ناکارآمد آموزش است .
سیستمی که به شهروندان توانایی حل مساله را آموزش نمی دهد و آدم ها همیشه فکر می کنند بهترین مسیر کوتاه ترین آن است .
برای من به عنوان یک " معلم " زمانی که نجفی به اعتماد و صداقت معلمان پشت کرد و همچون بسیاری از سیاست مداران ، " نگاه ابزاری " و " منفعت طلبی " را پیشه خویش کرد تمام شده بود و این تیر خلاصی بود برای یک پایان تلخ .
1- اپیزود اول:
نجفی وزیر آموزش و پرورش
بخشی از دهه اول خدمتم را با وزارت دکتر نجفی بر آموزش و پرورش طی کردم.
وزیری آگاه، متین، با کلاس و با سواد ، دکترای ریاضی و مهمتر از همه کسی که منزلت و معیشت فرهنگیان را به صورت محسوسی ارتقا داد و تقریبا اکثر فرهنگیان، حتی همکارانی که از نظر فکری با وی زاویه داشتند دکتر نجفی را به عنوان وزیری لایق و قابل قبول داشتند.
در هیاهوی انتخابات ۹۲ که نجفی میهمان زنجانیها بود در برگشت تا عوارضی مشایعتش کردم و به عنوان یک معلم ریاضی علاقه مند به وی چندین بار از وی خواهش کردم به جز آموزش و پرورش و آموزش عالی به جایی فکر نکند.
2- اپیزود دوم:
نجفی با اختلاف یک رأی از وزارت آموزش و پرورش جا ماند
با پیروزی روحانی و با درخواست قاطبه فرهنگیان، روحانی نجفی را نامزد وزارت آموزش و پرورش نمود. در آن ایام دیداری با مهندس جمشید انصاری نماینده وقت زنجان داشتم. از آقای انصاری پرسیدم اوضاع نجفی برای رأی اعتماد چگونه است؟
گفت نجفی دوست ندارد به آموزش و پرورش برگردد، لذا هیچ تلاش و رایزنی برای گرفتن رأی اعتماد نمی کند.
متأسفانه پیش بینی انصاری درست از آب درآمد و نجفی با اختلاف یک رأی از وزارت آموزش و پرورش کنار گذاشته شد و آه از نهاد معلمان بر آمد.
3- اپیزود سوم:
نجفی شورا - نجفی شهردار
نجفی با لیست اصلاحطلبان وارد شورای چهارم تهران شده و پس از مدتی از شورا نیز به میراث فرهنگی عزیمت نمود.
در انتخابات دور پنجم شورای شهر تهران نجفی با عنوان گزینه شهرداری پایتخت مطرح شد. در آن ایام بنده در یادداشتی نوشتم که ورود نجفی به شهرداری اشتباه محض می باشد، برای آن که وی فردی فرهنگی است و شهرداری آدم قالتاق و پای کاری مانند قالیباف را می طلبد (منظورم به تیپ شخصیتی شهردار تهران است نه دفاع از عملکرد قالیباف) در شهرداری تهران ظاهراً وی را به بهانه رقص چند دختر بچه در مراسمی در برج میلاد به زیر کشیدند و البته همان روزها حواشی دیگری چون ازدواج مجدد با یک بانوی جوان و... نیز مطرح گردید.
4- اپیزود آخر:
کاریزمای معلمان به خاک افتاد
محمد علی نجفی از شهرداری تهران کنار رفته و در زندگی شخصی خود غوطه ور گردید.
چند همسری گرچه در اسلام امری عادی و پذیرفته شده میباشد، ولی در فرهنگ ایرانیان پدیدهای به شدت مذموم بوده و مخصوصا برای سیاستمداران و مقامات بلند پایه به مثابه سمی مهلک و کشنده میباشد.
البته بحثهایی از پرستو بودن زن دوم مطرح میباشد که به دلیل فقدان شواهد کافی و وافی از پرداختن به آن پرهیز میگردد.
متأسفانه عارضه چند همسری دست دکترای ریاضی و محبوب قلوب فرهنگیان را به قتل آلوده کرده و این شخصیت کاریزماتیک فرهنگی از اوج عزت به خاک ذلت افتاد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
« محمد حبیبی » معلم شهریاری از 20 اریبهشت ماه سال گذشته در زندان به سر می برد .
« صدای معلم » مرداد ماه 97 گفت و گویی را با « خدیجه پاک ضمیر » همسر ایشان انجام داد . ( این جا )
در بخشی از این گفت و گو آمده بود :
صدای معلم :
آیا قطع حقوق آقای حبیبی رای قطعی هیات تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش بوده است ؟ آیا فرصت اعتراض به ایشان داده شده و مراحل قانونی کار طی شده است ؟
پاک ضمیر :
آن ها گفتند که ما منتظر رای دادگاه می مانیم و همان که گفتم .
صدای معلم :
آیا شما قبلا درخواست " مرخصی بدون حقوق " نداده بودید ؟
پاک ضمیر :
نه . چون طبق این چیزی که در هیات تخلفات به ما گفتند و دادگاه آقای حبیبی هم نزدیک بود منتظر رای دادگاه هستیم .
ببینیم چه اتفاقی پیش می آید ...
پس از انتصاب « محمد صیدلو » به مدیر کلی آموزش و پرورش شهرستان های استان تهران ، صدای معلم گفت و گویی را با ایشان انجام داد . ( این جا )
آن چه می خوانید بخش دوم گفت و گو با مدیر کل آموزش و پرورش شهرستان ها استان تهران در مورد وضعیت معلم دربند ، « معلم حبیبی » است .
« صدای معلم » از همه مسئولان مربوط به ویژه مدیر کل آموزش و پرورش شهرستان های استان تهران ، معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش وزیر آموزش و پرورش می خواهد تا همه اقدامات قانونی و لازم را برای امنیت و آرامش روانی خانواده حبیبی انجام دهند .
گروه استان ها و شهرستان ها/
این روزها از آموزش و پرورش خوزستان اخبار مختلفی به گوش می رسد .
« صدای معلم » پیش تر مطلبی را در انتقاد از عملکرد اداره کل آموزش و پرورش خوزستان در مورد جذب و به کارگیری و استخدام نیروها در این استان منتشر کرد . ( این جا )
هر چند مدیر کل آموزش و پرورش خوزستان پاسخی به آن نداد اما رویداد مهم شکایت مدیر کل آموزش و پرورش خوزستان از یک رسانه بود . ( این جا )
در این مورد صدای معلم در گزارشی نوشت :
" خبر منتشر شده در کانال کانون صنفی معلمان حاکی است نعیم حمید ،خبرنگار و مدیر سایت عصر خبر و نشعان آلبشو طنزنویس به دلیل شکایت محمد تقی زاده، مدیر کل آموزش و پرورش در اهواز فردا دادگاهی میشوند.
شنیده ها حاکی است که موضوع در باب استخدام های حق التدریسی پاییز سال جاری بوده است .
در این ارتباط « صدای معلم » در 10 / 10 / 96 پرسش های یک فرهنگی خوزستانی با عنوان " آیا جذب و به کارگیری و استخدام نیروها بدون هیچ آزمونی صحت دارد؟ " ( این جا ) را منتشر کرده و خواهان پاسخ گویی مسئولان شده بود .
پیش از آن شریعتی استاندار خوزستان گفته بود :
"تا من استاندار هستم هیچ مدیری حق شکایت علیه خبرنگاران را ندارد" اما در یکسال اخیر شاهد مراجعه بیش از 23 منتقد در قالب 79 شکایت از سوی مدیران و دستگاههای دولتی به دادگاه ها هستیم که سهم آموزش و پرورش حدود 35 درصد از کل شکایت ها می باشد. "
به نظر می رسد فضای تهدید و شکایت در وزارت « سیدمحمد بطحایی » شدت گرفته است .
در ادمه چنین آمده بود :
" اخبار شکایت مدیر آموزش و پرورش بناب از معلمان ، شکایت مدیر کل آموزش و پرورش آذربایجان شرقی از معلمان و در آخرین مورد تهدید صدای معلم به شکایت در محاکم قضایی توسط « علی الهیار ترکمن » معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش بود که در پرتال وزارت آموزش و پرورش منتشر گردید . ( این جا )
در بخشی از این جوابیه چنین آمده بود :
" ... در پايان، ضمن تشكر از همراهي رسانه ها، همه فعالان عرصه مجازي و حوزه خبر را به دقت بيشتر به منظورحصول اطمينان از منابع خبري خود، قبل از انتشار هرگونه ادعا دعوت مي نمايد. بدون شك، هر فردي كه اندك تجربه اي در امر اطلاع رساني داشته باشد، بر اين موضوع واقف است كه آزادي رسانه به معني آزادي تخريب و تهمت نيست و هرگونه اتهامِ بدون ارائه مدارك مستند، نوعي تضييع حق فرد و قابل پيگيري در محاكم رسمي است، ليكن در اين مورد به احترام افكار عمومي فرهنگيان عزيز، به پاسخ فوق بسنده كرده و در صورت تكرار تهمت ها، ساير نكات به همراه مدارك مناسب در مراجع قضايي مطرح خواهد شد."
« صدای معلم » همه مدیران و مسئولان وزارت آموزش و پرورش را به حرکت در جهت " قانون " ، " پاسخ گویی " و عمل به " منشور حقوق شهروندی " دعوت می کند ."
اخبار و شنیده ها حاکی از تقابل نیروهای پیدا و نهان برای کسی پست مدیر کلی آموزش و پرورش این استان است .
« عصر ما « می نویسد :
" این روزها پروسه مهره چینی انتخاباتی و قومیتی در ستاد آموزش و پرورش خوزستان علی رغم نگرانی معلمان ، خانواده های دانش آموزان و کارشناسان حوزه تعلیم و تربیت با سرعت و شدت عجیب و غریب و بدون رعایت اصول شایسته سالاری و نیازسنجی دقیق به طور علنی و بدون اندک ملاحظه ای در حال انجام است .
عزل و نصب های اتوبوسی آنهم با گرایش سیاسی خاص ، رویکرد انتخاباتی و صرفا با نگاه قومیتی ، آموزش و پرورش خوزستان را در سراشیبی سقوط قرار داده و باتوجه به آسیب های ناشی از سیلاب اخیر بر روند درسی دانش آموزان این موضوع در آینده نزدیک موجب شکاف ها و عقب ماندگی های غیرقابل جبران خواهد بود.
سکوت و عدم نهیب و نظارت نهادهای مربوطه ، همراهی و تشویق نمایندگان با هدف تقویت ائتلاف های انتخاباتی از رهگذر تقسیم سهمیه های استخدامی و انتصابات و چراغ سبز مدیریت استان با تغییرات شتاب زده در ستاد مدیریت آموزش و پرورش از پرسش های مهم افکار عمومی است که متاسفانه هیچ فرد و نهادی خود پاسخگوی آن نمی داند. مزید بر علت تعلل در تعیین تکلیف پرونده های سنگین تخلفات مفتوح در بازرسی و عدم برخورد با خاطیان با وجود تاکیدات رئیس جدید قوه قضائیه شبهات فراوانی را برای فرهنگیان و کارشناسان ایجاد کرده است .
خبر دیگری نیز حاکی است که به زودی با حمایت نمایندگان خوزستان ، کریمی مدیرکل برکنار شده لرستان به عنوان جایگزین تقی زاده معرفی و منصوب شود.
از سویی شنیده شده است بطحایی برای تحکیم موقعیت خود در دولت پس از تشکیل مجلس جدید ، به شدت بدنبال مهندسی انتخابات و زمینه سازی برای ورود مهره های دلخواه خود از حوزه های انتخابیه مختلف من جمله خوزستان ، بوشهر ، لرستان ، خراسان رضوی و سیستان و بلوچستان است و بر اساس مشاورت های "زینی وند" سردسته لابی حامیان تقی زاده در تشکیلات وزارتی، بطحایی متقاعد شده که محمد تقی زاده از شانس های نخست حوزه انتخابیه اهواز با توجه به حمایت های استاندار کنونی در انتخابات مجلس یازدهم می باشد و همین امر سبب همراهی وزیر با این تغییرات "انتخاباتی - فامیلی" گردیده است .
اکنون انتظار می رود حداقل برای جلوگیری از سقوط آموزش و پرورش خوزستان به دره قهقرایی و رفع نگرانی خانواده ها و معلمان ، اراده ای در استان و کشور یافت شود که ترمز "ارابه انتصابات انتخاباتی" در بدنه این سازمان نحیف و فرتوت را بکشد و این کشتی پرتلاطم را به ساحل آرامش برساند.
همچنین در این باره سایت " خورنا » در مطلبی کوتاه می نویسد :
" مدیرکل برکنارشده ی آموزش و پرورش لرستان؛ گزینه آموزش و پرورش خوزستان
وی که مورد حمایت حسنوند نماینده پایداری اندیمشک و برخی از مسئولین استان خوزستان و یکی از معاونین وزارتخانه می باشد، عملکرد ضعیف وی در لرستان به حدی بود، که فرهنگیان لرستان و رسانه ها از وزیر وقت به خاطر عزل ایشان قدردانی کردند.
معرفی ایشان به عنوان گزینه آموزش و پرورش خوزستان؛ اعتراض جدی فرهنگیان خوزستان را نسبت به بطحایی، استاندار خوزستان و نمایندگان اصولگرای خوزستان را به همراه داشت.
نخبگان خوزستانی نیز نسبت به معرفی یک گزینه غیر بومی که شناختی از بافت موزاییکی و فرهنگی خوزستان ندارند، معترضند!
با توجه به حواشی ایجادشده و دوقطبی نمایندگان استان لرستان، در زمان مدیریت ایشان؛ آزموده را آزمودن خطاست!
« صدای معلم » جهت گیری خاصی در مورد دو گزارش فوق ندارد اما همیشه در گزارش ها و اخبار بر این نکته مهم مدیریتی باور دارد که هر گونه عزل و نصب مدیریتی باید مبنای کارشناسی و علمی داشته و تا جایی که می شود ضمن رعایت اصل تفکیک قوا به افکار عمومی توجه کافی گردد .
مدیران نیز در هر سطحی و متناسب با اختیارات خویش باید که در برابر افکار عمومی و رسانه ها پاسخ گو باشند .
پایان گزارش/
گروه رسانه/
سه شنبه 31 اردیبهشت « محمد اعتدادی » مدیر کل آموزش و پرورش اصفهان میزبان برخی از اصحاب رسانه و خبرنگاران در نشست رسانه ای این اداره کل بود .
اعتدادی در این نشست روز روابط عمومی و ارتباطات را به خبرنگاران تبریک گفته و خاطر نشان کرد که شغل مسئولان روابط عمومی و اصحاب رسانه همانند شغل معلمی یک هنر است.
مدیر کل آموزش و پرورش اصفهان در این نشست به پرسش های خبرنگاران پاسخ گفته و مسائلی را حول محورهایی مانند ثبت نام دانش آموزان ، مشارکت های مردمی، اولیاء دانش آموزان و خیرین ، طرح جدید استانداردسازی سیستم گرمایشی کلاس های درس ، شفافیت مالی، افزایش بهره وری و جلوگیری از اتلاف منابع و اعمال نظر و سلیقه شخصی در توزیع کتب درسی و... بیان کرد . در نشست صدای معلم و مدیر کل آموزش و پرورش اصفهان ، اعتدادی در پاسخ به پرسش های صدای معلم از این گلایه داشت که به جلسات شورای تامین استان دعوت نمی شود و مخالف دیدگاه امنیتی و فرهنگ امنیتی در حوزه آموزش است .
« صدای معلم » پس از نامه نگاری های فراوان سرانجام موفق شد گفت و گویی با مدیر کل آموزش و پرورش اصفهان داشته باشد .
در این نشست ، صدای معلم از اعتدادی پرسید : ( این جا )
" جایگاه رسانه در آموزش و پرورش استان اصفهان ، جایگاه مورد نظر ما را ندارد و از نظر من ارتباط ضعیفی وجود دارد. ما حتی برای سرچ همین مطالبی که فرمودید و یک سری مسائل آموزش و پرورش استان اصفهان ، از تشکیل جلسات و فعالیت های این مجموعه و ... در اینترنت هم به مشکل بر می خوریم و اطلاعاتی پیدا نمی کنیم . راجع به این قضیه در استان اصفهان چه تدبیر و راهکاری دارید ؟ آیا قصد همکاری بیشتر از این به بعد با اصحاب رسانه ، بالاخص رسانه ای مانند صدای معلم که با قشر فرهنگیان بیشتر در ارتباط است تصمیمی دارید یا خیر؟
می خواهیم سؤال کنیم آیا این فرمایشی که حضرتعالی دارید و نپرداختن به رسانه به تعبیر خودم این اتفاق از کی مدنظر شماست؟
این موضوع مربوط به این زمان نیست ، به طور کلی در دولت دوازدهم با وجود آنکه حقوق شهروندی ، بیان آزادانه اندیشه جز مسائلی است که همیشه مطرح بوده است ، ولی باز هم در آموزش و پرورش استان اصفهان هیچ خبری از فرهنگیان نمی شنویم. باز در برخی استان ها مثل تهران و آذربایجان و جنوب کشور خبری از انتقادات هست ولی در استان اصفهان ، فرهنگیان در مصاحبه ها شرکت نمی کنند و علاقه ای به شرکت و حتّی صحبت کردن راجع به مشکلاتشان ندارند . بحث رسانه بین فرهنگیان استان از نظر ما و اصحاب رسانه خیلی ضعیف است. ارتباط فرهنگیان با رسانه واقعاً ضعف دارد. اگر نظر شما غیر از این است و یا نظرتان با نظر ما تقریباً یکی ست ، در مورد آن راهکار بهتری بدهید.
پاسخ اعتدادی چنین بود :
از این حیث پرسیدم که این سؤال شما با نگاه خود من متفاوت است. من اصلاً نگاهم به رسانه ، نگاه بسیار بسیار باز و بسیار مطلوبی ارزیابی می کنم. من خودم اعتقاد دارم و به دوستان روابط عمومی هم تأکید کرده ام که در بحث مصاحبه و ارتباط با خبرنگاران هر اقدامی که منجر به این می شود که آموزش و پرورش را به جامعه خوب بشناسانیم ، کوتاه نیایید. حالا اگر در این زمینه کمکی از دست ما برآید ، کوتاهی نمی کنیم. آموزش و پرورش و در رأس آن دو عنصربسیار ارزنده معلم و دانش آموز هستند ، که باید خدمات این عزیزان را به جامعه بشناسانیم، قطعاً می دانم که یکی از این ها رسانه است و اوّل و آخر هم شاید رسانه باشد. این برای من سنگین است و نمی پذیرم که من این ارتباط را ندارم و تعامل با رسانه را از اولویت های کار خود می دانم. اگرچه شاید در این یک ماه گذشته دلخوری برای شما ایجاد شده باشد که مثلاً چرا این نشست دیر شده ولی این را نگذارید به حساب اینکه ما نمی خواهیم ارتباط با رسانه برقرار کنیم. اصلاً این طور نیست و من این را قبول ندارم. "
شاید مهم ترین حسن این نشست این بود که بر خلاف رویه جاری در وزارت آموزش و پرورش که از کنار " این روز " به راحتی گذشت اما مدیر کل اصفهان حواسش به جایگاه رسانه و خبرنگاران بود ! ( این جا )
در نشست صدای معلم و مدیر کل آموزش و پرورش اصفهان ، اعتدادی در پاسخ به پرسش های صدای معلم از این گلایه داشت که به جلسات شورای تامین استان دعوت نمی شود و مخالف دیدگاه امنیتی و فرهنگ امنیتی در حوزه آموزش است .
« صدای معلم » به این نشست دعوت نشده بود .
پایان گزارش/
گروه گزارش - اصفهان - نرگس کارگری /
در همایش سالانه تشکل های فرهنگیان انقلابی استان اصفهان به مناسبت بزرگداشت مقام معلم که به همت جامعه اسلامی فرهنگیان ، جمعیت اسلامی فرهنگیان عدالتخواه ، کانون تربیت اسلامی ، کانون فرهنگیان فرهیخته و محفل نور فرهنگیان و به دعوت شورای هماهنگی تشکل های انقلابی ، در دبیرستان امام محمد باقر (ع) استان اصفهان برگزار گردید ، « حمید رضا حاجی بابایی » ، رییس فراکسیون فرهنگیان مجلس شورای اسلامی، ایراد سخنرانی نمود.
در این جلسه عاملیان ، مدیرکل اسبق آموزش و پرورش استان اصفهان ضمن عرض خیرمقدم و تشکّر از حضور فرهنگیان انقلابی ، متدین و مؤمن استان اصفهان در این جلسه ، از زحمات همکاران فرهنگی خود در استان اصفهان قدردانی نمود.
ادامه سخنرانی به حاجی بابایی سپرده شد.
ایشان سخنان خود را با آیه هایی از سوره الرحمن از قرآن کریم شروع نمودند و راجع به تفسیر این آیه برای فرهنگیان حاضر در جلسه ، به منزلت و جایگاه مربی و معلم در جامعه اشاره نمودند و نسبت به تضعیف شدن مقام معلمان در کشور اظهار ناراحتی کردند.
این جلسه از یکی دو هفته قبل از طرف آقای عاملیان پیشنهاد شد و به دلیل فرهنگی بودنش و هم چنین هفته ی مقام معلم ، بنده در این محفل نورانی شرکت کردم.
هفته ی معلم و یاد و خاطره 40 هزار معلم و دانش آموز شهید و هم چنین یاد شهید مطهری و امام شهیدان را گرامی می داریم. ان شاء الله همه ی ما معلم باقی بمانیم و شاگردان خوبی پرورش دهیم. آیاتی که تلاوت شد حاوی معانی بسیاری ست. خداوند معلم بودن خود را با الرحمن شروع کرد و نوشتن را با سوره ی علق . خداوند با ارجحیت دادن کلمه ی الرحمن در این سوره ، می خواهد بگوید که به همه ی انسان ها رحمت خود را نازل می کند. چه مؤمن و چه کافر. چه کسی که برایش نماز می خواند و روزه می گیرد و چه کسی که این کار را نمی کند.
اگر رحیم را به کار برده بود فقط شامل حال مؤمنین می شد. پس خداوند می خواهد بگوید ، یک معلم باید رحمان باشد و با وجود تمام مشکلات معیشتی و اجتماعی و ... موقع ورودش به کلاس همه دانش آموزان را با یک نگاه ببیند.
معلمان کشور ما چهره ی رحمانی دارند. اگر معلمی چهره ی رحمانی ندارد ، به حرفه ی معلمی نقیصه ای وارد نیست. بلکه آن شخص معلم نیست و به درد معلمی نمی خورد. معلم ، رحمان به جامعه و مردم است. بهترین و بارزترین رحمانیت معلمان ، نشان دادن صراط مستقیم به دانش آموزان است و یک معلم این رحمانیت را به جا آورده و این تربیت به نحوی خود را نشان می دهد که والدین آسایش داشته باشند و جامعه از آن دانش آموز در امان باشد و در مسیر الهی حرکت کند. رحمانیت فقط به خوش اخلاقی نیست.
وقتی به قرآن و تربیت دینی فکر می کینم و اگر از قرآن برای این تعلیم و ترییت کمک می گیریم ، به کلمه تزکیه مراجعه نکنید . زیاد به کار نمی آید. باید به کلمه ربّ مراجعه کنیم .
تزکیه تا تبدیل به بصیرت نشود ، الهی نمی شود.
ایشان راجع به بحث بصیرت بسیار صحبت کردند و این که آیات و سخنان بسیاری راجع به این کلمه در قرآن آمده است و رهبر معظم انقلاب هم نسبت به داشتن بصیرت همراه با تقوا در میان مردم و بالاخص معلمان تأکید دارند.
تقوای بدون بصیرت و تزکیه ای که به بصیرت تبدیل نشود الهی نمی شود و این آن چیزی نیست که مورد پذیرش باشد.
ایشان فرمودند آمریکایی ها در کتاب هایی که اخیرا راجع به امنیت برای دهه های خودشان می نویسند می گویند ، امنیت در آینده ، با هسته ای ، موشک و هواپیما و نظامی گری نیست. امنیت در کشور هایی هست که نیروهای بصیر دارند. آگاهی دارند و می فهمند.
قبل از انقلاب یک استاد دانشگاه که از ایران به آمریکا سفر کرده بودند ، بعد از چندین سال با مدارک بالاتر به کشور بازگشتند و از ایشان استقبال خوبی هم شد. ایشان درخواست کردند که در مقطع ابتدایی مشغول فعالیت باشند ولی اجازه کار به ایشان داده نشد. چون ما ابتدایی را به خارجی ها نمی دهیم. در ابتدایی ما ، فنداسیونی طراحی شده است که به آمریکای سرفراز فکر نمی کند.
امام رضوان الله تعالی فرمودند : « به ابتدایی برسید ، دانشگاه دیر است »
همه کلید ها دست معلم ابتدایی ست. همه چیز ابتدایی ست.
دختر و پسری که 12 ساله شد ، هر چه شد ، هیچ پدر و مادری نمی تواند او را تغییر دهد. ما بدون فکر نظام 6-3-3 را بیهوده و بی برنامه ایجاد نکردیم. بلکه حاصل پژوهش های دینی ، اسلامی و جهانی ست.
حاجی بابایی ، از بیانات ارزشمند مقام معظم رهبری در جلسه ای که به مناسبت بزرگداشت مقام معلم در محضر ایشان داشته اند ، صحبت های بسیاری ایراد کردند .
در دروه ابتدایی موانع کاهش پیدا می کند. به این نکته خوب توجّه کنید. هر آنچه می خواهیم بشویم ، باید در آموزش و پرورش بشویم. چیزی نمی گویم که واقعیت نداشته باشد . به واقع می گویم که من هیچ کس را ندیدم که به اندازه رهبری ، به آموزش و پرورش نگاه ویژه داشته باشد. در پنج سال اخیر ، هر خرابکاری خواستند انجام دادند و به نام سند تحول بنیادین نوشتند تا آن را بدنام کنند
از مدیران محترم تقاضا دارم ، در یک جزوه ی بسیار کوچک ، سیاست های کلی رهبری را چاپ کنند و به هر معلمی یک جلد را هدیه کنند.
رهبری می گوید : « در مورد آموزش و پرورش دو چیز را نباید حساب کنید . یکی پول و دیگری معلم. اصلا نباید تعداد معلم را حساب کرد. اگر پول دارید ، بری هر دانش آموز یک معلم ، ندارید برای دو دانش آموز یک معلم ، اگر ندارید برای 20 دانش آموز یک معلم ، اگر ندارید برای 30 دانش آموز یک معلم . »
اگر امروز 30 و بیشتر دانش آموز در یک کلاس ، یک معلم دارند ، پس ما در آموزش و پرورش کم گذاشته ایم. تا جایی که هر معلم یک دانش آموز را تربیت کند . در این کار ضرر نمی کنید.
در سیاست های کلی رهبری فرمودند : « مهم ترین نهاد تربیتی که آموزش و پرورش است ، مولد سرمایه های اجتماعی ست.» اخیرا در جلسه ای که برای روز معلم در خدمت ایشان بودیم ، فرمودند: « مهم ترین موضوع تمدنی ، تعلیم و تربیت است ».
دیگر ایشان به چه زبانی بگویند ؟
حواسمان باشد همه چیز را نقد کنیم و همه چیز را بگویم ولی آموزش و پرورش را نقد نکنیم. حواسمان باشد تعلیم و تربیت در جامعه سیاه نشود و مردم نسبت به آموزش و پرورش بی اعتماد نشوند. اگر بی اعتمادی در آموزش و پرورش ایجاد شود ، نه به وزیر ، نه به وکیل ، نه به مجلس و ... بلکه به نظام آموزش و پرورش است.
زمانی به تلویزیون می رفتم. یکبار در پخش مصاحبه زنده تلویزیونی از شبکه های تلویزیون، مجری پرسید ، آموزش و پرورش چقدر معتاد دارد؟
بنده هم پرسیدم ، در صدا و سیما چقدر معتاد هست؟ ایشان ناراحت شدند. بعد از جلسه به ایشان گفتم شما نفهمیدید چه سؤالی پرسیدید. فقط می خواستید چیزی بپرسید و فکر می کنید هنر می کنید . سؤالی که از من می پرسید آن هم در پخش زنده ، اگر اثبات بشود که در نظام آموزش و پرورش ، دانش آموزان در مدارس معتاد می شوند، اصل تعلیم و تربیت نابود می شود. ایراد بعضی چیزها را نیاز نیست بگیرید.
زمانی نیروی انتظامی اعلام کردند ، که در آموزش و پرورش این تعداد در شرف اعتیادند . اجازه ادامه ندادیم مطرح شود . برخورد کردیم.
در زمان وزارت اینجانب ، یکبار استادی گزارشی از تعداد دخترانی که با جنس مخالف صحبت می کنند و مسائل گوناگون دیگر را آمار داد که بسیار تکان دهنده بود. بنده تنها نکته ای که به ایشان گفتم این بود که شما منزل خود را با آموزش و پرورش اشتباه گرفته اید. ناراحت شدند. به ایشان گفتم شما نمی فهمید چه می گویید . شما زیر انبار بنزین کبریت می زنید. نظام تعلیم و تربیت را باید حفظ کرد.
در جلسه ای رییس امور استخدامی گفتند ، ما در آموزش و پرورش ، 350 هزار نفر نیروی معلم مازاد داریم. آقای عاملیان یادتان هست روزی که می خواستیم ، اصفهان را ساماندهی کنیم ؟ آن زمان سیستم 6-3-3 را می خواستیم اجرا کنیم. کمترین معلمان را اصفهان و تهران داشت. حتی استان های دور مشکل نیرو نداشتیم.
بدترین شرایط از نظر ساختمانی را هم در استان تهران داشتیم و داریم. کلنگی ترین مدارس آموزش و پرورش ایران در تهران است.
مگر می شود در یک وزارت خانه ، آنقدر وزیر عامل المنفعه نداشته باشد که بگوید که از تعداد 900 هزار کارمند که در آموزش و پرورش کار می کنند ، حدود 70 هزار نفر آن ها خدمات می دهند ، 225 هزار نفر آن مدیر و معلم اند و مابقی که 600 هزار نفرند ، 350 هزار نفر مازاد باشد ؟
من آمار و ارقام برایم خیلی مهم است . میزان فهم افراد را می توان از روی آمار و ارقامی که ارائه می دهد شناخت.
مصاحبه می کنند که از همین تعداد هم که داریم 100 هزار تای آن ها بی سوادند. پس آن تعداد معلمی که مورد هدف قرار نگرفته اند ، 150 هزار نفر می مانند. و جالب آن است که در مصاحبه ی دیگری اعلام کردند می خواهند با وزاری دیگر جلسه بگذاریم و تعدادی از این مازادها را به وزارت خانه های دیگر بفرستیم. این حرف ، نتیجه اش این شد که سه تا چهار سال بعد ، رهبر انقلاب به دانشگاه فرهنگیان تشریف بردند و گفتند ما تا سال 1400 ، چهارصد هزار کمبود نیرو در آموزش و پرورش داریم.
سال قبل ، من با مسئولین وزارت در اردوگاه شهید باهنر جلسه ای گذاشتیم . بررسی کردیم سال گذشته 194 هزار نفر قرار است معلم شوند. در روستاها کلاس های متوسطه تعطیل شد . کلاس های ده نفره ، 30 نفره شد و بیست نفره ها 40 نفره.
5000 مربی قرآن جذب کردیم. هر استانی می روم ،قاریان قرآن من جمله عزیزی که اکنون تلاوت قرآن داشتند می گویند ما از همان 5000 نفری هستیم که به عنوان مربی قرآن جذب شدیم . این 5000 قاری قرآن ، را اکثرا به کلاس درس فرستادند که تدریس کنند ولی به عنوان مربی پرورشی جذب شدند.
بله یک نفر می تواند به 100 نفر تدریس کند . به 40 نفر هم می شود ، به 20 نفر هم می شود. ولی هر میزان برای آموزش و پرورش خرج کنیم همان قدر نتیجه می بینم.
در جلسه با رهبر معظم انقلاب دیدید و شنیدید که چقدر بر امر آموزش و پرورش تأکید داشتند. چرا آموزش و پرورش به سمتی حرکت می کند که زمانی که ما وزارت را داشتیم ، سه نفر در المپیاد ریاضی در جهان مقام دار داشتیم. روزی هم که تحویل دادیم ، 12 نفر بودند.
مقام معظم رهبری گلایه کردند همه حرف های ایشان مطالعه شده و دقیق است.
عده ای به این جمع بندی رسیدند و در شهر تهران مخصوصا یکباره تمام توان به کار گرفته شد که ما مدرسه ی تیزهوشان نداشته باشیم. برای چه ؟
چرا نباید داشته باشیم. آن زمان خیلی گلایه کردند. رؤسای سه قوه ، وزیر علوم و وزیر آموزش و پرورش را دعوت کردند . 20 ساعت در مورد این مدارس و این برنامه برای ما صحبت کردند و نقطه نظرات را گفتند و خواستند که نخبگان را دریابید. در کشور مردم درگیر قیمت پیاز و گوشت و ... اند، در مجلس بحث بر سر آن است که انتخابات استانی باشد یا شهرستانی؟
پس چرا باید این مدراس را تعطیل کنیم؟
من به شدت طرفدار مدارس اسلامی و مدارس غیر دولتی هستم. حرفی که می زنم با آگاهی ست. برخی افراد جدی نمی گیرند من چه می گویم. بحث من با نوع تفکری است که وقتی آمدم گفتم.
در تلویزیون در مصاحبه ای شبکه ی افق با من مناظره داشت. یکی از عزیزان تئوریسین گفت : ما هم مثل مدارس آمریکای شمالی ، همه ی مدارس را خصوصی کنیم و به دانش آموزان کوپن بدهیم و آن ها با کوپن به مدرسه بروند. چون پول می گیرند. مثلا 4 تا بچه ، 4 تا کوپن.
این طرح را از آمریکای شمالی گرفتند ، نه از پیامبر !
معلم هم معلم آزاد است و به او 500 تا 600 هزار تومان بدهیم. ما با این نوع نگاه در آموزش و پرورش مخالفیم.
یک گروه و حزبی یک زمان گفته بود ، در این کشور دو کار انجام دهید ، بقیه اش را ول کنید. یکی اقتصاد را در دست بگیرید . شرکت ها و کارخانه های به نام را با خصوصی سازی بخرید و به رفقا بدهید. ده هزار مدرسه را هم بگیرید در دستان خودتان. دولت هم هر که خواست باشد ، باشد و ما جلوی این کار را گرفتیم. خصوصی سازی آموز ش و پرورش را از بین می بَرَد.
جناب عاملیان منظور من با این بنیادها و مدارسی چون امام محمد باقر نیست. برخی مدارس خط قرمز ها را رد می کردند.
حاجی بابایی راجع به مسائل مربوط به تنگناهای مردم در حیطه ی دلار و انحصار برخی منابع توسط عده ای و همکاری نکردنشان با مردم هم صحبت های زیادی داشت .
ایشان اشاره کردند که خیزش انقلاب این است که به داشته هایت و به داشته های انقلاب فکر کن. همین دانشمندان هسته ای را آموزش و پرورش ، پرورش داد . توانمندی هایی که در این کشور هست ، حتی میلیون ها شهید حججی را آموزش و پرورش تربیت کرده است که آمریکا و هیچ کسی نمی تواند به این کشور تجاوز کند . این نشانه پیروزی ماست.
من می گویم کشتی که ما داریم و با رهبری مقام معظم رهبری بر اقیانوس هدایت می شود و با امواج بلند هم مبارزه می کند و این کشتی ، کشتی اطمینان است ، باید دید در اتاق های این کشتی چه می گذرد.
منابع بسیاری در اختیار افرادی خاص قرار می گیرد. 18 میلیارد دلار در دو ماه داده شد. حتما بدانید که 2 دلار آن نه به یک بسیجی داده شد و نه به یک معلم و ایثارگر و خانواده شهدا. باید بدانید که این ها کجا خرج می شود.
100 نماینده مجلس نامه می نویسند ، آقای محترم این همکار را از سمتش بردار. ولی نتیجه ندارد. باید دید پشت آن چه خبر است.
معلمان باید معلم باقی بمانند یک معلم نجیب و با صلابت و بصیر است. امروز اگر شما معلمان وارد عمل نشوید و از کیان انقلاب دفاع نکنید ، و مسیرهای پر تلاطمی که پیش روی ملت می گذارند تا ملت را به خیال خودشان خسته کنند و نمی توانند ، کی می خواهید وارد شوید؟ نقش معلمان امروز تعیین کننده است. اغراق نیست ولی هیچ کس به اندازه من در پنج دوره ی اخیر در مجلس به نام معلم حرف نزده است و به اندازه من هم مورد هجمه وارد نشده است. ما قانون تصویب می کنیم ، پیگیری می کنیم ولی مشکل اینها نیست. عزیزان سند 2030 هیچ بخشنامه ای ندارد. برخی افراد خودشان 2030 هستند. مراقب کسانی باشید که منصوب می کنید. چرا که این افراد 2030 را اجرا می کنند.
چه کسی می گوید که در آموزش و پرورش نمی شود کار کرد، چه کسی می گوید پول نیست و نمی شود کار را جلو بُرد. همه ی اینها را قبول نداریم.
در ماه اول ورودم به وزارت ، مدیران بیمه را دعوت کردم . از آنان خواستم بیمه ای را معرفی کنند که مصوب کنم تا یک معلم هر کجای کشور رفت و به هر بیمارستان و درمانگاهی وارد شد ، یک ریال پول پرداخت نکند.
مسئول بیمه ایران آن زمان لبخندی زد و گفت : جسارت نمی کنم ولی این کار را نمی دانم شما با کارشناسی می گویید و یا فقط یک حرفی می زنید؟ گفتم مطمئن و با کارشناسی می گویم. دو جلسه ای صحبت کردیم. از ایشان پرسیدم. فکرهایتان را کردید ؟ برای سرمایه گذاری حاضرید؟ گفتند : بله پرسیدم چطوری ؟
گفتند هر معلمی سه تا چهار هزار تومان حق بیمه ی هر ماه باید بپردازد. یعنی یک خانواده 5 نفره ، باید 120 هزار تومان در ماه به ما بدهد تا بیمه را برای یک معلم ببندیم. سال 1388 ، میانگین حقوق یک معلم در ماه 489 هزار تومان بود یعنی 25 درصدش را به بیمه می دادیم.
در سند تحول بنیادین معلم تمام وقت نداریمگفتند چطور تأمین کنیم؟ گفتم یازده نوع بیمه در آموزش و پرورش داریم. یکی بیمه مدرسه که سالهاست دارید مفت می خورید. چهارده میلیون دانش آموز را هر سال بیمه کردیم . این هزینه ها را کجا می برید؟
من یازده بیمه را به شرکتی می دهم که برای 14 میلیون ، 12درصد در نظر بگیرد که با 12.5 به توافق رسیدیم.
کارشناسان ما گفتند ، قانون مجلس ممنوع کرده است که پولی برای بیمه تمکیلی پرداخت شود. بیمه معلم آن زمان 4 هزار تومان کم می کرد. گفتیم این مبلغ را به 6 هزار تومان کم کنند و از منابعی که به آموزش و پرورش می دهند ، برای معلم حساب بیمه می پردازیم. چیزی اضافه از معلم دریافت نمی کنیم.
سایر وزارت خانه ها من جمله وزیر بهداشت آن زمان خانم وحید گفتند ، این گونه ما به مشکل بر می خوریم و نمی شود کار کرد. ما را در جلسه ای دعوت کردند که وزرای دیگر هم بودند . همه گفتند این کار شما خطاست. تبعیض می شود و سایر کارمندان هم خواهند خواست. سر و صداها بالا رفت. در خواست کردیم صدا و سیما هم بیرون برود و ما ماندیم و نماینده ها. اغلب با این کار مخالفت کردند. گفتم : به یک شرط این کار را انجام نمی دهم . فردا یکی از شما در صحن علنی مجلس تذکر دهید که این کار غیر قانونی ست. هیچ کس این کار را نتوانست انجام دهد و کار را بدین شکل حل کردیم.
بعد از ما آمدند و گفتند می خواهیم بیمه بهتری برای معلمان بیاوریم. که بیمه طلایی بود. با بیمه ای که ما مشخص کرده بودیم ، بازنشستگان بیمه تکمیلی داشتند . این بیمه 4 ماه برای بازنشستگان اجرا شد. در خراسان 10 میلیارد تومان بازنشسته از آن استفاده کردند. ولی با شکایت های وزیر کار و عدم پرداخت پولی که قرار بود به ما پرداخت کند ، کار منتفی شد.
در کشور مردم درگیر قیمت پیاز و گوشت و ... اند، در مجلس بحث بر سر آن است که انتخابات استانی باشد یا شهرستانی؟
رییس جمهور بودجه را که به مجلس آوردند ، هرجای بودجه را نگاه می کنیم ،از دانشگاه و خدمات به همه جا بودجه مشخص کرده بودند و بزرگترین لطفی که به آموزش و پرورش داشتند ، یک بند آورده بودند که در سال 1398 ، 10 درصد آموزش و پرورش را بفروشند. من داد زدم که آیا متوجه هستید دارید چه می کنید ؟ ما بدون فکر نظام 6-3-3 را بیهوده و بی برنامه ایجاد نکردیم. بلکه حاصل پژوهش های دینی ، اسلامی و جهانی ست.
یعنی 9 سال دیگر ما هیچ مدرسه ی دولتی در کشور نداریم. و ما در مجلس جلوی این کار را گرفتیم و بحث بسته های حمایتی را محکم جلویش را گرفتیم و یکپارچه این نکته را حذف کردیم.
ضرباتی که امروز به کشور وارد می کنند ، ضرباتی است که به آموزش و پرورش وارد می کنند.
حرکات بین المللی که در فضای مجازی شروع شده است ، به سمتی هست که آموزش و پرورش را از بین ببرد.
از سال 1392 تا امروز ، هر سال درصد بودجه آموزش و پرورش نسبت به بودجه ی کل کشور کاهش یافته است. معلوم است که کم می آید.
حقوق کارمندان را در مجلس 20 درصد اضافه کردیم. الان دو میلیون و پنجاه بازنشسته در کشور داریم. که حدود یک میلیون آن ها معلمند. 74 درصد آن ها زیر دو میلیون حقوق می گیرند که 20 درصد این مبلغ 400 هزار تومان می شود. به مصیبتی این کار را به صورت قانون مصوب کردیم.
با این کار حقوق ها تا سقف 4 میلیون رشد پیدا می کرد ولی قبول نمی کردند. دو ماه است این قانون تصویب شده است ولی هر روز دولت بامبولی در می آورد. یکبار می گوید 18 درصد می دهیم . یکبار می گوید 20 درصد می دهیم.
بزرگترین مشکل ما از این جهت است که دولت می گوید ، انجام نمی دهم و مجلس هیچ قدرتی ندارد. این مشکلی هست که ما داریم.
مجلس اگر در رأس امور باشد ، مشکلات حل می شود ولی نیست.
به داد این کشور مجلس باید برسد !
در مجلس وقتی می خواستیم بودجه را ببندیم ، 14 میلیارد مشخص شد که دولت برای مردم کالاهای اساسی بخرد و به مردم توزیع کند. که در سال 1398 مردم به مشکل برخورد نکنند. من اعتراض کردم و تذکر دادم که این 14 میلیارد را تعریف کنید که این مقدار را دولت چه اجناسی و طی چند بار در سال و به چند نفر قرار است بدهد؟ مسئول جلسه اعلام کرد وقت تمام شده است. نمایندگانی که حاضرند اعلام کنیم تمام شده است ،رأی بدهید و رأی دادند که خسته شدیم و تمام شود.
فردایش برای تصویب قانون انتخابات استانی و شهرستانی جلسه بود ، ختم جلسه اعلام نمی شد.امروز اگر شما معلمان وارد عمل نشوید و از کیان انقلاب دفاع نکنید ، و مسیرهای پر تلاطمی که پیش روی ملت می گذارند تا ملت را به خیال خودشان خسته کنند و نمی توانند ، کی می خواهید وارد شوید؟
در کشور مردم درگیر قیمت پیاز و گوشت و ... اند، در مجلس بحث بر سر آن است که انتخابات استانی باشد یا شهرستانی؟
زمانی که در مجلس رأی گرفته می شود که رسیدگی به موضوعی که مربوط به مردم و ملت است ادامه پیدا کند ، اعلام خستگی می کنند و با رأی اکثریت ختم جلسه اعلام می شود . ولی برای مسائل داخلی مجلس ، برخی مواقع بحث به درازا می کشد.
نماینده چه استانی باشد و چه شهرستانی ، فرقی نمی کند ، باید مشکل را حل کند.
جایی شوخی کردند و گفتند : هر چه مسئول هست معلمان تربیت کرده اند. من می گویم احتمالا روزی که این مسئولان تربیت شده اند یا معلم مرخصی بوده است یا خوابش برده است. این تربیت معلم نیست که امروز جلو معلم بایستیم .
مقام معظم رهبری فرمودند : « سند تحول بنیادین ، نسخه شفا بخش است . باید همتی برای آن باشد »
قلب سند تحول بنیادین سازمان پژوهش و برنامه ریزی ست.
اگر دانشگاه فرهنگیان پر قدرت اجرا شود ، یعنی سند تحول بنیادین. اگر دانشگاه فرهنگیان تعطیل شود ، یعنی سند 2030 !
دنیا به این نتیجه رسیده است که معلم را باید برای آموزش و پرورش تربیت کرد.
عزیزان سند 2030 هیچ بخشنامه ای ندارد. برخی افراد خودشان 2030 هستند. مراقب کسانی باشید که منصوب می کنید. چرا که این افراد 2030 را اجرا می کنند.
باید جلسات نقد و بررسی تشکیل شود و نسبت به این انتصابات صحبت شود. شما فرهنگیان متدین و ولایی باید مراقب این امر باشید. هیچ کس را ذره ای مورد حمله قرار نمی دهم .به آموزش و پرورش نگاه می کنم و هر کمکی بتوانم به آموزش و پرورش می کنم.
آموزش و پرورش را باید همه کمک کنند و مال این شخص و آن شخص نیست. من صادقانه به وزیر فعلی گفتم من به شما رأی نمی دهم چون توانمندی اداره را در شما نمی بینم ولی اگر وزیر شدید شما را کمک می کنم و می توانید از ایشان هم بپرسید که آیا این کار را کرده ام یا خیر.
از سال 1390 این سند به کندی پیش رفته است . نمی گویم اجرا نشده است . بعضی ها به سند بی اعتقادند . بعضی ها تحت فشارهای سیاسی کار می کنند.
70 درصد برنامه ها و پژو هش هایی که در دانشگاه فرهنگیان به ریاست قبلی انجام شده بود در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی تغییر کرد. از ایشان پرسیدم در پژوهش هایشان دانشگاه فرهنگیان را دیده بودند ؟ گفتند : نه . گفتم دانشگاه فرهنگیان را چه کسی به سند اضافه کرد ؟ گفتند : شما . گفتم شما قبلا دانشگاه فرهنگیان را قبول داشتید؟ گفتند : نه . در ابتدای کار دانشگاه فرهنگیان بعد از ما ، کسی را به سمت دانشگاه فرهنگیان گذاشتند که خود مخالف دانشگاه فرهنگیان است . به لطف مقام معظم رهبری ، رییسی که فعلا هست ، دارد خوب کار می کند و ما هم کمکش می کنیم.
برخی مواقع مواردی از سند تحول بنیادین بیرون می آید که با این سند هیچ سنخیت ندارد. مثلا ، در سند تحول بنیادین معلم تمام وقت نداریم. معلم جزو هیأت علمی شود. یعنی در مدرسه به او اتاقی داده شود که حتی اگر خواست در آن جا برگه هایش را تصحیح کند و مطالعات پژوهشی داشته باشد ولی به او حقوق هیأت علمی بدهید. این که نمی شود که شب و روز از او کار بکشید ولی حقوق معلم را به او بدهید.
در پنج سال اخیر ، هر خرابکاری خواستند انجام دادند و به نام سند تحول بنیادین نوشتند تا آن را بدنام کنند.
سند تحول بنیادین ، یعنی دانشگاه فرهنگیان و رتبه بندی معلمان که گفتم یعنی همه ی معلمان هیأت علمی شوند.
ما وقتی سال 1391 6-3-3 را در کشور اجرا کردیم ، برای اجرای 6-3-3 سخت ترین استان برای اجرا اصفهان بود. ولی هیچ کلاسی بدون معلم نشد. آقای عاملیان شما این کمبود را داشتید یا خیر؟
خیر !
آموزش و پرورش کمبود دارد بله . سه سال بعد ، مصاحبه کردند که هیچ معلمی نگرفتند. هر سالی 30 هزار معلم بازنشسته می شد. 20 هزار تا ابتدایی بود. بعد از سه سال 100هزار معلم بازنشسته شدند باز هم گفتند کمبود معلم نداریم. دانشگاه فرهنگیان را هم تعطیل کردند.
معلم را از دبیرستان به دبستان به زور منتقل نکردیم.
اگر معلمی می خواست از شهرضا به اصفهان بیاید ، از او می خواستیم اگر رضایت دارد چنانچه در مقطع دبیرستان است به دبستان منتقل شود. ولی هیچ اجباری در کار نبود که امروز هست.
ما به نحوی برنامه ریزی کرده بودیم که 30 هزار نیرو به دانشگاه فرهنگیان وارد شود که 10 هزار خانم و 20 هزار آقا باشد.
سند تحول بنیادین کشور ما را به سمت افتخار و سرافرازی می برد. و اگر این سند تحول نباشد ما به سمت غرب حرکت می کنیم.
آخر عرایضم عرض کنم که بنا بر اعتقاد خودم نه بر اساس بحث های سیاسی می گویم . زمانی در 252 شبکه فارسی زبان دنیا گفتند که ای مردم اگر با آمریکا مذاکره کنیم مشکلات حل می شود. جوانان سر کار می روند و ازدواج می کنند. به طوری که نظر سنجی ها نشان می داد مردم به خاطر حل مشکلات می گفتند برجام را امضا کنید.
رهبر انقلاب هیچ گاه نگاه مردم را سبک نشمرد و وقتی این فضای اجتماعی را دیدند ،گفتند مذاکره کنید امّا باید تمام تحریم های ما برداشته شود. ولی این اتفاق نیفتاد ولی برجام امضا شد و آمریکا مذاکرات را بر هم زد و از برجام بیرون رفت. و یک پیغام نانوشته برای ما بر جای گذاشت که آمریکا با سیاست خود ما را به واسطه ارتباط با اروپا در برجام نگه دارد که ما پیشرفت نکنیم.
حتی در زمان بحران سیل آمریکا انسانیت به خرج نداد و اجازه ندادند کمک های سیل زدگان به دست ایران برسد.
رمز موفقیت ما این نیست که به آمریکا بگوییم کدخدا.
ولی مردم به خاطر نظام و انقلاب با تمام خون دلها این تحریم ها را تحمل می کنند. و این جرم بی مدیریتی دولت است. می گویند ترامپ دیوانه است ولی دیوانه تر از ترامپ کسی ست که به او اعتماد می کند. ما پر قدرت جلوی این ها ایستاده ایم.
متأسفانه یک عده نمی فهند گرانی یعنی چه و زمزمه می کنند که آقا گفته است بنزین گران شود.
ماده 39 برنامه ششم به دولت اجازه نمی دهد که یک لیتر بنزین را گران کند. و این را در مجلس به رییس مجلس هم اعلام کردم. کارت سوخت را حذف کردید و قاچاق بنزین را آزاد کردید. چرا این کار را مدیریت نمی کنید؟! این هم به آمریکا مربوط است؟
عده ای اندک به دنبال نابودی این نظامند. خیلی هم دلشان می خواهند که با افزایش نارضایتی ها این کشتی را از حرکت باز نگه دارند. به نحوی که انگار در هر خانه ای را می زنند و می گویند بیرون بیایید و جلوی این نظام بایستید. ولی به حول و قوه الهی دستشان کوتاه است و به حرمت خون شهیدان این نظام پایدار خواهد ماند.
ادامه دارد
پیاده سازی و ویرایش : نرگس کارگری
گروه اخبار/
اخیرا « علی وقف چی » نماینده مردم زنجان در مجلس شورای اسلامی و عضو کمیسیون کشاورزی درباره دلایل عزل و نصبهای مدیران بدون توجه به حداقل ملزومات عزل و نصب مسئولان وزارت آموزش و پرورش از جمله مدیرکل آموزش و پرورش زنجان از وزیر آموزش و پرورش سوال کرده است . ( این جا )
« سیدمحمد بطحایی به این اظهارات پاسخ داده است .
شاید فیل مثنوی بهترین تعبیر برای زوایای نگرش ما به موضع جنجالی اخیر باشد. کلیپ غیرقانونی ، ساسی مانکن ، جنتلمن و..... هر عنوانی که دوست دارید بر آن بگذارید مشکل اصلی ما مرگ و یا شاید قتل مفهوم " معنا " ست. وقتی معنا در محتوای پیام رنگ ببازد ، سطحی نگری ، لودگی ، ابتذال ، همانند ستاره ای درخشان ، حداقل در بین جوانان و به موازات آن مابین کودکان و نوجوانان با تقلید و الگوجویی ، می درخشد و یک انتخاب ممتاز شمرده می شود.
ما اصل را گم کرده ایم و فروعات و تظاهرات نمایشی رفتار در سایۀ غفلت مان آن چنان ، قوت گرفته است که در آموزش و پرورش کشور نیز رخنه کرده است و این بار در بین کودکانی که از شنیدن و خواندن آن ، فقط نیت شادی و رقص را می شناسند. آنان کارشناس موسیقی نیستند. آنان مفهوم ابتذال را درک نمی کنند. آنان هنوز در حد من و شما موجود سیاسی نیستند. آنان از یکنواختی بی روح حاکم در مدرسۀ خود بیزار گشته و دنبال یک بهانه و جرقه اند. آنان از تظاهرات مذهب خسته اند چون در تاروپود درونی شان آثار عمیق معنویت مذهب رسوخ نیافته است ، چون روش آموزش آن معتدل و صحیح نبوده است. آنان جلوۀ عملکرد 40 سالۀ نظام آموزشی - سیاسی هستند که تمامی ساز و کار لازم و شایستۀ نظام آموزشی در آن نادیده گرفته شده است. البته سطحی نگری واقعیت تلخی است که با نابودی معنا در یک جامعه ، قادر است به بزرگسالان نیز تسرّی یابد و او به عنوان یک پدر و یا مادر و یا حتی یک معلم ، عمق را رها و حباب کم ارزش را اصل می شمارد که نتیجۀ عملی آن بی هویتی فردی و اجتماعی است.
طبق نظر نوشته شدۀ یک هموطن بر زیر یادداشت : جنجال " جنتلمن " در نظام آموزشی متصلب ما و بحران مدیریت و مدیران ناکارآمد ! ، در همین سایت ، در مذمت معلمان ، چنین آمده است :
ناشناس 1398/02/21 - 15:20
" الان داشتم در اینستا واکنش ساسی مانکن رو درخصوص پخش این آهنگ توسط فرهنگیان در مدارس نگاه می کردم . بنده خدا خودشم هنگ کرده گفته این آهنگ مناسب مدارس اونم ابتدایی نیست . خود طرف چی میگه و معلم های جامعه چی دارن میگه . مردم و مسئولا هم شما رو خوب شناختن "
اما هموطن ارجمندی که شما هم به معلمان نیش زده اید :
واکنش سریع غیرمترقبه را ما معلمان نشان نداده ایم ، بلکه از ما بهتران واکنش دلخواسته را به نمایش گذاشته اند. در ضمن ما ملتی هستیم که سه چهار ماه با فردی آشنا می شویم اما آخرین چیزی که از او می پرسیم نام و نام خانوادگی اش است ، برخلاف فرنگ که ابتدا سلام داده و سپس دست می دهند و بلافاصله خود را معرفی می کنند. منظورم این است که پیام شفاهی تا پخش می شود اصالت واقعی خود را از دست می دهد و ما در این جامعه به همراهی خیلی از ضعف ها ، ضعف اطلاع رسانی دقیق و متقن را داریم و برای همین در ابتدا به حکایت فیل مثنوی اشاره کردم ، چون هر کسی از ظن خود ، همراه این موضوع گردید. امیدوارم با واکنش خود نسبت به موضوع ، از یک بی هویت ، قهرمان و ستاره نسازیم تا تعداد الگوجو بیشتر گردد.
در این بین امیدوارم کسی جایگاه واقعی هنر و موسیقی و نشاط و شادی و هیجان زندگی را در رفتار این کودکان با خطای این ماجرا ، ترکیب و تلفیق ننماید که آنچه در این بین آسیب می بیند فرهنگ و هویت ایرانی است. مبادا اصل را فدای فرع ناخواسته و ناموزون نمائیم. در ضمن به نظرم ، ایراد بر انتخاب کنندگان واژگان نیز وارد است. وقتی نام چنین گروه موسیقی را زیرزمینی بگذارید ، هر کم سن و سالی کنجکاو شده و پیگیر می گردد. فراموش نکنیم یک کودک دبستانی از موسیقی فقط حال و هوای جنبش و تحرک آن را درک می کند و حتی مفهوم کلمات موجود در آن را نمی فهمد. او نه به تناسب موسیقی با سن خود می اندیشد و نه نوع موسیقی را می شناسد ، چون درسی به این نام ندارد. معصوم ترین چیز در این بین کودکانی است که هر نوع برخورد تند و شتابان امروز ما ، او را از دامن مهر و عطوفت مدرسه فراری می دهد و شاید فردا خود او ، یکی از همان به اصطلاح هنرمندان زیرزمینی باشد.
جناب آقای قرائتی و مرتضی نجفی قدسی ،
ما چون معلمیم پس سعی می کنیم که تعصب کورکورانه نداشته باشیم . در هر شغلی ، افراد خوب و بد با معیارهای تخصصی نه امیال من و شما ، وجود دارند که دلسوز و با وجدانند و یا برعکس ، حتی در بین روحانیون . اگر واقعا این آهنگ توسط یک معلم یا اولیای مدرسه برای دانش آموزان پخش شده است ، به نظرم ، ایشان در حد یک کودک قدرت تمیز و تشخیص سره از ناسره ندارند و تدریس چنین فردی مخاطره آمیز هم هست. همۀ ما معلمان قدیس و خارق العاده نیستیم مثل تمامی افراد در سایر مشاغل . اما این نه دلیلی بر قبول تصور تربیت معلم توسط حوزه می شود و نه حکمی برای مقبولیت گفتۀ مدیر دارالقرآن علامه طباطبایی می گردد که می گویند : " امروز آموزش و پرورش رها شده است ؛ در دوران ما آموزش و پرورش متأسفانه فاقد معلمان دلسوزی است که باید حضور داشته باشند ."
امروز به جای بازنگری و بازاندیشی به کارنامۀ سیاست های تبلیغ و ترویج ظواهر مذهب در درون نظام آموزشی ، عده ای بر ضعیف بودن معلمان اشاره می نمایند و قصد دارند تا برای غلظت بخشی بیشتر این عرصه و تکمیل رسالت ایدئولوژیک زدگی نظام آموزشی ، پای سمبل دین را به مدارس بکشند.
تا زمانی که اشخاصی از بین مافیای آزمون و کنکور به دامان مراجع برای نجات جان مثله شدۀ بی هویت گشتۀ کنکور متوسل نشده بودند و یا چند روحانی برای مسندنشینی معاونت وزیر آموزش و پرورش انتخاب نشده بودند ، از سوی آنان رایزنی در آموزش و پرورش ، تا حد فعالیت دبیران پرورشی و نماز جماعت در مدارس بود ، اما آرام آرام ، نداهایی با بهانه قرار دادن ماجرای این کلیپ ( که درد دائمی فضای مجازی ماست و تا حال برای مقابله با آن تمهیداتی در حد بازدارندگی صورت نگرفته و یا اقدام انجام شده کافی و مؤثر نبوده است ) به گوش می رسد که رسما در کانون آن معلمان مورد مؤاخذه قرار گرفته اند . از جمله مؤاخذه کنندگان می توان به دو نمونه زیر اشاره کرد، نداهایی که لرزه بر اندام هر معلم می اندازد ، لرزه ای از تأسف برای ارزش و تلقی جامعه روحانیت و مدیر دارالقرآن نسبت به خودشان :
حجت الاسلام محسن قرائتی رئیس ستاد اقامه نماز کشور" : حوزه علمیه باید معلم تربیت کند ."
و مدیر دارالقرآن علامه طباطبایی : " امروز آموزش و پرورش رها شده است ؛ در دوران ما آموزش و پرورش متاسفانه فاقد معلمان دلسوزی است که باید حضور داشته باشند ."
وقتی وزارتخانه ای ولی نعمتی مستقل و قدرتمند نداشته باشد ، طبیعی است که عده ای خارج از آن نیت ورود و حضور در آن را بیابند. واقعیت آن که اگر ما معلمان نیز وزیری مجرب و متخصص و کاردان چون برخی وزارتخانه ها داشتیم ، چنین نگرش های احساساتی و نشدنی هم جوانه نمی زد. نمی توانم درک کنم که چرا روحانیت به وقت تجاوزات جنسی فردی و جمعی در مدارس بر روی همان کودکان و یا ازدواج دخترکان 8 – 11 ساله با مردان 40 – 80 ساله ، سکوت اختیار کرده اند و حال با همخوانی دخترکان به بلوغ نرسیده و یا رسیده اما حتما در یک مدرسۀ دخترانه ، این چنین نگران دین و کم کاری معلمان گردیده اند؟
آقای قرائتی ،
نباید فراموش کنیم که حوزه نمی تواند ، معلم تربیت کند چون تخصص آن را ندارد ، و اگر قرار بر این است که معنای جهانی معلم در این کشور با قدرت روحانیت ، تغییر معنا بیابد ، پس باید چند کار قبل تحقق آن انجام بگیرد:
* یا باید علوم پایه و محض و تمامی رشته ها و تخصص های لازم برای تدریس در مدارس ، خمیرمایۀ دروس حوزوی شود،
* یا باید کتب درسی و به تبع آن نظام آموزشی در کل تغییر بیابد و همگی عطر و بوی حوزه و مذهب و دین بیابد ، که شاخص های جهانی سواد و آموزش چنین اجازه ای نمی دهد و خود جامعه هم پاسخگوی چنین تحول ایستایی نیست.
* و یا باید دروس حوزوی تعطیل و دروس دانشگاه و تربیت معلم در حوزه ها ، جایگزین گردد که در این صورت ما جایگاه و کارکرد روحانی جماعت را در جامعه از دست خواهیم داد.
* و یا همانند دو سه سال اول انقلاب ، از روحانیون برای درس دین و زندگی بهره بریم که بحث دیگری است.
اما صغری و کبری شما برای نتیجه گیری جهت نیل به هدف مورد نظرتان ، منطقا صحیح نیست. از قرن هیجدهم تا امروز ، در جهان علوم هر روز بیشتر از دیروز علمی تر و تخصصی تر گردیده و حیطۀ آن برای افراد عام ، محدود و محدودتر شده است. یعنی در یک کلام ، حوزه نمی تواند معلم تربیت کند چون رسالت آن را ندارد.
آقای قرائتی ،
تربیت معلم توسط حوزه ، همانند حکم برقراری نماز جماعت در سراسر مدارس کشور نیست که بانی آن شما به تنهایی باشید. دانشگاه فرهنگیان که جایگزین مراکز تربیت معلم قدیم گردیده است با هزار و یک ادعا از عهدۀ انجام این کار عاجز مانده است ، حوزه که یک حیطۀ کاملا دینی و مذهبی است ، چگونه چنین رسالتی را به جا خواهد آورد؟!
جناب آقای قرائتی و مرتضی نجفی قدسی ،
در تعجبم شما که این همه دلسوز نظام آموزشی هستید ، چرا تا حال در برابر طومار بی انتهای ناله های معلمان طی چهل سال ، ساکت مانده اید و هیچ حمایت و همدلی با آنان انجام نداده اید؟!
اما امروز پس از یک بی اعتنایی بلند مدت نسبت به جامعۀ فرهنگیان ، الطاف نظری و شخصی خویش را معطوف آنان ساخته و انگشت اتهام به سوی معلمان گرفته اید ؟!
داد زدیم ، تجمع کردیم ، تحصن کردیم و...... نه وزیر دید و نه مجلس و نه ..... و امروز شما به بهانۀ یک همخوانی و هم رقصی سی چهل دانش آموز دختر در مدرسه ای دخترانه ، احساس خطر نموده و حکم تربیت معلم از بین روحانیت می دهید ؟! نباید نادانی و خطای جاهلیت یک عده ای محدود را به پای کل معلمان کشور بنویسید و تر و خشک را با هم بسوزانید.
در این بین تنها یک جملۀ جناب قدوسی ، صد درصد صحیح است و آن رها شدگی آموزش و پرورش است ، اما من معلم یا جامعۀ فرهنگیان ، موجبات این رهاشدگی را فراهم نکرده ایم و برعکس ما خود از عناصر اصلی رهاشدگی هستیم . شما دو بزرگوار ، به جای مخاطب قرار دادن وزیر آموزش و پرورش و اِعمال فشار بر نمایندگان مجلس در جهت تعقیب استیضاح وزیر که ادعای آن از مرز سه بار گذشته است ، گلوگاه قربانیان وزارتخانه را چسبیده اید و همین عامل اشتباه نتیجه گیری تان از یک خطاست.
اگر قرار است مردان دین هم در این جامعه عدالت نگرش و بینش نداشته باشند ، پس ما دلخوش کدام جلوۀ زندگی باشیم ؟!
امروز کدام قشر و گروه و تحصیل کردۀ بی حد و حصر این مملکت و یا سازمان و انجمنی ، قرار است به ریشه یابی این حرکت نامتوازن اخلاقی بپردازد ؟ آن کودک در این وادی اسلامی ، کدام عناصر و واجبات را گم کرده است که بی هویتی و بی معنایی مطلق او را در دام نادانی اش محصور ساخته است ؟ آن کودک فرصت یادگیری چه چیزهایی را از دست داده است که این چنین در گرداب ابتذال ، به دنبال شادی ثانیه ها ، ماهیت گناهکار یافته است ؟
شما را به خدا در گذاشتن مسئولیت بر دوش من معلم آنچنان دست و دل بازید که قطره اشک گوشۀ چشم دانش آموز فقیر یتیم را هم از موجودیت من می بینید اما در دادن ارزش و بهای واقعی برای من معلم در این گریزگاه ، اولین سنگ را به جرم بی کفایتی به سوی من ، خود شما پرتاب می کنید. پس این دبیران پرورشی در این چهار دهه ، به پرورش کدام واقعیت و یا حقیت در درون و بین کودکان پرداخته اند؟! چرا نمی خواهید قبول کنید که جداسازی پرورش از آموزش اشتباه بزرگ نظام سیاسی در نظام آموزشی بوده است ؟
مسببین اصلی بحران های اخلاقی - رفتاری در مدارس کشور من معلم نیستم کارکرد ناقص و ابتر دبیران پرورشی کم تأثیر سوء بر این مهم نگذاشته اند.
بیایید به سهم برخی از عوامل در غفلت نابخشودنی امروز مدارس ، گوشۀ چشمی بیندازیم :
* بی کفایت ترین افراد وزیر آموزش و پرورش می شوند. آخرین رأی و کمترین رأی به او اختصاص دارد . ( هر چند که وزیر فعلی بیشترین رأی را آورد اما پاسخگوی شایسته ای به انتظارات نبوده اند. )
* پرورش را از آموزش جدا کردید ، یکی روح بود و دیگری کالبد. روح را سرگردان و جسم را سرگشته ساختید.
* آموزش را همانند سلسلۀ ساسانی ، طبقاتی ساختید و اقشار ممتاز افسار ادارۀ مدارس را با ثروت خود به دست گرفتند و رعایا و کفشدوزان و کارگران و کشاورزان تفالۀ نظام آموزشی در مدارس دولتی شدند.
* 18 نوع مدرسه ، برای اولیا ، دانش آموزان ، مدیران ، معلمان و.... شد وسیلۀ آزمون کرامات اخلاقی . سالم ماندن در هیاهوی انتخاب و ترجیح یکی بر دیگری ، جنگ زرگری بود و ضایع کنندۀ فرهنگ .
* گفتید : دین از سیاست جدا نیست و بر پیکر سکولاریسم ، شمشیر جهاد زدید ، اما نگفته بودید که سیاست بر آموزش و پرورش سیطرۀ مطلق خواهد داشت و لطافت و ظرافت تعلیم و تربیت را از بین خواهد برد.
* باید بپذیریم که خطای دیدگاهی آشکاری در بین خاص و عام در این جامعه رواج دارد یعنی باور این که سرآغاز تعلیم و تربیت از مدرسه است. تا حدی که رویۀ سیاست مداران و مدیران نیز همین باور گردیده است و برای همین در قضاوت ها اشتباه می نمایید. اولین نهاد اجتماعی که 7 سال زیربنای شخصیت ، هویت ، ماهیت اندیشه و خیال و باور کودک را پرورش می دهد خانواده است نه مدرسه. در این کشور تا خطایی در مدارس بزرگنمایی می شود – که البته بر اساس میل و رغبت و سلیقه این مهم انجام می گیرد – فوری یقۀ معلم را می گیرند که در تربیت کودک کوتاهی نموده است. با زندانی کردن دو معلم و یا باز خرید کردن ایشان و یا سه تا شش ماه حکم تعلیق او و یا مدیر و معاون مدرسه ، فقط وجدان خود را راضی می سازید و خشم افکار عمومی را خاموش می نمائید ، و گرنه درد بجای خود باقی است و حتی به مرور زمان شدت هم می یابد و یا همه گیر می شود.
ما ایرانی ها به خوردن و خوراندن مُسکن شدیدا معتادیم حتی در درمان دردهای اجتماعی . لابد تخته پاک کن لای در را بیشتر معلمان با مدارسی که ما داریم ، تجربه کرده اند، به جای درمان و چاره اندیشی ، تکه پاک کنی به اندازۀ کف دستمان را ظاهرا به طور موقتی و از سر ناچاری اما طی یک سال تحصیلی ، درمان می شماریم . تربیت ابتدا در کانون خانواده و در دامن مادر و آغوش پدر ، به کودک آموزش داده می شود و سپس او را برای تعلیم نادانسته ها سر سفرۀ صبر و خرد و دانایی معلم می نشانند تا به تکامل سنی رسد.
من معلم مسبب تمامی کاستی های شخصیتی والدین و کودکان جامعه نیستم ، بروید یقۀ ماهواره و فضای مجازی و بی هویتی برنامه های تلویزیون و دوری گزینی پدران و مادران را از دین و اخلاق را بچسبید ، همۀ آنان قبل من معلم تخریب اخلاقی – رفتاری لازم را انجام داده اند . لابد از نظریۀ افراطی و اما صحیح فروید روانکاو آلمانی مطلع اید : به من نوزادی بدهید تا از او جانی بالفطره بسازم . همان فرمایش مولا متقیان حضرت علی"ع" :
" مغز و قلب کودک همانند زمین بایری است که هر چه در آن بکاری ، همان حاصل دهد . "
شما می توانید به او تعهد و بزرگواری و گذشت و فداکاری و عشق به موجودات زنده و همنوع را یاد دهید و یا او را به حال خود رها سازید تا همانند علف هرز رشد یابد.
* نمی دانم از معنای واقعی زیر خط فقر قرار گرفتن معلمان ، افراد در موقعیت های گوناگون و با سطح سواد متفاوت و حتی در مقایسه با میزان درآمد خود ، چگونه تعابیری دارند ، مثلا برداشت روحانیت از این دردنامه چیست ؟! و متأسفم که هیچ مسئولی در این مملکت نمی تواند درک کند که این زیر خط فقری معلم فقط در نخوردن و نپوشیدن و نداشتن مأوا برای او خلاصه و معنا نمی شود و واقعیت اسفبار آن ماهیت و هویت فرهنگ ، نظام آموزشی و سرنوشت امروز و فردای کودکان این جامعه را نیز شامل می شود. فقر آموزش یعنی فقر دانایی یک جامعه. اگر اقتصاد یک کشور در جهت تأمین و ایجاد و برآوردسازی نیازهای نظام آموزشی ، عمل ننماید ، آن کشور هرگز نظام آموزشی پویا و توسعه یافته ای نخواهد داشت. و تلخ تر این که چنین عاقبتی دامن وخامت اقتصاد را هم می گیرد. چون نظام آموزشی از نظام اقتصادی اثر می پذیرد و اثر می گذارد یک تعاملی تنگاتنگ که به طور مستقیم و غیر مستقیم انجام می شود.
* لابد شما دو بزرگوار، جناب آقای قرائتی و مرتضی نجفی قدسی ، از سقف بودجۀ مراکز مذهبی کشور و در مقایسه با آن آموزش و پرورش مطلعید ؟! سهم شما برای تبلیغ از سهم من برای آموزش خیلی خیلی بیشتر است. شما شاهرگ جامعه و من مویرگم . یک مویرگی که با بریدگی فقط موجب کبودی زیرجلدی می شود و اما با بریده شدن شاهرگ ، مرگ حادث می شود. یک مقایسه ای مختصر و مفید برای درک واقعیت . حال قضاوت کنید که آموزش و پرورش فاقد معلمان دلسوز است! آنچه که سوز یا همان انگیزه ایجاد می کند فقط خدمت معنوی و فی سبیل ا.. نیست ، چون خود این خدمت از سوی شما میلیاردها بودجه مصرف می کند.
اما من معلم به دلیل زیادی خوانده شدن از سوی سطحی اندیشان جامعه ، بدون هر نوع توان و یا نفع مادی ، قدرت معنوی خود را نیز عنقریب از دست می دهم . یک بار برای همیشه ، همۀ ما قبول کنیم که در هر جامعه ای به نسبت تناسب جمعیت کل کشور ، به دلیل فزونی جمعیت دانش آموز زیر 19 سال در مدارس و تأمین معلم برای مدارس آنها ، پرجمعیت ترین وزارتخانه آموزش و پرورش است . تعداد آنها زیاد هست اما آنان زیادی نیستند چون خوشبختانه فقیر و ثروتمند ، ضعیف و قدرتمند ، کارگر و وزیر و..... همه به وجود او محتاجند.
مگر فرمایش امام جعفر صادق " ع" نیست : " نزدیک است که فقر به کفر بینجامد " . امروز همان روز است. فقر نسبی در این جامعه رخت برکنده و فقر مطلق مستولی شده است. طبقه متوسط در سه سطح خود یعنی متوسط به بالا ، متوسط ، و متوسط به پائین ، در این جامعه محو گردیده است و چهرۀ فقر همانند آزمون رور شاخ و یا تست فرافکن لکه های جوهر بر روی سطح کشور پخش گردیده است.
* نمی توانم درک کنم که چرا روحانیت به وقت تجاوزات جنسی فردی و جمعی در مدارس بر روی همان کودکان و یا ازدواج دخترکان 8 – 11 ساله با مردان 40 – 80 ساله ، سکوت اختیار کرده اند و حال با همخوانی دخترکان به بلوغ نرسیده و یا رسیده اما حتما در یک مدرسۀ دخترانه ، این چنین نگران دین و کم کاری معلمان گردیده اند؟
شما که بیشتر از خیلی از ما معلمان فلسفه و منطق خوانده اید ، قدری صُغری کُبری کردن داده ها و سنجش منطقی نتایج آن بد نیست . از خود بپرسید در متن یک جامعۀ اسلامی چرا این همه ابتذال موج می زند ؟ آیا شکستن تمامی کاستی ها فقط بر سر معلمان ، از عدل و داد و انصاف دین است یا روحانیت ؟! شما تقصیر ندارید ، وقتی جمعی صاحب و حامی و مدافعی توانمند خردمند قدرتمند نداشته باشد ، شما حق دارید که بر این دیوار نازک بی اعتبار بتازید و بکوبید و یقۀ تنها میراث گهوارۀ دانش را بگیرید.
* از زمان فردوسی در دو دورۀ سامانیان و غزنویان تا امروز ، و ازسال 1313 هجری خورشیدی به بعد که شعر معروف او بر سر در وزارت آموزش و پرورش حک شده است ، ما ایرانیان نتوانسته ایم جمله و یا شعری دیگر جایگزین بیت زیر کنیم : وقتی وزارتخانه ای ولی نعمتی مستقل و قدرتمند نداشته باشد ، طبیعی است که عده ای خارج از آن نیت ورود و حضور در آن را بیابند
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
خود این یعنی بی هویتی و بی معنایی . مهم نیست که ما به فردوسی و حافظ افتخار کنیم ، آنچه که اهمیت دارد این است که در طی این همه سال ، چند فردوسی و حافظ خلق شده است ؟ فراموش نکنید که جامعه و خانواده در این بی نصیبی تولد چهره ای جدید ، سهم و اثرش بیشتر از معلمی است که حداقل در این چهار دهه شیر بی یال و دُم گردیده است.
باور کنید آموزش و پرورش فقط در معلم ، خلاصه نمی شود . فضای کلاسی درس از لحاظ استاندارهای معقول برای ظرفیت آموزشی ، محتوای کتب درسی و تعداد و حیطۀ آنها ، مؤلفین کتب درسی ، تکنولوژی آموزشی ، مراکز تربیت معلم ، نحوۀ انتخاب مدیران مدارس و مدیران کل استانها ، شایستگی و یا عدم لیاقت نمایندگان مجلس استانها ، وزیری که در مسند می نشیند ، خردجمعی اولیای دانش آموزان ، رسانه ها و....
همگی در کمیت و کیفیت آموزش کشور دخلیند. به جای محکوم کردن معلمان ، گوشه های متزلزل آموزش و فرهنگ را با وجدان و انصاف خود بگیرید که تمامی کشورهای پیشرفته از ناحیۀ این دو پیشرفت کرده اند. فراموش نکنید که نابودی این دو به مرگ اخلاقیات منجر می شود و اخلاقیات فقط در دین خلاصه نمی شود.
ظاهرا عده ای به دنبال کوچک ترین جرقۀ خطا و لرزش در مدارس هستند تا ادارۀ آن را برعهده بگیرند. اما یادمان باشد که این جرقه ها گاه باعث آتش سوزی شده و هر نوع احتمال پایبندی و دل سپاری به ارزش ها و هنجار ها را برای دانش آموزان ، به خاکستر تبدیل می سازد.
آنچه را که شما مردان دین و یا انتظامی و..... به دلیل کارشناس مسایل آموزش و پرورش نبودن ، خطرات جدّی برای امور ایدئولوژیک و امنیت جامعه می خوانید ، یک نیاز الهی برای بهانۀ زیستن است. یعنی سرور و شادی . مگر انبیا خود نی نمی نواختند ؟ موسیقی نیاز درونی هر انسانی است حتی برای متعالی شدن . منتهی انتظار تشخیص سره از ناسره از کودکی که به سن تمیز و بلوغ نرسیده است ، انتظاری خارج از ظرف است.
می توان همانند تمامی کشورها ، با گذاشتن درس موسیقی در مدارس ، هم غذای روح آنان را تأمین کرد و هم نجابت و اصالت موسیقی را به آنها آموزش داد. همۀ ناگواری های جامعۀ ما در سایۀ عدم آموزش است. کودکی که صوت و نت واره ها و نشانه ها و واژه های سرعت و لحن اجرا و گونه های موسیقی و اصطلاحات آهنگ سازی را فرا بگیرد ، خود مهارت انتخاب موسیقی اصیل و پرمغز و معنا را درخواهد یافت. و گرنه با نام های جذابی چون کلیپ زیرزمینی ، حس کنجکاوی او تحریک گردیده و به راحتی با سیر در فضای مجازی ، بدان دسترسی خواهد یافت. بجای تهدید و ارعاب کودکان و حس مجرم بودن را در آنها تقویت کردن که حس گنهکاری را هم تحریک می کند ، به آنان علم موسیقی را بیاموزید تا به نشاط و شادی دست یازند و از تأثیر مثبت آن در پیشرفت درسی بهره برند و هم روح و روانی سالم داشته باشند.
عوامل درون و برون سازمانی نظام آموزشی به هنگام هر نوع رخدادی در مدارس ، به اشتباه نخست دنبال مجرم و یا مجرمین می گردند و سپس با اعلام مجازات آنان ، انتظار فراموش شدن موضوع را دارند،اما در چنین شرایطی به دلیل عدم بررسی علل و ریشه های رفتار ناخوشایند ، نه دانش آموزان و اولیای آنها و نه اولیای مدارس ، برای تضمین عدم تکرار آن رفتار ، بیمه نمی شوند. چون ما بجای بررسی و جستجوی راهکار ، مسأله و یا معضل را پنهان می سازیم ، اما دیری نمی گذرد که جرقه هایی از تکرار همان رفتار در مدرسه و شهری دیگر ، از زیر خاکستر مدفون شده ، بیرون می جهد.
ما فقر استفاده از دانش کارشناسان کشور را ابتدا باید بپذیریم و سپس برای حل این بحران عمیق ، برنامه ریزی نمائیم. در کشورهای گوناگون ، از توان اساتید علوم مختلفی چون جامعه شناسی و روانشناسی و علوم تربیتی و.......، فقط برای تدریس در دانشگاه ها استفاده نمی کنند، بلکه از مهارت و دانش و تجربۀ آنان در تمامی سازمانها و مؤسسات تولیدی ، توزیعی ، تعاونی و خدماتی و آموزشی کشور ، استفاده می نمایند و برای همین دائما حرکت رو به جلو و فزاینده ای در هر بُعد زندگی دارند. پیشرفت آنان به دلیل استفادۀ بهینه از دانش کارشناسان است و عقب ماندگی و درجازدن ما نیز به دلیل نادیده گرفتن آنان است.
همکاران بزرگوار ، هوشیاری و بیداری من و شما یعنی مقدس شمردن حریم صنفی . واکنش ما به تبعیت از شعور متعالی مان باید نسبت به هر موضوع حساسی در مدارس ، توأم با درایت و دقت نظر باشد و وحدت و همدلی ما یعنی تداوم ارزشمندی و منزلت ما.
جا دارد از سوز و احساس همکاران بزرگواری که نگران مرگ حتمی شادی در مدارس بودند و دست به قلم شدند تقدیر و تشکر نمایم و دور از انصاف است در این بین از مدیر محترم سایت صدای معلم ، در انعکاس مناسب واکنش های انجام شده نسبت به جامعۀ فرهنگیان و دانش آموزان ، قدردانی ننمایم.
سپاس و سپاس.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید