می گویند :
"یکی از شاهزادگانی که به سعدی شیرازی ارادت داشت، محرمانه از پرنس بانوی خویش به وی شکایت کرد که هرساله برای من سه قلوی دختر میآورد و از او علاج خواست .سعدی راهحلی نشان داد که پرنس بانو را سخت برآشفته کرد و فرمان داد وی را از شهر اخراج کنند.
شیخ بار سفر بست و زاد و توشه سفر را در یکتای خورجین و تای دیگر را خالی گذاشت .آنگاه خورجین را روی الاغ انداخت، ولی از هر طرف که خورجین را میانداخت، آن طرفی که پر بود، سنگینی می کرد و به زمین میافتاد. پرنس بانو که از پنجره کاخ این ماجرا را مینگریست، به سعدی بانگ زد و گفت: بار کج به خانه نمی رسد .
چرا وسایلت را مساوی در هردو طرف خورجین نمی گذاری تا تعادل برقرار شود و بارت به زمین نیفتد؟
سعدی گفت: از ترس شما؛ زیرا من هم جز آنچه شما گفتهاید، نگفتم ولی شما امر کردی مرا از شهر بیرون کنند "
دیروز پنج شنبه صبح خبر استعفای بطحایی مانند بمبی صدا کرد . درست مثل ماجرای " محمدعلی نجفی " غیرمنتظره و شوک آور بود .
معلمان ، خبرنگاران و حتی مردم عادی به دنبال صحت و یا سقم خبر بودند و این که دلیل و یا دلایل این استعفا چه بوده است .
از آن جا که در جامعه ای غیرشفاف با روابطی پیچیده و منفعت محور زندگی می کنیم فضای شایعات داغ شد تا این که بعد ظهر و حوالی ساعت 15 پرتال وزارت آموزش و پرورش در بخش اسلاید خود خبر از تکذیب پذیرش خیر استعفای بطحایی داد هر چند این خبر نیز بعدا از پرتال حذف گردید .
پایگاه اطلاع رسانی دولت نیز عین خبر پرتال وزارت آموزش و پرورش را در بخش " آخرین اخبار " کار کرد اما بعدا و با اعلام رسمی پذیرش استعفای بطحایی توسط رئیس جمهور آن خبر نیز از خروجی سایت دولت هم حذف شد .
از آن جا که سیدمحمد بطحایی توئیت باز قهار و حرفه ای است انتظار می رفت تا در این مورد نیز مطلبی منتشر کند اما انتظار بیهوده بود .
تاکنون کسی به طور رسمی از علت و یا علل واقعی استعفای بطحایی خبردار نشده است اما به نظر می رسد که بطحایی نیز به سرنوشت وزیر پیشین علی اصغر فانی دچار شده است .
پایگاه اطلاع رسانی دولت علت استعفا را " شرکت در انتخابات مجلس " عنوان کرده است اما این دلیل نمی تواند منطقی بوده و افکار عمومی را قانع کند .
عبدالله رمضان زاده سخنگوی دولت خاتمی آن را دروغ خوانده است .
محمود صادقی، نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی، در حساب توییتری خود نوشت: از استعفای وزیر آ.پ. برای کاندیداتوری مجلس شگفت زده شدم؛ به این جهت که چه مناعت طبعی دارد این انسان که عطای وزارت را به لقایش بخشید! دیگر آنکه چگونه فرصت خدمت بالفعل در سمت وزارت را به امید کسب کرسی احتمالی مجلس رها کرد و دیگر آنکه چه قدر و منزلتی دارد این کرسی و ما غافل بودیم!» آموزش اولویت هیچ دولتی در این 4 دهه نبوده است
رفتن بطحایی تا جایی که می دانم معلمان بسیاری را خوشحال کرده است درست بر عکس ماجرای محمدعلی نجفی که علی رغم بدعهدی ها و پشت کردن به صداقت و اعتماد معلمان کسی را خوشحال نکرد .
بطحایی بر عکس فانی حتی نتوانست دوران وزارت خود را به " نصف " برساند و این ها چیزهایی هستند که باید مورد توجه نامزدهای احتمالی وزارت آموزش و پرورش آینده قرار بگیرند .
« فرج کمیجانی » دبیر کل مجمع فرهنگیان ایران اسلامی که مدت اندکی پیش و در مراسم افطاری بطحایی را وزیری اندیشمند خطاب و از اقدامات ارزشمند وی با اهدا لوحی تقدیر کرده بود در توئیتی علت استعفای بطحایی را به رتبه بندی معلمان نسبت داد و ادعا کرد که وزیر آموزش و پرورش در دفاع از حقوق حقه فرهنگیان ایران اسلامی استعفا کرده است .
برای فردی که مسائل آموزش و پرورش ایران را تعقیب و تحلیل می کند شاید این حرف کمیجانی مضحک ترین و بی پایه ترین حرفی است که می توان شنید .
نخست آن که ربیعی سخنگوی دولت در تازه ترین اظهار نظر گفته است که با اختصاص مبلغ 2000 میلیارد تومان در سال جاری رتبه بندی معلمان را اجرایی خواهد کرد .
از سوی دیگر ، بطحایی کسی نیست که بخواهد خود را فدای کسی دیگری کند و یا بخواهد بر آرمان خود ایستادگی کند . بطحایی تصور می کرد تشکل ها بتوانند برای او پایگاهی ایجاد کنند .
ماجرای برکناری مرتضی نظری و نجات بهرامی که بیش از 6 ماه است بلاتکلیف است و نیز نحوه برخورد بی تفاوت مابانه بطحایی با معلمان زندانی مانند " محمد حبیبی " که حتی حاضر به تمدید مرخصی بدون حقوق او نیستند و... خود گویای ادعای مطروحه می باشد .
بطحایی آن قدر ضعیف و مرعوب بود که وقتی در مورد نجات بهرامی و اشتغال ایشان به حجت الاسلام علی ذوعلم نامه نوشت و گفت که در پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش مشغول به کار شود ، ذوعلم به راحتی دستور وزیر را که خود منصوب وی بود نادیده گرفت و بطحایی هم در برابر این عمل سکوت کرد .
البته بطحایی تصور می کرد با انتصاب افرادی مانند ذوعلم می تواند برای خودش حاشیه امن ایجاد کند تا در این گونه مواقع به کمک او بشتابند ؛ اما این توهمات نیز کمکی به او نکرد .
بطحایی حتی شجاعت آن را هم نداشت که به درخواست صدای معلم برای مصاحبه پاسخ دهد و علی رغم نامه مکتوب و رسمی و چند بار یادآوری حضوری حاضر نشد در یک فرآیند گفت و گو پاسخ گوی پرسش های این رسانه باشد .
با قطعیت می توان گفت که اقتدار سازمانی سیدمحمد بطحایی در بحث های و چالش های مدیریتی عددی نزدیک به " صفر " بود .
در مردادماه 96 زمانی که روحانی می خواست وزرای پیشنهادی خود را به مجلس معرفی کند در یادداشتی با عنوان : " اشتباهات استراتژیک دانش آشتیانی ... سخنی با وزیر آموزش و پرورش دولت دوازدهم " ( این جا ) به 6 محور عمده اشاره کردم .
به برخی موارد اشاره می کنم :
" در نظام آموزشی ایران « قدرت مبتنی بر قانون » آن گونه که لازم است توسط وزرای آموزش و پرورش مورد استفاده قرار نگرفته است .
وزیر آینده آموزش و پرورش باید بتواند هوشمندانه و بدون هر گونه باج دادن و امتیاز دادن از منابع قانونی قدرت خود استفاده کند .
می توان گفت که همه وزیران آموزش و پرورش فاقد یک " مدل ارتباطی موثر و به روز " برای ارتباط اثربخش با ذی نفعان آموزش و پرورش بوده اند و اکثریت کانال ها و مجاری ارتباطی از نوع " رسمی " بوده اند . چرا این تشکل های حامی و برخی رسانه ها ، رئیس جمهور را مورد پرسش قرار نمی دهند که چرا با استعفای بطحایی موافقت کرده است ؟
متاسفانه " روابط عمومی " وزارت آموزش و پرورش نیز اکثرا نقش یک " تبلیغاتچی و یا بوقچی " را ایفا کرده اند و نتوانسته اند پل ارتباطی موثری برای تعریف و تبیین یک " ارتباط اثربخش " در سازمان باشند .
وزارت آموزش و پرورش تاکنون یک مدیر روابط عمومی به معنای درست ، کامل و علمی نداشته است .
وزیر آینده باید حرفی بزند و قولی بدهد که قادر به اجرای کامل آن باشد وگرنه اعتماد و سرمایه عمومی را از دست خواهد داد .
برخی تصور می کنند که وزیر آموزش و پرورش باید از طرق سخنرانی و ... گفتمان سازی کند .
به نظر می رسد " گفتمان سازی " فرآیندی است که کنش گران و فعالان عرصه تشکل و رسانه باید به آن بپردازند و البته در حال حاضر از این کارکرد تهی شده اند .
وزیر آموزش و پرورش باید بیش از حرف به عمل توجه داشته باشد ...." بطحایی ، " باج دادن و انفعال مطلق " را با " تعامل " اشتباهی گرفت !
بطحایی به جای تقویت روابط عمومی و حرفه ای کردن آن ریشه آن را زد و بدتر از آن فردی غیرمتخصص را عهده دار این کار کرد .
در یادداشتی دیگر با عنوان : " بطحایی اگر می خواهد 4 سال وزیر باشد راهش این نیست ! باید رو در بایستی را کنار بگذارد ! " ( این جا )
اشاره کردم :
" اگر فانی در این دوره از یک روابط عمومی قوی ، کارآمد و هوشمندی برخوردار بود می توانست تعامل بهتری با بدنه فرهنگیان و نیز رسانه های مستقل برقرار کند و بار منفی افکار عمومی علیه وی تعدیل می شد...
فانی همچون سایر وزرا سیاست ها و برنامه های خوبی را قبل از تصدی مقام وزارت به جامعه و معلمان ارائه نمود ، اما افتادن در دام روزمرگی و فقدان یک تیم مدیریتی قوی ، علمی و دلسوز موجب شد تا به تدریج از برنامه های اعلام شده فاصله بگیرد و شکاف میان صف و ستاد تشدید شود .
شاید بهتر باشد وزیر آینده آموزش و پرورش در کنار برنامه ای که برای رای اعتماد به مجلس ارائه می کند یک تیم منسجم و همدل را در کنار خود داشته باشد تا بتواند از عهده حرف ها و قول هایی که داده است برآید و دائما مجبور نباشد تا در راهروهای مجلس به دنبال قانع کردن نمایندگانی باشد که به صورت غیرواقعی و با ادبیات پوپولیستی در پی ارائه چهره دیگری به معلمان هستند و خود را دلسوز و ناجی معلمان معرفی می کنند.... "
واقعا اتاق فکر بطحایی را چه کسانی تشکیل می دادند ؟
در وزارت دانش آشتیانی افرادی چون حیدر زندیه ، علیرضا جدایی و... نتوانستند اتاق فکر خوب و کارآمدی برای وزیر باشند و بحران را مدیریت کنند ؛ بطحایی هم خود را محصور به چند نفر مانند فرزند و داماد و... کرد و البته نتیجه اش را هم دید .
نوشتم :
" تشکل هایی هم که با صفات " صنفی " و یا " سیاسی " در درون آموزش و پرورش هستند اکثرا فاقد جایگاه و مقبولیت بین معلمان بوده و بیشتر جنبه نمایشی داشته و کارکرد انتخاباتی دارند .
معلمان هم اکثرا اعتمادی به این تشکل ها ندارند . بطحایی آن قدر ضعیف و مرعوب بود که وقتی در مورد نجات بهرامی و اشتغال ایشان به حجت الاسلام علی ذوعلم نامه نوشت و گفت که در پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش مشغول به کار شود ، ذوعلم به راحتی دستور وزیر را که خود منصوب وی بود نادیده گرفت و بطحایی هم در برابر این عمل سکوت کرد .
به عنوان مثال با این که بیش از یک ماه از کلید خوردن استیضاح بطحایی در مجلس می گذرد تشکل هایی که دائما با وزیر نشست و جلسه و... می گذارند حتی یک تحلیل ساده در مورد این استیضاح به افکار عمومی ارائه نکرده اند .... "
بطحایی تصور می کرد تشکل ها بتوانند برای او پایگاهی ایجاد کنند .
در موضوع رسانه ، وزیر سابق آموزش و پرورش تصور می کرد بتواند با حمایت برخی از مدیران رسانه ها فضای افکار عمومی را به نفع خویش مدیریت کند .
چرا این تشکل های حامی و برخی رسانه ها ، رئیس جمهور را مورد پرسش قرار نمی دهند که چرا با استعفای بطحایی موافقت کرده است ؟
اشتباه بزرگ بطحایی این بود که تصور می کرد می تواند همه را از خود راضی نگاه دارد .
و مهم تر از همه این ها فضای امنیتی است که در زمان وزارت بطحایی ایجاد و تقویت شد .
کم نبودند معلمان منتقدی که در زمان وزارت بطحایی توسط مدیران زیردست ایشان مورد شکایت قرار گرفته و به دادگاه فراخوانده شدند .
« صدای معلم » به دفعات و به کرات به این موضوع انتقاد و اعتراض کرد . بطحایی به جای تقویت روابط عمومی و حرفه ای کردن آن ریشه آن را زد و بدتر از آن فردی غیرمتخصص را عهده دار این کار کرد .
تنها واکنش بطحایی سکوت بود .
زمانی که صدای معلم با ادله و مستندات نشان داد که معاون و دست راست ایشان یعنی آقای اللهیار ترکمن دکتری ندارد و ادعای دروغ و غیرواقعی کرده است عکس العمل بطحایی چه بود ؟
به جای عذرخواهی و حتی تشکر ، صدای معلم را تهدید به شکایت در محاکم قضایی کردند .
به جرات می توان گفت بطحایی استقلال ذاتی و حرفه ای آموزش و پرورش را به محاق برد و نتوانست از موجودیت و هویت این دستگاه دفاع کند .
بطحایی ، " باج دادن و انفعال مطلق " را با " تعامل " اشتباهی گرفت .
این ها تنها نمونه های کوچکی هستند برای این که بگویم بطحایی وزیر ناکارآمد و ضعیفی بود .
اما همان گونه که قبلا هم متذکر شده ام آموزش اولویت هیچ دولتی در این 4 دهه نبوده است .
احتمالا مدیری از همان حلقه بسته و ناکارآمد فعلی مدیران عهده دار سرپرستی وزارت آموزش و پرورش خواهد شد .
بعید می دانم وزیر بعدی آموزش و پرورش هم بخواهد طرحی نو دراندازد .
معلمان اگر می خواهند وزیری باسواد ، کارآمد و با شهامت داشته باشند قبل از هر چیزی باید آن را در " خود " جست و جو کنند .
با احتساب چهارمین وزیر پیشنهادی توسط حسن روحانی٬ دولت های یازدهم و دوازدهم ،رکورددار تعداد وزرایی خواهد بود که توسط دولت های پس از انقلاب اسلامی به مجلس معرفی شده اند
پس از پذیرش استعفای سید محمد بطحایی ، روز شنبه 18 خرداد ماه یک نفر به عنوان سرپرست از سوی رییس جمهور معرفی می شود.
طبق قانون ، دولت سه ماه مهلت دارد تا وزیر پیشنهادی را برای کسب رای اعتماد به مجلس شورای اسلامی معرفی نماید.
پس از علی اصغر فانی ، فخرالدین احمدی دانش آشتیانی ، سید محمد بطحایی ، نفر بعدی چهارمین وزیر آموزش و پرورش در دولت های روحانی خواهد بود.
در رتبه بعدی ، دولت های نهم و دهم در دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد توانست از مجلس برای سه وزیر رای اعتماد بگیرد.
تا کنون از میان دوازده دولت پس از انقلاب اسلامی ، بیشترین مدت دوره وزارت را محمد علی نجفی با 8 سال در دولت های پنجم و ششم به ریاست علی اکبر هاشمی رفسنجانی ، به نام خود ثبت کرده است .
همچنین فخرالدین احمدی دانش آشتیانی در دولت یازدهم کمترین دوره تصدی وزارت را با حدود 10 ماه دارا می باشد.
از میان تعداد آرای کسب شده توسط وزرای پیشنهادی در دولت های پس از انقلاب اسلامی، سید محمد بطحایی با 238 رای بیشترین و سید کاظم اکرمی با 122 رای کمترین رای را از آن خود کرده اند.
(اینفوگرافیک وزاری پیشنهادی به مجلس)
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
با شنیدن خبر استعفای سید محمد بطحایی وزیر آموزش و پرورش، قصد بر نوشتن در باب نقد عملکرد ایشان نمودم؛ اما داستان آموزش و پرورش از گذشته های دور بر من تلنگری زد که درد و مشکلات آموزش و پرورش فراتر از هر وزیری بوده؛ چرا که سرنوشت تمام وزرای آموزش و پرورش با اندکی تفاوت در یک سرانجامی به هم می رسد که مهمترین ویژگی های آن، ابهام در فلسفه آموزش و پرورش، تنزل جایگاه و منزلت معلم، ساختاری پیچیده و ناکارآمد، انباشتگی مطالبات، اسیر در امیال سیاسیون، افت مستمر انگیزش تحصیلی دانش آموزان و رضایت شغلی فرهنگیان و مواردی از این قبیل می باشد و حتی وقتی که سید محمد بطحایی در آغاز کار وزارتی، سه اولویت کاری خود را به صورت تحول در نظام آموزشی بر اساس سند تحول بنیادین؛ پرورش نسل متدین، خلاق، کارآفرین و با نشاط و نیز ارتقای معیشت و منزلت معلمان تعریف کردند؛ برای هر ناظری مشخص بود که این سخنان توهمی بیش نیستند و تحول اساسی در آموزش و پرورش ایران با توجه به واقعیت های تلخ و رو به فزون آن سرابی بیش نیست؛ چرا که:
* در زمانی که نظام آموزشی کشور به صورت صریح و راهبردی فاقد یک فلسفه تعلیم و تربیت مشخص و جامع باشد؛ امیدی بر سیستمی بودن آن نیست؛ چون بي شك فلسفه آموزش و پرورش هدايت گر اصلي فرايند نظام آموزشي، تعيين كننده اهداف و جهت گيري هاي نهاد رسمي تعليم و تربيت، تبيين گر نوع انسان مورد تربيت، تشريح كننده محتواي معرفت شناسي نوع دانش و روش هاي ياددهي – يادگيري و به طور كلي مشخص كننده هويت نظام آموزشي هر كشورمي باشد.
* در شرایطی که معادلات مدیریتی و تصمیم گیری های آموزش و پرورش توسط عوامل غیر آموزشی و پرورشی به خصوص نمایندگان مجلس بدون توجه به عنصر مسئولیت پذیری و پاسخگویی در راستای نگاه ابزاری و مصلحتی شکل می گیرد؛ صحبت از اتخاذ راهبردهای علمی و منطقی انتظاری بیهوده می باشد و در این میان متاسفانه دخالت هاي گسترده بخش قابل توجهي از نمايندگان مجلس در عزل و نصب هاي مسئولين آموزش و پرورش در سطوح مختلف بر پيچيدگي هاي مشكلات این نهاد بزرگ تعلیم و تربیت افزوده و سبب خنثی شدن شیوه های احراز مدیریت ها بر اساس شایستگی سالاری گردیده است.
* هنگامی که بودجه آموزش و پرورش با توجه به حجم نیروی انسانی متخصص و ماموریت های گسترده و مهم آن در پایین ترین سطح خود در مقایسه با مقیاس جهانی باشد؛ هیچ وقت محل و محملی امیدوار کننده در چشم انداز توسعه کشور در نظر گرفته نمی شود و بیشتر مکانی جهت درگیری در فعالیت های روزمره و تکراری تلقی می گردد.
* وقتی که معلم به عنوان اصلی ترین رکن و عنصر آموزش و پرورش در ردیف قشر آسیب پذیر جامعه در مسیر بحران هویت حرفه ای قرار می گیرد و کوچکترین جایگاهی در تصمیم گیری های آموزشی و پرورشی بر آن قایل نمی شوند و خصیصه انفعال هم مهمترین ویژگی آن به شمار می رود؛ دیگر چه انتظاری بر تحول در نظام تعلیم و تربیت وجود دارد؟
* آن زمان که فرهنگیان حاضر در سیستم آموزش و پرورش شایسته بر اداره آن در نظر گرفته نمی شوند و کارگزارانی دوره گرد غیر آموزشی و پرورشی بدون تعلق خاطر بر منصب های مدیریتی و استراتژیکی آن حاکم می شوند؛ سرانجام داستان این نهاد سر در گریبان مشخص است.
* هنگامی که غایت های اصلی نظام آموزشی به صورت سهل مورد تاراج سوداگران و سود جویان با شعارهای مختلف مانند کنکور، آزمون های تیزهوشان و .... قرار می گیرد؛ بستن درب چنین سیستمی امری غیر منطقی به نظر نمی رسد.
* در شرایطی که آمارسازی ها و توسل به شاخص های غیر واقعی به عنوان اصلی ترین رویکرد نظام آموشی کشور در راستای موجه جلوه دادن عملکرد مدیران در نظر گرفته می شود؛ بحث از تحقق اهداف اصلی تعلیم و تربیت فراتر از یک شوخی بی مزه تلقی نمی شود.
آری !
در چنین شرایطی و با چنین ساختاری و با ادامه این دردها و بیماری های مهلکی، امیدی بر سامان بخشیدن بر این نهاد وجود ندارد و چند روز دیگر وزیری جدید با لابی گری نمایندگان و دلالان سیاسی از مجلس رای اعتماد خواهد گرفت و دوباره .....
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/
پس از اخبار ضد و نقیض در مورد استعفای بطحایی سرانجام این استعفا توسط رئیس جمهور پذیرفته شد .
دفتر سخنگوی دولت اعلام کرد سید محمد بطحایی وزیر آموزش و پرورش به دلیل شرکت در انتخابات مجلس از سمت خود استعفا داده است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دولت، به دنبال استعفای بطحایی، رئیس جمهوری نیز پیش از موعد مقرر ثبت نام برای کاندیداتوری مجلس موافقت کرده است.
سرپرست وزارتخانه آموزش و پرورش روز شنبه از طرف ریاست جمهوری اعلام خواهد شد.
پایان پیام/
چهارشنبه یکم خرداد ماه تشکل های فرهنگیان نشستی را با اعضای کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در مورد سازمان نظام معلمی برگزار کردند .
سایت سازمان معلمان ایران که گزارش خود را در روزنامه اعتماد منتشر کرده است ، بدون اشاره به جزئیات این نشست و این که کدام تشکل ها و نیز کدام یک از اعضای کمیسیون آموزش در این نشست شرکت کرده اند و نیز بدون اشاره به محتوای گفت و گوهای صورت گرفته چنین می نویسد :
" گاهي پررنگتر، گاهي كمرنگتر اما در هشت سال گذشته تشكيل «نظام معلمي» همواره يكي از خواستههاي معلمان و فعالان صنفي اين حرفه بوده است. حالا پس از سالها انتظار اين طرح از در مجلس گذشته و از هر زمان ديگري به تحقق نزديكتر است.
روز گذشته اولين جلسه مشترك ميان نمايندگان تشكلهاي فرهنگيان، مجلس و شوراي عالي آموزش و پرورش و به ميزباني داود محمدي تشكيل شد.
داود محمدي از سوي كميسيون آموزش مجلس مامور به تشكيل كارگروه و بررسي و طرح نظام معلمي شده تا در صورت تصويب در كميسيون در صحن علني مطرح و به راي گذاشته شود.
يكي از حاضران در جلسه به «اعتماد» ميگويد كه باتوجه به پيشينه زياد منجر به تدوين اين طرح، انتظار ميرود كه نهايتا تا آخر تابستان تكليف طرح نظام معلمي در مجلس روشن شود.
محمد داوري، نماينده سازمان معلمان در جلسه روز گذشته ميگويد: «طرح نظام معلمي تقريبا شبيه نظام پرستاري و نظام مهندسي، بهدنبال اين است كه با مديريت خود معلمها، مسائل تعليم و تربيت را به صورت كلي و مسائل خود معلمان را به صورت صنفي پيگيري كرده و مشاركت معلمها را در زمينههاي مختلف نهادينه كند و به آنها جايگاه حقوقي دهد.»
داوري چهار هدف اصلي ذكر شده در اين طرح را برميشمارد: «مشاركت معلمان، تعيين ويژگيهاي حرفهاي شغل معلمي، گسترش روابط داخلي و بينالمللي نظام صنفي معلمان و حمايتهاي حقوقي، مدني و قضايي از معلمان.
در پيشنويس اوليه كه در كارگروه شوراي عالي آموزش و پرورش تهيه شده اين چهار هدف اصلي آمده و به تصويب شوراي عالي آموزش و پرورش رسيده است.»
در تعريف نظام معلمي آمده است كه اين سازمان يك سازمان غيردولتي و غيرانتفاعي است كه براي تحقق اين اهداف تشكيل ميشود ... "
علی رغم آن که میدر صدای معلم خود از اعضای فعال کار گروه بررسی طرح سازمان نظام معلمی در شورای عالی آموزش و پرورش بوده و تاکنون هیچ رسانه ای به اندازه صدای معلم خبر ، گزارش و تحلیل در مورد سازمان نظام معلمی منتشر نکرده است اما هیچ گونه دعوتی برای حضور در این نشست از سوی کمیسیون آموزش مجلس به عمل نیامد .
بدون تردید نگارنده در این زمینه دیدگاه ها و نظراتی دارد و شاید بتوان این گونه برخوردها را " سیاسی " فرض کرد .
تشکیل سازمان نظام معلمی همان گونه که قبلا نیز بیان شده است از مفاد " میثاق نامه معلمی مورد تایید نمایندگان منتخب تشکل های فرهنگیان " بوده است . تنها انتظار واقع بینانه و حداقلی از تشکل ها ضمن درک دغدغه ها و حساسیت ها این است که به جای " دخالت " بدون پاسخ گوئی و بدون برنامه فقط نقش " ناظر " را در این فرآیند ایفا کنند
این که در سال پایانی مجلس دهم طرح تشکیل سازمان نظام معلمی در دستور کار این کمیسیون قرار می گیرد دومین دلیل برای برخورد سیاسی با مساله سازمان نظام معلمی است .
در انتخابات کم رونق برای انتخاب 3 نفر برای هیات امنا و بازرس صندوق ذخیره فرهنگیان تشکل های فرهنگیان به ویژه مجمع فرهنگیان ایران اسلامی حضوری پر رنگ داشتند .
هنوز این 3 نفر منتخب تشکل سیاسی کارنامه مشخصی از حضور بیش از یک سال خود به معلمان ارائه نکرده است .
شاید طنز تلخ این ماجرا آن پاسخ این 3 نفر منتخب تشکل به انتقادات بهرام پارسایی در مورد تشریفاتی خواندن انتخاب فرهنگیان در هیات امنای صندوق ذخیره باشد که در پرتال وزارت آموزش و پرورش منتشر گردید . ( این جا )
این 3 نفر در پاسخ می گویند :
" با توجه به تشریفاتی خواندن انتخاب فرهنگیان در هیات امنای صندوق ذخیره، ضمن رد اظهارات مذکور اعلام مینماییم انتخاب منتخبان فرهنگی طی یک روند و فرآیند کاملا شفاف صورت گرفته است.
اعضای منتخب برابر اساسنامه صندوق ذخیره فرهنگیان از اختیارات کامل همانند سایر اعضای محترم برخوردار هستند و همچون دیگر اعضا در برنامهریزیها و تصمیمگیریهای موسسه و نظارت بر صندوق برابر مقررات مربوطه، حضوری موثر و فعال دارند، لذا انتظار میرود جنابعالی بهعنوان فردی فرهیخته و منتقد در اعلامنظرهایتان منزلت و شأن منتخبان فرهنگیان را در نظر گرفته و در صورت نیاز به توضیح بیشتر نشست مشترکی با آنها برگزار نمایید.
در پایان ضمن تقدیر از دغدغه جنابعالی در خصوص وضعیت اقتصادی فرهنگیان از حضرتعالی و سایر نمایندگان محترم انتظار داریم طرحها و راه کارهای عملی به دور از هیاهوهای سیاسی (با توجه به وظیفه ذاتیتان) جهت ارتقاء سطح معیشت ورفاه فرهنگیان ارائه نمایید."
شاید بهتر باشد این 3 نفر به پایگاه رای و میزان معلمانی که در این انتخابات شرکت کرده اند توجه داشته باشند و قبل از هر گونه موضع گیری در پی آن باشند که چرا میزان مشارکت معلمان در این انتخابات این قدر پایین بوده و در پی حل بحران بی اعتمادی باشند .
دوم آن که مصادیق حضور فعال و موثر را برای جامعه فرهنگیان تعریف و تببین کنند تا در این زمینه شفاف سازی لازم صورت بگیرد قبل از آن که بخواهند دیگران را به آن توصیه کنند .
و مهم تر از آن که این 3 نفر قبل از آن از یک نماینده مجلس انتظار ارائه طرح و راه کار داشته باشند توضیح دهند که خودشان با چه برنامه ای در این صندوق حضور یافته و قرار است چه تحولی را در این موسسه ورشکسته ایجاد کنند ؟
به نظر می رسد وضعیت در مورد 3 نفری که به شورای عالی آموزش و پرورش راه یافته اند بهتر از صندوق ذخیره نباشد مضافا بر آن که میزان مشارکت معلمان در انتخابات شورای عالی آموزش و پرورش تقریبا نصف صندوق ذخیره بوده است .
به نظر نمی رسد آن 3 نفر در میان 22 نفر بتوانند کار خاصی انجام دهند ضمن آن که تاکنون برنامه مدونی نه از سوی تشکل حمایت کننده یعنی مجمع فرهنگیان ایران اسلامی و نه از سوی خود این 3 نفر به جامعه معلمان ارائه نشده است .
متاسفانه مجمع فرهنگیان ایران اسلامی که صفت " اصلاح طلبی " را با خود به یدک می کشد هنوز با ادبیات پاسخ گوئی و شفاف سازی بیگانه است و می باید در مورد عملکرد افراد مورد حمایتش به دیگران پاسخ گو باشد .
تشکل های فعلی در آموزش و پرورش در حال حاضر با دو صفت " صنفی " و " سیاسی " منفک می شوند .
تشکل های سیاسی که به بخشی از عملکرد آن در این مقال اشاره شد به سبب " نگاه سیاسی " که دارند قادر به درک و یا فهم مسائل و موضوعات در چارچوب " حرفه ای " که اصلی ترین ماده تشکیل دهنده سازمان نظام معلمی است نیستند .
نگاه آن ها به موضوعات از نوع " کنتراست " است و قادر به تشخیص طیف های مختلف مسائل آموزشی نیستند .
هدف آن ها فقط کسب قدرت و اشغال مناصب است بدون آن که خود را به افکار عمومی بدهکار دانسته و در برابر عملکرد خویش پاسخ گو باشند .
تشکل های متصف به صفت " صنفی " علی رغم شعارها و تبلیغات فراوان هنوز دیدگاه روشن و مشخصی در مورد مفهوم " صنف " ندارند .
علی رغم گذشت سال ها از تاسیس این تشکل ها مرز میان صنف و سیاست در میان این تشکل ها به وضوح مرزبندی نشده است و فعالیت صنفی بعضا تحت الشعاع دیدگاه های سیاسی افراد قرار می گیرد که البته می توان مهم ترین دلیل را توسعه نیافتگی جامعه فرض کرد .
نگاه این تشکل های مدعی احیای صنف در فرآیند آموزش بر اساس برخی دیدگاه های مکاتب سیاسی مانند چپ و... تعبیر و تحلیل می شود ضمن آن به نظر می رسد اعضای موثر این تشکل ها اتاق فکر مشخصی نداشته و تئوری خاصی برای پیشبرد مطالبات فرهنگیان در چارچوب منافع ملی ندارند و این در برخی اوقات ضمن تحمیل هزینه های ناخواسته ممکن است جامعه را در برابر معلمان نیز قرار دهد
بر عکس تشکل های نوع اول که با نگاه کاملا منفعت گرایانه به دنبال کسب منافع گروهی خود بدون قبول کم ترین هزینه هستند اما گویا در تشکل های صنفی هر گونه فعالیت صنفی بدون تردید مرادف با دادن هزینه های حداکثری با کم ترین عایدی است .
گویا از نگاه شاخص های این تشکل ها شرط هر گونه وفاداری به صنف رفتن به زندان و تحمل هزینه های سنگین تعبیر و تفسیر می شود وبدون تلفات ، فعالیت صنفی معنا و محتوایی ندارد .
تشکل های صنفی تاکنون موضع صریح و شفاف خود را در مورد سازمان نظام معلمی مشخص نکرده اند اما قرائن نشان می دهند که اعضای این تشکل ها این سازمان را به منزله یک رقیب قدرت مند می نگرند که با تشکیل آن احتمالا بساط صنفی ها برچیده خواهد شد .
شاید در یک نگاه بدبینانه و البته واقعی بتوان نگرانی دستگاه های امنیتی را در این مورد درک کرد .
نگرانی از آن که مبادا در آینده سازمان نظام معلمی به علت مطالبات متراکم و انباشته شده تبدیل به پایگاه اپوزیسیون با جایگاهی کاملا قانونی گردد و دیگر نتوان وضعیت را کنترل کرد .
فقدان تجارب کار گروهی و مشارکتی در میان معلمان که موازی آن در تشکل ها به فور قابل مشاهده است می تواند سازمان نظام معلمی را در رویکرد و عملکرد عقیم و ناموفق بگرداند .
این ها آسیب هایی است که البته قابل حل هستند .
اما واقعیت گریز ناپذیر تشکیل سازمان نظام معلمی برای تربیت " معلم حرفه ای " است .
این سازمان مدافع حقوق صنفی و مدنی معلمان می باید با " معیارهای علمی و مدیریت تحول گرا " اداره شود و دخالت سیاست و یارگیری در آن به حداقل برسد .
تشکل ها چه صنفی و چه سیاسی از نظر نگارنده با صفت " ایدئولوژیک " طبقه بندی می شوند .
تنها انتظار واقع بینانه و حداقلی از تشکل ها ضمن درک دغدغه ها و حساسیت ها این است که به جای " دخالت " بدون پاسخ گوئی و بدون برنامه فقط نقش " ناظر " را در این فرآیند ایفا کنند .
این انتظار زیادی نیست !
و اما در کنار این ها بزرگ ترین و شاید مهم ترین آسیبی که سازمان نظام معلمی را تهدید می کند " بی تفاوتی " معلمان در مورد جایگاه و منزلت حرفه معلمی است .
بدون تردید بسیاری از معلمان طرح سازمان نظام معلمی را مطالعه نکرده و از سوی دیگر ممکن است " ایفای نقش " ناقص ، بد و کاسب کارانه سایر تشکل ها این ذهنیت را برای آنان تداعی کرده است که سازمان نظام معلمی نیز چیزی در مایه این تشکل ها است که می خواهد در جهت اهداف خویش آنان را مورد استفاده ابزاری قرار دهد .
این دغدغه ها و پیش داوری ها طبیعی است و می شود در بخشی به معلمان حق داد اما باید به این نکته توجه داشت که مطالبه گری معلمان از مسیر کار گروهی ، سازمان یافته و مجهز به اتاق فکر می گذرد .
برای تشکیل درست ، منطقی و بدون دخالت عوامل غیرپاسخ گو باید فعالانه در عرصه بود و از آن مراقبت کرد .
چاره دیگری نداریم .
گروه اخبار/
برخی منابع خبر از استعفای « سیدمحمد بطحایی « وزیر آموزش و پرورش در آخرین جلسه هیات دولت می دهند .
هنوز هیچ مقام رسمی در این مورد اظهار نظری نکرده است .
سایت تابناک می نویسد :
" درباره دلایل این استعفا اطلاعی در دست نیست، اما انتشار این خبر در حالی است که ساعتی پیش در صفحه وزیر در توییتر خبری منتشر شد که نشانهای از استعفای وزیر در آن به چشم نمیخورد؛ خبری خوش که حکایت از اصلاح حقوق دانشجو معلمان دارد.
در این توییت شرح داده شده که «در آخرین روز قبل از تعطیلات در جلسهای با حضور رئیس محترم و همکاران سازمان امور اداری استخدامی، موضوع اصلاح حقوق همکاران جوانم در دانشگاه فرهنگیان و شهید رجایی را بررسی کردیم و با نظر مثبت جناب انصاری امیدوارم به زودی نتیجه مورد نظر بدست آید.»
اظهار نظری که نشان میدهد بطحایی تا واپسین ساعات کاری پیش از تعطیلات اخیر بر سر کار حضور داشته و به امور جاری مشغول بوده است. نکتهای که البته نمیتواند نافی استعفای وی باشد، اما دست کم برخی گزینههای احتمالی منجر به استعفا در کشورمان از جمله اختلاف سلیقه را کمرنگ میکند. "
البته گفته می شود نارضایتی رئیس جمهور از عملکرد وزیر آموزش و پرورش عامل اصلی این استعفای احتمالی است چیزی که پیش تر نیز برای فانی اتفاق افتاد و او را پیش از استیضاح در مجلس مجبور به ترک ساختمان بتونی قرنی کرد .
تاکنون استیضاح بطحایی چند بار مطرح شده است که آخرین آن به اواخر فروردین 98 بازمی گردد که با پس گرفتن امضاها از رسمیت افتاد .
وزیر آموزش و پرورش بهمن 97 در سخنانی در اصفهان اظهار داشته بود : کسانی که شرایط حساس کنونی را درک نمی کنند، باید یک سال به مرخصی اجباری بروند! ( این جا )
پایان پیام/
گروه تشکل ها/
خبر تقدیر دبیر کل مجمع فرهنگیان ایران اسلامی از سیدمحمد بطحایی وزیر آموزش و پرورش و اطلاق صفت " اندیشمند " و به کارگیری عبارت " اقدامات ارزشمند " ( این جا ) در مراسم افطاری این تشکل خبرساز شده و واکنش های مختلفی را ایجاد کرده است .
« ابراهیم سحرخیز » معاون آموزش متوسطه حاجی بابایی در یادداشتی از این حرکت انتقاد کرده است .
ضمن تاکید بر این نکته که تشکل های فرهنگیان باید استقلال و هویت خویش را حفظ کرده و نقش نظارتی خویش را فراموش نکنند اما ذکر این مهم ضروری است که افرادی که قبلا مقامی داشته اند نیز باید در برابر عملکرد خویش پاسخ گو باشند .
تاکنون مشاهده نشده است که آقای سحرخیز انتقادی را متوجه وزیر اسبق ، « حمیدرضا حاجی بابایی » که حتی در گفت وگوی 5 / 5 ساعته صدای معلم با وزیر آموزش و پرورش دولت احمدی نژاد حضور داشته و از عملکرد وی دفاع تمام قد می کرد داشته باشد .
به عنوان مثال ؛ داستان گفت و گوی خصوصی حاجی بابایی با پدر، تحت عنوان "پدر دکمه ات را ببند" که تیتر روی جلد یکی از مجلات آموزش و پرورش به نام پیوند با تیراژ 360 هزار شد، این بحث را پیش آورد که گفت و گوی خصوصی حاجی بابایی با پدر، چگونه در نماز جمعه، توسط خبرنگار مجله پیوند ضبط و ثبت شده و اصولا این مطلب واجد چه اهمیتی بوده که تیتر روی جلد نشریه ای دولتی شود.
و یا در اسفند 89 دکتر غلامعلی افروز رئیس سازمان نظام مشاوره و روانشناسی نتیجه یک تحقیق در مورد میزان بزهکاری در میان کودکان بازمانده از تحصیل را اعلام کرد. وزیر آموزش و پرورش با ادبیاتی تحقیر کننده گفت: «چندی پیش فردی در یکی از سایت های اینترنتی گفته بود بزهکاری در آموزش و پرورش افزایش یافته است که به شدت متعجب شدم و گفتم تماس بگیرند و از او بپرسند آمار و اسامی بزهکاران را ارائه کند و بگوید براساس کدام شاخصها این آمار را ارائه کرده است»! بعد هم اضافه میکند: "کسی تا معلم نبوده باشد و در کلاس درس گچ به دست نگرفته باشد اگر 500 کتاب تربیتی هم نوشته باشد معلم نمیشود". این در حالی است که دکتر افروز استاد دانشگاه تهران است. مدتی بعد با همین شیوه با دکتر گلزاری برخورد کرد. ( این جا )
واکنش حاجی بابایی در مورد حادثه تلخ شین آباد ، نحوه برخورد با خبرنگاران و اصحاب رسانه و... مسائلی نیستند که به راحتی فراموش شوند .
نظر آقای سحرخیز در مورد این موضوعات چه بوده است ؟
گروه تشکل ها/
مراسم افطاری مجمع فرهنگیان ایران اسلامی مطابق روال هر ساله با شرکت اعضای این حزب و برخی مقامات مانند وزیر آموزش و پرورش جمعه 10 خرداد در مجتمع پذيرايی باغ بهشت واقع در خیابان هنگام جنوبی برگزار گردید .
کانال آموزگاران در مورد این مراسم نوشت :
مراسم افطار مجمع فرهنگیان روز جمعه دهم خرداد ماه در مجتمع پذيرايي باغ بهشت برگزار شد . در این مراسم علاوه بر اعضای مجمع فرهنگیان برخی از نمایندگان مجلس ، اعضای شورای شهر تهران و مدیران سابق و فعلی آموزش و پرورش دعوت بودند.
سید محمد بطحایی هم به عنوان مهمان ویژه و سخنران در این مراسم حضور داشت.
نکته قابل توجه این مراسم تقدیر ویژه ی فرج کمیجانی دبیرکل مجمع فرهنگیان از بطحایی با تقدیم هدیه و با لفظ وزیر اندیشمند به خاطر اقدامات ارزشمند بود !
سوالی که برای جامعه ی فرهنگیان مطرح می شود مجمع فرهنگیان دقیقا به خاطر کدام اقدامات ارزشمند بطحایی از او تقدیر کرد ؟! بهتر است جهت آگاهی فرهنگیان این حزب لیستی از اقدامات ارزشمند وزیر را به عنوان دستاورد های وزیر منتشر کند.
البته نیازی نیست انتصاب نیروهای این حزب را در آن لیست بیان کند.
آیا مجمع فرهنگیان نسبت به عملکرد ۲ ساله بطحایی هیچ نقدی ندارد که دبیرکل و سایر اعضایش صرفا راه مدح وزیر را در پیش گرفتند ؟ "
« صدای معلم » به این مراسم دعوت نشده بود .
پایان پیام/