سایه پیدا و پنهان فانی سالها است که بر سر ویرانه آموزش و پرورش این کشور جا خوش کرده است.
وقتی صحبتش گل می کند ، عینک خود را از چشم برداشته ،با قیافه ای حق به جناب خود را مانند لئوناردو داوینچی ، خالق شام آخری می داند که تمام داشته های آموزش و پرورش به باد داده ،بر صلیب عدم کشیده است.
باورم نمی شد با مصیبتی که او برای آموزش و پرورش ما به یادگار گذاشت، دوباره جرات به خرج داده ، فیلش یاد هندوستان کند.
سخنان پر تکرار او در حوزه مدیریت منابع انسانی ،شنونده ملول را یاد آن مثل عامه پسندی می اندازد که :
"کل اگر طبیب بودی سر خویش دوا نمودی"؟
جناب فانی !
بهتر است آموزش و پرورش را برای همیشه عمر ، سه طلاقه کرده ،پاسخگوی فردایی باشد که تنها قاضی محکمه اش داور قهاری است که حاضر نیست از ستم رفته بر مردم ، حتی اگر به اندازه دانه ارزنی باشد چشم پوشی یا اغماض کند.
کسی مانند شما نیک می داند ! که دوصد گفته چون نیم کردار نیست ؟
جناب فانی !
از کدام شفافیت حرف می زنید ؟ از کدام نفوذ معنوی در راهبری برای آموزش و پرورش سخن می رانید؟
صندوق ذخیره به یغما رفته ، برون سپاری شبانه آموزش و پرورش ، به انحطاط کشیدن و از رمق انداختن مدارس دولتی به قیمت فربه ساختن جیب صاحبان مدارس غیر دولتی، بسان آتشی است که شما بر خرمن هیزم معیشت یک میلیون معلم انداختید.
جناب استاد!
به یاد دارید که در واپسین روز حیات کاری خویش بر آموزش و پرورش که مجلس تمام قد مهیا بود تا شما لب به سخن گشوده ،رخصت دهید از جعبه سیاه صندوقی رمز گشایی شود ، که ایلخانان سیاست پیشه ،آن را به چپاول میان خود تقسیم کرده بودند!
اما پایتان به مجلس نرسیده ،قاصد از راه رسید که عمر مدیریت شما به سر آمده است . مهر سکوت برلب زده ،به خانه برگردید.
جناب استاد !
رعایت حرمت موی سپید جنابعالی به پاس یک عمر معلمی ، بر همگان فرض و واجب است .
اما خوب می دانید ! جنابعالی نه تنها در بین معلمان بلکه در بین دانش آموزان مدرسه غیر دولتی متعلق به خود نیز در کسوت یک وزیر ، از کمترین میزان محبوبیت و رضایت مندی از عملکرد برخودار هستید.
نام شما ، ناخوداگاه ،تداعی کننده ، مخمصه به حراج نهادن کیان آموزش و پرورش دولتی است.
زهی خیال باطل !
اگر تصور شود باید آموزش و پرورش مادام العمر در تیول امثال جناب فانی یا شاگردان بلافصل وی باشد.
عامل زمین خوردن بطحایی اعتماد به همان آموزه های غلط و نصایح سست و بی پایه ای بود که معیشت شغلی معلمان را نشانه رفته بود.
به نظر می رسد این بار نیز ، از پای ننشسته ، قصد کرده اید ،برگ آخر خویش را از خطه خراسان به عنوان جایگزین بطحایی روکنید.
تمام آنچه جناب حسینی درصدد رشته کردن آن بود تا شاید بتواند در پس این سقیفه، اعتماد اصحاب حل و عقد را به خود معطوف دارد ؛ فانی با پند و اندرز خویش آن را به طرفه العینی پنبه کرده ،دم بیرون زده خروس را زودهنگام در معرض قضاوت فرهنگیان قرار داد.
جناب حسینی !
باورش برایم سخت بود ، گویا ناخواسته تکیه بر امام زاده کرده اید که به جای شفا ، ممکن است آن چشم دیگر را نیز کور کرده ،از حیز انتفاع بیندازد.
چرا اصرار دارید به سلک خلف بلافصل خویش یعنی بطحایی ،با برپایی متینگ تبلیغاتی و گرفتن عکس یادگاری با برخی از استادان و صاحب نظران عزیز دانشگاه وزرای هم سو به ویژه شمس الورزا ، خود را جلال الدینی نشان دهید که قرار است آتش بر خرمن دلسوختگان زده ، تازه به حلقه وصل مریدانی نائل آئید که قرار است "بایزید وار" شما را به مقام مرادی در آموزش و پرورش برسانند.
گه گاهی نیز پای برخی از حضرات جامعه شناس همشهری را به میان کشیده، سعی دارید تا از ید بیضای خویش درغالب شدن بر سحره مشکلات آموزش و پرورش سخن برانید!
به نظرم ،از دست عصای شما برای این آموزش و پرورش کاری ساخته نیست!
زینهار !
هرگز دل به برخی از این مریدان ستاد نشین متلون نبند ، اغلب آنان، بین آنچه بر زبان می رانند با آنچه در دل پنهان می دارند وحدتی نمی بینند !
تا دیروز مقام شامخ اندیشمندی ،در افتادن با شاخ گاو کنکور را ابتدا برازنده شخص شخیص فانی، سپس دانش آشتیانی ، سرانجام دیروز، بطحایی دانسته و اکنون آن را فقط محصور در وجود نازنین شما می دانند و زبان به مذمت اسلاف شما گشوده اند !
شما نیز آب پاکی را دست آنها ریخته ،ثابت کردید بین شما و فانی نه تنها تمایزی نیست که گویا هر دو یک روح تمثل یافته در دو بدن هستید!
مرحبا بکما !
آنها بر سبیل عادت دنبال قبله عالمی می گردند که همان صندلی لرزان را با چندرغاز اضافه کار ، از آنها دریغ نکند.
به قول ظریفی که می گفت برخی غسال صفتانند که فقط کارشان، غسالی است کاری با شناسنامه میت، زمان ولادت یا وفات او ندارند.
وظیفه خود به جای می آورند!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
متأسفانه توهّم امروز قوانین استخدامی و آزمونی و غیره بیش از توهّم پس از رحلت پیامبر(ص) است؛ توهّمی دو سره، که کودکان در آن حبیبند نه گندم غربال شده در گذر زمان؛ روزی 35 سال ، روزی دیگر 40 سال ، روزی دیگر دکتری 45 سال؛ چه بسا اگر دچار چنین کم هویّتی در تصمیم گیری نمی شدند افرادی به قبولی شفاهی در دوره دکتری مهر مکتوب می زدند!
.... ادامه دارد ....
سلام ما بر آن جوانی که در 40 سالگی صاحب توفیقی شد که علمای عامل و مجتهدین حقیقی آرزویش را می کنند و فهمید آن دولت مهدی(عج) است که از توهّم خارج است! نمکی که طعام را خوشمزه می کند و سرمه سیاه نرمی که چشم را زیبا !
سلام بر مالک اشتری که رجعت کننده است،
دو دانشگاه همسایه هم! یکی گرفتار توهّمی عظیم به نام دانشگاه شهید رجایی! که فرهنگی بودن را آموزش و پرورشی بودن از نوع رسمی و پیمانی میداند در حالی که اصلاح تفکر بعدی آنان نیز گرفتار توهّم است!
پروردگارا ، نعمت صبر را عطا کن یا عمرمان را کوتاه کن که اعوذ بالله من التوهّم
....
آیا عذرخواهی ، سرمایه های ضایع شده را احیا
خواهد کرد؟ تخریب زلزله و سیل نیست که بازسازی
شود، نسل هایی ، مُفت پَرپَر شدند.
همه شده اند منجی آموزش و پرورش،
البته در کلام داغ .