گروه رسانه/
« مشرق » نوشت :
" بیش از ۲ سال است که پرونده فساد بانک سرمایه در شعبه سوم دادگاههای ویژه مفاسد اقتصادی به ریاست قاضی مسعودی مقام ارجاع شده و جلسات آن در حال برگزاری است.
این پرونده با تعداد زیادی متهم، به فسادهای صورت گرفته و اموال به یغما رفته در بانک سرمایه میپردازد.
در این پرونده افرادی نام آشنا حضور دارند و محمد امامی که همه او را با سریال شهرزاد میشناسیم یکی از متهمان اصلی پرونده به شمار میرود.
امامی در پرونده فساد بانک سرمایه نقشی کلیدی داشته و مهره چینیهای بانک را انجام داده و با همکاری هادی رضوی اموال بانک را به غارت برده و از این طریق به تحصیل مال از طریق نامشروع پرداخته است.
او با استفاده شخصی از اموال بانک برای خود خانه و ویلاهای لوکس را خریداری کرده و نقش او در فسادهای مالی صورت گرفته محرز است.
جلسات رسیدگی به پرونده محمد امامی هنوز برگزار نشده است
حدود ۲۶ ماه پیش بود که محمد امامی به دستور مقام قضایی بازداشت و روانه زندان شد، البته از آنجایی که پرونده بانک سرمایه با تعداد زیادی از متهمان مواجه است، هنوز جلسات رسیدگی به اتهامات محمد امامی در این پرونده برگزار نشده است.
اما روز گذشته بود که جمعی از دستاندرکاران سینما و تلویزیون در نامهای به حجت الاسلام و المسلمین سید ابراهیم رئیسی رئیس قوه قضاییه خواستار آزادی محمد امامی تهیهکننده سریالهای «شاهگوش» و «شهرزاد» شدند؛ در این میان نام هنرمندانی همچون کیانوش عیاری، نرگس آبیار، مهران احمدی، احمد مهرانفر، مجید صالحی، پیمان قاسم خانی، و... به چشم میخورد." ( 1 )
در این راستا ، منیژه حکمت کارگردان و تهیهکننده سینما نوشت :
" شرم بر ما
شرم بر ما ، شرم بر سینمای ما که به خاطر نواله ای که برایمان پرت کرده اند این چنین به دریوزه گی افتاده ایم و عزت و آبروی فرهنگ و هنرمان را از کسی طلب می کنیم که غارت سفره ناچیز فرهنگیان کشورمان تنها خلاقیت اوست و چشم به دست او داریم تا بازگردد و از ابتکار خلاقانه و عزت مندانه اش شاید لیسیدن کاسه ای هم نصیب ما گردد .
چه شد که به این جا رسیدیم ؟
اینها کیستند که بر جرائمشان هم نام هنر می گذارند و چاپلوسی و دست بوسی شان را عدالت خواهی و انسان دوستی می نامند . « صدای معلم » ضمن سپاسگزاری از مواضع مسئولانه و مطالبه گرانه خانم حکمت در این موارد ، از مسئولان وزارت آموزش و پرورش به ویژه " صندوق ذخیره فرهنگیان " می خواهد تا ضمن شفاف سازی و توضیح در این مواردی که گزارش به آن اشاره کرده است پی گیر حقوق و مطالبات قانونی معلمان در این صندوق باشند .
آیا رسواتر از این می شود ذلت و حقارت را فریاد زد ؟
منیژه حکمت
پیش از این در آذر ماه 1398 این کارگردان سینما در یادداشتی اینستاگرامی نسبت به طرح بخشودگی مالیات هنرمندان نوشت: ( این جا )
« بخشودن ماليات هنرمندان اگر باج انتخاباتى به يكى از گروه هاى مرجع جامعه نباشد مسلما نشانهی سردرگمى و عدم شناخت از هدف و كاركرد ماليات است و اعلام آن در اين زمان و در اين شرايط وخيم اقتصادى نهايت بد سليقگى است.»
این هنرمند طرح « بخشودگی مالیاتی هنرمندان» از سوی محمدحسن نوبخت معاون رییس جمهور را نشانهی بدسلیقگی و بی تدبیری دانست.
حکمت در این یادداشت نوشت: « بخشودن ماليات هنرمندان اگر باج انتخاباتى به يكى از گروه هاى مرجع جامعه نباشد مسلما نشانهی سردرگمى و عدم شناخت از هدف و كاركرد ماليات است و اعلام آن در اين زمان و در اين شرايط وخيم اقتصادى نهايت بد سليقگى است.
ظاهرا جناب نوبخت مثل بقيهی همفكرانشان در دولت وقت و حوصلهی فكر كردن به عواقب راه حل هاى خلق الساعه و نبوغ آميزشان را ندارند و ساده ترين راه را برگزيده اند، يعنى يک كاسه كردن درآمد هاى به شدت ناهمگون و حكم واحد بر آنان راندن، در حاليكه ناگفته پيداست كه اين چنين بذل و بخشش در شرايط امروز ما نتيجهاى جز افزايش شكاف طبقاتى و فقير تر شدن اقشار كم درآمد عرصه هنر ندارد و سود هنگفتش مستقيما به جيب همان صاحبان دستمزدهاى ميلياردى و سرمايه هاى ناسالم موجود در اين حوزه خواهد رفت.
بعيد مي دانم درک اين موضوع نياز به هوش زيادى داشته باشد مگر آنكه نيت ديگرى پشت ماجرا باشد كه قرار است هنرمندان وجه المصالحه آن قرار گيرند . آقاى نوبخت همهی ما شرايط سختى را ميگذرانيم آن را با اين تصميم هاى ناپخته دشوارتر نكنيد مثل همه ممالک دنيا ماليات تان را درست بگيريد و با تدبير دست به كار زنيد البته اگرهنوز تدبيرى باقى مانده باشد.»
هم زمان با طرح این مساله ، « صدای معلم » در گزارشی با عنوان : " دست و دلبازی سازمان برنامه و بودجه در مورد معافیت مالیاتی موسسات کنکور و پرسش های صدای معلم ؟! نوشت : ( این جا )
" در روزهای اخیر بحث مالیات از فعالیت های فرهنگی و هنری چالش ساز شده است. یکی از مهمترین این بحث مالیات ستانی از هنرمندان با درآمدهای نجومی، ناشران کتاب های کنکوری و حراج های هنری است.
بررسی ها نشان میدهند با توجه به اینکه معافیت فعالیت های فرهنگی در قانون فعلی مالیات های مستقیم وجود دارد امکان تغییر آن در لایحه بودجه وجود ندارد و بایستی قانون مربوطه در لایحه جدید دولت تغییر کند. بر این اساس عملا اتفاقات و جنجال های روزهای اخیر به نوعی جنبه هیجانی داشته و به نظر میرسد نمایندگان نیز از طریق قانون بودجه امکان تغییر قانون پایه را نداشته باشند.
بر این اساس بهترین راه اصلاح قانون پایه از طریق ارسال لایحه جدید به مجلس است.
نکته جالب توجه اینکه در پیش نویس لایحه سازمان مالیاتی این فعالیت های فرهنگی از یک دیگر تفکیک نشدهاند.
به عبارت صریح تر بایستی فعالیت های فرهنگی که به حمایت نیاز دارند همچنان معاف از مالیات باشند اما فعالیت های با درآمد نجومی مثل دستمزدهای سلبریتی ها، موسسات کنکوری و حراجی ها بایستی طبق درآمدی که دارند مالیات بپردازند. "
سید محمد بطحائی 10 آبان 1397 در حاشیه کلنگزنی پروژههای عمرانی آموزش و پرورش در گلپایگان گفت : " برای کشوری که نیاز دانشآموزانش تمرین مهارتهای زندگی است، خیلی بد است که گردش مالی مؤسسات آن گاهی تا ۱۵ هزار میلیارد تومان گزارش شود و این رقم به طور غیررسمی تا ۴۰ هزار میلیارد تومان نیز برآورد شده است."( این جا )
در واقع اگر این موسسات سالیانه حتی 15 درصد هم مالیات پرداخت کنند رقم غیرسمی آن در حدود 000 / 000 / 000 / 000/ 6 تومان خواهد بود .
حال شما در نظر بگیرید که دولت یا همان سازمان برنامه و بودجه پس از مدت ها منت کشی و تبلیغات یک سوم این مبلغ را برای " رتبه بندی معلمان " اختصاص داده است .
نخستین پرسش « صدای معلم » آن است که این موسسات کنکور چه آورده ای برای سیستم آموزشی داشته و دارند ؟
این موسسات کدامین " ارزش افزوده ای " برای نظام تعلیم و تربیت برای رسیدن به یک مدرسه پویا و جامعه توسعه گرا ایجاد کرده اند ؟
این ها چه سهمی در ارتقای فرهنگ عمومی جامعه و باروری آن داشته اند ؟
چرا در حالی که " معلمان " در فیش حقوقی شان و علی رغم آن که در شرایط فعلی اقتصادی همه ی آن زیر " خط فقر " به سر می برند ؛ باید قبل از دریافت حقوق شان مالیات آن را پرداخت کنند اما این موسسات از پرداخت مالیات معاف باشند ؟
مبنای کارشناسی و منطقی برای این تصمیمات چیست و چه کسی باید پاسخ گو باشد ؟
و یا نمونه ای دیگر ؛ « صدای معلم » بارها و در گزارش های متعدد نسبت به عملکرد سازمان برنامه و بودجه در قبال " صندوق ذخیره فرهنگیان " انتقاد کرده است .
این رسانه ی معلمی در آخرین گزارش نوشت : ( این جا )
" پرسش « صدای معلم » از مسئولان سازمان برنامه و بودجه آن است که چرا دولت تنظيم کننده ي لايحه برنامه پنجم توسعه تبصره 63 قانون برنامه دوم را در اين لايحه ناديده گرفته است ؟
چرا سازمان برنامه و بودجه که به طور منطقی باید پیرو و بسط دهنده سیاست های دولت باشد به رأي ۱۵ دی ۹۷ از دیوان عدالت اداري اعتراض کرده است ؟ مگر نه آن که دیوان عدالت اداری به نفع معلمان عضو صندوق ذخیره فرهنگیان و اجرای قانون رای داده است ؟
حال پرسش ما این است که صحبت های آقای جهانگیری در مورد صندوق ذخیره فرهنگیان را باید پذیرفت و یا عملکرد سازمان برنامه و بودجه را ؟ چرا در حالی که " معلمان " در فیش حقوقی شان و علی رغم آن که در شرایط فعلی اقتصادی همه ی آن زیر " خط فقر " به سر می برند ؛ باید قبل از دریافت حقوق شان مالیات آن را پرداخت کنند اما این موسسات از پرداخت مالیات معاف باشند ؟
انتظار می رود مسئولان سازمان برنامه و بودجه و نیز وزیر آموزش و پرورش و شورای معاونین اش به ویژه معاون برنامه ریزی و توسعه منابع در این مورد مواضع شفاف خود را اعلام کنند ."
شنیده ها حاکی است که شعبه تجدید نظر دیوان عدالت اداری رای بدوی را نقض و حتی به نفع سازمان برنامه و بودجه رای داده است ! "
آیا این پذیرفتنی است که دولت به تعهدات قانونی خود در مورد حقوق معلمان عمل نکند و با ابزارهای قانونی از ادای آن طفره رود اما این چنین دست و دلبازانه موسسات کنکور را که امان نظام آموزشی را بریده و جریان عادی تعلیم و تربیت را مختل کرده اند از پرداخت مالیات معاف کند ؟ "
پرسش « صدای معلم » از امضاکنندگان این نامه آن است که از کیسه چه کسی و یا کسانی برای خودشان و این گونه دست و دلبازانه هزینه می کنند ؟
این رسانه ضمن سپاسگزاری از مواضع مسئولانه و مطالبه گرانه خانم حکمت در این موارد ، از مسئولان وزارت آموزش و پرورش به ویژه " صندوق ذخیره فرهنگیان " می خواهد تا ضمن شفاف سازی و توضیح در این مواردی که گزارش به آن اشاره کرده است پی گیر حقوق و مطالبات قانونی معلمان در این صندوق باشند .
همچنین از نمایندگان مجلس و نیز قوه قضائیه انتظار می رود تا ضمن درک دغدغه معلمان و بر اساس " قانون " رفتار نمایند .
( 1 )
پایان گزارش/
ویروس کرونا جنگی تمام عیار علیه انسان های سراسر دنیا آغاز کرده است . بر نوع حکمرانی و سیاست گذاری دولت ها نوری خیره کننده تابانده و اعمال سیاسگذاری تاکنونی آنها را به چالش کشیده است . آنان که براساس علم سیاست ، برنامه ریزی نکرده اند ، آنان که دور اندیش نبوده اند ، شغل پایدار ایجاد نکرده اند ، عدالت اجتماعی برقرار نکرده اند ، بر اقتصاد ی سوداگرانه متکی بوده اند ، و.... به چالش کشیده استو تردید نسبت به نظام های نئولیبرالیسم را بیش از پیش دامن زده است.
حدود شش کشور اروپایی اعلام کرده اند که برای دستیابی به واکسن کرونا ، موفقیت هایی داشته اند، اما فرایند دستیابی نهایی را در بازه زمانی حداقل دوازده تا هیجده ماه دانسته اند ، که شاید بیشتر هم به درازا بیانجامد .
کارشناسان بهداشت و درمان با توجه به امکانات موجود و احتمال واگیری افراد از همدیگر ، تنها راه مقابله را در « خانه ماندن» ذکر کرده اند . بلافاصله سئوالی که به ذهن متبادر میگردد این است که« آیا همه می توانند در خانه بمانند ؟»
طبق اظهارات کارشناسان ، یک میلیارد کارگر در سراسر جهان ، خطر از دست دادن شغل و در آمد خود را دارند و در ایران حدود پانزده میلیون نفر دارای مشاغلی هستند که ناگزیرند برای تامین معیشت روزانه خود در خانه نمانند .این اقشار کارگران و زحمتکشانی هستند که مشاغل روز مزد و کم مزد و موقتی و بی ثبات دارند . کارگران ساختمانی ، دست فروشان خیابانی ، تاکسی داران و پیک ها و خرده فروشان و باربران وتعمیر کاران ، قالیبافان ، آرایشگران و تمیز کاران و بسیاری دیگر از این جمله اند .
طبق آمارهای رسمی 55 درصد مشاغل در ایران مشاغل خردند که همگی یا دچار کاهش درآمد شده اند و یا در آمد خود را از دست داده اند وطبق آمار مرکز پژوهش های مجلس در سال 97 حدود 23 تا 40 درصد جمعیت کشور زیر خط فقر قرار دارند ، با توجه به تورم سال 99 حتما این آمار روندی افزایشی طی کرده است و هم چنین حدود 90 درصد کارگران و معلمان در زمره جمعیت زیر خط فقر هستند . این افراد (جمعیت زیر خط فقر) غالبا فاقد پس انداز ، مستاجر و بدون پشتوانه بیمه و تامین اجتماعی و بدهکار وام های بانکی اند .
آیا این افراد همه می توانند در خانه بمانند؟ اگر اغلب این افراد که ناگزیرند در خانه نمانند ، به ویروس کرونا مبتلا شوند ، امنیت و سلامت آقاها و آقازاده های ثروتمند و کل جامعه در خطر نمی افتد . با احتساب جمعیت خانواده این افراد ، جمعیتی بالغ بر چهل میلیون نفر از کل کشور را تشکیل می دهند . اگر نتوانند در خانه بمانند نه تنها سلامت و امنیت جامعه ایران بلکه کل زیست جهان به خطر می افتد . وضعیت این بخش بزرگ جامعه ناشی از کدام سیاستگذاری هاست ؟ مسئوول و پاسخگو کیست ؟ اگر مانند سایر اقشار از حداقل امکانات رفاهی و تامین اجتماعی برخوردار بودند ، اگر با اعمال سیاست های اجتماعی ،عدالت اجتماعی برقرار بود و امکانات و فرصت ها برابر توزیع می شد . این جمعیت می توانست در خانه بماند . برای همین است که یک با یک برابر نیست .
ایران کشور ثروتمندی است ، اگر جهت سیاست ورزی های داخلی و خارجی درست بود ، اگر رانت ، فساد اقتصادی ، سلطه سرمایه داری سوداگری نبود و اگر نظام بودجه بندی صحیح بود. هرگز الفاظ اقشار حاشیه ای ، آسیب پذیر ، زیر خط فقر ، بالا شهری و پایین شهری به کار نمی رفت . به کار بردن این عبارات همگی حکایت از نابرابری و شکاف عمیق طبقاتی و فقدان عدالت اجتماعی دارد.
کرونا نشان داد که ثروت بدون عدالت اجتماعی نمی تواند منافع کل جامعه و طبقات مرفه را تامین نماید . بحران کرونا بحران سلامت عمومی است . باید به سیاست ها و تصمیمات و قراردادهای اجتماعی روی آورد که منافع همگان را تامین کند . باید بازارهای کار با ثبات و دائمی ایجاد کرد . باید دوراندیشانه ، رفاه همگانی را طرح ریزی کرد . دولت باید مصلحت عمومی را سر لوحه برنامه ها و سیاست گذاری های خود قرار دهد و با ایجاد رفاه عمومی در جهت برقراری عدالت اجتماعی گام بردارد .
کرونا ناتوانی و ناکارآمدی دولت های با سیاست های نئولیبرالی را عیان ساخته است . در این تاریخ با سیاست های ناموثر دولت نئولیبرال ترامپ ، آمریکا ، بالاترین قربانیان بیماری کرونا یی را داشته است . از همین رو انتقاد از نظام نئولیبرالیسم در تمام دنیا مطرح گردیده است .
«نیازمند یک خانه تکانی ذهنی هستیم ، لزوم نوسازی در حکمرانی را باید بیاموزیم و از برخی توهمات در سیاست داخلی و خارجی و نسبت بین آنها رهایی یابیم .» ( به نقل از پیام نوروزی وزیر محترم خارجه)
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
ضرایب هفت گانۀ کرونا
کرونا یک پاندمی شده است اما جامعه به جامعه فرق می کند. نویسنده در جای دیگر به تفصیل بحث کرده است؛ کرونا قابل تقلیل به امر پزشکی نیست. به صورت اجتماعی ساخته می شود. باید از ضرایب مختلف کرونا در این صد و نود وچند کشور سخن گفت و آنگاه مقدار ضریب خودمان را نیز محاسبه کرد. دست کم، هفت ضریب آن را می توان برشمرد:
1. ضریب سیاسی ( مثل اینکه چقدر مشروعیت هست یا چقدر بحران مشروعیت است، رضایت مردم، شفافیت، پاسخگویی حکومت، رابطه دولت-ملت، خاطرات سیاسی، حقوق شهروندی و دیپلماسی بین المللی که این مورد اخیر برای ما از همه مهمتر شده است و تحریم ها و بقیه)، 2. ضریب اجتماعی (چقدر اعتماد به نهادها و دلبستگی اجتماعی و پیوند و مشارکت و همکاری برای اجرای قوانین هست)، 3.ضریب مدنی (رسانه هایی که وقتی رئیس جمهور محترم می گوید وضع ما از خیلی کشورها بهتر است، در مطبوعات آزاد و مستقل زیر ذره بین برود، نورافکن های مدنی بر نحوه مدیریت بحران بیفتد و نقائص را نشان بدهد . نهادهای مدنی و «سازمانهای مردم نهاد» در پای قضیۀ مواجهه با بحران به نحو مؤثر و تعیین کننده حضور داشته باشند )، 4. ضریب مدیریتی و سیاستی (که خط مشی های عمومی و نظام تدبیر عقلانی چقدر به صورت باز و از طریق تعامل با جامعه و متفکران و دانشمندان مستقل، تنظیم و اجرا می شود، چقدر حرف کارشناسان مستقل تعیین کننده است، چقدر نظام شایستگی است و اختیارات محلی هست وچابکی هست) 5. ضریب زیرساختی (که وقتی مردم در خانه های شان می مانند، سرعت اینترنت یاری شان بدهد. شهر شبکه ای و هوشمندی باشد که بتوان از خانه ها به نحو آسان و ارزان خدمات لازم را وکالاهای لازم را تهیه کرد ومراقبت های بهداشتی دریافت کرد. به حساب نویسنده و بر مبنای داده های سال 2019؛ نمره ما از بیست، در سرعت اینترنت ثابت 6 است و در اینترنت همراه 10 است)، 6. ضریب اقتصادی مان و7. ضریب فرهنگی مان هم ناگفته پیداست و قصد تفصیل نیست.
کرونا والگوی حکمرانی در ایران ما نیازمند خانهتکانی اساسی و تغییرات جدی در الگوی اداره جمعیت هستیم. ادارۀ این جمعیت، دست کم و دست کم، نیازمند یک نگاه فنی است، نگاه علمی به ادارۀ جمعیت نباید تا این حد اسیر نگاه ایدئولوژِیک و یک جانبه گرایانۀ مقامات بشود.
اما در اینجا پرسش آن است که کرونا با سیاست در ایران چه می کند؟ امیدوارم با کمترین محنت و مصیبت و موجه ترین هزینه های انسانی و ملی، جامعه ایران با همکاری دولت و ملت در سرتاسر کشور عزیزمان، از این بلیه به سلامت بگذرد و سربلند باشد. اما باید با دلسوزی و صادقانه به پیامدهای گستردۀ موضوع نیز فکر بکنیم. به گمان نویسنده احتمالا کرونا معنایِ فنیِ سیاست را افزایش بدهد. یعنی هم مقامات و هم مردم؛ هر دو در سطحی به این نتیجه برسند (البته امیدوارم مقامات محترم برسند) که حکمروایی، عملی فنی است. ادارۀ جمعیت، کاری فنی است و با وعظ و اندرز و تبلیغات پروپاگاند و دعاوی ایدئولوژیک برگزار نمی شود.
جامعه ما کوچک نگه داشته شده است و باید بزرگ بشود و خود را به سطوح بیشتری از بلوغ برساند، این با قیمومت نمی شود باید خودش سازمان پیدا بکند ، عمل بکند و یاد بگیرد. دولت اما بزرگ و در همان حال ناکارآمد است و مشروعیتاش نیز محل بحث است. حکومت همه جا هست. چیزی از زندگی ما نیست که چشم سراسربین حکومت به آن نگاه ندوزد و دخالت نکند. اما در این بحران نتوانسته است مداخله منطقی، به هنگام، صحیح و موجه و مؤثر داشته باشد. رفتارهای چند گزینه می بینیم؛ مقایسه بکنید کنترل های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی دیگر در سالهای گذشته وحتی همین سال 1398 در شهر ها را با عدم کنترل مسافرتها در مواجهه با شیوع یک ویروس شوخی برندار و کثیر الانتشار وسریع الانتشار در اسفند ماه و قبل از نوروز.
از داخل حکومت صداهای متناقض به گوش می رسد. اگر از ابتدا این نوع سیاستِ به شدت سیاسی! بر امر پزشکی وعلمی وفنی غلبه نمی یافت، شاید کنترل زنجیره شیوع، اکنون رضایت بخش تر وکم هزینه تر بود و لطمه ها به مراتب اندک. پس ما هزینۀ تمرکز را می پردازیم و از ناکارامدی هم رنج می بریم و این از عجایب عالم است. چند هفته همه چیز به تعارف و مجامله برگزار شد، میلیون ها مسافر در جاده ها راحت جابه جا شد و ناقل ویروس شد آن هم در کشوری که حتی سبک زندگی مردم تحت کنترل بوده است. این را واقعا نمی توان فهمید.
حکومت مندی
شاید یک پیامد شیوع بیماری کووید 19 آن باشد که مفهوم حکومتمندی اهمیت پیدا بکند. مردم به این نتیجه برسند که رضا بدهند حکومتی بیاید و بگوید شما زندگی کنید من هم عمل فنی حکمروایی (به آن معنای فوکوییاش) واداره جمعیت را انجام می دهم. در اینجا آیا سیاست به معنای عمل فنی تسهیل گری شهرها خواهد بود؛ شهر به معنای حیطه های خودگران اجتماعی. آیا بدون نقویت جامعه مدنی و محلی این نوع نگاه چه از آب درخواهد آمد؟ اینکه ضعف وقوت الگوی حکومت مندی خصوصا برای جامعه ما چیست باید در جای خود بحث شود اما به نظر می رسد این مفهوم حکومت مندی، از یک ویروس تغذیه بکند و بزرگ بشود.
از این جامعه به ما نشانههایی رسیده و ما چندان توجه نکرده ایم. این بار اما نشانه ای از طبیعت سرکش رسیده است. بلکه آن را جدی بگیریم. امیدوارم اصلاحاتی در اداره کشور صورت بگیرد، ممکن است دیر شود. ما نیازمند خانهتکانی اساسی و تغییرات جدی در الگوی اداره جمعیت هستیم. ادارۀ این جمعیت، دست کم و دست کم، نیازمند یک نگاه فنی است، نگاه علمی به ادارۀ جمعیت نباید تا این حد اسیر نگاه ایدئولوژِیک و یک جانبه گرایانۀ مقامات بشود. جمعیت ایران خصیصه های کاملا متفاوت و متنوعی پیدا کرده است و متحول شده است و ادارۀ آن نیازمند ، تغییر نگاه و رفتار و و نیازمند اصلاحات ساختاری اساسی و نیازمند شیوۀ متفاوتی است. حداقل بپذیریم که عمل حکمروایی یک عمل فنی است. اما متأسفانه این اتفاق نیز نمیافتد، ساختو کار اِعمال مدیریت در ایران و الگوی حکمرانی ما دچار ایرادهای اساسی هست و مشکل ساز و خطر ساز شده است. بخشی از حاکمیت، مسئله را بر گردن قوه مجریه میاندازد (البته قوه مجریۀ فعلی، بعدی را خدا می داند) و قوه مجریه نیز تقصیرها را بر گردن نهادهای دیگر. این در حالی است که مسئله اصلا در کلّ است و ایرادکار ، اساسی تر است. راه حل های ایدئولوژیک چه از سوی حکومت و چه مدعیان بیرون از حکومت جواب نمی دهد. باید گذاشت صدای متفکران ناصح و دانشمندان مستقل نیز بلند شود تا آنها قدری کلمات را دشوار بکنند؛ کلماتی را که برای سیاسی مردان آسان شده است دشوار بکنند. امری که آن را یک صورت مسألۀ علمی دشوارش کنیم، حلش به مراتب آسان تر از «مشکلاتِ ساده شدۀ ایدئولوژیک» است.
منتشر شده در کانال پنجره
نهم فروردین 99
فکر ایدئولوژیک مانند آینه معوج عمل می کند و دنیای واقعی را مطابق اعوجاجی که دارد کج و کوله انعکاس می دهد. آفت تفکر ایدئولوژیک کم و بیش در همه جوامع به درجاتی وجود دارد اما به دلایلی، که اینجا فرصت پرداختن به آنها نیست، در جوامع جهان سومی به ویژه در کشور ما مدتهای طولانی است که نوع خاصی از این تفکر سیطره دارد.
تفکر ایدئولوژیک زمانی که اهرم های قدرت را در اختیار می گیرد در پی آن بر می آید که به هر وسیله ممکن دیگران را وادار کند دنیا را آن گونه ببینند که صاحبان قدرت می بینند.
وارد شدن ویروس کرونا به کشور ما با توجه به پیامدهای خاص اش موجب شد بخشی از حجاب ایدئولوژی کنار برود و چالشی آشکار میان برخی از اربابان قدرت و مردم چهره نماید. پیش از پرداختن به این موضوع حاد روز لازم است برای روشن شدن موضوع به مصداق های مشخصی از تبعات زیانبار تفکر ایدئولوژیک در کشورمان اشاره شود.
زمانی که به هر دلیلی رشد اقتصادی منفی می شود و داده های آماری حکایت از وضعیت رکودی دارد، مقامات ذیربط بدون هیچ توضیحی از انتشار داده هایی که در اختیار دارند خودداری می کنند. وقتی به دلیل تورم مزمن دورقمی ارزش پول ملی طی زمان کاهش می یابد و قیمت ارزهای خارجی در بازار رو به افزایش می گذارد، مقامات مسئول از وفور منابع ارزی برای مردم سخن می گویند و تضعیف ارزش پول ملی را توطئه دشمنان خارجی و سودجویی برخی دلالان و عوامل داخلی معرفی می کنند. آزمون کرونا پرده پندار ایدئولوژی را کنار زده و ماهیت منحوس آن را به نمایش گذاشته است. امید که این آزمون پر هزینه برای مردم ایران درس عبرتی باشد برای اربابان قدرت تا به خود آیند و بیش از این منافع عمومی را بازیچه دست کاسبان تفکر ایدئولوژیک قرار ندهند.
وقتی با اجماع کلیه نهادها و سازمانهای مسئول ذیربط توافق هسته ای به نتیجه می رسد، جناحی از طبقه سیاسی به هر طریق ممکن در صدد کارشکنی بر می آید و می کوشد این موفقیت ملی را شکست جلوه دهد.
اکثریت قریب به اتفاق کارشناسان اقتصادی و مالی پیوستن ایران به FATF را ضرورتی اجتناب ناپذیر برای منافع ملی تلقی می کنند و دولت و مجلس بر آن مهر تایید می زنند اما یک عده در ارگانی که قاعدتا باید حافظ مصلحت عمومی باشد کارشکنی می کنند و برای این کار خود به غیر از چند شعار ایدئولوژیک، هیچ توضیح روشنی ارائه نمی دهند.
اینها نمونه هایی مانند مشت از خروار است که نشان می دهد چگونه سرمایه اجتماعیِ اعتماد عمومی با عملکرد برخی از اربابان قدرت به قهقرا می رود و مردم حساب خود را از قول و فعل آنها جدا می کنند. در چنین شرایطی است که کرونا از راه می رسد.
نخستین عکس العمل تفکر ایدئولوژیک نسبت به پدیده ای که در ماهیت خود تنه به بلای آسمانی می زند، حکایت از انکار اهمیت آن و افشای سوءاستفاده بدکاران از خبرهای مربوط به آن دارد.
تئوری توطئه محبوب ترین تئوری نزد تفکر ایدئولوژیک است چراکه با توسل به آن می توان همه تقصیرها و قصورهای اربابان قدرت را از سر بازکرد. اما نفی واقعیتی که زندگی انسانها را به صورت ملموسی مورد تهدید قرار می دهد و مردم با گوشت و پوست خود آن را احساس می کنند کار آسانی نیست.
نفی این واقعیت همانند مساله نرخ ارز، برجام یا عضویت ایران در FATF نیست که بتوان آن را در سایه غیر ملموس بودن مساله برای مردمان عادی، در هیاهوی تئوری توطئه و دعواهای جناحی و حیدری نعمتی لاپوشانی کرد. این شبه بلای آسمانی، «خودی» و «غیرخودی» نمی شناسد و دامن هرکسی را که به منطق رفتاری آن بی اعتنا باشد ممکن است بگیرد.
در روزهای اخیر رفتارهایی از مردم سر زده که مورد انتقاد برخی از مسئولان و رسانه ها قرار گرفته است. اکثریت قریب به اتفاق کارشناسان بر این رای هستند که موثرترین راه مقابله با اپیدمی کرونا، در حال حاضر، ماندن در خانه و امتناع از رفت و آمدهای غیر ضروری است. عده ای از مردم تعطیلی های اجباری را غنیمت شمرده راهی سفر می شوند، و از آن طرف، عده ای از افراد محلی برای ورود همین مسافران به شهرهای خود مانع ایجاد می کنند، به طوری که جامعه و افکار عمومی دچار تنش می شود.
وجه مشترک این دو گروه از مردم بی اعتمادی و بی اعتنایی به گزارش ها و توصیه های مسئولان دولتی است. مقصر دانستن و سرزنش کردن یک سویه این دو گروه از مردمان منصفانه نیست، مضافا اینکه راه به جایی نمی برد. باید علت این معضل را چاره کرد.
وقتی در نخستین روزهای خبر رسانی رسمی درباره شیوع اپیدمی در ایران، اهمیت مساله از سوی رسانه رسمی کشوری به سخره گرفته می شود و گزارشی تایید آمیز از بی اعتنایی مردم در شب عید به این «شایعه» یا «توطئه اجنبیان» به نمایش گذاشته می شود، چه انتظاری از مردمان عادی می توان داشت که در روزهای بعدی به گزارشها و توصیه هایی با مضمون کاملا متفاوت با اولی اعتماد کنند؟ مسئولان وزارتخانه در پایتخت آماری از اپیدمی می دهند که با آمار نمایندگان همان وزارتخانه در استانها و یا نمایندگان دیگر نهادها متفاوت است و هیچ کس درباره این مغایرت ها توضیح نمی دهد. وقتی برخی مدعیان طب سنتی با ارائه راه حل هایی برای مبارزه با کرونا موجب وهن فرهنگ ملی ایران در انظار جهانیان می شوند و هیچ مقام مسئولی این مدعیان را مواخذه و وادار به پاسخگویی نمی کند چه انتظاری از مردمان عادی می توان داشت؟ آنها به چه کسی یا نهادی باید اعتماد کنند و چرا؟
اما شک نباید کرد که کرونا آزمونی سخت برای کاسبان تفکر ایدئولوژیک است که تاکنون توانسته اند در مقاطع سرنوشت ساز، با استفاده از گفتاری عوام فریبانه و تکیه بر اقلیتی از «خودی های» گوش به فرمان، رویکردهای علمی و کارشناسانه را تحت الشعاع قرار دهند و منافع ملی را قربانی خواسته های جناحی تنگ نظرانه خود کنند. دن کیشوت هایی که همیشه در برابر هر مساله مهمی با جواب های حاضر و آمده در آستین، به صحنه می آمدند این بار در مواجهه با پدیده کرونا به یکباره غیب شان زده است چراکه واقعیت سخت این پدیده تن به آرایه های ایدئولوژیک نمی دهد.
آزمون کرونا پرده پندار ایدئولوژی را کنار زده و ماهیت منحوس آن را به نمایش گذاشته است. امید که این آزمون پر هزینه برای مردم ایران درس عبرتی باشد برای اربابان قدرت تا به خود آیند و بیش از این منافع عمومی را بازیچه دست کاسبان تفکر ایدئولوژیک قرار ندهند.
بومرنگ
در چند سال اخیر ایرانیان با چالش های بسیاری روبه رو بوده اند که پیامدهای آنها موجب شده است سرزنده بودن یا انرژی اجتماعی که لازمه زندگی پویا و بالندگی هر جامعه است سرنوشت انرژی هسته ای را پیدا کند! سیل ، زلزله، تحریم ، موشک، انرژی هسته ای، تورم و کرونا هر کدام برای خود شاهنامه ای دارند که فکر کنم اگر فردوسی اکنون زنده می بود و می خواست شاهنامه را بنویسد دیوانی کسل کننده و بی روح و بی رمق می نگاشت که رستم شاهنامه اش هم الان زورش به پشه ای نمی رسید و احتمالا نمی توانست ادعا کند که عجم را زنده کند با این پارسی چرا که رمقی در این قوم باقی نمانده است و چالش های متعدد سیاسی و اجتماعی انرژی اجتماعی جامعه را به شدت تقلیل داده است.
با از راه رسیدن کرونا ، مدیران بحران کشور فکر می کردند ملت همیشه در صحنه دیگر مقاوم در برابر بحرانها شده اند لذا این احتمال را فرض گرفتند که کرونا نهایتش اندکی پشت ملت را می خاراند و رخت بر می بندد بنابراین در خطابه های شان توصیه به بی خیالی می کردند و چندان اهتمامی به مسئله ندادند.
از این حیث راهبرد و راهکارهای مقابله با بحران هم خود داستانی دارد که البته کرونا اندوخته های همه ملتها را همچون ویترینی به جهانیان عرضه کرد.
کرونا به نحوی جدال بین سنت و مدرنیته که در جوامع جهان سوم مدتهاست در عرصه های سیاسی و اجتماعی در جریان است را تشدید نمود و نمایان ساخت که در مراکز مذهبی جهان از قم و مشهد گرفته تا مکه و واتیکان و هندوستان سنتها هنوز استوارند و از لیسیدن در ایران گرفته تا نوشیدن در هندوستان و واتیکان کرونا را به رسم سنت به مبارزه می طلبند.
یکی از بد شانسی های ایرانیان شیوع کرونا از شهری بود که ای کاش از آنجا نمی بود چرا که اگر از شهر دیگری می بود این احتمال وجود داشت که پیشگیری و قرنطینه، تفسیر ،تفهیم و توجیه دیگری داشته باشد.
اما کرونا تنها پشت جهان سنت را روغن بنفشه نمالید بلکه جهان مدرن بدون روغن را نیز به چالش طلبید.
امرزه سرعت ارتباطات و سرعت تحرک انسانها در پهنه گیتی ، بشریت را دلخوش به ساختن دهکده جهانی کرده است، کرونا این پیام را به جهانیان مخابره کرد که زیاد دلخوش به دهکده خود نیز نباشید که این سبک و سیاق زندگی هم چالشهای بسیاری دارد، شاید در طول تاریخ صدور ایدئولوژی ها و جهان گشایی ها ی بسیاری تجربه گردیده که به بهای گزاف قربانی کردن میلیونها انسان و میلیاردها دلار بوده است ولی هیچ کدام به اندازه یک ویروس توان و سرعت جهان گستری را نداشتند، یکی از پیام های کرونا برای جوامع بشری این است که دهکده خود را ساخته اید ولی فرهنگ محافظت از این دهکده را به درستی نیافته اید.
کسانی که با تصاویر و پیش زمینه های ذهنی روزگاران کهن به زندگی پر التهاب کنونی می نگرند نمی توانند حریف چالشهای دنیای کنونی گردند وقتی که با یک توئیت ساده پایه های اقتصاد کشوری تهدید می شود و شاخص های بورس و ارزش پول ملی افت می کنند ، وقتی که ویروسی این چنین جهانی را با چالش مواجه می کند و جانهای بسیاری می ستاند با رجز خوانی و نوحه خوانی و لیس زدن نمی توان ادعای مقابله با این چالشها را کرد . جامعه ای که توان تطابق با تحولات عالم گیر را نداشته باشد و دستاوردهای علمی و فکری عصر خود را به سخره بگیرد و همچنان در گذشته خود بماند، زیربناهای متعالی فرهنگی و اجتماعی خود را نیز با تهدید مواجه می سازد.
از این روی کارگزاران حکومتی همواره باید چند قدم از مردم خود پیش تاز باشند و افق پیش روی کشور را مخصوصا هنگام تهدیدات و بحرانها دقیق تر ببینند در غیر این صورت نه تنها نمی توانند مدیریت بحران کنند که خود نیز عامل بحران می شوند نشان به آن نشان که مدیر بحران کشور خود اولین قربانی بحران می شود و مبتکر رنگ بنفش که بی اطلاع از همه جا معتقد بود شنبه به جای جمعه شفا می شود و روال همه چیز در کشور عادی می گردد.
وجه مثبت بحران کنونی حاصل از کرونا این پدیده را مبرهن ساخت که با تخصص و علم پزشکی می توان با کرونا و بحرانهای بهداشتی دست و پنجه نرم کرد و نه با سبکی دیگر ؛ ای کاش در عرصه های سیاسی ، اقتصاد ی، فرهنگی و آموزشی هم با این سرعت پیامدهای اقدامات غیر تخصصی بر همگان آشکار می گشت و مشهود می گردید که در این عرصه ها هم سیاست گذاری و اقدام و عمل باید با تخصص و دانش های مربوطه انجام گردد.
وجه تمایز پیامدهای اقدامات غیر اصولی در حوزه علوم انسانی نسبت به علوم طبیعی طویل المدت بودن آن است و اینکه بازخورد این اقدامات زمان بر است و عوام همچون خواص اثرات این پیامدها را درک نمی کنند.
بنابراین وقتی جامعه ای ناتوان از ساختن زیر ساخت ها و تدوین راهبردهای صحیح و دوراندیشانه باشد، هنگام وقوع رخدادهای نابهنگام وضعیتی شکننده خواهد داشت و به سرعت دامنه و عمق رخدادها وسیع می گردد و بر کل نظام اجتماعی سایه می اندازد و ، نظام سیاسی ،اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی را در بر خواهد گرفت و چه بسا جامعه ای را به جامعه دیگر تبدیل بگرداند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
به مناسبت فرارسیدن عید نوروز و شیوع ویروس کرونا ؛ جمعی از فعالان صنفی و رسانه ای با انتشار نامه ای سرگشاده خواهان اعطای مرخصی به " محمد حبیبی " معلم دربند و از اعضای کانون صنفی معلمان گردیدند .
در روزهای گذشته " اسماعیل عبدی " و " محمود بهشتی لنگرودی " از اعضای کانون صنفی معلمان به مرخصی آمده اند .
متن کامل این نامه به شرح زیر است .
گروه اخبار/
رئیسجمهور در پیام نوروزی به مناسبت حلول سال 1399 هجری شمسی، با بیان اینکه "وحدت، اتحاد و اخلاق است که میتواند آینده خوبی را برای ما بسازد"، تاکید کرد: سال 99 سالِ افتتاح طرحهای بزرگ، سال رونق با کمک همه مردم در بخش اقتصاد و سال تحول در زندگی مردم و روابط اقتصادی ما با جهان و تعاملات ما با همسایگان ما خواهد بود.
به نقل از پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، حجت الاسلام و المسلمین دکتر حسن روحانی با ارائه فهرستی از حادثهها و حماسههای سال گذشته و مشکلاتی که مردم با آن مواجه بودند، اظهارداشت: سال 99 گرچه آغازش همچنان سلامت، مساله اول ما است اما با دو بال از این مشکل عبور خواهیم کرد بال اول بالِ کادر درمانی و پزشکی ماست که باید همه تلاش خود را بکار گیرند و بال دوم بخش خصوصی ما است که در کنار دولت و سایر نهادها باید به صحنه بیایند تا سال 99 را سالِ سلامت و اشتغال و سال تحرک در مسائل اقتصادی و فرهنگی بسازیم.
متن کامل پیام نوروزی دکتر روحانی به این شرح است:
یکی از پژوهشهای بنیادین آمارتیا سن (برندۀ نوبل اقتصاد در سال ۱۹۹۸) پژوهشی تطبیقی است از وقوع قحطی گسترده در چین و هند. او این پرسش را بررسی میکند که چرا قحطی اوایل دهۀ ۱۹۶۰ در چین میلیونها نفر را به کام مرگ کشید (برآوردها بین ۳۵ تا ۴۵ میلیون نفر)، اما در همان بازۀ زمانی قحطی در هند تلفات انسانی بسیار کمتری داشت؛ بهرغم آنکه هم شدت قطحی در هند شدیدتر بود و هم هند کشور فقیرتری؟
او مهمترین علت این تفاوت را وضعیت سیاسی و نهادی دو کشور میداند و نشان میدهد که چگونه پنهانکاری چین در جریان قحطی موجب میشود تا جامعه در مقابل آن کاملاً ناپایدار شود و مقاومت خود را از دست دهد، و در هند جریان آزادتر اطلاعات قابلیتهای اجتماعی و سیاسی را برای مواجهه با قحطی ارتقا دهد.
بر همین اساس آمارتیا سن در رویکرد خود، «قابلیت» را معادل آزادیهای اساسی میداند و «تضمین شفافیت» را در کنار آزادیهای سیاسی، فرصتهای اجتماعی، و تأمین حمایتهای اجتماعی یکی از گونههای ابزاری مهم آزادی میداند. تضمین شفافیت ابزاری است برای ارتقای سطح اعتماد در کنشهای متقابل اجتماعی و مواجهۀ مؤثر با مسائل جمعی.
حالا، ۶۰ سال پس از قحطی و حدود ۳۰ سال پس از مطالعۀ آمارتیا سن به نظر میرسد هنوز برخی کشورها پنهانکاری را بر شفافیت ارجحیت میدهند. اگر آن زمان تحت هژمونی و کاریزمای مائو، حزب کمونیست راه پنهانکاری در پیش گرفت، حال ژیائوپنگ بهدلیل نگرانی بابت ازدسترفتن فرصتهای اقتصادی در اقتصاد جهانیشدۀ چین بهویژه در دورۀ جنگ تعرفهها با آمریکا، همان راه را در پیش میگیرد. در آمریکا نیز نمایندگان کنگره یقۀ دولت را بهدلیل پنهانکاری و عدمشفافیت و غفلت در مواجهه با کرونا گرفتهاند.
در ایران نیز مسئلۀ کرونا مثل بسیاری از مسائل جزییتر تا زمان رسیدن به مرز بحران پنهان نگه داشته میشود.
«شفافیت» در چنین شرایطی از ابزارهای مهم تابآوری و پایداری اجتماعی است. نهادهای قضایی و امنیتی در شرایط موجود باید تضمین شفافیت را در دستور کار قرار دهند و راه گردش آزاد اطلاعات در رسانههای رسمی و شبکههای اجتماعی را باز بگذارند. شفافیت میتواند قابلیتهای جامعه را در مواجهه با بحران ارتقاء دهد. تجربۀ اعتراضات آبانماه چه از پنهانکاری پیش از اجرای طرح افزایش قیمت بنزین و چه از تلفات انسانی اعتراضات پس از آن، پیش روی ما است. بر تکرار این تجربه اصرار نکنید.
کانال سیاست گذاری اجتماعی