گروه رسانه/
مایکل اپل به عنوان استاد و نویسنده ممتاز مطالعات آموزشی، خود را «برخاسته از سنت رادیکال طرفدار طبقه کارگر و ضدنژادپرستی» در ایالات متحده امریکا می داند. هدف خویش از فعالیت های علمی و کنشگری اجتماعی را «برقراری عدالت اجتماعی و ایجاد جامعه ای پاسخگوتر و انسانی تر» می داند. مایکل اپل، آموزش و مدارس را «مرکز مبارزات بر علیه نژاد، قومیت، طبقه، تبعیض جنسی و انواع دیگر آن، و دیگر پویایی های مهم قدرت» بر می شمارد.
در این اثر ارزشمند، ایشان آموزشگران و مدرسان را به بازفهم انتقادی نقش خویش و کارکرد قدرت مدارس در تغییر جامعه و نقشی که آنها در به چالش کشاندن روابط سلطه در جامعه دارند، دعوت می کند. مایکل اپل خویش و سایر «پژوهشگران منتقد آموزش» نظیر فریره، ژیرو، کاونتس، مک لارن را «روشنفکران مردمی» تعریف می کند.
اصولا پارادایم نظری حاکم بر افکار و نوشته های مایکل اپل، «پداگوژی انتقادی» است. پداگوژی انتقادی به عنوان رویکرد نظری-فلسفی ریشه در نظریه انتقادی دارد. ترمینولوژی این پاردایم، از ایدئولوژی چپگرایانه پائولو فریره، سیاستمدار و نویسنده معروف برزیلی، به ویژه در کتاب «آموزش ستمدیدگان» که در سال 1968 اواخر دهه هفتاد منتشر شد، اقتباس شده است. در مطالعات سه دهه اخیر، این حوزه نظری با نظریه های پسااستعماری و پسامدرن نیز قرابت های معرفت شناختی پیدا کره است. مدرسه باید سواد انتقادی دانش آموزان را تقویت کند تا صداهای به حاشیه رفته و طبقه ستمدیده جسارت و مهارت مبارزه برای رهایی بخشی را داشته باشند.
براساس پداگوژی انتقادی، نه تنها دانش و آموزش خنثی و غیرجهت دار نیستند بلکه به طور غیرقابل اجتناب ناپذیری سیاسی و ایدئولوژیک هستند. هدف پداگوژی انتقادی خودآگاهی انتقادی و رهایی بخشی از بی عدالتی و ستمی است که ممکن است به طور سیستماتیک یا غیر سیستماتیک بر گروه یا گروه های عمدتا فرودست اجتماع روا داشته شده است.
در واقع، پداگوژی انتقادی با «آگاهی بخشی انتقادی افراد» آنها را به سمت نقد اجتماعی برای رهایی بخشی مشتاق می کند. بر اساس این پارادایم فکری، گسترش یا فقدان مقوله های نظیر عدالت اجتماعی، نابرابری های اقتصادی، نژادپرستی، دموکراسی، خشونت، فساد، تبعیض از انواع آن، و غیره با فلسفه، سیاست ها و فرایندهای یادگیری و تدریس در مدرسه و دانشگاه درهم تافته هستند.
طی پنجاه سال اخیر، در کشورهای مختلف به ویژه در امریکای لاتین و امریکای شمالی از پداگوژی انتقادی به مثابه پارادایم اجتماعی انتقادی برای مبارزات اجتماعی و سیاسی نیز استفاده شده است. به عنوان نمونه، در ایالات متحده امریکا از آن بیشتر در مطالعات مربوط به حقوق رنگین پوستان، مبارزه با هژمونی سیستم سرمایه داری، تبعیض های نژادی، نابرابری های اجتماعی و طبقاتی، مساله زنان و مسائل و بحران های دیگر استفاده شده است. باوجوداین، دامنه پداگوژی انتقادی توسط نویسندگان متاخر گسترش یافته است. افرادی مثل هنری ژیرو، پیتر مک لارن و جورج کاونتس با رویکرد انتقادی به سیاست های فرهنگی و رسانه جمعی، اقتدارگرایی امریکایی و جنگ نئولیبرالیسم علیه آموزش تلاش کرده اند جوانان و آموزشگران را به اِجندا و ماهیت این جریانات آگاه سازند.
مساله اصلی مایکل اپل در اثر فوق الاشاره، تبیین انتقادی بحران ها و چالش هایی است که گروههای آسیب پذیر و فرودست در جامعه امریکایی که آن را «جامعه ای کاملا نابرابر و اغلب بی احساس و بی عاطفه» می خواند، با آنها دست و پنجه نرم می کنند. دامنه این بحران ها و چالش ها گسترده اند و مجموعه ای از مقولات از قبیل نابرابری های اقتصادی، بی عدالتی های اجتماعی، بی کاری (به ویژه رنگین پوستان و مهاجرین)، مساله بی خانمان های گرسنه و بی سرپناهان فاقد مسکن، مساله پناهندگان و رشد احساسات ضد مهاجرپذیری، مساله معلولان و حاشیه نشینان، حقوق بومیان، بازگشت آشکار نژادپرستی در جامعه، نوسفیدپوست سازی (نمونه شهر نئواورلئان) شکاف پیشرفت تحصیلی، خط مستقیم ارتباط مدرسه به زندان، حمله به ارزش های چندفرهنگی، و بی احترامی معلمان توسط قدرت و رسانه را شامل می شود.
موضوع دیگر این اثر علمی بررسی و تحلیل نظریه ها و روش های کنشگران حوزه پداگوژی انتقادی نظیر پائلو فریره، جورج کاونتس، دوبوآ و وودسون و تشریح خصلت های آموزشگران فعال و منتقد، جنبش های آموزشی-اجتماعی، ضرورت ترویج کار جمعی و مسئولیت مشترک در مدارس دموکراتیک، مبارزه بر علیه ترویج اخلاق فردگرایانه نئولیبرالیسم که اصولا با هویت های جمعی و مشارکت جمعی در تضاد است، می باشد.
در حقیقت، مساله اساسی اپل این است که آیا آموزش می تواند این وضعیت های بحرانی را به چالش بکشد؟ آیا آموزش می تواند در ایجاد جامعه ای با «ارزش های کمتر خودخواهانه و بیشتر «رهایی بخش» نقش بنیادینی ایفا کند؟ آیا نظام آموزش قدرت مستقلی دارد تا بر علیه این بحران ها و نابرابریها قد علم کند؛ یا اینکه تحت تأثیر روابط فرهنگی و اقتصادی مسلط، کارکرد اصلی و فایده خود را از دست می دهد؟
مایکل اپل پرسش های فوق را «پرسش هایی واقعا دشوار» می داند و خود را در عرضه «پاسخی ساده» به این پرسش ها «ناکام» می خواند. به قول خودش «هیچ پاسخ نهایی وجود ندارد». باوجوداین، به زعم ایشان زمانی آموزش می تواند جامعه را تغییر دهد که سیاست ها و فرایندهای آموزشی بتوانند نظام سرمایه داری در مدارس را به چالش بکشد؛ و این امر باید از درون مدرسه شکل بگیرد.
اپل معتقد است ساختار اقتصادی نابرابر موجود، آثار آموزش در زمینه تغییر و تحول جامعه به سمت مدل مطلوب، پاسخگو و انسانی را خنثی می کند. به نظر وی، اتحادیه ها، به ویژه «اتحادیه های نامتمرکز» منبع بسیار قدرتمندی برای ایجاد تغییر در جامعه از طریق آموزش هستند؛ ولی نظم و ساختار اقتصادی نابرابر موجود اتحادیه ها را خفه کرده است. به عنوان نمونه، جنبش های کارگری در امریکاکه اِنجین (و موتور) نیرومندی برای تغییر و بهبودی وضعیت «حقوق افراد»، «فرایند کار کارگران» و «شرایط فیزیکی» محیط کار هستند؛ لیکن استانداردهای رژیم سرمایه داری و نظام اقتصادی نئولیبرالیسم آنها را به حاشیه رانده است. با استناد به رویکرد فریره، وی نیز معتقد است اصولا آموزش باید از یک «گفت و گوی انتقادی» آغاز شود. آموزش باید جامعه را به سمت «کنش زیر سوال بردن» هدایت کند.
مایکل بر ایدئولوژی نئولیبرالیسم که معتقد است «رقابت» و «بازار» نظام آموزشی و مدارس را کارآمدتر و اثربخش تر می کند، می تازد. برخلاف ایدئولوژی نئولیبرابیسم، اپل معتقد است که رژیم بازار در هر سه سطح محلی، ملی و بین المللی نابرابری های اقتصادی و اجتماعی موجود را بازتولید و تثیبت میکند. بنابراین، مساله اساسی دیگر مایکل اپل تبیین این واقعیت است که مهمترین نقش آموزش رسمی در ایالات متحده بازتولید نابرابری های اجتماعی و تثبیت نظم و ساختار اقتصادی نظام سلطه و سرمایه داری است.
با استناد به اثر جورج کاونتس، با عنوان «آیا مدرسه می تواند نظم اجتماعی تازه ای ایجاد کند؟»، تلاش می کند نقش آموزشگران را برای تغییر اجتماعی به چالش بکشد.
جورج کاونتس با نقد آن چیزی که که «لفاظی های دموکراسی نوع امریکایی» می خواند، نقش اصلی آموزش را مشارکت در جنبش های سیاسی و اجتماعی می دانست. جورج کاونتس معتقد بود آموزش رسمی در امریکا در نهایت منافع طبقات اجتماعی خاص و جنبش هایی که آنها را «واپس گرا» می خواند، تامین می کند. اپل با وام گرفتن از فریره، معتقد است که آموزش اصیل آن نوع آموزشی است که در جهت رهایی بخشی و مبارزه با بهره کشی طبقه فرادست باشد. بنابراین، مدرسه باید سواد انتقادی دانش آموزان را تقویت کند تا صداهای به حاشیه رفته و طبقه ستمدیده جسارت و مهارت مبارزه برای رهایی بخشی را داشته باشند.
بنابراین مدرسه ای که سیاست ها و پروژه های روتین ایدءولوژی و گفتمان طبقه سلطه را بازتولید می کند، فاقد اصالت آموزشی و یادگیری است. با اقتباس از رویکرد نظری اسپیواک، معتقد است، مدرسه زمانی رسالت رهایی بخشی خواهد داشت که به جای ترویج «چه دانشی ارزشمند است»، به این ایده که «دانش چه کسی ارزشمند است»، بصورت انتقادی نگاه کند.
سوی دیگر قضیه این است که مایکل اپل معتقد است، نئولیبرالها و راست گرایان افراطی با گسترش منطق بازار در مدارس و تاکید بر سوداگری آموزش ضربات سهمگینی بر نظام عاطفی و اخلاقی آموزش و جامعه وارد کرده اند. به عقیده اپل نظام عاطفی در مدارس ارزش-محور و هویتساز است و اگر نظام ارزشی و عاطفی مدارس از آنها گرفته شود، رسالت پرورشی مدارس به حاشیه می رود و مدارس صرفا مکان هایی برای مهارت آموزی و تربیت تکنیسین تبدیل می شوند که فاقد باورمندی به ارزش های انسانی و اخلاقی برای زیست اجتماعی بهتر و پاسخ گوتر می شوند.
به سخن دیگر، وجود نظام عاطفی در مدارس است که می تواند منشا توسعه همبستگی و مراقبت و عدالت اجتماعی در جامعه و در نهایت شکل گیری جنبش های رهایی بخش نظیر جنبش های کارگری در جامعه باشد. علاوه بر آن، مایکل اپل با استناد به دوبوا و وودسون معتقد است که سیاست های فرهنگی موجود در مدارس «نژادی سازی» را ترویج می کنند و در نهایت به تخریب فرهنگی منجر می شود.
مَخلص کلام، پیام کلیدی اثر علمی مورد بحث این است که نهاد آموزش عنصر وجودی جامعه است؛ به خاطر همین است که حتی حاشیه ای ترین گروه های فرودست نظیر «پناهندگان نیز آموزش را وسیله ای برای زنده نگهداشتن آمال و آرزوهای» خود می دانند.
به سخن دیگر، نظام آموزش و مدارس غیر از هویت سازی، بخشی از دستگاه فرهنگی جامعه هستند؛ اگرچه مدارس عمدتا مکان هایی هستند که دانش و فرهنگ خاص و معمولا گفتمان های رسمی و رژیم های حقیقت طبقه فرادست و حکمران را مشروعیت می بخشند.
پیام دیگر این اثر علمی این است که اگرچه سرمایه داری در خیلی از نابرابری های اجتماعی و اقتصادی نقش اساسی دارد لیکن منشا همه مشکلات و معظلات جامعه و شهروندان نیست. بنابراین، همزمان باید اثرات مخرب روابط سلطه در درون و بیرون آموزش (مدرسه و دانشگاه) را بازشناسی شوند.
بنابراین، پاسخ انتزاعی و مفهومی به پرسش «آیا آموزش می تواند جامعه را تغییر دهد» کافی نیست. پاسخ مطلوب به این پرسش، نیازمند تلاشهای خلاقانه با مشارکت جمعی و با همراهی روشنفکران مردمی و آموزشگران بر علیه نظام سلطه در آموزش و مدارس است.
پیام دیگر این اثر علمی این است که اثر و نقش آموزش در تغییر جامعه همانند شمشیر دولبه است؛ آموزش هم در دموکراتیک تر کردن جامعه تاثیر بنیان ساز و ماندگار دارد و هم می تواند ناسیاست های غیردموکراتیک در یک جامعه دموکراتیک را مشروعیت ببخشد.
باوجوداین، پرسش های نپرسیده زیادی از مطالعه این اثر علمی باقی می ماند.
به راستی، در چارچوب پارادایم فکری مایکل اپل، انتظار از گفتمان رسمی مدرسه و نقش معلم بیش از آن چیزی نیست که به طور متعارف مسئولیت آن را دارند؟
اصولا قدرت انتقادی معلمان در برابر رژیم های حقیقت «بازار»، «قدرت» و «ایدئولوژی» تا کجا و چه مقدار است؟
آیا آموزشگران و معلمان خودشان محصول نظام اجتماعی و ساختار اقتصادی نابرابر نیستند؟
چنانچه چنین است، چگونه می توان از آنها برای تغییر و ساخت دوباره جامعه مطلوب و مورد نظر بهره برد؟ چگونه می توان رویکرد ذهنی و گرایش فکری آنها را به سمت ایجاد جامعه ای انسانی، اخلاقی، عدالت جو و پاسخ گو سوق داد؟
به هر روی، و با عنایت به آشنایی اجمالی از تاریخ و فلسفه و کارکرد آموزش مدرن، شخصا از کارآمدی گفتمان های آموزش رسمی در ایجاد تغییر به سمت جامعه مطلوب (جامعه انسانی، اخلاقی، عدالت جو و پاسخ گو) تا حدود زیادی تردید دارم. بیان دلایل و تبیین مدلول های آن تحقیقا گفتار دیگری را می طلبد. باوجوداین، آلترناتیو چیست؟ این مساله ای است که دروازه ورود به نقد و تحلیل آن باز است و می توان روی آن بحث و فحص نمود تا به تفاهم مشترک رسید.
گروه گزارش/
پس از اظهار نظرهای غیرمرتبط معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش و گزارش صدای معلم ( این جا ) ؛ نوبت به معاون و برنامه ریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش رسید .
پرتال اداره کل آموزش و پرورش استان هرمزگان نوشت :
" معاون برنامه ریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش گفت: مجموعه آموزش و پرورش این اطمینان را به مردم می دهند که هیچ برنامه، عزم و نیرویی برای اجرای سند 2030 در کلیت آموزش و پرورش کشور وجود ندارد.
به گزارش اداره اطلاع رسانی و روابط عمومی آموزش و پرورش استان هرمزگان، علی الهیار ترکمن ضمن بیان اینکه سند تحول نظام تعلیم و تربیت، سند و نقشه راه آموزش و پرورش کشور است، اظهار داشت: آموزش و پرورش خود دارای سند تحول بنیادین است که به صورت جدی اجرای آن را در دستور کار قرار دارد.
وی افزود: این اطمینان را مجموعه آموزش و پرورش به مردم ایران می دهند که هیچ برنامه یا عزم و نیرویی برای اجرای برنامه 2030 در کلیت آموزش و پرورش کشور نیست.
الهیار ترکمن ادامه داد: ما 105هزار واحد آموزشی در کشور داریم و اگر جائی یا مکانی تخلفی رخ بدهد که با ارزش های ما همخوانی ندارد نباید به حساب اجرای سند 2030 بگذاریم.
معاون برنامه ریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش با اشاره به اینکه زمینه های اجرای سند 2030 در آموزش و پرورش متوقف شده است و اجازه نخواهیم داد که فردی حتی فکر اجرای این سند در مدارس را داشته باشد، گفت: دستور وزیر کمیته ای رو فعال کرده است که هر گزارشی به کمیته واصل بشود که یک جائی حتی شائبه ای از اجرای سند 2030 را بدهند ورود پیدا می کنند و بررسی می کنند و در صورت صحیح بودن گزارش قطعا برخورد خواهد شد.
الهیار ترکمن اضافه کرد: زیر نظامهای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش ابلاغ شده است و برنامه های آن تا سطح مدرسه در حال تدوین و ابلاغ به مدارس است. "
پرسش « صدای معلم » این است که مواردی مانند سند 2030 چه ارتباطی با وظایف و کارکردهای سازمانی و اداری این معاونت دارد ؟
آیا این معاونت به همه وظایف مصوب خویش عمل کرده است ؟
آیا ایشان صلاحیت اظهار نظر در این موارد را دارد ؟
« صدای معلم » از معاون برنامه ریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش دعوت می کند تا حداقل در برابر گزراش های این رسانه و پرسش های افکار عمومی فرهنگیان پاسخ گو باشد .
به نظر می رسد پاسخ گویی و مسئولیت پذیری مسئولان و تصمیم گیرندگان نخستین گام برای ترمیم بخشی از بحران " عدم اعتماد " و " پر کردن شکاف ستاد و صف " در آموزش و پرورش می تواند ارزیابی گردد .
پایان گزارش/
وظیفه «تفکر نقاد» این است که ما را در مقابل دروغ و فریب حفظ نماید. در دنیایی که اخبار چون باران برسر ما فرو میبارند بهرهمندی از تفکر نقاد به ما کمک میکند که دارای «هویت»، «استقلال فکری» و «حق رأی» باشیم، در غیراین صورت هویت ما را روزنامهای که دردست داریم تعیین میکند و حق رأی ما را سریالی که تماشا میکنیم غصب مینماید!
یکی از ابزارهای نقد این است که تضاد و تعارض را در اخباری که به ما میرسد کشف کنیم. مثلا اگر در اخباری به ما گفته میشود که فلانکس دزدی بزرگی کردهاست و در همانحال هیچ پرونده قضایی برای او تشکیل نمیشود ما حق داریم این خبر را در فهرست اخباری قراردهیم که باید مورد تشکیک و تدقیق بیشتر قرار گیرند.
در اخبار تاریخی نیز ما با گزارههای متضاد زیادی سروکار داریم. از آن جا که بسیاری از اخبار تاریخی مستند به عکس، صدا و فیلم نیستند اگر دارای تفکر نقاد نباشیم بهراحتی فریب میخوریم. همیشه هم آنکسی که اخبار دروغ تاریخی را به خورد ما میدهد فردی دروغگو یا فریبکار نیست بلکه ممکن است او دارد با نهایت صداقت دروغ میگوید! زیرا او تفکر نقاد ضعیفی داشته و خبر دروغی را باور کرده است و دارد باور خودش را با کمال صداقت به اشتراک میگذارد!
در این یادداشت میخواهم یک خبر تاریخی را مورد تشکیک قراردهم. اغلب در کتابهای درسی فرزندانمان و نیز در کتبی که راجع به عظمت تمدن اسلام سخن میگویند فتح آندلس (جنوب اسپانیا) توسط مسلمانان را بهعنوان یکی از مفاخر و افتخارات اقتدار اسلام مثالمیزنند.
اما این افتخار برای اسلام در چهزمانی بهدست آمده است؟
«طارق بن زیاد» سردار بربر که جنوب اسپانیا (شبه جزیره اریبا) را بهتصرف خود درآورد از افسران «موسیبننصیر» فرمانروای اموی شمال آفریقا بود. این سردار مسلمان با فرمان خلیفه اموی وقت یعنی « ولید ابن عبدالملک» در سال 710 میلادی به اروپا حمله کرد.
ولید ابن عبدالملک همان کسی است که امام سجاد (امام چهارم شیعیان) را با زهر مسموم کرد و بهشهادت رساند!
اگر این امویان غاصب خلافت و مردمانی عیاش و غیرمتدین و ظالم بودند آیا کشورگشایی که با فرمان خلیفه اموی غاصب جائر صورتگرفته جای افتخار دارد؟! و آیا اساسأ خلیفهای که خود غاصب است و حکومت او فاقد مشروعیت است میتواند حکم جهاد صادرکند و برای ترویج و گسترش اسلام جنگ بهراه بیاندازد؟!
تفکر نقاد میگوید یا گزاره بد بودن و غاصببودن و جائربودن امویان را حذفکنید یا به کشورگشایی امویان افتخار نکنید!
نکته جالب دیگر در خصوص این ولیدابنعبدالملک این است که مسجد جامع اموی دمشق به دستور او ساخته شده است. زمانی که سوریه صحنه زورآزمایی قدرتهای خارجی نشده بود و زائران ایرانی برای زیارت مرقد حضرت زینب به دمشق برده میشدند یکی از اماکن زیارتی آنها «مقام راسالحسین» بود. مقام راسالحسین گوشهای از مسجد اموی بود که ادعا میشد سر امامحسین در آنجا دفن شده است. از آنجا که ساخت مسجد اموی حدود ده سال بعد از «واقعهی عاشورا» آغاز شدهاست چگونه میتوان باور کرد که یک خلیفه اموی دستور ساخت بزرگترین مسجد دنیای اسلام را در جایی بدهد که «سند جنایت امویان» در آنجا دفن شدهاست و همان خلیفه دستور قتل فرزند امام حسین را صادرکند؟!
جالب اینجاست که حتی این که حضرت زینب هم در زینبیه دمشق دفن شدهباشد محل تردید است.
«عطاالله مهاجرانی» در کتاب «پیامآور عاشورا» مینویسد که درباره محل دفن حضرت زینب سه روایت تاریخی وجود دارد: مصر، سوریه و مدینه که از بین آنها معتبرترین اخبار بهنفع این هستند که مصر مدفن حضرت زینب است.برای من جالب است که دههاهزار زائر ایرانی در طی دهها سال به سوریه سفرمیکردند بدون این که این سوالات ذهن آنها را درگیر کند!
گرچه این اخبار تاریخی مربوط به قرنها پیش هستند اما بیگمان در شکلگیری «طرحوارههای ما» تاثیر عمیقی دارند.
تصمیمگیریهای «اینجا و اکنون» ما بر اساس «طرحوارههایمان» شکلمیگیرند، طرحوارههایی که روایات و اخبار تاریخی چارچوبهای جمعی آنرا میسازند.
بسیاری از دوستیها و دشمنیهای جمعی ما براساس همین اخبار تاریخی صورت گرفتهاند و ما برای این دوستیها و دشمنیها هزینههای هنگفتی میپردازیم!
کانال دکتر محمدرضا سرگلزایی
گروه استان ها و شهرستان ها/
« محسن حاجی میرزایی » وزیر آموزش و پرورش روزهای 4 و 5 دی سفری دو روزه به آذربایجان شرقی داشت .
دیدار با خانواده شهید مدافع حرم، شهید صادق عدالت اکبری ، شرکت در برگزاری اجلاس مشترک شورای معاونین استان ، برگزاری آئین رونمایی از نخستین مجموعه کتب آموزش شهروندی و آغاز رسمی طرح جامع شهروندی در مدارس تبریز ، برگزاری نشست با معاونان نوسازی و معاونان پشتیبانی سراسر کشور و افتتاح چندین پروژه از اهم فعالیت های وزیر آموزش و پرورش در این سفر بود .
حاجی میرزایی در مراسم رونمایی از کتب فرهنگ شهروندی در تبریز اظهار داشت: آموزش و پرورش باید پیوندهای عمیقی با تمام ارکان توسعه کشور پیدا کند.
وی تاکید کرد: قدرت استدلال، مهارت، خلاقیت، دوست یابی، حفظ دوستی و قدرت استفاده از رسانه و ارتباط با دیگران و چگونگی انتقاد از مؤلفههای آموزش و پرورش است.
این سخنان در حالی بیان می شوند که در نشست های برگزار شده رسانه ها به ویژه " رسانه های مستقل " حضور نداشته و دعوتی نیز ار آنان به عمل نیامده بود .
اخبار حاکی است ؛ مدعوین این نشست ها غالبا نمایندگان مجلس، روسای ادارات ، شهرداری و شورای شهر بوده و از هر ناحیه هم فقط 5 مدیر را انتخاب کرده بودند .
نکته قابل تامل آن که در مراسم رونمایی از کتب فرهنگ شهروندی در تبریز و این که برای نخستین بار معلمان تبریزی قرار است طرح جامع شهروندی در مدارس را عهده دار باشند معلمی حضور نداشت .
« هاله شهبازی از معلمان تبریزی نقدی کوتاه بر این سفر اداری نوشته است .
گروه گزارش/
پرتال وزارت آموزش و پرورش 4 دی 1394 نوشت : ( این جا )
" حراست آموزش و پرورش هرمزگان از بین حراست سازمانها، معاونت ها و ادارات وزارت آموزش و پرورش و همچنین ادارات کل آموزش و پرورش استان های سراسر کشور به عنوان حراست برتر انتخاب و مورد تقدیر قرار گرفت.
به گزارش اداره اطلاع رسانی و روابط عمومی آموزش و پرورش استان هرمزگان، علی ایرازه رئیس اداره حراست آموزش و پرورش هرمزگان با عنوان این خبر،گفت: حراست آموزش و پرورش مطابق آیتم های مورد ارزیابی و تلاش در جهت حفاظت و صیانت از نظام تعلیم و تربیت، به عنوان حراست برتر وزارت آموزش و پرورش کشور انتخاب شد.
وی افزود: این انتخاب از بین تمام ادارات کل آموزش و پرورش استانها و نیز از بین حراست سازمان ها، معاونت ها و ادارات وزارت آموزش و پرورش کشور صورت گرفته است.
ایرازه به کسب رتبه برتر استانی نیز اشاره کرد و ادامه داد: حراست اداره کل آموزش و پرورش در سال جاری به عنوان حراست برتر در بین همه دستگاه های اجرائی استان هرمزگان انتخاب شده بود.
این مسئول تصریح کرد: در هر موفقیتی عناصر مختلفی دخیل هستند که این موفقیت نیز مرهون رهنمودهای مدیرکل آموزش و پرورش، تلاش شبانه روزی کارشناسان حراست مناطق، همکاری سایر دستگاهها با آموزش و پرورش و همچنین همراهی فرهنگیان استان هرمزگان بوده است.
ایرازه با اشاره به هجمه همه جانبه دشمن برای تضعیف نظام جمهوری اسلامی ایران، هوشیاری ملت را در صحنه های حساس مهم برشمرد و گفت: در دنیای پرتلاطم تبلیغاتی و اهرم های فشار اقتصادی دشمن که ترویج ناامیدی، دلسردی مردم از انقلاب و ایجاد ناامنی را دنبال می کنند، حفظ و صیانت از کشور را باید سرلوحه فعالیت ها قرار داده و با ذکاوت و ولایت پذیری، توطئه های دشمنان را خنثی کنیم. "
اما یک روز بعد ، همین پرتال نوشت : ( این جا )
" حراست آموزش و پرورش استان کردستان در ارزیابی صورت گرفته از طریق مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش، عنوان برتر کشوری را کسب کرد .
به گزارش اداره اطلاع رسانی و روابط عمومی آموزش و پرورش کردستان منوچهر مخدومی رییس اداره حراست استان با اعلام این خبر گفت: در گردهمایی کشوری روسای ادارات حراست استانها که هفته جاری در شهر مشهد مقدس با حضور رییس مرکز حراست وزارت برگزار شد، از حراست آموزش و پرورش کردستان به عنوان حراست برتر تقدیر شد .
گفتنی است جلال دلقندی رییس مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش نیز با صدور لوح سپاس از خدمات منوچهر مخدومی رییس حراست استان در جهت حفاظت و صیانت از نظام تعلیم و تربیت و کسب عنوان حراست برتر تقدیر کرده است. "
فارغ از این موضوع که سرانجام برترین حراست در مجموعه وزارت آموزش و پرورش کدام است ؛ این پرسش اساسی مطرح است که آیتم های مورد ارزیابی و تصمیم گیری برای معرفی این استان ها چه بوده است ؟
انتظار می رود به منظور اشاعه چیرگی " امنیت فرهنگی " بر " فرهنگ امنیتی " و نیز شفاف سازی و جلب رضایت افکار عمومی و ذی نفعان این توضیحات از سوی مسئولان ذی ربط ارائه شوند .
پایان گزارش/
گروه گزارش/
« حسن روحانی » رئیس جمهوری اسلامی ایران در 20 مهر 1398 در احکام جداگانهای و با استناد به بند الف ماده ۸ و بندهای ۱۰، ۱۲، ۱۳ و ۱۴ ماده ۹ و در اجرای ماده ۱۱ لایحه قانونی تشکیل شورای عالی آموزش و پرورش مصوب سال ۱۳۵۸ (اصلاحی مورخ ۱۳۸۱.۷.۲۹ مجلس شورای اسلامی)، ۱۰ عضو شورای عالی آموزش و پرورش را برای یک دوره ۴ ساله منصوب کرد.
در ادامه چنین آورده شده است :
" خانم طبیه ماهروزاده و آقایان غلامعلی حدادعادل و غلامحسین رحیمی نیز با عنایت به معرفی شورای روسای فرهنگستانهای کشور به عنوان عضو شورای عالی آموزش و پرورش منصوب شدند. "
بند 12 از ماده 9 قانون تشکیل شورای عالی آموزش و پرورش تصریح می کند :
" سه نفر مطلع و صاحب نظر در هر یک از رشته های علوم پایه ، فنی و مهندسی و علوم انسانی ، به انتخاب شورای روسای فرهنگستان های کشور ( حداقل یک نفر از آنان از بین زنان انتخاب شود ) . "
در واقع بر اساس این قانون ، « طبیه ماهروزاده » که دارای دکتری فلسفه تعلیم و تربیت است به عنوان نماینده از علوم انسانی و غلامحسین رحیمی استاد دانشگاه تربیت مدرس نماینده از حوزه فنی و مهندسی انتخاب شده اند .
پرسش « صدای معلم » آن است که ارتباط مدرک تحصیلی آقای حداد عادل با " علوم پایه " چیست ؟ ضمن آن که آخرین مدرک تحصیلی ایشان در رشته فلسفه می باشد .
نوع فعالیت ها و سوابق اجرایی ایشان پس از انقلاب اسلامی نیز مبین این گزاره است که همگی آن ها در حوزه علوم انسانی بوده اند .
جهت اطلاع سوابق اجرایی ایشان ذکر می گردد :
"* معاون وزیر آموزش و پرورش
* عضو هیئت امنای بنیاد دائرةالمعارف اسلامی و مدیرعامل بنیاد دانشنامه جهان اسلام از ۷۴ تاکنون
*معاون پژوهشی وزارت آموزش و پرورش
*عضو شورای سرپرستی سازمان صدا و سیما
*نمایندهٔ تهران در مجلس شورای اسلامی دورهٔ ششم، هفتم و هشتم و نهم
*عضو هیئتعلمی و دانشیار گروه فلسفه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
*دریافتکنندهٔ نشان درجه دو تعلیم و تربیت (۱۳۷۴)
*ریاست مجلس شورای اسلامی در دورهٔ هفتم.
*رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی در دورهٔ هشتم.
*مشاور عالی رهبر جمهوری اسلامی
*عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام
*رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی
*رئیس بنیاد سعدی
*عضو هیئت امنای بنیاد ایرانشناسی
*عضو هیئت امنای انجمن آثار و مفاخر فرهنگی
*عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی
*رئیس شورای تحول و ارتقای علوم انسانی
عضو شورای عالی آموزش و پرورش
*عضو شورای عالی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی
*عضو هیئت امنای مؤسسهٔ آموزشی مجمع جهانی اهل بیت
پایان گزارش/