صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

نقدی بر سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و سکولاریسم

سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در حال حاضر سند اصلی و زیربنایی آموزش و پرورش کشور می باشد. سند فوق به عنوان بنیان نظری تحول بنیادین به تصویب نهاد های عالی تصمیم گیری کشور رسیده است و در حال  حاضر باید  مبنای  تمام  سیاست گذاری ها  ،  برنامه ریزی ها  و  تولید  اسناد  تحولی در نظام تعلیم و تربیت کشور باشد .

 در  سند تحول بنیادین فلسفه  تربیت در جمهوری اسلامی ایران ، فلسفه تربیت رسمی و عمومی در جمهوری اسلامی ایران تبیین و مشخص گردیده است و در بخش رهنامه سند فوق مشخصات اصلی نظام تعلیم و تربیت و الگوهای نظری  زیر نظام های اصلی تعیین گردیده اند .

 مطالعات نظری سند تحول  بنیادین آموزش و پرورش از طرف متخصصان علوم دینی و  تربیتی انجام گرفته و تدوین شده است و یکی از اهداف نویسندگان سند برانداختن طرحی نو با نگاهی آینده نگرانه و ناظر به چالش های موجود عنوان گردیده است.

  سند تحول بنیادین به عنوان مهم ترین سند فعلی نظام آموزش و پرورش همواره مورد استناد سیاستگذاران ، برنامه ریزان و مدیران نظام آموزش و پرورش کشور می باشد و منتقدین و در بسیاری از موارد نمایندگان مجلس نیز با استناد به همین سند عملکرد آموزش و پروش را مورد سنجش یا سوال قرار می دهند .

در حالی مدیران  وزارت آموزش و پرورش در تمام سطوح سخن از اجرای سند تحول می گویند که به نظر می رسد در بیشتر موارد اطلاعات زیادی در مورد محتوای آن ندارند و از سوی دیگر در فضای عمومی آموزش و پرورش نیز کمتر در مورد سند تحول و زوایای  آن گفت و گو می شود . در حالی که اهمیت این سند مستلزم آنست که به زوایای مختلف آن پرداخته شود .

نقدی بر سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و سکولاریسم

 تاکنون بیشتر از نگاه علوم تربیتی به بررسی سند تحول پرداخته می شود و یا از طرف مجریان سند به منظور تبیین راهکارهای اجرایی سخنانی بیان می شود . 

سند تحول به عنوان یک متن قانونی کارکرد ، آثار و نتایج مختلفی در عرصه های سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی دارد .  لذا درک و فهم این متن و آثار و نتایج مختلف آن از ابعاد مختلف گام مهمی در نقد و بررسی آن برای اصلاح یا تتمیم می باشد .

سکولاریسم  یکی از مهم ترین مفاهیمی است که در تحولات سیاسی اخیر ایران و در جدال های سیاسی – فرهنگی ما به کار می رود .

سکولاریسم واژه ای همراه با ظن و گمان های مختلف در جامعه امروز ماست که هر جریانی از زاویه ای به آن می نگرد. از دیدگاه نویسندگان سند و تصویب کنندگان آن " سند تحول بنیادین آموزش و پروش " در برابر تربیت سکولار قرار گرفته است و مبنای سند ارائه طرحی نو در برابر آموزش و پرورش سکولار می باشد . بزرگترین خطای نویسندگان سند تحول بی توجهی به شرایط امروز جامعه ایران ( زیست جهان ) است  و این بی توجهی سند تحول را از قضا سرکنگبینی  می سازد که صفرا می افزاید

بررسی نگاه سند تحول بنیادین آموزش و پرورش به سکولاریسم و آثاری که اجرای سند بر رشد یا کاهش  سکولاریسم می گذارد از جمله مواردی است که تاکنون کمتر به آن پرداخته شده است .

اول ) نگاه سند تحول بنیادین به سکولاریسم :

نویسندگان سند تحول در چند مورد کوشیده اند حیات طیبه را که اصلی ترین مفهوم سند تحول و نقطه کانونی آن است را در برابر حیات سکولار قرار دهند. در بخش مبانی ارزش شناختی فلسفه تربیتی ، حیات طیبه را " وضع مطلوب زندگی بشر  " می داند که برای دستیابی به مفاهیم غایی  آفرینش انسان در دیدگاه دینی مقدمه ای ضروری و پیش نیاز به شمار می رود و در ادامه ایمان و تقوا  را به عنوان وجه  تمایز اساسی حیات طیبه  از زندگی غیر دینی  (زندگی سکولار رایج ) محسوب می نماید .

در بخش تبیین چگونگی تربیت نیز انواع تربیت با توجه به این موضع صورت می گیرد که در ارتباط  دین و تربیت دو نگاه وجود دارد ؛ تربیتی که چارچوب بنیادی و اصولی آن بر اساس دین و و آموزه های دینی استوار است و در واقع این شکل از تربیت دینی در مقابل تربیت سکولار ( شکل رایج تربیت در دنیای امروز) قرار می گیرد  و همه ابعاد تربیت را براساس نظام دینی معیار (مبتنی بر مبانی و ارزش های  دین و سازگار با آن ها) را شامل می شود که به اذعان نویسندگان سند در مجوعه فوق آن را با مفهوم عام تربیت اسلامی نام می برد  .

دو مورد نامبرده مهم ترین نکاتی است که افق دید نویسندگان سند را برای تبین مطلوب آنها  بیان می نماید . نویسندگان سند کوشیده اند در برابر آنچه زندگی سکولار امروزی می نامند به تشریح طرح نویی بیندیشند که نام آن را " حیات طیبه " گذارده اند . همین مفهوم حیات طیبه  کانونی ترین مفهوم و دال مرکزی گفتمان سند تحول را محسوب می گردد . برهمین اساس  مهم ترین مفاهیم  مذکو ر در سند تحول  به ترتیب زیر قابل صورتبندی  می باشد:

حیات طیبه  دربرابر حیات سکولار ( زندگی رایج امروزی )

جامعه صالح در برابر جامعه سکولار

تربیت اسلامی دربرابر تربیت معمول سکولار

 دوم ) سکولاریسم چیست ؟

 با وجود اینکه از ورود واژه سکولاریسم به جامعه ایران بیش از صد سال می گذرد و در متون دوره مشروطه نیز می توان این واژه یا معادل های آن را مشاهده نمود ولی همچنان  در مورد این واژه و معنای آن اتفاق نظری وجود ندارد .

شیدان وثیق در کتاب کم حجم خود " لایسیته چیسـت؟ "  اذعان دارد:

 « بیشتر تفسیرها ، تاویل ها و نظریه پردازی های ایرانی درباره سکولاریسم یا لائیسیته حاوی آشفتگی ، اشتباه و اختلاف و التقاط اند . » (ص157)  وی سکولاریسم را در چارچوب خروج از سلطه دین   در تاریخ مغرب زمین و تحت اقتدار کلیسا را در دو منطق فرآیندمتمایز سکولاریسم و و لایسیته نشان می دهد و تاکید دارد که تحول تدریجی ، هماهنگ و دنیای گرای دین ، دولت و جامعه مدنی در کشور های پروتستان و چند مذهبی سکولاریسم  نامیده می شود .( شیدان وثیق ، لائیسیته چیست؟ ، تهران ، نشر اختران  ،1387ص 156) در حالی که شیدان وثیق میان سکولاریسم و سکولاریزاسیون تفاوت چندانی نمی گذارد .

سعید حجاریان در مقدمه کتاب " از شاهد قدسی تا شاهد بازاری " سکولاریسم را یک ایدئولوژی می داند و معتقد است که : « سکولاریست فردی است که می خواهد همه چیز را عرفی نماید اما سکولاریزاسیون یک فرایند اجتماعی  است . فرد سکولاریست معتقد است که باید همه چیز را عرفی کرد اما سکولاریزاسیون یک پدیده تاریخی – اجتماعی است که واقع شده است .» (سعید حجاریان ،ازشاهد قدسی تا شاهد بازاری ،طرح نو ،1380 ص 11) سند تحول بنیادین  آموزش و پرورش در پی آنست نظمی نو به نام حیات طیبه بسازد که بر اساس آن آموزش و پرورش مقدمه  آمادگی متربیان برای دست یابی به حیات طیبه خواهد بود . انحصاری کردن حقیقت در آموزش و پرورش و بی توجهی به آزادی و حقوق شهروندان و سبک های  متفاوت زندگی به ایجاد مقاومت در میان دانش آموزان می انجامد و همین مقاومت موجب " انتقاد و روشنگری از دین " خواهد شد و همین زمینه سازی عرفی سازی و تقویت عرفی خواهی در جامعه می گردد و بر خلاف نظر نویسندگان  سند تحول به تقویت ایدئولوژ ی سکولار و فرایند سکولاریزاسیون می انجامد .

از سوی دیگر برخی دیگر کوشیده اند سکولاریسم را یک جهان بینی بدانند که در آن " سمت و سوی فعالیت ها و تلاش بازیگران معطوف به حاشیه راندن امر مقدس و جایگزین کردن عناصر مادی – انسانی به جای آن است . طبیعی است که دراین فرایند تنها ادیانی می توانند به حیات خویش استمرار بخشند که در چارچوب اصول و مبانی قابل درک و مورد قبول انسان ، بازتعریف و به تعبیری انسان ساز شوند در غیر این صورت به دلیل تعارض با عقل و آسیب رساندن به هویت انسان و حیات جمعی طرد خواهند شد » (اصغر افتخاری ، شرعی سازی در مقابل عرفی سازی  )، بررسی نقد و بررسی مبانی سکولاریسم، انتشارات دانشگاه امام صادق ( ع) ،1391، ص34)

در مجموع سکولاریسم یک امر برخاسته از اروپا و جدال امر قدسی با امر انسانی  است که تحت تحولات دوره رنسانس وروشنگری براساس وضعیت اروپا شکل گرفته است . از همین روست که شیدان وثیق در کتابش " سکولاریسم را مقوله ای پاردوکسیکال می داند که هم ریشه مسیحی –کلیسایی – حقوقی دارد و در معنایی مبین دنیوی شدن مسیحیت است و هم ریشه درروشنگری دارد و به منزله یکی از مقوله های راهنمای مدرنیته عمل می کند "  (پیشین ، شیدان وثیق ،ص202) از این رو در تعریف خلاصه سکولاریسم می توان آن را عرفی شدن دانست چه در معنای فرایندی که درطول تاریخ  به عرفی شدن امور  طی شده است چه به معنای یک ایدئولوژی  .

نقدی بر سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و سکولاریسم

سکولاریسم  صورت بندی ارتباط  امر قدسی و امر انسانی است که در چهار حالت بروز می نماید:

« 1- تبیین  این دنیایی و طبیعی از منشا دین و گرایش بشر به دین  2- تبیین  عقلانی از گزاره های دینی  3- اختصاص  گزاره های دینی  به ساحت امور عقل گریز و اداره امور زندگی بر اساس معرفت تجربی و عقلی و در نتیجه خارج کردن  دین از حوزه زندگی اجتماعی  4- جدایی نهاد دین از نهاد سیاست » ( محسن آرمین ، امتناع تفسیر؟ ، ماهنامه سیاسی – فرهنگی مشق فردا ،سال یکم ، شماره سوم ، ص74) هر یک از موارد فوق می تواند به عنوان یک فرآیند نگریسته شود که سرنوشت بشر باید باشد و بشر به آن سمت حرکت می کند و هم به عنوان یک ایدئولوژی که عده ای خواهان پیگیری برای شکل گیری آن  در سطح جامعه باشند  .

سند تحول با انحصار حقیقت در خود و بی توجهی به حقوق و آزادی ها و سبک های مختلف زندگی می کوشد از طریق سیستم به استعمار زیست جهان بپردازد .

 سوم ) سند تحول بنیادین در برابر سکولاریسم

سند تحول در پی نظمی است که به عنوان حیات طیبه در برابر زندگی رایج  سکولار قرارداده شده است و نویسندگان سند کوشیده اند آن را به  عنوان طرحی نو در برابر تضاد پایه ریزی کنند .سند تحول بنیادین هدف اصلی تربیت را چنین طرح می نماید که  « تکوین و تعالی پیوسته هویت متربیان به گونه ای که بتوانند موقعیت خود و دیگران در هستی را به دستی درک و آن را به طور مستمر با عمل صالح فردی و جمعی متناسب با نظام معیار اسلامی اصلاح نمایند » و این تربیت باید در جهت « آمادگی متربیان برای تحقق آگاهانه و اختیاری مراتب حیات طیبه  باشد» .

سند مهم ترین واژه خود یعنی حیات طیبه را نیز وضع مطلوب بشر در همه ابعاد و مراتب ، براساس نظام معیار اسلامی می داند که تحقق آن باعث دست یابی به غایت زندگی یعنی قرب الی الله خوهد شد .با توجه به موارد فوق و بررسی متن سند تحول هر چهار شکل از سکولاریسم از طرف سند تحول مردود می باشد و در برابر آن سند در تلاش برای بازآرایی نظم جدید در آموزش و پرورش است :  

1)  سند تحول در جهان بینی خود هر نوع نگرش این جهانی  به منشا طبیعی دین را رد می کند و تاکید دارد که معارف دینی مجموعه ای است نظام مند، جامع نگر و پایا و پویا با تلقی منظومه ای از حیات انسان که بر پایه احکام عقل نظری و عقل عملی ست . از این جهت سند تحول نگاهی دو گانه به عقل دارد که برداشت عقلانیت سکولار در تضاد قرار دارد .

2) سند تحول ضمن پذیرش عقل  ، فعالیت آن را محدود و مخاطره آمیز می داند که امکان دست یافتن آدمی به برخی حقایق فرا تاریخی در مورد واقعیت هستی و موقعیت آدمی را فراهم می آورد   ولی تعریف سند تحول از عقل تعریفی نیست که بتواند گزاره های عقلانی از دین را بپذیرد و به عقلانیت خارج از دین مجالی برای ارائه نمی دهد  .

3) سند تحول می خواهد بنای یک حیات طیبه را برپاسازد که زندگی بر اساس دین  و برای نیل  به جامعه صالح باشد همین است که در سند تحول حیات طیبه  تکیه بر ارزش غایی قرب الی الله  و نظام معیار اسلامی  یعنی ارزش ها و مبانی مقبول دین حق بیان می گردد و بدین وسیله نظم مطلوب اجتماعی سند تحول نظمی کاملا مطابق با ارزش های دینی باید باشد .

4) سند تحول  در مورد جدایی نهاد دین از نهاد سیاست سخنی نمی گوید ولی حکومت اسلامی و دولت را زمینه ساز حیات طیبه می داند که صرفا مسئول نظم و امینت اجتماعی و تامین رفاه عمومی به بیان دقیق تر  تامین امنیت و رفاه هدف اساسی دولت اسلامی نیست بلکه دولت اسلامی زمینه سازی حرکت عمومی مردم در جهت تحقق حیات طیبه را برعهده دارد . سند تحول تاکید دارد که نظام سیاسی  باید تحت اشراف رهبری دینی تلاش کند تا نه تنها فرایند تربیت براساس نظام معیار اسلامی در همه نهادهای تریبت رسمی و غیر رسمی در جامعه اسلامی تحقق یابد بلکه باید بکوشد همه سیاست ها ، برنامه ها و اقدامات خرد و کلان خود را با جهت دینی تربیتی سامان دهد .

 در جهت اثبات نگاه  سند تحول به موارد بالا ده ها  مثال دیگر قابل ذکر است که نشانه بارز تضاد سند تحول با سکولاریسم است. سند تحول بنیادین با ابعاد مختلف سکلاریسم در تضاد است و تلاش دارد در برابر آن جایگزینی قرار دهد که آموزش و پرورش مقدمه ای برای نیل به حیات طیبه باشد .

نقدی بر سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و سکولاریسم

چهارم ) آیا سند تحول می تواند؟

آموزش و  پرورش مطلوب سند تحول  مبتنی بر حیات طیبه است که براساس نظام معیار اسلامی  شکل می گیرد . سند تحول در تلاش است تا طرحی نو با آسیب شناسی مشکلات موجود  برای نیل به حیات طیبه و  جامعه صالح  نشان دهد ، از همین رو  نویسندگان سند تحول در برابر  زندگی سکولار رایج که منتقدانه به آن می نگرد نشانی دیگری می دهد که آموزش و پرورش باید متربیان را به آن سمت راهنمایی نماید .حال این سوال پیش می آید که آیا سند تحول می تواند در برابر آنچه زندگی رایج سکولار می نامد به مطلوب خود یعنی حیات طیبه دست یابد؟

در پاسخ به این سوال ذکر چند نکته الزامی است :

1 ) سند تحول بیش از آنکه سند تحول بنیادین آموزش و پرورش باشد ، سندی برای افرادی است که باورهای مشترک با نویسندگان سند دارند و از این جهت سند بیش از آن که خاصیت ملی و همه گیری داشته باشد خاصیت بخشی نگری دارد. این سند به کثرت موجود در جامعه ایران نگاهی نمی کند و به همین دلیل تحلیلی نیز برای تحول از شرایط امروز به شرایط مطلوب بیان نمی کند .

2)  سند تحول آموزش  و پرورش را در جایگاهی قرار می دهد که بر اساس ( آیه97 سوره نحل) مختص خداوند است  . مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۹۷﴾ هر كس از مرد يا زن كار شايسته كند و مؤمن باشد قطعا او را با زندگى پاكيزه‏ اى حيات [حقيقى] بخشيم و مسلما به آنان بهتر از آنچه انجام مى‏ دادند پاداش خواهيم داد (۹۷) در آیه فوق خداوند متعال به بندگانش بشارت می دهد که اگر عمل صالح انجام دهد آن ها را حیات طیبه را زنده می گرداند  . نتیجه طبیعی این تعبیه جایگاه برای آموزش و پرورش  انحصار حقیقت و معرفت در ساختار آموز ش و پرورش است .   در حالی مدیران  وزارت آموزش و پرورش در تمام سطوح سخن از اجرای سند تحول می گویند که به نظر می رسد در بیشتر موارد اطلاعات زیادی در مورد محتوای آن ندارند و از سوی دیگر در فضای عمومی آموزش و پرورش نیز کمتر در مورد سند تحول و زوایای  آن گفت و گو می شود .

3- سند تحول نگاه چندان واضحی به حقوق شهروندان ندارد و سبک های متفاوت زندگی را به رسمیت نمی شناسد .  در تمام سند تحول اثری ار فهم کثرت گرای موجود در جامعه امروز ایران دیده نمی شود .

4 - سند تحول نگاه مثبتی به آزادی ندارد و می کوشد آزادی را در انتخاب نهایی  آنچه خود حیات طیبه نامیده است اختیار دهد و غایت نهایی را پذیرش آن بداند از این رو وقتی از حقوق متربیان نام می برد چندان به حقوق سیاسی اهمیتی نمی دهد و در مجموع متربیان را هرچند آزادانه مجبور به پذیرش اهداف خود می داند .

  موارد بالا آموزش و پروش مبتنی بر سند تحول را با مشکلات فراوانی روبه رو می کند و نه تنها آموزش و پروش ایران را در مسیر دینی شدن جامعه ایران قرار نمی دهد بلکه به ایجاد مقاومت در بین دانش آموزان و اقشار مختلف جامعه می انجامد . تبیین مورد فوق  با بهره گیری از مفاهیم زیست جهان و سیستم هابرماس قابل درک است . « هابرماس در نظریه کنش ارتباطی خود جامعه را به قلمرو " زیست جهان " و  " سیستم "  تقسیم می کند . زیست جهان بخش فعال  و پویای حیات اجتماعی  است که کنش ارتباطی ، جوشش زندگی ، خلق معناها و خلاقیت های  نو ، گفت و گو و مفاهمه  برای رسیدن به حقیقت در آن جریان دارد  .

نقدی بر سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و سکولاریسم

در مقابل سیستم بخش نظام مند جامعه است که نوع  عقلانیت و کنش حاکم بر آن عقلانیت ابزاری  معطوف به پول و قدرت است . سیستم این امکان را دارد که در شرایطی زیست جهان را استعمار کند و به کنترل درآورد . » (سیدحسین سراج زاده، پارادوکس عرفی شدن، ماهنامه سیاسی – فرهنگی مشق فردا ، سال یکم ، شماره سوم ص 68 )

سند تحول با انحصار حقیقت در خود و بی توجهی به حقوق و آزادی ها و سبک های مختلف زندگی می کوشد از طریق سیستم به استعمار زیست جهان بپردازد . نتیجه این آموزش و پرورش اینست که  تربیت دینی  از عرصه زیست جهان حذف گردد و حیات اجتماعی  ، گفت و گو  و جوشش زندگی بلا امکان گردد و همین امر  به ایجاد مقاومت نیروهای اجتماعی فعال در آموزش و پرورش دامن می زند  و این امر خود به سکولاریست ها  فرصت می دهد تا با همراهی با این مقاومت عرفی خواهی را تقویت نمایند و به عنوان یک جریان اجتماعی قدرتمند مطرح گردند .

همین دیدگاه در اندیشه استاد شهید مطهری بدین صورت بیان می شود که « روح آزادی خواهی  و حریت در تمام دستورات اسلامی به چشم می خورد. در تاریخ اسلام با مظاهری روبه رو می شویم که گویی به قرن هفدهم دوران انقلاب کبیر اسلام ، یا قرن بیستم ، دوران مکاتب مختلف آزادی خواهی مربوط است .»  (مرتضی مطهری ، پیرامون انقلاب اسلامی ، تهران ، انتشارات صدرا ، ص41)

نقدی بر سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و سکولاریسم

وی درزمینه  نقش آزادی در گسترش و تداوم احکام اسلامی نیز می گوید:

« به دلیل همین آزادی ها بود که اسلام توانست باقی بماند ،  اگر در صدر اسلام در جواب کسی می آمد و می گفت من خدا را قبول ندارم ، می گفتند بزنید ، بکشید ، امروز دیگر اسلامی وجود نداشت . اسلام به این دلیل باقی مانده  که با شجاعت و با صراحت با افکار مختلف مواجه شده است  .در آینده هم اسلام فقط و فقط با مواجهه صریح و شجاعانه با عقاید و افکار مختلف است که می تواند به حیات خود ادامه دهد  .

من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار می دهم که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی ، جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است . از اسلام فقط با یک نیرو می شود پاسداری کرد و آن علم است و آزادی  دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و روشن با آن هاست . » ( همان ،ص18) آنچه در سخنان فوق مشاهده می شود  بیان ارتباط زیست جهان –سیستم در قالب دیگری است .

استاد مطهری معتقد بوده اند برای حفظ اسلام باید زیست جهان را تقویت کرد و به آزادی و گفت و گو اهمیت داد و ایشان بقای اسلام را به وجود همین آزادی می داند. سند تحول نگاه چندان واضحی به حقوق شهروندان ندارد و سبک های متفاوت زندگی را به رسمیت نمی شناسد .  در تمام سند تحول اثری ار فهم کثرت گرای موجود در جامعه امرو ز ایران دیده نمی شود .

 

سخن آخر

سند تحول بنیادین  آموزش و پرورش در پی آنست نظمی نو به نام حیات طیبه بسازد که بر اساس آن آموزش و پرورش مقدمه  آمادگی متربیان برای دست یابی به حیات طیبه خواهد بود . انحصاری کردن حقیقت در آموزش و پرورش و بی توجهی به آزادی و حقوق شهروندان و سبک های  متفاوت زندگی به ایجاد مقاومت در میان دانش آموزان می انجامد و همین مقاومت موجب " انتقاد و روشنگری از دین " خواهد شد و همین زمینه سازی عرفی سازی و تقویت عرفی خواهی در جامعه می گردد و بر خلاف نظر نویسندگان  سند تحول به تقویت ایدئولوژ ی سکولار و فرایند سکولاریزاسیون می انجامد .

راهکار اساسی اصلاح رویکرد سند تحول در جهت به رسمیت شناختن زیست جهان و تنوع و تکثر آن برای  گفت و گو و جوشش است.

بزرگترین خطای نویسندگان سند تحول بی توجهی به شرایط امروز جامعه ایران ( زیست جهان ) است  و این بی توجهی سند تحول را از قضا سرکنگبینی می سازد که صفرا می افزاید .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نقدی بر سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و سکولاریسم

منتشرشده در یادداشت

گروه رسانه/

" جمعی از روزنامه نگاران و فعالان رسانه ای حوزه آموزش و پرورش " در بیانیه ای با دعوت از حاکمیت برای در پیش گرفتن اصول " حکمرانی خوب "  به صدور حکم اعدام برای امیرحسین مرادی ، محمدرجبی و سعید تمجیدی اعتراض و خواهان توقف این حکم شدند .

متن کامل این بیانیه که در اختیار " صدای معلم " قرار گرفته است به شرح زیر است .

گروه گزارش/

آمار سوادآموزی قبل از انقلاب اسلامی و پس از انقلاب و شاخص نابرابری و عدالت آموزشی

شاپور محمدزاده  رئیس سازمان نهضت سوادآموزی در مصاحبه با برنامه «رویداد» رادیو گفت‌وگو با اشاره به عملکرد سازمان نهضت سوادآموزی در کشور در راستای کاهش نرخ بی سوادی در نقاط شهری و روستایی گفت: «نهضت سوادآموزی یک سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در هفتم دی ماه ۱۳۵۸ فعالیت خود را آغاز کرد. از زمان پیروزی انقلاب اسلامی تا ۱۳۶۵، حدود ۱۱ میلیون نفر به نرخ باسوادان کشور افزوده شده و نرخ سواد در کشور از ۴۷,۵ به ۶۱.۸ درصد رسید.»

معاون وزیر آموزش و پرورش، خاطرنشان کرد: «بر اساس آخرین آمار سرشماری کشوری که در سال ۱۳۹۵ صورت گرفت رقم افراد باسواد در کشور بر اساس خود اظهاری افراد به ۸۷/۶ درصد رسیده بود و بر اساس آماری که خودمان در سال ۱۳۹۸ استخراج کردیم این رقم در فاصله سنی بالای ۶ سال به ۸۹ درصد رسیده است.»

آمار سوادآموزی قبل از انقلاب اسلامی و پس از انقلاب و شاخص نابرابری و عدالت آموزشی

وی با بیان اینکه اکنون در برخی استان‌ها مانند تهران، مازندران، اصفهان نرخ افراد باسواد بالای ۹۸ درصد است و ما باید بگردیم تا افراد بی‌سواد را پیدا کنیم تصریح کرد: «قبل از پیروزی انقلاب اسلامی مردان، ۳۸ درصد بیشتر از زنان سواد داشتند ولی این رقم اکنون در فاصله سنی ۱۰ تا ۴۹ سال به ۳ درصد کاهش پیدا کرده است و خوشبختانه در راستای عدالت بخشی بین زنان و مردان در حوزه سوادآموزی اقدامات قابل توجهی انجام شده است.»

وی با بیان اینکه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی میزان سواد در بین روستاییان ۳۰ درصد بود ولی این رقم تا سال ۹۵ به۵/ ۷۸ رسیده است، افزود: «فاصله سواد در مناطق شهری و روستایی نیز از ۳۵ درصد به ۱۲ درصد کاهش پیدا کرده است.»

معاون وزیر آموزش و پرورش با اعلام این که در استان‌های محروم که نرخ سواد آنها پایین تر از میانگین کشوری است، طرح «شتاب بخشی» را اجرا کرده ایم، گفت: «براساس این طرح علاوه بر اعتبارات سالانه، اعتبارات ویژه‌ای در نظر گرفته شده تا نرخ سواد در این مناطق افزایش پیدا کند. در استان‌های که نرخ میانگین سواد بالاتر از میانگین کشوری است، اقداماتی را در راستای تعمیق سواد انجام شده است.»

« صدای معلم » پیش تر در گفت و گویی که با « دکتر مقصود فراستخواه » داشت ( این جا ) ؛ از ایشان پرسید :

« منظورتان این است که رشد کمی آموزش وپرورش در بعد از انقلاب ، با رشد کیفی و توازن و عدالت همراه نبوده است ؟

فراستخواه چنین پاسخ داد :

آمار سوادآموزی قبل از انقلاب اسلامی و پس از انقلاب و شاخص نابرابری و عدالت آموزشی

« حتی در همین رشد کمّی آموزش هم ما اغراق می کنیم. بنده محاسبه ای ومقایسه هایی کرده ام . قبل از انقلاب در فاصله 1335 تا سال 1355 نرخ رشد با سوادی افراد بالای شش سال در سال 35 ،  1 / 15  درصد بود که در سال 45 به  14 / 29  درصد رسید و در سال 55،  5 / 47  درصد شد.

 متوسط رشد سالانه در این سالهای قبل انقلاب  7 / 10  درصد می شود. بعد آمدم و از سال 55 تا 95 را نیز هم محاسبه کردم که مجموعا  6 / 87  درصد رشد داشت و  سالانه  11 / 2 درصد رشد می شود. پس آهنگ قبل از انقلاب از خیز بیشتری برخوردار بود.

 آن رشد سالانه ای که در سال 35 تا 55 بود اگر با همان روند ادامه پیدا می کرد وبا همان نرخ در بعد انقلاب ادامه داشت ما خیلی زودتر از این بیشتر این مردم باسواد می شدند. پس حتی آنگاه که می گوییم در بهداشت و آموزش پیشرفت کمّی کرده ایم حتی این جا هم ممکن است اغراق بکنیم.

به نظر می رسد بسیاری از مسئولان و در این جا رئیس سازمان نهضت سوادآموزی یا آمار پیش  از انقلاب اسلامی را مطالعه نکرده اند و یا قصدشان ناچیزانگاری تاریخ پیشین و بزرگ نمایی اقدامات است که در هر دو حالت کاری مطابق " اخلاق " به شمار نمی رود .

" اغراق کردن " در ارائه آمار امری در جهت تنویر افکار عمومی بهع شمار نمی رود .

دکتر فراستخواه در همان گفت و گو چنین می گوید :

« آنچه خیلی روشن است بی عدالتی های ماست. قبلا گفتم نرخ نامنویسی ابتدایی در کل کشور 98 درصد است و رشد کمّی خوبی داشتیم ولی همین شاخص در  سیستان و بلوچستان ، کردستان، آذربایجان غربی   حدود 90% بود. مقدسی و همکارانش در گزارش سال 1397 خود در وزارت رفاه ارقامی از نابرابری‌های آموزشی را نشان داده اند.

آمار سوادآموزی قبل از انقلاب اسلامی و پس از انقلاب و شاخص نابرابری و عدالت آموزشی

شکافهای بین مناطق کشور و شهر و روستا بالاست. این بدان معناست که ما حتی برخلاف ایدئولوژی ادعایی خودمان که خواهان عدالت  و برابری است نا برابری هایی تحویل داده ایم واین از آثار فاصله ایدئولوژی با واقعیت است.  بدین ترتیب می بینیم  ایدئولوژی ما با این که سیطره دارد ولی موفق هم نیست واین خیلی عجیب است یعنی این همه هزینه در راه این ایدئولوژی می شود حتی در خود آن نیز موفق نیستیم. با این که ایدئولوژی بچه ها را کنترل کرده ولی ایدئولوژی عملا هم نتوانسته در زندگی شان نفوذ بکند. ایدئولوژی ناکارآمد است با این که سیطره دارد .

مرتب عرض می کنم ما هزینه تمرکز را می پردازیم از هرج و مرج نیز رنج می بریم. این یک تناقض  است. سه میلیون و دویست هزار کودک بازمانده از تحصیل داریم و 9 درصد کودکان سیستان و بلوچستان از تحصیل بازمانده اند. خیلی دهشتناک است. البته سازمانهای مردم نهاد و خیرین و فعالانی باارزش هستند که به سیستان و بلوچستان می روند و سعی می کنند با کمک فعالان خود آن تکۀ عزیز سرزمین مان اوضاع را بهبود ببخشند. ولی ما باید به این بی عدالتی ها حساس باشیم چون با حلوا حلوا کردن دهن این مردم نگونبخت شیرین نمی شود

 وقتی ما انقلاب کردیم هر ایرانی به طور متوسط حدود دو ونیم کلاس (6/2 کلاس) درس خوانده است که الآن ده کلاس شده است ولی شاخص نابرابری مان بسیار بالاست و  بیش از سی و هفت درصد است. این شاخص نابرابری آموزشی در دنیا یک شاخص مهمی است و در کشورهای همگن ما شانزده درصد است. در کشورهای پیشرفته و توسعه یافته هفت درصد است. این را بیفزایم که مصیبت بسی فراتر است چون شاخص سی و هفت درصد ، از سرشماری خانوار درآمده است اما اگر شهر و روستا مقایسه شود پنجاه و پنج درصد نابرابری هم هست به ویژه برای دختران در دبستان. »

پایان گزارش/


 آمار سوادآموزی قبل از انقلاب اسلامی و پس از انقلاب و شاخص نابرابری و عدالت آموزشی

منتشرشده در گفت و شنود

گروه تشکل ها/

هنوز به انتقاد انجمن اسلامی معلمان لرستان نسبت به عملکرد شورای مرکزی این تشکل پاسخی داده نشده است .

« انجمن اسلامی معلمان لرستان » در بیانیه ای دیگر تصریح کرده است : « وقتی یک انتقاد ساده بر عملکرد شورای مرکزی با این حجم‌ از ادبیات رکیک و الفاظ ناصواب پاسخ داده می شود ، چگونه شما به عنوان تشکلی اصلاح طلب از قدرت انتظار و مطالبه ی پاسخ گویی و گفت و گو را دارید ؟ »

متن کامل این بیانیه که در اختیار « صدای معلم » قرار گرفته است به شرح زیر است.

گروه رسانه/

درخواست ظریفه خزایی همسر نجات بهرامی از مسئولان قضایی

 « ظریفه خزایی، همسر نجات بهرامی در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا گفته است:

" همسرم به دلیل مشکل نوسان بالای فشار خون، نیاز به معالجه در خارج از زندان دارد.

 در روزهای اخیر شاهد اوج‌گیری کرونا هستیم و با توجه به بیماری زمینه‌ای همسرم، نگران ابتلای وی در زندان به کرونا هستیم.

همسر معاون سابق روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش اظهار امیدواری کرد که مسئولان قضایی با درخواست مرخصی همسرش موافقت کنند. "

« نجات بهرامی » معلم و معاون پیشین رسانه ای مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش دوشنبه 29 اردیبهشت به زندان اوین رفت .

وی از سوی دادگاه انقلاب به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس تعزیری محکوم شده است.

پایان پیام/


درخواست ظریفه خزایی همسر نجات بهرامی از مسئولان قضایی

آموزش و پرورش و ایدئولوژی و نقش میرزاحسن رشدیه در مدارس نوین ایران

 تاریخ ایران مدرن که خط شکل‌گیریِ کارخانه‌های فولاد تا هویت ملی و درصد نسبتیِ جمعیت شهرنشین به روستایی-ایلاتی را مورد بحث قرار می‌دهد، گوشه‌چشمِ ناگزیری نیز به آموزش و پرورش دارد؛ مثلاً اینکه؛ چطور «میرزا حسن تبریزی» کولیِ تحققِ ایده‌ی مدرسه شد، تا نقشی از مدارس نوینِ دنیا را بر چهره‌ی عبوس اکابر بکشد و نیز بتواند، شکل خواص‌خواهیِ دارالفنون و مشیریه را با طرحی نو براندازد.

رشدیه، که قشر روحانی را در تحقق ایده‌اش مقابل داشت، بارها مکان مدرسه را تغییر داد و به آوار ساختمان و لاشه‌ی آرزویش چشم دوخت. در همین کشاکشِ مدرن شدن ایران است که می‌بینیم، چطور هجوم قشری‌مسلک‌ها، وی را از شهری به شهری کشاندند، بلکه هم‌صدایی مقابلِ توبیخ‌های آن‌ها که فریاد می‌کشیدند: «آیا این مدارس جدیده خلاف شرع نیست؟» بیابد، تا سرانجامِ خون‌دل‌هایش به بچه‌های این سرزمین بگوید: «تاریخ امروز را باید تا آخر عمرتان در یادتان نگه دارید که در روز پنج‌شنبه پنجم ربیع‌الاول، اول برج میزان ۱۳۰۴ وارد به مدرسه شده‌اید». اما بی‌تردید، وی در آن خطابه‌خوانی و شب‌نامه‌نویسی‌ها که تأکید می‌کرد: «شما مثل یک آدم بی‌قیمت مانند مرغ و خروس با خاک بازی می‌کردید و از امروز شاگرد مدرسه شده، بعد از این با کاغذ و کتاب بازی خواهید کرد»، نمی‌دانست آن دست بزرگ، زیر میز این بازی‌های کوچک می‌زند و بازی خودش را ترتیب خواهد داد.

آموزش و پرورش و ایدئولوژی و نقش میرزاحسن رشدیه در مدارس نوین ایران

( مکتب خانه ای در دوران قاجار )

شاید، عطف تغییر در سیستم آموزشی را بتوان در برگی دید که محتوای عینیِ یک گفتمان رسمی را در سال۵۷ رقم زد؛ در واقع این ورق، دیگر می‌خواست از یک دکترین تندروی سیاسی بگوید و محافظه‌کاری را در صفحات پسِ پشت جا بگذارد؛ ایدئولوژی‌ای که در تکثر نیروهای غیرشخصی‌اش میان بازار و بوروکراسی تا رسانه و مدرسه، به تربیت نسلی مصرف‌کننده برای تولیدات‌اش عمیق می‌اندیشید.

جان پتروف پلامناتز در کتاب «ایدئولوژی»، از نوعی بهره‌برداری ایدئولوژیکی سخن گفته که به‌راحتی می‌توان ردّ آن را در محتوای آموزشی ایران پی گرفت؛ «ترغیب مردم به فداکاری‌های بزرگ در راه آرمان‌هایی که نزد رهبران به‌مراتب مهم‌تر و پرمعناتر است تا نزد خود آنان»(ص۱۷۹). «برنامه‌ی درسی ملی جمهوری اسلامی ایران» مصوب شورای عالی آموزش و پرورش که در آن قید شده، امید است: «اجرای این سند تحول‌آفرین گامی بلند در برنامه‌های درسی نظام آموزش و پرورش کشور باشد و با بازنگری و بازتولید محتوای آموزشی و کتاب‌های درسی، زمینه‌ی دست‌یابی دانش‌آموزان به‌مراتبی از حیات طیبه فراهم آید»، حوزه‌های تربیت و یادگیری را با «حکمت و معارف اسلامی» آغاز می‌کند و بعد از عناوینی چون «قرآن و عربی» در مرتبه‌ی آخر خود (ردیف۱۱) به «آداب و مهارت‌های زندگی و بنیان خانواده»(ص۱۹ و ۲۰) می‌رسد!

روزی که با شلیک تیری به پای رشدیه، وی را مجروح و مدرسه‌اش در لیلی‌آباد را بستند و او شعری به این مضمون خواند: «مرا دوست، بی‌دست‌وپا خواسته است/ پسندم همان را که او خواسته است»، حدود یک قرن روی تقویم گذشته است؛ اما هنوز هم سیستم آموزشی ایران به‌مثابه‌ی «پروکروستس» با معلم‌ها و دانش‌آموزان رفتار می‌کند. این اسطوره‌ی یونانی، رهگذران را به بهانه‌ی مهمان‌نوازی به خانه‌ی خود می‌بُرد و روی تختی می‌خواباند؛ اگر از طول تخت کوتاه‌تر بودند، آن‌قدر آن‌ها را می‌کشید یا بدن‌شان را روی سندان با چکش می‌کوبید تا هم‌طول تخت شوند و اگر بلندتر بودند، از پاهایشان می‌برید!

آموزش و پرورش و ایدئولوژی و نقش میرزاحسن رشدیه در مدارس نوین ایران

ماحصل چنین برنامه‌ریزی انتزاعی را امروز در جامعه می‌بینیم؛ از دست‌شدن تمامی مفاهیم بنیادین برای تعیُن یک جامعه‌ی مدنی، خروجی عمل پروکروستسی است؛ رویکرد «آن‌جهانی» در تدوین یک برنامه و خواباندن ملتی روی یک تخت تا درنهایت، توابعی در قالب مصرف‌کننده، تولیدی این سیستم باشد!

میرزاحسن، که روزی برای به‌حداقل رساندن تنش میان ایده‌ی مدرسه‌ی نوین و مکتب‌خانه‌ها -که بنیادی دینی داشتند- از به‌صدا درآوردن زنگ خودداری کرد تا از بهانه‌جویی تندروها که طنین آن را شبیه ناقوس کلیسا می‌شنیدند، خلاص شود؛ بی‌شک نمی‌دانست پوستی که آرام‌آرام از شمایل دارالتأدیبیِ آموزش انداخت، امروز بر تن برنامه‌ای‌ست که مفاهیمِ: فردیت، حقوق شهروندی، مسوولیت اجتماعی، مشارکت مدنی و شادی عمومی را با همان فلک‌های متعصب به چوب بسته و درنهایت، پاهایی تاول‌زده را روانه‌ی اجتماعی می‌کند که تک‌افتاده‌ها با اهداف جزیره‌ای ترتیب‌اش داده‌اند؛ بی‌شهرهایی که بتوان برایشان طرحی جامع داشت و جامعه‌ای که پاسخ‌خواه و پرسش‌گر، به روبه‌رو نگاه کند و مفهوم زمانی-مکانیِ آینده را در ذهن و میان دست‌هایش داشته باشد!

صور ما


آموزش و پرورش و ایدئولوژی و نقش میرزاحسن رشدیه در مدارس نوین ایران

منتشرشده در یادداشت

روند دموکراتیک برای انتخاب مدیران در آموزش و پرورش و مجلس یازدهم

در حالی که اکثر قریب به اتفاق جامعه از روند برگزاری انتخابات مجلس یازدهم و نتایج حاصله ناراضی اند ولی در بعضی حوزه ها علی رغم رد صلاحیت چهره‌های شاخص،  مردم با شور و نشاط در پای صندوق های اخذ رای حاضر شده و نماینده خود را انتخاب کردند. بعضی از این نمایندگان حرمت شعور مردم را نگه داشته و بدون تعصب نسبت به حامیان خود یا طیف مخالف به اصلاحاتی اقدام ورزیدند که شایسته تقدیر است.

متاسفانه یکی از معیارهای انتخاب روسا و معاونین ادارات طی چند دهه گذشته نه سواد و کارآمدی بلکه نظر نماینده شهرستان بوده است. نمایندگان هستند که به وزیر برای تعیین مدیر کل فشار وارد می‌کنند و پس از تعیین مدیر کل از وی انتخاب رئیس و معاون ادارات را طلب می‌کنند. این چرخه تا حدی پیش می رود که ممکن است برای تعیین یک معاون اداره در شهرستانی کوچک وزیر تا حد استیضاح و برکناری پیش برود.
روند دموکراتیک برای انتخاب مدیران در آموزش و پرورش و مجلس یازدهم  آنچه امروزه کاملاً مشخص است، هیچ کاره بودن مدیر کل در انتخاب اکثریت نسبی منصوبین خویش است.

اخیراً نیز دفتر وزارتی آموزش و پرورش می بایست تاییدیه خود را نسبت به مدیر معرفی شده تا سطح مناطق اعلام کند. این بدان معنی است که اگر مدیرکلی جسارت به خرج داده و بدون رضایت نماینده، مدیری را منصوب کند وزارتخانه بتواند از صدور ابلاغ رئیس مورد نظر جلوگیری کند.
در چنین شرایطی و بر خلاف قانون و عقل، هیچ راهی جز تعامل بین نمایندگان مجلس و آموزش و پرورش توصیه نمی شود. 

بعضی از نمایندگان در صحن علنی با فریاد وزیر را مورد خطاب قرار داده و مدیر کل را معلوم الحال می نامند و هیچ ابایی از حامیان مدیرکل ندارند. در مقابل نمایندگانی یافت می‌شوند که از دل اصولگرایان برخاسته و به شعارهای اصولگرایی پای بندند و در عین حال مدنیت و احترام به شعور عمومی را ارج می نهند. در این میان یکی از نمایندگان ابتکاری به خرج می‌دهد که می‌تواند برای تمام نمایندگان بالاخص اصلاح‌طلبان و اصولگرایان الگو و سرمشق باشد.
یکی از نمایندگان استان فارس برای معرفی و انتخاب رئیس اداره به انتخابی درون سازمانی روی می آورد. وی از فرهنگیان می‌خواهد که از میان کاندیداهای ریاست اداره یکی را انتخاب کنند. نهایتاً نفر اول تا سوم انتخاب و اسامی این سه نفر را به مدیرکل داده تا مدیر کل طی یک پروسه با کمک کمیته انتصابات رئیس اداره را انتخاب کند. هرچند در این مرحله نیز مدیرکل اختیار تام ندارد و رایزنی و سهم‌خواهی حرف اول را می‌زند و از طرفی به اعمال نفوذ نمایندگان مجلس رسمیت می بخشد ولی ادارات کل آموزش و پرورش می توانند در شایسته‌سالاری یک گام به پیش بروند.
 در اکثر انتصابات مدیرکل یا وزیر یا روسای ادارات برای برای منصوبین خود هیچ دلیل قانع کننده ای ندارند. منصوب یا دوست قدیمی بوده یا مجیزگویی وی در ایام رقابت یا هم حزبی و یا وامدار و یا سفارشی از نماینده مجلس بوده است. ولی در چنین شرایطی مدیر کل یا وزیر یا رئیس اداره با افتخار می‌تواند از منصوب خود دفاع کند.
 عملکرد این نماینده اصولگرا نشان می‌دهد که توجه به شعور عمومی به یک مطالبه عمومی تبدیل شده است ؛ شعاری که در گذشته توسط اصلاح‌طلبان داده می‌شد، امروز توسط اصولگرایان خردگرا اجرایی می شود .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

روند دموکراتیک برای انتخاب مدیران در آموزش و پرورش و مجلس یازدهم

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

پرسش صدای معلم از وزیر آموزش و پرورش در مورد برکناری مدیر کل آموزش و پرورش گیلان

پس از گذشت حدود دو هفته از انتشار گزارش « صدای معلم » در مورد وقایع دانشگاه فرهنگیان هنوز وزیر آموزش و پرورش پاسخی به آن نداده است . ( این جا )

در این گزارش آمده بود :

" مطابق تبصره 3 از ماده 10 اساسنامه دانشگاه فرهنگیان ؛ پذیرش استعفا یا عزل رئیس «دانشگاه» با پیشنهاد وزیر آموزش و پرورش ‏و تأیید وزیر علوم، تحقیقات و فناوری و حکم وزیر آموزش و پرورش انجام می پذیرد.‏

پرسش این است که چرا وزیر آموزش و پرورش حسین خنیفر را برکنار کرده است و پرسش مهم تر این که چگونه در مقام سابق ابقا شده است ؟

پرسش « صدای معلم » از وزیر آموزش و پرورش آن است ؛ آیا وقایعی که در دانشگاه فرهنگیان رخ داده است از مصادیق " مدیریت تعارض منافع " نیست ؟

اگر پاسخ مثبت باشد ؛ "  مسیر بدون بازگشت " را با کدام تدبیر ، شجاعت و صراحت مدیریت خواهد کرد ؟

آیا این سکوت و عقب نشینی ها بر میزان اعتماد عمومی در سیستم خواهد افزود ؟

چگونه می توان در این دانشگاه به دانشجو معلمان و معلمان آینده این جامعه ، درس " صداقت " و " جدیت " را آموخت ؟ "

پرسش صدای معلم از وزیر آموزش و پرورش در مورد برکناری مدیر کل آموزش و پرورش گیلان

امروز پرتال وزارت آموزش و پرورش خبر داد که وزیر آموزش‌ و پرورش طی حکمی، «محمد رحمتی خوبده» را به‌عنوان « مدیرکل آموزش‌ و پرورش استان گیلان» منصوب کرده است . ( این جا )

« سخنگوی کانون صنفی فرهنگیان گیلان » در یادداشتی که در کانال سازمان معلمان ایران منتشر کرده است به دفاع از عملکرد مدیر کل پیشین این استان پرداخته و نوشته است :

" نادر جهان آرای مدیر کل آموزش و پرورش گیلان به طور ناگهانی دیروز (یک شنبه 15 تیر) از مقام خود کنار گذاشته شد.در سرزمینی که قاعده بر حضور ناشایستگان در پست های مدیریتی است، باید از یک سو بر حضور کسی چون جهان آرای در چنین جایگاهی متعجب گشت و اینک در برکناریش تامل ورزید و دلایل آن را واکاوی نمود تا راز این عزل را نیک تر دریابید. حاجی میرزایی نباید به حرف هایی که در زمان گرفتن رای اعتماد از مجلس پیشین زده و از فرهنگیان خواسته بود تا انحرافات سیستم را به او تذکر دهند ؛ بی اعتنا باشد ؟

انتخاب مدیران در ایران عمدتا محصول عواملی غیر از شایسته سالاری است.این عوامل ترکیبی از ذهنیت ایدئولوژیک یا وفاداری چهار فصل به ایدئولوژی رسمی و مولدات و محصولاتش هرچند نامرغوب و نامطلوب است و دیگر لابی های نمایندگان مجلس با وزیر و مدیران سطح بالای کشور برای تکیه زدن این جایگاه توسط وفاداران آن هاست.

" ابن الوقتی و منفعت طلبی و موقعیت طلبی و زمان شناسی البته نه در راستای منافع ملی بلکه اتخاذ تاکتیک های مناسب در جهت هماهنگی با آنچه دستگاه ها و بلندگوهای حکومتی می گویند، از شاخصه های سیستماتیک برای انتخاب مدیران توسط نیروهای فوقانی قدرت است.حال آنکه انتخاب جهان آرای از آغاز محصول هیچ یک از این عوامل معمول و مرسوم نبود و از خلاف آمد عادت مدیری شایسته و با کیاست بر مصطبه ی ریاست تکیه زده بود. که با لابی هیچ نماینده و ساز و کارهای متعارف ناموزون بر سر کار نیامد اما بر اساس همان ساز و کارهای مرسوم،غیر اخلاقی و پیشامدرن از سمت خود کنار گذاشته شد.
اما جهان آرای چه کرد که در گام نخست نمایندگان مجلس یازدهم استان گیلان لازم دیدند همه ی وظایف تقنین و ذاتی نمایندگی را فرو گذارند و با لابی با وزیر و دیگر نهادهای آشکار و نهان همه ی هم خود را برای برکناری او معطوف سازند.

« عزیز قاسم زاده » در این یادداشت تصریح می کند :

« جهان آرای اهل برخورد با جامعه ی معلمان به علت افکار و عقاید صنفی نبود و از همین رو اجازه دخالت به ارگان ها و نهادهای بیرون را برای پرونده سازی علیه فعالان نمی داد و در حد وسع و توان خود صادقانه حامی کنشگران صنفی بود و اجازه نمی داد هیئت های تخلفات اداری آموزش و پرورش به تضییع حقوق صنفی معلمان بکوشند و به خاطر تحصن و اعتراض و تجمع کسی دچار محرومیت از سوی آموزش و پرورش شود‌.

پرسش صدای معلم از وزیر آموزش و پرورش در مورد برکناری مدیر کل آموزش و پرورش گیلان

جهان آرا اهل تعامل با دستگاه های دولتی و ارگان های رسمی بود اما برای خودش خط قرمز داشت.او برای عزل یا تعویض مدیران از هیچ کسی مشورت نمی گرفت گرچه برای انتصاب مدیران به ساز و کارهای مرسوم و معمول تن می داد اما هرگز استقلال خود را از دست نداد.
جهان آرای اهل تسامح منفعت طلبانه با نمایندگان مجلس که رکن مهم انتخاب مدیرکل ها در سطوح مختلف ادارات استانی هستند، نبود و صد البته چنانچه پیش تر گفته شد او اهل معامله با نهادهای پشت پرده در جهت تمکین و تسلیم خواسته های آنها شدن، نبود.... "

رئیس سازمان نهضت سوادآموزی در آیین تکریم و معارفه مدیرکل آموزش‌ و پرورش استان گیلان گفته است : ( این جا )

پرسش صدای معلم از وزیر آموزش و پرورش در مورد برکناری مدیر کل آموزش و پرورش گیلان

" برنامه‌های آموزش‌ و پرورش استان گیلان در راستای سیاست‌های ابلاغی مقام معظم رهبری، نقشه سند تحول بنیادین و همچنین برنامه‌های وزیر آموزش‌ و پرورش در زمان اخذ رأی اعتماد زمینه ‌ساز تحول شگرف در نظام فرهنگی و آموزشی است. "

اگر چنین است ؛ پرسش « صدای معلم » از وزیر آموزش و پرورش آن است که دلیل برکناری مدیر کل پیشین استان گیلان چه بوده است ؟

حاجی میرزایی نباید به حرف هایی که در زمان گرفتن رای اعتماد از مجلس پیشین زده و از فرهنگیان خواسته بود تا انحرافات سیستم را به او تذکر دهند ؛ بی اعتنا باشد ؟

وزیر آموزش و پرورش در آخرین نشست رسانه ای و در پاسخ به پرسش های صدای معلم به صراحت از پاسخ گو بودن وزارتخانه اش در مورد انتقادات رسانه ها و منتقدان دفاع کرد .

پایان گزارش/


پرسش صدای معلم از وزیر آموزش و پرورش در مورد برکناری مدیر کل آموزش و پرورش گیلان

منتشرشده در گفت و شنود

گروه اخبار/

معاون جدید حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش

« قاسم احمدی لاشکی » عضو پیشین کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش شد .

پرتال وزارت آموزش و پرورش امروز شنبه 14 تیر نوشت :

" محسن حاجی میرزایی در آیین معارفه معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش با اشاره به سوابق احمدی لاشکی اظهار کرد: امیدواریم بتوانیم با حضور آقای لاشکی یک بنای هم افزار بین وزارت آموزش و پرورش و مجلس شورای اسلامی ایجاد کنیم که به ارتقای نظام تعلیم وتربیت منجر شود.

 یکی از مهم‌ترین محورهای فعالیت وزارت آموزش و پرورش فعالیت و تعامل هم‌افزا با مجلس شورای اسلامی است لذا تمامی فعالیت‌های وزارت آموزش و پرورش از طریق معاونت حقوقی و امور مجلس صورت می‌گیرد و در این راستا از دغدغه‌ها و پرسش‌های نمایندگان مجلس شورای اسلامی استفاده خواهیم کرد.

وزیر آموزش و پرورش بهره‌مندی از ظرفیت مجلس شورای اسلامی را برای ارتقای نظام تعلیم و تربیت یکی از برنامه‌های مهم دانست و گفت: همه اعضای شورای معاونان و مدیران کل موظف هستند تا از ظرفیت مجلس برای بهبود نظام و تعلیم و تربیت استفاده کنند . "

پیش از این اوحدی این سمت را عهده دار بود .

« صدای معلم » در نشست های رسانه ای پیشین خواهان برگزاری جلسه با خبرنگاران از سوی برخی واحدها و دوایر ستادی و پاسخ گویی آنان در برابر عملکردشان شده است .

این رسانه از معاون جدید حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش دعوت می کند تا با برگزاری نشست رسانه ای به روند شفاف سازی و بهره وری در این وزارتخانه کمک کند .


معاون جدید حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش

گروه تشکل ها/

« انجمن اسلامی معلمان استان لرستان » در بیانیه ای عملکرد شورای مرکزی این تشکل را مورد انتقاد قرار داده و خواهان پاسخ گویی این نهاد فرهنگی شده است .

متن کامل این بیانیه که در اختیار « صدای معلم » قرار گرفته است به شرح زیر است .

نظرسنجی

آیا در مدرسه شما ماهی یک بار جلسه شورای معلمان تشکیل می شود ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور