صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش
چهارشنبه, 09 دی 1399 13:33

رسانه و حزب ؛ دو رکن دموکراسی

حزب و رسانه و شکل گیری دموکراسی

"رسانه" در کنار سه اصل "قانون اساسی"، "مجلس" و "احزاب"، رکن چهارم دموکراسی به شمار می رود. مطبوعات، روزنامه ها و خبرگزاری ها به عنوان یکی از ارکان رشد فرهنگی جامعه و ابزاری برای ارتقای سطح آگاهی مردم شناخته می شوند. رسانه‌ها نماینده افکار عمومی تلقی می شوند و خود را بلندگوی مردم و بازتاب دهنده صدای افکار عمومی می دانند.

در ایران رسانه ها هم حکایت خاص و منحصربه فرد خود را دارند. در ایران رسانه های تصویری اعم از تلویزیون و رادیو کاملا دولتی است و عملا هیچ وابستگی مالی به مردم و مخاطبان ندارد و برایش تفاوتی نمی کند که مخاطبان برنامه هایش چه میزان هستند و رضایتی از برنامه هایش دارند و یا اصلا مخاطبی دارد یا نه. این رسانه در جهان بی نیاز خود گاهی ادعای خدایی می کند و مدام در حال تعیین مدار حق و ناحق است و خود را در صراط مستقیم کامل و منتقدان و مخالفان خود را اجنبی و نماینده شیطان معرفی می کند.

روزنامه ها و خبرگزاری های کشور ما هم حکایت خاص خود را دارند و بیشتر از آنکه نماینده منافع طبقه یا گروهی از مردم باشند، نماینده یکی از چهره های سیاسی هستند که عده ای را به عنوان خبرنگار و روزنامه نگار استخدام کرده و به عنوان سکوی تبلیغ منافع سیاسی و شخصی و گروهی آنها عمل می کنند. در ایران اکثر روزنامه ها و خبرگزاری ها بیشتر از آنکه به نام طبقه یا قشری از جامعه شناخته شوند به نام یک فرد یا نهاد سیاسی شناخته می شوند.
به عنوان مثال شنیدن نام "سایت الف"، "تابناک"، "وطن امروز" "مشرق نیوز"، "آفتاب" "مردمسالاری"، "سازندگی"، "خبرگزاری فارس" و.. بیشتر از آنکه طبقه ای از جامعه یا قشری از مردم را به خاطر بیاورد، یک چهره یا نهاد سیاسی را به خاطر می آورد.

حزب و رسانه و شکل گیری دموکراسی

-در توسعه یافته ترین نظامهای سیاسی هم بنگریم نهایت چند حزب وجود دارد که هر کدام با تاریخ و اساسنامه و مرامنامه مشخص مشغول به فعالیت هستند و گاهی به تنهایی و گاهی هم به صورت ائتلافی موفق به دست گرفتن قدرت و تشکیل دولت می شوند. در ایران اما حزب هم به مانند ورزش و بانکداری و بورس و فرهنگ و اقتصادمان حکایت عجیب و خاص خود را دارد. مطبوعات، روزنامه ها و خبرگزاری ها به عنوان یکی از ارکان رشد فرهنگی جامعه و ابزاری برای ارتقای سطح آگاهی مردم شناخته می شوند.
اگر به صورت اتفاقی به لیست احزاب قانونی کشور نگاهی بیندازیم متوجه می شویم که دهها حزب که نام بسیاری از آنها را یک بار هم به گوشمان نخورده است، در عرصه سیاسی کشور حضور داشته و مشغول فعالیت هستند. بسیاری از این احزاب، احزاب خانوادگی بوده و دایره نفوذ آن از حدود خانواده و اقوام فراتر نمی رود. برخی از این احزاب هم احزاب محفلی بوده و بیشتر از آن که به حزب سیاسی شباهت داشته باشد محفلی دوستانه برای گپ و گفت و راست و ریس کردن امور شخصی و خانوادگی و برخی فعالیت های اقتصادی اعضاست.

این احزاب که تقریبا تمام طول سال را در خواب زمستانی به سر می برند با نزدیک شدن به انتخابات ها کرکره های خود را بالا می کشند و به امید اینکه از بازار تازه گشوده انتخابات چیزی دشت نمایند، شروع به مصاحبه و معرفی کاندیدا و گمانه زنی های مختلف کرده و در نهایت درخواست های فراوان مردم[!!] را دلیل خود برای حضور در عرصه خدمت و انتخابات معرفی می نمایند. سران این احزاب که در واقع همان اعضای حزب و تنها حامیان حزب هم به شمار می روند، سعی می کنند با برگزاری نشست ها و همایش های مختلف دست به ائتلاف های خود ساخته بزنند و در نهایت (با نامهای عجیب مانند جمنا و شپنا و..) هم کاندید نهایی خود را معرفی کنند و هم در مجلس و دولت آتی جای نشستنی برای خود دست و پا نمایند. این احزاب که اغلب نه مرامنامه و اساس نامه و اصول و قواعد مشخصی دارند و نه ناخواسته طبقه، صنف یا گروهی از جامعه را رهبری و مدیریت می‌کنند، بیش از آنکه نماینده بخشی از مردم باشند، حول منافع شخصی صاحبان خود شکل می گیرند و کاریکاتوری از حزب و تحزب را به نمایش می گذارند.
کانال خرمگس


حزب و رسانه و شکل گیری دموکراسی

منتشرشده در یادداشت

گروه تشکل ها /

انتقاد از از وضعیت مدیریت آموزش و پرورش در نواحی یک و دو شهرری توسط سازمان معلمان شهر ری

 

اعضای سازمان معلمان ری و جمعی از فرهنگیان و مسئولان در جلسه ای با حضور دکتر توکلی فرماندار شهرستان ری به بررسی و تشریح مسائل و معضلات فرهنگیان پرداختند.

« سمانه حسینیان » مسوول تشکیلات سازمان معلمان دفتر شهرستان ری گزارش داد :

این جلسه با حضور حسین توکلی معاون استاندار و فرماندار ویژه شهرستان ری و معاون سیاسی  امنیتی و کارشناس مسوولان و کارشناسان فرمانداری و دبیرکل و مسوول تشکیلات سازمان و محمدرضاشهریاری مسوول سازمان معلمان شهرری و چند تن از اعضای شورای دفتر ری در محل دفتر فرماندار،با رعایت پروتکل های بهداشتی برگزارشد.  

 در ابتدای جلسه خانم نقی ئی دبیرکل سازمان، تاریخچه کاملی از سازمان و اهداف و مرامنامه  سازمان را تبیین کرد و توفیق سازمان در قرار گرفتن  میان۱۵ حزب قانونی و مجاز کشور را مورد اشاره قرار داد و به سوالات متعدد فرماندار ویژه شهرستان ری در ارتباط با چرایی و ضرورت تاسیس سازمان  و تفاوت رویکرد سازمان بادیگر گروه های مشابه پاسخ کاملی داد. 

در ادامه  عباس مرادی مسوول تشکیلات سازمان معلمان ایران، در ارتباط با شعب و دفاتر و فرآیند توسعه سازمان معلمان در کل کشور، توضیحات کارشناسی ارزشمندی ارائه و چشم انداز تشکیلاتی سازمان را ترسیم کرد.

 در ادامه محمدرضا شهریاری مسوول دفتر شهرری در ارتباط با وضعیت آموزش و پرورش نواحی  شهرستان ری نیز اظهار داشت: عدم تحقق انتظار فرهنگیان ری از وضعیت مدیریت آموزش و پرورش در نواحی یک و دو شهرری در ادوار یک دهه گذشته، فقدان امکان گفت و گو میان مدیران آموزش و پرورش و سازمان معلمان ری و عدم اقبال به شنیدن نقد و گفت و گو به دلیل فقدان شفافیت، وضعیت تاسف بار و فرمایشی شکل گیری انجمن های اولیاء و مربیان، عدم کارایی کانون های فرهنگی تربیتی و مبدل شدن به حیاط خلوت و ایفای نقش صرفا، به عنوان مکان برگزاری جلسات به جای ایفای نقش مولد در حوزه فرهنگ و هنر و فعالیت های تربیتی محتوایی، ضعف های حوزه معاونت پرورشی در آموزش و پرورش نواحی یک و  دو  شهرری به دلیل عدم حضور نیروهای آشنا به حوزه فرهنگ و هنر و ظرفیت های اجتماعی فرهنگی شهرری، عدم استقلال  مدیران در تصمیم گیری ها و ضعف های فاحش مدیریتی ایشان در نواحی یک و دو شهرری، اعمال فشارمافیایی تشکل های سنتی انحصارطلب و برخی نمایندگان مجلس در انتصاب مدیران که مانع از انتصاب مدیران شایسته و کارآمد در شهرری در طول سالیان گذشته شده است، وضعیت خودمختار و افسارگسیخته برخی مدارس هیات امنایی خاص شهرری در اخذ سلیقه ای شهرری و تحمیل و تدریس برخی مواد درسی  فراتر از ظرفیت کتاب های درسی به دلیل ایجاد فضای کاذب رقابتی جهت ثبت نام در آن مدارس و اخذ امتیازات از اولیاء جهت ثبت نام در این گونه مدارس باصطلاح خاص شده که حتی به سیستم  بازرسی و پاسخگویی به شکایات و سایر سیستم های نظارتی آموزش و پرورش هم پاسخگو نیستند، چشم پوشی عامدانه بر توانمندی نخبگان و نیروهای صاحب فکر و اندیشه و ترجیح نیروهای خنثی، مطیع و منقاد و فرمانبردار و مدح کننده مدیران در انتصابات، شب نامه پراکنی و تخریب منتقدین از طریق هرزنامه و عقب نشینی مدیران از حمایت نیروهای شایسته به همین دلایل واهی، ضرورت برگزاری جلسه ایجاد شفافیت و نقد و بررسی وضعیت آموزش و پرورش نواحی شهرستان ری با محوریت فرمانداری و حضور مدیران نواحی مربوطه و نمایندگان سازمان معلمان ری،  ضرورت بازنگری در معتمدین هیات اجرایی انتخابات و ورود نیروهای جوان تر و آمادگی حضور نمایندگان سازمان معلمان ری  جهت معرفی نماینده در ترکیب معتمدین هیات اجرایی انتخابات در شهرری، از جمله دغدغه های اصلی سازمان معلمان شهرری است که انتظار می رود که مورد توجه جدی دستگاه های متولی رد این زمینه قرار بگیرد و این مشکلات و معضلات شنیده شود و جهت کاهش آسیب و بهبود وضعیت اقدام شود و این حق تشکل ها جهت آگاه نمودن و مطالبه گری و استیفای حقوق شهروندی باید به رسمیت شناخته شود و منتقدین مورد هجمه ی شب نامه ها و هرزنامه ها و آماج تهمت های ناروای مسوولانی که منافعشان به واسطه ی نقد شدن به مخاطه می افتد قرار نگیرند.

در پایان نشست مجوز فعالیت شهرستانی دفتر شهرستان ری سازمان معلمان از سوی فرماندار ویژه شهرستان ری به محمدرضاشهریاری اهدا شد و موارد ذیل که پیشنهادات دفتر شهرری سازمان معلمان بود، با دستور فرماندار مصوب شد.:

1) برگزاری جلسه آسیب شناسی وضعیت آموزش و پرورش  شهرستان ری با حضور مدیران نواحی چهارگانه شهرستان ری و نمایندگان سازمان معلمان  دفتر ری در فرمانداری

2) مساعدت و کمک سازمان معلمان دفتر ری به فعال شدن و راه اندازی خانه ی تشکل های شهرستان ری.

3) بازنگری در ترکیب معتمدین هیات اجرایی انتخابات در ری و نیل به جوانگرایی از دیگر موارد این جلسه بود.

پایان پیام/


انتقاد از از وضعیت مدیریت آموزش و پرورش در نواحی یک و دو شهرری توسط سازمان معلمان شهر ری

گروه گزارش/

انتقاد صدای معلم از تعطیلی نشست های رسانه ای حضوری وزارت آموزش و پرورش و عملکرد مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی

یک روز در وزارت آموزش و پرورش سه نشست رسانه ای پشت سرهم به صورت " حضوری " برگزار می کنند اما بعدا این نشست ها بدون دلیل و به بهانه " کرونا " تعطیل می شود و فرد و یا نهادی هم در این موارد پاسخ گو نیست .

« صدای معلم » در گزارش های پیشین خود انتقاداتی بر ماهیت و عملکرد " ستاد ملی مقابله با کرونا " وارد کرده است . پرسش این است که آیا مسئولان ستادی و اداری این وزارتخانه از مواجهه حضوری و چالشی با خبرنگاران و رسانه های مستقل و منتقد ترس دارند و با برگزاری نشست های مجازی که کیفیت و کارایی ندارند ؛ هدف شان فقط رفع تکلیف و ماستمالی کردن امور است ؟

استدلال این رسانه آن است با توجه به اصول مندرج در قانون اساسی ، این ستاد مدت هاست که وارد حوزه " تقنین " شده و در ریل قانون گذاری قرار گرفته است و این امری خلاف قانون اساسی است ؛ موضوعی که در مورد همه " نهادهای موازی " در کشور صادق است و متاسفانه به امری عادی تبدیل شده و حساسیت و انتقاد کم تر کسی را بر می انگیزد .

ضمن آن که این نهادهای موازی خود موجب اتلاف منابع و سرمایه شده و مانع تحرک ، خلاقیت و پویایی سیستم شده و پاسخ گویی و مسئولیت پذیری را در آن بی معنا می کنند و موجب سردرگمی و سلب اعتماد عمومی و از بین رفتن سرمایه های اجتماعی می شوند .

با این حال کم تر مقام و مسئولی است که حتی به مصوبات ستاد ملی مقابله با کرونا عمل کند و یا آن که مطابق سلیقه و میل خود آن را اجرا نکند .

پیش تر بیان شد :

انتقاد صدای معلم از تعطیلی نشست های رسانه ای حضوری وزارت آموزش و پرورش و عملکرد مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی

« طبق مصوبه چهل و چهارمین جلسه ستاد ملی مدیریت کرونا در ۲۴ آبان ۹۹، برگزاری جلسات در شهرهای قرمز تا سقف ۱۵ نفر با رعایت بقیه پروتکل های مربوطه مجاز است » . این در حالی است که شهری مانند تهران از قول مسئولان و مقامات مدت هاست از وضعیت قرمز خارج شده است .

در حال حاضر ، نشست های ستادی و اداری در وزارت آموزش و پرورش به صورت " حضوری " در حال اجراست و آخرین آن مربوط به نشست شورای سیاست گذاری ستاد همکاری‌های آموزش ‌ و پرورش و حوزه‌های علمیه به تاریخ  هفتم دی ماه است . ( این جا )

انتقاد صدای معلم از تعطیلی نشست های رسانه ای حضوری وزارت آموزش و پرورش و عملکرد مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی

پرسش « صدای معلم » آن است که چرا وزارت آموزش و پرورش نشست های رسانه ای با رسانه ها و خبرنگاران را غیرحضوری اعلام کرده و قاعده و نظم مشخصی بر آن حاکم نیست ؟

این در حالی است که در آخرین نشست حضوری به تاریخ نوزدهم آذر رسانه ها و خبرنگاران از نشست های حضوری استقبال خوبی به عمل آوردند . آیا این رویه ها ، " انحراف " در سیستم نیست و نقش وزیر آموزش و پرورش در این میان چیست ؟

پرسش این است که آیا مسئولان ستادی و اداری این وزارتخانه از مواجهه حضوری و چالشی با خبرنگاران و رسانه های مستقل و منتقد ترس دارند و با برگزاری نشست های مجازی که کیفیت و کارایی ندارند ؛ هدف شان فقط رفع تکلیف و ماستمالی کردن امور است ؟

وزارتخانه ای که توان و شهامت برگزاری یک نشست رسانه ای با چند خبرنگار را ندارد چگونه واحدهای آموزشی مانند دبستان ها و هنرستان ها را به بازگشایی مدارس و برگزاری آزمون های حضوری فرا می خواند ؟

انتقاد صدای معلم از تعطیلی نشست های رسانه ای حضوری وزارت آموزش و پرورش و عملکرد مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی

چرا مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش که قاعدتا و منطقا باید پاسخ گوترین و مسئولیت پذیرترین نهاد در این وزارتخانه باشد  در مورد عملکرد و رویکرد خود پاسخ گو نبوده و دچار استبداد و تک روی در حوزه برخورد با رسانه ها گردیده است  ؟

واحدی که باید در ستاد وزارت آموزش و پرورش نبض حیات سازمان بوده و شکاف " اداره " و " مدرسه " را آسیب شناسی و ترمیم کند ؛ خود تبدیل به سانسورچی سخنان وزیر آموزش و پرورش شده است ؟! ( این جا )

آیا این رویه ها ، " انحراف " در سیستم نیست و نقش وزیر آموزش و پرورش در این میان چیست ؟

پایان گزارش/


انتقاد صدای معلم از تعطیلی نشست های رسانه ای حضوری وزارت آموزش و پرورش و عملکرد مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی

منتشرشده در گفت و شنود

آسیب شناسی رفتار ایرانی ها و سیاست همراه با عصبانیت

۱- چون متّحدِ قابلِ اتکایی در جهان نداشته‌ایم؛

۲- چون بیوگرافی (بسیار) کم خوانده‌ایم؛

۳- چون خریدار دارد؛

۴- چون نیازِ عمیقی به مطرح شدن داریم؛

۵- چون بیشتر از سکوت و آرامش، از هیجان لذت می‌بریم؛

۶- چون رسانه‌ها سوژه پیدا می‌کنند؛

۷- چون تفاوت‌های بین کشورها را کمّی نمی‌بینیم؛

۸- چون تفاهم را عموماً عیب می‌دانیم؛

۹- چون Compromise را به سازش ترجمه کرده‌ایم؛

۱۰- چون در ناخودآگاه خود، سکوت و شمرده گویی را ضعف می‌دانیم؛

۱۱- چون خیلی حوصله نداریم استدلال بچینیم؛

۱۲- چون به فردی که آرام و گزیده‌گو باشد می‌گوییم مشکل دارد؛

۱۳- چون به جای دوست و شریک، سراغ مرید می‌گردیم؛

۱۴- چون عمدۀ رسانه‌ها، بیشتر با مطالبِ هیجانی شهرت پیدا می‌کنند؛

۱۵- چون منظومۀ رفتاری ما بیشتر واکنشی است؛

آسیب شناسی رفتار ایرانی ها و سیاست همراه با عصبانیت

۱۶- چون تعریفِ ما از حاکمیتِ سیاسی عمدتاً غیراقتصادی است؛

۱۷- چون در ناخودآگاهِ ما، حماسه از Fact به مراتب جذاب‌تر است؛

۱۸- چون بیان استدلالی ضعفها را، شکست تلقی می‌کنیم؛

۱۹- چون قرائت خود را از مسائل، تنها قرائت می‌دانیم؛

۲۰- چون فردی که در صحبت کردن فریاد بِکشد را حق می‌دانیم؛

۲۱- چون برای سی سالِ آینده برنامه نداریم؛

۲۲- چون تعریفِ ما از حاکمیتِ ملی، به انزوا نزدیک‌تر است؛

۲۳- چون وقتی فردی عصبانی می‌شود احساس می‌کنیم به او ظلم شده است؛

۲۴- چون Share کردن را نیاموخته‌ایم؛

۲۵- چون به اثبات دائمی خود نیاز داریم؛

۲۶- چون در سیاست به دنبال صداقت هستیم و پیدا نمی‌کنیم؛

۲۷- چون مبنای قدرت را تولیدِ ناخالصِ ملی نمی‌دانیم؛

۲۸- چون عموماً تاریخِ چهار قرنۀ سرمایه‌داری را نخوانده‌ایم؛

۲۹- چون خود انتقادی در ناخودآگاه ما، مخزن مهمی ندارد؛

۳۰- چون برای حّلِ مسائل از طریقِ مناظره، آشنایی دقیقی نداریم.

سایت شخصی


آسیب شناسی رفتار ایرانی ها و سیاست همراه با عصبانیت

منتشرشده در آموزش نوین

گروه اخبار/

مخالفت ستاد ملی مقابله با بیماری کرونا با بازگشایی مدارس

علیرضا رئیسی  سخنگوی ستاد کرونا درباره آخرین مصوبات ستاد ملی مقابله با کرونا گفته است :

« موضوع دیگر پیشنهاد بازگشایی مدارس در پایه‌‌های اول و دوم ابتدایی بود که با آن موافقت نشد و همچنان غیرحضوری برگزار خواهند شد. امیدواریم در سال آینده و بعد از واکسیناسیون و قطع زنجیره انتقال بیماری برای بازگشایی مدارس شرایط فراهم شود و به سمت بازگشایی مدارس برویم. »

اخیرا وزیر آموزش و پرورش از  ارجاع بررسی بازگشایی مدارس به کمیته اجتماعی خبر داده بود . ( این جا )

« محسن حاجی میرزایی » با اشاره به اینکه دوری دانش آموزان از مدرسه خطر بزرگی است گفته است : « به ستاد ملی کرونا پیشنهاد دادیم که به ما اجازه دهند در مناطقی که مشکلی ندارد با رعایت شیوه‌نامه‌های بهداشتی بازگشایی را انجام دهیم و این موضوع را ستاد ملی کرونا برای بررسی به کمیته اجتماعی داده است تا ظرف دو هفته بررسی شود.

 بر اساس پیگیری‌های انجام شده گزارش ستاد ملی کرونا در حال بررسی است که اگر نتیجه بررسی تایید بازگشایی باشد و ستاد ملی کرونا تایید کرد، این کار انجام می‌شود . »

مخالفت ستاد ملی مقابله با بیماری کرونا با بازگشایی مدارس

« صدای معلم » در آخرین گزارش خود پیشنهاد کرده بود که با این اوضاع بهتر است اداره آموزش و پرورش به همان « ستاد ملی مبارزه با کرونا » واگذار شود .

این رسانه نوشت : ( این جا )

« اگر قرار است همه آدرس ها به ستاد ملی مبارزه با کرونا ختم شود ؛ آیا بهتر نیست اداره آموزش و پرورش را به دست همان ستاد بسپارد تا خودشان هم پاسخ گوی این اعتراضات و سایر عوارض و پیامدهای مخرب ناشی از تعطیلی مدارس باشند ؟ »

سخنان سخنگوی ستاد ملی مقابله با کرونا در حالی بیان می شوند که در حال حاضر تقریبا همه اصناف و مشاغل به جز " مدارس و دانشگاه ها " در اکثریت مناطق کشور باز بوده و به فعالیت خود ادامه می دهند .

پایان پیام/


مخالفت ستاد ملی مقابله با بیماری کرونا با بازگشایی مدارس

 آیا صندوق ذخیره فرهنگیان بنگاه و هلدینگی برای فرهنگیان و معلمان است

اقتصاد سیاسی شاخه‌ای است از علوم اجتماعی که قوانین مربوط به تولید و توزیع درآمد و ثروت و اثرات آن را در مراحل مختلف رشد و توسعه جامعهٔ بشری مورد بررسی قرار می‌دهد. اغلب مباحثی که امروزه در علم اقتصاد مورد بررسی می گیرند دارای تبعات اجتماعی و سیاسی هستند.
در جامعه سیاست زده ما تقریبا همه‌ی پدیده های اجتماعی و اقتصادی به نوعی به سیاست گره می‌خورند .
شاید از عمده ترین علت‌های ارتباط پیدا کردن موضوعات اقتصادی با پدیده های سیاسی عبارت باشند از  عدم شفافیت بنگاه های اقتصادی، ناکارآمدی نهادهای اقتصادی برای ذینفعان، سوءاستفاده برخی مدیران اقتصادی و ایجاد رانت برای حلقه های محفلی .
 آیا صندوق ذخیره فرهنگیان بنگاه و هلدینگی برای فرهنگیان و معلمان است در مورد صندوق ذخیره فرهنگیان هدف اولیه از تأسیس آن، ایجاد یک بنگاه اقتصادی برای فرهنگیان بود که با واریز حق عضویت در این صندوق و همچنین کمک های دولت به بنگاه مذکور، فعالیت‌های اقتصادی و سرمایه‌گذاری هایی صورت پذیرد تا از منافع آن فعالیت ها، اندکی به بهبود زندگی همواره با دشواری فرهنگیان کمک شود.
در سالیان متمادی با وجود واریز این حق عضویت ها از طرف فرهنگیان، متاسفانه معلمان بهره ای از این فعالیت های اقتصادی صندوق ذخیره نبرده اند. حتی دریغ از دریافت یک وام قرض‌الحسنه یا کم بهره، البته گهگاه وام هایی در قالب خرید خودرو و یا تحت عناوینی دیگر به برخی از مدیران ارشد آموزش و پرورش داده شده است. ولی اکثریت قریب به اتفاق معلمان چیزی نصیب شان نشده است .
در مقطع کنونی عموم فرهنگیان با این پرسش مهم از خود مواجه هستند که واقعا سهم ما در این سالیان دراز، از واریز حق عضویت به صندوق ذخیره فرهنگیان چه بوده است ؟
فرهنگیان هر چه کاوش و کنکاش می کنند می بینند حق عضویت هایشان گرچه عاملی برای تأسیس شرکت‌های اقتصادی صندوق ذخیره بوده، ولی جز این که باعث اشتغال و کسب حقوق های هنگفت برای عده ای تحت عناوینی مانند هیأت امناء و هیأت مدیره و مدیرعامل شده ثمره دیگری برایشان نداشته است.
صندوق ذخیره فرهنگیان، هلدینگ اقتصادی بزرگی است با صاحبان بی شمار و به نام معلمان، ولی در اصل صاحبان واقعی این صندوق، هیات مدیره ها و مدیران عامل شرکت‌های زیرمجموعه آن هستند که از واریزی های مداوم و مستمر حق عضویت های معلمان، هم کسب تجربه مدیریتی اقتصادی می کنند و هم حقوق های آن چنانی دریافت می کنند.
در طول زمان بحث مالکیت و نحوه حق و حقوق اعضای سپرده گذار این صندوق واقعا پیچیده تر شده و می شود .
آیا بازنشسته ای که ۲۵ سال حق عضویت پرداخت کرده و بعد از بازنشستگی مبلغ نه چندان قابل توجهی تحت عنوان سود سپرده سالیان متمادی  دریافت می کند، دیگر حق و حقوقی در صندوق ندارد؟
آیا این بنگاه بزرگ اقتصادی که به مرور با سرمایه معلمان سالیان گذشته و بازنشستگان امروز شکل گرفته و قوام یافته، دیگر آن بازنشسته محترم هیچ نسبت و ارتباطی با آن ندارد؟
این موضوع با روح سرمایه گذاری در یک بنگاه و فعالیت اقتصادی تضاد دارد، اگر از ابتدا سپرده این افراد به صورت سهام محاسبه می شد، ماندن یا رفتن از صندوق کاملآ در اختیار خود فرد بازنشسته بود. یعنی یا با فروش سهام از صندوق خارج می شد یا با نگهداشت آن سهام در صندوق می ماند.
با ورود اعضاء به صندوق ذخیره فرهنگیان و پرداخت حق عضویت و نهایتاً دریافت مبلغ اندکی بعد از بازنشستگی و خروج از آن، عملاً اعضای صندوق به نوعی مالکان بی اختیار و موقت این صندوق محسوب شده و همان طور که در بالا اشاره شد مالکان اصلی صندوق، هیأت مدیره ها و مدیران عاملی هستند که بعد از بازنشستگی هم همچنان مالکیت خود را تداوم می بخشند.
این صندوق با این وضعیت واقعا به یک مسأله تبدیل شده و در آینده این مسأله حادتر خواهد شد. لذا متولیان آن یعنی هیأت امناء باید برای آن چاره ای اساسی بیاندیشند.
این صندوق و شرکت های زیرمجموعه باید با ارزش گذاری دقیق و تبدیل شدن به سهام، به صاحبان اصلی خود بازگردانده شوند.
در غیر این صورت ممکن است در آینده نه چندان دور به خاطر تشدید اعتراض فرهنگیان و همچنین عدم وجود مالک مشخص برای آن، صندوق ذخیره فرهنگیان منحل شده و شرکت‌های زیرمجموعه توسط دولت یا نهادهای شبه دولتی مصادره شود.
برای جلوگیری از حاد شدن این مسأله و به نوعی مشکل، و عدم تبدیل آن به معضل، واقعا لازم است مدیریت ارشد وزارت آموزش و پرورش، مدیران صندوق ذخیره فرهنگیان، کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس و نهادهای نظارتی به این مسأله ورود کرده و برای آن چاره جویی کنند. امیدوارم این زنگ خطر علاوه بر شنیده شدن، توجه مراجع ذیصلاح را هم به خود جلب کرده و حساسیت لازم را به خرج دهند. و بر خلاف رویه معمول مدیریتی که صدا شنیده می‌شود ولی در هیاهوی روزمرگی و بی تفاوتی گم می شود، این بار این هشدار نادیده گرفته نشود.

فانوس


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

آیا صندوق ذخیره فرهنگیان بنگاه و هلدینگی برای فرهنگیان و معلمان است

منتشرشده در اقتصاد

نگاهی انتقادی به مناسبات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با فضای روشنفکری و سیاسی ایران در دوره پهلوی

درباره‌ی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تا کنون تحلیل و بررسی و خاطره‌نگاری کم نبوده و درباره‌ی فضای آن و مناسبات میان افراد، همچنین درباره‌ی روند شکل‌گیری کانون و تأثیراتی که داشته و سرنوشتی که پیدا کرده، مقالات متعدد و مصاحبه‌های بسیاری نشر یافته است. یادداشت حاضر تلاش می‌کند، نگاهی متفاوت و انتقادی به جایگاه کانون پرورش فکری در مناسبات روشنفکری و بستر سیاسی دهه‌های چهل و پنجاه شمسی داشته باشد و در این زمینه نکاتی را مطرح کند.

 

  • مخاطب حقیقی فعالیت‌های کانون پرورش فکری چه کسی بوده است؟ توجه به مجموعه فعالیت‌های کانون نشان می‌دهد به‌تدریج و به‌ترتیب، در طول دوره فعالیت کانون در سال‌های پیش از انقلاب، اولویت هدف‌گذاری کانون از کودکان و نوجوانان به سمت فضای روشنفکری ایران و سپس به سمت فضای فرهنگی غرب چرخش پیدا کرد.

توجه به برخی از مهم‌ترین و معروف‌ترین تولیدات کانون درزمینه‌ی کتاب، نشریه و فیلم نشان می‌دهد، اغلب این آثار مطابق اصول و ویژگی‌های موجود برای محصولات فرهنگی برای استفاده کودکان مناسب نیست. نگاهی به جو روشنفکری حاکم بر دوره‌ی مذکور نیز مؤید این مطلب است که نویسندگان و هنرمندان ایرانی در دهه‌های چهل و پنجاه بیشتر از آنکه متمایل به خلق فضاهای مفید و مناسب به حال کودکان و نوجوانان باشند، از آزادی فضای کانون، محملی برای بیان افکار، ایده‌ها و تفکرات سیاسی و اعتراضی خود ساخته بودند. مدیران کانون نیز با آگاهی از این موضوع‏، با مراقبت و صبوری، پذیرای این‌گونه محصولات هنرمندان همکار با کانون بودند.

  • مطالعه‌ی آماری و تحلیل محتوای آثار کانون پرورش فکری قبل از انقلاب نشان می‌دهد که بیش از دوازده درصد کل کتاب­ها و محصولات کانون گرایش‌های صریح در پرداختن به موضوعات و مسائل اجتماعی و سیاسی داشته است. در پژوهشی که منصور کدیور در این‌باره منتشر نموده، محتوای سیاسی و اجتماعی آثار تولید شده در کانون را فهرست کرده است (کدیور، ۱۳۷۵: ۷۵). براین‌اساس، موضوعاتی چون تفتیش عقاید و سانسور به‌عنوان مثال در کتاب پسرک چشم آبی نوشته‌ی جواد مجابی با تصویرگری فرشید مثقالی (۱۳۵۱) و تبعیض و استثمار در آثاری چون حیاط پشتی مدرسه عدل آفاق نوشته‌ی فریدون دوستدار با تصویرگری نیکزاد نجومی (۱۳۵۶) دیده می‌شود، اما مضمون غالب در محتوای این آثار «مبارزه» است، به‌ویژه مبارزه علیه ظلم که در آثار متعددی مانند طلسم شهر تاریکی نوشته‌ی رضا مرزبان با تصویرگری نیکزاد نجومی (۱۳۴۷)، سنجاب‌ها نوشته‌ی نادر ابراهیمی با تصویرگری ژن رمضانی (۱۳۴۹)، قهرمان نوشته‌ی تقی کیارستمی با تصویرگری فرشید مثقالی (۱۳۴۹)، کلاغ‌ها نوشته‌ی نادر ابراهیمی با تصویرگری نورالدین زرین­کلک (۱۳۴۸) و ماهی سیاه کوچولو نوشته‌ی صمد بهرنگی با تصویرگری فرشید مثقالی (۱۳۴۷) دیده می‌شود. کتاب­های مورد اشاره و بسیاری محصولات دیگر کانون نشان می­ دهد که آثار شاخص خلق شده در کانون بیشتر در پی برآورده نمودن دغدغه اعتراضی و سیاسی روشنفکران و هنرمندان بوده، تا تلاش برای اعتلای فکری و فرهنگی نوجوانان کشور. مهم­ترین دلیل آن را می­توان تلاش برای بهره­برداری حداکثری این افراد از فضای آزاد کانون دانست.
  • توجه به موضوعاتی چون «بیان آشکار فرایند تولد نوزاد» در کتابی مانند چگونه بچه به دنیا می ­آید که زمینه‌ی پذیرش فرهنگی و اجتماعی در جامعه ایران آن روزگار نداشته نشان می‌دهد، کانون مخاطب اصلی خود را کودکان و نوجوانان ایرانی به‌ویژه در شهرهای کوچک و روستاها نمی­ دانسته است.
  • از نظر نویسندگان این یادداشت استراتژی و راهبرد مدیران کانون این بوده که با ایجاد یک جزیره‌ی امن از آزادی بیان و امکان تولید محصولات فرهنگی بدون سانسور ضمن راضی نمودن روشنفکران و ایجاد ویترینی از فضای آزاد برای عرضه در مجامع خارج از کشور، در عین حال ابزاری کنترلی بر تعاملات و کنش‌های این گروه بالقوه از ناراضیان از حکومت پهلوی ایجاد نمایند. به‌عنوان مثال می‌توان به تأسیس کانون‌های حزبیِ وابسته به حزب رستاخیز در کانون پرورش فکری اشاره کرد. درنتیجه افرادی چون پرویز کلانتری و احمدرضا احمدی به‌عضویت هیأت مرکزی این کانون‌های حزبی درآمدند (کارنامه‌ی کانون، ۲۵۳۵). این نکته نشان می‌دهد که سیاست فرهنگی بنیاد پهلوی در جلب و جذب بخش مهمی از روشنفکران و مخالفان حکومت پهلوی (که ساواک مانع فعالیتشان در سازمان­های دیگر بود) تا حد زیادی موفق بوده است. شاید به همین دلیل است که در انقلاب اجتماعی علیه حکومت پهلوی در ۱۳۵۷، این گروه از روشنفکران، نقش و تأثیر کمتری داشتند و دیرتر از سایر طبقات اجتماعی، متوجه جدی بودن انقلاب در ایران شدند.

پرویز کلانتری در گفت‌وگو با مؤلفان این مقاله به موضوع سیاست دوگانه‌ی نهادهای امنیتی در کانون و بیرون از آن اشاره نموده است. وی که به دلیل گرایش‌های فکری به مصدق و جریان ملی دارای پرونده در ساواک بود، مدت‌ها از تدریس در دانشکده‌ی هنرهای زیبا منع شده بود، ولی بلافاصله به‌عنوان یکی از مدیران ارشد کانون منصوب می‌شود. همین مسأله در مورد فیروز شیروانلو و بسیاری دیگر از این روشنفکران و نویسندگان آن دوره صادق است که در عین تحت فشار بودن از سوی نهادهای امنیتی، به‌صورت کاملاً آزادانه‌ای در کانون به فعالیت مشغول بودند. طبق یکی از این اسناد، مدیران ارشد امنیتی در ساواک با ایده‌ی تهیه و انتشار کتاب‌های کودک به زبان‌های محلی مخالفت می‌کنند

مجموعه‌ی اسناد محرمانه‌ی ساواک که اخیراً وزارت اطلاعات منتشر کرده است، اطلاعات متفاوتی از مناسبات سیاسی دوره‌ی پهلوی ارائه می­ کند. در یکی از این اسناد، نسبت به تفکرات و فعالیت‌های «چپی» هشدار داده می‌شود.

مأمور ساواک در آبان ۱۳۵۴ می­ نویسد: «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که ریاست عالیه آن را علیاحضرت شهبانوی گرامی ایران عهده دارند، توسط افرادی اداره می­ شود که بعضی از آن­ها صلاحیت خدمت­گزاری در این کانون را ندارند زیرا به اتهام خیانت به مملکت دستگیر و بازداشت شده بودند. خانم امیرارجمند مدیرعامل کانون مذبور، از اوضاع داخلی کانون اطلاع کافی ندارند. ضمناً در استخدام کارمند توجه لازم به سوابق داوطلبین نمی­ شود.» با وجود این و علی‌رغم تذکرهای متعدد سازمان­های امنیتی، همکاری با شیروانلو و سایر فعالان سیاسی اجتماعی ضد حکومت ادامه پیدا می­ کند و کاملاً آشکار است که عمدی در جلب و استخدام مخالفان فکری و روشنفکران به‌ویژه نیروهای چپ در کانون وجود داشته است. (زنان دربار، ۱۳۹۳: ۱۶۳)

همچنین در یکی از این گزارش­های محرمانه اعلام می‌شود که به دلیل اختلاف‌های بروز کرده میان فیروز شیروانلو و خانم امیرارجمند، وی به‌دستور فرح پهلوی از کانون به یکی دیگر از بخش‌های دفتر مخصوص منتقل گردیده و ادامه همکاری می‌دهد: «فیروز شیروانلو سرپرست سابق انتشارات و پژوهش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با خانم امیرارجمند مدیر عامل کانون همکاری نداشته و چندین روز اختلافاتی بین طرفین بروز و آخرالامر تقریباً سه ماه قبل شیروانلو از کانون به دفتر مخصوص علیاحضرت منتقل گردیده و فعلاً در آنجا مشغول کار است.» (زنان دربار، ۱۳۹۳: ۱۳۷) توجه به این موارد نشان می‌دهد اراده‌ی مشخصی از سوی فرح پهلوی برای همکاری با چنین افرادی وجود داشته و برنامه ویژه­ای برای این اشخاص طرح‌ریزی و اجرا می‌شده است و این تصمیمات به سلیقه‌ی شخصی مدیران جزء موکول نمی ­شده و احتمالاً تصمیم‌گیرنده‌ی اصلی برای همکاری با افرادی چون فیروز شیروانلو و سیروس طاهباز در نهادهای زیرمجموعه دفتر مخصوص، شخص فرح بوده است.

علاوه بر موارد پیشین، می‌توان به عطاالله نوریان قادیکلائی و حمیدالله مؤمنی اشاره کرد که با حمایت رسول نفیسی و فیروز شیروانلو در کانون استخدام شده بودند. بعدها به دلیل فعالیت‌های سیاسی و ارتباط حزبی با چریک‌های فدائیان خلق بارها به حبس ­های طولانی محکوم شدند. (اسناد ساواک، ۱۳۹۳: ۱۴۵) این مثال وجود سیستم دوگانه و متضاد در سیاست­ها و سیاست‌گذاری ­های حکومت پهلوی و استاندارد دوگانه در برخورد با مخالفان را نشان می ­دهد که به‌نظر می‌رسد بخشی از دلایل آن به تعارض ­های شخصی فرح پهلوی باز می­ گردد. توجه به موضوعاتی چون «بیان آشکار فرایند تولد نوزاد» در کتابی مانند چگونه بچه به دنیا می ­آید که زمینه‌ی پذیرش فرهنگی و اجتماعی در جامعه ایران آن روزگار نداشته نشان می‌دهد، کانون مخاطب اصلی خود را کودکان و نوجوانان ایرانی به‌ویژه در شهرهای کوچک و روستاها نمی­ دانسته است.

فرح دیبا دانشجوی معماری در فرانسه بود که شروع به همکاری با سازمان‌های چپ‌گرا نمود و گرایش‌های سوسیالیستی پیدا کرد. (فردوست، ۱۳۶۹: ۸۷) فرح پهلوی با چنین افکار و پیشینه‌ی سیاسی، ناگهان همچون سیندرلا در یک آن به‌عنوان همسر پادشاه انتخاب می‌شود. به‌نظر می‌رسد علایق سوسیالیستی و انقلابی وی در کنار وظیفه‌ی سلطنتی جدید، مسبب نوعی دوگانگی و تعارض در افکار و عملکرد فرح پهلوی و نهادهای زیرمجموعه‌ی وی بوده است. شواهد نشان می دهند این تعارض به‌صورت پنهان، موجب تقابل میان دو طیف مختلف درون حکومت پهلوی بوده است و شواهد بسیاری وجود دارند که این شکاف‌ها و تعارض‌ها فراتر از یک ژست ظاهری برای فریب افکار عمومی بوده است.

زمانی که در اواسط دهه‌ی چهل امیرارجمند از فرح دیبا برای حمایت از راه‌اندازی یک کتابخانه‌ی تخصصی برای کودکان کمک خواست، ایده‌ی تأسیس نهاد فراگیری از روشنفکران مستقل و اغلب مخالف حکومت با هدف تأثیرگذاری بر نسل بعدی شکل گرفت. درنتیجه جمع قابل‌توجهی از نویسندگان، هنرمندان و روشنفکرانِ عمدتاً چپ‌گرا یا لیبرال و گاه مذهبی برای همکاری با کانون دعوت شدند. بسیاری از این افراد، توسط ساواک به‌شدت تحت‌فشار بودند و از فعالیتشان در سایر مراکز دولتی جلوگیری می‌شد.

نگاهی انتقادی به مناسبات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با فضای روشنفکری و سیاسی ایران در دوره پهلوی

  • سیاست گلخانه‌ای حکومت پهلوی در حوزه‌ی فرهنگ صرفاً محدود به کانون نبود، بلکه اغلب نهادها و فعالیت‌های مرتبط با بنیاد پهلوی به ریاست فرح دیبا، چنین رویکردی را در مدیریت و تعامل فضای هنری و روشنفکری در پیش گرفته بودند و از این جهت، سیاست کاملاً متفاوتی با وزارت فرهنگ و هنر داشته است.

حمایت فرح از دوسالانه‌های نقاشی و اهدای جوایز تأثیرگذار شاهنشاهی در این دوسالانه‌ها که منجر به شکل‌گیری جنبش سقاخانه شد، همچنین حمایت از برگزاری جشن هنر شیراز، برگزاری جشن‌های تاج‌گذاری ۲۵۰۰ ساله و نیز راه ­اندازی موزه‌ی هنرهای معاصر، ازجمله دیگر مصادیق سیاست‌گذاری و رویکرد کلان دربار در شکل دادن به نهادها و جریان‌های شاخص و گاه پیشرو محسوب می‌شود که اغلب توجه و پیوند دقیقی با ساخت اجتماعی و پیرامونی خود در ایران آن دوره نداشته است. ویژگی مشترک این نهادها و فعالیت‌ها آوانگارد بودن از جهت هنری و در عین حال عدم نسبت و پیوند با کانتکست اجتماعی بوده که همچون پدیده‌ای انتزاعی در خلاء شکل گرفته و فعالیت می‌کرده است. نویسندگان و هنرمندان ایرانی در دهه‌های چهل و پنجاه بیشتر از آنکه متمایل به خلق فضاهای مفید و مناسب به حال کودکان و نوجوانان باشند، از آزادی فضای کانون، محملی برای بیان افکار، ایده‌ها و تفکرات سیاسی و اعتراضی خود ساخته بودند.

  • این نهادها و از جمله کانون نه به اتکای جایگاه اجتماعی‌شان و استقبال جامعه، بلکه به پشتوانه‌ی حمایت مطلق، آزادی کامل و بودجه بی‌حد‌و‌حصر دفتر مخصوص تداوم یافت. به‌طوری‌که در برخی سال‌ها بودجه‌ی کانون از بودجه‌ی کل وزارت فرهنگ بیشتر بوده است (مصاحبه‌ی حسین سماکار، از مدیران ارشد و مسئول امور مالی و حسابداری کانون با صدای آمریکا). طبق اساسنامه کانون، وزیر نفت عضو هیأت امنا بوده و بخش اعظم این نهاد از طریق دلارهای نفتی تأمین می‌شده است. (طاهراحمدی: ۸۴)

کانون با صرف چنین بودجه‌ی هنگفتی، مأموریت داشت رؤیای محمدرضا شاه در الگو بودن ایران برای سایر کشورهای جهان و پیشرفته به‌نظر رسیدن کشور را محقق نماید. به‌عنوان مثال با پیشنهاد و حمایت مالی ایران، قرار بوده یونسکو الگوی کانون پرورش فکری را به سایر کشورهای دنیا صادر نماید.

  • علی‌رغم فضای کاملاً آزادانه‌ی کانون در عدم سانسور و خودسانسوری هنرمندان همکار با آن، به‌نظر می‌رسد در برخی از موارد خط قرمزهای جدی حکومت به‌صورتی نانوشته به تولیدکنندگان محصولات کانون و هنرمندان القا و دقیقاً رعایت می‌شده است. مجموعه مکاتبات محرمانه‌ی ساواک نشان می‌دهد، ناظران آن نهاد به دقت همه‌ی تولیدات و هنرمندان کانون را رصد می‌کرده و درباره‌ی فرم و محتوای این محصولات اظهارنظر می‌کردند. طبق یکی از این اسناد، مدیران ارشد امنیتی در ساواک با ایده‌ی تهیه و انتشار کتاب‌های کودک به زبان‌های محلی مخالفت می‌کنند: «زبان اصلی کشور شاهنشاهی فارسی است. لذا تهیه و چاپ کتاب‌هایی که کمک به زبان محلی می‌کند، مغایر با اصول تقویت زبان فارسی است.» (اسناد ساواک، ۱۳۹۳: ۱۳۷) این سند نشان می­دهد ساواک مانع تولید و انتشار آثار ادبی کودک به زبان‌های بومی و محلی در کشور بوده است.
  • درنهایت، کانون پرورش فکری را باید جزیره ­ای از آزادی کامل در میان اقیانوسی از خفقان و سانسور دانست که هرچند در درون خود و بدون توجه به وضعیت پیرامونی، شرایطی ایده ­آل و فوق ­العاده برای فعالیت فکری و هنری به وجود آورده بود، اما در قیاس با شرایط کلی حاکم بر جامعه، آن را در وضعیتی پرادوکسیکال قرار می ­دهد. نگاهی به عملکرد دو دهه‌ی گذشته خانه هنرمندان نشان می­ دهد، الگوی حاکم بر تأسیس و مدیریت این نهاد به‌صورت آگاهانه یا ناخودآگاه برگرفته از الگوی کانون پرورش فکری بوده است. با توجه به‌حضور و نقش بهروز غریب­پور در هر دو نهاد، چنین تعبیری چندان دور از واقعیت هم به‌نظر نمی­رسد.

منابع:

زنان دربار به روایت اسناد ساواک ، فرح پهلوی، (۱۳۹۳)، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.

سماکار، حسین (۱۳۹۴)، مصاحبه با تلویزیون صدای آمریکا VOA، بازخوانی پرونده‌ی تأسیس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان.

طاهراحمدی، محمود (بی­تا)، «از شورای کتاب کودک تا کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۷»، گنجینه‌ی اسناد، تهران: سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران.

فردوست، حسین (۱۳۶۹)، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران: موسسه مطالعات و پژوهش­های سیاسی.

کارنامه کانون (۲۵۳۵)، «انتخاب هیأت رئیسه­ی کانون­های حزبی»، در نشریه‌ی داخلی کانون پرورش فکری، ش ۲، دوره نهم.

کدیور، منصور (۱۳۷۵)، «تحلیل محتوی کتاب­های قصه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در دو مرحله پیش و پس از انقلاب اسلامی»، پژوهش‌نامه‌ی ادبیات کودکان و نوجوانان، تابستان ۱۳۷۵، ش ۵، صص ۷۴ تا ۷۶.

کلانتری، پرویز (۱۳۹۲)، گفت‌و‌گو با موضوع نگاهی به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در بیستمین نشست یکشنبه‌های انسان شناسی و فرهنگ، مرکز مشارکت‌های فرهنگی و هنری شهرداری تهران.

نویسندگان مطلب سجاد باغبان ماهر و محمد شمس هستند و مطلب بر اساس همکاری رسمی و مشترک با مجلۀ آنگاه بازنشر می شود.

( سایت انسان شناسی و فرهنگ )


نگاهی انتقادی به مناسبات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با فضای روشنفکری و سیاسی ایران در دوره پهلوی

منتشرشده در پژوهش

تحریف کتاب های درسی و ردپای دولت پنهان در کتاب‌های درسی

به اسم یا برای سربلندی و پیشرفت کشور اسلامی و حفظ دستاوردها و عظمت اسلام و مسلمین و ارشاد مردم و ترویج و تبلیغ شریعت و احکام دینی و سد راه تهاجم فرهنگی شدن می‌توانیم دست به هر کاری بزنیم و هر اقدامی که مصلحت باشد را انجام دهیم. کاری به قانون و ضوابط دست و پاگیر نداریم ؛ این ماموریت و وظیفه‌ای است که به عهده ما گذاشته شده است و امکانات مادی، اهرم‌ها، نیروی انسانی و لجستیکی، توانایی‌های سخت افراری و نرم افزاری‌اش را هم به وفور در اختیار داریم.

اصلا مهم نیست تاریخ، مردم، معلمان و دانش آموزان، اسناد و مدارک، دانشمندان و نویسندگان و تاریخ‌نگاران، اصول و تئوری‌های آموزشی، منابع معتبر و حقایق چه می‌گویند و رسانه‌ها و خبرگزاری‌ها چه مخابره می‌کنند. اگر دنیا هم به ما بخندد اهمیتی ندارد ما کار خود را انجام می‌دهیم. بعضی از مردم متوجه نیستند یا قوه تشخیص شان خوب کار نمی کند و از ریل و مسیر اصلی ممکن است خارج شوند. وظیفه ماست که آنها را روشن و به خط خود بیاوریم و ارشادشان کنیم و در این راه خود را مجاز و مختار به انجام هر کاری که مصلحت باشد و خود تشخیص دهیم درست است می‌دانیم.

http://www.sedayemoallem.ir/%D8%AE%D8%A8%D8%B1/item/17772-%D8%AF%D8%B1%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%87%D9%85%DB%8C%D8%A7%D8%B1%DB%8C

می‌توانیم برای نمازخوان بارآوردن شاگردانمان به هر شگرد و حیلت و حتی شعبده‌ای دست بزنیم. یواشکی دست ببریم و به زعم خود و با فرض این که از میلیون ها مخاطب کسی بویی نمی‌برد دزدکی متن یک نویسنده را دستکاری کنیم و قهرمان و شخصیت اصلی داستان را مجبورش کنیم بعد از اذان حتما وضو بگیرد و نمازش را بخواند تا از این طریق «شاید اثر عبادی و معنوی آن بر روی دانش آموز بیشتر باشد.» نویسنده حق ندارد و اصلا این حق برایش محفوظ نیست که به این موضوع اعتراض کند و اصلا نیازی به اخذ مجوز از نویسنده نیست چرا که ممکن است برایش گران تمام شود و به عواقبی مانند معدوم شدن آثارش یا محو نامش از صفحه روزگار منجر شود.

تحریف کتاب های درسی و ردپای دولت پنهان در کتاب‌های درسی

می‌توانیم «به خاطر اسلام» واژه‌های متن نویسنده‌ای را که دستش از این دنیا کوتاه است و دیگر در میان ما نیست و قلبش را به «آنهایی بخشیده که جنگیدند و دشمن را از خاک ما، از سرزمین‌ ما و از خانه ما بیرون انداختند» دزدکی پس و پیش کنیم و آن را به سبک خود فاخر، زیباتر و پرفایده‌ترش کنیم. مهم نیست که کسی این خلاقیت ما را کشف و به روی ما بیاورد، یا روح آن مرحوم آزرده شود یا بازماندگان او از این کار راضی نباشند. مهم تحقق اهدافی است که ما برای آموزش نسل‌های آینده در سر داریم و خرسند ساختن و راضی نگه داشتن آنهایی است که هوای ما را دارند و ما را راهبری می‌کنند و به ما خط می‌دهند.

تحریف کتاب های درسی و ردپای دولت پنهان در کتاب‌های درسی

ما برای قرآن‌خوان بارآوردن فرزندانمان و مصون ماندن آنها از خواندن کتاب‌های دیگری که ما دوست نداریم و نیز برای بیشتر ایدئولوژیکی کردن کتاب‌های درسی می‌توانیم آیات و احادیث و روایات را در لابه لای کتاب‌های علوم، ریاضی، فیزیک، شیمی، زیست‌شناسی و حتی زبان انگلیسی بگنجانیم تا دانش‌آموزان به صورت غیرمستقیم و تصادفی بیشتر با قرآن مانوس شده و همیشه به یاد خدا باشند و به انحراف کشیده نشوند. چرا که «شما در یک نظام ارزشی زندگی می‌کنید.»

تحریف کتاب های درسی و ردپای دولت پنهان در کتاب‌های درسی

ما این توانایی را داریم که با تکنولوژی فتوشاپ آن ورآبی‌ها با سرکردن روسری بر سر شاعره گرانقدر پروین او را باحجاب کنیم تا با یک تیر دو نشان بزنیم: هم اجر اخروی مازاد نصیب صاحب عکس کنیم و هم دختران کم‌حجاب را تحت تاثیر قرار دهیم.

تحریف کتاب های درسی و ردپای دولت پنهان در کتاب‌های درسی

ما می‌توانیم برای خلق جوی سالم و شرعی و ترویج فریضه امر به معروف و نهی از منکر در تصاویر جلدهای کتابها دخالت کنیم و دختران را از پسران در زمین بازی جدا و حذف کنیم تا زمینه برای اختلاط و معاشرت آنها با پسران فراهم نشود و به تبع آن بتوانیم فساد را ریشه‌کن یا به حداقل رسانده باشیم. بازی پسربچه‌ها و دختربچه‌ها زیر درخت و دور از چشم دیگران اصلا در یک نظام ارزشی معنی ندارد. ما سنگ تمام می‌گذاریم و برای مبارزه با خصم زبون قادریم مردان بی‌ریش در تصاویر را به زیبایی هرچه تمام تر ریشدار و ریشه‌دار کنیم.

تحریف کتاب های درسی و ردپای دولت پنهان در کتاب‌های درسی

در کنفرانس‌ها، سمینارها، کنگره‌ها و مصاحبه‌ها نظرات مخالف را بر نمی‌تابیم. ما ماموریت داریم با صرف بودجه‌های کلانی که در اختیار داریم وبسایت‌هایی مشابه و به سبک و سیاق و شکل و شمایل وبسایت‌هایی که هر روز اخبار تفرقه‌آمیز و دروغین را به خورد مردم می‌دهند خلق کنیم تا با آوردن ادایشان آنها را مفتضح و دروغ آنها را برملا کرده باشیم. در دنیای ما حوادث باید آن طور که ما می‌خواهیم و قلبا دوست داریم، اتفاق بیافتند نه آن گونه که در دنیای خارج اتفاق افتاده است.

این در اختیارات و جزو وظایف ماست، اصلا در شرح وظایف ما آمده است که شخصیت‌ها و موضوعات دلخواه خود را در کتاب های درسی وارد کنیم و یا شخصیت‌های تاریخی را آن طور که دلمان می خواهد و به مصلحت است هایلایت کنیم و خدمات آنها را فربه‌تر و سنگین‌تر نشان دهیم. ما شاعران، نویسندگان و هنرمندان خاص خود را وارد کتاب‌ها می‌کنیم و هر کس را که ظاهر و قیافه، طرز فکر و گرایش، اثر، شعر و نوشته‌اش به مذاق ما و دوستانمان خوش نمی‌آید یا «در دایره نظام ارزشی ما قرار نمی‌گیرند» به به عبارت دیگر به «فصل ادبی ما نخورند» می‌گذاریم کنار و وقعی به انتقادها و سروصدایی که می شود نمی‌نهیم. مهم نیست دانش آموز چه قدر این اشعار و نوشته‌ها را دوست دارد یا با آنها رابطه برقرار می کند.

برای «حفظ کیان نظام ارزشی» و مقابله با دشمن و کوری چشم مخالفان و مبارزه با استکبار می‌توانیم متن‌ها، نقل قول‌ها، شعرها و تاریخ را جور دیگری بنویسیم و خدمات منفی کشورهایی را که دوست خود می‌انگاریم در کتاب‌های درسی تعدیل کنیم و وقایع تاریخی را آن طور که خود می‌خواهیم و تشخیص می‌دهیم سازمان داده و بگنجانیم تا بتوانیم به پیشرفت، آبادانی و توسعه کشور کمک موثری کرده و قدم‌هایی اساسی برداریم.

 تحریف کتاب های درسی و ردپای دولت پنهان در کتاب‌های درسی

 ما مجاز هستیم برای سالم نگه داشتن جامعه از آسیب های اجتماعی و خلق ذهنیت منفی از خصم و برای جلوگیری از تهاجم فرهنگی، تصاویر و نوشته‌های کتاب‌های خارجی را که وارد کشور می شوند تغییر دهیم یا دستکاری و حذف کنیم و متن آنها را به میل خود انتخاب و در ترجمه شفاهی و نوشتاری آنها اعمال نظر کنیم. مخصوصا در بازگردانی خاطره‌ها می‌توانیم آن چه را دلمان می‌خواهد می‌بود بنویسیم و برای دانش‌آموزانمان بازنویسی کنیم.

 تحریف کتاب های درسی و ردپای دولت پنهان در کتاب‌های درسی

متخصصان و کارشناسان ما ناشی نیستند و در کار خود حرفه ای عمل کرده و خبره هستند و مو را از ماست بیرون می‌کشند. آنها می توانند حتی آهنگ‌ها و آثار هنری و عکس‌ها را بازخلق کرده و نسخه خاص خود را تولید کنند. حقوق مولف و عکاس برای ما محلی از اعراب ندارد و اصلا سوغات غرب است و این ور آب به درد نمی‌خورد و اعتباری ندارد! ما هر تصویر و منبعی را که میلمان کشید می توانیم از فضای مجازی دانلود کرده و در کتاب های درسی بگنجانیم.

در دنیای ما حوادث باید آن طور که ما می‌خواهیم و قلبا دوست داریم، اتفاق بیافتند نه آن گونه که در دنیای خارج اتفاق افتاده است. روزنامه‌نگاران و خبرنگاران و گزارشگران باید آن چه را که به نفع ماست و ما می‌خواهیم مخابره کنند و بنویسند و دوربین‌ها از زاویه ما و آن چه را که ما دلمان می خواهد ثبت و ضبط کنند یا رویش زوم کنند. قلم ها باید باب میل ما بنویسند چرا که این در تخصص ماست و ما بهتر تشخیص می‌دهیم که چگونه کشور و ملت را به سر منزل مقصود برسانیم. ما حتی می‌توانیم هر کسی را وادار کنیم تا هر چه را ما می‌خواهیم جلوی مردم بگوید.

 تحریف کتاب های درسی و ردپای دولت پنهان در کتاب‌های درسی

فیلم ها و کتاب ها باید در خدمت و در خط اهداف ما باشند و بر اساس سلایق ما تولید شوند. هر که با ماست درها و چشمه‌های رفاه و آسایش را برایش باز می‌کنیم و می‌تواند از خوان نعمت گسترده و مائدهای زمینی که برایش مهیا کرده ایم کمال استفاده را ببرد، اما هر که برماست ...

ما این مجوز را داریم که موضوعات دلخواه و مطالب خاص خود را در کتاب های درسی بگنجانیم و بیانیه‌ها و شعارهای خود را روی جلدهای کتاب‌های درسی چسبانده و  حوادث تاریخی را در تریبون‌هایی که در اختیار داریم به نفع خود تفسیر کنیم و برای روشنگری، آن چه را که به مصلحت می‌دانیم به سمع و نظر مردم برسانیم.

ما قادریم به سان سری فیلم‌های ماتریکس آن چه را تشخیص می دهیم و به صلاح است در ذهن و مغز مردم بارگذاری کنیم تا مطابق میل ما رفتار کنند و آن چه را که ما می خواهیم بگویند و به ذهن بسپارند نه آن طور که دیگران روایت می کنند یا اصل قضیه حکایت از آن دارد.

برای جامه عمل پوشاندن به اهدافی که در پیش رو داریم ما می‌توانیم صادقانه هر چیزی را تکذیب کنیم، تقیه کنیم، مباهته کنیم و به صورت شفاف راستش را نگوییم. خائن و خادم و خدوم، قاتل و مقتول و سارق و مسروق جاسوس و ضدجاسوس را ما تعیین می‌کنیم. چرا که باور داریم هدف مقدس و حفظ آن چه داریم انجام این اعمال را توجیه می‌کند.

ما می توانیم حدیث، داستان، حکایت و روایت درست کنیم، به آنها شاخ و برگ بدهیم، اغراق و مبالغه کنیم و کسی هم اعتراضی نکند و اگر اعتراضی هم بکند زود پشیمان شود. راوی و نقال ما دستش باز است. نظر و عقیده مردم محلی از اعراب ندارد. نه اینکه مردم را احمق و نادان فرض کنیم بلکه بیشتر مردم و عوام زود گمراه و از راه بدر می‌شوند و از قوه تمیز ضعیفی رنج می‌برند و زود تشخیص خود را از دست می دهند و لذا این وظیفه ماست که آنها را به هر وسیله ممکن که در دسترس داریم هدایت و ارشاد کنیم و متوجه اشتباهاتشان بکنیم.

انسان‌ها زود از راه راست منحرف می‌شوند، ما مجاز هستیم با دوربین هایمان به خصوصی ترین جای افراد سرک بکشیم، تلفن ها و نوشته ها و رفتارشان و رفت و آمدهایشان را زیرنظر داشته و کنترل کنیم.

تحریف کتاب های درسی و ردپای دولت پنهان در کتاب‌های درسی

مهم نیست دیگران درباره ما چه می‌گویند و چه قضاوتی درباره ما دارند ما ماموریت داریم و کار خود را خوب انجام می‌دهیم و شاید اصلا ربطی به کسی ندارد. آیندگان و تاریخ با عبرت گرفتن از آنچه ما انجام داده‌ایم درباره ما قضاوت خواهند کرد و با الگوبرداری از شیوه‌های ما تحسین‌های خود را نثار ما خواهند کرد. آنها هرگز خدمات ما به کشور را فراموش نخواهند کرد و آن را سینه به سینه برای نسل‌های بعد نقل خواهند کرد. برای مصلحت و حفظ نظام آن چه در توان داریم و از دستمان برمی آید به سبک و شیوه خود انجام می‌دهیم و مجاز و قادر به هر کاری هستیم و انجام می دهیم. هم آدم‌هایش را داریم و هم قدرتش و هم ابزارش را. از آن گذشته سند و نقشه راهی با عنوان «سند تحول» دست ما را باز گذاشته است و تمام اقدامات ما تحت لوای این سند قابل توجیه و تفسیر است.

اعتقاد راسخ و ایمان کامل داریم و صدرصد مطمئن هستیم که نسخه‌ای که ما داریم و برای توسعه و پیشرفت می‌پیچیم بهترین است. راه صواب و صراط مستقیم این است. این استراتژی و سیاست راهی است به گلستان و مسیری است که به اتوپیا و آرمانشهر و آن مدینه فاضله وعده داده شده ختم می شود. دروازه‌های توسعه و پیشرفت به زودی به روی ما لبخند خواهد زد و به زودی دشمن را به زانو در خواهیم آورد. این است کیمیا و سعادت ابدی!

تحریف کتاب های درسی و ردپای دولت پنهان در کتاب‌های درسی


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

تحریف کتاب های درسی و ردپای دولت پنهان در کتاب‌های درسی

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

گزارش انتقادی صدای معلم در مورد اقدام سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی در تحریف کتاب های درسی

هنوز مرجع و مسئولی به آخرین گزارش « صدای معلم » با عنوان : « آیا رئیس آکادمیک سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی برنامه مشخصی برای اداره سازمانش دارد ؟! » ارائه نکرده است . ( این جا )

در گزارش پیشین این رسانه که به انتقاد از تحریف تصویری از کتاب فارسی پایه هفتم دبیرستان اختصاص داشت آمده بود : ( این جا )

« تصویری از کتاب فارسی پایه هفتم دبیرستان در فضای مجازی منتشر شده که نشان می‌دهد در محتوای یکی از درس‌ها دست برده شده و کلماتی به متن اضافه شده که در کتاب‌ سال‌های قبل نبوده است.

در متن داستان نادر ابراهیمی، داستان‌نویس شناخته ‌شده معاصر ایران، با عنوان «قلب کوچکم را به چه کسی هدیه بدهم؟» جمله « به‌ خاطر اسلام » به متن اضافه شده است.

گزارش انتقادی صدای معلم در مورد اقدام سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی در تحریف کتاب های درسی

ابراهیمی در متن داستان خود نوشته بود‌: «قلبم را می‌بخشم به همه‌ آنهایی که جنگیدند و دشمن را از خاک ما، از سرزمین‌ ما و از خانه ما بیرون انداختند...»

اما در متن کنونی دست برده شده آمده است: «قبلم را می‌بخشم به همه آنهایی که به‌ خاطر اسلام جنگیدند...» ( این جا )

به نظر می رسد این گونه حرکات غیراخلاقی و غیرحرفه ای در سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی پایانی ندارد . تکرار این گونه کژروی ها و بداخلاقی ها را دیگر نمی توان ناشی از سهو و یا اشتباهات تصادفی دانست بلکه می تواند نشانه رسوخ یک جریان انحرافی در اتاق های فکر سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی و هسته های برنامه ریز و تصمیم گیر آن باشد .

در کتاب فارسی هفتم چاپ ۹۹ و در قصه های مجید عباراتی به متن اصلی اضافه کرده اند .

در متن داستان «سوغات اصفهان» از قصه های مجید، نوشته هوشنگ مرادی کرمانی کلماتی به متن اصلی بدون اجازه نویسنده اضافه شده است .

گزارش انتقادی صدای معلم در مورد اقدام سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی در تحریف کتاب های درسی

ظاهرا هدف دست اندرکاران این قضیه اشاعه فرهنگ نمازخوانی بین دانش آموزان بوده است .

پرسش « صدای معلم » آن است که آیا با توسل به این گونه اقدامات سخیف و غیراخلاقی می توان ارزش های دینی را در بین دانش آموزان تعریف و نهادینه کرد ؟

دست بردن در متن و تحریف یک مطلب بدون اجازه نویسنده را چه می توان نامید ؟

آیا مسئولان و آمران این گونه اعمال به پیامدهای اجتماعی و روانی تصمیمات خود می اندیشند ؟

آیا با این حرکات اعتماد و سرمایه اجتماعی در جامعه بهبود می یابد ؟

آیا مشکل « بحران هویت » و " دین گریزی » و « دین ستیزی » با این اقدامات حل می شود ؟ اگر در  این جامعه ، رغبت نسل جوان به توجه به ارزش های دینی و بر پاداشتن شعائر اسلامی کم رنگ و یا بی رنگ شده است ؛ سرنخ این بحران را نه در کتاب های درسی که باید در جاهای دیگر جست و جو کرد ...

گزارش انتقادی صدای معلم در مورد اقدام سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی در تحریف کتاب های درسی

تکرار این گونه کژروی ها و بداخلاقی ها را دیگر نمی توان ناشی از سهو و یا اشتباهات تصادفی دانست بلکه می تواند نشانه رسوخ یک جریان انحرافی در اتاق های فکر سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی و هسته های برنامه ریز و تصمیم گیر آن باشد .

عدم عذرخواهی حسن ملکی رئیس به ظاهر دانشگاهی و آکادمیک این سازمان در این موارد موید اصرار بر استمرار این رویه غلط و ضد آموزش و تربیت است .

« صدای معلم » به جد پیشنهاد پیشین خود خطاب به وزیر آموزش و پرورش  مبنی بر برکناری رئیس این سازمان را به دور از هر گونه مصلحت سنجی و در جهت تحکیم اخلاق تکرار می نماید .

پایان گزارش/


گزارش انتقادی صدای معلم در مورد اقدام سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی در تحریف کتاب های درسی

منتشرشده در گفت و شنود

گروه گزارش/

نقد صدای معلم بر عملکرد صدا و سیما و مدیریت تعارض منافع در دانشگاه فرهنگیان

پس از گذشت نزدیک به شش ماه از درخواست رسانه ها برای شفاف سازی در مورد فروش کتاب های رئیس دانشگاه فرهنگیان و وضعیت " مدیریت تعارض منافع " در این دانشگاه ، صحبت های مدیر کل حقوقی دانشگاه فرهنگیان در صدا و سیما آب پاکی بر روی دست " منتقدان و افکار عمومی " ریخت !

« صدای معلم » در گزارشی به تاریخ سوم تیر 1399 نوشت : ( این جا )

« باشگاه خبرنگاران جوان در گزارشی خبر داد که برخی مدیران ارشد این مجموعه، دانشگاه را محلی برای فروش محصولات و کتاب‌های خود و نزدیکانشان کرده اند آن هم در شرایطی که همچنان بن بست مشکلات مالی دانشجومعلمان را نبود اعتبارات کافی دانسته و داعیه حمایت از آن‌ها دارند  البته ناگفته نماند که تاکنون بخش عمده  این ادعا‌ها و پیگیری راه به جایی نبرده است.

این رسانه در ادامه گفته بود :

طبق گزارش‌های خرید حدود ۲۰ هزار جلد کتاب برای توزیع میان دانشجومعلمان آن هم با هدف شرکت در مسابقات کتابخوانی یا کتابی دیگر آن هم با ادعای کمک به روند آموزشی دانشجو معلمان با قیمت‌هایی به ارزش ۴۹ هزار و ۳۴ هزار تومان که در مجموع درآمد نجومی را شامل می‌شود، جای سوال دارد. چگونه می توان در این دانشگاه به دانشجو معلمان و معلمان آینده این جامعه ، درس " صداقت " و " جدیت " را آموخت ؟

این کتاب‌ها به رایگان میان دانشجومعلمان توزیع شده است و در مراسم و برنامه‌های گوناگون دانشگاه به عنوان هدیه و بسته فرهنگی برنامه توزیع شده است که در ظاهر هدف بالا بردن سرانه مطالعه و آموزش به دانشجو معلمان را دنبال می‌کند و در باطن عایدات قابل توجهی برای مدیرانی دارد که در کنار آموزش به این دانشجومعلمان دغدغه مالی خود را پاسخ گو هستند.

" گزارش باشگاه خبرنگاران جوان فاقد صراحت و دقت است. آقای حسین خنیفر رییس دانشگاه فرهنگیان در سال 1396 همراه با خانم ناهید مسلمی کتابی به نام "اصول و مبانی روش های پژوهش کیفی"  در دو جلد منتشر کرده است .

شورای پژوهش دانشگاه فرهنگیان در سال 98 ، مصوبه خرید این کتاب در دوجلد و قیمت جلد اول 75 هزار تومان و جلد دوم 70 هزار تومان به تیراژ 14 هزار جلد (در سه مر حله 6، 7 و1 هزار تایی ) را صادر کرد. واسطه این معامله یکی از توزیع کنندگان کتاب به نام محمودلو است. هزینه خرید این کتابها از بودجه دانشگاه فرهنگیان حدود دو میلیارد تومان بوده است. معاون شورای پژوهش که این مصوبه را امضا کرده جایی گفته است که با فشار حوزه ریاست و با اکراه  به این خرید تن داده است.

اسناد این معامله در شورای پژوهش که آن را مصوب کرده و اداره پشتیبانی وابسته به معاونت منابع توسعه انسانی و "اداره کل حقوقی و قراردادهای دانشگاه فرهنگیان" که  قرار داد خرید این کتابها را تنظیم کرده ، موجود است. این معامله نمونه ای از سوء استفاده از موقعیت برای تحصیل مال نامشروع است.

کتاب دو جلدی"اصول و مبانی روش های پژوهش کیفی"،خریداری شده از بودجه دانشگاه فرهنگیان، در اختیار آقای خنیفر قرار داده شد، تا به مهمانان ، اساتید دانشگاه و نمایندگان مجلس هدیه بدهد! هدیه کتاب کار خوبی است به شرطی که هدیه دهنده از مال شخصی خود هدیه بدهد.  بخشش از پول بیت المال(به اصطلاح کیسه خلیفه ) هنر نیست. جالب اینکه واحد حقوقی دانشگاه فرهنگیان قرارداد خرید این کتابها را تنظیم کرده است. آنچه اتفاق افتاده یک فساد سیستماتیک به نفع رییس دانشگاه است که قطعا فسادهای دیگری مانند برکشیدن افراد متملق و زد و بندهای دیگری را به دنبال داشته است. کتابی که تیراژ آن به 500 جلد نمی رسد با پول دانشگاه در تیراژ 14 هزار تایی خریداری شده تا مفت و مجانی به افراد هدیه دهند.

نقد صدای معلم بر عملکرد صدا و سیما و مدیریت تعارض منافع در دانشگاه فرهنگیان

یکی دیگر از کتاب های تالیفی حسین خنیفر رییس دانشگاه فرهنگیان، کتاب " مهارت‌های دوران دانشجویی و تربیت معلم" است که در سال 97 تالیف شده است. قیمت این کتاب 53900 تومان است. معاونت دانشجویی دانشگاه فرهنگیان در مهر 98 ،  16 هزار جلد از این کتاب را خریداری و در جشن ورودی سال 98 دانشگاه به دانشجویان هدیه داده است! یعنی با این قرارداد مبلغ 856 میلیون تومان به حساب مولف و ناشر از بودجه دانشگاه واریز شده است. بر اساس برخی برآوردها سهم رییس دانشگاه از این "خاصه بخشی" یا رانت، در دو کتاب به حدود 4 میلیارد تومان می رسد. ظاهرا وقتی که حاجی میرزایی وزیر آموزش و پرورش با یک سری اسناد و فاکتورهای غیرقابل انکار این سوء استفاده مواجه شد، داغ کرد و تصمیم گرفت که خنیفر را عزل کند اما خیلی ساده زورش نچربید و کوتاه آمد. »

« صدای معلم » در پایان پرسش هایی را مطرح کرده بود :

« آیا یک مدیر در یک دستگاه اجرایی پرمشغله و زمان بر می تواند سالی دو کتاب بنویسد ؟

واکنش تند برخی نمایندگان مجلس مانند کوچکی و دهمرده نشان داد که خبر عزل و یا برکناری رئیس دانشگاه فرهنگیان صحیح بوده است .

خبرگزاری فارس چهارشنبه، 21خرداد 99  خبر داد که حبیب‌الله دهمرده نماینده مردم زابل طی تذکر شفاهی در صحن علنی مجلس و انتقاد از سیاسی بودن عزل و نصب‌ها می گوید : اخیراً رئیس انقلابی دانشگاه فرهنگیان عزل شده است، چرا مجلس نسبت به این مسئله بی‌تفاوت است.

مطابق تبصره 3 از ماده 10 اساسنامه دانشگاه فرهنگیان ؛ پذیرش استعفا یا عزل رئیس «دانشگاه» با پیشنهاد وزیر آموزش و پرورش ‏و تأیید وزیر علوم، تحقیقات و فناوری و حکم وزیر آموزش و پرورش انجام می پذیرد.‏

پرسش این است که چرا وزیر آموزش و پرورش حسین خنیفر را برکنار کرده است و پرسش مهم تر این که چگونه در مقام سابق ابقا شده است ؟

نقد صدای معلم بر عملکرد صدا و سیما و مدیریت تعارض منافع در دانشگاه فرهنگیان

( محسن حاجی میرزایی وزیر آموزش و پرورش و حسین خنیفر رئیس دانشگاه فرهنگیان )

 

پرسش « صدای معلم » از وزیر آموزش و پرورش آن است ؛ آیا وقایعی که در دانشگاه فرهنگیان رخ داده است از مصادیق " مدیریت تعارض منافع " نیست ؟

اگر پاسخ مثبت باشد ؛ "  مسیر بدون بازگشت " را با کدام تدبیر ، شجاعت و صراحت مدیریت خواهد کرد ؟

آیا این سکوت و عقب نشینی ها بر میزان اعتماد عمومی در سیستم خواهد افزود ؟

چگونه می توان در این دانشگاه به دانشجو معلمان و معلمان آینده این جامعه ، درس " صداقت " و " جدیت " را آموخت ؟ »

نقد صدای معلم بر عملکرد صدا و سیما و مدیریت تعارض منافع در دانشگاه فرهنگیان

پس از گذشت بیش از پنج ماه ، صدا و سیما در گزارشی در برنامه " تهران 20 " به این موضوع پرداخت .

مجری برنامه در گزارش می گوید که مسئول پی گیری و بازرسی آموزش و پرورش که باید به این جا رسیدگی کند ، دانشجوی خود این آقاست یعنی خودش یک جوری کارش با آقای رئیس دانشگاه گیر کرده .

برخی اعتراض کردند . دانشگاه فرهنگیان یک پاسخی داد اما پاسخ ها قانع کننده نبود و این مساله ها باعث شد که در این شرایط که همه نگاه ها به یک آموزش و پرورش سالم است مساله " تعارض منافع " در آموزش و پرورش ما جدی باشد و کمیسیون آموزش مجلس هم باید به این موضوع  ورود پیدا کند که ببینیم حالا کرده یا نکرده و چرا هیچ گزارش متقنی منتشر ... »

پس از پخش این گزارش صدا و سیما ، مدیر کل حقوقی دانشگاه فرهنگیان در مقام " پاسخ گو" در تلویزیون ظاهر شده و به توضیحاتی را ارائه می کند .

نخستین پرسش « صدای معلم » آن است که اگر قرار بر پاسخ گویی است چرا مدیر کل حقوقی به پاسخ گویی می پردازد ؟

آیا دانشگاه فرهنگیان فاقد روابط عمومی است ؟

این موضوعی است که « مروی » مجری برنامه که سعی می کند چهره مطالبه گر و آگاهی را از خود در برابر مخاطبان نشان دهد بیان نمی شود .

« ابوالفضل نصر آبادی » به عنوان مدیر کل حقوقی دانشگاه فرهنگیان از پاسخ گوئی و برقراری دیالوگ می گوید اما اشاره نمی کند که چرا در این پنج ماه به افکار عمومی و رسانه ها پاسخ گو نبوده و موضوع را شفاف سازی نکرده است و در عوض خبرنگار تهیه کننده گزارش در باشگاه خبرنگاران جوان را تهدید می کنند ؟

آیا مجری تیزبین این ها را نمی داند ؟

مدیر کل حقوقی دانشگاه فرهنگیان عنوان می کند که کتاب های مربوطه با بررسی همه جوانب در شورای پژوهشی دانشگاه مورد تایید قرار گرفته اند .

پرسش « صدای معلم » همان گونه که پیش تر نیز مطرح شده است آن است که آیا اگر آقای خنیفر فاقد جایگاه حقوقی به عنوان " رئیس دانشگاه فرهنگیان " بود باز این کار انجام می شد ؟

آیا قرار بوده شورای پژوهشی و معاون دانشجویی نظری خلاف ایده رئیس بدهند ؟

این سوالی است که مجری منتقد صدا و سیما به آن نمی پردازد و حاصل این برنامه بیش از 12 دقیقه تکرار برخی مکررات است و به نظر می رسد به جای پرداختن به اصل موضوع یعنی " تعارض منافع " بر سر نرخ در حال چانه زدن هستند !

نقد صدای معلم بر عملکرد صدا و سیما و مدیریت تعارض منافع در دانشگاه فرهنگیان

مدیر کل حقوقی دانشگاه می گوید که رئیس دانشگاه به طور مکتوب اعلام کرده که کلیه حقوق مادی ناشی از تالیف و تدوین این کتاب ها را به طور دائمی و رایگان همان سال 97 به دانشگاه فرهنگیان اهدا و صلح و هبه کرده است و صراحتا قید می شود که در محاسبه قیمت هیچ حقی برای مولف لحاظ نشود و صد در صد در اختیار دانشجو معلمان قرار گیرد .

مجری برنامه در پایان می گوید که دانشگاه فرهنگیان خیلی سریه واکنش نشان داده است .

ایشان احتمالا فراموش کرده است که صدا و سیما پس از گذشت بیش از 5 ماه متوجه این موضوع شده است .

ایشان از شفاف سازی می گوید و خود را در کنار سایر رسانه های منتقد قرار می دهد  و تاکید می کند که به دنبال مچ گیری و از این دست نیست ...

البته مجری برنامه مطمئن نیست که  اطلاعات ارائه شده درست باشد و دستگاه های نظارتی آن را تایید کرده باشند .

مجری صدا و سیما پس از این مقدمات در دفاع از عملکرد این دانشگاه که شائبه سیاسی بودن و جانبداری نقابدار را به اذهان متبادر می سازد وارد شده و تصریح می کند : « قطاری که حرکت می کند سنگ می خورد . طبیعتا اگر دانشگاه فرهنگیان حرکت های خوبی را انجام می دهد بیشتر در مظان اتهام قرار می گیرد ولی این چیزی را از کارهای خوبی که این دانشگاه در سال های اخیر انجام داده است زیر سوال نمی برد . »

آیا این سخنان ایشان نشانه ی بی طرفی است ؟

آیا مشکل در این میان فقط میزان مبلغ مبادله شده بود ؟

مجری منتقد صدا و سیما یادش رفت در مورد آن مسئول پی گیری و بازرسی وزارت آموزش و پرورش پرسش کند که چرا در این موارد سکوت کرده است ؟

به تازگی علی‌عسگری، رئیس سازمان صدا و سیما بر اساس نظرسنجی‌هایی گفته است این رسانه در رأس اعتماد مردم قرار دارد .

نقد صدای معلم بر عملکرد صدا و سیما و مدیریت تعارض منافع در دانشگاه فرهنگیان

( علی عسگری - رئیس سازمان صدا و سیما )

ایشان تصریح کرده است : آخرین نظرسنجی‌ها نشان می‌دهند که رسانه ملی جایگاه ویژه‌ای میان مردم هم از منظر اعتماد عمومی و هم میزان مراجعه و علاقه‌مندی دارد.

نقد صدای معلم بر عملکرد صدا و سیما و مدیریت تعارض منافع در دانشگاه فرهنگیان

پایان گزارش/

( کلیپ ویدئویی را مشاهده فرمایید )


نقد صدای معلم بر عملکرد صدا و سیما و مدیریت تعارض منافع در دانشگاه فرهنگیان

منتشرشده در گفت و شنود

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

عالی - 6.3%
خوب - 6.5%
تاثیر چندانی نداشته است - 29%
رتبه بندی فقط به ایجاد نارضایتی بیشتر معلمان و تبعیض درون سازمانی انجامیده است - 58.2%

مجموع آرا: 414

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور