اخیرا سید صفدر حسینی از فعالان فرهنگی اجتماعی خرمدره از سوی مدیر کل آموزش و پرورش زنجان به عنوان مدیر آموزش و پرورش خرمدره منصوب و قبل از تشکیل مجلس جدید معارفه شده است. ظاهرأ آقای شجاعی نماینده منتخب منطقه پس از روی کار آمدنش به بهانه عدم مشورت با ایشان ساز مخالفت با مدیر جدید آموزش و پرورش زده و برای پیشبرد کارش به استاندار و وزارت فشار می آورد تا مدیر جدیدالمنصوب عزل و نیروهای نزدیک به ستادش را جایگزین وی نماید.
از منظری حساسیت این نماینده نسبت به تحولات آموزش و پرورش منطقه استحفاظی خویش ستودنی است، ولی با توجه به این که ریشه های انتصاب به قبل از عید مربوط است، لذا بهتر است آقای شجاعی به جای تفکر تعویض افراد به ایده تغییر ، بهبود و ارتقای رویکردها متمرکز گردد، چون همیشه تغییر همراه با تعویض مدیران صورت نمی گیرد.
از طرفی با توجه به اصل تفکیک قوای سه گانه انتصابات اداری در حیطه کاری دولت بوده و سایر قوا بیشتر نقش نظارتی دارند، هر چند در مناطق کوچکتر این مرزها خاکستری بوده و تداخل مسئولیتها کاملا مشهود است.
از نمایندگان جدید مجلس خاصه آقای شجاعی انتظار می رود انرژی خود را روی حل و فصل مشکلات منطقه خود مصروف نمایند و برنامه و نقشه راهی (با مشارکت سایر نمایندگان استان، مدیریت عالی و نخبگان فکری و ابزاری) برای توسعه منطقه و استان ترسیم نمایند و در انتخاب مدیران مناطق خود به جای نگاه جناحی و همچنین رویکرد سیاسی به کارآمدی و توانمندی افراد فوکوس نمایند.
شایان ذکر است که سید صفدر حسینی دارنده دکترای مدیریت استراتژیک، چهره ای علمی و اجرایی، از ذخایر آموزش و پرورش منطقه و از رزمندگان سرافراز دفاع مقدس استان می باشند.
بیانیه فرهنگیان شهرهای ابهر و خرم دره
بسیار خرسندیم که دوست فرهیخته و عالم آقای دکتر صفدر حسینی خرم به سمت رییس آموزش و پرورش شهرستان خرم دره منصوب گردیده اند. سالها خدمت صادقانه در حوزه های آموزشی ابهر و خرم دره با رویکردی دلسوزانه از ایشان شخصیتی تاثیر گذار در اذهان شاگردان و همکاران به یادگار نهاده است.
این انتصاب شایسته را به اولیای بزرگوار و دانش آموزان آینده ساز شهرستان خرم دره تبریک عرض می نماییم و توفیق ایشان را در خدمت به نهاد تعلیم و تربیت بر مدار برنامه های دولت تدبیر و امید از درگاه الهی خواهانیم.
(جمعی از فرهنگیان شهرستانهای ابهر و خرم دره)
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
پس از شروع به کار مجلس یازدهم ، محمدباقر قالیباف رئیس این مجلس در نخستین نطق پیش از دستور خود گفت :
" الگوی مدیریتی دستگاههای اجرایی ناکارآمد است و مجلس با دولت منطقی و انقلابی خواهد بود.
او گفت "اکنون که مجلس در آغاز راه خود قرار دارد، آنچه شرایط را خطرناک تر میکند، الگوی مدیریتی دستگاه اجرایی کشور است، که علاوه بر ناکارآمدی و آشفتگی مدیریتی، و تمرکز بر نگاه به بیرون، به بسیاری از اصول و مولفههای الگوی مدیریت جهادی نیز باور ندارد".
در این زمینه لازم است به برخی تجارب زیسته خود در اوان دانشجویی خود اشاره کنم .
اواسط دهه 1370 در یکی از جلسات دفاع از پایان نامه توسط یکی از دانشجویان کارشناسی ارشد مدیریت آموزشی در دانشگاه تهران شرکت کرده بودم .
به نظرم ؛ استاد راهنما دکتر سیدمحمد میرکمالی و استاد داور دکتر قنادان بودند .
در میانه سخنان و دفاع این دانشجو بحثی میان این دو استاد شکل گرفت .
آقای میرکمالی که خود " مدیریت اسلامی " را تدریس می کرد تعریف خاصی از این علم ارائه کرده بود .
ایشان آن موقع مدیریت را فرآیند کار کردن با مردم برای خدا تعریف می کرد .
قنادان بر خلاف ایشان می گفت که مدیریت به عنوان یک علم ، اسلامی و غیراسلامی ندارد .
در این زمینه به مدیریت در کشورهایی مانند ژاپن اشاره می کرد که از نظر موفقیت قابل مقایسه با ما و حتی سایر کشورهای اسلامی نبودند .
در واقع این ها همگی بر مبنای مفروضات و اصول " علم " بنا شده اند و این اصول نیز مشترک بوده و از قواعد مشخصی دارند .
مدیریت اگر در معنای واقعی و علمی آن پیاده شود نتایج روشن و قابل اندازه گیری برای هر سازمانی خواهد داشت . اگر نهادهایی مانند مجلس ، کمیسیون های ذی ربط و... می خواهند در این زمینه کاری کنند ، " سواد رسانه ای " را در مفهوم علمی و بنیادین آن در جامعه گسترش و فرهنگ سازی کنند .
این ها مسائلی هستند که در " الفبای مدیریت " نهفته هستند .
اگر مدیران و تصمیم گیرندگان یک سازمان به این اصول عمل نکنند و سلایق و نگاه های خود را به جای " اصول مدیریت " جا بزنند در نهایت آن سازمان دچار " ناکارآمدی " خواهد شد .
حال پرسش از رئیس جدید مجلس آن است که این الگوی ناکارآمد فقط در دستگاه های اجرایی جریان دارد و سایر قوا و ارکان نظام در کارآمدی کامل به سر می برند ؟
آیا " مدیریت علمی و کارآمد " بر همان مجلس و یا قوه مقننه در تمام ابعاد حکمفرماست ؟
منطقی بود بر اساس اصل " خود انتقادی " و " خود ارزیابی " آقای قالیباف این انتقاد را از خود و مجموعه اش شروع می کرد .
بدون تردید اگر مجلس در این 4 دهه دارای ساختار کارآمد بود به وظایف مصرح خویش در قانون اساسی عمل می کرد شاید وضعیت با الان تفاوت بسیار زیادی داشت .
اما در جامعه معمولا رسم بر آن است که کسی و یا جریانی خود را معیوب و یا دچار مشکل نمی د اند و بسیاری به بیماری توهم و خودشیفتگی دچار هستند .
در این زمینه لازم است به واقعیت هایی اشاره کرد .
ایسنا می نویسد : ( این جا )
" هر روز جلسه مجلس، چقدر میارزد؟
چنین اتفاقهایی در کنار موارد مشابه آن، میتواند بهانهای باشد برای نگاه به فعالیت مجلس و بررسی اینکه هر جلسه علنی مجلس چقدر هزینه در بردارد. این مقیاس از آن جهت است که شاید کمتر بتوان متر و معیار مشخصی برای جلسات غیرعلنی پیدا کرد. به همین جهت بنای این گزارش، صرفا جلسات علنی مجلس است. کما اینکه پیش از این نیز یکی از نمایندگان مجلس به دلیل تاخیر در برگزاری جلسه علنی عنوان کرده بود که «باید ببینیم هر دقیقه مجلس علنی چقدر هزینه دارد».
تاخیر در آغاز جلسه، پرداختن به موضوعات فرعی به جای اصلی و طرح مسائلی که شاید در درجه کمتر اهمیت باشد، همگی از انتقادهایی است که بسیاری از کارشناسان به عملکرد مجلس دارند. آن طور که پیش از این خبرگزاری تسنیم اعلام کرده بود، هزینه هر یک دقیقه از جلسات علنی مجلس، ۱۷.۸ میلیون تومان و هر یک ساعت، ۱.۶ میلیارد تومان است. این آمار که مربوط به سال ۹۳ است، با احتساب برگزاری ۲۸ هزار و ۵۰۱ دقیقه جلسه علنی محاسبه شده است.
اگر با احتساب تورم ۲۲ درصدی ۸ ماهه ۹۷ بخواهیم این آمار را بهروز کنیم، رقمی در حدود ۲۱.۷ میلیون تومان برای هر یک دقیقه و ۱.۳ میلیارد تومان برای هر یک ساعت جلسه علنی مجلس به دست میآید؛ یعنی مجلس برای هر یک روزی که جلسه علنی برگزار میکند، با محاسبه میانگین ۴ ساعت برای هر جلسه غیرعلنی در روز، رقمی در حدود ۵.۲ میلیارد تومان هزینه میکند. حالا اگر قرار باشد جلساتی از این قبیل یا جلسات غیرعلنی به موضوعهای فرعی و یا حاشیهای همچون مساله نماینده سراوان بپردازد، مشخص نیست چقدر از این هزینهها هر ساله هدر میرود.
در کنار این مسئله، پیشتر نیز بحثهایی درباره کاهش تعداد جلسات علنی مجلس از سه روز در هفته به دو روز نیز مطرح شد که راه به جایی نبرد. به طور مثال عباسعلی کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان پیشنهاد کم کردن تعداد روزهای مجلس و به تبع آن، کم شدن روزهای فعالیت مجلس را داده بود. حتی ارقام محاسبه شده با تورم سال جاری، بازهم کمتر از رقمی است که سال ۹۵، فلاحتپیشه نماینده مجلس گفته بود: «هر دقیقه اداره مجلس، ۳۰۰ میلیون تومان هزینه دارد.» او در این اظهارنظر گفته بود که چرا باید وقت پارلمان هدر رود. ( 1 )
این خبرگزاری در ادامه می افزاید :
" با توجه به قربانی شدن ۴ دانشآموز در زمستان امسال و توجه دوبارهای که به بحث استاندارد بودن سیستم گرمایشی شد، میتوان همین بودجه را با بودجه موردنیاز برای تجهیز مدارس به سیستم گرمایشی مقایسه کرد.
آن طور که رئیس سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس سال گذشته اعلام کرده بود، سیستم گرمایشی ۸۳ هزار کلاس درس «غیراستاندارد» است. از طرفی همان طور که در گزارش اشاره شد، هر روز جلسه علنی در مجلس ۵.۲ میلیارد تومان هزینه دارد، یعنی اگر هر یک بخاری که برای هر کلاس درسی نیاز است را ۳۰۰ هزار تومان در نظر بگیریم، با تعطیل یا لغو هر یک روز جلسه علنی مجلس میتوان بیش از ۱۷ هزار کلاس درسی را به سیستم گرمایشی مجهز کرد.
در مجموع ۸۳ هزار کلاس سیستم گرمایشی استاندارد ندارند؛ یعنی اگر هر یک روز لغو جلسه علنی مجلس، منجر به تامین سیستم گرمایشی برای ۱۷ هزار کلاس درس شود، در این صورت با کمتر از ۵ روز میتوان کل کمبود سیستم گرمایشی استاندارد را برای کلاسهای درسی کشور جبران کرد."
حال باید از رئیس مجلس پرسش کرد که آیا واقعا حضور مجلس و کارکرهای آن چه تاثیری در بهبود و ارتقای وضعیت موجود خواهد داشت پیش از آن که بخواهد " دیگران " را در جایگاه " متهم " متهم به ناکارآمدی نماید ؟!
به نظر نگارنده ؛ اگر آقای قالیباف صداقت داشت و قصد بر اعتماد سازی بود باید این گونه عنوان می کرد که الگوی مدیریت و حکمرانی در همه نهادها و قوا ناکارآمد و آشفته است .
این گونه برخوردها سیاسی است و نمی تواند موجب جلب اعتماد مردم شود . مهم ترین دلیل برای این مدعا کاهش بی سابقه و تاریخی مشارکت مردم در این دوره از انتخابات مجلس بود .
پرسش دیگر در مورد " الگوی " منطقی – انقلابی " است .
رابطه فلسفی و وجوبی میان دو تفکر منطقی با تفکر انقلابی چیست ؟
و آیا اساسا این دو سنخیتی با هم داشته و قابل جمع هستند ؟
آقای قالیباف که از الگوی مدیریت جهادی می گوید ؛ آیا تاکنون به سامانه هایی مانند 137 که در زمان مدیریت ایشان افتتاح شد نظری افکنده اند که ببینند این سامانه ها چقدر بی خاصیت و روزمره شده و بوروکراسی مزمن و زائد بر آن ها حاکم شده است ؟ ( این جا )
به نظر می رسد راه اندازی این سامانه بخش هایی مانند روابط عمومی ، بازرسی و... را نیز کاملا بی اثر و خنثی کرده است .
آیا معنای مدیریت جهادی این است ؟!
حرف هایی که آقای قالیباف در مقام " رئیس قوه قانون گذاری " می زند تا چه مبنای حقوقی داشته و اساسا با کدامین تعاریف و ادبیات مدیریتی پذیرفته شده در دنیای مدرن و توسعه یافته سازگاری دارد ؟
و اما بخش دوم و اصلی این مقال اشاره به اولویت های فرهنگی از نظر رئیس مجلس و یکی از نمایندگان تازه راه یافته به مجلس است .
قالیباف در نشست علنی مجلسی یکشنبه 11 خرداد می گوید :
" موضوع دیگر که اهمیت فراوان دارد، مقوله فرهنگ است. فرهنگ، همیشه از مهمترین اولویت ها بوده، اما با آن برخورد شعاری شده است. مجلس یازدهم، تقویت نهاد خانواده و ترویج و تقویت فرهنگ و سبک زندگی اسلامی- ایرانی را در برابر سبک زندگی غربی مورد اولویت اصلی خود قرار می دهد و اجرایی شدن سند تحوّل آموزش و پرورش و اصلاح و تقویت کمّی و کیفی رسانه ملّی را پیگیری خواهد کرد.
همچنین تلاش خواهیم کرد با شتاب دادن به روند شکل گیری شبکه ملّی اطلاعات و نظارت دقیق بر عملکرد مسئولین این حوزه، ضمن قانون مندسازی فضای مجازی، دستگاه های مسئول را مکلّف کنیم، که با بهترین کیفیت ممکن، خدمات زیرساختی و محتوایی در حوزه فضای مجازی را، به مردم عرضه کنند. "
محمد سبزی دیگر نماینده این مجلس در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری خانهملت می گوید :
" اولویت فرهنگی مجلس یازدهم رسیدگی و ساماندهی آسیبهای فضای مجازی است. پرسش این است که چه می شود که روحیه های " جهادی " به تدریج جای خود را دوباره به بوروکراسی اداری می دهند ؟
منتخب مردم ساوه و زرندیه با بیان اینکه ولنگاری موجود در فضای مجازی امروز در حال لطمه زدن به فرهنگ غنی ایرانی اسلامی کشور است، ادامه داد: چنانچه کنترل و مراقبتهای لازم در این فضا صورت نگیرد، نسلهای جدید با تهاجم فرهنگی مواجه و برای کشور مشکلآفرین خواهد شد.
وی ضمن برشمردن فرصتها و مزیتهای مهم فضای مجازی، عنوان کرد: در شرایط فعلی شیوع ویروس کرونا موجب مراجعه بیشتر مردم به فضای مجازی و اینترنت شده است لذا این فضا به مراقبتها و کنترل بیشتری دارد.
سبزی با انتقاد از عملکرد مسئولان دولتی، یادآور شد: دولت برنامهای برای ساماندهی فضای مجازی ندارد و همین سبب تشدید ولنگاری در فضای مجازی شده است.
این منتخب مردم در مجلس یازدهم تأکید کرد: در عین حال موافق تقویت زیرساختها در فضای مجازی برای رونق گرفتن کسب و کارهای مجازی و پیشبرد اهداف آموزشی در این فضا هستیم که همه این موارد باید در یک برنامه جامع پیش برود."
در این زمینه پرسشی که مطرح می شود این است که اصولا از نگاه این افراد ، " فرهنگ " چگونه تعریف می شود ؟
قالیباف حرف جدیدی حداقل در حوزه " آموزش و پرورش " ندارد چرا که تنها برنامه اش اجرای سند تحول بنیادین است که حدود یک دهه از ابلاغ آن برای اجرا می گذرد و به اذعان مسئولان تنها 30 درصد آن اجرایی شده است و در جدیدترین اظهار نظر ، حاجی میرزایی وزیر آموزش و پرورش در نشسستی که اخیرا با فرهنگیان منتحب در مجلس یازدهم داشته است گفته است :
" بودجه کافی برای تحقق سند تحول بنیادین آموزش و پرورش وجود ندارد و اعتباری به این سند تخصیص داده نشده است. "
بیش از ۸۳ درصد (۲۳۰ نفر) از ۲۷۶ نماینده منتخب در مجلس یازدهم را اصولگرایان تشکیل می دهند .
صاحبان و طرفداران این طیف فکری بیش از 4 دهه است که مهم ترین نهادهای فرهنگی را در اختیار دارند .
یکی از مهم ترین این نهادها که اختیار قانون گذاری دارد و حتی شان بالاتری در این مورد از مجلس شورای اسلامی دارد ، " شورای عالی انقلاب فرهنگی " است .
شورای فرهنگی عمومی کشور هم از این مقوله است .
" امور تربیتی " و معاونت پرورشی و فرهنگی با توجه به خاستگاه و تاسیس آن همواره نگاه ایدئولوژیک را در نهاد آموزش بسط داده است .
صدا و سیما ، سازمان تبلیغات اسلامی و سایر نهادهای موازی فرهنگی که بودجه های قابل توجهی را هر ساله به خود اختصاص می دهند و به جامعه و افکار عمومی هم پاسخ گو نیستند نیز همه در اختیار این طیف فکری بوده است .
پرسش این است که نتیجه مدیریت این آقایان در 40 سال گذشته با مفروضات ذهنی که دارند در حوزه " فرهنگ و آموزش " چه بوده است ؟
دستاورد این " نگاه کنترل گر مزمن " با توجه به صرف اعتبارات و بودجه قابل توجه برای جامعه و آینده چه بوده است ؟
دستاورد فرهنگی این مجموعه در آخرین مورد قتل فجیع و غیرانسانی " رومینا اشرفی " است که هیچ نهادی مسئولیت آن را در حوزه عمومی به گردن نمی گیرد .
« ابراهیم فتح الهی » عضو هیات علمی دانشگاه پیام نور در صدای معلم می نویسد : ( این جا )
" بر اساس این نگاه تحلیلی میتوان دریافت باوجود تلاشهایی که از اول انقلاب تاکنون، از سوی سازمانهای فرهنگی مسئول صورت گرفته است، هنوز بسیاری از مسائل و معضلات فرهنگی جامعه مثل پرخاشگری در روابط اجتماعی، عصبیتها و تعصبات قومی، فرصتطلبی و سودجویی اقتصادی، مسابقۀ ثروت و سیریناپذیری در بهدست آوردن منافع، مزاحمتهای اجتماعی، عدم احترام به حقوق شهروندی دیگران، تقدم منافع حزبی و گروهی و قبیلهای، قانونگریزی، عدم انضباط اجتماعی، تقدم منافع فردی بر منافع ملی، بیعدالتی اجتماعی، استفاده از افراد صاحبنفوذ برای دور زدن قانون، فقر و نابرابری اقتصادی، ریاکاری و تزویر، بالا رفتن سن ازدواج، شیوع ازدواجهای مصلحتی و وقوع طلاق بهخاطر دریافت مهریه، افزایش آمار طلاق در شهرهای بزرگ، عدم تضمین شغلی برای فارغالتحصیلان دانشگاهی و افزایش نگرانی نسبت به زندگی آینده،کاهش نسبی آمار مطالعه و کتابخوانی و... همچنان باقی است.
یک راهحل این است که مثل همیشه و به دلیل حساسیت موضوع، به فکر تأسیس سازمان جدیدی با عنوان (سازمان حل مشکلات و معضلات فرهنگی) باشیم و با بهکار گماردن افراد صاحبنظر و متخصص، بحثهای کارشناسی و آسیبشناسانه ارائه دهیم و سازمان مذکور مرجع نهایی بررسی مشکلات فرهنگی نامیده شود. سپس هر کس هر ایده و نظری دارد به سازمان مذکور ارائه دهد و حاصل آنها جمعبندی شده و بعد از بحث و بررسیهای فراوان در کمیتههای تخصصی و کمیسیونهای مشترک و تلفیقی به عنوان یک طرح کلی به هیأت دولت ارائه شود. سپس حاصل دیدگاهها بهصورت یک لایحه ازطرف دولت به مجلس تقدیم تا بعد از بحث و بررسیهای کاملاً تخصصی در کمسیونهای مربوط مجلس، درصحن علنی مجلس مطرح و بعد از تصویب اکثریت نمایندگان و ارجاع به شورای نگهبان به هیأت دولت ارسال تا آئیننامههای اجرایی و بخشنامههای لازم تهیه شود و...؛ این همان راهی است تاکنون بارها و بارها آزمودهایم.
راهحل دیگر این است که با نگاهی منطقی به گذشته و تأمل در کاستیهای راه طی شده، با استفاده از تجربۀ ملتهای پیشرو و تجدیدنظر در افکار غلط، راهی نو پیش پای فرهنگ بگشاییم. یا اینکه اساساً از تولیگری بر فرهنگ دست برداریم و اجازه دهیم فرهنگ راه خود را آزادانه طی کند.
بهعبارت دیگر، اجازه دهیم فرهنگ در زندگی راه پیدا کند و تاروپود زندگیمان را تحت تأثیر قرار دهد. یعنی به جای آنکه عرصه را بر فرهنگ را تنگ کنیم، باید اجازه دهیم «فرهنگ» زندگی ما را اداره کند. حتی باید دست از «کنترل فرهنگی» برداریم و فرهنگ «خودکنترلی» یا «کنترل اجتماعی» را بهجای آن حاکم کنیم.
ملت ایران به دلیل سابقه و دیرینۀ تمدنی کهن و برخورداری از فرهنگ غنی، میتواند یک الگوی موفق از فرهنگ انسانی و دینی را برای زندگی در جهان امروز عرضه کند.
بهعبارت دیگر میتوان و بایست مدلی از سازگاری دین و دانش و همگرایی بین زندگی دینی و تفکر علمی را ارائه کرد. لازمه این کار آن است که: تفکر فرهنگی را ایزوله نکنیم، از ارتباط فرهنگی با سایر ملتها نهراسیم، فرهنگ جهان امروز را بشناسیم، زبان برقراری ارتباط با دیگران را یاد بگیریم و بپذیریم که خداوند انسان را موجودی اجتماعی آفریده است. منظور از اجتماع نیز فقط چارچوب مرزهای جغرافیایی خودمان نیست، بلکه پهنۀ هستی، دفتر معرفت کردگار است. منظور از (سیروا فیالارض) که در قرآن بدان اشاره شده است، گردش در طبیعت نیست. بلکه آشنایی با تمدنها و مطالعه در سیر زندگی بشر در روی زمین است.
بنابراین نباید فرصت فهمیدن را از خود دریغ کنیم. ما به ارتباطات جهانی بهخصوص در عرصۀ فرهنگ به شدت نیازمندیم تا هم بتوانیم از حاصل تجربۀ بشری بهرهمند شویم و هم داشتهها، محصولات و اندیشههای فرهنگی خود را به محک داوری دیگران بزنیم.
مسلما در این ارتباط فرهنگی ضرر نخواهیم کرد، بلکه رشد و شکوفایی فرهنگی بیشتری را شاهد خواهیم بود. روزگار ما آنگونه نیست که یک ملت بتواند ایزوله و بدون ارتباط با دیگران زندگی کرده و پیشرفت کند. تجربۀ کشورهای کمونیستی در حصار کشیدن به دور خود، تجربهای شکستخورده است.
ملت ایران با سابقۀ تمدنی درخشان، در این ارتباطات فرهنگی نه تنها ضرر نخواهد کرد، بلکه الهامبخش و الگوآفرین به دیگران نیز خواهد بود. "
پرسش این است که چه می شود که روحیه های " جهادی " به تدریج جای خود را دوباره به بوروکراسی اداری می دهند ؟
تحلیل این پرسش به طور واقع بینانه و آغاز پاسخ آن با فرآیند خودانتقادی ما را به نقطه روشن و مشترکی خواهد رساند .
از نظر نگارنده ؛ مهم ترین اولویت فرهنگی در حال حاضر آن گونه این افراد تصور می کنند اعمال سانسور و کنترل بر شبکه اجتماعی و مجازی که نامش را " سامان دهی " می گذارند نیست !
در غیاب نهادهای ناظر کارآمد موثر و استیلای روزمرگی و بی خیالی بر این گونه واحدها که آن ها را از هویت و کارکرد سازمانی " تهی " کرده است و مهم تر از آن فقدان " حوزه عمومی " در سپهر عمومی ؛ این شبکه های اجتماعی و مجازی هستند که هر از چندگاهی تلنگری بر این مسئولان و مقامات می نوازند .
اگر نهادهایی مانند مجلس ، کمیسیون های ذی ربط و... می خواهند در این زمینه کاری کنند ، " سواد رسانه ای " را در مفهوم علمی و بنیادین آن در جامعه گسترش و فرهنگ سازی کنند .
به نظر می رسد در حال حاضر مهم ترین بحران ، شکاف " حاکمیت – ملت " است .
مهم ترین دلیل برای این مدعا کاهش بی سابقه و تاریخی مشارکت مردم در این دوره از انتخابات مجلس بود .
این نکته ای است که هیچ گاه نباید از چشم این نمایندگان پنهان بماند و یا در چرخه ی روزمرگی به فراموشی سپرده شود .
اولویت فرهنگی باید احیای فرهنگ گفت و گو و تفکر انتقادی میان این دو و حفظ سرمایه اجتماعی باشد .
باید به متولیان اصلی فرهنگ که مهم ترین آنان " معلمان " هستند بها داد .
همان مطالبه ای که رئیس مجلس در مورد اجرای سند تحول بنیادین ذکر کرده است بدون مشارکت معلمان محکوم به شکست است .
باید به اصلی ترین و مهم ترین نهاد متولی فرهنگ یعنی آموزش و پرورش فرصت " تنفس ؛ خلاقیت و رشد " داد .
ارتقای وضعیت معشیتی معلمان در سایه تعریف یک اقتصاد درست و علمی آموزش و پرورش در کنار عدم دخالت در امور آموزش و پرورش مانند عزل و نصب ها و دیکته کردن سلایق و مهره ها در گام نخست مهم ترین کمکی است که نمایندگان مجلس می توانند به عنوان سم فرهنگی خویش ایفا کنند .
با شعارهای پوپولیستی و تکرار حرف ها و عملکردی که پر از اشکال و خطاست ؛ نمی توان فضای بدبینی و بی اعتمادی را در اکثریت جامعه تعدیل کرد .
( 1 )
( نماینده طرقبه در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی اشعاری در مدح قالیباف و نمایندگان می خواند ! )
گروه اخبار/
ایسنا نوشت :
رئیس ستاد مرکزی راهیان نور اعلام کرد با رعایت پروتکل های بهداشتی از تیر ماه ۱۳۹۹ سفرهای راهیان نور در مناطق سفید انجام می شود.
سردار کارگر در جلسه شورای سیاست گذاری راهیان نور کشور اعلام کرد: با توجه به موافقت وزیر بهداشت و درمان و آموزش پزشکی و ابلاغ رئیس ستاد کل نیروهای مسلح و با رعایت پروتکل های بهداشتی از تیر ماه ۱۳۹۹ سفرهای راهیان نور در مناطق سفید انجام می شود.
رئیس ستاد مرکزی راهیان نور گفت: همچنین از دستور العمل های وزارت میراث فرهنگی و گردشگری برای این سفرها استفاده خواهد شد. "
این تصمیم در حالی اتخاذ می شود که جامعه هدف " مدارس " هستند اما خبری از نظر وزیر آموزش و پرورش نیست .
این در حالی است که مطابق با " سند ملی راهیان نور کشور " ، شورای هماهنگی و پشتیبانی از راهیان نور کشور متشکل از نمایندگان تام الاختیار وزارتخانه ها، سازمان ها، نهادها و دستگاه های اجرایی و نیروهای مسلح می باشد که با مسئولیت دبیر ستاد مرکزی هماهنگی های لازم و پشتیبانی از راهیان نور را تصویب و ابلاغ می نماید.
پرسش " صدای معلم " آن است که آیا اصرار موکد مسئولان وزارت آموزش و پرورش مبنی بر اختیاری بودن حضور دانش آموزان در مدارس و برگزاری امتحانات به صورت غیرحضوری به جز دو پایه با چنین تصمیماتی هم خوانی دارد ؟
پیش تر ، « صدای معلم » در گزارشی با عنوان : " ادامه تعطیلی مدارس و برگزاری امتحانات مدارس به شیوه غیرحضوری غیرمنطقی و بلاموضوع است ! " نسبت به وضعیت موجود انتقاد کرد . ( این جا )
در این گزارش آمده است :
" برنامه وزارت آموزش و پرورش در اختیاری کردن حضور دانش آموزان در مدرسه و اجباری بودن حضور معلمان و سایر کادر مدرسه فاقد تئوری مشخص در حوزه آموزش موثر بوده و نوعی رفع تکلیف به شمار می آید .
همان گونه که سیاست های یک سویه و آمرانه وزارت آموزش و پرورش در نصب و اجرای برنامه شاد مخالف اصول و سیاست " مدرسه محوری " بود استمرار این وضعیت و اداره بخشنامه ای محیط های آموزشی نیز در تداوم مخالفت با اصل مدرسه محوری است .
مطابق آیین نامه اجرایی مدارس ، " شورای مدرسه " با تعامل سایر ارکان آن صلاحیت تصمیم گیری در این موارد را داراست .
همان الزامات و شرایطی را که رئیس اتاق اصناف تهران برای بازگشایی مشاغل پر خطر اعلام کرده است می توان به صورت دقیق تر و عینی تر در مدارس به کار بست .
" مدرسه " محیط زندگی است و دانش آموزان با تمرین مهارت های زندگی و برخورد منطقی با بحران ها باید خود را برای آینده و زندگی در مقیاس وسیع تر در مقام یک " شهروند " خود را آماده کنند .
پرسش « صدای معلم » از وزارت آموزش و پرورش و ستاد ملی مبارزه با کرونا آن است که بر اساس چه مبانی و استدلالی در مورد " مدارس " تصمیم می گیرند ؟
آیا " دیوار مدارس " همواره باید کوتاه باقی بماند ؟
پر رنگ کردن نقش " مدرسه " در راستای اصل " مدرسه محوری " به همراه در اختیار دادن بودجه و اعتبارات لازم و کافی برای اجرای درست و کامل شیوه نامه های بهداشتی در کنار نظارت علمی و جامع می تواند بهترین تصمیم برای ادامه حیات مدرسه در شرایط کرونایی و تمرین مسئولیت پذیری و حقوق شهروندی باشد .
پایان گزارش/
گروه گزارش/
خبرگزاری خانه ملت نوشت :
" امروز هشتم خرداد ترکیب کامل اعضاء هیئت رئیسه اجلاسیه اول دور یازدهم مجلس مشخص شد و محمدباقر قالیباف با اکثریت آراء به ریاست مجلس انتخاب شد.
منتخبان ملت در نشست علنی امروز (پنج شنبه 8 خرداد) مجلس شورای اسلامی اعضای هیئت رئیسه اجلاسیه اول دور یازدهم مجلس شورای اسلامی را انتخاب کردند.
بر اساس نظر موافق منتخبان ملت محمدباقر قالیباف با 230 رأی از مجموع 267 رأی مأخوذه به عنوان رئیس مجلس یازدهم و امیرحسین قاضی زاده هاشمی با 208 رأی و علی نیکزاد با 196 رأی از مجموع 274 رأی به عنوان نواب رئیس اول و دوم اجلاسیه اول دور یازدهم مجلس انتخاب شدند.
از میان کاندیداهای دبیری هیئت رئیسه برای اجلاسیه اول مجلس یازدهم، سیدناصر موسوی لارگانی با 171 رأی، احمد امیرآبادی فراهانی با 165 رأی، حسینعلی حاجی دلیگانی با 149 رأی، روح الله متفکر آزاد با 148 رأی، علی کریمی با 127 رأی و محسن دهنوی با 119 رأی از مجموع 272 رأی مأخوذه به عنوان دبیران هیئت رئیسه انتخاب شدند.
همچنین منتخبان ملت، محمدحسین فرهنگی را با 167 رأی، علیرضا سلیمی را با 129 رأی و محسن پیرهادی را با 128 رأی از مجموع 268 رأی مأخوذه بهعنوان ناظران هیئت رئیسه اجلاسیه اول دور یازدهم مجلس انتخاب کردند. "
بدین ترتیب حاجی بابایی عملا از هیات رئیسه مجلس کنار گذاشته شد .
حتی پیغام حاجی بابایی به قالیباف هم موثر نیفتاد .
مصطفی فقیهی در توییتر درباره رقابتها بر سر ریاست مجلس نوشت: «پیغام حاجی بابایی به قالیباف: از ریاست مجلس انصراف میدهم، به شرطی که برای نائب رییسی از من حمایت کنی!»
این وقایع نشان داد که حاجی بابایی در محاسبات خود دچار خطاهای فاحش گردیده و به نظر می رسد علی رغم سابقه نسبتا زیاد ایشان در 6 نمایندگی مجلس و حتی یک دوره وزارت باید بیش از پیش در مورد جایگاه خود بازبینی های لازم را داشته باشد .
حاجی بابایی در مجلس دهم ریاست فراکسیون فرهنگیان را بر عهده داشت .
تاکنون ایشان در عمر نمایندگی خود 4 دوره رئیس فراکسیون فرهنگیان مجلس بوده اما تغییرات موثر ، محسوس و معناداری در وضعیت فرهنگیان و آموزش و پرورش ایجاد نشده است .
حاجی بابایی در 5 دوره نمایندگی مجلس در کمیسیونهای محاسبه و بودجه، تلفیق، اصل نود و امنیت ملی و سیاست خارجی عضویت داشته اما هیچ گاه عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس نبوده است اما در مورد آموزش و پرورش اظهار نظرهای متعددی داشته است .
حاجی بابایی در پاسخ به پرسش " صدای معلم " در همایش سالانه تشکل های فرهنگیان انقلابی استان اصفهان که به مناسبت بزرگداشت مقام معلم در دبیرستان امام محمد باقر (ع) استان اصفهان برگزار گردید چنین می گوید : ( این جا )
پرسیدیم :
چرا در کمیسیون آموزش در این دوره و دوره قبل حضور نداشته اید امّا دائما در امور آن اظهار نظر می کنید؟
حاجی بابایی :
در همه ی دوره ها عضو این کمیسیون نشدم. برای آن که کمیسیون آموزش و تحقیقات را کمتر مؤثر می بینم.
من رییس فراکسیون فرهنگیانم که 120 نفرند و کمیسیون آموزش و تحقیقات 23 نفرند. به این نکته توجه کنید.
من روز اولی که وارد مجلس شدم و تحقیق کردم ، گفتند هر نماینده ای که عضو کمیسیون برنامه و بودجه بشود ، این به نفع آموزش و پرورش است و من عضو این کمیسیون برنامه و بودجه شدم و رییس کمیسون تلفیق برنامه ششم هم هستم و در این کمیسیون مطالبی برای آموزش و پرورش نوشتم که در یازده برنامه گذشته در 44 سال نوشته نشد و این نشان می دهد که کمیسیون برنامه و بودجه خیلی برای آموزش و پرورش بهتر است. از طرفی فراکسیون فرهنگیان مجلس را هم داریم.
الان شما فرض کنید من عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات . چه کسی به اندازه ی من در مجلس راجع به آموزش و پرورش حرف می زند؟ "
البته نمایندگان دیگر نظرهای متفاوتی دارند .
سخنگوی فراکسیون اقلیت مجلس شورای اسلامی با تاکید براینکه فراکسیون های سیاسی نقش مهمی در مجلس ایفا می کنند گفت ( این جا ) : در تصمیم گیری هایی که به رای جمعی نمایندگان نیاز دارد، فراکسیون های سیاسی نقش قاطع و تعیین کننده ای ایفا می کنند.
"داریوش قنبری" نماینده مردم ایلام ،مهران ،ایروان ،شیروان و چرداول درگفت و گو با خبرنگار خانه ملت اظهار می کند: در ابتدای شکل گیری هر مجلس عده ای با سرعت اقدام به تشکیل فراکسیون هایی تحت عناوین مختلف می کنند که بعد از مدتی به فراموشی سپرده شده و چیزی جز یک نام و عنوان از آنها باقی نمی ماند و هیچ فعالیتی ندارند.
در حال حاضر تنها 3 فراکسیون سیاسی در مجلس فعال هستند و به جز چند فراکسیون تخصصی مثل فراکسیون دانشگاهیان که حقیقتا بسیار خوب عمل کرده است ،بقیه فراکسیون ها عملا فعالیتی ندارند . تاکنون ایشان در عمر نمایندگی خود 4 دوره رئیس فراکسیون فرهنگیان مجلس بوده اما تغییرات موثر ، محسوس و معناداری در وضعیت فرهنگیان و آموزش و پرورش ایجاد نشده است .
عضو کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه فراکسیون های تخصصی همپای کمیسیون ها می توانند نقش داشته باشند خاطر نشان کرد : از فراکسیون ها ی تخصصی این انتظار می رود که متناسب با حوزه فعالیتشان ،مشکلات و کمبودها را شناسایی کرده و با در نظر قانون ،طرح و لوایح مورد نیاز را تهیه کرده و به مجلس ارائه دهند.اما متاسفانه در حال حاضر تاثیر فراکسیون های سیاسی از کمیسیون های تخصصی هم بیشتر شده و تاثیر بیشتری در تصمیم گیری های تخصصی دارند .
فراکسیون ها به خوبی می توانند از اهرم نظارتی مجلس استفاده کنند اما متاسفانه در حال حاضر چنین چیزی مشاهده نمی شود و فراکسیون ها هنوز به جایگاه و وظایفشان واقف نیستند.
با وجود اینکه فراکسیون ها تشکیلاتی عمل می کنند و باید دارای اصول و قواعد خاصی باشند اما اکثر فراکسیون ها اصول مشخصی را برای خودشان تعریف نکرده اند و وضعیت سردرگمی دارند.
قنبری در ادامه به تاثیرگذاری زیاد فراکسیون های سیاسی در تصمیمات مجلس و در سطح وسیع تر،تصمیمات کلان کشور اشاره کرد و گفت: در انتخابات هیئت رئیسه و انتخاب وزرا که به رای جمعی نمایندگان احتیاج دارد ،فراکسیون های سیاسی بسیار تاثیرگذارند و نقش قاطع و تعیین کننده دارند.
فراکسیون ها همچنین در نحوه استفاده از اهرم های نظارتی ،ارائه و تصویب طرح ها ، لوایح و برنامه ها هم می توانند نقش آفرینی کنند . "
آقای حاجی بابایی در سخنرانی مختلف و متعدد علاقه مندی خود را به مسائل آموزش و پرورش و معلمان اعلام کرده است اما هیچ جایی بهتر از کمیسیون تخصصی در مجلس برای پی گیری چالش های این وزارتخانه با ابزارها و مکانیسم های قانونی نیست .
« صدای معلم » همچون دوره گذشته به حمیدرضا حاجی بابایی پیشنهاد می کند که با عضویت در کمیسیون آموزش و حتی تصدی ریاست آن تاثیر این کمیسیون را در مسائل آموزش و پرورش به صورت عملی و نه شعار نشان دهد .
شاید تلفیق ریاست فراکسیون فرهنگیان با رویکرد متفاوت از گذشته در کنار عضویت موثر در کمیسیون آموزش بتواند گامی در حل بحران ها و چالش های نظام آموزشی داشته باشد .
پایان گزارش/
گروه تشکل ها/
در پی درج گزارش صدای معلم با عنوان " علی رغم پایان دوران مجلس دهم ؛ تشکل های فرهنگیان هیچ گاه در مورد میثاق نامه معلمی " پاسخ گو نبودند ! پرسش « صدای معلم » از این گونه تشکل ها آن است که آیا مانیفستی برای ایجاد و فربه سازی " حوزه عمومی " در آموزش و پرورش دارند ؟ "
حمایت سازمان معلمان ایران از " حمیدرضا حاجی بابایی " ؟! ( این جا ) ؛ « محمد داوری » سخنگوی این سازمان توضیحاتی ارائه کرد .
داوری به " صدای معلم " گفت :
" سازمان موضعی ندارد .
لطفا اصلاح بفرمایید .
نظر یک مخاطب بوده که انعکاس داده شده ، نظرات سایر جریان ها برای کمک به جریان شناسی مجلس هم منعکس شده است .
از میان مدعیان ریاست مجلس هیچ کس از نظر پیشینه و مرام و مسلک با دیدگاه سازمان معلمان تناسبی ندارد و این تشکل فقط اوضاع را رصد و اطلاع رسانی می کند .
حتما کنشگری فعال در دستور این تشکل است و در موارد خاص که نیازمند اعلام موضع باشد از طریق دبیر کل یا بنده (سخنگو) یا با صدور بیانیه و اطلاعیه مواضع سازمان معلمان اعلام خواهد شد .
پایان پیام/
گروه تشکل ها/
« سایت سازمان معلمان ایران » در مطلبی با عنوان " حاجی بابایی و ریاست مجلس " نوشت :
" همان گونه که انتظار می رفت سر انجام گزینه اصلی ریاست مجلس از طرف ائتلاف 4 نفره وزرای احمدی نژاد و میر سلیم معرفی شد و توئیت امروز حاجی بابایی نشان میدهد که نیکزاد و حسینی به نفع وی از صحنه رقابت ریاست مجلس کنار رفته اند گرچه هنوز مشخص نیست میر سلیم عضو دیگر ائتلاف 4 نفره چه تصمیمی برای ادامه رقابت خواهد گرفت ولی اگر فرض را بر رقابت سه نفره حاجی بابایی میر سلیم و قالیباف بگذاریم معادله رقابت به نفع حاجی بابایی پیش میرود زیرا رقیب تاثیر گذاری چون نیکزاد که در بین اصولگریان و مدیران احمدی نژاد از محبوبیت ویژه ای برخوردار است به نفع وی کنار کشید ؛ همچنین مغز اقتصادی این مدیران شمس الدین حسینی حاضر شد به نفع حاجی بابایی کنار رود فردی که در استانهای شمالی نیز نفوذ قابل توجهی دارد همانگونه که نیکزاد در بین آذری زبانها نیز از محبوبیت ویژه ای برخوردار بوده و رای آنها را نیز با خود دارد .
به هر حال تا اینجای کار شرایط به نفع حاجی بابایی پیش رفته و وی فاصله بسیار کمی تا رسیدن به صندلی ریاست مجلس یازدهم دارد و اگر میرسلیم نیز در ادامه حاضر به حمایت از وی شود حاجی بابایی به فینال این رقابت به همراه قالیباف راه یافته است البته ممکن است سه ضلعی شدن رقابت بین این سه نفر نیز به نفع حاجی بابایی باشد و در صورت دو مرحلهای شدن انتخاب رئیس مجلس در مرحله دوم میرسلیم به نفع حاجی بابایی کنار رود.
آنچه مسلم است و بدون تعصب باید اذعان کرد امتیازات حاجی بابایی در بین همه گزینه های ریاست بیشتر و تجربه وی برای اداره مجلس مثال زدنی از شش دوره تجربه نمایندگی گرفته تا حضور در هیات رئیسه و ریاست فراکسیون فرهنگیان که بیش از یک دهه است ادامه دارد ریاست فراکسیون ولایی مجلس دهم ریاست بر کمسیون تلفیق برنامه ششم و حضور در کمیسیونهای مهمی چون سیاست خارجی و امنیت ملی اقتصادی و برنامه و بودجه مجلس علاوه بر تجربه فراوان در مجلس یک دوره حضور وی در دولت دهم احمدی نژاد به عنوان وزیر آموزش و پرورش از حاجی بابایی یک شخصیت ملی ساخته است که این شخصیت ملی خود برای ریاست یکی از قوای جمهوری اسلامی ایران که اتفاقاً به فرموده امام خمینی قدس سره در راس امور است آماده کرده است .
به هرحال ضمن احترام به سایر رقبای حاجی بابایی که از شخصیتهای بر جسته نظام میباشند به نظر می رسد انتخاب حاجی بابایی به ریاست مجلس در مجموع به نفع مجلس و جایگاه اصلی آن ، مردم و کشور خواهد بود.
پیش تر یک عضو شورای مرکزی مجمع فرهنگیان ایران اسلامی تهران نیز نوشت :
" اخبار رسیده از اطراف و اکناف کشور، دلالت بر ان دارد که فرهنگیان یکپارچه، عزم خویش را چنان جزم کرده اند که پس از سال ها، کلید اداره مجلس یازدهم در دستان حاجی بابایی آرام بگیرد. شواهد بر آن دلالت دارد که تمامی معلمان فارغ از نگاه و دلبستگیهای سیاسی یا جناحی، پای کار حاجی بابایی ایستاده اند. " این گونه مواضع دو پهلو ، سیاست زده که با اصول مدنیت تشابه چندانی ندارد ؛ قرار است کدام مشکل از بحران های موجود نظام آموزشی ایران را حل کند ؟
اگر چه اظهار نظر یک عضو نمی تواند موضع یک تشکل در مورد مجمع فرهنگیان ایران اسلامی محسوب شود اما پیام سازمان معلمان ایران در این مورد که به نوعی حمایت از « حمیدرضا حاجی بابایی » محسوب می شود پرسش برانگیز است .
تشکلی که همواره خود را " اصلاح طلب " می خواند و در انتخابات مجلس یازدهم از لیست کاندیداهای اصلاح طلب حمایت کرد ؛ مشخص نیست که چگونه به حمایت از ایشان با دیدگاه های خاص سیاسی برخاسته است ؟
هر چند این تشکل سیاسی تاکنون انتقادات جدی نسبت به عملکرد فراکسیون فرهنگیان در طول دوران مجلس دهم نداشت .
علی رغم پایان دوران مجلس دهم ؛ تشکل های فرهنگیان و فعالان صنفی مشتمل بر : سازمان معلمان ایران ، مجمع فرهنگیان ایران اسلامی ، انجمن اسلامی معلمان ایران ، شاخه فرهنگیان حزب ندای ایرانیان ، شاخه فرهنگیان حزب اعتدال و توسعه ،شاخه فرهنگیان حزب اتحاد ملت ، منتخبان فرهنگیان بازنشسته و شاخه فرهنگیان حزب کارگزاران ایران اسلامی ، تعدادی از اعضای معتدل و اصلاح طلب کانون صنفی تهران هم با عنوان فعالان صنفی معلمان که با برخی از نمایندگان مجلس « میثاق نامه معلمی » امضا کردند ؛ هیچ گاه در مورد این میثاق نامه به فرهنگیان و حوزه عمومی آموزش و پرورش پاسخ گو نبودند .
« صدای معلم » بارها و در گزارش های متعدد خود از انفعال این تشکل ها در برابر تعهدات عمل نشده انتقاد کرد . ( این جا )
چهارشنبه 10 بهمن 1397 ؛ برخی از اعضای تشکل های فرهنگیان شامل انجمن اسلامی معلمان ایران، مجمع فرهنگیان ایران اسلامی، جمعیت اسلامی فرهنگیان، سازمان معلمان ایران، جامعه اسلامی فرهنگیان و همچنین تعدادی از مسئولان وزارت آموزش و پرورش نشستی با" سعید جلیلی " عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و نماینده رهبر ایران در شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران برگزار کردند .( این جا )
« صدای معلم » ضمن انتشار خبر این نشست خواهان انتشار متن کامل و غیرگزینشی این نشست شد اما این موضوع هیچ گاه تحقق نیافت . این در حالی است که « محمد داوری » سخنگوی سازمان معلمان ایران در گفت و گو با جواد بابازاده ، یکی از شاخص های مدنیت را شفافیت دانست . ( این جا )
پیش تر ، « مقصود فراستخواه » در گفت و گو با صدای معلم چنین گفت : ( این جا )
" مشکل عمده آموزش و پرورش این است که حوزه عمومی ندارد و برای همین است که دست شما را باید بوسید که برای معلمان رسانه ای ایجاد کرده اید.
بدبختی آموزش و پرورش این است که حوزه عمومی ندارد، صدای معلم ندارد. مطالبه ای نیست. خانواده ها متأسفانه بالاجبار می خواهند خودشان را سر پا نگه دارند. به دومینوی تست زنی می پیوندند تا بلکه بچه های شان رشد کنند . متاسفانه تعلیم و تربیت ایران حوزه عمومی چندان ندارد. درد آشنایانی مستقل و صاجب رأی که در این حوزه مطالبه بکنند. کنش داشته باشند. همه، متأسفانه کارکنان آموزش و پرورش شده اند و اندک است کنشگران اموزش و پرورش. رشدیه کارمند آموزش و پرورش نبود. کنشگر بود. باغچه بان، بهمن بیگی ، توران میرهادی، محمد باقر هشیار اینها همه کنش گر بودند. اگر می خواهیم مشکلات آموزش و پرورش حل بشود باید حوزه عمومی آموزش و پرورش توسعه پیدا بکند. "
پرسش « صدای معلم » از این گونه تشکل ها آن است که آیا مانیفستی برای ایجاد و فربه سازی " حوزه عمومی " در آموزش و پرورش دارند ؟
آیا با این حرکات و پیام ها می توان به ایجاد و حفظ " سرمایه اجتماعی " در حوزه آموزش امیدوار بود ؟
این گونه مواضع دو پهلو ، سیاست زده که با اصول مدنیت تشابه چندانی ندارد ؛ قرار است کدام مشکل از بحران های موجود نظام آموزشی ایران را حل کند ؟
محمود بهشتي لنگرودي که زمانی سخنگوي کانون صنفي معلمان بود و در حال حاضر در زندان به سر می برد از جمله معلماني بود که از حضور حاجي بابايي در جمع فرهنگيان معترض و دفاع وي از حقوق صنفي معلمان خاطرات بسيار دارد.
وي در آبان 1388 در گفت وگو با روزنامه «اعتماد» و در ارزيابي خود به عنوان نماينده فرهنگيان از نامزد يازدهمين دوره وزارت آموزش و پرورش مي گويد :
«ديدگاه کلي فرهنگيان اين است که آقاي حاجي بابايي نسبت به وزراي آموزش و پرورش دوران سازندگي تا امروز و به خصوص بعد از محمدعلي نجفي که چهره محبوبي براي فرهنگيان به شمار مي رود، بهترين گزينه يي است که براي تصدي وزارت آموزش و پرورش معرفي شده است. حاجي بابايي به مسائل آموزش و پرورش اشراف کامل داشته و نيروي معتدلي است. تعامل وي تا امروز با تشکل هاي معلمان و بازنشستگان مثبت بوده، البته ايشان فرد زيرک و سخنور و سياستمداري هم هست که با تفکر و تامل صحبت مي کند و اين ويژگي مثبتي براي يک فرد به شمار مي آيد.
به نظر جامعه فرهنگيان، در شرايط امروز آموزش و پرورش، با اظهارات ناسنجيده يي که مي شنويم، در اين برهه که آموزش و پرورش مورد هجمه نيروهاي بيروني قرار گرفته و هر فردي به خود اجازه مي دهد در امور آموزش و پرورش مداخله کند، حميدرضا حاجي بابايي فرد قدرتمندي است که اگر همچنان بر اعتقادات گذشته خود پابرجا باشد، مي تواند از اين حرکت هاي افراطي جلوگيري کند. البته به نظر مي رسد نمايندگان مجلس امروز بايد از ايشان تضمين هاي لازم را براي اظهارات و برنامه هايي که اعلام کرده است، بگيرند. از سوي ديگر فکر مي کنم او مي تواند بالاترين راي نامزد وزارت آموزش و پرورش را از آن خود کند، به خصوص آنکه جناح هاي مختلف مجلس هم نسبت به ايشان نگاه مثبتي دارند.» بدبختی آموزش و پرورش این است که حوزه عمومی ندارد، صدای معلم ندارد. مطالبه ای نیست.
سخنگوي فعلي و دبير سابق کانون صنفي معلمان در پاسخ به اين سوال که چرا رئيس دولت دهم پس از معرفي گزينه هايي همچون سوسن کشاورز و فاطمه آليا براي وزارت آموزش و پرورش، اين را انتخاب کرده است، مي گويد؛ «فضاي آموزش و پرورش امروز بسيار ملتهب است و به نظر مي رسد معلمان اثرگذاري بالايي در فضاي مدارس دارند. شايد براي کاهش ميزان التهاب و کاستن از حجم گسستگي ميان معلمان و مسوولان نظام آموزش و پرورش، معرفي آقاي حاجي بابايي اقدام مدبرانه يي باشد. شايد هم توافق پشت پرده يي باشد بين مجلس و دولت و شايد هم آقاي احمدي نژاد از مواضع خود کوتاه آمده که البته بعيد به نظر مي آيد که آقاي حاجي بابايي از مواضع خود چشم پوشي کند.»
بهشتي لنگرودي در پاسخ به اقدامات حاجي بابايي در دفاع از حقوق و اعتراضات صنفي معلمان در دوران فعاليت مجلس هفتم و هشتم، و اينکه آيا اين اقدامات زمينه سازي براي آينده و ارتقا به پله هاي بالاتر دنياي سياست نبوده، مي گويد؛ «حاجي بابايي با پيگيري اجرايي شدن نظام هماهنگ از دوران مجلس ششم، جايگاهي در جمع فرهنگيان و بازنشستگان پيدا کرد و به نظرم نيازي به زمينه سازي براي آينده نداشت. شايد حتي پيگيري ها و دفاعيات او از فرهنگيان، هزينه هايي هم براي وي در پي آورد. فرهنگيان اين گونه مي بينند که نامزدي براي وزارت آموزش و پرورش براي خود آقاي حاجي بابايي هم غيرمنتظره بوده است.»
بهشتي لنگرودي «اشراف حاجي بابايي به مسائل آموزش و پرورش» و «تعامل مثبت وي با فرهنگيان» را اين گونه معنا مي کند؛ «ايشان سابقه قابل توجهي در مسائل و فعاليت هاي مرتبط با آموزش و پرورش دارد. سال ها در فراکسيون فرهنگيان مجلس حضور داشته و شايد به خاطر بهره مندي از ويژگي سياستمدار بودن، تعامل خوبي هم با تشکل هاي فرهنگيان داشته است. آن هم زماني که بسياري از نيروهاي سياسي با گرايش مخالف دولت، جرات همکاري و همفکري با تشکل هاي صنفي معلمان را نداشتند. هر بار که نمايندگان فرهنگيان به ايشان مراجعه کردند، پاسخگو بود و در هر زمان که مقدور بود از تشکل ها حمايت کرد. اما اينکه چه اندازه اهداف سياسي در پس اين حمايت ها نهفته است، عملکرد پس از حضور در وزارت آموزش و پرورش گوياتر خواهد بود.»
آن زمان ؛ « صدای معلم » ( سخن معلم سابق ) با انتقاد از این سخنان آقای بهشتی نوشت : "
" افراد در بیان نظرات خود آزادند اما بیان چنین دیدگاهی از سوی فردی که خود را " سخنگوی کانون صنفی معلمان " می داند به نظر می رسد که باید با تامل و تفکر بیشتری صورت می گرفت !
پایان گزارش/
گروه گزارش/
عصر روز دوشنبه 29 اردیبهشت ماه وزیر آموزش و پرورش با فرهنگیان منتخب دوره یازدهم مجلس شورای اسلامی جلسه ای برگزار کرد .
این نشست در باشگاه فرهنگیان تهران برگزار شده و خبر آن در پرتال وزارت آموزش و پرورش و خبرگزاری پانا منعکس شده است .
محتوای هر دو خبر یکی است . ( این جا ) و ( این جا )
همان گونه که انتظار می رفت از خبرنگاران حوزه آموزش و پرورش در این مراسم دعوتی به عمل نیامده بود.
مشخص نیست این گونه سیاست گذاری های روابط عمومی تا کی و کجا استمرار خواهد یافت و چه کسی باید پاسخ گو باشد ؟
در خبر فقط سخنان « محسن حاجی میرزایی » وزیر آموزش و پرورش منتشر شده است اما تصاویر منتشر شده نشان می دهند که راه یافتگان به مجلس یازدهم حرف هایی زده اند اما هیچ گونه اشاره به آن ها نشده است .
با این حال از سخنان و نقطه نظرات وزیر آموزش و پرورش می توان به پرسش ها و دیدگاه های این نمایندگان پی برد ! " جای خالی مدیران شجاع و مستقل و کسانی که تسلیم این خواستهها نشوند در بین مدیران استانی و وزارتی خالی است و این مسئله باعث شده در عزل و نصبها همیشه ردپایی از نفوذ و دخالت کسانی دیده شود که مسئولیتی ندارند. از طرفی دیگر در نتیجه این دخالتها کسانی انتخاب می شوند که در درجات چهارم و پنجم مدیریتی قرار دارند. "
به برخی از این نکات اشاره می گردد :
*حاجی میرزایی با اشاره به برخی مطالعات انجام شده درآموزش و پرورش گفت: تحقیقی را در خصوص مشکلات آموزش و پرورش انجام دادیم براساس آن، بررسیها نشان میدهد اگر تاریخ را از این تحقیق حذف کنیم متوجه میشویم مشکلات آموزش و پرورش قبل از انقلاب وجود داشته و به جز چند مورد همچنان این مشکلات باقی است.
*وی دسترسی به آموزشها و کاهش بیسوادی در سطح کشور را از اتفاقات خوب بعد از انقلاب عنوان کرد و گفت: این موضوع از روی میز چالشهای آموزش و پرورش برداشته شده است لذا امروزه به برکت انقلاب چتر آموزشی در سراسر کشور گسترده است و آموزشها در دورترین نقاط کشور به دانش آموزان لازم التعلیم ارائه میشود.
* وی با بیان اینکه در بهترین شرایط، اعتبارات آموزش و پرورش تنها پاسخگوی حقوق جاری کارمندان است، اظهار کرد: بودجه کافی برای تحقق سند تحول وجود ندارد و اعتباری به این سند تخصیص داده نشده است. نمایندگان مجلس باید تدبیری را اتخاذ کنند تا مشکلات بودجهای آموزش و پرورش حل شود لذا ساختار بودجهای در آموزش و پرورش نیاز به اصلاح دارد.
* یکی از نکات مهم که ما از نمایندگان مجلس توقع داریم ارائه یک قانون مادر برای آموزش و پرورش است قوانین زیادی برای آموزش و پرورش در مجلس مصوب شد اما این قوانین در ادوار گذشته پاسخگوی مشکلات نبوده است لذا قانونی باید تدوین شود که به اعتلای جایگاه معلمان بینجامد. " همه نمایندگان اعلام می کنند که دخالتی ندارند اما همه میدانند و دلایل و شواهدی وجود دارد که ثابت میکند از ابتدا در همه مسائل دخالت دارند. "
* وی با اشاره به مشکلاتی که شیوع بیماری کرونا برای نظام های تعلیم و تربیت در دنیا به وجود آورده است، گفت: اعتقاد جهانی بر این است که خلاصی از کرونا به این زودی ممکن نیست باید با آن کنار بیاییم. سوال اینجاست آیا نباید در تقویم زمانی مدرسه تغییر ایجاد کرد، در صورت استمرار بحران کرونا، آموزش و پرورش با چه مخاطراتی روبهرو خواهد شد و دسترسی به آموزش درآینده چگونه خواهد بود. باید به این موضوعات پرداخته شود.
* حاجی میرزایی با اشاره به برگزاری کنفرانس مجازی فوق العاده اعضای آیسسکو در هفته گذشته اظهار کرد: در این کنفرانس مشخص شد راهکاری که در ایران برای ارائه آموزشهای درسی به کار گرفته شده در سایر کشورها نیز به کار گرفته شده است اما علیرغم بهرهمندی از آموزشهای تلویزیونی و فضای مجازی، ابتکار ما در راه اندازی شبکه شاد به عنوان شبکه داخلی و اختصاصی آموزش و پرورش مورد توجه سایر کشورها قرار گرفته است.
وی با بیان این که در برنامههای آموزشی تلویزیون امکان تعامل بین دانش آموزان و معلمان وجود نداشت، افزود: شبکه شاد علیرغم وجود تعامل بین معلم و دانش آموز، ظرفیتهای بسیاری دارد به گونهای که این شبکه را در مقایسه با سایر فضاهای مجازی برجسته کرده است. قابلیت پوشش بالا، ظرفیتهای متنوع از جمله؛ وجود کانالهای تربیتی، تربیت بدنی، انجمن اولیا و مربیان و .... از ویژگیهای خوب این شبکه آموزشی است
*وزیر آموزش و پرورش برقراری تعامل بین مخاطبین و افزایش تابآوری کشور در برابر بحرانها را از اهداف ایجاد شبکه شاد بر شمرد و افزود: بیش از ۱۲و نیم میلیون دانش آموز و بیش از ۹۷ درصد معلمان از این شبکه بهره مند هستند. جابه جایی بیش از یک میلیارد و ۲۰۰میلیون فایل و بیش از سه میلیارد پیامک در شبکه شاد نشان از اقبال خوب مخاطبین از این شبکه است.
*وی با بیان اینکه در آموزش و پرورش مصمم هستیم حریم تعلیم و تربیت را از کشاکش سیاسی دور و شایسته گزینی کنیم، اظهار کرد: نمایندگان مجلس به ما کمک کنند تا در هر منطقه بهترین و شایستهترین افراد مدیریت آموزش و پرورش را بر عهده بگیرند.
حاجی میرزایی در پایان گفت: وضعیت عمومی کشور را همه میدانیم، قرار نیست امتیاز ویژه به معلمان بدهیم بلکه میخواهیم وضعیت معلمان مانند سایر کارمندان دولت باشد.
پیش از بحران کرونا ، « صدای معلم » گفت و گویی با دکتر مقصود فراستخواه در دانشگاه علامه طباطبایی داشت . ( این جا )
این استاد دانشگاه در این گفت و گوی تفصیلی به نکات مهمی اشاره کرد .
فراستخواه می گوید :
" البته این را نیز عرض کنم که آموزش و پرورش ایران هم نیمه تاریک دارد و هم روشن. نیمه روشن از پویایی های جامعه ایرانی ناشی می شود پدر و مادرهایی که حاضرند برای سرمایه انسانی فرزندان شان گاهی از ابتدایی ترین ضروریات زندگی شان بزنند تا بچه های شان بلکه به جایی برسند. برای همین در ایران آموزش باز به مراتب نسبت به دیگر بخش های کشور، رشد کرده است. ایران از پیشتازها در گروه منا (غرب آسیا و شمال آفریقا) در ارائه خدمات عمومی آموزشی بوده است؛ نرخ ثبت نام دبستانمان تقریبا نود و هشت درصد است و نزدیک به مالزی است. ولی متوسطه اول نود و سه درصد و متوسطه دوم هشتاد و دو می شود که از کشورهای در حال توسعه موفق فاصله می گیریم و عقب می مانیم.
آن رشد کمی هم که گفتم حاصل ترکیبی از پویش های درون جامعه و تقاضاهای اجتماعی به علاوه یک حس ولی نعمتی در بالا و در حکومت بوده است که می خواهد به رعیتش برسد ولی آن طور و آن مقدار که خود می خواهد. یعنی یک ولی نعمتی است رعیتش را می خواهد باسواد کند در حدی که خودش می خواهد. امور سواد و صحه این رعیت را می خواهد. در قدیم بعضی ولی نعمت ها می خواستند رعیت شان طوری لباس بپوشند که تناسب داشته باشند. سال های پیش دبستانی در ایران بی اهمیت است. اجباری نیست رایگان نیست ثبت نام هم هفتاد و پنج درصد است. در حالی که همه خوشبختی ها و بدبختی ها از همان پیش دبستانی شروع می شود. طبق تحقیقات روان سنجی که صورت گرفته بیشترین شانس رشد شناختی و رشد مغز در همان سنین است." " وقتی مدیر کل شدم وزیر وقت دکتر فانی بود که کمتر اجازه دخالت به نمایندگان میداد. بعد از فانی، دکتر آشتیانی هم به استقلال آموزش و پرورش بها میداد اما در یکی دو سال اخیر میزان دخالتها بیشتر شده است. "
صدای معلم از ایشان می پرسد :
" منظورتان این است که رشد کمی آموزش و پرورش در بعد از انقلاب ، با رشد کیفی و توازن و عدالت همراه نبوده است ؟ "
فراستخواه در پاسخ می گوید :
" حتی در همین رشد کمّی آموزش هم ما اغراق می کنیم. بنده محاسبه ای و مقایسه هایی کرده ام . قبل از انقلاب در فاصله 1335 تا سال 1355 نرخ رشد با سوادی افراد بالای شش سال در سال 35 ، 1 / 15 درصد بود که در سال 45 به 14 / 29 درصد رسید و در سال 55، 5 / 47 درصد شد.
متوسط رشد سالانه در این سالهای قبل انقلاب 7 / 10 درصد می شود. بعد آمدم و از سال 55 تا 95 را نیز هم محاسبه کردم که مجموعا 6 / 87 درصد رشد داشت و سالانه 11/2 درصد رشد می شود. پس آهنگ قبل از انقلاب از خیز بیشتری برخوردار بود.
آن رشد سالانه ای که در سال 35 تا 55 بود اگر با همان روند ادامه پیدا می کرد و با همان نرخ در بعد انقلاب ادامه داشت خیلی زودتر از این بیشتر این مردم باسواد می شدند. پس حتی آنگاه که می گوییم در بهداشت و آموزش پیشرفت کمّی کرده ایم حتی این جا هم ممکن است اغراق بکنیم.
اما آنچه خیلی روشن است بی عدالتی های ماست. قبلا گفتم نرخ نام نویسی ابتدایی در کل کشور 98 درصد است و رشد کمّی خوبی داشتیم ولی همین شاخص در سیستان و بلوچستان ، کردستان، آذربایجان غربی حدود 90% بود. مقدسی و همکارانش در گزارش سال 1397 خود در وزارت رفاه ارقامی از نابرابریهای آموزشی را نشان داده اند.
شکافهای بین مناطق کشور و شهر و روستا بالاست. این بدان معناست که ما حتی برخلاف ایدئولوژی ادعایی خودمان که خواهان عدالت و برابری است نا برابری هایی تحویل داده ایم و این از آثار فاصله ایدئولوژی با واقعیت است.
وقتی ما انقلاب کردیم هر ایرانی به طور متوسط حدود دو و نیم کلاس (6/2 کلاس) درس خوانده است که الآن ده کلاس شده است ولی شاخص نابرابری مان بسیار بالاست و بیش از سی و هفت درصد است. این شاخص نابرابری آموزشی در دنیا یک شاخص مهمی است و در کشورهای همگن ما شانزده درصد است. در کشورهای پیشرفته و توسعه یافته هفت درصد است. این را بیفزایم که مصیبت بسی فراتر است چون شاخص سی و هفت درصد ، از سرشماری خانوار درآمده است اما اگر شهر و روستا مقایسه شود پنجاه و پنج درصد نابرابری هم هست به ویژه برای دختران در دبستان.
کیفیت نیز که به مراتب مشکلش بیشتر بود. آزمون تیمز به عنوان شاخص اولیه از کیفیت آموزشی اگر در نظر بگیریم که دربارۀ خواندن و نوشتن دانش آموزان است . نتایج این آزمون در دهک های درآمدی ما کاملا نابرابر است؛ نابرابری بیشتر از تونس و مصر. از ترکیه هم بیشتر. احتمال اینکه یک کودک و نوجوان چهارده ساله ما در ده درصد اول آزمون سواد ریاضی تیمز قرار بگیرد؛ در دهک های بالا پنجاه و پنج درصد و در دهک های پایین چهار درصد است. من این را از گزارشات دولتی می گویم. از گزارش های دولتی رسمی که توسط برخی کارشناسان خوب و دلسوز کشور در همین سازمان مدیریت و برنامه ریزی مرکز پژوهش های مجلس و دیگر سازمان های دولتی تولید شده است.. در دهه هشتاد نابرابری ها زیاد شده است. ما نابرابر بودیم و نابرابرترهم می شویم؛ نابرابری هم در کمّیت آموزشی و هم در کیفیت آموزشی.
اگر تیمز و پرلز را مبنا قرار بدهیم نتایج 2015 نشان داد که بچه های ایرانی عملکردی پایین تر از متوسط جهانی داشتند. در دنیایی که آینده توسعه کشور را آموزش تعیین می کند ما دچارعقب ماندن از دنیا می شویم که سال ها قابل جبران نیست. متأسفانه اطمینان دارم که ما ضرر می کنیم. رتبه ایران جزء ده کشور آخر رده بندی آزمون ریاضی است و بسیار پایین تر از کشور قزاقستان است. همه از آموزش و پرورش ناراضی هستند ؛ والدین، معلمان، محقق، مدیران شاید خود سیاستگذاران هم ناراضی باشند پس باید بگردیم در پی مسؤولیت گم شده. این از همان ایدئولوژی درآمده است.
اگر اجازه می دادیم که اجتماع قوی بشود ، محله قوی بشود ، انجمن معلمان قوی بشود مدرسه قوی بشود ، مدیریت مدرسه قوی بشود ، برنامه درسی در مدرسه شکل بگیرد، رسانه های آموزشی قوی باشد، روزنامه ها و شبکه ها آن را پیگیری و منعکس بکنند، متخصصان و کارشناسان صدای رسا داشته باشند و شفافیت و پاسخ گویی و مشارکت ونقد وگفت وگو باشد اینها می توانستند سبب شوند که مدرسه ما خودش را به صورت پرثمر و کیفی اداره بکند ولی نگذاشتیم که آن حرکت بکند ."
پیشنهاد « صدای معلم » به وزیر آموزش و پرورش و سایر مسئولان آن است که پیش از سخنرانی مطالعات خود را در حوزه " پژوهش " ارتقاء دهند و بر مبنای علم و الزامات مدیریت علمی سخن بگویند .
پیش تر وزیر و معاون برنامه ریزی و توسعه منابع وزارتخانه از تدوین " قانون خاص " برای آموزش و پرورش و معلمان می گفتند . الان به به " قانون مادر " تغییر یافته است .
پرسش « صدای معلم » آن است که این تعدد قوانین در حالی که ضمانت اجرایی و زیر ساخت های لازم و منابع مالی کافی و پشتیبان برای اجرای آن نیست چه برون دادی می تواند داشته باشد ؟
از آن مهم تر ؛ نگرش دست چندم به مقوله آموزش است .
اگر مسئولان و نمایندگان می خواهند کمکی به حل مساله کنند ؛ به تاسیس و تقویت " حوزه عمومی " در این دستگاه و ارتباط این زیر سیستم با سیستم کلان کمک کنند .
در جریان تصویب بودجه سال 1399 مجلس عملا و به بهانه شیوع کرونا کنار زده شد .
در اوج بحران کرونا هم مجلس تعطیل بود .
بهرام پارسایی نماینده اصلاح طلب مجلس در نامهای خطاب به علی لاریجانی، رئيس مجلس به تعطیلی مجلس در شرایط کرونایی کشور اعتراض کرده و نوشت در شرایطی که پزشکان و پرستاران در حال فداکاری برای مردماند "مایه خجلت" است که نمایندگان در قرنطینه باشند.
او گفت با "شرمساری احساس میکنم در قرنطینه اخلاقی هستم تا قرنطینه سلامت."
او پرسید : «تعطیل کردن مجلس و جلوگیری از تشکیل جلسات رسمی آن با حضور نمایندگانی که سلامتشان پس از تست کرونا محرز می شود و با حفظ توصیه های ایمنی، به استناد کدامین منطق است؟ مگر نه این است که اکنون، هنگام اخذ تصمیمات و تصمیمسازیهای آنی، علمی،حقوقی و عقلی عقلای قوم است؟ پس از حیث تنویر اذهان بفرمایید نقش مجلس در کجای مختصات سیاسی حقوقی قانونی و حتی اخلاقی این شرایط خاص قرار دارد؟»
پرسش این است ؛ مجلسی که توان برگزاری جلسات آنلاین و غیر حضوری را نداشت چگونه می تواند به سایر دستگاه ها کمک کرده و یا مشکلی از آن ها حل کند ؟
در نشست رسانه ای وزیر آموزش و پرورش با خبرنگاران در روز یکشنبه 28 اردیبهشت ایشان گفت : ( این جا )
" تا کنون بیش از 5 / 12 میلیون نفر از دانش آموزان به این سامانه پیوستند و 98 درصد از مدیران و بیش از 82 درصد از معلمان الان روی این شبکه فعال هستند . " " آن رشد سالانه ای که در سال 35 تا 55 بود اگر با همان روند ادامه پیدا می کرد و با همان نرخ در بعد انقلاب ادامه داشت خیلی زودتر از این بیشتر این مردم باسواد می شدند. پس حتی آنگاه که می گوییم در بهداشت و آموزش پیشرفت کمّی کرده ایم حتی این جا هم ممکن است اغراق بکنیم. "
ایشان یک روز بعد میزان عضویت معلمان را از 82 درصد به 97 درصد ارتقاء داده است !
آیا واقعا برای مسئولان آمار به عنوان یک " علم " مطرح است ؟
و اما نکته آخر در مورد کمک نمایندگان مجلس به آموزش و پرورش است .
تجارب گذشته نشان می دهند نوع کمک بسیاری از نمایندگان به این وزارتخانه بیشتر از نوع دخالت در عزل و نصب مدیران آن بوده است هر چند از نظر این نمایندگان نام آن " تعامل " بوده است .
در این زمینه ؛ « مرتضی تمجیدی » مدیر کل پیشین آموزش و پرورش زنجان در این زمینه می گوید : ( این جا )
" متأسفانه در سالهای اخیر نهادها، افراد و عوامل خارج از آموزش و پرورش سعی میکنند در فرآیند قانونی انتخاب مسئولان دخالت کنند و به جای تفکر به منافع ملی و استانی و حل مسائل جامعه به دنبال مسائل شخصی هستند و دنبال اینکه برای اطرافیان خود پست و جایگاهی کسب کنند.»
تمجیدی میگوید: «فشار میآورند و سعی میکنند خواستههای شخصیشان را اعمال کنند و متأسفانه در این بین برخی از نمایندگان مجلس بدون توجه به اصل تفکیک قوا که اصلی قانونی است سعی میکنند نظرات و افکار غیرمنطقی خودشان را با فشار و زور و روشهای خاص اعمال کنند.
متأسفانه در این بین باید به این موضوع اشاره کرد که در این شرایط مسئولان وزارتی و استانی هم دچار انفعال و استیصال هستند و گاهاً مسئولان استانی تشویق میشوند تن به خواستههای غیرقانونی برخی از نمایندگان بدهند.
این موضوع به یک فرهنگ تبدیل شده است و برخی نمایندگان در تمامی انتصابها از آبدارچی گرفته تا مدیر و معاون و مدیرکل دخالت میکنند و از اهرم استیضاح بهره لازم را میبرند در حالی که استیضاح وسیلهای است برای حذف وزیران ناکارآمد نه وسیلهای برای رسیدن به اهداف شخصی و به جایی رساندن اقوام و اطرافیان و آنهایی که در ستادهای انتخاباتی بودند.
به گفته این مدیر بازنشسته جای خالی مدیران شجاع و مستقل و کسانی که تسلیم این خواستهها نشوند در بین مدیران استانی و وزارتی خالی است و این مسئله باعث شده در عزل و نصبها همیشه ردپایی از نفوذ و دخالت کسانی دیده شود که مسئولیتی ندارند. از طرفی دیگر در نتیجه این دخالتها کسانی انتخاب می شوند که در درجات چهارم و پنجم مدیریتی قرار دارند. " اگر اجازه می دادیم که اجتماع قوی بشود ، محله قوی بشود ، انجمن معلمان قوی بشود مدرسه قوی بشود ، مدیریت مدرسه قوی بشود ، برنامه درسی در مدرسه شکل بگیرد، رسانه های آموزشی قوی باشد، روزنامه ها و شبکه ها آن را پیگیری و منعکس بکنند، متخصصان و کارشناسان صدای رسا داشته باشند و شفافیت و پاسخ گویی و مشارکت ونقد وگفت وگو باشد اینها می توانستند سبب شوند که مدرسه ما خودش را به صورت پرثمر و کیفی اداره بکند ولی نگذاشتیم که آن حرکت بکند . "
همه نمایندگان اعلام می کنند که دخالتی ندارند اما همه میدانند و دلایل و شواهدی وجود دارد که ثابت میکند از ابتدا در همه مسائل دخالت دارند.
وی ادامه میدهد: «جای گلایه وجود دارد که چرا آموزش و پرورش باید تسلیم این هیاهوها شود.
اگر دخالتهای بیجای برخی نمایندگان یک روی سکه باشد روی دیگر آن ضعف برخی مدیران ستادی است که تسلیم این فضا میشوند. زمانی که در استان قبول مسئولیت کردم دوره قبلی مجلس بود. نمایندگان استان در دوره قبل تعامل بهتری با آموزش و پرورش داشتند و دخالتهای بسیار کمتری دیده میشد. وقتی مدیر کل شدم وزیر وقت دکتر فانی بود که کمتر اجازه دخالت به نمایندگان میداد. بعد از فانی، دکتر آشتیانی هم به استقلال آموزش و پرورش بها میداد اما در یکی دو سال اخیر میزان دخالتها بیشتر شده است.»
تمجیدی با ذکر این نکته که «امیدواریم حاکمیت قانونی را تصویب کند که مدیران بر اساس شایستگی انتخاب شوند و ثبات مدیریتی داشته باشند»، درباره علل بروز این رفتار از سوی نمایندگان میگوید: «شاید نیاز به آسیبشناسی داشته باشد و یک مطالعه فرهنگی بطلبد تا بتوان برای این دخالتها پاسخی علمی و قانعکننده داد. اما متأسفانه این وضعیت در سالهای اخیر رو به رشد بوده و عدهای با زدوبند بر سر کار آمدهاند و میخواهند همچنان جایگاه خود را داشته باشند و فکر میکنند اگر افرادی را که از اطرافیان خود هستند در مدیریت بگمارند دوره مسئولیتشان ادامه می یابد.»
مدیرکل اسبق آموزش و پرورش استان با تأکید بر این نکته که «به نظر نهادهای نظارتی باید حساس شوند و موضوع را بررسی کنند چرا که این موضوع در بلندمدت تأثیر منفی بر مدیریت کلان دارد»، اظهار میکند: «فرقی که سالهای اخیر با سالهای گذشته دارد این است که ما شاهد وادادگی بیشتر مسئولان دولتی هستیم در حالی که اگر اجازهای از سوی آنها داده نشود جلوی مسئله دخالت گرفته میشود. "
آن چه که در حال حاضر بیش از همه مورد نیاز وزارت آموزش و پرورش است ؛ استقلال حرفه ای این دستگاه و جلوگیری از دخالت نهادهای بیرونی برای کمک به رشد حرفه ای و علمی آن است .
شاید بزرگ ترین کمک نمایندگان آن باشد که کاری به آموزش و پرورش نداشته و اجازه دهند مسائل از کانال های تخصصی و کمیسیون های آن به صورت شفاف و علمی و غیرایدئولوژیک مطرح و پی گیری شوند .
پایان گزارش/
تمام کشورهایی که به توسعه رسیده اند بنیاد تصمیمات خود را بر پذیرش و تقویت علم مدرن مبتنی کرده اند. علمی که تکرار پذیر، همگانی، مساله مند و ابطال پذیر است. این فرآیند در غرب از دوره رنسانس آغاز شد و کشورهای دیگر جهان هم به آن پیوستند. پذیرش علم البته منوط به رفع موانع و کسب آمادگی هایی است که در ممالک مختلف، متفاوت است. موانعی که هم در حکومت وجود دارد و هم جامعه.
به نظر می رسد در این میان رفع موانع سیاسی بر برچیدن محدودیت های اجتماعی اولویت دارد.
این یادداشت می کوشد تا موانع سیاسی پذیرش و رشد علم مدرن در دوران چهل ساله اخیر را برشمارد:
بدیل سازی برای علم مدرن:
پس از پیروزی انقلاب و به ویژه رخداد انقلاب فرهنگی تلاش های فراوانی برای نفی علوم انسانی مدرن و جایگزینی آن با علوم انسانی اسلامی آغاز شد. برنامه ای که حتی داعیه فیزیک و شیمی اسلامی را در سر می پروراند و می کوشید تا طرحی نو در اندازد. تلاش هایی که در پانزده سال اخیر تشدید هم شده است!
علم در خدمت تبلیغات سیاسی: در ایران اما دانشگاه حدود یک سده است که به زائده ای بر بوروکراسی رایج تبدیل و زندگی دانشگاهی به نوعی زیست کارمندوار و بی ارتباط با مسائل جامعه و حکومت تبدیل شده است!
از آن جا که امروزه گزاره" دانش، قدرت می آورد"، بدیهی تلقی می شود، نظام سیاسی در ایران پس از انقلاب کوشید تا با ابداع مفهوم تولید علم، آن را به خدمت تبلیغات سیاسی در آورد. تولید فله ای مقالات برای القای حس کارآمدی و پیشرفت به مخاطبان داخلی و خارجی از خروجی های این سیاست است!
آموزش و پرورش ایدئولوژیک:
پرورش روحیه علمی در جهان بیش از همه در مدارس صورت می گیرد. دانش آموزانی که می آموزند ساعی، خلاق و ملتزم به اخلاق علمی تربیت شوند. در ایران اما ایدئولوژی به مثابه سازه ای انتزاعی، دستوری، نقد ناپذیر و عمودی دست اندرکار پرورش دانش آموزان برای تحقق آرمان های سیاسی است!
نفی استقلال دانشگاه ها:
مهمترین کانون تجدد در جهان دانشگاه ها هستند که توانسته اند مبتنی بر علم مدرن، مسائل جامعه را حل و فصل کنند. در ایران اما دانشگاه حدود یک سده است که به زائده ای بر بوروکراسی رایج تبدیل و زندگی دانشگاهی به نوعی زیست کارمندوار و بی ارتباط با مسائل جامعه و حکومت تبدیل شده است!
تسری غرب ستیزی به علم ستیزی:
انقلاب ایران اگر چه در ابتدا برای رهایی از استبداد شکل گرفت ولی به سرعت به وادی غرب ستیزی غلتید. نتیجه منطقی این ستیز هم نزد دست اندرکاران انفلاب فرهنگی عبارت از تخطئه علم به مثابه بنیان دنیای مدرن بود. اگر چه اکنون پزشکی و مهندسی جایگاه خود را بازیافته اند ولی علوم انسانی هنوز هم در معرض اتهام اند!
هراس از پیامدهای علم مدرن:
علم هم از تحولات اجتماعی تاثیر می پذیرد و هم بر آن ها تاثیر می گذارد. علم مدرن همچنین جسارت اندیشه ورزی، نقد سنت و قدرت، و دموکراسی را به ارمغان می آورد. عجین بودن علم و برابری خواهی هم موجب آزاد شدن بسیاری از ظرفیت های انسانی و اجتماعی می شود. پیامدهایی هراسناک برای نظم هایی که بیش از همه به کنترل جامعه می اندیشند!
کانال مهران صولتی
گروه اخبار/
« نجات بهرامی » معلم و معاون پیشین رسانه ای مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش امروز دوشنبه 29 اردیبهشت به زندان اوین رفت .
همسر ایشان به « صدای معلم » گفت : امروز از اجرای احکام اوین با همسرم تماس گرفتند و گفتند که خود را معرفی کند . ظاهرا « پزشکی قانونی » وضعیت ایشان را با رعایت مسائل بهداشتی مناسب حبس تشخیص داده اند .
پایان پیام/
پیش از ورود به این بحث لازم است تا مروری بر تجربیات زیسته خود در مورد برخی امور شهرداری ( تهران ) داشته باشم .
بسیار کم پیدا می شود که شهروندی با سامانه 137 آشنایی نداشته باشد .
روزنامه همشهری در سال 1386 چنین می نویسد : ( این جا )
" امروزه جوامع بشری با توجه به رشد فزاینده ارتباطات و اطلاعات، نیاز به مدیریت خاصی دارند که بتوانند از سرمایه های انسانی و اجتماعی بهره کافی را ببرند تا با مدیریت صحیح در زندگی روزمره تسهیلات ویژه ای فراخور زندگی اجتماعی فراهم آورند.
کاهش زمان انجام خدمات، افزایش کیفیت و تسهیل در انجام ارتباطات را می توان از نیازهای تعاملات اجتماعی در عصر کنونی نام برد.
با توجه به گسترش فزاینده ابزارهای ارتباطی برپایه IT و دسترسی آسان شهروندان به سیستم مخابرات از قبیل تلفن ثابت و همراه و امکانات رایانه ای و اینترنتی و با توجه به اشتغال روزافزون شهروندان جهت انجام امور روزمره زندگی استفاده از تکنولوژیهای ساده و در دسترس جهت تسهیل در این ارتباط از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد.
لذا شهرداری تهران در رویکردی نوین با به کار بستن دانش فناوری اطلاعات و سیستم های مخابراتی و با بهره گیری از توان متخصصان داخلی و مجرب در مدیریت شهری ، سامانه ای را ایجاد نمود که به انجام سریع و دقیق امور شهری با نظر مستقیم و مشارکت فعال شهروندان می پردازد و ساکنین شهر را نسبت به محیط زندگی خویش وارد عرصه مدیریت می نماید.
این رویکرد جدید در حوزه مدیریتی دارای برکات و فواید ویژه ای در مدیریت شهری است که از جمله به ایجاد مرکز هدایت و کنترل ، ساماندهی فوریت های خدمات شهری ، شناخت مسایل و مشکلات مبتلا به مردم و برقراری پل ارتباطی بین شهرداری و شهروندان را می توان نام برد.
واحد دریافت پیامهای مردمی 137 شهرداری تهران با هدف دریافت دیدگاهها و نقطه نظرات شهروندان در خصوص مدیریت شهری و همچنین ایجاد ارتباط بیشتر شهروندان با مدیران ارشد شهرداری در سال 1379 راه اندازی شد که این واحد درخواست های مردمی را از طریق سیستم صوتی دریافت می نمود، میانگین تماس در این دوره با شماره 137، 10 تماس در روز بوده است، به دنبال افزایش حجم ارتباطات و همچنین تقاضای شهروندان مبنی برامکان ارتباط مطلوب تر با این کد خدماتی، طرح بازبینی واحد 137 تدوین و سیستم مرکز تلفن در مهر ماه سال 81 راه اندازی و امکان ارتباط با اپراتور انسانی مهیا گردید.
نظر به رویکرد نوین جدید شهرداری و با بهره مندی از آخرین سیستم های فن آوری اطلاعات روز، مرکز سامانه مدیریت شهری 137در سوم دیماه 84 با یک سایت ثبت خبر، 22 اپراتور به صورت سه شیفت با ثبت 300 پیام در روز کار خود را آغاز نمود.
در حال حاضر این سامانه در راستای اصول شهروند مداری و محله گرایی و مشارکت مردمی با شعار (سرعت، دقت، صحت) با 60 خط تلفن ، 44 اپراتور ، در هر شیفت با 2 سایت ثبت خبر و یک سایت بازخورد با 22 نفر و 7 هزار تماس روزانه ، بصورت 24 ساعته در خدمت شهروندان می باشد."
در کنار این سامانه ، سامانه دیگری به نام 1888 طراحی و اجرا شده است .
مدیر بازرسی شهرداری منطقه ۶ با بیان اینکه پلهای ارتباطی شهروندان و شهرداری تاثیر بسیار و اهمیت والایی دارد، می گوید: تلفن ۱۳۷ تلفن فوریتی است که در تماس با آن طی ۲۴ تا ۷۲ ساعت به پیامها رسیدگی میشود و اگر طی این زمان رسیدگی لازم صورت نگرفت پیامها را میتوان به ۱۸۸۸ که سامانه نظارتی است ارجاع داد. ( این جا )
اما پرسش این است که آیا با طراحی و اجرای این گونه سامانه ها ، وضعیت مدیریت شهری در کلان شهری مانند تهران تغییر مثبتی کرده است ؟
پژوهشی در سال 1395 با عنوان " نقش سامانه ارتباطي 137 در افزايش رضايت مندي شهروندان تهراني نسبت به عملکرد شهرداري تهران " توسط نسترن خواجه نوری و حامد اسلامی راد انجام گردیده است . ( این جا )
نتایج این پژوهش می گوید :
" مشخص شد ميان ميزان برقراري ارتباط شهروندان تهراني با سامانه 137 و افزايش رضايت مندي ايشان نسبت به عملکرد شهرداري تهران رابطه معناداري وجود ندارد.
ميزان رضايت مندي شهروندان تهراني نسبت به عملکرد شهرداري تهران متوسط و کم ارزيابي مي شود.
بيشترين فراواني موضوع برقراري ارتباط شهروندان تهراني با سامانه 137 به ترتيب به موضوعات پارک و فضاي سبز، توسعه فضاهاي فرهنگي و جمع آوري کارتن خواب ها و طعمه گذاري موش اختصاص يافته است. "
حال نخستین پرسش از مسئولان شهرداری و برنامه ریزان آن است که چرا وضعیت این گونه است ؟
شورای شهر و شورای محله هم به جای آن که کارکرد نظارتی و کنترل داشته باشند بعضا به انجمن ها و کلنی هایی بی خاصیت ، ساکن و روزمره تبدیل شده اند که بود و نبود آن ها خیلی فرقی نمی کند . چرا در این جامعه میان آن چه ابتدا در کاغذ می آید با آن چه در عرصه عمل مشاهده می شود تفاوت بسیار زیادی مشاهده می شود ؟
اگر مجرای نظارت ، کنترل و بازرسی در نهادی مانند شهرداری سامانه هایی مانند 137 و 1888 شده است پس جایگاه و کارکرد دوایری مانند روابط عمومی ، بازرسی و حتی حراست و فلسفه وجودی آن ها چیست ؟
چرا باید تورم و تراکم نیروی اداری در شهرداری وجود داشته باشد که حتی قادر به پرداخت حقوق هم نشود ؟
چندین بار برای مساله ای به سامانه های فوق زنگ زدم .
جالب است که تقریبا در همه موارد با درخواست های شما موافقت نمی شود و پاسخ آن ها غالبا این است :
" بررسی شد . کارشناسان تایید نمی کنند . "
هفته پیش بعد از نیمه شب و حوالی ساعت 1 شب صداهای مزاحم و بلندی را شنیدم طوری که ادامه خواب دیگر میسر نبود .
بیرون آمدم .
فکر می کردم که بقیه اهالی نیز واکنش نشان دهند اما دیدم که بی تفاوتی صفت غالب در این جامعه شده است . شاید اطلاق واژه " شهرنشین " برای بسیاری مناسب تر از الزامات شهروند بودن باشد .
یک تانکر بزرگ آب با یک اتومبیل انضباط شهری به همراه چند کارگر و مامور در حال تخلیه آب در داخل جوی بودند .
قضیه را پرسیدم .
گفتند که شهروندان به خاطر بوی بد داخل جوی که ناشی از تراکم زیاد آشغال و زباله بوده است به 137 زنگ زده اند و ما هم داریم به وظیفه عمل می کنیم .
( جالب است که این شهروندان و یا رهگذران خودشان زباله هایشان را در داخل جوی پرتاب می کنند و بعد که آب ایستا و راکد می شود و بوی بد تولید می کند برای رفع آن به شهرداری متوسل می شوند ! )
به آن ها گفتم شما این جا را می شوئید و این لجن به چند متر پایین تر منتقل می شود اما لجن که از بین نرفته است .
برای این کار فقط یک فرغون و یک بیل لازم است آن هم با یک نفر نه این همه جمعیت و سر و صدا ! اضافه کردن چنین زنجیره هایی شاید در کوتاه مدت حالت مسکن داشته و برد تبلیغاتی و پوپولیستی مدیریت بیمار را پوشش دهد اما مشکلی از بحران سیستم و بارمنفی رو به تزاید آن حل نخواهد کرد .
گفتند که ما انجام وظیفه می کنیم و این را به خودشان بگویید .
آیا واقعا سطح " سواد " و " کارشناسی " در شهرداری در این حد تعریف و عملیاتی شده است ؟
شهری مانند تهران از بحران های مختلف رنج می برد .
یکی از آن آلودگی هواست که می توان از فقدان و یا کمبود پوشش گیاهی به عنوان یک " یک علت " نام برد .
هر ساله شهرداری و در آستانه سال جدید شروع به کاشتن درخت و برخی اقدامات دیگر می کند اما دیگر خیلی کاری به مرحله " داشت " پس از " کاشت " ندارد .
بارها شده است که باغچه ای در خیابان هفته ها آبیاری نشده است .
به ناچار به همان سامانه ها باید متوسل شد .
یک بار گفتم که آیا شهرداری خودش وظایفش را نمی داند و آیا باید من شهروند چند بار تماس بگیرم و وظایف ذاتی آن ها را یاد آور شوم ؟
پس این همه پرسنل با عناوین کارشناس ، مدیر و... در شهرداری چه می کنند ؟
اساسا معنای " بهره وری " در چنین سازمانی چه معنا و مفهومی دارد ؟
در نمونه ای دیگر ، دو درخت رو به روی منزل مان سال پیش خشک شدند .
علت خشک شدن این بود که شهرداری جدول ها را با کف خیابان و جوی کناری هم سطح کرده بود و برخی اوقات آب جوی که آغشته به مواد نفتی و... بود داخل حریم درخت شده و در بلند مدت آن را خشک کرده بود .
از سوی دیگر ؛ هم سطح کردن جدول موجب شده بود تا اتومبیل ها با ضربات متعدد تنه درختان را بشکنند و این موجب آسیب به درختان شده بود .
باری ...
چند بار با سامانه ها تماس گرفتم که شهرداری درختان جدید جایگزین کند اما هر بار گفتند که پیام ثبت شده و در موقع مقتضی اقدام خواهد شد .
بیش از یک سال سپری شد ...
سرانجام خودم دو نهال خریده و با هزینه شخصی آن ها را کاشتم .
به همان سامانه ها زنگ زدم و گفتم که این محل نیاز به " دورچینی " دارد تا به سرنوشت قبلی ها مبتلا نشوند .
پس از چند بار تماس سرانجام گفته شد که کارشناس شهرداری آن را تایید نکرده است .
علت را پرسیدم اما پاسخ قانع کننده ای نشنیدم .
عین این روند را به یکی از مسئولان روابط عمومی در شهرداری تهران انتقال دادم .
اوایل خوب استقبال کرد طوری که احساس کردم سرانجام در این سیستم ناکارآمد گوشی برای شنیدن پیدا شده است اما بعدا گفت که شما برای آن که کسی جلوی منزل شما پارک نکند این درختان را کاشته ای !
و البته برخی توجیهات دیگری اداری را هم در کنار آن جور کرد که بیشتر جنبه " رفع تکلیف " داشت و از نوع انداختن و احاله توپ در زمین دیگران بود ...
جالب است که عرض این کوچه 8 متر بوده و یک طرفه است و اتومبیل ها به راحتی می توانند در کنار جدول پارک کنند ...
واقعیت آن است که تعدادی بی سواد و یا کم سواد با رانت های متفاوت جایگاه هایی را تصاحب کرده و جز تملق و تایید مقامات مافوق کار دیگری از دست آن ها بر نمی آید .
از سوی دیگر ؛ این مدیران و به اصطلاح کارشناسان نیز خود را به افکار عمومی پاسخ گو نمی دانند .
شورای شهر و شورای محله هم به جای آن که کارکرد نظارتی و کنترل داشته باشند بعضا به انجمن ها و کلنی هایی بی خاصیت ، ساکن و روزمره تبدیل شده اند که بود و نبود آن ها خیلی فرقی نمی کند .
به نظر می رسد در جامعه ای که " حوزه عمومی " به صورت واقعی و بنیادی شکل نگرفته و از دموکراسی و مفاهیم آن فقط کاریکاتوری مشاهده می شود و هنوز " قانون " جایگزین روابط قبیله ای و مکانیکی نشده است ؛ این چرخه غلط استمرار داشته و مدام خود را بازتولید می کند . مشخص شد ميان ميزان برقراري ارتباط شهروندان تهراني با سامانه 137 و افزايش رضايت مندي ايشان نسبت به عملکرد شهرداري تهران رابطه معناداري وجود ندارد. ميزان رضايت مندي شهروندان تهراني نسبت به عملکرد شهرداري تهران متوسط و کم ارزيابي مي شود.
پرسش هایی از قبیل :
*اگر واقعا بنا بر کار کارشناسی است فروش هوا در قالب " طرح ترافیک " حتی در مواقع آلودگی هوا از کدام منطق کارشناسی تبعیت می کند ؟
*احداث برج ها و بناهای بلند مرتبه روی گسل های خطرناک مطابق با کدام سواد کارشناسی است ؟
*توسعه این برج ها در شهری مانند تهران که دور آن را کوه های مختلف احاطه کرده اند و این بناها وضعیت " سکون هوا " را در آن تشدید می کنند با کدام عقل و منطق سازگار است ؟
نهایت کار کارشناسی شهرداری را می توان در افتتاح یک طرفه زیرگذر استادمعین بیش از 5 سال تحمیل ترافیک و سایر مسائل را به شهروندان مشاهده کرد .
حناچی در ماجرای افتتاح این زیرگذر که با اعتراض اهالی و حتی تعدادی از پیمانکاران همراه بود عنوان کرد :
" ما اگر زمان اجرای پروژهها بازنگری و پیشبینیهای لازم را انجام میدادیم امروز شاهد برخی از مسائل نبودیم و پروژهها با هزینههای کمتری به شهر تحمیل میشد. ( این جا )
هزینه های مدیریت بیمار و ناکارآمدی سیستم تا کی باید تحمل شود ؟
18 فروردین 98 « صدای معلم » گزارشی با عنوان " معلمان مدارس غیرانتفاعی و طرح خرید خدمات آموزشی در تنگنای " کرونا " ؟! " منتشر کرد . ( این جا )
در ابتدای این گزارش به نامه ی جمعی از معلمان مدارس غیرانتفاعی اشاره شده بود . بی تفاوتی صفت غالب در این جامعه شده است . شاید اطلاق واژه " شهرنشین " برای بسیاری مناسب تر از الزامات شهروند بودن باشد .
این معلمان نوشته بودند :
" در روزهای سختی که پزشکان و پرستاران در خط مقدم سلامت هستند، آموزش و پرورش و معلمان با شعار آموزش تعطیل نیست، در خط مقدم آموزش هستند. معلمان با استفاده از امکانات محدود آموزش های خود را به صورت مجازی ادامه داده اند و در حال آموزش به دانش آموزان هستند. معلمان مدارس غیر انتفاعی هم پابه پای معلمان مدارس دولتی و شاید با تلاش و انگیزه بیشتری در طول روز ساعت ها در حال آموزش و تدریس در فضای مجازی می باشند و دو برابر کلاس های حضوری وقت می گذارند و دغدغه این را دارند که شاگردانشان کمترین آسیب را ببینند از همان اولین روزهای تعطیلی مدارس حتی قبل از شروع به کار شبکه های سیما ، آموزش در فضای مجازی را ادامه دادند با وجودی که بعضی از این معلمان حقوق اسفند را دریافت نکرده اند ، اما تعهد اخلاقی آنها مانع تعطیلی آموزش شد و همچنان با عشق در حال آموزش فرزندان این مرزوبوم هستند.
اخیراً مؤسسین برای عدم پرداخت حقوق ماههای فروردین، اردیبهشت و خرداد معلمان، برای آنها ترک کار زده اند و یا از آنها خواسته شده که تقاضای ترک کار کنند و برای دریافت بیمه بیکاری به اداره کار مراجعه کنند. حال با توجه به اینکه آموزشها از طریق فضای مجازی تا شروع به کار مدارس ادامه دارد آیا این مسئله نقض قانون و ظلمی عظیم تر به معلمان مدارس غیر انتفاعی نیست؟
از آن جایی که همین معلمان به دلیل کارشکنی مؤسسان مدارس غیر انتفاعی یا اصلا بیمه ندارند یا چند روز در ماه بیمه آنان پرداخت می شود چگونه می توانند از بیمه بیکاری استفاده کنند، حتی با فرض اینکه تعداد محدودی از آنها بتوانند بر اساس قانون از بیمة بیکاری استفاده کنند.
با توجه به شرایط بیمه بیکاری، این معلمان با آینده ای نا مشخص روبه رو خواهند شد. مفهوم بیمه بیکاری یعنی اخراج معلم و ترک کار معلم، در این صورت معلم هیچ تعهدی نسبت به آموزش ندارد و آموزش تعطیل می شود. چه کسی مسئول اجحاف صورت گرفته درحق دانش آموزان است؟ تکلیف آموزش و امتحانات دانش آموزان چیست؟
آیا بهتر نیست به جای پرداخت بیمه بیکاری که هزینه زیادی را بر دولت تحمیل خواهد کرد ، حقوق معلم پرداخت شود که هزینه پرداخت حقوق به مراتب کمتر از پرداخت بیمه بیکاری است و هزینه آن بر دولت تحمیل نمی شود ؟
چرا رویکرد حمایتی از قبیل کمک بلاعوض صندوق حمایت از مدارس غیردولتی به موسسان و یا پرداخت تسهیلات را در پیش نمی گیرید؟
ما معلمان مدارس غیر انتفاعی این موضوع را نوعی فریب و ترفند از طرف مؤسسان تلقی کرده و خواستار آن هستیم که آموزش و پرورش با ورود به این موضوع مانع انجام اعمال خلاف قانون شود و از دور زدن قوانین آموزش و پرورش و قوانین کار از طرف این مؤسسان جلوگیری به عمل آید. "
مجتبی زینی وند، رئیس سازمان مدارس و مراکز غیردولتی وزارت آموزش و پرورش در واکنش به پیامهای معلمان مبنی بر عدم دریافت حقوق در تعطیلات کرونایی مدارس بدون آن که پاسخی به رسانه های منتقد و مستقل داشته باشد گفته بود: در اسفند به موسسان مدارس غیردولتی به طور رسمی اعلام و آنها را به پرداخت حقوق کامل همکاران موظف کردیم. در جلسه اخیر شورای نظارت مرکزی نیز این موضوع را مصوب کردیم و به ادارات کل اعلام شد آن را مدنظر قرار دهند.
سامانه تلفنی 4317 فعال است و اگر معلمان احساس کردند، حقی از آنها تضییع شد است از طریق این سامانه به ما گزارش دهند حتما پیگیری میکنیم و اجازه نمیدهیم حقی از آنها ضایع شود. "
انگار در این جامعه اگر قرار است کاری صورت نگیرد و یا به گونه ای مردم را سر کار بگذارند ؛ خبر از تشکیل کار گروه ، کمیته کاری ، راه اندازی سامانه ، اعلام شماره تلفن و... می دهند .
اگر ساختار ناکارآمد ، فشل و روزمره شده است باید به شیوه " حل مساله " برخورد منطقی با قضیه داشت .
اضافه کردن چنین زنجیره هایی شاید در کوتاه مدت حالت مسکن داشته و برد تبلیغاتی و پوپولیستی مدیریت بیمار را پوشش دهد اما مشکلی از بحران سیستم و بارمنفی رو به تزاید آن حل نخواهد کرد .