گروه اخبار/ محمد رضا باهنر نائب رئیس مجلس شورای اسلامی در برنامه پایش گفت : دریافتی نمایندگان در مجلس به صورت ناخالص چهار میلیون و۲۰۰ هزار تومان است که مالیات و بازنشستگی آن هم کم میشود.
بعد از اجرای برجام و رفع تحریم های دول غربی و آزاد شدن دلارهای ارزش مند بلوکه شده و تجارت و سرمایه گذاری تاثیرات مهمی بر اقتصاد کشور ایجاد کرده و بلافاصله در صنعت خودرو سازی و خرید هواپیماهای مدرن و امور بانکی و سرمایه گذاری خارجی اقدامات فوری صورت گرفته است .
در آموزش و پرورش نیز قرار شده درسی به عنوان برجام به ساعت درسی دانش آموزان اضافه شود که مطابق معمول برنامه ای بدون هزینه و تبلیغاتی برای اموزش و پرورش در نظر گرفته شده و از خوان نعمت رفع تحریم ها فعلا جز همین اضافه شدن درس آن هم به صورت موظف نصیب آموزش و پرورش نشده است و بر اساس وعده رییس محترم جمهور وقتی که اقتصاد کشور درست شود اقتصاد معلمان هم بهبود خواهد یافت اما افزایش های مختلف در سایر نهادهای دولتی در حال انجام است و فرهنگیان باید منتظر بهبود اقتصاد کشور باشند که نظر به سابقه این نوع وعده ها نمی توان حداقل در کوتاه مدت بدان امیدوار بود .
اما حداقل انتظار فرهنگیان از فاتحان عرصه برجام این است که فرهنگیان شاغل و بازنشسته که کارشان روزی با کار انبیا مقایسه شده و روز دیگر رکن توسعه اش نامیده اند و فرهیخته و خردمندش می دانید زیر خط فقر اعلام شده توسط بانک مرکزی حقوق دریافت نکنند .
اگر رفع تحریم ها این کار ساده قانونی و انسانی و فرهنگی و دنیایی و آخرتی را نتواند انجام دهد و مشکل یک میلیون و اندی شاغل و بازنشسته فرهنگی کشور را حل نکرده و آبروی از دست رفته آنان را باز نگرداند؛ مطمئن باشید که سایر گره های اقتصادی کشور را نیز نخواهد گشود .
مو سفیدانی که با یک میلیون در ماه زندگی می کنند ، فرهیختگانی که با سیلی صورت خود را سرخ می کنند ، خردمندانی که برای حق و حقوق قانونی خود باید اعتراض کنند ، معلمانی که فقط ده روز از ماه را می توانند زندگی کنند چون برای 20 روز بعدی هر ماه پولی در جیب ندارند و فکری هم به حال شان نشده و به امان خدا رها شده اند ... آیا رفع تحریم ها این تبعیض های آشکار غیر شرع و عرف و قانون را از معلمان رفع خواهد کرد ؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش /
علیرضا سعیدآبادی کارشناس ارشد روابط بین الملل و مدیر روابط عمومی موسسه آموزش از راه دور وزارت آموزش و پرورش در سال های 85-1382 با اشاره به سهم پایین فرهنگیان در فهرست های سیاسی دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی به سخن معلم گفت:
نقش شبکه های اجتماعی و کمپین های مستقل ارزشی از جمله فرهنگیان در انتخابات مجلس شورای اسلامی به ویژه در حوزه انتخابیه تهران بیشتر از احزاب رسمی نباشد کمتر نیست.
این که گروه های سیاسی به مسائل تخصصی و صنفی در این انتخابات کمتر پرداخته اند به دلیل این است که تحزب در ایران با زمان حرکت نکرده و بومی نشده و به کارکردهای تخصصی و صنفی در شرایط نوظهور و متحول شونده معاصر کمتر توجه کرده است.
مدیر مسئول نشریه آموزش از راه دور وزارت آموزش و پرورش در سال های 85-1382 گفت:شرایط پیش آمده برای گروه های مستقل ارزشی از جمله فرهنگیان نه تنها بد نیست بلکه فرصت محسوب می شود و به شرط حمایت از کاندیداهای جامع الاطراف و قوی تر که علاوه بر علائق فرهنگی دارای عمق فکری بالا و تجارب بین بخشی خوبی باشند و روند قانون گذاری و محدودیت ها و ظرفیت های آن را بشناسند در مجلس آینده از سهم بهتری برخوردار خواهند شد.
این فعال رسانه های مرکز و محلی سراسر کشور با تاکید بر نقش بالای قدرت نرم در محاسبات و برنامه ریزی های ملی خاطر نشان کرد:
من در سه سطح سندیکایی ، اداری و پارلمانی وضعیت فرهنگیان را قابل بررسی می دانم که پیش از این نتایج آن را در چند رسانه فرهنگی تحت عنوان "فرهنگیان چه می خواهند؟" ارائه داده ام و معتقدم برای پیگیری آن ها کسانی کاندیداهای برتر این حوزه هستند که دارای ظرفیت های مناسب فکری ، قدرت بالای جذب و هدایت افکار عمومی ، تجربه های فرهنگی و بین بخشی برای طراحی طرح ها و بررسی لوایح ، توان ارتباطی فوق العاده با تمامی رسانه های مرکز و محلی سراسر کشور باشند.
علیرضا سعیدآبادی فراگیر شدن کمپین های ارزشی در این دوره از انتخابات مجلس شورای اسلامی از جمله کمپین مجلس مستقل آینده در نواحی و مناطق مختلف را به عنوان یک برند انتخاباتی یکی از پیامدهای وضعیت خاص احزاب در شرایط موجود کشور دانست و گفت:
پیش بینی می شد که با توجه به این که خانه احزاب به تازگی فعال گردیده و برای تحول آفرینی به کار کارشناسی و زمان بیشتری نیاز دارد نتیجه آن به این دوره از انتخابات نخواهد رسید.
از این رو ، این خلا را کمپین های مستقل ارزشی از جمله فرهنگیان با حضور کاندیداهای جامع الاطراف و قوی تر به خوبی از طریق شبکه های اجتماعی می توانند پر کنند.
علیرضا سعیدآبادی ؛ رتبه ممتاز دانشگاه شهید بهشتی در مقطع کارشناسی ارشد روابط بین الملل ، پس از تجربه های متعدد در حوزه صنعت و ستاد مرکزی وزارتخانه های آموزش و پرورش و فرهنگ و ارشاد اسلامی که در سال های اخیر با امور پارلمانی سروکار پیدا کرده در گفت و گو با سخن معلم تاکید کرد:
جامع نگری و تفکر بین بخشی در روند بررسی لوایح دولت و طرح های ارایه شده از سوی مجلس شورای اسلامی به انسان های جامع الاطراف و قوی تری نیاز دارد و جامعه فرهنگیان می تواند با معرفی چنین کسانی که تجربه مستقیم از کاستی های این حوزه دارند مردم را به سوی آن ها فراخوانده و با حضور تعدادی نماینده منتخب در کمسیون و فراکسیون های مربوطه به برطرف سازی نواقص و خلاء های قانونی و اجرای دقیق تر آن ها بپردازند.
علیرضا سعیدآبادی ، در پایان این گفت و گو با توجه به جایگاه کلان مجلس شورای اسلامی و اهمیت راهبردی هر یک از کرسی های آن و ارزیابی مستند خود از نقش اول شبکه های اجتماعی و کمپین های مستقل ارزشی در انتخابات آینده گفت:
جامعه فرهنگیان با ارایه فهرست حرفه ای از کسانی که توانایی جذب و هدایت افکار عمومی را دارند و می توانند اولویت های این حوزه را خوب شناسایی کنند و توان تبدیل فکر به برنامه را یافته اند و سهم فرهنگیان را با شناخت کامل از سایر حوزه ها پیگیری می کنند و در یک عبارت نماینده-کارشناس هستند در انتخابات دهم اسفند باید به شکل گیری پربارترین و درخشان ترین مجلس شورای اسلامی برای جامعه فرهنگیان رای دهد.
پایان گزارش /
وزارت کشور از مدارس و مساجد، حسینیه ها و برخی دستگاه های اجرایی به عنوان حوزه انتخابیه برای برگزاری انتخابات استفاده می کند. استفاده از مکان های عمومی به ویژه مدارس و مساجد به عنوان حوزه رای گیری در همه جای دنیا مرسوم است.
در ایران قبل از انقلاب همین رویه برقرار بوده و از مکان مدارس به عنوان حوزه رای گیری استفاده می شد. در بند 11 قانون انتخابات استفاده از "کارکنان" دستگاه ها در کنار استفاده از امکانات مانند فضای و میز و صندلی و... آمده است یعنی دستگاه های دولتی از جمله آموزش و پرورش موظفند که کارکنان خود را برای امر انتخابات در اختیار وزارت کشور ، فرمانداری ها و بخشداری ها بگذارند.
در مدارس، مساجد ، حسينيه ها و ... که به عنوان شعب اخذ رای انتخاب می شوند از قبل هماهنگي هاي لازم با آموزش و پرورش، امور مساجد و دستگاه هاي اجرايي به عمل می آید و معمولا دو روز قبل از برگزاري انتخابات تجهيزات و امکانات مورد نياز به شعب اخذ رای منتقل می شود. در مدارسي که شعب اخذ راي برقرار است، فعالیت های آموزشی تا روز رای گیری ادامه مي یابد . با وجودی که آموزش و پرورش نمی تواند یک معلم یا مدیر را ملزم به فعالیت به عنوان عوامل اجرایی و نظارتی کند، اما بسیاری از فرهنگیان خودخواسته به عنوان عوامل اجرایی یا نظارتی در انتخابات حضور دارند.
فرهنگیان در هیات های اجرایی وزارت کشور یا هیات های نظارت شورای نگهبان و یا ناظر وزارت کشور یا ناظر شورای نگهبان و عوامل اجرایی شعب رای گیری در برگزاری انتخابات در مدارس ،حضوری پررنگ دارند . در مساجد هم معمولا اعضای بسیج نقش عوامل اجرایی را به عهده دارند. دو ستون اجرای انتخابات معلمان و اعضای بسیج هستند.
در برخی مدارس ، عوامل اجرایی صندوق ازب ین کارکنان همان مدرسه انتخاب می شوند. این مساله اعتراض برخی از همکاران را بر انگیخته است ، آنها حضور معلمان به عنوان عوامل اجرایی انتخابات را استفاده ابزاری از معلمان و نوعی استثمار آنان ارزیابی می کنند.
در ماده 40 قانون انتخابات آمده : "هیأت اجرایی مرکز حوزه انتخابیه و حوزههای فرعی پس از انتشار آگهی انتخابات برای هر شعبه ثبت نام و اخذ رأی پنج نفر (و در شعبپر تراکم به تشخیص هیأت اجرایی هفت نفر) از معتمدین محل که دارای سواد خواندن و نوشتن باشند، انتخاب و به فرماندار یا بخشدار جهت صدورحکم معرفی مینمایند." در تبصره 1 همین ماده می خوانیم : " اعضاء شعب ثبت نام و اخذ رأی از بین خود یکنفر رئیس، یکنفر نایب رئیس و
بقیه اعضاء را به عنوان منشی انتخاب مینمایند. " در قانون تاکیدی روی هیچ صنف و قشری نشده است.
همان گونه که در متن قانون می بینیم هیچ الزامی برای استفاده از کارکنان مدرسه به عنوان عوامل اجرایی در قانون وجود ندارد و همکاری عوامل اجرایی و نظارتی هم داوطلبانه است.
شرط انتخاب عوامل اجرایی هم معتمد محل بودن و دارا بودن سواد خواندن و نوشتن است و اصولا ممکن است برخی معلمان مدرسه به دلیل اینکه در مناطق دیگر شهر ساکن هستند ، واجد شرط "معتمد محل" نباشند. در برخی از حوزه های مدارس هم افراد غیر معلم به عنوان عوامل اجرایی انتخابات را برگزار می کنند. خلاصه اینکه اگر معلمی نخواهد عامل اجرای انتخابات شود کسی نمی تواند او را مجبور کند.
مساله پرداخت حق الزحمه عوامل اجرایی و نظارتی انتخابات یکی از مسایل چالشی انتخابات بوده و هست . رویه جاری تا سال 87 این بود که به کارمندان دولت، نامه ای از طرف فرمانداری یا شورای نگهبان مبنی بر تائید اضافه کاری داده می شد و هر دستگاه اجرایی راسا اضافه کار کارکنان خود را پرداخت می کرد .
تایید کار اکثرا به شکل سلیقه ای و بدون ضابطه نوشته می شد و محاسبه اضافه کاری در وزارتخانه های مختلف دولتی متفاوت بود و گاه حق الزحمه یک معلم یک سوم کارمند دستگاه دیگر می شد. تاخیر در پرداخت مطالبات هم به خصوص در آموزش و پرورش همیشه وجود داشت.
در آبان 87 ، دولت آیین نامه نحوه پرداخت حقالزحمه مجریان و ناظران انتخابات را اصلاح و حقالزحمه مقطوع عوامل اجرایی و نظارتی انتخابات، اعم از انتخابات مجلس شورای اسلامی ، ریاست جمهوری ، مجلس خبرگان رهبری و شوراهای اسلامی را تعیین کرد.
در اصلاحيه ، حق الزحمه همه عوامل اجرايى و نظارتى به ازاى هر نفر 30 هزار تومان به ازاى هر روز و حداكثر تا سه روز، حق الزحمه هر يك از اعضاى هيئتهاى اجرايى و نظارتى در حوزه انتخابيه اصلى در هر دوره 600 هزار تومان و حق الزحمه هر يك از اعضاى هيئتهاى اجرايى و نظارتى در حوزه انتخابيه فرعى در هر دوره 400 هزار تومان تعيين شد.
در اصلاحیه هیات دولت آمده است : "ارقام فوق براى انتخابهاى بعدى با پيشنهاد وزارت كشور و شوراى نگهبان و تصويب هيئت وزيران قابل تغيير است." این آیین نامه از چند جنبه مثبت است :
اول اینکه مقرر شده که پرداخت حق الزحمه از محل اعتبارات شورای نگهبان و وزارت کشور صورت می گیرد. دوم اینکه مبلغ حق الزحمه مقطوع است و بستگی به حقوق کارمند در سازمان متبوع ندارد و سوم اینکه این مبلغ در هر انتخاباتی می تواند تغییر کند . اما این آیین نامه مشکل پرداخت حق الزحمه را حل نکرد و عملا پاسکاری عوامل اجرایی بین وزارت کشور و وزارتخانه و نهاد متبوع عوامل اجرایی ادامه یافت.
نکته مهم این است که آیین نامه هیات وزیران با قانون انتخابات مجلس تعارض دارد.
در ماده 11 قانون انتخابات آمده است : " کلیه وزارتخانهها، سازمان ها و ادارات و نهادهای قانونی و مؤسسات دولتی و وابسته و... موظفند حسب درخواست وزارت کشور، استانداران، فرمانداران و بخشداران، کارکنان و سایر امکانات خود را تا خاتمه انتخابات در اختیار آنان قرار دهند . بدیهی است مدت همکاری کارکنان مذکور جزء ایام مأموریت نامبردگان محسوب خواهد شد."طبق این ماده وزارت آموزش و پرورش موظف است کارکنان خود را به درخواست وزارت کشور و... برای اجرای انتخابات در اختیار آنان قرار دهد.
در ماده 11 گفته شده که مدت همکاری مثلا یک فرهنگی جزء ماموریت او محسوب می شود. اما تبصره 2 همین ماده موضوع را روشن تر بیان کرده است.
تبصره 2 می گوید: " حق مأموریت کارکنان مذکور از محل اعتبارات سازمان متبوع آنان تأمین و پرداخت می گردد. " صراحت این تبصره دیگر جایی برای تفسیر باز نمی گذارد. نکته جالب این است که آیین نامه هیات وزیران نمی تواند مانع اجرای قانون مصوب مجلس شود. همین تعارض باعث شد که در انتخابات 92 ریاست جمهوری باز هم پرداخت حق الزحمه انتخابات، تبدیل به چالشی برای آموزش و پرورش شود.
در آبان سال 92 مدیرکل دفتر حقوقی املاک و حمایت قضایی وزارت آموزش و پرورش برای اینکه تکلیف را یک سره کند در رابطه با تعارض در آراء صادر شده از شعب دیوان عدالت اداری اردبیل به هیأت عمومی دیوان شکایت کرد. جریان از این قرار بود که ارژنگ دارایی و حیات ا... صلاحی و محمدرحیم هدایتی، ایرج غلامی و کلام الله وحدانی از کارکنان آموزش و پرورش اردبیل در دادخواست های جداگانه ای از آموزش و پرورش شکایت کرده بودند که حق الزحمه انتخاباتی خرداد 92 آنها را پرداخت نکرده است. اما شعب دیوان عدالت، آرای متفاوتی در باره این پرونده ها صادر کرده بود.
آموزش و پرورش در شکایت خود به استناد آیین نامه دولت در مورد پرداخت حق الزحمه مقطوع ، مدعی بود که " اعتبارات حق الزحمه عوامل انتخابات را وزارت کشور و شورای نگهبان دریافت کرده اند ." و آموزش و پرورش که اعتباری بابت این موضوع ندارد تکلیفی در مورد پرداخت حق الزحمه هم ندارد و اگر مجبور شود باید از سایر سرفصلها که میبایست صرف تعلیم وتربیت دانشآموزان شود حق الزحمه عوامل انتخابات را پرداخت نماید .
آموزش و پرورش برای اینکه جلوی سیل شکایت های آتی را بگیرد خواستار رای هیات عمومی دیوان به نفع وزارتخانه و به زیان شاکیان شده بود.
دیوان عدالت اداری بر خلاف تمایل آموزش و پرورش به نفع شکات رای داد و اعلام کرد که شکایت شاکیان برای دریافت حق الزحمه از وزارت آموزش و پرورش موجه و وارد است و کارکنان آموزش و پرورش استحقاق دریافت حق مأموریت از محل اعتبارات سازمان متبوع خویش را دارند.
اما آیا اعتباری بابت حق الزحمه عوامل در اختیار وزارت کشور و شورای نگهبان قرار می گیرد؟
آیا یک مجری انتخابات محق است که حق الزحمه را یکبار به صورت مقطوع و بار دوم به صورت اضافه کار از سازمان متبوع دریافت کند؟
یک نکته روشن است آموزش و پرورش تمایلی به پرداخت حق الزحمه انتخابات کارکنان خود ندارد.
اگر شما معلم گرامی با انگیزه گرفتن حق الزحمه وارد پروسه انتخابات می شوی ، اصلا با صرفه نیست و بهتر است عطایش را به لقایش ببخشید !
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
عقل سلیم و حکمت متعالیه و قاموس و ناموس هستی و اساس و جوهره و شیرازه ی وجود و آرمان و ایده و انگیزه و هدف غایی و متکامله ی بشری به ویژه انبیاء و اولیاء و حکماء فلاسفه و نوابغ از آغاز هستی تاکنون این چنین ایجاب نموده که با عنایت به قاعده ی وحدت وجود و وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت انسان ها با حفظ اصول مکرمت و فلسفه ی هستی، به یکدیگر احترام گذارده و اندیشه و ایده ی همدیگر را تخطئه و بایکوت ننمایند.
گرچه بنا به مثل ساده ی " تمامی رودخانه ها به یک دریا و اقیانوس منتهی می شوند " و انوار از یک نور واحد منور گشته و ملهم می گردند، اما با توجه به اصل تنوع و تکامل و تطور و تحرک و استعدادها و ظرفیت ها و استنتاجات و استنباطات، بنا نبوده که همه ی اشیاء و افراد و ابناء بشر مطلقا یکسان و یک جور و یکنواخت و مکرر در مکرر و منهای مدرج و درجات و سلائق خلق گردند.
در باب انسان، اگر چه جملگی را یک خدای احد واحد در قاموس اصل توحید و هدف مند و در غایت امر معطوف و منظور به یک هدف غائی و "الیه المصیر" و "الی الله" آفریده اما در عین حال هیچ انسانی کاملا شبیه به انسان دیگر خلقت نیافته و در قرآن کریم و یعنی در کلیه ی کتب آسمانی و الهی سخن از لسان ها و الوان و "نطفه ی امشاج" یعنی نطفه ای که مجتمع جمیع خصوصیات و خصائص و مواد و خواص و فلزات گوناگون به میان آمده و در خبر آمده که الطرق الی الله بعدد نفوس خلائق" یعنی راه های نیل به خدا و فضائل و کمالات و معنویات و آرمان پاک تمام بعدی الهی- انسانی مساویست با کل آدمیان روی زمین از ابتدا تا به کنون و تا روز قیامت و محشر کبری!
خداوند تبارک و تعالی در کتاب مقدس خویش، قرآن کریم حتی برای پیامبران خویش که در کل هدفی واحد داشتند درجات و مراتب مختلفی قائل گشته و برخی را بر برخی دیگر رجحان و برتری بخشیده و این حقیقت مبین و گویای اصل عدل و عدالت همراه با اصل و تئوری موهبت و بخشش بی کرانه و البته حساب شده توام با ظرفیت، مراتب ایمان و یقین و آگاهی و اراده و همت پیامبران و کلیه ی بشریت و آینده نگری و حکمت حق می باشد.
وجود آن همه متفکر و اندیشمند و فیلسوف و نوابغ و حکیمان و تطورات هستی اعم از مادی و معنوی و ناسوتی و لاهوتی مشعر به همین معنی و مقصود است. از اصل لایتغیر و لا ینقطع تنوع و تطور هم که بگذریم چگونه و چه سان می توان به این اصل و اساس و قائده ی مهم پشت پا زد که رسول گرامی اسلام (ص) انسان ها را همانند دندانه های شانه برابر دانسته و قرآن مجید مومنان را برادر یکدیگر تلقی نموده و آنان را توصیه و تشویق به اصلاح همدیگر و هم پوشانی انسانی و ایمانی و اخلاقی و سعادت آمیز نموده است.
دعوت به صلح و کمال و فضیلت و کرامت اصل اولیه و آرمانی ادیان توحیدی و اسلام و قرآن بوده و هرگز خدای هستی پسندیده و نخواسته که شکاف و انشقاق و تفرقه و پراکندگی و شکنندگی و مرگ جان و خرد و اندیشه و رکود و فساد و تباهی و خنثی سازی در میان انسان ها و بندگان خدا و موحدان پدیده گشته و نهادینه گردد.
یک بعد و جنبه ی "لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی" اشعار و اشراف به همین مطلب دارد. و البته در مرحله ی بعدی و با اتمام حجت عقلانی و منطقی حساب معاندان و مفسدان و قداره بندان و قطاع الطریق ها و اراذل و اوباشی که به هیچ صراطی مستقیم نیستند و با اصل فکر و منطق و بشریت و قانون مخالفند و جز شرارت و تجاوز به نوامیس و آدم کشی و خون ریزی و جنایت و خون آشامی، منطق و حربه ی دیگری را نمی شناسند و برنمی تابند و یا امپریالیست ها و صهیونیست ها و جنگ افروزان و عمال و نوکران آنان ... جداست و عقل و عرف می گوید این خطوط قرمز را بایستی مراعات نمود.
اما سخن این جاست که گاها برخی آدم ها آدرس عوضی می دهند، طریق انحراف را طی می کنند و شیپور را از دهانه ی گشادش می دمند! و فکر می کنند که همه باید چون آنان و عین و مثل همانان بیندیشند و عمل کنند! در حالی که خود را ملزم به پای بندی به قانون و عرف و شرع و اخلاق و دموکراسی و آزادی و حریت و مدنیت و شهروندی ندانسته و حاضر نیستند حتی یک درصد به دیگران نزدیک شوند!
در جایی که کتاب خدا، به تمامی پیامبران و ادیان و مومنان آنها احترام گذاشته و اهل کتاب و حتی مجوس و ستاره پرستان را در ردیف ایمان آورندگان آورده و از آنان می خواهد مجتمع گردند و وحدت یافته و تنش و پراکنش و جنگ و ضدیت و خنثی سازی همدیگر را کنار بگذارند ولو با هر عقیده و سلیقه و مرام مختص به خودی که دارند و در حالی که امامان بزرگوار ما با بزرگان و علماء ادیان و مذاهب به گفت و گو می پرداختند و نشست و برخاست داشتند و ضمن ارائه ی توحید و مبانی مکتبی و مرامی خویش و پاسخ قاطع و کامل و منطقی به نکات باطل و تحریفی و انحرافی مکاتب به ویژه مادیون، برای رهبرانی نظیر ابن ابی العوجا، جاسلیق در راس الجالوت و عمدتا برای علم آنان احترام قائل بودند و هرگز اقدام به آبروریزی و فحاشی و زیرآب زنی نمی کردند تا چه رسد به این که متوسل به کذب و حیله و تهمت و اتهام ناجوان مردانه و بلهوسانه و مغرضانه (العیاذ بالله) گردند.
و باز در حالی که آیت الله خمینی با آن صعه ی صدر خاص خود با بسیاری از افراد از گروه ها، جناح ها، سازمان ها و احزاب که از حیث ایده و آرمان و حداقل سلیقه و روش، فرسنگ ها فاصله داشتند، تعامل و دیالوگ داشته و نشست و برخاست داشتند و حتی المقدور احترام آنان را محفوظ می دانستند و یا این همه جلساتی که مقام معظم رهبری با صاحبان عقیده و مرام و سلائق گوناگون اعم از استاد و دانشجو و پژوهشگر و محقق و نویسنده داشته و دارند و با جان و دل و سعه ی صدر فراوان و مثل زدنی، مجال اندیشه و تفکر و سخن و انتقاد و ارائه ی طریق به آنان داده و می دهند و کوچکترین ناراحتی از خویشتن بروز نمی دهند و این چنین اندیشمندان و محققان و حتی منتقدان تند و تیز و مبنائی را پذیرا گشته و مجذوب اخلاق حسنه خویش می سازند تا جایی که پوتین در دیدار با رهبری، به این ایده و نظر می رسد که گویی با حضرت مسیح مواجه شده و عیسی مسیح را در سیمای ایشان ملاحظه می کند!
و رهبرانی دیگر از دولت های جهان اذعان می دارند که از سخنان و رهنمودهای ایشان، درس و ایده و راهکار می گیرند. آن وقت در کمال تاسف و تالم می نگریم که چگونه برخی افراد از روی جهل و یا عناد، اندیشه و تفکر و کتاب برخی متفکران و دانشمندان را برنتافته و مورد بی مهری و عتاب و بایکوت و انزوا و تخطئه قرار می دهند و اینان به جای تضارب آرا و تعامل منطقی و ارائه ی طریق و نشان دادن راه تفکر و تعقل (اگر خود از تفکر و تعقل و منطق سر در بیاورند!؟) متاسفانه نه اصل تفکر و تعقل و دگراندیشی منطقی و خداپسندانه را رد کرده و صورت مسئله را یک جا پاک می نمایند!
چه بسیار مغزهای فراری که از همین رهگذر محقق گشته و سرویس های بیگانه و جاسوسان غرب و اینتلیجنت سرویس و سیا،آنان را به خدمت گرفته و به ریش ما خندیده اند و ضمن بهره برداری های کلان استراتژیک از آنان در راستای منافع کلان و استعماری خود لطمات و صدمات فراوانی بر حیثیت و کیان و منافع ملی ما وارد گشته است.
بیاییم به گونه ای اندیشه و عمل کنیم که آنه ماری شمیل ها، روژه گارودی ها و چنین اندیشمندانی که جملگی بر اثر تعامل های صحیح و اساسی و کرامت قائل شدن برای آنان و البته همراه با تفکر و تحقیق و انتخاب به جا و شایسته خودشان شیفته و عاشق اسلام و انقلاب و تشیع و ایران عزیز شدند و چه بسا مفاخر مهم و بزرگی از خودمان را به خودمان و به جهانیان معرفی نمودند، دوباره فرا چنگ آوریم و بر عظمت و شکوه و تعالی دین و کشور و انقلاب و ملت و نظام خود بیفزائیم.
این گونه نباشد که بگویند و بگوییم مرا به تو خیری نیست، شر مرسان! بر اثر جهالت و یا بعضا عناد به گونه ای عمل نکنیم که دیگران، امثال سید جمال الدین اسدآبادی، ابوعلی سینا و مولانا و دیگران را از ما بگیرند و از آن خودشان بدانند و به رغم مسلمان و شیعه بودن امثال حکیم ابوالقاسم فردوسی، سلطنت طلبان و مخالفان اسلام و حتی ایران، گونه ای دیگر به تبلیغات و شانتاژ بپردازند.
نگارنده ضمن پاسداشت و تکریم و دست مریزاد به برخی و یا عمده ی زحمت کشان و تلاشگران در عرصه ی فرهنگ و مسائل تربیتی و حراست و هسته های گزینش در کلیه ی سطوح مملکتی و در بعد کلان آن در دوائر و وزارت خانه ها، که در موارد فراوانی از کیان و حیثیت و تمامیت و امنیت کشور حراست و محافظت نموده و از رخنه و نفوذ برخی جواسیس و معاندان و منافقان و مفسدان جلوگیری به عمل آورده اند، متاسفانه در مواردی هم مغرضانه و بر اثر معضل نفوذی ها، مشاهده شده که جوانان مخلص و متخصص و نیز در مواردی مومن و علاقه مند به نظام طرد و منزوی و ایزوله گشته، بعضا در داخل سرگردان و بلاتکلیف و منزوی شده، عده ای هم از مملکت خارج گشته و بدین طریق در صنعت، پزشکی، اقتصاد، فرهنگ، ادبیات، هنر و سینما لطمات و صدمات چندی که بعظا هم غیر قابل جبران بوده، بر مملکت و انقلاب و مردم وارد شده است.
هوشیاری و دقت و درایت فرق می کند با ناشیگری و سوالات بی جا و چوب لای چرخ گذاشتن و پرسش ها و کسب معلومات و اطلاعاتی که از اصل نامربوط و بلکه مضر و سخیف بوده است.
یادم نمی رود قریب سی سال پیش که قصد استخدام در یک وزارت خانه ی مهم و استراتژیک را داشتم قبل از این که در آموزش و پرورش مشغول خدمت شوم گزینشگر و سوال کننده که خود فردی مرموز به نظر می آمد و بعدها معلوم شد که صداقت در کلام نداشت و خود را این جا و آن جا بست و متاسفانه خویشتن را بسیار انقلابی و ابوذر می دانست از حقیر سوال کرد آیا در زمان طاغوت، به سینما می رفتی، فلان فیلم را دیده ای و از این قبیل سوالات که نه تنها فایده ای در بر نداشت، بلکه شاید ورود به حریم خصوصی هم قلمداد می شد. یا از برخی افراد که هم تعهد و تخصص لازم را جهت فلان کار مهم صنعتی داشتند در جاهایی سوال می شد که مثلا فلان دعا را حفظ هستی و می خوانی و آیا نماز شب هم می خوانی و یا چرا فلان فامیل تو گروهکی و منافق و غیره از آب درآمد و یا چون دایی تو شناسنامه اش روسی است پس مشکل داری و باید رد شوی و اخیرا از فردی که به عنوان سرایه دار در جایی مشغول است در گزینش سوال کرده بودند که آیا تا به حال نماز صبح تو قضا شده است؟ و چون پاسخ مثبت بود مورد عتاب قرار گرفته بود که چرا و به چه دلیل نمازت قضا شده است!؟ حال برخی سوالات سخیف دیگر بماند! این جاست که بایستی فلسفه و چرایی پیام هشت ماده ای حضرت امام ( ره ) پیرامون گزینش ها را مورد مداقه قرار بدهیم.
قریب چهارده سال پیش، دختر خانمی بسیار مومنه، محجبه و با دیانت، متانت، عالمه و موفق در درس و تقوی و خانواده ای معتقد به اسلام و نظام و انقلاب و امام و رهبری با معدل بسیار بالا در آزمون ورودی یک دانشگاه به اصطلاح مذهبی و صعب الورود(!!؟) و با نام مقدس قبول می شود. نامبرده در هنگام مصاحبه با گزینشگر و سوال کننده ای روبه رو می شود که ضمن سوالات فراوان مذهبی، تاریخی، دینی، سیاسی و خانوادگی و ... از ایشان پیرامون مرحوم دکتر علی شریعتی و این که آیا کتب ایشان را هم مطالعه می کنی یا نه سوالاتی را مطرح می کند، و این دختر خانم نظر خود را به طوری عادی و متعارف پیرامون شریعتی و کتب وی عنوان می کند و جالب است که جانبداری مطلق و افراطی از شریعتی و کتاب هایش نمی کند بلکه مطرح می سازد که به هر حال شریعتی یک نویسنده ی معروف بوده و مثلا برخی کتب ایشان را خوانده ام و در پاسخ به این سوال که چرا نسبت به شریعتی و کتاب هایش اظهار تنفر و بیزاری نمی کنی، این دختر خانم اظهار می دارد که اسم بردن از یک نویسنده آن هم فردی که مسلمان و مبارز و مخلص بوده و مورد خشم و بغض ساواک و رژیم منسوخ پهلوی قرار گرفته بود و از اسلام و تشیع دفاع می کرد و یا خواندن آثار وی جرم نمی باشد و چه اشکال دارد یک نفر عقیده و نظرش را پیرامون این نویستده ابراز نماید و حتی از او جانبداری کند که مورد خشم سوال کننده قرار می گیرد و این گونه این نوجوان آن هم دختری که همچون سایر دخترها دارای کرامت، احساسات پاک و خالص می باشد مورد بازجویی و استنتاخ قرار می گیرد و روحیه اش سخت شکسته شده و ناراحت می گردد!
شما حساب کنید آیا فرد عاقل، سلیم النفس، معتقد به خدا و نظام و حتی گبر و بت پرست چنین معامله ای آن هم با یک دختر نوجوان با آن همه شور و عشق و امید به زندگی و خدمت به کشور و دین و مذهب می کند!؟ آیا چنین حرکت غلط و افراطی و احمقانه و چه بسا عامرانه و نفوذ گرانه ضد انقلابی و ضد انسانی، خدمت به دشمن نیست!؟ آیا چنین فرد خائنی مصداق مفسد فی الارض و مصداق و تعامل فراری دادن مغزها نمی باشد!؟ آیا اگر طرف مقابل او به جای آن دخترک، یک فرد جا افتاده، اهل مطالعه و هم سن خودش بود جرأت می کرد آن چنان سوال کند و تخطئه نماید!؟
می گویند "وقتی شهر شلوغ شود، قورباغه هم هفت تیر می کشد!!" حال ببینید چنین فرد ناسالم و خیانت کاری دانسته و ندانسته به نفع بیگانه و ضد انقلاب کار کرده و چقدر به اسلام و مملکت و مردم و تاریخ خیانت نموده است! به فرض که فردی حتی از دکتر علی شریعتی دفاع صد در صد هم کرده باشد "تو رو سن نه" اگر همین علی شریعتی نمی بود و آن همه در حسینیه ارشاد سخنرانی نمی کرد و کتاب نمی نوشت، چه بسا هزاران دانشجو از دستمان می رفت و جوانان ما به دامن کمونیسم و ساواک و سیا و دشمنان می افتادند و جان و دین و آخرت و دنیای خود را از کف می دادند.
شریعتی یک مسلمان و شیفته ی مخلص و مدافع و پیرو و مقلد امام بود و کسی هم ادعا نکرده که او معصوم بود اما خدمات شایان توجه و ارزنده و به یاد ماندنی و موثر او را هرگز نبایستی فراموش کرد!
بسیار کسان که به نان و مقام رسیدند یا حتی جایگاه و شان علمی و مذهبی یافتند مدیون و مرهون آقای شریعتی عزیز می باشند. حضرت امام (ره) در آستانه ی پیروزی انقلاب اسلامی، ضمن ارائه رهنمودهای لازمه و اساسی و مفید به مخالفان و هواداران آن مرحوم، از علما و مراجع عظام خواستند که با دکتر شریعتی و دانشجویان و دانشگاهیان پدرانه و مهربانانه مواجه گردند و از تفرقه و تنش پرهیز نمایند. الحق که شریعتی اسلام و تشیع و امام و نهضت و سیره ی ائمه را از بسیاری از مذهبیون و یا مدعیان روشنفکری و مذهبی بودن و متدین ها، بهتر و عمیق تر می شناختند.
دفاع عالمانه، محققانه و شجاعانه ایشان از اسلام و تشیع و امامت کمر استکبار و ساواک و وهابیون را شکست و لذا مخالفان و دشمنان نتوانستند او و کتبش را تحمل کنند و کمر به قتل و شهادت مظلومانه ی او بستند! دشمنان احمق و نادان و یا ظاهرا دانا و مغرض علی شریعتی، بهتر است بروند کتاب ارزشمند "شریعتی و روشنفکران" مقام معظم رهبری را بخوانند که حاصل یک سخنرانی عالمانه ایشان پیرامون آن مرحوم می باشد. مرحوم شهید بهشتی در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی حوالی سال 59 در مسجد سرابی ها در قلعه مرغی تهران، از شریعتی به عنوان یک نیروی مخلص یاد کردند که اگر زنده می بود قطعا یکی از بازوها و یاران امام و انقلاب قلمداد می شد.
موضوع دیگری که ذکر آن را لازم می دانم اشاره به این نکته است که در همان دانشگاه که ظاهرا فکر می کردند چیزی از سوراخ سوزن رد نمی شود، به مصداق شتر با بارش وارد می شود، ضد انقلاب و چریک فدایی و کارکاتوریست خائن و موهن به شخصیت امام خمینی و اسلام و جمهوری اسلامی نفوذ کرده بود مسئولان این دانشگاه به ویژه گزینش آن باید به خدا و تاریخ و مردم ایران و به حضرت امام و امام زمان (عج) پاسخ دهند آیا این نفوذها به خاطر عدم کفایت بوده یا خیانتی و نفوذی در کار بوده است!؟ حقیر از نزدیک شاهد بودم که رد کردن ناجوان مردانه و خائنانه و یا احمقانه آن دانشجو در مصاحبه چه صدمات و لطمات روحی و فکری و جسمی به مشارالیها وارد ساخت و البته چه نفرین هایی هم پیامد داشت.
مسئله ی دیگر، سوال گزینش آن دانشگاه از دبیرستان خاص محل تحصیل آن دختر خانم پیرامون به اصطلاح وضعیت فکری، اخلاقی و انقلابی وی و خانواده اش بود که این بار فرد معلوم الحال، مغرض و عقده ای نه فرهنگی که باید گفت ضد فرهنگی و متحجری اتهاماتی را به پدرش وارد می سازد که مثلا ضد انقلاب و مخالف است و چپ!؟چرا که مثلا پدر آن دختر از نظر سیاسی متعلق به جناح خاصی می باشد!/ و حال آن که پدر دختر خانم، یک دبیر و مربی پرورشی زحمتکش، پیرو خط امام و دوستدار میهن اسلامی و جمهوری اسلامی بوده و در دفاع از انقلاب و امام و اسلام در جلسات پرسش و پاسخ شرکت جسته و کتب و مقالات فراوانی را به ویژه در مباحث سیاسی، فلسفی و فرهنگی نوشته و به چاپ رسانیده است و همواره ضمن اعتقاد به اسلام و تشیع و جمهوری اسلامی و قانون اساسی و رهبر، موضع و مشی اعتدالی و متعارف و معقول (و نه افراط و تفریطی) و آزاد منشانه و غیر وابسته به جناح ها و دسته بندی های سیاسی و حزبی داشته و دارد و از وام دار جناح ها بودن و چشم و گوش بسته عمل کردن متنفر است!
یک نفر نبود به آن خانم به اصطلاح فرهنگی !؟ بگوید تو هم با آن قضاوت عجولانه و بلهوسانه و مغرضانه ات، در خیانت به آن دختر خانم و خانواده و کشورش و دین و مذهبش، شریک جرم هستی و در ناراحتی روحی و فکری و جسمی و گریه های فراوان و لطمه ی درسی و شکستن روحیه و لطمات زندگانی او، نقش عاملیت و مباشرت داری و بایستی منتظر عذاب و عقاب الهی و انتقام و خشم خدا و طبیعت باشی!!
از همه ی این ها گذشته، سوال حقیر این است، آقای گزینشگر و خانم کارشکن بی انصاف، گیریم که پدر آن دختر به زعم زبونانه و حقیر شما، ضد انقلاب و فردی ناسالم بود چه ربطی به دختر ایشان داشت چه بسیار افرادی که در زمان پیامبر و ائمه و حتی در انقلاب اسلامی مورد مهر و محبت و علاقه و اعتماد بودند و هستند و حتی مناصبی را هم در اختیار گرفتند و بعضا به شهادت رسیدند، گر چه پدرانشان یا وابسته به دستگاه شاهنشاهی و ساواک و ارتش طاغوت بودند!! انسان چقدر باید جاهل و یا دارای جهل مرکب و عناد باشد که این مسائل بدیهی و ابتدایی را هم نداند!؟
شما که خوب پی برده بودید به صداقت و سلامت نفس و دین و مرام دخترک مظلوم ، شاید هم می خواهید بگویید نه! اگر نه که بدا به حالتان پس چرا ندانسته و بدون مطالعه و یقین، اقدام نمودید و اگر می دانستید پس حداقل قضیه این است که اگر وجدان و دین دارید بروید او را پیدا کنید و حلالیت بطلبید و جبران مافات نمایید!!
امید که خداوند قادر و حکیم همه ی ما را به راه راست هدایت فرماید.
ان شاء الله
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
خدا را شکر که روح معلمی پاک و بی آلایش از دلبستگی های دنیوی و وابستگی های سیاسی است و البته رسالت معلمی حق طلبی و روشنگریست. معلمی که درس مبارزه با طاغوت را می دهد خود قربانی روح طاغوتیانی است که لذت پست و مقام بر زیر دندانهایشان نشسته و هرگاه و هر جا کم بیاورند از مردم مایه می گذارند .
معلمی که با ارتباط و تعامل با دانش آموزان واولیاء ؛ خود را همراه و شریک درد آنها می داند حال خود را در میدان زندگی تنها و بدون حامی می بیند . روح معلم و وجود او همواره انباشته و مالامال از عشق به خدمت بوده و هست و آنچه او به نسل آینده می آموزد بایستی برخاسته از اخلاص و به دور از ریاکاری باشد بنابر این چیز دیگری بر خلاف این امر را بر نمی تابد .
منظورم از مطالب فوق و ذیل ؛ مطالبات به حق معلمان و مشکلات حل نشده آموزش و پرورش نیست ؛ بلکه با مشاهده اوضاع و احوال کنونی بر آن شدم تا پرده از لایه های دردهای اجتماعی بردارم .
پس از سال های جوانی و خدمت در بسیج و جبهه و سنگر مقدس تعلیم و تربیت . . . ؛ بدون آنکه مانند خیلی ها فرصتی برای بستن کوله بارخود و آینده فراهم کرده باشیم اکنون باید در دستگاه های اداری و غیره نظاره گر اموری باشیم که مردم را به پشیزی حساب نمی کنند .
گذری به مرکز یکی از سازمان های به اصطلاح شهری و خدماتی در خیابان بهشت بزنید ؛ رستم دستان هم که باشی نمی توانی از خان اول عبور کنی و به گونه ای جوابت را می دهند که گویی آنان از عرش بر زمین نازل شده اند و . . . این همان روح طاغوتی است که زمانی با آرمان های انقلابی با آن مبارزه می کردیم .
برای انجام درخواستی به یکی از همین سازمان ها رفتم که در رأس هرم آن مسئولانش شعار مبارزه با دزدی و رشوه را با افتخار این گونه مطرح می کنند که ما توانسته ایم جلوی رشد تخلفات را در این سازمان بگیریم که این اقرار خود عذر بدتر از گناه است .
مثل اینکه خدمت و مسئولیت در نزد آقایان چیزی جز لذت مسئولیت و استفاده ابزاری از مردم با شعارهای دروغین نیست . . . و مثل اینکه کارکرد سازمان ها با توجه به نتیجه انتخابات فرق می کند و نگاه شان به مردم همان چیزیست که هدف وسیله را توجیه می کند و ظاهراً برای عقب نماندن از رقبای سیاسی خود همه حق الناس و بیت المال را به نام مردم فدای منافع خود می کنند .
آیا رواست مردم و یا معلمی که می خواهد برای یک خواسته خود مسئولی از یک سازمان ناچیز را ببیند خود را در میان موانع ؛ تشریفات و تعارفات سرکاری و شعارهای دروغین ( مردم سالاری ) حس کند . . . و چه حس تلخی که معلم حاصل خدمت و عمر خود را این گونه جواب بگیرد .
خدا را شکر که کسی از آینده خود خبر ندارد . . . و ما شما را با میهمانی هایتان تنها می گذاریم .
کسانی که از دور مردم را صدا می زنند و از مردم فاصله می گیرند و کسانی که در دایره قدرت یکه تازی می کنند و با همه حقوق مردم سیاسی گری و بازی های سیاسی راه می اندازند روزی باید در ایستگاه آخر پیاده شوند .
بلایی که بدتر از روح طاغوتی بر جان مردم سنگینی می کند حواله دادن مردم به تماس های تلفنی و سامانه های مجازی است تا آقایان در قرنطینه ی خود آرام نفس بکشند و مبادا خدشه ای بر آنان وارد شود.
رسالت معلم روشنگری و حق جویی است .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
تبلیغات از هر نوعی در دنیای امروز یک رشته تخصصی و پیچیده است که با علوم روان شناسی و جامعه شناسی گره خورده است. تبلیغات انتخاباتی و یا کلا هر نوع تبلیغی باید متناسب با ذهنیت گروه هدف انجام شود. گروه های هدف متفاوت را تبلیغات متفاوت می توان جذب کرد. با اساتید دانشگاه ، معلمان ، کارگران بیسواد ، کشاورزان ، علمای مذهبی، دانش آموزان ، دانشجویان و... باید به زبان های متفاوت سخن گفت. تبلیغات انتخاباتی باید متناسب با دانش و سطح فکر و اطلاعات و انتظارات گروه هدف تنظیم شود.
معیار تبلیغات موفق این است که برای مخاطب باورپذیر باشد. تبلیغات از نظر محتوایی بر اساس نیازها و انتظار مخاطب تنظیم می شود. مثلا یک کاندیدا در جمع معلمان معمولا به توصیه مشاورانش قهرستی از نیازهای معلمان را بیان می کند و روی چند نقطه کلیدی مانند منزلت و معیشت و عزت معلمان انگشت می گذارد. کاندیدا در سخنرانی ابتدا از وضع موجود به شدت انتقاد کرده و حرف دل مخاطب را می زند و در آخر وعده می دهد که اگر به او رای بدهند حتما وضع موجود را تغییر می دهد.
کاندیدا تبلیغات خود را با فرهنگ، باورها و اعتقادات مخاطبان تطابق می دهد ،مثلا اگر در جمع کارگران سخن می گوید از اصطلاحات عامیانه و ضرب المثل های معروف استفاده می کند و با جملات کوتاه و ساده منظور خود را بیان می کند . در جمع اقشار فقیر کهنه ترین و بی قواره ترین کت و شلوارش را می پوشد و سعی می کند خودش را ساده زیست و کم درآمد و مخالف ثروتمندان معرفی کند اما همین کاندیدا در حضور یک روحانی یا استاد دانشگاه یا در جمع معلمان به زبان متفاوتی سخن می گوید.
تبلیغ باید آگاهانه باشد و به تاثیر آن روی مخاطب فکر کنیم. اگر شخصی یا گروهی مطلبی را بد تبلیغ کند به طوری که باعث آزردگی مخاطب شود تبلیغ به ضد تبلیغ تبدیل می شود. مثلا اگر کاندیدایی در جمع معلمان در باره مقام و منزلت معلم خیلی اغراق کند و معلم را روی قله اورست جای دهد، اکثر مخاطبان در صداقت او شک می کنند.
یک ضرب المثل می گوید : "گفتی باور کردم ، اصرار کردی شک کردم ، قسم خوردی فهمیدم دروغ می گویی . " تبلیغات مثل دارو است اگر دُز آن را زیاد کنیم به ضد خودش بدل می شود. نمونه اش انتخابات دوم خرداد 76.
در انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد 76 رسانه های بزرگ طرفدار یک کاندیدا بودند. آنها مستقیم و غیر مستقیم کاندیدای خاصی را تبلیغ می کردند. شهرها پر از پوستر کاندیدای خاص شده بود. تبلیغات که از حد گذشت و اعصاب مردم خرد شد ، معکوس عمل کرد. خیلی از مخاطبان رسانه بزرگ به این نتیجه رسیدند که به شعورشان توهین شده است. رسانه ای خُرد در واکنش به رسانه بزرگ به یاری کاندیدای بی تریبون آمدند. هرچه تبلیغات رسمی شدیدتر و صریح تر می شد تعداد بیشتری به این نتیجه می رسیدند که باید به کاندیدای منتقد و مظلوم رای بدهند.
در انتخابات 84 ریاست جمهوری بر اثر تشتت و غرور اصلاح طلبان و عوامل دیگر انتخابات به دور دوم کشیده شد. احمدی نژاد به عنوان سمبل فقر و استضعاف در مقابل هاشمی رفسنجانی قرار گرفت و از نیازهای مردم و احساسات مردم فقیر علیه ثروتمندان به خوبی بهره برداری کرد. انتخابات به جنگ بین فقیر و غنی تبدیل شد و مردم هم فکر کردند با رای دادن به احمدی نژاد نفت سر سفره ها می آید و شکاف طبقاتی پر می شود. تاکتیک تبلیغاتی احمدی نژاد عالی بود. در 84 نخبه ها از توده فقیر به نمایندگی احمدی نژاد شکست خوردند اما چیزی هم نصیب فقرا نشد.
در انتخابات 92 جریان برعکس شد. هاشمی به طور غیر منتظره وارد صحنه انتخابات شد. شورای نگهبان او را به دلیل کبر سن ردصلاحیت کرد. موجی به طرفداری از او شکل گرفت. اصلاح طلب ها و اصول گرایان معتدل این موج را به سمت حمایت از حسن روحانی هدایت کردند. این بار نخبه ها تفکر عوام گرا و افراطی را در انتخابات شکست دادند. در انتخابات پیش رو هم اصلاح طلبان و اصول گرایان در برابر بقایای جریان احمدی نژاد که در قالب جبهه پایداری و گروه های متحد آنها ، قرار گرفته اند و هدف حذف جریان افراطی از مجلس است و نه بیشتر !
انتخابات مجلس و حتی ریاست جمهوری برخلاف تصور برخی گروه ها ، مطالبه محور و روی حساب و کتاب صنفی اقشار نیست. حتی خیلی هم سیاسی نیست. همه چیز در هفته و حتی روزهای آخر با شکل گرفتن "موج" در افکار عمومی معلوم می شود . حدود 50 درصد واجدان رای در هر حالتی در انتخابات شرکت می کنند. 20 درصد هم شناسنامه هایشان سفید و مهر نخورده است. اگر موج و شوری ایجاد نشود لیست اصول گرایان با حداقل رای پیروز می شود اما اگر آن 30 درصد مردد وارد میدان شوند سرنوشت انتخابات عوض می شود. این گروه بزرگ "سلبی" رای می دهند و نه "ایجابی" . یعنی اینکه به حسن رای می دهند تا تقی رای نیاورد.
در شهرهای بزرگ لیست ها با هم رقابت می کنند و اگر نام کسی در لیست نباشد بسیار بعید است که انتخاب شود. تعداد زیادی با انگیزه های فرعی کاندیدا می شوند. اگر احراز صلاحیت شوند دوسه هزار رای تصادفی و سرگردان وارد سبد آنها می شود. این افراد به همین مقدار راضی هستند که شورای نگهبان آنها را تایید کرده و و بتوانند پستی اداری بگیرند و خاطره ای در زندگی شان ثبت شود. ممکن است در محافل خانوادگی و دوستانه یواشکی ادعا بکنند که رای ما را خوردند چون غریبه و غیر خودی بودیم!
در شهرهای کوچک رای آوری کاندیدا بستگی به عوامل مختلفی مانند مواضع سیاسی و موقعیت قومی و قبیله ای و وزن کاندیدا در معادلات محلی دارد. حداقل در این انتخابات بعید است در شهرهای کوچک کاندیدایی جرات کند با تابلو اصلاح طلبی تبلیغ کند. کاندیداهای متمایل به اصلاح طلبان که از زیر دست شورای نگهبان گذشته اند و احراز صلاحیت شده اند خود را اصول گرای معتدل معرفی خواهند کرد و مشخصه آنها دفاع از دولت روحانی و مخالفت با افراط گرایان است. اگر تعادل قومی و قبیله ای به ضررشان نباشد و در منطقه وزنی داشته باشند می توانند از کاندیدای اصول گرای تندرو سبقت بگیرند.
تحریم انتخابات معادل انفعال و در خانه نشستن نیست، نیاز به سازمان تحریم دارد. اگر سازمان تحریم بتواند نیمی از رای دهنگان فعال (حدود 50 درصد همیشگی ) را از حضور در پای صندوق منصرف کند و شمار شرکت کنندگان را به 25 درصد واجدان شرایط برساند موفق عمل کرده است. در گذشته تحریمی ها فقط توانسته اند روی آن 30 درصد مردد تاثیر بگذارند و عدم حضور این گروه مردد، صد درصد به سود اصول گرایان تندرو تمام شده و می شود. کافی است نگاهی به تعداد آرای اندک نمایندگان تندرور کنونی مجلس بیاندازیم تا معلوم شود که تاکتیک انفعال در انتخابات 90 چه افرادی را وارد مجلس کرده است؟
شعار "ای بابا، همه سروته یک کرباسند" و "اینها کاری نمی توانند بکنند" و...ظاهر قشنگ و روشنفکرانه ای دارد. اما در عمل به سود تندروها تمام می شود. این درست است که انتخابات ایرادات زیادی دارد ، اما اگر مردم همین امکان را هم با بی اعتنایی و انفعال از دست بدهند جایگزین صندوق رای چیست؟
اگر معیار ما دموکراسی باشد، ایران را نباید با سویس مقایسه کنیم ، زیرا ما بخشی از جهان سوم هستیم و دموکراسی یک راه طولانی است. اگر درسویس نمره دموکراسی 90 و در ایران 10 باشد باید از همین روزنه کوچک استفاده کرد. دموکراسی تابع قانون "همه یا هیچ "نیست.در هیچ جای دنیا از اول دموکراسی کامل نبوده است.
عده ای شعار انتخاب بین بد و بدتر را مسخره می کنند . اما انتخاب های ما در زندگی همیشه بین خوب و بد نیست. گاهی بین خوب و بهتر انتخاب می کنیم . گاهی بین بد و بدتر و گاهی بین نفع کم و ضرر. چرا در سیاست این گونه انتخاب را مذموم بدانیم؟
در انتخابات منطقه ای فرانسه ، راست افراطی انتخابات را در چند منطقه مهم فرانسه برد. در مرحله دوم ، طرفداران حزب سوسیالیست و حزب راست میانه به جای رقابت با هم ، در حوزه ها متحد شدند تا راست افراطی (جبهه ملی ) که با شعارهای نژادپرستانه علیه مسلمانان وارد کارزار شده بود را شکست دهند . اتحاد آنها باعث شد که راست افراطی شکست بخورد.
در انتخابات پیش رو هدف اعلام شده اصلاح طلبان و اصول گرایان معتدل و حتی اصول رایان سنتی حذف اصول گرایان تندرو وابسته به جبهه پایداری است که اکثریت لیست اعلام شده توسط حداد عادل را تشکیل می دهند.
بنابراین مهم نیست که افرادی که وارد مجلس می شوند اصلاح طلبان باشند یا اصول گرای معتدل یا طرفدار لاریجانی و یا افراد مستقل و... مهم این است که گرایش افراطی که از قبل رانت های دوره تحریم چاق و چله شده است و هر روز سازی علیه دولت کوک می کند و کشور را به ماجراجویی و جنگ و تحریم می کشاند، منزوی شود. اگر منتظر بمانیم که اول دموکراسی برقرار شود تا ما در انتخابات شرکت کنیم فقط آب به آسیاب افراطی ها ریخته ایم .
اینکه هر روز صبح و شب ده تا عکس و پوستر توی گروه بسته تلگرام بگذاریم و خیال کنیم به مسئولیت خود عمل کرده ایم خیال بافی است !
اگر دوستان واقعا می خواهند کاری انجام دهند. این پوسترها را پرینت بگیرند و در جاهای دیگر پخش کنند. یا اگر می خواهند در فضای مجازی کارکنند پوستر و عکس را جاهایی نشان دهند که از این موضوع اطلاع ندارند. عکس و پوستر روی اقشار بیسواد و کم سواد اثر می گذارد.
در گروه های معلمی خبر و تحلیل و استدلال در باره حضور در انتخابات ، موثر تر از کپی کردن پوستر است. تبلیغات سیاسی در صفحات بسته مثل این است که ما در و دیوار خانه خود را با پوستر انتخاباتی پرکنیم و تصور کنیم که داریم تبلیغات انتخاباتی می کنیم.
نکته آخر اینکه در میان معلمان دیدگاه های مختلف سیاسی وجود دارد، از راست افراطی تا اصلاح طلب و اصول گرای معتدل و تحریمی و منفعل و... همه دیدگاه ها محترم است.
هر معلمی بر اساس گرایش سیاسی خود به کاندیدای مورد نظرش رای می دهد. اما پراکندن این تصور که با انتخاب فلان نماینده یا رای به فلان لیست ، حقوق معلمان کم و یازیاد می شود نوعی عوام فریبی و توهین به شعور معلمان است.
کاندیدای نمایندگی مجلس باید در جمع معلمان سنجیده و در چارچوب وظایف نمایندگی حرف بزند. اگر نماینده ای وعده معیشتی داد ، معلمان حاضر باید بپرسند که بر اساس چه سازوکاری و با استناد به کدام بخش از وظایف نمایندگی این کار را انجام می دهد؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
شاید در هیچ یک از کشورهایی که نظام پارلمانی و شیوه دموکراسی را در مدیریت کشورشان پذیرفته اند ، انتخاباتی مشابه آن چه که در کشور ما اتفاق می افتد وجود نداشته باشد.
بر اساس اصول مصرحه قانون اساسی ، حکومت بر اساس اراده ملی شکل می گیرد وبه تبع آن مدیریت های اجرایی و نظام قانون گذاری و برنامه ریزی کشور از طریق رای مستقیم مردم تعیین می شوند. بدین ترتیب که مردم از طریق مشارکت در انتخابات شورا های شهر، نظام برنامه ریزی شهری را به وجود می آورند و به تبع آن شهردار انتخاب می شود. هم چنین آحاد جامعه از طریق حضور در انتخابات مجلس نمایندگان خود را به مجلس قانون گذاری و برنامه ریزی کشور می فرستند. و در نهایت با رای مستقیم مردم رئیس جمهور به عنوان مسؤول قوه ی مجریه انتخاب می شود.
رئیس جمهور نیز برای تشکیل کابینه، هیات دولت را به مجلس منتخب مردم معرفی می کند و بعد از اخذ رای اعتماد از نمایندگان مردم، وزرا در مصدر امور قرار می گیرند. بدین ترتیب ملاحظه می شود که قانون اساسی به بهترین وجه حضور مردم و حاکمیت ملی را تضمین کرده است. اما شیوه های اجرا و روند شکل گیری نظام پارلمانی و انتخابات بر اساس قانون عادی و رویه ای است که در 37 سال گذشته در کشور شکل گرفته است.
نگارنده در نوشته حاضر نقدهایی را در مورد رویه حاکم بر انتخابات و عدم حضور جدی احزاب و نقش آفرینی آن ها در انتخابات آورده است، البته منظور از عدم حضور احزاب در انتخابات به معنی عدم حضور شکلی و اسمی احزاب نیست ، بلکه به این معنی است که احزاب در کشور ما فاقد نقش و عملکرد حزبی هستند و برخلاف آنچه در جوامع دموکراتیک دیده می شود، دولت ها برخاسته از حزب ها و برنامه های حزبی نیستند.
برای روشن تر شدن موضوع لازم است در نکات زیر توجه کنیم :
نگاهی اجمالی به سایر کشورهایی که نظام پارلمانی و احزاب را پذیرفته اند، نشان می دهد که معمولا در این کشورها برای جلب مشارکت بیش تر مردم و فراهم آوردن شرایط لازم برای آگاهی عمومی و بصیرت یافتن آن ها در انتخابات از دو ابزار مهم استفاده می شود که اولی مطبوعات و دیگری احزاب سیاسی هستند. مطبوعات و احزاب سیاسی دو نقش عمده را ایفا می کنند. نقش اول اهرم کنترل اجتماعی و نقش دوم آگاهی بخشی اجتماعی است.
مطبوعات بر اساس رسالت خود نبض فعال جامعه بوده و می توانند به عنوان اهرم کنترل اجتماعی عمل نمایند . علاوه بر آن مطبوعات در بالا بردن سطح آگاهی های اجتماعی نقش عمده ای را ایفا می کنند و از این طریق جامعه به بینش سیاسی و قدرت تحلیل دست می یابد و در نهایت مردم می توانند در انتخاب کاندیدای اصلح بر اساس بصیرت و آگاهی کافی عمل نمایند.
احزاب سیاسی نیز علاوه بر تربیت کادرهای ورزیده ی مدیریتی به ارائه برنامه های مدیریتی می پردازند و بر اساس یک پیمان ملی در صورت پیروزی در انتخابات، خود را متعهد و پای بند به وعده های داده شده و عمل به برنامه های ارائه شده می دانند. حزب یا احزاب پیروز، مدیریت کشور را بر عهده می گیرند و احزابی که موفق به جلب آراء مردم نشده اند شروع به بازسازی کادرهای حزبی و تجدید نظر در تحلیل ها و برنامه های ارائه شده خود می کنند.
علاوه بر آن به عنوان چشم بیدار جامعه به نقد عملکرد هیات حاکمه می پردازند تا بتوانند ضمن نقد عملکرد حزب پیروز، روشنگری اجتماعی کنند و بدین ترتیب به عنوان یکی دیگر از اهرم های کنترل اجتماعی ایفاء نقش کنند.
در حال حاضر در کشور ما به دلیل عدم نقش آفرینی احزاب فراگیر، معمولا گروه ها و دسته جات مختلف با گرایش های متنوع در آستانه انتخابات ائتلاف هایی انجام می دهند تا اکثریت آراء را به نفع خود جلب نمایند. لذا فرد یا حزب پیروز قبل از انتخابات نمی تواند برنامه و تیم مدیریتی مشخصی را معرفی کند و باید تابع شرایط بعد از پیروزی باشد. لذا گاهی مدیریت های ناهمگن و ناهماهنگ در دولت ها به وجود می آید و موجب اتلاف انرژی ها و دوباره کاری ها می شود و در نتیجه بعد از هر انتخاباتی مدیریت اجرایی کشور از اول تا آخر دستخوش تغییر می شود و تا دولت جدید مستقر شود، یک سال از عمر کاری اش سپری شده است. نداشتن تیم اقتصادی و برنامه اقتصادی معین، عدم انسجام در بخش های فرهنگی، بی برنامگی در نظام آموزشی و ده ها معضل دیگر نیز با تغییر دولت ها تکرار می شود.
به این دلیل، چه در انتخابات مجلس و چه در انتخابات ریاست جمهوری این شخص است که رای می آورد و مردم به برنامه یا اهداف حزب خاصی رای نمی دهند، لذا بعد از اعلام نتایج انتخابات مجلس، جناح بندی ها برای گرایش های موجود در مجلس آغاز می شود و بر حسب تعلق خاطر افراد، اصول گرایی، اصلاح طلبی و ... و یا حالت اکثریت - اقلیت شکل می گیرد و چون این جناح بندی ها بر اساس پیوند حزبی نیست، از استحکام لازم برخوردار نمی شود و بر حسب سلایق افراد شکننده و متغیر می شود. ولی اگر نماینده مجلس یا رئیس جمهور کاندیدای یک حزب معین با اساس نامه و مرام نامه از پیش اعلام شده باشد و برنامه های مدیریتی خود را برای نظام قانون گذاری و نظام اجرایی کشور از قبل اعلام کند مردم نه به شخص بلکه به برنامه های اعلام شده رای خواهند داد و می توانند بعد از پیروزی خواسته های خود را بر حسب برنامه های اعلام شده از حزب یا احزاب پیروز مطالبه نمایند.
به نظر می رسد بعد از 37 سال از پیروزی انقلاب باید شکل گیری نهاد های قدرت و تضمین حضور مردم و مشارکت سیاسی آحاد ملت از قاعده مندی خاصی پیروی کند و برگزاری هر انتخابات به استحکام و تقویت روند دموکراسی منجر شود و موجب تلاطم مدیریتی و تنش های اجتماعی نباشد. لازمه رسیدن به این هدف تقویت مطبوعات مستقل و خردگرا و وفادار به منافع ملی و حاکمیت اراده ی مردم از طرفی و حمایت از شکل گیری احزاب سیاسی فراگیر از طرف دیگر است.
رشد آگاهی اجتماعی و بصیرت عمومی و یافتن قدرت تحلیل سیاسی از طریق مطبوعات، دانشگاه ها، نهادهای فرهنگی و موضع گیری های شفاف سیاسی گروه ها و دسته جات و احزاب امکان پذیر است.
اساسا نظام انتخاباتی بر دو محور عمده تکیه دارد: اول سیستم حزبی و دوم آگاهی عمومی و این دو بدون یکدیگر کارآیی نخواهند داشت. احزاب می توانند برنامه های مدیریتی و حکومتی خود را ارائه نمایند تا مردم بر حسب آگاهی اجتماعی انتخاب اصلح کنند. در این میان نقش نخبگان جامعه این است که همواره آگاهی های عمومی را تقویت نمایند و نسبت به سوء استفاده های احتمالی احزاب از اعتماد عمومی هشدار دهند.
مطبوعات و رسانه ها نیز به عنوان چشم تیزبین جامعه می توانند زوایای انحراف احزاب را نشان داده و نقد نمایند. هر چند که معمولا احزاب نیز ارگان های رسمی دارند و از طریق روزنامه یا هفته نامه یا بولتن خبری با هواداران خود و طیف های گوناگون جامعه ارتباط برقرار می کنند.
اما هرگز نباید قداست قلم را مخدوش کرده و به فریب افکار عمومی دست زده و به وارونه سازی مسائل دامن بزنند و مردم را در انتخابشان دچار خطا کنند. لذا به هر میزان که تعداد مطبوعات مستقل و غیر حزبی در یک جامعه بیش تر باشد، نشانه رشد دموکراسی و مردم گرایی حکومت است و سبب تضمین حاکمیت اراده ملی است.
در عین حال نظام های حزبی نیز ممکن است دچار آسیب هایی شوند؛ از جمله: فقر آگاهی در طبقات مختلف اجتماعی که آسیب اصلی نظام های حزبی است . لذا باید پذیرفت که پذیرش سیستم حزبی بدون رشد آگاهی های اجتماعی ممکن است خطر استبداد گروهی و حاکمیت باندهای فاسد قدرت و ثروت را افزایش می دهد.
بدین منظور و برای جلوگیری از حاکمیت طبقات خاص و ثروتمند که معمولا با پشتوانه ثروت و امکانات مادی از جریانات خاص سیاسی حمایت می کنند و در پیروزی احزاب نقش بازی می کنند و حزب پیروز را در خدمت منافع گروهی به کار می گیرند باید همواره میزان آگاهی سیاسی و قدرت تحلیل آحاد جامعه را تقویت کرد و این مهم فقط از طریق روشن گری دانشگاهیان و روشنفکران و تقویت مطبوعات مستقل و وفادار به آرمان های ملی امکان پذیر می باشد.
آری دموکراسی فقط از طریق آگاهی عمومی می تواند به پیروزی اراده ی مردم منجر شود و بدیهی است که آگاهی های عمومی در یک ماه مانده به انتخابات و از طریق هیجانات کوتاه مدت به وجود نمی آید.
رشد سیاسی در طول زمان شکل می گیرد، لذا ساز و کار مشارکت سیاسی و اجتماعی مردم نیاز به باز تعریف دارد. نمی توان از مردم انتظار حضور حداکثری داشت ولی در طول دوران های مختلف آن ها را وارد بازی سیاست نکرد.
اساسا تربیت سیاست مداران و کسانی که صلاحیت نامزدی در انتخابات مجلس یا ریاست جمهوری را دارند باید امری جدی تلقی شود.
دانشگاه ها بستر مناسبی برای تربیت سیاسی افراد است و احزاب نیز اعضای خود را از بین اقشار تحصیل کرده جذب می کنند و با تربیت آن ها کادر سیاسی آینده خود را تامین می کنند. احزاب یا ائتلاف هایی که فقط در فصل انتخابات به وجود می آیند امکان برقراری ارتباط با بدنه اجتماعی را ندارند.
لذا سعی دارند با انتخاب شعارهای تند و ایجاد هیجانات کاذب سیاسی ، رای ها را به سوی خود جلب کنند و چون بعد از پیروزی نیز برنامه مشخصی برای حفظ و تربیت نیروها و کادرهای آینده حزبی ندارند، موجب دل سردی قشر جوان جامعه شده و نگاه منفی آن ها را به مقوله سیاست موجب می شوند و بدین ترتیب سرمایه های اجتماعی زیادی از دست می روند؛ سرمایه هایی که سازندگان فردای کشور هستند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار /
علی اصغر فانی ،صبح امروز به همراه فرهنگیان و دانش آموزان در اقیانوس دوستداران انقلاب و در جمع راهپیمایان ؛ 22 بهمن ماه را روز امام ، شهدا و رهبری دانست و گفت: مردم ایران همواره در این روز بزرگ، اتحاد و همدلی خود را به نمایش می گذارند.
وزیر آموزش و پرورش، افزود: امسال حضور مردم پرشور تر و باشکوه تر از گذشته است و این حضور پرشور مردم نوید برگزاری انتخاباتی حماسی و حداکثری را در اسفندماه می دهد.
وی تاکید کرد: عملکرد مثبت و منطقی دولت تدبیر و امید، زمینه مناسب برای حضور باشکوه و پرشور مردم در راهپیمایی یوم الله 22 بهمن و همچنین دو انتخابات مهم پیش رو را فراهم کرده است.
فانی افزود: این حضور باشکوه نوید بخش، برگزاری انتخاباتی پرشور و باشکوه در روز هفتم اسفند ماه است.
گفتنی است، وزیر آموزش و پرورش به همراه جمعی از مسئولان ارشد این وزارتخانه در راهپیمایی 22 بهمن, حضور یافتند.
مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش
انسان ها از همان آغاز آفرینش پی بردند که هوش و استعداد و توانمندی های نهفته در درون هر فرد، در فرآیند زندگی اجتماعی و ارتباط میان افراد شکوفا می شود و شکل می گیرد. از این رو، رشد و کمال و شکوفایی ابعاد وجودی انسان نیز تنها در پرتو زندگی اجتماعی و پذیرش مسئولیت های اجتماعی امکان پذیر است. با توجه به سودمندی زندگی اجتماعی و این که در بسیاری از موارد، مسیر سعادت فرد از اجتماع می گذرد، ضرورت پرورش بعد اجتماعی انسان آشکار می گردد. در امر پرورش و تربيت در كنار توجه به ابعاد ديگر شخصيت انسان مانند عاطفي، شناختي ، هنري و اخلاقي مي بايست توجه بعد اجتماعي به صور مختلف به روشني تصريح شود.
اينجاست كه تربيت سياسي ابراز وجود مي نمايد. جايگاه تربيت سياسي براي همه واضح و مبرهن است و نحوه تعامل مردم در اين بين سياست را معنا مي بخشد. در اين روابط بحث اساسي ، قدرت در سايه سياست است. چرايي تربيت سياسي از آن جا شروع مي شود كه تربيت انسان به عنوان يك موجود اجتماعي و جمع گرا جداي از روابط شبكه هاي قدرت و سياست ها امكان ندارد.
تربيت سياسي از جامعه پذيري هر فرد شروع مي شود . ارزش هاي دروني و فطري انسان را به شكوفايي نزديك مي كند . مهمترين اثر تربيت سياسي به فعليت رساندن استعدادهاي دروني فرد است و فرد توانايي هاي سياسي و مديريتي خويش را بروز دهد .
كاركردهاي اساسي تربيت سياسي در جامعه را مي توان بدين ترتيب برشمارد:
شكل گيري هويت فردي و ملي ، افزايش حس وطن دوستي و ملي گرايي و اتحاد ملي، افزايش مسئوليت پذيري ، تقويت روحيه جمع گرايي و انجام كار هاي گروهي ، پرورش حس اعتماد اجتماعي ، آگاهي از حق و حقوق متاقبل فرد و جامعه اي كه در آن زندگي مي كند، تامين حقوق شهروندي ، كاهش فساد هاي اجتماعي .
مهمترين مساله نسل امروز نيز هويت فردي و ملي است . در فرآيند تربيت سياسي به فهم روابط قدرت و پيچيدگي هاي نظام سياسي در درون شبكه هاي وسيع قدرت و رسيدن به تعالي در جامعه مي پردازيم و تبيين افراد جامعه در هر بخش از اين وادي سياست ، به توليد ارزش ها و دروني شدن آن ها در نهاد فرد منجر مي شود و بدين صورت بُعد اجتماعی و تأثیری که هویّت افراد یک ملت در سوق دادن جامعه به سوی وحدت ملّی و وفاق اجتماعی دارد قابل درك مي شود.
افراد این ملت همواره به هویّت ملّی خویش افتخار و به عناصر ممیزه ملّی خویش پای بندند. این هویّت در مواقع خطر و بحران موجب وحدت، اتحاد، انسجام و هماهنگی مي شود. افراد و جامعه دارای هویّت ملّی واحد همچون یک تن واحد و یک ملت واحد، احساس تعلّق و پیوند به هم دارند. احساس تعلّق به سرزمینی به نام کشور و زبانی واحد از دیگر وجوه هویّت ملّی است. هویّت یابی برای یک فرد و یا ملت چنان حیاتی است که اگر نتواند این نیاز را به طریقی تأمین کند، سلامت روانی، فردی و یا ملّی او آسیب جدی خواهد دید. رسيدن به هويت ملي پايدار فرد را از گرايش هاي فردگرايي مطلق و جمع گريزي رواج يافته در جامعه امروز دور كرده و در هر امري مصلحت و منفعت جامعه را بجويند و توجه وي از سطح نهاد خانواده كوچك شده امروز فراتر مي رود.
پيامدهاي تربيت سياسي در يك جامعه توسعه يافته و در حال توسعه مي تواند براي تحقق تربيت انسان آزاد انديشه افلاطوني ياريگر محسوب شود. تربيت سياسي يك فرآيند استراتژيك فرهنگي و اجتماعي نيازمند شرايط در زمينه هاي مناسب است كه تمهيد آن به افراد جامعه امكان مي دهد تا در عرصه سياست و قدرت فعالانه برخورد نمايند نه صفت منفعل را بپذيرند.
بسياري از مفاهيم و آموزه هاي سياسي از دوران كودكي در خانواده نقش مي بندد ؛ نوع نگاه والدين و ميزان درك آنان ، تاثير به سزايي در تربيت سياسي نسل بعد دارد.
خانواده با تكنيك های گوناگوني مانند بحث و گفت و گو پيرامون مسائل اجتماعي و حساس كردن كودكان نسبت به جامعه و پديده هاي اجتماعي و پرورش روحيه استدلال و عدم تشويق كودك به تقليد محض و كوركورانه و فراهم نمودن فرصت مشاركت كودك در تشكل هاي مدني و اجتماعي مي تواند در اين راستا حركت كنند.
فرار كردن والدين از بحث هاي چالشي سياسي ، سدي است كه امروز بر سر راه تكامل سياسي كودكان قرار گرفته شده است و نابودي قوه چرايي كودك و عدم تمايل به روياروري واقع بينانه با وقايع و مسائل اجتماعي و افزايش روحيه اطاعت و فرمان برداري تقليدي و ناآگاهانه را به دنبال خواهد داشت و پرورش صفت هاي اساسي براي محورهاي تربيت سياسي مثل انتقاد پذيري ، گذشت و ايثار و گريز از منفعت طلبي نيز در نهاد خانواده، بنيان گذاري مي شود
در تربیت بعد اجتماعی شخصیت باید توجه داشت که هر یک از ما در هر بُرهه از زمان در یک بازی اجتماعی مشارکت داشته باشیم. تربیت اجتماعی درحقیقت آماده کردن افراد برای ورود به بازی های قانون مند اجتماعی است.
ما با پايه ريزي قانون براي روابط و مسائل دروني خانواده خود مثل رعايت عهد و ميثاق و پاي بندي به آن توسط افراد خانواده، در حقيقت كودكان را براي انضباط و فرمان برداري از قوانين در محيط اجتماعي بيرون آماده مي كنيم.
همسالان نيز در نحوه انتقال ، تمرين و تثبيت اصول تربيت سياسي بسیار نقش دارند . دوستان و همسالان فعال در عرصه هاي اجتماعي و متمايل به مشاركت در فعاليت هاي خانوادگي دوستانه و برنامه هاي اجتماعي مدرسه و دانشگاه و.... اگر در كنار فرزندان ما قرار بگيرند ، شگل گيري توانايي هاي سياسي آنان راحت تر مي شود چرا كه در برهه اي از حيات كودكان به تفكر و ديدگاه همسالان نسبت به آنان بيشتر توجه نشان مي دهند تا والدين و بزرگسالان ديگر.
لذا دوست يابي و هم نشيني با همسالان جمع گرا و متفكر در محيط اجتماعي خارج از خانواده براي شكل گيري تربيت سياسي ضروري است. محيط اجتماعي شامل مدرسه ، حوزه، دانشگاه نيز در بينش دهي افراد در اين فرآيند تاثير گذارند . در جامعه اي كه مردمان از آگاهي هاي لازم برخوردار باشند تربيت سياسي سريع تر و آسان تر تحقق مي پذيرد.
نهادهاي تاثيرگذار مانند آموزش وپرورش براي تربيت سياسي برنامه هايي را شروع كرده اند ، همانند شهردار مدرسه و شوراي دانش آموزي .ليكن اين طرح ها با جزئيات دقيق مصوب شده در جهت اهداف تعيين شده آن راهبري نمي شوند . در اكثر مدارس انتخاب اعضاي شوراي دانش آموزي انجام مي شود ولي نقش فعالي از آنان ديده نمي شود و مسئولان مدرسه نيز به تقويت آن نمي پردازند و ديگر اينكه حتي دانش آموزان نيز جز در ابتداي سال ، نامي از اين شورا در مدرسه به گوش شان نخواهد خورد و حتي با ابتدایي ترين حقوق شان كه مي بايست توسط شوراي دانش آموزي رعايت شود، آشنايي و آگاهي لازم را ندارند.
لذا مسئولان آموزش و پرورش با بازنگري دقيق شيوه هاي اجراي اين طرح ها در مدارس و ايجاد مشوق هاي لازم براي مدارس فعال در اين زمينه به تقويت اين رويكرد در دانش آموزان كه گروه بي شماري از جامعه را در برمي گيرند ، بپردازند.
موضوع ديگر ، توجه به تفكر انتقادي در ديدگاه دانش آموزان ايراني است و پي ريزي تفكر انتقادي از مدارس شروع مي شود.
آموزش و پرورش در محتواي وسيع برنامه درسي كه براي دانش اندوزي فراهم مي كند ، مولفه هاي تفكر انتقادي را مي بايست بگنجاند و معلمان در تدريس دروس مختلف از شيوه تفكر انتقادي ياري بجويند تا اينان فردا دانشجو به معني واقعي باشند و فن آوري شده با مهارت تفكر انتقادي و روحيه كنجكاوي و جست و جو گرانه .
در آموزش و پرورش ، دانش آموزان از طريق مشاركت در انجمن ها تجربه كسب مي نمايند تا از اين طريق براي شركت در احزاب و نهادهاي مدني آماده شوند. اين مساله براي دانشگاه ها نيز صدق مي كند و تمهيد زمينه لازم براي مشاركت مي بايست در دستور كار همه اين نهادها قرار داده شود تا از توان همه براي تربيت سياسي افراد استفاده شود.
سياست به مفهوم عام ، تدبير امور مادي و معنوي جامعه در جهت تعالي است و نقش مسوولان و كار گزاران در اين بين انكارناپذير است . به تعبير پيامبر ، شباهت مردم نسبت به امراي شان بيش از شباهت آن ها به والدين است.
پس مسئولان با فراهم آوردن زمينه هاي لازم مي توانند نقش پررنگ تر و ماندگارتري در فرآيند تربيت سياسي افراد جامعه به خود اختصاص دهند ؛ زمينه هایي از قبيل :
- آگاهي مسئولان و كارگزاران نظام از قانون اساسي و حقوق مندرج در آن
- فضاي دموكراتيك
- احساس تعلق جمعي در افراد جامعه
- توجه به اخلاق مدني
- مهم شمردن مردم و حقوق آن ها مطابق قانون اساسي
- رفع موانع مسئوليت زدا و ياس انگيز
- ايجاد زمينه هاي مشوق و برانگيزاننده حس مشاركت در اعضاي جامعه
- مبارزه با بيسوادي معنوي مردم
- عدم ترويج عوام گرايي و سنت گرايي در جامعه
- تقويت روحيه تعاون و همكاري
از لابه لاي تجاربي كه در اين چند سال به دست آمده توجه به اين نكته نيز مي تواند راهگشا باشد كه ما در مدارس ازقانون اساسي صحبت مي كنيم و چگونگي تصويب آن و از مجلس و انتخابات و... در كشور و چگونگي انتخاب نماينده و... ولي از محتواي قانون اساسي و حقوق مشخص شده در آن براي شهروند ايراني و حق نمايندگان بر مردم و و ظايف مردم در قبال جامعه و بسياري ديگر از اين حقوق عامه كه هر ايراني مي بايست از آن آگاه باشد ، جز اشاره اي گذار چيزي يافت نمي شود و تغيير در اين محتوي مي تواند به بينش دهي فرزندان ايراني در فرآيند تربيت سياسي بسيار كمك كننده باشد.
در مورد منبع بودن رسانه براي تربيت سياسي همين بس كه بازگو نماييم ؛ نسل امروز ، فرزندان وسايل ارتباطي هستند و در سه محور تربيت سياسي مي توانند بسيار پر رنگ تر و دقيق تر عمل كنند و روحيه قانون گرايي و افزايش سواد اجتماعي را رقم زنند.
اميداست همه ي ما در هر نقشي كه قرار داريم از پدر و مادر در خانواده گرفته تا مدير و كارگزار در هر نهاد و حوزه اي براي جلوگيري از آسيب هاي بي توجهي به تربيت سياسي در جامعه عزم خود را جزم نماييم و استوار قدم برداريم.