انقلاب شکوهمند اسلامی ایران که از آن تحت عنوان معجزه ی قرن و در نوع خود بی نظیر قلمداد شده است امری خلق الساعه نبوده و طی فرآیندی پیوسته و مستمر به مثابه امری اجتناب ناپذیر حادث گردیده است.
تیپولوژی و جامعه شناختی این انقلاب که القابی نظیر انفجار نور و هدیه ی الهی و عطیه ای آسمانی را به یدک می کشد به رغم دارا بودن شاخصه ها و ممیزات خاص خود و زعامت معنوی، سیاسی و فقاهتی برخاسته از میان مردم و گره خورده با آمال و ایده و آرمان و خواسته های بر حق توده ها و بعد عظیم کارزیمای آن و حلقاتی چون اتحاد، وحدت، استقلال طلبی، آزادی و آزادگی و عدالت خواهی و رفع تبعیض، فراتر از آن چه که در دترمینیسم تاریخی و دکترین امثال گوردون چایلر و گورویچ و توین بی و امثالهم آمده به عنوان فطری و ذاتی و جوهری تاریخ و جامعه و خلقت و قاموس بشری و ناموس هستی تلقی می گردد گر چه پر واضح و اظهر من الشمس است که نقش بی بدیل و هنرمندانه و استادانه رهبری قائد عظیم الشان نهضت و انقلاب یعنی آیت الله خمینی را هرگز نمی توان و نباید به فراموشی سپرد.
آن چنان که ماکس وبر در قاعده ی معنوی و مهندسی حکومت ها و جنبش ها خاطر نشان نموده و هوشمندی، فرازمندی، فرهمندی و فرهیختگی و قاطعیت در تصمیم و نیز اقدام شایسته و بایسته و موثر را در امر رهبری و پیشوایی مطرح ساخته است. چنین برجستگی ها و مشخصات در دکترین رهبری امام خمینی و یا سایر رهبران مذهبی، سیاسی شاخص در خط ایشان و همگن با نهضت و انقلاب مشهود می باشد، مع الوصف چه بخواهیم و چه نخواهیم این یک موضوع مسلم و غیر قابل تردید است که به تعبیر زیبا و گویای قرآن کریم خداوند تبارک و تعالی سرنوشت هیچ ملت و قومی را تغییر نمی دهد مگر آن که آن مردم و جامعه، خود در تغییر و تحول و تطور جوهری و باطنی خود در جمیع جهات و جوانب کوشا و ساعی و پیشقدم و پیشاهنگ باشند و باز آن هنگام که پیمانه ی تکوینی و تشریعی ملت و حکومت و دستگاه و رژیمی پر شود و سرآمد و سرانجام آنان فرا برسد و خداوند به واسطه ی اعمال و کردار ناپسند و ناعادلانه و ستم گرانه و احجاف گرانه ی ظالمان و جلادان جوامع و تاریخ، آنان را در چنبره و تحت سلطه ی خویش در آورد هرگز راه برگشتی نخواهد داشت و چه بسا قوم و ملتی ولو اندک اما مصمم و با ایمان و اراده قاطع، به اذن و مشیت پروردگار و با اراده و همت پولادین آنان بر جمع کثیری از حیث سلاح و عدد و پول و مال و قشون، فاتح و پیروز برمی گردند و چه عالی و زیبا فرموده است پیامبر بزرگ اسلام که ملک و پادشاهی و حکومت با کفر باقی می ماند اما با ظلم و بی عدالتی هرگز پا برجا نخواهد ماند.
لذا دیدیم که نهضت مردمی- مذهبی مردم ایران با وجود بیش از هشتاد هزار مستشار آمریکایی و باندهای مخوف گانگستری دربار از اشرف و محمدرضا گرفته تا فلیکس آقایان، بوشهری ها، برادران رشیدیان، فضل الله و اردشیر زاهدی، فراماسون ها، بهائیت و دکتر ایادی پزشک مخصوص شاه، اردشیر ریپورتر، دولو و سایر وابستگان هزار فامیل و مامورانی چون هلمز، هایزر و ساواک و سیا و MI6 که به طور وحشتناک و مرموزی بر سرزمین ایران و مغز دل و منابع طبیعی ایران عزیز چنگ اختاپوسی افکنده بودند، به لطف و مشیت الهی به فجر مبدل گشت.
در این میان فرضیه های سیاسی، امنیتی و اطلاعاتی "ایران، جزیره ی ثبات برای آمریکا"، "پل پیروزی" ژاندارم منطقه و مستعمره ی آمریکا و بریتانیا و همچنان استراتژیک اسراییل فرو ریخت و "جس لایف" رئیس دایره ی سیا در ایران خاطر نشان نمود که ما آمریکایی ها در قبال نهضت مردم ایران، حیران و انگشت به دهان ماندیم." او همچنین به ضعف اطلاعاتی و جاسوسی سیا در ایران و غلط بودن تحلیل ها و تفاسیر و ارزیابی هایشان از اوضاع ایران در پنتاگون و CIA اشاره و اعتراف نمود.
از سویی استانفیلد ترنر رئیس وقت سیا اظهار داشت "تعجب من از این است که یک رهبر پیر هفتاد و چند ساله توانست 35 میلیون تل خاک را به آتشفشان مبدل سازد.
هنری سینجر هزار دستان آمریکایی از ضعف بینش و تحلیل و ارزیابی های آمریکائیان در شناخت اهداف آینده ی آیت الله خمینی و این که آمریکا هرگز نتوانست خلل در اراده ی رهبری نهضت ایران ایجاد کند و گویی لیدر و رهبر انقلاب از آسمان الهام می گیرد سخن بر زبان آورد.
شخصیت هایی نظیر "لنسر" و "پیوسن" از اتریش و سوئیس، حرکت رهبری ایران را فصل نوینی در تاریخ مبارزات انسان ها و امام را دست خدا بر روی زمین دانسته و میخائیل گورباچف روسی که با گلاسنوست و پروستروئیکای خود نام و نشانی از خود به یادگار گذاشت رهبری نهضت اسلامی ایران را بی نظیر تلقی کرد. امید است که انشاءالله انقلاب اسلامی ایران با تداوم و استمرار خط نورانی و عدالت خواهانه و ظلم ستیز حضرت امام خمینی (ره) و آن جوهره و شاخصه های مردمی و معنوی خود بدون انحراف و اعوجاج و با پویایی و شادابی و زایا به راه مقدس و رسالت عظیم مردم سالارانه و خداپسندانه خود جامه ی عمل بپوشد و همچنان امید و مامن محرومان و ستمدیدگان و مبارزان و عدالت خواهان جهان باشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
بیش از سه دهه است که انتخابات مختلف در جمهوری اسلامی ایران برگزار می شود .سیستم و قوانین برگزاری انتخابات تقریبا ثابت بوده و کمتر نسبت به اصلاح آن اقدام شده است این در حالی است که اشکالات شکلی و محتوایی در درون آن باعث افت کیفی آن شده است .
این اشکالات را می توان به چهار دسته تقسیم کرد :
۱- اشکالات هنگام ثبت نام نامزدها
در هر دوره از انتخابات شاهد ثبت نام تعداد کثیری و بعضا ده ها هزار نفری برای انتخابات هستیم ( البته برای شورا ها ده ها هزار نفر قابل توجیه است)
انگیزه بسیاری از کسانی که در هر انتخابات برای ثبت نام حاضر می شوند کسب یک تجربه ی شخصی و معروفیت است .
خود آن ها هم می دانند که آرای اندکی دارند. در برخی موارد کسانی ثبت نام می کنند که سوژه ی رسانه ها می شوند .ثبت نام گسترده باعث می شود دقت در بررسی صلاحیت ها کاهش یابد و چه بسا حق کسانی که واقعا شایستگی انتخاب شدن دارند از بین برود .
در کشورهای پیشرفته که دموکراسی در آن ها نهادینه شده است٬ هیچ گاه چنین عمل نمی شود و هر کسی به این سادگی امکان ثبت نام ندارد . برای اینکه این مشکل برطرف شود می توان برای ثبت نام هر کاندیدا شروطی قرار داد .از جمله این شروط پرداخت مبلغی در هنگام ثبت نام است .
به طور مثال برای انتخابات شورای شهر صد هزار تومان و انتخابات مجلس یک میلیون تومان و ریاست جمهوری پنج میلیون تومان .شرط دیگر تهیه ی طوماری امضا شده با مشخصات کامل صاحبان امضا مبنی بر طرفداری از نامزد ؛ به طور مثال هزار نفر برای شورای شهر و مجلس و پنج هزار نفر برای ریاست جمهوری حاضر شوند برای کاندایدا امضا کنند که به او رای خواهند داد.
۲- اشکلات در هنگام بررسی صلاحیت ها
در هر دوره از انتخابات به خصوص مجلس و ریاست جمهوری این مشکل بروز می کند و باعث دلخوری میلیون ها صاحب رای می شود . در برخی از دوره ها باعث شده است تا مشارکت به حدود پنجاه درصد در کل کشور هم برسد .در شهرهای بزرگ این مشارکت گاهی به سی و چهل درصد هم رسیده است . این عدم مشارکت شهروندان باعث می شود کیفیت انتخاب پایین بیاید .
البته واضح است که صلاحیت نامزدها بایستی مورد بررسی قرار گیرد و کسی که دارای سو پیشینه اخلاقی و مالی و امنیتی و قضایی کلان است امکان حضور نداشته باشد .ولی این بررسی صلاحیت ها در خیلی از موارد بسیار تنگ نظرانه شده است تا حدی که شائبه ی جناحی بودن وجود دارد .شورای محترم نگهبان و هیات های نظارت باید بدگمانی نسبت به شهروندان را کنار گذاشته و انتخاب اصلح را به شهروندان واگذار کنند .
۳- اشکالات زمان تبلیغات
زمان فرآیند ثبت نام و بررسی صلاحیت ها و تبلیغات در انتخابات خیلی کم است . این بازه ی زمانی می بایست برای انتخابات شورا حداقل شش ماه و مجلس نه ماه و ریاست جمهوری یک سال باشد .
البته تبلیغات خیابانی و چسباندن عکس و بنر همان دو هفته کافی است .در حال حاضر هم برخی نامزدها به صورت غیر رسمی از ماه ها قبل شروع می کنند ٬ پس چه بهتر این کار قانونی شود تا همه نامزدها با خیال راحت و بدون زیر پا گذاشتن قانون به فعالیت تبلیغی بپردازند .
در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری از زمان اعلام قطعی تایید صلاحیت نامزد تا انتخابات باید حداقل سه ماه فرصت باشد تا نامزد انتخاباتی بتواند با حضور در نشست ها و رسانه ها افکار و ایده هایش را برای جامعه تشریح کند. در حال حاضر صلاحیت برخی کاندیداها دو هفته مانده به انتخابات تایید می شود و واقعا در این دو هفته امکان تبلیغات سالم و عادلانه وجود ندارد.
از دیگر اشکلاتی که در زمان تبلیغات وجود دارد ٬ تبلیغات گسترده ی برخی نهادهای انقلابی و شبه نظامی و مذهبی به نفع برخی نامزدها است در حالی که طبق قانون ٬ نهادهای دولتی و عمومی نباید در انتخابات به نفع کاندیدای خاصی سو گیری داشته باشند .
هزینه هایی که برای انتخابات می شود باید منابع آن شفاف بوده و برای آن حد و مرزی تعریف کرد تا شایبه ی رای خریدن پیش نیاید .
۴- اشکالات هنگام رای گیری
یکی از اشکالات بارز در هنگام رای گیری امکان نوشتن رای برای غیر می باشد .در ایران بیش از ده درصد از واجدان شرایط رای (حدود شش میلیون ) بیسواد می باشند .نوشته شدن آرای آن ها در انتخابات توسط دیگران کیفیت و سلامت آرا را پایین می آورد . قانون امکان نوشتن رای برای دیگری بهانه ای شده است که در خانواده های پدر سالار آرای اعضای خانوار توسط پدر خانواده نوشته شود .
در کل باید نوشتن رای برای دیگری ممنوع باشد. هر کس خودش باید تعرفه ی رایش را خودش پر کند .افراد بیسواد هم اگر واقعا می خواهند از حق رای خود استفاده کنند نوشتن نام نامزد مورد نظر خود را تمرین کنند تا بتوانند روز رای دادن خودشان بنویسند .در حوزه ی رای گیری نیز کسی که تعرفه ی رای را دریافت می کند مستقیما به اتاقک صندوق رای هدایت شود و رای خود را داخل صندوق بیاندازد .
امیدوارم با برطرف کردن این اشکالات ، به سلامت و کیفیت و عادلانه تر شدن هرچه بیشتر انتخابات کمک شود .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
ریاست محترم کمیسون اصل 90 مجلس شورای اسلامی
تقاضای تجدید نظر و تایید صلاحیت
با سلام و احترام و سپاس از حسن توجه و تلاش های خالصانه نمایندگان ملت غیور و آزادی خواه و عدالت طلب ایران اسلامی
به استحضار می رساند:
اینجانب اصغر نژادزارع مشهور به (محمد زارع ) به عنوان نماینده ای از قاطبه معلمان مظلوم ایران اسلامی در حوزه انتخابیه ی شهرستان سمنان ، مهدیشهر و سرخه در مهلت قانونی به عنوان کاندیدای نمایندگی دهمین دوره مجلس شورای اسلامی ثبت نام کردم.
بر اساس قانون با احراز تمام شرایط چه در مدارک مثبته و چه در مراجع ذیصلاح 4گانه مستعلم که در پرونده متشکله مطروحه نزد فرمانداری محترم شهر سمنان تایید صلاحیت شدم اما در مرحله بدوی شورای نگهبان (هیات نظارت مرکزی استان) به دلایل غیرقانونی و صرفا سلیقه ای رای به عدم احراز بنده صادر شد.
پس از اعتراض و درخواست تجدید نظر در مرحله دوم شورای نگهبان مستند به بند 1ماده 28 قانون انتخابات عدم احراز بنده تایید شد.
لذا اینجانب معلم دبیرستان های سمنان و مدرس دروس دینی و قرآن نسل جوان و نوجوان آینده نظام به مدت 26 سال دارای سابقه آموزشی و اجرایی هستم که موجب شبهه و سوال برای دانش آموزانم شده است و جوابی برای آن ندارم.
لذا به استناد اصول 23 و 37 قانون اساسی چگونه این بزرگواران به این جمع بندی رسیدند جای سوال و شبهه است که یا ملائک در ارتباط هستند یا علم لدنی دارند و معصومند ویا اینکه صاحب چشم برزخی هستند ؛ این در حالیست که بنده یک دوره در انتخابات شوراهای شهرسمنان کاندیدا بودم و سوابق لازم اجرایی و سیاسی و عضویت در حزب موتلفه اسلامی سمنان را در کارنامه خود دارم و به نظر می رسد عدالت جای خود را به سلیقه و هوس فردی داده و مهمتر اینکه معلمان با توجه به زخم های عمیق از هر نوع تبعیض در سال های اخیر سر خورده شده و انگیزه حضور ندارند .
شاید وجود یک نفر نماینده معلمان و فرهنگیان کورس رقابت را رونق ببخشد در غیر این صورت معلمین نه نماینده ای دارند و بیشترشان نه انگیزه حضور.
لذا با توجه به تظلم خواهی فوق الذکر و به استناد سخن امام راحل ( ره ) که مجلس را راس امور برشمردند و نیز به استناد اصل 67 و 19 و 20 و 9 و بندهای 13- 14اصل 3و اصول 1 و 2 و خاصتا اصل 90 قانون اساسی تقاضای بررسی و دفاع از حقوق تضییع شده اینجانب به عنوان داوطلب نمایندگی از یک سو و موکل و احدی از ولی نعمتان جامعه بسند سخن قدسی امام راحل که صاحبان اصلی نظام مردمند را به قید فوریت تقاضا دارم .
لطفا نتیجه را قبل از اتمام فرجه های قانونی انتخابات جهت بهره برداری لازم و قانونی ابلاغ فرمایید.
قبلا از حسن عنایت نمایندگان صدیق و مخلص میهن اسلامی کمال تشکر را دارم.
با تشکرفراوان و التماس دعا و عدالت و حق
اصغر نژادزارع
رونوشت به:
دفتر مقام معظم رهبری بارعایت اصل 110قانون اساسی و تظلم خواهی
ریاست محترم جمهور با رعایت اصل113 قانون اساسی
ریاست محترم مجلس شورای اسلامی جهت تظلم خواهی
ریاست محترم قوه قضاییه جهت تظلم خواهی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار / گفت و گوی سخن معلم و حمیدرضا حاجی بابایی وزیر سابق آموزش و پرورش و نیز نماینده 4 دوره مجلس حاوی نکات فراوان و مهمی است .
یکی از همکاران از شهر تبریز متن زیر را با باز نشر بخش هایی از این گفت و گو برای گروه سخن معلم ارسال نموده است .
ضمن تشکر و قدردانی از این معلم وظیفه شناس و مسئول از سایر همکاران دعوت می شود تا مطالب و نقدهای خود را در مورد این گفت و گو برای ما ارسال فرمایند .
امتیاز و برتری انسان نسبت به دیگر موجودات در گستره آفرینش ٬ بهره مندی او از قدرت اراده ٬ اختیار ٬ تعقل و خردورزی است که اگر با قدرت اعتماد به نفس و فکر او همراه و همسو گردد اتفاقات بسیار خوشایند و حتی اعجاب آمیزی در حیاتش روی خواهند داد .
اگر این ویژگی های انحصاری وجود انسان نادیده گرفته شوند او را به موجودی زمین گیر ٬ ناتوان و سست عنصری بدل خواهد کرد که حتی از برآورده کردن نیازهای مادی و سطحی زندگی خود درمانده خواهد شد .
ریشه اکثر ناکامی ها و گرفتاری های فرد و جامعه در انتخاب های نادرست و نسنجیده اوست و چه بسا آثار زیان بار و تلخ آن تا پایان عمر آدمی ماندگار می شود و در غیر این صورت نتایج سودمند انتخابش مادام العمر قرین توفیقات و کامیابی هایش خواهد بود و یک معلم مسئول این واقعیت ها را به فراگیرانش منتقل می کند .
رسالت واقعی معلم و آموزش و پرورش٬ تربیت انسان های اندیشمند ٬ کنجکاو ٬ پرسش گر ٬ بانشاط و آشنا به مهارت های زندگی فردی و اجتماعی است ؛ از این منظر تربیت سیاسی آنها و سرمایه گذاری های علمی و عملی در این مسیر هم قابل توجه و توجیه عقلانی و منطقی است و غفلت و بی اعتنایی به این موارد سبب خسران و آسیب های جبران ناپذیر در آینده خواهد بود .
در کنار آموزه های مدون و منسجم برنامه های درسی مدارس ٬ معلمان باید بدون سیاسی کاری و پرهیز از بازی های رایج سیاسی در انتخاب دقیق و مؤثر دوست٬ کتاب ٬ رشته تحصیلی ٬ نمایندگان مجلس و... هدایت گری های روشنگرانه ای به عمل آورند تا جوانان در آینده نیز بتوانند در شکل گیری یک جامعه متکثر ٬ پویا و دموکراتیک ٬ مشارکت سیاسی فعال و سازنده ای داشته باشند و از حق انتخاب و قدرت سنجش و تشخیص قانونی خودشان بتوانند بهره مندی بایسته و شایسته ای داشته باشند .
متأسفانه چندی است با شیوه های نامتعارف٬ مستقیم و غیرمستقیم ؛ ورود معلمان ٬ دانشجویان و دانش آموزان را به فعالیت های انتخاباتی و دسته بندی های سیاسی نادرست می دانند و حتی با خط و نشان کشیدن به این طیف از گروه های پر انرژی جامعه نوعی سرخوردگی و یأس اجتماعی را دامن می زنند.
البته اصول متعدد قانون اساسی - که میثاق ملی ماست - و رؤیای شیرین و آرمانی مردم سالاری هم دخالت هریک از آحاد جامعه را در تعیین سرنوشت خود امری پسندیده و لازم می شمارد .
وقتی در یک فراخوان ملی و عمومی ٬ همگان به مشارکت در سرنوشت سیاسی کشور و ملت دعوت می شوند بسیار طبیعی است که در بین همه اقشار و گروه های اجتماعی و در هر کوی و برزنی گفت و گوهایی شکل می گیرد ؛ در فضاهای آموزشی و علمی هم اظهار نظرهای دامنه داری آغاز می شود تا بعد از فراز و فرودهای مختلف به یک نقطه نظر واحد رسیده و از ماحصل آنها خانواده ها و دیگران هم متأثر می گردند .
انتظار می رود معلمان در صف اول این روشنگری ها و داغ کردن تنور انتخاباتی نقش کلیدی و محوری داشته باشند .
بنابراین در تربیت سیاسی دانش آموزان باید زمینه های رشد و آگاهی و ارتقای قدرت تشخیص و مسئولیت پذیری و مشارکت جویی آنها را چنان فراهم نمود تا فارغ از فضای هیجانی ٬ آشوب طلبی ٬ التهاب آفرینی و احترام به حقوق مخالفان فکری یادبگیرند به وظائف فردی واجتماعی و قدرت تعیین سرنوشت خودشان متعهد و پای بند باشند .
ذکر این نکته ضروری است که اگر دانشگاهیان و معلمان به عنوان قشر آگاه و فرهیخته از این مسئولیت سنگین خود شانه خالی کنند یا کوتاه فکران و تنگ نظران به دلایلی مانع از فعالیت های مفید و سالم آنها شوند موج سواران و فرصت طلبان سیاسی با تصاحب رأی و اندیشه مردم و غصب مصادر مهم مدیریتی و قانون گذاری ٬ آمال و آرزوهای فردی یا جناحی خود را تعقیب نموده و جامعه را به سمت استبداد و تمامیت خواهی سوق می دهند .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش / آن جه می خوانید گفت و گوی 5 ساعته گروه سخن معلم و حمیدرضا حاجی بابایی در مورد نقد عملکرد ایشان در زمان نمایندگی و مقام وزارت آموزش و پرورش است .
به درخواست آقای حاجی بابایی از برحسته کردن مطالب و یا کلمات پرهیز شده است تا خوانندگان و همکاران خود دست به ارزشیابی و قضاوت بزنند .
در مبحث کلان منابع و منافع تعیین کننده و استراتژیک و در منشور راهبردی و سرنوشت ساز یک کشور، نخبگان جایگاه ویژه ای داشته و از ارزش دو چندان و اهمیت تحسین برانگیزی برخوردار می باشند، البته تحقق چنین امر مهمی منوط به شناخت و کشف نخبگان از یک سوی و وجود ارزش گذاران و قدر شناسان حقیقی نسبت به امر نخبه و نخبگان از سوی دیگر می باشد.
نخبگان در واقع، چکیده و جوهره و گوهر دردانه و قیمتی وجودی کیان و شوکت و عزت و تمامیت و حیثیت یک دولت و ملت و نظام مطرح می باشند.
عدم شناخت و دریافت نخبگان، بی توجهی و یا دهن کجی و بی تفاوتی نسبت به آنان در چم وخم روزگار و زندگانی و معیشت و در دایره ی چه کنم چه کنم قرار دادن نخبگان انگ آن چنانی "دگر اندیش" و مستفرنگ و فکلی و انتلکتوئل!؟ زدن به آنان ولو آن که مدت ها جهت تحصیل در غرب و ینگه ی دنیا سپری کرده باشند و اندکی هم آب و هوای آن دیار را خورده باشند! و همچنین از منظر و انگاره های صرف سنتی منجمد و پیش مدرن و اسکولاستیک به آنان نگریستن و به قضاوت نشستن و عجولانه و شتابزده و صله ی سکولار، لائیک و لیبرال به آنها چسباندن جملگی آفتی بزرگ و متصلبانه در راه پیشرفت، توسعه و رشد جامعه و کشور در تمامی ابعاد مادی و معنوی می باشد.
چنین عاقلانه و منصفانه به نظر می آید که بر اساس اصل اسلامی- انسانی تالیف و تحبیب قلوب و سهله و سمحه (تساهل و تسامح) در شکل و قواره صحیح و بنیادین آن و در جهت تحفیظ و تحکیم منافع کلی و استراتژیک کشور و ملت، در کنار "اشد علی الکفار" آن هم کفار معاند و حربی و استعماری و امپریالیستی به اصل "رحماء بینهم" هم می بایستی عنایت اصولی و جدی و لاینقطع مبذول و مصروف داشت!
خود برتر بینی ؛ عامل خطرناک هراس و انزوای نخبگان
این که فردی از روی جهالت و یا غرض و مرض و حسادت و بخل، خود را برتر و بالاتر از دیگران بداند و به رغم ضعف و نقصان وجودی و داشتن هزار و یک عیب، خویشتن را عقل کل و مستجمع جمیع خصائل و فضائل و کمالات بداند و به همگان به دیده ی استخفاف بنگرد، خطری بزرگ و معضلی جبران ناشدنی در مسیر کمال و سعادت آدمیان است.
در احادیث نورانی امامان هدایت این چنین آمده که هر کس خود را بالاتر از دیگران فرض نماید احمق ترین افراد است و نیز گفته شده که نهایت ادب این است که خویشتن را کوچکتر از دیگر انسان ها بدانی!
متاسفانه برخی افراد جاهل، نادان، خودبین و یا مغرض و حسود و عنود و چه بسا خود فروخته صاحبان ثروت و دارو دسته و باندهای اختاپوسی و حتی دشمنان قسم خورده ی این آب و خاک با ندانم کاری ها و کارشکنی ها موجبات هراس، انزوا و یا فرانخبگان و فرهیختگان وطن را فراهم نموده و از این رهگذر کمک شایانی به استکبار نموده و ضربات کاری و خطرناکی بر پیکره و روح و باطن کشور و نظام و انقلاب وارد کرده اند.
بودند افراد تنگ نظر و کارشکن و خودخواه در وزارت خانه ها، ادارات کل و مناطق از آموزش و پرورش گرفته تا مراکز مختلف برای افراد مغایر و مخالف با سلیقه و نظر و ایده ی خویش پرونده سازی می کردند، تهمت می زدند، افشاگری ناجوان مردانه می نمودند و باعث دلسردی سایر افراد خدوم و نخبگان می شدند و کشور را همچنان عقب نگه داشته و مانع رشد و توسعه و پیشرفت و تعالی و ترقی می شدند و غافل از آن که چنین حرکتی کاملا باب میل دشمن و منافقین بوده و متاسفانه و ناجوان مردانه دشمنان چنین در بوق و کرنا می کردند که مثلا جمهوری اسلامی مخالف نبوغ ، اندیشه، فکر، نخبه و ترقی است!!؟
گاه دیده می شد مثلا در یکی از مناطق جنوبی آموزش و پرورش فردی متکبر و ظاهرالصلاح و هماره قرآن زیر بغل!!؟ که با زیرکی و زد و بند و پارتی بازی جا خوش کرده بود، به محض آن که یک فرد فرهنگی و خانم مدیر مومنه، متعهد، متخصص، خدوم، مقید به حال جامعه، دانش آموزان و اولیاء و محرومان و فقیران و باعث نجات بسیاری از نوجوانان و جوانان به ویژه دختران از گرداب بلا و دام های اهریمنان را می دید که نظری مغایر با خود دارد و از خود شجاعت و شهامت و ابتکار و خلاقیت بروز می دهد و در میان مردم و خانواده ها محبوبیت دارد، بلافاصله یا او را از کار بر کنار می کرد و نه تنها برای وی بلکه برای خانواده و دوستان و همفکران او نیز پرونده سازی می کرد که آن وقت خود را معلم قرآن و مفسر قرآن و اخلاق می انگاشت و تنها خود را دارای توفیق و حق(!!؟) می دانست و حال آن که خودش فردی بوقلمون صفت و مرموز بود و با رانت و حقه بازی و چاپلوسی مجتمع آموزشی غیرانتفاعی و ثروت باد آورده به دست آورده است.
در حالی که پرونده ی افراد بایستی محرمانه بماند و مسئولین رده های بالا و وزارت خانه و وزارت اطلاعات و گزینش از تمام چند و چون پرونده شاغلین باخبرند اما با سعه ی صدر و اخلاق اسلامی و امانت داری خویش و با توجه به این که ولو افرادی در گذشته خطای سیاسی و یا بعضا عقیدتی و سلیقه ای داشتند و چه بسا از باب تقیه و فریب دادن دشمن و طاغوت و یا حتی ترس و اشتباه نامه ای به یکی از مقامات دستگاه حکومت سابق نوشته باشند و کسی حق افشا و آبروریزی ندارد، آن هم در حالی که آن فرد یا افراد همان موقع و یا در کوران نهضت و انقلاب اسلامی آگاه و نادم شده باشند و پس از انقلاب هم مفید به حال جامعه و انقلاب و نظام بوده و بسیار بسیار متعهد و پاکدامن بوده و هستند و حتی در زمان قبل از انقلاب هم مبارزاتی علیه پهلوی و ساواک داشتند اما چنان فرد مغرض معلوم الحال که خود مصداق ام الفساد می باشد می رفت با شارلاطان بازی به آن پرونده دست می یافت(با فریب و تطمیع و یا تهدید به کسانی که بایستی محرم اسرار باشند) و آن وقت آن پرونده و نامه را روی میز در معرض دید همگان قرار می داد و باعث شکست روحیه، ضعف اعصاب، مرگ روحی و تدریجی و انگشت نما شدن فرد مغبون و مظلوم می شد و یا با وجود آن که همسر آن خانم مدیر یک فرد با سابقه مبارزاتی و انقلابی بود و به خاطر سلیقه یا بنا به دلائلی آن دستگاه و گروه را ترک گفته و داوطلبانه خارج گشته بود، زیر سوال می رفت و تخطئه می شد و اینجا و آنجا آبرویش را می ریخت که ایها الناس !! بایید ببینید که به چه علت و چرا این آقا از این حزب معروف و مشهور بیرون آمده یا اخراج شده و حال آن که ماجرای این آقا اصلا ربطی به آن فرد مداخله گر و حسود و مغرض نداشته و این مسئول خداناشناس با همسر این آقا سر جنگ و خصومت داشته است!!؟ و جالب تر از همه این که آن فرد اتهام زننده ی سابقه ی درخشان و سالمی در گذشته ی خود نداشت!!؟ و پس از چندی از همان منطقه اخراج و فراری گردید!!؟ جای چاه کن در قعر چاه است!!
یکی از معضلات و آفات پارادایم و فرآیند جذب و حفظ و پاسداشت و نگهداشت نخبگان عزیز و فرهیختگان میهن و این مرز و بوم، ورود به حریم خصوصی افراد برخی عدم اغماض ها، فقدان گذشت و چشم بر هم نهادن در جای خود و عدم درک و شناخت و تشخیص اهم و مهم و نیز دفع افسد به فاسد است.
گاها صرف نگاه همیشکی و بدون وقفه و بدون تجدید نظر به گذشته ی افراد و چماق کردن برخی نقاط ضعف بر سر آنان، سیاه و یا سفید کردن مسائل، برخورد دفعی و آنکاردی و هماره در چرخه ی تناقض و تنافر و تباین و تضاد آشتی ناپذیر (آنتاگونستی) بودن و مثلا گیر دادن به کراوات، پاپیون، یا برخی عادات صرفا فردی و شخصی و درون منزلی! و یا سبک و سیاق هایی که این آقا و آن آقا و این جناح و آن جناح و یا حتی عرف جامعه نمی پسندد و .... موجبات فرار مغزها و پایمال شدن نخبگان و فرهیختگان در عرصه های علمی، تخصصی، اقتصادی، پژوهشی، پزشکی، نظامی، انفورماتیک و حتی ایدئولوژیک باب میل جامعه و نظام را فراهم کرده و آن جا هم که این معضلات با تنگناهای معیشتی و خشونت، تبعیض، فامیل گرایی، آرسیتوکراسی، طبقاتی فکر کردن، سلیقه ای عمل نمودن در داخل و همچنین با تبلیغات زهرآگین امپریالیستی- صهیونیستی و خبرگزاری ها و رسانه های گروهی اجانب و بدخواهان و ایران هراسان و وعده و وعیدهای شیطانی اما پر طمطراق دروغین و فریبکارانه و حتی مواردی جذاب و نسبتا چرب و چیلی همراه بوده، قوز بالا قوز گشته است.
حال بحث از دست ندادن نخبگان وطن و یا جذب نخبگان و صاحبان سرمایه و تخصص و فن آوران دولت ها و کشورهای جهان و روش ها و اسلوب درست و منطقی و جذاب و اساسی و متعارف برخورد با آنان و تعمیق و گسترش متعادل و متوازن غیر مغایر با شرع و عرف و ایرانیت بماند، که خود بحث دیگری را می طلبد، در چند نوبت در دولت های گذشته صحبت از فراخوان نخبگان فراری ایرانی و یا ماندگار در کشورهای پیرامونی و جهانی و تلاش برای بازگشت آنان به میهن خود پیش آمد علاوه بر برخی اشتلم ها و سر و صداها برای شکستن قلم پای آنها و ممانعت از ورودشان به کشور و بعضی تحرکات مشکوک و مذموم از ناحیه ی افراطیون و متحجران و منافقین و گروهک های مزد بگیر شرق و غرب، جهت نا امن نشان دادن ایران عزیز، نخبگانی ایرانی وارد میهن می شدند و عجب و گریه آور و اندوه بار آن که، یا سر مزد با آنان چانه می زدند و یا با فقدان و ضعف و کم رنگ بودن امکانات و تسهیلات مواجه می شدند و برخی از آنان نیز در به در دنبال اتاق خالی و مسکن اجاره ای بودند و اختاپوس بروکراسی و قرطاس بازی و دیوان سالاری و چوب لای چرخ نهادن برخی نادان ها، و هم چنین برخی داناهای موذی و نفوذی و شیطان، آنان را نقره داغ کرده و به هفت پشت خود لعن و نفرین می کردند که چرا پای در میهن گذاشته اند!؟ دو پا داشتند دو پا هم غرض می کردند و دوباره الفرار!!؟
حقیر در تحقیقی مطالعه می کردم دیدم یکی از دولت های موذی و استعماری و دزد نخبگان کشورها، در پاره ای از موارد تا 110 برابر دیگر ملل و دولت ها به نخبگان امتیاز و امکانات داده است تا آنان را برای همیشه مجذوب و مفتون خود گرداند! برخی کارشناسان و اندیشمندان و نخبگان کشور جهت برون شد از معضل انزوا و یا فرار فرهیختگان و نخبگان کشور و بهینه و نهادینه شدن نخبه گرایی راهکار هایی مفید و اساسی و سودمند ارائه نموده اند که در جای خود حائز اهمیت و در خور تدقیق و تحسین می باشد.
دکتر آقا محمدی طی گفت و گویی با ایسنا که در روزنامه ی اطلاعات شماره 26286 نیز درج شده پیرامون مهاجرت بی بازگشت نخبگان و در کالبد شکافی و تیولوژی این موضوع صحبت ها و حرف های جالبی دارد. این استاد نخبه و استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران می گوید: "رفتن نخبگان از کشور دلائل مختلفی دارد و آن قدر مهم است که باید کالبد شکافی ویژه شود و من خود از کسانی هستم که مهاجرت بی بازگشت دانشجویان نخبه واقعا دلم را به درد می آورد؛ چرا که می دانم حضور آنها چقدر می توانست کمک کننده و مفید باشد؛ جمعی که جزو گزیده ترین دانشویان و باهوش ترین ها بودند.
این بدان معنی نیست که آنها که مانده اند از چنین ویژگی هایی برخوردار نیستند اما معتقدم دانشجویی که پس از مهاجرت می تواند به دلیل هوش بسیار بالا به مرحله ی فوق تخصصی در دانشگاه مهم آمریکا برسد را نباید به راحتی از دست داد.... این که بروی در هاروارد یا کمبریج و آکسفورد درس بخوانی مهم است اما مهمتر آن است که به خاطر تعهدت، به این آب و خاک برگردی و از امتیازات به دست آمده برای کشور خودت استفاده کنی چرا که همه ی ما از مالیات و درآمدهای این کشور درس خوانده ایم و استفاده کرده ایم."
وی به آماری از خروج نخبگان و نیروهای تحصیل کرده اشاره می کند و می گوید:
"1400 عضو هیات علمی ایران در دانشگاه های آمریکا مشغول به تدریس هستند که به نظر من عدد بالایی است. 10 هزار دانشجوی ایرانی در مقاطع مختلف تحصیلی مشغول به تحصیل در دانشگاه های این کشور هستند که از این تعداد 55 درصد در مهندسی، 10 درصد در علوم و ریاضیات و کامپیوتر، 10 درصد در رشته های پزشکی مشغول تحصیل هستند. طبق آماری که من آنها را مطالعه کرده ام، در سال های 82 تا 86 از بین بیش از یکهزار دارنده مدال طلای المپیاد، 308 نفر از کشور خارج شده اند."
به گفته ی این دارنده ی جایزه ی نخبگی و رئیس مرکز تحقیقات نقص ایمنی، " اکنون وقت آن رسیده برای جلوگیری از مهاجرت نخبگان در بنیاد ملی نخبگان اتاق فکر تشکیل شود و این موضوع به حال خود رها نشود.... اعضای این اتاق فکر باید از نخبگان دلسوز تشکیل شود و نه کسانی که فقط رفع تکلیف می کنند. کسانی که عوامل مهاجرت نخبگان را خوب می شناسند و می توانند راهکار و پیشنهاد کاربردی ارائه بدهند."
همچنین نیاز نخبگان به دیده شدن در جامعه و بها و اهمیت قائل شدن برای آنان، به مشارکت گرفته شدن، شایسته سالاری، انتخاب و نصب مدیران و مسئولان دانشگاهی و پژوهشی بر اساس علم، تخصص، لیاقت و نه رفیق بازی و دوست سالاری، اجازه سوال، نقد و پژوهش و کار جمعی و رقابت های سالم علمی و بدون خصومت، دسترسی به شبکه های علمی، داخلی و جهانی، استفاده از بانک اطلاعات و پژوهش و تجارب سایر دانشمندان در گذشته و حال، از جمله اصول و ارکان و راه کارهای لازم و مناسب نخبه پروری و جلوگیری اصولی و منطقی از ایزوله و انزوا و خروج نخبگان از کشور می باشد.
به نظر می رسد شناخت عمیق و گسترده از جایگاه و فلسفه و چرایی و کمال و غایت علم و تحقیق و نخبگی و نیز خود نخبه بودن می تواند به میزان شایسته و قابل توجهی به تحقق امر ماندگاری نخبگان و اشتیاقشان به ماندن و خدمت نمودن در کشور و عدم مهاجرت همیشگی به خارج، موثر واقع گردد.
امید است که به حول و قوه ی الهی و با هوشیاری و درایت کامل به فرصت طلبان، میدان ندهیم و به طور جدی و اساسی نخبگان را دریابیم.
ان شاءالله
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار /
معاون پرورشی و فرهنگی وزیر آموزش و پرورش گفت: "300 اتوبوس کار انتقال 12 هزار دانش آموز کلاس سوم ابتدایی دختر به مصلی امام خمینی (ره) را بر عهده دارند."حمیدرضا کفاش در ادامه گفت و گو با پانا اضافه کرد: " 12 هزار نفر از دانش آموزان دختر کلاس سوم ابتدایی که همگی برای حضور در این برنامه آموزش دیده اند و میثاق نامه ای را امضا کرده اند در این برنامه حاضر خواهند بود."
وی افزود: "همه دانش آموزانی که برای حضور در این برنامه آموزش دیده اند در قالب 300 اتوبوس به مصلی امام خمینی (ره)منتقل می شوند. غیر از دانش آموزان حاضر در این برنامه، مربیان و مدیرانی هم که همراه آنها هستند به خوبی آموزش دیده اند و می دانند که امروز باید چه کاری کنند." کفاش گفت: "در این برنامه یک هزار مربی، مدیر و کار هدایت دانش آموزان را برعهده خواهند داشت."
به گزارش سخن معلم ، وی در مورد نحوه انتخاب این دانش آموزان بیان کرد: "این افراد با هماهنگی اداره کل شهر تهران، منطقه آموزش و پرورش 12، شهرداری تهران، مسئولان مصلی امام خمینی(ره) برای شرکت در این برنامه بسیار بزرگ و با عظمت انتخاب شده اند.به دانش آموزان حاضر در این برنامه یک سجاده نماز،مهر،CD آموزشی و سه قطعه بلیت فیلم " تتل و راز صندوقچه"اهدا خواهد شد."
کفاش گفت: "این دانش آموزان یک سرود همگانی را اجرا خواهند کرد که به صورت جمعی از قبل تمرین کرده اند. آنها این برنامه را در حضور وزیر آموزش و پرورش، مدیران حوزه ستادی و مسئولان وزارت آموزش و پرورش و حسین مظفر، قائم مقام ستاد اقامه نماز کشور اجرا خواهند کرد. ظاهرا عالی رتبه ترین مقام حاضر در مراسم آقای حسین مظفر وزیر اسبق آموزش و پرورش و نماینده مجلس نهم و عضو هیات امنای صندوق ذخیره فرهنگیان و آقای فانی وزیر آموزش و پرورش هستند.
معاون پرورشی و فرهنگی وزیر در مورد دیگر میهمانانی که به این برنامه دعوت شده اند گفت: "تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، مسئولان شهری و شهرداری و چندین مسئول دیگر از جمله دعوت شدگان به این برنامه هستند ." با اعلام اسامی مهمانان این مراسم معلوم شده است که پیش بینی معاون پرورشی در خصوص حضور شخصیت های بزرگ در این مراسم غلط از آب درآمده است.
کفاش پیش از این به پانا گفته بود "در این مراسم شخصیت های بزرگی شرکت می کنند" محمدرضا مسیب زاده، مدیرکل قرآن، عترت و اقامه نماز وزارت آموزش و پرورش در همین رابطه به پانا گفته بود : "قرار است شخصیت های بسیار فرهیخته و مهمی در این برنامه حضور پیدا کنند که هم اکنون فقط می توانم نام حجت الاسلام قرائتی را ذکر کنم."
آقای حمیدرضا کفاش معاون پرورشی و فرهنگی وزیر آموزش و پرورش از اجتماع 12 هزار نفری و جشن تکلیف دختران 9 ساله (کلاس سوم ابتدایی) و یک مانور از دختران محجبه در مصلی بزرگ امام خمینی (ره) در 18 بهمن خبر داد. کفاش افزود : "این مراسم به همت اداره کل قرآن عترت و نماز وزارت آموزش و پرورش برگزار می شود." وی اضافه کرد: "در این مراسم شخصیت های بزرگی شرکت می کنند و یک مراسم فوق العاده است..."
آیا واقعا کار مدیریت پرورشی، برگزاری مانور در حضور بزرگان است؟
محمدرضا مسیب زاده، مدیرکل قرآن، عترت و اقامه نماز وزارت آموزش و پرورش در همین رابطه گفت: "قرار است شخصیت های بسیار فرهیخته و مهمی در این برنامه حضور پیدا کنند که هم اکنون فقط می توانم نام حجت الاسلام قرائتی را ذکر کنم." انتقال 12 هزار دختر 8 و 9 ساله در فصل سرما از نقاط مختلف شهر به مصلای بزرگ تهران را چگونه باید ارزیابی کرد؟ آیا بردن 12 هزار دانش آموز خردسال به مراسمی خارج از مدرسه ، نوعی استفاده سیاسی از دانش آموزان نیست؟
رفتار معاونت پرورشی قاعدتا باید با دیدگاه های رییس جمهور تطابق داشته باشد . حسن روحانی در مصاحبه خرداد ۹۲ گفت : " برخی فکر میکنند نظام آموزشی کارکرد اولش در خدمت دستگاه سیاسی بودن است، ولی اینطور نیست. دولت و دستگاه سیاسی اگر در عرصههای دیگر ناکارآمد باشند، قادر نیستند از طریق آموزش تصور مردم را تغییر دهند و در سالهای گذشته هم نتوانستهایم این کار را انجام دهیم."
انتقاد رییس جمهور متوجه کدام بخش از نظام آموزشی است؟
اینکه آموزش و پرورش سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی را در مدارس جشن بگیرد و دانش آموزان را با اهداف این رویداد بزرگ تاریخی آشنا کند یک چیز است و برگزاری مانور دختران 9 ساله در مصلای بزرگ تهران در حضور شخصیت ها چیز دیگری است. اولی کار آموزشی - تربیتی و دومی کار نمایشی است. مانور یک کلمه فرانسوی است که معنای آن "اجرای عملیات جنگی به طور نمایشی و تمرینی" است.
پرسش این است که چرا آقای کفاش در توصیف این برنامه از یک اصطلاح نظامی استفاده می کند؟
این همه تاکید بر حضور "شخصیت های بسیار فرهیخته و مهم " در این مراسم برای چیست؟
تاکید بر حضور شخصیت ها این نکته را به ذهن متبادر می کند که گویا هدف این برنامه ، انجام یک نمایش در حضور شخصیت های سیاسی و مذهبی از جمله آقای محسن قرائتی است تا مثلا بگویند که برنامه نماز و حجاب در مدارس به صورت جدی اجرا می شود و معاونت پرورشی در تربیت دینی دانش اموزان موفق بوده است. نگاه به بیرون برای معاونت پرورشی سم مهلک است و این معاونت را از فعالیت های واقعی تربیتی در مدرسه دور می کند.
در حالی که به دلایل تکنیکی ، امکان برگزاری نماز ظهر در اغلب مدارس وجود ندارد و یا برگزاری آن حالت سمبلیک و تشریفاتی به خود گرفته است ( در حدی که گفته شود نماز جماعت برگزار شد)، برگزاری مراسم نماز در مصلی با چه هدفی صورت می گیرد؟
مساله این است که بیشتر کارهای معاونت پرورشی در مدارس و خارج از مدرسه جنبه تبلیغاتی و نمایشی دارد. امور تربیتی بیشتر از اینکه دغدغه تربیت صحیح دانش آموزان را داشته باشد در پی فعالیت های سیاسی – تبلیغاتی برای جلب توجه شخصیت های خارج از آموزش و پرورش است.
حتی اگر مدیری واقعا بخواهد نماز جماعت در مدرسه برگزار کند ،مشکلات تکنیکی و واقعیت های مدرسه به او اجازه این کار ر نمی دهد. بسیاری از مدارس قبل از اذان ظهر تعطیل می شوند و در بقیه مدارس هم اذان ظهر با نیم ساعت آخر کلاس درس تلاقی دارد. البته در مدارسی که زنگ چهارم دارند امکان برگزاری نماز از نظر زمانی فراهم است . در فصل بهار با تغییر ساعت ، در اغلب مناطق کشور مشکلات برگزاری نماز مضاعف می شود و اصولا اغلب مدارس قبل از ادان ظهر تعطیل می شوند. کمبود فضای نمازخانه ، تلاقی ساعت نماز با زنگ تعطیلی مدارس ، مشکلات ساختن وضو و مسایل انضباطی و...بخشی از مشکلات تکنیکی است.
مدیران مدارس و مربیان پرورشی به جای رفع موانع و ارائه راه حل عملی و کارشناسی برای برگزاری نماز در مدرسه و یا اعلام صادقانه این موضوع که برگزاری نماز جماعت در بسیاری از مدارس دشوار و تا حدی غیرممکن است ،بر تبلیغات خود در مورد اقامه نماز جماعت و ارائه آمارهای غیر واقعی می افزایند.به طوری که آمار رسمی شرکت دانش آموزان در نماز جماعت و دیگر فعالیت های پرورشی با آمار واقعی این گونه فعالیت ها به نحو فاحشی تفاوت دارد. حکایت بیلان کار معاونت پرورشی مصداق ضرب المثل " آفتابه لگن هفت دست ، شام . نهار هیچی است.
به نظر می رسد معاونت پرورشی به جای تمرکز بر مشکلات تربیتی دانش آموزان ، مانند اعتیاد و دیگر رفتارهای پر خطر و افسردگی و ناهنجاری های آموزشی و رفتاری، بیشتر دنبال کارهای پرسروصدا برای جلب توجه شخصیت های سیاسی و مذهبی خارج از آموزش و پرورش است. برخی معتقدند که معاونت پرورشی سال ها است که پیوندی ارگانیک با فعالیت های تربیتی و آموزشی مدرسه ندارد و دنبال فعالیت های سیاسی در داخل و عملیات نمایشی در خارج از مدرسه است وخود را درگیر مسایل تربیتی به مفهوم متعارف نمی کند.
حمیدرضا کفاش چند روز پیش در باره خودکشی 13 دانش آموز در سال جاری گفت : "طی آمار مستند وزارت آموزش و پرورش در سه سال اخیر خودکشی دانش آموزان روند کاهشی داشته است."معنای این حرف این است که در دوسال گذشته آمار خودکشی دانش آموزان بالاتر بوده است. پرسش این است که آیا معاونت پرورشی و دیگر بخش های آموزش و پرورش تحقیقی در مورد این پدیده انجام داده اند؟ آیا برای کاهش نرخ خودکشی دانش آموزان اقداماتی کرده اند؟اصولا کاهش نرخ خودکشی دانش آموزان به چه معنا است؟
آیا کاهش نرخ خودکشی دانش آموزان تصادفی بوده و یا نتیجه اقدامات تربیتی و مشاوره ای آموزش و پرورش بوده است؟ اگر نتیجه اقدامات معاونت پرورشی بوده ، معاونت پرورشی برای کاهش خودکشی دانش آموزان چه برنامه ای اجرا کرده و می کند؟
البته به این سوال ها جوابی داده نمی شود !
زیرا معاونت پرورشی خود را بی نیاز از پاسخ گویی می داند. شاید معاون پرورشی وزیر با بیان اینکه در سال های گذشته خودکشی دانش آموزان بیشتر بوده ، درصدد عادی نشان دادن خودکشی دانش آموزی است.
آقای کفاش در گذشته هم با ناهنجاری های تربیتی در مدارس چنین برخوردی داشته اند، یعنی سعی کرده اند این پدیده ها را عادی جلوه دهند .سال گذشته بعد از رسانه ای شدن تجاوز جنسی ناظم یک دبستان به 6 کودک 8 تا 11 ساله تهرانی ، آقای کفاش گفت : "بشر است دیگر. نمیخواهم بگویم که بشر جایزالخطاست ولی در زمان معصوم هم خطا وجود داشته است." وی ا سیاسی کردن مساله افزود: "در کشورهای غربی روزی ۵ مورد از این اتفاقات میافتد و آنها اجازه نمیدهند کسی خبردار شود. "
در پاسخ به اظهارات شگفت انگیز آقای کفاش باید گفت که آیا کشورهای غربی الگوی تربیتی معاونت پرورشی هستند ؟ به فرض که آنها روزی 5 مورد تجاوز در مدارس دارند، آیا می شود نتیجه گرفت که تجاوز ناظم به 6 کودک اتفاقی عادی است؟ نکته دیگر این است که در کشورهای غربی منعی برای انتشار اخبار منفی در مورد کودکان وجود ندارد. رسانه های غربی به تفصیل و با حساسیت اخبار مربوط به بدرفتاری با کودکان در مدرسه و خانه را پوشش می دهند. کافی است حداقل به خود زحمت بدهیم و عنوان تجاوز جنسی به دانش آموزان را در اینترنت سرچ کنیم.
واقعیت این است که دستاوردهای "تربیتی" معاونت پرورشی بسیار ناچیز است و به نظر می رسد این معاونت علاقه ای به ورود به مسایل تربیتی و پرورشی به معنای متعارف کلمه ندارد. معاونت پرورشی بعد از احیای مجدد در سال ۸۵ ، دچار سر درگمی و بی برنامگی است و هنوز جایگاه واقعی خود را در مدارس پیدا نکرده است.
این معاونت تلاش می کند که ناکامی خود در مباحث جدی تربیتی را با اقدامات پرسر و صدا و غیر مرتبط با وظایف ذاتی خود جبران کند. معاونت پرورشی با مخفی کردن ناکامی های خود پشت شعارهای ارزشی ، امکان نقد علمی عملکرد خود را تقریبا غیر ممکن کرده است.
پرورش دانش آموز مداح، تشکیل هزاران هیات عزاداری در مدارس، برگزاری اردوی راهیان نور، اعزام دانش آموزان به حج عمره، سفرهای زیارتی به عتبات عالیات و دیگر فعالیت های نمایشی و غیر مرتبط، که برخی از آنها در دوره احمدی نژاد پایه گذاری شده اند، انحراف جدی در فعالیت های معاونت پرورشی است.
این کارها قارغ از ارزش گذاری آنها ربط چندانی به فعالیت معاونت پرورشی ندارد حتی اگر تربیت دینی دانش آموزان را تنها هدف معاونت پرورشی بدانیم، این طرح ها را نمی توان طرح های تربیتی با هدف تربیت دینی دانش آموزان دانست.
معاونت پرورشی به جای مشغول شدن به امور تبلیغاتی و سیاسی و برگزاری تورهای زیارتی که متولیان دیگری در خارج از آموزش و پرورش دارد، بهتر است انرژی و توان خود را صرف حل مشکلات محیط های آموزشی و شناسایی و رفع آسیب های اجتماعی در مدارس کند. همه از کمبود بودجه گلایه می کنند اما بودجه معاونت پرورشی اغلب صرف اموری می شود که نتایج تربیتی مفید به دنبال ندارد.
به نظر می رسد معاونت پرورشی همراه با نهادهایی مانند انجمن اسلامی و شوراهای دانش آموزی و ... دانش آموزی، در عمل پیوندی با مسایل آموزشی و تربیتی مدرسه ندارند.
معاونت پرورشی در شرایطی به فعالیت سیاسی و نمایشی در داخل و خارج وزارتخانه مشغول است که تامین بهداشت روانی دانش آموزان و پیشگیری از خطرات تربیتی که در کمین آنها است در مدارس متولی خاصی ندارد و در مواردی مانند خودکشی دانش آموزان ، تنبیه بدنی دانش آموزان ، تجاوز جنسی به دانش آموزان و رفتارهای نژادپرستانه نسبت به دانش آموزان افغانستانی، مساله اصلی مدیریت آموزش و پرورش و رسانه های وزارتخانه پرده پوشی و کتمان ناهنجاری های تربیتی و یا عادی نشان دادن آنها است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید