مسئولان آموزش و پرورش رگ خواب معلمان را پیدا کرده اند. بسیاری از معلمان نیازمند شارژ زبانی و روانی هستند . در این زمینه هیچ کس به پای حاجی بابایی وزیر سابق آموزش و پرورش نمی رسد . در دوره وزارتش هر شهری که می رفت معلمها را جمع می کرد و دست آنها را می گرفت و در عالم رویا روی قله دنا و البرز و سبلان می نشاند. فانی جاذبه های پوپولیستی ندارد. سخنرانی هایش کسل کننده است و به تعبیری فاقد کاریزما است. اما در قضیه خاش از الگوی حاجی بابایی استفاده کرد و اجازه نداد رسانه ها و فعالان صنفی میدان دار شوند. فانی مزه سیاست های پوپولیستی را چشید و ممکن است شیرینی ان در دهانش مزه کند.
فانی وزیر دولتی است که رییس جمهورش شخصیتی واقع گرا و به شدت مخالف پوپولیسم از نوع احمدی نژادی است. سیاست های مدیریتی پنج گانه فانی هم عوام فریبانه نیست، اما فانی اتوریته لازم و سازمان مناسبی برای اجرای سیاست های اعلامی خود ندارد.
به نظر می رسد فانی هم مثل وزرای سلف خود به اداره روزمره وزارتخانه بزرگ آموزش و پرورش رضایت داده است و امید به تغییرات مورد نظر به خصوص در حوزه نیروی انسانی را از دست داده است. او به دام گفتمان معیشت محور افتاده و چون امکاناتی در حوزه مالی در اختیار ندارد گاهی مثل قضیه خاش بر موج حادثه سوار می شود. معلوم نیست که فانی مجذوب سیاست های پوپولیستی می شود و یا راه خود را ادامه می دهد؟
در قضیه خاش فانی به بخش های مختلف وزارتخانه دستورداد که "متناسب با مأموریت، به موضوع ورود پیدا کنند." مدرسه روستای نوکجو از مدارس اجاره ای بود. دو معلم این روستا اصولا رابطه استخدامی و یا مالی و حقوقی با آموزش و پرورش نداشتند. فلسفه خرید خدمات آموزشی رها شدن آموزش و پرورش از زیر بار تعهدات حقوقی است. با این حال فانی به شدت به این اتفاق واکنش نشان داد و به منطقه سفر کرد .
به نظر من صرف نظر از جنبه های انسان دوستانه، ورود وزارتخانه به این قضیه برای جلوگیری از تبعات کنترل نشده ماجرا در افکار عمومی و رسانه ها بود. فانی از این ترسید که ریختن یک دیوار و مرگ یک معلم به جنجالی مانند آتش سوزی مدرسه شین آباد منجر شود.
روایت رسمی مرگ معلم فداکار، سوژه ای مناسب برای فعالان صنفی و سیاسی جهت بسیج احساسی و عاطفی معلمان علیه وزیر آموزش و پرورش بود .اما پیش دستی وزیر این سوژه را خاکستر کرد. با این حال فعالان صنفی در گروه های تلگرام کوشیدند با تعابیر احساسی مرگ این معلم را به سود خود مصادره کنند.
یک فعال صنفی نوشت : "معلمی در صفر مرزی، اما بر بلندای بینهایت عشق - نمی دانم دو دل بودی یا نه،دیوار که آوار می شد، دو دل بودی یا دل یک دله کرده بودی... و آخرین تیر ترکشت را همان جا کشیدی...در مرز میان زیستن و زنده بودن، زندگی جاوید را برایت رقم زد،نامت بلند آوازه و جاوید باد."
این لحن حماسی هم راستا با تبلیغات وزارتخانه بود.
رسیدگی به خانواده مرحوم گنگوزهی جدا از اینکه دانش آموزی را نجات داده یا نداده باشد و قهرمان بوده یا نبوده، اقدامی ارزشمند و انسانی است و امیدوارم وزیر آموزش و پرورش به وعده های خود به خانواده مرحوم گنگوزهی عمل کند و این وعده ها مشمول مرور زمان نشود. اما ترس من از این است که استفاده ابزاری و تبلیغی از قهرمان ها به ابتذال کشیده شود و در فضای رقابت بین فعالان صنفی و وزارت برای مصادره قهرمان ها، شاهد ظهور قهرمان های دروغین در میان معلمان باشیم. حرف های حمیدرضا کفاش و ورود وزارتخانه به وادی خلق "ریزعلی خواجوی" های جدید این نگرانی را دو چندان می کند.
برخی تشکل های صنفی در دو سه سال اخیر کوشیده اند قهرمان های صنفی به جامعه معلمان عرضه کنند . مدتی پیش در رسانه های مجازی از معلمی که طبق پرونده پزشکی بر اثر بیماری "برگر" پایش را قطع کرده اند قهرمان ساختند و نوشتندکه در راه بازگشت ازمدرسه در میان کوه های سر به فلک کشیده فلان استان برف گیر شده و یکی از پاهایش دچار سرمازدگی شده است. حتی برخی فعالان کمپینی هم برای کمک مالی به او راه اندازی کردند. کمک مالی به یک معلم از سوی همکاران کار پسندیده ای است اما بیماری برگر هیچ ارتباطی با سرما زدگی ندارد و تنها عامل شناخته شده ان مصرف دخانیات است.
برخی از فعالان رسانه ای کانون صنفی معلمان سعی کردند ، محسن خشخاشی معلم بروجردی را که با ضربه چاقوی یک دانش آموز 15 ساله ، در پای تخته سیاه به قتل رسید را به عنوان سمبل جامعه معلمی تبلیغ کنند. مرگ مرحوم خشخاشی واقعه ای تکان دهنده و تاسف بار بود ، اما چگونه می توان خشخاشی را به عنوان نماد معلمی به جامعه و دانش آموزان و اولیا معرفی کرد؟ طرح این نماد نوعی ضد تبلیغ برای معلمان است. این یک حادثه استثنایی بوده که طرح آن در جامعه بیش از حد تحریک کننده است و ای بسا به برخی دانش آموزان راه خلاص شدن از دست معلمان سخت گیر و یا بداخلاق را نشان دهد و از این نظر نوعی ترویج خشونت است.
وقتی مرحوم خشخاشی را به عنوان قهرمان و سمبل معلمی معرفی می کنند ما به جامعه چه پیامی می فرستیم؟ هرچه درباره خشخاشی بگوییم مثل بومرنگ به خود ما معلمان برمی گردد. قتل یک معلم به دست یک دانش آموز 15 ساله ، کجایش حماسی است؟ تبلیغ و ترویج این مساله چه تاثیری بر والدین و دانش آموزان می گذارد؟
فعالان رسانه ای کانون صنفی معلمان که می کوشند نقش خشخاشی را بر پرچم مبارزات صنفی حک کنند حق دارند از مرگ همشهری خود ناراحت باشند ، واکنش احساسی آنها قابل درک است اما از این نکته غافلند که تبلیغ و ترویج چنین نمادی به تضاد بین معلمان و دانش آموزان دامن می زند و ای بسا که باعث قتل های جدید شود.
یکی دیگر از نمادها و الگوهای صنفی، معلمی است که گفته می شود 6 سال بدون مرخصی در زندان است و تنها یک عکس باسبیل های پرپشت در کنار فعالان کارگری رزومه او را تشکیل می دهد . حبس کشیدن ارزش نیست. مهم این است که شخص به خاطر کدام اندیشه و تفکر و عمل معلمی زندان را تحمل می کند؟
معلمان باید اطلاعات لازم در اختیار داشته باشند تا این شخص را به واسطه اندیشه و عملش به جامعه معرفی کنند. پرسش این است که این الگو- قهرمان، در حوزه معلمی و آموزش و پرورش چه کرده است؟
در رزومه او غیر از مبارزه با حکومت و حبسی کشیدن چه چیزی دیده می شود؟ کدام تالیفات ؟ کدام مقالات ؟ کدام اقدامات ؟
بارها گفته ام و تکرار می کنم که فعالیت صنفی تابع فرمول هزینه – فایده است. فعالیت صنفی آرمانی ندارد که شخص خودش را پای آن قربانی کند. فعالیت صنفی به قهرمان و افراد سرسخت و تا پای جان نیاز ندارد. آدم می تواند بر سر آرمان "سیاسی" خود بایستد و جانش را بدهد اما در فعالیت "صنفی" فداکاری بی معنا است. برخی فعالان صنفی ، رنج و درد چند معلم زندانی و خانواده های آنها را تبدیل به سرمایه ای برای بقا و دوام خود کرده اند. برای کسی مثل هاشم خواستار که کشور را در آستانه انقلابی ملی می بیند این تبلیغات معنادار است، اما اگر کسی وضعیت کنونی را انقلابی نداند ، حبس کشیدن به بهانه مبارزه صنفی برای او بی معنا می شود.
ظاهرا قهرمان سازی از بیماری برگر و قتل در کلاس و تحمل زندان عبور کرده است. در برخی کانال های صنفی تلگرام معلمی که در ارومیه دست به خودکشی زده، قهرمان معلمان معرفی می شود و یا معلمی که پس از فوت اندام های او را به نیازمندان بخشیده اند مدال قهرمانی می گیرد. اگر بنا باشد ویژگی های شخصی و اتفاقات غیر مرتبط با حرفه معلمی را مبنای قضاوت قرار دهیم در این صورت تکلیف ما با معلمان متجاوز جنسی ، معلمان معتاد ، معلمان از زیر کار در رو و.... چه می شود؟
اگر حتما نیاز به قهرمان داریم باید قهرمان معلمان را بر اساس الگوی حرفه ای انتخاب کنیم و از ویژگی های شخصی یا معیارهای غیر معلمی بگذریم.
در انتخاب الگو و قهرمان باید تمرکز را باید بگذاریم روی مشخصات حرفه ای معلمان . قهرمان سازی تشکل های صنفی آن روی سکه انتخاب معلم نمونه توسط دستگاه است. معلمی که به کلاس درس می رود دلیلی ندارد که فداکار و ایثارگر و حبس کشیده باشد. البته اگر ایثارگر و فداکار باشد ایرادی ندارد ، اما معلم مدرسه باید در درجه اول وظایف حرفه ای خود را مطابق شرح وظایف انجام دهد.دانش آموز را کتک نزند، کم کاری نکند، مایوس و افسرده نباشد ،لباس تمیز بپوشد ، لبخند بزند ، کفش تمیز واکس زده به پا کند ، شب قبل مطالعه کند و اعتراض خود را به شیوه ای فرهنگی ابراز کند. معلم قهرمان اگر دلسوز و عاشق باشد فبها ! اگر هم نباشد و فقط وظایف حرفه ای خود را انجام دهد ایرادی ندارد.
این تصور که معلمان خوبند و سیستم بد است، یک تصور غیر واقعی است. همه اجزاء آموزش و پرورش از معلم تا مدیران مدارس و مدیران و کارکنان اداری و وزیر و فضاهای آموزشی و قوانین و مقررات به یک نسبت دچار فرسودگی و عقب ماندگی شده اند.
یکی از مظاهر عقب ماندگی بخش معلمی ، ترک عقلانیت و روی آوردن به احساسات و عواطف خام از سوی بخشی از جامعه معلمان به بهانه فعالیت صنفی است. البته علت آن را باید در سیاست های گزینش و جذب و نگه داشت معلمان جست و جو کرد.
در تحلیل وضعیت معلمان، عقب ماندگی جامعه معلمان یک فاکتور مهم است. عقب ماندگی معلمان از زمانه ، بی سوادی برخی از معلمان ، خشونت ورزی برخی ، یاس و سرخوردگی و حتی افسردگی گروهی دیگر واقعیت هایی انکار ناپذیرند.
هرچه وضعیت جامعه ای نابه سامان تر و مردم بی سوادتر باشند و افراد از زیر بار انجام وظایف و تکالیف معمولی خود فرار کنند ، "قهرمان" ها خریدار بیشتری دارند، مردم عادی و ناتوان قهرمان می سازند تا کمبودها و ناتوانایی های خود را در وجود او ببینند. افراد برای جبران بی عملی خود قهرمان می سازند و با پرستش قهرمان خودرا در او ذوب می کنند .
حوزه مدیریت هم نیاز به معلم قهرمان دارد تا گفتمان انتقادی را به حاشیه براند . اگر در جامعه ای شهروندان وظایف عادی خود را انجام دهند. در آن جامعه قهرمانی ظهور نمی کند، زیرا بار سنگینی که قهرمان باید به دوش بکشد بین افراد عادی تقسیم و سرشکن می شود.
حسن نراقی مولف کتاب جامعه شناسی خودمانی می گوید : " هماره در جست و جوی یک قربانی هستیم ، برای رسیدن به خواسته هایمان به دلیل بی همتی و ناتوانی، بیچاره ای را پر و بال می دهیم و نردبان می کنیم نامش را می گذاریم قهرمان. باری را که ذره ذره خود باید به دوش کشیم بر دوش او می نهیم و وقتی قهرمان از سنگینی بار با سر به زمین خورد، بی رحمانه لعنش می کنیم." اما این تنها یک روی سکه قهرمان سازی است. سیاست مداران هم از این وضعیت روانی جامعه استفاده می کنند و از اصطلاحاتی مانند ملت بزرگ و ملت قهرمان و و ملت باهوش و....برای رنگ کردن مردم استفاده و با این تعارفات مردم را خام می کنند.
در نمایش نامه " زندگی گالیله" برتولد برشت، وقتی گالیله را به خاطر عقایدش در محکمه انکیزیسیون محاکمه می کنند. شاگردان و دوستداران او انتظار دارند که گالیله در محکمه تفتیش عقاید بر سر آرمان خود بایستد و پذیرای شکنجه و مرگ شود. اما با کمال تعجب بعد از ساعاتی جارچی ها اعترافات گالیله را در خیابانهای رم فریاد می زنند و گالیله از محکمه خارج می شود . شاگرد او آندره آ با طعنه می گوید : "بدبخت ملتی که قهرمان ندارد."
اما گالیله در جواب او می گوید : "نه ! بدبخت ملتی است که به قهرمان نیاز دارد." برشت با قرار دادن این دو جمله در کنار هم می کوشد انسان ها را متوجه مسئولیت فردی و اجتماعی خود بکند. قهرمان گرایی راهی برای فرار از مسئولیت است. آنها که بیش از همه مجذوب قهرمان ها هستند راه قهرمان ها را دنبال نمی کنند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
شیرزاد عبدالهی یاداشت نویس ساکن امریکا که با حقوق معلمی دو فرزندش را برای تحصیل به امریکا فرستاده و تنها با پاداش بازنشستگی دو سال است در امریکا به نوشتن درباره آموزش وپروزش ایران مشغول است با توهین به معلمها نوشت :
معلم ها به شارژ زبانی نیاز دارند . وی با شبهه در واقعی بودن فداکاری برخی معلمان مانند معلم سیستانی پرداختن به وصف این فداکاری ها را زمینه سازی برای قهرمان سازی های دروغین عنوان می کند وحمایت معلمان از همکا ری که پایش بر اثر بیماری قطع شده را به تمسخر می گیرد . شیرزاد عبدالهی که قبلا از معلمها به عنوان اکثریتی تنبل و کم سواد نام برده بود .با قهرمان دروغین نامیدن معلمان فداکار به تمسخر از رسول بداقی معلم زندانی به عنوان معلمی با سبیل های پر پشت یاد کرده است
جناب شیرزاد نقل حمایت شما برای فانی, دوستی خاله خرس است.
شما از کسی حمایت میکنید که تا بناگوش در دروغ و پوپولیسم غرق شده است.
تمام پاسخ هاش به نظرات به روش محمود هست
فقط توهین که حتما تو معلمی نه جناب شیرزاد فقط توی ایران تو معلمی.
.شما یعنوان یک قلم بدست نمیتونید مثل نظر دهندگان نگازش نظر داشته باشید تحمل انتقاد رو ندارید حتی اندازه یک بچه.
شما جواب ی سوال من رو بده چرا سایر کارمندان دولت از نفت و دادگاه تامخابرات دانشگاه بدون هیچ هزینه ی جسمی و روحی دارای بهترین امکانات هستند؟؟؟
میدونم الان هم ی جواب بیخودی میدی؟
"فانی وزیر دولتی است که رییس جمهورش شخصیتی واقع گرا و به شدت مخالف پوپولیسم از نوع احمدی نژادی است. سیاست های مدیریتی پنج گانه فانی هم عوام فریبانه نیست، اما فانی اتوریته لازم و سازمان مناسبی برای اجرای سیاست های اعلامی خود ندارد."
واقعا این دولت واقع گراست؟!!!
آیا فانی نبود که رتبه بندی اصلی رو از مجلس گرفت تا اصلاحش کنه, ولی اون رو شخم زد و یک ارتقا شغلی نیم بند رو جایگرین کرد؟!!!!
آیا ایشون تو بوغ و کرنا نکرد که از ۳۰۰ تا ۸۰۰ هزار با رتبه بندی به ثریافتی معلمان اضافه میشه, ولی در عمل از ۷۰ تا حدود۴۰۰ اضافه شد؟!!!!
آیا فقط ایشون غصه کمبود بودجه میخوره, و بذای خود شیرینی از چند غاز حقوق معلم میزنه تا خرج اتینای دیگر ارگانها بشه؟!!!!
جناب عبدالهی بر خلاف شما ما عقیده داریم پوپولیسم در این دولت و به ویژه در کادر فانی موج میزنه. ادامه..
آیا من معلم با مدارک مختلف(از لیسانس تا دکتری) لیاقت کارمندان دیگر, مانند دانشگاه رو ندارم؟!!
چرا بودجه برای همه و برای هر کاری هست, ولی به ما میرسه شما هم مانند اربابتون جناب فانی غصه پول مملکت رو میخورید؟!!
رتبه بندی اصلی یک سند مادر, چرا فانی و یا امثال شما با اجرا نکردن قانون شدید دایه مهربانتر از مادر!!!
میلیاردها دلار پول مملکت گم میشه, خرج از ما بهتران در جای جای دنیا میشه, خرج کارمندهایی میشه که نصف ما هم سواد نداشته و نصف نصف ما هم کار نمیکنند, حالا به ما میرسه, فانی و مریداش یاد اقتصاد مقاوتی و.... میافتند.
بسه دیگه, با این حمایتها از کارهای شرم اور فانی حال ما رو بد میکنی. تو رو به هر چی میپرستی یک کم به درک و شعور ما احترام بذار.
به بزرگی و وحدانیت باری تعالی قسم (مجبورم قسم بخورم که انگ دیگه ای به من نزنی) اصلاح طلب هستم و خواهم بود, ولی این دولت مرام مشخصی نداره, به ویژه فانی که داغی شده بر زخم عمیق معلم.
آیا نباید فریاد بزنیم, زمانی که کارد به استخوان رسیده؟!!!
آیا باید با کلاس و فرهنگی بگیم که جناب فانی اینقدر دروغ نگو؟! دولت محترم دارم خفه میشم, اجازه میدی که یک کم نفس بکشیم؟!!!
جناب عبدالهی قضیه اینقدر لوثه که کسی از این عملکرد سیستم نمیتونه دفاع کنه, خیلی طرف دار باشه فقط سکوت میکنه.
دلیل حمایت شما هم به سادگی معلمیتون بر میگرده که اصرار داریدکه ماست سیاه سیاه.
امان ما بریده, معیشتمون که از بین رفته, تازه بدهکار هم شدیم.
واقعا که خنده داره که این دولت واقعگراست, مخصوصا فانی!!!!
همه همکاران هیجان زده و احساساتی و تحریک پذیر نیستند. عرض بنده این است که سمبل و نماد و قهرمان معلمان را باید با معیارهای حرفه ای و آموزشی و پرورشی انتخاب کنیم. پزشک قهرمان را بر اساس مختصات حرفه ای انتخاب می کنند. مهندس قهرمان ، پلیس قهرمان ، آتش نشان قهرمان و... را بر اساس معیارهای حرفه ای انتخاب می کنند . اینکه فلان معلم سازش ناپذیر است و 7 سال حبس کشیده یا دیگری با چاقوی دانش آموز کشته شده یا دیگر بر اثر بیماری برگر و افراط در سیگار کشیدن پایش قطع شده یا فلان معلم خودکشی کرده یا پرایدش چپ شده و... اینها را نمی شود قهرمان معلمان معرفی کرد.
با این کارها الگو و قهرمان سازی به ابتذال کشیده می شود.
آقای بداقی نماینده کدام معلمان بودند ؟
کجا این نمایندگی به ایشان اعطا شد؟
دلیل نمایندگی ایشان را اگر دارید ارائه بدهید.
آثار قلمی و تالیفات ایشان در حوزه آموزشی و پرورشی کدامند؟ کدام کار برجسته را در حوزه آموزش و پرورش یا صنف انجام داده اند؟
دوست عزیز
هر فردی با هر گرایش و در چارچوب قوانین موضوعه می تواند نظرش را بیان کند .
« صدای معلم » نظرات و ایده های گوناگون را بر اساس دکترین اعلام شده خود منتشر می کند .
محیط جفرافیایی یک فرد دلیلی برای انتشار و یا عدم انتشار یک مطلب نمی تواند باشد .
بند الف از ماده 2 قانون مطبوعات ، ماده 3 و نیز ماده 9 از آیین نامه اجرایی قانون مطبوعات مصرح این مدعاست .
جناب عالی و البته سایرین اگر نقدی بر این نوشته دارید به صورت مستدل و منطقی برای ما ارسال فرمایید تا در صدای معلم منتشر گردد .
پایدار باشید .
ومتاسفانه این سایت هم همنوا با ضدفرهنگیان مطالب سخیف شما را منتشر می کند، آقای عبدالهی فرهنگیان خودشان شعور دارند ومترب به اخلاق هستند ، خودشان درک سیاسی دارند ونیاز به قیمی مثل تو را ندارند.
ما معلمان نباید طرفدار یا ضد فرد باشیم، آ نچه مهم است عمل و اندیشه خوب است. فریب اقدامات پوپولیستی را نخوریم چه این وزیر باشد چه آن وزیر.
آیا ما معلمان با همکاران خودمان حداقل به اندازه یک کارمند بانک و پرستار و دکتر و ... با احترام رفتار می کنیم؟ مدیر مدرسه دختر من آشکارا به من توهین کرد و گفت من همیشه قشر معلمان مشکل ساز هستند چرا که من اعتراض داشتم به اینکه چرا به جای 200 هزار تومان شهریه مصوب مدارس هیات امنایی، 600 هزار تومان طلب می کند؟ خانم مدیر ما را خسیس و مشکل ساز خطاب می کند در حالی که همین معلمان در بیشتر مدارس، از همین حقوق نه چندان زیادشان انفاق می کنند و از دانش آموزان بی بضاعتشان حمایت می کنند.
96 سال خداحافظی فانی خواهد بود.
جنگ روانی یکی از پیش پا افتادهترین اصول زندگی بشر بر روی کره ی زمین است و اصولاً راز بقای او علاوه بر جنگ کلاسیک و فیزیکی، جنگ روانی نیز بودهاست ولی در چند دههٔ اخیر که رسانهها و اطلاعات رشد بسیار زیادی کردهاند و به قولی، انفجار اطلاعات رخ دادهاست، دیگر جنگ روانی یک امر عادی و پیش پا افتاده برای بقاء محسوب نمیشود، بلکه نبردی است برای تسلط بر افکار و اذهان (مثال: منكر شدن وجود قهرمان و ضد قهرمان و تاكيد بر پلوراليسم خيالي) حال این نبرد میتواند برای برتری بر یک کلیت باشد و یا میتواند تنها برای القاي چیزی جزئی در ذهن مردم باشد.
«هيچ گربه اي محض رضاي خدا موش نمي گيرد»؟!
منظور شما از نوشته بالا فقط نوشتن چیز جدید. انشایی قشنگ ،مقاله ای خوشایند برای گروهی خاص بوده ،خودتان هم بهتر میدانید به هرحال معلمین تحت فشارهای معیشتی خم شدهاند ، واین گونه نوشته ها دردی از آنها دوا نمی کند.
ضمنا
فکر کنم شما بیشتر پستهای مدیریتی داشتید تا تدریس در کلاس درس
1درمورد جمله ای که از برتولت برشت نقل کردید همانطور که خودتان اشاره کردید جوامع بشری متمدن نباید مسولیتهای اجتماعی خود را نادیده بگیرند وفقط دنبال قهرمان باشند که بیاید واز طرف انان دست به عمل بزند اما از این مطلب نمیتوان نتیجه گرفت که پس انسانهایی که در صحنه عمل اجتماعی درست وخوب عمل می کنند نباید از طرف اجتماع مورد تصدیق تعریف وتشویق وستایش قرار گیرند عمل فداکارانه وانساندوستانه اقای کنگو زهی ویا ریز علی ویا پطروس فداکار ویا... بی نهایت انسانهای فداکار درتاریخ جهان همواره مورد ستایش وتمجید شاعران نویسندگان و.مردم دنیا بوده وادبیات جهان مملو از این ستایشهاوتجلیلها است وحسن این کار نه این است که انسانها برای فرار از مسولیت دنبال قهرمان بگردند بلکه بر عکس ترویج این روحیه در همه انسانهاست.ادامه دارد
چه رسد بیایند وحل کنند
حرف دیگر اثر نداردبرید ومثل خودشان عمل کنید
همه با هم ,وحدت تا پیروزی ,
نقد برای کسانی مثل انجلا مرکر ریس جمهور المان ووو است. نه مسولان ....که فقط بخورند وببرند وبدزدند وجانشین تعیین. کنند ملت را برای رای می خواهند وارزشی برایشان ندارد
بیدار شو تو یک انسانی نه عروسک دست اینها که با دستورشان مقاله بدهی (به چه درد می خوره )اب ونون می شه واسه ملت ,
مگه مردم واسه یه زندگی بهتر شاه رابیرون نکردند
ایا برای رفع مشکل معیشت ... ,خیر بیدار شوید که وقت تنگ است ???
حالا شما ما رو مسخره کن که شما فقط حرص و جوش میخورید, حداقل شرافتمون رو در تعریف یک ظالم یا منافق از بین نمیبریم.
همانطور که اشاره کردید یک معلم حرفه ای که شرح وظایف شعلی خود را درست انجام می دهد نیز چیزی از یک قهرمان واسطوره کم ندارد
2درخصوص فعالین صنفی اگرچه همانطور که فرمودید عمل صنفی فی نفسه یک عمل سیاسی نیست ولی نی توان بین کار صنفی وسیاسی خط کشی کردشما در دنیا هم چنین جدایی مطلقی را نمیتوانید پیدا کنید در اعتراصات اخیر دراعتراص به تغییرات قانون کار در فرانسه شما شاهد خشونت بودید چرا که مطالبات صنفی در یک نقطه خواه ناخواه با قوانین ظالمانه برخورد می کند وحالا حکومت هر چقدر در مقابل خواست ومطالبه صنف مقاومت بیشتری از خود نشان دهد برخوردها خشونت امیز تر خواهد بود .فرمول هزینه وفایده دیگر جوابگو نخواهد بود وبه درجا زدن ختم میشود
ادامه دارد
مورد حمایت اصلاحطلبان واقعی ان هم به خاطر مصالح ملی می دانید.
ادامه دارد
در پایان در خصوص اینکه چرا کامنتهای همکاران اینقدر همراه با عصبانیت است فکر می کنم تاحدودی به ادبیات به کار رفته از طرف شما بر می گردد به هر حال توصیه می کنم در این خصوص وسواس بیشتری به خرج دهید.با تشکر
استاد بزرگوار جناب آقاي شيرزاد عبدالهي
شما با قلم توانمند و بيان شيوا يک تنه به مخاطبان خود پاسخ مي دهيد .
اين درس بزرگي براي همه قلم بدستان است که وظيفه خود را آگاه نمودن جامعه مي دانند .
خداوند به شما توفيق بيشتر بدهد که در ديار غربت نيز به فکر معلمان هم وطن خود هستيد .
پاينده و پايدار باشيد .
با تقديم شايسته ترين احترامات به شايسته ترين قلم بدستان عرصه تعليم و تربيت ، ارادتمند همه دلسوختگان متفکر
اگه معلم مشکل خود را بیان می کنه وکسی نمی شنوه ویا نمی خواد گوش کنه وحلش کنه معنییش چیه اقا معلم من نمی دانم
چون شما خیلی دانایی که از امریکا برای ما مقاله در می کنی
برو جمعش کن ,
دیگه مقاله ننویس که از این بی مسولان دفاع کنی ,
اگه راست می گی برو مثل یه مرد دفاع کن
ودر وحدت با فرهنگیان حق خواهی کن نه حرف
40 ساله گوش ما از حرف و ظلم وبی عدالتی پر شده ,,
خبر جدید که نوبخت عزیز شما 35 میلیارد بین سهردارها پخش کرده
حقوق فرهنگیان در سال 24 میلیارد هست طبق امار خودشان
چطور دارن تشویقی بدن یا همسایه را سیر کنن وکشور ویرا ن شده توسط امریکا را اباد کنن ببرای ملت ندارن ,,
تو در امریک هستی ورندگی می کنی ودرد نمی کشی
اگر می کشیدی هرگز مقاله نمی نوشتی ,
مثل یه مرد عمل می کردی
تومعلم نیستی نون خور اینها هستی ,
چون قبلا داشته حمایت از این دولتها ,
وحال هم مخالفت با معلمان
ما هیچ همدلی وراهکار درست برای معلمان از سما ندیدیم
جناب شیرزاد
موضوع چیه که فقط جواب همکاران را می دهی
معلوم هست چقدر از نظر معنوی رشد کردی که کاملا همدل معلم هستی شما که فقط داری جواب ناراحتی معلمان را می دهید
نه راهکار نه حمایت ,
همکاران عزیزمان شعورشان خیلی بیستر از ان است
که شما ودوست گرامی تر از خودت فکر می کنید
شما از جایی تامین می شوید وگرنه مشکلات فرهنگیان
از سر گذشته وشما شاعرانه وشکم سیرانه گپ می زنید
سردار ,,بیدار شو بیدار که زندگی فقط این جهان نیست
عبادت به جز خدمت خلق نیست
انهم صادفانه
نه فریبکارانه وجهت گرفتن تشویقی از این وان ,
زمانی می توانیم ازمعلم اخلاق حرفه ای داشته باشیم وازان انتظارچنگ زدن به قول شماقهرمان پروری نداشته باشیم که شغلش رابه عنوان حرفه قبول داشته باشیم ونیازمادیش رابراوریم.تامجبورنباشدبه شغل دوم وسوم پناه نبرد.معلم ازاین قهرمان پروری اگه انتظاراثبات خودش ودادخواهی برای مظلومیتش داشته باشدنبایدسرزنشش کنیم.
چون معلوم هست مشکلات را حس نمی کنی خیلی سخت معلوم هست ,?
این مطلب دال بر پذیرش بی چون و چرای کلیه مطالب اقای عبدالهی نیست.ولی دورازانصافه که بی پروابه ایشون حمله کنیم.تحصیل فرزندان ایشان درامریکادال برهنجارشکنی یابی خبری نیست که صدالبته بایدشادمان باشیم که علم روزرافرزندان ایرانی کسب کنند.ان شالله درکشورمایه منفعت باشند.
کاش درانتقادهایمان جایگاه علمی خویش را در نظر بگیریم.وتفاوت انتقادرابافحش بدانیم