گروه اخبار/ منتخب مردم همدان در دهمین دوره مجلس شورای اسلامی و وزیر سابق آموزش و پرورش گفت:اقتصاد مقاومتی باعث افزایش معیشت عمومی در جامعه می شود.
در قرون اخیر کشورهای غربی خیلی زودتر از ما به اهمیت و آثار اجتماعی و اقتصادی آموزش و پرورش پی بردند، وارد جامعهشناس آمریکایی معتقد است: تعلیم و تربیت در پیشرفت اجتماع اثر فراوان دارد زیرا اگر انسان صحیح پرورش یابد، قادر به حل مشکلات موجود خواهد بود و مشکلاتی را که در راه پیشرفت و ترقی اقتصادی و اجتماعی است، از بین خواهد برد ).
آموزش و پرورش علاوه بر آنکه فرصتی فراهم میآورد تا افراد تواناییها و استعدادهای خویش را پرورش دهند دارای آثار و فوائد اجتماعی و اقتصادی میباشد، هر اندازه مردم یک جامعه از آموزش بیشتری برخوردار باشند هزینههای اجتماعی آن جامعه از قبیل هزینههای دستگاه قضایی، انتظامات، پلیس راهنمایی کاهش خواهد یافت، با ارتقاء سطح تحصیلات مردم یک جامعه، سطح بهداشت و تغذیه بالاتر و هزینههای درمان و سوبسید دارو به طور نسبی کمتر خواهد بود، جامعهای از آموزش کافی برخوردار باشد، حضور و مشارکت آنها در صحنههای اجتماع بیشتر خواهد بود و بدین ترتیب با مشارکت افراد تحصیل کرده در انتخابات سیاسی و نظرخواهیهای عمومی، مردم در حل مسائل اجتماعی و تعیین سرنوشت جامعه مشارکت فعال و مستقیم خواهند داشت، در جوامع در حال توسعه با بالارفتن سطح سواد آحاد مردم امکان گذر از جامعه سنتی به جامعه صنعتی تسهیل و تسریع خواهد شد.
تحقیقات نشان میدهد در جامعهای که از تحصیلات بالاتری برخوردار باشد میزان اعتیاد و جرم و جنایت کمتر است، و تحصیلات افراد در کنترل جمعیت نقش به سزایی دارد، بنابراین آموزش و پرورش در بعد اجتماعی جایگاه بالایی دارد.
بدون تردید فراموش نخواهیم کرد در طی سالهای متمادی که ایران اسلامی به دنبال دست یابی به انرژی صلح آمیز هستهای بود با چه خصمها و تهدیدها و تحریمهای سخت، ظالمانه و غیرانسانی از سوی مستکبران مواجه بودیم. همانهایی که روزی با قدرت نظامی خاک وطن را اشغال و تجاوز کرده بودند و ازخاک و ملت ایران به خاطر بیعرضگی و ناتوانی حاکمان زمانه، امتیازات فراوانی مثل (عهدنامهی ترکمن چای وگلستان – کاپیتولاسیون – امتیاز تنباکو ) را با سلطه زورمدارانه خود گرفتند و ثروت و عزت ملت را تاراج کردند.
یادمان باشد « حق توحش »، کثیفترین امتیاز و باج ذلت باری بود که توسط حاکمان خود فروخته زمانه به همین مذاکرهکنندگان مستکبر داده شد. اما کشتی با صلابت نظام با هدایتهای رهبر فرزانه انقلاب اسلامی و رهروی عاشقانه ملت در این روزها به ساحل آرامش رسیده و وعده الهی که (ان مع العسر یسرا و نیز مستضعفان و مظلومان وارثان واقعی زمین هستند) به حق محقق گردید.
در این توافق تاریخی و هستهای دنیا به ایران و ملت و رهبری تعظیم کرد و فریاد شادی سر داد. این واقعهی مهم و تاریخساز، پیروزی حق و منطق بر باطل و زور را به نمایش گذاشت. این توافق جنگی بود که خون شهیدانش از قبل ریخته شده بود. این توافق افتتاح سدی بود بر رودخانهای وحشی، مخرب و سرکش غرب. و پایانی بر حربهی ایران هراسی غرب و سرانجامی بر اسارت سالهای سخت ملت آزادی خواه و قدرت مند ایران در شعب ابی طالب که توسط قریشیان و ابوجهلهای قرن رقم خورده بود.
اما یادمان باشد که در آن سال های سخت و دردآور همه اقشار اعم از( غنی و فقیر، کارگر و کارمند، معلم ، استاد و پزشک) آمدند و گفتند انرژی هستهای از نان شب هم مهمتر است. زیرا حیات آینده و عزت و استقلال نظام و ملت در افق ۲۰۵۰ در دست یابی به این انرژی است.
همه میدانیم که ۲۰ فرودین ماراتون ۱۲ساله بنام روز ملی انرژی هستهای به عنوان نماد این روز پایداری و مقاومت ملت بزرگ و تاریخ ساز ایران اسلامی به شمار میرود و اگر امروز شهد شیرین پیروزی موفقیتآمیز هستهای را جشن میگیریم به برکت حرکتها و حلقههای زنجیرهای دانش آموزی و دانشجوی در این سالها بوده است. همه اقشار در این پیروزی و جشن توافق به طور مساوی سهیماند و قابل مصادره به فرد یا گروه یا دولت خاصی نیست. چراکه اگر کاشت آن سال ها نبود، امروز برداشتی نداشتیم.
اما در این میان بیشترین اثرگذاری و نقشآفرینی در فرهنگسازی و القای افکار عمومی را میتوان درآموزش و پرورش و حضور پرشور و پررنگ معلمان و دانشآموزان در راهپیماییهای ۲۰ فروردین در این دوران و برگزاری جشنهای هستهای در مدارس و جلسات بصیرتی با موضوع انرژی هستهای با حضور میلیونی معلمان و دانشآموزان اشاره کرد. فلذا نقش بیبدیل و پُررنگ جامعه معلمان و دانش آموزان نه تنها در این واقعه مهم سیاسی کشور بلکه در تمامی صحنههای ملی فراموش نشدنی است.
پس جا دارد مسئولان این واقعیت را بپذیرند که هر حرکت و پیروزی در عرصههای گوناگون علمی و سیاسی و اجتماعی بدون حضور میلیونی معلمان و دانشآموزان بی ادعا امکانپذیر نخواهد شد همان طور که رهبر عزیز گفت ما نیازی به بمب هستهای نداریم زیرا بمب واقعی را در وجود جوانان و نوجوانان تعلیمیافته در دامان معلمان مدارس و دانشگاه میداند و باید نگاه ثروتسازی و سرمایهگذارانه از نوع منابع انسانی که دغدغه رهبری بوده و آینده نظام بدان متکی است در مجلسیان و مدیران به وجود آید که لازمه این توجه و تغییر نگاه، تلاش دستاندرکاران و متولیان آموزش و پرورش با رویکرد شایستهسالاری و به دور از سیاستزدگی خواهد بود. در این بین توافق هستهای میتواند مقوم آموزش و پرورش در ایجاد غرور ملی باشد و تقویتکننده نگرشهای ملی نسبت به اهمیت تعلیم و پرورش انسانها در نظام مکتبی اسلامی شود.
در همین راستا به نظر میرسد مهمترین تاثیرات برجام در آموزش و پرورش را به طور مستقیم و غیرمستقیم به صورت زیر دید :
- اهميتدادن به پژوهشگران، محققان و مؤلفان حوزه آموزش و پرورش
- سازگاركردن هرچه بيشتر فعاليتهاي آموزشي مدارس با واقعيتهاي جامعه و نيازهاي برنامههاي توسعه كشور به ویژه شرایط پس از برجام و ارتقاي رشد حرفهاي معلمان با واگذاري مستقيم مسئوليت مطابق با توانايي هر فرد در زمینهی توسعهی همهجانبه کشور
- ايجاد زمينه و شرايط لازم براي توسعه مشاركت فكري، علمي، فرهنگي و اجرايي اوليا و جلب همكاري آنان در پرورش استعدادهاي فراگيران
- برقراري و گسترش ارتباط با مراكز پژوهشي و علمي جهان و بهرهوري از دستاوردهاي آموزشي ساير ملل و تبادل تجربيات علمي و فرهنگي و تربيتي با ملل مسلمان و كشورهاي دوست
- مجهز شدن معلمان به روشهاي نوين و فناوري روز به جاي روشهاي كهن به منظور ارتقاي سطح كمي و كيفي تعليم و تربيت با ورود هیاتهای فرهنگی و آموزشی سایر کشورها و مبادلات علمی حاصل از آن
- بازسازي منزلت و جايگاه اجتماعي و فرهنگي معلمان با توجه به نقش موثر آنان در حوزههای رشد و پرورش غرور و ایستادگی ملی؛
- ايجاد هماهنگي و مشاركت فعال نظام فرهنگي و هنري كشور در برنامهريزي آموزش و پرورش به ویژه با ارگانهای مرتبط با فرهنگسازی روحیهی ایثار و مقاومت و شهادت
- حضور فعال رسانههاي ارتباطي به ويژه صدا و سيما در حمايت از اجراي برنامههاي آموزش و پرورش و برقراري ارتباط با مخاطبان و فراگيران
- تغيير ديدگاه مسئولان كشور نسبت به نظام آموزش و پرورش كه اين نظام مولد و توليدكننده منابع نيروي انساني است با شعار تبديل منابع انساني به ثروت انساني، انقلابی و مجاهد به ویژه در عرصههای توسعه هستهای
- بهرهگيري از فناوري اطلاعات مدرن و رايانهاي براي ارتقاي سطح دانش و بينش معلمان، كاركنان و كارمندان آموزش و پرورش با ورود تکنولوژیهای جدید آموزشی
- روزآمد نگهداشتن دانش و مهارت هاي معلمان و كاركنان آموزش و پرورش به ويژه در زمينه فناوري اطلاعات و ارتباطات و آموزش مجازي با همکاریهای و مبادلات دوجانبه ایران و کشورهای توسعهیافته
- نهادينهكردن، نظارت، حمايت و راهبري مديريت كلان كشور نسبت به برنامههاي آموزش و پرورش به عنوان اساسيترين محور توسعه و انسجام کشور به ویژه در لحظات حساسی نظیر مذاکرات هستهای
- مشاركتدادن مستقيم نظام توليد ثروت و درآمدي كشور در تأمين حداقل امكانات استاندارد، در آموزش سراسر كشور با ورود سرمایهگذاران خارجی بعد از برجام
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
قدرت مند ترين ابزاری که سندیکاها ، اتحاديه ها و نهادهاي مدني از آن بهره مي برند مذاکره دسته جمعی متکي به کارˏ کارشناسي است/ منافع سندیکا منحصر به بهبود شرایط کار نمی باشد ، بلکه جست و جوی راه حل هایی برای مسائل مربوط به سیاست های اقتصادی را هم شامل می شود /وقتی گروه مذاکره کننده ي نهادهاي مدني معلمان و کارفرمایان و يا دولتمردان در حضور یکدیگر مذاکره می نمایند ،هیچ کدام از مسایل مورد ابتلای موسسه ذی نفع مورد اهمال قرار نمی گیرد/ فقط و فقط وقتي تيم مذاکره کننده از هر جهت به بن بست برسند از حربه اعتصاب ،تحصن و اجتماع اعتراض آميز و...استفاده مي کنند
1. مقدمه:
یک فرد فرهیخته و اندیشمند و مسئول همه آن چیزی است که نظام اسلامی می تواند از طریق استعداد ها و توانایی های وی به اهداف از پیش تعیین شده خود برسد. تفکر اسلامی در ایران پرورش دهنده و در عین حال مقوم احساس همبستگی شخص با دیگران از یک سو و احساس وابستگی به نظام اسلامی از سوی دیگر است، و مداوما در درون فرد این احساس را عمق و تعالی می بخشد. ایجاد افراد توانمند بالقوه و بالفعل در کشوری که بر مبنای چنین تفکری قرار دارد، کار چندان آسانی نیست و صرفا احاله مسئولیت پرورش انسان ها با ویژگی های مطلوب فوق الذکر به موسسات و مراکز آموزشی متعدد دولتی و خصوصی بدون برنامه عملیاتی دقیق، بومی شده، و قابل اجرا و نیز بدون وجود مربیان آموزش دیده و ماهر ناقص ترین و بالطبع بی فایده ترین کاری است که در این حیطه می تواند انجام شود.
همگی معتقد و معترفیم که موجودیت و آینده نظام اسلامی منوط به موفقیت نهاد تعلیم و تربیت کشور در پرورش نسل هایی است که قابلیت و لیاقت به دوش کشیدن مسئولیت عظیم نظام اسلامی را داشته باشند. باور درونی ما این است که اهمیت تعلیم و تربیت به هیچ وجه کمتر از در اختیار داشتن جنگ افزار و توان باز دارنده و قدرت دفاعی نیست. اگر سطح دانش و فرهنگ گرفتار رکود و پسرفت شود در همان حال واضح است که سطح دانش و فرهنگ دشمن بالا خواهد رفت و لاجرم ایام استقلال اندک و رو به زوال خواهد بود.
با عنایت به این نگرش، اغراق نیست اگر بگوییم تعلیم و تربیت از ضروریات دفاع ملی است و آموزش و پرورش در مفهوم عام و پرورش و امور پرورشی در مفهوم خاص حوزه ای از دانش تعلیم و تربیت را تشکیل می دهد که نه تنها پاسخگوی ذهنی کاوشگر می باشد و اندیشه را در شگفتی ها و جاذبه های دنیای مقایسه های نقاط ضعف و قوت اقدامات و برنامه ها، به جولان در می آورد و در وجه مثبت خود مطلق نگری های نادرست نسبت به واقعیت ها را به نسبی نگری های شایسته واقعیت ها متحول می کند و نه فقط به لحاظ پایه های علمی خود، حوزه ای آکادمیک در کنار دیگر دانش های اجتماعی و انسانی را تشکیل می دهد، بلکه وقتی متدولوژی آن درست به کار گرفته شود، و زمانی که بر معیارها و محدودیت های برنامه ها و طرح های آموزشی وقوف حاصل شود، زمینه کار سود مندی به حساب می آید.
حرکت نظام اسلامی از اولین روز های به ثمر نشستن، به تعلیم و تربیت و پرورش ذهن های پاک و آماده درک حقایق والای اسلام توجه ویژه ای داشته است و به جرات می توان گفت این حرکت مقدس تاکنون هیچ اقدامی انجام نداده، مگر آنکه تعلیم و تربیت ماده ای از دستور کار آن باشد. با این حال باید به این نکته توجه داشت که پرداختن به امور پرورشی و انجام کار پرورشی در یک مجموعه نیازمند بررسی واقعیت های آن جامعه است و باید اندیشه ای که بر آن جامعه حاکم است را مد نظر قرار داد. در واقع از این واقعیت ها و اندیشه هاست که وجود آموزش و پرورش آغاز می شود، اهداف شکل می یابد و نهاد های آن پی ریزی می شود
در این بین نقش مربیان پرورشی در پرورش افراد با استعدادها و توانایی های بالا که همگی در زمره ضروریات تحقق یک نظام اسلامی و کارآمد و مبتنی بر اندیشه می باشند، غیر قابل انکار است. در واقع مربی پرورشی پاسدار دستاورد های فرهنگی، اجتماعی و آرامش جامعه از طریق آموزش به دانش آموزان به عنوان سربازان و منادیان ارزش ها می باشد و بهترین راه برای تحقق این منظور، علاوه بر فعالیت های مثبت و فرهنگ سازی و تعلیم و تربیت صحیح نسل های آینده، شناسایی و رفع آسیب های اجتماعی و فرهنگی است که مربی پرورشی همواره باید به عنوان یک وظیفه و مسئولیت به آن اهتمام ورزد. علاوه بر این نگاه آسیب شناسانه به مسائل پرورشی و کار مربیان پرورشی توسط خود مربیان پرورشی در مدارس بسیار به جا و حتی لازم است ، چون جامعه بزرگ آموزش و پرورش و بالمآل کشور را از غفلت و انحطاط و سقوط نجات می بخشد و آن را به ساحل امن و نجات می رساند.
با چنین نگرشی که در این مقدمه نسبتا طولانی مورد بحث قرار گرفت، در این مقاله از زاویه ای متفاوت به مقوله تعلیم و تربیت( که مبنای کار مربی پرورشی است) نظر خواهیم افکند و سپس با این نحوه نگرش، آسیب های موجود در کار مربیان پرورشی را بررسی و در پایان در حد بضاعت و حوصله مطلب راهکار هایی را ارائه خواهیم داد.
2. تعلیم و تربیت:
الف. چرا تعلیم و تربیت؟
سئوال نگارنده این است که چرا دوباره از تعلیم و تربیت سخن می گوییم در حالی که این مقوله سال ها مورد بحث و نظر صاحب نظران و اندیشمندان در همه حوزه ها بوده است. یک دیدگاه برای موجه جلوه دادن این سئوال، این است که تاکید بر مطلب ( اگرچه تکراری)، اصلی مهم و قابل توجه است و مخاطب را تحت تاثیر قرار می دهد. با لحاظ این دیدگاه این سئوال در ذهن متبادر می شود که اگر مرتبا و به تکرار تعلیم و تربیت را تعریف کنیم و حدود و ثغور آن را مشخص نماییم، یا حتی تعاریف دقیق عملیاتی و کاربردی ( مثلا در حیطه کار مربی پرورشی) از آن ارائه دهیم، این تعاریف گسترده و بعضا تحلیلی و پیچیده چه آثار سازنده تربیتی بر مخاطب ما یعنی دانش آموز دارد؟ پاسخ به این سئوال پرداختن به مسائلی جدی تر را در پی دارد که در اینجا به بعضی از تاثیرگذارترین آنها اشاره می شود.
(1). مسئله زمان در تعلیم و تربیت:
با عنایت به آثار ماندگاری که در مورد تعلیم و تربیت به دست ما رسیده است، اولین و مهمترین دیدگاه این است که با توجه به زمان های گوناگون و مسائل زمانه، می توان گفت در برخی از موضوعات و مسائل، تعلیم و تربیت نسبی است. اگر در برخی اصول و مبانی ثابت تعلیم و تربیت عقیده بر این داشته باشیم که این اصول در همه دوران ها لازم و مفیدند، الزاما چنین است که در بیشتر مسائل، به علت رخداد مسائل نوین و مطرح شدن مشکلات، توقعات، انتظارات و نیازهای تازه، انسان ها به تعلیم و تربیت در این حیطه های جدید نیاز دارند.از این منظر می توان گفت که بسیاری از آموزش ها و پرورش های یک مقطع خاص زمانی، پاسخگوی مقطع دیگر نیست و نیاز به طرح مباحث جدید در مسائل مربوط به تعلیم و تربیت وجود دارد.
این دیدگاه کاملابه کلام امیرالمومنین اشاره دارد:
لا تقسروا اولادکم علی آدابکم فانهم مخلوقون لزمان غیر زمانکم[1]
فرزندان خود را با آداب مربوط به خودتان مجبور نکنید، زیرا آنها برای زمانی غیر از زمان شما آفریده شده اند( و آداب خاص خود را می طلبند).
(2). مسئله مکان و جغرافیای خاص هر منطقه در تعلیم و تربیت:
تعلیم و تربیت وابسته به مکان و از لحاظ مکانی هم دارای ابعاد نسبی می باشد.برخی اصول و موارد تعلیم و تربیت برای همه مناطق و مکان ها مفید و قابل توصیه است، ولی باید توجه داشت که جغرافیای طبیعی و مکان دارای اقتضائات خاص خود است و تعلیم و تربیت ویژه خود را نیازمند است. ابن خلدون، از متفکران جهان اسلام و مونتسکیو از اندیشمندان غربی (در کتاب روح القوانین) به موضوع رابطه جغرافیا(مکان) و اخلاق و تربیت اشاره کرده اند. با ملاحظه این دیدگاه، مربی با اشخاص و شخصیت ها و تنوع روحیات و بالطبع آداب و سنن گوناگون و مقید به مکان یا حداقل برخاسته از محیط های گوناگون مواجه است و باید متناسب با نیازها و پرسش های هر منطقه و نقطه خاص جغرافیایی، برنامه عملیاتی خاصی را برای اجرا طرح نماید و یا دست کم توانایی جرح و تعدیل برنامه های ابلاغی سطوح بالای سازمان را داشته باشد. بدیهی است که بسیاری از توصیه ها و استدلالات متفکران در خصوص موضوعات تعلیم و تربیت متناسب با نیازها و شرایط خاص منطقه جغرافیایی ما نیست و شاید مشکلات و نیاز های ما در این مکان و این جغرافیای خاص چیزی کاملا متفاوت باشد و لاجرم به راهکار های متفاوت محتاج باشیم.
(3). مسئله تفاوت های فردی در تعلیم و تربیت:
تعلیم و تربیت غیر از عوامل زمان و مکان، به متغیر تفاوت های فردی نیز وابسته است. ویژگی های روحی و جسمی انسان ها منحصر به فرد است، یعنی در میان بیش از هفت میلیارد انسان در کره خاکی، حتی دو نفر عینا مثل هم نیستند. اگر سر انگشتان همه افراد با یکدیگر متفاوت است، می توان و باید پذیرفت که روحیات، خصائص و ظرفیت های آنها نیز همسان نیست. از این مسیر هم به تعلیم و تربیت متفاوت، بدیع و نو می رسیم، علی الخصوص اگر به تفاوت های بشر این نکته را هم اضافه کنیم که در فرهنگ دینی، آدمیان باید در مسیر الهی تربیت شوند.
از سوی دیگر اگر قرار بر این است که بشر به سوی صفات و اسماء الهی حرکت کند، این مسیر حد توقف نداشته و هرگز محدود نمی باشد. همه موارد پیش گفته گویای پیچیدگی مسیر در کنار چند بعدی بودن وجود آدمی است. اگر بپذیریم که مسیر پر پیچ و خم است و روندگان راه نیز قابلیت های متفاوت دارند، بدیهی است که باید در معرفی راه توجه لازم را داشت و با مطالعه و مراجعه مکرر ، بیراهه ها را مشخص و طرق سهل الوصول را توصیف و تبیین کرد. حقیفتا این رسالتی عظیم است که مربی پرورشی به طور اخص و همه مدعیان آموزش و پرورش به طور اعم باید به آن اهتمام ویژه ای داشته باشند.
ب. لحاظ ابعاد وجودی انسان در تعلیم و تربیت و نیاز سنجی:
با عنایت آنچه تاکنون مورد بحث به قرار گرفت، از یک سو چون مخاطبان تعلیم و تربیت در دو نگرش و دید گاه متفاوت قرار می گیرند، و این جریان همواره مستمر و جاری است، یعنی مرتبا آدم های متفاوتی به افراد آموزش دیده قبلی اضافه می شوند، آشکار است که نسخه همسان، واحد، فراگیر و ثابت تربیتی، همه ابعاد وجودی انسان های مختلف را پوشش نمی دهد.( در عین حالی که وجوه مشترک زیادی وجود دارد که همه آنها را در زیر گروه انسان قرار می دهد، و نسخه های مشترک تربیتی نیز برای این ابعاد وجود دارد) ولی در مواردی که تفاوت ها جدی است، لاجرم نسخه های آموزشی و تربیتی متفاوتی مورد نیاز است و همواره باید با عنایت به زمان و مکان و تفاوت های فردی سعی در بهبود برنامه های پیشین داشت و برای نیاز های جدید و پرسش های نوین و حتی شبهات دشمن، برنامه های عملیاتی مناسبی تدوین کرد.
برنامه عملیاتی و اجرایی در حیطه تعلیم و تربیت و کار مربیان پرورشی می تواند با نیاز سنجی دقیق از مخاطب و نیاز های وی صورت پذیرد. نیاز سنجی در سطحی محدود ( مثلا مدرسه یا منطقه) توسط کارشناسان خبره آموزشی و تربیتی صورت می پذیرد و فهرستی از نیاز های مخاطب (که دانش آموز دوره ابتدایی، راهنمایی و یا متوسطه است) حاصل می گردد. یافتن انگیزه مخاطب از ارائه چنین نیاز هایی همواره باید مد نظر کارشناس باشد. در بسیاری از موارد در اجرای برنامه های نیاز سنجی همواره دشواری های خاصی بسته به شرایط محیط و اوضاع فرهنگی و تفاوت ارزشها بروز می کند.
لذا باید به این نکته توجه داشت که نیازهای مخاطب لزوما متاثر از شرایط فوق الذکر است و حتی گاهی نیاز های کاذب و کاملا متناقض با ارزش های مقبول جامعه، به عنوان نیاز فرد معرفی می شود و کارشناس امور تربیتی را دچار تردید در اجرا و نتیجه برنامه نیاز سنجی می نماید. هنر برنامه ریز و تدوین کننده برنامه عملیاتی در چنین شرایطی این است که وی بتواند با بررسی هر کدام از نیازها و مقایسه آن با خاستگاه نیاز در جامعه ای که مخاطب در آن زندگی می کند، اولا به انگیزه مخاطب از ارائه نیاز خاص برسد و ثانیا توانایی این را داشته باشد که با ارائه برنامه های متنوع این نیازهای کاذب را در ارزش های مورد قبول جامعه مستحیل نماید. از این طریق وی به نیاز مخاطب پاسخ گفته و برنامه عملیاتی متناسب با نیاز سنجی را طراحی نموده و در عین حال ارزش های مقبول جامعه را نیز مد نظر قرار داده است.
ج. دلایل ناکارآمدی در اجرای صحیح برنامه های پرورشی به عنوان بخشی از تعلیم و تربیت:
اکثر ناکامی ها در اجرای برنامه های پرورشی از عدم توجه کافی به برنامه نیاز سنجی و ناتوانی در تعدیل برنامه ها و ایجاد توازن بین برنامه و نیاز مخاطب نشات می گیرد. در واقع مربی پرورشی سعی دارد برنامه های ابلاغی از سوی سازمان متبوع را به موقع اجرا بگذارد، غافل از اینکه ممکن است در بعضی موارد انگیزه ای برای همکاری در مخاطب برای اجرای برنامه موجود نباشد. چنانکه قبلا نیز اشاره شد این نبود انگیزه به دلیل تاثیر تفاوت های زمانی و مکانی و فردی در برنامه است که برنامه ریزان و تدوین کنندگان برنامه عملیاتی به لحاظ عدم دسترسی و یا عدم لزوم لحاظ آنها در برنامه های کلان، هنگام تدوین برنامه آنها را مد نظر قرار نداده اند.
(1). عدم توجه مربی پرورشی به نیاز سنجی منطقه ای و برنامه ریزی خاص منطقه ای و آموزشگاهی:
مربی پرورشی در مدرسه ای که در آن به انجام وظیفه مشغول است ، باید یک برنامه ریز و نیاز سنج واقعی باشد تا بتواند با تعدیل برنامه عملیاتی و اجرایی ابلاغ شده توسط سازمان متبوع به اهداف کلان برنامه (البته با لحاظ تفاوت های زمانی، مکانی، و فردی) دست یابد. در این صورت شاید بتوان گفت مربی پرورشی در امر پرورش و ارائه ارزش های متعالی موفق بوده است. در غیر این صورت، صرفا با اجرای مکانیکی بخشنامه ها و قرائت آنها در مراسم آغازین ( به فرض که استقبال مخاطب زیاد هم باشد) نمی توان توفیق وی را در اجرای برنامه به صورت مقبول اثبات کرد.
تامل در نکته فوق و تعامل سازنده مربی با مدیر و مخصوصا مشاور آموزشگاه ( در شناسایی تفاوت های فردی و بهره بردن از آنها در راستای رسیدن به اهداف در صورت لزوم) می تواند معیاری مناسب برای سنجش میزان توفیق مربی پرورشی و میزان تبحر وی در تعدیل برنامه عملیاتی ابلاغی محسوب گردد. به طور کلی هرچه تعامل مربی پرورشی با این افراد بیشتر باشد، لزوما آگاهی وی از تفاوت های فردی دانش آموزان بیشتر است و بهتر می تواند آنها را در برنامه های اجرایی خود دخالت دهد.
(2). تفاوت در افکار و روش ها در مربیان پرورشی:
تفاوت های مربیان و آموزش دهندگان نیز لاجرم در زمره تفاوت های فردی قرار می گیرد. همان طور که شخص مخاطب دارای تفاوت های فردی و سلیقه های خاص است، مربی نیز واجد این تفاوت هاست. از همین رو تجویز ها و اقدامات اجرایی مربیان نیز با هم متفاوت است.
در موضوع آموزش و پرورش مدعیان میدان داری دائما در حال تزایدند و نتیجه آن دسترسی به دیدگاه های متفاوت تعلیم و تربیت است. مربی حاذق و کارآمد از تمام دیدگاه های تعلیم و تربیت درکی کلی دارد ولی در عین حال، این درک کلی خود می تواند در موضوعاتی مانند موضوعات زیر قابل تامل و بحث ومناقشه باشد. اگر دیدگاه های موجود در تعلیم و تربیت را به دو دسته خدایی(دینی) و زمینی(بشری و عرفی) تقسیم کنیم، حتی دیدگاه های تربیتی همه ادیان توحیدی نیز کاملا مثل هم و یکسان نیستند، که اگر چنین بود نیاز به طرح دین جدید خود به خود منتفی بود. شاید به همین دلیل است که ما مسلمانان در عین اعتقاد به نبوت پیامبران پیشین، شریعت و فرامین آنان را برای تبعیت کافی و مجاز نمی دانیم. با این دید گاه مربی پرورشی می تواند به روش ها و تعلیم و تربیت گوناگون برسد که لاجرم باید حداقل متناسب با نیازهای زمانی، مکانی، و فردی بهترین پاسخ ها را توصیف، تحلیل، تاویل، و ارائه نماید.
با توجه به تفاوت کلی فوق، واضح است که تفاوت ها در افکار و روش های مربیان تنها در حیطه دین کامل اسلام قابل توجیه است و شخص مربی مجاز به داشتن سلیقه و روش متفاوت تنها در این حیطه است. وجود سلیقه ها و روش های متفاوت هم به شرط آنکه در زیر اصل کلی دین اسلام و اصول مترقی آن باشد، نه تنها اشکال آفرین نیست، بلکه در تعامل با سایر دیدگاه ها می تواند به بهترین وجه نمود پیدا کند. البته نا گفته نماند که تفاوت در افکار و سلایق خود باعث اندکی تفاوت در روش اجرا خواهد بود. دستور العمل ها و بخشنامه ها از سوی سازمان به یکسان در اختیار مربیان قرار می گیرد. تاویل ها و تفسیر های متفاوت مربیان، در واقع محمل اجرایی دستور العمل هاست و هر چه این محمل پخته تر و به سامان تر و بهره مند از خرد جمعی باشد، نتیجه کار بهتر و اطمینان از حصول اهداف بیشتر خواهد بود.
تجربه کار مربیان پرورشی در برخورد با نگرش ها و سلایق و دیدگاه های گوناگون همکاران و دانش آموزان نیز می تواند کمک حال بسیار مناسبی برای اجرای هر چه بهتر دستورالعمل محسوب گردد. در این صورت مربی پرورشی از طریق تجربه خود به خرد جمعی رسیده است. حصول این خرد جمعی در همکاران مربی که تجربه کافی ندارند، جز با مشورت با همکاران و استفاده از نظرات آنان مقدور نمی باشد.
(3) بعضی وضعیت های اجرایی ناکارآمد در مدارس:
آیا همواره مربی پرورشی در مدارس خود انگیزه کافی برای لحاظ موارد پیش گفته و اجرای برنامه به صورت پویا را دارد؟ به نظر نگارنده مقاله حاضر تامل در بعضی واقعیت های ناخوشایند در مدارس می تواند فتح باب بررسی دقیق و آسیب شناسانه در این حیطه باشد. نامطلوب ترین وضعیت در کار یک مربی پرورشی در مدرسه آن است که دستور العمل ها و برنامه های ابلاغی سازمان متبوع را که با تفکر و اندیشه ارائه شده ( و فقط نیاز به تعدیل در شرایط زمانی و مکانی و فردی دارد) به صورت تفسیر به رای تعبیر شود و تصور رود مقصود و هدف تدوین کنندگان دستور العمل ها همانی بوده که مربی پرورشی در نظر دارد و فهمیده است.
آشکار است که اجرای برنامه با چنین دیدگاهی چقدر می تواند در عدم دست یابی به اهداف و چه بسا دور شدن از آنها موثر باشد. شاید اگر مربی پرورشی در مواردی این چنین خرد جمعی را به کمک بطلبد و در شورای معلمان و یا شورای آموزشگاه مفاد دستور العمل را به نظر حاضران برساند و متواضعانه ( که بدبختانه در ادبیات آموزش و پرورش واژه تقریبا غریب مانده ای است!) طالب کمک فکری باشد، بهتر بتواند به اهداف مورد نظر دست یابد.
نگارنده ضمن طلب پوزش از تمام همکاران مربی پرورشی خود به لحاظ ارائه وضعیت فوق، به بضاعت اندک خود در مسائل تربیتی و پرورشی معترف است و به همین دلیل هرگز در خود این جسارت را نمی بیند که راهکاری ارائه دهد و یا حتی مورد مشورت واقع شود، ولی در عین تواضع و احترام، اعتقاد دارد تا زمانی که امر پرورشی و اجرای برنامه به اشکالی مانند شکل فوق باشد، دسترسی به اهداف از پیش تعیین شده اقدامات پرورشی در مدارس در زمره امکان های نزدیک به محال است و باید در این زمینه اقدامات موثر در جهت رفع معضلات فوق، از سوی مراجع ذیصلاح صورت پذیرد.
د. روش های آموزش و پرورش و الگو ها و مدل های تعلیم و تربیت:
اگر از تغییرات و تحولات در مواد آموزشی و محتوای تربیتی نیز چشم پوشی کنیم، ثابت نبودن روش ها، شیوه ها و الگو های مربوط به تعلیم و تربیت از دلایلی است که مربی را وادار می کند به نحو مناسب تری در مقوله های تعلیم و تربیت نظر افکند. به واقع شاید روش های گذشته و کهنه برای ایجاد تحول فکری و قلبی مساعد تشخیص داده نشده و روش های جدید تربیتی پیشنهاد شوند که از هر لحاظ جامع تر و موثرتر باشند.
ذکر مثال مناسبی در اینجا می تواند به روشن شدن بحث کمک کند. دیدگاه امام خمینی(ره) در مقدمه کتاب" شرح جنود عقل و جهل" در زمینه مسائل اخلاقی بر این است که:
اولا مقصد قرآن و حدیث تصفیه عقول و تزکیه نفوس است، برای حاصل شدن مقصد اعلای توحید. غالبا شارحین احادیث شریفه و مفسرین قرآن کریم این نکته را مورد نظر قرار ندادند. و حتی علمای اخلاق هم که تدوین این علم کردند یا به طریق علمی فلسفی بحث کردند مثل کتاب طهاره الاعراق(ابن مسکوبه) و اخلاق ناصری( خواجه نصیر) و احیاالعلوم (غزالی). این نحو تالیف علمی را در تصفیه اخلاق و تهذیب باطن تاثیر به سزا نیست، اگر نگوییم اصلا و راسا نیست.
ثانیا کتاب اخلاق، موعظه کتیبه باید باشد و خود معالجه کند دردها و عیب ها را، نه آنکه راه علاج نشان دهد. کتاب اخلاق آن است که با مطالعه آن، نفس قاسی نرم و غیر مهذب، مهذب و ظلمانی، نورانی شود. و آن به آن است که عالم، در ضمن راهنمایی، راهبر و در ضمن ارائه علاج ، معالج باشد و کتاب خود، دوای دردباشد، نه نسخه دوانما.
و در آخر ضمن مشکوک تلقی نمودن بعضی از منابع در نسخه بودن، سبک کتاب "شرح جنود عقل و جهل" را به این نحو پیشنهاد می کنند:
نویسنده راه نوشتن کتاب اخلاق را باز کردم که اگر عالمی نویسنده و قادر برتقریر و تحریر پیدا شد، این طرز بنویسد.
دیدگاه حضرت امام (ره) آن است که در مسائل تربیتی، کتاب اخلاق آن است که با مطالعه آن، نفس قاسی نرم و غیر مهذب، مهذب و ظلمانی، نورانی شود. و آن به آن است که عالم، در ضمن راهنمایی، راهبر و در ضمن ارائه علاج ، معالج باشد و کتاب خود، دوای درد باشد، نه نسخه دوانما.
با عنایت به این دیدگاه، مربی پرورشی در بالاترین مرتبه باعث می شود غیر مهذب مهذب شود و فقط به ارائه طریق بسنده نمی کند. در واقع خود یک الگوی تمام عیار فرد مهذب است. مرتبه اعلا و هدف غایی تمام اقدامات تربیتی و پرورشی تنها مهذب شدن غیر مهذب است و البته باز هم به کلام امام: و آن به آن است که عالم، در ضمن راهنمایی، راهبر و در ضمن ارائه علاج ، معالج باشد.
در راستای لحاظ تفاوت های مربوط به زمان، امام خمینی (ره) به متصدیان یکی از مدارس تذکر می دادند:
بچه های ما را خوب تربیت کردید، فقط یک نکته بوده است که اشکال داشتم و آن اینکه بچه های ما در هر زمانی موافق آن زمان باید تربیت شوند... برای زمان آتیه، برای اینکه اینها در زمان آتیه باید دست به کار مملکت و کشور شوند. شما بچه ها را از سیاست... دور نگه ندارید( کوثر، جلد3، صص9-488).
3. آسیب های اجتماعی و فرهنگی موثر در اقدامات مربی پرورشی:
بدون شک یکی از وظایف مربی پرورشی، صرف وقت و انرژی برای دانش آموزانی است که دچار آسیب های اجتماعی و فرهنگی می باشند. در ایجاد این آسیب ها عوامل فردی مانند وضعیت ظاهریو قیافه، جنسیت و سن، عوامل روانی از قبیل نفرت و ترس و وحشت، قدرت طلبی، پرخاشگری و بیماری های روانی، عوامل محیطی مانند شرایط جغرافیایی، کوچه و خیابان و شهر و روستا، عوامل اجتماعی نظیرخانواده، طلاق، فقر، فرهنگ، اقتصاد، بیکاری والدین و بسیاری عوامل و متغیر های دیگر دخیلند. از جمله مهمترین آسیب های اجتماعی و فرهنگی که ممکن است فرا روی یک مربی پرورشی قرار گیرد، موارد زیر است:
الف. بلندپروازی و لذت جویی:
خصیصه خوشگذرانی و لذت طلبی در نوجوانان ( مخصوصا در دوره متوسطه) از جذبه خاصی برخوردار است. آرزوهای بلند، دل مشغولی عجیب و نویی برای آنها می باشد. علاقه به رسیدن به قدرت و عافیت طلبی از نگاهشان دور نیست. زیاده خواهی و بی بند و باری و لاابالی گری در آنان احساس خوشی به وجود می آورد و در نهایت بی هویتی و بی هدفی در زندگی و برنامه تحصیل، برخی را به ورطه سقوط می کشاند.
در غالب موارد مقابله با این آسیب جدی نیازمند یک برنامه قابل اجرا از سوی مدیریت، مشاور و مربی است. ساده اندیشی خواهد بود اگر تصور کنیم مربی پرورشی به تنهایی از عهده این مقابله برخواهد آمد و راه صلاح را پیش روی مخاطب خواهد گشود، تنها به این دلیل که وی مربی پرورشی است و بخشی از وظیفه اش ارائه راهکار در این موارد می باشد.
ب. دور بودن خانواده از مذهب و معنویت :
همه آموزش ها و برنامه های تربیتی که با تلاش پیگیر مربی پرورشی و مشاور و دیگر عوامل تعلیم و تربیت در مدرسه به مخاطب ارائه می شود، می تواند توسط خانواده ای که ارزش های دینی در نزد وی کمرنگ است، به کلی نابود گردد. بسیار دشوار است ارائه آموزش به گونه ای که در برخورد با این گونه شرایط ( که در عین حال ممکن است بسیار نادر هم باشد) دچار اضمحلال نگردد. فرمایش امام خمینی (ره) که در بخش های قبل آمد، گویای این نکته است که وقتی مربی پرورشی و به طور کلی آموزش دهنده در ضمن راهنمایی راهبر و در ضمن ارائه علاج معالج نیز باشد، می تواند مخاطب را به گونه ای آموزش داده و تحت تاثیر قرار دهد که خود مخاطب، منادی ارائه ارزش ها در خانواده شود و در بهترین حالت به عوض تاثیر پذیری از آنها، خود آنها را تحت تاثیر قرار دهد.
در چنین حالتی مخاطب می تواند تاثیرات ناشی از عدم رضایت از رفتار والدین، تربیت ناصحیح، عدم کنترل و نظارت بر فرزند، بی تفاوتی والدین نسبت به فرزند، و بی سوادی آنان که همگی حاکی از عدم کنترل والدین بر فرزندان است، را کنترل کرده و تا حدودی شرایط را تعدیل نماید.
ج. طرد شدن دانش آموز ناراحت از سوی گروه همسالان و اولیای مدرسه:
اگر دوستان دانش آموز ناراحت و اولیای مدرسه برخوردی قهرآمیز و طردگونه با وی داشته باشند، او نیز به نوبه خود چنین دیدگاه طردآمیزی به دیگران پیدا می کند و از همسالان و مدرسه و اولیای مدرسه بیگانه و متنفر و دچار زمینه بحران می شود. امر به معروف و نهی از منکر ، دلسوزی، و احساس مسئولیت و ارائه مسئولیت به صورت کنترل شده، شاید بهترین روال برای ایجاد ارتباط سازنده با چنین دانش آموزی باشد.
4. موارد ایراد و اشکال کلی در امور پرورشی:
در این بخش نگارنده با بیان دیدگاه ها و نظرات خود که در قسمت های قبل ارائه شد، می تواند به بعضی موارد اشکال که از منظر این مقاله به امور پرورشی وارد است را به بحث بگذارد. نگارنده تنها واهمه از این دارد که بیان این موارد از سوی فردی که در حیطه کار پرورشی سابقه طولانی ندارد، از راستی و صلاح به دور باشد. با این حال احساس می کند ارائه این موارد خالی از فایده نیست.
الف. کم رنگ بودن قابلیت ایجاد حساسیت دینی و ملی در نسل جدید:
این کمرنگ بودن به طوری است که به نظر می رسد نسل جدید کم کم در حال فراموشی این اصل است که اینجا کشوری است که مبارزه با اسرائیل و امریکا و اهداف سلطه جویانه آنان رسما جزء اهداف انقلابی آن است. چنان که امام خمینی (ره)" ریشه کن کردن اسرائیل"[2] به عنوان یک "غده سرطانی"[3] را به ما آموخته اند.
ب. فقدان ادبیات غنی در حوزه مربیان پرورشی و کار اثر گذار آنان:
اصولا هر اندازه متون و ادبیات این حوزه غنی تر باشد، حساسیت نسبت به مسئله بیشتر شده و شناخت موضوع نوعی آمادگی ذهنی برای اقدام مناسب و موثر محسوب می شود. تمام آنچه که در مورد حیطه کار مربیان پرورشی در مدارس در دسترس است، تنها شرح وظایفی استکه به صورت مکانیکی در مدارسه اجرا می شود. شاید به جا و مناسب باشد اگر در یک فراخوان عمومی به جمع آوری اندیشه های مکتوب همکاران مربی پرورشی و تجربه های آنها اقدام گردد و حاصل کار به صورت یک سری راهکار پیشنهادی( به همراه مبانی نظری ) در دسترس مربیان کم تجربه تر قرار گیرد.
ج. نبود توانایی و یا تمایل در بررسی واقعیت های جامعه و معیار های ( درست و یا نادرست) آن و استفاده از آنها در تدوین برنامه بومی شده و قابل اجرا در سطح محدود ( مثلا در سطح مدرسه).
5. نتیجه گیری و بحث:
فقط در تحلیل های نارسا و قیاس های نا به جا و کلی گویی های حق به جانب است که بر ابهام همه چیز افزوده می شود و دقایق لازم و ضروری و وجوه افتراق و تشابه و مرز بندی های اصولی از دقتی عالمانه و از ارزیابی اصولی به دور مانده و در هیاهوی گمانه زنی های دور از واقعیت گم می شود.عدم شناخت این مسائل و خلا ناشی از آن عملا راه باز کردن برای رشد این افکار و تحلیل هاست.
برعکس شناخت نسبت به این مسائل به ما کمک می کند تا چند و چون نظریات متقن و غیر متقن را باز شناسیم و عوامل حقیقی و یا کاذبی که باعث پیدایش این نتایج می شود را به درستی درک کنیم. صرف نظر از وارونه سازی و مغالطه کاری حقایق (نگارنده امیدوار است در این مقاله از آنها پرهیز کرده باشد) که در وهله نخست تفکیک آنها از جنبه واقعی مسئله، اقدام اساسی است، جنبه واقعی مسئله نیز مطرح است. چه تنگناها وقتی به درستی تحلیل نشوند استعداد بارزی برای ارائه راه های انحرافی در تفسیر و تحلیل مسائل دارند.
نگارنده سخت امیدوار است در این مقاله از منظری متفاوت به مقوله تعلیم و تربیت ( که مبنای کار مربی پرورشی است) پرداحته باشد و با مبنای نظری که این نحوه نگرش در اختیار وی قرار داده است، آسیب های موجود در کار مربیان پرورشی را مورد بررسی قرار داده در حد بضاعت و حوصله مطلب راهکار ها و پیشنهاداتی ارائه نموده باشد. اگر وی به این هدف رسیده ، خرسند و شادمان است و اگر در این مسیر ناکام مانده ، باز هم مسرور و راضیاست، چون قدر دان زحمت و سپاسگزار همکاران خود است کهبه وی فرصت اظهار نظر در این حیطه خطیر را عطا نمودند.
کتاب نامه:
1. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، امام در برابر صهیونیسم-مجموعه دیدگاه ها و سخنان امام در باره رژیم اشغالگر قدس، تهران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، 1361
2. مرکز اسناد و مدارک علمی،واژه نامه آموزش و پرورش( فارسی- انگلیسی)، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، 1362
3. Bereday, George,Comparative Method In Education, New York, Holt, Rinehart and Winstoin, 1964.
[1] شرح نهج البلاغه،ابن ابی الحدید، جلد 20، صص8-267
[2] سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، امام در برابر صهیونیزم، مجموعه دیدگاه ها و صخنان امام در باره رژیم اشغالگر قدس، 1361،ص27
[3]همان، ص 194
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/ چندی پیش یاداداشتی از آقای فرورتیش رضوانیه با عنوان « پوپولیسم با طعم مهران مدیری » در صدای معلم منتشر گردید .
آقای « رحمان » از تهران تقریری بر آن نوشته اند که شما را به مطالعه آن دعوت می کنیم .
حاجی بابایی ازبازخورد منفی مصاحبه خود در بین معلمان شوکه شده است/ حاجی بابایی خودش خواسته بود که هر آنچه حاجی بابایی گفت منتشر شود/ اثبات ادعا به عهده مدعی یعنی حاجی بابایی و خبرگزاری فارس است/ خبرنگاران حوزه آموزش و پرورش خبرگزاری فارس در تهیه این متن دخالتی نداشته اند/ اگر حاجی بابایی شرط کرده بود که مصاحبه را قبل از انتشار بازبینی و ویرایش کند ،اعتراضش موجه بود/ برخی مسئولان جوگیر می شوند و حرف هایی می زنند و بعدا تکذیب می کنند و یقه خبرنگاران را می گیرند
گروه رسانه و تشکل / همان گونه که قبلا نیز آمد ( این جا ) نشست فعالان صنفی – سیاسی و نیز فعالان تشکل های معلمان روز شنبه بیست و دوم اسفندماه در کانون تربیتی فرهنگی حر واقع در منطقه 11 تهران برگزار گردید .
در این نشست که نزدیک به 3 ساعت به طول انجامید ؛ دکتر محمدرضا عارف ، جمعی از منتخبان مجلس دهم و نیز تعدادی از شخصیت های فرهنگی و سیاسی حضور داشتند و به بیان دیدگاه ها و نقطه نظرات خود در مورد آموزش و پرورش و مسائل معلمان پرداختند که شما را به مطالعه آن دعوت می کنیم :
در ادامه « محمود رضا ضرغامی » منتخب راه یافته به دور دوم از حوزه بهبهان گفت :
" انسان محور توسعه است .زمانی که یک کشور در مسیر توسعه واقعی قرار می گیرد که به انسان بها بدهد .
پتانسیل منابع اصلی ما منابع انسانی هستند .معمولا معلمان انسان ها را در مسیر توسعه قرار می دهند .ما زمانی می توانیم ادعا کنیم که انسان توسعه یافته پرورش داده ایم که به معلم بپردازیم .
در حالی که معلمان از این بابت به شدت دل نگران هستند .
بنده در شهری کاندید شدم که رقبای سنگینی با ابزارهای مختلفی در صحنه انتخابات آمدند اما خوشحال هستم که مردم کسی را در صدر کاندیداهای خود قرار دادند که با کم ترین هزینه و شخصیت فرهنگی – معلمی توانست به این جایگاه برسد و این چیزی جز لطف الهی نبود .
خوشحال هستم بگویم که در مقطع ابتدایی تدریس کردم .در همه مقاطع تدریس کردم .
اما صادقانه بگویم : بیاییم در فراکسیون معلمان حمایت جدی از معلمان به عمل بیاوریم .خیلی از معلمانی که در این مدت در ارتباط بودند گلایه داشتند و می گفتند شما بعد از این که به مجلس رفتید فراموش کردید و فراموش می کنید که معلم بودید !
انتظار ما این است که در مجلس برنامه محور باشید .
آقای دکتر عارف فرمود ، فقط بحث مسائل معیشتی نیست . مشکلات در این زمینه زیاد است .نظام هماهنگ آن گونه که معلمان می خواهند و قانون می گوید اجرا نشده است .
ما بیشتر به منزلت معلمان نیازمند هستیم .
مردم تهران با کاری که کردند و مبتنی بر مشی اصلاح طلبی و اعتدال بود افرادی را روانه مجلس کردند که بتوانند منشا خیر و برکت برای ملت در همه زمینه ها باشد .
البته بنده به دور دوم راه پیدا کرده ام و فاصله نسبتا زیادی با نفر بعد دارم و امیدوارم که مورد حمایت تشکل های معلمان قرار بگیرم و بتوانیم کرسی دیگری را برای خدمت به معلمان و مردم ثبت کنیم ."
سپس « دکتر محمد قمی » منتخب مردم پاکدشت و ورامین گفت :
" 5 دوره در مجلس بودم و خانواده 5 شهید هستم .
دور گذشته من رای آوردم ولی مشمول لطف آقای احمدی نژاد شدم !
استاندار ، وزارت کشور و... همه تلاش شان را کردند که فلانی به مجلس نیاید !
علی رغم این که تخلفات زیاد بود اما توجه نکردند .
یک زمانی و در مجلس چهارم برای معلمان بحث کردم . وقتی صحبت از معلمان می شود می گویند معلمان زیادند .اگر فرضا حقوق هر معلم را یک تومان زیاد کنیم این همه معلم بودجه زیادی می خواهد .
من در جواب گفتم که معلمان زیاد هستند ولی زیادی نیستند !
با شعار کار معلم درست نمی شود !
باید دولت را مجبور کنیم که یک سری مصوبات برای معلمان داشته باشد .
الان وزارت امور خارجه ، وزارت نفت و... کارمندانی که مدارک لیسانس ، فوق لیسانس و دکتری دارند در کنار حقوق از مزایایی برخوردارند که معلمان برخوردار نیستند .
ما باید این نظم را که خود بی نظمی است به هم بزنیم !
ما باید در این رابطه منسجم شویم .
این که می گویند مقام و عظمت معلم و... همه جای خودش ! ولی اگر معاش نباشد معاد هم نیست .
معلمان باید در صحن مجلس و حتی پشت صحن مجلس باید بکوشند .
باید تلاش کنیم که حق و حقوق معلمان را برایشان داشته باشیم .
دوستانی که به دور دوم راه یپدا کرده اند و آن هایی که برای بار اول به مجلس می آیند جمله امام ( ره ) را در نظر داشته باشند .
امثال مدرس را به مجلس بفرستید .
مدرس که بود ؟ کجا بود ؟
مدرس علاقه ای به دنیا نداشت .مدرس مدافع ملت بود .مدرس شهامت داشت .
از طرف رضا شاه خدمت مدرس رفتند و گفتند آیا پول می خواهید ، بیشترین پول را می دهیم .
اگر مقام می خواهید بهترین مقام را به شما می دهیم .
مدرس گفت من این چیزها را نمی خواهم .
گفت من چیزی می خواهم که شما نمی توانید به من بدهید !
مدرس گفت اگر اصرار دارید بروید به رضا شاه بگویید که من می خواهم تو نباشی !
این را مقایسه کنید با مجلسی که در دور گذشته به جای نظارت بر بیت المال ، وقتی که بیت المال را چپاول کردند ، این آقای رحیمی که خودش معاون رئیس جمهور بود در فضای مجازی گفت :170 نماینده از من پول گرفتند !
مدرس کجا ! این نمایندگان کجا ؟!
نمایندگانی که باید نظارت کنند ، بیت المال غارت می شود !
پول می گیرند که بیت المال غارت شود !
ما باید تفکر مدرس و راه مدرس را در مجلس با شهامت دنبال کنیم . از هیچ چیزی جز خدا نترسیم .
برخی می آیند و می گویند می خواهیم این وزیر را استیضاح کنیم .
امضا کردیم .
می آیند و می گویند جان من ! به خاطر من ! بیا و امضایت را پس بگیر !
اول دقت کنید !
پای برگه ای که امضا کرده اید نباید امضا را پس بگیرید .
پای آن بایستید .
مجلس جای شجاعت و شهامت است .ما از طرف کسانی به مجلس راه پیدا می کنیم ، از طرف خانواده شهدا ، جانبازان ،کسانی که روی تخت بیمارستان افتاده اند ... ما باید از این ها دفاع کنیم و جز با فرهنگ مدرس با چیزی دیگری نمی شود .
در ادامه ، « رضا خواه » از فعالان صنفی معلمان گفت :
" ما در جلساتی که با سازمان برنامه و بودجه داشتیم مهم تریت چیزی که بر آن تاکید می کردیم " نگاه کردن " به آموزش و پرورش به عنوان یک نهاد سرمایه ساز و نیز سرمایه ساز نیروی انسانی در جامعه و کشور است .
در دنیا دیگر چیزی به عنوان منابع معدنی و یا سرمایه های زیرزمینی و یا رو زمینی وجود ندارد .
کشورهایی مانند ژاپن و سنگاپور ، تایوان و هنگ کنگ و مالزی بر اساس سرمایه انسانی توانسته اند به مراحل بالای پیشرفت و تکنولوژی برسند .
در ایران چنین وضعیتی وجود ندارد .
تولید فن آوری بر عهده دانشگاه هاست . رتبه 26 را در مقالات علمی و فرهنگی داریم اما رتبه 135 را در تبدیل این منابع به فن آوری داریم .
برخی آن را به آموزش و پرورش مرتبط می کنند .
اما آموزش و پرورش وظایفی دارد تا بتواند دانش آموزان را به عنوان شهروند تربیت کند که این شهروندان منابع ملی را تخریب نکنند و یا محیط زیست را نابود نکنند .
باید در این پروسه به معلم و نقش او نگاه کرد .
یکی از مسائل این معلم سازمان آموزش و پرورش است که این سازمان نیاز به اصلاحات دارد .
معلم در این هرم آموزش و پرورش در پایین ترین سطح قرار دارد . در نظام 6 – 3 – 3 معلم نقشی ندارد .در این نظام ، کتاب نویسی ،در هیچ چیز مدرسه حتی در اداره آن نقشی ندارد .
در مدیریت ادارات و... نقشی ندارد .
پایین ترین نقش او در این هرم همان " معلم بودن " اوست .
در بخش معیشت ، معلم در پایین ترین سطوح جامعه قرار گرفته است .معلمی که در سال 85 اعتراض می کند تا قانون مدیریت خدمات کشوری اجرا شود اما توسط دولت های مختلف سوراخ سوراخ می شود و تبصره های مختلف بر آن زده می شود و در این تبصره ها کارمندان دولت مجزا از یکدیگر می شوند به طوری که معلم در سطوح حقوق بگیری باز هم در ردیف پایین ترین دریافتی هاست .
این معلم خواسته های صنفی و معیشتی دارد ، مطالبات منزلتی دارد و سرانجام برای او هزینه درست می شود مانند آقای بهشتی ،آقای عبدی ، آقای بداقی ، آقای باغانی ، آقای هاشمی و... که اکنون در زندان هستند .
یکی از بحث ها معلمان زندانی است دیگری بحث تشکل ها و مجوز آن هاست .
بحث میثاق نامه و نظام صنفی معلمان است .
مهم مشارکت معلمان در سیستم آموزش و پرورش است . این معلم نباید در پایین ترین سطوح تصمیم گیری در آموزش و پرورش قرار بگیرد و هیچ استفاده ای از او نشود ."
سپس " رضا کاکازاده " به نمایندگی از سازمان معلمان ایران گفت :
" سازمان معلمان ایران ، تشکلی صنفی – سیاسی به منظور ارتقاء سطح معیشت و منزلت معلمان در جهت ارتقاء شان و جایگاه الگویی معلم پی ریزی شده است .
با کمال افتخار به جبهه بزرگ اصلاحات معتقدیم و از جریانات اجتماعی انتظار نتایج خارق العاده را نداریم ، بلکه باور داریم گام به گام باید پروسه های رشد ، توسعه و آزادی را بیاموزیم .
این مفاهیم همه آموختنی است وجایگاه این آموختن و پرورش " مدرسه " است و معلم عنصر اصلی در این پروسه است .
بسیار از نقش پیامبری معلم و این که معلمان شغل شان شغل انبیاست سخن گفته شده است اما در این وقت کم به این نکته اشاره می کنم که برای جایگاه الگویی معلم باید کار فراوان کرد .
معلم شان و جایگاه الگویی خود را از دست داده است و تعلیم و تربیت پیشرفته و سازنده بدون وجود الگوهای نافذ و موثر غیرممکن است .
این که در قرآن فرموده است : " لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه " ضرورتی را در تربیت نشان داده است .
مولانا در دفتر ششم مثنوی اشاره ای به ماجرای گورکنی قابیل پس از قتل هابیل و آموختن آن از کلاغ دارد .
کندن گوری که کمتر پیشه بود
کی ز فکر و حیله و اندیشه بود
گر بدی این فهم مر قابیل را
کی نهادی بر سر او هابیل را
که کجا غایب کنم این کشته را
این به خون و خاک در آغشته را
دید زاغی زاغ مرده در دهان
بر گرفته تیز میآمد چنان
از هوا زیر آمد و شد او به فن
از پی تعلیم او را گورکن
وقتی که ما از منزلت سخن می گوییم برای این است که معلم در جایگاهی قرار بگیرد که مطلوب شاگردان باشد .بخواهند شبیه او شوند .
امروز کم تر جایی ، کم تر کلاسی را ما می بینیم که اگر معلم سوال کند چه کسی می خواهد معلم بشود ، کم تر دستی بلند می شود !
چون معلم در آن جایگاه نیست .
ما معیشت و منزلت را برای خود نمی خواهیم ، برای بهینه سازی و بازسازی نقش آسیب خورده خودمان می خواهیم .
اگر به فرض بعید ، وضع معلم در رفاه عالی بشود ، باز هم وضع دامش آموزان نیازمند و فقری که گریبان جامعه دانش آموزی را گرفته است را فراموش نمی کنیم .
ما با آن ها زندگی می کنیم .ریشه های قطور خشونت ، بزهکاری ،جرم ، استبداد و خودکامگی ، طلاق ،استرس و اضطراب های اجتماعی و... در مدرسه هست و در دست معلم است .
یک جمله هم به همکارانی که در شهرهای دیگر به دور دوم آمدند می گویم : ما شما را پاره تن این پیکره بزرگ عزیر و عظیم اصلاحات و مجلس اصلح می دانیم و تمام تلاش خود را برای وصل شما به این پیکره به کار خواهیم گرفت و به میمنت آن این سه بیت شعر از علامه اقبال لاهوری را تقدیم شما می کنم :
می شود پرده ی چشمم پر کاهـــــــی، گاهی
دیده ام هر دو جهان را به نگاهــــــی، گاهی
وادی عشق، بسی دور و دراز است، ولــــــی
طی شود جاده ی صد ساله به آهی، گاهــی
در طلب کوش و مده دامــــــــن امّید از دست
دولتی هست که یابی سر راهــــــی، گاهــی
پس از آن " محمد باسط درازهي " که از حوزه سراوان ، سوران و مهرستان سیستان و بلوچستان " به مجلس دهم راه پیدا کرده است به ارائه دیدگاه های خود پرداخت :
" بنده معلم هستم و مدرس دانشگاه ، رشته ادبیات و زبان انگلیسی فارغ التحصیل از دانشگاه بمبئی هندوستان .
مشخصه های استان من به شرح زیر است :
استانی که بالاترین درصد بی سوادی در کشور را دارد .
آن استانی که 13000 کمبود نیروی انسانی دارد تا به دومین استان محروم کشور برسد .
آن استانی که بیش از 120000 کودک از کودکان ایران اسلامی از تحصیل محروم اند .
و آن استانی که بیش از 70 درصد مدارس اش کپری هستند و بیش از 90 درصد کل مدارس استان غیراستاندارد هستند .
آری !
استان پهناور سیستان و بلوچستان ! پیشانی ایران !
هدف از این اشارات آن بود که در مجلس دهم گره های آموزشی کشور باز شود .
یک سوال طرح می شود : در خیلی از حوزه های انتخابیه من و شما تخصص ها و فوق تخصص های زیادی بوده اند ، مهندسان زیادی بوده اند ؛اما جامعه من و شما دست به دامان معلم شده است .
پناه و فریادش را به یک معلم رسانده است .
جای تشکر دارد که به یک معلم اعتماد شده است .
نکته بعد آن است که این مناطق بیشتر مشکلات آموزشی دارند .
در خیلی از کشورهای دنیا و یک قرن قبل به مقوله " آموزش " اندیشیده اند اما در کشور ما متاسفانه فکر می کنم آموزش جزء اولویت های ده به بالا باشد !
در خیلی از کشورهای دنیا ، آموزش و پرورش جزء اولویت های اول و یا حداکثر دوم و سوم است .کشورهایی مانند ژاپن ، آلمان و...
امیدوارم مجلس دهم فرصتی باشد تا خلاها و گره های آموزشی در کل کشور خصوصا در استان های محروم که محروم ترین آن استان سیستان و بلوچستان است حل شود .
امیدوارم در مجلس دهم ، هم فکر بودن و هم فکر کار کردن مبنای ما در مجلس دهم باشد .
امیدوارم مشکلات کشور با تدبیر حل شود .
آن واقعیت هایی که باید بیان شود را بگوییم .
در حوزه انتخابیه من با بیشترین محرومیت درصد مشارکت در انتخابات مجلس نسبت به کل کشور 85 درصد و در انتخابات ریاست جمهوری 84 درصد بوده است که بالاترین درصد در کل کشور بوده است .
امیدوارم این انسان های بی ادعا که با کم ترین ها می سازند و همراه و همگام نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران هستند درک شان کنیم .
خصوصا آن طرف مرز که دو کشور نابه سامان افغانستان و پاکستان هستند و اگر ما این جوان ها را خوب حمایت و یا هدایت نکنیم آن طرف مرز فرصت های خطرناکی مانند گروهک ها و... وجود دارد .
باز هم امیدوارم مجلس دهم نقطه عطفی برای حل مشکلات کشور به ویژه مناطق محروم باشد .
سپس آقای « گلپایگانی » از حزب ندای ایرانیان گفت :
پیشتازان حماسه اسفند همانا فرهنگیان و معلمان هستند .
یکی از مهم ترین نکاتی که نظریه پردازان توسعه به آن توجه کرده اند رابطه سطح توسعه ملی و سطح توانایی های هر جامعه در زمینه استفاده از ذخیره های فرهنگ و دانش و مهارت های اجتماعی انباشته شده در طول تاریخ و میزان توانایی آن ها در به حداقل رساندن هزینه های ناشی از تکرار تجارب تاریخی و پرداختن هزینه های ناشی از آزمون و خطای بی فرجام بوده است .
به قاعده عقلی و کلی " گذشته ، چراغ راه آینده است " تعمیق به این مطلب شاید بسیار ارزش مند باشد ضمن آن که مهم ترین محور توسعه یک کشور توجه به جامعه فرهنگی و آموزش و پرورش است .
البته به شکل سوال همیشه در گفته های مسئولان ما در همه عرصه ها بوده و هست ،البته خیلی کم تر عمل می کنند .
تجربه کشورهای توسعه یافته نشان داده است هر کشوری برای رسیدن به اهداف توسعه پایدار دارای قابلیت های متنوعی و مزیت های نسبی است که اگر او توجه به آن ها غافل بماند هزینه های زیادی را تحمیل خواهد کرد .
کشورهای توسعه یافته به آموزش و پرورش به عنوان رکن توسعه پایدار برخورد کرده اند .
آموزش و پرورش مهم ترین سرمایه انسانی است و آن ها توانسته اند در اقتصاد ملی مهم ترین استفاده را ببرند .
اهمیت آموزش و پرورش در جوامع پیشرفته به حدی بوده است که رقم بسیار مهمی از بودجه کشور به آموزش و پرورش اختصاص پیدا کرده است .
به همین جهت بیشترین توجه را به سطح ارتقای معیشت و منزلت اجتماعی جامعه معلمان کرده اند.
در امریکا و ژاپن بودجه آموزش و پرورش در ردیف بودجه های امنیتی و نظامی است .آن ها اعتقاد دارند که آموزش و پرورش موتور توسعه و پیشرفت جامع است .
در کشور ما در سطح شعار خوب اما در عمل چیزی ندیده ایم !
مساله ناهنجاری های اجتماعی ، مشکلات اقتصادی ،پایین بودن سطح درآمد و... به بی توجهی به آموزش و پرورش بر می گردد .
مشکلات آموزش و پرورش را در چند دسته طبقه بندی کرده ام :
1- نگاه سنتی دولت مردان به مقوله آموزش و پرورش و فرهنگیان ؛ ما تازه می خواهیم به مسئولان بقبولانیم که توسعه پایدار چیست ؟
حتی در سند تحول بنیادین که دارای 280 بند است فقط 3 مورد به منزلت اجتماعی و وضعیت اقتصادی معلمان آن هم در حد یک اشاره پرداخته شده است !
برنامه و راهکار برای آن ندارد .
2- ساختار ناسالم آموزش و پرورش و عدم حاکمیت شایسته سالاری و نخبه گرایی است .
3- تنزل شدید منزلت اجتماعی فرهنگیان در جامعه و عدم توجه به مسائل آموزشی و فرهنگی است .
4- تبعیض آشکار بین پرداختی فرهنگیان با سایر کارکنان دولت و ظلم مضاعف ( البته همه می دانند اما در حد صحبت ! )
فاجعه است کسی با مدرک PHD و دکترای تخصصی که خودم باشم با 35 سال سابقه ، میزان دریافتی من کم تر از یک نیروی خدماتی با مدرک پنجم ابتدایی در یک اداره و سازمان دیگر است .
مسئولان هم فقط برای ما صحبت از محدودیت بودجه و تعداد زیاد معلمان می کنند !
ما در حزب ندای ایرانیان سند راهبردی را با کمک دوستان تهیه کردم که همه راهبردها ، خط مشی ها و... در آن تدوین شده است که در یک فرصت مناسب تقدیم دوستان منتخب خواهد شد .
در ادامه « مرتضی حاجی » وزیر اسبق آموزش و پرروش گفت :
رفتن و جداگانه لایحه گرفتن از دولت و به مجلس بردن مسیر طولانی دارد .
شاید یک سال و حتی دو سال یک پیشنهادی که کارشناسی و پخته شده است و به دولت ارائه می شود تا مسیر خودش را طی کند و در هیات دولت مطرح شود و یک لایحه بشود و این لایحه تقدیم مجلس شود زمان زیادی می برد .
زمانی هم که به مجلس می رود تقریبا همین زمان را می برد و از کمیسیون های مجلس طی می شود تا به صحن مجلس برسد .
اگر هم بخواهد به نتیجه برسد ماه های آخر دوره نمایندگی است .
تاکید من روی فرصت 5 ساله ای است که الان در مشخص شده و مجلس می خواهد درمورد آن تصمیم گیری کند .
درخواست من از دوستانی که انتخاب شدند و آن هایی که به دور دوم رفته اند و همت کنیم تا در دور دوم انتخاب شوند این است که این زمان موجود را در فاصله انتخاب تا شروع به کار مجلس از دست ندهید .
روی " چه باید کرد " ها فکر کنید .
آقای گلپایگانی اشاره کردند که روی راهبردها و راهکارها فکر کرده اند . این راهکارها کم کم باید به مصوباتی تبدیل شود .
سایر تشکل ها مانند انجمن اسلامی معلمان ، مجمع فرهنگیان ایران اسلامی ، سازمان معلمان ایران و... این راهبردها را تطبیق دهند و با قابلیت اجرایی آن توجه کنند . این مساله مهمی است .
صحبت هایی که این جا شد می توانید مشابه آن را هم در صحن علنی مجلس هم بکنید ، اما خروجی ندارد .
و یا در نهایت خروجی آن این است که گفته شود فلانی به مجلس رفت و یادی از ما کرد !
از دردهای ما گفت ، از کمبودهای ما گفت ، از مشکلات ما ، از مدارس کپری گفت ، از عقب افتادگی ها و... گفت ...
اما خروجی ، خروجی قابل توجهی نخواهد بود مگر آن که در دوره تصمیم گیری در همین دوره 5 ساله یک رد پای محکم و قوی از خود بر جای بگذاریم .
یک دوی امدادی حداقل بین مجلس و دولت از همین امروز که شورای نگهبان صحت انتخابات را تایید کند و شما رسما کاندیدای منتخب مردم شوید باید اتفاق بیفتد چون زمان کم داریم .
این 4 سال مثل برق و باد می گذرد ...
خواهش من از دوستان این است که روی برنامه تمرکز کنید .
برای این چه باید کردها ، نشست داشته باشید .
نمایندگان منتخب می توانند حتی فراخوان بدهند . یک اطلاعیه در رسانه ها و شبکه های اجتماعی و... بدهند که ما چه باید کنیم .
هر کس پیشنهاد بدهد و از این پیشنهادها موارد قابل قبولی پیدا می شود که قابلیت اجرایی دارد .
شما عملا دیگران را مشارکت داده اید و این که آموزش و پرورش به معلمان توجهی ندارد توسط شما باز می شود .
تعبیر من این است که دوران خواب و استراحت گذشت !
اگر چه برای معلمان و در طول خدمت شان خواب راحتی وجود نداشته است اما همین که آمدید و گفتید که می خواهید برای مردم کاری انجام دهید ، دولتی را کمک کنید که وارث ویرانی هایی است که عمدا و یا سهوا بر آن تحمیل شده است و باید این ها رفع شود و کشور مسیر پیشرفت و توسعه را پیدا کند و راحتی خود را کنار گذاشته ام و می خواهیم چه کار کنیم ؟
شما بگویید من چه کار کنم ؟
مساله دیگر که باید به عنوان فردی که مسئولیت های مختلف داشته ام بگویم این است که در مجلس کارها را اولویت گذاری کنید .
خودتان را هزینه هر کاری نکنید .کسانی هستند که می خواهند شما را به مسیری بکشانند و سخنی بگویید و مصاحبه ای کنید و نطقی ایراد کنید که این نطق برای مسیر اصلی که می خواهید دنبال کنید هزینه داشته باشد .
یک وقتی جوری نشود که مساله فرعی را برای شما اصلی کنند و مساله اصلی فرعی شود !
با شناخت مسائل کشور می توان این اهم و فی الاهم را مشخص کرد و به ترتیب اهمیت برای آن نیرو گذاشت و هزینه کرد .
غفلت بشود برخی از مسائل فرعی ممکن است حتی از سوی برخی دوستان مطرح شود و گرفتار کند و ممکن است تا آخر دوره کارایی شما را تقلیل بدهد .
مساله بعد این است لوایحی که می خواهد به مجلس بیاید که عمده ترین آن لوایح بودجه سالانه است . این ها محل تاثیرگذاری اش خارج از مجلس است .
داخل مجلس امکان اثرگذاری آن کم است .
اگر می خواهید اتفاقی در بودجه های سنواتی بیفتد باید قبل از آن که لایحه بودجه به مجلس برود اثرتان را بگذارید .
اگر لایحه بودجه به مجلس رفت بعید است حتی یک تا دو درصد در آن تغییر ایجاد کرد .
بنابراین آن چه برای رسیدن به هدف مهم است توسعه قدرت گفت و گو و لابی گری شما نمایندگان عزیز با ارکان دولت است .
برخی از ارکان دولت درجه نفوذ آن ها زیادتر است و برخی کم تر است ، مثلا رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی قدرت تاثیرگذاری اش بیشتر است برای آن که او پیش نویسی را تهیه و برای دولت می آورد .
در وزارتخانه ها آن کارشناسی که طرح اولیه را می آورد در خروجی آن نامه که به جایی ابلاغ می شود تاثیرگذاری اش زیاد است ، گاهی اوقات از مدیر کل و حتی وزیر زیادتر است !
چون او جهت را ترسیم می کند ، ممکن است ویراستارهایی صورت بگیرد اما چارچوب همانی است که از کارشناسی بیرون می آید .
بنابراین قدرت گفت و گو و تفاهم را با مدیران بخش ها زیاد کنید .
این فقط به وزیر آموزش و پرورش محدود نمی شود . بیشترین تاثیر را رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی ، معاون اول و رئیس جمهور و در مراتب بعدی برخی وزراء به لحاظ شخصیت فردی شان اثرگذارند .
ممکن است خود وزارتخانه نقشی نداشته باشد اما ممکن است به جهت ارتباطاتی که با رئیس جمهور دارد ، قدرت چانه زنی بالا دارد ،نفوذ کلام بیشتری دارد ،قدرت استدلال بهتری دارد بتواند اثرگذار باشد .
باید این ها را شناسایی کرد . به موقع با آن ها تماس گرفت ، جلسه گذاشت ، درخواست ها را مطرح کرد قبل از آن که آن شکل و یا چارچوب اصلی بسته شود تاثیرگذاری کرد .
بعد از آن می شود در مجلس دفاع کرد و به نتیجه رساند .
اما اگر بنشینیم و وقتی لایحه بودجه را آوردند بگویید چنین و چنان می کنیم ...
تازه در مجلس کمیسیون آموزش و تحقیقات ، کمیسیون برنامه و بودجه و کمیسیون تلفیق هستند . آن ها تصمیم می گیرند .
ممکن است شما در کمیسیون فرعی شما 20 یا 30 پیشنهاد مکتوب بدهید اما وقتی که پیشنهادها خوانده می شود ( ممکن است بگویند وقت نداریم و یا حوصله نباشد و... )به راحتی از آن ها می گذرند !
من تجربه نمایندگی ندارم اما با نمایندگان ارتباط زیاد داشته ام .
زمانی که استاندار ، معاون استاندار ، معاون وزیر و وزیر در دو وزارتخانه بوده ام اما دیده ام که نمایندگان چه می کنند .
خواهش آخر من این است یک موقع در مسیری قرار نگیرید که رئیس یک مدرسه را بردارید و فلان شخص را بگذارید !
فلان رئیس منطقه را بردار ، این فردی را که من می گویم بگذار !
این ها از همان پوست خربزه هایی هستند که شما را درگیر مسائل بسیار پیش افتاده می کند .
این تشکیلات آموزش و پرورش را آزار می دهد و این خوشنامی شما را زیر سوال می برد و شما را متهم می کند که در بده و بستان ها وارد شده اید !
از همان کسوت معلمی تان خارج نشوید .
شما می توانید ضوابط انتصابات را مورد پرسش قرار دهید ، پیشنهاد دهید تا اصلاح کنند .
اگر انتصابی شد که با آن ضوابطی که به شما نشان دادند تطبیق نمی کرد می توانید اعتراض کنید که از ضابطه عدول کرده اید .
اما حق تصمیم گیری مدیریت را خدشه دار نکنید .
هر چیزی در جای خودش زیباست .این که یک نماینده با صدای رسا از مدیر توضیح بخواهد و این که آن مدیر با استفاده از آن اختیارات بتواند درست تصمیم گیری کند و در مقابل تصمیمش پاسخ گو باشد .
بنده هم در خدمت شما در زمینه " چه باید کرد " ها هستم .
در ادامه آقای « نظریان » مدیر آموزش و پرورش منطقه 11 تهران گفت :
انجمن اسلامی منطقه 11 مفتخر است که میزبان سرمایه های خوب آموزش و پرورش است .
ما تشریف فرمایی شما خوبان را به فال نیک می گیریم .
جمع بندی ما آن است که تشکیل یک فراکسیون بسیار قوی ، با برنامه و مقتدر و منسجم و همدل در مجلس دهم ضروری است .
دوم آن که اولویت اول کشور ساخت موشک نیست ؛ اولویت اول مجلس دهم باید در عمل آموزش و پرورش باشد که امروز با بحران هویت مواجه هستیم .
دانش آموزان ما هویت ملی و اسلامی شان را از دست داده اند ، معلمان ما واقعا بی انگیزه شده اند .
اگر می خواهیم کشور را نجات دهیم اولویت اول مجلس دهم باید آموزش و پرورش باشد .
خانم « فاطمه سعیدی » در پایان ضمن اعتراض به این که وقتی را برای او اختصاص ندادند گفت :
ما برای سهمیه 30 درصدی زنان در لیست امید خیلی زحمت کشیدیم .
این جا باید از کسانی که 8 زن لیست امید را حمایت کردند تشکر کرد .اما متاسفانه در جلسه ای که بیش از 50 درصد کارکنانش زن هستند برای من وقت نگذاشتند !
من و همکارم خانم اولاد قباد !
این گلایه نیست !
می خواهیم این را به شما بگوییم که اگر این جا وقت ندادند در مجلس ما وقت می گیریم !
در پایان خانم « اولاد قباد » گفت :
در کانون فجر ( منطقه 9 ) مطالبات همکاران فرهنگی که شامل ارتقاء سطح معیشت و منزلت بود بیان کردم .
چیزی که برای من مهم است جایگزین کردن فرزندان فرهنگی به جای همکاران فرهنگی است .
در بسیاری از ادارات و وزارتخانه ها این جایگزینی را می بینیم .این را پی گیری خواهم کرد .
عزیزانی که به دلیل مطالبه حق از فرزندانشان به دور هستند .این برای من مهم است .
در خصوص تامین خدمات درمانی همکاران فرهنگی در حق ما اجحاف شده است .
آقای عارف گفتند که معلمی شغل انبیاست و اولویت اول انتخاب شغل فرزندان ما باید معلمی باشد اما این زمانی محقق خواهد شد که معیشت و منزلت معلمان را در مجلس دهم تحقق ببخشیم .
بتوانیم واقعا معلمان را به سطحی ببریم که افتخار کنیم : " معلمی شغل انبیاست " .
پایان گزارش/
گروه رسانه و تشکل/ صدای معلم ( سخن معلم ) قبلا گفت و گویی 5 / 5 ساعته با وزیر اسبق آموزش و پرورش ، حمیدرضا حاجی بابایی انجام داد . ( این جا ).
این گفت و گو به صورت کامل در صدای معلم منتشر گردید . پس از گذشت بیش از یک ماه از انتشار کامل این گفت و گو ، خبرگزاری فارس مجددا اقدام به انتشار متن این گفت و گو کرد .این خبرگزاری فارس در مطلب ویژه خود در بیست و هستم اسفند ماه ، صدای معلم را متهم به حذف بخش هایی از گفت و گو نمود.
« گروه صدای معلم » در مطلبی این اقدام خبرگزاری فارس را غیرحرفه ای و غیراخلاقی دانست و از آقای حاجی بابایی و نیز خبرگزاری فارس درخواست نمود که بخش های حذف شده توسط صدای معلم را منتشر کنند . ( این جا )
علیرغم گذشت هفته ها از این ادعا و درخواست صدای معلم برای اثبات مدعا ، پاسخی به این درخواست داده نشده است .
« گروه صدای معلم » تصمیم گرفت به منظور تنویر افکار عمومی و پیروی از اصل " بهترین سیاست صداقت است " مجددا تحلیلی بر این مساله داشته باشد که شما را به مطالعه دقیق این موارد فرا می خوانیم :
- اگر روزی مردم بشنوند که یک نفر در شیراز RPG به دست گرفته و تختجمشید را با خاک یکسان کرده، ابتدا خشمگین میشوند، اما وقتی میفهمند که آن فرد مهاجم «مهران مدیری» بوده، ناگهان خشمشان فرو مینشیند و لبخندی میزنند و میگویند: «مهران مدیری عشقه... دمش گرم! اگه محدودیتها بهش اجازه میداد، چهلستون اصفهان را هم میزد نابود میکرد... ایول! کارش خیلی درسته! میدونه داره چیکار میکنه.»
۲- بسیاری از منتقدان فنی و علمی «مهران مدیری»، در دو دهه اخیر ساکت بودهاند و هیچ نمیگویند، زیرا از ایستادن مقابل فردی که میلیونها طرفدار دارند، هراس دارند. آنها نگران هستند که از تعداد لایکهای فیسبوک و اینستاگرام خودشان کم شود و مورد حمله هزاران کامنت فحش قرار گیرند.
سکوت صاحب نظران باعث شد تا بعضیها در ذهن خود و دیگران از مهران مدیری یک مجسمه بزرگ بسازند که به لایک و حمایت بیپرسش نیاز دارد و باید شمشیر به دست گرفت و سر منتقدان او را از تن جدا کرد.
۳- این که در بیست سال اخیر چه کسانی از پشت پرده حامی مدیری بودند و چه نفعی از او بردند، پرسشی است که پاسخ آن برای بسیاری از مردم اهمیتی ندارد و رسانهها هم که نیازمند کلیک مخاطبان هستند تا آگهی بگیرند و در الکسا خود را بالا بکشند، تمایلی ندارند تا مهران مدیری واقعی را معرفی کنند و با جامعه طرفدارانش همراه شدهاند.
۴- مهران مدیری کسی است که با حمایت مدیران تلویزیون، طی دو دهه ذائقه مردم را تغییر داد تا دیگر «طنز واقعی» را درک نکنند و نفهمند و به جای آن هر کمدی بزن و بکوب آشغال و مزخرف و تقلیدی را «طنز» بدانند و به آن بخندند و برایش پول بپردازند و خیال کنند «طنز» به این معناست که نام مدیری یا یکی از دوستانش در تیتراژ آن باشد.
۵- این که گفته میشود «مهران مدیری» همواره با محدودیتهای بسیاری مواجه بوده و به دلیل شکستن خط قرمزها تحت فشار است، واقعیت ندارد و فقط برای فریب دادن قشر سادهدل جامعه مطرح میشود.
واقعیت این است که تاکنون در بسیاری مواقع خط قرمزها به نفع مدیری عقبنشینی کردهاند.
تمام متلکهای سیاسی که مردم در سریالهای او شنیدهاند، از فیلتر صداوسیما و وزارت ارشاد رد شده و کسانی که مسئول صدور مجوز پخش و اکران ویدئو هستند، همیشه میدانستند که چه میکنند.
پس مدیری هیچوقت قیچی سانسور را دور نزده، بلکه با آن ارتباط خاص و مخفیانه دارد.
۶- مهران مدیری معتقد است آنقدر بین جامعه شهرت و محبوبیت دارد که هر کاری را با هر انگیزه و کیفیتی انجام دهد، مردم مقابل او تعظیم میکنند و مسئولان فرهنگی هم به ناچار تسلیم سلیقه مردم میشوند. برای همین خود را قدرتمندترین چهره هنری در ایران میداند و البته داراییهای مالیاش را نیز با «بیل گیتس» مقایسه میکند.
۷- هرچند خیلی از طرفداران مدیری تلاش کردند تا گذاشتن نام «کوروش» روی یک سگ از نژاد دوبرمن را در مجموعه «عطسه» توجیه کنند، اما حقیقتی پشت این ماجرا پنهان است که در آینده فاش خواهد شد. مانند ویدئوی «بمب خنده» و تمسخر شبکههای ماهوارهای فارسی زبان که در آینده مشخص میشود چرا ساخته شد و چطور نسخه بدون تیتراژ آن به دست مردم رسید.
۸- اگر امروز میپرسیم چطور شده که خیلیها دست به کارهای خلاف میزنند اما از آن پشیمان نمیشوند، ریشه در چیزهایی دارد که تلویزیون به مغز آنها تزریق کرده است. «اردل» و «بامشاد» در سریال «نقطهچین» دو شخصیت منفی و خطاکار و گناهکار و مجرم ضد جامعه بودند که علیه هر کسی از دوست صمیمی گرفته تا همسر و پدر همسر و رئیس و مامور دولت و همسایه و صاحبخانه توطئه میچیدند و کلاهبرداری میکردند و دروغ میگفتند و پول میدزدیدند، اما یکبار هم از بابت انجام کارهای خلاف اجتماع و قانون پشیمان نشدند و همیشه از زندگی به این شیوه خوشحال و راضی بودند و در هر قسمت سریال به میلیونها مخاطب میگفتند: «در این مملکت باید دزد و کلاهبردار باشی تا زندگیات بگذرد. کسی هم با تو کاری ندارد. خیالت راحت باشد.»
۹ - کسی که در سریال «شبهای برره» پودری به نام «گرد نخود» را از راه بینی بالا میکشید، در حقیقت مصرف کوکائین و اثرات آن را به کودکان آموزش میداد و تبلیغ میکرد.
۱۰- برخی معتقدند شخصیت «ددی جابری» در سریال «نقطهچین»، استعاره یکی از چهرههای سیاسی مشهور ایران است. برای نمونه، زمانی که خبر میدهند در شهری پدریاش «جابرآباد» زمینی پر از سیبزمینی کشف شده و در نتیجه او پولدارتر میِشود، استعاره از کشف یک میدان نفتی جدید است.
حال آیا کسی باور میکند که مهران مدیری این متلکهای سیاسی و جناحی سنگین را بدون اطلاع صداوسیما علیه یکی از مسئولان پرنفوذ کشور مطرح کرده باشد؟
کانال تلگرامی فرورتیش رضوانیه
تجمع و تحصن بدون مجوز ماجراجویی سیاسی بود/ کانون های صنفی باید تابع قوانین عادی کشور باشند/ سازش ناپذیری ، زندان کشیدن ، بی اعتنایی به زندگی خود و رفاه خانواده، رفتار صنفی نیست/ استفاده از برچسب های امنیتی در منازعات داخلی کانون ها خطرناک است/ قرار بود کانون اتاق شیشه ای باشد / کانون تهران را چه کسانی اداره می کنند/ فعالیت صنفی، آرمان گرا نیست و نیازی به قهرمان ندارد/ تا سال 85 برخورد با اعتراضات معلم ها سهل انگارانه بود/ سنجاق کردن فرزاد کمانگر به کانون های صنفی، کانون ها را رایکال کرد/ از سال 87 ، کانون ها در طبقه بندی قرمز امنیتی قرار گرفتند/ دولت روحانی فرصت مناسبی برای بازسازی جایگاه کانون های صنفی ایجاد کرد