صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

پیگیری مطالبات فرهنگیان و معلمان از طریق حضور در مراکز قانون گذاری  چرا معلمان فرهیخته و معزز درحیطه نظر و تفکر و قلمرو و حوزه ی اجتماعی اقدام به شکستن تابوها و نامناسبات حاکم بر زندگی و جامعه ی خود نمی نمایند ، معلمان خود قهرمانند و نباید به دنبال قهرمان بگردند . معلمان جامع تمامی توانمندی ها و شدن های نو و جدید هستند به شرط آنکه چشم ها را شسته و با نگرش و تحلیلی نو در راستای جایگاه و نقش بی بدیل خود به نقش آفرینی و خلق رویدادها و اتفاقات جدید و در خور خود بپردازند .

معلمی اندیشه ورزی ، گرایش و کنش مستمر و پی درپی در جهت تغییر و تحول درخود و جامعه است . نقش و کارکرد معلمی روشن گری و ارائه راه های بدیع و اثربخش برای نیل به توسعه ی پایدار و سعادت مندی فرد و جامعه است .

شدن های جدید و پایه ریزی تمدنی راه گشا که کشور را از بن بست های متعدد و متکثر موجود که عمدتا برآمده و ما حصل مدیریت نادرست و غیر کارشناسانه است نجات و رهایی بخشد و طریق اعتلا و خوشبختی را برای ایرانیان پایه گذاری نموده و نهادینه سازد و به ریل گذاری و مناسب در این راستا بپردازد.

چرا معلمان معزز به به شکستن تابوها و موانع موجود برسرراه همت نمی گمارند ؟

چرا به حرکت و کنش اثربخش و راهبردی که برای همیشه در تاریخ ایران عزیز تحقق منویات و مطالبات آنان را رقم زده و حاکم گردانیند ، مبادرت و اقدام نمی ورزند؟ تابوها و آنچه که باید شکسته و فرو ریخته شوند ، چیستند؟

اساسا این سوال مطرح است که چرا به گونه ای گسترده و چشم گیر معلمان و صاحب نظران در علوم انسانی از ورود اثربخش و جدی به عرصه ی تحولات اجتماعی و جریان سازی و چالش دراین راستا استنکاف و خوداری می نمایند و جامعه ی خود را و به ویژه نسل نوجوان و جوان را به خود رها و واگذاشته اند و حساسیت لازم و ضروری را دراین جهت ازخود بروز و ظهور نمی دهند؟

امروز مدارس ما از جهات گوناگون دارای معضلات و مشکلات بسیاری است  ؛ چرا معلمان فرهیخته که مهمترین گروه مرجع در کشورمان هستند در برون رفت مدارس از ناملایمات و مشکلات به گونه ای شایسته و در خور نقش آفرینی نمی نمایند ؟

چالش هایی چون خلاء فکری و آرمانی یا به تعبیری فقدان هویت یا بی هویتی که در میان جامعه و اقشار آن به ویژه دانش آموزان درحال سیطره بخشی و تسلط می باشد. حال این معلمان روشنفکر مسئول چرا به شایستگی روشنگری ننموده و ایفای نقش نمی نمایند؟

مسلم اذعان می نماییم که مشکلات و تنگناهای منزلتی ومعیشتی معلمان بزرگوار در ایجاد چنین فضایی بسیار نقش داشته و خود نمایی می کند اما هم معلمان محترمی که در رنج طاقت فرسای معیشتی هستند و هم آن عده قلیلی که مشکلات کمتری دارند باید بر اساس رسالت معلمی صحنه را خالی ننموده و در آوردگاه مدرسه و جامعه همواره حضوری پررنگ و شاداب داشته باشند و مانند عده ای به من چه را سرلوحه ی عمل و کنش خویش قرار ندهند  !

نباید در ارائه نقطه نظرات و دیدگاه ها استبداد زده بود و خود و دگر سانسوری نمود ، متاسفانه به جهت سابقه ی طولانی و بلند حاکمیت نظام و سیستم استبدادی و خودرایی در سپهر و فضای سیاسی کشورمان و نوع فرهنگ حاکم در جامعه و فقدان و ضعف آموزش های شهروندی و نبود تربیت سیاسی بهینه در آموزش وپرورش رسمی و غیر رسمی کشور و محدودیت های موجود در جامعه و نظام اداری آن در پهنه ی قوای مجریه ،قضائیه و مقننه که خود به محدودیت های موجود می افزاید ، سبب شده است تا عدم شفافیت در ارکان اداری جامعه حاکم گردد و متاسفانه دراین فضا به رویکرد نقد و پرسش گری لطمات فراوانی وارد شده است ؛ اما به واقع تابوها چیستند  که باید شکسته شوند .

قبل از پرداختن و ورود به این بحث لازم است برای الگودهی و الگوگیری و ایجاد و افزایش روحیه ی لازم به مصلحان بزرگ در تاریخ بشر اشاره نماییم که در حرکت اصلاح طلبانه و اصلاح  گرایانه ی خود مصمم و موفق بودند و ما معلمان نیز هر یک به نوبه ی خود می توانیم با قدرت و قوت پای جای پای آنان  نهیم و به توفیقاتی که آنان در جامعه ی عصر و دوره ی خود دست یافتند دست یابیم و حصارها و بندهای ساختگی و پوشالی زر، زور و تزویر را شکسته و با تکیه بر آزاد اندیشی و اخلاق و عقلانیت درجهت برون رفت و رها شدن از زندان ها و حریم های خود و دیگر ساخته تمامی مساعی و تلاش خود را به کاربریم .

برخی از انواع و مواردی از تابوهای موجود چنبره زده بر افکار، رفتار و کنش تعداد قابل توجهی از فرهنگیان ومعلمان را شاید بتوان درعبارت ها و عناوینی در پیش رو به رشته ی تحریر در آورد :

1- عدم خودباوری و اتکا به نفس برای شکل دهی و خلق شدن های جدید و بدیع

2- فقدان روحیه و گرایش وکنش به کار تیمی، گروهی و تشکیلاتی 

3- کم توجهی و گریز از سازمان دهی و نداشتن برنامه و مانیفست فردی و اجتماعی 

4- عدم گرایش لازم و اثرگذار در رویکرد و کنش سیاسی

5- ضعف در حمیت ،حمایت و دل سوزی لازم درمیان همکاران 

6-  ضعف در فداکاری و توجه لازم به یکدیگر و فقدان تلاش لازم درجهت رشد و اعتلای همکاران

7- تلاش اندک درگرایش و رویکرد درتحقیق و نوآوری و پژوهش در حیطه ی عملکردی

8- به سطح پرداختن و عدم غور لازم در موضوعات مربوط به وظایف شغلی و عملکردی

9- نوع مرموزی ازخودشیفتگی و خودمحوری .

البته به موارد مطرح شده موارد دیگر نیز می توان اشاره و اضافه نمود .

موارد مذکور نقد درون است .

درجامعه ی معلمان که چنانچه بخواهیم از این موقعیت و جایگاه خارج شویم و منویات و مطالبات منزلتی و معیشتی آنان شکل تحقق به خود بگیرد باید به گونه ای شجاعانه و متهورانه سعی وافر در برون رفت از آنان را وجهه ی امور و تلاش خود قرار داده و دهیم تا با تظاهرات و نمودهای اجتماعی و سیاسی و فکری و فرهنگی به مواردی که درفوق اشاره گردید برای همیشه پایان وخاتمه داد .

دراین جا به نمونه و مصداقی عینی می پردازم .

انتخابات را در کشور را معلمان برگزار می نمایند ، با توجه به آرایی که عده ای از منتخبین در شورای شهر و مجلس شورای اسلامی اخذ نموده و پیروز انتخاباتی می گردند اگرگردانندگان و مجریان انتخابات که همانا معلمان محترم هستند به همراه خانواده های معززشان اراده نمایند و به فرد و لیستی مشخص و معین اقبال نشان داده و رای دهند هرآینه آن فرد و لیست انتخاباتی رای خواهند آورد.

همانا مطالب فوق بیانگر و وصف بعد اجتماعی و انعکاس بعد خارجی و اجتماعی معلمان محترم است و همگان اذعان و اقرار به این حقیقت روشن داریم که از جهت فردی معلمان معزز انسان های فرهیخته و ارزشمندی هستند که به معنی واقعی جایگاه مرجعیت را درجامعه داشته و بر اساس تحقیقات مراکز پژوهشی و امنیتی رتبه ی نخست را در سلامت و شایستگی فردی و اجتماعی را به خود اختصاص داده و حائز و دارا می باشند .

موارد مذکور ناظر بر بعد اجتماعی و دیپلماسی معلمان عزیز می باشد و طبیعی است که معلمان محترم و بزرگوار از جهات صفات و ویژگی های شخصیتی و اخلاقی همگی انسان های وارسته و خودساخته ای هستند که درخور تقدیس و احترام ویژه ای می باشند ، بحث حقیر مربوط به شمار قابل توجهی از همکاران ارجمند محسوب می شود که درباب و رویکرد اجتماعی نیاز مبرم واساسی به بررسی عملکردی و بازسازی دارند.

باید نوع نگاه خود را دربعد اجتماعی تغییر داده و از تماشاچی بودن به کارگردانی رویدادهای اجتماعی تغییر رویه و موضع دهند .

آنچه که معلمان محترم را به منزلت ومعیشت شایسته خواهد رسانید خود آنان می باشند که باید دست یابی به قدرت سیاسی را وجهه ی همت خود قراردهند و صاحب رای در رقم خوردن رویدادها و اتفاقات گردند.

البته در این مقال به نقش تاثیرگذار تشکلات فرهنگیان در عدم روی آوری معلمان عزیز به فعالیت و کنش سیاسی باید اشاره نمود که در جای و فرصتی دیگر باید پرداخت اما آنچه که دراین نوشتار مورد تاکید حقیر می باشد ایجاد ظرفیت لازم در شکل دهی و ساخت و خلق بعد اثر بخش در ابعاد سیاسی و اجتماعی است که باید به عنوان یک وظیفه ی حرفه ای به آن نگریسته شود و با گرایش و کنش منسجم و تشکیلاتی برای تعیین سرنوشت خود ، خود اقدام نماید و انتظار نداشته باشند دیگران  برای احقاق حق آنان به قیام و اقدام بپردازند.

انتخابات پیش رو و انسجام و دخالت آگاهانه و فعالانه در آن فرصتی مناسب برای رفع ضعف های سیاسی و اجتماعی بوده و زمینه ساز تحقق مطالبات و منویات آنان خواهد بود به شرط آنکه متفق و متحد داوطلبین شایسته را شناسایی و به آنان رای دهند .

با دیدی وسیع و همه جانبه و با مهربانی و همدلی و هم زبانی و به دور از صفات نا مناسب اخلاقی یکدیگر را تقویت و حمایت نماییم.

منتشرشده در یادداشت

نقش فرهنگیان و معلمان در انتخابات و برگزاری آن  هر دو  سال یک بار با نزدیک شدن به انتخابات، بحث تکراری پی گیری مطالبات فرهنگیان و احقاق حقوق آنان سر خط برنامه های پیشنهادی کاندیداها می شود. غیر از نقش مهم و تأثیرگذار فرهنگیان در اجرای انتخابات، حضور ایشان و خانواده هایشان در پای صندوق های رأی از ظرفیت های بزرگ نظام محسوب می شود.

حال باید ببینیم که حضور مؤثر این قشر فرهیخته در مناسبات اجتماعی و سیاسی کلان کشور، بعد از فرآیند انتخابات چه گشایش هایی را برای آنها به ارمغان خواهد آورد. گرچه عدم وفای به عهد منتخبین در اغلب موارد، باعث کمرنگ شدن اعتماد این قشر فرهیخته و زحمتکش به وعده های کاندیداهای ادوار مختلف شده است، اما هرگز باعث نشده که آنها ذره ای از آرمان های ملی و دینی خود عقب نشینی کنند.

لذا شایسته نیست که توجه مسئولان اجرایی و قانون گذاران نظام فقط در این مواقع به توانمندی های معلمان و نقش مؤثر آنان در محاسبات نظام معطوف شود.

با توجه به جایگاه ویژه فرهنگیان در تشکیل زیرساخت انسانی، فکری و اجرایی کشور، ضروری است که در برنامه ریزی های توسعه و پیشرفت آینده و سیاستهای کلان کشور جایگاه معلمان به طور جدی تر مورد توجه خاص قرار گیرد که کوتاهی در این امر تهدیدات جدی را برای آینده کشور در بر خواهد داشت. تهدیداتی در حوزه فرهنگ، مدیریت، اقتصاد، علوم و امنیت و ... .

به عنوان مثال موضوع و راهبرد اقتصاد مقاومتی در آینده پیشرفت اقتصادی و صنعتی کشور ما بسیار کارگشا خواهد بود.

همان طور که رهبری معظم نظام فرمودند، درون زا بودن اقتصاد بومی ( نه درون گرا ) از شاخصه های اصلی اقتصاد مقاومتی است که ریشه در فرهنگ نهادینه شده در دوران کودکی افراد خصوصاً دوره دبستان دارد. از سوی دیگر آموزش بهره وری، کارآفرینی، بازیافت، صناعت و ... همه از مواردی است که اگر در مدارس ابتدایی ما به آن توجه شود، در آینده مدیرانی کارآمد، خلاق و انسان های کارآفرین و کارآمد را تقدیم جامعه خواهد کرد.

یا اینکه فرهنگ دوری از اسراف و انس با قرآن و احترام به نظر جمعی و ... همه قابل بنانهادن در سنین مدرسه است.

حال سوال این جاست که آیا بستر برای چنین سیاست هایی در آموزش و پرورش فراهم شده است؟

آیا انتخاب و گزینش معلمان برای چنین اهدافی صورت می گیرد؟

آیا تربیت معلمان در همین راستا صورت می گیرد؟

آیا برنامه آموزشی موجود در نظام آموزشی ظرفیت چنین راهبردها و سیاست هایی را دارد؟

آیا نگاه به معلم و فرهنگ در کشور ما به اندازه نفت اهمیت یافته است؟

آیا جایگاه و منزلتی که در دین مبین اسلام برای معلم بیان شده است و در قانون سیاست های کلی آموزش و پرورش و سند تحول بنیادین مطرح شده، در باور مسئولان نقش بسته است. آیا انسان سازی از پول سازی و استخراج نفت و ... برای جامعه ما اولویت دارد؟

و ده ها سوال دیگر که برای دست یابی به استقلال هویتی، اقتدار اقتصادی، توسعه و رفاه باید به آنها پاسخ داده شود.

مخلص کلام اینکه نظام باید :

فرهنگیان را نه یک قشر مصرف کننده غیر مولد، نه سرباز پیاده ای که فقط برای اجرای فرامین ستادی ها و ... به کار می آید، بلکه مغز متفکر جامعه و مولد فکر و اندیشه و خلاقیت برشمرد و نه تنها بر شمرد بلکه تمجید کرد. توجه کرد و محور قرار داد.


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

گروه اخبار / جمعی از فرهنگیان و معلمان در نامه ای به رئیس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران نسبت به نحوه عملکرد این دستگاه نسبت به انعکاس مسائل موجود در آموزش و پرورش و مطالبات معلمان اعتراض نمودند.

متن کامل این نامه که در اختیار سخن معلم قرار گرفته است به شرح زیر است

فرهنگیان و معلمان و انتخابات و مساله مطالبه محوری  گروه اخبار /

به دليل خلاء ناشي از عدم وجود احزاب و تشكل‌هاي فعال و فراگير و به دليل عدم وجود نهادهاي صنفي و اتحاديه‌هاي مربوطه فعال و قدرتمند، فصل انتخابات كه فرا مي‌رسد اقشار و صنوف مختلف به بهانه انتخابات و با استفاده از فضاي نسبتا بازي كه ايجاد مي‌شود و با توجه به حساس شدن جامعه، مسوولان و رسانه‌ها اقدام به طرح مطالبات و خواسته‌هاي خود مي‌كنند.به ويژه‌ پس از رويداد مهم و تاريخي دوم خرداد ٧٦ « مطالبه محوري » يكي از رويكردهاي مهم و اساسي بوده و هست چه در انتخابات رياست جمهوري و چه در انتخابات مجلس، تا حدي كه مي‌توان در هر انتخابات و حول محور هر يك از كانديداها و جريان‌هاي سياسي چند مطالبه اصلي را به عنوان يك ميثاق‌نامه نانوشته هواداران آن كانديدا يا جريان تلقي كرد.

كمپين‌هاي مختلف انتخاباتي كه سال به سال با مرزهاي مشخص و نهادهاي معين تشكيل شده و گسترش و توسعه يافته است در واقع عطش جامعه را براي رقابت‌هاي جرياني و حزبي نشان مي‌دهد، عطشي كه نشان از پي بردن جامعه به ضرورت رقابت‌هاي غيرتوده‌اي و مدني است تا در نتيجه آن امكان انتخاب معنادار از يك‌سو و ارزيابي عملكرد افراد و احزاب و جريان‌ها از سوي ديگر فراهم شود.

در انتخابات رياست‌جمهوري سال ٩٢ كمپين حاميان كانديداها آن قدر معنادار و جهت‌دار بود و طرفداران آنها به طور مشخص بر اولويت مطالبات خود تاكيد داشتند كه نتايج آخرين انتخابات تاكيد بر مطالباتي بود كه وقفه‌اي هشت ساله در آن ايجاد شده بود.در اين سير تحولات سياسي و اجتماعي و در ميان اقشار و اصنافي كه در فصل انتخابات مطالبات خود را فرياد مي‌زدند معلمان همواره پررنگ و موثر حضور داشته و مهم‌ترين خواسته‌هاي خود را از كانديداها مطالبه مي‌كردند و تلاش داشتند تا آموزش و پرورش را مورد توجه قرار دهند و از نامزدها بخواهند برنامه خود را براي حل مسائل اين حوزه ارايه دهند.تشكيل ستاد فرهنگيان در ايام تبليغات انتخاباتي در قالب ائتلاف‌ها يا شاخه فرهنگيان ستاد انتخاباتي كانديداها از جمله مصاديق حضور پررنگ معلمان در فصل انتخابات و تاثيرگذاري بر فضاي سياسي كشور است.علاوه بر حضور گسترده و فردي معلمان در اين عرصه، پس از دوم خرداد ٧٦ و به دنبال تشكيل چند تشكل معلمي به‌ويژه در عرصه اصلاح‌طلبي، تشكل‌ها به صورت منسجم و سازمان‌يافته نيز نقش‌آفريني كردند و در دو زمينه يعني «طرح مطالبات» و «انتخاب كانديدا» فعال بودند.

اما دلايل مختلف از جمله تفاوت ديدگاه به ويژه تقابل فعاليت‌هاي صنفي و سياسي مانع از اين شده تاكنون به‌رغم اينكه معلمان زيادي وارد مجلس مي‌شوند و فراكسيون‌هاي پرتعدادي از فرهنگيان هم تشكيل مي‌شود اما از تعهد به پيگيري ويژه مطالبات معلمان و توجه به مسائل آموزش و پرورش خبري و اثري نباشد.اكنون در آستانه يك انتخابات ديگر كنشگران صنفي و سياسي معلمان و تشكل‌هاي معلمي فعال‌تر شده‌اند و به دنبال اين هستند تا مطالبات خود را در متن برنامه‌هاي نامزدها قرار دهند و در پيوند با ائتلاف‌ها كساني را انتخاب كنند كه متعهد به پيگيري مطالبات معلمان و مسائل آموزش و پرورش باشند. به همين منظور ما در گروه صفحه مدرسه «اعتماد» به بررسي چند و چون اين تحرك‌ها پرداختيم تا ببينيم اين‌بار معلمان و تشكل‌هاي معلمي چه طرح‌ها و برنامه‌هايي دارند.


مشكلات و مطالبات معلمان و كاركرد دوباره مجلس
٭‌ علي پورسليمان/ سخن معلم/ برشي از يك يادداشت:

موضوع انتخابات به ويژه انتخابات مجلس كه هر ٤ سال يك بار در جامعه ما مطرح مي‌شود داراي ابعاد گوناگون و مهمي است. نقش فرهنگيان و معلمان در اين انتخابات از جهات مختلف مهم و راهبردي است ضمن آنكه آنان غالبا به عنوان عوامل اجرايي و نظارتي نقش اصلي را دارند و اين حضور در «سلامت انتخابات» مهم است از آن جهت كه معلمان در مقايسه با ساير گروه‌ها و اقشار «گروه مرجع» هستند و سلامت نفس و صداقت آنان قابل چشم پوشي نيست.
«انتخابات» يك فرصت مهم و طلايي براي طرح مطالبات در سطوح مختلف ازسوي جامعه فرهنگيان و معلمان و نيز ارايه برنامه و راهكار به كانديداها براي توجه بيشتر و اساسي‌تر به مشكلات اين دستگاه بزرگ و مولد است. هنوز باورها و نگرش‌ها نسبت به مقوله آموزش و پرورش دست نخورده و تابع همان معادلات قديمي و حتي سنتي است. در اين ميان نقش فعالان تشكل‌ها و نخبگان بسيار مهم و استراتژيك است. نقش آنان در مرحله اول مي‌تواند در قالب «گفتمان‌سازي» و «فرهنگ‌سازي» تعريف شود. البته تاكنون گام‌هايي براي اين مرحله طي شده اما كافي نبوده است. اينكه چرا به انتخابات به عنوان «فصل طرح مطالبات» و «فرآيند تكميل مطالبه محوري» نگريسته نمي‌شود دلايلي دارد. مهم‌ترين دليل براي اين مساله به ايفاي نامناسب، ناقص و جهت‌دار نقش اين گروه يعني فعالان تشكل‌ها و نخبگان بازمي‌گردد. عدم ايفاي كاركرد منطقي و كارساز نسبت به موضوع انتخابات موجب شده است تا فرهنگيان و معلمان بعضا اين موضوع را جدي نگيرند و به غير از تعدادي كه احتمالا خود كانديدا هستند با اين موضوع درگير نشوند.
بسياري ازمشكلات و حتي مطالبات بر زمين مانده فرهنگيان و معلمان به كاركرد مجلس در دو بعد «تقنين و نظارت» بازمي‌گردد و معلمان نمي‌توانند و نبايد در مقابل اين واقعه مهم بي‌تفاوت يا منفعل باشند. ايده تشكيل «فراكسيون صنفي معلمان» در مجلس آينده بايد به يك گفتمان غالب تبديل شود.

«مطالبه محوري» و ارايه «سرفصل‌هاي مهم» در مطالبات همراه با راهكار و كار كارشناسي بايد در دستور كار تشكل‌ها قرار گيرد. رويكرد حداقلي موجب انفعال و در حاشيه قرار گرفتن در صحنه و حذف از معادلات خواهد شد. رويكرد حداكثري نيز بدون توجه به بايسته‌ها و پيش زمينه‌ها و احتمالا سهم خواهي موجب افتراق و انشقاق بيشتر ميان تشكل‌ها و بدنه معلمان خواهد شد. انتخابات را به عنوان يك فرصت بي‌بديل براي طرح آموزش به عنوان توسعه پايدار در حوزه عمومي بدانيم و عمل كنيم.


نقش كليدي و آگاهي بخش معلمان
يادداشتي از روزنامه پيام همدان:

در ميان مباحث مختلفي كه پيرامون انتخابات مطرح مي‌شود، دو موضوع مهم يعني حضور و مشاركت حداكثري و انتخاب درست و آگاهانه بيش از هر چيز مورد تاكيد قرار مي‌گيرد. به طوري كه مقام معظم رهبري نيز در بيانات خود اين دو نكته مهم و كليدي را كه لازمه يك انتخابات پرشور، حماسي و غرورآفرين است، مورد تاكيد قرار داده‌اند.
تحقق هر يك از اين ضرورت‌ها در گروي فراهم شدن شرايط و زمينه‌هايي است كه اقشار مختلف در مهيا شدن آن نقش دارند. در اين ميان نخبگان و فرهيختگان جامعه به لحاظ سطح آگاهي بالا و اشراف به مسائل از توان و ظرفيت بالايي براي اين نقش‌آفريني و تاثيرگذاري در جامعه برخوردارند. فرهنگيان و معلمان از جمله اين اقشار هستند كه از دوران مبارزات انقلابي و دفاع مقدس تاكنون حضور و مشاركت پررنگي در صحنه داشته‌اند و نقش خود را در عرصه‌هاي مختلف فرهنگي، سياسي و اجتماعي به خوبي ايفا كرده‌اند. بدون ترديد مهم‌ترين نقش اين قشر ارزشمند براي آگاهي‌بخشي به جامعه و شناسايي و تبيين اهداف و مسيرهاي پيشرفت جامعه به صورت پررنگي مشاهده شده است. از طرفي نقش كليدي و تقريبا منحصربه‌فرد معلمان در جامعه‌پذيري دانش‌آموزان و به طور كلي جوانان و نوجوانان بر كسي پوشيده نيست و از همين نكته مي‌توان دريافت كه فرهنگيان جامعه در بحث مشاركت‌هاي سياسي و اجتماعي نيز نقش‌آفرين هستند.
به هر حال مشاركت معلمان در عرصه‌هاي مختلف و روندهاي گوناگون جامعه به قدري اهميت دارد كه مي‌توان گفت پيشرفت و توسعه كشور در ابعاد مختلف بستگي فراواني به حضور موثر فرهنگيان در صحنه دارد. اين حضور و مشاركت در عرصه انتخابات نيز بسيار پررنگ بوده و در دوره‌هاي پيشين آثار و نتايج آن خود را هم در ايجاد شور و نشاط انتخاباتي و هم برگزاري موفق انتخابات نشان داده است. اين نقش‌آفريني در ابعاد مختلف قابل بحث است كه مهم‌ترين آن همان زمينه‌سازي براي مشاركت حداكثري و پرشور مردم در انتخابات از يكسو و فراهم كردن شرايط انتخاب درست و آگاهانه ازسوي ديگر است. البته در كنار اين دو نكته مهم و كليدي، همكاري و نقش‌آفريني فرهنگيان در امر برگزاري انتخابات نيز از اهميت خاصي برخوردار است به طوري كه تجربه نشان مي‌دهد كه معلمان بيشترين نقش را در اين زمينه داشته‌اند و به انجام بهتر امور مربوط به انتخابات و برگزاري موفق و آبرومندانه آن كمك شاياني كرده‌اند. در دو انتخابات پيش رو نيز كه از اهميت مضاعفي برخوردار است و مردم اعضاي دو مجلس شوراي اسلامي و خبرگان رهبري را برخواهند گزيد، انتظار براي حضور و مشاركت جدي و موثر فرهنگيان به عنوان يك قشر آگاه، فرهيخته و نخبه در عرصه انتخابات بسيار بالاست.


تفاوت ديدگاه در تشكل‌هاي معلمي
برشي از يك نظر/ شيرزاد عبدالهي:

ديدگاه‌هاي مختلفي در مورد حضور تشكل‌هاي معلمان در انتخابات اسفندماه مجلس شوراي اسلامي وجود دارد. برخي تشكل‌ها معتقد به مشاركت فعال در انتخابات هستند و حضور انتخاباتي خود را در چارچوب جريان اصلاح‌طلب تعريف مي‌كنند. به عنوان نمونه انجمن اسلامي معلمان و مجمع فرهنگيان ايران اسلامي از جمله احزاب و گروه‌هاي تشكيل‌دهنده شوراي هماهنگي اصلاح‌طلبان هستند و تلاش مي‌كنند علاوه بر طرح مطالبات سياسي جامعه، برخي از مطالبات معلمان را در برنامه انتخاباتي جريان اصلي اصلاح‌طلب بگنجانند.
 سازمان معلمان ايران نيز خود را جزيي از فرآيند اصلاحات مي‌داند و اعلام كرده كه از هر فهرستي كه مورد تاييد اصلاح‌طلبان و جريان اصلاح‌طلبي باشد حمايت مي‌كند. اين سه تشكل اصلاح‌طلب ضمن پاره‌اي انتقادات به دولت حسن روحاني، به‌طور استراتژيك خود را حامي دولت اعتدال مي‌دانند. آنها معتقدند كه حل مشكلات معلمان از جمله مسائل معيشتي در گرو حل مسائل اساسي كشور و گشوده شدن گره‌هاي اقتصادي و ديپلماسي كشور و حل مشكلات ايران با جهان است. در ميان كانون‌هاي صنفي معلمان كه طبق اساسنامه تشكل‌هايي غيرسياسي هستند ديدگاه‌هاي مختلفي نسبت به انتخابات وجود دارد. برخي از فعالان معتقدند كه كانون‌هاي صنفي به صورت تشكيلاتي نبايد نفيا و اثباتا وارد پروسه انتخابات شوند اما افراد عضو كانون يا اعضاي هيات‌مديره كانون‌ها بر اساس گرايش‌هاي سياسي و شخصي خود مي‌توانند در انتخابات به عنوان راي‌دهنده يا نامزد شركت كنند، اما تشكل‌هاي صنفي رسما نسبت به انتخابات موضعي نمي‌گيرند و بيانيه‌اي صادر نمي‌كنند.  برخي از فعالان كانون معتقدند كه استفاده از اعتبار و نام كانون‌هاي صنفي براي مقاصد جناحي و انتخاباتي خطري است كه كانون‌هاي صنفي را به‌شدت تهديد مي‌كند. به عقيده آنها، نه تنها كانون‌ها حق حضور در انتخابات را ندارند، فعالان صنفي هم حق ندارند اعتباري كه در مسير فعاليت‌هاي صنفي كسب كرده‌اند را خرج و هزينه انتخابات كنند، يعني فعالان صنفي به صفت فردي و با شخصيت حقيقي هم نبايد در پروسه انتخابات وارد شوند.
جدا از انجمن اسلامي معلمان، مجمع فرهنگيان، سازمان معلمان و كانون‌هاي صنفي، يك جريان حاشيه‌اي تشكل‌هاي معلمي متشكل از برخي عناصر اداري، معتقد است كه تشكل‌هاي صنفي و صنفي – سياسي فرهنگيان بايد ائتلافي تشكيل دهند و تمام كانديداهاي فرهنگي را در سراسر كشور شناسايي كرده و وارد رايزني شوند و سرانجام ليستي از بين معلمان اطلاح طلبي كه سرانجام تاييد مي‌شوند را به جامعه فرهنگيان معرفي كنند.

گروه صفحه مدرسه «اعتماد»

جایگاه معلمان در جامعه و آتش زدن روزنامه توسط معلم به جای سخن و استدلال  هر از چندی بر خلاف مدنیت، حقوق شهروندی و آداب انسانیت و تعقل و تدبر، افرادی تهی از عقلانیت و شعور و وجدان، تحرکاتی مذموم از خود بروز داده و به یاوه سرایی، درشت گویی و سبک سری می پردازند. چنان موجوداتی که به قول سقراط حکیم، بزرگترین علت بدبختی و پلشتی شان، جهل و فقدان علم و درک می باشد، با سخنان نسنجیده و سبک خود به تنش و پراکنش در جامعه دامن زده و  تشخیص نمی دهند که بازخورد و خروجی جنون فکری، قلمی و گفتاری و نوشتاری آنان چه خواهد بود!؟

گاها برخی لایه های آپارتاید سیاسی و یا ایدئولوژیک و پارادایم هیستریک و زرسالاری که الحق پاشنه ی آشیل آنان در بسیاری از موارد فردی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و روانی به لحاظ ساختاری می لنگد و سخت ضربه پذیر است و شمشیر داموکلس را در ابعاد گوناکون و اهریمنی آن بر بالای سر خویش احساس و لمس می کنند و از "اسب تروا" و دست انتقام الهی، انسانی و دترمینیسم تاریخ، سخت غافلند و به رغم آن که هماره به اختاپوس قدرت خود دل باخته و شارلاتانیسم ژورنالیستی را به یدک می کشند، مع الوصف به لحاظ آن که در برخی قمارهای سیاسی، انتخاباتی و تقسیم و یا احراز هژمونی حزبی و فراکسیون ها، خود را بازنده دانسته و هرگز هم از تاریخ و تجارب تلخ روزگاران، عبرت لازم را نمی گیرند و دیواری نیز کوتاه تر از دیوار آموزش و پرورش و قشر فرهنگیان و نخبگان و فرهیختگان عرصه ی ادب و هنر و فرهنگ و درس و مشق و مدرسه نمی بینند،

به جای ارائه طریق مثبت، نقد دلسوزانه و منصفانه و مشفقانه و مودبانه و مجربانه، چون وزارت آموزش و پرورش و سکان داری آن و پتانسیل عظیم و سرنوشت ساز و بسترهای مناسب برآمده از آن و ملزومات کاربردی و کارآمدی آن را در اختیار و در کنف قدرت خود نمی بینند و همچنین حداقل تا چندین سال در عرصه ی آموزش و پرورش باب میل خود، خویش را  شکست خورده و تا حدودی منزوی می نگرند، به عنوان مثال چنین سخنانی بر زبان می رانند و سرنا را از سر گشادش می دمند که بله میزان ساعات کاری معلمان و فرهنگیان در سال 6 ماه و در هفته 24 ساعت است و فرهنگیان هنری و کاری جز اعتراض ندارند و دولت هم ناز آنان را می کشد و یا به قول و کنایه و اشاره ی آن کاریکاتوریست که متاسفانه معلمان را افرادی العیاذبالله بیکار و گداصفت به نمایش گذاشته بود، غافل از آن که شغل فرهنگی و معلمی با توجه به امکانات و تسهیلات اندک و ناقص و حداقل حقوق نسبت به بسیاری وزارت خانه ها و ارگان ها و نهادها و ... و تحویل گرفتن کودکان و نوجوانانی که به لحاظ فرهنگی، وراثت، تربیت و خلاءها و انباشته های سیاسی مخرب و رشته رشته شده و شکننده و زخم برداشته ملهم و منبعث از تبلیغات استعماری رسانه های خبری و تصویری اجانب و نیز بد عمل کردن ها و تنش زائی های جریان های سیاسی داخلی و انبوهی از مشکلات و معضلات اقتصادی- معیشتی، متضرر گشته اند شغلی زیان آور و بس فرسایشی و کمرشکن می نماید، به اضافه ی آن که بسیاری فرافکنی ها توپ را به زمین فرهنگیان انداخته است! و بسیاری از نق زن ها و منتقدین و بهتر است بگوییم مخالفین آبگوشتی و دیمی، عرضه و قابلیت و هنر یک ساعت تدریس و سر و کله زدن با نوجوانان و جوانان این زمانه را ندارند!!؟ و همچنان بیرون گود نشسته اند و می گویند لنگش کن!

در آموزش و پرورش هم مثل سایر جاها تا فرد بخواهد به استخدام رسمی در بیاید تمام روز را بایستی مشغول کار باشد اگر اضافه کاری ها را هم به ساعات کاری آنان بیفزاییم که در بسیاری موارد قطع شده است و نیمچه حق التدریس و یا احیانا و در مواردی شغل دوم را هم در نظر بگیریم شاید به میزان حقوق برخی وزارت خانه ها و ارگان ها و نهادها نرسد که اگر هم برسد تا حدودی آن هم در مواردی تساوی برقرار می گردد.

این اضافه کاری پفکی و خیالی مزد و شغل دوم هم در صورت تحقق، چیزی است که بدون وجود شغل خارجی و انجام آن می بایستی به فرهنگیان پرداخت گردد!

آیا کذابان این قدر قوه دراکه و تعقل ندارند که بدانند عمده فرهنگیان به خصوص معلمان و دبیران معزز و محترم به میزان ساعات کاری خود در آموزش گاه و گاها بیشتر از آن به مطالعه و تحقیق مبادرت می ورزند تا نونهالان و فرزندان مردم ایران و نیز فرزندان همین مدعیان و لاف زنان، دانا و محقق و اندیشمند بار آیند!!؟

واقعا که انصاف و وجدان و خرد، خوب چیزی است که متاسفانه نه در دنیای غیر انسان ها، کوچکترین جایگاهی نداشته و از این بابت باید تاسف فراوان خورد!

از قدیم چه نیکو گفته اند که آدم دروغگو کم حافظه می شود! اگر تعطیلاتی وجود دارد غیر فرهنگیان و غیرمعلمان هم از آن منتفع می گردند. کجا یک معلم آن همه مرخصی های مختلف از استعلاجی گرفته تا ماموریت ها با آن حق و حقوق و پاداش ها و غیره برخوردار است!؟

در فصل تابستان هم به اصطلاح اسمش تعطیلات طولانی آن چنانی است اولا چنین سنتی از قدیم الایام وجود داشته و ربطی به حال ندارد، ثانیا تجربه نشان داده که در فصل گرما خود دانش آموزان، توان و رغبت تحصیل ندارند و عادت به تعطیلی در تابستان به فطرت ثانوی مبدل گشته است و چنانچه اگر خلاف آن اتخاذ شود و مسئولان آموزش و پرورش بخواهند تعطیلات تابستان را ملغی کنند با مقاومت دانش آموزان و خانواده های آنان که معترضین و نق زنان و یاوه سرایان هم جزو آنان هستند روبرو خواهند شد و بهانه خواهند آورد که ای داد و بیداد می خواهند تعطیلات و خوشی ما را زهر مار کنند!!؟ پس ثابت می گردد که این چنین ایرادها و توپیدن به معلمان، از سر صدق و صفا و صرف انتقاد نبوده و غرض و مرضی در کار می باشد!

ادارات آموزش و پرورش در تابستان نیز دائر بوده و معلمان نیز علاوه بر آن که برای جبران مافات و کم و کاستی حقوق و دخل شان مجبورند در کنار مختصر پولی که بر اثر زحمت و کار (آن هم به طور نوسان و گهگاه و پاره وقت و ناقص) به دست می آورند برای تجدیدی ها و امتحانات آنان وقت قابل توجهی را مصروف می دارند.

پس تابستان آنها نه تعطیلات آن چنانی دارد و نه کار دوم و جنبی برای همه ی آنان وجود دارد تازه اگر چندرغازی هم نصیب آنان گردد تنها ذره ای از آن چیزی است که حق آنان بوده و بسیار کمتر از آن میزانی است که بعضی ها چپو چپو می کنند.

مدیر و معاونین حداقل چند روز در هفته های تابستان را موظفند در مدرسه حاضر گردند و در شهریور ماه و گاها و بیشتر اوقات حتی در تیر ماه هم این تراژدی تکرار می گردد. با این توضیحات و مطالب غیر قابل انکار و اظهر من الشمس، دیگر چه جای بلوف زدن و اتهام زنی و تفرقه افکنی است!!؟

جناب دروغگویی که مدعی هستی معلمان به اعتراض عادت کرده و کاری جز اعتراض ندارند، اولا این اعتراض ها که برخلاف اگراندیسمان حضرتعالی و همپایگی هایتان بسیار اندک و موردی بوده و ثانیا حق طبیعی، شرعی، قانونی و مدنی و عرفی آنان است و چنانچه اگر حق و حقوق آنان آن چنان که برای شماها محفوظ و ملحوظ می باشد، متحقق می گردید، این گونه مثل خار در چشمان تان نمی خلید! و اگر شما حضرات نیز جای معلمان بودید نه تنها معترض و ناراضی بودید بلکه صدایتان گوش فلک را هم کر می کرد! و آسمان و زمین و زمان را به هم می دوختید!

....و اما سخنی هم با آن برادران عزیز فرهنگی داریم که به جهت ابراز خشم و نارضایتی از رفتار و عملکرد غلط، انحرافی و ضد انسانی- فرهنگی آن روزنامه کذایی و آن قلم به دست نادان  به قلم و علم و معرفت، روزنامه را به آتش کشیدند، ضمن پاسداشت مرام و ایده و شجاعت و غیرت و حمیت شما و این که  احساس مسئولیت و تعهد نموده و بی تفاوتی را برنتابیدند، مع الوصف این دکترین و منشور الهی، انسانی را بایستی مدنظر داشت که چه بسا معاندان و مغرضان دوست داشته باشند و حتی دست به تحریک بزنند و آتش بیار معرکه باشند که طرف مقابل از جاده ی تعقل و تفکر و اعتدال و توازن و منطق خارج گشته، پاسخ قلم به قلم را کنار نهاده و وارد جریان و طوفان سهمگین و مهیبی شود که کنترل و یا خارج شدن و مدیریت اصولی و منطقی و معقول آن سخت و یا محال گردد.

در چنان درامی تراژیک، دشمن و یا بازی خوردگان و محرکان داخلی و مشوقان خارجی آنان، از فرط خوشحالی و مسروری، جشن گرفته و به پایکوبی می پردازند و این چنین به جهانیان وانمود می سازند که طرف مقابل، حرف و حدیث و منطق و استدلال برای عرضه و ابراز نمودن نداشته و در موضع انفعالی و عکس العملی و واکنشی متعصبانه و عجولانه قرا گرفته است!

این همان مصداق آب به لانه ی مورچه ها انداختن تلقی می شود! در صورت عدم پاسخ مستدل و منطقی و دست زدن به خشونت و عصیان و آتش زدن روزنامه و غیره، مخالفان و طراران و ماجراجویان و نان به نرخ روزخوران، ضمن محکوم و متهم ساختن افراد مقابل و آشوبگر و خشن جلوه دادن آنها، هم خویشتن را برنده اعلام و معرفی می نمایند و هم این که زمینه ی بستر سرکوب و حداقل، پاک کردن صورت مسئله را باز می یابد و این گونه در بازی خطرناک و عجیب کیش و مات بر حقانیت و برتری صوری و موذیانه خود، جامه ی عمل پوشیده و به اهداف شوم خود فائق می آید!

نبایستی فراموش کنیم که اساسا، برخورد دفعی شتاب زده و احساسی آن هم آتش زدن روزنامه و هر جریده ای، کتاب و غیره روشی پسندیده و معقول و محکمه پسند نمی باشد.

خداوند در قرآن کریم حتی مومنان را از فحش و ناسزا گفتن به خدایان، بت های مشرکان برحذر می دارد زیرا در صورت دشنام دادن به تعبیر خدا در کتاب مقدس قرآن، آنان نیز به مقدسات شما ناسزا می گویند!!؟

البته در چندین جای قرآن کریم آن هم پس از آن همه بصیرت بخشی، آگاهی بخشی، مهربانی، عطوفت، انعطاف، گذشت و نصایح مشفقانه و نیز "لا اکراه فی الدین" و اجازه ی اظهار نظر و انتقاد دادن و اعطاء آزادی کامل و فوق تصور بشری و بیش از سایر مکاتب و ادیان و مرام ها به مخالفان، در موارد خاص و ویژه آن هم در موقف و در مقام تدافعی و نه تهاجمی و نه حمله ابتدا به ساکن، دستور مقابله و مبارزه با خرافه، ظلم و مقابله به مثل با سران شرک و کفر و نفاق و به بند و بردگی کشندگان خلق خدا و محرومان و مظلومان و لعن آنان "... یلعنهم الله و ... " داده شده است که آن هم نادر و استثنا می باشد!

اما عقل، دین و بشریت و عرف هرگز به آتش کشیدن کتاب و روزنامه را نمی پسندد، این مغول ها و بنی امیه و امثال کسروی عامل و مزدور انگلیس و رضاخان قلدر بودند که کتب و مکتوبات را آتش می زدند و متاسفانه احمد کسروی فراماسون و پیروانش با تحریکات بیگانه و اینتلیجنس سرویس و جاسوسان، حتی قرآن و مفاتیح و ادعیه ی الهی و کتب حافظ و سعدی و بسیاری از شعرا و اندیشمندان و روزنامه های طرف مقابل را طعمه ی آتش ساختند که برخی احزاب مشکوک در آستانه ی مشروطه و پس از آن نظیر مظفر بقایی و توده ای ها و چماق به دستان دربار و شعبان بی مخ ها و هواداران بی کله و احمقشان به چنان اقداماتی شنیع و قبیح مبادرت می ورزیدند!

و صد البته قصدمان یکسان سازی عمل آنان با اقدام اخیر آتش زدن روزنامه خراسان و همشهری را نداریم و این برادران از سر عشق و غیرت و علاقه به فرهنگیان و تنفر از مخالفان و خدای ناکرده نه از منظر توحش و وابستگی به این قرآن دست به چنین اقداماتی زده اند اما سخن این جاست که در تاکتیک اشتباه کرده اند! و لا غیر.

سخن و قلم از جمله فاکتورها و مولفه های مهم و تاثیرگذار هستند که با تکیه گاه و گرانیگاه علم و عقل و معرفت قادر هستند بزرگترین ترک ها و شکاف ها را در دیوارهای قطور سنگی و آهنین جهل و خرافه و ظلم و سیاهی ایجاد نمایند و چشمه سارهای دانایی و ایمان و اراده و همت را پدیدار نموده و آدمیان تشنه و شیفته ی حق و حقیقت را در زلال معرفت و پاکی و نور سیراب نمایند.

چه بسیار انسان های دانا، فاضل، هوشمند که با نور علم و همت و اراده ی پولادین و خلل ناپذیر خود و با توجه به کلان نگری، آینده نگری و جهان نگری وسیع و اقیانوسی خود حربه را از طرف مقابل گرفته و خودخواهان و مدعیان کاذب و تنگ نظران را سر جای خود نشانده اند. تاریخ زندگانی بشر مملو و مشحون از چنین افتخاراتی است.

سقراط چه سان بساط دروغ و خدعه و نیرنگ و خرافه و سیاه نمایی های سوفیست ها و شعبده بازان زمانه را که خلق الله را سرکیسه می کردند و خود را محق و طرف مقابل را باطل جلوه می دادند، بر هم زد و چاره ی کار را در مبارزه با جهل جاهلان و دزدان سر گردنه ی ایدئولوژیک را در علم و دانایی و هوشمندی دانست.

یاران پیامبر همچون جعفرابن ابیطالب و سایر پیروان صدیق و دانشمند و فرازمند نبی اکرم اسلام (ص) چگونه با آن استدلال ها و منطق والا و جذاب و شیرین و در عین حال کوبنده و ماندگار و تعیین کننده ی خویش و با دفاع اساسی از مرام خود و رفع اتهامات ناجوان مردانه به عیسی مسیح (ع) و مریم پاک (س) و با تکیه بر مستدلات قرآنی، ضمن مجاب ساختن نجاشی پادشاه حبشه و زمینه سازی برای گسترش اسلام و توسعه و رشد مسلمانان و جلوگیری از محکومیت و مغبون واقع شدن و رفع خطر از مسلمانان، ابوسفیان و دست نشاندگان و مزدوران وی و کسانی را که مترصد قتل آنها بودند منکوب و منزوی نمودند!

و یا آن دخترک دانا و هوشمند که با آن استدلالات و منطقیات خود و مجاب نمودن حجاج بن یوسف ثقفی سفاک و خون ریز و جلاد، جان هزاران انسان بی گناه مظلوم را از مرگ قطعی و حتمی نجات داد و خدمات شایان توجهی به عالم بشریت و دیانت و معنویت و تاریخ نمود!

با آن دلائل و سخنان پر محتوی و محکمی که آن دختر بچه در مقابل آن ظالم تاریخ عنوان نمود و خاطر نشان کرد که اگر قصد جان این همه افراد را داری پس چگونه و بر چه کسانی می خواهی حکومت کنی برای بقاء حکومتت هم که شده به زنده ماندن این مردم نیاز داری و چنانچه اگر به عنوان مایات و خراج ثروت آنها را از کفشان بیرون آوری، چگونه با این فقر و تنگدستی و فشار بر مردم می خواهی اقتصاد و مملکت را بچرخانی و بر عایدات دولت بیفزایی!؟

در واقع، این حجاج و طرفداران او بودند که محتمل شکست شدند و نه مردم و مخلوقات الهی و آن مردم مظلوم که می رفت جانشان ستانده شود جان سالم به در بردند و بر نبوغ و هوش و دانایی و ایمان و اراده و شهامت آن دخترک، گل های مرحبا و احسنت نثار کردند! و نام آن دختر بچه و آن منطق و استدلال خلل ناپذیرش در تاریخ جاری بشری و گذر ایام و زمان جاودانه ماند! هم اینک و با توجه به اوضاع و شرایط حساس منطقه و جهان و با عنایت به نقشه های شوم و خانمان سوز استکبار جهانی و برخی ایادی پنهان و آشکار آن و عربده کش های مستانه و افزون خواهانه ی دشمنان این آب و خاک و دین و ملت و کشور، نیازمند هر چه بیشتر امنیت خاطر ، آرامش، همبستگی، اتحاد و توجه به منافع کلان نظام و کشور و دشمن شناسی در اشل گسترده داریم.

شایسته است که یادآوری نماییم اقتدار و شکوه و صلابت و کیان امروز کشور و عظمت و عزت این مرز و بوم و میهن اسلامی، مرهون دکترین و مشی و روش هوشمندانه و آگاهانه و انعطاف معقول و متوازن و در عین حال صلابت مرام و گفتار مردم، مسئولین و رهبری حکیمانه امام فقید و رهبری محبوب ملت می باشد و همگان بایستی چنین الگو و مانفیستی را نصب العین خود قرار بدهیم.


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

ریشه های تاریخی و چرایی آغاز آموزش به زبان رسمی در مدارس ایران   برای درک وضعیت اکنونی هر پدیده یا موضوعی، ناچار باید به تاریخ پیدایش و سیر آن مراجعه کرد. این تاریخ است که به ما خواهد گفت چرا و چگونه در وضعیت / نقطۀ اکنونی (خوشایند یا ناخوشایند) قرار گرفته ایم.
چند سالی است که بحث و گفت و گو بر سر لزوم آموزش زبان مادری ( و گاه آموزش به زبان مادری) در مدارس کشور بالا گرفته است و موافقین و مخالفین این طرح ، هریک دلایلی را در اثبات نظر خود و رد نظرات مخالفین عرضه کرده اند.

نوشتار پیش رو در پی پرداختن و نقد ادله دو طرف نیست، بلکه بر آنست تا با مروری کوتاه بر اوضاع ایران آن عصر ، چرایی شروع طرح " آموزش اجباری به زبان رسمی در مدارس سراسر کشور" را تبیین کند تا خوانندگان محترم (فارغ از موافقت یا مخالفت با اصل موضوع) درک بهتری از چرایی قرار گرفتن آموزش و پرورش کشور در نقطه اکنونی به دست آورند.
"ممالک محروسه قاجار" اصطلاحی است  که در اسناد دوره قاجار به وفور دیده می شود و بر حسب اتفاق به خوبی گویای وضعیت ایران در آن روزگار است؛ چرا که ایران آن عصر کشوری بود که "ممالک" بسیاری را  تنها در"حصار" حکومت خود گرفته بود.
نگاهی به جغرافیای تاریخی ایران آن عصر نشان می دهد،  ایران سرزمینی بود شامل اقوامی مختلف که در میان صحاری و کوه های عریض و صعب العبور،  به سان جزایری دور از هم  روزگار می گذراندند . این اقوام جدا افتاده از هم ، جز برخی مشترکات ( از جمله تاریخ مصیبت بارشان !) نقاط پیوند چندانی که بتواند برایشان هویتی ویژه و متمایز  نسبت به اغیار  به وجود آورد نداشتند حتی همان حکومت به ظاهر مشترک شان ( قاجار ) هم توان و قصد آن را نداشت که بین این جزایر دور از هم، مشترکاتی را تقویت کند، چرا که کشور طبق سنتی تاریخی، توسط وابستگان حکومت وقت، تقریبا به صورت ملوک الطوایفی اداره ( به تعبیر مناسب تر غارت) می شد.
ایرانِ وقت نه تنها از نظر اقوام تنوع بسیاری داشت، بلکه در میان همین اقوام هم ده ها زبان و لهجه مختلف مشاهده می شد که هرچه بیشتر به آن تشتت و پراکندگی دامن می زد. حال اگر به این تنوع  قومی - زبانی ، تفاوت ها و تعارضات مذهبی (شیعی، اهل سنت، زردشتی، یهودی و...) و فرقه ها و نحله های مختلف شان را هم بیافزاییم، می توان دریافت که این "کشور موزاییکی" تا چه حد مستعد گرفتار شدن در بحران های بزرگ ناشی از توان یابی نیروهای گریز از مرکز و جنبش های واگرایانه  بوده است.

در واقع یکی از اصلی ترین دلایل خفت و خواری کشوری به آن عظمت، همین پراکندگی ها و تشتت بسیار داخلی بود، به عبارتی در عین آنکه ظاهرا همه با هم بودیم؛ هیچ کس همراه آن دیگری  نبود!
این تنوع و پراکندگی فرصت بی نظیری را در اختیار دولت های استعمارگر وقت ( روسیه و انگلستان) قرار داده بود تا با سوءاستفاده از این همه تنوع و اختلاف، با نفوذ در ایلات و جلب هواداری خاندان های محلی، هر زمان که منافع آنها از طرف حکومت مرکزی دچار کمترین تهدیدی واقع می شد، برای تحت فشار قرار دادن حکومت مرکزی بر آتش اختلافات قومی/ مذهبی بدمند و به اندک زمانی در هر گوشه ای از کشور آشوبی برپا کنند.
مشاهده این اوضاع اسف بار و ناامیدکننده بود که سبب شد عده ای از روشنفکران وطن دوست ایرانی به این نتیجه برسند که با شرایط موجود، امکان موفقیت پروسه مشروطه خواهی و تجددطلبی در ایران آن روز مطلقا ناشدنی است و هر گونه طرح و برنامه ای حتی اگر با مجاهدت های بسیار هم به اجرا گذاشته شود،  به سبب وجود این همه مسایل بحران آفرین، به طرفه العینی ناکام خواهد ماند. (مشابه چنین وضعیتی را هم اکنون در عراق، افغانستان و ... هم می بینیم که همه هزینه ها و تلاش ها برای استقرار نظامی مردم سالار در آنها، جز آب در هاون کوبیدنی نبوده است!)
شکست پروژه مشروطه خواهی و افتادن دوباره کشور در ورطه  هرج و مرج و خصوصا با اوج گیری جنبش های واگرایانه در نقاط مختلف کشور، این دسته از روشنفکران ایرانی را به این نتیجه رساند که جز با روی کار آوردن "دیکتاتوری خون ریز" که در سایه قاطعیت او بتوان پروسه تجدد را در یک کشور هزار رنگ به صورتی دستوری / آمرانه اجرا کرد، چاره دیگری وجود ندارد به ویژه آن که گرفتار شدن وطن در این وضعیت خطرناک، از سر اتفاق همزمان شده بود با اوج گیری و محبوبیت گسترده جنبش های ناسیونالیستی با گرایش فاشیستی در اروپا . همچنین آنها به نمونه های موفقی چون اصلاحات آمرانۀ پتر در روسیه، میجی در ژاپن، بیسمارک در آلمان و ... هم نظر داشتند و چنان الگوهایی را یگانه راه نجات ایران از فروپاشیدگی حتمی می دیدند.
بازخوانی این بخش از نامه مرحوم محمدعلی فروغی به هنگام بازگشت از کنفرانس ورسای ( که حتی حاضر نشدند به نمایندگان ایران برای حضور در آن مذاکرات اجازه ورود هم بدهند!) کاملا گویاست:

"همیشه می‌گفتیم ایران نه دولت دارد نه ملت [...] تنها کاری که انگلیس می‌تواند بکند آن است که ما ایرانی‌ها را به جان هم انداخته پوست یکدیگر را بکنیم و هیچ کار نکنیم و [در عوض] متصل به او التماس کنیم که بیا و فکری برای ما کن [...] می‌گویند اگر بر خلاف میل انگلیس رفتار کنیم فرضاً اعمال قوه قهریه نکند اعمال نفوذ و دسیسه می‌کند، ملت را منقلب ساخته  اسباب تجزیه آن را فراهم می‌آورد [...] ایران ملت ندارد، افکار عامه ندارد. اگر افکار عامه داشت به این‌روز نمی‌افتاد و همه مقاصد حاصل می‌شد. اصلاح حال ایران و وجود آن متعلق به افکار عامه است... ایران اول باید وجود پیدا کند تا بر وجودش اثری مترتب شود"


 ترس و واهمه از تجزیه و فروپاشی ایران بسیار جدی بود و مقدمات آن هم کاملا مهیا! و در چنین شرایط خطیری بود که جمعی از روشنفکران ایرانی در پی یافتن پتر یا بیسمارک ایرانی برآمدند تا به قول نویسنده ای: " باید آن فرمانفرمای مطلق، آن فرمانفرمای مطلقی که علم و عمل را تواماً دارا بوده خود را حاضر به فداکاری می‌نماید [پیدا کرد]... حالا ای افراد علاقه مند، بیایید متحد شوید و این فکر را توسعه دهید. چاره جز این نیست. انقلاب غیر از این که یک دیکتاتور زمینۀ آن را تهیه نماید، صورت نمی‌گیرد... تکیه به اکثریت، بی‌نتیجه است. در محیطی که غالب مردم معنی پارلمان و مشروطه را نمی‌فهمند، حکومت قانونی صورت نخواهد گرفت... دیکتاتور عالِم، دیکتاتور ایده‌آل، باید با مشت آهنین دهان آن [...] بی‌سوادی را که نشر معارف را باعث بی‌دینی می‌داند، خُرد نماید. باید تصمیم غیرقابل‌تغییر دیکتاتورِ عالمِ جوان به این هوچی‌گری‌ها و مغلطه‌بازی‌ها خاتمه دهد. "


ظهور رضاخان، برآیندی بود از تصمیم انگلستان و دفاع قاطعانه  بخش تاثیرگذاری از روشنفکران ایرانی از ایده " دیکتاتور مصلح". آنها به گمانشان "آن فرمانفرمای مطلق" و" دیکتاتورِ عالمِ جوان" را یافته بودند  و اکنون نوبت به "ملت شدن ایرانیان" رسیده بود.  برنامه این دسته برای تبدیل "ممالک محروسه ایران" به "ملت ایران"، تقویت هرچه بیشتر مشترکات  و در مقابل محو یا تضعیف نقاط تمایز (و احتمالا بحران زای) موجود بود. برنامه تدریس اجباری زبان فارسی در همه مدارس کشور بخشی از همین نقشه راه بود  . 

این طرح درکنار طرح هایی دیگر همچون "خدمت وظیفه" (که در آن سربازان به عمد به نواحی مختلف کشور فرستاده می شدند) با قاطعیت بسیار اجرایی و پیگیری شد تا ایرانیان به مرور با مفهوم "وطن" در معنایی وسیع تر آشنا شوند، چرا که تا پیش از این ایرانیان از مفهوم وطن، برداشتی جز شهر/ ده یا ولایت خودشان نداشتند.
طرح آموزش در مدارس به زبان رسمی کشور، گرچه با سخت گیری و عوارض بسیاری همراه بود اما توانست به هدف اصلی خود  یعنی تقویت یکپارچگی ایرانیان حول محوری مشترک (زبان فارسی) و انتقال درک تازه ای از مفهوم وطن به نسل جوان بسیار موفق عمل کند. البته دغدغه های کسانی که به "آموزش به زبان مادری" در مدارس می اندیشند نیز قابل درک و پذیرش است چرا که آنها به مسایلی چون مشکلات یادگیری کودکان دوزبانه، عقب افتادن  نسبت به همسالانی که زبان مادریشان همان زبان رسمی است، مشکلات انتقال فرهنگ و آداب سنتی و... اشاره می کنند اما در این سو کسانی هستند که مدعی اند باید حفظ مصالح بزرگتری را در نظر آورد.

آنها استدلال می کنند که با توجه به جوانی و شکنندگی مفهومی مدرن موسوم به "ملت ایران" چه تضمینی وجود دارد که معکوس کردن روند مذکور باعث آسیب های جدی به امنیت ملی کشور  نگردد؟! آنها می پرسند آیا توقف طرح "تدریس به زبان رسمی" نمی تواند بحران های جدیدی فراروی کشور قرار دهد و بر گسل های موجود آن بیافزاید؟

 

* خوانندگان گرامی برای آگاهی از پاره ای بخشنامه های موکد و سخت گیرانه درباره تدریس اجباری زبان فارسی در نقاط مختلف کشور و دستوراتی که درباره تنبیه خاطیان از این دستور صادر شده بود می توانند به کتاب بسیار ارزشمند "تبارشناسی هویت جدید ایرانی (عصر قاجاریه و پهلوی اول)" از محمدعلی اکبری مراجعه کنند.


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت
دوشنبه, 05 بهمن 1394 20:06

هر آن چه حاجی بابایی گفت ...

گروه گزارش / آن جه می خوانید گفت و گوی 5 ساعته گروه سخن معلم و حمیدرضا حاجی بابایی در مورد نقد عملکرد ایشان در زمان نمایندگی و مقام وزارت آموزش و پرورش است .

به درخواست آقای حاجی بابایی از برحسته کردن مطالب و یا کلمات پرهیز شده است تا خوانندگان و همکاران خود دست به ارزشیابی و قضاوت بزنند .

منتشرشده در گفت و شنود

انتخابات در ایران فرصتی برای اعتماد سازی ملی توسط رسانه ملی  انتخابات، فرصتی ھدف مند برای برگزاری جشنواره سیاسی ملی است. انتخابات بیانگر شعور سیاسی و بلوغ فکری است. برگزاری انتخابات در ھرجامعه، تصویری از دموکراسی و مردمسالاری جامعه را نشان مي دھد، زیرا در کارزار انتخابات و تلاش ملی برای برقراری دموکراسی ھمه آنھایی که انتخاب مي کنند تا قدرت را به طور مسالمت آمیز و قانونی و دموکراتیک به افراد واجد صلاحیت واگذار کنند و ھمه آنھایی که قدرت در دست شان بوده و دیگر در عرصه قانونی باید مطابق خواست ملت، قدرت را به افراد منتخب ملت واگذارنمایند، منوط به بلوغ سیاسی، اخلاق انتخاباتی و انتخابات اخلاقی می باشد اما در این کارزار سیاسی و جشنواره انتخاب و رقابت نقش رسانه ھا به خصوص رسانه ملی دارای نقشی برجسته ، تاثیر گذار و بی بدیل می باشد.

تلویزیون به عنوان رسانه دیداری در ایران اھمیت خاصی دارد. مخاطبان ایرانی کمتر دل به مطبوعات و نشریات بسته و خبرگزاری ھا و پایگاه ھاي خبری پدیده ھاي نوین و جذابی ھستند که در آغاز اطلاع رسانی خود بوده و تلویزیون ملی و شبکه ھاي ماھواره ای جذاب تر از دیگر عناصر رسانه ای برای مردم ایران است.

انتخابات، فرصتی است که مي تواند بازی برد –برد را برای ھمه به ارمغان بیاورد از جمله رسانه ملی مي تواند به برکت انتخابات و برگزاری جشنواره سیاسی در سال ھمدلی و ھمزبانی (سال ھمدلی با دولت و ھمزبانی با ملت ) به عنوان یکی از برندگان این رقابت سیاسی مطرح شود. متاسفانه رسانه ملی در سال ھاي گذشته نتوانست به انتظارات افکار عمومی پاسخ داده و این امر اعتبار و اقتدار حرفه ای و رسانه ای تلویزیون را کاھش داده است.

می توان گفت در خوش بینانه ترین شرایط تلویزیون کمتر از نیمی از جمعیت ایران را به عنوان مخاطب دارد!

مردم اعتمادی به تلویزیون نداشته و این رسانه نتوانسته و نخواسته صداقت خویش را به نمایش گذاشته و موسم انتخابات فرصتی است که رسانه ملی بتواند اعتماد از دست رفته را جلب نماید.

واقعیت این است که ھنوز اندک فرصتی برای رسانه ملی باقی مانده است تا بخشی از اشتباھات خویش را تصحیح نماید . این حق طبیعی و قانونی مردم است که بدانند و بپرسند و بخواھند.

متاسفانه یکی از مھمترین اشتباھات تلویزیون به خصوص در ایام انتخابات این است که می خواھد عالمانه و عامدانه افکار عمومی را به این سمت ھدایت نماید که  « ھمه نامزدھای مجلس که خود را در معرض افکار عمومی گذاشته اند و با رای ملت صاحب قدرت شده اند و به ایفای نقش نمایندگی پرداخته اند و نیز ملتی که حق انتخاب کردن دارند و می خواھند به نامزدھای مورد نظرشان رای بدھند، شبیه ھم و مثل جام جم فکر کنند »  و صدا و سیما فکر مي کند که ھمه ایران مثل جام جم است و البته در ھمه برنامه ھا ھمه باید یک جور فکر کنند.

صدا و سیما نمی خواھد بداند که جامعه ایرانی در حال گذار متنوع و تعیین کننده ای قرار دارد و تنوع اقوام و نژاد و ادیان و زبان فرصت است و انتخابات فرصتی است برای تحقق منافع ملی !

از یاد نبریم مقام معظم رهبری  درباره اهمیت انتخابات و مشارکت  مردم  فرمودند:

انتخابات مظھر اراده ملت است. انتخابات مظھر حاکمیت ملی است . انتخابات مظھر مشارکت و تجلی حضور مردم برای تقویت بنیان ھای نظام جمھوری اسلامی است . انتخابات نماد اقتدار ملی ، تحقق منافع ملی، انسجام ملی و جلوه مردم سالاری دینی است. انتخابات می تواند با جھت گیری و برآیند رای مردم تغییرات لازم را ایجاد نموده و فضای سیاسی جامعه را تغییر دھد و انتخابات ملاک و معیار و محک ارزیابی مردم نسبت به نامزدھا است که با رای خور مشروعیت نمایندگی و وکالت نامزد ھا را جاری می نماید.

گزاره مشھوري وجود دارد كه مضمون آن اين است:

( اگر ما شبیه ھم فكر كنیم انگار ھیچ كدام فكر نمي كنیم ).

رسانه ملی با درک گزینه فوق می تواند اعتبار و اعتماد از دست رفته خویش را باز یابد و بلوغ حرفه ای خویش را به نمایش بگذارد و در این رقابت سیاسی به عنوان یکی از برندگان سربلند بیرون بیاید !


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

گروه اخبار /

نشست شورای نویسندگان سخن معلم و حمیدرضا حاجی بابایی جهت بررسی مسائل آموزش و پرورش و نقد عملکرد وزرات ایشان

همان گونه که قبلا نیز اعلام گردید  ( این جا ) ؛ نشست شورای نویسندگان سخن معلم و آقای دکتر حمیدرضا حاجی بابایی امروز شنبه سوم بهمن ماه برگزار گردید .

این نشست بیش از 5 ساعت به طول انجامید که با توجه با حجم بالای گفت و گوهای انجام شده پس از پیاده سازی به صورت کامل جهت مطالعه و اظهار نظر مخاطبان و همکاران در سخن معلم منتشر خواهد گردید .

پایان پیام /

نقد عملکرد حاجی بابایی و میزان موفقیت وی در انتخابات مجلس 94  حرف های انتخاباتی وزیر سابق آموزش و پرورش در کرمان نکات قابل توجه ای داشت، عبایی که حاجی بابایی برای نمایندگی مجلس دوخته است تار و پودهای برجسته ای دارد.  اگر حاجی بابایی سودای ریاست جمهوری در سر نداشت و نیز در برخی امور دچار توهم نمی شد شاید در این دولت هم وزیر می ماند.
و اگر میزان توجه و تمرکزی که دکتر روحانی نسبت به فانی دارد " آن مرد همیشه رفته " نسبت به حاجی بابایی داشت شرایط آموزش و پرورش بهتر از این می شد.


آنچه مشهود است حاجی بابایی با سخنان گل درشت خود و نقدهایی که به کم تحرکی آموزش و پرورش دارد، بتواند در ردیف سوم یا چهارم یک لیست خوب قرار بگیرد انتخاب شدنش در تهران قطعی است وگرنه شک نکنید از همدان به عنوان نفر اول وارد مجلس خواهد شد ؛ عملکرد دوساله فانی به این اتفاق کمک زیادی خواهد کرد !


فانی در شرایطی بر صندلی چرمی  طبقه چهارم ساختمان شهید رجایی نشست که قبل از او یک وزیر رسانه ای این صندلی را داغ کرده بود.
توجه خاص حاجی بابایی به امور معیشتی و رفاهی مخصوصا بیمه طلایی او را نزد فرهنگیان محبوب ساخت.
اما درگیر شدن در پوستین برنامه هایی که خیلی بد مشاوره شده بود و 200 طرح و استخدام فله ای و... باعث شد تا خیلی زود از جامعه بزرگ فرهنگیان دور شود.


فانی وقتی وزیر شد که مجلس ناغافل یکی از اشتباهات استراتژیک خود را با رای ندادن به دکتر نجفی انجام داده بود، نجفی که قامت ریاست جمهوری داشت و برای همه فرهنگیان بهترین گزینه بود.

هیچ گاه نمی توانستی به حاجی بابایی به خاطر ضعف روابط عمومی وزارتخانه اش خرده بگیری زیرا او به تنهایی" رسانه سرخود "بود، وقتی سخنرانی های چهارساعته اش را به یاد می آورم متعجب می شوم که این همه انرژی  از کجا آمده؟!

البته بعد ها فهمیدم وزیر سابق داخل ماشین دوپینگ می کرد: روزانه نیم کیلو عسل!!


فانی سکان وزارت را در دست گرفت و با 22 مشاور و لشگری از بازنشستگان به جنگ بدهی ها و پیش خوری های دوران حاجی بابایی رفت، جنگی نابرابر، نفت به کمترین قیمت خود رسیده بود، نمایندگان مجلس هم سهم خواه شده بودند، هنوز حاکمیت ضرورت توجه به  آموزش و پرورش را درک نکرده بود، جابه جایی معاونین و مدیران کل هزینه بردار بود و فانی، نجفی نبود که  یک خانه تکانی اساسی در این وزارتخانه را شاهد شویم.

نقدهایی که به حاجی بابایی می توان گرفت به مراتب وزن سنگین تری نسبت به نقدهای فعلی فانی دارد.


وقتی مجلس به وزیر پیشنهادی " آن مرد همیشه رفته " رای نداد و سوسن کشاورز وزیر نشد برای چهارمین بار نگاه ها به سوی مردی چرخید که چهارده سال منتظر چنین فرصتی بود و نمایندگان مجلس با آرامش به هم مجلسی خود رای دادند تا حاجی بابایی وزیر شود.


دوران کوتاه وزارت حاجی بابایی با شانتاژ و یک نوع هیجان تبلیغاتی همراه بود، دلارهای نفتی به کمک او آمد تا حقوق معلمان را افزایش دهد، اما اقدامات این مرد فقط پوسته زیبایی برای فرهنگیان داشت !

کمتر فرهنگی اطلاع دارد که به دلیل بدهی چند ده میلیاردی وزیر سابق، شرکت های بیمه خدمات بیمه طلایی را مانند گذشته متعهد نمی شوند.


حاجی بابایی در سخنانش از استخدام معلمین در آموزش و پرورش حرف می زند اما نمی گوید چطور نظافت چی را به عنوان معلم استخدام کرد و بدون برگزاری هیچ دوره ای آنها را به کلاس درس فرستاد.

او در صحبت هایش اشاره می کند: ۲۰ سال زحمت کشیدیم تا در آموزش و پرورش میانگین ۳۳ نفر دانش آموز به ازای هر معلم را به 5 / 22   نفر رساندیم؛ اما در همین دوسال اخیر این میانگین به ۲۷ نفر رسیده است.


در مورد دانشگاه فرهنگیان هم گفته است:چرا دانشگاهی که ظرفیت ۲۵ هزار نفر را دارد؛ در حال حاضر تنها چهار هزار نفر را پذیرش می‌کند، اگر به همین منوال ادامه پیدا کند فتیلهٔ دانشگاه فرهنگیان پایین کشیده خواهد شد.

به نظر ، خوراک تبلیغات انتخاباتی خود را از شرایط فعلی وزارتخانه تهیه می کند و نیازی به هزینه های جانبی معمول ندارد، اما تا چه اندازه از « صداقت » بهره ببرد قضاوت ساده ای نیست.

"حاجی بابایی کاریزماتیک" بی شک دوباره نماینده خواهد شد اما " حاجی بابایی وزیر " چه زمانی پاسخ این ابهامات را خواهد داد :

* نظام  633 و مصیبتی که برای خانواده ها ایجاد شد.
* 200 برابر کردن ظرفیت مدارس سمپاد که عملا این مدارس از مدارس عادی هم عادی تر کرد.
* نیمه تمام رها کردن طرح شهاب
*  پیش خور کردن ظرفیت اعزام فرهنگیان به مدارس خارج از کشور برای سه سال !!
* مدارس قرآنی و طرح های وابسته به آن که فقط بعد تبلیغی داشت.
* شکست طرح های 200 گانه در قالب طرح های ورزشی و...


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور