اولین باری که حاجی بابایی را دیدم اوایل بهمن سال 1385 مقارن با تجمعات معلمان در مقابل مجلس برای اجرای قانون مدیریت خدمات کشوری بود .
او به میان تجمع کنندگان آمد و سخنانی ایراد کرد که البته شرح آن در گفت و گوی سخن معلم با ایشان به تفصیل آمده است .
پس از گذشت سال ها در یک مناظره رادیویی که از من دعوت شد طرف دیگر گفت و گو قرار بود حاجی بابایی باشد اما ایشان نیامد .
مجری برنامه دلیل این عدم حضور را تلاقی با کلاس های ایشان بیان کرد .
در سخن معلم تصمیم گرفتیم که با ایشان گفت و گویی داشته باشیم .
موضوع را مطرح کردیم اما تا مدت ها خبری نشد تا سرانجام به واسطه یک دوست قرار بر این شد تا با ایشان گفت و گویی داشته باشیم .
فکر نمی کردیم که این گفت و گو بیش از 5 ساعت به طول بینجامد .
پرسش های ما فراوان بود و سعی کردیم مهم ترین آن ها را مطرح کنیم .
زمانی که حاجی بابایی به پرسش ها پاسخ می داد توام با ابراز هیجان ، احساس و نیز حرکاتی بود که کلام را با زبان بدن هماهنگ می نمود .
نگارنده حداقل در دو مورد در گفت و گو با فانی شرکت داشته است .
عکس العمل این دو فرد به هیچ وجه قابل مقایسه نیست .
بدون تردید ، حاجی بابایی بسیار احساسی تر ، پر شورتر و حتی عاطفی تر با مخاطب سخن می گوید چیزی که متاسفانه در فانی مشهود نیست .
زمانی که رو به روی فانی می نشینی و صحبت می کنی باید مواظب باشی که خوابت نبرد !
نوع بیان و فن خطابه و نیز استفاده از برخی شگردهای سخنرانی ، نوعی کاریزما به حاجی بابایی اعطا کرده است و او به خوبی از این حرکات در جای خودش استفاده می کند .
او با تکیه بر فرهنگ شفاهی که فرهنگ غالب میان معلمان به ویژه جلسات آن ها مانند شورای معلمان و زنگ های تفریح است و نیز استفاده از حکایات ، امثال ، استعاره و مهم تر از غلبه حاشیه بر متن به واقع سخنران حاذقی است .
حاجی بابایی روان شناسی معلمان را به خوبی می شناسد و از آن برای پیشبرد اهداف خود استفاده می کند .
او با تعریف و تمجیدهای متوالی و متعدد از معلمان و جایگاه آنان و این که من هم معلم هستم و... سعی می کند تا احترام و تواضع مخاطبان را برانگیزد و حتی آنان را وادار به تمکین نماید .
شاید بتوان این را مهم ترین جنبه شخصیت وی دانست .
اما در سوی دیگر سکه باید گفت که حاجی بابایی یک فرد کاملا سیاسی است .
مهم ترین مشکل که حتی به سطح بحران در جامعه ما می رسد همانا بیماری " سیاست زدگی " است .
این « سندرم اجتماعی » تاثیرات خود را بر دستگاه تعلیم و تربیت نیز گذاشته است .
در عرصه تعلیم و تربیت ، " سیاست " همچون سمی است که آن را از درون ایزوله و متلاشی می کند .
اما باید توجه داشت که « تربیت سیاسی » با آن چه می بینیم تفاوت ماهوی دارد .
مظاهر و نمادهای تربیت سیاسی مفاهیمی همچون تفکر انتقادی ، پرسشگری و نفی است که اصولا با نظام آموزشی ما تناسب و سنخیت چندانی ندارد .
فردی که به عنوان وزیر آموزش و پرورش تعیین می شود باید از نظر علمی و معیارهای کاری کارکشته تعلیم و تربیت باشد و وزنه علمی و سواد حرفه ای او در کنار سایر ویژگی ها مانند روابط عمومی خوب و... اقتدار او را نزد جامعه و سایر دولت مردان صد چندان کند .
حاجی بابایی در گفتار و استفاده از واژه ها سعی می کند که خود را یک " ابرمرد " و " فرد مقتدر " نشان دهد و خود را عصاره جامعه معلمان معرفی کند .
این حس ماجراجویی و ایفای نقش " قهرمان " و " منجی " بسیار باب طبع جامعه و به ویژه معلمان است .
مردم و معلمان که به نوعی روابط سیستمی بر آن حاکم است تمایل دارند که شخصا هزینه ای برای تحقق اهداف متقبل نشوند و خود را همواره در پشت یک " قهرمان " مخفی کنند .
حاجی بابایی خیلی سعی کرده و می کند که خود را در نقش یک " قهرمان " برای معلمان جا بزند اما واقعیت آن است که افراد سیاسی همواره نگرش " ابزاری " بر رویکرد و عملکردهایشان غالب است و به مثابه صفحه شطرنج هر حرکت باید منتج به نتیجه و حداکثر منافع باشد .
حاجی بابایی پس از 4 دوره نمایندگی مجلس با هدف غایی تصاحب " ریاست جمهوری " سعی کرد تا از کانال وزارت آموزش و پرورش و استفاده از پتانسیل عظیم و فراگیر جامعه فرهنگیان و معلمان بخت خود را بیازماید .
اما هیچ گاه فکر نمی کرد که وزیر آموزش و پرورش شدن و کسب محبوبیت به این سادگی ها باشد !
او به صراحت در گفت و گو با سخن معلم به این واقعیت اعتراف می کند که در زمان نمایندگی اش از همه پرسش می کرد و دیگران را به چالش می کشید اما در زمان وزارت باید به همه پاسخ گو می بود !
تراکم انباشت فرهنگیان و معلمان در طی سال های متمادی و نبود یک اراده جدی برای حل اساسی و بنیادین این وزارتخانه مادر موجب شده است که مشکلات آن چند وجهی و چند بعدی شوند .
واقعا حل مشکلات این دستگاه از عهده یک نفر خارج است و یک عزم ملی و اراده جدی می طلبد .
شکل گیری این عزم ملی نیازمند آن است که آموزش و پرورش از سطح یک وزارتخانه بالاتر رفته و وارد لایه های مختلف اجتماع شود و به گفتمان غالب آن به ویژه نخبگان و روشنفکران تبدیل شود .
حاجی بابایی تلاش می کرد تا از ابزار رسانه و افکار عمومی در حد نهایت بهره ببرد .
برگزاری 562 سخنرانی در مدت 44 ماه وزارت که بهطور متوسط هر دو روز بیش از یک سخنرانی عمومی می شود نشانه توجه حاجی بابایی به قدرت رسانه است اما ماحصل این همه حرف زدن چه بوده است ؟
حاجی بابایی به این پرسش سخن معلم پاسخ نمی دهد و از کنار آن رد می شود !
او به فراست دریافته است که جامعه هر چیزی که به چشمش بیاید را می پذیرد .
این حضور مداوم و نفس گیر برای همان هدفی بوده است که وی از پیش برای خودش تعریف و تبیین کرده است : " رسیدن به هدفی بالاتر".
حاجی بابایی به کرات از سخن معلم به عنوان یک گروه سیاسی یاد می کند و این که حامی و توجیه گر اقدامات وزارتخانه و شخص فانی است اما آدرس و یا دلیل مشخص و قابل استنادی برای این ادعا مطرح نمی کند .
مهم ترین دلیلی که ارائه می کند این عبارت است که شما 40 روز برای رای نیاوردن استیضاح فانی سینه زدید و در مقابل استیضاح ایستادید اما در بخشی از گفت و گو با افتخار عنوان می کند که موضعش در برابر استیضاح فانی در مجلس " مخالف " بوده است و حتی برای این کار به نمایندگان و شخصیت ها تلفن زده و دیدارهایی هم داشته است !
در واقع ، حاجی بابایی تحمل یک موضع را در یک رسانه معلمی ندارد اما با شیوه ای سیاست بازانه و شاید سیاست ورزانه سعی می کند تا خود را " نماد اخلاق " و " توجه به منافع عمومی " مطرح کند .
از مسائل مهم در این گفت و گو بحث " تشکل ها " است .
واقعیت آن است که تاکنون هیچ یک از وزرای آموزش و پرورش قدم های جدی و اساسی برای " متشکل شدن " معلمان برنداشته اند .
حتی دکتر محمد علی نجفی با وجود سابقه و عملکردی درخشان و ذهنیتی مثبت در میان افکار عمومی معلمان شاهد شکل گیری تشکل های معلمی در آموزش و پرورش نبودیم علی رغم آن که دکتر نجفی تحصیل کرده دانشگاه های خارج از کشور بود و قطعا به سیستم های پیشرفته تعلیم و تربیت و وجود و وجوب اتحادیه و سندیکا در آن واقف بود .
شاید شرایط اجتماعی و سیاسی آن دوره در این وضعیت تاثیرگذار بوده است .
اما حاجی بابایی پس از روی کارآمدن به عنوان وزیر و با وجود پستی به نام " مشاور وزیر در امور تشکل ها " خیلی آن را جدی نگرفت و به صورت سربسته از فردی به نام " کریمیان " نام می برد که البته بعدها با اهدای پست مدیر کلی استان چهارمحال بختیاری عملا این جایگاه را تعطیل کرد .
البته حاحی بابایی به صراحت موضع خود را در برابر موضوع "تشکل " مشخص نمی کند اما سرانجام به این واقعیت اعتراف می کند که واقعا اعتقادی به بحث تشکل برای معلمان نداشته و ندارد !
این ها جملاتی هستند که با صراحت توسط ایشان بیان می شوند :
" آیا شما می توانید 7000 هزار معلم جمع کنید .
این 7000 هزار معلم را جمع کردن ؛ آن موقع شما می گویی تشکل ها ؟!
شما بفرمائید چند درصد معلمان جزء تشکل ها هستند ؟ تشکل های محترم .
آیا یک درصد معلمان هم جزء این تشکل ها هستند ؟ شما بفرمایید نیم درصد !
به جای معلمان حرف نزنید !"
باید به این واقعیت تلخ اعتراف کرد که نقش معلمان در فرآیند تصمیم سازی ها و تصمیم گیری ها همواره اسمی بوده است و نقش آنان حداکثر از " مشاور " بالاتر نرفته است .
اما حاجی بابایی با توسل به شعارهای زیبا و همه پسند سعی می کند تا این حلقه مفقوده را پر کند و شاید بسیاری از معلمان هم تحت تاثیر جو و وضعیت ساختگی تسلیم آن می شوند .
او پاسخ های روشنی به تعریف و تببین جایگاه قانونی معلمان در مراکزی مانند صندوق ذخیره فرهنگیان ، شورای عالی آموزش و پرورش و... نمی دهد و در برابر پرسش های متوالی سخن معلم در برابر حذف " سازمان نظام معلمی " توپ را به زمین طرف مقابل می اندازد و از زیر بار مسئولیت پذیری و پاسخ گویی فرار می کند !
او همواره سعی می کند با " گفتار درمانی " مطالبات واقعی معلمان را به تعویق بیندازد .
یکی از نکات مهم در این گفت و گو تغییر ساختار وزارت آموزش و پرورش در زمان وزارت ایشان بود .
زمانی که از ایشان در مورد فلسفه و چرایی تغییر ساختار و واقعا این که آیا نیازی به این کار با وجود آماده نبودن شرایط و موقعیت بود سوال شد پاسخ او ارجاع به سند تحول بنیادین و برخی مطالب و موضوعات خارج از موضوع بود .
این که مثلا آقای دکتر نجفی هم این کار را انجام داد اما ایشان در برابر این پرسش پاسخ قانع کننده ای به مخاطب نمی دهد !
در همه کشورهای توسعه یافته سعی می شود تا درجه عدم تمرکز در ساختار تصمیم گیری در سامانه آموزش افزایش یابد و « مدرسه » به عنوان سیاست گذار آموزشی و محور آموزش تعریف و تبیین شود .
در نظام آموزشی که مدرسه عملا کاره ای نیست و حتی برای کوچک ترین امور باید از اداره منطقه و یا ناحیه مجوز گرفته شود تغییر ساختار و بازی با " اعداد " واقعا چه مشکلی از آن حل خواهد کرد ؟
زمانی که « معلم » به عنوان قطب آموزش نقشی در طراحی محتوا و مواد آموزشی ندارد و همه چیز از بالا به پایین دیکته می شود تغییر ساختار جز اتلاف منابع و تولید استرس و بی ثباتی نتیجه ای در پی نخواهد داشت .
برآیند تغییر ساختار در زمان وزارت حاجی بابایی رجعت به نظام آموزشی چند دهه قبل است !
تغییراتی که در زمان جاجی بابایی انجام شد مهم ترین پیامد آن بی نظمی در سامان دهی نیروی انسانی و تولید استرس برای معلمان در تغییرات پایه تحصیلی بود .
اما چرا فرضا حاجی بابایی با وجود بی نتیجه بودن این کار و اتلاف منابع مبادرت به این کار کرد ؟
واقعیت آن است که تغییر به چشم مردم می آید .
تغییر ساختار پدیده ای است که در انظار مردم قرار می گیرد و نشانه پر کار بودن یک مدیر و یا مسئول تلقی می شود اما کسی واقعا به این نمی اندیشد که چنین تغییراتی اثرات زیان بار خود را سال ها بعد بر جای می گذارند .
تغییر ساختار اگر منتج به تمرکززدایی نشود فقط یک حرکت عوام فریبانه است و در واقع جفا در حق همه عناصر مشغول در آن است .
از دیگر مسائلی که در زمان وزارت حاجی بابایی رخ داد و البته مجالی برای طرح نیافت " استخدام های فله ای و بی ضابطه " بود .
جمعیت دانش آموزی در سال 1394 حدود 13 میلیون نفر و در سال 1374 ، 17726955 بوده است .
در واقع در بیست سال اخیر تا به امروز جمعیت دانش آموزی حدود 30 درصد کاهش داشته است .
اما در این دو دهه تغییر خاصی در تعداد معلمان کشور روی نداده است و بر اساس آخرین آمار در سال 1394 تعداد پرسنل وزارت آموزش و پرورش 978 هزار نفر است .
این در حالی است که با کاهش جمعیت دانش آموزی باید تعداد معلمان نیز کاهش می یافت .
به عبارت دیگر، اگر این روند مسیر طبیعی خود را طی تناسب یاد شده طی می کرد پرسنل وزارت آموزش و پرورش در سال 1394 باید به حدود 700 هزار نفر و یا نهایتا 750 هزار نفر می رسید .
اما حاجی بابایی با وارد کردن بیش از 200 هزار نفر در مدت 4 سال وزارت خویش به بدنه وزارت آموزش و پرورش چرخه طبیعی را به هم زد و کاهشی در تعداد و جمعیت معلمان رخ نداد !
البته ایشان در این گفت و گو به صراحت از آن دفاع می کند .
بنا بر اذعان کارشناسان و اطرافیان حاجی بابایی بسیاری از این نیروها که وارد آموزش و پرورش و حتی بدنه ستادی و مدیریتی آن شدند اهل همدان بوده اند !
در واقع ، او با این کار و با تولید اشتغال برای افراد به ویژه همشهریان حیات سیاسی خود را تضمین کرد !
این افراد با خانواده هایشان در واقع ماندگاری حاجی بابایی را در چرخه قدرت و به نشانه قدرشناسی از او بیمه کرده اند .
جالب آن که ورود این تعداد نیرو با چراغ سبز رئیس دولت و سکوت و حتی همراهی مجلس نهم انجام شد .
نتیجه آن که معلم به علت این سیاست و حرکت غلط باید در کلاس 40 نفره تدریس کند و معلمان هنوز ندانند و درک نکنند که مسئولان حاضر نسبت دانش آموزان به معلمان را 21 به 1 بیان می کنند اما در کلاس هایی تدریس می کنند که دو برابر این تعداد است !
مسئولان فعلی هم سعی می کنند با کاهش ساعات دروس و یا حذف برخی پست های کلیدی در مدارس که نتیجه مستقیم آن " کاهش و افت کیفیت آموزشی " است تا می توانند هزینه های پرسنلی را کاهش دهند تا شاید از سر فصل های آزاد شده از محل صرفه جویی بتوان در جاهای دیگر مصرف کرد !
شاید اگر این پرسش اساسی مطرح شود که در حال حاضر بزرگ ترین مشکل آموزش و پرورش و معلمان چیست بسیاری آن را مطالبات این قشر به ویژه در حوزه " اقتصاد و معیشت " معرفی کنند .
به نظر می رسد مشکل فرهنگیان و معلمان یک مشکل تاریخی باشد .
در سال 1340 و زمانی که معلمان به علت پایین بودن اشل حقوقی در میدان بهارستان تجمع کردند شلیک یک گلوله به مغز « دکتر ابوالحسن خانعلی » موجب شد تا حقوق آنان در مجلس چند برابر شده و وضعیت خیلی بهتر شود .
اما با بهبود وضعیت نسبی حقوق و با به وزارت رسیدن محمد درخشش رئیس باشگاه مهرگان ، معلمان به خانه های خود رفتند و کرکره تشکل ها هم پایین کشیده شد !
در حالی که مسئولان این باشگاه می توانستند و باید نسبت به تمهید تشکیل اتحادیه و یا سندیکا اقدامات لازم را انجام می دادند اما این کار انجام نشد و معلمان و نخبگان نیز ضرورت این کار را احساس نکردند و از کنار آن گذشتند ...
دوران وزارت دکتر نجفی با وجود اجرای قانون نظام هماهنگ پرداخت و بهبود نسبی وضعیت معلمان در حوزه معیشت و اقتصاد باز هم ضرورت چنین کاری احساس نشد .
گویی در آموزش و پرورش همه چیز به وزیر آموزش و پرورش ختم می شود و گروه مرجع معلمان خود مرجعی برای پی گیری مطالبات خود ندارند و چشم به راه یک " قهرمان " و یا " ناجی " برای خارج کردن آنان از وضعیت موجود هستند .
حاجی بابایی نیز علی رغم درآمدهای افسانه ای و بی سابقه دولت از محل فروش نفت به میزان بیش از 700 میلیارد دلار و با وجود تبلیغات فراوان نتوانست گشایش محسوسی در وضعیت معیشت و اقتصاد آنان ایجاد کند و یا با طراحی یک سازمان مقدمه ای برای حل مساله بگشاید .
حاجی بابایی با وجود تاکید فراوان بر وجه حاکمیتی آموزش و پرورش نتوانست لوازم اجرای این ادعا را فراهم نماید و آموزش و پرورش هم چنان در عداد امور خدماتی و تصدی گری باقی ماند .
این یک واقعیت است که آموزش و پرورش در اولویت جامعه و مسئولان نیست .
برای تبدیل وضعیت باید صورت مساله تعریف شود .
باید افکار عمومی به این نقطه برسد که توسعه پایدار از آموزش و پرورش شروع می شود و گشودن راه های دیگر ، آب در هاون کوبیدن و آدرس غلط دادن است .
تجسم این وضعیت و دورنما نیازمند آن است که ابتدا معلمی باید به عنوان " یک حرفه " و " تخصص " تعریف و تبیین شود .
شکل گیری چنین مفهومی نیازمند یک تشکیلات حرفه ای و نظام مند مانند " سازمان نظام معلمی " است .
سازو کاری که هیچ یک از وزیران آموزش و پرورش حتی قادر به مفهوم سازی و فرهنگ سازی سازمانی برای آن نشدند و وزیری مانند مرتضی حاجی در برابر تشکیل « شورای عالی معلمان » سکوت کرد و وزرایی چون فرشیدی ، حاجی بابایی و علی احمدی آن را عملا از سند تحول بنیادین حذف کردند !
این مساله واقعا به یک معما تبدیل شده است که چرا وزرای آموزش و پرورش هیچ گاه نخواستند و یا نتوانستند وارد این فاز شوند و معلمان از حالت توده ای به یک شکل " نظام مند " درآورند .
به نظر می رسد مهم ترین دلیل همانا چیرگی سیاست و نگاه امنیتی از بیرون باشد .
فرضا اگر یک سازمان نظام معلمی قدرت مند و مستقل با مشارکت مستقیم و واقعی معلمان شکل بگیرد و این سازمان بتواند معلمان را براساس شایستگی ها و صلاحیت ها گزینش و درجه بندی کند ؛ دیگر هر فردی در آموزش و پرورش مسئولیت نخواهد گرفت و معیار بر اساس شایسته سالاری خواهد بود .
این تشکیلات حتی قادر خواهد بود که وزیر به دولت معرفی کند و در آن زمان دیگر دخالت افراد بیرونی و غیر آموزشی و حتی نمایندگان مجلس برای اعمال نظر در مناصب و پست های مدیریتی به حداقل خواهد رسید !
نشستن به انتظار ظهور یک منجی مانند یک وزیر مقتدر انتظاری عبث و بیهوده است .
معلمان نباید فریب شعارهای پوپولیستی و غیرواقعی را بخورند .
فضا باید به گونه ای ساخته و پرداخته شود که اصولا مجالی برای " موج سواری " توسط هیچ فردی و مقامی فراهم نباشد و افراد در زمان تصدی مسئولیت و پس از آن در برابر عملکردشان پاسخ گو باشند .
سخن معلم از حدود دو سال پیش ایده تشکیل « فراکسیون صنفی معلمان » را مطرح کرد .
لازمه طرح آموزش و پرورش به عنوان محور توسعه پایدار استفاده از پتانسیل دستگاه تقنینی و قانون گذاری برای تسهیل فرآیندهاست .
در کنار آن حضور آگاهانه و مستمر فرهنگیان و معلمان در " رسانه " و بیرون آمدن از لاک " فرهنگ شفاهی " و نهادینه کردن فرهنگ تفکر انتقادی و پرسشگری می تواند افکار عمومی جامعه را برای پذیرش ایده های جدید فراهم نماید .
آری !
کلید تحول در دست " معلمان " است .
گروه اخبار / رضا مرادی عضو شورای نویسندگان سخن معلم که برای دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی ثبت نام و تایید شده بود ساعاتی پیش انصراف خود را اعلام کرد .
متن نامه ایشان به شرح زیر است :
گروه رسانه و تشکل / سازمان معلمان ایران از تشکل های معلمی به مناسبت انتخابات هفتم اسفند بیانیه ای صادر کرد .
متن کامل این بیانیه که در اختیار سخن معلم قرار گرفته است به شرح زیر است
انتخابات مجلس شورای اسلامی هفته آینده برگزار می گردد . انتخابات یکی از مهمترین رویدادهای هر کشوری است که اجرای سالم آن موجبات پیشرفت و تعالی جامعه را فراهم می کند .
در کشور ما بدنه اصلی برگزاری انتخابات مدارس و کادر آن می باشند و علاوه بر آن از مجموعه های تاثیر گذار در امر رای دادن نیز می باشند .
در واقع ، مجموعه آموزش و پرورش چه از نظر اجرایی و چه از نظر رای دادن نقش اصلی را در کشور ایفا می کنند اما چرا مدرسه و کادر آن در اجرای انتخابات در کشور ما رکن اصلی هستند در حالی که در بسیاری از نقاط دنیا این شهرداری ها هستند که انتخابات را برگزار می کنند ؟
یکی از دلایل آن اعتماد جامعه و نهادهای اجرایی کشور به مدرسه و کادر آن است .
عموم جامعه معلمان را انسان هایی سالم و فرهیخته می دانند و اطمینان دارند که از آراء آنان حفاظت به عمل می آورند و از طرف دیگر نهادهای اجرایی کشور نظر به مخاطبین مدرسه که اولیا و دانش اموزان هستند حضور آنان را برای رای دادن در مدرسه محتمل تر می دانند و از همه مهمتر صرفه اقتصادی در خصوص استفاده از مدرسه و کادر آن است .
معلمان انسان های کم توقعی هستند که با حداقل دریافتی ها ، کارهای بزرگ و استراتژیک انجام می دهند و به قولی زود راضی می شوند .
بنابراین مدرسه علاوه بر کاربری آموزشی و پرورشی و انسان سازی و ده ها شرح وظیفه اساسی و استراتزیک ، ستون اصلی انتخابات کشور نیز می باشد ، اما متاسفانه در عمل مسوولین علیرغم فایده های بی شمار مدارس و معلمان برای کشور از حداقل ها برای آنان دریغ می کنند و به راحتی حق و حقوق شان را نادیده می گیرند و اگر قرار باشد که انتخابات توسط شرکت نفت یا شهرداری ها و یا ..... بدون دخالت معلمان اجرا شود چه اتفاقی خواهد افتاد ...
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار /
فرج کمیجانی ، دبیر کل مجمع فرهنگیان ایران اسلامی ساعاتی پیش با قید وثیقه یک میلیارد تومانی آزاد شد .
این فعال صنفی - سیاسی معلمان روز چهارشنبه دوم دی ماه سال جاری با حکم بازپرس شعبه ۲ بازپرسی دادسرای قاضی مقدس در دفتر کارش در مجتمع فنی رسالت بازداشت شد.
در حال حاضر ، علیرضا هاشمی سنجانی ، دبیر کل سازمان معلمان ایران ؛ علی اکبر باغانی ، نائب رئیس کانون صنفی معلمان ایران ؛ اسماعیل عبدی ، دبیرکل کانون صنفی معلمان ایران ؛ محمود بهشتی لنگرودی و رسول بداقی از اعضای هیات مدیره کانون صنفی معلمان ایران در زندان به سر می برند .
پایان پیام /
گروه اخبار/ محمد رضا باهنر نائب رئیس مجلس شورای اسلامی در برنامه پایش گفت : دریافتی نمایندگان در مجلس به صورت ناخالص چهار میلیون و۲۰۰ هزار تومان است که مالیات و بازنشستگی آن هم کم میشود.
بعد از اجرای برجام و رفع تحریم های دول غربی و آزاد شدن دلارهای ارزش مند بلوکه شده و تجارت و سرمایه گذاری تاثیرات مهمی بر اقتصاد کشور ایجاد کرده و بلافاصله در صنعت خودرو سازی و خرید هواپیماهای مدرن و امور بانکی و سرمایه گذاری خارجی اقدامات فوری صورت گرفته است .
در آموزش و پرورش نیز قرار شده درسی به عنوان برجام به ساعت درسی دانش آموزان اضافه شود که مطابق معمول برنامه ای بدون هزینه و تبلیغاتی برای اموزش و پرورش در نظر گرفته شده و از خوان نعمت رفع تحریم ها فعلا جز همین اضافه شدن درس آن هم به صورت موظف نصیب آموزش و پرورش نشده است و بر اساس وعده رییس محترم جمهور وقتی که اقتصاد کشور درست شود اقتصاد معلمان هم بهبود خواهد یافت اما افزایش های مختلف در سایر نهادهای دولتی در حال انجام است و فرهنگیان باید منتظر بهبود اقتصاد کشور باشند که نظر به سابقه این نوع وعده ها نمی توان حداقل در کوتاه مدت بدان امیدوار بود .
اما حداقل انتظار فرهنگیان از فاتحان عرصه برجام این است که فرهنگیان شاغل و بازنشسته که کارشان روزی با کار انبیا مقایسه شده و روز دیگر رکن توسعه اش نامیده اند و فرهیخته و خردمندش می دانید زیر خط فقر اعلام شده توسط بانک مرکزی حقوق دریافت نکنند .
اگر رفع تحریم ها این کار ساده قانونی و انسانی و فرهنگی و دنیایی و آخرتی را نتواند انجام دهد و مشکل یک میلیون و اندی شاغل و بازنشسته فرهنگی کشور را حل نکرده و آبروی از دست رفته آنان را باز نگرداند؛ مطمئن باشید که سایر گره های اقتصادی کشور را نیز نخواهد گشود .
مو سفیدانی که با یک میلیون در ماه زندگی می کنند ، فرهیختگانی که با سیلی صورت خود را سرخ می کنند ، خردمندانی که برای حق و حقوق قانونی خود باید اعتراض کنند ، معلمانی که فقط ده روز از ماه را می توانند زندگی کنند چون برای 20 روز بعدی هر ماه پولی در جیب ندارند و فکری هم به حال شان نشده و به امان خدا رها شده اند ... آیا رفع تحریم ها این تبعیض های آشکار غیر شرع و عرف و قانون را از معلمان رفع خواهد کرد ؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش /
علیرضا سعیدآبادی کارشناس ارشد روابط بین الملل و مدیر روابط عمومی موسسه آموزش از راه دور وزارت آموزش و پرورش در سال های 85-1382 با اشاره به سهم پایین فرهنگیان در فهرست های سیاسی دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی به سخن معلم گفت:
نقش شبکه های اجتماعی و کمپین های مستقل ارزشی از جمله فرهنگیان در انتخابات مجلس شورای اسلامی به ویژه در حوزه انتخابیه تهران بیشتر از احزاب رسمی نباشد کمتر نیست.
این که گروه های سیاسی به مسائل تخصصی و صنفی در این انتخابات کمتر پرداخته اند به دلیل این است که تحزب در ایران با زمان حرکت نکرده و بومی نشده و به کارکردهای تخصصی و صنفی در شرایط نوظهور و متحول شونده معاصر کمتر توجه کرده است.
مدیر مسئول نشریه آموزش از راه دور وزارت آموزش و پرورش در سال های 85-1382 گفت:شرایط پیش آمده برای گروه های مستقل ارزشی از جمله فرهنگیان نه تنها بد نیست بلکه فرصت محسوب می شود و به شرط حمایت از کاندیداهای جامع الاطراف و قوی تر که علاوه بر علائق فرهنگی دارای عمق فکری بالا و تجارب بین بخشی خوبی باشند و روند قانون گذاری و محدودیت ها و ظرفیت های آن را بشناسند در مجلس آینده از سهم بهتری برخوردار خواهند شد.
این فعال رسانه های مرکز و محلی سراسر کشور با تاکید بر نقش بالای قدرت نرم در محاسبات و برنامه ریزی های ملی خاطر نشان کرد:
من در سه سطح سندیکایی ، اداری و پارلمانی وضعیت فرهنگیان را قابل بررسی می دانم که پیش از این نتایج آن را در چند رسانه فرهنگی تحت عنوان "فرهنگیان چه می خواهند؟" ارائه داده ام و معتقدم برای پیگیری آن ها کسانی کاندیداهای برتر این حوزه هستند که دارای ظرفیت های مناسب فکری ، قدرت بالای جذب و هدایت افکار عمومی ، تجربه های فرهنگی و بین بخشی برای طراحی طرح ها و بررسی لوایح ، توان ارتباطی فوق العاده با تمامی رسانه های مرکز و محلی سراسر کشور باشند.
علیرضا سعیدآبادی فراگیر شدن کمپین های ارزشی در این دوره از انتخابات مجلس شورای اسلامی از جمله کمپین مجلس مستقل آینده در نواحی و مناطق مختلف را به عنوان یک برند انتخاباتی یکی از پیامدهای وضعیت خاص احزاب در شرایط موجود کشور دانست و گفت:
پیش بینی می شد که با توجه به این که خانه احزاب به تازگی فعال گردیده و برای تحول آفرینی به کار کارشناسی و زمان بیشتری نیاز دارد نتیجه آن به این دوره از انتخابات نخواهد رسید.
از این رو ، این خلا را کمپین های مستقل ارزشی از جمله فرهنگیان با حضور کاندیداهای جامع الاطراف و قوی تر به خوبی از طریق شبکه های اجتماعی می توانند پر کنند.
علیرضا سعیدآبادی ؛ رتبه ممتاز دانشگاه شهید بهشتی در مقطع کارشناسی ارشد روابط بین الملل ، پس از تجربه های متعدد در حوزه صنعت و ستاد مرکزی وزارتخانه های آموزش و پرورش و فرهنگ و ارشاد اسلامی که در سال های اخیر با امور پارلمانی سروکار پیدا کرده در گفت و گو با سخن معلم تاکید کرد:
جامع نگری و تفکر بین بخشی در روند بررسی لوایح دولت و طرح های ارایه شده از سوی مجلس شورای اسلامی به انسان های جامع الاطراف و قوی تری نیاز دارد و جامعه فرهنگیان می تواند با معرفی چنین کسانی که تجربه مستقیم از کاستی های این حوزه دارند مردم را به سوی آن ها فراخوانده و با حضور تعدادی نماینده منتخب در کمسیون و فراکسیون های مربوطه به برطرف سازی نواقص و خلاء های قانونی و اجرای دقیق تر آن ها بپردازند.
علیرضا سعیدآبادی ، در پایان این گفت و گو با توجه به جایگاه کلان مجلس شورای اسلامی و اهمیت راهبردی هر یک از کرسی های آن و ارزیابی مستند خود از نقش اول شبکه های اجتماعی و کمپین های مستقل ارزشی در انتخابات آینده گفت:
جامعه فرهنگیان با ارایه فهرست حرفه ای از کسانی که توانایی جذب و هدایت افکار عمومی را دارند و می توانند اولویت های این حوزه را خوب شناسایی کنند و توان تبدیل فکر به برنامه را یافته اند و سهم فرهنگیان را با شناخت کامل از سایر حوزه ها پیگیری می کنند و در یک عبارت نماینده-کارشناس هستند در انتخابات دهم اسفند باید به شکل گیری پربارترین و درخشان ترین مجلس شورای اسلامی برای جامعه فرهنگیان رای دهد.
پایان گزارش /
وزارت کشور از مدارس و مساجد، حسینیه ها و برخی دستگاه های اجرایی به عنوان حوزه انتخابیه برای برگزاری انتخابات استفاده می کند. استفاده از مکان های عمومی به ویژه مدارس و مساجد به عنوان حوزه رای گیری در همه جای دنیا مرسوم است.
در ایران قبل از انقلاب همین رویه برقرار بوده و از مکان مدارس به عنوان حوزه رای گیری استفاده می شد. در بند 11 قانون انتخابات استفاده از "کارکنان" دستگاه ها در کنار استفاده از امکانات مانند فضای و میز و صندلی و... آمده است یعنی دستگاه های دولتی از جمله آموزش و پرورش موظفند که کارکنان خود را برای امر انتخابات در اختیار وزارت کشور ، فرمانداری ها و بخشداری ها بگذارند.
در مدارس، مساجد ، حسينيه ها و ... که به عنوان شعب اخذ رای انتخاب می شوند از قبل هماهنگي هاي لازم با آموزش و پرورش، امور مساجد و دستگاه هاي اجرايي به عمل می آید و معمولا دو روز قبل از برگزاري انتخابات تجهيزات و امکانات مورد نياز به شعب اخذ رای منتقل می شود. در مدارسي که شعب اخذ راي برقرار است، فعالیت های آموزشی تا روز رای گیری ادامه مي یابد . با وجودی که آموزش و پرورش نمی تواند یک معلم یا مدیر را ملزم به فعالیت به عنوان عوامل اجرایی و نظارتی کند، اما بسیاری از فرهنگیان خودخواسته به عنوان عوامل اجرایی یا نظارتی در انتخابات حضور دارند.
فرهنگیان در هیات های اجرایی وزارت کشور یا هیات های نظارت شورای نگهبان و یا ناظر وزارت کشور یا ناظر شورای نگهبان و عوامل اجرایی شعب رای گیری در برگزاری انتخابات در مدارس ،حضوری پررنگ دارند . در مساجد هم معمولا اعضای بسیج نقش عوامل اجرایی را به عهده دارند. دو ستون اجرای انتخابات معلمان و اعضای بسیج هستند.
در برخی مدارس ، عوامل اجرایی صندوق ازب ین کارکنان همان مدرسه انتخاب می شوند. این مساله اعتراض برخی از همکاران را بر انگیخته است ، آنها حضور معلمان به عنوان عوامل اجرایی انتخابات را استفاده ابزاری از معلمان و نوعی استثمار آنان ارزیابی می کنند.
در ماده 40 قانون انتخابات آمده : "هیأت اجرایی مرکز حوزه انتخابیه و حوزههای فرعی پس از انتشار آگهی انتخابات برای هر شعبه ثبت نام و اخذ رأی پنج نفر (و در شعبپر تراکم به تشخیص هیأت اجرایی هفت نفر) از معتمدین محل که دارای سواد خواندن و نوشتن باشند، انتخاب و به فرماندار یا بخشدار جهت صدورحکم معرفی مینمایند." در تبصره 1 همین ماده می خوانیم : " اعضاء شعب ثبت نام و اخذ رأی از بین خود یکنفر رئیس، یکنفر نایب رئیس و
بقیه اعضاء را به عنوان منشی انتخاب مینمایند. " در قانون تاکیدی روی هیچ صنف و قشری نشده است.
همان گونه که در متن قانون می بینیم هیچ الزامی برای استفاده از کارکنان مدرسه به عنوان عوامل اجرایی در قانون وجود ندارد و همکاری عوامل اجرایی و نظارتی هم داوطلبانه است.
شرط انتخاب عوامل اجرایی هم معتمد محل بودن و دارا بودن سواد خواندن و نوشتن است و اصولا ممکن است برخی معلمان مدرسه به دلیل اینکه در مناطق دیگر شهر ساکن هستند ، واجد شرط "معتمد محل" نباشند. در برخی از حوزه های مدارس هم افراد غیر معلم به عنوان عوامل اجرایی انتخابات را برگزار می کنند. خلاصه اینکه اگر معلمی نخواهد عامل اجرای انتخابات شود کسی نمی تواند او را مجبور کند.
مساله پرداخت حق الزحمه عوامل اجرایی و نظارتی انتخابات یکی از مسایل چالشی انتخابات بوده و هست . رویه جاری تا سال 87 این بود که به کارمندان دولت، نامه ای از طرف فرمانداری یا شورای نگهبان مبنی بر تائید اضافه کاری داده می شد و هر دستگاه اجرایی راسا اضافه کار کارکنان خود را پرداخت می کرد .
تایید کار اکثرا به شکل سلیقه ای و بدون ضابطه نوشته می شد و محاسبه اضافه کاری در وزارتخانه های مختلف دولتی متفاوت بود و گاه حق الزحمه یک معلم یک سوم کارمند دستگاه دیگر می شد. تاخیر در پرداخت مطالبات هم به خصوص در آموزش و پرورش همیشه وجود داشت.
در آبان 87 ، دولت آیین نامه نحوه پرداخت حقالزحمه مجریان و ناظران انتخابات را اصلاح و حقالزحمه مقطوع عوامل اجرایی و نظارتی انتخابات، اعم از انتخابات مجلس شورای اسلامی ، ریاست جمهوری ، مجلس خبرگان رهبری و شوراهای اسلامی را تعیین کرد.
در اصلاحيه ، حق الزحمه همه عوامل اجرايى و نظارتى به ازاى هر نفر 30 هزار تومان به ازاى هر روز و حداكثر تا سه روز، حق الزحمه هر يك از اعضاى هيئتهاى اجرايى و نظارتى در حوزه انتخابيه اصلى در هر دوره 600 هزار تومان و حق الزحمه هر يك از اعضاى هيئتهاى اجرايى و نظارتى در حوزه انتخابيه فرعى در هر دوره 400 هزار تومان تعيين شد.
در اصلاحیه هیات دولت آمده است : "ارقام فوق براى انتخابهاى بعدى با پيشنهاد وزارت كشور و شوراى نگهبان و تصويب هيئت وزيران قابل تغيير است." این آیین نامه از چند جنبه مثبت است :
اول اینکه مقرر شده که پرداخت حق الزحمه از محل اعتبارات شورای نگهبان و وزارت کشور صورت می گیرد. دوم اینکه مبلغ حق الزحمه مقطوع است و بستگی به حقوق کارمند در سازمان متبوع ندارد و سوم اینکه این مبلغ در هر انتخاباتی می تواند تغییر کند . اما این آیین نامه مشکل پرداخت حق الزحمه را حل نکرد و عملا پاسکاری عوامل اجرایی بین وزارت کشور و وزارتخانه و نهاد متبوع عوامل اجرایی ادامه یافت.
نکته مهم این است که آیین نامه هیات وزیران با قانون انتخابات مجلس تعارض دارد.
در ماده 11 قانون انتخابات آمده است : " کلیه وزارتخانهها، سازمان ها و ادارات و نهادهای قانونی و مؤسسات دولتی و وابسته و... موظفند حسب درخواست وزارت کشور، استانداران، فرمانداران و بخشداران، کارکنان و سایر امکانات خود را تا خاتمه انتخابات در اختیار آنان قرار دهند . بدیهی است مدت همکاری کارکنان مذکور جزء ایام مأموریت نامبردگان محسوب خواهد شد."طبق این ماده وزارت آموزش و پرورش موظف است کارکنان خود را به درخواست وزارت کشور و... برای اجرای انتخابات در اختیار آنان قرار دهد.
در ماده 11 گفته شده که مدت همکاری مثلا یک فرهنگی جزء ماموریت او محسوب می شود. اما تبصره 2 همین ماده موضوع را روشن تر بیان کرده است.
تبصره 2 می گوید: " حق مأموریت کارکنان مذکور از محل اعتبارات سازمان متبوع آنان تأمین و پرداخت می گردد. " صراحت این تبصره دیگر جایی برای تفسیر باز نمی گذارد. نکته جالب این است که آیین نامه هیات وزیران نمی تواند مانع اجرای قانون مصوب مجلس شود. همین تعارض باعث شد که در انتخابات 92 ریاست جمهوری باز هم پرداخت حق الزحمه انتخابات، تبدیل به چالشی برای آموزش و پرورش شود.
در آبان سال 92 مدیرکل دفتر حقوقی املاک و حمایت قضایی وزارت آموزش و پرورش برای اینکه تکلیف را یک سره کند در رابطه با تعارض در آراء صادر شده از شعب دیوان عدالت اداری اردبیل به هیأت عمومی دیوان شکایت کرد. جریان از این قرار بود که ارژنگ دارایی و حیات ا... صلاحی و محمدرحیم هدایتی، ایرج غلامی و کلام الله وحدانی از کارکنان آموزش و پرورش اردبیل در دادخواست های جداگانه ای از آموزش و پرورش شکایت کرده بودند که حق الزحمه انتخاباتی خرداد 92 آنها را پرداخت نکرده است. اما شعب دیوان عدالت، آرای متفاوتی در باره این پرونده ها صادر کرده بود.
آموزش و پرورش در شکایت خود به استناد آیین نامه دولت در مورد پرداخت حق الزحمه مقطوع ، مدعی بود که " اعتبارات حق الزحمه عوامل انتخابات را وزارت کشور و شورای نگهبان دریافت کرده اند ." و آموزش و پرورش که اعتباری بابت این موضوع ندارد تکلیفی در مورد پرداخت حق الزحمه هم ندارد و اگر مجبور شود باید از سایر سرفصلها که میبایست صرف تعلیم وتربیت دانشآموزان شود حق الزحمه عوامل انتخابات را پرداخت نماید .
آموزش و پرورش برای اینکه جلوی سیل شکایت های آتی را بگیرد خواستار رای هیات عمومی دیوان به نفع وزارتخانه و به زیان شاکیان شده بود.
دیوان عدالت اداری بر خلاف تمایل آموزش و پرورش به نفع شکات رای داد و اعلام کرد که شکایت شاکیان برای دریافت حق الزحمه از وزارت آموزش و پرورش موجه و وارد است و کارکنان آموزش و پرورش استحقاق دریافت حق مأموریت از محل اعتبارات سازمان متبوع خویش را دارند.
اما آیا اعتباری بابت حق الزحمه عوامل در اختیار وزارت کشور و شورای نگهبان قرار می گیرد؟
آیا یک مجری انتخابات محق است که حق الزحمه را یکبار به صورت مقطوع و بار دوم به صورت اضافه کار از سازمان متبوع دریافت کند؟
یک نکته روشن است آموزش و پرورش تمایلی به پرداخت حق الزحمه انتخابات کارکنان خود ندارد.
اگر شما معلم گرامی با انگیزه گرفتن حق الزحمه وارد پروسه انتخابات می شوی ، اصلا با صرفه نیست و بهتر است عطایش را به لقایش ببخشید !
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
عقل سلیم و حکمت متعالیه و قاموس و ناموس هستی و اساس و جوهره و شیرازه ی وجود و آرمان و ایده و انگیزه و هدف غایی و متکامله ی بشری به ویژه انبیاء و اولیاء و حکماء فلاسفه و نوابغ از آغاز هستی تاکنون این چنین ایجاب نموده که با عنایت به قاعده ی وحدت وجود و وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت انسان ها با حفظ اصول مکرمت و فلسفه ی هستی، به یکدیگر احترام گذارده و اندیشه و ایده ی همدیگر را تخطئه و بایکوت ننمایند.
گرچه بنا به مثل ساده ی " تمامی رودخانه ها به یک دریا و اقیانوس منتهی می شوند " و انوار از یک نور واحد منور گشته و ملهم می گردند، اما با توجه به اصل تنوع و تکامل و تطور و تحرک و استعدادها و ظرفیت ها و استنتاجات و استنباطات، بنا نبوده که همه ی اشیاء و افراد و ابناء بشر مطلقا یکسان و یک جور و یکنواخت و مکرر در مکرر و منهای مدرج و درجات و سلائق خلق گردند.
در باب انسان، اگر چه جملگی را یک خدای احد واحد در قاموس اصل توحید و هدف مند و در غایت امر معطوف و منظور به یک هدف غائی و "الیه المصیر" و "الی الله" آفریده اما در عین حال هیچ انسانی کاملا شبیه به انسان دیگر خلقت نیافته و در قرآن کریم و یعنی در کلیه ی کتب آسمانی و الهی سخن از لسان ها و الوان و "نطفه ی امشاج" یعنی نطفه ای که مجتمع جمیع خصوصیات و خصائص و مواد و خواص و فلزات گوناگون به میان آمده و در خبر آمده که الطرق الی الله بعدد نفوس خلائق" یعنی راه های نیل به خدا و فضائل و کمالات و معنویات و آرمان پاک تمام بعدی الهی- انسانی مساویست با کل آدمیان روی زمین از ابتدا تا به کنون و تا روز قیامت و محشر کبری!
خداوند تبارک و تعالی در کتاب مقدس خویش، قرآن کریم حتی برای پیامبران خویش که در کل هدفی واحد داشتند درجات و مراتب مختلفی قائل گشته و برخی را بر برخی دیگر رجحان و برتری بخشیده و این حقیقت مبین و گویای اصل عدل و عدالت همراه با اصل و تئوری موهبت و بخشش بی کرانه و البته حساب شده توام با ظرفیت، مراتب ایمان و یقین و آگاهی و اراده و همت پیامبران و کلیه ی بشریت و آینده نگری و حکمت حق می باشد.
وجود آن همه متفکر و اندیشمند و فیلسوف و نوابغ و حکیمان و تطورات هستی اعم از مادی و معنوی و ناسوتی و لاهوتی مشعر به همین معنی و مقصود است. از اصل لایتغیر و لا ینقطع تنوع و تطور هم که بگذریم چگونه و چه سان می توان به این اصل و اساس و قائده ی مهم پشت پا زد که رسول گرامی اسلام (ص) انسان ها را همانند دندانه های شانه برابر دانسته و قرآن مجید مومنان را برادر یکدیگر تلقی نموده و آنان را توصیه و تشویق به اصلاح همدیگر و هم پوشانی انسانی و ایمانی و اخلاقی و سعادت آمیز نموده است.
دعوت به صلح و کمال و فضیلت و کرامت اصل اولیه و آرمانی ادیان توحیدی و اسلام و قرآن بوده و هرگز خدای هستی پسندیده و نخواسته که شکاف و انشقاق و تفرقه و پراکندگی و شکنندگی و مرگ جان و خرد و اندیشه و رکود و فساد و تباهی و خنثی سازی در میان انسان ها و بندگان خدا و موحدان پدیده گشته و نهادینه گردد.
یک بعد و جنبه ی "لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی" اشعار و اشراف به همین مطلب دارد. و البته در مرحله ی بعدی و با اتمام حجت عقلانی و منطقی حساب معاندان و مفسدان و قداره بندان و قطاع الطریق ها و اراذل و اوباشی که به هیچ صراطی مستقیم نیستند و با اصل فکر و منطق و بشریت و قانون مخالفند و جز شرارت و تجاوز به نوامیس و آدم کشی و خون ریزی و جنایت و خون آشامی، منطق و حربه ی دیگری را نمی شناسند و برنمی تابند و یا امپریالیست ها و صهیونیست ها و جنگ افروزان و عمال و نوکران آنان ... جداست و عقل و عرف می گوید این خطوط قرمز را بایستی مراعات نمود.
اما سخن این جاست که گاها برخی آدم ها آدرس عوضی می دهند، طریق انحراف را طی می کنند و شیپور را از دهانه ی گشادش می دمند! و فکر می کنند که همه باید چون آنان و عین و مثل همانان بیندیشند و عمل کنند! در حالی که خود را ملزم به پای بندی به قانون و عرف و شرع و اخلاق و دموکراسی و آزادی و حریت و مدنیت و شهروندی ندانسته و حاضر نیستند حتی یک درصد به دیگران نزدیک شوند!
در جایی که کتاب خدا، به تمامی پیامبران و ادیان و مومنان آنها احترام گذاشته و اهل کتاب و حتی مجوس و ستاره پرستان را در ردیف ایمان آورندگان آورده و از آنان می خواهد مجتمع گردند و وحدت یافته و تنش و پراکنش و جنگ و ضدیت و خنثی سازی همدیگر را کنار بگذارند ولو با هر عقیده و سلیقه و مرام مختص به خودی که دارند و در حالی که امامان بزرگوار ما با بزرگان و علماء ادیان و مذاهب به گفت و گو می پرداختند و نشست و برخاست داشتند و ضمن ارائه ی توحید و مبانی مکتبی و مرامی خویش و پاسخ قاطع و کامل و منطقی به نکات باطل و تحریفی و انحرافی مکاتب به ویژه مادیون، برای رهبرانی نظیر ابن ابی العوجا، جاسلیق در راس الجالوت و عمدتا برای علم آنان احترام قائل بودند و هرگز اقدام به آبروریزی و فحاشی و زیرآب زنی نمی کردند تا چه رسد به این که متوسل به کذب و حیله و تهمت و اتهام ناجوان مردانه و بلهوسانه و مغرضانه (العیاذ بالله) گردند.
و باز در حالی که آیت الله خمینی با آن صعه ی صدر خاص خود با بسیاری از افراد از گروه ها، جناح ها، سازمان ها و احزاب که از حیث ایده و آرمان و حداقل سلیقه و روش، فرسنگ ها فاصله داشتند، تعامل و دیالوگ داشته و نشست و برخاست داشتند و حتی المقدور احترام آنان را محفوظ می دانستند و یا این همه جلساتی که مقام معظم رهبری با صاحبان عقیده و مرام و سلائق گوناگون اعم از استاد و دانشجو و پژوهشگر و محقق و نویسنده داشته و دارند و با جان و دل و سعه ی صدر فراوان و مثل زدنی، مجال اندیشه و تفکر و سخن و انتقاد و ارائه ی طریق به آنان داده و می دهند و کوچکترین ناراحتی از خویشتن بروز نمی دهند و این چنین اندیشمندان و محققان و حتی منتقدان تند و تیز و مبنائی را پذیرا گشته و مجذوب اخلاق حسنه خویش می سازند تا جایی که پوتین در دیدار با رهبری، به این ایده و نظر می رسد که گویی با حضرت مسیح مواجه شده و عیسی مسیح را در سیمای ایشان ملاحظه می کند!
و رهبرانی دیگر از دولت های جهان اذعان می دارند که از سخنان و رهنمودهای ایشان، درس و ایده و راهکار می گیرند. آن وقت در کمال تاسف و تالم می نگریم که چگونه برخی افراد از روی جهل و یا عناد، اندیشه و تفکر و کتاب برخی متفکران و دانشمندان را برنتافته و مورد بی مهری و عتاب و بایکوت و انزوا و تخطئه قرار می دهند و اینان به جای تضارب آرا و تعامل منطقی و ارائه ی طریق و نشان دادن راه تفکر و تعقل (اگر خود از تفکر و تعقل و منطق سر در بیاورند!؟) متاسفانه نه اصل تفکر و تعقل و دگراندیشی منطقی و خداپسندانه را رد کرده و صورت مسئله را یک جا پاک می نمایند!
چه بسیار مغزهای فراری که از همین رهگذر محقق گشته و سرویس های بیگانه و جاسوسان غرب و اینتلیجنت سرویس و سیا،آنان را به خدمت گرفته و به ریش ما خندیده اند و ضمن بهره برداری های کلان استراتژیک از آنان در راستای منافع کلان و استعماری خود لطمات و صدمات فراوانی بر حیثیت و کیان و منافع ملی ما وارد گشته است.
بیاییم به گونه ای اندیشه و عمل کنیم که آنه ماری شمیل ها، روژه گارودی ها و چنین اندیشمندانی که جملگی بر اثر تعامل های صحیح و اساسی و کرامت قائل شدن برای آنان و البته همراه با تفکر و تحقیق و انتخاب به جا و شایسته خودشان شیفته و عاشق اسلام و انقلاب و تشیع و ایران عزیز شدند و چه بسا مفاخر مهم و بزرگی از خودمان را به خودمان و به جهانیان معرفی نمودند، دوباره فرا چنگ آوریم و بر عظمت و شکوه و تعالی دین و کشور و انقلاب و ملت و نظام خود بیفزائیم.
این گونه نباشد که بگویند و بگوییم مرا به تو خیری نیست، شر مرسان! بر اثر جهالت و یا بعضا عناد به گونه ای عمل نکنیم که دیگران، امثال سید جمال الدین اسدآبادی، ابوعلی سینا و مولانا و دیگران را از ما بگیرند و از آن خودشان بدانند و به رغم مسلمان و شیعه بودن امثال حکیم ابوالقاسم فردوسی، سلطنت طلبان و مخالفان اسلام و حتی ایران، گونه ای دیگر به تبلیغات و شانتاژ بپردازند.
نگارنده ضمن پاسداشت و تکریم و دست مریزاد به برخی و یا عمده ی زحمت کشان و تلاشگران در عرصه ی فرهنگ و مسائل تربیتی و حراست و هسته های گزینش در کلیه ی سطوح مملکتی و در بعد کلان آن در دوائر و وزارت خانه ها، که در موارد فراوانی از کیان و حیثیت و تمامیت و امنیت کشور حراست و محافظت نموده و از رخنه و نفوذ برخی جواسیس و معاندان و منافقان و مفسدان جلوگیری به عمل آورده اند، متاسفانه در مواردی هم مغرضانه و بر اثر معضل نفوذی ها، مشاهده شده که جوانان مخلص و متخصص و نیز در مواردی مومن و علاقه مند به نظام طرد و منزوی و ایزوله گشته، بعضا در داخل سرگردان و بلاتکلیف و منزوی شده، عده ای هم از مملکت خارج گشته و بدین طریق در صنعت، پزشکی، اقتصاد، فرهنگ، ادبیات، هنر و سینما لطمات و صدمات چندی که بعظا هم غیر قابل جبران بوده، بر مملکت و انقلاب و مردم وارد شده است.
هوشیاری و دقت و درایت فرق می کند با ناشیگری و سوالات بی جا و چوب لای چرخ گذاشتن و پرسش ها و کسب معلومات و اطلاعاتی که از اصل نامربوط و بلکه مضر و سخیف بوده است.
یادم نمی رود قریب سی سال پیش که قصد استخدام در یک وزارت خانه ی مهم و استراتژیک را داشتم قبل از این که در آموزش و پرورش مشغول خدمت شوم گزینشگر و سوال کننده که خود فردی مرموز به نظر می آمد و بعدها معلوم شد که صداقت در کلام نداشت و خود را این جا و آن جا بست و متاسفانه خویشتن را بسیار انقلابی و ابوذر می دانست از حقیر سوال کرد آیا در زمان طاغوت، به سینما می رفتی، فلان فیلم را دیده ای و از این قبیل سوالات که نه تنها فایده ای در بر نداشت، بلکه شاید ورود به حریم خصوصی هم قلمداد می شد. یا از برخی افراد که هم تعهد و تخصص لازم را جهت فلان کار مهم صنعتی داشتند در جاهایی سوال می شد که مثلا فلان دعا را حفظ هستی و می خوانی و آیا نماز شب هم می خوانی و یا چرا فلان فامیل تو گروهکی و منافق و غیره از آب درآمد و یا چون دایی تو شناسنامه اش روسی است پس مشکل داری و باید رد شوی و اخیرا از فردی که به عنوان سرایه دار در جایی مشغول است در گزینش سوال کرده بودند که آیا تا به حال نماز صبح تو قضا شده است؟ و چون پاسخ مثبت بود مورد عتاب قرار گرفته بود که چرا و به چه دلیل نمازت قضا شده است!؟ حال برخی سوالات سخیف دیگر بماند! این جاست که بایستی فلسفه و چرایی پیام هشت ماده ای حضرت امام ( ره ) پیرامون گزینش ها را مورد مداقه قرار بدهیم.
قریب چهارده سال پیش، دختر خانمی بسیار مومنه، محجبه و با دیانت، متانت، عالمه و موفق در درس و تقوی و خانواده ای معتقد به اسلام و نظام و انقلاب و امام و رهبری با معدل بسیار بالا در آزمون ورودی یک دانشگاه به اصطلاح مذهبی و صعب الورود(!!؟) و با نام مقدس قبول می شود. نامبرده در هنگام مصاحبه با گزینشگر و سوال کننده ای روبه رو می شود که ضمن سوالات فراوان مذهبی، تاریخی، دینی، سیاسی و خانوادگی و ... از ایشان پیرامون مرحوم دکتر علی شریعتی و این که آیا کتب ایشان را هم مطالعه می کنی یا نه سوالاتی را مطرح می کند، و این دختر خانم نظر خود را به طوری عادی و متعارف پیرامون شریعتی و کتب وی عنوان می کند و جالب است که جانبداری مطلق و افراطی از شریعتی و کتاب هایش نمی کند بلکه مطرح می سازد که به هر حال شریعتی یک نویسنده ی معروف بوده و مثلا برخی کتب ایشان را خوانده ام و در پاسخ به این سوال که چرا نسبت به شریعتی و کتاب هایش اظهار تنفر و بیزاری نمی کنی، این دختر خانم اظهار می دارد که اسم بردن از یک نویسنده آن هم فردی که مسلمان و مبارز و مخلص بوده و مورد خشم و بغض ساواک و رژیم منسوخ پهلوی قرار گرفته بود و از اسلام و تشیع دفاع می کرد و یا خواندن آثار وی جرم نمی باشد و چه اشکال دارد یک نفر عقیده و نظرش را پیرامون این نویستده ابراز نماید و حتی از او جانبداری کند که مورد خشم سوال کننده قرار می گیرد و این گونه این نوجوان آن هم دختری که همچون سایر دخترها دارای کرامت، احساسات پاک و خالص می باشد مورد بازجویی و استنتاخ قرار می گیرد و روحیه اش سخت شکسته شده و ناراحت می گردد!
شما حساب کنید آیا فرد عاقل، سلیم النفس، معتقد به خدا و نظام و حتی گبر و بت پرست چنین معامله ای آن هم با یک دختر نوجوان با آن همه شور و عشق و امید به زندگی و خدمت به کشور و دین و مذهب می کند!؟ آیا چنین حرکت غلط و افراطی و احمقانه و چه بسا عامرانه و نفوذ گرانه ضد انقلابی و ضد انسانی، خدمت به دشمن نیست!؟ آیا چنین فرد خائنی مصداق مفسد فی الارض و مصداق و تعامل فراری دادن مغزها نمی باشد!؟ آیا اگر طرف مقابل او به جای آن دخترک، یک فرد جا افتاده، اهل مطالعه و هم سن خودش بود جرأت می کرد آن چنان سوال کند و تخطئه نماید!؟
می گویند "وقتی شهر شلوغ شود، قورباغه هم هفت تیر می کشد!!" حال ببینید چنین فرد ناسالم و خیانت کاری دانسته و ندانسته به نفع بیگانه و ضد انقلاب کار کرده و چقدر به اسلام و مملکت و مردم و تاریخ خیانت نموده است! به فرض که فردی حتی از دکتر علی شریعتی دفاع صد در صد هم کرده باشد "تو رو سن نه" اگر همین علی شریعتی نمی بود و آن همه در حسینیه ارشاد سخنرانی نمی کرد و کتاب نمی نوشت، چه بسا هزاران دانشجو از دستمان می رفت و جوانان ما به دامن کمونیسم و ساواک و سیا و دشمنان می افتادند و جان و دین و آخرت و دنیای خود را از کف می دادند.
شریعتی یک مسلمان و شیفته ی مخلص و مدافع و پیرو و مقلد امام بود و کسی هم ادعا نکرده که او معصوم بود اما خدمات شایان توجه و ارزنده و به یاد ماندنی و موثر او را هرگز نبایستی فراموش کرد!
بسیار کسان که به نان و مقام رسیدند یا حتی جایگاه و شان علمی و مذهبی یافتند مدیون و مرهون آقای شریعتی عزیز می باشند. حضرت امام (ره) در آستانه ی پیروزی انقلاب اسلامی، ضمن ارائه رهنمودهای لازمه و اساسی و مفید به مخالفان و هواداران آن مرحوم، از علما و مراجع عظام خواستند که با دکتر شریعتی و دانشجویان و دانشگاهیان پدرانه و مهربانانه مواجه گردند و از تفرقه و تنش پرهیز نمایند. الحق که شریعتی اسلام و تشیع و امام و نهضت و سیره ی ائمه را از بسیاری از مذهبیون و یا مدعیان روشنفکری و مذهبی بودن و متدین ها، بهتر و عمیق تر می شناختند.
دفاع عالمانه، محققانه و شجاعانه ایشان از اسلام و تشیع و امامت کمر استکبار و ساواک و وهابیون را شکست و لذا مخالفان و دشمنان نتوانستند او و کتبش را تحمل کنند و کمر به قتل و شهادت مظلومانه ی او بستند! دشمنان احمق و نادان و یا ظاهرا دانا و مغرض علی شریعتی، بهتر است بروند کتاب ارزشمند "شریعتی و روشنفکران" مقام معظم رهبری را بخوانند که حاصل یک سخنرانی عالمانه ایشان پیرامون آن مرحوم می باشد. مرحوم شهید بهشتی در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی حوالی سال 59 در مسجد سرابی ها در قلعه مرغی تهران، از شریعتی به عنوان یک نیروی مخلص یاد کردند که اگر زنده می بود قطعا یکی از بازوها و یاران امام و انقلاب قلمداد می شد.
موضوع دیگری که ذکر آن را لازم می دانم اشاره به این نکته است که در همان دانشگاه که ظاهرا فکر می کردند چیزی از سوراخ سوزن رد نمی شود، به مصداق شتر با بارش وارد می شود، ضد انقلاب و چریک فدایی و کارکاتوریست خائن و موهن به شخصیت امام خمینی و اسلام و جمهوری اسلامی نفوذ کرده بود مسئولان این دانشگاه به ویژه گزینش آن باید به خدا و تاریخ و مردم ایران و به حضرت امام و امام زمان (عج) پاسخ دهند آیا این نفوذها به خاطر عدم کفایت بوده یا خیانتی و نفوذی در کار بوده است!؟ حقیر از نزدیک شاهد بودم که رد کردن ناجوان مردانه و خائنانه و یا احمقانه آن دانشجو در مصاحبه چه صدمات و لطمات روحی و فکری و جسمی به مشارالیها وارد ساخت و البته چه نفرین هایی هم پیامد داشت.
مسئله ی دیگر، سوال گزینش آن دانشگاه از دبیرستان خاص محل تحصیل آن دختر خانم پیرامون به اصطلاح وضعیت فکری، اخلاقی و انقلابی وی و خانواده اش بود که این بار فرد معلوم الحال، مغرض و عقده ای نه فرهنگی که باید گفت ضد فرهنگی و متحجری اتهاماتی را به پدرش وارد می سازد که مثلا ضد انقلاب و مخالف است و چپ!؟چرا که مثلا پدر آن دختر از نظر سیاسی متعلق به جناح خاصی می باشد!/ و حال آن که پدر دختر خانم، یک دبیر و مربی پرورشی زحمتکش، پیرو خط امام و دوستدار میهن اسلامی و جمهوری اسلامی بوده و در دفاع از انقلاب و امام و اسلام در جلسات پرسش و پاسخ شرکت جسته و کتب و مقالات فراوانی را به ویژه در مباحث سیاسی، فلسفی و فرهنگی نوشته و به چاپ رسانیده است و همواره ضمن اعتقاد به اسلام و تشیع و جمهوری اسلامی و قانون اساسی و رهبر، موضع و مشی اعتدالی و متعارف و معقول (و نه افراط و تفریطی) و آزاد منشانه و غیر وابسته به جناح ها و دسته بندی های سیاسی و حزبی داشته و دارد و از وام دار جناح ها بودن و چشم و گوش بسته عمل کردن متنفر است!
یک نفر نبود به آن خانم به اصطلاح فرهنگی !؟ بگوید تو هم با آن قضاوت عجولانه و بلهوسانه و مغرضانه ات، در خیانت به آن دختر خانم و خانواده و کشورش و دین و مذهبش، شریک جرم هستی و در ناراحتی روحی و فکری و جسمی و گریه های فراوان و لطمه ی درسی و شکستن روحیه و لطمات زندگانی او، نقش عاملیت و مباشرت داری و بایستی منتظر عذاب و عقاب الهی و انتقام و خشم خدا و طبیعت باشی!!
از همه ی این ها گذشته، سوال حقیر این است، آقای گزینشگر و خانم کارشکن بی انصاف، گیریم که پدر آن دختر به زعم زبونانه و حقیر شما، ضد انقلاب و فردی ناسالم بود چه ربطی به دختر ایشان داشت چه بسیار افرادی که در زمان پیامبر و ائمه و حتی در انقلاب اسلامی مورد مهر و محبت و علاقه و اعتماد بودند و هستند و حتی مناصبی را هم در اختیار گرفتند و بعضا به شهادت رسیدند، گر چه پدرانشان یا وابسته به دستگاه شاهنشاهی و ساواک و ارتش طاغوت بودند!! انسان چقدر باید جاهل و یا دارای جهل مرکب و عناد باشد که این مسائل بدیهی و ابتدایی را هم نداند!؟
شما که خوب پی برده بودید به صداقت و سلامت نفس و دین و مرام دخترک مظلوم ، شاید هم می خواهید بگویید نه! اگر نه که بدا به حالتان پس چرا ندانسته و بدون مطالعه و یقین، اقدام نمودید و اگر می دانستید پس حداقل قضیه این است که اگر وجدان و دین دارید بروید او را پیدا کنید و حلالیت بطلبید و جبران مافات نمایید!!
امید که خداوند قادر و حکیم همه ی ما را به راه راست هدایت فرماید.
ان شاء الله
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید