بعد از نجفي موقت ، افشانی موقت هم رفت و یک شهردار موقت دیگر آمد !
آموزش و پرورش لرستان هم با مديران کل موقتش اکنون گوی سبقت را از شهردای تهران ربود و پیشتاز عرصه مدیریت موقت ها شد!
به طور كلي با وجود اينكه سال هاست در حوزه علوم انساني و مديريت ،نظريه و نظریه پرداز نداشتیم اکنون به لطف برخی نمایندگان که بعضا از خانواده آموزش و پرورش هم هستند نظریه "مدیریت موقت و مدیریت موقت تر " ارائه شده شواهد حاکی از آن است که نظریه "مدیریت موقت تر موقت تر" هم در حال بررسی است و به زودی می تواند به عنوان افتخاری علمی برای استان همیشه محروم لرستان در مجامع بین المللی مطرح شود.
گودرز کريمي فر(مدیرکل موقت)
خدانظر دريكوند (مدیر کل موقت)
احمدعلي موسوی (سرپرست، موقت تر موقت تر )
رضازيني وند (مدیر کل موقت)
و این داستان همچنان ادامه دارد...
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
وزیر محترم آموزش و پرورش
با سلام و عرض ادب و احترام
امروز وقتی در حال عزیمت به محل کار بودم، ناخودآگاه در تنهایی به انبوه مشکلات معلمان میاندیشیدم و بر زحمات برباد رفته همکارانم درایام انتخابات ۹۶ تاسف می خوردم و زمزمه می کردم چی میخواستیم و چی شد.
جناب آقای وزیر
بر هیچکس پوشیده نیست که انتخابات ۹۶, روزهای سختی را برای دولتمردان تدبیری رقم زد طوری که دولت را بر لبه پرتگاه تغییر قرار داد.باز معلمان بودندکه باحمایت مجدد ، شیخ تدبیر و یارانش را به پاستور فرستادند.بعد ازانتخابات، شیخ حسن روحانی مجبور به اقرارِحمایتِ معلمان و تشکرخاص از آنان شد.
جلسات متعددی در تهران توسط رییس ستاد فرهنگیان، محمدعلی نجفی تشکیل شد. از ستاد استانها خواسته شد پیشنهادات خود را جهت طرح در لایحه بهبود وضعیت معیشتی فرهنگیان ارائه کنند.
آینده ، روزهای نوید بخشی رابرای فرهنکیان رقم میزد و بارقه های امید در دل همکاران جوانه می زد که به یکباره نجفی شهردار تهران شد. و بعد از استعفا، مشغول رتق و فتق امورات دنیوی خود گردید ،غافل از اینکه قول پیگیری مشکلات معلمان را داده بود.
بازار ارز و سکه به هم ریخت و به تبع آن اوضاع معیشتی معلمان روز به روز نابه سامان تر شد.
حجم سفره ما به یک سوم کاهش یافت .آن قدر فراموش شدیم که مجبور شدیم برای اینکه بگوییم ،هستیم و هنوز زنده ایم دست به تحصن بزنیم، و حقوق دانش آموزان خود را پایمال کنیم ؛ هر چند این امر را برخلاف میل مان ، رسالت مان، تعهدمان و وجدان بیدارمان می دانیم .شعارهای تهی از واقعیت و وعده های دروغین و فشارهای مضاعف اقتصادی عرصه کار و زندگی را برما تنگ و تنگ تر کرده است .
گروههای سیاسی معلمان بعضاً به سهم خواهی خود مشغولند.جلسات متعدد و گردهمایی گاها پرزرق وبرقی تشکیل می دهند که متاسفانه در این جلسات جایی برای طرح مشکلات معلمان وجود نداشته و ندارد.
کانونی ها هم باعتاب و خطاب روبه رو هستند.
جناب آقای وزیر
تنها دلخوشی ما بیمه طلایی بود که روزگاری از طلایی بودن فقط نامی و نشانی داشت ،اما امروز که این رقعه غم انگیز را برای شما می نویسم، قریب چهار ماه هزینه بستری و درمان مان پرداخت نشده است، دیگر از بیمه طلایی حتی آن نام و نشان هم وجود ندارد. این در حالی است که ماهیانه از حقوق ما مبلغ قابل توجهی حق بیمه کسر می گردد.
به جای درک کرد جامعه فرهنگیان ،با سخنان نسنجیده نمک بر زخم مان می ریزند..
طرح معلمان تمام وقت خدمت به معلمان نیست .
دردهای معلمان بسیار و گوش شنوا برای شنیدن آن اندک..معلمان یاران همیشه در صحنه نظام و انقلاب و حامیان قسم خورده امام راحل(ره) ومقام معظم رهبری لقب گرفته اند. در تمامی صحنههای سیاسی و اجتماعی و مذهبی به عنوان تاثیرگذار ترین قشر اجتماعی حضور فعال دارند .
امروز چه اتفاقی در کشور افتاده است که معلمان را به ورطه فراموشی سپرده اند؟
من از آن روزی می هراسم که این پیوند دو دوست دیرین و دو عاشق دلباخته ازهم گسسته و یکطرفه شود .
معلمان تنها در گوشه ای نظاره گر امور باشند و به قول پیرمرد کشاورز و دانای طبسی، بگویند :
" خودتان می دانید با مملکت تان."
جمله ای بی نهایت تکان دهنده که اگر به معنای نهفته ی پشت آن توجه می شد ،خواب غفلت از چشمان مدیران ما رخت می بست.
جناب آقای وزیر
حمایت ما از دولت تدبیر حمایت بی قید و شرط و بی حد و مرز بوده است .حداقل انتطار ما از حضرتعالی این است که یک دقیقه وقت خودتان را در اختیار ما گذاشته تا مشکلات معلمان را بیان کنیم .
متاسفانه بیشتر جلسات مدیران ستادی با تشکلهایی میباشد که یک درصد از معلمان را شامل نمی شوند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت داریداین آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید">
گروه استان ها و شهرستان ها/
پیش تر صدای معلم گزارشی را در مورد تغییر مدیر کل آموزش و پرورش تهران منتشر کرد ( این جا ).
در بخشی از این گزارش به عدم دعوت از خبرنگاران و اصحاب رسانه در این گونه نشست ها اشاره شده بود .
متاسفانه علی رغم تذکرات پیشین ، چنین جلساتی و یا نشست مدیران و روسای مناطق کشور بدون حضور خبرنگاران انجام می شود .
برخی از خبرنگاران حوزه آموزش و پرورش بر این باورند که وزارت آموزش و پرورش با این گونه رویکردها و رفتارها از خبرنگاران انتظار دارد تا نقش " روابط عمومی " را ایفا کنند .
در این راستا ؛ کاهش قابل ملاحظه نشست های رسانه های مدیران آموزش و پرورش و اصحاب رسانه و نیز مهندسی نشست های استودیو الفبا شاهدی بر این مدعاست .
« صدای معلم » امیدوار است تا مدیران آموزش و پرورش در برابر افکار عمومی پاسخ گو بوده ، از رسانه ها نهراسند و تعامل منطقی و دوسویه با افکار عمومی داشته باشند .
نامه زیر توسط یکی از فرهنگیان تهرانی برای صدای معلم ارسال گردیده است .
این رسانه آمادگی خود را برای پاسخ گویی مسئولان اعلام می کند .
در بحث ها و اظهارنظرهایمان بایستی میان علم و تبلیغات یا شبه علم که منابع اطلاعاتی و مستندات ما را تشکیل می دهند تمایز قائل شویم.
تبلیغات همان اندیشه واره ها و فکرگونه هایی هستندکه دارای مشخصات زیرند:
1. قابل فهم برای توده یا همان عوام هستند هر چند بعضا حتی خواص را هم فریب می دهند ؛ این ساده و قابل فهم بودن امتیازی ویژه برای آن محسوب می شودچرا که مردم تمایلی به فکر کردن و کنکاش عمیق در مورد موضوعات سیاسی و اجتماعی و تاریخی را ندارند.
برای مردم هرچه مسئله ای ساده ترقطعی تر و قابل فهم ترباشد مقبول تراست درحالی که در موضوعات اجتماعی و سیاسی و...علم دچار عدم قطعیت است و نگاه تقلیل گرایانه و ساده شده که به قطعیت انجامیده ، نتیجه ای غیردقیق تر و اشتباه تراست.
2 .تبلیغات غالبا از سوی منابع قدرت داخلی (حاکمیت) اعمال می شده هر چند امروز به علت ورود به عصر جهانی شدن انحصار کنترل ذهن از دست دولت ها به میزان قابل توجهی کاسته شده است به این ترتیب باید گفت تبلیغات امروزه از سوی منابع قدرت داخلی و خارجی انجام می گیرد.
این منابع قدرت و ثروت با استخدام (اجیرکردن) روشنفکران به تولید شبه فکر البته در راستای منافع خودمی پردازند.
مثال چنین روشنفکران در رژیم پهلوی افرادی نظیر پیرنیا و یا کسروی بودند.
3. یکی دیگر از مشخصه های تبلیغات ،قطعیت و مطلق گرابودن آن است درحالی که ذات علم نسبی گرا است و با تردید به اظهار نظر در اکثر امور می پردازد .
4 .تبلیغات غالبا همان قرائت غالب در جامعه است و درهر زمینه ای اعم از سیاسی و اجتماعی و...دیده می شود.
در این موارد قدرت تبلیغات چنان در اذهان افراد تاثیر می گذاردکه هر گونه تشکیک درآن موضوعات ، گناهی نابخشودنی و جرمی عظیم محسوب می شودکه ممکن است تبعات سنگینی به همراه داشته باشد ؛ در چنین جوامعی که فقط یک قرائت از موضوعات وجوددارد و آن قرائت یا تفسیر حاکمیت است ،
پدیدآمدن جامعه ی نخبه کش اجتناب ناپذیر است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
امروز شنبه مراسم تودیع و معارفه مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران انجام شد .
طی حکمی از سوی وزیر آموزش و پرورش عبدالرضا فولادوند به عنوان مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران منصوب گردید .
عبد الرضا فولادوند پیش از این مدیر کل شهرستان های استان تهران بود .
قرار است " عباسعلی باقری " مدیر کل سابق آموزش و پرورش شهر تهران به جمع کثیر " مشاوران وزیر " افزوده شود .
همچنین « منصور مجاوری » که در حال حاضر مشاور مالی وزیر آموزش و پرورش است قرار است به سمت مدیر کلی آموزش و پرورش شهرستان های تهران منصوب گردد .
عملکرد مجاوری در زمینه پرونده اردوگاه منظریه ( اردوگاه شهید باهنر ) زمانی که مدیرکل برنامه و بودجه وزارت آموزش و پرورش زیر نظر حسین فرزانه بود هنوز مورد پرسش افکار عمومی است .
یک مقام آگاه در وزارت آموزش و پرورش از دخالت برخی از نمایندگان مجلس در این عزل و نصب ها خبر داد .
در حالی که خبرنگاران و اصحاب رسانه در آموزش و پرورش برای برخی از کارهای جزیی و یا سطحی که بیشتر جنبه " نمادین " دارند به مراسم و نشست ها دعوت می شوند اما تاکنون مشاهده نشده است که خبرنگاران در چنین مجامعی حضور داشته باشند .
آن چه نیاز است تا جامعه و افکار عمومی در این زمینه بدانند چرایی این عزل و نصب ها و شفاف سازی در مورد آن ها است .
گفتنی است پیش از معرفی « سیدمحمد بطحایی » به عنوان وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش به مجلس ، مدیران مناطق آموزش و پرورش شهر تهران به همراه باقری مدیر کل سابق آموزش و پرورش تهران در نامه ای به رئیس جمهور حمایت خود را از وزارت بطحایی اعلام کردند . ( این جا )
آن زمان « صدای معلم » در مطلبی نوشت :
" آیا شده است همین مدیرانی که دسته جمعی برای برگشت یک مدیر " ناکارآمد " به سیستم نامه می نویسند و بطحایی را از جنس آموزش و پرورش معرفی می کنند و حضور او را پس از 35 سال تصدی مناصب و پست های مختلف مدیریتی و ستادی در پهنه وزارت آموزش و پرورش در پست جدید " وزیری " منشا اثرات ماندگار می دانند ؛ تاکنون نامه ای برای معلمانی که ماه هاست حق التدریس خود را دریافت نکرده اند و ناله آن ها به آسمان بلند است نگارش نمایند ؟
آیا تاکنون سابقه داشته است که این مدیران دلسوز در مورد مشکلات دانش آموزان ، مساله اعتیاد ، کودک آزاری وحشتناک که آمار رسمی آن 26500 مورد در سال گزارش شده است ، مدارس کپری و خشتی و مدارس مخروبه و... نامه ای خطاب به مسئولان نوشته و در مورد عواقب آن هشدار دهند ؟
آیا این مدیران که نگاه مثبت و رای قاطع نمایندگان مجلس به گزینه پیشنهادی وزارت آموزش و پرورش را جست و جو می کنند و آن را "خدمت " می پندارند ؛ آیا شده است که با همین نمایندگان با رویکرد " حفظ منافع و مصالح ملی " تعامل داشته و به آموزش و پرورش و معلمان به چشم " تیول " ننگرند !
این برخوردهای غیرشفاف و ناصادقانه ناشی از چه می تواند باشد ؟
آیا تاکنون یکی از این مدیران که از استمرار مدیریت های ناکارآمد و امتحان داده مانند زرافشان ، بطحایی و... حمایت می کنند از معلمان پرسیده است که چرا مخالف اند ؟
چرا معلمان دیگر به این چهره ها امیدی ندارند ؟
آیا کسانی که از استمرار وضعیت موجود حمایت می کنند و برای آن طومار ارسال می کنند به آینده اندیشیده اند ؟ "
پایان گزارش/
گروه گزارش/
بر اساس اخبار و گزارش ها ( 1 ) در پی اعتصاب اخیر معلمان در مدارس که در روزهای 22 و 23 آبان ماه برگزار شد تعدادی از همکاران بازداشت شده اند .
اسامی این 12 معلم به شرح زیر است :
محمدرضا رمضان زاده ، سعید حق پرست، علی فروتن، حمیدرضا رجایی، حسین رمضان پور ، پیروز نامی ، علی کروشات ، محمدعلی زحمتکش ، محمد کرد ، حسن جوهری ، اسکندر لطفی ، امید شاه محمدی ، فاطمه بهمنی و خانم واعظی .
اگر چه در مورد شیوه های اعتراض و انتقاد برای پی گیری مطالبات و حقوق قانونی معلمان اختلاف نظر وجود دارد و صدای معلم در این مورد مواضع خویش را پیش تر بیان کرده است ( این جا ) ؛ اما این دلیلی برای نادیده گرفتن حقوق قانونی افراد و شهروندان نمی گردد .
« سیدمحمد بطحایی » بارها اعلام کرده است که حامی حقوق معلمان شاغل و بازنشسته است .
« صدای معلم » از وزیر آموزش و پرورش و نیز کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس انتظار دارد تا پی گیر وضعیت این معلمان بازداشتی و اجرای موازین قانونی در مورد آنان باشند .
در حال حاضر اسماعیل عبدی ، محمود بهشتی لنگرودی و محمد حبیبی در زندان به سر می برند .
پایان گزارش/
( 1 )
شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران
گروه اخبار/
بطحایی گفت : حذف کنکور فرآیند پیچیدهای ست اما میتوان برای کاهش سهم آن در فرآیندهای تعلیم و تربیت برنامهریزی کرد.
گروه استان ها و شهرستان ها/
در دولت های نهم و دهم معلمان زیادی به دلیل انتقادات و اعتراضات صنفی پرونده های مختلفی در حراست ها برای آن ها تشکیل و به هیات های تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش معرفی شدند .
همه این معلمان احکام مختلفی از محکومیت دریافت کردند .
تعدادی از این معلمان مانند « محمد داوری » و « عبدالله مومنی » در دولت یازدهم و در زمان وزارت « فانی »به معلمی بازگشتند .
نامه ی زیر توسط « مسعود کردپور » برای صدای معلم ارسال گردیده است .
گروه گزارش/
« صدای معلم » نخستین و تنها رسانه ای بود که موضوع نداشتن مدرک دکترای محی الدین بهرام محمدیان رییس سابق سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزش و پرورش را یا مدارک و مستندات آشکار کرد . ( این جا )
در این گزارش آمده بود:
" ...داستان الهیار ترکمن و موضوع تقلب او در بیان مدارک تحصیلی همچنان یک استخوان لای زخم است.مقایسه آخرین ابلاغ صادره از سوی بطحائی ( مأخذ 2 ) با متن نامه پذیرش تقاضاي بازنشستگي از سوی بطحائی ( مأخذ 3 ) نشان می دهد که وزیر در نامه اخیر از عنوان دکتر برای محمدیان استفاده نكرده است. در حکم اولی (انتصاب محمدیان به عنوان رییس ستاد هفته پژوهش ) وزیر از عنوان دکتر استفاده می کند اما در نامه قبول درخواست بازنشستگی محمدیان ، عنوان دکتر حذف شده است. با توجه به فرمت های اداری وقوع چنین امری به صورت تصادفی بعید است.
به نظر می رسد بطحائی پس از تجربه پیامدهای پر دامنه رسوائی ناشی از دروغگویی الهیار ترکمن در مورد مدارک تحصیلی کسب شده از دانشگاه پاریس و دانشگاه البرتای کانادا ، متوجه شد که ادعاهای بهرام محمدیان در مورد مدارک تحصیلی اش درست نیست و علاج واقعه را قبل از وقوع کرد.
گزارش حاضر تنها به سابقه تحصیلی آقای بهرام محمدیان در نظام آموزش عالی کشور محدود است و ادعاهای ایشان در مورد تحصیل در حوزه های علمیه، شركت در دفاع مقدس، آثار و همچنین عملكرد او در سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي را نفیا یا اثباتا در بر نمی گیرد ."
در بخش دیگری چنین آمده بود :
" بنابراين بر پايه مستندات موجود، آقاي بهرام محمديان داراي مدرك معادل كارشناسي رشته هاي حوزوي و كارشناسي ارشد رشته زبان و ادبيات عرب از واحد تهران مركزي دانشگاه آزاد اسلامی بوده كه با حكم استخدامي نامبرده سازگار است ولی در مورد دارا بودن مدارك دكترا از دانشگاه آزاد اسلامي و كمبريج انگلستان، شواهد مثبت یافت نشده است. به عبارتی از چهار مدرک تحصیلی ادعایی ایشان سه مدرک مشکوک الوجود هستند."
در مطلب دیگری صدای معلم در مورد عملکرد رئیس سابق سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی نوشت :
" موضوع مداری با رویکرد انتقال معلومات، کتاب محوری، برنامه درسی یکسان و بی توجه به تفاوتهای فردی و روان شناختی دانش آموزان، نبود نظریه مشخص و مناسب در حوزه برنامه درسی، مقاوم در برابر نفوذ معلم، کاملاً متمرکز و بدون انعطاف، برنامه درسی رسمی جدا از آموزش های غیررسمی و حتی در تضاد با آموزشهای خانه، جامعه و رسانه، غیر منعطف در مقابل نوآوری های آموزشی، فناوریهای اطلاعاتی، ارتباطی، رویکردهای تلفیقی و میان رشته ای، پاسخگو نبودن به نیازها و انتظارات جامعه، خانواده، ملی و جهانی در عین آرمان گرایی و مقاصد غیر قابل دسترسی، محافظه کار و مبتنی برحفظ وضع موجود، کم توجه به جنبه های عملی و فن آموزی از جمله عوارض مبتلا به نظام برنامه ریزی درسی و آموزشی می باشد که سالهای طولانی همچنان اصلاح نا شده باقی مانده است و نشانه ای نیز وجود ندارد که دلالت بر آغاز دوره تغییر در کوتاه و حتی میان مدت داشته باشد.بی درنگ نقش مدیریت در سکون و رکود نظام برنامه ریزی درسی قابل چشم پوشی نیست.
بهرام محمدیان بيش از یک دهه است که مسند ریاست سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی را اشغال کرده و لذا از فرصت کافی برای ایجاد تحول برخوردار بوده است.
وی مدرک کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عرب از دانشگاه آزاد دارد و از تخصص مرتبط در حوزه برنامه ریزی درسی و آموزشی برخوردار نیست. محمدیان علاوه بر بی بهره بودن از تحصیلات آکادمیک مرتبط، اثری (کتاب یا مقاله منتشره) مرتبط با برنامه ریزی درسی و آموزشی نیز ندارد.بنابراین بخشی از عدم توفیق وی در برآورده ساختن انتظارات مسئولان کلان کشور، نخبگان و مردم، به نبود تخصص و احاطه علمی وی بر قلمروی موضوعی حوزه تحت ریاست خود باز می گردد.بااین وصف این پرسش می تواند مطرح شود که با وجود بی بهره بودن رئیس کنونی سازمان از دانش و تخصص مرتبط و وجود نارضایتی گسترده از عملکرد ناموفق و ضعیف فعالیتهاي سازمان با وجود صرف منابع فراوان، راز تغییر نیافتن وی پس از سپری شدن دوره مدیریت در سه دولت ساله چیست؟
پرسش مذکور زمانی بیشتر جلوه می کند که توجه داشته باشیم در طی دوره یادشده، چهار وزیر اعم از اصولگرا و اصلاح طلب، آمده و رفته اند، اما وی(که علاقه مند است خود را اصولگرا معرفی کند) را تغيير نداده اند... "
با این حال این مقام سابق وزارت آموزش و پرورش هیچ گاه در مورد عملکرد 10 ساله خویش پاسخ گو و مسئول نبود .
چندی است که حجت الاسلام محمدیان در نقش یک " منتقد " از سیاست ها و تصمیم گیری ها انتقاد می کند .
ایشان در حال حاضر رئیس مرکز مطالعات فقهی تعلیم و تربیت است .
« محمدیان » به تازگی گفت و گویی را با باشگاه خبرنگاران جوان انجام داده است .
همین چند ماه پیش بود که یک جابه جایی پرحاشیه در رأس هرم مدیریتی آموزش و پرورش این شهرستان صورت گرفت.
این جابه جایی، منجر به برکناری شخصیتی از مدیریت آموزش و پرورش شد که به قول یکی از معلمان فرزانه همین شهرستان، "عصاره ی نیکی ها و خصال خوب همه روسای سابق آموزش و پرورش شهرستان" بود. با این وصف و با توجه به شخصیت علمی و پژوهشی ایشان، در صورتی که اگر بازی های باندی و سیاسی مجال می داد، او می توانست منشاء خدمات ارزنده ای در این شهرستان باشد.
گفته ها شنیده ها حاکی از این بود و هست که فشار فرد یا افراد صاحب نفوذ منطقه ای بر مقامات استانی و کشوری در این جابه جایی نقش اول را داشته است.با کمال تاسف باید گفت که شهرستان پاکدشت از جمله شهرستان هایی ست که اغلب شئونات و امورات آن، متأثر از چیرگی روابط قومی و خویشاوندی و باندی و رانتی است تا ضوابط و مقررات یا صلاحیت های علمی و فنی و حرفه ای و شایستگی های اخلاقی! در این میان، آموزش و پرورش به لحاظ ویژگیهای منحصر به فردی که دارد، بیش از سایر نهادهای دولتی در معرض این آفت است. طوری که تقریباً همیشه محل مسابقه اصحاب قدرت و سیاست و رقبایش شان برای تسلط بر پستهای سازمانی آن - از ریاست اداره تا مدیریت مدارس - جهت تأمین منافع خویشاوندی و گروهی و باندی ست!
گستردگی حوزه مسئولیت و فعالیت آموزش و پرورش از مرکز شهر تا نقاط صفر مرزی شهرستان و ظرفیتهای فرهنگی و اجتماعی آن، طبیعتاً برای هرکسی که مثلاً هدفی چون نمایندگی مجلس یا طمعی چون تنعم در سایه سار آن دارد، بسیار جذاب و وسوسه کننده است.
این است که متأسفانه به جای اینکه این مجموعه، به حال خود رها و مقدراتش به دست نیروهای لایق و توانمند و کاردان و متخصص خودش سپرده شود، به یک مصاف تمام عیار برای تحصیل فرصت و کسب قدرت تبدیل میشود!
اگر بخواهیم چالش های درون سازمانی امروز آموزش و پرورش پاکدشت را در چند جمله کوتاه بیان کنیم، متأسفانه باید گفت؛ این شهرستان از نظر کمبود فضای آموزشی به مرز بحران رسیده است! به شدت با کمبود معلم مواجه است! به دلیل مهاجرپذیر بودن شهرستان و گسترش روز افزون شهرک ها و محله های نوساخت و افزایش تصاعدی جمعیت دانشآموزی آن، کمبود فضای آموزشی همواره در حال تشدید است! در شهرک ها و محله های نوساخت مدرسه ای ساخته نمی شود و مردم در آستانه مهر هر سال، در به در دنبال مدرسه می گردند و در نهایت، یا فرزندان خود را در نقاطی دور دست که مستلزم پرداخت هزینه های زیاد و پذیرش مخاطرات فراوان است، ثبت نام میکنند و یا به مدارس غیر انتفاعی قوطی کبریتی با هزینه های گزاف پناه می برند!
در کنار چنین معضلات عمده ای، کاستی های عدیده دیگری نیز از نظر امکانات و تجهیزات آموزشی حداقلی - همچون سایر مناطق کشور - گریبانگیر این شهرستان است. در چنین شرایط تأسف باری، کشاندن رقابتهای انتخاباتی و دعواهای باندی و انگیزه های رانتی به این مجموعه ی دردمند و درگیر کردن آن با بازی های سیاسی و سرگرمی های قومی و تقلیل مسائل آن تا حد تقسیم پست های اداری و مدیریت مدارس، ستم بزرگ و مضاعف دیگری به دانشآموزان و معلمان شهرستان است!
در رخداد جدیدی که هم اکنون بر سر زبانهاست، تعدادی از کارشناسان و کارشناس مسئولان مقاطع آموزش متوسطه دوم و فنی و حرفه ای و کاردانش به طور دست جمعی استعفا داده و متن استعفای خود را در فضای مجازی منتشر کرده اند. جالب این است که متن این استعفانامه در مدت کوتاهی در بزرگترین کانالهای تلگرامی کشوری نیز انعکاس یافته است.
با توجه به اینکه فقط چند ماه از انتصاب پر حاشیه ی مدیر فعلی آموزش و پرورش شهرستان می گذرد، این اتفاق، هم سؤال برانگیز است و هم تأسف برانگیز!
مسئله این است که استعفا دهندگان، همگی افرادی زبده و باسواد و کاردان و مجرّب و متخصص در جایگاه شغلی خود بوده اند و اگر می ماندند، می توانستند منشاء برکات و خیراتی برای مدارس منطقه باشند.
گفتنی ست که این افراد قبل از مبادرت به استعفا، بارها و بارها طی نشستهای فردی و گروهی، مدیر آموزش و پرورش منطقه را نسبت به برخی اقدامات غیر حرفهای و نامتعارف خود با مصادیق روشن آگاه کرده و خواستار تجدید نظر در تصمیمات و رفتارهای غیرکارشناسی او شده و تبعات خسارت بار تصمیمات خام و شتاب زده و نامتعارف و دیکته شده از بیرون را یادآوری و تبیین کرده اند.
متن استعفای این افراد نشان میدهد که بستر خدمت در این اداره برای کسانی که مایل اند فارغ از کشمکش های قومی و گروهی و ایمن از مداخلات برون سازمانی و در فضای آرام و احترام امیز به وظایف ذاتی خود عمل کنند، مهیا نیست!
این افراد، دلایل استعفای خود را چنین بیان کردهاند:
شتاب زدگی مدیر آموزش و پرورش در تصمیم گیری ها، تاثیر پذیری وی از مداخله جویان خارج از مجموعه آموزش و پرورش، عدم توجه به خرد جمعی در تصمیم گیری ها، عدم توجه به اصل شایسته سالاری در به کارگیری نیروها برای مسئولیت های حساس و کلیدی، عدم رعایت اخلاق حرفه ای و اداری، خود رأیی بدون توجه به تبعات اجتماعی و فرهنگی آن، عدم ثبات رای، سیاست زدگی در تصمیمات و عدم شجاعت و استقلال در برابر صاحبان قدرت.
آنها همچنین مصادیقی از اقدامات نامتعارف مدیر آموزش و پرورش را در متن استعفا نامه ی خود آورده اند.
لازم به ذکر است که تعداد دیگری از نیروهای خدوم و زحمتکش همین اداره نیز طی چند ماه اخیر به دلایل مشابهی از سمت خود استعفا و محل خدمت خود را ترک کرده اند!
معاون محترم آموزش متوسطه نیز در همین بحبوحه استعفای دست جمعی کارشناسان و کارشناس مسئولان - که شخصیتی مقبول و مجرب است- لغو ابلاغ شده است!
اما آنچه مردم میخواهند و به شدت به آن نیاز دارند، این است که آموزش و پرورش به عنوان بنیادی ترین رکن تربیتی کشور از دعواهای سیاسی و گروهی و تاخت و تازهای منفعت طلبان در امان بماند و با ثبات و آرامش، به وظایف ذاتی خود که همانا خدمت رسانی به فرزندان شان در امر آموزش و تربیت است، عمل کند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید