گروه رسانه/
به تازگی یادداشتی با عنوان " بیمهری فضای مجازی به آموزش و پرورش ! " به قلم « شیرزاد عبداللهی » در صدای معلم منتشر گردید . ( این جا )
در بخشی از این یادداشت آمده بود : " آقای الهیار به جای اینکه پاسخ بدهد که چرا در مورد مدارک تحصیلی خودش این همه تناقض گویی کرده است. با اکانت مستعار شهریار شریفی در همین سایت ها حضور پیدا می کند و علیه منتقدان حرفهای بی ربط و نچسب می زند... "
« علی الهیار ترکمن » در اکانت تلگرامی به این یادداشت پاسخ داده است .
لازم به ذکر است این جوابیه کوتاه از طریق « سحر بیات » ( 1 ) در گروهی دیگر فوروارد گردیده است و مخاطب و یا مخاطبان نه آن گروه که خانم بیات بوده است .
در این یادداشت نگاه هرمونیتیکی (روش مطالعه علمی که واقعیات پشت پرده و حقیقت و ذات علل وقایع را تفسیر می کند) نگارنده در باب تحولات در آموزش و پرورش ایران با نگاه اقتصادمحور و لیبرالیستی به دنبال جهانیشدن اقتصاد در سه دهه گذشته در ایران و حتی قبل از آن در برهههایی در دولتهای مختلف و از دیدگاهی دیگر اندیشانه با رویکرد تحولات مخملی به سوی آموزش و پرورش لیبرالیستی و تغییرات نرم در جهت دور زدن اصل قانون اساسی یعنی آموزش عمومی رایگان به رشته تحریر درآورده است.
اگر مدارس غیردولتی سطح کشور را مورد رصد و کنکاش قرار داده و وضعیت مؤسسان این مدارس و همچنین تحولات اخیر برگزاری کلاسهای ضمن خدمت از سنتی به سوی مدرن و قطع کامل سرانه مدارس در سنوات اخیر را مدنظر قرار دهید متوجه خواهید شد که در مدارس غیردولتی اکثر مؤسسان در زمان تصدی در پستهای مدیریتی و یا بهواسطه روابط موجود در آموزش و پرورش و بر اساس طرحهای برنامه ریزان آموزشی در سطح کلان وزارتی تا مدیران کل و مدیران منطقهای و در سطح خرد کارشناسان ادارات مجوزهایی را برای تأسیس اینگونه مدارس کسب نمودهاند؛ و سیاستهای واگذاری مدارس به بخش خصوصی و تأسیس مدارس غیردولتی و بستههای حمایتی در راستای روح سرمایهداری اقتصادی لیبرالیستی و با توجیه عدم بضاعت مالی دولت در تأمین منابع مالی و منافع آموزش و پرورش و کوچکسازی و برون سپاری صورت گرفته است.
در زیر از کتاب دکترین شک نویسنده نوئومی کلاین مطلبی را ذکر خواهم کرد که حرکت نرم یا پشت پرده مخملی این تحولات که سالهای متمادی در این راستا سوق دادهشده و روح سرمایهداری لیبرالیستی در آموزش و پرورش ایران رسوخ پیداکرده و دست اندرکاران و برنامه ریزان آموزش و پرورش به ناچار و به واسطه غفلت تن به این نوع طرحها داده و روح دموکراسی و عدالت اقتصادی- اجتماعی - فضایی را به مسلخ برده و در حال حاضر نیز تمامی مدارس در واقعیت و بهواسطه تصمیمات دولتهای سرمایهدار محور تبدیل به مدارس غیردولتی و خصولتی با برچسب دولتی روزبهروز بهسوی غیردولتی شدن محض درحرکت هستند و تمام تلاشهای منتقدین و نویسندگان و صاحبان قلم ناکام و ناامید از وضعیت فعلی سیستم آموزش و پرورش را که به لحاظ ، بنیادی ، ساختاری ، مدیریتی ، بوروکراسی و نهایت آموزشی ناکارآمد که در ظاهر این معضلات را متوجه شخص وزیر میدانند و از این حقیقت پنهان ذهنها دور میشود که دستهای پشت پرده و روح سرمایهداری لیبرالیسم در رگ و ریشههای آموزش و پرورش رسوخ کرده و مثل خره در حال نابودی و خشکاندن نظام تعلیم و تربیت و کل سیستم هست؛ و به قول سزارآیرا نویسنده آرژانتینی در لوای تغییر از بنیان زیروزبر میکند.
طبق نظریه دکترین شوک برای زیروزبر کردن در یک سیستم ایجاد نوعی توفان شدید ذهنی لازم است به این صورت که فرد زندانی را پس از شکنجه یعنی سست کردن و به راه آوردن زندانی بهقدری ازنظر روانی به قهقرا رفته و وحشتزده است که دیگر قادر نیست منطقی فکر کند یا مدافع منافع حقوق خود باشد تحت تأثیر چنین شکی بیشتر زندانیان آنچه را که بازجویشان میخواهد در اختیار آنان قرار میدهد بهویژه اطلاعات، اقرار و رویگردانی از باورها در جریان شکنجه و فاصله زمانی فوقالعاده کوتاهی وجود دارد که در آن فرد زندانی دچار نوعی حالت تعلیق بین مرگ و زندگی میشود و شخصیت شکلگرفته و فرهیختهاش همراه با ویژگیهای آن فرومیریزد. این حالت تعلیق بین مرگ و زندگی یک نوع حالت شوک یا فلج روانی است.
فرهنگیان یکی از محورهای اساسی سیستم آموزش و پرورش طبق نظریه دکترین شک باید به استضعاف کشیده شوند و روح و شخصیت شکلگرفته و فرهیختهشان تحت تأثیر شک روانی ناشی از کار، بیخاصیت کردن آموزش و پرورش، اقتصادی و مالی که ماهانه و با کاهش حقوق و دستمزد روبهرو میشوند فروریزد و برای امرار معاش به شغل دوم و سوم رویآورند و از سویی روح مطالبه گری و حقخواهی آنان کمکم ضعیف و بسیاری از تغییرات در سیستم آموزشی و پرورشی را نادیده بگیرند و در مقابل تغییرات در آموزش و پرورش خنثی شوند و برآیند کلی این تغییرات در دو بعد نیروی انسانی و خدمات آموزشی ناکارایی سیستم آموزش و پرورش را رغم خواهد زد همچنان که بسیاری از منتقدین در سیستم و بیرون سیستم و سیاستمداران و قانونگذاران بر این موضوع صحه گذاشتهاند و تصمیمگیریها نیزبه سمت و سوی منافع مدارس غیردولتی در حال شکل گیری است؛ و دیر یا زود با افزایش ضریب دروس و معدل سهساله و یا ششساله برای ورود به دانشگاهها و یا حذف کنکور سراسری و از سویی دست و دلبازی مدارس غیردولتی و سختگیری معلمان در مدارس دولتی کفه ترازو را به نفع مدارس غیردولتی سنگین خواهد شد.
بنابراین در این گسست بزرگ بین مدارس دولتی و غیردولتی که سالهاست کلید خورده و فرهنگیان و قشر متوسط و فقیر جامعه دانشآموزی و اولیاء ناخواسته در آن قربانی هستند به دست - مجریانِ برنامه سرمایهداری فاجعه که آستینها را بالا زدهاند و کار ساختن سیستم از نو را آغاز کردهاند و به دنبال ناکارآمدی سیستم هستند که گاها خود از برنامه ریزان یا مشاوران این سیستم در مسند قدرت هستند و به دنبال فرصت مناسب اند تا به دنبال شک سریع و ضربتی سیاستهای خود در جهت حرکت بهسوی لیبرالیسم آموزشی و سرمایهداری و بازار آزاد آموزشی قدم بردارند.
میل وافر نظریهپرداز بازار آزاد (نو لیبرالی) به قدرتی خدا گونه برای تخریب و سپس بازآفرینی است ؛ او ویرانگری خلاق را که شعار یک ستاد فکری پیرو اندیشههای میلتون فریدمن است چنین بیان میکند مشخصه ما، هم در جامعه خودمان و هم در خارج بازنگری خلاق است که چنین تئوری خود را بیان میکند؛ ما نظم کهن را روزانه ویران میکنیم ، آنها برای بقای خود باید به ما حمله کنند – درست همانطوری که ما برای پیشبرد مأموریت تاریخیمان باید آنها را نابود کنیم.
در نظام نو لیبرالی نهادهای دموکراتیک و ضرورت اجماع نسبتاً فراگیر، غیرقابلقبول خواهد بود بلکه سرمایهداری بنیادگرا نهفقط با دموکراسی عجین نیست بلکه نوزادی است که قابلهاش بیرحمانهترین شکلهای قهر و اجبار بوده است – قهر و اجباری که ضرباتش هم بر پیکر جامعه سیاسی و نیز بر بدنهای رنجور تعداد بیشمار از افراد جامعه وارد آمده است.
مبارزه فرهنگیان در راستای نظام صنفی و نظام معلمی بر اساس نظام اقتصادی نو لیبرالیستی نباید شکل بگیرد و ایجاد اجماع بر اساس سازوکار دموکراسی خواهی در تضاد با سرمایهداری بنیادگرا است و بر این اساس اختیار و عنان را از کف سیاستگذاران و تئوریسینهای و حرکت بهسوی نابودی سیستم فعلی و تجدید بنا بر اساس تئوریهای نو لیبرالیستی بر خرابهها را از دست خواهد داد.
در پایان مثالی از طوفان و سیلهای نیواورلیان در آمریکا که مدارس دولتی را ویران کرد و نظام لیبرالی برای سودجویی خود پس از سیل در روزنامه والاستریت ژورنال آمده بیان می شود: بیشتر مدارس نیواورلیان و نیز خانه بچههایی که در مدارس دولتی حضور داشتند ویرانشده والان فرصتی برای اصلاح نظام آموزشی بهصورت ریشهای است و نظریه فریدمن این بود که بهجای هزینه کردن بخشی از میلیاردها دلار برای بازسازی مجدد مدارس دولتی کوپنهایی (بسته حمایتی) در اختیار خانوادهها قرار دهند تا بتوانند در نهادهای آموزشی خصوصی خرج کنند و تأکید کرد که فوقالعاده مهم است که این دگرگونی اساسی دائمی باشد و نه تغییری موقتی.
و چندین سال بعد به گزارشگر نیویورکتایمز چنین می تویسد؛ نیواورلیان حالا تبدیل به آزمایشگاه اصلی کشور برای استفاده گسترده از مدارس چارتر شده است درحالیکه انستیتوی آمریکن انترپرایز که یک ستاد فکری فریدمنی است اظهار داشت طوفان کاترینا و سیل ناشی از آنیک روزه به انجام چیزی نائل شد که اصلاح گران مدارس لوئیزیانا بهرغم سالها تلاش از انجامش ناتوان بودند و در این میان آموزگاران مدارس دولتی که شاهد بودند چگونه وجوه تخصصیافته به قربانیان سیل به بیراهه میرفت و صرف امحای نظام دولتی مدارس و جایگزینی آن با نظام خصوصی میشد را طرح میلتون قریدمن برای «نوعی زمینخواری در عرصه آموزش» مینامند.
بنابراین شواهد و قرائن موجود نشان از آن دارد که در ایران نیز دست های پشت پرده حرکت به سوی اصلاح و تغییر نظام آموزشی و آموزش و پرورش لیبرالیستی شروع شده و حرکت های بطئی با به استضعاف کشیدن دستگاه آموزش و پرورش و معلمان و از سوی دیگر واگذاری امور مالی مدارس به سوی خودگردانی و از طرف دیگری حذف کنکور و ناکارآمد کردن سیستم آموزشی و تربیت معلم و ضمن خدمت و ... راه را برای نهادهای غیر دولتی باز خواهد کرد و جریان های لیبرالیستی جلو هرگونه اجماع فکری صنفی و نظام معلمی را با دلایل واهی سد یا بی اثر خواهند کرد تا فرهیختگان این حوزه خلع ید شوند و راه برای آموزش و پرورش لیبرالیستی و منافع صاحبان زر و زور و سرمایه داری لیبرالیستی هموار شود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/ سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات و مجلس گفت که نمایندگان متقاضی استیضاح وزیر آموزش و پرورش از پاسخ های بطحایی قانع نشدند لذا استیضاح به هیات رئیسه مجلس ارجاع خواهد شد.
هرکسی که بخواهد اختلافها را به میان مردم بکشاند و از احساسات آنها در جهت اختلافات استفاده کند، قطعاً به کشور خیانت کرده است (بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار دانش آموزان و دانشجویان 10 / 8 / 91 )
روزگار عجیبی است که اخلاق و هنر سیاست و اندیشه ورزی در حکمروایی محلی به طرز غیرقابلباوری هدایت جامعه اخلاق مدار را به دست حکمرانان هیجان زده سپرده است و هر آن گمان می رود که جامعه بهسوی تشویش و دودستگی و التهاب سوق داده شود و بهجای پرداختن به وظیفه ذاتی خود که ایجاد امنیت پایدار و همگرایی است با اعمال احساسی مسبب واگرایی محلی شوند و خود به جای ایجاد امنیت موجبات عدم تعادل در جامعه گردد.
آیا شما واقعاً هدفتان کمک به آموزش و پرورش کاشان بوده است؟ در روزهای اخیر و به دنبال انتصاب مدیر آموزش و پرورش کاشان توسط مدیرکل آموزش و پرورش استان اصفهان نامهای از فرماندار ویژه کاشان در فضای مجازی منتشرشده که نشان از بیتدبیری و ضعف وزارت کشور در انتصاب مدیران کارآمد، متخصص و تحصیلکرده در حوزه حکمروایی محلی است و به جرات میتوان اذعان کرد که این مدیران فاقد معلومات مقدماتی نظریههای بنیادی امنیت و سازماندهی سیاسی فضا در حوزه حکمروایی خود هستند؛ و هر آن میتوانند آتش اختلافات را مانند شهرستان کازرون به بطن جامعه بکشانند لذا در این یادداشت در حوزه تقسیمات کشوری و امنیت ملی مواردی را پیرامون این نامه معروض میدارم شاید برنامهریزان در وزارت کشور علاوه بر تعهد، تخصص افراد را نیز در انتصاب افراد مخصوصاً در رده فرمانداران مبذول دارند تا در این هیاهو و هجمه همهجانبه نظام سلطه خود آب به آسیاب دشمن نریزیم و فضای امن کشور دچار آشوب نشود.
بنابراین مواردی را خدمت فرماندار ویژه کاشان معروض میدارم.
برادر ارجمندم جناب دکتر حمیدرضا مؤمنیان؛
آیا از دهها شرح وظایفی که در حوزه اختیارات شماست هماهنگی با شما جهت انتصاب مدیر آموزش و پرورش که صرفاً یکی از اختیارات شماست بر دهها مسائل امنیتی حساس منطقه که وظیفه اصلی و ذاتی شماست ارجحیت ندارد؟
آیا می دانید در مصوبه شرح وظایف استانداران و فرمانداران ماده 10 ذیل ماده 8 و بند 2 عزل و تغییر روسا و مسئولین ادارات شهرستان توسط مقامهای مجاز ذیربط و بااطلاع فرماندار صورت میگیرد و شما مسئول مستقیم عزل مدیر آموزش و پرورش کاشان نیستید و شما بر اساس قانون تخلف کردهاید؟ آیا طبق ماده 13 وظایف فرمانداران و بخشداران مصوب 16 آبان 1316 شما دچار تخلف محرز نشدهاید؟
آیا میدانید ماده 11 قانون تقسیمات کشوری که در نامه ذکر کردهاید هیچ ربطی به عزل و نصبهای آموزش و پرورش ندارد و استناد به این ماده تعجببرانگیز، مضحک و تأسفبار است؟ (ماده 11 تقسیمات کشوری - بخشها، شهرها، شهرستانها و استانهایی که فاقد شرایط مذکور در این قانون هستند با همان عنوان باقی میمانند. دولت موظف است حتی امکان اینگونه واحدها را با شرایط مندرج در این قانون منطبق گرداند.)
قانونی که شما میخواستهاید به آن استناد کنید قانون تقسیمات کشور و وظایف فرمانداران و بخشداران مصوب 16 آبان ماه 1316 است که در ماده 11 آمده که روسای ادارات شهرستان مکلف هستند در حدود قوانین تذکرات قانونی فرماندار را رعایت نمایند و در مسائلی که با سیاست عمومی دولت و امنیت محل و کارهای سرحدی (مرزی) تماس دارد فرماندار را در جریان بگذارد و فرماندار هر نوع اصلاحی را که ازلحاظ حسن اداره لازم بداند به استاندار پیشنهاد یا گزارش نماید که اولاً در برداشت از این ماده اشتباه کردهاید شما مفهوم سرحدی و سرحدات را نمیدانید ثانیاً اخراج مدیر آموزش و پرورش را از کجای این ماده استنباط کردهاید؟
آیا در ماده 10 عزل و نصب روسا و مسئولین ادارات موضوع ماده 8 بند 1 سازوکار قانونی را قانونگذار برای چنین مواقعی تدوین نکرده است و در این بند نیز شما تخلف نکردهاید و قانون را نادیده انگاشتهاید؟ (1: چنانچه بین فرماندار و مدیرکل یا بالاترین مقام دستگاه اجرایی استان در خصوص نصب روسا و مسئولین ادارات شهرستان اختلافنظر وجود داشته باشد، بهمنظور حل اختلاف، هیئتی مرکب از استاندار بهعنوان نماینده رئیسجمهور، مدیرکل و یا رئیس سازمان ذیربط و فرماندار شهرستان مربوطه تشکیل و اتخاذ تصمیم خواهند نمود)
آیا طبق ماده 13 وظایف فرمانداران و بخشداران مصوب 16 آبان 1316 شما دچار تخلف محرز نشدهاید؟ (ماده 13- فرماندار قوانین و مقررات را در قسمت مربوط به دوایر تابعه خود مستقلاً اجرا میکند و مسئول اجرای آنها است در دوایر و ادارات دیگر شهرستان نیز بدون اینکه مستقیماً مداخله نماید که موجب اختلال در امور ادارات بشود نظارت دارد که قوانین و مقررات کاملاً مجزا شده مأمورین دولت از حدود وظایف و اختیارات خود تجاوز ننمایند.)
آیا می دانید فرمانداری ویژه تحت شرایطی ویژه به یک منطقه داده میشود و الزاماً ملاحظات امنیتی خاص و حساسی در آن شهرستان وجود دارد؟
آیا واقعاً با شما هماهنگی انجام نشده و عدم تدبیر شما موجب تعجیل در این نامهنگاری شده است؟
برادر ارجمندم ؛ چه لزومی دارد که این اختلاف به رسانهها کشانده شود و رونوشت آن را برای سایتها ارسال شود؟
آیا فکر نمیکنید شخص شما در صورت بروز معضلات اجتماعی مسبب آن بودهاید؟
آیا شما واقعاً هدفتان کمک به آموزش و پرورش کاشان بوده است؟
آیا می دانید بازی با آبروی افراد بهواسطه عدم کیاست در تصمیمگیری وندانم کاری چه عقوبت را در پی دارد؟
آیا میدانستید که وضعیت آموزش و پرورش کاشان در آغاز سال تحصیلی سخت است بهجای مساعدت و تدبیر احساساتی رفتار کردید و این بزرگترین ضعف یک مدیر اجرایی در سطح کلان است و آیا با این رفتار مشکلات آموزش و پرورش کاشان حل می شود ؟
آیا شخص شما با انتشار نامه که مضمونی محرمانه دارد تلویحاً به تحریک افکار عمومی اقدام ننمودهاید؟
بنابراین برادر ارجمندم جناب آقای دکتر حمیدرضا مؤمنیان ؛ رفتار خارج از عرف و قانون شما و رفتارهای اینگونه که خود شما اذعان کردهاید "موجب دامن زدن به تنشهای اجتماعی بین مردم کاشان و میان فرهنگیان شریف است" در راستای تنش های اجتماعی است یا حل مشکلات آموزش و پرورش؟ لذا بهعنوان برادر کوچک شما و شاگردی در حوزه ژئوپلیتیک و سازماندهی سیاسی فضا از شما استدعا مینمایم از رفتارهای احساسی در حوزه تحت امرتان پرهیز نمایید و از کشاندن اختلافات به میان مردم پرهیز نمائید چراکه عواقب اینگونه اقدام در درجه اول دامن شما و حوزه تحت مدیریتتان را خواهد گرفت و شخص شما علتالعلل اتفاقات ناگوار واگرایی در استان خواهید شد.
برایتان از صمیم قلب آرزوی موفقیت و پیروزی دارم .
پایدار باشید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
چکیده ای از گفته های وزیر آموزش و پرورش در مورد ممنوعیت استفاده از لوازم التحریر خارجی در مدارس کشور :
" وزیر آموزش و پرورش در ششمین نمایشگاه " ایران نوشت " گفت : استفاده از کالاهای خارجی در مدارس باید ممنوع شود و ما در این ممنوعیت مصرّ هستیم. باید با قهرمان سازی از شهدایمان در کالای ایرانی یاد آنان را زنده نگه داریم.... ، حدس می زنم رقمی بین ۴ تا ۶ هزار میلیارد گردش مالی اقلام لوازم التحریر را میان دانش آموزان داریم که از این رقم نباید به سادگی عبور کنیم..... با توجه به شعار سال "حمایت از کالای ایرانی " باید از تولیدات نوشت افزار حمایت کرد زیرا باعث گسترش اشتغال زایی در جامعه خواهد شد." ...... (1) مگر روی کیف یا دفتر یادداشت و... من و شما عکس شهداست ؟ مگر من و شما هر روز با یاد شهدا حشر و نشر می کنیم که انتظار داشته باشیم کودکان ما به جای نشاط و شادی هر روز شاهد عکسی از یادواره های جنگ و انقلاب یا شخصیت های مذهبی باشند؟
ارزش های ملی هر کشوری در هر بُعدی دارای قداست و اهمیت فرهنگی است. کشور ما هم به دلیل داشتن دو برهه ملی – سیاسی یعنی انقلاب اسلامی و جنگ ، دارای مفاهیم و معانی مقدسی است که پاسداشت آنها موجب دوام منزلت و عظمت ایثار گذشتگان می گردد یعنی همۀ آنانی که نام شهید یا جانباز به خود گرفته اند و در تبلور انقلاب و جنگ با خون خود حماسه آفریده اند. هر سازمان یا مؤسسه ای می تواند کانالی فرهنگی برای زنده نگه داشتن یاد و خاطره مبارزات این هموطنان گردد، همانند صدا و سیما ، روزنامه ها ، سایت های گوناگون ، وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی ، وزارت علوم ، اما کانون توجه قرار دادن لوازم التحریر دانش آموزانی که هنوز فقط کودکند، قدری دنیای کودکی را از آنان می گیرد. کودکی که با سنوات این تحولات فاصله زمانی زیادی دارد قادر به درک مفاهیمی چون انقلاب و جنگ نیست.
ما نسل انقلاب که در دوران انقلاب و جنگ دانش آموز یا دانشجو بودیم توفیق همزمانی داشتیم و برداشت هایی به عنوان تجربه داریم و هر گاه مایل بوده یا هستیم با به دست گرفتن فیلم یا کتابی در خصوص این ایام ، به طور نسبتا ملموس چیزهایی درک و استنباط می کنیم ، اما کودک و نوجوانی که امروز 5 تا 14 سال سن دارد ، با این دنیا بیگانه هست ( سنین بالای 14 سال چون دارای درک و شعور اجتماعی هستند از بحث جدا ساخته ام).
بازی و تفریح مقتضای سن کودک است. اگر قصد کار فرهنگی داریم چرا بازی های شیرین و سرگرم کننده فولکوریک خود را در مدارس برای زنگ ورزش دوره ابتدائی ، احیا نمی کنیم ؟ یا انتظار داریم کودک الفبای واژه فرهنگ را فرا نگرفته ، مبلّغ فرهنگی یا مذهبی گردد ؟
آری ؛ کودک باید ، کودکی اش را زندگی کند. اشتباه بزرگ دولت مردان ما این است که تصور می کنند مدرسه تنها محل ایدئولوژیک کردن کودکان است اگر چنین است پس شیخ محمد خیابانی ها ، ستارخان ها و باقرخان ها ، صمد بهرنگی ها و شریعتی ها و..... چگونه در جامعه دیکتاتور عاری از هر نوع ایدئولوژی، ایدئولوژیک گردیده اند ؟ کتاب هایی که نوشته اند ، مبارزاتی که کرده اند ، افکار عدالت جویانه ای که داشته اند و.... عده ای در شرایط ظلم آبدیده می شوند و مبارز می گردند ، عده ای توفیق همزمانی عمرشان را با انقلاب به دست می آورند و عده ای متأسفانه در شرایط جنگ ، پخته می گردند . اما تنها کانون جامعه پذیری کودک که مدرسه نیست. خانواده زیربنای اصلی برای این مهم است، یا تلویزیون و برنامه کودک و بعد اجتماع بزرگ تر که در آن نقشی را برعهده خواهد گرفت . شما انتظار دارید ما مفاهیم شهادت و جنگ و دفاع و.... را از دوره ابتدایی برای درونی شدن ارزش های کودکان آموزش دهیم ، پس رسالت دانشگاه چیست ؟ در دانشگاه به جز دو تا چهار واحد درسی این چنینی ، کدام آمادگی دفاعی یا آشنایی با اهداف آرمانی شهدا را آموزش می دهیم ؟
جناب وزیر،
یاد شهدا با قهرمان سازی در کالای ایرانی ماندگار نمی گردد با روش زیست همانند آنها عملی می شود. کجای زندگی ما امروز همانند آنان پر از ایثار و گذشت و عِرق وطن دوستی است که می خواهیم کودک 5- 14 ساله را آشنا به مفاهیم جنگ و انقلاب نمائیم؟!
ما ملت پول پرست یا درگیر مشکلات مادی که در برآوردسازی نیازهای اولیه در گِل مانده ایم کی فرصت یا اهتمام اندیشه به قناعت و مناعت طبعی می نمائیم ؟! امروز دغدغه دارایان انباشت سکه و طلا و مساکن آن چنانی است ، دغدغه شاغلان دغل باز اختلاس و رانت خواری و ارتشاست تا خود را به جایی کشاند ، و دغدغه قشری چون فرهنگیان و کارگران و.....رسیدن به نانی بخور و نمیر.
امروز قهرمان کسی است که بتواند در اوج دارندگی پست و مقام و ثروت قرار بگیرد ، مگر ما بزرگترها چقدر با مفاهیم انقلاب و جنگ مأنوسیم که می خواهیم کودکانی را که اصلا تجربه حیات در آن شرایط را ندارند مجبور به تحمل آرمانهای دیروز نمائیم ؟!
مدرسه محل تعلیم و تربیت دانش آموزان و کودکان است نه محلی برای رواج فرهنگ سیاسی کودکان از شادی و نشاط و هیجان و انتخاب در بین شخصیت های کارتونی به دنبال الگوجویی اند ، به دنبال بهانه ای برای کودکی اند حال ما قصد داریم این کمترین امکان هیجان را نیز بر آنان زیادی ببینیم ؟!
چرا ما به آنان یاد نمی دهیم که می توانند با استفاده از قدرت انتخاب و اختیار خود برگزینند ؟ این درس زندگی خواهد بود نه تحمیل نظر. ما حق نداریم به جای کودکان این سرزمین تصمیم بگیریم ، ما فقط حق داریم فاکتورهای انتخاب را در اختیار او قرار دهیم ، برای رشد و بالندگی او باید بر اساس تربیت خانوادگی و حس درونی خود دست به انتخاب بزند.
وقتی ما کودک بودیم مداد و پاک کن ایرانی و خودکار بیک مصرف می کردیم ، بعد انقلاب درهای بازار لوازم التحریر به کالاهای چین و تایوان و تایلند و فیلیپین و گاه کره جنوبی و ژاپن باز شد ، ما در خیلی از بخش ها مصرف کنندۀ کالاهای خارجی هستیم و انباشت سکه و دلار و یا زدن بوتیک و مغازه های میلیاردی و مشغولیت جوانان در این بخش ها به منزلۀ اشتغال و تولید نمی باشد .
ما در شهرهای خود بیشتر از آن که واحدهای تولیدی را داشته باشیم پاساژها و بانک های بی شمار خارج از حد ظرفیت و تعریف مجاز برای خیابانها و شهرها را داریم چون قاچاق کالا زیاد است ، چون دست در جیب گذاشتن و کسب منفعت بدون حساب و کتاب و کنترل دولت برای جوانان آب شدن گردیده است ، چون اگر قیمت کالاها در گذشته بسیار دور بر اساس منطق اقتصادی پنج تومن اضافه می شد امروز بی هیچ واهمه ای با افزایش صفر مبلغ کالا ، قیمت افزوده می شود. در این مملکت یک کنترل قیمت تشریفاتی است به نام 124 ، که الزاما برای تخلیه خشم و عصبانیت ملت مغبون گردیده از خرید گذاشته شده است . مثل همین سایت صدای معلم که شما درون انفجاری معلمان را با نگاشتن یا خواندن مطالبی خالی می سازید که گرمای خشم به سردی گراید تا مبادا عامل فساد و فتنه ای گردد .
کاش در این جلسه از تعداد تولیدکنندگان داخلی لوازم التحریر و مشکلات آنها نیز باخبر می شدید! کاش آنان را دور میز حکیمانه خود تجمیع می نمودید و می پرسیدید آیا شما ظرفیت و پتانسیل تولید 4 تا 6 میلیارد انواع نیاز کودکان و نوجوانان را برای لوازم التحریر مورد نیاز مدارس اعم از کیف و دفتر یادداشت و مداد و مدادتراش و پاک کن و خودکار و لاک پاک کن و پاک کن سنتی و مدادرنگی و شمعی و ماژیک و روان نویس و جا مدادی و...... دارید ؟ با کیفیتی عالی و تنوعی جذاب برای کودکان ؟ آیا قدرت مقابله با تبلیغات خارجی یا قدرت رقابت با کیفیت تولید آنها را دارید ؟
راستی اگر کالاهای چینی ارزان هست و بازار کشور ما را تسخیر کرده و در واقع در دامپینگ چینی ها اسیر گردیده ایم ، ما باز از کیفیت برتر کالای خارجی باید بنالیم یا از تشدید فقر در جامعه که به دنبال تهیه ارزانترین کالاها هستیم ؟ بلی تولید با کیفیت و کمیت بالا ، آرزوی هر ایرانی است به شرط امکان وجود رقابت سالم . ما باید به چنان غنای فرهنگی و تولیدی دسترسی داشته باشیم که خودمان با شعورمان مصرف کالای ایرانی را انتخاب نمائیم نه با تحمیل نظر یا وضع قانون ممنوعیت مصرف.
جناب وزیر ،
مگر روی کیف یا دفتر یادداشت و... من و شما عکس شهداست ؟ مگر من و شما هر روز با یاد شهدا حشر و نشر می کنیم که انتظار داشته باشیم کودکان ما به جای نشاط و شادی هر روز شاهد عکسی از یادواره های جنگ و انقلاب یا شخصیت های مذهبی باشند؟ مگر کیف و کفش تازه یک کودک چند روز عزیز است و در بغل یا روی میز نگه داشته می شود ؟ به هفته نرسیده همین کیف بر روی زمین پخش است و گرد و غبار کف کلاس دیگر نه تازگی کیف و کفش را حافظ می گردد و نه عکس روی آن را. فقط یک ذوق اولیه برای خرید است کودک بینوا بر روی صندلی و کلاس و برنامه درسی غیر استاندارد آنقدر خسته می شود که از تن خود آویزان می گردد تا چه رسد به تماشای هر روزۀ عکس باربی روی دفتر یا پا کن و کیف و.......
کار فرهنگی برای این منظور همچنان که در بالا اشاره کرده ام ولی نعمت تان دیگری نیز دارد چرا ما باید کودکی را از کودکان بربائیم ؟!
نوع و نحوه زندگی باید تعیین کننده مشی فرهنگی باشد مثلا بعد گذشت 75 سال از جنگ جهانی دوم خاطره تلخ اولین بمباران اتمی که به فاصله سه روز دو بمب اتمی از سوی هری ترومن رئیس جمهور وقت آمریکا در هیروشیما و ناکازاکی انداخته شد ، هنوز هر سال در رأس ساعت هشت و ربع ششم اوت ، مردم ژاپن برای بزرگداشت آن فاجعه کنار هم جمع می شوند و با سکوت و احترام خود یاد رفتگان و قربانیان را گرامی می دارند . این گونه هم می شود فرهنگ سازی کرد و خاطره های ملی را پاسداشت .
با فرهنگ دستوری یا تحمیلی ما نمی توانیم ارزش ها را علیرغم کشش و یا میل به کس یا گروهی تزریق نمائیم و گرنه لجبازی یا بیزاری فرهنگی کودکان را موجب می شویم. ما باید برنامه ریز باشیم و انتخاب را باید به افراد بسپاریم . ما هنوز به این اصل فرهنگی یعنی تولید آزاد و اعتماد به گزینش ملت عادت نکرده ایم. فیلم ها و سریالهای ما نیز حامل تحمیلی از ارزشی هایند، چون حس اعتماد به قدرت و توانایی و شعور بیننده نیست. می خواهیم همانی را که مورد نظر ماست برگزینند ، اما این رُبایندۀ آزادی اندیشه و خیال بیننده هست. وظیفه شما تولید اثر است بدون هر نوع تحمیلی و اختیار ملت گزینش بر اساس میل و رغبت و نوع تربیت خانوادگی است. قرار نیست شما به جای مردم عمل کنید . شما فقط قوانین درست و قابل احترام عموم مردم را تدوین نمائید و انتخاب را به آنان بسپارید.
افزایش اشتغال یا رفع بیکاری از دغدغه های وزارت اقتصاد و دارائی و یا صنعت و معدن و کشاورزی و.... است ، اگر آموزش و پرورش قصد مبارزه با بیکاری برای ممانعت از افزایش جرم و جنایت و سایر آسیب های اجتماعی را دارد بهتر است نظام آموزشی را متحول سازد ، به یکسان سازی آموزشی اهتمام ورزد ، محتوای کتب درسی را تغییر دهد ، مهارت و کارآفرینی به دانش آموزان تعلیم دهد، تحریک و تقویت عِرق ملی کودکان برای کار و تلاش و مصرف کالاهای داخلی را در مفاهیم کتب آموزشی قرار دهد.
مهاتما گاندی در مبارزات خود علیه استعمار انگلیس ، پارچه تولید نساجی کارخانه هند را بر تن نحیف و لاغر خود انداخت و با عدم مصرف کالاهای انگلیسی به مبارزه عملی پرداخت نه با سخنان گوهربار یا تحمیل نظر به کودکان که نپوشید و ..... مردم خود به تبعیت از عمل او در این مبارزه پیروز شدند.
گفتند مانتوهای جلو باز ممنوع می باشد ! مگر امروز نمی پوشند ! مگر همه ما در جای جای شهر شاهد موج سواری پوشندگان این نوع مانتوها نیستیم ؟ چرا ؟ چون فقط می گوئیم اما عمل نمی کنیم تفاوت دائمی ما با کشورهایی چون ژاپن و هندوستان و..... همین نکته است ، آنان عمل می کنند و ما می گوئیم . دو صد گفته چون نیم کردار نیست. حیف سخنان حکیمانۀ گذشتگان مان که ما بزرگترها فراموش کرده ایم. به جای جلوگیری از تولید یا ورود مانتوهای جلو باز در بازار که تحفه کشور ترکیه است و جزئی از موجودی ماست ، ما از دختران و زنان انتظار عدم خرید داریم و شاید عده ای حتی توبیخ شده اند یعنی قربانی سیاست غلط. از یک سو قراردادهای اقتصادی – سیاسی اجازه ممانعت ورود این نوع مانتوها را از ترکیه نمی دهد چون جزوی از حجم قراردادهای خریدمان است و از سویی ناهمگنی نوع و عادت مصرف آنان با ما به رگ غیرتمان بر می خورد. فقط این نوع مانتو نیست نیمی از پوشاک کشور ترکیه با عادات فرهنگی ما تناسبی ندارد اما مغازه ها و بوتیک ها پر است از آنها.
جناب وزیر ،
مشاهده می نمائید ما مشکلات فرهنگی بسیاری در عدم همخوانی سازمانها و مؤسسات گوناگون کشوری با اهداف انقلابی خود داریم . فقط لطف فرمائید و کالاهای خارجی شخصی و لوازم منزل خودتان را شمارش نمائید و سپس برای رفع بیکاری و افزایش اشتغال و ترویج فرهنگ انقلابی و ایدئولوژیک ، برای کودکان معصوم این کشور تصمیم یک جانبه بگیرید. برای تقویت و ایجاد فرهنگ ، باید تولید فرهنگی در تمامی ابعاد آن را داشت. باید به شعور ملت اعتماد ورزید و اخذ تصمیم نهایی را به خود آنان سپرد.
اگر عروسک باربی یا مرد عنکبوتی و.... برای کودکان جذابیت دارد و دوست دارند عکس آنها را بر روی کیف و دفتر خود ببینند برای آن است که در سطح جهان برای این منظور کار فرهنگی و تبلیغاتی انجام می شود ، برنامه ریزی و هدایت سلیقه و طراحی و...... چندین شاخص دیگر با هم تلفیق می شوند تا زبانزد تمامی کشورها با فرهنگ متفاوت گردند و این نفوذ اثر کار جمعی سیستماتیک است نه فقط نفوذ غرب یا تهاجم فرهنگی. ما برای قهرمانان کارتونی خود چقدر هدف گذاری یا برنامه ریزی داریم ؟ صدا و سیما تا چه حد توانایی مدیریت این مهم را برای فرهنگ سازی دارد؟ آموزش و پرورش به تنهایی متولی این جریان عظیم نیست. دنیای کودکی کودکان را قربانی اشتباهات فاحش بزرگترها ننمائیم.
به گواه گزارش ها، ۷۵ درصد لوازم التحرير از چين ، 10 درصد ترکيه و ۱۵ درصد از اندونزی وارد می شود. بر اساس آمار گمرک ، در فصل بهار بیش از ۶۸ هزار تن مداد تراش و تیغه آن به کشور وارد شد. ارزش دلاری این میزان واردات یک میلیون دلار و ارزش ریالی آن بیش از چهار میلیارد تومان در گمرک ثبت شده است. چین ، امارات متحده عربی ، جمهوری کره ، آلمان، ترکیه و هند از کشورهای مبدأ واردات مداد تراش هستند که بیشترین میزان واردات از چین انجام شده است. رئيس انجمن توليدکنندگان لوازم التحرير و نوشت افزار اذعان داشت: پنج سال پيش وزارت صنعت به دلايل مختلف جلو واردات مداد را گرفت. اين امر باعث ايجاد چهار کارخانه مدادسازی و اشتغال هزاران نفر شد، اما اين ممنوعيت عمر طولانی نداشت، چراکه با آزادسازی لوازمالتحرير از چهار سال پيش در دولت دهم چراغ چهار کارخانه خاموش شد. همچنین اگر نگاهی به اطراف خود کنیم، میبینیم دستفروشان در داخل مترو یا کنار خیابان بیشتر لوازمالتحریر میفروشند تا محصولات دیگر. (2)
در بین کشورها اگر زورمان به کنترل بازار چین نمی رسد چون آمریکا و اروپا و روسیه نیز چنین قدرتی ندارند اما حداقل می توانیم بازار سایر کشورهای صادر کننده را مسدود سازیم ، باید قبول کرد این کار وزارت آموزش و پرورش به تنهایی نیست ، وزارت بازرگانی و گمرگ با حمایت از تولید کنندگان لوازم التحریر داخلی و با وضع قوانین حمایتی و تشویقی و..... باید وارد کار شوند و بازار را به کنترل خویش درآورند. مدرسه محل تعلیم و تربیت دانش آموزان و کودکان است نه محلی برای رواج فرهنگ سیاسی .
1) کد خبر : 116923690 - 23 مرداد 1397
2) کد خبر : ۶۱۴۳۲۴ - ۲۴ مرداد ۱۳۹۵
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از ایبِنا ، وزیر امور اقتصادی و دارایی در یاداشتی اینستاگرامی با اشاره به وضعیت اقتصادی کشور گفت:
" به هیچ عنوان مطالبات و خواستههای مردم را رد نمیکنم و وضعیت آنها را درک میکنم. دولت اقدامات اصلاحی و مدیریتی خود را انجام میدهد ولی زمانی مردم از آن آگاه میشوند که اثراتش را در جامعه و اقتصاد ببینند و حتی شاید گاهی هم نیاز به اطلاع رسانی فراگیرتر در مورد این اقدامات باشد.
من وزیر اقتصاد این کشور هستم که خودم را با منافع ملی، توسعه و نیازهای مردم تراز میکنم. اما یک رسالت مهم من به عنوان وزیر اقتصاد این است که از حیثیت اقتصاد ایران دفاع کنم.
آموزش و پرورش فقط مافیای کنکور ندارد که خفتش را گرفته ایم که کتکش را حتما بخورد بعد رهایش کنیم.بلکه فوبیای کندن دندان طمع دارد قبول دارم که اخبار منفی مدام در گردش است. به وضعیت ۹۹.۷۲ درصد سپردهگذاران شش موسسه مالی و اعتباری منحله بزرگ رسیدگی و مشکلات سپردهگذاران رفع شده است. تقریبا میتوانم بگویم که هیچ اقتصاددانی با هر گرایش فکری در کشور نیست که موضوعی را مطرح کرده، راهبرد و تحلیلی ارائه داده باشد و ما از آن بی اطلاع باشیم یا به آن رجوع نکرده باشیم.
در دو ماهه ابتدای امسال میزان صادرات کشور ۲۱.۹ درصد افزایش یافته است. تاکید دولت فروش اموال مازاد بانکهاست. نتیجه اینکه کمیته فروش اموال مازاد بانکها در وزارت اقتصاد شروع به کار کرد و طی ۶ ماه ۴۴۰۰ میلیارد تومان از اموال مازاد بانکها فروخته شد. دولت موفق شد ۹۹.۷۲ درصد سپردهگذاران موسسات مالی و اعتباری را تعیین تکلیف کند، ۱۰۰ درصد واگذاریهای سال گذشته و دو ماهه امسال به بخشخصوصی واقعی بود . طی سالهای ۹۲، ۹۳ و ۹۴ رقم رشد نقدینگی به ترتیب ۳۲.۸، ۲۲.۳ و ۳۰درصد بودهاست.
از سال ۱۳۹۵ حرکت نقدینگی نزولی شد و در این سال به ۲۳.۲ درصد رسید. سال ۹۶ هم نرخ رشد نقدینگی ۲۲.۱ درصد بود. سال ۱۳۹۶ تشکیل سرمایه در بخش ساختمان ۹ دهم درصد مثبت، در بخش ماشین آلات ۲.۵ درصد مثبت و تشکیل سرمایه ثابت ناخالص هم ۱.۴ درصد مثبت بودهاست.
سال گذشته خالص عرضه کار جدید کشور ۷۹۷ هزار نفر و خالص اشتغال جدید ۷۹۱ هزار نفر بوده است. در خرداد ماه امسال دو متغیر اصلی شاخص کل بورس و ارزش بازار، نسبت به خرداد ماه سال گذشته به ترتیب با ۳۸.۳ و ۳۱.۶ درصد رشد مواجه شدند؛ در گمرکات زمان ترخیص کالا که یک بحران بزرگ ما بود در مورد صادرات از ۷ روز به یک روز رسیده و زمان ترخیص کالا برای واردات از ۲۶ روز به ۳ روز رسیده و سال گذشته کل تسهیلات اعطا شده به تولید ۱۲ درصد در قیاس با سال ماقبل رشد داشته است. "
تجویز آلزایمر هم که برای از بین بردن خاطرات تلخ داشته باشید فایده ندارد.آتش زیر خاکستر است.چنانچه بخواهید هیچ وقت صدایی نشوید و چیزی نبینید باید نسل کشی شود تا هیچ اثری باقی نماند
این گونه گزارشات را هر روز از تک تک مسئولان می شنویم و می خوانیم.
در این ایامی که بلاتکلیفیم و حقوق مدنی و شهروندی همه ما را پایمال کرده اند به این فکر می کنم که مردم در این کشور چطور می توانند تا مرگ پیش بروند ولی باز سکوت کنند؟!
همه چیز افت کرده است.
ادب ،شعور ، احترام ،وجدان و شرف و هر رفتاری که از یک انسان بالغ و بزرگ شده در اجتماع متمدن انتظار می رود. آنقدر به مردم دروغ گفته اند که ملت حوصله ندارند دنبال کننده حقیقت باشند.ترجیح می دهند اجازه دهند فقط زمان از روی عمرشان بگذرد و تمام شود.
در این اوضاع و احوال پریشانی کشور کم کردن دو ساعت از ساعات آموزش در هفته و اختصاص آن به داستان گویی و انتقاد دانش آموزان از روایت های خودساخته چه درد بزرگی را برطرف می کند؟
نمی دانم این طرح آزمایشی را با کدام دانش آموزان و در کدام استان و شهرستان خوشبخت این کشور انجام داده اند که چنین احساس شده است دانش آموزان چیزی بهتر از واقعیت های زندگی را می توانند بنویسند.
یک کتاب هزار و یک شب قبلا نوشته شده است. گمان نمی کنم دانش آموزان بی انگیزه در مدارسی که جز نوحه و روضه برایشان چیزی گفته نشده است بتوانند در خلق ابداعات و اختراعات آینده تا به این حد تبحر داشته باشند.
همین که از فکر نصب بازی های نهنگ آبی و مریم و ممو و ... دور باشند ، باید خدا را شکر کنیم.
دخترانی که پسر بودن را در رفتار خود نشان می دهند و پسرانی که برای جبران هیجان و تخلیه ی خستگی ها دخترانه های خود را بروز می دهند ممکن است از شگفتی های تصورات خود چنین بنویسند که :
"زنده باد آزادی "
اما ای کاش می دانستند چه می خواهند ولی افسوس که نمی دانند.
مسئولین چقدر با دانش آموزان در تعاملند؟
چند ساعت در روز را در مدارس سپری می کنند؟
این که بگویند خودمان هم در خانه فرزند دانش آموز داریم کفایت می کند؟
آیا فرزندان شما نیز در کنار این دانش آموزان درس می خوانند؟
اصلا در مدارس این کشور تحصیل می کنند؟ ادب ،شعور ، احترام ،وجدان و شرف و هر رفتاری که از یک انسان بالغ و بزرگ شده در اجتماع متمدن انتظار می رود. آنقدر به مردم دروغ گفته اند که ملت حوصله ندارند دنبال کننده حقیقت باشند.ترجیح می دهند اجازه دهند فقط زمان از روی عمرشان بگذرد و تمام شو
مسئولینی که از دوازده ماه سال سه ماه را به زور در این کشور حضور دارند چطور می توانند برای این مردم برنامه ریزی کنند؟
مردم این کشور ترحم نمی خواهند. اگر عده ای زحمت می کشند و بنیان مدرسه و دانشگاه و بیمارستان و شهرک علمی تحقیقاتی در این کشور بنا می کنند که نامشان در این کشور بماند به همان حد اکتفا کنند. پاداشش را از خدا بگیرند. اگر برای رضای خدا اقدام نموده اند.
جای تقدیر هم دارد که عده ای خود را مسئول و خادم مردم می دانند.
افکارشان هم نسبتا خوب است ولی چون سر وعده های خود نیستند مسلما نمی توانند نسبت به آنچه قول می دهند عمل کنند.
این است که محصولشان به بار نمی نشیند. بذرش را همان ابتدا و در دل خاک فرو نرفته پرندگان می خورند.شاید همهچیز با نان آغاز شد.
ما فرزندان انقلاب نبودیم، ما نان بودیم. نان داغی که لقمهی چپ سران حکومت شدیم. تکهپاره یمان کردند و خوردند و پاشیدند. نه، چه میگویم؟ انگار که در این خلقت اضافه بودیم. ما را مصرف جامعهمان نکردند، ما را اسراف کردند، پخشمان کردند که بر سفرهی خودمان ننشسته باشیم، که هیچ کدام مان در ساختن آن مملکت نقش نداشته باشیم. شخصیت و هویت مان را به لجن کشیدند که حتی در اروپای مترقی هم نتوانیم مثل بقیهی مردم زندگی کنیم.
این روزها اگر کسی به مرگ طبیعی بمیرد خدا او را خیلی دوست داشته است.
خدای مسئولین مرده است. برای همدردی جار بزنیم یا نزنیم؟!آیا بلایی بدتر از این هم می تواند بر سر کسی بیاید؟!
ولی خدای ما را شکر که بندگان آن خدا هنوز سرپا هستند و روحیه از دست نداده اند. تصور بی خدایی در خاطر ما که نمی گنجد. چهره هایشان گشاده تر شده. جوان تر شده اند.ممکن است مجبور شویم برای قلب های شکسته ای که از این پس تجلی پیدا می کنند مراسم بگیریم.شاید که عادت کنند که داشتن خدا رنج دارد. یا بخر یا ببر!خداوند یاری کند مسئولین شیر پاک خورده ای در این کشور پیدا شوند که برای روشن شدن حقایق ، هسته های فساد را بشکافند و از دل آن ذرات فاسد را بیرون بکشند تا با انفجار واحدهای کوچک ،سرعت ارتعاش در دل تمام مفسدان ولوله ایجاد کند و خود چون مور و ملخ انرژی های چپاول شده از آنچه حق عموم مردم بوده است را پس دهند و این پهنه پر بار عظمت برای تمام خلق الله قابل بهره برداری شود.
می خواهم بگویم که اندیشه های جوان ، نیروهای واقعی هستند که سر و کارشان با انرژی ست. ذهن خالق واقعیت است و برای تغییر واقعیت باید ذهن را تغییر داد. پس برای آنکه این جنبش ایجاد شود باید مرتب از واقعیت ها گفت تا نیروی این سخن در قلب ها زنده شود. اندیشه های واقع بینانه خواهد توانست رسوب و کثافت را از رگ های گرفته باز کند. به لطف خدا نسل جوان آگاه است.به گفته کالوین کولیج هیچ چیزی در دنیا نیست که بتواند جایگزین پافشاری گردد.ذوق و استعداد نمی تواند، زیرا در دنیا انسان های صاحب ذوق ناموفق بسیارند.آنقدر شادی های مردم را گرفته اید که دیگر چیزی برای قناعت ندارند. بهتر بگویم چیزی برای از دست دادن ندارند
نبوغ هم نمی تواند، چرا که عبارت "نابغه پاداش ندیده" کم کم به صورت یک مثل در آمده است . تحصیلات هم نمی تواند زیرا جهان پر از تحصیل کردگان منزوی است. تنها پافشاری و عزم است که حرف آخر را می زند. شعار "پافشاری کردن " در طول تاریخ حلال مشکلات نوع بشر بوده است و از این پس هم خواهد بود"
پافشاری یک راز است ، رازی که انسان های موفق به خوبی از آن آگاهند.انگار مسئولین خبر ندارند که درصد امید به زندگی در ایران روی کدام نمودار سیر می کند و یا مثل سایر بازرسی هایی که از تخلفات صورت می گیرد بدون تفحص، اطلاعات پژوهشی مفصلی را ارائه می دهند و کف و سوت و هورا سر می دهند تا تعدادی استقبال کننده داشته باشند! به نحوی که زرنگ های فرصت طلب جرات پیدا می کنند برای ارضای مقامات از حرکات پشت پرده خود گزارش های اقناع کننده تهیه کنند و چون ترس از رها شدن دارند فرار رو به جلو را مبنی بر مقتضیات زمان و حفظ جایگاه به حضور منصفانه و دور از توهمات و رفتارهای چند شخصیتی در اولویت قرار دهند.
داروخانه ها مغازه هایی هستند که اقتصاد کشور هر گونه هم که بچرخد نباید گردش مالی شان کمتر از چیزی که بوده است بشود چون اگر مردم نان شب نداشته باشند قاعدتا برای ته مانده سلامت خود می جنگند ولی این روزها حال داروخانه ها هم خوب نیست. بیماران با دفترچه های بیمه هم نمی توانند دارو تهیه کنند. درآمد داروخانه ها هم با آمار بی سابقه ای کاهش چشمگیری یافته است. انگار مردم ترجیح می دهند درد را تحمل کنند به شرط آنکه زودتر بمیرند.
از تمامی روانشناسان قدر کشور تقاضا داریم با کمک مددکاران خوب به حمایت از مسئولین چند شخصیتی جامعه بشتابند و تا اپیدمی توهم و توحش را در کل جامعه بیش از چیزی که هست منتشر نکرده اند حرکتی در حد مدیریت بحران داشته باشند.
آموزش و پرورش فقط مافیای کنکور ندارد که خفتش را گرفته ایم که کتکش را حتما بخورد بعد رهایش کنیم.بلکه فوبیای کندن دندان طمع دارد.
شاید نیاز باشد با وجود آنکه بازار دندانپزشکی را با این کار رونق افزون می بخشیم ولی از ایشان هم خواهش کنیم در این امر خداپسندانه شرکت کنند و با کشیدن دندان های طمع به درد طولانی مدت مردم درمانده و بی پناه اسیر شده در لابه لای دو جین دندان تیز کرده همت کنند.ما از بته به بار نیامده ایم. ناگهان بزرگ نشده ایم. حنجره های ما را با هیس هیس ناکار کرده اند. برای همین هست که صدایی از نسل ما بلند نمی شود. دردها را چون شیشه و کراک کشیده اند. به خفه بودن عادت کرده اند. باید از خودتان بپرسید که چرا جوانان شاد و سرزنده نداریم . اگر اندکی نشاط هم در این قشر باقی مانده باشد با تشر چشم های خشمگین خون آلود ، چون بغض در گلو گیر می کند و تمام . تاکنون از خود پرسیده اید با سرمایه های انسانی این کشور چه کردید؟!
تجویز آلزایمر هم که برای از بین بردن خاطرات تلخ داشته باشید فایده ندارد.آتش زیر خاکستر است.چنانچه بخواهید هیچ وقت صدایی نشوید و چیزی نبینید باید نسل کشی شود تا هیچ اثری باقی نماند.
مفهوم پیروزی چیست؟
سریعتر دویدن از حریف، پرتاب کردن توپ به فاصله دورتر و یا آشنایی با حیله ها و تقلب ها در انواع بازی؟
تردیدی نیست که برد نسبت به باخت دلپذیرتر است . از لحاظ عاطفی مسئولین متکی به پیروزی ، شادند.چرا که وقتی مردم را از شرکت در بازی محروم کرده اند و آنان را سرگرم به مشکلات کرده اند، برنده اند. حریفی ندارند. ضربه می زنند و امتیاز می گیرند. رشوه هم لازم شد می دهند که اتفاقات غیرمترقبه نیفتد.
قدر این مردم را بدانید. عجول و کم طاقت نیستند. آنقدر منتظر می مانند تا شما را بر سکوهای موفقیت ببینند. فقط به بزرگی خودتان ببخشید اگر نای تشویق کردن ندارند. به زور سعی خود را می کنند که به شما لبخند بزنند که قوت بگیرید.خانواده های دردمند جامعه را اگر هزاران بار هم تهدید به حبس و انزوا از ترک تحصیل کودکانشان کنیم چیزی عوض نمی شود. علم بهتر است یا ثروت را دیگر از هیچ کس نپرسید. جوابتان را نمی دهند آن وقت ناراحت می شوید. عاقل باشید دنبال جواب بیهوده نیستید.
داروخانه ها داروی مجانی برای خوب کردن حالشان ندارند. بیمارستان ها نیز جای بستری کردن ندارند. اگر صلاح می دانید همان زندان را برایشان انتخاب کنید.
آنقدر شادی های مردم را گرفته اید که دیگر چیزی برای قناعت ندارند. بهتر بگویم چیزی برای از دست دادن ندارند. باور کنید این کف دست مو ندارد. اگر دنبال کشیدن شیره از خرمای این نخیل های خشکیده کرده اید، باید به قناعت خود از شکر رو بیاورید. از این مردم یک جسد مانده است.روحشان را هم عده ای مکیده اند.
زمانی به شبیه سازی انسان فکر می کردند. اکنون به چشم می بینیم. باید به کشورهای دوست و همسایه سفارش ایرانی بدهید. شاید برایتان بسازند. البته این گمان ماست که شاید هنوز به ایرانی ها دلبستگی دارید.وگرنه بگویید برایتان روس و انگلیسی و عرب بتراشند.بیش از این با سلامت جسم و روان مردم بازی نکنید.همه ی ما بر مدار ها حرکت می کنیم. پس چه بهتر که چرخش ما روی مدار قانون باشد.به خاطر داشته باشید رعایت مقررات ، برای کشوری است که قانون جنگل بر آن حکمفرما نباشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها /
تاکنون نامه ها و یادداشت های مختلفی در مورد اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران و نیز وضعیت مناطق شهر تهران در صدای معلم منتشر شده است .
اما به نظر می رسد " پاسخ گویی " و " مسئوایت پذیری " در ادبیات مسئولان این اداره کل جایی ندارد .
نامه زیر توسط یکی از فرهنگیان تهران برای صدای معلم ارسال شده است .
این رسانه آمادگی خود را برای پاسخ مسئولان اعلام می کند .
شغل معلمی علاوه بر وجود ماهیت های اثربخشی فراگیر در فرایند توسعه اجتماعی و شکل دهی بر رفتارهای مثبت و سازگارانه همواره به شکل های مختلف با تکیه بر مفاهیم ارزشی عمیق در سخنان مسئولین جمهوری اسلامی ایران در رده های مختلف تجلی یافته است. در نگاهی هر چند گذرا بر سخنان مسئولان در زمان های مختلف می توان نمونه هایی در قالب های زیر در توصیف ارزش و اهمیت شغل معلمی دید:
"نقش معلم در جامعه، نقش انبیاست؛ انبیا هم معلم بشر هستند."
"معلم، امانت دار نسلی است که تمام مقدّرات یک کشور به آن نسل سپرده می شود".
"معلمى، شغل پیامبران و شغل آدم سازى است."
"سعادت و شقاوت ملت ها از مدرسه هاست."
"پیشرفت هر کشورى و عقب ماندگى هر کشورى به دست معلمین است."
"فرهنگی ها هم، ظل انبیا هستند."
"شما معلمان هستید که فردا را مى سازید."
"نقش معلم و مربى در جامعه ما، نقش تراز اول است."
"مهمترین وظیفه در حکومت اسلامی مراعات مقام شایسته معلمان است، چرا که در این صورت میتوان سرآمد دانش در جهان شد."
"منشا توسعه و پیشرفت کشور معلمان هستند".
در این نوشتار کوتاه قصد بر این نیست که تاکید گردد که فرزندان اکثر مسئولین باید شغل معلمی را انتخاب کنند بلکه توجه به یک واقعیت مبتنی بر ادعای مسئولین در چارچوب حداقلی توجه به تکریم واقعی حرفه معلمی در قالب سوال های زیر است که:
1. با توجه به اینکه همواره مسئولین جمهوری اسلامی درصدد مقایسه شغل معلمی با ماهیت انبیایی پیامبران بوده و هستند؛ پس چرا در بین فرزندان آن ها علاقه ای به عجین شدن با رسالت انبیایی مشاهده نمی شود؟
2. نظر به اینکه مسئولان کشور همواره معلمان را امانت داران نسل ها بخصوص نسل کنونی دانسته اند؛ پس چرا در بین فرزندان آ ن ها، امانتداران خوبی در جهت محافظت از نسل ها پیدا نمی شود؟
3. در بررسی سخنان مسئولان به وفور دیده می شود که سعادت و شقاوت ملت ها به شغل معلمی گره خورده است؛ حال این سوال مطرح می گردد که چرا در بین فرزندان مسئولین ارشد کشوری، مسئولیت پذیری نسبت به خوشبختی و بدبختی ملت از طریق احراز شغل پرورش کاری دیده نمی شود؟
4. در بین مسئولین افراد بیشتری یافت می گردد که در سخنان خود همواره تاکید نموده اند که مهمترین عامل توسعه جامعه، آموزش و پرورش بخصوص معلمان هستند؛ اما در نگاهی به شرایط شغلی فرزندان آن ها می توان پرسید که آیا رد و پایی از گرایش به شغل معلمی در جهت تسریع بر اهداف توسعه کشور توسط دلبندان مسئولین کشوردیده می گردد؟
5. مسئولان کشوری همیشه اذعان داشته اند که نقش معلم در جامعه، نقش تراز اول است؛ اما این سوال همواره بدون پاسخ مانده است که چرا چنین شعاری از طریق تشویق فرزندان خود به انتخاب شغل معلمی عینیت نیافته است؟
6. شواهد عیینی نشان از گسترش بی رویه آسیب های اجتماعی و محیطی در جامعه بوده و نقش آموزش و پرورش نیز در پیشگیری از این آسیب ها بی بدیل می باشد و در این میان این سوال بی پاسخ مانده است که چرا هیج تحرکی توسط مسئولان کشور و فرزندان آن ها در جهت پیشگیری از چنین آسیب هایی از طریق روش های مختلف به خصوص انتخاب شغل معلمی دیده نمی شود؟
واقعیت امر در ارتباط با فرزندان بسیاری از مسئولین کشوری که بر گرفته از شیوه های تربیتی عینی و غیر عینی والدین شان می باشد؛ گرایش به راحت طلبی، مسئولیت گریزی، ضعیف شدن تعلق به وطن و علاقه مند به زندگی در آن سوی مرزها و تمایل به زندگی لاکچری می باشد که تبیین آن بر اساس رویکرد یادگیری اجتماعی تاثیر و پیامدهای منفی برای جامعه داشته و خواهد داشت.
.
.
.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
نهم مرداد ماه سال جاری « مقصود فراستخواه » عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی گفت و گویی را با « سیدمحمد بطحایی » وزیر آموزش و پرورش در « استودیو الفبا » انجام داد .
در خلاصه ای از این گفت و گو که در پرتال وزارت آموزش و پرورش منتشر شد ( این جا ) آمده بود ؛ این استاد پژوهشگر می گوید :
" جامعه ایران ساختار چندان توسعهیافتهای ندارد و با توجه به تنوع و ابعاد آن، تغییرات در حال تکمیلی دارد اما هنوز در جامعه سیستم هوشمند، ساختار توسعهیافته و تثبیتشده نداریم و در چنین جامعهای عاملیت نقش محوری دارد و عقلانیت بهصورت فرایند در آن نهادینه و تعبیه نشده است و در چنین دستگاههایی انسان کنشگر، هوشمند، تحلیلگر و دارای تفکر انتقادی و قدرت عمل نداریم.
در این جامعه، انسان سیاستگذار، منتقد اجتماعی و کنشگر میتواند بسیار تأثیرگذار باشد و با چنین توصیفی اگر وزیر آموزشوپرورش تعلقات و وابستگی نداشته باشد و به معنای کامل مدیر باشد و اقدام به سیستم سازی کند، بسیار نقشآفرین و مؤثر خواهد بود.
اگر وزیر آموزش و پرورش مورد اعتماد جامعه فرهنگیان و بدنه نظام تعلیم و تربیت و ظرفیت ساز، توانمند ساز، تسهیل گر، گفت و گوکننده، متفکر، تحلیلگر و از همه مهمتر یادگیرنده باشد، میتواند منشأ اثر شود و امید جامعه برای پیشرفت و تحول را افزایش دهد.... "
سایت « رسانه معلم » که به « محمود فرشیدی » نخستین وزیر آموزش و پرورش در دولت احمدی نژاد نزدیک است ضمن انتقاد از این گفت و گو به قلم « فاضلی » نوشت :
" جناب آقای بطحایی با جناب مقصود فراستخواه عضو هیات علمی موسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی در تاریخ 9مرداد ماه سال جاری نشستی داشتند كه در این دیدار جناب وزیر قضاوتی را نسبت به عملكرد آموزش و پرورش در عرصه مهارت های اجتماعی و سبك زندگی داشتند كه با گزارش عملكرد مسئولان و كارشناسان در این عرصه متفاوت است.
جناب وزیر از ابتدا گویا در برابر دكتر فراستخواه منتقد به نظام آموزشی پرچم تسلیم و همراهی را بالا بردند تا گفت و گوی همدلانه ای شكل گیرد و شاید این خود از مهارت های اجتماعی است.
این گونه قضاوت های غیركارشناسانه بدون پشتوانه پژوهشی و كارشناسی از معضلات فرهنگی جامعه ماست و سبب می شود، تصور ذهنی جامعه و دولت و دستگاه های نظارتی خصوصا سازمان برنامه و بودجه شكل بگیرد و با این تصور ذهنی اختصاص منابع به آموزش و پرورش را هدر رفت منابع بدانند و با تخصیص منابع بر آموزش وپرورش منت بگذارند و گاهی فخر فروشی كنند.
اكنون سئوال از آقای وزیر این است، شما كه مدعی حافظه محوری و آموزش در سطح اولیه دانشی هستید؛ این با رویكرد مسئله محوری در تالیف كتب درسی مغایرت دارد حرف مولفان كتاب درسی را قبول كنیم یا سخن جنابعالی را؟!
نتایج تیمز نشان می دهد فعالیت های مهارتی و عملی در كتاب علوم از بخش های دیگر بیشتر است را ملاك قرار بدهیم یا سخن شمارا ؟
سخن مسئول مركز سنجش را بپذیریم كه اعلام می فرماید سئوالات هماهنگ دانشی نیست بلكه مفهومی است را بپذیریم یا حرف جنابعالی را؟
جامعه مخاطب شما به گفته شما اعتماد كند یا به گزارش عملكرد كارشناسان؟
از سال 89-90 و به بعد كتاب هاب تفكر و پژوهش، سبك زندگی و كارگاه تولید كار آفرینی برای كسب شایستگی مهارت تفكر و مهار ت های اجتماعی بر دروس گذشته اضافه شد و حوزه آداب و مهارت زندگی و خانواده به عنوان یك حوزه مستقل با رویكرد تلفیقی به برنامه درسی اصافه شد و حوزه های تربیت بدنی و سلامت نیز عهده دار مهارت های اجتماعی در موقعیت های پرخطر است.گرچه همه این اقدامات در گام های اولیه است ولی ادامه و تعمیق این كار احتیاج به حمایت مولف، مدرسه، معلم و دانش آموز در سطح نخبگانی، میانی و عموم جامعه دارد و خودزنیهای وزیر، تیر خلاص بر این اقدامات در فضای اجتماعی است.
نكته دیگر اینكه استودیو الفبا كه باید ظرفیت آن در تحقق سند تحول بنیادین باشد از افراد مانند آقای دكتر قاسمی پویا و جناب دكتر فراستخواه دعوت می كنند كه سند تحول را غیر دمكراتیك، آرمانی و ایدئولوژیك می دانند و نه تنها كمكی در این مرحله به اجرای سند نمی كند، بلكه عزم ملی و عزم جامعه مخاطب یعنی معلمان و خانواده و دانش آموزان و برنامهریزان و مجریان آموزش و پرورش آسیب می زند.
انتظار این است كه همه منابع باهمه ظرفیت های وزارتخانه در راستای تبیین، اشاعه، طراحی موقعیت و توانمند سازی معلمان و تقویت عزم جامعه بسیج شوند. "
« صدای معلم » ضمن دعوت مخاطبان و همکاران به مطالعه دقیق این گفت و گو ارتباطی میان سخنان فراستخواه و برداشت نویسنده این یادداشت نیافت .
« صدای معلم » مستنداتی را در این گفت و گو برای اثبات قضاوت های غیركارشناسانه بدون پشتوانه پژوهشی و كارشناسی مورد ادعای این نویسنده پیدا نکرد .
به نظر می رسد این نوع گفت و گوها بر خلاف انتظار فرشیدی و سایر همفکران وی صورت می گیرند .
فرشیدی که سال ها است دبیر کلی کانون تربیت اسلامی را برعهده دارد در شهریور ماه 96 مواضعی را بیان کرده بود . ( این جا )
" ...فرشیدی در خصوص «انتخاب وزیر جدید آموزش و پرورش»، یادآورشد: مهم این است كه مسائل و مشكلات موجود حل شود و كانون تربیت اسلامی نیز سیاستش حمایت از وزیر آموزش و پرورش است.
وی از آمادگی كانون تربیت اسلامی برای انتقال تجربیات خود به وزیر جدید آموزش و پرورش خبر داد و افزود: موفقیت یك وزیر، موفقیت نظام جمهوری اسلامی است . "
پایان گزارش/
گروه اخبار/ نماینده مردم کاشمر،خلیل آباد و بردسکن در مجلس شورای اسلامی در جمع فرهنگیان و فرهیختگان و وزیر آموزش و پرورش در شهر کاشمر با اشاره به دخالت و دست اندازی دستگاه های مختلف در آموزش و پرورش گفت: وزیر آموزش و پرورش در این چهار سال اگر دست بسیاری از دستگاه ها را از مدارس کوتاه کند و از دخالت آنها در فرآیند تعلیم و تربیت جلوگیری کند کار بزرگی انجام داده است.