گروه استان ها و شهرستان ها/
پیش تر صدای معلم گزارشی را در مورد تغییر مدیر کل آموزش و پرورش تهران منتشر کرد ( این جا ).
در بخشی از این گزارش به عدم دعوت از خبرنگاران و اصحاب رسانه در این گونه نشست ها اشاره شده بود .
متاسفانه علی رغم تذکرات پیشین ، چنین جلساتی و یا نشست مدیران و روسای مناطق کشور بدون حضور خبرنگاران انجام می شود .
برخی از خبرنگاران حوزه آموزش و پرورش بر این باورند که وزارت آموزش و پرورش با این گونه رویکردها و رفتارها از خبرنگاران انتظار دارد تا نقش " روابط عمومی " را ایفا کنند .
در این راستا ؛ کاهش قابل ملاحظه نشست های رسانه های مدیران آموزش و پرورش و اصحاب رسانه و نیز مهندسی نشست های استودیو الفبا شاهدی بر این مدعاست .
« صدای معلم » امیدوار است تا مدیران آموزش و پرورش در برابر افکار عمومی پاسخ گو بوده ، از رسانه ها نهراسند و تعامل منطقی و دوسویه با افکار عمومی داشته باشند .
نامه زیر توسط یکی از فرهنگیان تهرانی برای صدای معلم ارسال گردیده است .
این رسانه آمادگی خود را برای پاسخ گویی مسئولان اعلام می کند .
در بحث ها و اظهارنظرهایمان بایستی میان علم و تبلیغات یا شبه علم که منابع اطلاعاتی و مستندات ما را تشکیل می دهند تمایز قائل شویم.
تبلیغات همان اندیشه واره ها و فکرگونه هایی هستندکه دارای مشخصات زیرند:
1. قابل فهم برای توده یا همان عوام هستند هر چند بعضا حتی خواص را هم فریب می دهند ؛ این ساده و قابل فهم بودن امتیازی ویژه برای آن محسوب می شودچرا که مردم تمایلی به فکر کردن و کنکاش عمیق در مورد موضوعات سیاسی و اجتماعی و تاریخی را ندارند.
برای مردم هرچه مسئله ای ساده ترقطعی تر و قابل فهم ترباشد مقبول تراست درحالی که در موضوعات اجتماعی و سیاسی و...علم دچار عدم قطعیت است و نگاه تقلیل گرایانه و ساده شده که به قطعیت انجامیده ، نتیجه ای غیردقیق تر و اشتباه تراست.
2 .تبلیغات غالبا از سوی منابع قدرت داخلی (حاکمیت) اعمال می شده هر چند امروز به علت ورود به عصر جهانی شدن انحصار کنترل ذهن از دست دولت ها به میزان قابل توجهی کاسته شده است به این ترتیب باید گفت تبلیغات امروزه از سوی منابع قدرت داخلی و خارجی انجام می گیرد.
این منابع قدرت و ثروت با استخدام (اجیرکردن) روشنفکران به تولید شبه فکر البته در راستای منافع خودمی پردازند.
مثال چنین روشنفکران در رژیم پهلوی افرادی نظیر پیرنیا و یا کسروی بودند.
3. یکی دیگر از مشخصه های تبلیغات ،قطعیت و مطلق گرابودن آن است درحالی که ذات علم نسبی گرا است و با تردید به اظهار نظر در اکثر امور می پردازد .
4 .تبلیغات غالبا همان قرائت غالب در جامعه است و درهر زمینه ای اعم از سیاسی و اجتماعی و...دیده می شود.
در این موارد قدرت تبلیغات چنان در اذهان افراد تاثیر می گذاردکه هر گونه تشکیک درآن موضوعات ، گناهی نابخشودنی و جرمی عظیم محسوب می شودکه ممکن است تبعات سنگینی به همراه داشته باشد ؛ در چنین جوامعی که فقط یک قرائت از موضوعات وجوددارد و آن قرائت یا تفسیر حاکمیت است ،
پدیدآمدن جامعه ی نخبه کش اجتناب ناپذیر است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
امروز شنبه مراسم تودیع و معارفه مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران انجام شد .
طی حکمی از سوی وزیر آموزش و پرورش عبدالرضا فولادوند به عنوان مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران منصوب گردید .
عبد الرضا فولادوند پیش از این مدیر کل شهرستان های استان تهران بود .
قرار است " عباسعلی باقری " مدیر کل سابق آموزش و پرورش شهر تهران به جمع کثیر " مشاوران وزیر " افزوده شود .
همچنین « منصور مجاوری » که در حال حاضر مشاور مالی وزیر آموزش و پرورش است قرار است به سمت مدیر کلی آموزش و پرورش شهرستان های تهران منصوب گردد .
عملکرد مجاوری در زمینه پرونده اردوگاه منظریه ( اردوگاه شهید باهنر ) زمانی که مدیرکل برنامه و بودجه وزارت آموزش و پرورش زیر نظر حسین فرزانه بود هنوز مورد پرسش افکار عمومی است .
یک مقام آگاه در وزارت آموزش و پرورش از دخالت برخی از نمایندگان مجلس در این عزل و نصب ها خبر داد .
در حالی که خبرنگاران و اصحاب رسانه در آموزش و پرورش برای برخی از کارهای جزیی و یا سطحی که بیشتر جنبه " نمادین " دارند به مراسم و نشست ها دعوت می شوند اما تاکنون مشاهده نشده است که خبرنگاران در چنین مجامعی حضور داشته باشند .
آن چه نیاز است تا جامعه و افکار عمومی در این زمینه بدانند چرایی این عزل و نصب ها و شفاف سازی در مورد آن ها است .
گفتنی است پیش از معرفی « سیدمحمد بطحایی » به عنوان وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش به مجلس ، مدیران مناطق آموزش و پرورش شهر تهران به همراه باقری مدیر کل سابق آموزش و پرورش تهران در نامه ای به رئیس جمهور حمایت خود را از وزارت بطحایی اعلام کردند . ( این جا )
آن زمان « صدای معلم » در مطلبی نوشت :
" آیا شده است همین مدیرانی که دسته جمعی برای برگشت یک مدیر " ناکارآمد " به سیستم نامه می نویسند و بطحایی را از جنس آموزش و پرورش معرفی می کنند و حضور او را پس از 35 سال تصدی مناصب و پست های مختلف مدیریتی و ستادی در پهنه وزارت آموزش و پرورش در پست جدید " وزیری " منشا اثرات ماندگار می دانند ؛ تاکنون نامه ای برای معلمانی که ماه هاست حق التدریس خود را دریافت نکرده اند و ناله آن ها به آسمان بلند است نگارش نمایند ؟
آیا تاکنون سابقه داشته است که این مدیران دلسوز در مورد مشکلات دانش آموزان ، مساله اعتیاد ، کودک آزاری وحشتناک که آمار رسمی آن 26500 مورد در سال گزارش شده است ، مدارس کپری و خشتی و مدارس مخروبه و... نامه ای خطاب به مسئولان نوشته و در مورد عواقب آن هشدار دهند ؟
آیا این مدیران که نگاه مثبت و رای قاطع نمایندگان مجلس به گزینه پیشنهادی وزارت آموزش و پرورش را جست و جو می کنند و آن را "خدمت " می پندارند ؛ آیا شده است که با همین نمایندگان با رویکرد " حفظ منافع و مصالح ملی " تعامل داشته و به آموزش و پرورش و معلمان به چشم " تیول " ننگرند !
این برخوردهای غیرشفاف و ناصادقانه ناشی از چه می تواند باشد ؟
آیا تاکنون یکی از این مدیران که از استمرار مدیریت های ناکارآمد و امتحان داده مانند زرافشان ، بطحایی و... حمایت می کنند از معلمان پرسیده است که چرا مخالف اند ؟
چرا معلمان دیگر به این چهره ها امیدی ندارند ؟
آیا کسانی که از استمرار وضعیت موجود حمایت می کنند و برای آن طومار ارسال می کنند به آینده اندیشیده اند ؟ "
پایان گزارش/
گروه گزارش/
بر اساس اخبار و گزارش ها ( 1 ) در پی اعتصاب اخیر معلمان در مدارس که در روزهای 22 و 23 آبان ماه برگزار شد تعدادی از همکاران بازداشت شده اند .
اسامی این 12 معلم به شرح زیر است :
محمدرضا رمضان زاده ، سعید حق پرست، علی فروتن، حمیدرضا رجایی، حسین رمضان پور ، پیروز نامی ، علی کروشات ، محمدعلی زحمتکش ، محمد کرد ، حسن جوهری ، اسکندر لطفی ، امید شاه محمدی ، فاطمه بهمنی و خانم واعظی .
اگر چه در مورد شیوه های اعتراض و انتقاد برای پی گیری مطالبات و حقوق قانونی معلمان اختلاف نظر وجود دارد و صدای معلم در این مورد مواضع خویش را پیش تر بیان کرده است ( این جا ) ؛ اما این دلیلی برای نادیده گرفتن حقوق قانونی افراد و شهروندان نمی گردد .
« سیدمحمد بطحایی » بارها اعلام کرده است که حامی حقوق معلمان شاغل و بازنشسته است .
« صدای معلم » از وزیر آموزش و پرورش و نیز کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس انتظار دارد تا پی گیر وضعیت این معلمان بازداشتی و اجرای موازین قانونی در مورد آنان باشند .
در حال حاضر اسماعیل عبدی ، محمود بهشتی لنگرودی و محمد حبیبی در زندان به سر می برند .
پایان گزارش/
( 1 )
شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران
گروه اخبار/
بطحایی گفت : حذف کنکور فرآیند پیچیدهای ست اما میتوان برای کاهش سهم آن در فرآیندهای تعلیم و تربیت برنامهریزی کرد.
گروه استان ها و شهرستان ها/
در دولت های نهم و دهم معلمان زیادی به دلیل انتقادات و اعتراضات صنفی پرونده های مختلفی در حراست ها برای آن ها تشکیل و به هیات های تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش معرفی شدند .
همه این معلمان احکام مختلفی از محکومیت دریافت کردند .
تعدادی از این معلمان مانند « محمد داوری » و « عبدالله مومنی » در دولت یازدهم و در زمان وزارت « فانی »به معلمی بازگشتند .
نامه ی زیر توسط « مسعود کردپور » برای صدای معلم ارسال گردیده است .
گروه گزارش/
« صدای معلم » نخستین و تنها رسانه ای بود که موضوع نداشتن مدرک دکترای محی الدین بهرام محمدیان رییس سابق سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزش و پرورش را یا مدارک و مستندات آشکار کرد . ( این جا )
در این گزارش آمده بود:
" ...داستان الهیار ترکمن و موضوع تقلب او در بیان مدارک تحصیلی همچنان یک استخوان لای زخم است.مقایسه آخرین ابلاغ صادره از سوی بطحائی ( مأخذ 2 ) با متن نامه پذیرش تقاضاي بازنشستگي از سوی بطحائی ( مأخذ 3 ) نشان می دهد که وزیر در نامه اخیر از عنوان دکتر برای محمدیان استفاده نكرده است. در حکم اولی (انتصاب محمدیان به عنوان رییس ستاد هفته پژوهش ) وزیر از عنوان دکتر استفاده می کند اما در نامه قبول درخواست بازنشستگی محمدیان ، عنوان دکتر حذف شده است. با توجه به فرمت های اداری وقوع چنین امری به صورت تصادفی بعید است.
به نظر می رسد بطحائی پس از تجربه پیامدهای پر دامنه رسوائی ناشی از دروغگویی الهیار ترکمن در مورد مدارک تحصیلی کسب شده از دانشگاه پاریس و دانشگاه البرتای کانادا ، متوجه شد که ادعاهای بهرام محمدیان در مورد مدارک تحصیلی اش درست نیست و علاج واقعه را قبل از وقوع کرد.
گزارش حاضر تنها به سابقه تحصیلی آقای بهرام محمدیان در نظام آموزش عالی کشور محدود است و ادعاهای ایشان در مورد تحصیل در حوزه های علمیه، شركت در دفاع مقدس، آثار و همچنین عملكرد او در سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي را نفیا یا اثباتا در بر نمی گیرد ."
در بخش دیگری چنین آمده بود :
" بنابراين بر پايه مستندات موجود، آقاي بهرام محمديان داراي مدرك معادل كارشناسي رشته هاي حوزوي و كارشناسي ارشد رشته زبان و ادبيات عرب از واحد تهران مركزي دانشگاه آزاد اسلامی بوده كه با حكم استخدامي نامبرده سازگار است ولی در مورد دارا بودن مدارك دكترا از دانشگاه آزاد اسلامي و كمبريج انگلستان، شواهد مثبت یافت نشده است. به عبارتی از چهار مدرک تحصیلی ادعایی ایشان سه مدرک مشکوک الوجود هستند."
در مطلب دیگری صدای معلم در مورد عملکرد رئیس سابق سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی نوشت :
" موضوع مداری با رویکرد انتقال معلومات، کتاب محوری، برنامه درسی یکسان و بی توجه به تفاوتهای فردی و روان شناختی دانش آموزان، نبود نظریه مشخص و مناسب در حوزه برنامه درسی، مقاوم در برابر نفوذ معلم، کاملاً متمرکز و بدون انعطاف، برنامه درسی رسمی جدا از آموزش های غیررسمی و حتی در تضاد با آموزشهای خانه، جامعه و رسانه، غیر منعطف در مقابل نوآوری های آموزشی، فناوریهای اطلاعاتی، ارتباطی، رویکردهای تلفیقی و میان رشته ای، پاسخگو نبودن به نیازها و انتظارات جامعه، خانواده، ملی و جهانی در عین آرمان گرایی و مقاصد غیر قابل دسترسی، محافظه کار و مبتنی برحفظ وضع موجود، کم توجه به جنبه های عملی و فن آموزی از جمله عوارض مبتلا به نظام برنامه ریزی درسی و آموزشی می باشد که سالهای طولانی همچنان اصلاح نا شده باقی مانده است و نشانه ای نیز وجود ندارد که دلالت بر آغاز دوره تغییر در کوتاه و حتی میان مدت داشته باشد.بی درنگ نقش مدیریت در سکون و رکود نظام برنامه ریزی درسی قابل چشم پوشی نیست.
بهرام محمدیان بيش از یک دهه است که مسند ریاست سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی را اشغال کرده و لذا از فرصت کافی برای ایجاد تحول برخوردار بوده است.
وی مدرک کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عرب از دانشگاه آزاد دارد و از تخصص مرتبط در حوزه برنامه ریزی درسی و آموزشی برخوردار نیست. محمدیان علاوه بر بی بهره بودن از تحصیلات آکادمیک مرتبط، اثری (کتاب یا مقاله منتشره) مرتبط با برنامه ریزی درسی و آموزشی نیز ندارد.بنابراین بخشی از عدم توفیق وی در برآورده ساختن انتظارات مسئولان کلان کشور، نخبگان و مردم، به نبود تخصص و احاطه علمی وی بر قلمروی موضوعی حوزه تحت ریاست خود باز می گردد.بااین وصف این پرسش می تواند مطرح شود که با وجود بی بهره بودن رئیس کنونی سازمان از دانش و تخصص مرتبط و وجود نارضایتی گسترده از عملکرد ناموفق و ضعیف فعالیتهاي سازمان با وجود صرف منابع فراوان، راز تغییر نیافتن وی پس از سپری شدن دوره مدیریت در سه دولت ساله چیست؟
پرسش مذکور زمانی بیشتر جلوه می کند که توجه داشته باشیم در طی دوره یادشده، چهار وزیر اعم از اصولگرا و اصلاح طلب، آمده و رفته اند، اما وی(که علاقه مند است خود را اصولگرا معرفی کند) را تغيير نداده اند... "
با این حال این مقام سابق وزارت آموزش و پرورش هیچ گاه در مورد عملکرد 10 ساله خویش پاسخ گو و مسئول نبود .
چندی است که حجت الاسلام محمدیان در نقش یک " منتقد " از سیاست ها و تصمیم گیری ها انتقاد می کند .
ایشان در حال حاضر رئیس مرکز مطالعات فقهی تعلیم و تربیت است .
« محمدیان » به تازگی گفت و گویی را با باشگاه خبرنگاران جوان انجام داده است .
همین چند ماه پیش بود که یک جابه جایی پرحاشیه در رأس هرم مدیریتی آموزش و پرورش این شهرستان صورت گرفت.
این جابه جایی، منجر به برکناری شخصیتی از مدیریت آموزش و پرورش شد که به قول یکی از معلمان فرزانه همین شهرستان، "عصاره ی نیکی ها و خصال خوب همه روسای سابق آموزش و پرورش شهرستان" بود. با این وصف و با توجه به شخصیت علمی و پژوهشی ایشان، در صورتی که اگر بازی های باندی و سیاسی مجال می داد، او می توانست منشاء خدمات ارزنده ای در این شهرستان باشد.
گفته ها شنیده ها حاکی از این بود و هست که فشار فرد یا افراد صاحب نفوذ منطقه ای بر مقامات استانی و کشوری در این جابه جایی نقش اول را داشته است.با کمال تاسف باید گفت که شهرستان پاکدشت از جمله شهرستان هایی ست که اغلب شئونات و امورات آن، متأثر از چیرگی روابط قومی و خویشاوندی و باندی و رانتی است تا ضوابط و مقررات یا صلاحیت های علمی و فنی و حرفه ای و شایستگی های اخلاقی! در این میان، آموزش و پرورش به لحاظ ویژگیهای منحصر به فردی که دارد، بیش از سایر نهادهای دولتی در معرض این آفت است. طوری که تقریباً همیشه محل مسابقه اصحاب قدرت و سیاست و رقبایش شان برای تسلط بر پستهای سازمانی آن - از ریاست اداره تا مدیریت مدارس - جهت تأمین منافع خویشاوندی و گروهی و باندی ست!
گستردگی حوزه مسئولیت و فعالیت آموزش و پرورش از مرکز شهر تا نقاط صفر مرزی شهرستان و ظرفیتهای فرهنگی و اجتماعی آن، طبیعتاً برای هرکسی که مثلاً هدفی چون نمایندگی مجلس یا طمعی چون تنعم در سایه سار آن دارد، بسیار جذاب و وسوسه کننده است.
این است که متأسفانه به جای اینکه این مجموعه، به حال خود رها و مقدراتش به دست نیروهای لایق و توانمند و کاردان و متخصص خودش سپرده شود، به یک مصاف تمام عیار برای تحصیل فرصت و کسب قدرت تبدیل میشود!
اگر بخواهیم چالش های درون سازمانی امروز آموزش و پرورش پاکدشت را در چند جمله کوتاه بیان کنیم، متأسفانه باید گفت؛ این شهرستان از نظر کمبود فضای آموزشی به مرز بحران رسیده است! به شدت با کمبود معلم مواجه است! به دلیل مهاجرپذیر بودن شهرستان و گسترش روز افزون شهرک ها و محله های نوساخت و افزایش تصاعدی جمعیت دانشآموزی آن، کمبود فضای آموزشی همواره در حال تشدید است! در شهرک ها و محله های نوساخت مدرسه ای ساخته نمی شود و مردم در آستانه مهر هر سال، در به در دنبال مدرسه می گردند و در نهایت، یا فرزندان خود را در نقاطی دور دست که مستلزم پرداخت هزینه های زیاد و پذیرش مخاطرات فراوان است، ثبت نام میکنند و یا به مدارس غیر انتفاعی قوطی کبریتی با هزینه های گزاف پناه می برند!
در کنار چنین معضلات عمده ای، کاستی های عدیده دیگری نیز از نظر امکانات و تجهیزات آموزشی حداقلی - همچون سایر مناطق کشور - گریبانگیر این شهرستان است. در چنین شرایط تأسف باری، کشاندن رقابتهای انتخاباتی و دعواهای باندی و انگیزه های رانتی به این مجموعه ی دردمند و درگیر کردن آن با بازی های سیاسی و سرگرمی های قومی و تقلیل مسائل آن تا حد تقسیم پست های اداری و مدیریت مدارس، ستم بزرگ و مضاعف دیگری به دانشآموزان و معلمان شهرستان است!
در رخداد جدیدی که هم اکنون بر سر زبانهاست، تعدادی از کارشناسان و کارشناس مسئولان مقاطع آموزش متوسطه دوم و فنی و حرفه ای و کاردانش به طور دست جمعی استعفا داده و متن استعفای خود را در فضای مجازی منتشر کرده اند. جالب این است که متن این استعفانامه در مدت کوتاهی در بزرگترین کانالهای تلگرامی کشوری نیز انعکاس یافته است.
با توجه به اینکه فقط چند ماه از انتصاب پر حاشیه ی مدیر فعلی آموزش و پرورش شهرستان می گذرد، این اتفاق، هم سؤال برانگیز است و هم تأسف برانگیز!
مسئله این است که استعفا دهندگان، همگی افرادی زبده و باسواد و کاردان و مجرّب و متخصص در جایگاه شغلی خود بوده اند و اگر می ماندند، می توانستند منشاء برکات و خیراتی برای مدارس منطقه باشند.
گفتنی ست که این افراد قبل از مبادرت به استعفا، بارها و بارها طی نشستهای فردی و گروهی، مدیر آموزش و پرورش منطقه را نسبت به برخی اقدامات غیر حرفهای و نامتعارف خود با مصادیق روشن آگاه کرده و خواستار تجدید نظر در تصمیمات و رفتارهای غیرکارشناسی او شده و تبعات خسارت بار تصمیمات خام و شتاب زده و نامتعارف و دیکته شده از بیرون را یادآوری و تبیین کرده اند.
متن استعفای این افراد نشان میدهد که بستر خدمت در این اداره برای کسانی که مایل اند فارغ از کشمکش های قومی و گروهی و ایمن از مداخلات برون سازمانی و در فضای آرام و احترام امیز به وظایف ذاتی خود عمل کنند، مهیا نیست!
این افراد، دلایل استعفای خود را چنین بیان کردهاند:
شتاب زدگی مدیر آموزش و پرورش در تصمیم گیری ها، تاثیر پذیری وی از مداخله جویان خارج از مجموعه آموزش و پرورش، عدم توجه به خرد جمعی در تصمیم گیری ها، عدم توجه به اصل شایسته سالاری در به کارگیری نیروها برای مسئولیت های حساس و کلیدی، عدم رعایت اخلاق حرفه ای و اداری، خود رأیی بدون توجه به تبعات اجتماعی و فرهنگی آن، عدم ثبات رای، سیاست زدگی در تصمیمات و عدم شجاعت و استقلال در برابر صاحبان قدرت.
آنها همچنین مصادیقی از اقدامات نامتعارف مدیر آموزش و پرورش را در متن استعفا نامه ی خود آورده اند.
لازم به ذکر است که تعداد دیگری از نیروهای خدوم و زحمتکش همین اداره نیز طی چند ماه اخیر به دلایل مشابهی از سمت خود استعفا و محل خدمت خود را ترک کرده اند!
معاون محترم آموزش متوسطه نیز در همین بحبوحه استعفای دست جمعی کارشناسان و کارشناس مسئولان - که شخصیتی مقبول و مجرب است- لغو ابلاغ شده است!
اما آنچه مردم میخواهند و به شدت به آن نیاز دارند، این است که آموزش و پرورش به عنوان بنیادی ترین رکن تربیتی کشور از دعواهای سیاسی و گروهی و تاخت و تازهای منفعت طلبان در امان بماند و با ثبات و آرامش، به وظایف ذاتی خود که همانا خدمت رسانی به فرزندان شان در امر آموزش و تربیت است، عمل کند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (شنبه) در آستانه ۱۳ آبان روز ملی مبارزه با استکبار در دیدار هزاران نفر از دانش آموزان و دانشجویان با تجلیل از حضور پرمعنا و عظیم مردم در «رزمایش بی نظیر، توصیف ناپذیر و شگفتی ساز اربعین»، سه حادثه ۱۳ آبانِ ۴۳، ۵۷ و ۵۸ را نشانه هایی از چالش عمیق و مستمر ملت ایران و آمریکا خواندند و با اشاره به شکست شیطان بزرگ در تحقق هدف اصلی توطئه های ۴۰ سال اخیر آن یعنی بازگشت به سیطره دوران رژیم ستم شاهی در ایران تأکید کردند: افول آمریکا به واقعیتِ مورد اجماع صاحبنظران معتبر جهان تبدیل شده اما در سوی دیگر این چالش، ملت ایران با انگیزه، روحیه و کار و تلاش جوانان عزیزش، آینده ای درخشان و به مراتب بهتر را در پیش دارد.
رهبر انقلاب اسلامی در ابتدای سخنانشان با تبریک به همه کسانی که توفیق حضور در حرکت پرشور اربعین را داشتند، گفتند: غربیها از درک و تحلیل این پدیده فوق العاده عاجزند، آنها چند سال در قبال حرکت عظیم اربعین «توطئه سکوت» را بهکار گرفتند اما امسال مجبور شدند مقداری به آن بپردازند البته با تحلیل های خصمانه و غلط و بلاهت آمیز.
ایشان با تأکید بر اینکه سرچشمه فیاض راهپیمایی اربعین، غربیها و رسانه های آنها را دستپاچه کرده است، گفتند: رسانه های غربی همچون رادیو انگلیس ادعای حکومتی بودن این مراسم عظیم را مطرح کردند اما کدام دولت می تواند ۱۰ تا ۱۵ میلیون انسان را در مسافتی حداقل ۸۰ کیلومتری، پیاده به حرکت درآورد؟
رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: اگر بر فرض محال هم قبول کنیم که جمهوری اسلامی ایران و دولت عراق عامل شکل گیری چنین حرکت عظیمی بوده اند، این یک معجزه است و غربیها هم اگر می توانند چنین حرکت بی نظیری را راه بیاندازند.
حضرت آیتالله خامنهای تأکید کردند: حرکت بی نظیر اربعین، جز با عشق و ایمان و جوشندگی خون شهیدان والا مقام شکل نمی گیرد و هیچ عامل دیگری قادر به برپایی چنین عظمتی نیست.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه حرکت اربعین سال به سال عظیم تر و بهتر خواهد شد، از پذیرایی و میهمانداری محبت آمیز دولت و ملت عراق و شخصیت های صاحب نظر و سیاسی این کشور قدردانی کردند.
حضرت آیتالله خامنهای در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به سه حادثه روز سیزده آبان که به نحوی مرتبط با آمریکا است، گفتند: حادثه اول در سال ۱۳۴۳ مربوط به تبعید امام خمینی (ره) در پی اعتراض ایشان به لایحه کاپیتالاسیون یا همان مصونیت اتباع آمریکایی در ایران بود. حادثه دوم به کشتار دانش آموزان و نوجوانان به دست رژیم آمریکاییِ پهلوی در سال ۵۷ مربوط می شود و در حادثه سوم که در سال ۱۳۵۸ اتفاق افتاد، لانه جاسوسی آمریکا به دست دانشجویان تسخیر شد که در واقع سیلی متقابل ملت ایران به آمریکا بود.
ایشان این سیلی خوردن و تحقیر آمریکا را نتیجه قدرتی دانستند که انقلاب اسلامی به مردم داد و افزودند: مجموعه این سه حادثه نشان دهنده چالش میان ایران و آمریکا است که این چالش در طول چهل سال گذشته ادامه داشته و آمریکاییها در آن از انواع تحرکات و دشمنی ها استفاده کرده اند.
رهبر انقلاب اسلامی، «حمله به طبس»، «تحریک صدام برای جنگ با ایران»، «حمله موشکی به هواپیمای مسافری» و «حمله به سکوهای نفتی» ایران را نمونه هایی از «جنگ نظامیِ» آمریکا در این چالش چهل ساله برشمردند و خاطرنشان کردند: یکی دیگر از تحرکات آمریکاییها در این ۴۰ سال، استفاده از «جنگ اقتصادی» است و اینکه اکنون میگویند تحریم ها، اقدامی جدید بر ضد ایران است، در واقع کلاه گذاشتن بر سر خود و یا ملت آمریکا است زیرا موضوع تحریم از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی وجود داشته است.
حضرت آیتالله خامنهای یکی دیگر از ابزارهای آمریکا در چالش ۴۰ ساله با ایران را استفاده از «جنگ رسانه ای» دانستند و گفتند: جنگ رسانه ای آمریکا به معنای دروغ پراکنی، فتنه انگیزی، ترویج فساد و تحریک افراد از ابتدای انقلاب اسلامی وجود داشته است که البته امروز با استفاده از فضای مجازی، شیوه های آن جدیدتر شده است.
ایشان در جمع بندی این بخش از سخنانشان خاطرنشان کردند: در چالش ۴۰ ساله آمریکا و ایران حقیقت مهمی وجود دارد که گاهی از دیده ها پنهان می ماند و آن اینکه، طرف پیروز در این چالش، جمهوری اسلامی ایران و طرف مغلوب، آمریکا بوده است.
رهبر انقلاب اسلامی در بیان دلیل این موضوع افزودند: هدف اصلی آمریکا در ۴ دهه اخیر سیطره مجدد بر ایران بود اما با وجود همه تلاشها و توطئه ها، نتوانسته است به این هدف دست پیدا کند.
حضرت آیتالله خامنهای تأکید کردند: امروز تنها کشوری که آمریکا کوچکترین نقشی در تصمیمات آن ندارد، جمهوری اسلامی ایران است و این، به معنای شکست آمریکا است.
ایشان هدف اصلی آمریکا از تحریک صدام برای تحمیل جنگ هشت ساله به ایران، شکست و بی آبرو کردن نظام اسلامی در دنیا، برشمردند و تأکید کردند: ایران در جنگ های دویست سال گذشته همواره شکست خورده بود اما در جنگ ۸ ساله توانست طرف مقابل را شکست دهد و یک وجب از خاک کشور بهدست بیگانه نیفتد.
رهبر انقلاب اسلامی، هدف آمریکا از جنگ و تحریم اقتصادی در طول چهل سال گذشته را فلج کردن و عقب نگه داشتن کشور دانستند و افزودند: در جنگ اقتصادی نیز آنچه اتفاق افتاده، بر خلاف خواست آمریکا است زیرا حرکت به سمت خودکفایی و تولید در داخل، سرعت گرفته و امروز صدها گروه فعال از جوانان خوشفکرِ دانشگاهی مشغول فعالیتها و کارهای مهمی در کشور هستند.
ایشان سپس به شرایط آمریکا در جهان اشاره کردند و افزودند: در یک نگاه وسیع تر، قدرت و اقتدار و هیمنه آمریکا در دنیا، رو به افول و زوال است و آمریکای امروز به مراتب ضعیف تر از آمریکای چهار دهه قبل است.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به اذعان بسیاری از سیاسیون و جامعه شناسان معتبر دنیا مبنی بر فرسوده شدن و از بین رفتن «قدرت نرمِ» آمریکا گفتند: قدرت نرم آمریکا به معنای «اقناع و قبولاندن نظر خود به کشورهای دیگر»، اکنون در ضعیف ترین موقعیت ممکن قرار دارد و بخصوص از زمان روی کار آمدن رئیس جمهور فعلی آمریکا نه تنها ملتها بلکه دولتهای اروپا، چین، روسیه، هند، افریقا و آمریکای لاتین نیز با تصمیم های آمریکا صراحتاً مخالفت می کنند.
حضرت آیتالله خامنهای خاطر نشان کردند: اکنون نه تنها اقتدار معنوی و قدرت نرم آمریکا رو به افول است بلکه اقدامات رئیس جمهور عجیب و غریبِ فعلیِ آمریکا، «لیبرال دموکراسی» را نیز که پایه تمدن غرب است، بی آبرو کرده است.
ایشان با اشاره به سخنان چندین سال قبل یک محقق معروف دنیا مبنی بر اینکه وضع کنونی آمریکا، «نقطه نهایی تکامل تاریخی بشر است»، گفتند: همین جامعه شناس، اکنون سخنان قبلی خود را پس گرفته و مطالبی بیان می کند که نشانگر ضعف و افول آمریکا و لیبرال دموکراسی است.
رهبر انقلاب اسلامی، «قدرت سخت» آمریکا در زمینه های نظامیگری و اقتصاد را نیز رو به افول خواندند و افزودند: آنها ابزار نظامی دارند اما به علت افسردگی، سردرگمی و تردید سربازانشان مجبورند از سازمانهای جنایتکاری نظیر بلک واتر برای تحقق اهدافشان در کشورهای دیگر کمک بگیرند.
ایشان بدهی افسانه ای آمریکا و کسری بودجه ۸۰۰ میلیارد دلاری این کشور در سال جاری را از نشانه های روند زوال اقتصادی آمریکا برشمردند و خاطرنشان کردند: آنها این واقعیات را با ظاهرسازی و شعار می پوشانند اما در زیر این زرق و برق، افول اقتصادی مشهود است.
حضرت آیتالله خامنهای با جلب توجه کشورهای منطقه به واقعیت افول آمریکا افزودند: کسانی که به پشتیبانی آمریکا حاضرند مسئله فلسطین را بهکلی به فراموشی بسپارند، متوجه باشند که آمریکا حتی در منطقه خودش هم رو به زوال است اما ملتهای این منطقه و حقایق آن، زنده و پابرجا هستند.
رهبر انقلاب استمرار روحیه استقلال طلبی در جوانان ایران با هر تفکر و رفتار را از دیگر نشانه های شکست آمریکا دانستند و افزودند: آنها با همه تلاش امپراطوری خبری و رسانه ای خود نتوانسته اند احساس تنفر و روحیه استقلال طلبی و مقاومت در مقابل بیگانگان سلطه طلب را در جوانان این سرزمین از بین ببرند، بهگونه ای که نسل جوان کنونی از لحاظ انگیزه ایستادگی و مقاومت اگر از نسل اول انقلاب جلو نباشد حتماً عقب نیست.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به رسوخ روحیه استقلال طلبی جوانان ایرانی در کشورهای دیگر افزودند: مردم و جوانان عراقی، سوری، لبنانی، افغانستانی، پاکستانی و کشورهای دیگر به علت سیطره طلبی و اهانتهای آمریکا از آن متنفر هستند اما مقامات آمریکایی ناتوان از درک علل این تنفر، آن را از چشم ما می بینند.
رهبر انقلاب اسلامی در همین زمینه افزودند: آمریکایی ها ما را تهدید می کنند و پیغام میدهند که اگر جوانان فلان کشور به نیروهای ما یا طرفداران ما حمله کنند ایران را مقصر می دانیم اما ما میگوییم شما غلط می کنید ایران را مقصر می دانید بلکه باید به اقدامات تنفر برانگیز خودتان در آن کشورها نگاه کنید.
حضرت آیتالله خامنهای با یادآوری افول آمریکا به کسانی که به سازش با آمریکا گرایش دارند، افزودند: بیهوده نقشه بی اساس و بی پایه نکشید، زوال آمریکا یک واقعیت است.
ایشان عوامل افول شیطان بزرگ را بلندمدت و مربوط به عملکرد سلطه طلبانه آن در طول تاریخ این کشور دانستند و تأکید کردند: بر اساس سنت الهی، آمریکا محکوم است که از صحنه قدرت جهانی زایل بشود.
رهبر انقلاب پس از ترسیم اوضاع آمریکا به عنوان یکی از دو طرف چالش عمیق و مستمر آمریکا- ایران خاطرنشان کردند: در سمت دیگر این چالش می توان بدون مبالغه و بزرگنمایی نشانه های پیشرفت و قوی تر شدن را در طول ۴۰ سال اخیر مشاهده کرد.
ایشان حضور فعال صدها گروه جوان، خوش استعداد، مبتکر و با همت را در زمینه های مختلف فکری- عملی و فناوری، نشانه آشکار حرکت جدی جمهوری اسلامی در روند استقلال صنعتی و سیاسی خواندند و افزودند: این جوانان به فکر رئیس شدن و وزارت و وکالت نیستند و این پدیده مبارک ادامه خواهد یافت.
سخنان رهبر معظم انقلاب در جمع دانش آموزان و دانشجویان با چند توصیه به جوانان ادامه یافت که اولین آنها فراموش نکردن دشمنی با آمریکا بود.
ایشان هوشیاری در مقابل فریب و لبخند دروغین دشمن را ضروری خواندند و یادآوری کردند: آمریکایی ها گاهی می گویند با ملت ایران مشکلی نداریم و تحریم ها علیه مردم نیست بلکه با دولت ایران دچار چالش هستیم اما این یک دروغ فضاحت بار است چون دولت ایران بدون ملت کاره ای نیست و آنها با حضور و اراده ملت دشمنند.
رهبر انقلاب در پاسخ به این سؤال که ایستادگی و دشمنی ملت ایران با آمریکا تا چه زمانی ادامه خواهد داشت، افزودند: وقتی آمریکا سیطره جویی خود را کنار بگذارد می شود با او مانند دیگر کشورها تعامل کرد اما این مسئله بعید است چون ذات استکبار، سلطه جویی و سیطره طلبی است.
دومین توصیه حضرت آیتالله خامنهای به جوانان، «ترویج و تبیین نظریه مقاومت» بود.
ایشان نظریه «مقاومت در مقابل دشمن قویپنجه» را هم در مقام نظر هم در جایگاه عملی، نظریه ای متقن و صحیح خواندند و افزودند: جوانان در محیط های مختلف هدف اصلی استکبار یعنی سلطه طلبی را تبیین کنند تا ضرورت و صحت نظریه مقاومت، بهخوبی نمایان و درک شود.
رهبر انقلاب افزودند: از نظر عملی نیز ما مقاومت را حق جوانان عراقی، سوری، لبنانی، کشورهای شمال افریقا، شبه قاره و دیگر مناطق می دانیم و تقویت این جریانها تقویت نظریه مقاومت است.
توصیه آخر حضرت آیتالله خامنهای به جوانان عزیز ایران، «احساس مسئولیت در قبال موضوع پیشرفت کشور» بود.
ایشان، «الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» در پنجاه سال آینده را که برای پخته شدن و تکمیل در اختیار صاحب نظران قرار گرفته، برنامه ای فکر شده برشمردند و افزودند: جوانان خود را بخشی از این نقشه وسیع ۵۰ ساله بدانند و برای ایفای نقش براساس مقتضیات زمان در عرصه های علمی، فناوری، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آماده باشند.
رهبر انقلاب قطع وابستگی اقتصاد کشور به درآمدهای نفتی را از دغدغه های همیشگی خود و اقتصاددانان خواندند و جوانان مؤمن و اهل فکر و عمل را به ارائه راه حل در این زمینه دعوت کردند.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به اینکه مدل پیشرفت ایران از الگوهای توسعه غربی اخذ نشده است، افزودند: ما از دانش و فناوری روز حداکثر استفاده را می بریم اما می دانیم که مدل های غربی برخلاف زرق و برق ظاهری، باطنی مشکل آفرین دارند و کشورهای مختلف را با دشواری و بدبختی روبرو کرده اند.
ایشان همت جوانان برای حل مسائل را نیاز اصلی کشور خواندند و تأکید کردند: جوانان بدون «ترس و تنبلی» ابتکار و نوآوری را سر لوحه تلاش خود قرار دهند و با غیرت و تعصب ملی، وظایفشان را در پیشرفت و سعادت و افتخار ملت و امنیت کشور ایفا کنند.
رهبر انقلاب مسئولان را نیز به جدی گرفتن جوانان پرانگیزه و استقبال واقعی از آنان فراخواندند و گفتند: گاه دیده شده که برخی دستگاههای ذیربط به کارهای خوب، برجسته و راهگشای جوانان کمک نمی کنند.
رهبر انقلاب اسلامی در جمع بندی سخنانشان تأکید کردند: بدون تردید آینده کشور درخشان و به مراتب بهتر از امروز است و اگر ملت با همین روحیه و انگیزه پیش برود، ایران عزیز در آینده ای نه چندان دور به اوجی می رسد که در تعاملات جهانی دست برتر را داشته باشد و جوانان، این پیشرفت عظیم را که به برکت اسلام و انقلاب ایجاد می شود تجربه کنند.
پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، آقایان محمدصابر باغخانی و مرتضی عزیزی نمایندگان دانشجویان و دانشآموزان با بیان نظرات و دیدگاههای خود بر لزوم ایستادگی در مقابل توطئههای استکبار با روحیه انقلابی و تکیه بر ظرفیتهای جوانان کشور تأکید کردند.
سایت پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری
در سالهای 1330 تا 1340، تعدادی مدرسهی جدید در ایران تشکیل شدند که تولدشان، معنادار بود. (https://engare.net/) به عنوان نمونه: مدرسهی علوی، مدرسه رفاه، مدرسه خوارزمی
«مدرسهی علوی »، مدرسهای بود که علیاصغر کرباسچیان و تعدادی دیگر از افراد نزدیک به او تأسیس کردند. بانیان این مدرسه، افرادی از جریان مذهبی تا حدی سنتی بودند که دغدغههای تعلیم نسلی مؤمن را داشتند که مایههایی از تفکر حجتیهای، غیرسیاسی و بهاییستیز را نمایندگی میکرد.
در همین سالها، مدرسهی دیگری با عنوان «مدرسهی رفاه »، تأسیس میشود که بانیاناش، محمدعلی رجایی، باهنر، بهشتی بودند. جریانی که اگرچه مانند جریان مؤسس مدرسه علوی، مذهبی بود، اما مایههایی از تفکر سیاسیتر داشت.
جالب آنکه در همین سالها، مدرسهی سومی هم تأسیس میشود: «مدرسه خوارزمی». خوارزمی را افرادی چون پرویز شهریاری و همفکران او تأسیس میکنند. کسانی که عقبهی چپ و به صورت مشخص، تودهای داشتند.
هر سه مدرسه، در سه فضای فکری متفاوت، دانشآموزان قابلی تربیت میکنند. نگاه جریانات فکری و روشنفکری، از جامعه به سمت قدرت چرخیده است
به این نکته فکر میکردم که گویی در دورهای خاص از تاریخ معاصر، هر جریان فکری، «مدرسه» خاص خود را تأسیس میکند و به تربیت نسلی فکر میکند که ایدههای آن جریان فکری را در فردای تاریخ نمایندگی کنند.
نگاهی به آینده و رو به جامعه. درک اثرگذاری آموزش و اهمیت آن در ساختن فردایی متفاوت.اما امروز چطور؟
آیا جریانات فکری و اندیشهای و فرهنگی و سیاسی مختلف، به آموزش و پرورش و تربیت نسل بعدی چنین نگاهی دارند؟ آیا وارد چنین ساحتی شدهاند؟
به نظر نمیرسد چنین دغدغهی جدی در جریانات فکری مختلف در دهههای اخیر وجود داشتهباشد (از نمونههای دانشگاه مفید و برخی مدارس خاص غیرانتفاعی کماثر و بیشتر بازتولیدکنندهی همان نگاه موفقیت در کنکور بگذریم).
چرا چنین نگاهی به آموزش و پرورش و اهمیت آن و تربیت نسل آتی در جریانات فکری و اجتماعی و سیاسی از دست رفت؟
خواهید گفت: حساسیتها و فشارهای یکدستکنندهی سیستم ادارهکنندهی جامعه، به خصوص در حوزه آموزش و پرورش، اجازهی شکل گیری چنین نهادهایی را ندادهاست. بله. و خیر! بله، چون این عامل هم در عدم شکل گیری این مدارس مؤثر بودهاست. و خیر، چون به نظر من این تنها عامل و شاید حتی عامل اصلی در این خلاء نبودهاست.
به نظرم جریانات فکری و اندیشهای در دهههای اخیر، هم تمرکزشان را بر ساحت سیاست و قدرت معطوف کردهاند و احساس میکنند که تغییر، تنها با ایجاد تحول در دولت و حکومت میسر میشود.
نگاه جریانات فکری و روشنفکری، از جامعه به سمت قدرت چرخیده است. از سوی دیگر، شاید در دههی سی و چهل، نوعی احساس پیش بینیپذیری و امکان برنامهریزی و ثبات کلی برای آینده در جریانات فکری وجود داشت. اما در دهههای اخیر، نوعی تعلیق و عدم احساس پیش بینیپذیری ایجاد شده که عملاً نتیجهاش، عدم برنامهریزی بلندمدت از جنس تربیت نسلهای آتی و سرمایهگذاریهای بلندمدت بودهاست.
امروز، حتی اگر نهاد رسمی آموزش و پرورش، با سختگیریهای مضر، اجازهی ایجاد تکثر در اشکال مختلف مدارس و نمایندگی کردن افکار و جریانات فکری گوناگون موجود در جامعه را ندهد، تحولات تکنولوژیک و ایجاد امکانات جدید ارتباطی و شبکههای اجتماعی، راههای جدیدی را پیش روی جریانات مختلف فکری برای برقراری ارتباط با نسل نوجوان و جوان و انتقال ایدهها به آنان ایجاد کردهاست.
آیا برای ما اهمیت دارد؟ آیا زبان سخن گفتن با کودکان و نوجوانان را تمرین کردهایم؟ آیا ایدههایمان را در قالبهای جذاب برای این نسل شکل دادهایم؟
به کتاب «یک جلوش تا بینهایت صفرها»ی علی شریعتی و کتابهای دیگر او برای کودکان فکر میکنم و دغدغهی جدیاش برای برقراری ارتباط با نسلی که به او امیدوار بود. حتی اگر راه تأسیس مدرسه برای تفکرات مختلف بستهاست، نمیتوان کتاب، پادکست، سایت، مجله، انیمشین و ... برای ارتباط با کودکان، با زبان آنان و انتقال ایدههای مختلف تولید و ایجاد کرد؟فردا را میسازیم یا همه چیز را در امروز میبازیم؟
شبکه جامعهشناسی علامه