این نوشتاری است محض اطلاع همکاران فرهنگی و دغدغهمندان نظام تعلیم و تربیت.
در یادداشت بعد مطلبی خطاب به نمایندهی ارشد دولت در استان قلمی خواهد شد.
آنچه گذشت؛
ماجرا از آنجا آغاز شد که پس از پیروزی حجتالاسلام حسن روحانی در انتخابات ریاستجمهوری (۲۴ خرداد ۹۲)؛ در تاریخ ۲۳ آذرماه ۹۲ سیدحجتالله کلانتر بعد از یک سال و دو ماه و پانزده روز، صندلی خود را که ۲۴ متقاضی! داشت به گودرز کریمیفر سپرد. (صیدمحمد بیرانوندی، حبیبالله خجستهپور و خدانظر دریکوند از جمله گزینههای مدیرکلی بودند.)
آقای کلانترِ اصولگرا طی مسئولیت کوتاهش، از دست نمایندگان وقت بهجز ابراهیم آقامحمدی که در انتصابش نقش داشت، همواره تحت فشار بود. ایشان در زمان مسئولیتش بر اساس آنچه که «تکلیف» مینامید، عمل میکرد و بر اصول خویش پایبند بود.
نگارنده معتقد است اینگونه عمل کردن درخور ستایش است.
گودرز کریمیفرِ اصلاحطلب گرچه جوان بود و تجربهای در حد مدیرکلی نداشت اما با بهرهگیری از مشورتهای برخی اصلاحطلبان و زیرکی ذاتی خود، توانست چالشهای پیش رو را تا پس از انتخابات دورهی دهم مجلس شورای اسلامی (اسفند ۹۴) پشت سر بگذارد و تا ۷ دیماه ۹۵ به مدت سه سال و شانزده روز در مقابل نمایندگان دورهی نهم و نمایندگان جدیدالورودِ دورهی دهم مقاومت کند.
ماجرای تقابل نمایندگان با مدیران کل آموزش و پرورش با ورود خدانظر دریکوندِ اصلاحطلب، وارد فاز جدیدی شد. دریکوند که همگان علاقهمندند او را به اسمِ کوچک، «خدانظر» خطاب کنند؛ بالاترین سمتش همان معاونت پشتیبانی بود که پس از انتخابات دورهی دهم مجلس و پیروزی صیدمحمد بیرانوندی تنها نمایندهی اصلاحطلب استان نصیبش شده بود.
خدانظر بهرغم داشتن بسیاری ویژگیهای مثبت، نه خود تجربهی کافی در حد مدیرکلی داشت و نه مشاورههای خوب دریافت میکرد! خدانظر به قول لری خودمان میوهاش شیرین بود،(حداقل برای اصلاحطلبان) اما این میوهی شیرین به سرعتی باورنکردنی دستخوش آفتهایی شد که همه او را رها کردند؛ به نحوی که در اواخر دوران مدیریتش، حتا برخی از نزدیکان او برای تصاحب صندلیاش به تکاپو افتادند!
او زمانی به اشتباهاتش پی برد که خیلی زود؛ دیر شده بود!
عملیات انتحاری اش در عزل چهار رییس آموزش و پرورش(کوهنانی، رومشکان، پلدختر و ناحیه دو خرمآباد) و حکایت «ادارهای با دو رییس؛ من ابلاغ دارم کلید ندارم و او کلید دارد و ابلاغ ندارد!» آخرین پرده از دوران مسئولیت یک سال و دو ماهه خدانظر دریکوند بود.
در تاریخ ۸ اسفند ۹۶ سیداحمدعلی موسوینیا از نیروهای چپِ سنتی، سکاندار دستگاه پهن پیکر و پیچیدهای شد که بیشترین افراد تحصیلکرده و مدعی را در خود جای داده است.
سیداحمدعلی طی دوران سرپرستیاش، به همان اندازه که نظر نمایندگان را تامین میکرد، متنفذین اصلاحطلب را از خود رنجور میکرد و اینگونه شد که در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۹۶ صندلی خود را پس از دو ماه و هشت روز به رضا زینیوند مقدم سپرد.
رضا زینیوندِ اصلاحطلب که با حمایتهایی در سطوح بالای مقام عالی وزارت، شورای معاونین و چند نفر از اعضایِ کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس وارد این عرصه شد، از همان ابتدا با شعار استقلال آموزش و پرورش و هدایت این دستگاه در ریل تخصصی وحرفهای خود، کارش را آغاز کرد.
وی بهرغم وجود موانع و مشکلات متعدد توانست طی ۶ ماه گذشته اوضاع را به خوبی مدیریت کرده و عملکرد قابل دفاعی از خود نشان دهد.
و اما امروز؛
این روزها سهمخواهیها بیش از پیش ادامه دارد و دستگاه تعلیم و تربیت فشارهای مضاعفی را تحمل میکند.
این مظلوم (آموزش و پرورش لرستان) طی چند سال اخیر بیمحابا به مسلخ کشیده شده و هیچ دلسوزی گوشهی چشمی به ۳۳۰ هزار دانشآموز معصوم این دیار ندارد.
گاهی ذبحی میشود رو به قبله، برای امری خیر و در راه رضای خدا؛ اما اکنون این مذبوح نه در راه رضای خدا، بلکه پشت به قبله و به خواست برخی نمایندگان به پای تمامیت خواهیها و انتقامکشیهای سیاسی ذبح میشود.
کلام آخر؛
زندگی صحنهی یکتای هنرمندی ماست،
هرکسی نغمهی خود خواند و از صحنه رود،
صحنه پیوسته بهجاست،
خرّم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد...
مانا باشید.
صدای فرهنگیان لرستان
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت داریداین آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید">
نظرات بینندگان
متاسفانه خود معلمان نیز در سیاست زدگی دستگاه تعلیم و تربیت دخیل هستند معلمان بجای مقاومت در برابر زیاده خواهی های مخرب و غیر مرتبط با حوزه آ پ، با چند دستگی در کنار تخریب گران و سهم خواهان قرار میگیرند و بر پیکر نحیف این دستگاه فشارها را تسهیل می نمایند...
معمول و مرسوم حمایت از مدیران منصوب از سوی وزارتخانه و سازمانها بوده لیک روزگار اکنون غیرمعمول معمول شده...