گروه تشکل/
دو روز پس از پایان یافتن تحصن ( اعتصاب ( معلمان ) ؛ کانون تربیت اسلامی به مدیریت محمود فرشیدی نخستین وزیر دولت محمود احمدی نژاد بیانیه ای در این مورد صادر کرد .
تا حال وزیری به اصرار مجلس یا رئیس دولت برای وزارت آموزش و پرورش ، نه نگفته است و یا شرط و شروطی برای قبول آن بیان نداشته است. همچون پهلوانان دستهای خود را بالا برده اند و لبخند پیروزی بر لب نشانده ان استیضاح وزیران در حکومت جمهوری اسلامی ایران بنا بر اصل ۸۹ قانون اساسی ، از جمله اختیاراتی است که به مجلس شورای اسلامی اعطا شده است تا در مواردی که صلاح میدانند، اقدام به استیضاح و در صورت لزوم ، عزل وزرای کابینه بنمایند و اما رکوردهای استیضاح :
در بین ادوار مختلف مجلس شورای اسلامی ، مجلس دهم با اعلام وصول ۷ استیضاح و مجلسهای ششم ، هشتم و نهم نیز هر کدام با اعلام وصول ۴ استیضاح ، رکورددار ثبت درخواست استیضاح تاکنون هستند.
در میان دولتهای دوازدهگانه جمهوری اسلامی ایران ، دولت دوم روحانی با مواجه شدن با ۶ استیضاح از جانب مجلس دهم ، رکورددار محسوب میشود. از میان وزرای استیضاح شده ، علی کردان با ۱۸۸ رأی منفی ، دومین وزیری است که بیشترین رأی منفی را در جلسات استیضاح گرفته است، رتبه نخست در این جدول به عبدالرضا شیخالاسلامی تعلق دارد که با ۱۹۲ رأی منفی نمایندگان مجلس نهم ، از سمتش عزل شد. (1)
"با در نظر گرفتن رقم اعلامی یعنی 300 میلیون تومان برای اداره هر دقیقه مجلس ، هر جلسه استیضاح 90 میلیارد تومان آب می خورد چرا که 300 دقیقه از وقتی مجلس با احتساب هزینه ای 300 میلیون تومانی 90 میلیارد تومان هزینه در بر خواهد داشت. با در نظر گرفتن 15 ساعت برای استیضاح مثلا سه وزیر این رقم به 270 میلیارد تومان خواهد رسید. (2)
قبلا استیضاح وزیر آموزش و پرورش در دولت دوازدهم طرح و رد گردید و دوباره دولت و یا مجلس برای خاموش کردن صدای اعتراض فرهنگیان و یا استتار مشکلات آموزش و پرورش ،در صورت عدم حل مشکلات ، طرح استیضاح وزیر آموزش و پرورش را مطرح ساخت. شاید با رفتن شما مدیران و مدیرکل های بی کفایت تغییر یابند و فکرهای جدید باعث ایجاد تحولاتی در آموزش و پرورش کشور گردد.
اما همه نیک می دانیم مشکلات آموزش و پرورش با استیضاح و حتی برکناری ایشان حل و فصل نخواهد شد. دقت کنید آقای دکتر زاهدی از ریاست کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس رفت و آقای دکتر عارف آمد، چه شد؟!
کدام بنیان ها متحول گردید ؟ ایشان چند بار در دفاع از من و شما در مجلس ایستادند و سخن گفتند؟ کدام رویه آموزشی یا اقتصادی در مخرج زندگی ما بوجود آمد یا تبدیل به احسنت شد ؟ هیچ کدام.
چون امور سیاسی در کشور ما طبق تصور ما نمی چرخد. همه چیز شفاف و ساده و قابل هضم و درک همگان نیست. مشکل رفتن و آمدن
این یا آن نیست ، مشکل اصول گرا یا اصلاح طلب بودن نیست ، مشکل ما نداشتن نگرش علمی سیستمی است. مشکل ما زورآزمایی دو طرف بازی برای اول شدن است نه برای ساختن و ایجاد رفاه نسبی و افزایش تولید و سطح سرمایه گذاری و ایجاد اشتغال و زودن بیکاری و فقر و بزهکاری و.... سیاست هیچ کشوری با لج و لجبازی اداره نمی گردد . سیاست می بایست در جهت اهداف متعالی ملت و وطن باشد. ایران به هر ایرانی تعلق دارد نه فقط او و یا دیگری. ما وطن را در لابلای خواسته های سیاسی خود گم کرده ایم .
به نظر من خطای وزرای آموزش و پرورش پذیرش پست وزارت است بدون هر نوع ایستادگی . آنان هیچ وقت ضرب شستی از خود نشان نداده اند.
تا حال وزیری به اصرار مجلس یا رئیس دولت برای وزارت آموزش و پرورش ، نه نگفته است و یا شرط و شروطی برای قبول آن بیان نداشته است. همچون پهلوانان دستهای خود را بالا برده اند و لبخند پیروزی بر لب نشانده اند. آنان مطیع ترین وزیران کابینه بودند. آنان فقط بیانگران جملات تکراری : بودجه نیست ، آموزش و پرورش متولی دلسوز ندارد ، آموزش و پرورش بیشترین پرسنل را دارد ، معلمان زیر خط فقرند، کیفیت آموزشی کشور مطلوب نظام جمهوری اسلامی نیست ، کمیت آموزش و پرورش ایده آل نیست چون قادر به پوشش در آوردن تمامی جمعیت لازم التعلیم نیست و یا ترک تحصیل خصوصا در استانهای محروم زیاد است ، آموزش معلم محور است ، هزینه ای برای سرانه مدارس نیست ، بودجه کافی برای پرداخت دیون فرهنگیان یا برقراری رتبه بندی و یا پرداخت پاداش نیست و.....به افعال هر مورد ذکر شده دقت کنید همگی بار منفی دارد، حقیقتا نظام آموزشی ما بر دوش کدام ملایک دوام آورده است ؟ نه در دارد نه پیکر ، نه متولی و نه حامی . "با در نظر گرفتن رقم اعلامی یعنی 300 میلیون تومان برای اداره هر دقیقه مجلس ، هر جلسه استیضاح 90 میلیارد تومان آب می خورد چرا که 300 دقیقه از وقتی مجلس با احتساب هزینه ای 300 میلیون تومانی 90 میلیارد تومان هزینه در بر خواهد داشت. با در نظر گرفتن 15 ساعت برای استیضاح مثلا سه وزیر این رقم به 270 میلیارد تومان خواهد رسید
آموزش و پرورش ما فقط ورشکسته نیست ، بحران زده هم هست. اوضاع از زمان آقای فانی به این طرف شدت بیشتر یافته و حتی در زمان آقای بطحایی بدتر هم شده است ، اما می خواهم بگویم چرا ؟ چون ایشان سعی کردند متفاوت باشند یا متفاوت از مابقی عمل کنند اما نشد چون ساز و کار مناسب فراهم نبود. گفتند شجاعت ندارد ، مستقل نیست ، می گوید و عمل نمی کند و....
به نظر می رسد ایشان تجربه تلخ حرکت در جهت خلاف مسیر آب را تجربه کردند اما زد و بندهای مافیایی آنچنان قوی است و دژ استواری برای خود ساخته است که اجازه این کار را به ایشان ندادند.
برای استیضاح سه وزیر یعنی وزیر تعاون و کار و رفاه اجتماعی و وزیر اقتصاد که برکنار شدند و آموزش و پرورش که اگر استیضاح می شدند و یا بشوند، باید جمعا مبلغ 270 میلیارد تومان هزینه می کردیم ، آیا در این شرایط اقتصادی هزینه کرد این میزان به نفع ملت است ؟ آیا با برکنار شدن این دو وزیر ولو در همین مدت کوتاه قیمت دلار و سکه کاهش یافت؟ یا اوضاع زندگی ما تغییر چشمگیر خوشایندی یافت ؟ کدام طرح در جهت حمایت از کارگر یا معلم جماعت ارائه شد؟ این همه هزینه برای هیچ ، حیف است ، اگر این مبلغ را به وزارتخانه آموزش و پرورش بدهند که کلی مشکلات عدم پرداختی ها حل و فصل می شود.
مگر آخرهای اسفند ماه سال 96 ، مدیران نفتی بازنشسته نشدند تا با اِشل قبلی پاداش بگیرند و حقوق شان مقرّر شود که بعد عید با عنوان قحط الرجالی دوباره سر کار برگشتند. چون اگر بعد عید می ماندند از خیلی از امتیازات قبلی محروم می شدند ، قانون جدید سطح هر دو را کاهش داده بود.
مگر قانون منع به کارگیری بازنشستگان با استنثاعات خود تعریف قانون را زیر سئوال نبرد و سه ویژگی آن یعنی مشمولیت عامه داشتن ، کلی بودن و جامع و مانع بودن را خدشه دار نساخت؟
وقتی که استثناعات اجازه نمی دهد تا قوانین تصویب شدۀ امروز یا دیروز اجرایی شود ، استیضاح وزرا چه نفعی برای ما خواهد داشت؟
به جز دو سه وزیر کسان دیگری نیز هستند که اگر برکنار شوند شاید بیشتر به نفع مردم باشد. استعفای نمایشی آقای نوبخت هم فقط یک بازی سیاسی بود. اگر ایشان به کلاس درس برمی گشتند اثبات می کردند که یک معلم واقعی هستند اما ایشان فقط به ملت فهماندند که چقدر دولت به توانایی هایش نیازمند است.
شما خود قضاوت کنید کدام دولت مرد به نفع ملت و منافع ملی کشور اعلام نموده که توانایی لازم برای تصدی سِمت فعلی را ندارد و می رود تا فرد شایسته ای بجای او بیاید ؟ تا حال چه کسی هنگام پیشنهاد نقش سیاسی ، اِبراز داشته است که کفایت و شایستگی پذیرش آن را ندارد؟
جامعه ما اپیدمی قدرت طلبی فزاینده ای دارد که دو مرکز آموزشی مدیریت دولتی و صنعتی در سراسر کشور این عشق و علاقمندی را بیشتر دامن زده است، یعنی بستری مناسب برای جاه طلبی در جهت پذیرش نقش های حساس سیاسی. زمانی که ما فقط فکر می کردیم ایشان یک مدیر سادۀ مدرسه و یا معاون اداره و رئیس اداره و مدیرکلی بیش نیست تا چشم باز کردیم مشاهده کردیم همۀ این ارتقای پست ها برای رسیدن به هدفی متعالی تر یعنی نمایندگی مجلس و یا وزارت و......بوده است.
جناب آقای بطحایی ، خطای وزرای آموزش و پرورش پذیرش پست وزارت است بدون هر نوع ایستادگی . آنان هیچ وقت ضرب شستی از خود نشان نداده اند
امروز اگر بدون استیضاح شما با تصمیم خود کنار روید حداقل می توانید ثابت کنید که تلاش کردید اما همراهی نشدید ، یا تنهایی یک مقام ارشد برای رتق و فتق امور آن هم در وزارتخانه پرمشکل کافی نیست ، شاید با رفتن بر اساس ارادۀ خویش به شما بگویند ترسیدید یا مرد میدان نبودید اما با رفتن خود این نکتۀ مهم را هم روشن می کنید که وزیر آموزش و پرورش در این کشور هیچ قدرت و اختیاری در ادارۀ وزارتخانه خود ندارد. شاید با رفتن شما مدیران و مدیرکل های بی کفایت تغییر یابند و فکرهای جدید باعث ایجاد تحولاتی در آموزش و پرورش کشور گردد.
اما اگر قرار است شما بروید و دیگری از پیکر کنونی وزارتخانه ، جایگزین شود مثلا یکی از معاونان تان ، اوضاع نه تنها بهبود نخواهد یافت که بدتر هم خواهد شد.
وقت آن رسیده است یک نیرو و فکر جدید و تازه نفس و گمنامی از دیار ایران وزیر آموزش و پرورش شود که قدرت ایستادن در قبال هر نوع زد و بندسیاسی را داشته باشد. آموزش و پرورش به هوایی تازه نیازمند است.
1) فهرست استیضاح وزیران در حکومت جمهوری اسلامی ایران ، ویکی پدیا دانشنامۀ آزاد ،آخرین ویرایش در 18 اوت 2018 .
2) کد خبر: 881250 - ۱۳۹۶/۱۲/۲۰ - منبع: خبرآنلاین
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/
عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی درخصوص مطالبات معلمان گفت: در جریان مسائل و مشکلات معلمان هستم در حال حاضر هم در استان کرمان هستم و اینجا که فعلا از این خبرها (اعتصاب) نیست.
گروه اخبار/
امروز جمعه 13 مهرماه « سیدمحمد بطحایی » وزیر آموزش و پرورش با حضور به عنوان سخنران پیش از خطبههای نمازجمعه تهران به بیان مشکلات و مسائل آموزش و پرورش پرداخت .
با وجود آن که امروز روز جهانی معلم است و ایران یکی از اعضای یونسکو بوده و رسمیت این روز را سال ها قبل پذیرفته است اما وزیر آموزش و پرورش حتی اشاره ای به این روز هم نکرد .
بطحایی سال تحصیلی جدید را تبریک گفت .
هفته نیروی انتظامی را هم تبریک گفت اما در مورد روز جهانی معلم سکوت کرد .
گروه اخبار/
معاون پرورشی آموزش و پرورش گفت: معلمان پرورشی و دینی صدها وظایف دیگر بر عهده دارند، بنابراین هدف از اجرای این ابلاغیه در آموزش و پرورش سهیم شدن تمامی معلمان از معلم ریاضی تا زبان انگلیسی در امر آموزش امر به معروف و نهی از منکر به دانش آموزان است.
سید مهدی هاشمی سه سال رییس سازمان نظام مهندسی ساختمان کشور ، چهار سال نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی و رئیس کمیسیون عمران مجلس و مدتی هم سرپرست وزارت کشور معاون عمرانی وزیر کشور بوده و از مزایای مادی و معنوی مدرک مهندسی عمران نهایت استفاده را کرده است و حالا طبق اعلام مدیرکل امور آموزشی دانشگاه امام حسین (ع) یعنی همان دانشگاهی که مدرک تحصیلی مهندسی ایشان منتسب به آن است چنین مدرکی به هیچ وجه وجود خارجی ندارد و از نظر مدیریت امور آموزشی دانشگاه جعلی و قابل پیگرد قانونی است.
این مطلب را دانشگاه سال 94 به سازمان نظام مهندسی اعلام کرده و حالا آخوندی وزیر راه و شهرسازی در نامه ای اداری آن را اعلام کرده است.
طنز ماجرا اینکه گفته می شود که آقای هاشمی در حال حاضر دانشجوی دوره دکترا در رشته زلزله شناسی یکی از دانشگاه های کشور است. خدا می داند که مدارک تحصیلی فوق و دکترای چه تعداد از مقامات و مدیران سطوح بالا و متوسط کشور جعلی است.
چنین تخلفاتی وقتی رو می شود که بین مدیران کشور تضاد منافع پیش می آید و گرنه چرا باید بعد از سه سال این مساله آفتابی شود؟
تازه س. م. ه هنوز دو قورت و نیمش باقی است و می گوید از دست آخوندی شکایت خواهد کرد.
این مساله و نمونه های مشابه نشان می دهد که مدرک تحصیلی مقامات اعم از دکترا و فوق لیسانس و مهندسی فقط یک دکوراسیون به درد نخور است و تاثیری در عملکرد مدیریتی آنها ندارد. یعنی اگر به جای دکتر فلان ، یک دیپلم با معدل 12 وزیر و معاون وزیر و نماینده مجلس و رییس کمیسیون و حتی رییس یک نهاد تخصصی مثل نظام مهندسی بشود فرقی نمی کند.
نکته دیگر اینکه قبح اعمال خلاف شکسته شده و خلافکاران به جای اینکه سرشان را پایین بیاندازند و خجالت بکشند طلبکار می شوند.
مدرک گرایی مدیران نوعی بازگشت به دوره قاجار است . در آن دوره افراد برای گرفتن لقب ...الدوله و ... السلطنه و ...الملک مبلغی به عنوان یشکش به درباریان می دادند و بعد از گرفتن لقب از مزایای آن استفاده می کردند.
م. ش پژوهشگر تاریخ می گوید: " مدارک دانشگاهی اکثری از رجال، دولتمردان، مدیران فوقانی و حتی میانی، شخصیتهای لشکری و کشوری (بالاخص مدارک فوق لیسانس و دکتری) از کمترین ارزش علمی برخوردار است ؛ از مدارک جعلی که بگذریم اکثریت بزرگ دیگر صاحب منصبان عالیرتبه صاحب مدرک (بالاخص آنهایی که در طول خدمت مدرک گرفته اند)، اگر مورد پرسش قرار بگیرند حتی قادر نخواهند بود عنوان پایان نامه های فوق یا دکترایشان را (که اغلب حاصل کار دیگران است) دقیق ذکر کنند؛ اکثر اینها بدون اینکه حتی یک جلسه سر کلاس درس حاضر شوند در زدوبند با این و آن مدرک تحویل گرفته اند."
این پژوهشگر می افزاید: " بالاخص از زمانی که حداقل مدرک تحصیلی کاندیداهای مجلس فوق لیسانس تعیین شد، رقم بزرگی از نمایندگان قدیم و جدید و حال حاضر مجلس در کسب و در واقع ابتیاع! مدارک کیلویی دانشگاهی گوی سبقت را از سایر مدرک سالاران بی سواد در مناصب بالای مدیریتی حاکمیت ربوده اند!"
مدرک گرایی در مدیریت کشور موضوعی فراجناحی یا به عبارتی کم و بیش مبتلابه هر دو جناح است.
سیستم بوروکراتیک ما هم در بخش دوولتی و هم نهادهای غیر دولتی طوری شده که اگر یک مدیر کل یا معاون وزیر یا نماینده مجلس لقب دکتری نداشته باشد احساس می کند که چیزی کم دارد.
برخی برای گرفتن این لقب خود را به آب و آتش می زند و از هیچ عمل غیر اخلاقی ابا ندارند.
پدیده کردانیسم در اشکال گوناگون آن نقطه شروع فساد مدیریتی است. مدیری که با مدرک جعلی پستی را اشغال کرده است و یا با تقلب و بدون رعایت مراتب علمی و با پارتی بازی مدرک واقعی گرفته است، مستعد انواع و اقسام فسادها است.
کانال تلگرامی
متن زیر فقط سعی دارد نشان دهد که اگر دولت در افزایش تورم موجود در جامعه مقصر است ، مردم نیز همان قدر در تداوم و تشدید تورم در جامعه سهیم اند و تنها و ساده ترین راه حل ، " عدم خرید مردم " در یک وفاق ملی است.
تعریف تورم
تورم زمانی رخ می دهد که تقاضای موجود در بازار بیشتر از تولید و عرضه کالا یا خدمتی باشد. تورم معمولاً با افزایش قیمت ها و کاهش ارزش پول همراه است که به کاهش قدرت خرید مردم منجر می شود.
تغییرات نرخ تورم
" نرخ تورم ، در دوازده ماه منتهی به شهریور ماه ۱۳۹۷ نسبت به دوازده ماه منتهی به شهریور ماه ۱۳۹۶ معادل ۱۳.۵ درصد است.
به گزارش خبرگزاری موج به نقل از بانک مرکزی ، امسال با شدت گرفتن نوسان بازار ارز و تاثیر بالایی که بر قیمت کالا و خدمات گذاشت دیگر خبری از تورم تک رقمی نیست و رشد آن هر ماه بیشتر میشود به طوریکه در تیر ماه به ۱0.۲ درصد، مرداد ۱۱.۵ و برای شهریور ماه تا ۱۳.۵ درصد افزایش داشته است.
آمار بانک مرکزی از تورم نقطه به نقطه (تغیر شاخص نسبت به ماه مشابه سال قبل) ۳۱.۴ درصدی در شهریور ماه حکایت دارد. تورم ماهانه نیز تا ۶.۱ درصد گزارش شده است. در سوی دیگر آماری که اخیرا مرکز آمار اعلام کرد هم نشان از افزایش تورم داشت بهگونهای که تورم سالانه از کمتر از ۱۰ درصد به ۱۱.۳ درصد رسید و همچنین تورم نقطه به نقطه ۲۵.۷ درصد اعلام شد.
بنابر گزارش بانک مرکزی، تورم در تمامی گروههای کالایی و خدماتی اصلی افزایش داشته است. شاخص در خوراکیها و آشامیدنیها تا ۴۶.۵ درصد رشد دارد. کمترین افزیش مربوط به تحصیل با ۱۴.۵ درصد و بیشترین به دخانیات با ۱۲۵.۶ درصد اختصاص دارد. حمل و نقل ۵۴.۹ درصد، تفریح و امور فرهنگی ۷۰ درصد، لوازم خانگی تا ۵۲.۶ درصد تورم دارند که جزو بالاترین دستههای افزایش تورم قرار دارند." (1)
دلایل اقتصادی ایجاد تورم
افزايش حجم پول در گردش
اعتبارات بانكى بى رويه
واردات حساب نشده
كم توجهى به بخش تولید
صنايع مونتاژ
افزايش هزينه هاى دولتى
وجود واسطه ها و دلال ها در اقتصاد
صدور كالاهاى مورد نياز جامعه به خارج
ناسالم بودن نظام توزيع
ناهماهنگى ميان بخش هاى مختلف توليد
دلایل غیر اقتصادی ایجاد تورم :
بلایای طبیعی مثل سیل، زلزله، خشکسالی و …
وقوع حوادث سیاسی یا اجتماعی مانند جنگ ، کودتا
ترویج فرهنگ مصرف گرایی
ترس از آینده.
سودجویی و منفعت طلبی بیش از اندازه اعضای جامعه . "(2)
چهل سال است " انواع مختلف تورم اعم از عادی ، پنهانی ، تقاضایی ، هزینه ای ، وارداتی ، جهنده یا خزنده ، رکودی "(2) در جامعه ما حاکمیت دارد. خطرناک ترین نوع تورم که دامنگیر ما نیز هست و تا 55 درصد افزایش قیمت را سبب می شود " تورم تقاضایی " است که با تزریق بیشتر پول به جامعه و یا دادن اعتبارات بیش از حد به مردم توسط بانک مرکزی صورت می گیرد.
اگر به خاطر داشته باشید سال 96 نوع تورم ما رکودی بود یعنی پائین آمدن درآمد ملی و سطح اشتغال در جامعه. سال های قبل آن تورم خزنده یا جهنده داشتیم و در شش ماه اول سال 97 شاهد " تورم تقاضایی " هستیم.
در دوره های مختلفی از زمان تمامی دلایل اقتصادی به طور همزمان با یکدیگر و یا برخی با تأثیرات بیشتر و یا کمتر ، در جامعه ما به عنوان فاکتور فزاینده تورم ، عمل نموده است اما از دلایل غیر اقتصادی تورم ، خروج ترامپ از برجام ، تصور احتمال جنگ از سوی مردم ، و سه مورد مابقی یعنی ترویج فرهنگ مصرف گرایی ، ترس از آینده ، سودجویی و منفعت طلبی بیش از اندازه اعضای جامعه ، بر افزایش تورم فوق العاده مؤثر بوده است.
تهاجم مردم به فروشگاهها و خرید مایحتاج روزانه ، با تأثیر پذیری از همین ترس ها ، باعث شدت یافتن نرخ تورم گردیده است. نوعی جنگ روانی در مردم ایجاد خوف و واهمه نموده و میل به خرید مایحتاج زندگی برای چند ماه آینده و گاه یک سال پیش رو را موجب شده است. فروشگاه های بزرگ و کوچک ، خالی از اجناس گردیده اند و یا بسیاری از قفسه ها خالی است. در این بین تاریخ انقضاء و یا مصرف کالا هم محدودیت های مشخصی دارد. منطقی ترین رفتار در شرایط تورم ، " عدم خرید و یا خرید به اندازۀ نیاز و میزان مصرف "است. با کاهش تقاضا ، قیمت ها میل به کاهش می یابد اما با خرید های تهاجمی مردم ، چنین اتقاقی نخواهد افتاد.
در حالت طبیعی بین قیمت کالا و تقاضای کالا ، رابطه ای معکوس وجود دارد. یعنی اگر قیمت کالا پائین باشد تقاضا برای آن افزایش می یابد و اگر قیمت کالا بالا باشد تقاضا برای آن کاهش می یابد. این رابطه مربوط به مصرف کننده هست.
این رابطه ابتدا به دلایل شرایط اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی بعد انقلاب و زمان جنگ و سپس بعد جنگ به لحاظ افزایش مصرف زدگی و مصرف گرایی افراطی مردم با ورود کالاهای خارجی شدت یافت. کاهش توان خرید همانند فنر جمع شده ، انرژی نهفته و خاموشی را در مردم ذخیره کرده بود که با اتمام جنگ و تسهیل امکان واردات کالا از تمامی کشورها حتی آمریکا از طریق دُبی ، این فنر منفجر شده و پتانسیل خرید مردم که به طور تقریبی یک دهه خاموش مانده بود ، بیدار گردید.
مصرف زدگی به دنبال خود تجمل گرایی را برای اقشار ثروتمند جامعه به ارمغان آورد و فاصله طبقاتی بین مردم بیشتر گردید . تا حدی که قشر متوسط جامعه به دلیل عدم توانایی در رقابت با زندگی ثروتمندان ، به سوی طبقات پائین یعنی فقرا ، گسیل داشته شد ، همان زیر خط فقر معروف یعنی خطی که افراد در آن توانایی برخورداری از سطح زندگی قابل قبول با نورم های جامعه نیست.
ما ملتی هستیم که یا قدرت پس انداز نداریم و یا از سواد پس انداز بی نصیبیم. لذا دولت در شرایطی خاص با سیاست های انقباضی پول چون کاهش نرخ سود بانکی تلاش کرد تا کنترل اقتصاد کشور را در اختیار گیرد و در شرایطی به دلیل کاهش نقدینگی کشور با اتخاذ سیاست های پولی انبساطی چون افزایش سود بانکی و یا فروش دلار و سکه و امروز با فروش اتومبیل با کد ملی ، اقدام نموده است.
صف های طولانی برای خرید سکه و دلار و یا ازدحام الکترونیکی در ثبت نام برای خودرو اصولا به دلیل سوءاستفاده از انگیزۀ سودجویی مردم هست. هر فرد از نظر اقتصادی به دنبال نفع اقتصادی و افزایش سرمایه و دارایی های خود است. همین نقطه ضعف عمومی حتی در بین افرادی که توان اقتصادی قابل قبولی ندارند و یا حتی زیر خط فقرند را نیز تشویق به شرکت در این مسابقه کسب سود بیشتر می نماید. مسابقه ای که با قرار گرفتن در جریان آن ، قدرت تفکر و تأمل افراد در هم کوبیده می شود. اگر دقت کنید شرکت در این مسابقه ، ربطی منطقی به متغیرهایی چون جنس و سن و سطح سواد و حتی میزان درآمد افراد ندارد. اگر رابطۀ بین قیمت و تقاضا معکوس و رابطۀ بین قیمت و عرضه مستقیم باشد ، نقطه ای در منحنی بوجود می آید که به آن "حالت تعادل اقتصادی " می گویند. چهل سال است ما نه تعادل اقتصادی را تجربه می کنیم و نه ثبات اقتصادی ر
" در کل میتوان اهداف سیاستهای پولی را چنین بیان کرد:
1- حفظ ارزش پول ملی
2 - حفظ ثبات قیمتها جهت بالا بردن ظرفیتهای تولیدی
3 - کنترل و نظارت از نظام بانکی
4- تسریع رشد اقتصادی
5- ایجاد اشتغال کامل
6- تثبیت سطح عمومی قیمتها
7- ایجاد تعادل در موازنهٔ پرداختهای خارجی " (3)
سود سپرده و تسهیلات را عرضه و تقاضا مشخص کند و چون "عرضه و تقاضا " از رابطه معمول خود تبعیت نمی کند لذا با " دستور دولت " مشخص می شود. و برای همین قاعده اقتصادی حذف گردیده و تورم به طور روزافزون افزایش می یابد.
همچنان که در بالا اشاره شد هنگام افزایش قیمت ، تقاضا کاهش می یابد اما در کشور ما بخشی به دلیل رواج فرهنگ غلطی که از دوران جنگ و یا ارائه کوپن ، باقی مانده است نوعی قابلیت ذخیره آذوقه و هر آنچه که در حال افزایش روزافزون قیمت است ، وجود دارد. همین حس در نهاد ما درونی شده است و الان غوغایی در بازار است که عامل برهم زنندۀ تعادل اقتصادی و افزایش خزندۀ تورم و یا تورم تقاضایی ، از یک سو توسط خود دولت و بیشتر از آن توسط تمامی شرکت کنندگان این مسابقه است.
عقل حکم می کند که هر کالایی که افزایش قیمت دارد ، خریده نشود تا تعادل اقتصادی حفظ گردد که به نفع خود مردم هست. اما متأسفانه با افتادن در سیاه چاله های اقتصادی دولت ، خود مردم باعث تداوم افزایش تورم هستند. تورم یعنی ورم کرده . یعنی حالت اضطراری که نیاز به درمان دارد. یعنی توقف و اتخاذ تدبیر درست جهت بازگشت به حالت سلامتی و تعادل.
از طرفی دیگر به دلیل اتکای بیش از حد دولت و ملت به تک محصولی به نام طلای سیاه ( نفت و فراورده های آن ) ، معجزۀ نجات بخش دیگری را هر دو فراموش کرده اند. یعنی واردات صِرف و یا تمرکز در کانون خرید سکه و دلار با افزایش صعودی ، ما را از وجود رابطۀ منطقی و مستقیم بین قیمت و عرضه کالا ، مغفول نگه داشته است . ما در این بین به تنها عنصر نجات بخش خود نمی اندیشیم یعنی " تولید و افزایش میزان آن."
اصولا رابطۀ مستقیم بین قیمت و عرضه چنین است : اگر قیمت کالایی کاهش یابد عرضه آن کالا کاهش می یابد و اگر قیمت کالایی افزایش یابد عرضه آن نیز افزایش می یابد. این رابطه مربوط به تولید کننده است.
تعطیلی کارگاه ها و کارخانه های کوچک و بزرگ به دلیل عدم حمایت دولت و یا قوانین اقتصادی از آنان و عمدتا به دلیل عدم هدایت سرمایه های دولت و ملت بدان سو ، عرضه کالا را محدود و کم کرده است و وابستگی به واردات را افزایش داده است.
سرمایه های ملت به جای هدایت برای سرمایه گذاری در امر تولید ، به سوی برج و پاساژسازی و خرید دلار و سکه و اتومبیل ، عمل می کند ، لذا امکان پس انداز در بانک ها برای سرمایه گذاری در امر تولید ، فراهم نمی شود. یا هر وقت با افزایش سود بانکی ، مردم تشویق به پس انداز بیشتر می شوند ، بانک مرکزی یا بانک ها و وزارت اقتصاد به جای هدایت سرمایه ها برای امر تولید بیشتر، به دادن وام های کلان برای ثروتمندان و وام های زیر ده میلیون تومان برای اقشار کم درآمد جامعه اعم از کشاورزان و کارگران و کارمندان ، می پردازند. برای همین تولید یا عرضه کالا روز به روز کمتر و بیکاری بیشتر می گردد و تورم شدت می گیرد.
اگر رابطۀ بین قیمت و تقاضا معکوس و رابطۀ بین قیمت و عرضه مستقیم باشد ، نقطه ای در منحنی بوجود می آید که به آن "حالت تعادل اقتصادی " می گویند. چهل سال است ما نه تعادل اقتصادی را تجربه می کنیم و نه ثبات اقتصادی را.
جامعه از مجموعه من و شما تشکیل شده است ما سهم خود را با نخریدن اضافی ، برای کاهش تورم به جا بیاوریم و دولت نگران سهم عمده خود در این حیطه باشد. تعادل در خرید یعنی تعادل بازار. این تکلیف ملت است و تکلیف دولت اتخاذ مناسب ترین سیاست های پولی و مالی در
برگرداندن آرامش اقتصادی است. چه تضمینی وجود دارد که قیمت های افزایش یافته امروز به حالت قبل خود برگردد ؟ آیا افزایش حقوق
اقشار کم درآمد ، مناسب ترین تصمیم دولت است و یا بر شدت تورم می افزاید؟
1) کدخبر : ۲۴۴۷۳۸ - ۱۳۹۷/۰۷/۰۵ - گروه اقتصادی - خبرگزاری موج .
2) عنوان مقاله : انواع تورم و دلایل ایجاد آن ، نویسنده : فرشید محمدی مشاور مالی و بانکدار،کارشناس ارشد مدیریت مالی.
3) ویکی پدیا، دانشنامه آزد ، سیاست پولی.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
آنها قدرت زیادی دارند. همه جا حضور دارند و عوامل شان را در خیلی از جاها می توانید بیابید. آنها سعی میکنند همه چیز را در کنترل داشته باشند؛ حتی میتوانند وزیر را عوض یا او را دور بزنند، قادرند نمرهها و اسناد را دستکاری و کتابهای درسی را به میل خود مهندسی کنند. آنها روشها، معیارها و مقیاسهای خاص خود را دارند و میتوانند بدون توجه به قوانین و قواعد و ضوابط مدیران و معاونان را در سطح کلان و خرد به میل خود بچینند. برای ادامه حیات گریزی ندارید جز اینکه هوای آنها را داشته باشید. منافع ملی، شایسته سالاری و حرفهایگری برای آنها محلی از اعراب ندارد. آنها بدون توجه به مهارتها و تواناییها و آموزشهای حرفهای افراد مهرههای موردنظر خود را در جاهای حساس میچینند. آنها قادرند جلسه معارفهای را اگر فرد، موردتایید آنها نباشد در آخرین لحظات به هم بزنند و لغو کنند. وقتی بعد از ماهها و سالها دوندگی منتظر می شوی و تمام شایستگیهای لازم را برای تصدی کار نه چندان بااهمیت و غیرحساسی مانند معاونت یا مدیریت مدرسهای دورافتاده در روستایی محروم و پرت داری و همه چیز مهیاست اما هیچ وقت به آن چه شایستگیاش را داری نمیرسی آن وقت وجود آنها را با تمام وجود حس میکنی و آنها خود را تمام قد به شما نشان میدهند.
صحبت از دولت پنهان است، دولت در دولت. شاید نتوان در هیچ وزراتخانه یا سازمانی به اندازه آموزش و پرورش آثار و نفوذ دولت پنهان را یافت و شاید در هیچ وزارتخانهای عوامل دولت پنهان به اندازه آموزش و پرورش برای خود جای پای محکمی پیدا نکرده است.
ماشین دولت پنهان در آموزش و پرورش بی وقفه سالهاست که روشن شده و همچنان با قوت تمام کار می کند:
درست از همان روزی که به سراغ پیرزنی فرتوت و از کارافتاده که زمانی سکان آموزش و پرورش این مملکت را می چرخاند و دیگر تاریخ مصرفش گذشته بود و بود و نبودش توفیری به حال جامعه نداشت رفتند و او را از گوشه دنج و کنج خانهاش که روزهای آخر عمرش را می گذراند بیرون کشیدند و به دادگاه سپردند و آخرسر حکم اعدامش را امضا و به دستش دادند. شبح و نفرین این پیرزن 40 سال است که دست از سر آموزش و پرورش برنداشته و هنوز بر بالای سر آموزش و پرورش میچرخد. شاید آموزش و پرورش حال و روزش از نفرین و شبح او به این روز افتاده و هر روزش بدتر از دیروزش میشود.
آثار، اقدامات، عوامل، انصار و اعوان دولت پنهان را در همه جای آموزش و پروش میتوان دید. آنها اهرمهای زیادی در آموزش و پرورش دارند، اعتقادی به شایسته سالاری و نخبه گرایی ندارند و از ایجاد جو علمی هراس دارند.
اگر به توصیه های آنها بیتوجهی یا کمتوجهی کنید در کارها اختلال ایجاد می کنند. آنها اهل هیاهو و آنارشی هستند، قواعد بازی را رعایت نمیکنند و وقتی میبینند که دارند میبازند بازی را به هم می زنند و مهرهها را پرت میکنند. آثار و دخالتها و اقدامات آنها را در آموزش و پرورش به وفور میتوان دید:
از حذف اسناد بین المللی مانند توسعه پایدار، نفوذ و دخالت در محتوا و سرفصلهای کتابهای درسی مانند حذف بعضی چهرههای ملی و میهنی و تاریخی گرفته تا های لایت کردن افراطی بعضی چهرهها و شخصیتهای خاص و دستکاری تاریخ و گنجاندن دروس و برنامههای نامرتبط و .... ردپای آنها را حتی در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش هم میتوان دید. میتوان با قاطعیت گفت که اقدامات دولت پنهان بر خلاف مصالح ملی بوده و خسارات جبرانناپذیری بر آموزش و پرورش در طول این سالها زده است.
چه دوست داشته باشیم و چه به مذاقمان خوش نیاید دولت پنهان واقعیتی است که وجود دارد و ممکن است تحت عناوین یا اسامی دیگری در جامعه استفاده شود. برای روشن تر شدن موضوع به خبرها یا داستانهای زیر توجه کنید:
1- آموزش و پرورش آذربایجان غربی روز پنجشنبه گذشته 9 آذر1396 با صدور اطلاعیهای خبرنگاران را به حضور در آئین تکریم مدیرکل این نهاد و معارفه مدیرکل جدید (بهرام صمدی) دعوت کرد اما در نخستین ساعت های بامداد امروز، شنبه این مراسم لغو و زمان آن به بعد موکول شد.
و مدتی بعد در جای دیگری از فضای سایبری میخوانیم:
بالاخره بعد از ماهها حرف و حدیث و حاشیه های پیش رو ظهر امروز مراسم تكريم فريدون سيدمصطفوي و معارفه ابرهيم محمدی معاون مجموعه بعنوان مدير كل آموزش و پرورش امروز چهارشنبه در سالن برق اروميه برگزار شد. اين در حالی است كه حدود 2 ماه قبل و 8 ساعت مانده به مراسم توديع و معارفه بهرام صمدی معاون ديگر اداره كل قرار بود سكان هدايت اين مجموعه حساس را بر عهده بگيرد كه به دليل برخي از حواشی پيش رو و عدم هماهنگی وزارتخانه با مخالفت شديد نماينده عالی دولت در استان روبه رو گشت و ناخدای كشتی آموزش و پرورش در اين امواج پرتلاطم به ابراهيم محمدی سلماسی معاون برنامه ریزی آموزش و پرورش رسيد.
و وقتی سوال می شود که چرا بهرام صمدی کنار گذاشته شد جواب داده می شود: «از بالا گفتند به مصلحت نیست ایشان مدیرکل شوند.» موارد زیادی از این دست میتوان پیدا کرد.
2- «من سالها در این اداره زحمت کشیدهام و تجارب و تخصص زیادی دارم. با بافت و چم و خم آن از همه بیشتر آشنایی دارم. همه مرا میشناسند من بهترین گزینه برای مدیریت این بخش اداره هستم. خود سازمان هم مرا برای این پست بیش از همه محق میداند.» «کاملا درست میفرمایید و شما بهترین گزینه و لایقترین و شایسته ترین و متخصصترین فرد برای این پست هستید و ما هم نظرمان همین است و خیلی دلمان میخواهد شما بر سر این پست باشید اما دست ما نیست، از بالا گفتند نمیتوانیم شمار را به کار بگیریم. گفتند نظر ما روی برادر کوچکتر است که در جای دیگری است و به زودی آفتابی خواهد شد! اگر بر خلاف میل آنها رفتار کنیم خود ما هم کلهپا می شویم!»
3- در جریان تایید صلاحیت کاندیداها برای انتخابات مختلف وقتی کاندیدایی که مورد اقبال مردم است از فیلتر صلاحیتها بنا به عواملی نامعلوم عبور داده نمیشود و مصرانه پیگیر علل آن میشود جوابی که دریافت می کند معمولا چیزی شبیه این است: «ما در جریان نیستیم! از بالا ردصلاحیت شدهاید گفتند شما نه. دیگر کاری نمیشود کرد.» از حذف اسناد بین المللی مانند توسعه پایدار، نفوذ و دخالت در محتوا و سرفصلهای کتابهای درسی مانند حذف بعضی چهرههای ملی و میهنی و تاریخی گرفته تا های لایت کردن افراطی بعضی چهرهها و شخصیتهای خاص و دستکاری تاریخ و گنجاندن دروس و برنامههای نامرتبط و .... ردپای آنها را حتی در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش هم میتوان دید. میتوان با قاطعیت گفت که اقدامات دولت پنهان بر خلاف مصالح ملی بوده و خسارات جبرانناپذیری بر آموزش و پرورش در طول این سالها زده است
4- «من بهترین استاد این دانشکده هستم همه مرا میشناسند، بارها تقدیرنامه از دست مقامات گرفتهام. دانشجویان زیادی میخواهند در کلاس درس من بنشینند چرا برایم درسی ارائه نشده است؟» «از بالا گفتهاند به شما درسی ارائه نشود.» نقطه تمام.
5- «ما ماههاست برای اجرای این کنسرت برنامهریزی میکنیم چرا زودتر به ما نگفتید تا کنسرت را لغو کنیم و حالا دو ساعت مونده به شروع کنسرت اعلام میکنید.» «ما هم نمیدانستیم از بالا زنگ زدهاند که اجرا نشود.»
6- من هنرمند توانا و تاثیرگذاری هستیم و می توانم برای کشورم و هنرش سالها مفید واقع شوم. حیف است با این استعدادی که دارم عمرم هرز برود. من ریشه در خاک وطن دارم و میخواهم کاری انجام دهم آن طور که قواعد شما دیکته میکند. برای من هم فرجهای دهید تا خود را نشان دهم!» «متاسفانه از بالا اجازه نمیدهند!»
7- «من دانشمند به نامی هستم، نظریات و تئوریها و کتابهای من در دانشگاههای جهان تدریس میشود. من میتوانم دانش خود را در اختیار دانشجویان کشورم قرار دهم و با آنها روی پروژهها و طرحهای مهمی برای بازکردن گرهی از مشکلات کشور کار کنم. حتی برای نشان دادن حسن نیت خود کراوات خود را کنار میگذازم و پیراهن .....» «از بالا گفتند فعلا مقدور نیست!»
8- «ما میخواهیم مراسمی برای مرگ عزیزمان برگزار کنیم چرا اجازه برگزاری مراسم را نمیدهید؟ چرا علت را روشن به ما نمیگویید تا قانع شویم؟» «درست می فرمایید! ما هم بیخبر هستیم از بالا گفتند برگزار نکنید!»
9- این خانم اسمش تو لیست کادر این مرکز پژوهشی آموزش و پرورش هست اما خودش نیست. حضور فیزیکی ندارد. تو سال تحصیلی اصلا یک بار هم پاشو تو مرکز نگذاشته است. این تبعیض نیست؟ «گفتند این طوری باشد و ایشان در خانه پژوهشها انجام دهد!»
آیا این اخبار و سناریوها برایتان آشنا نیست؟ چه عنصر مشترکی را در این اخبار و سناریوها می توانید پیدا کنید؟
با این مقدمه طولانی، در ادامه بحث به تاریخچه و تئوری دولت پنهان در سپهر سیاست ایران خواهم پرداخت:
اصطلاح «دولت پنهان» یا «دولت در دولت» در نقطه مقابل دولت انتخابی برای اولین بار از زبان ترکی با اصطلاح «درین دولت» (Derin Devlet) به زبان انگلیسی گرتهبرداری و به آن راه یافت و معادل دولت پنهان یا دولت مخفی و در عمق (Deep State) برای آن انتخاب شد. معمولا نظامیها و عوامل و دستگاه اطلاعاتی-امنیتی نقش پررنگی در دولت پنهان بازی میکنند و همیشه یک طرف قضیه را این گروهها تشکیل میدهند. زمانی نظام حاکم بر ترکیه مصداق کامل «دولت پنهان» بود به طوری که دولت انتخابی همیشه زیر سایه و نفوذ دولت پنهان که بیشتر ژنرالها و عوامل اطلاعاتی و امنیتی آن را تشکیل میدادند بود. به همین خاطر در تاریخ معاصر ترکیه میتوان کودتا، ساقط کردن و سقوط دولتهای انتخابی زیادی را توسط دولت پنهان در این کشور شاهد بود.
در سالهای اخیر دولت انتخابی رجب طیب اردوغان با اتخاذ استراتژیهایی در ترکیه تلاش کرده است تا نفوذ و قدرت دولت پنهان مخصوصا قدرت زیاد نظامیان و نیروهای امنیتی-اطلاعاتی را در سیاست و اقتصاد محدود یا قطع کند. آخرین تلاشهای نافرجام دولت پنهان در ترکیه برای اعمال قدرت کودتای 25 تیر 1395 بود که با دخالت پلیس و مردم به شکست انجامید.
شیلی و کودتای پنیوشه و ساقط کردن دولت انتخابی سالوادر آلنده مثالی دیگر از وجود دولتهای پنهان است. و این اواخر عملکرد و رفتار رژیم میانمار در قبال مسلمانان این کشور را شاید بتوان نشانهای از وجود دولت پنهان درسیستم سیاسی آن تلقی کرد. دایره المعارف آنلاین ویکی پیدیا در مدخل «دولت پنهان» یا «دولت در دولت» لیستی از دولتهای مخفی داده است، از جمله ساواک محمدرضا پهلوی را هم در زمره دولتهای پنهان قرار داده است.
رابطه دموکراسی و دولت پنهان رابطه ای معکوس است: هر چه قدر در یک نظام حکومتی و سیاسی دولت پنهان از قدرت بیشتری برخوردار باشد به همان اندازه دموکراسی کمتر در آن نظام تمرین میشود.
ناهید فرید (1391) در مقالهای با عنوان «دولت پنهان» در تعریف دولت پنهان میگوید: «دولت پنهان به گروهی اطلاق میشود که اعضای آن، شهروندان معمولی نیستند و در سازمانهای رسمی دولتی بهعنوان یک گروه دارای منافعی خاص فعالیت میکنند. این افراد، دست به اعمال فشار بر مجموعه نهادهایی میزنند که در آنها منافعی نهفته دارند و حتی از تهدید و باجگیری هم ابایی ندارند.» فرید با تفاوت قائل شدن بین دولت پنهان و دولت سایه (Shadow Government) در جای دیگری از مقاله، دولت پنهان را این گونه تعریف می کند: «دولتی بالفعل اما مخفی که با استفاده از امکانات دولتی با هویتی مجهول در تشکیلات رسمی نظام، بهگونهای سازمانیافته و برای مقاصدی غیر از منافع ملی در حال فعالیت است.» فرید اعتقاد دارد که «این اصطلاح سیاسی؛ یعنی دولتی که در دولت تشکیل میشود- دولت ژرف، دولت پنهان و یا دولت مخفی- در هر کشور، با عناوین خاص شناخته میشود.»
فرید در بررسی چیستی و ماهیت دولت پنهان میگوید که مفهوم دولت پنهان زمانی به دست میآید که عنصر مشروعیت و قانونی بودن اعمال قدرت از تعریف حقوقی دولت حذف شود. او برای شناسایی و تعریف آن سه شرط میگذارد:
- اول اینکه دولت پنهان یا مافیای سیاسی (دولت در دولت) زمانی ظهور میکند که فرد یا افرادی «از درون دولت» و با استفاده از امکانات دولتی، بهصورت غیرقانونی وارد عمل شوند.
- دوم اینکه منسوبان دولت پنهان، در هر حال باید نماینده، برگزیده یا عامل دولت رسمی باشند.
- سوم اینکه کمیت در این مجموعه اهمیتی ندارد؛ مهم این است که اعضای این مجموعه در چارچوب یک طرح و برنامه مشخص و هدفمند، مخفیانه حرکت کنند.
نوام چامسکی پدر زبانشناسی مدرن، و اندیشمند و فیلسوف نامدار معاصر در یکی از تئوری های معروفش درباره نحو زبان از ساختارهایی بنام «زیر/ژرف ساخت» و «روساخت» بحث می کند. او می گوید که روساخت هر جمله زبان جلوهای از زیرساخت است و از آن نشات می گیرد. زیرساخت (ژرف ساخت) بسی پیچیده و بزرگ است و روساخت تنها درصد کوچکی از روساخت را منعکس میکند که ممکن است به اشکال مختلف ظاهر شده و خود را نشان دهد.
روساخت همان طور که از اسمش پیداست لایههای رویی و بالایی است و زیرساخت لایههای درونی و زیرین را تشکیل میدهد. زیرساخت چیزی شبیه کوه یخ است که در زیر سطح آب قرار گرفته است و روساخت نوک و قسمتی از کوه یخ است که بیرون از سطح آب قرار گرفته است. لذا زیرساخت بسی مهمتر و وسیعتر از روساخت است. بدون توجه به زیرساخت و تنها با استناد به روساخت ره به جایی نتوان برد و به ندرت می توان تحلیل و توضیحی درست ارائه داد. درست به مانند داستان کشتی «تایتانیک» که تنها توجه و تمرکز به روساخت یعنی نوک کوه یخ و غفلت از زیرساخت (کوه یخ عظیم زیر آب) باعث غرق این کشتی اقیانوسپیما شد.
شاید بتوان این بحث را به سیاست و وضعیت حال حاضر کشور هم تعمیم داد. چیزی که مصطفی تاجزاده معاون سیاسی عبدالله نوری وزیر کشور دولت اصلاحات در مصاحبه های خود با اشاره به بحرانسازیهای متناوب در دولت خاتمی به هنگام بحث درباره علل مشکلات عدیده کشور از آن تحت عنوان «دولت پنهان» نام میبرد.
پروانه سلحشوری نماینده اصلاحطلب مجلس نیز در نطق معروف 13 شهریور خود اشارهای به دولت پنهان داشت و از تعدد دولت «آشکار و پنهان» در نظام سخن به میان آورد. با تعریفی که در ابتدای بحث از دولت پنهان داده شد میتوان نشانههای بارزی از وجود دولت پنهان در جمهوری اسلامی پیدا و به نوعی نظریه مطرح شده توسط تاجزاده و دیگران که مشکلات ایران را به دولت پنهان نسبت میدهد را تایید نمود.
مقامات دولتی هم در سخنان خود مستقیم یا غیرمستقیم اشاراتی به وجود «دولت پنهان» داشتهاند، مخصوصا معصومه ابتکار معاون امور زنان و خانواده رئیسجمهور در مصاحبه ای با روزنامه آرمان (شماره 3658، 2 مرداد 1397) صریحا بحران آفرینیها و مقصر اصلی مشکلات در دولت روحانی را کار دولت پنهان میداند. ابتکار میگوید: «به هر حال برخی از موقعیتهایی خاصی در کشور برخوردار هستند و به کسی نیز پاسخگو نیستند. نکته قابل تأمل در این زمینه این است که دولت پنهان در اغلب مناسبات سیاسی کشور به صورت غیرمستقیم دخالت میکند و این مسأله بر کسی پوشیده نیست. این وضعیت نیز نوعی موازیکاری در سیاستگذاری ایجاد کرده است.» ابتکار از تخریب توافقنامه پاریس توسط جریانی خاص صحبت می کند و معتقد است که «جریانی که ایران را از توافق پاریس حذف کرد برخلاف منافع ملی رفتار کرد و ضربات سنگینی را به منافع بینالمللی ایران وارد کرد.»
«حميدرضا جلايی پور» در روزنامه شرق (مانع تراشی دولت پنهان علیه روحانی، شماره 2898، 8 تیر 1396) از مانع تراشی ها علیه دولت روحانی بحث می کند؛ اینکه «کجای جهان اين گونه عمل می شود که امکانات عمومی را در اختيار نيرويی قرار دهند و به شکل متناوب تحت نام های مختلف، در روند منطقی اداره کشور و توسعه کارشکنی کنند و امکانات دولت پنهان را در اختيار داشته باشند.» او عقیده دارد که تا وقتی جلو اين نيرو گرفته نشود مشکلات باقی است. این جامعهشناس فعالیت این گروه را «سمی مهلک برای پیشرفت کشور» می داند.
این نویسنده در مصاحبهای با روزنامه شرق (شماره 2613، یکم تیر 1395) از نیرو و عاملی بنام به نام «نيروهای «آفندی» در مقابل دولت صحبت میکند: «...در اين صحنه نابرابر رسانهاي، دولت روحاني با نيروهاي اصولگرای ميانهرو روبه رو نيست با نيروهايي روبه روست که من به آنها نيروهای «آفندی» مي گويم. يعني در اين جدال رسانه اي روحانی در برابر علی اکبر ناطق نوری يا علی لاريجانی يا علی مطهری و ديگر عقلای جناح راست نيست، بلکه روحانی مقابل يک شبکه پنهان است که البته مردم کوچه و خيابان هم نيستند. آنها قدرت نفوذ و استفاده از امکانات عمومی و رسانه های جمعی را دارند. آنها همان حاملان دولت پنهان هستند.»
تاج زاده در گفت و گو با فرارو (شلتاق دولت پنهان، 27 اردیبهشت 1397) با اشاره به آگاهی مردم از نقش دولت پنهان، با شاره به نظارت استصوابی به عنوان ریشه مشکلات، شکلگیری دولت پنهان را نتیجه آزاد نبودن انتخابات میداند.
او فراری دادن «کاوه مدنی» را مثال بارزی از اقدامات دولت پنهان می داند و در بحث مشکل انتخاب شهردار تهران یا حذف اصلاح طلبان در انتخابات هوشمندانه استعاره استفاده از «تیم امید» به جای «تیم ملی» و اصطلاح «چون نمیگذارند!» را به کار می برد. او هشدار میدهد که «نباید دولت پنهان همسو با نتانیاهو و جناح جنگطلب امریکا کارهایی انجام دهد.»
او می گوید: «در کشورهای دموکراتیک جناحی که در انتخابات رای نمیآورد از همان روز اول به سیستم و حزب حاکم انتقاد میکند. حتی دولت سایه تشکیل میدهد و میگوید اگر ما رای بیاوریم کابینه ما این است. این حق جناح اقلیت است. اما آنجا دولت پنهان وجود ندارد؛ یعنی شکست خوردگان برای تسویه حساب با دولت پشت قوای مسلح پنهان نمیشوند و با سوءاستفاده از قوای دیگر دولت منتخب را به چالش نمیکشند. رادیو و تلویزیون نقش اپوزیسیون غیرمسئول را ایفا نمیکند و کارهای دولت را سیاه جلوه نمیدهد تا مردم را از آن ناامید کند.»
قبل از اینکه به «تئوری دولت پنهان» که در سالهای اخیر توسط تاجزاده مطرح شده بپردازم ضروری است به این نکته اشاره کنم که چه برای دولت پنهان به وجودی سازمانی یا ساختاری قائل باشیم و چه نباشیم دولت پنهان چیزی است که نمیتوان در وجود و حرکت خزنده آن در کشور شک کرد یا آن را انکار کرد، چیزی است که وجود دارد و موتور آن کم و بیش در طول این سالها همیشه روشن بوده است چرا که آثار، عوامل و کارنامه آن را از اوایل انقلاب تا زمان حاضر میتوان ردگیری و پیگیری کرد. پس همانطور که اشاره شد میتوان با استناد به شواهد ادعا کرد که تئوری تاجزاده میتواند برای علتیابی مشکلات عدیده کشور درست از آب دربیاید. رابطه دموکراسی و دولت پنهان رابطه ای معکوس است: هر چه قدر در یک نظام حکومتی و سیاسی دولت پنهان از قدرت بیشتری برخوردار باشد به همان اندازه دموکراسی کمتر در آن نظام تمرین میشود
نظریه دولت پنهان تاجزاده نظریه در خور توجهی است. نظریهای است که تا حد زیادی میتوان حجم عظیمی از مشکلات سیاسی و اقتصادی کشور را در چارچوب این تئوری تبیین و توجیه کرد. این تئوری میتواند توضیح گر بلایایی باشد که بر سر کشور نازل می شود. حتی علل خروج دولت امریکا از معاهده برجام را هم میتوان در چارچوب این نظریه توضیح و تبیین کرد. میتوان ادعا کرد که اگر این تئوری به خوبی پرداخت شود اصول اساسی و استانداردهای یک تئوری به معنی واقعی کلمه را در خود نهفته دارد.
دولت پنهان از همان اوان انقلاب حضوری فعال داشته و موجود بوده است و مانند عنکبوت تارهای خود را در همه جا گسترده است: از تسخیر سفارت ایالات متحده، اعدام خودسرانه هویدا و افراد دیگر، پروندهسازیها، خانهنشین کردن یا فراری دادن هنرمندان، نخبه ها و دانشمندان واقعی گرفته تا قتلهای زنجیرهای و حذف فیزیکی روشنفکران، نویسندگان و فعالان سیاسی، ترورها و اسیدپاشیها و حمله به سفارت کشورهای دیگر و ضرب و شتم نماینده مجلس و به هم زدن کنسرتها و مانع اکران فیلم ها شدن، کوبیدن برجام ... و این اواخر داستان «استخر فرح».
اگرچه در طول این سالها تعداد انگشت شماری از عوامل دولت پنهان منزوی شدهاند اما دولت پنهان همچنان به فعالیت و حیات خود ادامه میدهد و ردپای آنها را در همه جا میتوان پیدا کرد. دولت پنهان همیشه هم در برابر و بر ضد دولت «پیدا» و قانونی نبوده است بلکه در مقاطعی به نوعی با آن کنار آمده و همراه شده است که این باعث وارد آمدن آسیبهای جبرانناپذیر اقتصادی، سیاسی و حتی دیپلماتیک به کشور شده است. اما سوال اساسی این است که چطور می توان فعالیت دولت پنهان را صفر کرد یا حداقل آن را کم کرد.
نظر تاجزاده این است که دولت پنهان را با افکار عمومی میتوان کنار زد. و در جای دیگری (فرارو، شلتاق دولت پنهان، 27 اردیبهشت 1397) میگوید: «خوشبختانه با رشد آگاهی عمومی امید به مهار دولت پنهان بالاست.» اما نگارنده معتقد است که این کافی نیست. برای به حداقل رساندن فعالیت دولت پنهان بایستی شاهرگهای اقتصادی و سیاسی و منابع مالی و تدارکاتی آنها را قطع کرد و نیز عوامل و مشتریهای آنها را شناسایی و فعالیت آنها را در مجلس، وزارتخانهها و بدنه دولت، سازمانها و نهادهای دولتی محدود و تحت کنترل درآورد.
در خاتمه با مدنظر قرار دادن تئوری دولت پنهان تاجزاده، و با سود بردن از مقاله ناهید فرید (1391) به تعدادی از ویژگیهای این نوع دولت اشاره میگردد. شاید بتوان مصداق هر یک از این ویژگیها را در دولت پنهان مطرح شده توسط تاجزاده در کشور یافت.
- به جایی پاسخگو نیستند.
- میانه خوبی با شفافیت ندارند و خود شفافیتی در عملکرد ندارند.
- کارنامه درخشانی در انقلاب و جنگ ندارند.
- به جای خرد و تدبیر ترجیح میدهند از شمشیر استفاده کنند.
- دارای قدرت زیادی هستند.
- خشونت و داد وب یداد را با انقلابی گری اشتباه می گیرند و ادای انقلابیون واقعی را در می آورند.
- در پی ایجاد تنش در کشور هستند.
- موازی کاری میکنند.
- از تریبونهایی که دارند ترور شخصیت می کنند و دست به حملات لفظی می زنند.
- با آزادی مطبوعات و رسانهها مخالفند.
- مذاکره با جهان خارج را برنمیتابند.
- «تاسیس نهادهای موازی نیز به ضعف دستگاه رسمی دولتداری، و به تبع آن، توانا شدن دولت پنهان کمک کرده است.»
- «دولت مخفی ثبات تداوم خود را در ادامه ناامنیها، وابستگیها و از همه مهمتر ضعف نظام رسمی میداند و با شفافیت که خود لازمه اصلی حکومتداری سالم است، در تقابل شدیدی قرار دارد.»
- «یکی از شاخصههای دولت پنهان این است که باید برای بقای خود به نیروهای امنیتی و اطلاعاتی دسترسی داشته باشد.» (فرید 1391)
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید