گروه اخبار/
بطحایی گفت : حذف کنکور فرآیند پیچیدهای ست اما میتوان برای کاهش سهم آن در فرآیندهای تعلیم و تربیت برنامهریزی کرد.
گروه استان ها و شهرستان ها/
در دولت های نهم و دهم معلمان زیادی به دلیل انتقادات و اعتراضات صنفی پرونده های مختلفی در حراست ها برای آن ها تشکیل و به هیات های تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش معرفی شدند .
همه این معلمان احکام مختلفی از محکومیت دریافت کردند .
تعدادی از این معلمان مانند « محمد داوری » و « عبدالله مومنی » در دولت یازدهم و در زمان وزارت « فانی »به معلمی بازگشتند .
نامه ی زیر توسط « مسعود کردپور » برای صدای معلم ارسال گردیده است .
گروه گزارش/
« صدای معلم » نخستین و تنها رسانه ای بود که موضوع نداشتن مدرک دکترای محی الدین بهرام محمدیان رییس سابق سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزش و پرورش را یا مدارک و مستندات آشکار کرد . ( این جا )
در این گزارش آمده بود:
" ...داستان الهیار ترکمن و موضوع تقلب او در بیان مدارک تحصیلی همچنان یک استخوان لای زخم است.مقایسه آخرین ابلاغ صادره از سوی بطحائی ( مأخذ 2 ) با متن نامه پذیرش تقاضاي بازنشستگي از سوی بطحائی ( مأخذ 3 ) نشان می دهد که وزیر در نامه اخیر از عنوان دکتر برای محمدیان استفاده نكرده است. در حکم اولی (انتصاب محمدیان به عنوان رییس ستاد هفته پژوهش ) وزیر از عنوان دکتر استفاده می کند اما در نامه قبول درخواست بازنشستگی محمدیان ، عنوان دکتر حذف شده است. با توجه به فرمت های اداری وقوع چنین امری به صورت تصادفی بعید است.
به نظر می رسد بطحائی پس از تجربه پیامدهای پر دامنه رسوائی ناشی از دروغگویی الهیار ترکمن در مورد مدارک تحصیلی کسب شده از دانشگاه پاریس و دانشگاه البرتای کانادا ، متوجه شد که ادعاهای بهرام محمدیان در مورد مدارک تحصیلی اش درست نیست و علاج واقعه را قبل از وقوع کرد.
گزارش حاضر تنها به سابقه تحصیلی آقای بهرام محمدیان در نظام آموزش عالی کشور محدود است و ادعاهای ایشان در مورد تحصیل در حوزه های علمیه، شركت در دفاع مقدس، آثار و همچنین عملكرد او در سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي را نفیا یا اثباتا در بر نمی گیرد ."
در بخش دیگری چنین آمده بود :
" بنابراين بر پايه مستندات موجود، آقاي بهرام محمديان داراي مدرك معادل كارشناسي رشته هاي حوزوي و كارشناسي ارشد رشته زبان و ادبيات عرب از واحد تهران مركزي دانشگاه آزاد اسلامی بوده كه با حكم استخدامي نامبرده سازگار است ولی در مورد دارا بودن مدارك دكترا از دانشگاه آزاد اسلامي و كمبريج انگلستان، شواهد مثبت یافت نشده است. به عبارتی از چهار مدرک تحصیلی ادعایی ایشان سه مدرک مشکوک الوجود هستند."
در مطلب دیگری صدای معلم در مورد عملکرد رئیس سابق سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی نوشت :
" موضوع مداری با رویکرد انتقال معلومات، کتاب محوری، برنامه درسی یکسان و بی توجه به تفاوتهای فردی و روان شناختی دانش آموزان، نبود نظریه مشخص و مناسب در حوزه برنامه درسی، مقاوم در برابر نفوذ معلم، کاملاً متمرکز و بدون انعطاف، برنامه درسی رسمی جدا از آموزش های غیررسمی و حتی در تضاد با آموزشهای خانه، جامعه و رسانه، غیر منعطف در مقابل نوآوری های آموزشی، فناوریهای اطلاعاتی، ارتباطی، رویکردهای تلفیقی و میان رشته ای، پاسخگو نبودن به نیازها و انتظارات جامعه، خانواده، ملی و جهانی در عین آرمان گرایی و مقاصد غیر قابل دسترسی، محافظه کار و مبتنی برحفظ وضع موجود، کم توجه به جنبه های عملی و فن آموزی از جمله عوارض مبتلا به نظام برنامه ریزی درسی و آموزشی می باشد که سالهای طولانی همچنان اصلاح نا شده باقی مانده است و نشانه ای نیز وجود ندارد که دلالت بر آغاز دوره تغییر در کوتاه و حتی میان مدت داشته باشد.بی درنگ نقش مدیریت در سکون و رکود نظام برنامه ریزی درسی قابل چشم پوشی نیست.
بهرام محمدیان بيش از یک دهه است که مسند ریاست سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی را اشغال کرده و لذا از فرصت کافی برای ایجاد تحول برخوردار بوده است.
وی مدرک کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عرب از دانشگاه آزاد دارد و از تخصص مرتبط در حوزه برنامه ریزی درسی و آموزشی برخوردار نیست. محمدیان علاوه بر بی بهره بودن از تحصیلات آکادمیک مرتبط، اثری (کتاب یا مقاله منتشره) مرتبط با برنامه ریزی درسی و آموزشی نیز ندارد.بنابراین بخشی از عدم توفیق وی در برآورده ساختن انتظارات مسئولان کلان کشور، نخبگان و مردم، به نبود تخصص و احاطه علمی وی بر قلمروی موضوعی حوزه تحت ریاست خود باز می گردد.بااین وصف این پرسش می تواند مطرح شود که با وجود بی بهره بودن رئیس کنونی سازمان از دانش و تخصص مرتبط و وجود نارضایتی گسترده از عملکرد ناموفق و ضعیف فعالیتهاي سازمان با وجود صرف منابع فراوان، راز تغییر نیافتن وی پس از سپری شدن دوره مدیریت در سه دولت ساله چیست؟
پرسش مذکور زمانی بیشتر جلوه می کند که توجه داشته باشیم در طی دوره یادشده، چهار وزیر اعم از اصولگرا و اصلاح طلب، آمده و رفته اند، اما وی(که علاقه مند است خود را اصولگرا معرفی کند) را تغيير نداده اند... "
با این حال این مقام سابق وزارت آموزش و پرورش هیچ گاه در مورد عملکرد 10 ساله خویش پاسخ گو و مسئول نبود .
چندی است که حجت الاسلام محمدیان در نقش یک " منتقد " از سیاست ها و تصمیم گیری ها انتقاد می کند .
ایشان در حال حاضر رئیس مرکز مطالعات فقهی تعلیم و تربیت است .
« محمدیان » به تازگی گفت و گویی را با باشگاه خبرنگاران جوان انجام داده است .
همین چند ماه پیش بود که یک جابه جایی پرحاشیه در رأس هرم مدیریتی آموزش و پرورش این شهرستان صورت گرفت.
این جابه جایی، منجر به برکناری شخصیتی از مدیریت آموزش و پرورش شد که به قول یکی از معلمان فرزانه همین شهرستان، "عصاره ی نیکی ها و خصال خوب همه روسای سابق آموزش و پرورش شهرستان" بود. با این وصف و با توجه به شخصیت علمی و پژوهشی ایشان، در صورتی که اگر بازی های باندی و سیاسی مجال می داد، او می توانست منشاء خدمات ارزنده ای در این شهرستان باشد.
گفته ها شنیده ها حاکی از این بود و هست که فشار فرد یا افراد صاحب نفوذ منطقه ای بر مقامات استانی و کشوری در این جابه جایی نقش اول را داشته است.با کمال تاسف باید گفت که شهرستان پاکدشت از جمله شهرستان هایی ست که اغلب شئونات و امورات آن، متأثر از چیرگی روابط قومی و خویشاوندی و باندی و رانتی است تا ضوابط و مقررات یا صلاحیت های علمی و فنی و حرفه ای و شایستگی های اخلاقی! در این میان، آموزش و پرورش به لحاظ ویژگیهای منحصر به فردی که دارد، بیش از سایر نهادهای دولتی در معرض این آفت است. طوری که تقریباً همیشه محل مسابقه اصحاب قدرت و سیاست و رقبایش شان برای تسلط بر پستهای سازمانی آن - از ریاست اداره تا مدیریت مدارس - جهت تأمین منافع خویشاوندی و گروهی و باندی ست!
گستردگی حوزه مسئولیت و فعالیت آموزش و پرورش از مرکز شهر تا نقاط صفر مرزی شهرستان و ظرفیتهای فرهنگی و اجتماعی آن، طبیعتاً برای هرکسی که مثلاً هدفی چون نمایندگی مجلس یا طمعی چون تنعم در سایه سار آن دارد، بسیار جذاب و وسوسه کننده است.
این است که متأسفانه به جای اینکه این مجموعه، به حال خود رها و مقدراتش به دست نیروهای لایق و توانمند و کاردان و متخصص خودش سپرده شود، به یک مصاف تمام عیار برای تحصیل فرصت و کسب قدرت تبدیل میشود!
اگر بخواهیم چالش های درون سازمانی امروز آموزش و پرورش پاکدشت را در چند جمله کوتاه بیان کنیم، متأسفانه باید گفت؛ این شهرستان از نظر کمبود فضای آموزشی به مرز بحران رسیده است! به شدت با کمبود معلم مواجه است! به دلیل مهاجرپذیر بودن شهرستان و گسترش روز افزون شهرک ها و محله های نوساخت و افزایش تصاعدی جمعیت دانشآموزی آن، کمبود فضای آموزشی همواره در حال تشدید است! در شهرک ها و محله های نوساخت مدرسه ای ساخته نمی شود و مردم در آستانه مهر هر سال، در به در دنبال مدرسه می گردند و در نهایت، یا فرزندان خود را در نقاطی دور دست که مستلزم پرداخت هزینه های زیاد و پذیرش مخاطرات فراوان است، ثبت نام میکنند و یا به مدارس غیر انتفاعی قوطی کبریتی با هزینه های گزاف پناه می برند!
در کنار چنین معضلات عمده ای، کاستی های عدیده دیگری نیز از نظر امکانات و تجهیزات آموزشی حداقلی - همچون سایر مناطق کشور - گریبانگیر این شهرستان است. در چنین شرایط تأسف باری، کشاندن رقابتهای انتخاباتی و دعواهای باندی و انگیزه های رانتی به این مجموعه ی دردمند و درگیر کردن آن با بازی های سیاسی و سرگرمی های قومی و تقلیل مسائل آن تا حد تقسیم پست های اداری و مدیریت مدارس، ستم بزرگ و مضاعف دیگری به دانشآموزان و معلمان شهرستان است!
در رخداد جدیدی که هم اکنون بر سر زبانهاست، تعدادی از کارشناسان و کارشناس مسئولان مقاطع آموزش متوسطه دوم و فنی و حرفه ای و کاردانش به طور دست جمعی استعفا داده و متن استعفای خود را در فضای مجازی منتشر کرده اند. جالب این است که متن این استعفانامه در مدت کوتاهی در بزرگترین کانالهای تلگرامی کشوری نیز انعکاس یافته است.
با توجه به اینکه فقط چند ماه از انتصاب پر حاشیه ی مدیر فعلی آموزش و پرورش شهرستان می گذرد، این اتفاق، هم سؤال برانگیز است و هم تأسف برانگیز!
مسئله این است که استعفا دهندگان، همگی افرادی زبده و باسواد و کاردان و مجرّب و متخصص در جایگاه شغلی خود بوده اند و اگر می ماندند، می توانستند منشاء برکات و خیراتی برای مدارس منطقه باشند.
گفتنی ست که این افراد قبل از مبادرت به استعفا، بارها و بارها طی نشستهای فردی و گروهی، مدیر آموزش و پرورش منطقه را نسبت به برخی اقدامات غیر حرفهای و نامتعارف خود با مصادیق روشن آگاه کرده و خواستار تجدید نظر در تصمیمات و رفتارهای غیرکارشناسی او شده و تبعات خسارت بار تصمیمات خام و شتاب زده و نامتعارف و دیکته شده از بیرون را یادآوری و تبیین کرده اند.
متن استعفای این افراد نشان میدهد که بستر خدمت در این اداره برای کسانی که مایل اند فارغ از کشمکش های قومی و گروهی و ایمن از مداخلات برون سازمانی و در فضای آرام و احترام امیز به وظایف ذاتی خود عمل کنند، مهیا نیست!
این افراد، دلایل استعفای خود را چنین بیان کردهاند:
شتاب زدگی مدیر آموزش و پرورش در تصمیم گیری ها، تاثیر پذیری وی از مداخله جویان خارج از مجموعه آموزش و پرورش، عدم توجه به خرد جمعی در تصمیم گیری ها، عدم توجه به اصل شایسته سالاری در به کارگیری نیروها برای مسئولیت های حساس و کلیدی، عدم رعایت اخلاق حرفه ای و اداری، خود رأیی بدون توجه به تبعات اجتماعی و فرهنگی آن، عدم ثبات رای، سیاست زدگی در تصمیمات و عدم شجاعت و استقلال در برابر صاحبان قدرت.
آنها همچنین مصادیقی از اقدامات نامتعارف مدیر آموزش و پرورش را در متن استعفا نامه ی خود آورده اند.
لازم به ذکر است که تعداد دیگری از نیروهای خدوم و زحمتکش همین اداره نیز طی چند ماه اخیر به دلایل مشابهی از سمت خود استعفا و محل خدمت خود را ترک کرده اند!
معاون محترم آموزش متوسطه نیز در همین بحبوحه استعفای دست جمعی کارشناسان و کارشناس مسئولان - که شخصیتی مقبول و مجرب است- لغو ابلاغ شده است!
اما آنچه مردم میخواهند و به شدت به آن نیاز دارند، این است که آموزش و پرورش به عنوان بنیادی ترین رکن تربیتی کشور از دعواهای سیاسی و گروهی و تاخت و تازهای منفعت طلبان در امان بماند و با ثبات و آرامش، به وظایف ذاتی خود که همانا خدمت رسانی به فرزندان شان در امر آموزش و تربیت است، عمل کند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (شنبه) در آستانه ۱۳ آبان روز ملی مبارزه با استکبار در دیدار هزاران نفر از دانش آموزان و دانشجویان با تجلیل از حضور پرمعنا و عظیم مردم در «رزمایش بی نظیر، توصیف ناپذیر و شگفتی ساز اربعین»، سه حادثه ۱۳ آبانِ ۴۳، ۵۷ و ۵۸ را نشانه هایی از چالش عمیق و مستمر ملت ایران و آمریکا خواندند و با اشاره به شکست شیطان بزرگ در تحقق هدف اصلی توطئه های ۴۰ سال اخیر آن یعنی بازگشت به سیطره دوران رژیم ستم شاهی در ایران تأکید کردند: افول آمریکا به واقعیتِ مورد اجماع صاحبنظران معتبر جهان تبدیل شده اما در سوی دیگر این چالش، ملت ایران با انگیزه، روحیه و کار و تلاش جوانان عزیزش، آینده ای درخشان و به مراتب بهتر را در پیش دارد.
رهبر انقلاب اسلامی در ابتدای سخنانشان با تبریک به همه کسانی که توفیق حضور در حرکت پرشور اربعین را داشتند، گفتند: غربیها از درک و تحلیل این پدیده فوق العاده عاجزند، آنها چند سال در قبال حرکت عظیم اربعین «توطئه سکوت» را بهکار گرفتند اما امسال مجبور شدند مقداری به آن بپردازند البته با تحلیل های خصمانه و غلط و بلاهت آمیز.
ایشان با تأکید بر اینکه سرچشمه فیاض راهپیمایی اربعین، غربیها و رسانه های آنها را دستپاچه کرده است، گفتند: رسانه های غربی همچون رادیو انگلیس ادعای حکومتی بودن این مراسم عظیم را مطرح کردند اما کدام دولت می تواند ۱۰ تا ۱۵ میلیون انسان را در مسافتی حداقل ۸۰ کیلومتری، پیاده به حرکت درآورد؟
رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: اگر بر فرض محال هم قبول کنیم که جمهوری اسلامی ایران و دولت عراق عامل شکل گیری چنین حرکت عظیمی بوده اند، این یک معجزه است و غربیها هم اگر می توانند چنین حرکت بی نظیری را راه بیاندازند.
حضرت آیتالله خامنهای تأکید کردند: حرکت بی نظیر اربعین، جز با عشق و ایمان و جوشندگی خون شهیدان والا مقام شکل نمی گیرد و هیچ عامل دیگری قادر به برپایی چنین عظمتی نیست.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه حرکت اربعین سال به سال عظیم تر و بهتر خواهد شد، از پذیرایی و میهمانداری محبت آمیز دولت و ملت عراق و شخصیت های صاحب نظر و سیاسی این کشور قدردانی کردند.
حضرت آیتالله خامنهای در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به سه حادثه روز سیزده آبان که به نحوی مرتبط با آمریکا است، گفتند: حادثه اول در سال ۱۳۴۳ مربوط به تبعید امام خمینی (ره) در پی اعتراض ایشان به لایحه کاپیتالاسیون یا همان مصونیت اتباع آمریکایی در ایران بود. حادثه دوم به کشتار دانش آموزان و نوجوانان به دست رژیم آمریکاییِ پهلوی در سال ۵۷ مربوط می شود و در حادثه سوم که در سال ۱۳۵۸ اتفاق افتاد، لانه جاسوسی آمریکا به دست دانشجویان تسخیر شد که در واقع سیلی متقابل ملت ایران به آمریکا بود.
ایشان این سیلی خوردن و تحقیر آمریکا را نتیجه قدرتی دانستند که انقلاب اسلامی به مردم داد و افزودند: مجموعه این سه حادثه نشان دهنده چالش میان ایران و آمریکا است که این چالش در طول چهل سال گذشته ادامه داشته و آمریکاییها در آن از انواع تحرکات و دشمنی ها استفاده کرده اند.
رهبر انقلاب اسلامی، «حمله به طبس»، «تحریک صدام برای جنگ با ایران»، «حمله موشکی به هواپیمای مسافری» و «حمله به سکوهای نفتی» ایران را نمونه هایی از «جنگ نظامیِ» آمریکا در این چالش چهل ساله برشمردند و خاطرنشان کردند: یکی دیگر از تحرکات آمریکاییها در این ۴۰ سال، استفاده از «جنگ اقتصادی» است و اینکه اکنون میگویند تحریم ها، اقدامی جدید بر ضد ایران است، در واقع کلاه گذاشتن بر سر خود و یا ملت آمریکا است زیرا موضوع تحریم از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی وجود داشته است.
حضرت آیتالله خامنهای یکی دیگر از ابزارهای آمریکا در چالش ۴۰ ساله با ایران را استفاده از «جنگ رسانه ای» دانستند و گفتند: جنگ رسانه ای آمریکا به معنای دروغ پراکنی، فتنه انگیزی، ترویج فساد و تحریک افراد از ابتدای انقلاب اسلامی وجود داشته است که البته امروز با استفاده از فضای مجازی، شیوه های آن جدیدتر شده است.
ایشان در جمع بندی این بخش از سخنانشان خاطرنشان کردند: در چالش ۴۰ ساله آمریکا و ایران حقیقت مهمی وجود دارد که گاهی از دیده ها پنهان می ماند و آن اینکه، طرف پیروز در این چالش، جمهوری اسلامی ایران و طرف مغلوب، آمریکا بوده است.
رهبر انقلاب اسلامی در بیان دلیل این موضوع افزودند: هدف اصلی آمریکا در ۴ دهه اخیر سیطره مجدد بر ایران بود اما با وجود همه تلاشها و توطئه ها، نتوانسته است به این هدف دست پیدا کند.
حضرت آیتالله خامنهای تأکید کردند: امروز تنها کشوری که آمریکا کوچکترین نقشی در تصمیمات آن ندارد، جمهوری اسلامی ایران است و این، به معنای شکست آمریکا است.
ایشان هدف اصلی آمریکا از تحریک صدام برای تحمیل جنگ هشت ساله به ایران، شکست و بی آبرو کردن نظام اسلامی در دنیا، برشمردند و تأکید کردند: ایران در جنگ های دویست سال گذشته همواره شکست خورده بود اما در جنگ ۸ ساله توانست طرف مقابل را شکست دهد و یک وجب از خاک کشور بهدست بیگانه نیفتد.
رهبر انقلاب اسلامی، هدف آمریکا از جنگ و تحریم اقتصادی در طول چهل سال گذشته را فلج کردن و عقب نگه داشتن کشور دانستند و افزودند: در جنگ اقتصادی نیز آنچه اتفاق افتاده، بر خلاف خواست آمریکا است زیرا حرکت به سمت خودکفایی و تولید در داخل، سرعت گرفته و امروز صدها گروه فعال از جوانان خوشفکرِ دانشگاهی مشغول فعالیتها و کارهای مهمی در کشور هستند.
ایشان سپس به شرایط آمریکا در جهان اشاره کردند و افزودند: در یک نگاه وسیع تر، قدرت و اقتدار و هیمنه آمریکا در دنیا، رو به افول و زوال است و آمریکای امروز به مراتب ضعیف تر از آمریکای چهار دهه قبل است.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به اذعان بسیاری از سیاسیون و جامعه شناسان معتبر دنیا مبنی بر فرسوده شدن و از بین رفتن «قدرت نرمِ» آمریکا گفتند: قدرت نرم آمریکا به معنای «اقناع و قبولاندن نظر خود به کشورهای دیگر»، اکنون در ضعیف ترین موقعیت ممکن قرار دارد و بخصوص از زمان روی کار آمدن رئیس جمهور فعلی آمریکا نه تنها ملتها بلکه دولتهای اروپا، چین، روسیه، هند، افریقا و آمریکای لاتین نیز با تصمیم های آمریکا صراحتاً مخالفت می کنند.
حضرت آیتالله خامنهای خاطر نشان کردند: اکنون نه تنها اقتدار معنوی و قدرت نرم آمریکا رو به افول است بلکه اقدامات رئیس جمهور عجیب و غریبِ فعلیِ آمریکا، «لیبرال دموکراسی» را نیز که پایه تمدن غرب است، بی آبرو کرده است.
ایشان با اشاره به سخنان چندین سال قبل یک محقق معروف دنیا مبنی بر اینکه وضع کنونی آمریکا، «نقطه نهایی تکامل تاریخی بشر است»، گفتند: همین جامعه شناس، اکنون سخنان قبلی خود را پس گرفته و مطالبی بیان می کند که نشانگر ضعف و افول آمریکا و لیبرال دموکراسی است.
رهبر انقلاب اسلامی، «قدرت سخت» آمریکا در زمینه های نظامیگری و اقتصاد را نیز رو به افول خواندند و افزودند: آنها ابزار نظامی دارند اما به علت افسردگی، سردرگمی و تردید سربازانشان مجبورند از سازمانهای جنایتکاری نظیر بلک واتر برای تحقق اهدافشان در کشورهای دیگر کمک بگیرند.
ایشان بدهی افسانه ای آمریکا و کسری بودجه ۸۰۰ میلیارد دلاری این کشور در سال جاری را از نشانه های روند زوال اقتصادی آمریکا برشمردند و خاطرنشان کردند: آنها این واقعیات را با ظاهرسازی و شعار می پوشانند اما در زیر این زرق و برق، افول اقتصادی مشهود است.
حضرت آیتالله خامنهای با جلب توجه کشورهای منطقه به واقعیت افول آمریکا افزودند: کسانی که به پشتیبانی آمریکا حاضرند مسئله فلسطین را بهکلی به فراموشی بسپارند، متوجه باشند که آمریکا حتی در منطقه خودش هم رو به زوال است اما ملتهای این منطقه و حقایق آن، زنده و پابرجا هستند.
رهبر انقلاب استمرار روحیه استقلال طلبی در جوانان ایران با هر تفکر و رفتار را از دیگر نشانه های شکست آمریکا دانستند و افزودند: آنها با همه تلاش امپراطوری خبری و رسانه ای خود نتوانسته اند احساس تنفر و روحیه استقلال طلبی و مقاومت در مقابل بیگانگان سلطه طلب را در جوانان این سرزمین از بین ببرند، بهگونه ای که نسل جوان کنونی از لحاظ انگیزه ایستادگی و مقاومت اگر از نسل اول انقلاب جلو نباشد حتماً عقب نیست.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به رسوخ روحیه استقلال طلبی جوانان ایرانی در کشورهای دیگر افزودند: مردم و جوانان عراقی، سوری، لبنانی، افغانستانی، پاکستانی و کشورهای دیگر به علت سیطره طلبی و اهانتهای آمریکا از آن متنفر هستند اما مقامات آمریکایی ناتوان از درک علل این تنفر، آن را از چشم ما می بینند.
رهبر انقلاب اسلامی در همین زمینه افزودند: آمریکایی ها ما را تهدید می کنند و پیغام میدهند که اگر جوانان فلان کشور به نیروهای ما یا طرفداران ما حمله کنند ایران را مقصر می دانیم اما ما میگوییم شما غلط می کنید ایران را مقصر می دانید بلکه باید به اقدامات تنفر برانگیز خودتان در آن کشورها نگاه کنید.
حضرت آیتالله خامنهای با یادآوری افول آمریکا به کسانی که به سازش با آمریکا گرایش دارند، افزودند: بیهوده نقشه بی اساس و بی پایه نکشید، زوال آمریکا یک واقعیت است.
ایشان عوامل افول شیطان بزرگ را بلندمدت و مربوط به عملکرد سلطه طلبانه آن در طول تاریخ این کشور دانستند و تأکید کردند: بر اساس سنت الهی، آمریکا محکوم است که از صحنه قدرت جهانی زایل بشود.
رهبر انقلاب پس از ترسیم اوضاع آمریکا به عنوان یکی از دو طرف چالش عمیق و مستمر آمریکا- ایران خاطرنشان کردند: در سمت دیگر این چالش می توان بدون مبالغه و بزرگنمایی نشانه های پیشرفت و قوی تر شدن را در طول ۴۰ سال اخیر مشاهده کرد.
ایشان حضور فعال صدها گروه جوان، خوش استعداد، مبتکر و با همت را در زمینه های مختلف فکری- عملی و فناوری، نشانه آشکار حرکت جدی جمهوری اسلامی در روند استقلال صنعتی و سیاسی خواندند و افزودند: این جوانان به فکر رئیس شدن و وزارت و وکالت نیستند و این پدیده مبارک ادامه خواهد یافت.
سخنان رهبر معظم انقلاب در جمع دانش آموزان و دانشجویان با چند توصیه به جوانان ادامه یافت که اولین آنها فراموش نکردن دشمنی با آمریکا بود.
ایشان هوشیاری در مقابل فریب و لبخند دروغین دشمن را ضروری خواندند و یادآوری کردند: آمریکایی ها گاهی می گویند با ملت ایران مشکلی نداریم و تحریم ها علیه مردم نیست بلکه با دولت ایران دچار چالش هستیم اما این یک دروغ فضاحت بار است چون دولت ایران بدون ملت کاره ای نیست و آنها با حضور و اراده ملت دشمنند.
رهبر انقلاب در پاسخ به این سؤال که ایستادگی و دشمنی ملت ایران با آمریکا تا چه زمانی ادامه خواهد داشت، افزودند: وقتی آمریکا سیطره جویی خود را کنار بگذارد می شود با او مانند دیگر کشورها تعامل کرد اما این مسئله بعید است چون ذات استکبار، سلطه جویی و سیطره طلبی است.
دومین توصیه حضرت آیتالله خامنهای به جوانان، «ترویج و تبیین نظریه مقاومت» بود.
ایشان نظریه «مقاومت در مقابل دشمن قویپنجه» را هم در مقام نظر هم در جایگاه عملی، نظریه ای متقن و صحیح خواندند و افزودند: جوانان در محیط های مختلف هدف اصلی استکبار یعنی سلطه طلبی را تبیین کنند تا ضرورت و صحت نظریه مقاومت، بهخوبی نمایان و درک شود.
رهبر انقلاب افزودند: از نظر عملی نیز ما مقاومت را حق جوانان عراقی، سوری، لبنانی، کشورهای شمال افریقا، شبه قاره و دیگر مناطق می دانیم و تقویت این جریانها تقویت نظریه مقاومت است.
توصیه آخر حضرت آیتالله خامنهای به جوانان عزیز ایران، «احساس مسئولیت در قبال موضوع پیشرفت کشور» بود.
ایشان، «الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» در پنجاه سال آینده را که برای پخته شدن و تکمیل در اختیار صاحب نظران قرار گرفته، برنامه ای فکر شده برشمردند و افزودند: جوانان خود را بخشی از این نقشه وسیع ۵۰ ساله بدانند و برای ایفای نقش براساس مقتضیات زمان در عرصه های علمی، فناوری، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آماده باشند.
رهبر انقلاب قطع وابستگی اقتصاد کشور به درآمدهای نفتی را از دغدغه های همیشگی خود و اقتصاددانان خواندند و جوانان مؤمن و اهل فکر و عمل را به ارائه راه حل در این زمینه دعوت کردند.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به اینکه مدل پیشرفت ایران از الگوهای توسعه غربی اخذ نشده است، افزودند: ما از دانش و فناوری روز حداکثر استفاده را می بریم اما می دانیم که مدل های غربی برخلاف زرق و برق ظاهری، باطنی مشکل آفرین دارند و کشورهای مختلف را با دشواری و بدبختی روبرو کرده اند.
ایشان همت جوانان برای حل مسائل را نیاز اصلی کشور خواندند و تأکید کردند: جوانان بدون «ترس و تنبلی» ابتکار و نوآوری را سر لوحه تلاش خود قرار دهند و با غیرت و تعصب ملی، وظایفشان را در پیشرفت و سعادت و افتخار ملت و امنیت کشور ایفا کنند.
رهبر انقلاب مسئولان را نیز به جدی گرفتن جوانان پرانگیزه و استقبال واقعی از آنان فراخواندند و گفتند: گاه دیده شده که برخی دستگاههای ذیربط به کارهای خوب، برجسته و راهگشای جوانان کمک نمی کنند.
رهبر انقلاب اسلامی در جمع بندی سخنانشان تأکید کردند: بدون تردید آینده کشور درخشان و به مراتب بهتر از امروز است و اگر ملت با همین روحیه و انگیزه پیش برود، ایران عزیز در آینده ای نه چندان دور به اوجی می رسد که در تعاملات جهانی دست برتر را داشته باشد و جوانان، این پیشرفت عظیم را که به برکت اسلام و انقلاب ایجاد می شود تجربه کنند.
پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، آقایان محمدصابر باغخانی و مرتضی عزیزی نمایندگان دانشجویان و دانشآموزان با بیان نظرات و دیدگاههای خود بر لزوم ایستادگی در مقابل توطئههای استکبار با روحیه انقلابی و تکیه بر ظرفیتهای جوانان کشور تأکید کردند.
سایت پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری
در سالهای 1330 تا 1340، تعدادی مدرسهی جدید در ایران تشکیل شدند که تولدشان، معنادار بود. (https://engare.net/) به عنوان نمونه: مدرسهی علوی، مدرسه رفاه، مدرسه خوارزمی
«مدرسهی علوی »، مدرسهای بود که علیاصغر کرباسچیان و تعدادی دیگر از افراد نزدیک به او تأسیس کردند. بانیان این مدرسه، افرادی از جریان مذهبی تا حدی سنتی بودند که دغدغههای تعلیم نسلی مؤمن را داشتند که مایههایی از تفکر حجتیهای، غیرسیاسی و بهاییستیز را نمایندگی میکرد.
در همین سالها، مدرسهی دیگری با عنوان «مدرسهی رفاه »، تأسیس میشود که بانیاناش، محمدعلی رجایی، باهنر، بهشتی بودند. جریانی که اگرچه مانند جریان مؤسس مدرسه علوی، مذهبی بود، اما مایههایی از تفکر سیاسیتر داشت.
جالب آنکه در همین سالها، مدرسهی سومی هم تأسیس میشود: «مدرسه خوارزمی». خوارزمی را افرادی چون پرویز شهریاری و همفکران او تأسیس میکنند. کسانی که عقبهی چپ و به صورت مشخص، تودهای داشتند.
هر سه مدرسه، در سه فضای فکری متفاوت، دانشآموزان قابلی تربیت میکنند. نگاه جریانات فکری و روشنفکری، از جامعه به سمت قدرت چرخیده است
به این نکته فکر میکردم که گویی در دورهای خاص از تاریخ معاصر، هر جریان فکری، «مدرسه» خاص خود را تأسیس میکند و به تربیت نسلی فکر میکند که ایدههای آن جریان فکری را در فردای تاریخ نمایندگی کنند.
نگاهی به آینده و رو به جامعه. درک اثرگذاری آموزش و اهمیت آن در ساختن فردایی متفاوت.اما امروز چطور؟
آیا جریانات فکری و اندیشهای و فرهنگی و سیاسی مختلف، به آموزش و پرورش و تربیت نسل بعدی چنین نگاهی دارند؟ آیا وارد چنین ساحتی شدهاند؟
به نظر نمیرسد چنین دغدغهی جدی در جریانات فکری مختلف در دهههای اخیر وجود داشتهباشد (از نمونههای دانشگاه مفید و برخی مدارس خاص غیرانتفاعی کماثر و بیشتر بازتولیدکنندهی همان نگاه موفقیت در کنکور بگذریم).
چرا چنین نگاهی به آموزش و پرورش و اهمیت آن و تربیت نسل آتی در جریانات فکری و اجتماعی و سیاسی از دست رفت؟
خواهید گفت: حساسیتها و فشارهای یکدستکنندهی سیستم ادارهکنندهی جامعه، به خصوص در حوزه آموزش و پرورش، اجازهی شکل گیری چنین نهادهایی را ندادهاست. بله. و خیر! بله، چون این عامل هم در عدم شکل گیری این مدارس مؤثر بودهاست. و خیر، چون به نظر من این تنها عامل و شاید حتی عامل اصلی در این خلاء نبودهاست.
به نظرم جریانات فکری و اندیشهای در دهههای اخیر، هم تمرکزشان را بر ساحت سیاست و قدرت معطوف کردهاند و احساس میکنند که تغییر، تنها با ایجاد تحول در دولت و حکومت میسر میشود.
نگاه جریانات فکری و روشنفکری، از جامعه به سمت قدرت چرخیده است. از سوی دیگر، شاید در دههی سی و چهل، نوعی احساس پیش بینیپذیری و امکان برنامهریزی و ثبات کلی برای آینده در جریانات فکری وجود داشت. اما در دهههای اخیر، نوعی تعلیق و عدم احساس پیش بینیپذیری ایجاد شده که عملاً نتیجهاش، عدم برنامهریزی بلندمدت از جنس تربیت نسلهای آتی و سرمایهگذاریهای بلندمدت بودهاست.
امروز، حتی اگر نهاد رسمی آموزش و پرورش، با سختگیریهای مضر، اجازهی ایجاد تکثر در اشکال مختلف مدارس و نمایندگی کردن افکار و جریانات فکری گوناگون موجود در جامعه را ندهد، تحولات تکنولوژیک و ایجاد امکانات جدید ارتباطی و شبکههای اجتماعی، راههای جدیدی را پیش روی جریانات مختلف فکری برای برقراری ارتباط با نسل نوجوان و جوان و انتقال ایدهها به آنان ایجاد کردهاست.
آیا برای ما اهمیت دارد؟ آیا زبان سخن گفتن با کودکان و نوجوانان را تمرین کردهایم؟ آیا ایدههایمان را در قالبهای جذاب برای این نسل شکل دادهایم؟
به کتاب «یک جلوش تا بینهایت صفرها»ی علی شریعتی و کتابهای دیگر او برای کودکان فکر میکنم و دغدغهی جدیاش برای برقراری ارتباط با نسلی که به او امیدوار بود. حتی اگر راه تأسیس مدرسه برای تفکرات مختلف بستهاست، نمیتوان کتاب، پادکست، سایت، مجله، انیمشین و ... برای ارتباط با کودکان، با زبان آنان و انتقال ایدههای مختلف تولید و ایجاد کرد؟فردا را میسازیم یا همه چیز را در امروز میبازیم؟
شبکه جامعهشناسی علامه
انسان با فوتبال متمدن شد!
راستی چرا در بین این همه بازی ، فوتبال اهمیتی مضاعف دارد؟ راز مانایی آن آیا در هیجان و در آمد زایی اش نهفته است؟
معمولا برای بررسی تاثیر فوتبال به نظریۀ محدودیت و خشونت استناد می شود. از این منظر، فوتبال جانشین حرکتهای خشونت بار شده و اهمیت کنترل بدن در لذت بردن در یک بازی جمعی با منع استفاده از دست در آن ، اسباب هنرنمایی شده است.
در اینجا نه دستها، بلکه پاها ابزارهای اصلی فعالیت اند که باید همه را پشت سر بگذارند. انگار روایتگر حس و حال انسان سودجو و فرصت طلب امروز است که با ظاهری مودبانه و هنرمندانه ، توپ های پول و پست و پرستیژ را تا مقصد حمل می کند و برای همین است که ارتباط تنگاتنگی با سیاست پیدا کرده است.
البته امروزه در فوتبال ،حرکات پا والایش شده و اصل جوانمردانه بودن بازی رعایت شده است. از این منظر، فوتبال تابلو شکوه تمدن است که البته آسان به دست نیامده است. همین که فوتبال اجازه می دهد مردم، به ابراز هیجانی کامل و بدون خطر بپردازند که نمی توانند از طریق دیگری آن را تخلیه کنند. والا فوتبال مردمی در بریتانیا تا اواخر قرن 19 یک سرگرمی اغلب خشن و عوام پسند بود و آسیب های بدنی و حتی مرگ در مسابقات امری معمول بود.
شاید به این خاطر است که فوتبال با آنارشیسم نیز همزاد است و برای مترصدان هرج و مرج یک شیوۀ زندگی است که از آن دست بر نمی دارند. به طوری که می بینیم که با وجود افزایش مراقبت های پلیسی در داخل ورزش گاه ها نیز، زد و خوردها و فحاشی ها به بیرون منتقل می شود و...
اما صرف نظر از تاثیرات گوناگون فوتبال در جامعه امروز، تاثیر آن در نظام آموزشی نیز قابل تامل است. آموزش و پرورشی که پیش از این از هجوم باد سیاست و ایدئولوژی نیز در امان نماند، اکنون و علی رغم مقاومت در تقاضای تعطیلی روز شنبه، رسما به مدارس اجازه داده است تا امکان تماشای بازی ایران و ژاپن بین مدرسه و درست در روز اول هفته فراهم کنند تا بدین وسیله بچه ها ی اسیر در مدارس نتوانند در خیابان ها انقلاب کنند. این درحالیست که پایین بودن سرانه ورزشی،در نظام آموزشی همچنان بیدا می کند.
جالب این که مدارس تیم حریف (ژاپن) سال هاست از زنگ ورزش به عنوان شروعی برای شکل دادن قهرمانان آینده ژاپن در المپیک و جهان بهره برده اند. ولی ورزش مدارس ما نه برای قهرمانی که بیشتر در راستای سلامتی و رفع کم تحرکی بچه ها دنبال می شود که آن نیز به خوبی انجام نمی شود و زنگ ورزش به درس های دیگر یا استراحت معلم و تفریح دانش آموزان، اختصاص داده می شود و ...
نقطه، سرخط!
در هفته ای که گذشته طیف متنوعی از اخبار در فضای رسانه ای جامعه منتشر شد و هر کدام به فراخور توان رسانه ای متنفعان یا متضرران، بازتاب خاصی یافت.
یکی از اخباری که در عین مهم بودن بازتاب چندانی نیافت و اکثریت تحلیل گران سیاسی،اجتماعی و فرهنگی عامدانه از کنار آن گدشتند، خبر "تجدید فراش" سیاستمداری اصلاح طلب و مدیری صاحب سبک بود که از جمله معدود مدیران خوشنام آموزش و پرورش هم محسوب می شد.
به دو جهت بر خود لازم دیدم به این خبر بپردازم.
اول آن که فرد مورد نظر به نوعی منتسب به نظام تعلیم و تربیت و گفتمان اصلاح طلبی است و دوم این که قاطبه قلم به دستان، اصحاب و مدیران رسانه، از هر طیف،جناح و طبقه ای که باشند در یک ویژگی مشترک هستند و ان هم "مرد بودن"شان است.
مردان و گاها زنانی که سلطه نظام پدرسالارانه را پذیرفتند "تجدید فراش" را به عنوان یکی از هنجارهای اجتماعی می پذیرند.
پر واضح است که حکم شرع و نص قانون هم موضع گیری آنها را بسیار قوی می کند.این گروه فارغ از شروط و الزامات شرعی مبنی بر رعایت "عدالت" و همچنین بازتاب عرفی، اجتماعی و فرهنگی چنین عملی، به صرف "مشروعیت شرعی" و "قانونی بودن" آن، بی سرو صدا از کنار آن گذشتند و یا در شاذ ترین موضع گیری آن را تصمیمی "شخصی" دانستند که ربطی به حوزه فعالیت سیاسی و اجتماعی "آقای سیاستمدار" ندارد لذا پرداختن به این بعد از زندگی "اقای سیاستمدار" را امری غیر اخلاقی دانستند.
اما من از منظر یک زن مسلمان ایرانی که بهترین سال های عمرم را در زندگی خانوادگی به عنوان همسر و مادر و در زندگی اجتماعی به عنوان یک معلم و فعال اجتماعی اصلاح طلب سپری کردم ، به چند دلیل نمی توانم این خبر تاسف بار را نادیده بگیرم.
۱- چنان که می دانید " بحران هویت" یکی از مهمترین چالش های پیش روی جامعه ماست.
نوجوانان و جوانان ایرانی در معرض بمباران فرهنگی رسانه هایی هستند که مغرضانه و بیرحمانه هویت ایرانی- اسلامی ما را هدف قرار داده اند و کیان"خانواده" به عنوان بنیادی ترین واحد اجتماعی،سیبل این تهاجم فرهنگی شده است.در همین راستا اهمیت و کیفیت روابط اعضای خانواده علی الخصوص زن و مردی که نقش همسری را نسبت به هم دارند به شدت زیر ضرب تبلیغات خوش ظاهر اما بدباطنی است که خارج از دایره خانواده قرار می گیرند. این روابط ظاهرا رنگ و بویی از "عشق" دارند ولی ماهیت شان "هوس" است و"خیانت". "خیانتی" که اربابان پول، قدرت و رسانه، "عشق" می نامندش حاصلی جز نفرت، خشونت و در بدترین حالت -خدای ناکرده - گناه و فروپاشی خانواده نخواهد داشت.
به"خیانت" یا "پشت پا زدن" مردی به تعهدی شرعی،قانونی و عرفی ، آن هم در حالی که زنی، جوانی و متعالی ترین احساساتش را در نقش مادری و همسری به پای ان ریخته است، هر لباسی که بپوشانی یا با هر دلیل شرعی و قانونی هم توجیه کنی، باز غیراخلاقی است و به دور از عدالت و انصاف می باشد.
در این راستا جا دارد از آقای مدیر ارشدی که بسیاری از اهالی آموزش و پرورش او را شایسته مدیریت نظام تعلیم و تربیت ایران اسلامی می دانستند، پرسید که اقدام شما مبنی بر" تجدید فراش" چه پیامی به جامعه می دهد؟
آیا سرزدن چنین کاری از یکی از متولیان سابق و مدعیان فعلی دستگاه تعلیم و تربیتی که وظیفه اصلی اش معرفی الگوهای مناسب زیست اجتماعی و فرهنگی برای نوجوان ایرانی است، در راستای تحکیم خانواده و ارج نهادن به مقام شامخ مادری و همسری است؟
آقای مدیر سابق!
ای کاش می شد بازتاب این اقدام نسنجیده تان را در همکاران زن تان در بدنه آموزش و پرورش می دید.
آقای مدیر سابق!
چه پاسخی دارید برای معلمان زنی که در کنار مادری و همسری،سال های جوانی عمرشان را عاشقانه و صبورانه کمر به تعلیم و تربیت آینده سازان ایران عزیز بسته اند و هیچ انتطاری جز حفظ کرامت انسانی و پاس داشت زحمات سال های جوانی شان در خانواده و مدرسه ندارند؟
۲- پایه های ایدئولوژیک گفتمان اصلاح طلبی بر نواندیشی دینی و قرائت های رحمانی از دین استوار است.از این منظر هر گونه اقتدارطلبی چه در حوزه خانوادگی و چه در حوزه اجتماعی قابل توجیه نیست.
سیاستمداری که کنش سیاسی خود را در چهارچوب اصلاح طلبی تعریف می کند چگونه می تواند در حوزه زندگی شخص خود اقتدارگرایی مطلق باشد ولی در مشی سیاسی نافی اقتدارگرایی جلوه نماید؟
آن چه در بالا آمد ابراز دغدغه زنان، مادران و همسران ایرانی در دفاع از حریم امن خانواده و پاس داشت کرامت انسانی و عواطف زنانی است که سال های جوانی و با نشاط عمر خود را به پای همسر،فرزندان و خانواده ای گذاشتند که چون جان برایشان شیرین است. نادیده گرفتن این حجم عظیم از عاطفه و احساس و پاکبازی با هر توجیهی که باشد پسندیده نیست.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
جناب آقای وزیر
آشفتگی شاید محترمانه ترین واژه ای باشد که با آن بتوان اوضاع امروز آموزش و پرورش لرستان را با آن توصیف کرد ، نه به دلیل ضعف مدیر کل منصوب شما در لرستان ،بلکه به دلیل فشارهای وارده از جانب نمایندگان استان که مستقیم یا به واسطه فرادستان وزارت خانه و نیز مسئولان ارشد اجرایی استان بر این نهاد نحیف و در حال احتضار وارد می شود .
هرچند رویکرد تعاملی با نمایندگان مجلس برای حمایت از برنامه های آموزش و پرورش که فرایندی منطقی و مطلوب برای به حداقل رساندن مشکلات آموزش و پرورش به شمار می رود به خصوص در دو سه سال گذشته با شدت بیشتری برای ماندن وزیر در مسند وزارت جای خود را به کنار آمدن با نمایندگان و واگذاری عزل و نصب ها به ایشان که معمولا نه بر اساس برنامه محوری و شایسته سالاری که با هدف تشکیل سبد رای نمایندگان در سال 98 می باشد تغییر یافته و برخی معاونت ها به خصوص معاونت پارلمانی جنابعالی که تعامل بیشتری با نمایندگان دارند، به جای ترغیب نمایندگان به کمک های حقوقی و قانونی به نفع آموزش وپرورشی که قادر به پرداخت سرانه ها نیست، برای دومین سال متوالی نتوانسته است اعتبار شیر مدارس را تامین کند و... بیشتر اهتمام خویش را برای به حداقل رساندن ریسک " استیضاح " به عنوان یکی از مهم ترین دغدغه ها وزیر براین موضوع قرارداده است .
جناب آقای بطحایی هیچ جایگاه حقوقی روشنی برای دخالت نمایندگان در عزل و نصب ها پیش بینی نشده است
به نظر نمی رسد از اخبار آموزش و پرورش لرستان بی خبر باشید ،اگر هم نمی دانید بنده عرض می کنم خدمت تان ؛ از آنجا که در سال 98 انتخابات مجلس شورای اسلامی پیش رو می باشد و از ابتدای سال 98 عملا نمایندگان فعلی مجاز به اعمال فشار بر مدیران جهت تغییر و تحول مد نظر خویش نیستند و با توجه به آنکه معلمان و مجموعه آموزش و پرورش در همه ی این سال ها در انتخابات نقش براتعلی و پسران را ایفا کرده اند [خلاصه داستان این که براتعلی 11پسر داشت در مواقعی که گرفتاری پیش می آمد روی قدرت بدنی و زور بازو و.... آنها حساب باز کرده و استمداد می طلبیدند اما هرگاه مراسم جشن وشادی بود آنها را به سبب زیادی بودن تعداد به حساب نمی آوردند ،این حکایت به نظر خیلی شبیه اوضاع امروز آموزش وپرورش و دیگر دستگاههای دولتی است ] از همین الان مورد توجه جدی نمایندگان قرار گرفته اند ؛ لذا سعی و اهتمام نمایندگان این است تغییرات مدنظر خود را در سال جاری انجام دهند .
شاهد مدعای نگارنده کمپین های مختلفی است که توسط معلمان برخی شهرستان های لرستان همانند بروجرد و الشتر در حمایت از مدیران فعلی راه اندازی شده که به نظر مدیرکل محترم استان نیز دلیلی برای مخالفت و برکناری ایشان نمی بینند .
وزیر محترم آموزش و پرورش
معلمان از دخالت های فراتر از وظایف قانونی نمایندگان در آموزش و پرورش خسته اند !
از آموزش وپرورش در برابر نمایندگان مسئولانه عمل کنید نه وامدار گونه!
براساس نص صریح قانون اساسی ، دو وظیفه اصلی برای نمایندگان پیش بینی شده است :
1- قانون گذاري (بررسي و تصويب طرح هاي قانوني خود نمايندگان، لوايح قانوني هيات دولت و طرح هاي مصوب شوراي عالي استان ها)
2- نظارتي (حق سوال از رئيس جمهور و يا وزرا در باره وظايف آن ها، حق تذكر كتبي، استضاح رئيس جمهور و وزرا، حق تحقيق و تفحص، نظارت بر اجراي بودجه سالانه كشور، نظارت بر حسن اجراي قوانين)
براین اساس هیچ جایگاه حقوقی روشنی برای دخالت نمایندگان در عزل و نصب ها پیش بینی نشده است ،اما برخی اوقات ضعف وزیر و مدیران و یا علاقه مندی شدید ایشان به میزهای مثلا خدمت و ترس از استیضاح و برکناری ،این فضا را فراهم می کند که آموزش و پرورش به عنوان تاثیر گذارترین دستگاه با داشتن حدود یک میلیون نفر معلم و بیش از 13میلیون نفر دانش آموز در اختیار نمایندگان قرار گیرد .
و سخن پایانی با وزیر محترم این که ؛
معاونت سیاسی امنیتی استانداری لرستان در توئیتی پر مفهوم نوشته است :
زمزمه هایی به گوش می رسد که باز هم می خواهند نحیفی را به مسلخ ببرند ،....آه کودکان مظلوم دیارم ....که از فحوای کلام ایشان می توان این گونه استنباط کرد که خبری از راهروهای استانداری یا وزارت آموزش وپرورش شنیده باشند مبنی بر به مسلخ بردن مدیر کلی که هنوز جوهر ابلاغ وی خشک نشده است .
از جنابعالی انتظار می رود ضمن همراهی با معلمان و حمایت از مدیرکل آموزش و پرورش ، معاونان محترم را به جای اعمال فشار و دخالت در حوزه های مدیریتی استانی ترغیب به حمایت از مدیران جسور و توانمند نموده و بر این نکته تاکید ورزید که نمایندگان محترم باید حامی معلمانی باشند که ایشان را آموزش داده و در منصب نمایندگی قرارداده اند ،نه قیم و تصمیم گیر در امور اجرایی و انتصابات و به قهقرا کشانیدن آموزش و پرورش .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها/
« انجمن اسلامی معلمان استان بوشهر » در نامه ای که خطاب به وزیر آموزش و پرورش نگاشته و برای صدای معلم ارسال گردیده است خواهان توجه ایشان به مطالبات و مشکلات این استان و نیز نظارت بر عملکرد مدیر کل آن شده است .
این رسانه آمادگی خود را برای اننشار پاسخ مسئولان اعلام می کند .