آنها قدرت زیادی دارند. همه جا حضور دارند و عوامل شان را در خیلی از جاها می توانید بیابید. آنها سعی میکنند همه چیز را در کنترل داشته باشند؛ حتی میتوانند وزیر را عوض یا او را دور بزنند، قادرند نمرهها و اسناد را دستکاری و کتابهای درسی را به میل خود مهندسی کنند. آنها روشها، معیارها و مقیاسهای خاص خود را دارند و میتوانند بدون توجه به قوانین و قواعد و ضوابط مدیران و معاونان را در سطح کلان و خرد به میل خود بچینند. برای ادامه حیات گریزی ندارید جز اینکه هوای آنها را داشته باشید. منافع ملی، شایسته سالاری و حرفهایگری برای آنها محلی از اعراب ندارد. آنها بدون توجه به مهارتها و تواناییها و آموزشهای حرفهای افراد مهرههای موردنظر خود را در جاهای حساس میچینند. آنها قادرند جلسه معارفهای را اگر فرد، موردتایید آنها نباشد در آخرین لحظات به هم بزنند و لغو کنند. وقتی بعد از ماهها و سالها دوندگی منتظر می شوی و تمام شایستگیهای لازم را برای تصدی کار نه چندان بااهمیت و غیرحساسی مانند معاونت یا مدیریت مدرسهای دورافتاده در روستایی محروم و پرت داری و همه چیز مهیاست اما هیچ وقت به آن چه شایستگیاش را داری نمیرسی آن وقت وجود آنها را با تمام وجود حس میکنی و آنها خود را تمام قد به شما نشان میدهند.
صحبت از دولت پنهان است، دولت در دولت. شاید نتوان در هیچ وزراتخانه یا سازمانی به اندازه آموزش و پرورش آثار و نفوذ دولت پنهان را یافت و شاید در هیچ وزارتخانهای عوامل دولت پنهان به اندازه آموزش و پرورش برای خود جای پای محکمی پیدا نکرده است.
ماشین دولت پنهان در آموزش و پرورش بی وقفه سالهاست که روشن شده و همچنان با قوت تمام کار می کند:
درست از همان روزی که به سراغ پیرزنی فرتوت و از کارافتاده که زمانی سکان آموزش و پرورش این مملکت را می چرخاند و دیگر تاریخ مصرفش گذشته بود و بود و نبودش توفیری به حال جامعه نداشت رفتند و او را از گوشه دنج و کنج خانهاش که روزهای آخر عمرش را می گذراند بیرون کشیدند و به دادگاه سپردند و آخرسر حکم اعدامش را امضا و به دستش دادند. شبح و نفرین این پیرزن 40 سال است که دست از سر آموزش و پرورش برنداشته و هنوز بر بالای سر آموزش و پرورش میچرخد. شاید آموزش و پرورش حال و روزش از نفرین و شبح او به این روز افتاده و هر روزش بدتر از دیروزش میشود.
آثار، اقدامات، عوامل، انصار و اعوان دولت پنهان را در همه جای آموزش و پروش میتوان دید. آنها اهرمهای زیادی در آموزش و پرورش دارند، اعتقادی به شایسته سالاری و نخبه گرایی ندارند و از ایجاد جو علمی هراس دارند.
اگر به توصیه های آنها بیتوجهی یا کمتوجهی کنید در کارها اختلال ایجاد می کنند. آنها اهل هیاهو و آنارشی هستند، قواعد بازی را رعایت نمیکنند و وقتی میبینند که دارند میبازند بازی را به هم می زنند و مهرهها را پرت میکنند. آثار و دخالتها و اقدامات آنها را در آموزش و پرورش به وفور میتوان دید:
از حذف اسناد بین المللی مانند توسعه پایدار، نفوذ و دخالت در محتوا و سرفصلهای کتابهای درسی مانند حذف بعضی چهرههای ملی و میهنی و تاریخی گرفته تا های لایت کردن افراطی بعضی چهرهها و شخصیتهای خاص و دستکاری تاریخ و گنجاندن دروس و برنامههای نامرتبط و .... ردپای آنها را حتی در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش هم میتوان دید. میتوان با قاطعیت گفت که اقدامات دولت پنهان بر خلاف مصالح ملی بوده و خسارات جبرانناپذیری بر آموزش و پرورش در طول این سالها زده است.
چه دوست داشته باشیم و چه به مذاقمان خوش نیاید دولت پنهان واقعیتی است که وجود دارد و ممکن است تحت عناوین یا اسامی دیگری در جامعه استفاده شود. برای روشن تر شدن موضوع به خبرها یا داستانهای زیر توجه کنید:
1- آموزش و پرورش آذربایجان غربی روز پنجشنبه گذشته 9 آذر1396 با صدور اطلاعیهای خبرنگاران را به حضور در آئین تکریم مدیرکل این نهاد و معارفه مدیرکل جدید (بهرام صمدی) دعوت کرد اما در نخستین ساعت های بامداد امروز، شنبه این مراسم لغو و زمان آن به بعد موکول شد.
و مدتی بعد در جای دیگری از فضای سایبری میخوانیم:
بالاخره بعد از ماهها حرف و حدیث و حاشیه های پیش رو ظهر امروز مراسم تكريم فريدون سيدمصطفوي و معارفه ابرهيم محمدی معاون مجموعه بعنوان مدير كل آموزش و پرورش امروز چهارشنبه در سالن برق اروميه برگزار شد. اين در حالی است كه حدود 2 ماه قبل و 8 ساعت مانده به مراسم توديع و معارفه بهرام صمدی معاون ديگر اداره كل قرار بود سكان هدايت اين مجموعه حساس را بر عهده بگيرد كه به دليل برخي از حواشی پيش رو و عدم هماهنگی وزارتخانه با مخالفت شديد نماينده عالی دولت در استان روبه رو گشت و ناخدای كشتی آموزش و پرورش در اين امواج پرتلاطم به ابراهيم محمدی سلماسی معاون برنامه ریزی آموزش و پرورش رسيد.
و وقتی سوال می شود که چرا بهرام صمدی کنار گذاشته شد جواب داده می شود: «از بالا گفتند به مصلحت نیست ایشان مدیرکل شوند.» موارد زیادی از این دست میتوان پیدا کرد.
2- «من سالها در این اداره زحمت کشیدهام و تجارب و تخصص زیادی دارم. با بافت و چم و خم آن از همه بیشتر آشنایی دارم. همه مرا میشناسند من بهترین گزینه برای مدیریت این بخش اداره هستم. خود سازمان هم مرا برای این پست بیش از همه محق میداند.» «کاملا درست میفرمایید و شما بهترین گزینه و لایقترین و شایسته ترین و متخصصترین فرد برای این پست هستید و ما هم نظرمان همین است و خیلی دلمان میخواهد شما بر سر این پست باشید اما دست ما نیست، از بالا گفتند نمیتوانیم شمار را به کار بگیریم. گفتند نظر ما روی برادر کوچکتر است که در جای دیگری است و به زودی آفتابی خواهد شد! اگر بر خلاف میل آنها رفتار کنیم خود ما هم کلهپا می شویم!»
3- در جریان تایید صلاحیت کاندیداها برای انتخابات مختلف وقتی کاندیدایی که مورد اقبال مردم است از فیلتر صلاحیتها بنا به عواملی نامعلوم عبور داده نمیشود و مصرانه پیگیر علل آن میشود جوابی که دریافت می کند معمولا چیزی شبیه این است: «ما در جریان نیستیم! از بالا ردصلاحیت شدهاید گفتند شما نه. دیگر کاری نمیشود کرد.» از حذف اسناد بین المللی مانند توسعه پایدار، نفوذ و دخالت در محتوا و سرفصلهای کتابهای درسی مانند حذف بعضی چهرههای ملی و میهنی و تاریخی گرفته تا های لایت کردن افراطی بعضی چهرهها و شخصیتهای خاص و دستکاری تاریخ و گنجاندن دروس و برنامههای نامرتبط و .... ردپای آنها را حتی در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش هم میتوان دید. میتوان با قاطعیت گفت که اقدامات دولت پنهان بر خلاف مصالح ملی بوده و خسارات جبرانناپذیری بر آموزش و پرورش در طول این سالها زده است
4- «من بهترین استاد این دانشکده هستم همه مرا میشناسند، بارها تقدیرنامه از دست مقامات گرفتهام. دانشجویان زیادی میخواهند در کلاس درس من بنشینند چرا برایم درسی ارائه نشده است؟» «از بالا گفتهاند به شما درسی ارائه نشود.» نقطه تمام.
5- «ما ماههاست برای اجرای این کنسرت برنامهریزی میکنیم چرا زودتر به ما نگفتید تا کنسرت را لغو کنیم و حالا دو ساعت مونده به شروع کنسرت اعلام میکنید.» «ما هم نمیدانستیم از بالا زنگ زدهاند که اجرا نشود.»
6- من هنرمند توانا و تاثیرگذاری هستیم و می توانم برای کشورم و هنرش سالها مفید واقع شوم. حیف است با این استعدادی که دارم عمرم هرز برود. من ریشه در خاک وطن دارم و میخواهم کاری انجام دهم آن طور که قواعد شما دیکته میکند. برای من هم فرجهای دهید تا خود را نشان دهم!» «متاسفانه از بالا اجازه نمیدهند!»
7- «من دانشمند به نامی هستم، نظریات و تئوریها و کتابهای من در دانشگاههای جهان تدریس میشود. من میتوانم دانش خود را در اختیار دانشجویان کشورم قرار دهم و با آنها روی پروژهها و طرحهای مهمی برای بازکردن گرهی از مشکلات کشور کار کنم. حتی برای نشان دادن حسن نیت خود کراوات خود را کنار میگذازم و پیراهن .....» «از بالا گفتند فعلا مقدور نیست!»
8- «ما میخواهیم مراسمی برای مرگ عزیزمان برگزار کنیم چرا اجازه برگزاری مراسم را نمیدهید؟ چرا علت را روشن به ما نمیگویید تا قانع شویم؟» «درست می فرمایید! ما هم بیخبر هستیم از بالا گفتند برگزار نکنید!»
9- این خانم اسمش تو لیست کادر این مرکز پژوهشی آموزش و پرورش هست اما خودش نیست. حضور فیزیکی ندارد. تو سال تحصیلی اصلا یک بار هم پاشو تو مرکز نگذاشته است. این تبعیض نیست؟ «گفتند این طوری باشد و ایشان در خانه پژوهشها انجام دهد!»
آیا این اخبار و سناریوها برایتان آشنا نیست؟ چه عنصر مشترکی را در این اخبار و سناریوها می توانید پیدا کنید؟
با این مقدمه طولانی، در ادامه بحث به تاریخچه و تئوری دولت پنهان در سپهر سیاست ایران خواهم پرداخت:
اصطلاح «دولت پنهان» یا «دولت در دولت» در نقطه مقابل دولت انتخابی برای اولین بار از زبان ترکی با اصطلاح «درین دولت» (Derin Devlet) به زبان انگلیسی گرتهبرداری و به آن راه یافت و معادل دولت پنهان یا دولت مخفی و در عمق (Deep State) برای آن انتخاب شد. معمولا نظامیها و عوامل و دستگاه اطلاعاتی-امنیتی نقش پررنگی در دولت پنهان بازی میکنند و همیشه یک طرف قضیه را این گروهها تشکیل میدهند. زمانی نظام حاکم بر ترکیه مصداق کامل «دولت پنهان» بود به طوری که دولت انتخابی همیشه زیر سایه و نفوذ دولت پنهان که بیشتر ژنرالها و عوامل اطلاعاتی و امنیتی آن را تشکیل میدادند بود. به همین خاطر در تاریخ معاصر ترکیه میتوان کودتا، ساقط کردن و سقوط دولتهای انتخابی زیادی را توسط دولت پنهان در این کشور شاهد بود.
در سالهای اخیر دولت انتخابی رجب طیب اردوغان با اتخاذ استراتژیهایی در ترکیه تلاش کرده است تا نفوذ و قدرت دولت پنهان مخصوصا قدرت زیاد نظامیان و نیروهای امنیتی-اطلاعاتی را در سیاست و اقتصاد محدود یا قطع کند. آخرین تلاشهای نافرجام دولت پنهان در ترکیه برای اعمال قدرت کودتای 25 تیر 1395 بود که با دخالت پلیس و مردم به شکست انجامید.
شیلی و کودتای پنیوشه و ساقط کردن دولت انتخابی سالوادر آلنده مثالی دیگر از وجود دولتهای پنهان است. و این اواخر عملکرد و رفتار رژیم میانمار در قبال مسلمانان این کشور را شاید بتوان نشانهای از وجود دولت پنهان درسیستم سیاسی آن تلقی کرد. دایره المعارف آنلاین ویکی پیدیا در مدخل «دولت پنهان» یا «دولت در دولت» لیستی از دولتهای مخفی داده است، از جمله ساواک محمدرضا پهلوی را هم در زمره دولتهای پنهان قرار داده است.
رابطه دموکراسی و دولت پنهان رابطه ای معکوس است: هر چه قدر در یک نظام حکومتی و سیاسی دولت پنهان از قدرت بیشتری برخوردار باشد به همان اندازه دموکراسی کمتر در آن نظام تمرین میشود.
ناهید فرید (1391) در مقالهای با عنوان «دولت پنهان» در تعریف دولت پنهان میگوید: «دولت پنهان به گروهی اطلاق میشود که اعضای آن، شهروندان معمولی نیستند و در سازمانهای رسمی دولتی بهعنوان یک گروه دارای منافعی خاص فعالیت میکنند. این افراد، دست به اعمال فشار بر مجموعه نهادهایی میزنند که در آنها منافعی نهفته دارند و حتی از تهدید و باجگیری هم ابایی ندارند.» فرید با تفاوت قائل شدن بین دولت پنهان و دولت سایه (Shadow Government) در جای دیگری از مقاله، دولت پنهان را این گونه تعریف می کند: «دولتی بالفعل اما مخفی که با استفاده از امکانات دولتی با هویتی مجهول در تشکیلات رسمی نظام، بهگونهای سازمانیافته و برای مقاصدی غیر از منافع ملی در حال فعالیت است.» فرید اعتقاد دارد که «این اصطلاح سیاسی؛ یعنی دولتی که در دولت تشکیل میشود- دولت ژرف، دولت پنهان و یا دولت مخفی- در هر کشور، با عناوین خاص شناخته میشود.»
فرید در بررسی چیستی و ماهیت دولت پنهان میگوید که مفهوم دولت پنهان زمانی به دست میآید که عنصر مشروعیت و قانونی بودن اعمال قدرت از تعریف حقوقی دولت حذف شود. او برای شناسایی و تعریف آن سه شرط میگذارد:
- اول اینکه دولت پنهان یا مافیای سیاسی (دولت در دولت) زمانی ظهور میکند که فرد یا افرادی «از درون دولت» و با استفاده از امکانات دولتی، بهصورت غیرقانونی وارد عمل شوند.
- دوم اینکه منسوبان دولت پنهان، در هر حال باید نماینده، برگزیده یا عامل دولت رسمی باشند.
- سوم اینکه کمیت در این مجموعه اهمیتی ندارد؛ مهم این است که اعضای این مجموعه در چارچوب یک طرح و برنامه مشخص و هدفمند، مخفیانه حرکت کنند.
نوام چامسکی پدر زبانشناسی مدرن، و اندیشمند و فیلسوف نامدار معاصر در یکی از تئوری های معروفش درباره نحو زبان از ساختارهایی بنام «زیر/ژرف ساخت» و «روساخت» بحث می کند. او می گوید که روساخت هر جمله زبان جلوهای از زیرساخت است و از آن نشات می گیرد. زیرساخت (ژرف ساخت) بسی پیچیده و بزرگ است و روساخت تنها درصد کوچکی از روساخت را منعکس میکند که ممکن است به اشکال مختلف ظاهر شده و خود را نشان دهد.
روساخت همان طور که از اسمش پیداست لایههای رویی و بالایی است و زیرساخت لایههای درونی و زیرین را تشکیل میدهد. زیرساخت چیزی شبیه کوه یخ است که در زیر سطح آب قرار گرفته است و روساخت نوک و قسمتی از کوه یخ است که بیرون از سطح آب قرار گرفته است. لذا زیرساخت بسی مهمتر و وسیعتر از روساخت است. بدون توجه به زیرساخت و تنها با استناد به روساخت ره به جایی نتوان برد و به ندرت می توان تحلیل و توضیحی درست ارائه داد. درست به مانند داستان کشتی «تایتانیک» که تنها توجه و تمرکز به روساخت یعنی نوک کوه یخ و غفلت از زیرساخت (کوه یخ عظیم زیر آب) باعث غرق این کشتی اقیانوسپیما شد.
شاید بتوان این بحث را به سیاست و وضعیت حال حاضر کشور هم تعمیم داد. چیزی که مصطفی تاجزاده معاون سیاسی عبدالله نوری وزیر کشور دولت اصلاحات در مصاحبه های خود با اشاره به بحرانسازیهای متناوب در دولت خاتمی به هنگام بحث درباره علل مشکلات عدیده کشور از آن تحت عنوان «دولت پنهان» نام میبرد.
پروانه سلحشوری نماینده اصلاحطلب مجلس نیز در نطق معروف 13 شهریور خود اشارهای به دولت پنهان داشت و از تعدد دولت «آشکار و پنهان» در نظام سخن به میان آورد. با تعریفی که در ابتدای بحث از دولت پنهان داده شد میتوان نشانههای بارزی از وجود دولت پنهان در جمهوری اسلامی پیدا و به نوعی نظریه مطرح شده توسط تاجزاده و دیگران که مشکلات ایران را به دولت پنهان نسبت میدهد را تایید نمود.
مقامات دولتی هم در سخنان خود مستقیم یا غیرمستقیم اشاراتی به وجود «دولت پنهان» داشتهاند، مخصوصا معصومه ابتکار معاون امور زنان و خانواده رئیسجمهور در مصاحبه ای با روزنامه آرمان (شماره 3658، 2 مرداد 1397) صریحا بحران آفرینیها و مقصر اصلی مشکلات در دولت روحانی را کار دولت پنهان میداند. ابتکار میگوید: «به هر حال برخی از موقعیتهایی خاصی در کشور برخوردار هستند و به کسی نیز پاسخگو نیستند. نکته قابل تأمل در این زمینه این است که دولت پنهان در اغلب مناسبات سیاسی کشور به صورت غیرمستقیم دخالت میکند و این مسأله بر کسی پوشیده نیست. این وضعیت نیز نوعی موازیکاری در سیاستگذاری ایجاد کرده است.» ابتکار از تخریب توافقنامه پاریس توسط جریانی خاص صحبت می کند و معتقد است که «جریانی که ایران را از توافق پاریس حذف کرد برخلاف منافع ملی رفتار کرد و ضربات سنگینی را به منافع بینالمللی ایران وارد کرد.»
«حميدرضا جلايی پور» در روزنامه شرق (مانع تراشی دولت پنهان علیه روحانی، شماره 2898، 8 تیر 1396) از مانع تراشی ها علیه دولت روحانی بحث می کند؛ اینکه «کجای جهان اين گونه عمل می شود که امکانات عمومی را در اختيار نيرويی قرار دهند و به شکل متناوب تحت نام های مختلف، در روند منطقی اداره کشور و توسعه کارشکنی کنند و امکانات دولت پنهان را در اختيار داشته باشند.» او عقیده دارد که تا وقتی جلو اين نيرو گرفته نشود مشکلات باقی است. این جامعهشناس فعالیت این گروه را «سمی مهلک برای پیشرفت کشور» می داند.
این نویسنده در مصاحبهای با روزنامه شرق (شماره 2613، یکم تیر 1395) از نیرو و عاملی بنام به نام «نيروهای «آفندی» در مقابل دولت صحبت میکند: «...در اين صحنه نابرابر رسانهاي، دولت روحاني با نيروهاي اصولگرای ميانهرو روبه رو نيست با نيروهايي روبه روست که من به آنها نيروهای «آفندی» مي گويم. يعني در اين جدال رسانه اي روحانی در برابر علی اکبر ناطق نوری يا علی لاريجانی يا علی مطهری و ديگر عقلای جناح راست نيست، بلکه روحانی مقابل يک شبکه پنهان است که البته مردم کوچه و خيابان هم نيستند. آنها قدرت نفوذ و استفاده از امکانات عمومی و رسانه های جمعی را دارند. آنها همان حاملان دولت پنهان هستند.»
تاج زاده در گفت و گو با فرارو (شلتاق دولت پنهان، 27 اردیبهشت 1397) با اشاره به آگاهی مردم از نقش دولت پنهان، با شاره به نظارت استصوابی به عنوان ریشه مشکلات، شکلگیری دولت پنهان را نتیجه آزاد نبودن انتخابات میداند.
او فراری دادن «کاوه مدنی» را مثال بارزی از اقدامات دولت پنهان می داند و در بحث مشکل انتخاب شهردار تهران یا حذف اصلاح طلبان در انتخابات هوشمندانه استعاره استفاده از «تیم امید» به جای «تیم ملی» و اصطلاح «چون نمیگذارند!» را به کار می برد. او هشدار میدهد که «نباید دولت پنهان همسو با نتانیاهو و جناح جنگطلب امریکا کارهایی انجام دهد.»
او می گوید: «در کشورهای دموکراتیک جناحی که در انتخابات رای نمیآورد از همان روز اول به سیستم و حزب حاکم انتقاد میکند. حتی دولت سایه تشکیل میدهد و میگوید اگر ما رای بیاوریم کابینه ما این است. این حق جناح اقلیت است. اما آنجا دولت پنهان وجود ندارد؛ یعنی شکست خوردگان برای تسویه حساب با دولت پشت قوای مسلح پنهان نمیشوند و با سوءاستفاده از قوای دیگر دولت منتخب را به چالش نمیکشند. رادیو و تلویزیون نقش اپوزیسیون غیرمسئول را ایفا نمیکند و کارهای دولت را سیاه جلوه نمیدهد تا مردم را از آن ناامید کند.»
قبل از اینکه به «تئوری دولت پنهان» که در سالهای اخیر توسط تاجزاده مطرح شده بپردازم ضروری است به این نکته اشاره کنم که چه برای دولت پنهان به وجودی سازمانی یا ساختاری قائل باشیم و چه نباشیم دولت پنهان چیزی است که نمیتوان در وجود و حرکت خزنده آن در کشور شک کرد یا آن را انکار کرد، چیزی است که وجود دارد و موتور آن کم و بیش در طول این سالها همیشه روشن بوده است چرا که آثار، عوامل و کارنامه آن را از اوایل انقلاب تا زمان حاضر میتوان ردگیری و پیگیری کرد. پس همانطور که اشاره شد میتوان با استناد به شواهد ادعا کرد که تئوری تاجزاده میتواند برای علتیابی مشکلات عدیده کشور درست از آب دربیاید. رابطه دموکراسی و دولت پنهان رابطه ای معکوس است: هر چه قدر در یک نظام حکومتی و سیاسی دولت پنهان از قدرت بیشتری برخوردار باشد به همان اندازه دموکراسی کمتر در آن نظام تمرین میشود
نظریه دولت پنهان تاجزاده نظریه در خور توجهی است. نظریهای است که تا حد زیادی میتوان حجم عظیمی از مشکلات سیاسی و اقتصادی کشور را در چارچوب این تئوری تبیین و توجیه کرد. این تئوری میتواند توضیح گر بلایایی باشد که بر سر کشور نازل می شود. حتی علل خروج دولت امریکا از معاهده برجام را هم میتوان در چارچوب این نظریه توضیح و تبیین کرد. میتوان ادعا کرد که اگر این تئوری به خوبی پرداخت شود اصول اساسی و استانداردهای یک تئوری به معنی واقعی کلمه را در خود نهفته دارد.
دولت پنهان از همان اوان انقلاب حضوری فعال داشته و موجود بوده است و مانند عنکبوت تارهای خود را در همه جا گسترده است: از تسخیر سفارت ایالات متحده، اعدام خودسرانه هویدا و افراد دیگر، پروندهسازیها، خانهنشین کردن یا فراری دادن هنرمندان، نخبه ها و دانشمندان واقعی گرفته تا قتلهای زنجیرهای و حذف فیزیکی روشنفکران، نویسندگان و فعالان سیاسی، ترورها و اسیدپاشیها و حمله به سفارت کشورهای دیگر و ضرب و شتم نماینده مجلس و به هم زدن کنسرتها و مانع اکران فیلم ها شدن، کوبیدن برجام ... و این اواخر داستان «استخر فرح».
اگرچه در طول این سالها تعداد انگشت شماری از عوامل دولت پنهان منزوی شدهاند اما دولت پنهان همچنان به فعالیت و حیات خود ادامه میدهد و ردپای آنها را در همه جا میتوان پیدا کرد. دولت پنهان همیشه هم در برابر و بر ضد دولت «پیدا» و قانونی نبوده است بلکه در مقاطعی به نوعی با آن کنار آمده و همراه شده است که این باعث وارد آمدن آسیبهای جبرانناپذیر اقتصادی، سیاسی و حتی دیپلماتیک به کشور شده است. اما سوال اساسی این است که چطور می توان فعالیت دولت پنهان را صفر کرد یا حداقل آن را کم کرد.
نظر تاجزاده این است که دولت پنهان را با افکار عمومی میتوان کنار زد. و در جای دیگری (فرارو، شلتاق دولت پنهان، 27 اردیبهشت 1397) میگوید: «خوشبختانه با رشد آگاهی عمومی امید به مهار دولت پنهان بالاست.» اما نگارنده معتقد است که این کافی نیست. برای به حداقل رساندن فعالیت دولت پنهان بایستی شاهرگهای اقتصادی و سیاسی و منابع مالی و تدارکاتی آنها را قطع کرد و نیز عوامل و مشتریهای آنها را شناسایی و فعالیت آنها را در مجلس، وزارتخانهها و بدنه دولت، سازمانها و نهادهای دولتی محدود و تحت کنترل درآورد.
در خاتمه با مدنظر قرار دادن تئوری دولت پنهان تاجزاده، و با سود بردن از مقاله ناهید فرید (1391) به تعدادی از ویژگیهای این نوع دولت اشاره میگردد. شاید بتوان مصداق هر یک از این ویژگیها را در دولت پنهان مطرح شده توسط تاجزاده در کشور یافت.
- به جایی پاسخگو نیستند.
- میانه خوبی با شفافیت ندارند و خود شفافیتی در عملکرد ندارند.
- کارنامه درخشانی در انقلاب و جنگ ندارند.
- به جای خرد و تدبیر ترجیح میدهند از شمشیر استفاده کنند.
- دارای قدرت زیادی هستند.
- خشونت و داد وب یداد را با انقلابی گری اشتباه می گیرند و ادای انقلابیون واقعی را در می آورند.
- در پی ایجاد تنش در کشور هستند.
- موازی کاری میکنند.
- از تریبونهایی که دارند ترور شخصیت می کنند و دست به حملات لفظی می زنند.
- با آزادی مطبوعات و رسانهها مخالفند.
- مذاکره با جهان خارج را برنمیتابند.
- «تاسیس نهادهای موازی نیز به ضعف دستگاه رسمی دولتداری، و به تبع آن، توانا شدن دولت پنهان کمک کرده است.»
- «دولت مخفی ثبات تداوم خود را در ادامه ناامنیها، وابستگیها و از همه مهمتر ضعف نظام رسمی میداند و با شفافیت که خود لازمه اصلی حکومتداری سالم است، در تقابل شدیدی قرار دارد.»
- «یکی از شاخصههای دولت پنهان این است که باید برای بقای خود به نیروهای امنیتی و اطلاعاتی دسترسی داشته باشد.» (فرید 1391)
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
آموزش و پرورش تنها رکن پایه نظام تعلیم و تربیت رسمی کشور است و از طرفی این نهاد زیربنای آموزش عالی است و چنانچه استقلال تصمیمگیری در سطوح مختلف این سیستم دچار خدشه شود باید شاهد آنارشی در تمام سطوح از کلاس درس تا وزارتخانه بود.
با بررسی سطحی دخالتها مختلف در آموزش و پرورش در ششماهه اخیر موارد زیر از طرف همکاران و فرهنگیان و حتی نمایندگان مجلس به صدای معلم گزارش شده است.
1- اعتراض نماینده کاشمر به مداخله برخی نهادها در آموزش و پرورش
2- چتر سوء مدیریت بر سر مدارس بندر خمیر
3-نمایندگان مجلس، نظارت یا دخالت؟! و نقش معلمان در کنترل رفتار آنان
4- بیشتر شعار میدهیم تا عمل کنیم؛ مدیرکل باید مجری سیاستها و برنامههای وزارت آموزش و پرورش باشد نه دیگران
5- روسا و وکلای مارکوپولو
6- شيوه كنوني فرايند انتخاب و انتصاب مديران مدارس (شيوه شايسته گزين و يا رویکرد توجیهگر)
7- دوره الگوی کلیشهای «روابط عمومیها چشم و گوش سازمان هستند» به سر آمده، کارکرد جدید روابط عمومیها؛ نقش مشاور، تحلیلگر روندها و آیندهنگری در کنار سازمان است
8- آقای عباس گودرزی، نماینده محترم ملت! کار شما قانونگذاری و نظارت است
9- درخواست جمعی از فرهنگیان رزمنده و ایثارگر شهرستان بروجرد از " عباس گودرزی" نماینده مجلس
10-فرهنگ تخریب یا تخریب فرهنگ؟
11- باز هم حکایت کهنه دخالت نمایندگان مجلس در عزل و نصبهای آموزش و پرورش: این بار استان فارس؟
12- واکاوی یک اقدام شنیع توسط یک معلم نما از منظر مسئولیت، مسئولیتپذیری و نحوهی انتصاب مدیران
13- نالیدن و احساس مظلومیت دو پدیده یا نتیجه ناخوشایند ساختار فعلی نظام آموزشی؟
14-انتصابی از جنس سیاست در آموزش عشایر لآلی؟
15- تأخیر در انتصاب نیرویی شایسته از جنس عشایر برای مجموعهی ادارهی آموزش عشایر شهرستان لآلی؟
16- نمایندگان مجلس و اخلال در گفتمان تعلیم و تربیت؛ مقصر کیست؟
17- کاش نمایندگان مجلس در مدرسه کمی کار گروهی و احترام به منافع جمعی را یاد گرفته بودند.
18- سخنی با وزیر آموزش و پرورش در باب " فرهنگسازمانی "
19- نامه میر حمایت میرزاده سخنگوی کمیسیون آموزش مجلس به رئیسجمهور
20- آقای وزیر؛ لطفاً به وعدههای قبل از رأی اعتمادتان پای بند باشید و اجازه ندهید سیاسیون در امور آموزش و پرورش دخالت نمایند
21- آیا آموزش و پرورش لرستان به ساحل آرامش و نجات خواهد رسید؟ آیا بطحائی برای ارتقای لرستان دغدغه دارد؟
22- بهار؛ نو شدن و آموزش و پرورش لرستان.
23- نقدی بر نامه فرماندار کاشان به مدیرکل آموزش و پرورش اصفهان
در موارد بالا که کلیدواژه یادداشتها " دخالت" است و بیشتر موارد دخالتها در رده مدیران مناطق توسط افراد و نهادهای غیرتخصصی میباشد زنگ خطری برای وزارت آموزش و پرورش و دستگاه تعلیم و تربیت کشور است که میتوان علت اصلی آن را ضعف مدیران کل و در ردهبالاتر ضعف وزیر در قاطعیت و برخورد با این دخالتها دانست.
( کمالی مدیر کل در کنار بطحایی وزیر آموزش و پرورش در مراسم افتتاحیه دبستان شهید بدیهی ناحیه ۴ اصفهان )
بنابراین قطعاً در سال تحصیلی پیش رو دخالتها بهصورت گستردهتر و همهجانبهتری این دستگاه زیربنایی را مورد هجمه و سونامی قرار دهد و احتمال میرود با توجه به عدم وجود تصمیمی قاطع و ارادهای محکم از سوی وزارتخانه و وزیر این موضوع دخالتها در سطوح بالاتر در رده مدیران کل در استانها و مدیران کل در وزارتخانه را نیز شامل شود و این مسئله یا به استعفای مدیران مستقل یا به سرسپردگی مدیران ضعیف خواهد انجامید و لذا عملکرد وزیر را بهشدت تحت تأثیر قرار دهد و وزیر محترم بهجای پرداختن به وظایف ذاتی خود تمام انرژی خود را معطوف به رفع و فصل اینگونه منازعات خواهد نمود و چنانچه اوضاع بر همین منوال بچرخد باید چرخ مدیریتی آموزش و پرورش را به دست تصمیمگیرندگان غیرمتخصص در خارج از سازمان داد و چنانچه وزیر نتواند از مدیران منتصب خود دفاع کند و پشت آنان را بهواسطه دخالتها خارج از سیستم خالی کند نباید انتظار داشت که آموزش و پرورش برمدار نظم خود بچرخد.
به هر صورت وزیر محترم، معاونین، مشاورین ایشان میبایست برای این معضل تدابیری بیندیشند و هر چه سریعتر فکری برای این قضیه نمایند و برای یکبار هم که شده به وضعیت دخالتهای غیرتخصصی فیصله دهند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
امروز شنبه 31 شهریور ماه ، وزیر آموزش و پرورش به مناسبت آغاز سال تحصیلی در دبستان پسرانه شهید امیری کیا واقع در منطقه 12 تهران حضور یافت و به ایراد سخن پرداخت .
این مراسم حاشیه هایی را نیز به دنبال داشت .
گزارش اختصاصی صدای معلم تقدیم مخاطبان محترم خواهد شد .
یکی از فرهنگیان حاضر در این مراسم به این مناسبت یادداشتی را ارسال کرده است .
رویش تشکل ها در این دولت ، نشان وجود فضای نسبتا بازی برای توسعه سیاسی است . تا اینجای کار نه تنها عیبی بر آن مترتب نیست که در دراز مدت ، نوید جامعه دموکراتیکی با وجود سلایق مختلف را نیز می دهد .
تعریف متفاوت از رسالت احزاب و تشکل ها ، نوع مواجهه آنها را برای ورود به قدرت تعیین می کند . پذیرش قواعد تحزب و تمکین در مقابل حزب برنده ، کمترین انتظار از برخورد حرفه ای با کارکرد این ظرفیت اجتماعی است . در این میان احزاب و تشکل هایی به وجود می آیند که بدون داشتن حرف تازه و راهبرد مشخص در پازل قدرت ، تنها به طمع تصاحب موقعیت های اداری و پست های مدیریتی ، آن هم جهت تامین مطامع و منافع شخصی افراد شکل می گیرند .
از طریق نیت خوانی و پیش گویی نمی توان هیچ تشکلی را به این اشکال متهم نمود . تنها راه شناسایی آنها بررسی و رصد عملکرد آنهاست . با شرایط موجود در وضعیت احزاب در کشور ، انتقال قدرت از دولتی به دولت دیگر را نمی توان منتسب به یک حزب دانست ، پس ژست طلبکارانه برخی از این احزاب نه تنها موجب جذابیت آنها نخواهد شد ، بلکه موجب می شود که تشکل های همسو نیز که در تحقق یک هدف کلان هم صدا بوده اند ، در ادامه مسیر به جان یکدیگر افتاده و بیش از جریانات مخالف ، موجب تضعیف یکدیگر شوند .
گاهی آسیب وارده به احزاب همسو در تقسیم قدرت ، صدمات جبران ناپذیری به اصل مشترک آنها می زند که ضربات مکرر مخالفین آنها ، هیچ گاه توان وارد نمودن چنین آسیبی را ندارد .
به نظر می رسد ، تشکل های فعال در حوزه فرهنگیان دچار چنین آفتی شده است . در این میان ، آنچه تشکل ها باید انجام دهند ، معرفی نیروهای توانمند خویش به وزیر محترم و قائل شدن حق انتخاب بر اساس قواعد مدیریتی برای انتخاب اوست .
اگرچه برای تحقق این مهم ، افزایش ظرفیت درونی این تشکل ها و تلاش برای جذب اعضای توانمند از یک سو و تعیین شاخص های روشن و مکانیزم انتخاب و انتصاب افراد بر اساس صلاحیت های حرفه ای و ظرفیتهای اجتماعی آنان توسط وزیر محترم از سوی دیگر ، از لوازم ضروری است .
بنده به عنوان یک معلم که به جهت استقرار این دولت فرصت مدیریتی استانی داشته ام و نیز به عنوان عضو یکی از همین تشکل ها فعالیت اندکی نموده ام ، خطر آسیب کلی به جریانات فرهنگی همسو با دولت را در این ایام کاملا حس می کنم .
آنچه مهم است ، قضاوت مردم در مقایسه کیفیت عملکرد منتسبان به این دولت در مقایسه با دولت های قبل است وگرنه اغلب مردم علاقه ای به بازیهای سیاسی نداشته و عهد اخوت با هیچ طیف سیاسی نبسته اند و در صورت عدم تامین اتظار مردم در دریافت خدمات مناسب ، تمام تشکل های منتسب به دولت با انتخاب جریان مخالف ، گزیدن انگشت حسرت برای همه آنها را رقم خواهند زد .
خوب است بدانیم ، معلمان این کشور ، بهانه شکل گیری چنین ظرفیتهایی برای همه این تشکل هاست . حزب و تشکلی که در نمایندگی گروههای بیشتری از معلمان مدعی تر است ، قاعدتا ظرفیت بیشتری باید به نمایش بگذارد .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
۱ - کل این برنامه لشکر کشی و حرکات نمایشی بی حاصل برای آموزش و پرورش استان است که این روزها برای تبلیغات کاذب و پوشاندن نقاط ضعف عملیاتی می شود و کارهای اصلی و حیاتی مغفول مانده اند .
۲- فلسفه این برنامه برای سه منظور یعنی بردن استاندار و ایجاد منبر و جلب نظر ایشان ، دکتر پزشکیان و نماینده ولی فقیه در استان و استفاده ابزاری آموزش و پروش طراحی و اجرا شده است .
۳- رفتن آقای استاندار به این برنامه موجی از یاس و نا امیدی حامیان دولت از استاندار را در خصوص واقع بینی و فریب تظاهر و حرکات نمایشی نخوردن را ایجاد کرده است و شرکت کنندگان در برنامه هم ضمن اظهار نارضایتی از کل جریان و حرکات نمایشی اداره کل از حضور استاندار در چنین برنامه ای اظهار تعجب کرده اند .
۴- محتوای جلسه با این گستردگی شرکت کنندگان که از چار اویماق گرفته تا خدا آفرین و از میانه تا تسوج از همه مناطق دعوت شده بوده است حسب بررسی های به عمل آمده ۱۰ دقیقه سخنرانی استاندار ، ۱۰ دقیقه سخنرانی مدیر کل ۵ دقیقه معاون آموزشی و سه دقیقه معاون پژوهشی و سخنران به اصطلاح ویژه هم با کلی مشکلات حدود بیست دقیقه صحبت و در آخر گفته است سخنرانی من بگیر نگیر دارد و امروز روز نگیر و بد بود و برای شما خوب نبود و اعتذار و ...
۵ - این برنامه با احتساب حداقل ۵۰۰ نفر صبحانه و نهار و هزینه ایاب و ذهاب و خطرات راهها و صرف بیش از حداقل ۵ هزار ساعت وقت متولیان آموزش و پرورش استان در آستانه بازگشایی مدارس توجیه منطقی و اداری و اجرایی نداشته و به دلیل علت و نیت برگزاری هم مشروعیت نداشته است .
۶- انتخاب عنوان غلو آمیز « سازه های نرم اثر بخش رهبری » برای فریب افکار مدعوین و عدم ارتباط عنوان و محتوا موجب ناراحتی و گلایه شرکت کنندگان شده و تاخیر بیش از یک ساعته در شروع برنامه و سایر مشکلات آن نشان از نگاه صرفا ابزاری برگزار کنندگان این نمایش بوده است .
۷- انتظار می رود مدیر ارشد اجرایی استان و نماینده عالی دولت در شرکت خود در برنامه های مختلف نسبت به نیت دعوت کنندگان و زاویه متولیان از محور و مدار خدمت رسانی صادقانه توجه و با انحراف و چند گانگی در رفتار و عمل دستگاههای اجرایی برخورد مناسب داشته باشد .
۸- از وزیر محترم ، معاونین و مشاورین انتظار می رود به ادارات کل و مدیران کل و برنامه های ابلاغی توجه کافی و وافی داشته و نظارت مستمر توام با واقع نگری داشته باشد تا عوامل زیر مجموعه بیرون از دایره استبداد و نقش بازی به فکر مجموعه آموزش و پرورش باشند و از استفاده ابزاری از حریم تعلیم و تربیت برای حال و آینده سیاسی خود پرهیز نمایند تا تقدس دستگاه و شان معلمی ملکوک نشود .
آقای استاندار باید بدانند که جناب مدیر کل آموزش و پرورش استان آذربایجان شرقی علاوه براینکه برای خود آموزشگاه در بهترین نقطه تبریز راه اندازی کرده برای خانم محترمه اش نیز یک مدرسه ابتدایی بنام تابنده در ولی عصر تبریز درناحیه 1 مجوز دادند و دانش آموزان دیگر مدارس به این مدرسه سوق داده می شوند ؛ علاوه بر آن بعضی از معاونین محترم مدیر کل دارای مدارس غیرانتفاعی بوده و از موقعیت خود بهترین استفاده را می کنند.
استاندار عزیز!
در آموزش وپرورش استان ما رانت خواری با شدت تمام دراین دولت رسوخ پیدا کرده و از هر موقعیت به دست آمده استفاده بهینه هم خودشان و اقوام شان می برند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظام آموزشي ما نهايتاً بر قدرت پرستي بنياد شده است. اينها همه دست به دست هم داده و مسأله تربيت انسان را براي اينكه بتواند عاقلانه اهميت خويش را نسبت به ديگر افراد بسنجد، به كلي مغشوش كرده است.
به جاي اينكه اعتقاد به فرديت به طرز سنجيده با ديگرخواهي تأليف شود- يعني به جاي اينكه كسي بگويد: آنچه به راستي اهميت دارد افراد آدمي هستند، ولي غرض اين نيست كه خود من چندان اهميتي دارم-آميزه اي از خودخواهي و اعتقاد به مسلك جمعي مبناي كار قرار گرفته است. چنان بر پايه بعضي تصورات رمانتيك، در اهميت دادن به خود و حيات عاطفي خود و فراتاباندن خود و كشاكش (شخصيت) فردي با گروه و جمع زياده روي شده كه ديگر جايي براي سايرين نمانده و ايجاد مناسبات شخصي خردمندانه از دايره ي امكان بيرون رفته است.
چنين طرز فكري متضمن اين معناست كه يا سلطه برانيد يا گردن بنهيد؛ يا به مقام رجل كبير برسيد و قهرمان شويد و با تقدير دست و پنجه نرم كنيد و نامور شويد به قول هراكليتوس (هرچه از بالاتر فرو بيفتيد، بلندآوازه تر مي شويد) يا به توده ها بپيونديد و قيادت رهبر را گردن بنهيد و خويشتن را در راه آرمانهاي والاي جمع فدا كنيد. در اين تكيه مبالغه آميز بر اهميت كشاكش بين فرد و جمع، عنصري از روان نژادي و هيستري وجود دارد و من شك ندارم كه راز اقبال مبتني بر قهرمان پرستي و چيرگي و تسليم،در همين هيستري و همين واكنش به فشار تمدن نهفته است...
سياستمدار بايد به جاي پيكار در راه تحقق ارزشهای مثبت و والا (از قبيل خوشبختي و مانند آن) مساعي خويش را به مبارزه با بديها و آفات محدود كند.اما معلم اصولاً در وضع ديگري است، زيرا اگر چه نبايد ارزشهاي والايي را كه خود بدأنها معتقد است به شاگردان تحميل كند، بدون شك بايد علاقه ايشان را به آن ارزشها برانگيزد.
معلم بايد غمخوار روح شاگردانش باشد (وقتي سقراط به يارانش مي گفت روح خود را تيمار بداريد، غم آنان را مي خورد).
پس عنصری هنري و رمانتيك در آموزش و پرورش وجود دارد كه بايد از سياست دور نگاه داشته شود...
از اين رو، سعي در تحميل ارزشهاي والا نه تنها با شكست روبه رو مي شود ،بلكه مسلماً به شاگردان آسيب مي رساند و نتيجه اي كه از آن به دست مي آيد، برخلاف آرمانهاي مورد نظر، هم كليت و هم جنبه خصوصي خود را از دست مي دهد...
هدف نظام آموزشي ما بايد اين باشد كه آسيب نرساند و بنابراين آنچه را که كودكان و نوجوانان بيش از هرچيز بدان نيازمندند تا مستقل از ما شوند و خود راه خويش را برگزينند، به ايشان بدهد.
جامعه باز و دشمنانش
جامعهشناسی علامه
پی مصلحت مجلس آراستند
نشستند وگفتند و برخاستند
در خبر ها آمده بود:"هیات های اندیشه ورز در وزارت آموزش و پرورش تشکیل می شوند " ( این جا )
آنچه از هیأت اندیشهورز یا اتاق فکر استنباط می شود،هم اندیشی نخبگان و صاحب نظران و منتقدانی است که در عرصه علم و عمل، قدرت برنامهریزی و تجزیه و تحلیل مسائل برخوردار باشند، و با تدبیر و برنامهریزی کنند و پیشرفت و پس رفت امور را رصد و ارزیابی کنند و بر تقویت و تشویق عوامل پیشرفت و ایجاد زمینه ی کارایی، استحکام و برطرف شدن موانع و به حداقل رساندن اشتباهات تأثیرگذار باشند و علاوه بر تولید فکر و اندیشه، راهکار ارائه دهند.
اقدام به ظرفیت سازی و تشکیل هیأت های اندیشه ورز گام خوبی از سوی وزیر محترم آموزش و پرورش است و شرط لازم است و کافی نیست،و اگر قرار است که به گفته ی وزیر محترم :
"آموزش و پرورش ما با یک جهش از مسائل مزمن و قدیمی خود رهایی یابد و اگر قرار است این هیات ها زمینه را برای استفاده از نظرات بیش از یک میلیون نفر از همکاران ما فراهم کند"
محدود نمودن این ظرفیت به حضور نام های تکراری در عرصه ی تشکل های موجود نمی تواند چندان راهگشا باشد و به نظر می رسد که اگر این هیأت های اندیشه ورز به صورت مدنی و از پایین به بالا شکل بگیرد فارغ از محدود نمودن به قشرخاصی و بدون اعمال سلایق و بدون دخالت و مهندسی مسوولین سیستم آموزش و پرورش و صرفا با تسهیل گری ایشان شکل بگیرد، می تواند زمینه ایجاد و شکل گیری فراگیر ترین و شفاف ترین تشکل در حوزه ی تعلیم و تربیت را در سراسر کشور را فراهم نماید .
با توجه به فضای غالب تشکل های موجود که یک حلقه ی بسته و انحصاری در رأس هرم آنها همانند پدرخوانده ها ایفای نقش می کنند و ارتباط و وابستگی و چسبندگی اعضای ارشد تعدادی از این تشکل ها به مناصب دولتی و هرم قدرت، قاعدتا از کوزه ی این هیأت های اندیشه ورز با این مظروف نباید انتظار تراوش فکر و ایده ی تحول گرایی را داشت و هر میزان که اعضای این هیأت های اندیشه ورز منافع شخصی کمتری در حوزه ی آموزش و پرورش داشته باشند قاعدتا می توانند به دور از یار و یار کشی های رایج و سهمیه طلبی ها و غنیمت خواهی ها،دلسوزانه موثر واقع شوند و در غیر این صورت همان داستان تکراری و بده بستان های رایج تداوم خواهد داشت.
قبل از هر اقدامی بهتر بود با دعوت از صاحب نظران و منتقدان، اساسنامه و شیوه نامه ای جهت شکل گیری این هیأت های اندیشه ورز به رشته ی تحریر در آید و در همان اساسنامه با پیش بینی انحراف هایی که به واسطه ی دخالت مسوولین و یا اعضای تشکل ها می توانند در مسیر تحقق اهداف هیأت های اندیشه ورز ایجاد کنند، بندهایی بازدارنده گنجانده می شد و علاوه بر آن زمینه برای مشارکت دغدغه مندان غیرفرهنگی،از جمله اولیاء دانش آموزان ،صاحب نظران سازمان های مردم نهاد در حوزه تعلیم و تربیت و سایر اقشار مرتبط لحاظ می شد و البته شکل گیری این هیأت های اندیشه ورز زمانی می تواند استحکام و دوام و قوام داشته باشد که از پایین ترین بخش ها شکل بگیرد و نه اینکه در بخش ستادی مرکز با حضور تعدادی از افراد همیشه حاضر در همه ی مناسبت های مشابه!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
ظاهرا یکی از بستههای حمایتی که در نهادهای زیرمجموعه دولت تهیه شده، با محوریت افزایش حقوق کارمندان دولت است. مساله افزایش حقوق کارمندان در مقطع کنونی از ابعاد مختلف قابلبررسی است. ابتدا باید مشخص شود افزایش حقوق کارمندان از چه محلی تامین خواهد شد. آیا دولت قرار است بدون افزایش سقف مخارج خود، از محل صرفهجویی در سایر هزینههای جاری، اقدام به افزایش حقوق کارمندان کند.
یا قرار است این افزایش حقوق از محل کاهش اعتبارات عمرانی یا از محل برداشت ریالی از منابع صندوق توسعه ملی یا فروش اوراق و ایجاد بدهی جدید تامین شود. هر یک از شیوههای مذکور عوارض متفاوتی خواهد داشت. افزایش حقوق کارمندان دولت از محل برداشت ریالی از صندوق توسعه ملی، به معنی افزایش خالص داراییهای خارجی بانک مرکزی و افزایش پایه پولی است و به سرعت آثار تورمی دارد.
اگر افزایش حقوق کارمندان از محل ایجاد بدهیهای جدید دولتی و فروش اوراق تامین شود، عوارضی مانند افزایش نرخ سود و همچنین مشکلاتی مانند انباشت بدهیهای دولت و مشکل بازپرداخت بدهیها در دورههای بعد را خواهد داشت. اگر افزایش حقوق کارمندان از محل کاهش اعتبارات عمرانی باشد، این مساله منجر به کاهش تشکیل سرمایه اقتصاد و عمیقتر شدن رکود میشود.
این مساله، بعد دیگری نیز دارد. از نیمه دوم سالجاری به بعد، کاهش معنیداری در درآمدهای نفتی و مالیاتی دولت رخ خواهد داد. در این شرایط هرگونه افزایش در مخارج دولت همزمان با کاهش درآمدهای دولت، منجر به افزایش کسری بودجه خواهد شد. حتی بدون فرض افزایش حقوق کارمندان نیز بهنظر میرسد کسری بودجه سالجاری و سال آینده رقم قابلتوجهی خواهد بود. افزایش حقوق کارمندان این کسری را افزایش خواهد داد. در نهایت تشدید کسری بودجه از کانالهای مختلف به منابع بانک مرکزی منتقل میشود و منجر به افزایش نقدینگی و افزایش تورم خواهد شد. این نکته را نیز میتوان افزود که در شرایط تورمی، افزایش حقوق کارمندان بر افزایش تقاضا اثر میگذارد و از این مسیر نیز اثر تورمی خواهد داشت.
افزایش حقوق کارمندان دولت، مطالبات مشابهی را بین کارکنان شرکتها و بنگاههای خصوصی نیز ایجاد خواهد کرد. در شرایط رکودی، بهطور طبیعی امکان افزایش حقوق کارکنان بخش خصوصی وجود نخواهد داشت. در نتیجه ایجاد انتظار افزایش عمومی دستمزدها، نارضایتی عمومی را در جامعه تشدید خواهد کرد. آنچه را که گفته شد، میتوان به بیان سادهتر اینگونه جمعبندی کرد که در شرایط فعلی، افزایش هزینههای جاری دولت به ویژه افزایش فراگیر حقوق کارمندان دولت، منجر به افزایش تورم و بیثباتی اقتصاد و در نهایت کاهش بیش از پیش قدرت خرید شهروندان خواهد شد.
برنامههای حمایتی مختلفی در دستور کار دولت قرار دارد که هنوز اعلام عمومی نشده است. در طراحی این برنامهها از جمله موردی مانند افزایش حقوق کارمندان، لازم است ملاحظاتی مدنظر قرار بگیرد که در اینجا به سه مورد مهم اشاره میشود:
اول آنکه، لازم است شرایط فعلی برای مردم تشریح شود. دولت باید صادقانه، ناممکن بودن افزایش هزینههای جاری و افزایش حقوق کارمندان را برای مردم تشریح و از ایجاد تعهدات غیرممکن یا پرهزینه اجتناب کند.
دوم آنکه، دولت ضمن اجتناب از ایجاد تعهدات جدید، باید در اسرع وقت اقدام به اصلاح سیاستهای مالی و بودجهای خود کند.
طی سالهای گذشته، تعلل و کوتاهی فراوانی در اصلاح سیاستهای اقتصادی دولت رخ داد. بودجه عمومی و سیاستهای مالی دولت بسیار ناکارآ است و اتلاف منابع و ناکارآیی گستردهای در تخصیص منابع عمومی وجود دارد. لازم است در اسرع وقت، ساختار مخارج دولت اصلاح شود و کارآیی تخصیص منابع عمومی افزایش یابد. سیاستهای مالی نادرست و ناکارآمد مانند فروش ارزان حاملهای انرژی، توزیع یارانه نقدی بین اقشار غیرنیازمند، تعهد به فروش ارز ارزان برای فهرست گستردهای از اقلام وارداتی، تعدد دستگاهها و نهادهای وابسته به بودجه عمومی و نظایر آن، منجر به ناترازی گسترده بودجه شده است.
در شرایط فعلی، مدیریت مخارج دولت بیش از همیشه از اهمیت حیاتی برخوردار است. البته مدیریت بودجه در شرایط کاهش درآمدهای عمومی و رکود اقتصادی، به کارآیی و هوشمندی بالای دستگاه متولی بودجه نیاز دارد. هرگونه بیتدبیری در سیاستگذاری یا ناکارآیی در اجرا، میتواند بر ابعاد مشکلات اقتصادی کشور بیفزاید و کشور را با چالشهای جدید مواجه کند.
سوم آنکه، لازم است از اقشار آسیبپذیر جامعه به شکلی موثر و کارآمد حمایت شود. همزمان شدن رکود اقتصادی و تورم بالا، دامنه فقر را گسترش خواهد داد. گسترش فقر و بیکاری بین برخی اقشار حتی میتواند تبعاتی مانند تغذیه ناکافی، بهداشت نامناسب، ترک تحصیل و آسیبهای اجتماعی بهدنبال داشته باشد.
لازم است دولت با یک طراحی دقیق، از محل صرفهجویی در مخارج جاری خود، برنامههای هدفمند و موثری برای حمایت از اقشار آسیبپذیر به اجرا درآورد. بهعنوان مثال، بخشی از منابع حاصل از اصلاح نرخ ارز دولتی و اصلاح بازار انرژی میتواند منابع کافی برای حمایتهای اجتماعی را فراهم آورد.
در پایان لازم به تاکید مجدد است که در شرایط فعلی امکان اجرای برنامههای حمایتی گسترده و با پوشش همگانی وجود ندارد و به ناچار برنامههای حمایتی دولت باید منحصرا دهکهای درآمدی پایین و گروههای آسیبپذیر را هدف قرار دهد.
روزنامه دنیای اقتصاد
گروه رسانه/
سایت « رسانه معلم » که اخبار و دیدگاه های محمود فرشیدی و اعضای کانون تربیت اسلامی را منتشر می کند در یادداشتی از تشکیل هیات های اندیشه ورز و با به عبارت دیگر « خانه تشکل ها » با عنوان " آموزش و پرورش در تقویت خانه احزاب از وزارت کشور سبقت گرفت " انتقاد نموده است .
شنبه هفدهم شهریور ماه هیات های اندیشه ورز در محل " ساختمان قدیمی دفتر تکنولوژی آموزشی وزارت آموزش و پرورش " با سخنرانی وزیر آموزش و پرورش و فعالان تشکل ها افتتاح گردید . ( این جا )
گفتنی است در دولت های نهم و دهم و وزارت فرشیدی ، حاجی بابایی و علی احمدی پست « مشاور وزیر در امور تشکل ها » که از زمان وزارت « مرتضی حاجی » شکل گرفته بود به حالت تعلیق درآمد .
همچنین در آن 8 سال ؛ فعالیت تشکل های فرهنگیان با محدودیت ها و موانع بسیاری رو به رو شد و برای بسیاری از فعالان صنفی و تشکل ها پرونده های مختلفی در حراست ها و هیات های تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش تشکیل شده و احکام صادر گردید .
« صدای معلم » تاکنون انتقادات قابل توجهی را نسبت به عملکرد و رویکرد تشکل های فرهنگیان داشته است اما این حرکت وزیر آموزش و پرورش گامی رو به جلو محسوب می گردد .