اعتصاب مکتب جنگ است، لیکن بهخاطر داشته باشید که مکتب جنگ خود جنگ نیست. در اعتصاب شاهد یک قدرت دوگانهایم؛ اعتصاب مدیریت و سازماندهی میان افراد معتصب را افزایش میدهد. در واقع افراد که میبینند که هرکدامشان بهتنهایی در این سیستم نابود میشوند شروع به طغیان دستهجمعی میکنند، شاید یک امتحان برای خروج از یک وضعیت غیرقابل تحمل! دیگر حالت زبونی و یأس منفرد بودنِ خود را ندارند و آن را گام نخستی برای از بین رفتن سروری میپندارند. ای کاش نیروهای امنیتی به جای معلمان، در جست و جوی آن بزرگترهایی باشند که گهگاه سعی در اجرای مصوبات عوام فریبانهای چون معلم تمام وقت را دارند و صدها کاستی دیگر (تعویق طرح رتبهبندی و...) که در مقابل اعتراض آرام معلمان، برای خودش تخلفی ست به مراتب بزرگتر
اعتصاب شاید چشمها را به ماهیت قانون باز کند اما نباید از خاطر برد که ممکنست مترادف شود با محرومیتهای فراوان؛ هر چه نباشد مردانی برای خمکردن پشت بورژوا پا به میدان اعتصاب میگذارند، که بیگمان بیهزینه نخواهد بود و آنگاه با پذیرش صعبیهای راه شاید بتوانند تمامِ قدرت بورژوا رادَرهمشکنند. این شیوهی بدون خشونتِ اعتراض زمانی موفقیتآمیز خواهد بود که افراد حاضر بدانند چگونه تقاضای خود را مطرح کنند.
دنیای امروزی موجب ارتباط مستمر و کنش متقابل میان مردم شده است این روزها انگار برخی معلمان به یک موافقت مشترک رسیدهاند ودر سال جاری دفعاتی دست از کار کشیدند تا شاید اینگونه شکایت خود را بیان و تقاضاهای خود را تحمیل کنند.
اما ای کاش اعتراضات مدونتر و اتحادیه محور بود. اتحادیه در وهلهی اول وسیلهایست برای اصلاح توازن قدرت میان کارگران و کار فرمایان.
اتحادیهای که نه فقط مانع ابتکارات بزرگواران،بلکه در تنظیم طرحهای سازمان نقش داشته باشد.
هر چند که این امر فقط به درک صحیح معلم از کار سازمانی بر میگردد و تا شخص معلم به ضرورت اتحادیه و عضو شدن در آن پی نبرد ممکنست که اعتراضات همینقدر تهی نتیجه و پرهزینه باشد. ای کاش نیروهای امنیتی به جای معلمان، در جست و جوی آن بزرگترهایی باشند که گهگاه سعی در اجرای مصوبات عوام فریبانهای چون معلم تمام وقت را دارند و صدها کاستی دیگر (تعویق طرح رتبهبندی و...)
شاید بتوان گفت حقوق زیر خط فقری معلمان و فراوان مشکلات دیگرشان، آنقدر عیانست که دیگر نیازی به تبین هدف نیست و لزوم اتحادیه احساس نمیشود، اما باز هم میگویم که گرچه مشکلاتِ پرچم دارانعلم کشور پر واضح است، اما این اعتراضات اگر در قالب یک هویت جمعی شناسنامهدار بود به مراتب تأثیرگذارتر و کمهزینهتر بود.
گرچه از عدم خردورزیِ مسئولین نیز نمیتوان چشم پوشید، که اگر در سیستمشان تعقل حاکم بود، آنها میدانستند که تحصن معلمین، قانونیترین و آرامترین روش برای بیان نارضایتیهاست.
ای کاش نیروهای امنیتی به جای معلمان، در جست و جوی آن بزرگترهایی باشند که گهگاه سعی در اجرای مصوبات عوام فریبانهای چون معلم تمام وقت را دارند و صدها کاستی دیگر (تعویق طرح رتبهبندی و...) که در مقابل اعتراض آرام معلمان، برای خودش تخلفی ست به مراتب بزرگتر؛ لااقل به زعم من!
از اینها مبتذلتر، گروههای فرهنگیای که هستند که خود را حامی حقوق معلمان میدانند و هنوز صدای واقعه در نیامده پا پَس کشیدهاند اینها همانها هستند که سرنا را از سر گشاد آن میزنند؛ درست همانقدر کار نابلد!
چنین رفتارهایی روز به روز شأن معلم را خرد میکند، باشد تا قبل از نابودیِ نهایی، فکری اندیشیده شود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت داریداین آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید">
نظرات بینندگان
دوست عزیز ناشناس
1- ضمن تشکر از نظر شما اما من با این نظرات ناراحت و یا عصبانی نمی شوم .
2- کس نخارد پشت من ؛ جز ناخن انگشت من .
من هم دوست دارم در نشست های رسانه ای معلمان ، سایت های اختصاصی معلمان باشند و از مسئولان پرسش کنند .
پس شما هم اگر عرضه و لیاقتی و اراده ای هست از نق زدن فاصله گرفته و مانند صدای معلم همتی کرده ، سایتی بزنید و از وزارت ارشاد مجوز بگیرید و نماینده خودتان و افکارتان باشید .
من هم اگر تمایل داشتید به شما در جهت ارتقای جایگاه آموزش و پرورش و معلمان کمک می کنم .
پایدار باشید .