گروه گزارش/
« صدای معلم » در نشست خبری شنبه هشتم اردیبهشت 1397 با حضور « اسفندیار چهاربند ؛ رئیس وقت مرکز برنامه ریزی منابع انسانی و فن آوری اطلاعات وزارت آموزش و پرورش » پرسش هایی مطرح کرد .
این رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه عمومی آموزش ایران پرسید :
« ظاهرا وزارت آموزش و پرورش از سال 92 تا کنون راهبرد مشخصی در مورد جذب و تربیت و نگهداشت نیروی انسانی نداشته و ندارد.
بعد از تاسیس دانشگاه فرهنگیان قرار بود که نیروی انسانی آموزش و پرورش منحصرا از طریق این دانشگاه صورت گیرد اما وزارتخانه با استفاده از ماده 28 این سیاست را دور زد و تعداد زیادی نیروی غیرمتخصص در دوره حاجی بابایی جذب و استخدام رسمی شدند.
در دوره وزارت فانی بحث ساماندهی نیروی انسانی از طریق کاهش نیروهای رسمی و استفاده از خرید خدمات و خرید صندلی خالی مدارس غیرانتفاعی در دستور کار قرار گرفت و ظرفیت پذیرش دانشگاه فرهنگیان به حداقل رسید.
راهبرد فانی کاهش نیروی انسانی به مرز 700 هزار نفر بود.
با رفتن فانی این سیاست های انقباضی و اصلاحی رها شد . الان باز هم استفاده از حق التدریس نیروهای شاغل و بازنشسته و استخدام معلمان حق التدریس آزاد و مربیان نهضت در دستورکار قرار گرفته و قرار است ظرفیت تربیت معلم افزایش پیدا کند و افراد زیادی به صورت رسمی استخدام شوند این روش ها به نوعی سیاست های انبساطی دوره حاجی بابایی را تداعی می کند.
به نظر می رسد در 5 سال گذشته سیاست های متناقضی در حوزه نیروی انسانی اجرا شده است.
اصولا آیا آموزش و پرورش تابع سیاستهای اصلاحی دولت در زمینه کاهش نیروهای استخدام رسمی و افزایش بهره وری از طریق ساماندهی نیرو است؟
پاسخ های چهاربند به پرسش های صدای معلم تفصیلی و حاوی نکات مهم و قابل تاملی است .
ایشان در پاسخ چنین گفت :
« واقعیت این است در طول چهار سال آینده به طور متوسط باید سالی پنجاه هزار نفر نیرو به این دستگاه بدهیم که جبران بازنشسته ها را بکند. یکی از مظلومیت های همکاران فرهنگی ما این است که یک تشکل صنفی یا نظام صنفی فراگیر ندارند و زبان گویا ندارند.
آقای دکتر فانی استراتژی شان هفتصد و پنجاه هزار نفر بود ما امروز این را تایید می کنیم. ولی نگه داشتن این دستگاه روی تراز هفتصد و پنجاه هزار نفر با سالی شصت هزار نفر میانگین خروجی، اینها باید در کنار هم دیده بشود.
ما هفتصد و پنجاه هزار نفر را قبول داریم ولی به هفتصد و پنجاه هزار نفر همین امسال داریم به آن می رسیم. با بازنشستگی سال 97 ما می رسیم به کارکنان آموزشی هفتصد و پنجاه هزار نفر. سالی هفتاد و پنج هزار نفر، هفتاد هزارنفر، هشتاد هزار نفر تا سال 1403 دارد کم می شود این خروجی صد وقتی بیشتر از ورودی بشود نتیجه آن پایین آمدن سطح آب می شود.
یک سدی ،مخزنی دارید یک ورودی و خروجی دارد اگر این خروجی از ورودی بیشتر شود نتیجه نهایی آن پایین آمدن سطح آب می شود. ما سطح هفتصد و پنجاه هزار تا را قبول داریم ولی مشروط بر این که بتوانیم روی هفتصد و پنجاه هزار تا نگه داریم .
الآن چه چیزی هفتصد و پنجاه هزار تا را تهدید می کند ؟
بازنشستگی به طور متوسط هفتاد و پنج هزار تا در طول چهار سال آینده. سال هزار و چهار صد و هزار و چهار صد و یک، 112 هزار نفر مشمول بازنشستگی هستند.
چهاربند در ادامه تاکید می کند :
« در مهر 97 سیصد هزار نفر کمبود داریم هشتاد و چهار هزار نفر حق التدریس می گیریم. نزدیک دو میلیون ساعت در هفته. اینها جای تحلیل دارد. این نشان می دهد که این دستگاه اولویت اولش استخدام نیست ....
سال گذشته سال 96 چهل و دو هزار نفر از چهل و هشت هزار نفری که مشمول بازنشستگی بودند بازنشست شدند . در سال 97 حدود شصت و پنج هزار نفر مشمول بازنشستگی هستند که ما پیش بینی می کنیم حدود پنجاه و پنج هزار نفر از اینها بازنشست بشوند.
سال آینده عدد افزایش پیدا می کند و تا سال 1403 این جریان را داریم و اگر بخواهد به این ترتیب واکنش نشان بدهد که تا امروز به خروج نیرو واکنش داده شده است شدت کمبود نیرو قطعا در سال 1399 آموزش و پرورش را از پا در می آورد.
هر کس با این آمار و اطلاعات حرف دارد مخالفت دارد به صراحت آمار و منبع آمارشان را اعلام کند و هر کس برای جبران و هر نهاد و هر دستگاهی برای جبران این کمبود راه حل عملیاتی نه شعاری دارد اعلام کند و الا راه حل های آموزش و پرورش را بپذیرند.
ما برنامه پنج ساله نیروی انسانی مان آماده است. برنامه ده ساله زیر نظام نیروی انسانی مان آماده است.
می دانیم تا سال 1405 چند نفر دانش آموز داریم در چه دوره ای در چه شاخه ای در چه جنسی. روش های تامین کمبود را در داخل این دو سند کاملا و به دقت توضیح داده ایم و شفاف کرده ایم. اگر غیر از اینها باشد و دستگاه ها و نهادهای متولی راه حلی دارند عرضه بکنند ما تمکین می کنیم تا جلوی این بحران را بگیریم و پیش گیری بکنیم و اگر ندارند تمکین بکنند تبعیت بکنند و همکاری بکنند تا از این بحران عبور کنیم. »
پرسشی که این جا مطرح می شود آن است که بر اساس گفته های رئیس وقت مرکز برنامه ریزی منابع انسانی و فن آوری اطلاعات وزارت آموزش و پرورش برنامه ده ساله زیر نظام نیروی انسانی آماده و قابل ارائه بوده است .
این برنامه الان کجاست و چه سرنوشتی پیدا کرده است ؟
چرا و با وجود هشدار این مقام آموزش و پرورش در مورد وضعیت بحرانی تامین نیرو اما کسی در جمهوری اسلامی حرف های ایشان را جدی نمی گیرد و از کنار آن عبور می کنند ؟
البته اسفندیار چهاربند در پایان سخنانش راه حلی ارائه می کند .
ایشان چنین می گوید : ( این جا )
« یکی از مظلومیت های همکاران فرهنگی ما این است که یک تشکل صنفی یا نظام صنفی فراگیر ندارند و زبان گویا ندارند.
وزارت آموزش و پرورش باید جبران این نقص را با زبان گویای مسئولینش تا حد امکان جبران بکند بخشی هم به عهده رسانه هاست تا بتوانیم این خلاء نظام صنفی معلمین را جبران بکنیم.
ان شاء الله یکی از مطالبات جدی همکاران معلمین ما که داشتن یک تشکل فراگیر صنفی است در کوتاه مدت زیرساخت هایش مهیا شود تا این مطالبات در جای خودش توسط نمایندگان واقعی خود همکاران معلم پی گیری بشود و وزارت خانه در مقام پاسخ گویی بتواند بخشی از این مطالبات را پیگیری بکند.»
« صدای معلم » در گزارش دیگری به تاریخ پنج شنبه, 19 فروردين 1400 با عنوان « آیا در " مرکز برنامه ریزی منابع انسانی و امور اداری وزارت آموزش و پرورش " چیزی به نام " برنامه " پیش بینی شده است ؟! » می نویسد :
« ... از آزمون های فست فودی و بخشنامه های دستوری ، معلم حرفه ای بیرون نمی آید .
آیا مرکز برنامه ریزی منابع انسانی و فناوری اطلاعات تاکنون در مورد سیاست های خود در زمینه جذب و تربیت نیرو اندیشیده است ؟
آیا اساسا در این مرکز چیزی به نام " برنامه " پیش بینی شده است ؟
برآوردها و محاسبات این رسانه نشان می دهند با توجه به عملکرد مبهم ، پرسش برانگیز و غیرعلمی وزارت آموزش و پرورش در حوزه رتبه بندی معلمان و نارضایتی شدید معلمان از این سیاست ها وزارت آموزش و پرورش در سال تحصیلی 1400 با سونامی " کمبود معلم " مواجه خواهد شد . ( اخبار حاکی است معلمان با سابقه ای که به هوای اجرای رتبه بندی معلمان ، سابقه خدمتی خویش را تاکنون تمدید کرده اند در سال تحصیلی جدید این کار ار نخواهند کرد و آمار بازنشستگان نسبت به سنوات پیشین افزایش معناداری خواهد داشت . )
« صدای معلم » در گزارشی از قول چهاربند نوشت :
« اسفندیار چهاربند رئیس مرکز برنامهریزی و نیروی انسانی وقت آموزش و پرورش در سال 97 اعلام کرد : تا سال 1401 خروج نیرو از آموزش و پرورش خارج از عرف متداول است . در سال 97 حدود 65 هزار نفر مشمول بازنشستگی هستند که پیشبینی میکنیم 55 هزار بازنشسته شوند و اگر بدین صورت که تا امروز بوده واکنش نشان داده شود شدت کمبود نیرو تا سال 1399 آموزش و پرورش را از پا در میآورد!
« 35 سال است که در آموزش و پرورش با شاخصهای نیاز توافق نکردهایم و این دولت و آن دولت ندارد. مشکل ما در آموزش و پرورش این است که مسائل را با عینک سیاسی میبینیم و باید فارغ از گرایشهای حزبی و سیاسی باید به نیازهای این دستگاه توجه داشت. برخی دوستان سفارش میکنند برخی از این آمارها را نگویید اما چرا نباید بگوییم ؟
باید واقعیتهای آموزش و پرورش را شفاف بگوییم ...
پرسش « صدای معلم » از آقای حسین بر رئیس فعلی مرکز برنامهریزی نیروی انسانی و امور اداری وزارت آموزش و پرورش آن است که شفاف توضیح دهد آموزش و پرورش در مهر سال 1400 با چه تعداد کمبود معلم مواجه است ؟ هر چند فایده مهم " کرونا " برای مدیرانی مانند ایشان آن بود که بر خلاف گفته آقای چهاربند بحران کمبود معلم آموزش و پرورش را در سال تحصیلی جاری از پای درنیاورد !
آقای حسین بر چه فکری برای کمبود معلم در سال تحصیلی آینده کرده است ؟
ایشان برای " بحران کیفیتی " که آقای چهاربند اشاره می کند چه برنامه ای تدارک دیده است ؟ » چه دلیلی دارد که واحدی به نام گزینش در تامین معلم دست بالا را داشته باشد ؟ و برای دیگران نقشه راه ترسیم کند ؟
آن چه به داد ناکارآمدی و بی برنامگی مسئولان و مقامات در سال تحصیلی گذشته رسید ؛ کرونا بود .
برای مدیریت منابع انسانی و افزایش کیفیت و بهره روی در آن باید " برنامه " داشت» .
رضامراد صحرایی وزیر آموزش و پرورش دولت سیزدهم در پاسخ به اعتراض ها در مورد بحران کمبود معلم که عددی معادل 200 هزار برآورد شده است چنین می گوید : ( 1 )
« کاری که همکاران ما در این دوره کردند ؛ ستودنی است .
ما خرداد ، تیر و مرداد و شهریور ؛ مهم ترین و پیچیده ترین فرایند سازمان دهی و سامان دهی را انجام دادیم .
75 هزار معلم جدید داریم می گیریم .
باقی معلمان را از طریق معلمان فعلی مان ، به کار گیری پیش کسوتان و بازنشستگان ، به کار گیری دانشجویان سال سوم و چهارم دانشگاه فرهنگیان و همه ی ظرفیت هایی که از این دست وجود داره داریم جبران می کنیم .
کمبودی که الان باهاش مواجه هستیم ؛ یک سر ... در حقیقت تصریح نیاز داریم .
ما 75 هزار ردیف استخدامی داشتیم . این 75 هزار ردیف استخدامی ، 25 هزارتاش مربوط به دانشگاه فرهنگیان و شهید رجایی بود . وارد شدند و دو ردیف استخدامی ما که مربوط به معلمان ابتدایی و هنرستان ها و دبیران متوسطه هست ؛ اجرا شد ....
دلیل این کسری که الان شاهدش هستید اینه که هنوز نتایج یکی از آزمون های ما به طور کامل اصلا اعلام نشده . چرا و با وجود هشدار این مقام آموزش و پرورش در مورد وضعیت بحرانی تامین نیرو اما کسی در جمهوری اسلامی حرف های ایشان را جدی نمی گیرد و از کنار آن عبور می کنند ؟
ولی این که بگویند ما معلم در کلاس نداریم ؛ این را باید اصلاح کنید .
همه آموزش و پرورش ، معلمه .
یعنی ما در آموزش و پرورش رده ی شغلی همه مون معلمه ؛ از دبیری تا وزیر .
لذا وقتی کلاسی خالیه ، باقی معلمان ما می رند کلاسشونو پر می کنند و کار تدریس بچه ها ادامه پیدا می کنه تا معلم اصلی خودشان ملحق بشه .
و دلیل این را هم رسانه ها بدانند !
مگر این کسری در دو سال این دولت ایجاد شده ؟
این کسری اون زمانی شروع شد که ظرفیت دانشگاه فرهنگیان که دانشگاه راهبردی نظام هست ؛ به زیر 4000 نفر آمد و امروز آثار اون سیاست غلط را داریم در آموزش و پرورش مون می بینیم .
سیاست تامین معلم به جای تربیت معلم امروز اثر خودشو نشون داده .
این دولت می خواد برگردونه این سیاست را به تربیت معلم . ظرفیت دانشگاه فرهنگیان را امسال 20 درصد افزایش داد . در آینده هم این کار را خواهد کرد ولی این کسری دو ساله ایجاد نشده که مثلا برطرف بشه . اگرچه این دولت در انجام کارهای جهادی و چند پله یک قدم برداشتن را نشون داده و ان شاء الله ما تا آخر این دولت به جایی برسیم که این مساله به طور جدی حل بشه . »
این ها حرف هایی هستند که زبان وزیر آموزش و پرورش یک کشور خارج می شود .
پرسش « صدای معلم » آن است که دقیقا کدام کارهای همکاران ستودنی است ؟
اگر این گونه بود پس کمبود 200 هزار معلم از کجا آمد ؟
وزیر آموزش و پرورش اگر روی معلمان بازنشسته برای جبران کمبود معلم حساب کرده اما چرا حرفی از پرداخت پاداش پایان خدمت که دوسال است به تعویق افتاده نمی زند ؟
آیا هنوز وزیر جهادی و انقلابی آموزش و پرورش نمی داند معلمی که خود را بازنشسته می کند به این دلیل است که قادر به استمرار خدمت نیست ؛ در غیر این صورت ادامه می داد ؟
آقای صحرایی از کجا فهمیده است که باقی معلمان مدرسه ، کلاس خالی را پر می کنند ؟
بیان این سخن نشانه ی آن است که وزیر از کوچک ترین و بدیهی ترین واقعیت های نظام آموزشی ایران خبر ندارد و یا مطابق فرهنگ ایرانی ها به « تعارف » روی آورده است .
آیا آقای صحرایی آمارها و هشدارهای رئیس وقت مرکز برنامه ریزی منابع انسانی و فن آوری اطلاعات را زمانی که هنوز وزیر نشده بود را پی گیری می کرده است ؟
آیا وزیر آموزش و پرورش این دولت هنوز نمی داند که در بسیاری از نظام های آموزشی جوامع توسعه یافته ، وظیفه ی آموزش و پرورش ، تربیت معلم نیست و نهاد آکادمیک و دانشگاه این ماموریت را بر عهده دارد ؟
« صدای معلم » بارها و به کرات در گزارش های خود به اهمیت « مدیریت منابع انسانی » در سازمان اشاره کرده و پیشنهاد این رسانه ارتقای این مرکز به معاونت در وزارت آموزش و پرورش به لحاظ اهمیت راهبردی آن بوده و مهم تر انتصاب فردی باسواد ، متخصص و مستقل در راس آن بوده است ؛ مساله ای که تاکنون و به طور عمده غایب بوده است .
آیا خنده دار نیست که در وزارت آموزش و پرورش ، سواد آموزی در حد یک معاونت باشد و یا نوسازی مدارس که باز هم وظیفه آموزش و پرورش نیست در حد یک معاون وزیر تعریف شود اما مدیریت منابع انسانی ارتقایی نداشته باشد ؟
اسفندیار چهاربند به عنوان متخصص این امر از تشکیل یک نظام صنفی فراگیر می گوید . تشکیلاتی مستقل و تخصصی که « صدای معلم » آن را « سازمان نظام معلمی » نامیده و بیش از یک دهه است که در مورد آن می نویسد و فریاد می زند ؛ اما کسی آن را « جدی » نمی گیرد !
واحد منابع انسانی باید مجددا در آموزش و پرورش با اختیارات کامل تعریف شود و برنامه ها بدون دخالت نهادهای غیر مرتبط و غیر تخصصی مانند حوزه علمیه طراحی و اجرا شوند .
چه دلیلی دارد که واحدی به نام گزینش در تامین معلم دست بالا را داشته باشد ؟ و برای دیگران نقشه راه ترسیم کند ؟
اگر قرار است وضعیت نیروی انسانی در نظام آموزشی ایران به ثبات و تعادلی برسد راهش « انجام کارهای جهادی و چند پله یک قدم برداشتن » نیست :
فکر است .
فکر است .
فکر است و برنامه ریزی و دلسوزی .
پایان گزارش/
( 1 ) سخنان رضامراد صحرایی :
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
از شنبه اول مهرماه تا کنون ، حداقل دوازده بار برنامهام تغییر کرده است. گرچه به طور متوسط روزی یک و دو دهم بار با تغییرات اساسی مواجه شده بودم و در بعضیشان هم مقرّر شده بود، دروسی را تدریس کنم که نه به رشتهام مرتبط بود و نه سابقهای برای تدریسشان داشتم؛ اما فقط همین آخری به شدت دلخورم کرد. چون بعد از آنکه برنامه تایپ شده را نگاه کردم و در فاصله خروج از دفتر دبیران تا رسیدنم به کلاس ده-یک تجربی و قبل از استقرار کاملم در کلاس، متوجه تغییراتش شدم. گویا نیروی آزادی که برای درس ادبیات گرفته بودند، برنامهاش در جای دیگری، تغییراتی داشته و بالطبع برنامه مدرسه ما نیز تحت تأثیر قرار میگرفت. مدرسه نیز تصمیم میگیرد فعلاً دو زنگ را جابهجا کند و تا زنگهای بعدی منتظر بماند تا ببیند تقدیر چه رقم میزند!
البته در هیچ کدام از آن راه ندادنهای برنامه که ساعات تدریسم را به هم ریخته بود، مدیر مدرسه را مقصر نمیدانستم که او همانند خودم، یک عامل اجرایی بود در خردترین بخش نظام آموزشی! حتی تصوّری از خبط و خطا یا قصور و اهمالکاری را در مدیران بالادستی، گمان نمیبردم!
اما بر یک فرض مطمئن بودم؛ اینکه اگر اندکی از «نگاه راهبردی»، «برنامهریزی درازمدت» و یا «آیندهنگری» در بینش مدیران جامعهمان به خصوص سیستم آموزش و پرورش وجود داشت، با چنین شرایطی روبه رو نمیشدیم.
به خصوص اینکه مورخ سوم مهرماه، مطلبی را راجع به دلایل وضعیت نابه سامان چمن ورزشگاه آزادی در روز مسابقه تیم فوتبال النصر عربستان با پرسپولیس خوانده بودم.
ظاهراً مسئولین امر با اندیشه صرفهجویی در مصرف آب، برای آبیاری چمن ورزشگاه از آب دریاچه قایقرانی آزادی استفاده میکنند و چون آب دریاچه به انواع باکتری و قارچ و لارو حشرات آلوده بوده، مسبب اصلی آسیب به شرایط رویش چمن معرفی میشود.
البته قضیه به همین سادگی نبوده! با انتقال آب برای آبیاری چمن، سطح دریاچه قایقرانی کم و به طبع آن تیم ملّی رویینگ و قایقرانی دچار مشکل میشوند. مدیران مربوطه نیز جهت سر و ساماندهی به وضعیت دریاچه، طی اقدامی سریع، آب دریاچه چیتگر را به دریاچه قایقرانی منتقل میکنند که مجدداً به دلیل کاهش سطح دریاچه چیتگر، با هشداری که میتواند برای اکوسیستم آن منطقه خطرآفرین باشد، کار انتقال متوقف میشود.
شما را نمیدانم! اما خودم وقتی مطلب را میخواندم، تصویری از یک فیلم کمدی در ذهنم نقش میبست.
در فلسفه برنامهریزی راهبردی چه برای آموزش باشد و چه غیر از آن، وجود تفکر و اندیشههای بلندمدت ضروری است. وقتی مدیران یک سیستم، جایی که پای آبروی ملّی در کار باشد، اندیشمندانه برنامهریزی نکنند، چگونه توقع داشته باشیم در سطح کشور و برای نظام آموزش و پرورشیمان که همچون محتضری رو به قبله شده، چشماندازی با اهداف درازمدت و خلق آیندهای درخشان، در نظر داشته باشند؟!
نظامهای آموزشی خردمند سازمانهایی هستند که قبل از هر اقدامی، خود را با دو پرسش اساسی روبه رو میکنند: «کجا هستیم؟ و به کجا میخواهیم برویم؟»
آنها به وضوح جایگاه سیستم خود را در آینده میبینند و نابه سامانیها و موانع احتمالی را تک به تک پیشبینی کرده و برای اصلاحش برنامه دارند. نه آنکه فاصله مابین ذهنیت تا عینیت یافتن یک ایده آنقدر کوتاه باشد که جای دوراندیشیهای اندیشمندانه را کسب تجربههای تلخ و واقعی بگیرد!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
کلیپی که در زیر مشاهده می فرمایید ؛ توصیف و توصیه های یکی از مسئولان در مورد وضعیت « دفع زباله » در « مجتمع مسکونی فرهنگیان » واقع در شهرک کوثر اردبیل است .
این فرد وضعیت را چنین توصیف می کند :
« این شرایطی که اکنون می بینید ... این آشغال ها را ؛ متاسفانه با وجود آن که همکاران ما زحمت کشیده و این جا را تمیز کرده اند متاسفانه مجتمع فرهنگیان رعایت نمی کنند .
به جای آن آشغال های خود را برده و در « مخزن » دفع کنند از « پنجره » به بیرون پرتاب می کنند !
فضا آلوده شده است .
من واقعا مانده ام که این ها چگونه زندگی می کنند ؟!
حداقل به شهرداری رحم نمی کنند ؛ به بچه های خودشان رحم کنند .
این وضعیت موجب بیماری می شود .
این برای چندمین بار است که در این ماه این جا را تمیز کرده ایم ؛ متاسفانه در عرض سه روز و چهار روز محلی برای زباله و آشغال شده است .
خواهش ما این است که به این وضعیت پایان دهند .
به خودشان و خانواده خودشان رحم کنند .
هر گونه امکاناتی را بخواهند ؛ ما برای آنان فراهم می کنیم .
حداقل این وضعیت پایان یافته و بتوانند در این جا زندگی کنند » .
وضعیتی که این مسئول توصیف می کند خاص و محدود به این محل نبوده و در بسیاری از جاهای این سرزمین به وفور و کرات قابل مشاهده می باشد و به یک مساله « عادی و کم اهمیت » تبدیل شده است اما نکته ی قابل تامل آن است که چنین وضعیتی و شرایطی در جایی که اتفاق می افتد که پسوند « فرهنگیان » را یدک می کشد .
قشری که ظاهرا قرار است برای « جامعه ، « فرهنگ سازی » کرده و حداقل حقوق شهروندی را به دانش آموزان و دیگران به واسطه رفتار خود آموزش دهند .
دانش آموزان و والدینی که از این جا و هر روزه عبور می کنند ؛ چه قضاوتی درباره « معلمان » خواهند داشت ؟
و این معلمان قرار است سر کلاس دقیقا چه چیزی را و با کدام « صداقت » و « اقتدار » آموزش دهند ؟
واقعا چه باید گفت ؟
جز آن که ؛
هر چه بگندد نمکش می زنند
وای به روزی که بگندد نمک
کلیپ زیر از کانال « سرعین شهریمیز » گرفته شده است .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
برادران کارگر!
کسی چیزی برای از دست دادن ندارد. شما چه بسا نمیتوانید لباسی را بپوشید که خودتان میدوزید. نمیتوانید کفشی را بپوشید که خودتان میدوزید. در خانهای نمیتوانید زندگی کنید که خودتان ساختهاید. آنها دارا میشوند و شما همچنان پابرهنه باقی ماندهاید. تاکنون برای منفعت دیگران کار کردهاید. هرچه وجود دارد را شما درست کردهاید اما نفعی از آن نمیبرید. عرق جبین و سوی چشم شما تبدیل به ادارات و ساختمانهایی میشود که افراد داخل آن شما را استثمار میکنند. این بهرهکشی و زجر دیگر کافیست.
مگه تو مملکت شما خر نیست ؟
نویسنده فقید ترکیه : عزیز نسین
***
« صدای معلم » شاید تنها رسانه ی مستقلی است که بیشترین میزان خبر ، گزارش و نقد تحلیلی را حداقل در یک دهه ی اخیر در مورد « صندوق ذخیره فرهنگیان » منتشر کرده است اما حتی دریغ از یک پاسخ .
تنها کسی بودم که در « نشست های خبری » وزارت آموزش و پرورش و به کرات از عدم پاسخ گویی و بی خیالی برخی دوایر و واحدهای مستقر در وزارت آموزش و پرورش انتقاد کردم و این ها همه مستند می باشند .
تحلیل من این بود که کشاندن مدیران این واحدها به میز پاسخ گویی و نشستن در برابر رسانه ها شاید بتواند وضعیت را کمی متحول و واقعی کند .
پس از گذشت نزدیک به سه دهه از تاسیس موسسه ای که قرار بود پشتوانه ای مالی برای معلمان و نقطه اتکاء در دوران بازنشستگی شان باشد ؛ نخستین نشست رسانه ای با حضور خبرنگاران برگزار شد اما عامدا و آگاهانه از رسانه ی صدای معلم که طراح و پی گیر برگزاری چنین جلساتی بود دعوتی به عمل نیامد و سایر رسانه ها هم مطابق معمول نقش « سیاهی لشگر » و « میرزا نویس » را در این نشست ها بر عهده گرفتند .
واقعیت آن است که آموزش و پرورش در ایران از ماموریت اصلی خود منحرف شده است . در این مورد , « صدای معلم » در گزارش به تاریخ 21 آذر 1401 چنین نوشت : ( این جا )
« همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ نشست خبری « حمیدرضا نجف پور کردی » مدیرعامل موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان با محوریت موضوع « ارزش مالکانه » یکشنبه 13 آذر 1401 برگزار گردید .
آن گونه که این « موسسه اقتصادی متعلق به معلمان » ادعا کرده است این دومین نشست خبری بوده و نخستین آن در مرداد ماه سال جاری برگزار گردیده است .
در اطلاع رسانی که توسط موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان 3 روز پیش انجام شد نوشته شده بود :
« این نشست خبری با حضور خبرنگاران رسانههای مهم و تاثیرگذار کشور برگزار خواهد شد که نقش بی بدیلی در ایجاد امیدآفرینی در بین جامعه به ویژه فرهنگیان عضو موسسه دارند . »
اما به دلایلی که مشخص نیست این خبر از پرتال موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان حذف شده اما خبر آن در جست و جوی « گوگل » باقی مانده است .
موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان با مدیر عامل جدید که از اواخر اردیبهشت 1401سکان مدیریت را به دست گرفته در حالی از رسانه های مورد نظرش تحت عنوان « رسانههای مهم و تاثیرگذار کشور » نام می برد که این رسانه ها در عمر 27 ساله این صندوق حتا یک سطر در رسانه ی خود در انتقاد از عدم برگزاری نشست رسانه ای توسط موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان و پاسخ گویی شفاف به صاحبان اصلی آن یعنی « معلمان » ننوشته و در سایر نشست های رسانه ای نیز کوچک ترین اشاره و یا سخنی به پاسخ گو نبودن برخی بخش های ستادی و اداری وزارت آموزش و پرورش که موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان یکی از آنان است بر زبان نیاورده اند .
این در حالی است که « صدای معلم » هم در گزارش های متعدد خود و هم در نشست های رسانه ای بر این موضوع تاکید کرده و پاسخ گویی به افکار عمومی را جزء لاینفک از وظایف اصلی مدیران بر شمرده است .
این که مدیر عامل جدید صندوق ذخیره فرهنگیان برای نخستین بار نشست رسانه ای برگزار می کند اقدام مثبت و رو به جلویی است اما این نشست ها زمانی موثر و مفید به فایده خواهند بود که دعوت از رسانه ها فقط محدود به رسانه های دولتی و حکومتی نبوده و اولویت برای طرح نقد با رسانه هایی باشد که در این زمینه ها به صورت اختصاصی و تفصیلی و در قالب « کنش گری خردمندانه » پی گیر رویکرد و عملکرد مدیران و مقامات هستند و در نشست ها با طرح پرسش های چالشی و اصلی سعی در شفاف سازی واقعی و پرسشگری آگاهانه داشته و نقش « میرزابنویس » را ایفا نمی کنند . »
اما زمانی که خبر محرومیت « صدای معلم » از شرکت در نشست های رسانه ای وزارت آموزش و پرورش منتشر شد ؛ حتی یک معلم هم در قالب یک یادداشت به این برخورد اعتراضی نکرد .
مدت هاست که بحث و چالش در مورد « خصوصی و یا دولتی » بودن این موسسه ی اقتصادی مطرح است .
کنش گران فعال در این حوزه روی خصوصی بودن صندوق ذخیره فرهنگیان تاکید می کنند . با آن که این سخنی منطقی و عقلانی است اما تناقض آشکار و بزرگ آن است که یک مقام دولتی و در عالی ترین سطح اجرایی یعنی وزیر آموزش و پرورش همه امور را در دست دارد و به اصطلاح صاحب « حق وتو » می باشد و مصوبات را حتی اگر بر اساس منافع معلمان مانند « تخصیص ارزش مالکانه » باشد رد می کند و البته هیچ اتفاقی هم در بدنه ی آموزش و پرورش نمی افتد .
این موضوع چالش برانگیز تحت عنوان « قیم مآبی » در گزارش های مستند و متوالی توسط همکار فعال و مطلع آقای سعید شهسوار زاده مورد بحث و نقد قرار گرفته است .
پرسشی که به جد قابل تامل است این که اگر موسسه به معنای واقعی خصوصی باشد و ساز و کار آن هم متناسب با یک موسسه اقتصادی خصوصی در نظر گرفته شود ؛ آیا معلمان به آن اعتماد خواهند کرد و سپرده خود را به آن خواهند سپرد در حالی که در این کشور وضعیت بسیاری از موسسات اقتصادی خصوصی را مشاهده و بعضا آن را لمس هم کرده اند .
اساسنامه جدید صندوق ذخیره فرهنگیان تیر ماه 1400 به تصویب رسیده است و بر اساس آن تعداد منتخبین معلمان از سه نفر به شش نفر افزایش می یابد ؛ به این ترتیب منتخبین معلمان در برابر وزیر ، معاون وی و سه نفر متخصص اقتصادی پیشنهادی وزیر از تعداد بیشتری برخوردار خواهند بود .
تجربه تلخ و غیر قابل دفاع عملکرد سه نفر از منتخبان اعضای صندوق ذخیره فرهنگیان که در زمان وزارت محمد بطحایی صورت گرفت ، تصویر روشن و چشم انداز امیدبخشی را در برابر معلمان قرار نداده است.
پرسش این است که اگر به فرض اعضای انتخابی دو برابر شوند ؛ آیا واقعا تحولی در این موسسه ی اقتصادی رخ خواهد داد ؟ بهترین قانون ، برترین حاکمان و پیشرفته ترین ساختار در فقدان شهروندانی مطالبه گر و پرسش گر ، اثربخشی و کارایی خود را از دست داده و به « ضد » خود تبدیل می شوند .
چه تضمینی وجود دارد که آن 6 نفر بعدی بهتر و شفاف تر از پیشینیان عمل کنند ؟
ذکر این نکته را لازم می دانم که پیش از آن انتخابات در یادداشتی تحلیل من این بود که ورود آن سه نفر به ساختار پیچیده و غیرشفاف صندوق موجد تحولات موثر نخواهد بود و این افراد نیز به مرور در فرهنگ سازمانی و ساختار آن « استحاله » خواهند شد و متاسفانه این وضعیت به وقوع پیوست . ( این جا )
تجربه ی تاسیس « تعاونی فرهنگ و سرمایه ی دانش » که استارت آن توسط فعالان صنفی و معلمان معتمد و شناخته شده زده شد نشان داد که معلمان خودشان توانایی اداره چنین موسساتی را ندارند . ( گزارش های این موسسه اقتصادی در صدای معلم منتشر شده است ) .
واقعیت آن است که وقتی « پول » در جایی جمع شود و برای آن « ساختار » هم تعریف شود اما اگر در کنار آن فرهنگ مطالبه گری و پرسش گری از سوی ذی نفعان و مخاطبان نباشد و یا بسیار کم رنگ باشد و حداکثر ابتکار و کوشش اعضای آن « قهر » و « خروج » باشد ؛ طبیعی است که در آن « فساد » رخ خواهد داد و مافیاهای مختلف و رنگارنگ در آن شکل خواهد گرفت . تجربه تلخ و غیر قابل دفاع عملکرد سه نفر از منتخبان اعضای صندوق ذخیره فرهنگیان که در زمان وزارت محمد بطحایی صورت گرفت ، تصویر روشن و چشم انداز امیدبخشی را در برابر معلمان قرار نداده است.
گفته می شود بیش از یک میلیون و ششصد هزار فرهنگی عضو صندوق ذخیره فرهنگیان هستند اما پرسش این جاست که آیا یک درصد و حتی کم تر از آن شهامت آن را دارند که به فرض در برابر دفتر مدیر عامل و یا محل تشکیل جلسات هیات امناء جمع شوند و مطالبه آن ها فقط اجرای همان اساسنامه قانونی جدید باشد ؟
معلمان در خیابان و در معرض دید همگان و در جهت جلب ترحم دیگران « سفره » پهن می کنند اما از سوی دیگر خبر اختلاس در صندوق ذخیره فرهنگیان می رسد و یا دریافت حقوق های نجومی و... به طور طبیعی هر عضوی را خشمگین می کند .
آیا مدیران صندوق ذخیره فرهنگیان دارای چهار هلدینگ پتروشیمی و انرژی، مالی و سرمایهگذاری، ساختمانی و خدمات و حدود ۳۰ شرکت زیرمجموعه این صحنه ها را نمی بینند ؟
خجالت زده نمی شوند ؟
شرم نمی کنند ؟
« بی تفاوتی » فقط در مورد این مساله نیست و به یک رویه غالب و رفتار عمومی در سطوح و اقشار مختلف تبدیل شده است .
این چیزی است که بهتر از « معلمان عضو » ؛ گردانندگان این صندوق می دانند و افکار عمومی را مدیریت می کنند . زمانی که خبر محرومیت « صدای معلم » از شرکت در نشست های رسانه ای وزارت آموزش و پرورش منتشر شد ؛ حتی یک معلم هم در قالب یک یادداشت به این برخورد اعتراضی نکرد .
واقعیت آن است که آموزش و پرورش در ایران از ماموریت اصلی خود منحرف شده است .
وظیفه وزیر آموزش و پرورش مدیریت بر یک موسسه ی اقتصادی و برنامه ریزی برای آن به عنوان « رئیس هیات امناء » بدون آن که تخصص و سر رشته ای در امور مالی و اقتصادی داشته باشد نیست . طبیعی است که در چنین حالتی ، جریان های ذی نفوذ و نامرئی برای سرمایه معلمان نقشه بکشند و برای آن تعیین تکلیف کنند .
وظیفه آموزش و پرورش تربیت معلم هم نیست .
وظیفه آموزش و پرورش ساختن مدرسه و یا نوسازی آن هم نیست .
وظیفه آموزش و پرورش همان آموزش و پرورش است . در یک کلام تربیت شهروند مسئولی که با « تفکر انتقادی » عجین شده باشد .
حکومت بر اساس « قانون اساسی » باید به وظایف خود در موارد مطروحه عمل کند و در برابر عملکرد خود شفاف و پاسخ گو باشد .
بهترین قانون ، برترین حاکمان و پیشرفته ترین ساختار در فقدان شهروندانی مطالبه گر و پرسش گر ، اثربخشی و کارایی خود را از دست داده و به « ضد » خود تبدیل می شوند .
به همین راحتی و به همین سادگی .
گروه رسانه /
در کتاب درسی « انسان و محیط زیست » پایه یازدهم ، صفحاتی به دریاچه ارومیه اختصاص دارد .
در صفحه 11 این کتاب چنین آمده است :
« احیای دریاچۀ ارومیه؛ تجربه ای موفق در حفاظت از منابع آب
دریاچهٔ ارومیه از لحاظ وسعت دومین دریاچهٔ آب شور جهان و یکی از مهم ترین زیست بوم های آبی ایران است. این دریاچه بزرگ ترین دریاچهٔ داخلی کشور است و به دلیل برخوردار بودن از ارزش های بی نظیر طبیعی و اکولوژیک، به عنوان بوستان ملیّ، سایت رامسر 1 و ذخیره گاه زیست کره یونسکو معرفی شده است.
روند نزولی افت سطح آب دریاچهٔ ارومیه پس از دوران پرآبی آن در سال 1374 شروع شد و طی بیست سال، تراز دریاچه بیش از هشت متر افت کرد. در واقع با توجه به ارقام ثبت شده، به طور متوسط این دریاچه در بیست سال اخیر سالیانه با افت 40 سانتی متری مواجه بوده است. با توجه به عمق کم این دریاچه، این میزان افت تراز منجر به خشکی درصد قابل ملاحظه ای از سطح دریاچه شده است و بیش از 30 میلیارد متر مکعب از حجم آب آن در اثر تبخیر و عدم ورود منابع آب کافی به آن از بین رفته است. همزمان با شروع افت تراز دریاچه،
سطح دریاچه نیز پس روی قابل ملاحظه ای داشته است و میزان خشکی دریاچه در شهریورماه سال 1393 به حدی رسید که قسمت جنوبی دریاچه کاملا خشک شد . »
منظور مولفان این کتاب از آوردن عنوانی با نام « احیای دریاچۀ ارومیه؛ تجربه ای موفق در حفاظت از منابع آب » به طور دقیق مشخص نیست .
اما در ادامه به موضوعاتی اشاره می شود که چندان برای مخاطبان و به ویژه افراد مطلع قابل فهم و هضم نیست .
« طرح ملیّ نجات دریاچۀ ارومیه
استمرار وضعیت دریاچهٔ ارومیه و تعهد و توجه ویژه دولت یازدهم به حل این بحران زیست محیطی ملیّ، منجر به تصویب تشکیل « کارگروه ملیّ نجات دریاچهٔ ارومیه » در جلسهٔ مورخ 27 / 5 / 1392 هیئت محترم وزیران گردید.
پیرو این مصوبه، این ستاد به صورت رسمی اقدامات و فعالیت های خود را با اتخاذ رویکردهای زیر آغاز کرد:
- شناخت بهتر و دقیق ابعاد بحران دریاچهٔ ارومیه، شامل عوامل مؤثر بر بروز بحران، شرایط کنونی و محتمل آتی دریاچه
- بررسی ابعاد و مسائل مختلف اکولوژیکی، زمین شناختی، زیست محیطی، اقتصادی، اجتماعی، اقلیمی و هیدرولوژیکی مرتبط با دریاچهٔ ارومیه
- جلب مشارکت و همکاری همهٔ سازمان ها و دستگاه های مسئول و ذی ربط و بهره مندی از نقطه نظرات کارشناسی و تخصصی آنها
- بهره مندی از خرد جمعی و مشارکت استادان، متخصصان، کارشناسان و پژوهشگران داخلی و خارجی
- مشارکت خواستن از مسئولان محلی در همگام سازی و هم افزایی اقدامات در جهت تحقق هدف « احیای دریاچهٔ ارومیه »
- تلاش برای ایجاد عزم همگانی و مشارکت عمومی برای احیای دریاچهٔ ارومیه و بهبود وضعیت موجود آن از طریق آگاه سازی و تبدیل دریاچهٔ ارومیه به یک « دغدغه همگانی »
- تدوین نقشه راه احیای دریاچه ارومیه »
کتاب زیست شناسی ( 1 ) رشته علوم تجربی - پایه دهم
پرسش « صدای معلم » آن است که واقعا جمهوری اسلامی تلاش خاص و مستمری برای تبدیل این بحران زیست محیطی به عنوان « دغدغه همگانی » داشته است ؟
آیا اساسا برای مسئولان « محیط زیست » یک اولویت به شمار می آید ؟
منظور از تدوین « نقشه راه احیای دریاچه ارومیه » چیست ؟
کسی که فقط یک بار از نزدیک این دریاچه را دیده باشد ؛ متوجه می شود که بسیاری از این حرف ها جنبه ی تبلیغاتی داشته و واقعیت ندارد .
روزنامه ی اعتماد می نویسد :
« یکی از سوءآثار خشک شدن دریاچه هجوم غبارهای نمکی است. اگرچه درباره بحرانهای پیش روی سه استان و منطقه شمال غرب کشور اختلافنظری وجود ندارد اما درباره زمان سررسیدن این فاجعه اختلاف نظر وجود دارد.
«عیسی کلانتری» رییس پیشین سازمان محیط زیست در این باره به «اعتماد» گفته بود که «اگر این روند خشکشدن دریاچه ادامه پیدا کند، در شهریور تنها باتلاقی بر جای دریاچه به جای خواهد ماند و نتیجه این بحران زیستمحیطی در بُعد اجتماعی و اقتصادی، خالی از سکنهشدن کلانشهر تبریز و دهها شهر و روستای اطراف دریاچه خواهد بود . »
یکی از مشکلات مهم در ارتباط با کتاب های درسی آن است که مطالب این کتاب ها اکثرا به روز نیستند و بیش تر با نگاه ایدئولوژیکی و امنیتی نگارش می شوند در حالی که در عصر رسانه ، سرعت انتقال و نیز دقت شبکه های اجتماعی ، اعتبار این رسانه های نوشتاری رسمی را به شدت در معرض تردید و پرسش قرار می دهند .
و این چیزی نیست که به نفع نظام آموزشی و ارکان آن باشد .
پایان گزارش/
این کویر نمک روزگاری نه چندان دور دریاچه ارومیه بود :
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
آن چه در زیر می آید ؛ گفت و شنود « صدای معلم » با « احمد عابدینی معاون پیشین شورای عالی آموزش و پرورش » است که در دو موضوع مهم « فرآیند جذب معلمان در آموزش و پرورش » و « تراکم کلاسی » انجام شده است .
وزیر آموزش و پرورش در روزهای گذشته اعلام کردند که برای ایجاد تحول در آموزش و پرورش 20 هزار مدیر مدرسه را جابه جا و یا تغییر دادهاند؛ ولی هیچ دلیل قانع کنندهای را ارائه ندادند و به نظر میرسد که استانها فقط برای آمارسازی و بدون آمادگی لازم این کار را انجام دادهاند.
مدیران مدارس باید طبق بخشنامههای مربوطه در آزمونهای انتخاب و انتصاب مدیران شرکت کنند و طی مراحل مختلف و مصاحبههای تخصصی انتخاب شوند ولی در عرض چند ماه حدود 20 هزار مدیر مدرسه را بدون طی مراحل قانونی تغییر دادند که علاوه بر نارضایتی خانوادهها و دانشآموزان بسیاری از مدیران با تجربه به علت بیاحترامیهای صورت گرفته تن به بازنشستگی دادند و در این بحبوحه کمبود معلم ، آموزش و پرورش را رها کرده و از سیستم آموزشی خارج شدند.
در برخی استان ها شکایتها و گلایههایی به مراجع نظارتی ارسال شده و مسئولین پیگیر این موضوع هستند.
وحیدی عضو کمیسیون آموزش مجلس اعلام میکند که با وجود گذشت 10 روز از مهر 1402 هنوز 23 هزار کلاس درس بدون معلم هستند که اعتراض خانوادهها را به دنبال دارد و از وزیر آموزش و پرورش درخواست رسیدگی به این موضوع را دارند.
افزایش ساعت تدریس بازنشستگان تا 24 ساعت در هفته، تدریس دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان، 6 ساعت تدریس معاونین مدارس، لغو مأموریت فرهنگیان به سایر سازمانها و ادارات، و بقیه کارهای انجام شده نیز تا کنون نتوانسته است مشکل کمبود معلم را در مدارس حل کند. سخت گیریهای بیمورد در انتخاب مصاحبه کنندگان در کانونهای ارزیابی و اجرای فرایندهای غیرکارشناسی در جذب و مصاحبه آموزگاران و کمبود معلم باعث شده که اعلام نمایند که حدود 10 هزار نفر دیگر از مردودیهای مصاحبهها را در تکمیل ظرفیت جذب خواهند کرد.
رئیس پژوهشهای مجلس نیز در هشتم مهرماه نامهای به رئیس مجلس و رئیس کمیسیون آموزش، تحقیقات و فن آوری مجلس مینویسد و اظهار میدارد که با آغاز سال تحصیلی جدید و گذشت قریب به یک هفته کمبود نیروی انسانی بسیاری از کلاسهای درس فاقد معلم میباشند. به عنوان مثال در تهران بیش از 4000 نفر کمبود معلم وجود دارد که این مسئله موجب تعطیلی مدارس یا افت شدید کیفیت آموزشی خواهد شد و در ادامه نیز راه کارهایی برای حل این مشکل ارائه داده است.
نارضایتی اکثر معلمان از اجرای قانون رتبهبندی و عدم رسیدگی سریع به اعتراضات، عدم پرداخت پاداش پایان کار معلمان بازنشسته، عدم پرداخت به موقع حقالتدریس و مطالبات فرهنگیان باعث شده که معلمان از اضافهکاری و حقالتدریس استقبالی نکنند و برخی از کلاسهای درس بدون معلم بمانند.
معینالدین سعیدی نماینده چابهار در مجلس نیز در تذکری اعلام نماید که با گذشت ۱۰ روز از شروع کار مدارس، بسیاری از کلاسها فاقد معلم هستند. رئیس سازمان امور اداری و استخدامی مشکل خود را با قرارداد کار معین حل کردند، اما مشکل معلمان خرید خدمات حل نشده است. انتظار میرود نگاه جدی در این حوزه حاکم شود تا شاهد حل مشکل معلمان خرید خدمات باشیم.
وزیر محترم آموزش و پرورش باید به جای پرداختن به حاشیهها به فکر متن باشد و با انجام کارهایی مثل تغییر فلهای مدیران مدارس به اولویتهای آموزشی بپردازند و قولهایی را که به معلمان دادهاند، مانند رسیدگی به اعتراضات رتبهبندی، پرداخت به موقع حقالتدریسها، برقراری عدالت آموزشی و توجه به مدارس دولتی، پیگیری بدهکاری دولت به صندوق ذخیره فرهنگیان، برقراری فوقالعاده ویژه 50 درصدی معلمان، توزیع شیرمدارس، به کارگیری جوانان در مدیریتها و ... را عملی نمایند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید