Everything you deserve is making it`s way to you .
سخنرانی اخیر حسین امیرعبداللهیان وزیر خارجه ایران در جلسه شورای امنیت سازمان ملل متحد بسیار حاشیه ساز شد .
کاربران شبکههای اجتماعی نسبت به سطح تسلط وزیر خارجه ایران به زبان انگلیسی انتقاد کرده و جوک ها و کنایه های فراوانی را به اشتراک گذاشتند .
آنان با مقایسه سطح زبان انگلیسی وزیر امور خارجه با مکالمه ی یک هموطن دست فروش بلوچ و یا یک ماهی فروش سعی کردند نشان دهند که سطح عمومی زبان انگلیسی در اقشار پایین از سران جمهوری اسلامی بالاتر است .
اما آیا واقعا چنین است ؟
به جرات می توان ادعا کرد بسیاری از مقامات و مسئولان مستقر در حکومت زبان انگلیسی را نمی دانند اما آیا واقعا کف جامعه و سطح عمومی مانند آن دست فروش و یا ماهی فروش است ؟
برای من که نزدیک به سه دهه است در مقاطع مختلف نظام آموزشی زبان انگلیسی تدریس می کنم مساله به این سادگی و راحتی نیست .
همان گونه که پیش تر نیز نوشتم ؛ مدرسه قبلی را به خاطر افزایش تراکم دانش آموزی که حتی از بخشنامه وزارتی هم بسیار بالاتر رفته بود ، ترک کرده و به مدرسه ی دیگری رفتم .
این جا را مطالعه نمایید :
نخواستم در کلاس 40 نفره مبصری کنم
جالب است بدانید معلمی که جایگزین من در آن مدرسه شده کسی است که دو سال سابقه ی معلمی بیشتر ندارد و از همه قابل تامل تر این که در رشته عربی دانشجو است .
به نظر می رسد که دانش آموزان و اولیای آنان با این مساله مشکلی نداشته باشند چون معیار برای آنان نه سطح معلم و حتی امکانات مدرسه بلکه نمره و قبولی است .
مدت طولانی است که جلسات گروه های آموزشی منطقه تعطیل شده است .
یک بار که مسئول مقطع متوسطه به مدرسه آمده بود از او خواستم که در اتاق دبیران شرکت کند و به پرسش ها پاسخ دهد .
از او که خانمی است پرسیدم چرا گروه های آموزشی دیگر برای معلمان نشست نمی گذارد و یا چرا آیین نامه ی گروه های آموزشی اجرا نمی شود ؟
هیچ پاسخی نداشت .
قبل از « تعطیلات کرونا » هم که بعضا جلساتی تشکیل می شد مسئولان منتصب گروه آموزشی زبان خودشان در جلسه فارسی حرف می زدند .
تا جایی که می دانم این گروه های آموزشی تاکنون اعتراضی به مصوبات و یا سخنان و عملکرد افراد و جریان ها در مورد تصمیم گیری برای این درس نداشته اند .
بارها اتفاق افتاده است پس از اعلام کارنامه ی دانش آموزان ، برخی اولیا به مدرسه آمده و نسبت به این که چرا من در کلاس انگلیسی صحبت می کنم اعتراض کرده اند و این که دانش آموزان اصلا متوجه نمی شوند .
آن ها بر این باورند که معلمان قبلی مثل من نبوده اند و از زبان شیرین فارسی برای تدریس بهره می جسته اند .
جالب است برای تدریس یک معلم جدید و غیر مرتبط اعتراض نمی کنند اما برای من که سعی می کنم به اصول حرفه ای پای بند باشم ؛ ایراد می گیرند .
پس از نزدیک به سه دهه تدریس در این رشته در حالی که به صورت شفاهی و حتی مکتوب توسط گروه های آموزشی مورد تشویق قرار گرفته ام :
اما رتبه ی من در رتبه بندی آن هم پس از اعتراض ،؛ سه شده است .
وقتی این موضوع را با یکی از افرادی که برای بازدید به کلاس من آمده بود در میان گذاشتم ؛ وی ضمن ابراز تاسف گفت که در این زمینه کاره ای نیستند .
واقعا مشخص نیست که این همه تعریف و تمجید مسئولان وزارت آموزش و پرورش در دولت سیزدهم از این نمایش مضحک رتبه بندی چه بوده و اساسا چرا کار معلم در کلاس توسط کارشناس کاربلد مورد ارزیابی قرار نمی گیرد ؟
وضعیت به گونه ای شده است که می گویند اگر می خواهی زبان انگلیسی یاد بگیری باید به موسسات بیرون مراجعه کنی . گویا دست هایی عامدا و آگاهانه سعی در ناکارآمد کردن نظام آموزشی البته برای مدارس عادی دولتی و بازار گرمی برای موسسات بیرونی را دارند .
اما کسی به این پرسش پاسخ نمی دهد که چرا به فرض سطح زبان انگلیسی یک دانش آموز پایه ششمی در پاکستان از سطح یک دکتر در ایران باید بالاتر باشد ؟
آیا در پاکستان ، هندوستان و... هم دانش آموزان برای آموزش زبان انگلیسی حتما باید به کلاس های زبان در خارج از نظام آموزشی رسمی بروند ؟
این پازل معیوب و ناکارآمد در سطوح بالا هم تقویت شده و حتی قانونی می شود :
- در سال 1398 ؛ نمایندگان مجلس شورای اسلامی طرح یک فوریتی با عنوان «رفع انحصار از زبان انگلیسی در نظام آموزش همگانی کشور» ارائه کردند .
بر اساس این طرح قرار بود آموزش تمامی زبانهای انگلیسی و غیر انگلیسی اختیاری و از محیط مدرسه خارج و به آموزشگاههای آزاد سپرده شود. هزینه آموزش نیز بر عهده دانشآموزان خواهد بود .
- در تیرماه سال 1397 دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش ایران تدریس زبان انگلیسی در مدارس ابتدایی اعم از دولتی و غیردولتی در ساعات رسمی و غیررسمی را ممنوع اعلام کرد.
مهدی نوید ادهم دریافت شهریه از والدین دانش آموزان برای تشکیل کلاس زبان انگلیسی را «تخلف» دانست و گفت: «برنامه آموزش و پرورش در دوره ابتدایی تقویت زبان فارسی و فرهنگ ایرانی اسلامی دانش آموزان است و آموزش زبانهای خارجی در دوره ابتدایی به هیچ عنوان توصیه نشده است و آموزش این زبان از دوره اول دبیرستان قابل اجراست » .
- محمد بطحایی وزیر وقت آموزش و پرورش در سفر به مسکو از تدریس زبان روسی در مدارس سخن گفت.
علیرضا طالب زاده در « صدای معلم » در یادداشتی با عنوان « زبان بی زبان: تحلیلی بر طرح رفع انحصار از آموزش زبان انگلیسی » نوشت : ( این جا )
« در 14 اریبهیست 1395 رهبر انقلاب در دیدار جمعی از معلمان تاکید کردند: «من همینجا این حرفی را که گاهی هم گفتهام به مسئولین آموزش و پرورش تکرار می کنم؛ شاید به مسئولین محترم فعلی نگفته باشم امّا قبلها مکرّر گفتهام؛ این اصرار بر ترویج زبان انگلیسی در کشور ما یک کار ناسالم است. بله، زبان خارجی را باید بلد بود امّا زبان خارجی که فقط انگلیسی نیست، زبان علم که فقط انگلیسی نیست. چرا زبانهای دیگر را در مدارس بهعنوان درس زبان معیّن نمی کنند؟ چه اصراری است؟ این میراث دوران طاغوت است، این میراث دوران پهلوی است. مثلاً زبان اسپانیولی؛ امروز کسانی که به زبان اسپانیولی حرف می زنند کمتر از کسانی نیستند که به زبان انگلیسی حرف می زنند؛ در کشورهای مختلف، در آمریکای لاتین یا در آفریقا کسان زیادی هستند. مثلاً می گویم؛ بنده حالا مروّج زبان اسپانیا نیستم که بخواهم برای آنها کار بکنم، امّا مثال دارم می زنم. چرا زبان فرانسه یا زبان آلمانی تعلیم داده نمی شود؟ زبانهای کشورهای پیشرفتهی شرقی هم زبان بیگانه است، اینها هم زبان علم است.»
به دنبال فرمایشات رهبر معظم انقلاب، آیتالله علم الهدی، امام جمعه مشهد در جلسه هفتگی خود با انتقاد از سخنان حسن روحانی درباره لزوم آموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان علم گفت: «زبان انگلیسی نه تنها زبان علم نیست، بلکه زبان جهل است».
چند روز بعد سردار نقدی نیز با انتقاد شدید از سحنان رییس جمهور درباره لزوم و ترویج آموزش زبان انگلیسی گفت: «امروز که تیغ انگلیس کند شده و دیگر نمی تواند ملتها را مجبور به تکلم به زبان خود کند با راه اندازی موسسات فراوان و به کار گیری مزدوران خود در کشورها تلاش می کند با القای اینکه ناقص و ناتوان انگلیسی زبان علم است همه را مجبور به یادگیری و استفاده از زبان خود کند و از این طریق فرهنگ و سبک زندگی فاسد و بی مایه خود را به ملتها تحمیل نماید.»
در فصل هفتم سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در راهکار 5-1 آمده است:
«ارائه آموزش زبان خارجی در چارچوب بخش انتخابی (نیمه تجویزی) برنامه درسی، با رعایت اصل تثبیت و تقویت هویت اسلامی-ایرانی» می توان تفاسیر و کاربرد دلخواه خود را از این بند کرد. شاید بتوان در توجیه طرح ارائه شده به این راهکار هم استناد کرد. از طرفی کتاب های درسی جدید التالیف زبان انگلیسی از هر نوع عناصر غربی خالی شده و متن ها و درس ها خنثی و یا در راستای ترویج فرهنگ ایرانی-اسلامی است. برای مثال آیاتی از قرآن را با ترجمه انگلیسی در هر درس کتاب درسی انگلیسی می توان یافت.
همچنین وضع معادلهای نامانوس و بعضا خندهدار در علوم پایه مانند زیستشناسی، فیزیک و شیمی را میتوان در این راستا قلمداد کرد در حالی که برگزاری کلاس های محتوا-محور (مثلا تدریس فیزیک به انگلیسی یا یک زبان خارجی دیگر) و آموزش علوم پزشکی و پایه به زبان انگلیسی حتی در آموزش و پرورش در برهه حاضر ضروری به نظر میرسد.
مضافا گروه کوچکی از استادان و محققان ایرانی در دانشگاه ها و مراکز عالی روی «تئوری توطئه» و «هژمونی زبان انگلیسی» کار میکنند. آنها انگلیسی را ابزار جدید استعمار و «اسب تروای» غرب میدانند که از طریق این زبان فرهنگ و تسلط خود را بر دیگر کشورها تحمیل میکنند. این گروه معتقدند که زبان انگلیسی را می توان با حذف و منها کردن عناصر فرهنگی از آن یاد گرفت. عدهای با رد این نظریه و با توهمآمیز و خیالی خواندن این برداشت و تئوری این گروه را منتسب و متصل به حلقه های قدرت میدانند. آنها معتقدند که آنها با منابع قدرت و نظام سروسری دارند » .
حال پرسش این است :
آیا با مشاهده رفتارها و عملکردها و سخنان در سطوح پایین جامعه و نیز نگرش و بینش مسئولان ؛ آیا قرار است محصول دیگری جز همان که « کاشته ایم و داشته ایم » ؛ برداشت کنیم ؟
نظرات بینندگان
از زمان آشنایی ایرانیان با غرب نخستین زبانهایی خارجی واروپایی که توسط تجار وتحصیلکردگان وشاهزادگان قاجاری وارد ایران شد زبانهای روسی وبیشتر فرانسوی بود در تقابل این دوزبان زبان فرانسوی چون ظرفیت علمی بیشتری داشت به عنوان زبان خارجی در ایران ریشه گرفت وحتی تا اوایل دوره پهلوی دوم فارغاتحصیلان دانشگاه ها هم زبان دومشان فرانسه بود الان هنوز واژه های فرانسوی بین ایرانیان قدیمی تر گه گاهی رد وبدل میشودواژه هایی مثل شوفر"راننده" یا دولوکس یاتابلو یا تاکتیک یا مرسی یا نشنال ووو وجود دارد بنده به خوبی بیاد میاورم که اکثر دبیران ما در دهه 40 حتی دبیر انگلیسی مان زبان دانشگاهی شان فرانسه بود این روند با گسترش علمی وقدرت سیاسی واقتصادی امریکا وانبوه تولیدات واختراعات انها کم کم به سمت زبان انگلیسی سوق پیدا کرد
اشتیاق زیاد برای تحصیل در گروه پزشکی و بی اهمیت شدن سایر رشته های دانشگاهی ، نشان دهنده این واقعیت است که هدف تحصیل در ایران ، صرفا کسب مدرک و رسیدن به پول بیشتر است و اصل علم و سواد در نزد مردم اهمیتی ندارد.
ضمنا تا جایی که اطلاع دارم اکثر قریب به اتفاق فارغ التحصیلان در سطح دیپلم در کشور های مجاور مثل پاکستان وهند وعراق حداقل در محاوره عمومی به زبان انگلیسی تسلط کامل دارند اما درایران حتی دانشجویان وفارغ التحصیلان مقاطع دکتری قادر به مکالمه وارتباط با زبان انگلیسی نیستند که بر میگردد به ضعف سیستم آموزشی در دوران دبیرستان ویک عامل دگر آموزش هم زمان دو زبان خارجی در مقطع دبیرسان بود واحتمالا هنوز هست یعنی عربی وانگلیسی که همه دانش آموز مقطع دبیرستان نمیتوانند هم زمان دو زبان خارجی را کامل یاد بگیرند
متاسفانه همین گونه است .
موسسات زبان هم مانند سابق نیستند .
ماهیتی مانند مدارس غیر انتفاعی پیدا کرده اند .
پایدار باشید .
معلم و مشکلاتش گمشده این دولت اصولگراست
تشکل های صنفی از نظر نهادهای امنیتی و نظامی با نگاه منفی دیده می شوند و متاسفانه حاکمان اصولگرا به تشکیل سازمان نظام معلمی اعتقادی ندارند
رتبه بندی بجای ایجاد انگیزه انگیزه و علاقه به کار را در معلمانی که به رتبه خود نرسیدند از بین برد
اصلاح طلبان شاخص تایید صلاحیت نشدند و انگیزه گرم کردن صحنه انتخابات را برای سود بردن اصولگراها ندارند
درود
در این سیستم ، معمولا « کوتوله ها » بالا می آیند .
چه خبری بگذاریم ؟
مهم این است که این افراد برنامه و شهامتی برای تغییر ندارند و معمولا دنباله رو هستند .
شما اگر نقدی دارید ، مکتوب نمایید .
پایدار باشید .
حداقل در نشست ها از ایشون بپرسین که چرا به جای کمک به دانش آموزان به امور غیر مرتبط مشغول شده است؟ خلاف می کنه ایشون علنا
هم متن و هم نظرات جالب بودند
به شما رتبه 5 را نداند؟
پس معیار رتبه 5 این ها که بوده است؟!
برای هر کسی نه اما برای شما باید رفت یقه وزیر را گرفت به چه حقی چنین می کنند
معلمی که چنین فعال و تاثیرگذار و باسواد باید این طور شود
هر چند خودمان می دانیم چه خبر است اما باز هم باید شفاف تر توضیح دهند
مطمئن باشید اگر چاپلوس رئیس اداره و ... بودید الان 5 را داده بودند این 3 را هم از روی ناچاری دادند وگرنه همین را هم نمی خواسته اند بدهند
تف به شرفشان
این را نمی خواستم بیاورم اما وقتی می بینم این سیستم این قدر از خودش تعریف می کند باید نوشت و اعتراض کرد .
پایدار باشید .
پورسلیمان اگه یه کم با مستند و و با ادله و ارائه مستندات این مورد خاص که خودش است بهتر می بود.
نخست آن که یک معلم باید صحیح و بدون مشکلات نگارشی بنویسد .
یا رسمی بنویسید و یا محاوره ای .
دوم آن که از کدام منافع سخن می گویید ؟
نخستین نقد من در مورد رتبه بندی معلمان به حدود یک دهه ی پیش می رسد .
پس بیش از صدور حکم و قضاوت ابتدا مطالعه و تحقیق کنید .
سوم آن که از کدام معیارها سخن می گویید ؟
نظرات آقای عابدینی را در مصاحبه با صدای معلم مطالعه نکردید ؟
گفت و گوی مفصل صدای معلم با خانم رضوان حکیم زاده را نخوانده اید ؟
صدای معلم از سال ها پیش این طرح را مورد مطالعه و کنکاش کارشناسی و تطبیقی قرار داده و ده ها گزارش و خبر و یادداشت در مورد آن منتشر کرده است .
شما چه کار کرده اید ؟
سخن من این بوده و هست که کار یک معلم و عملکردش باید در کلاس و توسط یک مرجع حرفه ای و تخصصی مانند « سازمان نظام معلمی » سنجیده شود .
در زمان وزارت دانش آشتیانی ، عضو کار گروه تخصصی شورای عالی آموزش و پرورش برای نهایی کردن طرح سازمان نظام معلمی بودم و نظرات من مستند در صورت جلسات ثبت شده است .
وقتی گروه های آموزشی کار و عملکرد من را تایید کرده اند و حتی در مورد درس پژوهی و ارائه روش های نوین تدریس تشویق کرده اند دیگر چه چیزی باید معیار باشد ؟
چهارم آن که یک بار از این هیات های ممیزی پرسیدم اگر معلمی مدرک و یا سندی را جعل کند و شما با توجه به حجم این مدارک چگونه می خواهید راستی آزمایی کنید ؟
ایشان در پاسخ گفت که ما فرصت و امکانات چنین چیزی را نداریم .
به همین ها ، اعتماد کردیم !
به همین سادگی !
پایدار باشید .
به نظرم مسخره کردن این فرد با وجود ضعف زبان بین خود مردم تناقضی ندارد
به هر شکل اگر کل مردم ایران اصلا زبان انگلیسی نشنیده باشند اما دلیل نمی شود وزیر امور خارجه این توانایی را نداشته باشد
و در مورد سیستم آموزش، باید گفت در واقعیت این کیفیت معلم ها، مختص زبان نیست در تمام درس ها و مقاطع و پایه ها ضعف شدید است و امثال شما در هر منطقه در حد انگشت شمار اند.
همین استخدام های الان را نگاه کنید
بروید دفترچه استخدام را نگاه کنید ببینید برای ابتدایی چه رشته هایی می گیرند تقریبا تمام رشته های علوم انسانی و پایه را مجاز کرده اند و آخوندها هم که نورچشم اند.
حال از این افراد تست هوش که نمی گیرند یا حداقل دو سال آزمایشی هم کار نمی کنند بلکه اکثرا به واسطه سهمیه استخدام رسمی می شوند
و کسی هم که سهمیه ای درس بخواند و استخدام شود یعنی فساد اندر فساد و کیفیت پایین نیروی انسانی
https://gamaan.survey.fm/election?plat=dps
ولی لامصب لاقل دوساعت قبل از اجلاس متن سخنرانی که برات نوشتند را دوبار از روی اون میخوندی. تا گزک دست بقیه ندی.
که این خودتحقیری و خود تخریبی با شناخت ضعف های خود باید تفکیک داده شود
افرادی هم به اصطلاح متفکر یا روشنفکر نیز بر این موضوع با برداشت های اشتباه جامعه ایران را به ورطه درماندگی محکوم شده از قبل کشانده اند
به شکلی که هم خودشان و مردم را در این گردباد قرار داده اند
آن چیزی که سرمایه دار و کشورهای سرمایه دار برای سوء استفاده از انها نیاز دارند تا سوارشان شوند
به نظرم گاه گاهی هم بد نیست از قدر و ارزش خود مردم نیز سخن گفت
مردمی که خود را قدر ندانند چگونه می توانند دنبال ارزش های نیکو گردند
این ارزش ها کجا هستند
آیا بین مردم ایران ارزش های نیکو وجود ندارد؟!
رفتار روشنفکران رنگان و متفکر لعابان با نادانی جز ساخت یک جو افسرده و درمانده در جامعه چیزی نساخته اند
آیا تنها با گفتن عیب ها می توان به سمت ارزش های متعالی رفت؟!
درود
قبلا در این مورد قبلا به تفصیل نوشتم اما شما دوباره همان حرف ها و مواضع را تکرار کردید .
خود تحقیری یعنی چه ؟
خود تخریبی چیست ؟
رفتارهای غلط و بی اساس و خرافات خیلی صریح و بی رحمانه باید نقد شوند در هر کسی که هست و هر سطحی که جریان دارد.
در حال حاضر ما داریم جور روشنفکران تنبل و خودخواه و خودشیفته و توده های احمق و جاهل را می کشیم .
در جامعه ای که مطالبه گری و پرسش گری نباشد ؛ طبیعی است که هر کسی کار خود را می کند و فضا غیر قابل تحمل می شود.
هر کسی در هر سطحی و به اندازه ی خودش در مورد وضعیت جامعه مسئولیت دارد .
نمی شود با حرف های پوپولیستی و عوام فریبانه برای خود محبوبیت خرید .
وقتی این گونه شود ؛ بار اصلی بر دوش عده ای قلیل برای اصلاح گری جامعه می افتد و آن ها هم در برابر جو غالب و منحط له می شوند .
هر جا هم که حرکت خوب و آموزنده ای را دیدیم باید بدون تعارف تقدیر کنیم و آن را گسترش دهیم.
معنای « نقد » همین است .
غیر از این محافظه کاری و فرصت طلبی است .
پایدار باشید .
جناب پورسلیمان عزیز
البته در نظرات قبل، من نیز منکر نقد که نشدم و ان هم نقد اجتماع و کاستی های آن
در مورد این مقاله نیز در چند نظر قبلی گفتم که از نظر منطقی تناقضی بین انگلیسی ندانی وزیر با انگلیسی ندانی مردم وجود ندارد و از این جهت مردم را نقد و سرزنش کرد جایگاهی ندارد
اما بحث نظرگاه دوم من در رابطه کلی تر نسبت به موضوع اولی است که بر اساس آنچه که از سمت روشنفکران ایرانی مشاهده شده است بیان کردم.
من به طور آماری بررسی نکردم اما تا جایی که خوانده ام از اولین نوشته های روشنفکران اولیه مشروطه از آخوندزاده ها و میرزا حبیب اصفهانی ها و ... تا هدایت ها و کسروی ها و شریعتی ها و ... و بعد تا کسانی که در دوره کنونی دست به قلم شده اند از داستان و شعر تا تحلیل و ... بیشتر آنچه که دیده ام خودتحقیری است تا نقد
و به این دلیل اینگونه تحلیل ها را نقد نمی دانم که نقد به دلیل منطق قوی آن ضمن شمردن جنبه های مثبت و منفی راهنما و راهگشا می شود
نقد به خصوص نقد اجتماعی به معنای آنچه که می دانیم و می خواهیم داشته باشیم پدیده مدرنی است که مثل بسیاری از پدیده های عاریت گرفته شده از تمدن غرب، به خوبی درونی نشده است و به همین دلیل احتمالا در کاربرد و برون داد آن دچار خطای فکری شده ایم.
بسیاری فکر می کنند خرافات و نقص های اجتماع را نشان دهند می شوند نقد اجتماع.
در حالیکه این تحلیل ها که اکثریت از روی همان عقده ها و آمال سرکوب شده داخلی و خارجی صورت می گیرد یک نوع تحلیل پوپولیستی و عوامانه است .
مثل کسی که می نالد و گله ای می کند.
در تمدن غرب هم آنطور که آشکار است این نوع نقد اجتماع یا سیاست و ... در فرهنگ مسیحی و با کویکر ها یا انجمن دوستان اتفاق افتاده بوده است در میانه قرن هفدهم و بعد ها با تحلیل های متفکران مثل روسو و ... کارکرد پیدا کرده و ساختار می گیرد و جزء قالب فرهنگ آنها می شود و بیشتر منتقدان غیرمذهبی می شوند
البته قبل از آن نقد مذهب نیز بوده است اما نقد ساختار اجتماع پدیده جدیدتر است
البته این ارجاع من به متن و ریشه غربی برای اعتبار بخشی به نظرم نیست و نیازی هم نبود ما خودمان فکر داریم و همچنین ما همینک چیزی غیر از فرهنگ آنها نیستیم و همانیم و فکرمان همان است و در واقعیت بسیاری از مفاهیم آنان را می فهمیم و حتی درست هم می فهمیم و تا حدی به کار هم می بریم مشکل اصلی در ضعف منطقی کار ما است
نقد به عنوان بررسی منطقی یک موضوع از جهات مختلف و با داشتن یک دیدگاه مشخص که بتواند سودی برساند و نقد اجتماعی و سیاسی نیز در نتیجه باید به اجتماع سود برساند
با توجه به این تعریف نقدی که فقط بدی ها را بگوید ممکن استا نقد نباشد
در تعریف بالا خواه ناخواه بی طرفی و منصفانه بودن وجود دارد
باید بتواند از جهات مختلف بررسی کند
سود داشته باشد
و زاویه دید داشته باشد
به نظرم تحلیل های بسیاری از افراد حارج از این عناصراولیه است
البته نقد آکادمیک و علمی هم جای خود را دارد که به نظرم بر نقد قبلی ارجح تر است
در نقد آکادمیک نظریه پردازی اولیه وجود دارد و یا تحقیق علمی پشت آن است و زاویه بررسی مشخص است
و در پایان آنطور که به نظر می آید ما نیاز است ابتدا بر خود نقد احاطه پیدا کنیم و حداقل ها را برآورده کنیم و سپس تمرین کنیم که مهارتی است که هر کسی به طور کامل و مقبول ممکن است به آن نرسد چون در کنار شیوه و راه ان ، ذهن چند بعدی و ورزیده ای لازم دارد و اینجاست که متفکران واقعی مشخص می شوند
به صفات پیشین روشنفکران و الیت ایرانی باید « ترس و منفعت طلبی » را هم افزود .
هر چند به نظر می رسد دومی شامل حال شما نمی شود .
پایدار باشید .
این مردم چه کسانی هستند و از کجا آمده اند؟!
این فکر به نظرم یکی از اشتباهات بزرگ روشنفکران ماست
در این زمینه به جای پرداختن به منفی های جامعه لازم است هر چه بیشتر بر جنبه های مثبت تاکید کرد
پرداختن به منفی ها تنها افسردگی و درماندگی بیشتر عاید می کند
پرداختن به جنبه های مثبت مردم حداقل برد کارکردی بیشتری دارد و باعث ایجاد عزت نفس و تقویت جنبه های مثبت می شود
اما منظور نژاد و تاریخ نیست بلکه ویژگی های ذاتی کنونی است
مثلا در همین مقاله این مطلب نیز یک اشتباه راهبردی وجود دارد که به جای اینکه گفته شود حکومتی که تپق زدن وزیر را می بیند می گوید جامعه
به عبارتی اشتباهات منطقی و راهبردی زیادی در نگاه های ما وجود دارد که همان چیزی است که سرمایه دار، حکومت توتالیته و کشورهای گرگ دوست دارند که یک جامعه داشته باشند و افراد سر آن نیز بیشتر دامن زنند
پس به اصالت و شرافت خود باید بیشتر پرداخت و بسیاری از موضوعات را از دایره خودتحقیری حذف کرد