صدای معلم :
شما بر مبنای تحقیقات خود، وضعیت آموزش و پرورش ایران را چگونه می بینید ؟
فراستخواه :
البته در متن آموزش و پرورش ، در مدارس و کلاس ها از سوی معلمان و مدیران خوشفکر دلسوز به تعلیم و تربیتِ با کیفیت در کف جامعه و در خانواده ها و اینجا و آنجای کلاسها و کودکستانها و دبستانها و دبیرستانها ، شاهد تقلاها، تحولات و ابتکارات و نوآوری هایی هستیم و این امیدوار کننده است اما امیدی لرزان با صد ترس و لرز و بیم و هراس، چون متأسفانه وضع غالب آموزش و پرورش خیلی خوب نیست ، گاهی بسیار هم نامطلوب و نگران کننده. علت همه اینها نظام متمرکز دولتی و سیاست های آموزشی یک جانبه ای است که از یک ایدئولوژی مرکزی در بالا و سایه انداز بر همه چیز ناشی می شود. ایدئولوژی ، معرفتی کاذب است و حساس به شواهد نیست. جزئیات عالم واقع و آنچه در بیرون اتفاق می افتد برایش مهم نیست. روی آن انسجام کاذبی که به صورت ایدئولوژی بازتولید می شود حرکت می کند. برای همین نیز هست که در آموزش و پرورش مان سیاست هایی می بینیم که با منطق زندگی خیلی آشنا نیست.
صدای معلم :
چطور؟ ممکن است قدری بیشتر توضیح بدهید؟ همه خوشبختی ها و بدبختی ها از همان پیش دبستانی شروع می شود. طبق تحقیقات روان سنجی که صورت گرفته بیشترین شانس رشد شناختی و رشد مغز در همان سنین است.
فراستخواه :
به نظر من مدرسه قلمرو زندگی است. کلاس تبلوری از زندگی است. ایدئولوژی دولتی اصرار دارد آن قلمرو زندگی را تسخیر کند و در کنترل خود نگاه دارد و می خواهد بر آن سیطره داشته باشد. این از کجا آب می خورد؟ از کمال گرایی که با خود میل به مداخله و تمامی خواهی و سلطه ایجاد می کند. پالیسی ها در ایران با پرکتیس های اجتماعی آشنا نیست. جهان زندگی ایرانی میل به تحول و پیشرفت و تنوع و توسعه دارد و عملکردی از خود نشان می دهد ولی سیاست با منطق این زندگی امروزی جامعه آشنا نیست. چطور می شود که میلیون ها کاربر تلگرام در کف همین جامعه و در خانه ها و محیط های کار و زندگی ، آن را به کار می گیرند ولی تلگرام ممنوع است. بدون اینکه ارزشیابی بکنیم فقط فاصله و ناهمزمانی سیاست با جهان زندگی و با واقعیت ها را ببینیم. سیاستهای آموزشی مانند سیاستهای سهمیه بندی ، کنکور، مدارس تیزهوشان و از جمله کتابهای درسی ومحتویات آنها نیز همین طورند و به جهان زندگی در خانه های دانش آموزان، به کف مدرسه و کلاس و به عملکردهای واقعی چندان آشنا نیستند یا از آنها طفره می رود. ایدئولوژی دولت ایجاب می کند موادی حذف شود، موادی افزوده شود، در تاریخ کشور دستکاری شود، مناسک گرایی مفرط به بچه القا شود، کتابها با انواع عکس ها و پیام ها اصرار دارند به بچه ها چیزهایی را القا بکنند ولی در زندگی واقعی بچه ها ودر خانه های شان و در کف جامعه ، اوضاع به گونه دیگری است.
صدای معلم :
از اینها که بگذریم، محتویات درسی و حذف برخی درس ها را چگونه می بینید ؟
فراستخواه :
بسیار متأسفم که براساس مطالعات خود و دانشجویان و همکارانم می بینم که آموزش و پرورش ما از یکسو به جهتِ محتویات درسها و برنامه ها تحت کنترل تمامی خواهانه است تا حدی که فلان درس باید حذف شود و چه وچه ، و از سوی دیگر یک هرج و مرج نیز هست و انواع نابرابری ها در آموزش و پرورش پی در پی دارد بازتولید می شود. به تعبیر بوردیو یک خشونت نمادین که افرادی هم که تحت خشونت قرار می گیرند آن را به ناگزیر تحمل می کنند و اگر در مقابلش بایستند برایشان هزینه دارد. این که شما می گویید مداخله می کند فلان درس یا محتوا را حذف می کند و چیزهایی را اضافه می کند ، این همان دست بزرگی است که بالای سر جامعه ، مرتب در همه چیز و از جمله تعلیم و تربیت دخالت می کند چون به جهان زندگی حساس نیست ، به بخش عظیمی از تحولات و ارتباطات و مطالبات و نیازهای تازه و متنوع جامعه و حقوق گروه های اجتماعی و سبک زندگی که آنها می خواهند بی اعتناست ، با دنیای بیرون مکالمه ندارد و امر رئال را نمی بیند . این ایدئولوژی از ایدئالیزم ایرانی مشروب شد و تقویت یافت و الان در قالب ایدئالیزم شیعی بر ما مستولی شده است. در حقیقت همان خطاها و باورهای خام نسل ما در آستانۀ انقلاب است که بعدا تحویل به این ایدئولوژی شد و الان برای نسل های جدید خیلی پرهزینه شده است. ایدئالیسم چنین مخاطراتی دارد و می تواند از درونش انواع خشونت ها وجنگ ها و آشفتگی ها و هزینه ها به بار بیاید. ایدئالیزم آلمانی جنگ جهانی به پا کرد. هیتلر در آمد و یک دنیا را به آتش کشید. برگردم به ایران و به آموزش و پرورش .
سیاست های ایدئولوژی دولتی، به متن واقعی آموزش و پرورش در کشور بی اعتناست. منظورم از متن، همان جهان زندگی واقعی است که جهانی بزرگ ومتنوع است و از بیست میلیون دانش آموز شروع کرده است والان هم سیزده چهارده میلیون است و در حقیقت، یک صنعت بزرگ، یک دنیای واقعی و متنوع و متحول است . مرتب سیاستهایی از بالا ابلاغ می شود ، برنامه هایی ابلاغ می شود، کتابها تولید و چاپ می شوند بدون این که خیلی توجه بکنند که در مدرسه چه می گذرد . بچه هایی که از آن خانواده می آیند . خانواده چه وضعی دارد. بچه در خانواده چطور زندگی می کند. این بچه که در کلاس است با پدر و مادرش چه رفتاری دارد با فامیلش چه رفتاری دارد با دوستانش چه ارتباطی دارد .
ایدئولوژی ، معرفتی کاذب است و حساس به شواهد نیست.
صدای معلم :
موضوع دیگر ، عدالت آموزشی است، می خواهیم نظر شما را در این خصوص بدانم.
فراستخواه :
بله عدالت واین خیلی خیلی مهم است. آموزش حقی عمومی و برابر برای همه فرزندان این آب و خاک است و نه کالایی خصوصی. آموزش و توسعه انسانی ، از اصلی ترین پایه ها برای همه ابعاد دیگر توسعه است. ولی نظام آموزش و پرورش ما به شدت نابرابری ساز شده است. به یک قسمت از تحقیق صورت گرفته در ایران که دانشجوی خوبم تهمتن برومند در دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران طی سال گذشته انجام داده است اشاره ای بکنم.
ضریب نفوذ کنکور در ایران به طور متوسط پنجاه درصد است. اما در تهران بالای نود درصد است. این نابرابری از همان سیاست هایی درآمده است که مرتب از عدالت دم می زند. چطور می شود در کشوری با آن همه دعاوی ایدئولوژیک، این قدر نابرابری وجود داشته باشد. این نتیجه یک نظام متمرکز است که همه چیز دست دولت است و رانتهایی شکل می گیرد و انواع مدارس خاص و خصوصی و معلمان خصوصی و بازار سیاه مرتبط با کنکور و مانند آن که به یک نابرابری دهشتناکی منتهی می شود.
طبق تحقیقی که عرض کردم در ده سال گذشته به طور ثابت بالاترین سهم قبولی در دانشگاه ها هشت استان بوده عبارت بود از تهران، اصفهان، خراسان رضوی، فارس، خوزستان، مازندران، آذربایجان شرقی و کرمان. به طور ثابت همین هشت استان بالاترین سرانه بودجه سالانه در ده سال اخیر را نیز داشته اند. این یعنی بازتولید نابرابری های اقتصادی بیشتر توسط نابرابری های آموزشی. در کنکور اختلاف فاحشی در تراز نمره های زیرگروه های مناطق سه گانه می بینیم. یعنی آموزشی که در سه منطقه داده می شود عادلانه توزیع نشده و با کنکور هم تناسب ندارد. کنکور فقط ابزاری است که دشواری تصنعی ایجاد می کند تا کسانی را وارد دانشگاه های خوب بکند و بقیه را نگذارد و کاری با استعدادها و خلاقیتها و محتویات تربیتی و دیگر امور ندارد.
خشونت نمادین یعنی کنکوری که با دشواری های تصنعی که درست می کند تعداد آدم های خاصی را انتخاب می کند که قبلا به آنها ترفند تست زنی آموخته است. کلاس های خاصی دیده اند مهارت های خاصی دارند. شما می بینید که شگردهای تست زنی در این سه منطقه به طور نابرابر است و کیفیت نرمالی در میان تراز نمره های کنکور ما نمی بینیم.. در ده سال اخیر از هر سه داوطلب دو نفر زیرگروه های تجربی و ریاضی انتخاب کرده این هم یک نابرابری دیگر به زیان علوم انسانی. نیمی از اعضای هیات دولت دیپلم ریاضی و فارغ التحصیلان مهندسی هستند. هشتاد و پنج درصد کارکنان کسب کارهای اینترنتی پر رونق از رشته های فنی و مهندسی است. این هم یک نابرابری دیگر. در ده سال گذشته درصد قبولی در زیرگروه های ریاضی و تجربی 67 درصد ، و در زیرگروه های انسانی و هنر 32 درصد بوده است. میزان قبولی دیپلم های تجربی و ریاضی در زیرگروه های غیر تخصصی شان بیش از شش برابر شاخص دیپلم های انسانی و هنر بوده است. توزیع رتبههای کنکور با توزیع میانگین معدل کتبی داوطلبان دیپلمه، اصلاً متناسب نیست. تا رتبهی 5 هزار، میانگین معدل کتبی داوطلبان، بالای 19 است، و از رتبهی پنج هزار به بعد، میانگین معدل کتبی 13.5 میشود.
صدای معلم :
اینها با خود چه آثاری به بار می آورد؟ نظام آموزش و پرورش ما به شدت نابرابری ساز شده است.
فراستخواه :
سیاستهای آموزشی نابرابر، در روند عادی زندگی دانش آموزان و خانواده ها اختلال ایجاد میکنند. باعث ایجاد فشار روانی، افزایش مدرکگرایی و احساس طرد (در مقابل ستایش)، نابرابری، خاصگرایی، مدارس ویژه، گروههای ممتاز، بازارهای تصنعی پردرآمد، هژمونیهای رشتهای، انحصارات موقعیتی و غلبهی صنعت تستزنی میشوند. طی سالهای پیش پژوهش هایی انجام شد که نشان داد دانشآموزان خلاقی که در تستزنی مهارت نداشتند، در کنکور رد شدند. این هایی که عرض کردم یک برش بود از نتایج ادارۀ ایدئولوژیک یک آموزش وپرورش بزرگ و متنوع از بالا و مرکز.
صدای معلم :
وضع آموزش و پرورش واقعا نیاز به اصلاحات اساسی دارد ؟
فراستخواه :
بله. البته این را نیز عرض کنم که آموزش و پرورش ایران هم نیمه تاریک دارد و هم روشن. نیمه روشن از پویایی های جامعه ایرانی ناشی می شود . پدر ومادرهایی که حاضرند برای سرمایه انسانی فرزندان شان گاهی از ابتدایی ترین ضروریات زندگی شان بزنند تا بچه های شان بلکه به جایی برسند. برای همین در ایران آموزش باز به مراتب نسبت به دیگر بخش های کشور، رشد کرده است. ایران از پیشتازها در گروه منا (غرب آسیا و شمال آفریقا) در ارائه خدمات عمومی آموزشی بوده است؛ نرخ ثبت نام دبستانمان تقریبا نود و هشت درصد است و نزدیک به مالزی است. ولی متوسطه اول نود و سه درصد و متوسطه دوم هشتاد و دو می شود که از کشورهای در حال توسعه موفق فاصله می گیریم و عقب می مانیم.
آن رشد کمی هم که گفتم حاصل ترکیبی از پویش های درون جامعه و تقاضاهای اجتماعی به علاوه یک حس ولی نعمتی در بالا ودر حکومت بوده است که می خواهد به رعیتش برسد ولی آن طور و آن مقدار که خود می خواهد. یعنی یک ولی نعمتی است رعیتش را می خواهد باسواد کند در حدی که خودش می خواهد. امور سواد و صحه این رعیت را می خواهد. در قدیم بعضی ولی نعمت ها می خواستند رعیتشان طوری لباس بپوشند که تناسب داشته باشند. سال های پیش دبستانی در ایران بی اهمیت است. اجباری نیست رایگان نیست ثبت نام هم هفتاد و پنج درصد است. در حالی که همه خوشبختی ها و بدبختی ها از همان پیش دبستانی شروع می شود. طبق تحقیقات روان سنجی که صورت گرفته بیشترین شانس رشد شناختی و رشد مغز در همان سنین است.
صدای معلم :
منظورتان این است که رشد کمی آموزش و پرورش در بعد از انقلاب ، با رشد کیفی و توازن و عدالت همراه نبوده است ؟
گفت و گو کننده : علی پورسلیمان
پیاده سازی : زهرا قاسم پور دیزجی
نظرات بینندگان
*** برای ساختن جامعه ای آزاد، آباد و متمدن که بتواند مهد و بستر برپایی تمدن بزرگ و با شکوه اسلامی باشد به شهروندان متفکر، خلاق، منتقد و اندیشمند نیاز داریم که سیستم تعلیم و تربیتی فعلی ما توان و پتانسیل تربیت چنین شهروندانی را ندارد. تربیت نسلی منتقد، تحلیل گر، علت و معلول یاب، مشارکت جو، ظلم ستیز و مطالبه گر "تغییرات بنیادین" در اهداف آموزشی، منابع انسانی، مواد آموزشی، روش های تدریس و سیستم ارزشیابی فعلی را می طلبد که با وجود ایدیولوگ ها، سیاست گذاران و حاکمان و مسیولان فعلی امکانپذیر نیست.
- دکتر سید محمدحسن حسینی
----------------------------------------------
آموزش و پرورش کشور سال هاست در راهی بیهوده تلاش می کند . با این فرمان که رفتیم و می رویم آینده ای تارک تر در انتظار فرزندانمان خواهد بود . کاما ایدیولوژیک متمرکز . بطور کلی معلم و دانش آموزان را به اسارت گرفته است