" با سلام و احترام
کشور در شرایط خاصی است ، ولی مردم حافظه بسیار خوبی دارند و با دقت همه رفتارها را زیر نظر دارند ....
*عده ای قلیل و اندکی از معلمان و مدیران در منزل نشسته اند و در کنار خانواده ، تنها دغدغه آن ها این است که لپ تاپ و گوشی هوشمندشان چگونه در اختیار فرزندانشان باشد که هم خودشان تدریس کنند و هم فرزندانشان از آموزش ها برخوردار شوند و مدام پیگیرند که هزینه اینترنت شان را دیگران تامین کنند و همه حق و حقوق و اضافه کاری کلاس های نرفته را دریافت کنند ، هر روز بیانیه ی جدیدی را برای مقابله با بازگشایی مدارس و یا آموزش مجازی می دهند و هزاران بهانه دیگر ....
*عده ی عظیمی نیز صادقانه و با اخلاص به مانند کادر پزشکی و درمانی ، کارکنان شهرداری ، کارگران تولیدی ، پلیس و غیره که در صف اول خطر هستند و روزهای متمادی در کنار خانواده نبوده و هر لحظه با خطر دست و پنجه نرم می کنند ؛ تاکنون در هیچ بیانیه ای و نوشته ای حرف از اضافه کار و فوق العاده و... نمی زنند ؛ دغدغه شان سلامت مردم و کم کردن از آلام و دردها و رفع نیازهای آن هاست .
به نظر ، کدام یک مورد احترام جامعه قرار گیرند ؟ آیا این مسئولان که به نظر می رسد فقط زورشان به معلمان و مدیران می رسد این پرسش را مطرح کرده و می کنند که چرا در مورد ورود و شیوع " ویروس کرونا " این همه پنهان کاری صورت گرفت ؟
برای کدام یک مردم باید برپا باشند ؟
کدام یک باید گروه مرجع جامعه باشند ؟
! خانواده ی آموزش و پرورش باید مراقب باشند سرمایه اجتماعی خودش را به رفاه طلبی عده ای قلیل بی مسئولیت و تنبل نفروشد .
این متنی است که روابط عمومی مدیریت آموزش و پرورش بیرجند در کانال " ایتا " منتشر کرده است .
این را یکی از دوستان برای من ارسال کرد .
لازم می دانم در این مورد برخی موضوعات و نکات را مرور کنم .
1- متن بالا را پس از اصلاح و ویرایش دستوری و نگارشی باز نویسی کردم .
البته متن اصلی در زیر آمده است .
این همه اغلاط و اشتباهات نگارشی و دستوری واقعا موجب تعجب و تاسف است .
نخستین پرسش آن است که آیا نباید مسئولان آموزش و پرورش و به ویژه جای مهمی مانند " روابط عمومی " که ارتباط زنده و پویا با جامعه و متن آموزش و پرورش دارند ؛ از حداقل سواد رسانه ای و آموزشی در نگارش مطالب برخوردار باشند ؟
به نظر می رسد ؛ « بی سوادی » به همه سطوح آموزش و پرورش رخنه کرده است .
2- پرسش دیگر این است که مبنا و استناد آماری این اداره برای استفاده از " عده ای قلیل و اندکی از معلمان و مدیران " و نیز آن " عده ی عظیم " چیست و از کجا استخراج گردیده است ؟
بسیاری از مسئولان و مقامات عادت به " عددسازی " و " آمار سازی " دارند و تصور می کنند بقیه نیز بر حسب موقعیت و سطح اداری و مدیریتی باید حرف آن ها بی چون و چرا قبول کنند .
این می تواند مدعای اثبات این فرضیه در دستگاه آموزش باشد که مدیران و مقامات حتی با الفبای " پژوهش " هم آشنایی ابتدایی ندارند .
3- « صدای معلم » از همان ابتدای اسفند ماه که مدارس تعطیل شدند گفت و گوهایی را با برخی اساتید و اعضای هیات علمی دانشگاه ها انجام داد که بعضا مورد انتقاد برخی از معلمان و مخاطبان این رسانه هم قرار گرفت . ( این جا ) و ( این جا ) و ( این جا )
در یکی از این گفت و گو چنین آمده بود :
" به نظر ميرسد بهترين تصميم آماده سازي محيط مدارس و آموزش بهداشت براي رعايت بهداشت و انجام فعاليت آموزشي است.
بايد توجه داشت كه تعطيلي مدارس در كل كشور براي چند هفته مي تواند پيامدهاي زيانباري داشته باشد و در مورد فايده آن ترديد جدي وجود دارد. اگر موردی در شورای معلمان مدرسه مصوب می شود سیستم اداری و ستادی باید به آن احترام بگذارد .
يكي از پيامدهاي قابل انتظار نوعي لوث مسئوليت و تضعيف هر چه بيشتر اتوريته نظام مركزي سلامت است.
تعطيلي مدارس تنها به معناي متوقف شدن فعاليتهاي آموزشي نيست بلكه نوعي اعلام فاجعه و توقف بسياري از فعاليتهاي اقتصادي و اجتماعي است. لذا بايد ديد مردم و ساير كشورها چه معنايي به اين امر خواهند داد و چگونه رفتار خواهند كرد. "
پیش تر نیز که مسئولان و مقامات مختلف به دلایلی مانند حوادث آبان ماه ۹۸، سقوط هواپیمای اوکراینی، تشییع سردار شهید سلیمانی ، آلودگی هوا و... مدارس را تعطیل می کردند انتقادات مستمر و کارشناسی نسبت به این تصمیمات و مراجع ذی ربط داشته ام و صدای معلم در گزارش های متعدد این تصمیمات را مورد انتقاد قرار داده است .
بارها بر " کوتاه بودن دیوار مدارس " در این موارد تاکید کرده و خواهان بازنگری جدی و اساسی در " زمان آموزش " در نظام آموزشی ایران بر اساس یافته ها و مستندات مراکز پژوهشی و تجارب کشورهای توسعه یافته شده ام .
اما آیا معلمان حق ندارند از مسئولان ، برنامه ریزان و تصمیم گیرندگان پرسش کنند که آن همه تبلیغات و پروپاگاندا برای هوشمندسازی مدارس چه شد و کجا رفت ؟
آیا حق ندارند بپرسند که آن همه هزینه و تبلیغات برای " تلویزیون تعاملی سینا " برای چه بود و چرا فرد و یا مقامی در این موارد پاسخ گو نیست و شفاف سازی نمی کند ؟
آیا حق ندارند پرسش کنند که آیا زیر ساخت های لازم برای آموزش آنلاین به عنوان " آموزش مکمل " فراهم شده است و اگر در این زمان طولانی کسی به آن ها نپرداخته است ؛ چه کسی مقصر است ؟
« صدای معلم » بارها و در گزارش های متعدد خواهان شفاف سازی در مورد " شبکه شاد " شده است . ( این جا )
آیا حق نداریم پرسش کنیم که اطلاعات شناسنامه ای و شخصی مدیران ، دانش آموزان و معلمان در " سامانه سناد " برای چه باید اخذ شوند در حالی که وزارت آموزش و پرورش و ادارات در پرونده های پرسنلی این اطلاعات را به حد " کفایت " در اختیار دارد ؟
آیا حق نداریم پرسش کنیم که این همه شعار و تبلیغاتی که در مورد " مدرسه محوری " داده می شود کجا باید مورد استناد و عمل قرار گیرد ؟
اگر قرار است مدرسه محوری باشد و معلمان آزادی و استقلال عمل داشته باشند دیگر نیازی به دخالت اداره در این گونه مسائل نیست .
اگر موردی در شورای معلمان مدرسه مصوب می شود سیستم اداری و ستادی باید به آن احترام بگذارد .
وظیفه و ماموریت اداره و وزارتخانه باید فقط و فقط نظارت بر روندها و فرآیندها باشد .
تصدی گری و دخالت تا این حد به هیچ وجه منطقی نبوده و قابل قبول نیست .
این جنس دخالت ها از دو چیز می تواند ناشی شود :
نخست آن که وزارتخانه می خواهد با حفظ اقتدار سازمانی بگوید که من هنوز همه کاره ام و همه چیز باید به تایید و تصویب من برسد . بسیاری از مسئولان و مقامات عادت به " عددسازی " و " آمار سازی " دارند و تصور می کنند بقیه نیز بر حسب موقعیت و سطح اداری و مدیریتی باید حرف آن ها بی چون و چرا قبول کنند .
طبیعی است که مباحثی مانند تمرکززدایی هم فقط در حد شوخی باقی می ماند .
دوم آن که وزارتخانه به مدرسه ، ارکان آن و توانایی های معلمان اعتمادی ندارد .
اگر فرضا معلمان سواد رسانه ای ندارند و یا آموزش رسانه ندیده اند و یا برخی از آن ها حتی نمی دانند که ای میل چیست و یا چگونه ساخته می شود و یا مدیریت یادگیری و تولید محتوا را بلد نیستند و... ؛ انگشت اتهام را باید نخست سوی کسانی گرفت که در کمال ناکارآمدی و سوء مدیریت ، آموزش های ضمن خدمت و مجازی معلمان را آغشته به " آموزش ایدئولوژیک " کرده اند و فرصت تنفس طبیعی و خلاقیت و زایش را از مدرسه و معلمان گرفته اند .
در یادداشت پیشین با عنوان : " معلم آنلاین محور توسعه پایدار است " نوشتم : ( این جا )
"در مورد دوم که انعکاس بسیار فراتر وسیع تری داشت ، استفاده از کلمه " آیلاند " به جای " آنلاین " بود . مشکلات و معضلاتی که در " آموزش حضوری " مشاهده می شوند به همان صورت و حتی در وضعیت " بدتر " در آموزش مجازی بازتولید خواهند شد مگر آن که مفاهیم و سازها در حوزه " آموزش " توسط کارشناسان و متخصصان و کاربلدان مورد بازتعریف و نوسازی قرار گیرند .
در مورد مشابه باز هم این پرسش را از مسئولان و مقامات و برنامه ریزان و تصمیم گیران مطرح می کنم :
آیا معلمی که با 67 سال سن و بعد از 17 سال گذشت از زمان بازنشستگی تلفظ کلمات را به درستی نمی داند و برخی ها سعی کردند آن را با مشکلات گویشی و تلفظ و... پیوند بزنند می تواند افتخاری برای نظام آموزشی و معلمی باشد که قرار است نقش " رهبر آموزشی " و تسهیل گر را در سازمان یاد دهنده - یادگیرنده ایفا کند ؟
نگارنده خود به عنوان " یک معلم " از حس مسئولیت شناسی و بی تفاوت نبودن این معلم تشکر و دفاع می کند اما پرسش این است که آیا این نظام آموزشی هنوز نمی داند که دانستن یک زبان خارجی و آن هم انگلیسی در دنیای امروز و حتی بر اساس استانداردهای یونسکو یک الزام مهم برای " با سواد بودن " و " زیست شهروندی " در دنیای مدرن و پیوند با الزامات مدرنیته است ؟
آیا وزیر آموزش و پرورش موضع ضعیف و مبهم خویش را در مورد طرح حذف آموزش زبان انگلیسی از مدارس دولتی فراموش کرده است ؟
زمانی که از ایشان در مورد این طرح پرسش شد بدون آن که نظر صریح خود را بیان کند آن را به شورای عالی آموزش و پرورش محول کرد که زیر نظر او فعالیت می کند !
فارغ از حرف ها و شعارهای تبلیغاتی و کلیشه ای که توسط مسئولان و در سطوح مختلف ارائه می شود و فاقد یک منطق مشخص و نیرومند برای تعریف و تبیین آموزش در مدار توسعه است این پرسش اساسی مطرح است که آیا چنین معلمانی هر چند دلسوز ، زحمت کش و فداکار می توانند الگوی دانش آموزان فردا قرار گرفته و اقتدار سازمانی برای معلم در جریان تدریس و کنش های یادگیری ایجاد کنند ؟
این که در چنین سیستمی سواد رسانه ای معلمان در فضای غالب آموزش و پرورش محدود به استفاده از سامانه ال تی ام اس شده و آن ها نمی توانند دانش خود را در حوزه های مختلف و با زبان " جهانی " به روز کنند انگشت اتهام را باید به کدامین سو نشانه رفت ؟
فعلا پوپولیسم سکه رایج و نقدی است که هنوز در جامعه ما مشتری دارد . "
چگونه است که وزارت آموزش و پرورش در مورد دانشگاه فرهنگیان وارد مباحثی مانند " برون سپاری " می شود اما حاضر نیست استقلال حرفه ای معلمان و مدارس را در زمینه آموزش مجازی به رسمیت بشناشد و یا حداقل به آن اعتماد کند ؟
« صدای معلم » در یکی از گزارش ها مطرح کرد : ( این جا )
" تدریس آنلاین ابزارها و قواعد خاصی دارد. مثلا تدریس آنلاین رسمی از طریق سیستم LMS امکان پذیر است.
" باید به مدیران محترم وزارت آموزش و پرورش یادآوری کرد که تدریس آنلاین رسمی فقط از طریق ال ام اس ها ممکن است. چطور شده که بیست سال بیشتر است که شعار هوشمند سازی مدارس سر داده می شود ولی آموزش و پرورش هنوز یک lMS فارسی درست و حسابی برای تدریس آنلاین معلمان طراحی و تدوین نکرده است ؟ " ( این جا )
چه کسی باید در این مورد پاسخ گو باشد ؟
آیا اگر کسی این پرسش ها را مطرح کرد کار اشتباهی انجام داده و سرمایه اجتماعی خویش را به زعم آقایان فروخته است ؟ اگر فرضا معلمان سواد رسانه ای ندارند و یا آموزش رسانه ندیده اند و یا برخی از آن ها حتی نمی دانند که ای میل چیست و یا چگونه ساخته می شود و یا مدیریت یادگیری و تولید محتوا را بلد نیستند و... ؛ انگشت اتهام را باید نخست سوی کسانی گرفت که در کمال ناکارآمدی و سوء مدیریت ، آموزش های ضمن خدمت و مجازی معلمان را آغشته به " آموزش ایددئولوژیک " کرده اند و فرصت تنفس طبیعی و خلاقیت و زایش را از مدرسه و معلمان گرفته اند .
« صدای معلم » در پیام نوروزی خود نوشت : ( این جا )
" از پنهان کاری مسئولان و مرجح بودن انجام مناسک سیاسی بر جان شهروندان گرفته تا لجبازی های بی پایان جامعه عجول ، فاقد تدبیر و نزدیک بین ایرانی که بر خلاف سایر جوامع این بیماری مرگبار را دست کم گرفته و با شلوغ کردن خیابان ها ، بازارها ، بزرگراه ها و... نشان دادند که هنوز در ابتدای راه هستیم و ناگزیر به آزمون و خطا .
این رسانه از کادر درمانی بیمارستان ها و مراکز درمانی که " از خود گذشتند " و برخی از آنان جان خود را تقدیم دیگران کردند تشکر و قدردانی می کند و در برابر آن " ایثارها " سر تعظیم فرود می آورد .
همچنین از شهروندانی که به توصیه ها مبنی بر " قرنطینگی خانگی " احترام گذشته و به وظایف مدنی و شهروندی خویش عمل نمودند .
در این میان درگذشت همکاران ما در اقصی نقاط کشور موجب اندوه خاطر جامعه ی آموزش و پرورش شد ."
آیا این مسئولان که به نظر می رسد فقط زورشان به معلمان و مدیران می رسد این پرسش را مطرح کرده و می کنند که چرا در مورد ورود و شیوع " ویروس کرونا " این همه پنهان کاری صورت گرفت ؟
چرا هنوز مسئولان در مورد تاریخ دقیق ویروس کرونا شفاف سازی نکرده اند ؟
این جاست که باید نگران از بین رفتن و متلاشی شدن اعتماد و سرمایه اجتماعی بود .
3- آیا قرار است معلمان و کادر آموزشی مدارس ، حقوق و مطالبات قانونی خود را مطالبه نکنند ؟
آیا کسانی که در ادارات نشسته اند حاضرند بدون حقوق ، اضافه کاری و... کار کنند ؟
این در حالی است که در این مدت برخی از پرسنل اداری و ستادی وزارت آموزش و پرورش در مکاتبه با « صدای معلم » از خطرات شیوع کرونا گفته و به باز بودن ادارات و اعمال تبعیض مانند مدارس اشاره کرده و حتی گفته اند زمانی که مدارس تعطیل هستند و مراجعه ای صورت نمی گیرد ؛ چرا باید ادارات آموزش و پرورش باز باشند ؟!
این دوستان اداری که در ماجرای افزایش فصل دهم از قانون مدیریت خدمات کشوری شاهد افزایش های چند برابری در حقوق خود بودند اما بسیاری از معلمان از حداقل افزایش برخوردار شدند ؛ آیا نسبت به این گونه اعمال " تبعیض وحشتناک " و " غیرمنطقی " معترض شدند ؟
واقعیت این است که بخش قابل توجهی از بدنه آموزش و پرورش و معلمان ، بخش " ستاد " و یا " اداره " را به عنوان " مرجع " و " کارشناس باسواد و متخصص " قبول ندارند و نمی توانند به تصمیمات آن ها و روایی و اعتبار آن ها اعتماد کنند .
اگر اطاعت و یا تمکینی هم صورت می گیرد بیشتر از جنبه " ترس " و نیز مجازات های احتمالی اداری است .
اگر موجودیت و هویت حرفه ای مدرسه توسط این " گونه " مسئولان به رسمیت شناخته نشود ، حتی اگر بخشی از معلمان هم به این دستورات و بخشنامه ها تمکین کنند در حد یک " رفع تکلیف " خواهد بود و یادگیری عمق و غنای لازم را نخواهد داشت .
مشکلات و معضلاتی که در " آموزش حضوری " مشاهده می شوند به همان صورت و حتی در وضعیت " بدتر " در آموزش مجازی بازتولید خواهند شد مگر آن که مفاهیم و سازها در حوزه " آموزش " توسط کارشناسان و متخصصان و کاربلدان مورد بازتعریف و نوسازی قرار گیرند .
به نظر می رسد ؛ تاراج سرمایه اجتماعی در خانواده آموزش و پرورش بیشتر توسط افراد و مقاماتی صورت می گیرد که بر اساس اصل " کار را باید به کاردان سپرد " در جایگاه واقعی و قانونی خود قرار نگرفته اند .
نظرات بینندگان
چرا؟
یک معلم درهفته ۲۴ساعت ودرسال۳۷هفته و درسال۸۸۸ساعت کار مفید انجام میدهد یک کارمند ۱۲ماه سرکار میرودیک ماه آن مرخصی دارد وماهانه بجای۱۷۶ساعت۱۵۴ساعت ودرسال۱۶۹۴ساعت سرکار میرود که میانگین ماهانه۷۰ساعت وسالانه۸۴۰ساعت آنرا اضافه کار دریافت میکند بنابراین هرکارمند در مقابل حقوق دریافتی درسال۸۵۴ساعت کار انجام میدهد و باتوجه به اینکه کارمفید اداری در دنیا نصف کار آموزشی است پس هر کارمند به ازای دریافت حقوق سالانه۴۲۷ساعت کار مفید انجام میده در واقع کمتر از نصف یک معلم
اما متاسفانه قضاوت در کار معلم براساس ظاهر تعطیلات صورت میگیرد وتکرار میشود و مصداق شعر مولانا است این
صورتی بشنیده گشتی ترجمان
بیخبراز گفت خود چون طوطیان
اضافه تدریس برابر با(مجموع حق شغل،شاغل،مدیریت تقسیم بر۱۷۶)ضربدر ۲باید باشد در واقع یک هشتادو هشتم ،اما یک صدم محاسبه میشودیعنی۱۲درصد از اضافه تدریس معلمان برخلاف ماده ۴ فصل دهم کم میکنند چرا برای کم کردن حق معلم قانون به الهیار ترکمن اجازه میده ،اما برای برقراری فوقالعاده ویژه قانون بهش اجازه برقراری نمیده