نخواب البرز ، در زاگرس هُما بسیار می سوزَد
میانِ آتشش ققنوسِ بی آزار می سوزد
شکافِ صخره ای بنشسته زالی پَروَرَد سیمرغ
دروغ است او که می دانَد ! خبر ، آمار ، می سوزد
ولی اُمّید دارد رستمی از نسلِ او آیَد
اَثَر سازد به جایِ این همه آثار می سوزد
در آتش خشک و تَر سوزَد مثالی در مَثَلها بود
به چشمِ خویش دیدم هر دو را این بار می سوزد
عمل دیگر دَهَد تغییر آن ضربُ المثلها را
دُمِ موش است و جارو ریسمان با مار می سوزد
درونِ درّه اَسبان پند آموزَند با شیهه
به آن سَر ، گوشِ کَر دارد مُخِ بیمار می سوزد
به هوش ! اَر آب بر آتش نپاشی دوزخَت گردد
که زین باشَد زغال و تسمه و اَفسار می سوزد
زبانه گر کشد سَرو و بَلوط و سوسن و سنبل
کلاغ اَندَر هوا روبَه برِ کفتار می سوزد
دماوندت دماوندی کُنَد ققنوس ، خود سوزَد
خیال و خواب در بیداد را بیدار می سوزد
کُنَد با آتش اَر بازی جهنّم می شَوَد بر پا
ز بُرد اُمّید و مَکر و روبَهِ مَکّار می سوزد
شگفتا در نگاهِ هر توّهم دارِ تقدیری
به ناجی می بُوَد خاموشی اَش اِصرار می سوزد
نشانِ خطِّ قرمز زاگرس از البرزِ خود دارد
نکن بیدار دیوَش را ، در و دیوار می سوزد
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
امروز دوشنبه 19 خرداد نخستین نشست رسانه ای « حسن ملکی » رئیس جدید سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی در سالن اجتماعات این سازمان با خبرنگاران برگزار گردید .
نشست راس ساعت مقرر بدون تاخیر آغاز شد و رئیس سازمان به مدت 23 دقیقه به ارائه دیدگاه های خویش پرداخت .
برخلاف نشست های رسانه ای علی ذوعلم رئیس پیشین این سازمان که معمولا کم تر از یک ساعت به طول می انجامید اما ملکی اجازه داد تا خبرنگاران بدون محدودیت پرسش های خود را مطرح کنند و البته به نظر می رسید که ملکی رویکرد اقناع گرانه تری در پاسخ به پرسش ها نسبت به رئیس پیشین این سازمان دارد .
یکی از پرسش های مطرح شده و مهم توسط « مریم عابدینی » از خبرگزاری فارس بود .
عابدینی پرسید :
یک سری کتاب فروشان از وزارت آموزش و پرورش گلایه مندند که در این شرایط اقتصادی و متاثر از کرونا ، آموزش و پرورش فروش کتاب های درسی دوره متوسطه را از چرخه ی فروش توسط آنان خارج کرده است .
آیا آموزش و پرورش همچنان مانند سابق تصمیم دارد تا توزیع کتاب را از طریق اینترنت و توزسع در مدرسه ادامه دهد که البته این وضعیت در سال قبل با اشکالات فراوان همراه بود ؟
رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی در پاسخ به این پرسش گفت :
" من این نوید را به جامعه و خانواده های عزیز بدهم که امسال روندی که تاکنون بررسی کردیم و در اختیار ما هست ؛ اول مهر به یاری خدا هیچ کتابی دچار تاخیر نخواهد بود .
این را با قطعیت عرض می کنم .
« صدای معلم » به طنز مطرح کرد با توجه به وضعیت بسیار نامناسب توزیع کتاب در سال قبل فرجه ای را منظور کنند ؟
رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی ضمن رد این موضوع گفت که با آقای دکتر مرتضایی و سایر دوستان بحث محقق شده و دنبال می کنیم . چون یکی از عواملی که باعث تاخیر در چاپ می شود این است که از دفاتر ذی ربط به اداره کل مربوطه که کتاب ها را چاپ می کنند تاخیر داشته باشیم . در این مرحله انصافا تاخیر نداریم و این شیوه توزیع اینترنتی و توزیع سیستمی که اشاره فرمودند امسال با تجربیاتی که از سال های قبل به دست آورده ایم ، آسیب شناسی کرده ایم ، نواقص و اشکالات را امسال جلوگیری کرده ایم تا آن اشکالات به وجود نیاید .
یکی از راه هایی که پیش بیینی کردیم این است که در استانی ، ستادی با مسئولیت مدیر کل تشکیل شده است و در منطقه هم مدیر منطقه هست که با آن ها ارتباط مداوم داریم .
آن ها دارند بحث سفارش کتاب و این سیستم را مدیریت می کنند تا در استان شان دانش آموزان به موقع ثبت نام کرده و سفارش دهند .
چه ثبت سفارش فردی که توسط خانواده ی دانش آموزان انجام می شود و چه ثبت سفارش گروهی که عمدتا توسط مدارس انجام می شود ؛ ما بتوانیم ثبت سفارش های به موقع داشته باشیم .
تاکنون که بنده در خدمت شما هستم به طور کلی ثبت سفارش کتاب های درسی ما بیش از 86 درصد دانش آموزان میان پایه نه آن دانش آموزانی که از یک دوره به دوره دیگری می خواهند منتقل شوند و می خواهند ثبت نام کنند ، ثبت سفارش کرده اند .
از جهت رقم نه میلیون و هفتصد و نوزده هزار و پنجاه و یک نفر می شود .
این تعداد ثبت سفارش کرده اند و این رقم در مجموع از نظر ما رقم مناسب است .
بعضی از استان ها در ثبت سفارش بسیار موفقند . استان هایی مانند اصفهان ، مازندران ، همدان ، ایلام و... تا 98 درصد دانش آموزان شان ثبت سفارش شده است .
برخی استان ها از این زاویه عقب ماندگی دارند .
من همین جا از مدیران کل استان ها تقاضا می کنم ستادشان را فعال و نظارت لازم را برای ثبت سفارش فردی و گروهی در استان شان را داشته باشند .
ستادی که در مناطق تشکیل شده است ؛ ستاد در اداره کل استان ها نظارت را داشته باشند .
تا این جا بسیار خوش بین هستیم .
البته اگر مشکل ناخواسته ای به وجود نیاید ؛ روال را داریم مدیریت می کنیم و به خانواده های عزیز عرض می کنم که اصلا نگران نباشند . نگران اول مهر از بابت کتاب درسی نباشند . همکاران من در این جا دارند شب و روز پی گیری می کنند که کارها با یاری خوا به درستی پیش رود .
اما در مورد این کتاب فروشی هایی که خواهر عزیز فرمودند ما برای توزیع کتاب های درسی توسط کتاب فروشی ها چند راه را پیش روی آن ها قرار دادیم ولی این ها نوعا نپذیرفتند و این 3 راه این بود :
اولا رویه فروش و توزیع از روش سنتی به سیستمی را برابر ضوابط سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی دنبال کنند .
این کار آسان تر و بهتر انجام شود . تاکنون هم از این شیوه ها راضی نبوده ایم .
رویه دوم این بود که نرخ سود را از 5 / 17 درصد پشت جلد کتاب درسی به 8 درصد تقلیل بدهند به نفع دانش آموزان .
استدلال این بود که این دانش آموزان سرمایه گذاری که نمی کنند ، کتاب فروشی ها که پول را آن جا نمی خوابانند . می شود این مقدار اغماض و کمک را به این سیستم انجام داد .
این را هم نپذیرفتند .
شاید به این دلیل بوده است که یک رویه چند ساله نهادینه شده بود .
بعدا دریافتم که فقط صحبت از توزیع کتاب درسی نیست . چون هر خانواده ای که به این کتاب فروشی ها مراجعه می کرد کلی لوازم التحریر می خرید . صحبت فقط کتاب درسی نبود .
یک مقدار این منافع اقتصادی برای آن ها مطرح بود .
اصل برای ما این است که یک روشی اتخاذ کنیم که بر اساس این روش دانش آموزان بتوانند به راحتی و به سهولت در اول مهر کتاب در اختیار داشته باشند .
البته تلاش خواهیم کرد و رابطه خود را با کتاب فروشی های عزیز قطع نخواهیم کرد .
رویه سوم هم ارائه کامل اطلاعات کتاب فروشی های مجاز و ثبت در سامانه و اطلاع رسانی به دانش آموزان و خانواده ها و پایش توزیع بود .
این 3 رویه و یا الگو را مطرح کردیم . منتهی به دلیل نهادینه شدن آن روش سنتی توافق لازم حاصل نشد و این شیوه نوین روش مناسبی است که داریم دنبال می کنیم .
« صدای معلم » خطاب به رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی گفت که چرا در آموزش و پرورش اصل " آموزش " را برون سپاری می کنند اما این وزارتخانه حاضر نیست که فروختن کتاب را به بخش خصوصی برون سپاری کند ؟
آیا این منطقی است ؟
آیا کتاب فروختن که یک کار اجرایی دست چندم است در شان سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی ، ادارات کل ، مناطق و مدارس است ؟
پاسخ ملکی به این سوال و انتقاد " سکوت " بود .
در ابتدای نشست ، « مدیر صدای معلم » در مقدمه ای از انتصاب غلامعلی حداد عادل به عنوان عضو شورای سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی توسط رئیس جمهور انتقاد کرد .
پورسلیمان گفت :
" درود بر شما و دوستان رسانه که این فرصت را برای گفت و گو ایجاد کردید .
من پیش از آن که بخواهم پرسش های خود را طرح کنم لازم است اشاره ای داشته باشم به " انتصاب اعضای شورای سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی " توسط رئیس جمهور.
البته ایشان این احکام را مستند به اجرای ماده (۳) اصلاحی قانون تشکیل سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی، مصوب ۱۳۵۸.۱۲.۲۵ شورای انقلاب کرده است .
شرایط لازم برای این افراد دو صفت هستند :
" بصیر و مطلع در آموزش و پرورش "
« صدای معلم » در 6 دی 1398 در گزارشی با طرح پرسش با عنوان : " وجه قانونی انتصاب " غلامعلی حداد عادل " در شورای عالی آموزش و پرورش چیست ؟" از رئیس جمهور پرسید : ( این جا )
" خانم طبیه ماهروزاده و آقایان غلامعلی حدادعادل و غلامحسین رحیمی نیز با عنایت به معرفی شورای روسای فرهنگستانهای کشور به عنوان عضو شورای عالی آموزش و پرورش منصوب شدند. "
بند 12 از ماده 9 قانون تشکیل شورای عالی آموزش و پرورش تصریح می کند :
" سه نفر مطلع و صاحب نظر در هر یک از رشته های علوم پایه ، فنی و مهندسی و علوم انسانی ، به انتخاب شورای روسای فرهنگستان های کشور ( حداقل یک نفر از آنان از بین زنان انتخاب شود ) . "
در واقع بر اساس این قانون ، « طبیه ماهروزاده » که دارای دکتری فلسفه تعلیم و تربیت است به عنوان نماینده از علوم انسانی و غلامحسین رحیمی استاد دانشگاه تربیت مدرس نماینده از حوزه فنی و مهندسی انتخاب شده اند .
پرسش « صدای معلم » آن است که ارتباط مدرک تحصیلی آقای حداد عادل با " علوم پایه " چیست ؟ ضمن آن که آخرین مدرک تحصیلی ایشان در رشته فلسفه می باشد .
نوع فعالیت ها و سوابق اجرایی ایشان پس از انقلاب اسلامی نیز مبین این گزاره است که همگی آن ها در حوزه علوم انسانی بوده اند ."
آیا در میان این همه صاحب نظر و متخصص که واجد صفاتی مانند خلاق ، جسور و پژوهشگر باشند ؛ رئیس جمهور و وزیر آموزش و پرورش آقای حداد عادل را به عنوان " بصیر و مطلع " تشخیص داده اند ؟
واقعا این گونه انتصابات بر مبنای الفبای پژوهش و مستندات علمی صورت گرفته است ؟
این در حالی است که آقای حداد عادل هم به عنوان عضو شورای عالی و هم عضو شورای سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی به ندرت در مورد آموزش و پرورش و مسائل آن اظهار نظری می کنند ! "
همچنین در یکی از پرسش ها صدای معلم از چارت جدید ادارات کل آموزش و پرورش انتقاد کرده و گفت :
" اخیرا در چارت جدیدی که برای ادارات کل منتشر شده است ؛ معاونت پژوهش در معاونت برنامه ریزی و توسعه منابع ادغام شده است .
پرسش اساسی و بنیادین آن است که مبنا و استدلال حذف معاونت پژوهشی به عنوان یک زیرمجموعه مستقل و ادغام آن در واحدی که شباهتی در کارکرد و ماموریت ها با آن ندارد چه می تواند باشد ؟
نظر شما چیست ؟ "
رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی در پاسخ به پرسش صدای معلم ضمن تایید این موضع عنوان کرد :
در چارت سازمانی استان ها و چارت تشکیلاتی یک اتفاق ناگواری رخ داده است .
بنده معترض این قضیه هستم که در استان ها ، معاون پژوهشی مدیر کل آموزش و پرورش استان ها تضعیف شود ، حذف شود که الان این اتفاق افتاده است .
چرا سراغ حساس ترین معاونت یعنی معاونت پژوهش آمده اید ؟!
در پرسش دیگری « صدای معلم » از رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی پرسید که آیا همانند زمان مدیریت ذوعلم ، منتقدانی مانند دکتر مقصود فراستخواه برای نقد موضوعات مختلف و از جمله آموزش و پرورش ایدئولوژیک به این سازمان دعوت خواهند شد "
پاسخ ملکی به این پرسش نیز " سکوت " بود .
مشروح این پرسش و پاسخ در صدای معلم منتشر خواهد گردید .
پایان گزارش/
اگر در شهرهای کوچک یا روستا زندگی کرده باشید، حتما دکانهایی دیدهاید که داخل آنها پیرمردی نشسته است؛ صبح که کرکره کثیف دکانش را بالا میدهد، امیدوار است این روز هم به خیر بگذرد و اتفاقی نیفتد. یعنی کسی سربهسرش نگذارد.در فصل زمستان، پشت بخاری نزدیک ترازو، آرام لم داده و وقتی مشتری وارد میشود، با صدایی آرام، میگوید: در رو پیش کن! سرده.
او به دنبال جذب بیشتر مشتری نیست؛ سراغ اجناس باکیفیت، متنوع و متناسب با سلیقه مشتری هم نمیرود و در واقع مشتریمدار نیست؛ فقط میخواهد روزش را سر کند و کسی به او گیر ندهد که: چرا فلان جنس را نداری؟
اگر برای تهیه جنسی، خیلی به او پیله کنید و سماجت به خرج دهید، راحت میگوید: نه نداریم. به سلامت.
حتی گاهی که جنسی را هم دارد، از بیحوصلگی یا بیمیلی، حاضر نیست بین اجناس بگردد و جنس مورد درخواست را دست مشتری بدهد.
وقتی میپرسیم: ماست کمچرب داری، میگوید:خوبی ماست به چربی زیادشه!
دکانش تاریک و پر از گرد و غبار است؛ تاریخ مصرف تخممرغها مدتهاست که منقضی شده؛ به جای انواع نوشیدنیها، فقط نوشابه مشکی میفروشد؛ چند بیسکویت ساقه طلایی، چند شیشه آبلیمو که رنگشان تیره شده و مقداری حبوبات که خدا میداند چند سال پیش آنجا انبار شدهاند، تنها اجناس موجود در دکان پیرمرد است. چند کارتن و چند جعبه شیشه نوشابه خالی و کهنه هم همیشه جلوی دکانش انبار است. ماه به ماه هم برای خرید اجناس جدید، راهی بازار نمیشود؛ ولی تا دلتان بخواهد انواع سیگار و توتون و تنباکو دارد.
خلاصه، روزگارش اینگونه میگذرد؛ گویی با محیط و دوران بیگانه است.
نظام دانشگاهی فعلی ما هم چیزی بیش از این دکان نیست. فقط کرکرهاش را بالا نگه داشتهایم، ولی خبری از اجناس نو و به دردبه خور نیست؛ به جای تخصصگرایی فقط در کار همدیگر دخالت میکنیم؛ آموزش را رها کرده و به پژوهش چسبیدهایم؛ در حالی که باید بدانیم پژوهش را هم باید آموزش داد؛ پایاننامههای ما شبیه همان حبوبات کهنهای است که قابل پختن نیستند. اگر هم بعد از ساعتها روی اجاق ماندن، کمی نرم شوند، طعمی ندارند و خوردنشان جز دلدرد چیزی ندارد.
به قدری کلنگر میاندیشیم که جزئیات فراموش میشوند. نمونهاش همین بحران کروناست؛ از حدود ۳ ماه پیش هنوز متولیان امر نتوانستهاند تصمیم منطقی و قاطعی راجع به نحوه برگزاری امتحانات پایانی دانشگاهها که یک موضوع اجرایی است، اتخاذ کنند؛ آن وقت از پارادایمهای حاکم بر نظامهای آموزش عالی، کرسیهای نظریهپردازی و ارائه الگو سخن میگوییم، اما ته تمام اینها همان پایاننامهها و رسالههای دکتری است که مثل همان شیشههای آبلیمو، تیره و تار شدهاند و تنها استفادهای که میتوان از آنها کرد این است که چند جلد از آنها را زیر مانیتورمان قرار میدهیم تا راحتتر بتوانیم با آن کار کنیم!
چندی پیش عنوان یک رساله دکتری نظرم را جلب کرد: واکاوی تجارب فرهنگپذیری دانشجویان بینالمللی در دانشگاههای ایران؛ اولا مگر دانشجویان خودمان در دانشگاه فرهنگپذیر شدهاند که حالا دنبال واکاوی تجارب فرهنگپذیری دانشجویان خارجی باشیم؟
ثانیا این موضوع چه دردی از مردم و جامعه ما دوا میکند که وقت و هزینه صرف آن کنیم؟
بقیه پایاننامهها نیز وضعی بهتر از این ندارند. عنوان رساله را که میخوانیم، تا به انتهای آن برسیم، فراموش میکنیم که اول عنوان چه بود!
ابتدای همه عناوین رسالههای دکتری هم یک " ارائه الگو" میچسبانیم که مثلا بگوییم این رساله دکتری است. وقتی هم دانشجو میخواهد تز خود را ارائه کند، چشمش از روی اسلایدها برداشته نمیشود و واو به واو اسلایدها را برای تیم داوری میخواند!
در حالی که باید پس از اتمام یک کار پژوهشی، مثل همان تبلیغ معروف تلویزیونی، از دانشجو بپرسیم: چه برایمان آوردهای! نه اینکه او ساعتی را صرف بازگویی دیدگاههای این و آن کند و آخر کار هم بگوید بین متغیرهای الف و ب رابطه وجود دارد! از شخصی پرسیدند: خبر داری ساعتها را جلو کشیدهاند؟ گفت: جلو و عقب کشیدن به من ربطی ندارد، هر وقت دیدید چلو کشیدند، به من خبر دهید. اینکه رابطه وجود دارد یا ندارد، مهم نیست؛ اینکه باید چه کار کنیم، حائز اهمیت است.
باید مسئلهای باشد تا دنبال پژوهش راجع به آن رفت. مهم این نیست که آیا میشود از پژوهش، مقاله ISI چاپ کرد؛ مهم این است که پژوهش، کدام مسئله مردم و کشور را حل میکند؟
در دانشگاههای ما، درس هست، استاد نداریم؛ استاد جذب میکنیم، درس برایش نداریم؛ فناوری هست، استاد بلد نیست؛ استاد بلد است، فناوری نداریم و... پس گردوغبار از سر و روی دانشگاه پاک کنیم؛ کارتنهای خالی و بیمصرف را دور بریزیم و به جای فروش ماست پرچرب، به فکر سلامتی جامعه باشیم.
کانال دکتر سعید صفایی موحد
گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ شنبه 17 خرداد نشست خبری « محمدرضا رزاقی » مدیر کل امور شاهد و ایثارگران وزارت آموزش و پرورش با خبرنگاران در محل سالن اجتماعات این اداره کل در ساعت 10 برگزار گردید .
آن چه در زیر می آید ؛ پرسش و پاسخ صدای معلم با مدیر کل امور شاهد و ایثارگران وزارت آموزش و پرورش است .
نقد و نقّادی لازمۀ هر جامعه ای بوده و موجب پویایی و سر زندگی آن جامعه می شود. جامعه ای که در آن نقد و نقادی نباشد به جامعه ای راکد و مرده تبدیل می شود که ممکن است فقط صدای ستایش گران، مجیز گویان و مداحان در آن به گوش برسد و هر گونه صدای دیگر تحمل نشود.
نقد و نقادی البته چندان حد و مرزی نمی شناسد و ممکن است در مواردی حتی خطوط قرمزی که برساخت شده جامعه و فرهنگ هستند را نیز در نوردد.
ناگفته پیداست که نقد و نقادی روش و اصول خاص خودش را داشته و بدون رعایت روش و اصول مورد نظر ممکن است کار به هتاکی، فحاشی، پرده دری، بی انصافی و حتی تهمت، افترا و دروغ بینجامد که صد البته کاریست بس غیر اخلاقی و غیر انسانی. و اما برخی اصول و قواعد نقد و نقّادی عبارتند از:
1. نقّادی؛ غلبۀ عقلانیت و منطق بر احساسات، عواطف و هیجانات و فراتر رفتن از تمجید، ستایش و مجیزگویی از یک سو و دوری جستن از فحاشی، تهمت و افترا و دروغ پردازی از سوی دیگر است. 2.نقّادی؛ دروغ گویی، تهمت زنی، فحاشی و سیاه و سفید دیدن امور نیست، بلکه بازگویی نقاط مثبت و منفی و از همه مهم تر ارائه راه کارهایی برای تقویت و ارتقاء نقاط مثبت و تضعیف نقاط منفی است.
3.نقد؛ تشخیص و تمیز اندیشه ها و سخنان درست از نادرست آن هم مبتنی بر استدلال و منطق است.
4. اساساً در نقد و نقّادی نه مدّاحی راهی دارد و نه فحّاشی و هر گونه مدّاحی و فحّاشی نه تنها نقد نیست، بلکه فروکوفته شدن عقلانیت، منطق و انصاف به دست دگماتیسم ، تعصب و یک جانبه گرایی است.
5.در نقّادی ضرورت دارد که نقّادان با ارائه استدلال متقن و همچنین بیان گزاره های منطقی درست یا نادرست بودن رأی و نظر نویسنده و گوینده را مورد واکاوی همه جانبه قرار دهند.
6. ناقد یا ناقدان محترم بایسته است که با ارجاع دقیق به نوشته ها و گفته های متفکران و اندیشمندان و نه صرفاً مبتنی بر شنیده ها و شایعات راه را بر هرگونه سوء استفاده های احتمالی در این زمینه می بندند و در واقع اخلاق نقد را رعایت می کنند.
7. نقّادی به یک معنای مهم و پایه ای در میان گذاشتن دانسته های خود با دانسته های دیگران است تا از این طریق دیگران با به کارگیری منطق و استدلال به بررسی و واکاوی دانسته های ما بپردازند و در جریان چنین فرایندی تعاطی افکار و تضارب آراء به نحو مناسبی انجام شود تا بدین روش ابعاد و اجزاء فکری و معرفتی افراد بر آفتاب افکنده شود و از همه مهم تر این که کسانی گمان نکنند که فقط آنانند که می دانند و می فهمند و دیگران را بهره ای از فهم و ادراک نیست.
8.ناگفته پیداست که کسانی جرأت و شجاعت در میان نهادن دانسته های خود را با دیگران دارند که ظرفیت نقد شدن را داشته و هیچ نگرانی ای از این بابت به خود راه نمی دهند. در واقع، گام نهادن در وادی نوشتن و اندیشیدن و تفکر کردن مستلزم نقد شدن و نقد کردن نیز هست و از این منظر نباید هیچ ترس و نگرانی ای وجود داشته باشد و این که نباید موجب رنجش و ناراحتی نقد شدگان بشود.
9.احیانا اگر کسانی یارای نقد شدن را ندارند و خیلی زود با نقد دیگران (البته همان گونه که گفته شد نقد به معنای واقعی کلمه نه مداحی و فحاشی) به اصطلاح معروف از کوره به در می روند و به تخریب ناقدان می پردازند و غصه دار می شوند بدیهی است که نباید وارد فضای نقد و نقادی شوند. فرد نویسنده و متفکر همین که دانسته های خود را با دیگران در میان می گذارد باید منتظر نقد و نقادی دیگران هم باشد حال با هر شدت و میزانی. حتی این گروه از دوستان باید خرسند هم باشند که دیگرانی بوده و هستند که نوشته ها و افکار و اندیشه های آنان را می خوانند و مورد توجه و دقت نظر قرار می دهند و به نقادی می پردازند و موجب غنی تر شدن این دسته از مباحث هم می شوند.
10.نقد و نقّادی به همگان می آموزد که سخن در حد و اندازه خویش بگویند و بدون مطالعه، پژوهش، وارسی، تأمّل، تحمّل، دقت نظر، تفکّر، تخصّص و تعقّل در هر زمینه ای ورود نکنند و دادِ سخن ندهند و این گونه نپندارند که می توانند در هر زمینه ای بگویند و بنویسند و نظر بدهند بدون این که سخنان و گفته ها و اندیشه های شان در ترازوی نقد و نقادی قرار گیرد.
11.نقد و نقّادی راه را بر هرگونه استبداد فکری و نظری و همچنین انحصار گرایی اندیشه و تفکر می بندد و زمینه را برای تضارب آراء و افکار و تکثرگرایی اندیشه و تفکر فراهم می سازد و ضمن ارائه یک چارچوب نسبتاً مشخص و روشن به همگان تذکر می دهد هر نظر و حرف و سخنی باید بر بنیان های استدلالی و منطقی و عقلانی متقنی استوار باشد و این گونه نیست که دیگران ملزم به پذیرش هر حرف و اندیشه ای باشند بدون این که از استدلال و منطق و دانش کافی برخوردار باشد.
کانال سخنرانی ها