نزدیکیهای خانهمان مغازهای است که همیشه جلوی آن، یک طوطی خاکستری در قفسی دیده میشود. طوطی گاهی چیزهایی میگوید، اما هر وقت که دلش بخواهد. هر بار که این طوطی را میبینم، از خودم میپرسم: پرنده بودن برای او چه معنایی دارد؟ وقتی نتوان پرید، چه فایده که اسمت پرنده باشد! درست است که این طوطی بال و پرِ پریدن دارد، اما اجازهاش را ندارد. لازم نیست کسی به طوطی پریدن یاد بدهد، کافی است بال و پرش باز باشد تا بپرد؛ همین!
به ماهیهایی که داخل آکواریوم هستند، نگاه کنید. لازم نیست کسی به ماهی شنا بدهد. کافی است او را در آبی زلال و جاری رها سازید تا ببینید چه کیفی میکند!
به بچهها هم نگاه کنید؛ باور کنید لازم نیست کسی به بچهها فکر کردن، استعداد، خلاقیت یاد بدهد. کافی است زمینههای اجتماعی و محیطی را فراهم کنیم تا بچهها فرصت داشته باشند بیندیشند، استعدادهایشان را نشان دهند و خلاقیتشان شکوفا شود. تربیت محدودکننده و تکلیفشده، همانند پرندۀ در قفس و ماهی در آکواریم، کودک را وادار به کارهایی میکند که شاید شبه تفکر، استعداد و خلاقیت باشد، اما لذتی و شوقی در آن نیست.
آموزش و پرورش ما میخواهد روی همه چیز کنترل داشته باشد و مراقب است تا چیزی خارج از ادارهاش در مدارس روی ندهد.
عجیب است که در چنین نظام تربیتی، عدهای از متولیان فرهنگ و تربیت کشور، از ترغیب کودکان به تفکر انتقادی هم حرف میزنند. کدام بسترها و زمینهها برای اندیشیدن، مستقل بودن، ایراد گرفتن و نقد کردن فراهم کردهایم که به بچهها حس پرواز و شنا کردن دست بدهد؟
نکند انتظار دارید ماهی داخل آکواریوم، ماهی سیاه کوچولو بشود!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
نشست خبری « رضوان حکیم زاده » معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش امروز شنبه دهم خرداد در سالن اجتماعات این معاونت واقع در ساختمان مرحوم " علاقه مندان " وزارت آموزش و پرورش برگزار شد .
این نشست با 15 دقیقه تاخیر آغاز شد .
« محمدرضا سیفی » مدیر کل امور عشایری دلیل تاخیر را گفت و گو با خبرنگار شبکه خبر بیان کرد اما گویا این خبرنگار تاخیر داشته و مصاحبه صورت نگرفته بود .
هر چند در میانه ی نشست نیز روند عادی نشست قطع و مدت 3 دقیقه به انعکاس زنده این نشست توسط صدا و سیما اختصاص یافت .
موضوع نشست امروز به " ثبت نام " و مسائل مربوط به آن اختصاص یافته بود اما در بنر ی که پشت سر معاون آموزش ابتدایی بود موضوع شخصی بیان نشده بود .
همه پرسش های خبرنگاران و رسانه ها حول موضوع " ثبت نام " در تابستان امسال و چگونگی ادامه روند تحصیلی با احتمال استمرار بحران کرونا بود .
حکیم زاده در پاسخ به پرسش خبرنگاری در مورد وضعیت تشکیل کلاس های درس با تراکم بالا گفت :
یکی از نگرانی های عمده ما بحث تراکم بالای دانش آموزان خصوصا در دوره ابتدایی است . هر چه تراکم دانش آموز بالاتر باشد فرصت یادگیری در مورد دانش آموزان آن کلاس کم تر می شود و روی کیفیت یادگیری دانش آموزان اثر می گذارد .
اقدامی که امسال انجام شد و با حمایت وزیر محترم آموزش و پرورش انجام شد ، محاسبه تعداد نیروی لازم نیروی انسانی مورد نیاز وزارت آموزش و پرورش بر اساس مصوبه 886 شورای عالی آموزش و پرورش انجام شد و طی یک نامه رسمی و جلسه ای که با آقای انصاری داشتیم به ایشان اعلام شد و درخواست مان این است که برآورد نیر.وی انسانی با در نظر گرفتن این تراکم استاندارد قابل قبول باشد که در دوره ابتدایی 26 نفر است .
اقدام دیگری که انجام شد و دستور االعمل توسعه سنواتی ارسال شد در ستادی که در مورد مدیریت نیروی انسانی بوده و با عضویت معاونین و سایرین زیر نظر آقای وزیر فعالیت می کند برای اولین بار در آن جا برگزاری هر گونه کلاسی در مرحله اول با تراکم بالای 40 نفر ممنوع اعلام شد و استان ها این مهم را باید حتما مورد توجه قرار دهند و در یک برنامه گام به گام مد نظر هست بعد از آن که تراکم 36 نفر و 30 نفر شد و البته ما اعتقاد داریم که ان شاء الله مجلس محترم در این زمینه کمک کنند و سازمان امور اداری و استخدامی به این موضوع توجه داشته باشند که هر گونه سرمایه گذاری در دوره ابتدایی برای آموزش و یادگیری سرمایه گذاری برای امروز و آینده کشور است و نگاه ها عوض شود ما وضعیت بهتری خواهیم داشت .
اما پرسش های « صدای معلم » در این نشست از جنس دیگری بود چرا که برداشت این رسانه از نشست امروز و نیز عملکرد وزارت آموزش و پرورش در این چند ماه پس از بحران کرونا این بوده که فعلا این وزارتخانه برنامه مشخص و یا جدیدی برای سال تحصیلی جدید ندارد .
« صدای معلم » :
درگذشت دانش آموز رومینا اشرفی دانش آموز تسلیت می گویم .
خانم حکیم زاده
پرسش های مرا به عنوان یک " زنگ تنفس " در نظر بگیرید .
چندی پیش شما از برنامه " خشونت زدایی از محیط مدارس " گفته بودید .
فرمودید :
" باید فرهنگ احترام به کودکان در خانوادهها، سازمانها و در همه جای کشور را نهادینه کنیم و در همین راستا برنامه ارتقای کرامت کودکان و خشونت زدایی از محیط مدارس تدوین خواهد شد . "
" منظور از خشونت در طرح خشونتزدایی از مدارس، خشونتهای غیر فیزیکی مانند سرزنش، تحقیر ، مقایسه و برچسب زدن به کودکان است.
شما هدف این طرح را ارائه دانش و نگرش و مهارت لازم برای شناسایی و مقابله با این نوع خشونت معرفی کردید .
در قضیه " رومینا " که بحث روز شبکه های اجتماعی است انگار اصلا وزارت آموزش و پرورشی در این مملکت وجود ندارد !
حتی دریغ از یک پیام تسلیت توسط شما و یا وزیر آموزش و پرورش !
تشکل های دانش آموزی مانند سازمان دانش آموزی ، مجلس دانش آموزی ، بسیج دانش آموزی و... که خود را مدافع حقوق دانش آموزان معرفی می کنند کجا هستند ؟
وزارت آموزش و پرورش در کجای این جریانات تعریف می شود ؟ در حالی که رومینا دانش آموز بود و آموزش و پرورش و ارکانش به دور از موضع " انفعال و تماشاگری " کمی می توانستند نقش فعالانه تری در این گونه مسائل و موارد ایفا کنند .
موضع و برنامه وزارت آموزش و پرورش در مورد مسائلی مانند مراقبت های جنسی ، مقابله با خشونت خانگی و اجتماعی ، کودک همسری ، پدوفیلی ، کودک آزاری و آموزش غیرشعاری مهارت های زندگی چیست ؟
تا کی قرار است راجع به این رفتارها صحبت نکنیم و آنها را پنهان کنیم ؟
2-4 آبان 1398 گفته بودید :
" کاش هیچ وقت مسیر رفتن به سَمتِ آموزش غیردولتی را آغاز نمیکردیم اما حالا با جداسازی دانشآموزان در مدارس مختلف ، "نظام طبقاتی ساسانیان" را به شکل دیگری پیاده کردهایم! "
این در حالی است که سیاست های اصلی دولت روحانی و وزارت آموزش و پرورش برون سپاری و توسعه کمی خرید خدمات آموزشی و نیز تقویت مدارس غیرانتفاعی است .
3- در جلسه ساماندهی مد و لباس که در دفتر معاونت پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش 7 خرداد 1398 برگزار شد گفتید :
" « باید ۴۰ سال بعد از انقلاب بنشینیم و از تجربههای گذشته درس بگیریم در حقیقت یک واکاوی برای فعالیتها داشته باشیم. لازم است به بحثهای رشد و روانشناسی توجه کنیم. هرجا به سمت اشباعزدگی در بحث فرهنگ و ارزشها برویم نتیجه عکس میگیریم.»
آیا در وزارت آموزش و پرورش واقعا برنامه ای برای واکاوی گذشته وجود دارد ؟
شما به عنوان عضوی از شورای معاونین وزارتخانه بگویید اتاق فکر این وزارتخانه کجاست ؟
ارتباط میان اشباع زدگی در آموزش و پرورش و آموزش ایدئولوژیک و سیاست زده چیست ؟
تکلیف نهادهای موازی این دستگاه و افرادی که در این حوزه دخالت های غیرکارشناسی و غیرتخصصی می کنند چیست و چرا شفاف سازی نمی شود ؟
پاسخ رضوان حکیم زاده :
صحبتد های جناب پورسلیمان بیشتر شبیه بیانیه بود . به مسائل و مباحث بسیار متنوعی پرداختند که بعضی از آن ها در حیطه مسئوایت من نیست .
البته توضیحات مختصری بیان می کنم با توجه به این که موضوع نشست ، " ثبت نام " است امیدوارم برای این که وقت بقیه حفظ شود یک گقت و گوی اختصاصی با شما در مورد این موضوعات داشته باشیم و وقت همکاران عزیز تحت الشعاع قرار نگیرد .
اما به صورت اجمالی در مورد طرح خشونت زدایی که قبلا کار کرده بودیم و طرح نهایی شد و پس از تغییراتی که در وزارتخانه اتفاق افتاد مجددا با آقای وزیر این را مطرح کردیم و ایشان هم خیلی تایید کردند .
با توجه به این که ایشان از معاونت های مختلف خواستند که هر معاونتی یک بسته خاص تحولی تدوین کنند و هر معاونتی که راهکارهای سند تحول را به شکل ملموس و به شکل قابل سنجش و اندازه گیری بتواند طی یک برنامه ای اجرا کند و دستاوردهایی داشته باشد که قابل درک برای همه باشد – البته باید در این مورد یک نشست جداگانه داشته باشیم – ما طرح خشونت زدایی را در بستر ... وارد کردیم .
یکی از مواردی که لازم است در مورد کیفیت یادگیری دانش آموزان و ارتقای مهارت ها برای یادگیری ایجاد یک محیط امن برای دانش آموزان است که این محیط امن بیشتر از آن که یک محیط امن فیزیکی باشد ، یک محیط امن روانی و یک محیط امن عاطفی هست .
اعتقاد داریم و باز هم تاکید می کنیم از کودکی و پیش دبستانی احترام به خود را نهادینه کنیم و بحث تعامل مبتنی بر کرامت دانش آموزان را که مورد تایید آموزه های دینی ما هم هست ؛ قطعا شاهد وقایع تاسف باری مثل اتفاقی که جنابعالی به آن اشاره کردید نخواهیم بود و نقش وزارت آموزش و پرورش در این زمینه می تواند نقش پیش گیری با ارائه آموزش های لازم باشد .
امیدوار هستیم برنامه " خوانا " ، طرح تحولی ما که ما داریم دنبال می کنیم و سایر اقدامات وزارتخانه خصوصا تاکید بر آداب و مهارت های زندگی زمینه ای فراهم کند که ان شاء الله در آینده دانش آموزان عزیز ما ، دختران عزیز ما ، پسران عزیز ما با آگاهی بیشتر و والدین ما همچنین با آموزش هایی که می بینند ، با تعامل بسیار عطوفانه ای بتوانند شرایط ی فراهم کنند که به بالندگی بیشتر دانش آموزان منجر شود .
بقیه موارد را همان گونه که عرض کردم نیاز به مصاحبه اختصاصی است که در خدمت شما باشیم .
پایان گزارش/
پدری دختر خود را سر برید و قوانین کشور ما هم جزای چندانی برای او در چنته ندارد، چون طبق یک سنت بدوی، پدر صاحب خون فرزند خویش است.
بخش بزرگی از قوانین ما، قوانین بدوی هستند و محمل عقلانی و منطقی ندارند. در زبان ترکی خودمان مثل زیبایی وجود دارد:
" کور توتدوغون بوراخماز " .
جامعهی بدوی کوریست که اسیر تاریکی خویش است. تفاوت مدنیت با بدویت در این است که جامعهی مدنی اسیر سنت و تقلید نیست و منعطف است و پذیرای تغییرات لازم و عقلانی اما جامعهی بدوی جامعهایست خالی از عقلانیت و منطق و اسیر مطلق تقلید از سنت.
به جامعهی بدوی ما بسیاری از سنتهای اشتباه را به نام اسلام معرفی کردهاند در حالی که منشا واقعی بسیاری از این سنتهای بدوی، اسلام و قرآن نبوده و منشا یا منشاهای دیگری دارند که نمیشناسیم.
امیل دورکهایم جامعهی مدنی را جامعهای دارای روابط ارگانیکی معرفی میکند که در آن قوانین مشخص، مدون، منطقی و مصوب تعیین کنندهی تمامی روابط و مناسبات است.
جامعهی بدوی را نیز جامعهای دارای روابط و مناسبات مکانیکی معرفی میکند که عقلانیت و منطق و قانون در آن جایی ندارد بلکه سنتهای غیر عقلانی و اسطورهای سفت و سخت تعیین کنندهی روابط و مناسبات است و همین سنتهای بدوی اسطورهای و غیر انسانی و غیر عقلانی است که به پدر مجوز قتل فرزند میدهد.
فجایع جگرسوز از این دست چنان زیادند که جامعهی ما از آن تکان نمیخورد. تصورش هم جان و روح آدمی را میسوزاند که پدری با داس دختر خود را سر ببرد، چگونه میتوان به چنین درجهای از حیوانیت رسید؟ اما نه! حیوان به چنین رذالتی تن نمیدهد، واقعا چه موجود پلیدی است انسان!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
از اوائل اسفند ماه 1398 که بحران کروناویروس به شکل جدی دامنگیر جامعۀ ایران شد، مشاغل و صنوف گوناگون هر یک به نوعی از این وضعیت لطمه خوردند. در این میان، شرایط مدارس متفاوت بود و متأسفانه در این مدت، تنوع مشکلات ایجاد شده برای مدارس کمتر مورد توجه قرار گرفته است. از زمان بروز بحران کروناویروس، مشکلات آموزش و پرورش بیشتر در جنبههای تربیتی و آموزشیبه چشم آمده است، اما اگر این شرایط ادامه پیدا کند بر دامنه و تبعات مشکلات افزوده خواهد شد و بسیاری از مدارس در شرایطی بحرانی و خطرناک قرار خواهند گرفت.
ارائه راهکارهای سردستی و تبلیغاتی مانند راهاندازی شبکۀ شاد، نمایش تبلیغاتی ضدعفونی فضای مدارس در تلویزیون، پیشبینی تداوم تعطیلات در صورت ادامۀ بحران یا حواله کردن مشکلات آموزشی به استفاده از فضای مجازی، نشانۀ سادهانگاری و عدم آیندهنگریِواقعبینانۀ متولیان آموزش و پرورش است.
الان که بیش از 3 ماه به شروع سال تحصیلی 1400- 1399 باقی مانده است، والدین به شدت نگران هستند و در مورد فرستادن فرزندشان به مدرسه تردیدهای جدی دارند. عدهای از والدین هم دارند در فضای مجازی جوی ایجاد میکنند که حتی اگر شرایط بهتر هم شد، مادرها و پدرها باز هم فرزندانشان را مدرسه نفرستند.
مدارس چه دولتی و چه غیردولتی هم بلاتکلیف هستند و نمیدانند سرنخ دست کیست و چه کسی در بارۀ آنها تصمیم خواهد گرفت: وزارت بهداشت و ستاد ملی مقابله با کرونا، جو عمومی و فشار مردم، وزارت آموزش و پرورش یا ...؟ هیچ دورنمایی هم برای احتمالات و پیشبینی آینده ترسیم نشده است. طبق معمول، شایعات، گفتهها و حدسیات بسیار بیشتر از فرمایشات مقامات، کارکرد و تأثیر دارند. هیچ اتفاق نظر در پیشبینی آینده هم بین عموم وجود ندارد. خلاصه، اوضاع بسیار پیچیده وآشفته است و همه دارند به هم و آیندهای مبهم نگاه میکنند.
طبعاً مدارس غیردولتی وضعیت بدتری دارند و در برنامهریزی برای سال تحصیلی آینده سرگردان هستند. اگر اوضاع اینطور پیش برود میتوان پیشبینی کرد که مدارس غیردولتی زیادی ورشکست شده و احتمالاً به انحلال و تعطیلی فعالیتها روی خواهند آورد.
وزارت آموزش و پرورش همه چیز را به آینده و تصمیمهای ستاد ملی مقابله با کرونا منوط کرده است و این یعنی، همۀ چیز معلق، مبهم و بلاتکلیف خواهد ماند. در حال حاضر، برای بازگشایی اماکن عمومی و صنوف پرخطر پروتکلهایی تعریف شده و کم و بیش روشنی وجود دارد، اما در مورد مدارس، آیندۀ روشنی دیده نمیشود. انگار همانطور که مقامات وزارت بهداشت میگویند که مردم باید به زندگی عادت کنند، مقامات وزارت آموزش و پرورش هم دارند غیرمستقیم به مدیران مدارس پیام میفرستند که باید به بلاتکلیفی و سرگردانی عادت کنند.
آموزش و پرورش ما که سالهاست از تدبیر و هوشمندی فاصله گرفته است، باز هم دارد نشان میدهد که شناختی از مشکلات مدارس ندارد تا چه رسد به شناخت بحران، درک عواقب آن، آیندهنگری، پیشبینی احتمالات و شناسایی و اتخاذ راهکارهای ممکن برای هر نوع احتمال.
باید به والدین حق داد که نگران آثار کرونا و سلامتی فرزندانشان باشند. مدیران مدارس هم چارهای جز سوختن و ساختن و نظارهگر ماندن ندارند. مدارس دولتی همچنان درگیر مسائل شبکۀ شاد و آمادهسازی معلمان برای بهرهگیری از فضای مجازی هستند، در حالی که طبق معمول، اکثراً دست خالی هستند و با عدم حضور والدین برای ثبتنام، از اندک پشتوانههای مالی هم محروم شدهاند.
در مورد مدارس غیردولتی که به شدت وابسته به درآمدهای شهریۀ دانشآموزان هستند، اوضاع بدتر است. غیر از معدود مدارس معروف و پرمشتری که البته آنها هم بدون مشکل نیستند، بیشتر مدارس غیردولتی با معضلات اجاره بها، هزینههای نگهداری مدرسه، حقوق نیروهای ثابت و بهویژه ناتوانی در برنامهریزی برای آینده دست به گریبان هستند. از طرف دیگر، همکاران سابق، یعنی معلمان و نیروهایی که حقوقبگیر مدرسه بودهاند، درآمد و آیندۀ شغلی خود را در خطر میبینند.
از وزارت آموزش و پرورش انتظار میرود با خروج از حالت انفعال و سپردن سرنوشت مدارس و دانشآموزان به قضا و قدر یا روی آوردن به حرفهای شعاری و تبلیغاتی، در اسرع وقت دست به کار شده و با تشکیل اتاق فکر یا هر ایدۀ کاربردی دیگر، برای بلاتکیفی مدارس، دانشآموزان، مدیران، معلمان و والدین، چارهای بیندیشد.
نکات زیر میتواند مورد توجه قرار گیرد:
1. گروهی از مقامات آموزش و پرورش به همراه تعدادی از کارشناسان اقتصادی و فرهنگی داخل یا خارج مجموعه، ستاد یا اتاق فکری تشکیل دهند. در این گروه حتماً باید کسانی هم از ستاد ملی مقابله با کرونا و وزارت بهداشت عضو باشند.
2. این گروه وظیفه دارد احتمالات و حالتهای گوناگون ممکن برای آیندۀ کرونا را در سالتحصیلی بعد پیشبینی کنند، برای مثال:
- در شرایط برگشت کامل اوضاع به حالت عادی
- در شرایط حضور دانشآموزان با رعایت فاصلهگذاری اجتماعی
- در شرایط عدم حضور دانشآموزان بهطور کامل و روی آوردن کامل به آموزشهای مجازی
- در شرایط ترکیب بهرهگیری از آموزشهای مجازی در کنار حضور برای رفع اشکال
- حالتهای دیگر بر مبنای شرایط و امکانات موجود
3. متناسب با هر حالت، اقدامات لازم نیز با جزییات برای هر یک از مدارس دولتی و غیردولتی، طراحی و پیشبینی شود.
4. بر مبنای موارد فوق، باید برای هر یک از موضوعات زیر، اقدامات و الزامات مشخص و قطعی اعلام شود:
- ثبتنام دانشآموزان
- هزینههای پرداختی والدین
- احتمال عودت بخشی از هزینههای دریافتی بر مبنای حالتهای پیشبینی شده و نوع خدمات
- روش عقد قرارداد با همکاران
- همکاریها و پشتیبانیهای ضروری از طرف ادارات آموزش و پرورش و سایر مراجع.
در هفتههای اخیر با چندین مدیر مدرسۀ دولتی و غیردولتی و گاهی والدین صحبت کردهام. هیچکس نمیداند چه باید بکند و چه تصمیمی برای آینده بگیرد.
هیچ دورنمایی هم برای احتمالات و پیشبینی آینده ترسیم نشده است. طبق معمول، شایعات، گفتهها و حدسیات بسیار بیشتر از فرمایشات مقامات، کارکرد و تأثیر دارند. هیچ اتفاق نظر در پیشبینی آینده هم بین عموم وجود ندارد. خلاصه، اوضاع بسیار پیچیده وآشفته است و همه دارند به هم و آیندهای مبهم نگاه میکنند.
انتظار بدیهی آن است که وزارت آموزش و پرورش با درک واقعی خطر بزرگی که پیش روی مدارس است و احساس تعهد بیشتر در قبال فرهنگ و تربیت، به جای انفعال، منتظر ماندن و سردرگمی، پا پیش بگذارد و در آیندهنگری و چارهاندیشی پیشگام باشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
کیلومترها دور از شهر ما (زنجان) پشت گردنهها و گدیکهای برفگیر و صعبالعبور، کنار رود مشهور و حیاتبخش«قیزیل اوزن»، شهری کوچک آرمیده است. شهری که ریشه در اعماق تاریخ و جغرافیای زندگی طولانیترین رود ایران دارد با بهاران و پائیزهای بسیار دلانگیز، به خصوص وقتی سیلاب باران کوهها و تپهها و درختان گرد گرفته را میشوید و رود میخروشد. حقیقتاً ادیب آب دیده و طعم سرد و گرم روزگار چشیدهای بوده آن شاعری که فرمود «چهرهی امروز در آئینهی فردا خوش است» چون امروز و در این حالی که سالها از آن روزگار صعب من در آن شهر کوچک - که آن وقتها بیشتر به ده میماند تا شهر- میگذرد، اندیشیدن به بودن و تحمل مشقات بیشمارم در آن شهر، اگر چه غمی سوزناک در دلم مینهد اما یادآوری زیبائیهایش اندکی از این غم و آثار رنجهای وصف ناپذیرش میکاهد. زیبائیهایی که امروز به خصوص با سفرهای گاه به گاهم به آنجا خیلی بیشتر، عمیقتر و زیباتر جلوه میکنند و غمهای آنجا بودنم را مانند تودههای یخ قطبی چندین و چند ساله و کهنه، آب میکنند. اگر چه در ادارات و بین ادارهایها، نام این شهر کوچک را «ماهنشان» میگویند اما اهل شهر، شهر خودشان را «مانیشان» میخوانند که بیشتر به کلمهای ترکی میماند تا فارسی.
هیچ گاه اولین سفر ناگزیرم به آنجا به عنوان یک معلم را فراموش نمیکنم با آن راه خاکی چالا- چوققور و مینی بوس درب و داغونش و بعد از آن چندین سال اول مهر همان و آغاز مصائب همان.
معلمی در چنین جای دور و کمعبور با شندرقاز حقوق و مصائبی که امیدورام روزی بتوانم تمامی آنها را در ضمن یک کتابچه خاطرات به سمع و نظر همه برسانم تا خیلیها که از مصائب معلم بودن آن هم در چنین جایی بیخبرند، ببینند و بخوانند و بدانند که بهترین دوران عمر و جوانی ما در دور افتادهترین روستاها و شهری کوچک سپری شد که هیچ دستاورد مادی و معنوی به ارمغان نیاورد و اکنون نگارنده این سطور پس از آن همه سال درد و رنج و فقر، معلمی بازنشستهام با مبلغی ناچیز حقوق بازنشستگی با همان دغدغهها و نیازهایی که در آن اولین سفرم به ماهنشان فکر میکردم همهشان در عرض یکی- دو سال رفع و رجوع خواهد شد.
دریغا! نه تنها هیچ کدام رفع و رجوع نشد بلکه دردهای جسمی ناشی از بیتوته در منازل کهنه و سرد و نمور هم بر آن علاوه شد و اینک من علاوه بر آن سرمایه همیشگی یعنی درآمد کم و خرج زیاد، سرمایهی دیگری دارم به نام پا درد و کمر درد!
خوب به یاد دارم که رؤسای چندین و چندگانهای که هی پشت سر هم آمدند و بر ما ریاست و امارت فرمودند و رفتند، همگی وعدههای رنگین و زنگینی میدادند که حقوق شما فلان خواهد شد و جایگاه شما بهمان اما هیچ کدام نشد که نشد و بعد از سالها تازه متوجه شدیم که به امید همین وعدهها جوانیمان در ماهنشان صرف شده و انتقالیمان را به اطراف زنجان دادهاند در حالی که مردی میانسال، گرفتار مشکلات بیشمار، خسته و ناامید از هر گونه ترقی اقتصادی و اجتماعیایم به خصوص من؛ مردی که شغل خود را جدی گرفتم و به نصایح همکارانم مبنی بر اینکه شغل آزادی دست و پا کنم گوش ندادم..... و در چنین حالی، سالها و کیلومترها دور از آن شهر و مصائب هر دم تازهاش، وقتی با یکی از همکاران جوان بسیار چیز فهم و باسواد و دارای تحصیلات عالیهای که اکنون یکی از کسانی است که جای نسل ما را در ماهنشان گرفتهاند و مشغول تدریس در آن شهر پر مصائب و پر مسائلاند، صحبت میکردم، دردم تازهتر شد.
طرفه اینکه خیلی از مصائب و مشکلاتشان، همچون حقوق ناچیز و مشکلات بیتوته و وعدههای هرگز عملی نشدهی وزارت و اداره و.... عین همان مشکلات و مسائل ماست که هنوز پابرجاست! تنها مشکلی که ما داشتیم و اکنون آنها ندارند، این است که جاده آسفالت و ماشین زیاد شده و حداقل هفتگی میتوان رفت و آمد کرد اما بقیهی مصائب هر چند به اشکالی دیگر هنوز برقرارند.
ادارهی ماهنشان هم مانند همان وقتها تافتهی جدا بافته است و با انواع و اقسام ابتکاراتی که هزینهی مادی و معنویاش بر معلم و دانشآموز تحمیل میشود، خودی مینماید. مدارس را تک شیفتهی هفت ساعته کرده و دبیران به خصوص دبیران غیر بومی را چهار روز در آنجا معطل کرده و از کار و زندگی میاندازد و هزینههای تأمین ساختمان جدید برای انتقال شیفت بعد از ظهر به شیفت صبح را از سرانهی دانشآموز میدهد و برنامهی امتحانی علیحده تنظیم میکند و حداقل به عنوان تذکری خشک و خالی هم به وزارت محترم یادآور نمیشود که شرایط ماهنشان را با جردن تهران یکی گرفتن، بی تدبیری و خامی تمام است و تنها جهت خوشایند مقامات مافوق، حتی پیشنهادات غیر اجباری آنها را نیز به عنوان دستورات لایتغیر گرفته و با شدت و حدت تمام اجرا میکند و.... بیش از همهی اینها، آنچه قلب خستهام را شدیداً به درد آورده و مرا به نوشتن این متن شکسته- بسته واداشت، توهینی است که رئیس محترم ادارهی فخیمهی آموزش و پرورش ماهنشان به همکاران جوان من نموده و وقتی آنها برای اعتراض به تک شیفتهی هفت ساعته شدن مدرسه به اداره رفته و تنها خواسته بر حقشان یعنی هشت ساعته شدن مدرسه و اتمام 24 ساعت موظفشان در سه روز را مطرح نمودهاند، ایشان را تهدید به ارجاع به حراست نموده است گویی تهدید و ارعاب آن قدر رایج شده که در آموزش و پرورش هم نفوذ کرده اما آقایانی که برای ارتقاء پست و مقام خود، معلم و دانشآموز را به چشم ابزار و نردبان ترقی دیده و چنین مسلک ناپسندی پیشه کردهاند بدانند که زورگویی و ارعاب در شأن آموزش و پرورش نیست و اگر یار شاطری برای معلم نیستند، حداقل بار خاطر ایشان نباشند.
به همکاران عزیزتر از جانم هم که هیچ گاه از دردها و دغدغههایشان دور نبوده و نیستم هم توصیه میکنم که به فکر پیشه و شغلی دوم اعم از تحصیلات عالیه جهت اشتغال در نهادهای بهتر یا مشاغل آزاد دارای درآمد مکفی باشند تا مبادا به حال و روز من و امثال گرفتار شوند. آن قدر که ما شغل مان را جدی گرفتیم، وزارت متبوعمان جدی نگرفت و عمری گرفتار مصائب به خصوص مشکلات مادی زیستیم و اکنون در این گوشهی انزوا، فراموش شده و از یادها رفته در چنگال فقر با دردهای جسمی و روحی بی پایان، مرگ را به انتظار نشستهایم.
با نهایت ادب و احترام. معلم بازنشسته: محمد میرمحدث
( این یادداشت در سال 1390 در روزنامه مردم نو زنجان منتشر گردیده و مجددا در صدای معلم بازنشر می گردد . )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
همه تصور می کنیم رومینا یک پدرداشت که او را با داس به قتل می رساند.اما عمیقتر که نگاه کنیم، رومینا پدران بسیار دیگری هم دارد که فقط داس دستشان نیست.
یکی از آنها خانواده مرحومه دکتر فاطمه زیباکلام استاد علوم تربیتی دانشگاه تهران به هنگام مراسم وی بود.همسرشان استاد دانشگاه پلی تکنیک، دوبرادرشان اساتید علوم سیاسی و فلسفه دانشگاه تهران، خواهرشان دبیر، برادر کوچکترشان مهندسی هواپیما ،سه تن ازفرزندان آن مرحومه دارای دکترا و چهارمی لیسانسه بودند.مع ذالک در آگهی فوت وی تصویرش را قرار ندادند.
پدر دیگر رومینا نامش دکتر حسن روحانی است.با آن که نیمی از بیست و چهار میلیون رای وی بانوان بودند،اما به لحاظ ملاحظه پدران دیگر رومینا،حتی یک زن را هم حاضر نشد وارد کابینه اش نماید.
جلوگیری از ورود زنان به ورزشگاه به واسطه " مسائل ناموسی" نام پدر دیگر رومیناست.
تبعیض مدیریت جنسی باورنکردنی (یک زن در برابرهفده مرد) پدردیگر رومیناست. درست است که در این موارد داسی در دست قاتلی نیست و "قتل ناموسی" اتفاق نیافتاده، اما آیا جامعه مردسالار، بستری مناسب برای "قتلهای ناموسی" به وجود نمیآورد؟
وقتی از نمایش فیلم «خانه پدری» کیانوش عیاری که دقیقا به مسئه قتل ناموسی می پردازد جلوگیری شد، کداممان لب به اعتراض گشودیم؟ واقعیت آنست که تعصب ناموسی نسبت به همسر، دختر، خواهر، و قبلا حتی دختران محل، بخشی از هنجار فرهنگی مردسالارانه ایرانی است.جامعه نه تنها آن را نکوهش نکرده و قبیح نمیشمرد، بلکه یک جورهایی آن را به عنوان علامت مردانگی تشویق هم می نماید.
اگر لباس دختری یا خانمی قدری بازباشد واکنش پدر، همسر و برادر، نه تنها مورد نکوهش قرار نمی گیرد، بلکه امری ستودنی هم محسوب میشود. لفظ «بیغیرت» دقیقاً مبین تایید این گونه رفتاراست. به عبارت دیگر، اگرمردی، پدری یا برادری نسبت به همسر، دختر یا خواهرش تعصبات ناموسی نشان دهد (حتی دستش را بلند کند)، جامعه رفتارش را "غیرت مندانه" میداند. غیرتی بودن، تعصبی بودن، سختگیر بودن علیه زنان نه تنها مورد نکوهش و ملامت قرار نمی گیرد، بلکه بسیاری آن را نشانه "مردانگی" و"غیرت" میپندارند.
مشکل اساسی جامعه ما آنست که ترجیح می دهیم راجع به این رفتارها صحبت نکنیم.آنها را پنهان کنیم تا وقتی داس پدر رومینا غرق به خون می شود.
واقعیت آنست که رومینا خیلی بیش از یک پدر دارد؛ منتهی داس در دست ندارند.
گروه استان ها و شهرستان ها/
بر اساس اخبار رسیده و نیز شنیده ها ؛ « ابراهیم رفیعی » مدیر کل آموزش و پرورش استان زنجان علیه برخی فعالان شبکه های اجتماعی و ادمین کانال های تلگرامی شکایت کرده است .
یک از شکایت ها علیه « عبدالعظیم همایونی فرد » می باشد .
در ابلاغیه ای که در اختیار « صدای معلم » قرار گرفته است بر خلاف روال معمول نه نام شاکی قید گردیده و نه اتهامی درج شده است اما از ایشان خواسته شده است تا ظرف 5 روز از تاریخ ابلاغ در شعبه 7 بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب زنجان حضور یابد .
« صدای معلم » در مورد صحت و یا سقم این خبر فعلا نمی تواند اظهار نظری داشته باشد اما در صورت صحت خبر ضمن یادآوری " بخشنامه ممنوعیت شکایت مدیران آموزش و پرورش علیه رسانه ها " که در زمان سرپرستی پیشین وزارت آموزش و پرورش صادر گردیده است ؛ مدیران آموزش و پرورش را به توجه تام به " منشور حقوق شهروندی " ، گفت و گو و پاسخ گویی به افکار عمومی فرا می خواند .
پیش تر و در نشست رسانه ای وزیر آموزش و پرورش با رسانه ها ؛ « صدای معلم » انتقاد و اعتراض خود را نسبت به شکایت وزارتخانه علیه یک معلم و نیز اخراج محمد حبیبی فعال صنفی و جایگزینی فرهنگ امنیتی به جای امنیت فرهنگی اعلام کرد . ( این جا )
پایان پیام/
تهران