گروه استان ها و شهرستان ها/
« علیرضا سعدی پور » در بهمن 1398 به عنوان مدیر کل آموزش و پرورش استان مازندران منصوب شده است .
اگر چه مدیر کل پیشین « عسگری نیکزاد » هیچ گاه در مورد گزارش های « صدای معلم » پاسخ گو نبود اما با توجه به سخنانی که ایشان در گردهمایی مدیران و روسای آموزش و پرورش شهرستانها و مناطق غرب مازندران که در کجور برگزار گردید به نظر می رسد انتظار غیرمنطقی و بدبینانه نباشد .
هر چند یادآوری این نکته بسیار مهم است آموزش مطالبه گری به دانش آموزان در صورتی عملی و میسر خواهد بود که معلمان هم در این زمینه خود آموزش دیده و با فهم " تفکر انتقادی " به حوزه عمومی در آموزش و پرورش توجه شود .
گروه اخبار/
« هادی طحان نظیف عضو حقوقدان شورای نگهبان » گفت : مصوبه دیگر «طرح تنظیم برخی از مقررات مالی، اداری و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش» بود که شورای نگهبان در مرحله قبل، اعمال مدرک تحصیلی بالاتر فرهنگیان را واجد بار مالی و مغایر اصل ۷۵ قانون اساسی شناخته بود و با عنایت به عدم پذیرش بار مالی ناشی از آن از سوی دولت، شورا این ایراد را همچنان باقی دانست.
هرچند فرهنگیان عزیز از زحمتکشترین و کمتوقعترین اقشار جامعه هستند و وظیفه تربیت فرزندان این سرزمین را برعهده دارند.
اخبار آموزش و پرورش ، اخبار فرهنگیان
پایان پیام/
اخیراً در جایی خواندم؛ «کتاب تاریخ اشکانیان اعتمادالسلطنه به خاطر اینکه تُرک بودن اشکانیان را ثابت کرده است، از طرف پان فارسیستها همواره بایکوت شده است». در اینکه جریان تاریخنگاری ایران به عنوان شاخهای از جریان بسیار بزرگ و سیاسی شرقشناسی، یکی از مهمترین عوامل و مراکز تحریف، تخریب و ایجاد اختلال در تاریخو هویت ایرانیان و حتی خود فارسیزبانها بوده است، تردیدی وجود ندارد اما نکتهی جالب این است که ذهنیت و روح مکاتب تاریخنگاری انتقادی در ایران از جمله مکتب تاریخنگاری آذربایجان، (و همچنین مکتب تاریخنگاری چپ) نیز به شدت تحت تأثیر همین تاریخ برساخته است.
به عبارت دیگر مکتب تاریخنگاری آذربایجان به جای نقد بنیانی و جدی تاریخ نگاری ایرانی- پارسی، تنها سعی کرده و میکند که در این مسابقهی تاریخی وارد شده و در این آوردگاه تاریخی که بخش بزرگی از آن به کلی برساخته و تئاترواره است، جای پایی برای خود باز کند. تلاش برای تُرکسازی اشکانیان و معرفی کردن این دولت به ظاهر پانصد ساله! به عنوان یک قوم و دولت تُرک، از جملهی این کوششهاست. تلاش برای جست و جوی ریشههای تاریخی اجتماعات تُرک ایران از جمله آذربایجانیان فینفسه کاری بسیار مهم و بایسته است اما چگونه؟ بحث و نقد ما در همین روششناسی است. روش مألوف در تاریخنگاری ایران که مکتب تاریخنگاری آذربایجان هم متکی به همین روششناسی و متُد ناقص تاریخنگاری است، این است که محققِ امر و سوژهی تاریخی به کتب گوناگون مراجعه کرده و مطالب مورد نظر و در بسیاری از موارد، مطالب دلخواهش را جمعآوری کرده و سپس این مطالب را به شکل یک یاداشت، مقاله و یا کتاب (بسته به موضوع) عرضه میکند و در میان منابعی که مراجعه میکند، منبع هر چه قدیمیتر باشد، ارزش و اعتبار مطلب و اخبارش بیشتر خواهد بود! بیآنکه محقق به این مسئلهی مهم و البته آزار دهنده و مزاحم، توجه داشته باشد که؛ اعتبار این منابع و مطالب موجود در آنها واقعاً چه قدر است؟ اگر چه این روش یکی از قدیمیترین روشهای تاریخنگاری است اما در عین حال کهنهترین، ناقصترین و کماعتبارترین آنها.
محقق تاریخ باید در عین گوش دل سپردن به زمزمههای افسونگرانهی تاریخنویسان کهن که در بسیاری از موارد به قصهسازی و قصهبافی انجامیده است (همچون تواریخ هرودوت)، از غرق شدن و همسو شدن با این روایات بپرهیزد و هر گاه به چنین لغزشی نزدیک شد، با نیش این سؤال تلخ به خود آید که؛ اعتبار این روایات تا چه حد است؟ چه معیار و محکی برای اعتبارسنجی این روایات وجود دارد؟ هر چه موضوع مورد مطالعه و بررسی محقق به زمانهی او نزدیکتر باشد، این اعتبارسنجی به سبب اینکه در آنها محکِ نقدِ تاریخ چیزی جز تاریخ نیست، مشکل میشود اما هر چه قدر موضوعِ موردِ مطالعهی محقق به دورانهای قدیمتر متعلق باشد، کارش از این جهت راحتتر میشود که پای دانش بسیار مهم دیگری به میان میآید و این دانش، محک و معیاری بسیار توانمندتر از تاریخ برای اعتبارسنجی منابع کهن تاریخی است. این دانش مبارک، علم «باستانشناسی» است. یک قصهنویس که معمولاً هم عنوان «مورخ» را یدک میکشد، میتواند در یونانِ دو هزار و پانصد و اندی سال پیش بنشیند و انبوهی از قصهها و داستانها سر هم کند و عدهی زیادی نیز که امروز عنوان «مورخ» را یدک میکشند، قصههای او را با عنوان «تاریخ» به خورد ملتها به ویژه در سرزمینهای مستعمراتی بدهند (البته با این فرض که کتابی همچون تواریخ هرودوت جعل جدید نبوده و واقعاً متنی کهن باشد و گرنه؛ اگر جعل جدید باشد بحث به کلی منتفی است) اما باستانشناسی دانشی است که رد پای اقوام و دولتها را که در عنوان «تمدن» یک کاسه میشود، بر روی یا زیر خاک جست و جو کرده و سعی میکند تاریخ نوشته شده بر خاک با نمودهای عینی همچون آثار معماری و صنعتی و سایر بایستههای ظهور و وجود تمدنرا بیابد زیرا تاریخ نوشتن بر روی پوست، کاغذ یا لوح سنگی از راست و دروغ کاری بسیار ساده و آسان است و ریشهی جعلیات تاریخی در همین آسانی و فریبندگی است اما نوشتن تاریخ بر روی خاک، مستلزم صدها بلکه هزاران سال تجمع، تلاش و بر هم نهادن تجارب، اندوختهها و سرمایههای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و تاریخی است.
دانش باستانشناسی خود از آنجا آغاز شده است که یهودیان آگاه و باسوادی که همواره تورات را نه تنها به عنوان یک کتاب دینی بلکه به عنوان متنی تاریخی میخواندند، در این کتاب اخباری طولانی دربارهی سرگذشت انبوهی از اقوام، دولتها، شهرها و تمدنها با محوریت تاریخ و سرگذشت قوم یهود و شهر اورشلیم مشاهده میکردند که امروزه اثری از آنها وجود ندارد. بنابراین با انگیزهی جست و جوی این اقوام، دولتها، شهرها و تمدنها و در رأس آنها رد پای قوم و تمدن یهود، با حمایت مراکز مدیریت مستعمرات از جمله مراکز شرقشناسی، گروه گروه از اروپا و بعدها آمریکا به شرق میانه و نزدیک آمدند و خاک مناطق بسیاری را زیر و رو کردند و بخش بزرگی از این تمدنها و شهرها را کشف کرده و به جهان معرفی نمودند و البته همواره و هر زمان منافع مراکز مدیریت مستعمرات و شرقشناسی و قوم یهود را مد نظر داشته و دارند. با پیشروی کار باستانشناسی در شرق میانه و نزدیک، از جمله مصر، عراق، فلسطین، لبنان، سوریه، ترکیه به ویژه آناتولی، ایران به ویژه خوزستان و آذربایجان، قفقاز و سایر مناطق کماهمیتتر، وجود تاریخی بسیاری از اقوام، شهرها و تمدنهای نام برده شده در تورات به اثبات رسید زیرا انبوهی از آثار حیرتانگیز تمدن و شهرنشینی به ویژه در بینالنهرین کشف شد که درجهی ترقی و تمدن آنها هنوز هم خیره کننده و حیرتآور است.
با ادامهی این پروژهی عظیم، همان گونه که بخش بزرگی از مطالب تاریخ تورات تأیید شده و وجود تاریخی بسیاری از اقوام و تمدنهای نام برده شده در تورات به عنوان واقعیتهای بزرگ و کهن تاریخی به جهان امروز ثابت شد، اما عکس آن نیز اتفاق افتاد یعنی بخش بزرگی از مطالب تاریخی منسوب به متون کهن از جمله تواریخ هرودوت، تبدیل به قصه شد زیرا باستانشناسی هیچ اثری از آنها بر رو یا در زیر خاک شرق میانه و نزدیک نیافت. اصلیترین بخش این تواریخ خالی از دستاورد تمدنی که باستانشناسی چیز قابل توجهی از آنها به ویژه در آذربایجان نیافت، مقطع تاریخی- باستانی پس از پایان عصر آهن است که طبق متون تاریخی، با دورههای موسوم به هخامنشی، اشکانی و ساسانی منطبق است. یعنی یک دورهی 1200 ساله که ناصر پورپیرار آن را «دوازده قرن سکوت نامید» و به صورتی مفصل و موشکافانه به بررسی انتقادی مطالب تاریخی منسوب به این دوازده قرن پرداخت.
نکتهی جالب اینجاست که باستانشناسان با پی بردن به این رکود و انحطاط تمدنی که رد پای آن به صورت یک انهدام سراسری به ویژه در قفقاز (مهمترین نمونه؛ محوطهی تَزه کند یا همان کارمیربلور در ارمنستان)، آناتولی (مهمترین نمونه؛ توپراق قالا)، آذربایجان (مهمترین نمونه؛ محوطهی حسنلو) و بینالنهرین به وضوح مشاهده میشود، به لاپوشانی این انحطاط تمدنی کوشیده و سکوت کردند و سررشتهی کار را به دست مورخان دادند تا با به روز کردن، بازنویسی و تألیف و تدوین مطالب قصهوار متون تاریخی از جمله تواریخ هرودوت و افزودن انبوهی از روایات راست و دروغ بر آنها، این انحطاط تمدنی را از چشم اقوام و ملل ساکن این مناطق دور نگه داشته، این دوران و خلأ تاریک را با انبوهی از تواریخ و دولتهای شکوهمند پر کنند که دستاورد این کوشش تاریخنگارانه در تاریخ ایران، تواریخ دورههای هخامنشی، اشکانی و ساسانی است. نمونههای زیادی از آثار تاریخنگارانه برای این دوران تاریک نوشته شده و میتوان در اینجا معرفی کرد. مشهورترین این آثار؛ تاریخ ایران باستان؛ اثر مشیرالدولهی پیرنیاست که به 3 جلد پیرنیا مشهور است. دربارهی دورهی موسوم به اشکانی نیز کتاب هزارههای گم شده؛ اثر پرویز رجبی را میتوان معرفی کرد که آش شله قلمکاری است از روایات درهم و برهم تاریخی- افسانوی با چاشنی خیالپردازیهای خندهدار و رودهدرازیهای بیاساس چرا که نویسنده واقعاً دست خالی بوده و ناگزیر از هر وجیزهای موضوعی بزرگ ساخته و داستان پرداخته برای پر کردن هزارههای گم شده و تاریکی که قرار بود با یک تاریخ مشعشع پر شود.
نکتهی مهم و جالب دیگر اینکه تاریخنویسان ایرانی هیچ گاه این سؤال را پیش نکشیدند و نمیکشند که چرا باستانشناسی دربارهی دوران طولانی منسوب به این سه دولت، کار قابل توجهی انجام نداده و نمیدهد، نه مطالعه و کاوشی جدی انجام میدهد و نه به صراحت اعلام موضع میکند؟ و بدین ترتیب هر سال انبوهی از مطالب به روز شده و البته تکراری دربارهی این دوران طولانی تنها از سوی مورخین با رنگ و لعاب جدید عرضه میشود و انبوهی از تحصیلکردگان تاریخ در این وادی مشغولاند بدون آنکه نتیجهی کارآمدی از آنها حاصل شود.
اکنون به آغاز سخن بازمیگردم، در وضعیتی که باستانشناسی قادر نبوده و نیست که از یک دورهی پانصد سالهی منسوب به دولتی به نام اشکانیان، هیچ اثر قابل توجهی به ویژه در آذربایجان کشف و معرفی کند، این روایات و داستانهای تاریخی در آثار هرودوت یا پیرنیا یا اعتمادالسلطنه، چه قدر اعتبار و سندیت دارد؟ تا چه رسد به اینکه اعتمادالسلطنه تُرک بودن آنان را نیز ثابت کرده باشد!! من کاری به تاریخنگاری ایرانی و مکتب پان ایرانیسم ندارم که کارش از بیخردی گذشته و به سفاهت کشیده است و امیدی به افلاحش نیست، اما از دوستان و محققینِ منتقد از جمله آذربایجانی که میتوانم آنها را به مکتب تاریخنگاری آذربایجان منسوب کنم (این مکتب به صورت جدی با محمدتقی زهتابی و 2 جلد پر اشکال او آغاز میشود) این تمنا را دارم که به این مسئلهی مهم تاریخ شرق میانه، ایران و آذربایجان توجه جدی داشته و به جای وارد شدن به یک مسابقهی تاریخی و رقابت کور با مکتب پان ایرانیسم و مبتلا شدن به بیماری ارتجاع تاریخیگری، روششناسی به کلی متفاوت و بنیاناندیشانهتری را پیش بگیرند. زیرا ورود در این مسابقهی تاریخی، سرانجامی جز سقوط در چاه ویل تاریخسازی و هویتتراشی دروغین همانند تاریخ و هویت پراختلال ایرانی، نخواهد داشت. اگر قرار است تاریخ چراغی فرا راه آینده باشد که به واقع نیز چنین باید باشد، تاریخ و هویت برساخته و جعلی، نه تنها چراغی فرا روی هیچ قوم و ملتی نخواهد نهاد بلکه قوم و ملت فریفته به تاریخ و هویت برساخته را به راه و سرانجامی جز خودشیفتگی و خودبرتربینی توخالی، دروغ، انحطاط، گمراهی، بلاتکلیفی، ستیزهجویی و نزاع و پراکندگی رهنمون نخواهد شد چنانکه ایرانیان را به این وضعیت انداخته و آثار و نتایج شوم آن هر روز بیش از پیش آشکار میگردد.
در این نوشتهها مفاهیمی به کار رفته که نیاز به توضیح دارد. از جمله مکاتب تاریخنگاری موجود در ایران (مکتب تاریخنگاری ایرانی-پارسی یا پان ایرانیسم، مکتب تاریخنگاری چپ و مکتب تاریخنگاری آذربایجان)، همچنین دلیل اصلی این تاریخ و هویتسازی برساخته و جعلی برای ایرانیان. ارائهی این توضیحات بحثی است که در این نوشته فرصت پرداختن به آنها نیست.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ دوشنبه 19 خرداد نخستین نشست رسانه ای « حسن ملکی » رئیس جدید سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی در سالن اجتماعات این سازمان با خبرنگاران برگزار گردید .
در این بخش مشروح پرسش و پاسخ صدای معلم با رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی منتشر می گردد .
گروه رسانه/
وزیر آموزش و پرورش روز چهارشنبه در دیدار با امام جمعه همدان گفت: در ۹ ماه گذشته و از ابتدای سال تحصیلی ۹۹-۹۸ تاکنون، حقوق ماهانه معلمان و فرهنگیان سراسر کشور، به صورت میانگین بیش از ۲ میلیون تومان افزایش یافته است.
به گزارش ایرنا؛ محسن حاجی میرزایی روز چهارشنبه در دیدار با امام جمعه همدان اظهار داشت: بیشترین افزایش حقوق در یک سال گذشته در بین همه کارکنان دولت متعلق به معلمان است.
وی با اشاره به اینکه معلمان در دریافت حقوق خرداد طعم افزایش دستمزد خود را میچشند، افزود: ادعا نمیکنیم که معلمان بیشتر از سایر کارکنان دولت دستمزد دریافت میکنند بلکه تلاش داریم تا مبلغ دریافتی آنها عادلانهتر شود.
حاجی میرزایی ادامه داد: در رابطه با این افزایش حقوق، دولت با ما همکاری بسیاری کرد، چرا که حفظ منزلت معلم بسیار مورد توجه ما است.
انعکاس این خبر واکنش های مختلفی را در جامعه بر عهده داشته است .
برخی از این نظرات را در صفحه ی اینستاگرام بی بی سی می بیینید .
کافی است به تعداد لایک های نظرات نخست توجه کنید !
پایان پیام/
گروه استان ها و شهرستان ها/
جمعي از منتخبين فرهنگيان استان هاي مختلف كشور در انتخابات شوراي عالي آموزش و پرورش در نامه ای به وزير آموزش و پرورش در خصوص قانون شكني و بی توجهی به اجراي قانون در مهمترین رکن قانون گذاری ساختار تعلیم و تربیت ( شوراي عالي آموزش و پرورش ) تذکر داده و خواهان توجه به مطالبات قانونی گردیده اند .
متن کامل این نامه که در اختیار « صدای معلم » قرار گرفته است به شرح زیر است.