صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

آسیب شناسی درس انشا و تاثیر نوشتن بر تغییر نگرش

زندگی نامۀ خودنوشت یک معلم انشا

نام: سید رضا باقریان موحد

لقب: کتاب‌دوستِ انشاپَرست

شغل: چشانندۀ لذت خواندن و نوشتن به دانش آموزان

سن شناسنامه‌ای: 46 ساله؛ متولد 9 / 6 / 1353 ش در شهر قم هستم.

سن قیافه‌ای: 60 ساله؛ یعنی قیافه‌ام خیلی پیر و شکسته نشان می‌دهد؛ همه می‌گویند مثل یک پیرمرد 60 ساله به نظر می‌رسم.

سن شغلی: 28 ساله؛ یعنی 28 سال سابقۀ تدریس دارم.

سن انشایی: 10 ساله؛ یعنی 10 سال است که فقط درس انشا و نگارش تدریس می‌کنم.

سن خلاقیتی: 10 ساله؛ یعنی زندگی و دنیا را مثل یک کودک 10 ساله می‌بینم و از آن لذت می‌برم.

تکیه کلام همیشگی: انشا یعنی خلاقیت؛ اگر کسی از راه انشا، تخیل و خلاقیت خود را شکوفا کند، در آیندۀ شغلی خود (مهندسی، پزشکی و...) می تواند موفق تر از دیگر همکارانش عمل میکند؛ پرندۀ خیال، خیلی زودتر از دندان عقل، گره مشکلات را باز می کند.

انشا از دیدگاه من: انشا یعنی خلاقیت و آفرینش؛ این آفرینش می تواند در قالب‌های گوناگونی جلوه کند: انتخاب یک اسم زیبا برای یک نوزاد، یک عنوان زیبا برای یک انشا یا کتاب، یک اسم زیبا برای تابلوی سردر مغازه، یک جملۀ کوتاه پرمعنی؛ یک ضرب المثل شیرین، یک پاراگراف ادبی، یک خاطرۀ جالب، یک متن طولانی و... اِشکال اینجاست که ما بزرگترها بر اساس ذوق و سلیقۀ خودمان برای انشا و خلاقیت، قانون‌های مسخرۀ «این است و جز این نیست» وضع می‌کنیم و آنها را به دانش آموزان مظلوم تحمیل می‌کنیم، مثلا: انشا باید این جور که من می‌گویم باشد؛ انشا باید حتما ده خط باشد؛ انشا باید حتما مقدمه داشته باشد؛ انشا باید حتما نتیجه‌گیری داشته باشد؛ این «انشا باید حتماًها»، سرچشمۀ ذوق و استعداد و خلاقیت دانش آموزان را کور می‌کند. انشا یعنی یک جرقۀ ادبی؛ حال هر کس بنا به ذوق و سلیقه و مهارت خود می‌تواند آن را در قال‌بهای گوناگون گسترش بدهد. منِ 60 ساله نباید برای دانش آموزان 15-16 ساله با نگاه عاقل اندر سفیهی، تصمیم گیری کنم. همۀ راه‌ها و مسیرهای منتهی به شهر انشا، خوب و جالب هستند؛ ما در انشا صراط مستقیمی نداریم که همه موظف به عبور از آن باشند؛ باید راه‌ها را معرفی کرد و ویژگی‌های هر کدام را به دانش آموز گفت و خود در کنار نشست و از راه رفتن دانش آموزان لذت برد؛ به همین سادگی.

تالیفات: سال قبل، گلچینی از انشاهای دانش آموزانم را در قالب کتابی با عنوان «شهر شیرین انشا» با حمایت انتشارات کتاب طه قم منتشر کردم. گلچینی از خلاقیت‌های امسال دانش آموزانم را هم در قالب دو جلد کتاب با عنوان «فرهنگ لغت خودمانی» و «نوآوری در نصیحت» آمادۀ انتشار کرده‌ام که ان شاء الله توسط انتشارات کتاب طه قم در حال صفحه‌آرایی نهایی است. برخی از همکاران از روی خیرخواهی و دلسوزی، نصیحتم می کنند که: فلانی، دست از این «پژوهش های سبکِ دانش آموز محور» بردار و به «پروژه های سنگینِ دانشگاه پسند» روی بیاور و عمر گرامی را صرف کارهای دانش آموزی نکن و... در پاسخ این دلسوزی مشفقانۀ دوستان «همی گویم و گفته ام بارها»: 

شقاوت یا سعادت، راه زندان و دبستان است/ گشایی گر یکی از این، شود تعطیل صد آنش

اصول زندگی را در دبستان، گر بیاموزیم/ کسادی گیرد این بازار و آن ناز طبیبانش

اگر سلطانِ اقلیمِ وجودِ ما شود وجدان/ شود خلوت مسیر دادگاه و رأی و زندانش

متاسفانه سوراخ دعا را گم کرده ایم؛ سُرنا را از سر گشادش می زنیم؛ برای اجرای برنامه های مذهبی و مبارزه با تهاجم فرهنگی و جلوگیری از رواج مواد مخدر و... میلیاردها تومان بودجۀ مملکت را در دانشگاه هزینه می کنیم؛ در حالی که خوب می دانیم ریشۀ این مشکلات در دانشگاه نیست؛ ریشۀ همۀ خوبی ها و بدی های یک ملت در دبستان ها و دبیرستان های آن کشور است. 

اگر یک صدم بودجه های کلان فرهنگی کشور که صرف مبارزه با فرهنگ غرب، مبارزه با مواد مخدر، مبارزه با اشرار، مبارزه با بی حجابی، مبارزه با فساد اخلاقی، مبارزه با رشوه و... می شود، صرف خرید اسباب بازی های فکری و کتاب های قصه و شعر برای مدارس ایران می شد، اوضاع فرهنگی و اعتقادی کشور بِه از این بود که هست.

دلسوزان و دردمندان زیادی در قالب کتاب و مقاله و سخنرانی به این درد اشاره کرده اند، ولی متاسفانه مسئولانی که دستشان باز است، گوششان بسته است و کارشناسانی که گوش و چشمشان باز است، دستشان بسته است.

میرزا حسن رشدیه از پیشگامان اصلاح و تغییر نظام آموزشی، کار خود را با عنوان معلم دورۀ ابتدایی آغاز کرد و حدودا هفتاد سال در گلستانِ دبستانی که خود پرورش داده بود، باغبانی کرد. او نیز می توانست بعد از تحمل سختی ها و مشقات نوآوری و خلاقیت در ایران، عطای این کار را به لقایش ببخشد و باز به سراغ منبر و مسجد خود برود و راه نجف را در پیش گیرد و با لقب عالم فرزانه و... به تبریز بازگردد یا به سفارش برخی از دوستانش به سراغ دانشگاه برود و با عنوان پرطمطراق استاد دانشگاه بازنشسته شود، ولی او که مشکلات نظام تعلیم و تربیت را با گوشت و پوست خود لمس کرده بود برای پیشبرد اهداف دینی و علمی خود از دبستان شروع کرد و تا پایان عمر در سنگر دبستان خدمت کرد. خدایش بیامرزاد.

آسیب شناسی درس انشا و تاثیر نوشتن بر تغییر نگرش

برنامه های پرورشی و تربیتی نظام آموزش و پرورش در مدارس و همچنین کتابهای درسی به هزار و یک دلیل درست و نادرست، جذابیت و زیبایی لازم جهت جذب کودکان و جوانان را ندارد.  دانش آموزان از فرایندِ تحصیل، تدریس، تعلیم، تأدیب، تفهیم، تکریم، تفریح و... در مدرسه لذت نمی برند و... به سفارش حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی «شرح این هجران و این خون جگر» را این زمان رها می کنم تا وقت دگر...

نخستین تشویق کنندگان: مرحوم پدرم سید علی باقریان موحد (1320-1390ش.) برای اولین بار لذت خواندن کتاب را با زمزمه کردن مثنوی مولوی به من چشاند؛ مرحوم دکتر حسین چاووشی (1339-1381ش.) برای اولین بار لذت نوشتن را در دبیرستان امام صادق (حکیم نظامی سابق) به من و دیگر دانش‌آموزان چشاند؛ نوشته‏ های خام و نوجوانانۀ مرا شنید، لذت برد، تشویق کرد و بدین وسیله نهال دانایی و توانایی را در دل‏های ما کاشت. منِ 60 ساله نباید برای دانش آموزان 15-16 ساله با نگاه عاقل اندر سفیهی، تصمیم گیری کنم.

یاد پدر: مرحوم پدرم، روحانی و پیشنماز مسجد محل (قم، خیابان آذر، کوچه 22) بود و شیفتۀ کتاب و دانایی؛ عاشق کتاب و کار بود و این دو میراث گرانبها را از اجدادش به ارث برده بود؛ زادۀ روستا بود و تحصیل کردۀ حوزۀ علمیه مشهد و نجف و قم؛ زندگی در روستا- روستاهای قدیم، نه امروز که تفاوتی با شهر ندارد- بدون کار و تلاش شبانه‌روزی امکان پذیر نبود؛ تحصیل در حوزۀ علمیه نیز- حوزۀ علمیۀ قدیم، نه امروز که همه امکانات رفاهی برای طلبه فراهم است- زندگی به دور از تشریفات و تجملات را به طلاب می‌آموخت؛ عام و خاص، همه و همه کار می‌کردند و همین فعالیت بدنی، هم جسم را قوی و محکم می‌کرد و هم روح را سالم و به دور از تخیلات و توهمات پوچ. خدابیامرز این دو جمله، همیشه وِرد زبانش بود: دو برابرِ حرفی که می ‏زنی کتاب بخوان؛ دو برابرِ پولی که می ‏گیری کار کن. مرحوم پدر، مصداق بارز این نصیحت بود؛ روحانی ساده ‏زیستی که تا پایان عمر، صادقانه کار کرد و عاشقانه کتاب خواند و برای رفع گرفتاری ‏های مادی و معنوی مردم محل بدون هیچ چشم داشت مالی تلاش کرد.

من نیز به همین شیوه و روش بزرگ شدم. بیشتر کتاب‏هایی که در کتابخانه پدرم بود، کتاب‏ های درسی حوزوی و دینی بود؛ کتاب، تنها اسباب بازی من و دیگر برادرانم بود؛ با آن خانه درست می‌کردیم؛ کتاب، گاهی اتوبوس یا کامیون ما می‌شد و گاهی سقف خانه و گاهی متکای زیر سر؛ پدر، عاشق کتاب بود و این عشق خود را هم در ما به یادگار گذاشت. این چهار کتاب قطور، بهترین دوستان و اسباب بازی‌های دوران کودکی من بودند: المنجد (چاپ بیروت)، مثنوی معنوی (به کوشش م. درویش، تهران، انتشارات جاویدان)، اصول کافی (ترجمه محمدباقر کمره‌ای، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه)، دایره المعارف زرین (گردآورنده م. آذین فر، تهران، انتشارات زرین، 1358 ص وزیری). سُرنا را از سر گشادش می زنیم؛ برای اجرای برنامه های مذهبی و مبارزه با تهاجم فرهنگی و جلوگیری از رواج مواد مخدر و... میلیاردها تومان بودجۀ مملکت را در دانشگاه هزینه می کنیم؛ در حالی که خوب می دانیم ریشۀ این مشکلات در دانشگاه نیست؛ ریشۀ همۀ خوبی ها و بدی های یک ملت در دبستان ها و دبیرستان های آن کشور است. 

سواد خواندن و نوشتن نداشتم و بیشتر مسحور عکس‌های جلد و متن این کتاب‌ها بودم. المنجد، دایره المعارف مصور رنگی به زبان عربی چاپ بیروت با صدها عکس و نقاشی و... اولین کتابی بود که دریچۀ علم را بر روی من گشود و مرا ساعت‌ها مسحور صفحاتش می‌کرد. تصویر انواع درختان، حیوانات، نژادهای بشری، اختراعات بشری، اندیشمندان بزرگ و... گنجینۀ عظیمی از اطلاعات بود که به رایگان در اختیار مخاطب قرار می‌گرفت.

طرح جلد مثنوی مولوی برای من جالب و جذاب بود؛ نقاشی از یک پیرمرد با ریش سفید و بلند و لباس و عمامه با چشمانی نافذ و گیرا؛ مرحوم پدرم عاشق مولوی بود و همیشه می‌گفت: «مولوی سخت بزرگ است». برخی از ابیات نی نامه را همیشه زمزمه می‌کرد و مرا به رویای بزرگ شدن و خواندن این کتاب اسرارآمیز می‌برد؛ دوست داشتم زودتر بزرگ شوم و خودم از این سرچشمه بنوشم.

کتاب اصول کافی، کتاب بالینی پدرم بود و روز و شبش را به لذت بخش ترین شکل ممکن پر می‌کرد. من هم خیلی دوست داشتم که زودتر بزرگ شوم و بفهمم که موضوع این کتاب چیست که پدرم این گونه عاشقش است و روز و شب آن را مطالعه می‌کند. به نظرم صحافی و چاپ زیبا و قشنگی داشت و می‌شد از آن به عنوان اسباب بازی خوبی استفاده کرد. از او پرسیدم که موضوع این کتاب چیست؟ پاسخ داد: یکی از مهم ‏ترین کتب مذهب شیعه است که از قدیم تاکنون منبع و مرجع علوم اسلامی بوده و هست. شیخ کلینی در این کتاب با ارزش، مجموعه‌ای از سخنان چهارده معصوم را به طور موضوعی تدوین کرده است. از پدر خواستم که به عنوان نمونه، چند جمله از این کتاب را برایم بخواند. او با شور و شوق کتاب را باز کرد و حدیثی از کتاب عقل و جهل را خواند و برایم توضیح داد. در ابتدا چیز زیادی از این حدیث نفهمیدم، ولی به طور شگفت انگیزی، شیفتۀ عقل و دانش شدم؛ افتخار می‏ کردم که مذهبی دارم که در آن جایگاه عقل و دانش از همه بالاتر است؛ اگر او حدیث دیگری از این کتاب مهم را می‏خواند، حتما مسیر زندگی من تغییر می‌کرد. «امام پنجم فرماید: چون خدا عقل را آفرید، او را به سخن در آورد و سنجید، گفتش پیش آی، پیش آمد و گفتش پس رو، پس رفت، خدا فرمود: به عزت و جلال خودم سوگند، خلقی نیافریدم که از تو پیشم محبوب‌تر باشد. تو را به کسی دهم که دوستش دارم همانا روی امر و نهی من با تو است و کیفر و پاداشم به حساب تو است. علی علیه السلام فرمود: جبرئیل بر آدم (ع) فرود شد و گفت: ای آدم، من مأمورم تو را میان سه چیز مخیر سازم تا یکی را بگزینی و دو تا را وانهی. آدم گفت: ای جبرئیل، آن سه چیز کدامند؟ گفت: عقل و حیاء و دین، آدم گفت: عقل را برگزیدم. جبرئیل به حیا و دین گفت: شما برگردید و او را وانهید، گفتند: ای جبرئیل، ما دستور داریم که همراه عقل باشیم هر جا که باشد، گفت: اختیار با شما است و بالا رفت.

آسیب شناسی درس انشا و تاثیر نوشتن بر تغییر نگرش

مرحوم پدر، گلچینی از زیباترین احادیث اصول کافی را برای خود فراهم آورده بود و همیشه در مجالس مذهبی از آن استفاده می‌کرد. من نیز به پیروی از سنت حسنۀ گزیده نویسی، گزیده ای از زیباترین احادیث اصول کافی را در دوران دبیرستان برای خودم تهیه کردم. این احادیث شگفت و جالب، ظرفیت پردازش ادبی و تصویرسازی هنری دارند و می‌توانند دستمایۀ خلق آثار هنری زیادی باشند، اما حیف که متاسفانه بیشتر مذهبی‌های ما ذوق هنری ندارند و بیشتر هنرمندان ما توجهی به متون مذهبی ندارند و فکر می‌کنند که این متون دینی فقط به مطالب خشک فقه و احکام اختصاص دارد و اندکی هم به روضه و گریه و خوف جهنم و.... سال‌هاست که اصول کافی، کتاب بالینی‌ام شده؛ بسیار می‌خوانم و لذت می‌برم و به روح پرفتوح مرحوم کلینی درود می‌فرستم. این دغدغۀ خودم را با خیلی از هنرمندان و پژوهشگران مطرح کرده‌ام و خواسته‌ام که برای این کتاب مهم کاری کنیم و ادای دینی نماییم، اما حیف که نتوانسته‌ام و همچنان شرمندۀ این کتابم و عذاب وجدان دارم. این بیت غزلیات شمس، مرا سرمست و از خود بی‌خود میکند: ای عاشق آسمان قرین شو/با او که حدیث نردبان گفت...به اعتقاد من جامعۀ امروز به احادیثی که امید و شادی را رواج بدهد احتیاج دارد نه به احادیث غم و عذاب و...؛ جامعه به آیات و احادیث و اشعار و گفتارهای نردبانی احتیاج دارد. بیایید به این نسل مضطرب و ناامید و نگران، نردبان رفتن به آسمان هدیه کنیم.

توصیۀ همیشگی: دانش آموزان  عزیز، با اعتماد به نفس بالا و ذوق و شوق بسیار، دروازۀ بهشتِ تخیلتان را باز کنید و از درختِ خلّاقیتان، میوه ها بچینید و از نوشتن لذت ببرید و بدانید که با نگارش می توان نگرش را تغییر داد.

این مقاله در مجله انشا و نویسندگی شماره 118 منتشر شده است .


آسیب شناسی درس انشا و تاثیر نوشتن بر تغییر نگرش

منتشرشده در یادداشت

تعطیلی مدارس و چوخ بختیارهای آموزش و پرورش

در بحبوحه اوضاع کرونایی کشور عزیزمان که منفک از کلیت جهان نیست به رغم این فاجعه و بلایی خانمان سوز و دهشتناک و ضعف مدیریتی در سطوحی از داخل و بین الملل متاسفانه برخی دیدگاه ها و نظرات و تصمیمات و اقدامات و نحوه نگرش های سطحی و غیر تخصصی و پوپولیستی و در مواردی سودانگارانه افراد در مرتبط ساختن این تراژدی با مقوله آموزش و تربیت جوانان و به ویژه دانش آموزان مدارس در پایه ها و رشته های مختلف پژواکی مضحک فراروی همگان قرار داده است.

پرواضح است که بر طبق عقل و علم و منطق و تجربه و با عنایت به عینیات تاریخی و تحقیقات آکادمیک جهانی و وطنی و بازخوردهای تجربی اولویت در امر تعلیم و تعلم و رشد و استکمال علمی و اخلاقی و متعهدآور و مسئولیت پذیرانه و دموکراتیک با راهبرد و راهکارهای حضوری و چهره به چهره است و نه از راه دور و انگاره های مجازی.

تمرین و مشق دموکراسی، مشارکت و رقابت سالم و مسابقه علمی و پراتیک کمال آفرین و اجتماع پذیر طی یک فراگرد و فرایند همگنانه و اجتماعی و نه منفرد و سایه انگارانه محقق و جاری و ساری می شود. ابزار و ساز و کار مجازی به مثابه یک مکمل و پشتیبان می تواند موثر واقع گردد اما اینکه بی انگاریم و چنین تصور کنیم که آموزش مجازی می تواند و یا باید به عنوان آلترناتیو مطرح گردد و با این بهانه به ستیز با آموزش حضوری و گشایش مدارس و روال منطقی و معقول گذشته و قبل از دوران کرونایی بپردازیم سخت در اشتباه بوده و طریق ترکستان و شاید گورستان را پیموده ایم .

کسانی که در این چند ماهه به بهانه کرونا بر طبل تعطیلی و به بن بست کشاندن مدارس کوبیده و دم از آموزش به اصطلاح مجازی و آنلاین زده می زنند بعضا از اصل تکنولوژی مجازی بیگانه بوده و فلسفه وجودی و ایجابی آن نیز نداشته در شرایطی دیگرگونه و یا عادی مدرنیته را به باد تمسخر می گرفتند !

از کارتل ها و تراستهای عمده واردات و فروش تجهیزات اینترنتی ، موبایل و غیره در قالب فعالیت شبکه های مجازی که بگذریم که در این وانفسا چه سودهای کلانی به جیب می زنند، طرفداران به تعطیلی کشاندن مدارس و آموزشگاه های عالی و دانشگاه ها دانسته و یا ناآگاهانه در دام اختاپوسی چنان کلان سرمایه سالاران افتاده و به قول معروف "مفت الذین" کولی مجانی می دهند. حال بماند که برخی سوءاستفاده های روانی نیز مزید بر علت تلقی می گردد.

الغرض در سطوح پایین دستی هستند کسانی که از این نمد کلاهی برای خود می جویند. برخی موسسان و چرخندگان مستقیم و غیرمستقیم مدارس به ویژه برخی مدارس و پرطمطراق به اصطلاح هیئت امنایی و غیر انتفاعی ( بخوانید کاملا انتفاعی) به وقت ثبت نام به عناوین گوناگون و بعضا ماورایی و یا واهی وجوه کلان از اولیاء دانش آموزان دریافت می کنند اما به خاطر اوضاع و شرایط کرونایی از ارائه بسیاری از خدمات و تسهیلات و تمهیدات وعده داده شده و گران قیمت و شاهانه طفره رفته و سر باز می زنند. و از قضا با پیازداغ خدمات به اصطلاح دوقلو و مجازی مبالغی دیگر به جیب مبارک می زنند.

برخی از هواخواهان و مدافعان سرسخت تعطیلی مدارس نیز که گاها دیده شده عرضه و توان کلاس داری را نداشته و یا با اصالت و جوهره آموزش و تربیت به معنای حقیقی آن بیگانه و در تضاد و تناقض هستند از باز بودن مدارس و تعلیم و تربیت حضوری نگران می باشند. می ماند به تعبیر مرحوم بهرنگی "چوخ بختیار" ها ( 1 ) که تعطیلی مدارس ماه عسل آنان می باشد و حضرات راحت و بدون مزاحم خاص خویش نائل گشته و به امور خصوصی و شخصی و منفعت بار خویش می رسند و به جان همگان دعا می فرمایند. "زهی به سعادت اینان".

تعطیلی مدارس و چوخ بختیارهای آموزش و پرورش

( صمد بهرنگی )

یک سوال دردناک نگارنده از مدافعان تعطیلی مدارس و البته بیشتر از آن دسته از علمداران و سینه زنان این تئوری که دانسته و سودانگارانه ترکتازی می کنند این است که چطور کرونا را در فضای مجازی بعضا غیر بهداشتی و فاقد پروتکل لازمه و خانه و خیابان و پارک و جشن و عزا و مسافرت و میهمانی و پارتی و عشق و عاشقی خصوصی جمعی و غیره و یا در شرایط و حالات متداول جامعه و حضور برخی دانش آموزان در بعضا محیط های کار و کاسبی و غیره نمی بینند اما همین که نوبت به مظلومی به نام مدرسه می رسد آه و واویلا سر می دهند و به نوحه سرایی پرداخته و لیل و نهار را به هم می دوزند و با آسمون و ریسمون کردن های آنچنانی ماهی مقصود و منظور خویش را از آب گل آلود می گیرند. برخی از هواخواهان و مدافعان سرسخت تعطیلی مدارس نیز که گاها دیده شده عرضه و توان کلاس داری را نداشته و یا با اصالت و جوهره آموزش و تربیت به معنای حقیقی آن بیگانه و در تضاد و تناقض هستند از باز بودن مدارس و تعلیم و تربیت حضوری نگران می باشند.

در این محکمه برخی اولیاء دانش آموزان نیز مقصر و یا حداقل قاصر تشریف دارند . پدر و مادر طلبکاری که بخش قابل توجهی از روزهای به یاد ماندنی کرونایی را که بایستی برایشان تراژدیک باشد کمدیک بوده در مسافرت بوده اند و همه جا نازدانه ها و نازک نارنجی های خویش را همراه خود برده اند وقتی با بازبودن مدرسه ای در گوشه ای از این مملکت مواجه می شدند و با این که حضور دانش آموزان اجباری نبوده با کمال پررویی و طلبکارانه به مسئول و یا معاون و حتی معلم مدرسه می گفتند شما اصلا به فکر سلامت بچه ها نیستید و اگر فرزند ما کرونا بگیرد چه کسی مسئول است و آیا شما به کرونا مبتلا شدن فرزند ما را به گردن می گیرید و یا به دانش آموزی یاد داده بودند که در مواجهه با معلم و یا دبیرش گستاخانه بگوید شما می خواهید با تدریس حضوری جان مرا به خطر بیاندازید و مرا بکشید؟

البته معلمان و دبیران و مدیران و مسئولان دلسوز مدارس و آموزشگاه ها در کنار تدریس حضوری از خدمات رسانی علمی و آموزشی از طریق شبکه های مجازی غافل نبوده و اغلب زحماتی مضاعف متحمل گشته و می شوند و به جز اندکی همواره خواهان باز بودن مدارس و ایفاء وظیفه انسانی الهی  و وجدانی خود بوده و هستند.

تعطیلی مدارس و چوخ بختیارهای آموزش و پرورش

نگارنده بارها و بارها شاهد و ناظر بوده ام که داش آموزانی با حفظ و رعایت پروتکل های بهداشتی به نحو احسن و شایان تحسین از باز بودن مدارس و استفاده حضوری و چهره به چهره از درس و معلم و دبیر استقبال کرده اند. اما گاها نیز متاسفانه و صد افسوس می دیدم و می شنیدم که افرادی در قالب معلم و یا اجرایی همیشه سعی و تلاششان بر این محور و مدار می چرخیده که مدارس را به تعطیلی بکشانند و یا دبیری به دلایلی از دانش آموزان می خواست که در منزل بمانند و پا به مدرسه نگذارند تا مبادا به کرونا مبتلا شوند و با لفظ این که برای چه به مدرسه آمده ای دانش آموزانی را هم که مشتاق و علاقمند به استفاده علمی و آموزشی از دبیرانشان بودند دلسرد نموده و از مدرسه می تارانند.

امید است که مسئولان ذیربط با یک کارشناسی جامع الاطراف و بدون شائبه های ضررآفرین و با لحاظ کلیه جوانب هم در این اوضاع و احوال کرونایی و همچنین با لطف و عنایت حق برای پس از برگشتن اوضاع و شرایط به حالت عادی و ما قبل کرونا چاره ای مدبرانه و مدققانه و مفید به حال همگان به خصوص دانش آموزان و دانش پژوهان این مرز و بوم بیندیشند و از این رهگذر سهمی  و افروسترگ در تمدن سازی و رشد فرهنگ و دانش و علم و فن آوری میهن عزیزمان بر عهده بگیرند.

خداوند متعال یار و پشتیبان تمامی دلسوزان و زحمتکشان حقیقی باد به امید فردایی بهتر و ایرانی پر افتخارتر و سربلندتر.

انشاءالله تعالی. "والله المستعان"

 

( 1 )

آقای چوخ بختیار

« هر اتفاقی می‌خواهد بیفتد، هر بلایی می‌خواهد نازل شود، هر آدمی می‌خواهد سر کار بیایید، در هر صورت آقای چوخ بختیار عین خیالش نیست، به شرطی که زیانی به او نرسد، کاری به کارش نداشته باشند، چیزی ازش کم نشود/ رئیسی خوب است که غیبت او را نادیده بگیرد و تملق ­های او را به حساب خدمت صادقانه بگذارد/ زندگی او مثل حوض آرامی است. به هیچ قیمتی حاضر نیست سنگی تو حوض انداخته شود و آبش چین و چروک بردارد. آدم سر به راه و پا به راهی است. راضی نمی‌شود حتی با موری اختلاف پیدا کند/ برای این که او را آدم پست و بی‌ شخصیتی ندانند، به جای شرف و کله شقی، کلمه ­ی زندگی را می‌گذارد که حرف گنده‌ای زده باشد و هم خود را تبرئه کند. وی زن و بچه‌اش را خیلی دوست دارد. همیشه می‌ترسد که مبادا بلایی سر آن‌ها بیاید، یا بی ‌سرپرست بمانند/ آقای چوخ بختیار خیلی رنج می‌برد. اما نه مثل گالیله و صادق هدایت/ به ظاهر وقت کتاب خواندن پیدا نمی‌کند. به علاوه، می‌گوید توی کتاب‌ها افکار ضد و نقیضی بیان می‌شود که به درد نمی‌خورد و ناراحتی فکری تولید می‌کند/ آقای چوخ بختیار را همه می‌شناسند و دیده‌اند/ وی در همسایگی من و شما و همه زندگی بی‌دردسری را می‌گذراند و خود را آدم خوشبختی می‌داند ... »

بقیه مطلب را مطالعه کنید . ( این جا )


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

تعطیلی مدارس و چوخ بختیارهای آموزش و پرورش

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

تعطیلی مدارس به خاطر کرونا و انتقاد صدای معلم از مسافرت ها و عزاداری ها و تجمعات

امروز سه شنبه 15 مهر 1399 است .

با اعلام استانداری تهران از تاریخ ۱۲ مهر تا ۱۸ مهر فعالیت‌ برخی مراکز در استان تهران ممنوع شد .

یکی از این مراکز ، « مدارس » و « دانشگاه ها » بودند . این اعلام استانداری در حالی اعلام شد که به گفته وزیر آموزش و پرورش 90 درصد مدارس تعطیل بودند .

نخستین پرسش « صدای معلم » آن است که آیا واقعا فعالیت ده درصد باقیمانده آن قدر خطرناک و پُرریسک بود که تصمیم به تعطیلی آن ها گرفته شد ؟

مسئولان پاسخ دهند که اعلام این تعطیلی یک هفته ای چه تاثیری بر وضعیت ازدحام مردم در شهر  تهران داشته است و آمار بیماری را کاهش داده است ؟ ( اگر بپذیریم که این تعطیلی ریشه سیاسی نداشته و متاثر از جنگ آذربایجان و... نبوده است )

گزارش ها و اخبار منابع رسمی نشان می دهند که تقریبا با اعلام این تعطیلی موج « مسافرت های بین شهری » طبق معمول آغاز شده و به گفته رئیس پلیس راه کشور در پایان هفته به اوج خود خواهد رسید .

تعطیلی مدارس به خاطر کرونا و انتقاد صدای معلم از مسافرت ها و عزاداری ها و تجمعات

این افراد خواسته و یا ناخواسته موجب انتشار ویروس کرونا به سایر نقاط کشور خواهند شد .

نظیر این وضعیت که منجر به پیک سوم کرونا  در حال حاضر شده است در اوایل شهریور و هم زمان با دهه ی محرم رخ داد و دو عامل مسافرت و وضعیت شرکت مردم در هیات ها ، حسینیه ها ، مساجد و...  موجب گردید که " ایران " رتبه اول مرگ و میر روزانه بیماری کرونا در جهان را از آن خود کسب نماید .

تعطیلی مدارس به خاطر کرونا و انتقاد صدای معلم از مسافرت ها و عزاداری ها و تجمعات

به گفته مسئولان ؛ در ۳۰ استان از ۳۱ استان ایران وضعیت قرمز یا هشدار اعلام شده‌ است.

از 15 شهریور که مدارس بازگشایی شدند پیامدهای این گونه حرکات به گردن " مدارس " افتاد .

برخی مسئولان به ویژه در وزارت بهداشت و... با تندی و صراحت با بازگشایی مدارس مخالفت کردند و این در حالی است که این عده تاکنون مخالفت جدی و مستمری با دو عامل قبلی نداشته اند و نوع گفتمان و برخورد آن ها با مساله بیشتر از جنس " توصیه " بوده است .

تعطیلی مدارس به خاطر کرونا و انتقاد صدای معلم از مسافرت ها و عزاداری ها و تجمعات

بسیاری از مدیران ، معاونین ، معلمان و کادر آموزشی مدارس نیز با انتشار اخبار غیرواقعی ، یک طرفه و اغراق آمیز بدون آن که در مورد منبع انتشار و شیوع بیماری مطمئن باشند ؛ انگشت اتهام را به سوی « مدرسه » گرفته و دائما بر طبل « تعطیلی مدارس " کوبیده اند .

علی رغم اعلام وزیر آموزش و پرورش مبنی بر « اولویت داشتن آموزش حضوری » در مدارس کم نبودند مسئولان و مقاماتی که با « محسن حاجی میرزایی » همدل نبودند و ساز ناکوک می زدند .

در آخرین مورد ، « الحسینی » مسئول شبکه شاد ، در نشست رسانه ای  آموزش حضوری را در این شرایط بی معنا دانست که این گفته با انتقاد و اعتراض شدید مدیر صدای معلم در نشست رو به رو گردید .

نتیجه این اقدامات ضدتربیتی و پوپولیستی افت بیش از 40 درصدی حضور دانش آموزان در مدارس پس از  گذشت یک ماه فعالیت بود .

تعطیلی مدارس به خاطر کرونا و انتقاد صدای معلم از مسافرت ها و عزاداری ها و تجمعات

« صدای معلم » بارها در گزارش های خود به این وضعیت اعتراض کرده و از عملکرد مسئولان وزارت آموزش و پرورش به ویژه نهادهای نظارتی و کنترل مانند حراست ها ، بازرسی ها و...در این مورد انتقاد کرده است .

پیش بینی می شود پس از این تعطیلات و نیز تعطیلی هفته آخر مهر ماه که احتمالا موج چهارم کرونا شروع خواهد شد ؛ باز هم همان افراد ، گروه ها و جریانات ذره بین به دست گرفته و با انداختن تقصیرات ، آخرین ضربات را بر جسد نیمه جان " مدرسه " فرود آورند .

واقعا این پرسش مطرح است که در کجای جهان این رفتارها قابل مشاهده هستند جز کشور ما ؟!

پایان گزارش/

( کلیپ ویدئویی زیر را مشاهده نمایید )


تعطیلی مدارس به خاطر کرونا و انتقاد صدای معلم از مسافرت ها و عزاداری ها و تجمعات

منتشرشده در گفت و شنود

گروه گزارش/

گزارش صدای معلم از نشست شورای عالی آموزش و پرورش و انتقاد از ارزشیابی توصیفی

همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ نخستین نشست رسانه ای محمود امانی دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش  سه شنبه 8 مهر در سالن جلسات دبیرخانه این شورا از ساعت 30 / 10 برگزار گردید .

نخستین بار  « صدای معلم  »  22 تیر 1399  پس از انتصاب دبیر کل جدید شورای عالی آموزش و پرورش در گزارشی نوشت : ( این جا )

« تعامل با رسانه ها و داشتن یک روابط عمومی پویا و تحلیل گر شرط مهم و لازم برای موفقیت یک مدیر و برنامه های اوست .

« صدای معلم » از دبیر کل جدید شورای عالی آموزش و پرورش بار دیگر دعوت می کند ضمن برگزاری نشست رسانه ای که البته موضوعی مهجور در این نهاد است پاسخ گوی پرسش های رسانه ها و افکار عمومی در این زمینه باشد . »

در اطلاعیه روابط عمومی و اموربین الملل شورای عالی آموزش و پرورش ، برگزاری نشست هم به صورت ویدئو کنفرانس و هم حضوری برای خبرنگاران پیش بینی شده بود اما مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در اطلاعیه خود به برگزاری این نشست به صورت " غیرحضوری " اشاره کرده بود که با تذکر " صدای معلم " هر دو وضعیت برگزار گردید .

دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش و هیات همراه راس ساعت مقرر در سالن حضور یافتند اما ارتباط مجازی ( ویدئویی ) مانند نشست پیشین وزیر آموزش و پرورش با اشکالاتی همراه بود طوری که برخی اوقات صدا و یا تصویر قطع می شد .

مدیر صدای معلم خطاب به دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش گفت : زمانی که ارتباط مجازی بخشی در ستاد وزارت آموزش و پرورش با چند خبرنگار و به صورت محدود چنین باشد ، باید دید وضعیت در مدارس و کشور به چه صورت است ؟!

مدیر صدای معلم پرسش های قابل توجهی را آماده کرده بود اما به علت محدودیت زمان فقط موفق به طرح تعداد معدودی گردید .

گزارش صدای معلم از نشست شورای عالی آموزش و پرورش و انتقاد از ارزشیابی توصیفی

تعدادی از پرسش های مطروحه از دبیر شکل شورای عالی آموزش و پرورش به شرح زیر است :

« چه اطلاعاتی از کف مدرسه برای ادامه فعالیت  مدارس و حفظ آپشن آموزش حضوری دارید؟

شورای عالی برای سنجش معتبر پیشرفت تحصیلی چه تدابیری اتخاذ کرده است؟

چرا آموزش حضوری جدی گرفته نمی شود و این چه نوع اولویتی است که عملا در حال لوث شدن است؟ 

با توجه به مقدمه ای که در " لایحه قانونی تشکیل شورای عالی آموزش و پرورش " آمده است رویکرد " انقلاب فرهنگی " برای این شورا تعریف شده است .

با توجه به وضعیت فرهنگی کشور پس از 4 دهه آیا فکر نمی کنید که ضرورت امروز جامعه ما " اصلاحات آموزشی " در این نظام آموزشی است که روزمرگی و سترونی بر عناصر و ارکان آن سایه افکنده است ؟

رخوت ، بی عملی و مهم تر از آن از دست دادن " مرجعیت کارشناسی " برای شورای عالی آموزش و پرورش که کارشناسان و صاحب نظران بر آن اجماع دارند  ؛ قرار است تحت کدامین رویکرد مدیریتی و مانیفست سازمانی تعدیل و درمان شود ؟

آیا دبیر کل جدید شورای عالی آموزش و پرورش طرح و برنامه ی مشخصی برای احیای شورای عالی آموزش و پرورش دارد و یا آن که همچنان " روزمرگی " و " بی عملی " بر آن حکمفرما خواهد بود ؟

 نظر صریح و شفاف دبیر کل جدید شورای عالی آموزش و پرورش در مورد " نهادهای موازی " مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی و تداخل در وظایف و امور سازمانی چیست ؟ ضمن آن که سیاست گذاری و برنامه ریزی اصلی در جای دیگری رخ می دهد و افراد و دوایر دیگری باید پاسخ گوی نتایج این خط مشی ها باشند .

آیا آقای امامی طهرانی برنامه ای برای اجرای قانون شورای عالی آموزش و پرورش و فعال کردن کمیسیون های آن دارد ؟

گزارش صدای معلم از نشست شورای عالی آموزش و پرورش و انتقاد از ارزشیابی توصیفی

امانی:

اولین نکته را در باب آموزش حضوری عرض کنم. آن کاری که  مدرسه چهره به چهره و حضوری انجام می گیرد با  کاری که در فضای غیر حضوری انجام می گیرد قابل دست یابی نیست.

ما در تعلیم و تربیت اسلامی به طور خاص اصلی داریم به نام اصل تاثیر و تاثر متقابل ارواح. روح معلم و روح دانش آموز در این تماسی که با هم دارند تاثیر تربیتی دارد.

آنچه که ما در آموزش حضوری دنبال آن هستیم یک جنبه تربیتی رشد دهنده تمام ساحتی است. کلا اصل بر این است که مدرسه ها حضوری تشکیل شوند. گاهی شرایط به گونه ای پیش می رود که این مسئله امکانش محقق نمی شود یا خطراتی وجود دارد مانند دوره ای که این اتفاق افتاد.

 اطلاعاتی که ما از کف مدرسه ها می گیریم برای تعیین پله های بعدی که باید عمل کنیم خیلی مهم است و به همین خاطر تک تک ما موظفیم از کف مدرسه مطلع باشیم . این کار الآن دارد در سطوح مختلف انجام می شود . دبیرخانه شورای عالی هم به این موضوع اهتمام بسیار جدی داشته است. تمام اعضای شورای عالی در طول این چند هفته که مدارس آغاز شده اند به مدارس سر زدند ، از مدارس بازدید کردند حتی نه فقط در تهران در شهرستان ها این اتفاق افتاد. با معلمان ، با دانش آموزان با والدین و با مدیران صحبت کردیم. خود من به جز در تهران در دو استان از مدارس بازدید کردم و حاضر شدم. در استان ها از همه مدارس در مقاطع مختلف بازدید کردیم. برای این که بدانیم جریان آموزش در این دوره خاص و اطمینان پیدا کنیم که متوقف نمی شود و امروز که در خدمت شما هستم به این نقطه رسیدم که در کشور بدنه معلمان ما تمام تلاش خود را دارند می کنند که چرخه آموزش متوقف نشود که این تلاش، تلاشی ستودنی است. مدارس باز است ، معلمان می آیند دانش آموزان گاهی می آیند گاهی نمی آیند گاهی بعضی بیشتر بعضی کمتر می آیند اما در تمام شرایط مهم این است که متولی هر دانش آموز معلوم است که کارش را دارد پیگیری می کند و این متولی قدم به قدم دست او را می گیرد چه حضوری چه غیرحضوری پیش می برد. یعنی آموزش در شرایط کرونا  خدا را شکر رها نشده است.

گزارش صدای معلم از نشست شورای عالی آموزش و پرورش و انتقاد از ارزشیابی توصیفی

صدای معلم:

آقای امانی !

این تصور ایده آل شما از بازگشایی مدارس است !

شما در کسوت " مدیر ستادی " و احتمالا به همراه هیات همراه از مدارس بازدید کرده اید و آن ها هم برای شما " صحنه آرایی " کرده اند و احترام شما را نگاه داشته اند !

 صدای معلم : چرا آموزش حضوری جدی گرفته نمی شود و این چه نوع اولویتی است که عملا در حال لوث شدن است؟ 

امانی:

تصور عینی من از بازگشایی مدارس است.

ما هم به مدرسه از پیش تعیین شده رفتیم ، هم به مدرسه ای سرزده رفتیم. هم خود من رفتم و هم دوستان من رفتند. مثالی می زنم که مقداری به شما آرامش دهد .

 هنگامی که من خواهش کردم از اعضای شورای عالی که به مدرسه ها بروید و از آن مدارس خبر بیاورید ، یکی از اعضای حقوقی شورای عالی که معاون یکی از وزرای کشور هستند گفتند من در ماموریت استان آذربایجان غربی بودم. به محض این که پیام شما را خواندم با استاندار در جاده ای در حال حرکت بودیم . به استاندار گفتم من عضو شورای عالی آموزش و پرورش هستم و پیغامی برای من رسیده و الان وقت آن است که به یک مدرسه برویم. استاندر قبول کردند. در ناحیه مرزی کشور به یک مدرسه ای که سر راهمان بود رسیدیم و  سرزده وارد شدیم.

 ایشان یک توصیف حدود هفت دقیقه ای از مدرسه کردند که مدرسه در اطراف پیرانشهر در منطقه مرزی زنده است ، معلمان هستند ، بچه ها هستند آموزش دارد صورت می گیرد و مشکلاتی دارند که در حال حل و فصل آنها هستند اما چنین نیست که کار رها باشد.

گزارش صدای معلم از نشست شورای عالی آموزش و پرورش و انتقاد از ارزشیابی توصیفی

 اتفاقا جالب است این عضو محترم شورا از اعضای منتقد جلسات شورای عالی است و در باب بازگشایی مدارس نگرانی ایشان از نگرانی های جدی بود. گزارش ایشان که بخش های متعددی هم داشت مانند رعایت پروتکل های بهداشتی، مسئله آموزش حضور معلمین، تراکم کلاس ها و غیره که یک گزارشی بود که در همه ما احساس مثبتی به وجود آورد.

من فکر می کنم اگر منصفانه نگاه بشود جامعه فرهنگی کشور دارد با مسئولیت پذیری تمام محدودیت هایی را درک می کند ، برایش تدبیر می کند و چاره می اندیشد . حجم فیلم های آموزشی که تولید کردند در رسانه های خود ساخته به اشتراک گذاشتند غیر قابل شمارش است چون خیلی از اینها در آمار نمی آید.

 بین معلمین اتفاق جالبی رقم خورده است. من وارد مدرسه ای شدم دیدم شش معلم اول ابتدایی دارد . این شش معلم چون در شرایط جدید قرار گرفته اند بین شان ارتباط برقرار شده است. قبلا هر کسی می رفت کلاس خودش کارش را انجام می داد. الآن بودجه بندی شان را با هم هماهنگ می کنند ، فیلم هایشان را به اشتراک می گذارندو  تمرین هایشان را به اشتراک می گذارند. وقتی من از این معلم سوال کردم خانم اگر خدای ناکرده زمانی شما به دلایلی نتوانستید یک هفته به مدرسه بیایید ، بچه ها را به چه کسی می سپارید ؟ گفت همکاران دیگر من آماده اند .

گزارش صدای معلم از نشست شورای عالی آموزش و پرورش و انتقاد از ارزشیابی توصیفی

اینها اتفاقات بزرگی هستند که باید قدردان زحمات جدی مدیران مدارس، معلمین، والدین و خود دانش آموزان باشیم . این قدر خود بچه ها مصمم اند و قوی دارند پروتکل ها را  اجرا می کنند آدم حظ می کند. این بچه ها رشد کردند. جدی هستند. ما در مدرسه به یکی از بچه ها رسیدیم ( با آقای رعنایی با هم بودیم ) و شروع کردیم به گفت و گو کردن. « با توجه به وضعیت فرهنگی کشور پس از 4 دهه آیا فکر نمی کنید که ضرورت امروز جامعه ما " اصلاحات آموزشی " در این نظام آموزشی است که روزمرگی و سترونی بر عناصر و ارکان آن سایه افکنده است ؟ »

این دانش آموز محکم ، قوی ، جدیو  با یک خودباوری و اعتماد به نفس گفت مدرسه می آیم و ماسکم را هم زده ام.

 گفتم ماسک شما از چه جنسی است ؟ چند بار مصرف است ...دیدم برنامه دارد و گفت که چگونه می رود خانه ماسکش را می شوید ، چگونه خشک می کند ، چگونه ضدعفونی می کند و برای استفاده فردا دوباره آماده می کند.

من معتقدم در باب بازگشایی مدارس جامعه فرهنگی این جمله مهم را که ما متولی حیاتی ترین امر جامعه هستیم و باید به گونه ای عمل بکنیم که این حیاتی ترین امر جامعه عقب نماند خوب دارد به آن پاسخ می دهد.

گزارش صدای معلم از نشست شورای عالی آموزش و پرورش و انتقاد از ارزشیابی توصیفی

محدودیت ها، محذورها، کاهش سرعت اینترنت، بعضی ها اینترنت ندارند، بعضی ابزار ندارند، بعضی دسترسی ندارند و غیره همه اینها وجود دارد اما مهم این است که کار رها نیست. برای تک تک اینها  عین یک خانواده است. خانواده کمبودی دارد ولی پدر و مادر بالای سرشان است و دارند تلاش شان را می کنند. باید به این تلاش قدرشناسانه نگاه کرد.

آقای پورسلیمان

 راجع به سنجش معتبر ؛ یکی از چهار دغدغه اصلی تمامی نظام های آموزشی جهان سنجش معتبر است. اگر شما در دنیا بگردید چهار مسئله ، مسئله اصلی آموزش است که یکی از آنها سنجش معتبر است.

سنجش معتبر مسئله روز جهان است و در ایران هم نظام آموزشی داریم مانند بقیه جهان. شورای عالی آموزش و پرورش در این زمینه اولین حرف های مهمش را قبل از تولد سند زده بود. بعد در هنگام سند در بند " نوزده یک و نوزده دو"  به این موضوع پرداخته است. چه قبل از این و چه بعد از این در باب سطوح سنجش ، این که سنجش از نظام آموزشی است ، سنجش از مدرسه سنجش از دانش آموز و ابعاد دیگر سنجش. سطوح مختلف ، مصوبات متفاوت و متنوعی وجود دارد . یک راستای کلی دارد که هر جا سراغ دانش آموز می رویم باید سنجش ما به دانش آموز لطمه نزند. سنجش و ارزشیابی به راحتی می تواند به دانش آموز لطمه بزند. پس باید این کلمه ای که در دنیا می گویند :

 ? Assessment , friend or foe

ارزشیابی ؛ دوست یا دشمن.

در ارزشیابی نظام آموزشی ما، اصول به درستی در راستای این که اطلاعات کافی برای قضاوت در اختیار بگذارد شکل گرفته اما این امر ، امر مقطعی نیست که با یک بخشنامه درست شود. این امر، امر تلاش مستمری است که باید آرام آرام این علمی را که کل گذشته اش صد سال است و علم جدیدی است. «  نظر صریح و شفاف دبیر کل جدید شورای عالی آموزش و پرورش در مورد " نهادهای موازی " مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی و تداخل در وظایف و امور سازمانی چیست ؟ ضمن آن که سیاست گذاری و برنامه ریزی اصلی در جای دیگری رخ می دهد و افراد و دوایر دیگری باید پاسخ گوی نتایج این خط مشی ها باشند . »

انتظارات زیادی از علم سنجش هست. هیچ کس در دنیا ادعا نمی کند که ما همه انتظارات علمی از این حوزه را توانستیم پاسخ بدهیم.

ما باید بپذیریم که سنجش امر پیچیده ای است و این پیچیدگی ما را از دست یابی به جواب های خیلی راحت و پیش پا افتاده ساده و قابل انجام باز می دارد. دشواری این راه را باید بپذیریم. باید اقدام های پله به پله بهبود بخش داشته باشیم. این اقدام ها در کشور ما خیلی زمینه های مثبتی را به وجود آورده است. یکی از این زمینه ها ارزشیابی توصیفی در دوره ابتدایی است که این از نوع سنجش هایی است به بچه ها لطمه نمی زند. چون در این نوع ارزشیابی آن دیدگاه رقابتی ، دیدگاهی که دوست من را از دوستی تبدیل می کند به رقیب من و این به جامعه لطمه می زند ، کنار ...

اما از آن طرف ما می بینیم جاهایی که آموزش و پرورش در موقعیت دشواری به نام گزینش و تخصیص قرار می گیرد می گویند بالاخره ما می خواهیم  برای این چهار تا صندلی آدم ها را جدا کنیم اینجا این خاص بیرونی ما را مجبور می کند تن بدهیم به روش هایی که آن روش ها آسیب زا هستند و این درونی ما نیست اما بالاخره یکی از کارکردهای یازده گانه نظام های آموزشی گزینش و تخصیص است.

گزارش صدای معلم از نشست شورای عالی آموزش و پرورش و انتقاد از ارزشیابی توصیفی

صدای معلم:

شما از ارزشیابی توصیفی دارید دفاع می کنید در حالی که سال 2016 نسبت به سال 2011 ، بیست و نه نمره افت داشتیم ! چرا شما این گونه از ارزشیابی توصیفی دفاع می کنید؟

سواد خواندن و نوشتن در دانش آموزان دارد به شدت کاهش پیدا می کند و در حد فاجعه است !

 

امانی:

من از ارزشیابی توصیفی اگر دفاع می کنم در یک سازواره ای به نام ارزشیابی دارم انجام می دهم اما اگر موضوعی مثل کاهش توان دانش آموزان مان در باب سواد خواندن است باید بیاییم تمام عوامل مربوط به آن را احصا کنیم ببینیم چقدر آن مربوط به ارزشیابی توصیفی است.

 من هم مثل شما معتقدم ارزشیابی توصیفی روی این قضیه تاثیر داشته است. با شما موافقم اگر برگردیم نظر کارشناسی را ببینیم کاملا موافقم. اما صرفا منوط به این نمی بینم. ما در این دوره تغییرات دیگری هم داشتیم. مثلا فرض کنید ما زمان آموزش را دست کاری هایی کردیم پنجشنبه ها را تعطیل کردیم. با تعطیلی پنجشنبه ها یک ساعت به ساعات روزهای دیگر افزودیم. راندمان آموزشی مان طبیعتا تغییر کرده است. بافت معلمی دوره ابتدایی مان تغییر کرده است. اگر تمامی این عوامل را احصا کنیم باید ببینیم سهم ارزشیابی چیست  ؟

 اگر به این نقطه رسیدیم نباید بیاییم از ارزشیابی توصیفی دست بکشیم . باید بگوییم باشد در عین حال مقوله های خاصی که جامعه تعیین می کند و می گوید اینها امتیازات وتویی ما است ، آزمون بگذاریم بگذاریم عیبی ندارد . جنس کار از جنس کاری است که قدم به قدم باید جلو برویم و تحلیل کنیم و برای آن تحلیل تلاشی کنیم برای بهبود.

 من جزء طرفداران آزمون های وتویی برای موضوع های بسیار حیاتی هستم.

سوالات شما خیلی طولانی هستند .

چند سوال شما را جواب دادم . این ها را علامت می زنم . چند تا را هم جواب ندادم جزء بدهی ام نگاه می دارم برای آن که حقوق بقیه رعایت شود ، یک دور جلو می رویم . اگر رسیدیم به آقای پورسلیمان جواب عمومی می دهیم و اگر نشد جواب اختصاصی می دهیم . »

با این حال و در پایان نشست ، دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش نه پاسخ عمومی داد و نه پاسخ اختصاصی .

امانی این وقت را  به خبرنگاران « صدا و سیما » اختصاص داد .

پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی

پایان گزارش/


گزارش صدای معلم از نشست شورای عالی آموزش و پرورش و انتقاد از ارزشیابی توصیفی

منتشرشده در گفت و شنود

صندوق توسعه ملی و نیازهای آموزش و پرورش ایران

 آموزش، تنها مسیر مطمئن برای حل مشکلات و معضلات جامعه بوده و تنها ابزار مطمئن برای توسعه است و تا زمانی که نگاه توسعه‌ای و سرمایه‌گذاری به آموزش در کشور به‌طور عملی دیده نشود، نمی‌توان انتظار توسعه داشت.

سرمایه‌گذاری در آموزش نسل‌ها، یک سرمایه‌گذاری مطمئن اما طولانی‌مدت است که متاسفانه در کشور ما، مدت‌هاست برای این مورد اولویتی قائل نیستیم.

تعداد معلمان و دانش‌آموزان در کشور، بیش از 15 ملییون نفر است که در شرایط بحرانی فعلی و برای رسیدن به شرایط تثبیت و هم‌چنین به قصد عبور از بحران ایجاد شده در آموزش دانش‌آموزان، راهی جز سرمایه‌گذاری در این حوزه وجود ندارد، چون:

*معلمان و دانش‌آموزان به تجهیزات آموزشی نیاز ضروری دارند.

*معلمان و دانش‌آموزان نیاز به یک محیط آرام دارند تا بتوانند فرآیند آموزش را به سرانجام برسانند.

*معلمان و دانش‌آموزان نیاز به زیرساخت مطمئن در حوزه فن آوری دارند که اکنون برای خانواده‌ها و معلمان بسیار پرهزینه است.

صندوق توسعه ملی و نیازهای آموزش و پرورش ایران

هم‌اکنون،

- هر معلم برای ارائه آموزش باکیفیت، پویا و باثبات، حداقل به صد میلیون تومان تجهیزات نیاز دارد که شوربختانه هیچ معلمی، چنین تجهیزاتی در اختیار ندارد.

- هر دانش‌آموز، صرف نظر از محیط فیزیکی برای آموزش، حداقل ۳۰ میلیون تومان تجهیزات لازم دارد که بعید است کسی در اختیار داشته باشد.

- با این شرایط، چه انتظاری از چنین سیستمی خواهیم داشت؟

- مدارس در برابر کوهی از مشکلات و کمبودها، رها شده‌اند و تنها راه برطرف نمودن نیازهای خود را مراجعه به خانواده‌ها می‌بینند، هیچ حامی و فریادرسی هم نیست.

اگر کف تجهیزات مورد نیاز را موارد زیر بدانیم:
۱. یک لپ تاب یا تبلت
۲. یک قلم نوری یا ویژوالایزر یا تابلو
۳. اینترنت باثبات و بدون قطعی
۴. سامانه الکترونیکی
آنگاه، با حسابی سرانگشتی، برای حدود چهارده میلیون کاربر، به حدود ۱۵۰ هزار میلیارد تومان نقدینگی نیاز است که معادل چهار و نیم میلیارد دلار است.

صندوق توسعه ملی و نیازهای آموزش و پرورش ایران

یعنی:

برای عبور از این ابربحران آموزشی در کشور، باید سرانه دانش‌آموزی کشور که اکنون کمتر از ۲۰۰ دلار است را به حدود ۵۰۰ دلار افزایش دهیم.

 اگر بدانیم سرانه دانش‌آموزی در کشورهای اسکاندیناوی عددی حدود ۳۰,۰۰۰ دلار است، آنگاه متوجه مظلومیت دانش‌آموزان و معلمان ایرانی خواهیم شد.

تأمین این میزان اعتبار چندان هم سخت نیست، فقط  کافی‌است که اولویت‌های کشور را بازنگری کرده و آموزش را در اولویت قرار دهیم و اجازه استفاده از منابع صندوق توسعه ملی داده شود .

اگر نتوانیم از این منابع استفاده نمائیم بهتر است چنین صندوقی هرگز وجود نداشته باشد.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

صندوق توسعه ملی و نیازهای آموزش و پرورش ایران

منتشرشده در یادداشت

بخشنامه محوری در ادبیات باید و نباید در آموزش و پرورش و تاثیر آن بر فرهنگ سازمانی

 آموزش و پرورش اساسی ترین نهاد فرهنگ‌ساز جامعه و توسعه کشور است که عبارت معروف داگلاس نورث -  برنده جایزه نوبل اقتصاد ۱۹۹۳ - درباره اهمیت آموزش دبستان‌ها در مسیر توسعه کشورها شاهد بر آن است:

«برای درک اینکه آیا جامعه‌ای در آینده به توسعه دست پیدا می‌کند به جای بررسی فن آوری‌های آن جامعه که ظاهر توسعه است، باید میزان خلاقیت، پرسش گری، تحرک، روحیه کار جمعی و تنوع‌طلبی کودکان آن کشور را سنجید که ملاک توسعه یافتگی کشورها ، شرایط مدارس و مهد کودک های آن است.»

با این توصیف که دانش آموزان در کلاس معلمانی پرورش پیدا می کنند که پرسشگر، خلاق، فعال، سرنزده و صاحب اختیار باشند .

بیش از هفت ماه از شیوع کرونا و تحمیل شرایط اضطراب بر کشور ما گذاشته است و طبق معمول آموزش و پرورش در صدر اخبار رسانه ها ایستاده است اما در همه این مصاحبه‌ها و بخشنامه ها، دو کلمه «الزام» و «باید»  کلیدواژه ای است که از وزیر و مدیران این مجموعه، بیش از همه چیز دیده و شنیده می‌شود. ادبیاتی که چندین دهه از تاریخ مصرف آن گذشته است و ادبیات مدیریت نهضت روابط انسانی به پشتوانه تفویض اختیار و عدم تمرکز جایگزین آن شده است.

بخشنامه محوری در ادبیات باید و نباید در آموزش و پرورش و تاثیر آن بر فرهنگ سازمانی

 حاصل ادبیات دستوری، مرگ خلاقیت، مشارکت و مسوولیت پذیری است و حاصلی جز انفعال، فرمان پذیری و رفع تکلیف ندارد. مدیران موفق می دانند که در دورانی که  نگرانی و بلاتکلیفی حاکم می شود، کارهای یک سازمان هم مطابق با برنامه و به درستی پیش نمی رود، حتی خلق و اجرای ایده های جدید کار بسیار سختی است که نیازمند روحیه و نشاط است.

در این شرایط، که یک مدیر باید پیام‌هایش را به گونه ای به کارکنان و مخاطبان ارسال کند که نگرانی ها را به مسیر امید و دلگرمی هدایت کند . در واقع، بایدها و الزام های بخشنامه ای، احساس ناامنی و ناتوانی مدیران را به سازمان تزریق می‌کند. مدیران در این شرایط ممکن است که نتواند نظارت و کنترل کامل بر امور داشته باشند اما ایجاد فرصتی برای بیان و شنیدن حرف کارکنان و دیگر مخاطبان سازمان، مهمترین راهکار حفظ امنیت در یک سازمان است که باید توسط مدیران  فراهم شود.

بخشنامه های دستوری و پیامهای الزام آور بالادستی، از جمله موانع همدلی و خلاقیت در سازمان هستند و زمانی که این موانع زیاد شد، کارکنان نیز در مسیر خود در لابه لای الزام های پیچیده متوقف می شوند.

گرینبرگ، معتقد است که « همدلی و دلسوزی اساسی‌ترین راهکار در شرایط بحران است که در قالب های مختلفی بروز و ظهور پیدا می کند و احترام به دیدگاه دیگران، شنیدن نظر مخاطبان سازمان و تلاش برای از بین بردن اضطراب و نگرانی کارکنان از جمله آنها است. همدلی و دلسوزی به کارکنان اجازه می‌دهد که شایستگی هایشان را در مسیر اهداف سازمان به کار گیرند اما عصبانیت و تندی مدیران در هر قالبی که باشد، حتی بهترین کارکنان را نیز تخریب کرده و به انفعال و روزمرگی می کشاند.

بخشنامه محوری در ادبیات باید و نباید در آموزش و پرورش و تاثیر آن بر فرهنگ سازمانی

 مدیران وزارت آموزش و پرورش در آغاز سال تحصیلی جدید و ماه‌های پایانی دولت تدبیر و امید در نظر داشته باشند که حرف‌ها و بخشنامه‌های آنها چه تاثیری برای معلمان و جامعه خواهد داشت؟ مصاحبه و بایدهای دستوری، نظام آموزشی را به انفعال و روزمرگی می برد. اگر یک مدیر بتواند شرایط موجود را درک کند می تواند مسیر دلسوزی و همدلی برای کارکنان خود را افزایش می‌دهد و کمک می‌کند تا آنها قابلیت‌های خود را عرضه کنند. اگر کارکنان مطمئن شوند که مدیران به فکر آنها هستند و در شرایط اضطراب با آرامش و احترام مدیریت می‌کنند حتماً به سازمان وفادار مانده و با انرژی بالاتر از عهده شرایط و کارهای سخت برخواهند آمد در غیر این صورت، هرچه الزامها و بایدها بیشتر شود، کیفیت و کمیت عملکردها در مسیر معکوس و کاهش خواهد یافت.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

بخشنامه محوری در ادبیات باید و نباید در آموزش و پرورش و تاثیر آن بر فرهنگ سازمانی

منتشرشده در یادداشت

پرتال اداره کل آموزش و پرورش استان گیلان می نویسد :

رابطه میان خشم و خشونت و بهره هوشی

به اعتقاد یک صاحب نظر روان شناسی، یکی از مهمترین راهکارهای کنترل خشم و کاهش نزاع تقویت احساسات عاطفی و روانی مشترک در جامعه است و ریشه خشونت به عدم کنترل خشم باز می گردد.

به گزارش اداره اطلاع رسانی و روابط عمومی اداره کل آموزش و پرورش استان گیلان، فرنوش حقانی پور ، خشم را یک پدیده خدادادی، به هنجار و طبیعی دانست و اظهار کرد: وجود خشم نشانه تندرستی انسان است.

وی خشم، ترس و عشق را سه مولفه هیجانی دانست و افزود: هر سه مولفه باید در وجود انسان باشد، اما باید در سطح بهینه بماند و اگر از حد استاندارد خارج شود، خطرناک و تبدیل به ناهنجاری می شود.

این روانشناس، با بیان اینکه خشم بیش از حد پدیده شوم خشونت را رقم می زند، خاطرنشان کرد: عینی ترین نماد خشونت درگیری فیزیکی است که هر نوع کتک کاری ناشی از خشم و خشونت در خانه و خیابان و... را شامل می شود.

حقانی پور اظهار داشت: اعمال خشونت و درگیری فیزیکی در هر کجا اعم از خانه پیگیری قانونی دارد و جرم محسوب می شود.

وی با بیان اینکه ریشه خشونت به عدم کنترل خشم باز می گردد، گفت: خشم یکی از هیجانات سه گانه انسان است و اگر فردی رشد هیجانی نادرست داشته باشد، نمی تواند در کنترل خشم و سایر هیجانات موفق باشد. رشد هیجانی نیز در دوران کودکی شکل می گیرد و نتیجه واکنش به ناکامی ها و خوشحالی ها و دوست داشتن ها و ترسیدن هاست.

این مشاور خانواده، توجیه خشم و ترس و عشق را عامل اختلال در رشد هیجانی دانست و اضافه کرد: کودکان از یک و نیم سالگی تا چهار سالگی شروع به کشف دنیا می کنند و لذا تمایل به داشتن و در دست گرفتن اشیاء دارند. مانع شدن در برابر این خواسته کودکان موجب بروز خشم می شود و کودک ضربه می خورد؛ بنابراین باید محیط خانه را برای کودکان ایمن کنیم تا محیط آنان را درگیر نکند؛ البته امتیاز دادن به کودک در برابر رفتار نادرست نیز او را شرطی می کند. همچنین نباید در مقابل ترس کودک از جمله «ترس ندارد» استفاده کنیم، زیرا دچار اختلال هیجانی می شود و باید بگوییم «ترس دارد، اما باید بر ترس غلبه کرد»

وی با اشاره به افزایش نزاع های خیابانی در جامعه، تصریح کرد: خشونت از جمله موضوعاتی است که اخیرا جزو شاخص های قدرت محسوب می شود و افراد از زدن و کشتن به عنوان حق خود یاد می کنند.

حقانی پور، استفاده از خشونت و درگیری فیزیکی برای دفاع از منزلت اجتماعی و حیثیت خانوادگی را یک مشکل فرهنگی دانست که نیاز به ریشه یابی دارد و متذکر شد: متاسفانه برخی از افراد به خودشان اجازه نزاع را می دهند که ناشی از کم سوادی، فقر، بیکاری، سطح پایین تحصیلات و... است.

این روانشناس، با بیان اینکه خشم عقل را مختل می کند، ادامه داد: زمانی که خشم بر انسان فائق می شود، قدرت تعقل را از دست می دهیم و اگر بهره هوشی کمتری داشته باشیم، واکنش ما به مراتب بدتر خواهد بود، اما اگر باهوش تر باشیم، به کارگیری از عقل نیز بیشتر می شود.

وی با بیان اینکه ستیزه جویی در افراد کم هوش، فراوانی بیشتری دارد، اظهار داشت: اختلالات تکانه ای و ستیزه جویانه از جمله مسائل روان شناختی و فیلم ها و بازی های رایانه ای خشن، عدم برخورداری از اوقات فراغت مناسب، یادگیری و... از جمله عوامل محیطی ایجاد خشونت است.

این مشاور خانواده، یکی از مهمترین راهکارهای کنترل خشم و کاهش نزاع را تقویت احساسات عاطفی و روانی مشترک در جامعه دانست و خاطرنشان کرد: باید خودخواهی را کنار بگذاریم و نوع دوستی را بالا ببریم و یکدیگر را دوست داشته باشیم .

پایان پیام/


رابطه میان خشم و خشونت و بهره هوشی

نظرسنجی

با کدام گزینه موافق هستید ؟

دیدگــاه

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور