صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش
دوشنبه, 16 خرداد 1400 18:07

شعری نثار " رتبه بندی معلمان "!

شعر یک فرهنگی برای رتبه بندی معلمان

دوش مردی در بیابان مرده بود                    جام زهر زندگی را خورده بود

چهره ای زرد و دلی پر درد داشت            سینه ای گرم و نگاهی سرد داشت

انتهای اعتلایش گور بود                       دیده ها از دید مهرش کور بود  

همنوا با صحبت پروانه ها                    خواب می شد در شب افسانه ها

فارغ از شاد و پیام گوشی اش              شاد بود از خلعت مدهوشی اش

چون تنش زیر لحد آرام یافت            سنگ قبری روی خاکش نام یافت

نرم نرمک آندو هم گویا شدند        وضع و حالش را کمی جویا شدند

بعد پرسیدند ربّت کیست هان           زود اقسام شهادت را بخوان

لرزه سرتاپای اندامش گرفت           زاسترس انگشت بر کامش گرفت

گفت یاران من معلم بوده ام            در ره علم و ادب فرسوده ام

دکتری دارم ز دانشگاه تاپ             لوح تقدیر وزیر و نام و کاپ

دوره های ضمن خدمت دیده ام       خوشه ای از هر کلاسی چیده ام

به گمانم رتبه بندی می کنید           عاقبت کار قشنگی می کنید

چم و خم کا را یادم دهید              رخصت تحویل اسنادم دهید

آن دو را انگشت حیرت در دهان      از جواب اهل دانش آن زمان

درک کردند از نگاه یکدگر             این معلم هست در باغی دگر 

آن یکی گفت اندکی آرام باش        در پی تقلیل این سرسام باش

ای برادر ما نکیر و منکریم                     بازجوهای مسیر آخریم

رتبه بندی را که گفتی چیست آن؟     ریختی در ذهن مان شک و گمان

گفت جانا مهربانی پیش کن              بازجویی را دمی درویش کن

شعر یک فرهنگی برای رتبه بندی معلمان

روزگاری عهد تخت و تاخت بود        سلطه اجحاف بر پرداخت بود

روح ما از بی نوایی ریش بود        هرکسی در فکر فیش خویش بود

ما عدالت را زدولت خواستیم           از برای حق زجا بر خاستیم

حاج بابایی تحول را سند               رو نمود و گفت باشد مستند

زین سند آموزگار استاد بود             لیک در واقع تمامش باد بود

آمد و رفت این وزیرو آن وزیر         این جناح آن حزب را آورد زیر

من نمی دانم که اینها چی چی اند     یحتمل دو تیغه از یک قیچی اند

لایحه دادست دولت، مخلص است    توپ الان در زمین مجلس است

رتبه بندی چیست عقدی بی ضمان      نطق سیاسان کذاب زمان

شعر یک فرهنگی برای رتبه بندی معلمان

آن دو گفتند آخ ای آموزگار             داستان تلخ و پریشان روزگار

ما شنیدستیم روزی روبهی               در بلاد دور می گشتی گهی

آزمایش کرد رویش عالمی             گرچه بودی شیوۀ نا سالمی

درمسیرش مرغ ها بگذاشته            ناظری اطراف آن بگماشته

مرغ ها را دید و یاران را خبر           برد و آنها در پی آن ماحضر

آمدند و لیک آثاری نبود                 مرغ ها را آزمایشگر ربود

برد و در جای دگر دادش قرار         اسپری زد بویشان شد نابکار

روبه بیچاره هی کوشش نمود         تا به یاران گوید اینجا مرغ بود

ادعایش را کسی باور نشد             هیچ کس بیچاره را یاور نشد

بازگشتند و برفتند از مکان            دیده اش را تار شد دور زمان

آزمایشگر دوباره کار کرد               باز هم آن حیله را تکرار کرد

مرغ ها را یافت روبه شاد شد            از غم دیوانگی آزاد شد

باز رفت و داد یاران را ندا             مرغ ها را یافتم من به خدا

باز برگشتند تا آن نو مکان             سفره خالی یافتند از مرغکان

روبه بیچاره زین غم پیر شد           رفت و بنشست و بسی دلگیر شد

اعتماد دوستان از دست داد              لاجرم از شرم جان از دست داد

آنچنان زین ماجرا  آزرده بود             از غم بی آبرویی مرده بود

این کسان که کمتر از روبه نیند        عرض خود را از چه اینسان می برند

نکته ای گفتند اما خوب بود             از برای حال من مطلوب بود

رتبه بندی شاه بیتی بر زبان                  که از آن برپای باشد سازمان

چون هم از توبره هم آخور می خورند      هر نشستی نان ما را می برند

سالمند آنها و می میریم ما                       هر بلایی هست می گیریم ما

زین عجب چون حنجره پر می کنند         دم به دم از خود تشکر می کنند


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

شعر یک فرهنگی برای رتبه بندی معلمان

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

انتقاد صدای معلم از انفعال وزارت آموزش و پرورش در مورد تعطیلی مدارس بر اثر کرونا

مدارس و دانشگاه ها نزدیک به 16 ماه است که در تعطیلی به سر می برند . با احتساب سه ماه تعطیلی تابستان این میزان تعطیلی مدارس و دانشگاه ها در ایران در آغاز سال تحصیلی جدید به 19 ماه خواهد رسید .

در این مدت دانش آموزان بسیار زیادی به علل مختلف که مهم ترین آن ، عدم دسترسی به حداقل امکانات آموزش مجازی است از چرخه تحصیل بازماندند .

هنوز وزارت آموزش و پرورش پس از گذشت بیش از یک سال آمار دقیقی در مورد ترک تحصیل دانش آموزان ارائه نکرده است .

هنوز هیچ مقامی در مورد آسیب های روانی و روحی ناشی از تعطیلی مدارس شفاف سازی نکرده است .

انتقاد صدای معلم از انفعال وزارت آموزش و پرورش در مورد تعطیلی مدارس بر اثر کرونا

از آغاز بحران کرونا ، تعداد قابل توجهی از دانش آموزان و معلمان جان خود را در اثر ابتلا به این بیماری از دست دادند .

در مراسم تشییع معلم ارزشمند زنده یاد " مهدی بهلولی " که به تازگی در اثر کرونا جان خویش را از دست داد خانواده وی و بسیاری از همکاران این پرسش را به جد مطرح کردند که اگر برنامه واکسیناسیون جدی گرفته می شد شاید بهلولی و خیلی های دیگر الان زنده بودند .

انتقاد صدای معلم از انفعال وزارت آموزش و پرورش در مورد تعطیلی مدارس بر اثر کرونا

نمودار زیر به وضوح وضعیت ایران را در برنامه واکسیناسیون در مقایسه با کشورهای همسایه ما نشان می دهد :

انتقاد صدای معلم از انفعال وزارت آموزش و پرورش در مورد تعطیلی مدارس بر اثر کرونا

چه کسی و کدام مقام باید پاسخ گوی این وضعیت باشد ؟

 9 خرداد 1400 مهرزاد حمیدی معاون تربیت بدنی و سلامت آموزش و پرورش در گفت‌وگو با باشگاه خبرنگاران جوان، درباره آمادگی برای بازگشایی مدارس در سال تحصیلی جدید چنین می گوید :

«  برای این موضوع ماتریس دو بعدی در نظر گرفتیم که شامل سه سناریو از نظر رنگ شهرها در شیوع کرونا و آمادگی استان‌ها برای بازگشایی مدارس است .

به عنوان مثال اگر شهری از نظر رنگ بندی شیوع کرونا در وضعیت نسبتا کم خطری قرار داشته باشد اما آمادگی بازگشایی مدارس در آن منطقه وجود نداشته باشد، بازگشایی حضوری در چنین منطقه‌ای میسر نیست.

معاون تربیت بدنی و سلامت آموزش و پرورش با اشاره به اینکه آمادگی و برنامه ریزی کافی برای بازگشایی مدارس داریم، اظهار کرد: با این وجود تابع نظر تخصصی و مصوبات ستاد ملی مقابله با کرونا هستیم تا نظر قطعی اعلام شود .

حمیدی با بیان اینکه در ایام کرونا همه تلاش کردند تا آموزش غیرحضوری به بهترین نحو انجام شود، گفت: اما با این وجود همه دنیا هم اذعان دارند که هیچ برنامه ای جایگزین آموزش حضوری نیست و ما هم اگر شیوه‌نامه های بهداشتی اجازه دهد متقاضی آموزش حضوری هستیم .

معاون تربیت بدنی و سلامت آموزش و پرورش با اشاره به شرایط لازم برای بازگشایی مدارس تصریح کرد: آن طور که ستاد ملی مقابله با کرونا اعلام کرد مرداد ماه واکسیناسیون معلمان انجام خواهد شد و اگر این فرآیند به طور کامل انجام شود امکان آموزش حضوری آن هم بارعایت شیوه‌نامه ها وجود دارد .

او در پاسخ به این پرسش که امسال زمان بازگشایی مدارس نیمه شهریور خواهد بود یا اول مهر تصریح کرد: سال گذشته با توجه به اینکه می خواستیم جبرانی برای تعطیلی های احتمالی بعدی ناشی از کرونا داشته باشیم سال تحصیلی از 15 شهریور آغاز شد اما برای امسال باید شرایط بررسی شود و طبق مصوبات ستاد ملی مقابله با کرونا عمل کنیم . »

حرف های این مقام وزارت آموزش و پرروش همچون قبل چیز تازه ای ندارد و تکرار همان مواضع پیشین و موید بلاتکلیفی ، انفعال و بی برنامگی در این وزارتخانه است .

انتقاد صدای معلم از انفعال وزارت آموزش و پرورش در مورد تعطیلی مدارس بر اثر کرونا

پرسش « صدای معلم » از وزارت آموزش و پرورش آن است که اگر واقعا و به گفته مسئولان آن برنامه ریزی و آمادگی لازم و کافی برای بازگشایی مدارس هست ، پس مشکل چیست ؟

بارها این پرسش را مطرح کرده ایم که چرا باید در این کشور همه جا باز باشند و فعالیت های خود را انجام دهند اما دیوار مدارس و دانشگاه ها باید همچنان کوتاه باشند ؟

آیا اصناف و مشاغل هم مانند وزارت آموزش و پرورش برای از سرگیری فعالیت های خود همه چیز را به " ستاد ملی مقابله با کرونا " احاله کرده و منتظر خرده فرمایشات آنان می نشینند ؟

اگر واقعا معیار نظرات ستاد ملی مقابله با کروناست ؛ پس چگونه است که در ماجرای برگزاری امتحانات نهایی دانش آموزان و با وجود اعتراضات میدانی و گسترده دانش آموزان و حتی اولیای آنان در سراسر کشور نسبت به شیوه برگزاری حضوری ، وزارت آموزش و پرورش نظر خود را پیش برد و اجرایی کرد ؟

چرا وزارت آموزش و پرورش با جامعه و رسانه ها صداقت ندارد ؟

سخنان مبهم مسئولان در مورد اولویت داشتن معلمان برای واکسیناسیون ناشی از چیست ؟

و بسیاری پرسش های دیگر .

نگاهی بر عملکرد مسئولان وزارت آموزش و پرورش از زمان آغاز بحران کرونا و تعطیلی مدارس موید این ادعاست که متاسفانه اهتمامی در این وزارتخانه برای از سرگیری فعالیت های مدارس مشاهده نمی شود و این در نهایت  آسیب های جدی و جبران ناپذیری را بر موضوع آموزش و تربیت در جامعه ایران که گمشده اصلی آن است و کسی به آن توجهی ندارد وارد خواهد کرد .

پایان گزارش/


انتقاد صدای معلم از انفعال وزارت آموزش و پرورش در مورد تعطیلی مدارس بر اثر کرونا

منتشرشده در گفت و شنود

ویژگی های مدیر مدرسه قانون گریز و تخلفات ثبت نام در مدارس

اخیراً یک پیام واتساپی به ظاهر ساده از یک مدیر مدرسه -که در واقع یک نامه مجازی خطاب به دانش‌آموزان است- به دستم رسید که از مشاهده‌ی محتوای نازل و فحوای باطل آن، متحیر شدم.

مدیر مدرسه در این نامه‌ی مجازی، به جای معرفی "سامانه‌ی ثبت‌نام کتب درسی"، یک لینک خودساخته را معرفی کرده و نام آن را "لینک پرداخت هزینه ثبت‌نام کتاب‌های درسی و سایر هزینه‌ها" گذاشته و از دانش‌آموزان خواسته است که فقط از طریق آن اقدام به خرید کتب درسی کنند.

وی از همان ابتدا با پیش‌بینی اینکه ممکن است تعدادی از دانش‌آموزان و اولیای آگاه و آزاد اندیش مطیع دستور ناصواب وی نشوند و مسیر دیگری برای تهیه‌ی کتاب درسی انتخاب کنند و یا در پرداخت پول مورد نظر وی تعلل نمایند، مستقیماً لحن فشار و اجبار و تحکّم و تهدید را برگزیده و برای‌ آنها خطّ‌ونشان کشیده است! حتی طوری سخن گفته است که انگار پرداخت "پول کتاب" از تهیه‌ی خودِ کتاب مهمتر است. او ظاهراً چنان غرق در ایده‌آل خود بوده است که حتی به این مهم توجه نکرده که شاید بعضی‌ها اصلاً نتوانند مبلغ مورد نظر وی را پرداخت نمایند و مجبور شوند برای تأمین آن، دست نیاز به سوی دیگران دراز و تخلف او را ناخواسته افشا کنند.

در قسمت آغازین این نامه‌ی مجازی چنین آمده است: "رسید پرداخت را حتما پرینت کرده و روز تحویل کتاب همراه خود داشته باشید ، بدون رسید پرداخت کتاب به شما تحویل داده نخواهد شد".

تحمیل هزینه‌ی پرینت و تهدید به عدم تحویل کتاب در صورت همراه نداشتن رسیدِ پرداخت و تشویش ذهن دانش‌آموزان، از جمله نکات قابل تأمل در این جملات آغازین است.

در بند بعدی نامه آمده است:
"هریک از موارد بالا را ناقص یا اشتباه نوشته باشید در روند تحویل کتاب قطعا به مشکل خواهید خورد و مدرسه هیچ گونه مسئولیتی بر عهده نخواهد داشت".
منظور ایشان از "موارد بالا" مشخصات و اطلاعات فردی، از قبیلِ نام، نام‌خانوادگی، نام پدر، نام کلاس و شماره موبایل دانش‌آموزان است. همان مواردی که همه یا تعدادی از آنها بر اساس سوابق دانش‌آموزان در سامانه‌ی ثبت‌نام کتب درسی موجود است و در صورتی که تهیه کتاب از طریق همین سامانه انجام گیرد، نه نیاز به نوشتن آنها وجود دارد و نه فرض اشتباه نوشتن آنها درست است. اما این خانم مدیر با منحرف ساختن دانش‌آموزان از مسیر درست ثبت‌نام کتب درسی، مرتکبین خطا و اشتباه را به بروز مشکل هشدار می دهد و با کمال پر رویی و وقاحت از خودش نیز سلب مسئولیت می‌نماید و می‌گوید:
اگر کسی آنها را اشتباه نوشته باشد، قطعاً به مشکل خواهد خورد و "مدرسه [نیز] هیییییچ‌گونه مسئولیتی بر عهده نخواهد داشت"! و این از عجایب روزگار است که؛ همان کسی که منشاء مشکل است، هیییییچ‌گونه مسئولیتی را نمی‌پذیرد! به امید روزی که اجرای دقیق و صحیح قوانین، فوق جمیع واجبات قرار گیرد و سرپیچی از آن، جزو ننگ‌آمیزترین محرمات شمرده شود .

در ادامه‌ی نامه تأکید کرده است:
"فقط به دانش آموزانی کتاب داده خواهد شد که از طریق لینک [مورد نظر وی] اقدام به پرداخت کرده‌اند و تمام موارد بالا را کامل نوشته باشند".

اما نکته‌ی مهم و آخر این نامه، توهین آشکار به شعور اولیا و دانش‌آموزان و حتی نهاد آموزش‌وپرورش است:

"نکته مهم و آخر؛ با توجه به بخشنامه آموزش و پرورش دانش‌آموزانی که در امتحانات خردادماه حتی در یک درس به هر دلیلی غایب باشند اجازه ثبت نام در پایه بالاتر را نخواهند داشت پس حتی اگر پول کتاب را واریز نمایید ولی در امتحانات خرداد ماه حتی در یک درس غیبت کنید از لیست کتاب و ثبت نام سال بعد حذف خواهید شد پس واریز هزینه کتاب دلیل بر ثبت نام شما در پایه بالاتر نخواهد بود."

وقتی در نظام آموزشی ما نه غیبت در یک‌ امتحان بلکه غیبت یک ترم دانش‌آموز نیز نادیده گرفته می‌شود و دانش‌آموز با هشت جلسه غیبت در آزمون و هشت تجدید نیز، در شهریور ماه دوباره امتحان می‌دهد و امکان ارتقاء به پایه بالاتر را دارد، سخن گفتن از حذف دانش‌آموز از لیست کتاب و مردود دانستن وی به خاطر یک جلسه غیبت و مستند کردن این مزخرفات به بخشنامه‌ی اداره، یاوه‌گویی آشکار است! و درد این است که دانش‌آموزان این را می‌فهمند و هر چند آن را به عنوان یک رفتار رندانه نمی‌پسندند اما یاد می‌گیرند که یاوه‌گویی و مهمل‌بافی نیز راهی‌ست برای نیل به مقصود!

اما با توجه به اینکه مردم آگاهند و احتمالاً کسانی هستند که به این دستورات تهدیدآمیز و شبهه‌برانگیز اعتنا نکرده‌اند، مدام پیام‌های کوتاهی از طریق واتساپ فرستاده و به تهدیدات خودش ادامه داده است": فقط با لینک مدرسه‌ی ... اقدام به واریز پول نمایید. در صورت بسته شدن سایت ثبت‌نام مدرسه هیچ مسئولیتی در قبال دانش‌آموزانی که دیر اقدام کرده‌اند نخواهد داشت".

او یکشنبه ۹ خرداد طی پیام کوتاه دیگری نوشته است: " آخرین مهلت واریز پول برای کتاب، بیمه حد اکثر تا ۱۵ خرداد. اگر پول پرداخت نکنین، بی کتاب می‌مونین".
چهارشنه ۱۲ خرداد نیز پیام کوتاه دیگری به دانش‌آموزان ارسال و با عبارات متفاوتی زبان به تهدید آنان گشوده و به تشویش ذهن‌شان پرداخته است: "کسانی که پول با لینک مدرسه واریز نکردن، از نمره انضباط آنها کم خواهم کرد. دانش‌آموزان با نمره انضباط پایین را سال دیگر در مدرسه ثبت‌نام نمی‌کنیم. این آخرین اخطار می‌باشد".

ویژگی های مدیر مدرسه قانون گریز و تخلفات ثبت نام در مدارس

و اما؛
۱) اگر من به جای این خانم مدیر بودم، هزینه‌ی واقعی کتب درسی را -که به ترتیب ۷۱۵۰۰، ۵۱۹۰۰ و ۶۴۵۰۰ تومان برای پایه‌های هفتم، هشتم و نهم دختران است- اعلام می‌نمودم نه ۱۰۵ هزار تومان و این همه داستان. و اگر بنا بود مبلغی از این پول را به عنوان حق بیمه دانش‌آموزی یا کمک به مدرسه دریافت کنم، حتماً شفاف‌سازی می‌کردم.

۲) اگر من مدیر آن مدرسه بودم، صفحه‌ی جداگانه‌ای طراحی و دانش‌آموزان را با ارسال پیام‌های پی در پی مجبور به خرید کتاب از آن سامانه‌ی خودساخته نمی‌کردم و برای تهیه‌ی پرینت، راه کافی‌نت را نشان‌شان نمی‌دادم و برای‌شان هزینه‌تراشی نمی‌کردم!
(توصیه‌ی آموزش‌و‌پرورش نیز این بوده که تهیه کتاب از طریق سامانه خرید کتب درسی توسط دانش‌آموز انجام پذیرد و یا این‌کار به صورت گروهی از طریق مدرسه انجام شود و در هر صورت از ارجاع دانش‌آموزان به کافی‌نت خودداری گردد).

۳) آشکار است که طلب پول از دانش‌آموز، به هیچ‌وجه، وجهه‌ی مناسبی برای مدرسه ندارد حتی با شفاف‌سازی. بنابراین اگر من مسئول آن مدرسه بودم، در این شرایط کرونایی، از طلب پول از دانش‌آموزان خودداری می‌کردم و تشویشی بر تشویش‌های متعدد خانواده‌ها نمی‌افزودم.

۴) مدرسه یک نهاد خدمت‌رسان است. مدیر مدرسه نیز به یمن وجود دانش‌آموز، در آنجا شاغل است و وظیفه‌اش خدمت‌رسانی در چارچوب قانون است. لذا با آگاهی به همین مسئله‌، اگر من مدیر آن مدرسه بودم، خودم را در جایگاه خادم دانش‌آموز می‌دیدم و قلمم را به تکریم دانش‌آموز می‌چرخاندم و در سخنان خود، از بکارگیری ادبیات تحکمی و الفاظ تهدیدآمیز خودداری می‌کردم.

۵) اگر قرار بود بخشی از مبلغ خواسته شده را، به‌ عنوان کمک مالی در نظر بگیرم و در ردیف درآمدهای مدرسه قرار دهم، شرط داوطلبانه بودن این کار را اعلام می‌کردم و از هرگونه اجبار و ارعاب دوری می‌نمودم.

۶) زمانی باید از اشخاص انتظار کمک مالی داشت که استطاعت لازم را داشته باشند. دانش‌آموزانی که با صدقات مردم روزگار می‌گذرانند، نه تنها نباید از آنها پولی به عنوان کمک به مدرسه گرفت، بلکه پول کتاب‌شان را هم باید داد.

۷) هدایت اجباری دانش‌آموز به کانالی غیر از مسیرهای قانونی مشخص شده برای تهیه‌ی کتاب درسی و توسل به زور و اجبار و ارعاب برای نیل به مقصود، مصداق بارز تعدی به حقوق دانش‌آموز و اجحاف در حق وی و سلب آزادی‌های اولیه از اوست. وقتی دستگاه آموزش‌و‌پرورش دانش‌آموز را آزاد گذاشته که حتی می‌تواند کتاب نخرد و از کتب درسی سنوات قبل استفاده کند، تقلّا برای واداشتن دانش‌آموز به خرید کتاب از کانال خود‌ساخته، دلیلی جز جمع‌آوری پول نمی‌تواند داشته باشد. وچه فرجام بدی خواهد داشت جامعه‌‌ای که در آن، آزادی‌های اولیه دانش‌آموز به پای انگیزه‌هایی این‌چنین حقیر قربانی شود!

ویژگی های مدیر مدرسه قانون گریز و تخلفات ثبت نام در مدارس

۸) سال‌هاست که حق‌ آموزش رایگان در کشور به محاق رفته و با گسترش مدارس خصوصیِ پولی و قطع سرانه‌ی دانش‌آموزی و پولی‌سازی مدارس دولتی، پا بر روی اصل ۳۰ قانون اساسی گذاشته شده که این رخداد، فشار مضاعفی بر خانواده‌های کم درآمد و فقیر وارد کرده است. اگر من جای آن خانم مدیر بودم، با در نظر گرفتن این فضای تحریم و تورم و گرانی و تنگناهای اقتصادی، با چنین ادبیات تند و تهدید‌آمیزی با دانش‌آموز سخن نمی‌گفتم و حریم ذهن کوچک او را مورد هجوم قرار نمی‌دادم و خاطرش را پریشان و مشوش نمی‌کردم.

۹) امیدوارم آن خانم مدیر محترم و هم‌فکران وی یکبار دیگر به توصیه‌های آموزش‌و‌پرورش گوش دهند و ممنوعیت دریافت هرگونه وجه اضافی و ممنوعیت ارجاع دانش‌آموز به کافی‌نت‌ها و ممنوعیت درخواست ارائه نسخه چاپی (پرینت) برگ سفارش کتاب درسی را ملاحظه فرمایند و ببینند که عبور از این ممنوعیت‌ها، پیگرد قانونی دارد.

۱۰) جای خالی صداقت و مهربانی در نامه‌ی مجازی و سلسله‌ پیام‌های این مدیر مدرسه کاملاً مشهود است. خروجی مدارسی با چنین مدیران بی‌عاطفه و جبّار و فریبکار و مستکبر و زورگو و قانون‌گریز، جز فریبکاری و خدعه‌گری و بی‌رحمی و جباریّت و قانون‌‌ستیزی و مسئولیت‌گریزی نخواهد بود.

۱۱) به امید روزی که اجرای دقیق و صحیح قوانین، فوق جمیع واجبات قرار گیرد و سرپیچی از آن، جزو ننگ‌آمیزترین محرمات شمرده شود.

ویژگی های مدیر مدرسه قانون گریز و تخلفات ثبت نام در مدارس

ویژگی های مدیر مدرسه قانون گریز و تخلفات ثبت نام در مدارس


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

ویژگی های مدیر مدرسه قانون گریز و تخلفات ثبت نام در مدارس

منتشرشده در یادداشت

رفتارشناسی نسل دهه 1330 تا 1360 و لزوم نقد درونی

- نسل ما با آنکه از نسل پیش از خود فاصله گرفته و حتی آن را انکار می کند، در خرافه ها و سنت های کهنه و بی مایۀ گذشتگان دست و پا می زند.

- نسل ما دهن بین و مقلد و هیجانی است.

- نسل ما سر سفره آماده تکنولوژی غربی نشست و به جای کوشش و خلاقیت به تن آسایی و مصرف گرایی کشیده شد.

- نسل ما هنوز دنبال ظهور قهرمانی نجات بخش است و می خواهد کسی از آسمان و زمین و زمان بیاید کارش را بسازد، ولی نمی خواهد خودش را تکانی دهد و نمی داند در جهان کنونی هیچ قهرمانی بی سود و بی منفعت از جا نمی خیزد.

- نسل ما نسل ناآگاه است با ادعای دانایی و دانش.

رفتارشناسی نسل دهه 1330 تا 1360 و لزوم نقد درونی

- نسل ما در عصر انفجار اطلاعات و ارتباطات، تابوپذیر شده و اسطوره های گمراه کننده مانند دین و ملیت و یکپارچگی ارضی و فرهنگ باستانی و ... را تابوی خود کرده است و اصلاً در خلوت خود نیز نمی پرسد اینها چیستند و چه اثری در زیست ما دارند!

- نسل ما، عوامش جاهل و خواصش خیانتکار است.

- نسل ما از فردیت سنتی بیرون نیامده و هنوز جامعه پذیر نشده است.

- نسل ما کنش اجتماعی را فرع بر زندگی شخصی خود می داند.

- نسل ما ناهوشیار است؛ وگرنه چهل سال در انتخاب بین بد و بدتر گیج نمی خورد!

و ...

با پوزش از همۀ هم‌‌‌نسلان

چاره ای جز نقد خود نداریم.

( صفحه فیس بوک )


رفتارشناسی نسل دهه 1330 تا 1360 و لزوم نقد درونی

منتشرشده در یادداشت

گرد و غبار و بیابان زایی تهدیدی برای استان گیلان

دو هفته است که برگهای شمعدانی های شاداب و خوش آب و رنگ خوش کرده به بالکن کوچک آپارتمانم، با نشستن گرد و غبار غلیظ و چسبناک بی سابقه ای، از رنگ و رو افتاده اند. هر روز اسپری آب به دست، برگها را دانه دانه با دقت و حوصله تمیز می کنم و فردا یا نهایتا روز بعدش، باز غبار سمج مزاحم ناخوانده، بساط آسایش بر بستر سبز و پاکیزه ی برگها گسترده، انگار بر جانم می نشیند!

نگاهی به کوچه می کنم و از خودم می پرسم یعنی تردد خودروها و ساخت و ساز این اطراف آن قدر زیاد شده که این همه گرد و خاک روی همه چیز بنشیند؟ هوا گرم تر شده و پنجره های پذیرایی را باز می گذارم. وضعیت داخل خانه هم همین است. روی میزها و اوپن آشپزخانه هم به سرعت پر از خاک می شود و زودتر باید تمیز کرد. باران تاخیر دارد.

خواهرم برای MRI دخترش به رشت می رود و در برگشت به خانه شکایت می کند که تمام مدت در رشت سردرد و نفس تنگی داشته، حالش اصلا خوب نبوده است.

گرد و غبار و بیابان زایی تهدیدی برای استان گیلان

پیاده روی تند از خانه تا پای کوه ، فعالیت ورزشی و تفریحی معمول هر روز خانواده است و دو هفته است که کوه پیدا نیست و غبارآلود است.

سرانجام چند روز پیش ویدئوی کوتاهی در فضای مجازی به دستم رسید که در آن یک کارشناس هواشناسی ، سکوت سنگین رسانه ای و اطلاع رسانی اندک در این زمینه ی بسیار مهم و حیاتی را بر هم می زند.

در این ویدئو گفته می شود که: "سال ۹۴ در سازمان هواشناسی استان گیلان، پی بردیم علاوه بر غبارهایی که از عربستان و عراق وارد جو گیلان می شوند، از مناطق بیابانی خوارزم و شمال شرق ایران در ترکمنستان اولین بار دو روز غبار داشتیم. همان موقع به استانداری و تمام مراجع ذی صلاح اطلاع دادیم که گیلان تنها استانی است که دست کم تا این زمان (سال ۹۴) دو کانون غبار دارد. بخشی از این غبار از جنوب گسیل می شود که بعد از عبور از ایلام و خوزستان و کرمانشاه و ته نشین شدن دانه های درشت، دانه های ریزش وارد گیلان می شود. بخش دیگر مربوط به منطقه ی خوارزم است که چون بیابان مدام گرم تر می شود و پوشش گیاهی و رطوبتش را از دست می دهد، این گسیل ها بیشتر می شود. در آن سال استان گیلان و شهرهایی مثل رشت و لاهیجان ۲۵ روز غبار مداوم داشت. ۱۱ روز sensor آلاینده های هوای ایستگاه محیط زیست رشت هوای خیلی ناسالم را نشان می داد، یعنی ما نباید اصلا از خانه خارج می شدیم ! وظیفه ی تک تک شهروندان استان و کشور است در خصوص حفظ گنجینه ی ملی هوای پاک گیلان از مسوولین مطالبه ی عمومی داشته باشند و خواهان اطلاع رسانی، آموزش، آگاه کردن، و توانمند سازی آحاد جامعه باشند .

مشکل اساسی با این غبار دومی اینجاست که از روی دریا عبور می کند و در مسیرش هیچ مانعی نیست. پس، از ترکمنستان که بلد شد، مقصد اولش گیلان است. به این ترتیب گیلان، خوزستان شمال است.

مشکل دیگر اینکه در خوزستان، زاهدان، بوشهر اگر غبار هست، اکوسیستمش نیمه بیابانی است؛ به این مفهوم که مثلا نخل آماده است که غبار ببیند اما در گیلان راش، برنج، چای، آمادگی کمتری دارند چون ظرافتشان بیشتر است. با این وضعیتی که امسال هم دیدیم (سال ۱۴۰۰) حداقل ۱۰ روز است در جو گیلان غبار پیوسته داریم. غباری که از ترکمنستان آمده و البته در حال مطالعه هستیم شاید شوربختانه منبع سومی برای این ریزگردها پیدا شود: شمال غرب دریای خزر و روسیه ! در مجموع چون منشا این غبارها در کشورهای دیگر است، مدیریتش از ما دور است. اما این موجب نمی شود که ما فعالیت نکنیم.

گرد و غبار و بیابان زایی تهدیدی برای استان گیلان

باید سازمانهای جهانی همچون FAO را درگیر کنیم، باید با کشورهای منطقه صحبت کنیم، باید فضای سبز را در ایران و گیلان گسترش دهیم، باید به مردم آموزش دهیم. مردم الان باید بدانند که غبار داریم. راهکارش فعلا آگاهی رسانی در سطح گسترده است. نترسیم. سال ۹۷ به ما گفتند نگویید. مردم وضعشان خراب است. خوب اینکه مردم وضعشان خوب نیست که دلیل نمی شود چنین مساله ی حیاتی ای مسکوت بماند و بدون اطلاع رسانی و آموزش لازم رها شود !

در گیلان همه فکر می کنند ما فضای سبز زیادی داریم در حالی که اینطور نیست و من باب نمونه لاهیجان از نظر پوشش گیاهی شهر بسیار فقیری است. بنابراین هم باید اقدامات بین المللی و منطقه ای انجام دهیم و با کشورهای دوستمان مثل همین ترکمنستان صحبت کنیم، به هم کمک کنیم، همراهی کنیم و هم داخل کشور و استان آگاهی بدهیم که این گرد و غبار وجود دارد و اتفاقا خطرناک تر از غبار در جنوب و غرب کشور هست چون ریزتر است و میزان نفوذپذیری بیشتری به داخل ریه دارد تا خطرش دست کم گرفته نشود. به علاوه، پژوهشکده های ما اعم از پژوهشکده ی چای، پژوهشکده ی برنج، پژوهشکده ی مرکبات از همین الان شروع به کار کنند. نباشد که پنج سال دیگر مانند بلوط های زاگرس، پوشش جنگلی ما نیز از بین برود، مزرعه و شالیزار ما نابود شود. به فکرش باشیم، هشدار بدهیم. دیگر فرقی با تهران نداریم، باید اعلام کنیم گروههای آسیب پذیر مانند افراد مسن، بیماران قلبی، کودکان در روزهای غبار آلود از خانه خارج نشوند.

گرد و غبار و بیابان زایی تهدیدی برای استان گیلان

متاسفانه گیلان که آخرین تنفس گاه مردم ایران بوده، امروز در چنین وضعیتی قرار دارد ! به امید اینکه شرایط جهانی به سمت و سویی پیش برود که تولید این غبارها کمتر شود اما با این منبع سوم که ما دیدیم و با وجود این استمراری که در گسیل غبارها هست، به نظر می رسد هم مردم و هم مسوولان باید آگاه تر باشند."

شنیدن سخنان کارشناس محترم هواشناسی، موجی از پرسش، حیرت و تاسف را در من به عنوان یک شهروند گیلانی که تاکنون هیچ آگاهی و آموزشی در مواجهه با این پدیده ی اقلیمی دریافت نکرده ام، برانگیخت.

پرسش هایی همچون:
۱. آغاز بروز پدیده ی گرد و غبار در آسمان گیلان دقیقا به چه سالی برمی گردد؟
۲. از آن زمان تا کنون، سازمان محیط زیست گیلان، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، سازمان جهاد کشاورزی گیلان و پژوهشکده های تحت مدیریتش، سازمان هواشناسی گیلان، استانداری گیلان، فرمانداریها و شهرداریها در استان، و سایر مراجع ذی صلاح و مربوط به مشکل، دقیقا چه اقداماتی اعم از زیربنایی، و ترویجی و آموزشی انجام داده اند؟
۳. انتقال مشکل به تهران به چه صورت بوده است و تهران چه اقدامات بین المللی، منطقه ای (در حوزه و منطقه ی خزر) و درون استانی ای را برنامه ریزی، هدایت و رهبری، یا دست کم برای مسوولین استان تسهیل نموده است؟
۴. مردم عادی تا چه حد برای مواجهه با خطر ریزگردها توانمند شده اند و اصلا و اصولا تا چه حد از این تهدید زیست محیطی باخبرند؟
۵. پوشش گیاهی استان در چه وضعیتی قرار دارد؟ آیا برای مقابله با چنین شرایطی منابع طبیعی کافی داریم؟
۶. وضعیت بارش ها و منابع آب در استان چگونه است؟

جست و جوی اولیه در شبکه ی اینترنت، حاکی از این واقعیت تلخ و شگفت آور است که سابقه ی مشاهده ی گرد و غبار و گزارش هوای ناسالم در گیلان به یک دهه پیش برمی گردد ! در ۲۴ فروردین ۱۳۹۰ خبرگزاری مهر اخبار مربوط به رسیدن گرد و غبار به گیلان و تعطیلی ۱۸۰ واحد آموزشی در رودبار را منتشر کرد و اعلام نمود: " وجود پدیده ی گرد و غبار غلیظ در گیلان بی سابقه است." گرد و غبار بخش هایی از مناطق غربی و جنوبی استان را فراگرفت و کاهش دید افقی در رودبار و بخش هایی از منطقه ی دیلمان تا هزار متر از عوارض این رویداد بوده است.

در تمام سالهای بعد از ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۹ به جز اخبار جسته و گریخته ای از گرد و غبار در گیلان و اینکه مهار گرد و غبار اعتبار می خواهد (روزنامه ی ایران: ۱۲/ ۲/ ۹۵) هیچ مطلب مدون و گزارش یا تحلیل کاملی در نت نیست. ویدئو و گزارش های مربوط به سال ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ اشاراتی به غلظت و شدت غبار در سالهای ۹۴ و ۹۷ داشته است. به عنوان نمونه ایسنا در ۸ بهمن ۱۳۹۹ می نویسد که ۶۰ درصد گیلان مناطق کوهستانی است و گرد و غبار می تواند اثرات مخرب بر طبیعت گیلان داشته باشد. محمد دادرس مدیر کل هواشناسی گیلان ضمن اعلام این موضوع اضافه می کند: "کشور ما جزو ۱۰ کشور مخاطره آمیز دنیاست و گیلان جزو پنج استان پرمخاطره ی کشور است. از سال ۹۴ پایش وضعیت گرد و غبار استان آغاز شده (یعنی ۴ سال طول کشیده تا اولین اقدامات فقط برای پایش مشکل صورت پذیرد !)، در سال ۹۷ بین ۱۲ تا ۲۰ روز گرد و غبار در گیلان داشتیم." به گفته ی دادرس، به عنوان اولین اقدام ایستگاه هواشناسی منجیل نصب و راه اندازی شد، خسارت هایی به برنج گزارش شد، تاسیس ۱۳ ایستگاه شبانه روزی برای اندازه گیری ۷۲ پارامتر جوی، ۱۰ ایستگاه اقلیم شناسی، ۴۰ ایستگاه باران سنجی و سایت رادار در کیاشهر از اقدامات سازمان هواشناسی گیلان برای مواجهه با وضعیت بوده است. مطالعه ی برنج، چای، زیتون، کرم ابریشم، ماهیان گرم آبی و پرورش طیور نیز توسط مرکز تحقیقات هواشناسی گیلان در حال انجام است. مدیر کل هواشناسی گیلان با اشاره به تنوع اقلیمی استان، سامانه های هواشناسی مذکور را ناکافی دانست. باید سازمانهای جهانی همچون FAO را درگیر کنیم، باید با کشورهای منطقه صحبت کنیم، باید فضای سبز را در ایران و گیلان گسترش دهیم، باید به مردم آموزش دهیم. مردم الان باید بدانند که غبار داریم. راهکارش فعلا آگاهی رسانی در سطح گسترده است. نترسیم.

گیل خبر در تاریخ ۳۰/۲/ ۱۴۰۰ گستردگی گرد و غبار در کل دریای خزر با دو منشا صحرای ترکمنستان و قفقاز را در دست بررسی و پایش اعلام کرد که از سمت غرب خزر و از جانب کوههای قفقاز و باکو به سمت گیلان کشیده می شود. به علاوه گرد و خاک از سمت غرب کشور نیز به آسمان گیلان نفوذ می کند. شهرهای آستارا، تالش و انزلی با کاهش دید افقی مواجه شدند و در لنگرود، کیاشهر و سایر شهرهای شرق گیلان هم مردم شاهد غبار در آسمان بودند. متولی تعیین سنجش و میزان آلودگی هوا بنا بر اعلام رئیس مرکز رادار هواشناسی گیلان، محیط زیست است اما ایشان افزودند چون مردم در شرایط کرونا از ماسک استفاده می کنند، تا حد زیادی از خطرات احتمالی این پدیده در امان هستند !

خبرگزاری صدا و سیما نیز در ۳۰/اردی بهشت/۱۴۰۰ اخبار ناگوار مربوط به پدیده ی گرد و غبار در آسمان گیلان را از قول رئیس مرکز رادار هواشناسی گیلان منتشر کرد.

فارس در ۳۰/ اردی بهشت /۱۴۰۰ نوشت: "از حوالی صبح امروز با شکل گیری چشمه های گرد و خاک روی مناطق بیابانی کشور، کشور آذربایجان و بخش هایی از روسیه، توده ی گرد و خاک به سمت بخش های جنوبی دریای خزر و به ویژه ایستگاههای ساحلی گیلان گسیل یافت که به تدریج تقریبا همه ی ایستگاههای جلگه ای گیلان، هوای غبارآلود، کاهش دید افقی، کاهش کیفیت هوای تنفسی، و پدیده ی گرد و خاک را تجربه کردند."

ایسنا ۳۰/ اردی بهشت/۱۴۰۰ منشا گرد و غبار در هوای گیلان را کم بارشی و بیابان زایی اطراف خزر اعلام نمود.

پایگاه خبری کلانشهر(اخبار گیلان و رشت) علت آلودگی هوای گیلان را گرد و غبار شکل گرفته بر روی مناطق بیابانی آذربایجان و سواحل روسیه گزارش کرد.

پایگاه خبری مرور در ۳۰/اردی بهشت/۱۴۰۰ نوشت: "شهروندان شهرهای جلگه ی مرکزی استان از جمله رشت، لاهیجان، لنگرود، شاهد آلودگی هوا و گرد و غبار بودند." پیش از این در سالهای گذشته سایر استانهای شمالی کشور از جمله گلستان و نیز خراسان شمالی با این پدیده که مربوط به بیابان های قره فوم (شن سیاه) کشور ترکمنستان است، تهدید شده بودند. آثار زیانبار بیابان قره قوم ترکمنستان به تهدیدی جدی در حوزه ی کشاورزی استانهای خراسان شمالی و گلستان تبدیل شده است.

گرد و غبار و بیابان زایی تهدیدی برای استان گیلان

ایران طی دهه های اخیر به شدت از خشکسالی، نابودی جنگل ها و منابع طبیعی، سوء مدیریت در زمینه ی حفظ، نگهداری و بهره برداری صحیح از منابع آب از یک سو و مصرف آب از سوی دیگر، گسترش بیابان زایی، کوه خواری و ساخت و سازهای بی رویه در حریم کوه و جنگل که لاجرم با نابودی بخشی از فضای سبز همراه بوده، متاثر گشته است. گرد و خاک که پیامد سوء رفتارها و سوء مدیریت ها ی مذکور است، علاوه بر اثرات ناگوار پزشکی در تنفس انسان، در زمینه ی کشاورزی، گردشگری، حمل و نقل، صنعت، انرژی، و سایر بخش های حیات امروزی نیز خسارت بار خواهد بود. از این رو نه تنها در داخل کشور که خارج از مرزها و در کشورهای همسایه نیز لزوم ایجاد مراکز ملی پایش مستمر وضعیت خشکسالی و توسعه ی دامنه ی نفوذ گرد و غبار کاملا محسوس است. جنس ریز گردهایی که از بیابان های بخش های شرقی، شمالی، و غربی دریای خرز منشا میگیرند و با جریانات شمالی در فصول گرم سال و در شرایط کاهش باران در آن مناطق، به گیلان نفوذ می کنند از شن، ماسه و نمک، و ابعاد آنها دو تا ده میکرون است.

دادرس، مدیر کل هواشناسی گیلان می گوید: "با توجه به شرایط کم بارش امسال، کاهش رطوبت خاک در سرزمین های کم بارش اطراف خزر و گسترش بیابان زایی، احتمال افزایش وقوع پدیده ی گرد و غبار در تابستان امسال نیز در گیلان وجود دارد. نکته ی مهم به دام افتادن این توده ی گرد و خاک در جلگه ی گیلان حین برخورد با سد کوهستانهای البرز است که موجب افزایش غلظت این آلاینده شده است."

بنا بر گزارش اداره ی کل هواشناسی استان گیلان ، متوسط بارندگی در استان گیلان امسال نسبت به متوسط سال قبل در اردی بهشت ۳۴ % کاهش داشته است. در بازدیدهای حتی غیر کارشناسی از مناطق مختلف کوه و جنگل در استان کاملا مشهود است که تجاوز به حریم منابع طبیعی با گرفتن مجوز ساخت و سازهای مسکونی و گاها صنعتی و تجاری که منجر به قطع درختان و تغییر غیر قانونی کاربری اراضی شده، روی داده است.

به عنوان یک شهروند گیلانی اعلام می کنم که از ده سال پیش تا کنون هیچ گونه اطلاع رسانی دقیق و شفاف در خصوص جدی بودن خطر ریزگردها در استان انجام نشده و هیچ گونه هشدار یا آموزشی جهت مواجهه با آن، به مردم داده نشده است. رسانه ها از هیچ مذاکره، معاهده، پیمان همکاری و توافق، طلب استمداد و یاری در سطح بین المللی و منطقه ای در خصوص تلاش جهت به کنترل درآوردن پدیده ی گرد و غبار در گیلان، خبر نداده اند. الگوهای کاشت و کشاورزی استان کما کان همانست که ده سال پیش بود. شفافیتی در زمینه ی نحوه ی انتقال مشکل به تهران و اقدامات تهران برای استان وجود ندارد.

در حالی که وظیفه ی تک تک شهروندان استان و کشور است در خصوص حفظ گنجینه ی ملی هوای پاک گیلان از مسوولین مطالبه ی عمومی داشته باشند و خواهان اطلاع رسانی، آموزش، آگاه کردن، و توانمند سازی آحاد جامعه باشند . وظیفه ی سازمان محیط زیست، جنگلداری، سازمان منابع طبیعی، سازمان جهاد کشاورزی، استانداری و سایر نهادهای مسوول است که با جدیت، صراحت و قاطعیت مانع نابودی پوشش گیاهی و از بین رفتن جنگل ها و پوشش کوهها شوند، و نیروی قضایی با فساد و رانت در این زمینه برخورد شدید و سریع داشته باشد که سرعت تخریب هوا و منابع و محصولات کشاورزی و پوشش گیاهی استان سریع تر از حد تصور است.

گرد و غبار و بیابان زایی تهدیدی برای استان گیلان

این وظیفه ی دولت و حاکمیت است که از مجامع بین المللی در این زمینه طلب یاری کند و با کشورهای همسایه و منطقه وارد مذاکرات راهگشا و موثر گردد. اصلاح الگوی بهره برداری و مصرف منابع آب نیز بر عهده ی آب منطقه ای گیلان و تک تک مصرف کنندگان آب شرب و کشاورزی است. و سرانجام وظیفه ی رسانه ها و جراید اطلاع رسانی دقیق و رصد پیوسته ی مشکل است تا تجارب تلخ از بین رفتن گونه های گیاهی زاگرس و خسارت های انسانی و زیست محیطی حادث شده است .

این بار در البرز به گونه ای تاسف بارتر تکرار نشود و نگین سبز و گنجینه ی بی بدیل پاکی و لطافت هوا و محصولات کشاورزی گیلان به عنوان سرمایه ی ایران عزیز در خطر و تهدید به نابودی قرار نگیرد، همان گونه که همین امروز بسیاری از گونه های گیاهی و هم جانوری استان در اثر سهل انگاری ها، منفعت طلبی ها، بی مسئولیتی ها، سوءمدیریت ها و عدم مراقبت لازم، برای همیشه از بین رفته و از تنوع حیات در استان کاسته شده است و این امر به دلیل گسست و قطع زنجیره های غذایی در سطح کلان برای کل اکوسیستم جبران ناپذیر و برای انسان خسارت بار بوده است.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

گرد و غبار و بیابان زایی تهدیدی برای استان گیلان

منتشرشده در محیط زیست
شنبه, 14 خرداد 1400 04:56

کرج در آرزوی زیست طبیعی !

چالش های شهر کرج و پیشنهادات برای زیست طبیعی

درآمدزایی در گروه تعریف کارکردهای جدید:

 برای انجام هر نوع برنامه قبل از هر چیز بودجه لازم است، پس قبل از هر کاری باید تلاش کنیم منابع جدیدی برای کسب بودجه پایدار (به جز تغییر کاربری، فروش زمین‌ها، جرایم و تخلفات ساختمانی و...) برای شهرداری کرج احصا کنیم. یکی از راه‌های معقول و متداول برای درآمدزایی شهری ، تعریف کارکردهای جدید با تلفیقی از کاردهای متنوع برای ایران کوچک می‌باشد.

1- کارکرد خوابگاهی:
کارکرد فعلی کرج بیشتر کارکرد خوابگاهی برای کارگران و کارمندان شاغل در تهران است. (مقیمان شهر بدون تعلق خاطر لازم و مسئولیت مدنی کافی در قبال کرج)

2-  کارکرد گردشگری:
با توجه به وجود باغ شهر و تفرجگاه‌های کرج می‌توان انواع گردشگری‌ها را متناسب با ظرفیت و فرهنگ کرج تعریف نمود (گردشگری ورزشی، تجارت ورزش و...). به طور مثال کردان با بیش از ۱۰۰ باشگاه تبدیل به پایتخت سوارکاری ایران شده است.

3- کارکرد ترانزیتی:
وجود فرودگاه پیام، راهها و شاه‌راه‌های ارتباطی ۱۴ استان و اتوبانی که از قلب کرج می‌گذرد فرصت‌های ترانزیتی فوق طلایی برای کرج ایجاد کرده است.
مثلا می‌توان بخشی از فرودگاه پیام را به پایلوت پستی کشور مبدل نمود.

چالش های شهر کرج و پیشنهادات برای زیست طبیعی

 برنامه های فرهنگی هنری برای کرج:

بودجه فرهنگی شهرداری‌ها معمولا به تنهایی با بودجه سایر مراکز فرهنگی برابری می‌کند. لذا معاونت فرهنگی هنری شهرداری به عنوان نرم‌افزار و شریان‌های روحی و روانی شهری عمل می‌کند. به تبع این اهمیت، کمیسیون فرهنگی شورا بسیار مهم، عینی و در دید مردم قرار دارد. لذا برنامه ریزی واقع بینانه، کارشناسی، مدون و عملیاتی برای این کمیسیون از اولویت‌های شورا و شهرداریست.

1-  برنامه‌های مناسبتی:
برنامه‌های ملی و مذهبی که برای نوروز، شب چله، دهه کرامت، ولایت، شعبانیه، محرم و... به صورت روتین وجود دارد. البته باید تلاش کنیم این برنامه‌ها از حالت ایستایی خارج شده و متناسب با فرهنگ عمومی، ظرفیت ها و مطالبات به روز رسانی گردد.

2-  مراسم روز خبرنگار:
روز خبرنگار به دلیل تاثیرگذاری خاص حوزه رسانه از اهمیت بالایی برخوردار است. ساماندهی و انسجام خبرنگاران در راستای منافع عمومی و اهداف شورا و شهرداری و پرهیز از نوچه‌پروری و ساماندهی آگهی‌های شهرداری کاری ظریف، بایسته و ضروری می‌باشد.

3-  کتاب و کتابخوانی:
یکی از برنامه‌های اصلی در حوزه فرهنگ و هنر فرهنگسازی در مقوله کتاب و کتابخوانی است تا با نهادینه کردن کتابخوانی به سمت تولید فکر و تراوشات ایده دست یازیم.
- تمهیدات لازم برای پاتوق کتاب (نقد، رونمایی و...)
- تولید پادکستهای مختلف
- اتوبوس کتاب گردانی در مناطق کم‌برخوردار
- ایستگاه کتاب در مجتمع‌های آپارتمانی و... بخشی از فعالیت‌های این حوزه می‌باشد.

4- برگزاری کارگاه‌های تخصصی و مهارتی:
آموزش حقوق شهروندی، چرایی و چگونگی ایجاد پیاده‌راه ،آموزش تفکیک زباله از مبدا و... می‌تواند از کارویژه‌های آن باشد.

5-  تعامل با سایر نهادهای فرهنگی:
تعداد متولیان متکثر فرهنگی دو رقمی است. انسجام و همسویی آنها با لحاظ ماموریت‌هایشان بسیار مهم و کارگشاست و شورا و شهرداری می‌تواند محور این همگرایی و انسجام قرار گیرد.

6-  ایجاد دهکده تفریحی آموزشی:
این مجموعه با هدف استعدادیابی و ایجاد فضای نشاط و سرگرمی نوجوانان و جوانان قابل پیگیری است.

7- یک میلیون نفر از سه میلیون جمعیت استان البرز حاشیه نشین بوده و به خاطر سیل مهاجرین به این استان تراکم آموزشی در فردیس در حد انفجار و کرج در حد اخطار می باشد.
پرداحت سهم آموزش و پرورش از درامدهای شهرداری، زیبا سازی مدارس و برگزاری برنامه های مشترک فرهنگی و آموزشی شایان توجه و اقدام شورائیان آتی است.

8-  تلاش برای هویت‌بخشی به کرج و کرجی‌ها:
با برگزاری جشنواره‌های مختلف و متناسب با فرهنگ عمومی کرج و توجه خاص به فرهنگ اقوام مختلف ساکن در کرج و تکمیل پارک اقوام، نامگذاری معابر متناسب با واقعیتها و لحاظ لوازمات جای نام‌ها

9-  توجه به حلقه‌های مفقود عاطفی و اجتماعی مانند راه‌اندازی جشنواره دختر بابا به منظور ارتقاء کیفیت رابطه پدر و دخترها، و جشنواره دختران آفتاب به منظور اجرای روایتگری موضوعات مذهبی

10-  تلاش برای برگرداندان زیست طبیعی:
ایجاد پاتوق برای تنفس، جشنواره ویژه خانواده‌ها، حفظ باغ سیب، و اجرای برنامه‌های کیفی و قابل سنجش و در یک کلام تلاش برای برگرداندان زیست طبیعی برای شهروندان و شهر کرج

سخن آخر این که ؛

 عمده مشکلات کرج معطوف به استقرار زندان‌های ۴ گانه کرج و حواشی معطوف به آن می‌باشد. انتقال زندان از کرج عزمی ملی می‌طلبد و در قاموس اختیارات شورا نمی‌گنجد. آلودگی هوا، ترافیک فزاینده، مهاجرت، حاشیه‌نشینی، آسیب‌های فرهنگی_ اجتماعی و شکاف عمیق طبقاتی پاشنه آشیل کرج هستند.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

چالش های شهر کرج و پیشنهادات برای زیست طبیعی

منتشرشده در یادداشت

در جامعه ای که اکثریت آن را افراد دچار اختلالات روانی تشکیل می دهند آیا می توان به دموکراسی دل بست

«چشمان من چیزهایی دیده است که چشم هیچ انسانی نباید ببیند، من اتاق‌های گازی را ديدم كه توسط بهترين مهندسين طراحی می‌شدند، من پزشكـان مـاهری را ديدم كه کودکانی معصوم و بی‌ گناه را به راحتی مسموم می كردند، من پرستارانی کاربلد را دیدم ‌که انسان‌ها را با تزریق یک آمپول به قتل می‌رسانند، من فارغ‌‌التحصیلان دانشگاهی را دیدم که می‌توانستند انسان دیگری را در آتش بسوزانند و مجموع این دلایل مرا به آموزش مشکوک کرد!

از شما تقاضا می کنم که تلاش کنید قبل از تربیت دانش‌آموزانتان به عنوان یک دکتر یا یک مهندس از آنها یک انسان بسازید تا روزی تبدیل به جانوران روانی دانشمند نشوند.

پزشک یا مهندس شدن کار چندان دشواری نيست و هرکسی می‌تواند با چند سال تلاش به آن برسد اما به دانش‌آموزان خود بیاموزید که بهترین و بزرگترين ثروت هر کدام از آنها انسانیت است كه با هيچ مدرک تحصیلی در جهان قابل مقايسه نيست!»

کتاب "انسان در جست و جوی معنا" اثر ویکتور فرانکل

***

آن چه باعث انگیزه من برای نگارش این مطلب گردید فضای نامطبوعی است که هر روز امکان تنفس و زیستن در آرامش و بدون خشونت را در جامعه ایرانی کم و کم تر می کند .

شاید خیلی ها علت " فرار مغزها " و یا به قولی " مهاجرت نخبگان " را در عملکرد بد حاکمیت و بی توجهی دستگاه به استعدادها بدانند اما چیزی که معمولا مورد بی توجهی قرار می گیرد و یا عامدا به آن پرداخته نمی شود " حس بدی " است که از زیستن در جامعه ایرانی نصیب آن افراد می شود .

بی توجهی به حقوق مدنی یکدیگر و زیر پا گذاشتن " قانون " که برای تنظیم و تثبیت روابط و قرار دادهای اجتماعی شکل گرفته است موجب نوعی آدم گریزی و نیز جامعه گریزی در افرادی می شود که نمی خواهند و یا نمی توانند مانند دیگران باشند و اراده شان بر این است که " خودشان " باشند .

در جامعه ای که اکثریت آن را افراد دچار اختلالات روانی تشکیل می دهند آیا می توان به دموکراسی دل بست

شاید در نگاه نخست به نظر برسد افرادی که قادر به سازگاری با اکثریت جامعه نیستند در فرایند سازگاری و یا هوش سازگار شدن دچار اختلال شده اند اما واقعیت این است که فرد سالم نمی تواند هویت خود را در دیگران استحاله کند درست مانند کسی که در محیطی با هوای پاک زندگی کرده اما زمانی که در محیط آلوده قرار می گیرد ارگانیسم وی شروع به واکنش می کند و قادر به جذب هوای آلوده نیست .

به تازگی ، علی اسدی، معاون دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت با اشاره به تعداد افرادی که در ایران دارای اختلال روانی هستند، گفته است :  ( این جا ) در گروه سنی ۱۴ تا ۶۵ سال یعنی میان ۵۰ میلیون نفر از جمعیت کشور، حدود ۲۳ تا ۲۵ درصد آنها دارای یک اختلال روانپزشکی هستند یا یک اختلال روانی را تجربه کردند درواقع تعداد این افراد بالغ بر ۱۲ تا ۱۵ میلیون نفر است.

اسدی در پاسخ به این سوال که چه تعداد از مردم کشور از وجود اختلال روانی در خود بی‌خبر هستند؟ گفت: حدود ۶۰ درصد مردم دارای افسردگی، اضطراب، وسواس و یکی از اختلالات روانی هستند که اطلاعی ندارند و نمی‌دانند که بیماری دارند و باید خود را درمان کنند از طرفی حدود ۴۰ درصد مردم می‌دانند به یکی از اختلالات روانی مبتلا هستند اما فکر می‌کنند خودش خود به خود خوب می‌شود به همین دلیل به روانشناس، مشاور و روانپزشک مراجعه نمی‌کنند و تصور دارند با استراحت کردن، گل گاوزبان خوردن و… می‌توانند خودشان را درمان کنند درصورتی که افسردگی، اضطراب، وسواس، اختلالات خلقی و… جزء بیماری‌های روان پزشکی است که فرد در صورت ابتلا باید از طریق مراجعه به پزشک، مداخلات دارویی و غیردارویی خود را درمان کند .

در جامعه ای که اکثریت آن را افراد دچار اختلالات روانی تشکیل می دهند آیا می توان به دموکراسی دل بست

گزارشی از ایسنا را که در دوم دی ماه 1389 منتشر شده است را مرور می کنیم : ( این جا )

« استاد روان پزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران گفت: اختلالات رواني و رفتاري اختلالاتي شايع هستند و 25 درصد افراد دنيا در طول زندگي خود به آن دچار مي‌شوند .

‌ دكتر احمد علي نوربالا در همايش سلامت روان و رسانه‌ درباره اختلالات روانپزشكي و پيامدهاي اجتماعي آن اظهار كرد: اختلالات رواني در همه كشورها و جوامع و تمام سنين و در هر دو جنس ديده مي‌شوند و افراد را در جوامع شهري و روستايي و در گروه‌هاي فقير و غني درگير مي‌كند .

در كشور ما بر اساس مطالعه كشوري سلامت روان كه در سال 78 انجام شد، حدود 21 درصد افراد دچار علائم و نشانه‌هاي رواني بودند و متاهلان نسبت به افراد مجرد وضع بدتري داشتند .

در مطالعه ای در سال 80، 17 / 10 درصد از مردم ايران از اختلالات رواني رنج مي‌بردند كه اين آمار در استان تهران حدود 14 درصد بود، البته قرار بود اين مطالعه هر پنج سال يك بار انجام شود، اما به علت عدم همكاري وزارت بهداشت اين مطالعه براي بار دوم در سال 87 انجام شد . چگونه می شود کشوری فقیر مانند مالاوی به خاطر بروز رفتارهای شهروندی در جهت احیای دموکراسی در منطقه ای اقتدارگرا مورد تشویق و تقدیر مجله " اکونومیست " قرار می گیرد  اما جامعه گرفتار و متوهم ایران هنوز در حسرت گذشته و تاریخی موهوم به سر می برد و اراده ای جدی در سطوح مختلف آن برای خروج از این بن بست هم مشاهده نمی شود .

وي درباره آمار سال 87 اظهار كرد: تعداد مبتلايان به اختلالات رواني در استان تهران حدود 34 درصد بود كه نشان دهنده رشد 60 درصدي مبتلايان به اين اختلالات در طي 9 سال بود .

اين استاد روان پزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران درباره عوامل تاثيرگذار بر سلامت روان اظهار كرد: در اين زمينه عوامل ژنتيك 15 درصد‌ و عوامل اجتماعي 50 درصد نقش دارند .

اين استاد روان پزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران با بيان اينكه انگ زدايي از بيماران رواني از مبتلايان به ايدز كمتر است، اظهار كرد: اهميت اختلالات رواني مغفول واقع شده است، اين در حاليست كه براساس پژوهش‌هاي انجام شده ايراني‌ها افرادي نگران‌، غمگين،‌ قانون گريز و غيرقابل پيش بيني هستند و همه اين عوامل خطر بروز اختلالات رواني را افزايش مي‌دهد . »

در جامعه ای که اکثریت آن را افراد دچار اختلالات روانی تشکیل می دهند آیا می توان به دموکراسی دل بست

  در ويژه‌نامه بهداشت روان که در تابستان  1390  در مجله روان پزشکی و روان شناسی بالینی منتشر شده است چنین آمده است : ( این جا )

« وضعیت موجود و آن چه که لازم است مورد توجه قرار گیرد، به صورت خلاصه بدین شرح است:

 1- اهمیت سلامت روانی و نیز سلامت اجتماعی در سامانه سلامت کشورها و نیز ایران تا حد زیادی نادیده گرفته شده است. بنابراین برای آینده سلامت روانی و اجتماعی جهان و نیز ایران احساس نگرانی می­شود.

 2- آمار اختلال های روانی در ایران در مقایسه با سایر کشورها وضع خوبی ندارد.

 3- جامعه ایرانی، جامعه ای هیجانی، نگران، غمگین، حرمت شکن، غیرقابل پیش بینی و به تعبیر برخی بزرگان و مسئولان ؛ غیراخلاقی، قانون گریز و نظارت ناپذیر است، که همگی از عوامل خطر بروز اختلال روانی و بیماری های روان تنی است.

 4- در ایران افراد متأهل نسبت به افراد مجرد، به دلایل گوناگون از سلامت روانی بهتری برخوردار نیستند، موضوعی که جای فکر و نگرانی دارد. آیا این افراد سالم فعالیت و یا کنشی در " حوزه عمومی " برای تغییر رفتارهای نامطلوب جامعه و اصلاح الگوهای حکمرانی دارند ؟

 5- در ایران سیر فزاینده آمار طلاق، در شهر و روستا نگران کننده است که نشان گر وجود مشکل و آسیب در خانواده و دست کم اختلال در روابط میان­ فردی است.

 6- مهار نشدن، بلکه رشد سیر شیوع پدیده اعتیاد در ایران، با وجود همه مقابله های جدی صورت گرفته پیش و پس از انقلاب، نشان گر ناموفق بودن اقدامات انجام شده بوده، اعتیاد را به مقوله مهم آسیب زای روانی اجتماعی کشور تبدیل کرده است.

 7- اگر در بعد پیش گیری از بروز عوامل تنش زا، در سطح خانواده و اجتماع اقدامی اساسی و بنیادی صورت نگیرد، آینده ای ناخوشایند برای کشور پیش بینی می شود.

 8- آموزه های دینی و موازین اخلاقی و معنوی جدا از نگاه سیاسی و دیدگاه حاکمان دینی، از عوامل مؤثّر در تأمین، حفظ و ارتقای سلامت روانی به حساب می آید.

 9- زمینه‌سازی برای کاهش نگرانی و ایجاد فضای آزاد و بانشاط، همراه با امنیت و رفاه اجتماعی و برخورداری جامعه از حقوق وکرامت انسانی و قابل پیش بینی، همگی در سطح نخست پیش گیری سلامت روانی اجتماعی قرار می گیرد، موضوعی که نادیده گرفته شده است و تدبیری جدی می‌طلبد.

 10- آگاهی بخشی به همه اقشار جامعه و همه مسئولان تقنینی، اجرایی، قضایی، نظامی، امنیتی و اطلاع رسانی درباره عوامل سبب ساز آسیب های اجتماعی و اختلال های روانی و بار این اختلال ها بر سلامت، فرهنگ و اقتصاد جامعه از اولویت های بسیار مهم است . »

نگاهی به آمارهای ارائه شده نشان می دهد که در مدت بیش از دو دهه تا کنون ( از سال 1378 ) تعداد افرادی که در جامعه ایران دچار اختلالات روانی هستند سه برابر شده است .

از سوی دیگر ، این آمارها رسمی هستند و معمولا در جامعه ما بین آمارهای رسمی و واقعی تفاوت معناداری دیده می شود .

به عبارت ساده تر ، در حال حاضر ، اکثریت جامعه ایران را افرادی تشکیل می دهند که دچار اختلالات و یا بیماری های روانی هستند .

از سوی دیگر ، هشدارهایی که توسط دکتر احمدعلی نوربالا در سال 1390 در قالب گزارش فوق ارائه شده و نیز افزایش 300 درصدی افراد دچار اختلالات روانی نشان می دهد که فعالیت و یا سیاست گذاری و برنامه ریزی خاصی در حوزه " سلامت روان " انجام نگرفته و به عبارت دیگر ، جامعه به حال خود رها شده است .

نکته قابل تامل آن است که صفاتی مانند نگران‌، غمگين،‌ قانون گريز و غيرقابل پيش بيني بودن مشترک در پژوهش هایی این چنین است .

کدام نهاد و فرد باید در برابر این وضعیت پاسخ گو باشد ؟

پرسش این است ؛ نهادها و دستگاه هایی که به نام " فرهنگ " تعریف شده و بودجه های هنگفتی را می بلعند ، برای تغییر پارامترهای فرهنگی جامعه در حوزه " خانواده " و " آموزش و پرورش "  برای حرکت به سوی یک " جامعه سالم وشاد " چه کرده اند ؟

در جامعه ای که اکثریت آن را افراد دچار اختلالات روانی تشکیل می دهند آیا می توان به دموکراسی دل بست

اما پرسشی که همواره می شود این است که علت این مساله چیست ؟

بر خلاف آن چه عموم تصور می کنند و سعی دارند ریشه این مساله را به وضعیت اقتصادی جامعه نسبت دهند این گونه نیست .

جلال یونسی، روانشناس، درباره علت افزایش بیماری‌های روانی در ایران به "فضای جامعه" اشاره می‌کند و می‌گوید: «گاهی پیش می‌آید که برخی مشکلات اقتصادی را عاملی بر افزایش آمار بیماری‌های روانی در کشور اعلام می‌کنند. اگرچه وضعیت اقتصادی جامعه هم یکی از عوامل موثر بر روح  و روان مردم است، اما این تمام دلیل نیست. کمااینکه در حال حاضر افرادی که در شمال شهر تهران دچار اختلال روانی هستند، تعدادشان کمتر از ساکنان جنوب شهر نیست، اما به طور کلی، فضای جامعه اعم از بحران‌های اقتصادی، وضعیت فرهنگی، معیشت، چالش‌های اجتماعی و سیاسی همه و همه عواملی تاثیرگذار بر قالب روان مردم خواهد بود . »

اگر 60 درصد جامعه ایران از نظر روانی و اخلاقی بیمار است اما آن 40 درصد بقیه که به نظر می رسند سالم باشند ،حداقل برای آن که در آینده به این آمار غیرطبیعی اضافه نشوند ، چه کرده اند ؟

آیا این افراد سالم فعالیت و یا کنشی در " حوزه عمومی " برای تغییر رفتارهای نامطلوب جامعه و اصلاح الگوهای حکمرانی دارند ؟

در جامعه ای که اکثریت آن را افراد دچار اختلالات روانی تشکیل می دهند آیا می توان به دموکراسی دل بست

پرسشی که ذهن مرا به شدت مشغول خود کرده آن است که آیا اساسا در چنین جامعه ای با چنین مختصاتی می توان به داشتن دموکراسی و جامعه دموکراتیک دل بست ؟

آیا از چنین جامعه ای که 60 درصد بیمار و بقیه در سکوت و بی تفاوتی سیر می کنند می توان فرهنگ پرسشگری و مطالبه گری را تعریف و توسعه داد ؟

آیا در جامعه ای که 78 درصد آن " تقدیرگرا " هستند ( این جا ) و علی رغم عیان بودن ظواهر مدرنیته ، هنوز علم وارد زندگی مردم نشده و فرهنگ علمی در زندگی فردی و جمعی حضور ندارد می توان به آینده ای بهتر امیداور بود ؟

یک لحظه مکث و تامل کنیم که ؛

چگونه می شود کشوری فقیر مانند مالاوی به خاطر بروز رفتارهای شهروندی در جهت احیای دموکراسی در منطقه ای اقتدارگرا مورد تشویق و تقدیر مجله " اکونومیست " قرار می گیرد ( این جا ) اما جامعه گرفتار و متوهم ایران هنوز در حسرت گذشته و تاریخی موهوم به سر می برد و اراده ای جدی در سطوح مختلف آن برای خروج از این بن بست هم مشاهده نمی شود .

در جامعه ای که اکثریت آن را افراد دچار اختلالات روانی تشکیل می دهند آیا می توان به دموکراسی دل بست

نخستین گام برای خروج از این بن بست آن است که افراد و جامعه وضعیت را بپذیرند و آن را تعریف کنند . این که افراد بیمار هستند و برای درمان نیاز به کمک دارند .

در غیر این صورت این چرخه تکرار شده و روند اختلالات روانی و فاصله گرفتن از معیارهای یک جامعه سالم بر اساس نظریه های جامعه شناسی روند " خودافزایی " خواهد داشت .

منتشرشده در پژوهش

نظریه ها در باب اعتماد اجتماعی

پیش گفتار
در بخش نخست ( این جا ) ، راجع به مفهوم، معنا و نحوه شکل گیری اعتماد اجتماعی بحث شد. در این بخش نظریه های کلاسیک و معاصر برخی از جامعه شناسان و اندیشمندان تقدیم می گردد. هدف اصلی آن است که به اهمیت این حلقه مفقوده در زندگی امروزی، بیشتر توجه کنیم و سهم خود را در ایجاد و تداوم آن شناخته و به جا آوریم. یکی از دلایل نارضایتی یا عدم موفقیت ما در بسیاری از حیطه ها، داشتن انتظار عمل از دیگران و غفلت از اهمیت رفتار و اثر خودمان است. تمامی آحاد جامعه در هر کوی و برزن، منطقه، شهرستان و استان، باید در برقراری اعتماد اجتماعی بکوشند. نقش سیاسیون در این خصوص از افراد عادی بیشتر است، چون امنیت یک کشور با تصمیمات و قوانین آنان، تعیین و تضمین می گردد. البته نباید اثر مهم نشاط اجتماعی و عدالت و برابری را برای تحقق اعتماد مابین طرفین در سطح خرد و کلان، نادیده گرفت. این سه عنصر، باعث خوشرویی، شعف و مهربانی بیشتر مردم با یکدیگر می شود و فاصله مابین آنان را کاهش می دهد.

نظریه های کلاسیک اعتماد اجتماعی
" اندیشه اعتماد یک جریان فکری چندین‌ قرنی است و ریشه در گذشته‌های بسیار دور دارد و در مسیر تطوّر خود پیچیده و گسترده شده است. جامعه‌شناسان کلاسیک مسأله اعتماد را در رابطه با نظم اجتماعی و از منظر کلان مورد بررسی قرار داده‌اند. مهم‌ترین مسأله برای بنیان‌گذاران جامعه‌شناسی، اعتماد و همبستگی اجتماعی است یعنی بدون انسجام و نوعی اعتماد، پایداری نظم اجتماعی غیر ممکن است.
* تونیس از جمله اندیشمندانی است که معتقد است روابط مبتنی‌ بر اعتماد تنها در گمین‌شافت ( اجتماع یا جامعه معنوی ) وجود دارد و این نوع روابط در گزل‌شافت ( جامعه یا جامعه صوری ) با آن شدت وجود ندارد.

* جورج زیمل با طرح مبادله و بیان منافع پشت‌ سر آن، اعتماد را یکی از مهم‌ترین ضرورت‌های مبادله قلمداد کرده است. به اعتقاد او بدون اعتماد عمومی افراد به یکدیگر، جامعه تجزیه می‌شود.

* ماکس وبر ضمن تأکید ویژه بر کنش اجتماعی و نیت‌مندی معانی، معتقد بود منافع، موتور کنش هستند و اعتماد همچون ارزشی که در لایه‌های پسین کنش‌هاست، می‌تواند به کمک منافع عمل‌گرایانه ایجاد و مستحکم شود.

* دورکیم بر اساس تئوری مناسک، معتقد است افراد در غلیان ناشی از اعیاد و جشن‌های اجتماعی از طریق اعمال مشترک و کردارهایی همانند، پای‌کوبان و غریوکشان به هم نزدیک شده و نوعی همدلی با هم پیدا می‌کنند و این همدلی و نزدیکی، اطمینان و اعتماد متقابل را ایجاد می‌کند." چنانچه اعتماد به نخبگان در سطح جامعه کاهش یابد، این اعتماد در جای دیگری شکل می‌گیرد. مثلا اگر اعتماد افراد به رسانه‌های داخلی خدشه‌ دار شود، آن‌ها به ‌سوی منابع دیگر خبری متمایل می‌شوند.

نظریه‌های معاصر اعتماد اجتماعی
" در میان اندیشمندان معاصر نیز جایگاه و اهمیت اعتماد در نظریه‌های اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است، که در دهه هشتاد با تلاش‌های فکری گسترده نیکلاس لومان (1979) و برنارد باربر (1983) از حاشیه به جایگاهی مهم در اندیشه اجتماعی نائل شده است."

آراء برخی از مهم‌ترین نظریه‌ پردازان در باره اعتماد:
1 - برنارد باربر (Bernard Barber) ؛ در خصوص اعتماد معتقد است: سه نوع انتظار وجود دارد که بخشی از صفات اساسی اعتماد را می‌سازد:
الف) کلی‌ترین انتظار، انتظار پایداری و تحقق نظم اجتماعی اخلاقی و طبیعی است.
ب ) انتظار اجرای نقش تکنیکی کسانی است که همراه با ما در روابط و نظام‌های اجتماعی وارد شده‌اند.
ج ) انتظاراتی است که طرفین تعامل وظایف و مسئولیت‌های خود را انجام می‌دهند. یعنی تکالیف و وظایفی که افراد را موظف می‌کند علایق دیگران را بر علایق فردی ترجیح بدهند.

از نظر باربر، اعتماد می‌تواند ابعاد متفاوتی به شرح ذیل داشته باشد:
* صداقت و درستی
*پای بندی بر اصول اخلاقی
* کارایی و کارآمدی یا توانایی اجرای وظایف محوله نقش
* ترجیح منافع جمعی به منافع فردی

2 - نیکلاس لومان (Niklas Luhmann) ؛ در باب کارکرد اعتماد نظر داده و معتقد است که نبود اعتماد در جامعه مشکل‌آفرین است. وی بدین‌ خاطر تأکید کرده است که افراد باید به طور ارادی و به مقتضای زمان و ضرورت به دیگران اعتماد کنند. بنابراین از منظر لومان، اعتماد یک ساز و کار اجتماعی است که در آن انتظارات، اعمال و رفتار انسان‌ها هدایت و تنظیم می‌شوند و نهایت امر این که به اعتقاد لومان در صورت اجرای درست قوانین در جامعه و اعمال قدرت مشروع از سوی متصدیان مربوطه، همکاری و مشارکت اعضای جامعه را در کلیه سطوح شاهد خواهیم بود، که این امر
از تبعات اعتماد به یکدیگر است و خود تقویت کننده اعتماد به دیگران است.

3 - دیوید جانسون (David W. Jansen) ؛ مسأله اعتماد را در سطح خُرد و بین‌شخصی و گروه‌ها مورد بررسی قرار داده و معتقد است اعتماد برای رشد و گسترش روابط، جنبه ضروری دارد و اولین بحرانی که بیشتر روابط با آن مواجه می‌گردند مربوط به توانایی شخص در اعتماد کردن است. برای ایجاد ارتباط، فرد باید بتواند فضایی آکنده از اعتماد را ایجاد کند که ترس‌های خود و دیگری از طرد و دفع شدن را کاهش داده و امید به پذیرش، حمایت و تأیید را ارتقاء بخشد. اعتماد یک خصیصه شخصیتی و بلاتغییر نیست. اعتماد جنبه‌ای از روابط است که مدام در حال تغییر می‌باشد. هر آنچه که افراد انجام می‌‌دهند سطح اعتماد را در روابط افزایش یا کاهش می‌دهد. در ایجاد و حفظ اعتماد در روابط دوجانبه، کنش‌های هر دو طرف از اهمیت زیادی برخوردار است.

نظریه ها در باب اعتماد اجتماعی
از نظر جانسون، در یک رابطه مبتنی‌ بر اعتماد عناصر زیر وجود دارد:
صراحت و باز بودن، سهیم کردن، پذیرش، حمایت، تمایلات همکاری جویانه، رفتار مبتنی‌ بر اعتماد و رفتار قابل اعتماد.
اعتماد بین‌فردی از طریق مخاطره و تأیید ایجاد و از طریق مخاطره و عدم تأیید نابود می‌گردد. معمولا مردم خود را با انتظاراتی که دیگران دارند تطابق می‌دهند، اگر احساس کنند که به آن‌ها اعتماد ندارید و انتظار دارید که قابل اعتماد باشید، اغلب به همین شیوه رفتار خواهند کرد. دیگران را غیرقابل اعتماد تلقی کردن، احتمالا یکی از منابع اصلی فشارها و تنش‌هایی است که به تضاد منجر می‌شود. عدم اعتماد به ایجاد تضاد کمک می‌‌کند و تضاد منجر به بی‌اعتمادی بیشتر می‌‌گردد. یکی از جنبه‌های کارایی گروه، شکل‌گیری و حفظ سطح بالایی از اعتماد در میان اعضای گروه است. اعضای گروه هر چه بیشتر به هم اعتماد کنند، فعالیت آن‌ها موثرتر خواهد بود.

4 - کلاس اوفه (Claus Offe) ؛ در مقاله خود " چگونه به شهروندان اعتماد کنیم؟ " در توجیه ضرورت نیاز به عنصر اعتماد در جامعه، به نیازهای کلان جامعه برای برقراری نظم اشاره می‌کند و با فرض این که اعتماد در هر جامعه‌ای موجود است، فعال نمودن و حفظ آن را به‌جای ایجاد آن، امری صحیح‌تر می‌داند. وی انگیزه‌های فردی را برای پایداری و قوام اعتماد ناقص می‌بیند و برای تکمیل آن دو راه‌حل پیشنهاد می‌دهد:

* یکی توجه به گروه‌ها (به طور کلی) به‌ عنوان منبع تقویت هویت‌های مشترک و احساس تعلق فرد.
* دیگری نهادهای جامعه که بر اساس توانمندی خود می‌توانند اعتماد را در سطح جامعه گسترش دهند.

5 - جیمز کلمن (James Colema) ؛ بر اساس نظریه‌های انتخاب عقلانی و مبادله، کنشگران را عاملانی هدفمند در نظر می‌گیرد که به آن کنشی اقدام می‌کنند که احتمال موفقیت در آن بیشتر باشد و در این راه محاسبه سود و زیان خود را می‌کنند. اما در مبادلات اجتماعی، برخلاف مبادلات بازاری که هم زمان بده و بستان صورت می‌گیرد، بازیگران مجبورند منافع خود را سرمایه‌گذاری کنند تا پس از یک دوره زمانی، منافعی عاید آنان گردد و این مسأله عنصر خطر را وارد این مبادلات می‌کند. انجام این‌گونه مبادلات مستلزم وجود اعتماد بین طرفین است.

همچنین در بحث کلمن، اطلاعات نقش مهم و تعیین‌کننده‌ای در فراگرد اعتماد بازی می‌کند و این نقش به اهمیت سود و زیان در موقعیت اعتماد برمی‌گردد. کلمن برای رسانه‌های همگانی نقش ویژه‌ای به‌عنوان منابع اطلاعاتی و نیز واسطه‌های اعتماد قائل است. به این معنی که با ظهور رسانه‌ها و فراهم شدن امکان ارتباط سریع و دسترسی به اطلاعات، اعتماد مبتنی‌ بر احساس و اوهام در بین افراد کاهش می‌یابد. علاوه‌ بر این وسائل ارتباط جمعی نقش مهمی در اعتماد افراد به نهادهای اجتماعی دارند.

رسانه‌ها می‌توانند با ارائه گزارش‌های انتقادی از جامعه، اعتماد به نهادهای رسمی و غیررسمی را کاهش دهند و بر عکس.

به طور کلی بحث کلمن درباره اعتماد متضمن نکات زیر است:
* اعتماد چه در سطح خرد و چه در سطح کلان، چنانچه به افراط گرایش پیدا نکند، منافع بیشتری نسبت به بی‌اعتمادی دارد.
* چنانچه اعتماد یک‌ طرفه به سطح اعتماد متقابل ارتقاء یابد، تضمین بقاء اعتماد، بیشتر است.
* واسطه‌های اعتماد که در نقش‌های مشاور، ضامن و سرمایه‌گذار ظاهر می‌شوند، در گسترش و کاهش اعتماد در جامعه مؤثر هستند و همه اعضای جامعه قابلیت ایفای این نقش‌ها را دارند. موفقیت یا شکست آن‌ها در مقوله اعتماد، بر دیدگاه آن‌ها به جامعه و اعتماد اجتماعی تأثیر خواهد گذاشت.
* چنانچه اعتماد به نخبگان در سطح جامعه کاهش یابد، این اعتماد در جای دیگری شکل می‌گیرد. مثلا اگر اعتماد افراد به رسانه‌های داخلی خدشه‌ دار شود، آن‌ها به ‌سوی منابع دیگر خبری متمایل می‌شوند.
* اعتماد و بی‌ اعتمادی هر دو میل به خودافزایی داشته و حالت ثابتی ندارند.

6 - پیوتر زتومکا (Piotr Sztompka) ؛ نویسنده و پژوهشگر نام‌آور لهستانی، ضمن ارائه یک ارزیابی جامع از اعتماد، بحث خود را در کتاب "نظریه جامعه‌شناختی اعتماد" بر محورهای زیر استوار می‌کند:
چرخش نظریه جامعه‌شناختی از متغیر‌های سخت به متغیر‌های نرم، مفهوم و اندیشه اعتماد، انواع اعتماد، کارکرد‌های اعتماد، بنیادهای اعتماد، فرهنگ اعتماد و در نهایت اعتماد در نظام‌های خودکامه و دموکراسی. همچنین وی اعتماد و تغییر اجتماعی را بر مبنای یک مطالعه موردی از کشور لهستان مورد مطالعه قرار داده است.
زتومکا با توجه به جهانی‌ شدن و فرایند پویای وابستگی متقابل جهانی، دو مقوله اعتماد و همکاری را به‌ عنوان یکی از پیش‌فرض‌های اساسی در رویارویی با تحولات جهانی ذکر کرده است و نیز با پرداختن بیشتر به مسأله اعتماد، مخاطره را نیز به دنبال آن ذکر کرده است.
به نظر زتومکا، اعتماد در متن کنش‌های انسان، که مهم‌ترین ویژگی آن‌ها جهت‌گیری معطوف به آینده است، نمود پیدا می‌کند. هر چه میزان کنترل ما بر کنش‌های آینده کمتر باشد، نیاز ما به اعتماد بیشتر می‌شود.
اعتماد کردن یعنی شرط بستن بر آینده نامعین و کنش‌های غیرقابل کنترل دیگران که همیشه همراه با مخاطره است.
زتومکا سطوح اعتماد را به صورت لایه‌هایی در نظر می‌گیرد که از عینی‌ترین روابط میان اعضای خانواده شروع شده و تا انتزاعی‌ترین روابط مانند اعتماد به نظم اجتماعی، کارایی نظام و مواردی دیگر ادامه دارد.

نظریه ها در باب اعتماد اجتماعی

7- آنتونی گیدنز (Anthony Giddens) ؛ جامعه‌شناس مطرح معاصر انگلیسی به طور کلی نظریات خود را در مورد اعتماد به چهار بخش تقسیم می کند:

الف) اعتماد و امنیت وجودی: که مربوط به دوران کودکی است و با آنچه اریکسون آن را اعتماد بنیادی می‌‌نامد، مطابقت دارد. گیدنز اعتماد را عامل احساس امنیت وجودی می‌داند که موجود انسانی منفرد را در نقل و انتقال‌ها در بحران‌ها و در حال و هوای آکنده از خطرهای احتمالی قوت قلب می‌بخشد و به پیش می‌برد.

ب) اعتماد به نظام‌های انتزاعی و تخصصی: گیدنز نظام‌های انتزاعی را نظام‌های انجام کار فنی یا مهارت تخصصی می‌داند که حوزه‌های وسیعی از محیط مادی و اجتماعی زندگی کنونی ما را تشکیل می‌دهد. مثل نظام پزشکی، نظام معماری و غیره. به نظر وی ما از اعتماد به نهادهای مدرن و نظام‌های انتزاعی در موقعیتی که بسیاری از جنبه‌های مدرنیت جهانی شده باشد، ناگزیریم. یکی از معانی قضیه بالا این است که هیچ کس نیست که بتواند از نظام‌های تخصصی در نهادهای مدرن کاملا دوری گزیند. زندگی در دوره مدرن توسط نظام‌های انتزاعی تخصصی تکه‌تکه می‌شود و یک نفر نمی‌تواند مانند گذشته همه یا بیشتر کارهای خود را مستقلا انجام دهد. البته به نظر زتومکا اعتماد می‌تواند به مقولات انتزاعی دیگری مانند اعتماد به نظم، دموکراسی، علم و غیره نیز تعلق پیدا کند.

ج) اعتماد در روابط شخصی: در دوران پیشامدرن، روابط شخصی تابع ضوابط بیرونی همچون تعهدات خویشاوندی بود. در حالی‌ که در دوران مدرن روابط شخصی که بیشتر به صورت رابطه ناب در می‌آید وابسته به اعتماد متقابل است که آن را باید به وجود آورد و اعتماد طرف مقابل را جلب کرد. ارتباط ناب، ارتباطی است که معیارهای بیرونی در آن تحلیل رفته باشد. ارتباط ناب تنها برای پاداشی به وجود می‌آید که از نفس ارتباط حاصل می‌گردد. در ارتباط ناب اعتماد چیز مطمئن و از پیش تعیین‌ شده‌ای نیست.

د) زمینه‌های اعتماد در دوران پیشامدرن و مدرن: گیدنز اعتماد را از مؤلفه‌های اصلی مدرنیته می‌داند و معتقد است که چهار زمینه محلی اعتماد یعنی خویشاوندی، اجتماع محلی، سنت و کیهان‌شناسی مذهبی بر فرهنگ‌های پیش از مدرن تسلط دارند، حال آن که در دوران مدرن اعتماد به نظام‌های انتزاعی و نمادها و نظام‌های کارشناسی جای این نوع اعتماد را گرفته است.

8 - مسعود چلبی (Masoud Chalabi) ؛ استاد گروه جامعه‌شناسی دانشگاه شهید بهشتی، معتقد است اعتماد ریشه در وابستگی عاطفی دارد. هر گاه عواطف، زمینه رشد یافته و بتواند در میان افراد انتقال یابد، اعتماد ایجاد و تقویت می‌گردد. در ارتباط با چگونگی انتقال عواطف، او معتقد است تعاملات اظهاری یا روابط گرم در این زمینه نقش کلیدی دارند. تعاملات اظهاری برخلاف تعاملات ابزاری، حامل عواطف، دوستی، صمیمیت و اعتماد می‌باشند و تمایل به این دارند که در حریم گروه‌های اولیه و اجتماعات طبیعی مستقر شوند. روابط ابزاری به هدف تأمین منافع شخصی انجام می‌گیرد و تمایل دارند که در ورای گروه‌های اولیه و اجتماعات طبیعی قرار بگیرند. چلبی ترکیب مناسب روابط اظهاری و ابزاری را کلید گسترش اعتماد در جامعه می‌داند.
در واقع با گسترش روابط ابزاری و باز شدن گروه‌های اولیه و اجتماعات طبیعی بر روی کل جامعه است که مسیر عبور روابط اظهاری از درون گروه‌ها به بیرون آن‌ها مهیا می‌شود. بر این اساس اعتماد اجتماعی در بحث چلبی در دو شکل متفاوت مطرح می‌شود:
الف) اعتماد میان‌ فردی که مختص جامعه سنتی است که روابط اظهاری در آن غالب است.
ب ) اعتماد تعمیم‌ یافته که مختص جوامع مدرن است که مشخصه آن روابط ابزاری است. " (1)

نظریه ها در باب اعتماد اجتماعی

به خاطر بسپاریم که:
* برای مبادله افکار یا کالا، طرفین باید بر اساس برخی مشخصه های رفتاری چون صداقت و صراحت، به یکدیگر اعتماد ورزند.  هیچ کس نیست که بتواند از نظام‌های تخصصی در نهادهای مدرن کاملا دوری گزیند.
* منافع افراد، کنش اجتماعی را بر اساس اعتماد متقابل شکل می دهد.
* برگزاری جشن ها و اعیاد ملی به صورت دسته جمعی، باعث تحریک همبستگی و همدلی افراد با یکدیگر و افزایش اعتماد و اطمینان در بین آنان می شود.
* افراد در نتیجه اعتماد اجتماعی، علایق دیگران را بر علایق خود ترجیح می دهند.
* صداقت، درستی و پایبندی بر اصول اخلاقی، اعتماد اجتماعی را به وجود آورده و از آن مراقبت می کند.
* در صورت اجرای درست قوانین در جامعه و اعمال قدرت مشروع ، همکاری و مشارکت اعضای جامعه در کلیه سطوح بیشتر می شود. این امراز تبعات اعتماد به یکدیگر است و خود تقویت کننده اعتماد به دیگران است.
* اعتماد یک خصیصه شخصیتی و بلاتغییر نیست.
* اعتماد جنبه ‌ای از روابط است که مدام در حال تغییر می‌باشد.
* دیگران را غیرقابل اعتماد تلقی کردن، احتمالا یکی از منابع اصلی فشارها و تنش‌هایی است که به تضاد منجر می‌شود.
* عدم اعتماد به ایجاد تضاد کمک می‌‌کند و تضاد منجر به بی‌اعتمادی بیشتر می‌‌گردد.
* چنانچه اعتماد به نخبگان در سطح جامعه کاهش یابد، این اعتماد در جای دیگری شکل می‌گیرد. مثلا اگر اعتماد افراد به رسانه‌های داخلی خدشه‌ دار شود، آن‌ها به ‌سوی منابع دیگر خبری متمایل می‌شوند.
* اعتماد و بی‌ اعتمادی هر دو میل به خودافزایی داشته و حالت ثابتی ندارند.
* هر چه میزان کنترل ما بر کنش‌های آینده کمتر باشد، نیاز ما به اعتماد بیشتر می‌شود.
* اعتماد کردن یعنی شرط بستن بر آینده نامعین و کنش‌های غیرقابل کنترل دیگران که همیشه همراه با مخاطره است.
* در دوران پیشامدرن، روابط شخصی تابع ضوابط بیرونی همچون تعهدات خویشاوندی بود. در حالی‌ که در دوران مدرن روابط شخصی که بیشتر به صورت رابطه ناب در می‌آید وابسته به اعتماد متقابل است که آن را باید به وجود آورد و اعتماد طرف مقابل را جلب کرد.
* چهار زمینه محلی اعتماد یعنی خویشاوندی، اجتماع محلی، سنت و کیهان‌شناسی مذهبی بر فرهنگ‌های پیش از مدرن تسلط دارند.
* در دوران مدرن، اعتماد به نظام‌های انتزاعی و نمادها و نظام‌های کارشناسی جای اعتماد محلی در فرهنگ‌های پیش از مدرن را گرفته است.
* اعتماد میان‌ فردی، مختص جامعه سنتی و روابط اظهاری در آن غالب است.
* اعتماد تعمیم‌ یافته، مختص جوامع مدرن که مشخصه آن روابط ابزاری است.

می توان شاد زیست، امیدوار بود، سعادتمندی را حس کرد و به دیگران نیز تقدیم نمود، به جای بحث تلخ دائمی از مشکلات و معضلات و تنگناها، دست در دستان یکدیگر و با اعتماد به توانایی های واقعی خود و دیگران، همه آنها را یک به یک پشت سر گذاشت. اما وقتی تو از آنان به عنوان دیوار دفاعی امنیت خود در برابر مجموع جمعیت یک سرزمین استفاده می کنی، بر روی این دیوار، تابلوی خطر ریزش نصب خواهد شد و همه از آن فرار خواهند کرد، پس چنان باش تا لایق اعتماد خلق شوی.


1 ) نظریه های اعتماد اجتماعی، نویسنده مهدی بختیاری، 24 آبان 1393.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظریه ها در باب اعتماد اجتماعی

منتشرشده در یادداشت

چهارمحال و بختیاری

منتشرشده در نامه های دریافتی
پنج شنبه, 12 خرداد 1400 11:31

نگاهی بر فاجعه قتل بابک خرمدین

تحلیلی بر قتل بابک خرمدین

حادثه آن قدر تکان دهنده و غیر قابل باور بود که جامعه را در شوک و بهت فرو برد . قتل پسری 47 ساله توسط پدرش و این همه فاجعه نبود. پس از خوراندن داروی بیهوشی به فرزند توسط پدر با همکاری مادر ، وارد کردن ضربات متعدد کارد توسط پدر بر قلب پسر تا مطمئن شود کشته شده است و پس از آن ، قطعه قطعه کردن بدن مقتول برای به راحتی خارج کردن بدن تکه تکه شده فرزند از خانه .

و باز هم این همه ماجرا نبود، پدر چنین جنایتی را در سالهای نه چندان دور با داماد و دختر خود هم کرده بود.

گرچه سخت و گزنده است ولی باید گفت و تحلیل کرد و درمان پیدا کرد بر این درد جانسوز جامعه کنونی ما که از شدت تلخی ، سایر زخمهای عمیق پیکره اجتماع ما را تحت الشعاع قرار داده است .

آیا می شود این حادثه را به مسائل فردی تقلیل داد و از خصوصیات اخلاقی پدر یا پسر و دختربه عنوان فاکتورهای اصلی وقوع جنایت ، صحبت به میان آورد ؟

تحلیلی بر قتل بابک خرمدین

علت رفتارهای غیرعادی از نگاه دورکیم

دورکیم جامعه شناس معروف فرانسوی و بنیانگذار جامعه شناسی ، علت همه رفتار های غیرعادی را در محیط جست و جو می کند و در نهایت عقیده دارد که جرم یک پدیده طبیعی و اجتماعی است و همچنین ایشان معتقد است که بین جرم و فرهنگ محل وقوع جرم ارتباط وجود دارد .


از خانه پدری تا خانه اکباتان

احمد زیدآبادی ، روزنامه نگار در واکنش به چنین جنایت تکان دهنده ای و با مقایسه نحوه برخورد حامیان نهاد قدرت با یک فیلم در سالهایی نه چندان دور ، که چنین جنایتی را در اندازه ای کوچکتر به نمایش درآورده بود ، می نویسد :

" وقتی فیلم "خانۀ پدری" ساختۀ کیانوش عیاری مجوز اکران گرفت، رسانه‌های حکومتی به خشم آمدند و ساخت این فیلم را اقدامی علیه فرهنگ ایرانی و اعتقادات مذهبی مردم قلمداد کردند .

در واقع، آنچه خانۀ پدری به نمایش می‌گذاشت ، قتلِ دختری جوان توسط پدرش به ظن ارتباط نامشروع در حدود یک قرن پیش بود، در حالی که این رسمِ بی‌رحمانه ، نه فقط در آن دوران که تا همین دهه‌های اخیر نیز در بسیاری از شهرها و روستاهای ایران جاری بود و هنوز هم کم و بیش و به صورتی عمدتاً اعلام نشده جریان دارد .حادثه‌ای که خانۀ پدری از اقدامی در صد سال پیش به تصویر می‌کشید ، در مقابل جنایتی که در هفته‌های اخیر در شهرک اکباتان رخ داده است، رنگ می‌بازد!

در خانۀ پدری، مردی سنتّی از بیم آبروریزی، دخترش را به قتل می‌رساند، اما از ارتکاب قتل سخت متأثر است و آن را به عنوان رازی مگو از همسر و دیگر اعضای خانواده‌اش پنهان می‌کند . در جنایت اکباتان اما بدون آنکه پای آبروریزی در میان باشد ، پدر و مادری با قساوت فرزند خود را می‌کشند و بعد جسدش را تکه تکه می‌کنند و اجزای آن را به زباله دانی می‌اندازند و پس از افشای ماجرا نیز نه فقط اظهار ناراحتی و ندامت نمی‌کنند بلکه با افتخار به قتل دختر و دامادشان نیز اعتراف می‌کنند."

 

از نشانه های جامعه ی سالم و بیمار از نگاه شهید مطهری

آمار بالای پرونده های دادگاه ها و زندانیان و حجم خشونت و بزهکاری موجود در جامعه از نشانه های یک جامعه ی بیمار است که مدت ها است باعث نگرانی فعالین اجتماعی و فرهنگی شده است . شهید مطهری، که کتابهای وی در اکثر دانشگاه ها به عنوان منبع مورد اعتماد تعلیم دین ، تدریس می شود ، نشانه جامعه سالم را همدردی افراد آن جامعه با یکدیگر می داند :

" جامعه با هر نظام و سیستمی اداره بشود، یك نوع ارگانیزم مخصوص خواهد داشت . پیكر، سلامت و بیماری دارد ، جامعه نیز سلامت و بیماری دارد . پیكر تولد و رشد و انحطاط و موت دارد ، جامعه نیز همین طور است ؛ پیكر اگر سالم باشد بین اعضای آن همدردی هست ، جامعه نیز اگر سالم و زنده و دارای روح اجتماعی باشد ، همین طور است . "

زنگ خطر پیامد بحران های اجتماعی جامعه ، مدت زیادی است که توسط جامعه شناسان و آگاهان به علوم رفتاری و مردم شناسی به صدا در آمده است ولی گوش شنوایی در بین تصمیم سازان و تصمیم گیران کلان مملکت وجود نداشته و حتی اراده ای هم برای شنیدن نیست .

تحلیلی بر قتل بابک خرمدین

اثر خشونت جامعه بر خانواده

احمد بخارایی جامعه شناس و استاد دانشگاه در گفت و گو با روزنامه آفتاب یزد می گوید :

" من پیش‌بینی کرده بودم که خشونت‌های جامعه گریبانگیر نهاد خانواده هم خواهد شد . به نظر من پدیده‌ها ، پدیده‌های تاسف باری هستند اما غیر منتظره نیستند . حتی اگر از نگاه روانشناسی هم به این موضوع نگاه کنیم ، هرم مازلو و سلسله نیاز‌ها می‌گوید مگر می‌شود آدمی که در معیشتش با مشکل مواجه می‌شود مملو از خشم نباشد؟  70 درصد از جمعیت در سه دهک پایین و فقیر قرار گرفته‌اند و اکثرا تحت پوشش هیچ سازمان و نهادی نیستند و رها شده اند . بسیاری از سیاستمداران و مسئولان درکی از این سوال ندارند . بی‌عدالتی، اختلاف طبقاتی شدید، احساس تبعیض و... آدم‌ها را به خشونت وادار می‌سازد. خشونت، اشکال مختلفی دارد که در جامعه ما چاشنی هر امری شده است. جامعه ما دوقطبی است و معیشت مردم به صورت ساختاری با مشکل مواجه است . با در نظر گرفتن تمام سناریو‌های این قتل بازهم ما به این خمیر مایه مشترک می‌رسیم که دیالوگ و گفت و گوی درست در جامعه ما صورت نمی‌گیرد . جامعه‌ای که در آن گفت و گو صورت نپذیرد جامعه هیجانی است . جامعه ما اتمیزه شده است و هر فرد تنها به فردیتش اتکا دارد. جامعه ما به جامعه سنتی ناکارآمد تبدیل شده است. این مهمترین مسئله است که باید مورد بررسی قرار بگیرد ."

تحلیلی بر قتل بابک خرمدین

خطر فروپاشی اجتماعی

دیگر فرصتی نمانده که همچنان ، مسئولان بخواهند خود را کنار کشیده و دوباره بازی کی بود کی بود را در بیاورند . الان دیگر زمان شنیدن صدای این دلسوزان جامعه و راهکارهای علمی آنان است .

آمار بالای پرونده های دادگاه ها و زندانیان و حجم خشونت و بزهکاری موجود در جامعه از نشانه های یک جامعه ی بیمار است که مدت ها است باعث نگرانی فعالین اجتماعی و فرهنگی شده است .

خطر فروپاشی اجتماعی ، براثر رواج انحرافات و آسیب های اجتماعی جدی است . حمیدرضا جلایی پور، استاد دانشگاه به تشریح این شرایط  ( در بازه زمانی سال های 76 تا 84 ) درمقاله خود پرداخته است :

 " فروپاشی" به سه معنا درعرصه عمومی ایران به کار می رود. اول فروپاشی به معنای فروپاشی اجتماعی است. براساس این دیدگاه، جامعه ایران درخطر و معرض فروپاشی اجتماعی است . زیرا در این جامعه آن دسته از نهادهای اجتماعی که امر " کنترل اجتماعی " را به عهده دارند ( مانند نهادهای خانواده ، مذهب، آموزش ، قضا و امنیت ) به درستی کار نمی کنند و ارزش ها وهنجارها در جامعه مراعات نمی شود و انحرافات و آسیب های اجتماعی رواج پیدا کرده است . لذا در چنین جامعه ای ، شاخص هایی چون میزان رشد فزاینده ی اعتیاد ، خودکشی، جرم و جنایت ، خشونت خانگی ( علیه زنان، دختران و کودکان ) ، سستی در روابط خانواده ، طلاق ، فحشا ( خصوصا افزایش تعداد دختران فراری) ، کودکان و زنان بی سرپرست ، بیماران هپاتیتی و ایدزی ، بی اعتمادی فزاینده در زندگی روزمره و بیکاری بسیار بالا است . از این رو گفته می شود ، چنین جامعه ای درست کار نمی کند و فرو پاشیده است . "

تحلیلی بر قتل بابک خرمدین

راه حل خطرفروپاشی اجتماعی

وی راه برون رفت از این خطر بزرگ اجتماعی را ، شهروند سازی و شهروند داری و التزام دولت به ارزش های برابری و آزادی و رعایت دمکراسی و حقوق بشر در اداره جامعه می داند :

" اگر دولتها از طریق آموزش و پرورش و سازمان های غیر دولتی ( و سایر نهادهای فرهنگ ساز مثل رسانه های عمومی ) شهروندسازی نکنند ، یعنی افرادی را تولید نکنند که آنچه را که برای خود می خواهند برای دیگری بخواهند ، به حقوق و عزت دیگران احترام بگذارند ، برای کاهش رنج دیگری از خود گذشت نشان دهند ، به قانون احترام بگذارند ، جامعه باخطر روبه رو است . غیر از تربیت شهروند، شهروند داری یک وظیفه محوری دولت است که جز با التزام دولت به ارزش های برابری و آزادی ، سازو کارهای دمکراسی ، حقوق بشر و قانون در اداره ی افراد جامعه ، میسر نمی شود و از نظر دورکیم دولتی که تربیت شهروند و شهروند داری نکند و در رعایت حقوق برابر افراد جامعه بی اعتنا باشد ، دولتی غیراخلاقی و فاقد اقتدار است . "

افراد جامعه دل نگران آینده و وضعیت نابسامان حال حاضر هستند ، امید آن را داریم که مسئولین متعهدانه ، به مشکلات مردم رسیدگی کرده و دیگر شاهد حوادث ناگوار نباشیم .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

تحلیلی بر قتل بابک خرمدین

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور