صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

گروه گزارش/

چه تعداد از دانش آموزان کشور مشکل روانی دارند و گزارش انتقادی صدای معلم از انفعال مسئولان وزارت آموزش و پرورش

چندی پیش علی اسدی، معاون دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت اعلام کرد : ( این جا )

« حدود ۶۰ درصد مردم دارای افسردگی، اضطراب، وسواس و یکی از اختلالات روانی هستند که اطلاعی ندارند و نمی‌دانند که بیماری دارند و باید خود را درمان کنند از طرفی حدود ۴۰ درصد مردم می‌دانند به یکی از اختلالات روانی مبتلا هستند اما فکر می‌کنند خودش خود به خود خوب می‌شود به همین دلیل به روانشناس، مشاور و روانپزشک مراجعه نمی‌کنند و تصور دارند با استراحت کردن، گل گاوزبان خوردن و… می‌توانند خودشان را درمان کنند درصورتی که افسردگی، اضطراب، وسواس، اختلالات خلقی و… جزء بیماری‌های روانپزشکی است که فرد در صورت ابتلا باید از طریق مراجعه به پزشک، مداخلات دارویی و غیردارویی خود را درمان کند. » این همه انفعال و بی برنامگی و تعارف مسئولان به ویژه در وزارت آموزش و پرورش برای پرداختن به موضوع سلامت روان که هویت و موجودیت جامعه را هدف قرار داده است ناشی از چیست ؟

به تازگی ، « مهدی عیسی زاده » عضو کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی گفته است : ( این جا )

« کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی در بودجه سال ۱۴۰۰ برای همه اقشار آسیب پذیر اجتماعی از زندانیان و خانواده های آنان، مددجویان بهزیستی و کمیته امداد ردیف اعتباری در نظر گرفت و حتی ردیف اعتباری برای سلامت روان دانش آموزان هم تعریف شد چون از ۱۳ میلیون دانش آموز در سراسر کشور، پنج میلیون دانش آموز از نظر سلامت روانی مشکل دارند و باید ردیف اعتباری ویژه ای برای آنان در نظر گرفته می شد.
مهدی عیسی زاده افزود: زمان پیگیری برای لحاظ کردن ردیف اعتباری ویژه حاشیه نشینان در بودجه سال آینده از هم اکنون تا مهرماه است تا کمیسیون اجتماعی از طریق سازمان برنامه و بودجه و وزارت کشور آن را مطرح و پیگیری کند. »

این نماینده مجلس و نیز سایر مسئولان به علت و یا علل ابتلای پنج میلیون دانش آموز به اختلالات روانی اشاره ای نکرده اند اما پرسش این است که آیا جز این اختصاص ردیف اعتبار که البته مشخص نیست چه میزان از آن وصول خواهد شد ؛ برنامه مشخص و جامعی برای درمان و با پیش گیری برای کودکانی که در ابتدای زندگی خود هستند در نظر گرفته شده است ؟

چه تعداد از دانش آموزان کشور مشکل روانی دارند و گزارش انتقادی صدای معلم از انفعال مسئولان وزارت آموزش و پرورش

سهم تعطیلی طولانی مدت مدارس و واحدهای آموزشی بر اثر کرونا در این بحران چه بوده است ؟

این همه انفعال و بی برنامگی و تعارف مسئولان به ویژه در وزارت آموزش و پرورش برای پرداختن به موضوع سلامت روان که هویت و موجودیت جامعه را هدف قرار داده است ناشی از چیست ؟

اول مهر ماه 1398 معاون سازمان نظام روان‌شناسی و مشاوره کشور ضمن انتقاد نسبت به بی‌توجهی نظام آموزش‌ و پرورش جهت اجرای برنامه‌های سلامت روان دانش‌آموزان، می‌گوید: ( این جا )

اگرچه سند تحول بنیادین نظام آموزش‌ و پرورش در بحث تربیت به شش ساحت اشاره کرده است، اما می‌بینیم که جز توجه به بخش علمی، اساسا یا به سایر بخش‌ها توجهی نمی‌شود یا با نگاهی کاملا تقلیل‌گرایانه به آن می‌اندیشند.

فریبرز درتاج در ابتدا ضمن بررسی آخرین وضعیت سلامت روان دانش‌آموزان گفت: باتوجه به اینکه پژوهش گسترده‌ای از وضعیت سلامت روان‌ دانش‌آموزان صورت نگرفته است، نمی‌توان آمار دقیقی ارائه کرد، اما به طورکلی در میان دانش‌آموزان با برخی اختلالات روانشناختی همچون اضطراب، افسردگی و بیش‌فعالی مواجه هستیم؛ اختلالاتی که می‌تواند منجر به افت تحصیلی آنها شود.

چه تعداد از دانش آموزان کشور مشکل روانی دارند و گزارش انتقادی صدای معلم از انفعال مسئولان وزارت آموزش و پرورش

 رئیس انجمن روانشناسی تربیتی ایران می گوید: اگرچه حدود نیمی از اختلالات روانپزشکی در دوران بزرگسالی تشخیص داده می‌شوند، اما این اختلالات در دوران کودکی و نوجوانی به تدریج بروز می‌یابند، لذا پرداختن به موضوع سلامت روان در کودکی و نوجوانی و مدیریت مناسب مشکلات روانشناختی موجود، در این سنین از اهمیت بسزایی برخوردار است. »

پرسش « صدای معلم » از مسئولان وزارت آموزش و پرورش آن است که با توجه به چنین گستردگی اختلالات روانی در میان دانش آموزان ، برون داد و نتایج طرح " نماد " برای نظام آموزشی چه بوده است ؟

لازم است مسئولان در این رابطه شفاف سازی کرده و در برابر وضعیت جامعه پاسخ گو باشند .

پایان گزارش/


چه تعداد از دانش آموزان کشور مشکل روانی دارند و گزارش انتقادی صدای معلم از انفعال مسئولان وزارت آموزش و پرورش

منتشرشده در دانش آموز

انتقاد صدای معلم از بلاتکلیفی معلمان در پروژه‌ی کوثر فرهنگیان پاکدشت

پروژه‌ی کوثر فرهنگیان پاکدشت در آستانه ۲۰ سالگی خود قرار دارد.
پروژه‌ای که تقریباً دو دهه پیش با واگذاری ۱۰۵۹ قطعه زمین به اعضای تعاونی مسکن فرهنگیان پاکدشت و اعضای تعاونی مسکن دادگستری این شهرستان کلید خورده و با توجه به پیش‌بینی احداث ۳ واحد مسکونی بر روی هر قطعه، قرار بوده به تدریج بالغ بر ۱۰ هزار نفر جمعیت را در خود جای دهد.

اما کسانی که از سال ۱۳۸۱ (تقریباً دو دهه پیش) در این پروژه سرمایه‌گذاری کرده‌اند، هنوز هم با اما و اگرهایی مواجه‌اند که حق احداث خانه بر روی زمین‌های‌شان را از آنها سلب کرده و رویای خانه‌دار شدن را به کابوسی ناتمام برای‌شان تبدیل نموده است.

از میان ۱۰۵۹ عضو این پروژه، بالغ بر ۷۵۰ نفرشان فرهنگی هستند که بعضی‌ از آنها سال‌هاست بازنشست شده و از دردسرهای دوران اشتغال آزاد گشته‌اند اما از کابوس نابودی سرمایه‌ی‌شان در این پروژه رها نشده‌اند. بعضی‌ها حتی در میانه‌ی این انتظار ۱۹ ساله چهره در نقاب خاک کشیده‌اند و آرزوی خانه‌دار شدن در این پروژه را به گور برده‌اند. بعضی‌ها ۱۹ سال پیش به فرزندان خردسال خود امیدِ خانه‌دار شدن در این پروژه را داده‌اند اما هنوز هم در دوران ۲۰-۳۰ سالگی آنان خانه به دوش‌اند.

بعضی‌ها می‌گویند اگر در طول این ۱۹ سال، تعلل و سهل انگاری و سنگ‌اندازی افراد و ادارات مختلف نبود، سرپناهی در این شهرک رویایی‌شان برای جوانان دم بخت خود می‌ساختند و آنها را روانه‌ی خانه‌های استیجاری نمی‌کردند.

بعضی‌ها هر روز چشم به راهِ نگاه مثبتی از سوی مسئولین مربوطه بوده‌ و هستند که به احیای زمین‌شان در این پروژه کمک کند تا آن را بفروشند و برای دختران‌شان جهیزیه تهیه کنند...

انتقاد صدای معلم از بلاتکلیفی معلمان در پروژه‌ی کوثر فرهنگیان پاکدشت

اما کُندی و تعلل و اما و اگر و برخورد سلیقه‌ای و ابهامات قانونی و ناهماهنگی بین ادارات و سنگ‌اندازی‌های ناخواسته‌ی برخی افراد و... باعث دو دهه فرصت سوزی در این پروژه شده و در طول این دو دهه -که معادل دو سوم حیات خدمتی یک کارمند و تقریباً برابر با یک سوم عمر طبیعی یک شهروند ایرانی‌ست- چیزی جز یأس و ناامیدی و فسردگی و فرسودگی برای‌ اعضای شوربخت این تعاونی به بار نیاورده است.

لازم به ذکر است که عملیات اجرایی این پروژه ۱۹ سال پیش بر روی زمینی به مساحت ۵۸ هکتار شروع و با طی مراحل قانونی و اقدامات فنی و تشریفات اداری در قطعات ۲۰۰ متری به اعضای تعاونی واگذار و ارزش ریالی آن به قیمت روز از آنان دریافت شده است. این زمین وسیع که ۱۹ سال است به شهرک کوثر نیز معروف است، در شمال شهر پاکدشت و متصل به محدوده‌ی قانونی شهر و در حریم شهر واقع شده است و سالها قبل از تفکیک و واگذاری نیز به دلیل فقدان آب، غیرقابل کشت بوده و مناسب‌ترین و اقتصادی‌ترین وجه کاربری آن، کاربری مسکونی بوده که این امر، به تایید تمام دوایر و سازمانهای مربوطه نیز رسیده است.

نکته‌ی قابل توجه اینکه؛ این پروژه از نظر بسترسازی و طراحی شهری بهترین در پاکدشت است و می‌توان گفت که طراحان اولیه‌ی این پروژه، با نهایت دقت و با کمال ظرافت و آینده‌نگری به طراحی این شهرک مبادرت کرده‌اند؛ اختصاص معابر عریض و فراخ که یکی از شاخصه‌های اساسی شهرک‌سازی مدرن محسوب می‌شود، در اینجا رعایت شده است. طوری که هیچ کوچه و خیابانی در آن نتوان یافت که پهنایش کمتر از ۱۲ متر باشد. همه‌ی کوچه‌ها و خیابانهای این شهرک ۱۲، ۱۴، ۱۶، ۱۸، ۲۰ و ۳۰ متری‌اند. لذا به جرأت می‌توان گفت که به لحاظ تخصیص سهم سرانه‌ی معابر عمومی، در میان تمام شهرک‌های پاکدشت ممتاز است. فضای سبزی وسیع و فراگیر نیز در ضلع شمالی این پروژه در نظر گرفته شده است که تنیدگی فضای سبز با فضای مسکونی را نوید می‌دهد و نشان می‌دهد که بافت ارگانیک این شهرک از همان ابتدا مدّ نظر طراحان بوده و اصول اولیه‌ی آن رعایت شده است. در حالی که در بعضی از کشورهای مدرن جهان حتی در مدت یک هفته شهرکی با تمام امکانات ساخته می‌شود، چرا باید فرایند مکاتبات در ایران ۱۹ سال به طول انجامد؟ چرا پاسخ به یک نامه یا تهیه‌ی یک گزارش فنی یک ماه، دو ماه، چهار ماه و حتی بیشتر طول بکشد؟

نکته‌ی دیگر اینکه؛ تمام کوچه‌ها و خیابان‌های این شهرک بزرگ جدول‌گذاری و کف‌سازی شده است که مسلماً هزینه‌های مربوط به این خدمات نیز ۱۹ سال پیش و طی این دو دهه از جیب اعضای تعاونی مسکن فرهنگیان تأمین شده است. حتی بخشی از هزینه‌های تأمین آب شرب برای این شهرک‌ نیز بر اساس بند ۵ صفحه ۲ سند موقت از اعضای تعاونی دریافت شده است.

گفتنی‌ست که بالاخره بعد از این همه فراز و نشیب و دوندگی و یأس و امید و انتظار، در سال ۱۳۹۹ صدور جواز ساخت برای چندین ماه بلامانع بود و هیچ مشکلی از نظر صدور پروانه ساخت وجود نداشت و حتی تعدادی از مالکان نیز موفق به دریافت جواز ساخت شدند و تعداد معدودی از آنها حتی اقدام به احداث بنا نمودند.

اما در سال ۱۴۰۰ در حالی که فروش انشعاب آب به مالکان زمین در این شهرک طبق قرارداد مابین شرکت تعاونی و شرکت آبفا در حال انجام است، دوباره وضع مقررات منع صدور جواز ساخت از سوی شهرداری، امید مالکان زمین در این شهرک را تبدیل به یاس کرده است!

انتقاد صدای معلم از بلاتکلیفی معلمان در پروژه‌ی کوثر فرهنگیان پاکدشت

بد نیست این ماجرا را با چند سوال ساده از مسئولین محترم به پایان ببریم؛

- در مدت این ۱۹ سال که سرمایه‌ی این فرهنگیان عزیز با انواع "اما و اگرها" و اِشکال تراشی‌ها و عدم شفافیت‌ها و اهمال‌کاری‌ها و کُندی کار مسئولین و عدم هماهنگی بین سازمان‌ها و... توقیف شده است، دنیا چه تحولاتی به خود دیده است؟

-در مدت این ۱۹ سال که سرمایه‌ی ۱۰۵۹ خانواده در این پروژه معطل مانده، چه تعداد شهرک در ایران و جهان ساخته شده است؟

در مدت این ۱۹ سال که سرمایه‌ی این شهروندان در این پروژه راکد و بلاتکلیف مانده است، قیمت مصالح ساختمانی چند برابر شده است؟ قیمت زمین و مسکن چطور؟

در حالی که در بعضی از کشورهای مدرن جهان حتی در مدت یک هفته شهرکی با تمام امکانات ساخته می‌شود، چرا باید فرایند مکاتبات در ایران ۱۹ سال به طول انجامد؟ چرا پاسخ به یک نامه یا تهیه‌ی یک گزارش فنی یک ماه، دو ماه، چهار ماه و حتی بیشتر طول بکشد؟

- عمر تلف شده‌ی مالکان زمین در این انتظار ۱۹ ساله را به چه قیمتی می‌توان احیا نمود؟

بالاخره آیا امیدی به خانه‌دار شدن مالکان زمین در پروژه کوثر بعد از دو دهه انتظار وجود دارد؟


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

انتقاد صدای معلم از بلاتکلیفی معلمان در پروژه‌ی کوثر فرهنگیان پاکدشت

منتشرشده در یادداشت

دکتر علی شریعتی و تفکر انتقادی

به مناسبت سالگشت درگذشت دکتر علی شریعتی ضروری است تا یادی از آن یار سفر کرده نماییم.

مرحوم علی شریعتی یک ایرانی موحد و وطن دوست و کاراکتر و الیت برجسته ای بود که ضمن توجه به باورهای درونی و بومی گرایی همواره در صدد نوگرایی و نواندیشی بود و به اقتباس از اندیشه ها و دکترین های جهانی در زمینه های گوناگون مدنی، جامعه شناسی، روان شناسی، اقتصاد، هنر  و فلسفه بود و لذا در عین آشنایی و همگرایی با نخبگان ایرانی و اسلامی با دانشمندان و اندیشمندان بزرگی نظیر گورویچ، لوئی ماسینیون، امه سزر، آندره ژید، اقبال، ژان پیاژه و مبارزانی چون بن بلا، و نهضت های آزادی بخش در الجزایر که علیه استعمار فرانسه فعالیت داشتند مراوده و همکاری داشت.

علی اگر از اگزیستانسیالیسم و ژان پل سارتر ، هایدگر و مکاتب منتسب به کانت و هگل سخن می گفت و علاوه بر شرق در غرب هم غواصی و تفحص می نمود ضمن ثبات جهان بینی و مکتبی که داشت اما به نوعی پلورالیسم و پلوتیسم منطقی و عقلانی و همبستگی و تاثیر و تاثر حکمی و فلسفی و جامعه شناختی و فرا ایدئولوژیک و افزون بر تجارب و یافته های انسان شناختی خود می اندیشید. این بدان معنی نبود که شریعتی به نوعی ایده و دکترین ژلاتینی زوار در رفته و بدون حساب و کتاب قائل باشد بلکه آنچه دکتر را می آزرد و رنج می داد دگماتیسم و جزم گرایی و تنیدن در خود و بریدن از جهان اندیشه ها و تفکرات و تئوری ها بود.

دکتر علی شریعتی و تفکر انتقادی

شریعتی به اقتباس و استنتاج و نقد عالمانه و بی غرضانه توامان می اندیشید. جاذبه شخصیتی و نواندیشی و سعه صدر و جامعیت شریعتی جوانان و حتی متفکران بزرگی را شیفته خود نموده بود. در قاموس فکری شریعتی جهاد بدون هجرت معنی نداشت و او همواره به "سیرو فی الارض ..." نگاهی عمیق داشت و انترناسیونال ، جهان وطنی و آگاهی بخشی در سطوح کلان ساختاری و مکتبی و انسانی و ارتباط فکری و اما نیستی در کل جهان و هم اندیشی با متفکران مطرح بین المللی و همچنین نجات محرومان و شلاق خوردگان و به زنجیر بسته شدگان زمانه دغدغه اصلی و زیر بنایی او بود.

علی در شناخت جامعه و تاریخ صرفا در فلسفه یونان و روم قدیم توقف نمی نمود و از اسطوره و افلاطون به دنیای آگوست کنت و دکارت ، جان هیگ، گوردون چایلد، گورویچ، هابرماس و حتی هگلیسم و مارکس نیز البته با تدقیق و منتقدانه نقب می زد و علاوه بر سیاست نامه خواجه نظام مالملک متون سفرنامه های متفکران معروف جهانی و محققانی نظیر ادوارد براون و ... را نیز به کندو کاو می نشست. از منظر شریعتی تاریخ نگاری و جامعه شناسی ابن خلدون منفک از جامعه شناختی ریمون آرون و غیره نبود.

جامع نگری و جامع الاطراف بودن شریعتی و تفکر و تعقل و تحقیق و نقادی عالمانه و منصفانه او بود که بسیاری از جوانان و حتی اندیشمندان سترگ وطنی و جهانی را به خود جلب نمود و همگان به علی به عنوان یک چهره فرابومی و جهانی ، آزاده، کنکاشگر، مسافر دنیای اندیشه ها و مکاتب و دکترین ها و قائدی در عالم ایده ها و تتبعات اندیشه ای و مجاهدی مهاجر و ظلم ستیز و عدالت خواه و مصلحی خیرخواه و ذوب در حق و حقیقت و آزادی و آزادگی نگریسته و عاقبت الامر او را که عمری از رحمت محمدی و عدالت علوی و شهامت حسینی سخن می گفت و می ستود و از ستم و بی عدالتی و نامردمی طواغیت زمان و شکنجه آزادی خواهان و مبارزان وطنی و جهانی، همچنان ققنوس فریاد برمی آورد در مسلخ عشق و شهادت، حلاج وار نظاره گر شدند.

روحش شاد، یادش به خیر و راهش پر رهرو باد.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

دکتر علی شریعتی و تفکر انتقادی

منتشرشده در یادداشت

گروه اخبار/

مرگ سرباز معلمان در دهشیرِ تفت و تسلیت صدای معلم

تنها یک روز پس از مرگ دختران خبرنگار در نقدۀ آذربایجان، پنج سرباز معلم در دهشیرِ تفت جان باختند‌.

رکنا نوشت :

« خالدی، رئیس سازمان اورژانس کشور گفت : متأسفانه امروز صبح یک دستگاه اتوبوس در محور زاهدان – آباده در دهشیر یزد واژگون شد که در این حادثه پنج نفر کشته و ۳۳ نفر مصدوم شدند. تمامی مسافران این اتوبوس سرباز بودند که در حال اعزام به محل خدمت بودند.

 یک منبع آگاه نیز خبر داد که تمامی سرنشینان این اتوبوس مشمولینی بودند که قرار بود به عنوان سرباز معلم در آموزش و پرورش خدمت کنند. این مشمولین اعزامی‌های امسال بودند که از مهرماه بنا بود تا به عنوان معلم در محل‌های تعیین شده ادامه خدمت سربازی خود را بگذرانند.

پلیس راه یزد علت واژگونی اتوبوس در دهشیر تفت را نقص فنی ترمز اعلام کرد.

رییس پلیس راه استان یزد گفت: علت اصلی واژگونی یک دستگاه اتوبوس روز پنجشنبه در مسیر دهستان دهشیر شهرستان تفت به استان فارس نقص فنی ترمز خودرو و ناتوانی راننده در کنترل وسیله نقلیه است.  

در حالی که سازمان اورژانس یزد در گزارش اولیه خود اعلام کرد که در این حادثه پنج نفر کشته و ۲۸ تن  زخمی شدند، در گزارش جدید خود احتمال داد که شمار فوتی ها  افزایش یابد. »

اسامی این سرباز معلمان منتشر نشده است .

« صدای معلم » درگذشت این همکاران را تسلیت می گوید .

پایان پیام/

پنج شنبه, 02 تیر 1400 10:24

در تظاهر و دورویی ایرانیان...!

جامعه شناسی ایرانی ها و در تظاهر و دورویی ایرانیان

تقریبا کثیری از مستشرقان و سیاحان که در مورد صفات و خصوصیات ایرانیان و رفتارهایشان نوشته اند هر چند به صفات خوب ایرانیان نیز اشاره کرده اند اما غالبا ایرانیان را مردمی متظاهر و دو رو دانسته اند.

«کنت دو گوبینو» در کتاب «سه سال در میان ایرانیان» گوشه‌ای از خلقیات ایرانیان را به تصویر کشیده و می نویسد:

« در میان هر بیست نفر ایرانی که با این خلوص نیت ظاهری اظهار تقدس و ورع می نماید، مشکل بتوان یک نفر را دریافت که باطناً هم ‌چنین خلوص نیت و قدس و ورعی داشته باشد... گویی این ملت بزرگ به‌ موجب یک پیمان معنوی یا مرموز موافقت کرده که متفقاً ریاکاری را بپذیرد...».

البته قبل از اینکه گوبینو در زمان ناصرالدین‌ شاه ، به این عیب ایرانیان بپردازد و آن را تقبیح کند حافظ شیرازی، در قرن هشتم هجری خطر اشاعه آن را حس کرده و به شیواترین شکل ممکن، آن را هشدار داده و فریادش همیشه از دست این جماعت بلند بود:

بشارت بر به کوی می فروشان که حافظ توبه از زهد و ریا کرد
و یا:
عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس/که وعظ بی عملان واجبست نشنیدن

مالك بن دينار قرنها قبل، گفته است:
«واعظ كسى است كه چون به خانه ‏اش درآيى، ابزار خانه‏ اش تو را پند آموز گردد» (تاريخ اجتماعى ايران، راوندی...ج‏3ص539)

به حكايت «تاریخ حبیب السیر» در ايام حكومت عبداللّه بن طاهر، جمعى مجوس در هرات در نزديكى مسجد، آتشكده ‏اى داشتند و به حكم شرع، جزيه می دادند و كسى معترض ايشان نمی شد. يكى از واعظان كه در قريه بالان سخن می گفت، به تحريك مسلمانان پرداخت، گفت:

« در اين شهر مسلمانى ضعيف است؛ چه، مسجدى و آتشكده ‏اى متصل يكديگر واقع شده. با اين بيان، عرق حميت مسلمانان به جوش آمد و در يك شب، مسجد و آتشكده را درهم ريختند و در آن مكان، مسجدى جديد بنيان نهادند. مجوسان براى دادخواهى، به نيشابور رفتند. عبداللّه دستور رسيدگى داد. در مرحله رسيدگى، چهار هزار پير از هرات و دهات اطراف گواهى دادند كه در اين موضع نه آتشكده ‏اى بود نه بناى ديگر، و از اين گواهى دروغ، طمع ثواب داشتند.»
(تاریخ حبیب السیر فی اخبار افراد بشر، خواند میر، غیاث‌الدین ...ج ۴، ص ۶۵۱)

در مورد هارون الرشيد نوشته اند که «روزى يكصد ركعت نماز می خواند اما براى چيز بى ‏ارزش مرتكب قتل مى ‏شد.»(ضحى الاسلام...ج 1، ص 117)

لرد کرزن در کتاب ارزشمند خود از از هوش و ذکاوت ایرانیان و استعدادهای آنها تعریف کرده اما در مورد دروغ گویی و تزویر ایشان می نویسد:

« در ريا ماهرند و گرفتار آفات تباهى و فساد شده ‏اند و صفت استوارى و دلاورى را از دست داده ‏اند»(ايران و قضيه ايران...ج‏2ص752)

اما مشکل اینکه، به میزانی که به مشاغل دولتی و مدیران می رسیم به جای کم شدن میزان تزویر و دروغ گویی، بیشتر نیز می گردد.

یک مدیرکلی داشتیم نسبت به بالایی ها فوق العاده مجیزگو بود اما نسبت به پایین دستی ها متکبر! اغلب از سخنرانی لذت می برد! هر هفته، کارمندان را گردهم می آورد و سخنرانی می کرد و مثل آقای «کیم جونگ اون » عاشق این بود که کارمندان و مخصوصا آن ردیف جلویی، حتما کاغذ و خودکاری در دست داشته باشند و درافشانی هایِ این آدم را به دقت بنویسند! سر همین مسئله غالبا مشکل داشتیم، می گفتم باباجان، تو که هنوز چیزی نگفته ای که نیاز به نوشتن داشته باشد...! «دروغ گوئى و دوروئى‏ ايرانيان ضرب المثل است و خود اهالى مملكت نيز از اين معنى انكار ندارند. اما مى‏ گويند اين علت در مردم به سبب طرز حكومت و نتيجه وضع رعيت است »

ياد ميرزاآقاخان نورى، سرسپرده انگليسى و دشمن امیرکبیر می افتم كه پس از مشارکتش در قتل امیرکبیر، به صدارت عظمى رسيد، او‏ برای رسیدن به صدارت، خطاب به مهد عليا گفته بود:

«من براى رسيدن به مقصود حاضرم ريشم را در ماتحت‏ الاغ هم فرو كنم، وقتى خرم از پل گذشت، درآورده، مى‏ شويم و گلاب مى‏ زنم و باز عين اول خواهد شد.»
اما شوربختا که در این فرهنگ، امیرکبیرها زود از پا درمی آیند و میرزاآقاخان نوری ها عاقبت به خیر می گردند!

ايرج ميرزا در مورد رشوه و اختلاس يكى از نخست‏ وزيرانِ زمان خودش گفته بود:

اين رئيس الوزرا قابل فراشى نيست‏ / لايق آنكه تو دل‏ بسته او باشى نيست‏
همتش جز پى اخاذى و كلاشى نيست‏/ در بساطش به جز از مرتشى وراشى نيست‏
گر جهان را بسپاريش جهان را بخورد / ور وطن لقمه نانى شود آن را بخورد

پر واضح است که عوامل مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در شکل گیری این خصیصه مذموم تاثیر دارند و مثل هر رفتاری، نسبت به دوره های مختلف می تواند شدت و حدت یابد یا تقلیل گردد اما در این شکی نیست که تزویر و ریا، زاده ترس است، ترس از به خطر افتادن موقعیت ها یا نرسیدن به موقعیت ها...

حتی در خانواده ها نیز، بچه ها و کودکان زمانی دروغ می گویند و متظاهر می گردند که از پدر و مادر خود بترسند...

جامعه شناسی ایرانی ها و در تظاهر و دورویی ایرانیان

گوشه هایی از دورویی ما ایرانیان

... مشخص است که هیچ صفتی چه خوب و چه بد، به صورت مطلق در مورد همه ی ایرانیان صدق نمی کند ولی کثیری از ایرانیان به آسانی حاضرند در پشت علی(ع) نماز بخوانند اما در عین حال بر سر سفره معاویه بنشینند!

چند نمونه از آنها را یادداشت کرده ام و در اینجا می آورم.

داستان های بی شماری از دورویی و تظاهر ایرانیان وجود دارد که با طنز پهلو می زنند ...اما در اینجا باید به یک مساله مهمی اشاره کنم که این، یک امر ذاتی نیست بلکه عرضی و اکتسابی است ، زیرا هیچ ملتی دورو متولد نمی شود بلکه این محیط تربیتی و شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است که آنها را دورو بار می آورد و به میزانی که این شرایط وخیم تر می گردد گرایش مردم به نفاق، تملق و تظاهر بیشتر می گردد...بنابراین، آموزشِ صداقت، صراحت و رک گویی در مدارس ما از نان شب واجب تر است و با اهمیت تر و سودمندتر از هر علمی است...

جامعه شناسی ایرانی ها و در تظاهر و دورویی ایرانیان

بگذریم.
جمالزاده نقل می کند که در منزل حاکم، مراسم روضه خوانی بود. یکی از بزرگانِ متملق وارد مجلس شد و چهار زانو رو به روی حاکم و پشت به منبر نشست. حاکم با متانت به او فهماند که پشت اش به منبر است ، اما او با چاپلوسی و با صدای بلند به حاکم گفت که منبر و قبله ما شما حضرت اشرف هستید! در این هنگام خبر رسید که حاکم معزول شده است. فورا رو به منبر و پشت به حاکم کرده گفت : "پشت کردن به منبر حضرت سیدالشهدا بدترین معصیت ها و بی ادبی هاست»(کشکول جهانی،محمدعلی جمالزاده...ص231)

سرپرسی سایکس در«تاریخ ایران» می نویسد که «ناصرالدین شاه قاجار هنگام دیدار از طاق کسری معروف در سفرش به کربلا، در وسط خرابه ها ایستاد و از درباریان خود پرسید که به نظر آنها ، او عادل تر است یا انوشیروان ساسانی؟!

درباریان چاپلوس طبق معمول به تملق گویی افتادند ولی شاه گفت من خیلی از انوشیروان عادل ترم، برای اینکه انوشیروان وزیری مانند بزرگمهر داشت که از انحراف او جلوگیری می کرد در صورتی که من احمق هایی مثل شما دارم»(به نقل از گزارش ایران،مهدقلی خان هدایت...ص116)

ملكم در تاريخ خود مى ‏نويسد: «دروغ گوئى و دوروئى‏ ايرانيان ضرب المثل است و خود اهالى مملكت نيز از اين معنى انكار ندارند. اما مى‏ گويند اين علت در مردم به سبب طرز حكومت و نتيجه وضع رعيت است. شك نيست كه در كشورى كه ظلم و ستم و غارت پيشه حكام است، لابد رعاياى مظلوم به هرطور توانند در حفظ خود مى‏ كوشند و چون اتفاق ملى و اقتدار شخصى نيست بالطبع به خدعه و نيرنگ متوسل مى ‏شوند و ادامه اين وضع سبب دنائت و پستى طبع مى‏ شود»(تاريخ اجتماعى ايران،راوندی...ج‏6ص143).

گوبينو ديپلمات فرانسوى نیز كه دو بار در ايران مأموريت سياسى داشته می نویسد : «ايراني ها تمام آنچه را عربها از فهم آن عاجزند، مى ‏فهمند و هوش آنها هر معنائى را در مى‏ يابد...ولى آن چيزى كه ايرانيان بيشتر از همه چيز فاقد آن هستند، وجدان است»!

جامعه شناسی ایرانی ها و در تظاهر و دورویی ایرانیان

( مجسمه فیلسوف، ریاضی‌دان و شاعر ایرانی، عمر خیّام نیشابوری در تاریخ 11 فروردین 95 در دانشگاه ایالتی اوکلاهاما رونمایی شده و از این تاریخ در این دانشگاه قرار گرفته است. این اقدام بی‌سابقه با حمایت دولتمردان ایرانی در آمریکا انجام شده است )

 

در جاى ديگر مى‏ گويد: «زندگى مردم اين مملكت عبارتست سرتاپا از يك رشته توطئه و يك سلسله پشت هم ‏اندازى. فكر و ذكر ايرانى فقط متوجه اين است كه كارى را كه وظيفه اوست انجام ندهد. ارباب، مواجب گماشته خود را نمى ‏دهد و نوكرها تا بتوانند ارباب خود را سروكيسه مى ‏كنند. دولت يا اصلا حقوق به مستخدمين خود نمى‏ دهد و يا وقتى هم مى‏ دهد كاغذ و سند مى‏ سپارد و مستخدمين هم، تمام كوشش و سعى آن‏ها در راه دزديدن مال دولت و اختلاس است. از بالا گرفته تا پائين در تمام مدارج و طبقات اين ملت جز حقه ‏بازى و كلاهبردارى بى‏ حد و حصر ... چيز ديگرى ديده نمى ‏شود ... محال است كه انسان يك ربع ساعت با يك نفر ايرانى صحبت بدارد، بدون آنكه اصطلاحاتى از قبيل ما شاء الله، انشاء الله، استغفر الله، سبحان الله، الحمد لله به گوش نرسد ... همه تقدس به خرج مى‏ دهند و جانماز آب مى ‏كشند ولى يكنفرشان صادق نيست واقعا جاى تعجب است كه چگونه افراد ملتى بدين درجه گرفتار بلاى عام دوروئى‏ و نفاق و تزوير باشند» (سه سال در ايران...ص 83)

کانال تاریخ تحلیلی ایران


جامعه شناسی ایرانی ها و در تظاهر و دورویی ایرانیان

منتشرشده در یادداشت

توسعه‌ی فرهنگی مقدمه‌ای بر توسعه‌ی سیاسی و اجتماعی و اقتصاد

 فرهنگ در همه جای زندگی مردمان هر جامعه‌ای ظهور و بروزی جدی و آشکار دارد و تمام کنش‌ها و واکنش‌های جوامع در تقابل با هر رویدادی اعم از فردی یا اجتماعی متاثر از فرهنگ آنهاست. آن گاه که در خصوصی‌ترین لحظات زندگی در خلوت آرمیده و با چشمانی بسته به دنیای پیرامون، آرزوها، اهداف و تعلقات‌مان می‌اندیشیم، جایی که هیچ فرد دیگری دسترسی به پاکی یا پلشتی اندیشیدن‌هایمان ندارد، جان مایه‌ی فرهنگ‌مان نهفته است. از این روی تعبیرم از فرهنگ نه معنای متداول و کلان آن که در هنر، ادبیات، علم و فلسفه  تولید و در مناسبات اجتماعی متبلور می‌شود، بلکه مرادم از فرهنگ ، جهان بینی افراد جامعه و میزان کنش آگاهانه‌ی آنها در ایجاد تغییرات مطلوب ابتدا در خویشتن و سپس در جامعه است.

به عبارت دیگر فرهنگ ما مجموعه‌ی افکار و کرداری است که فارغ از قضاوت و ارزش گذاری دیگران و تنها بر پایه‌ی شناخت و تفسیرمان از حقیقت شکل می‌گیرد. با این تعبیر خاستگاه فرهنگ در بطن مولدهای پیش گفته نبوده و یا لااقل می تواند به خوانشی شخصی توام با "درنگ" پیرامون محصولات فرهنگ سازان مرسوم تغییر یابد.  اگر چه جهان بینی افراد رابطه‌ای ناخواسته و غیر قابل انکار با بسیاری از عوامل قهری به ویژه تاریخ و جغرافیا دارد و متاثر از تحولاتِ علم، هنر، ادبیات و فلسفه است اما نکته‌ی اساسی در تفسیر اخیر از فرهنگ اینجاست که موضع قضاوت و ارزش‌گذاری را از داوری‌های عامیانه‌ی اجتماعی و معیارهای ناشی از سنت‌های نادرست که اغلب دچار احساسات، شور و کاستی‌هاست به چارچوب‏هایِ استوارِ اخلاقی تغییر می‌دهد که از هر گونه برداشت، تاویل و سلیقه‌ی شخصی مصون است.

به سخن دیگر آن‌گاه که در کنج خلوت به صواب یا ناصوابِ فعلی می‌اندیشیم، آن را با شاغول "اخلاق" می‌سنجیم و آن را از منظر ملاحظات و محافظه کاری‌های القاء شده از سوی جامعه ارزیابی نمی‌کنیم. به این ترتیب ارتباطی عمیق میان فرهنگ و دسترنج تمدنی ابنای بشر یعنی "اخلاق"، پدید آورد‏‌ه‌ایم و این ارتباط می‌تواند  فرد را از قید و بندهای ناشی از سنتِ رایج و ناشایستِ حاکم بر فضاهای اجتماعی رها سازد.

 ناگفته پیداست "اخلاق" در واقع هویت تمدنی است که شکوه معماری آن در گذر از دالان‌های پر پیچ و خم زمان از پس فراز و نشیب‌هایی تاریخی توسط چهار عنصر "هنر، علم، ادبیات و فلسفه" شکل گرفته، پاسبانی شده و سینه به سینه برای آیندگان به یادگار مانده است. بنابراین اخلاق در کنار عناصر چهارگانه به عنوان گوهرهای آرمانی بشری، تمدن‌های تاریخ را به وجود آورده‌اند و بی‌تردید پایه‌های فرهنگ‌های آینده را نیز ترسیم خواهند کرد. اما نکته‌ی مهمتر آن است که مبنای اخلاق نه در پژوهش‌های دانشورانی در پستوها و عارفانی در خلوتکده، بلکه در کنش‌ها و واکنش‌های طبیعی و تکاپوهای روزمره و عادی اما سرشار از حکمت مردمان اعصار مختلف استوار گردیده و کالبد آن با رنج و درد و عشق به روحی به صبوری و فراخی تاریخ آراسته است.

جان کلام آن که نباید ارزش‌های اخلاقی را به عنوان  نسخه‌ای تجویزی از سوی فیلسوفان، حکیمان و مشاهیر یا بازتابی از نوای درون، نهیب فطرت و یا حتی نانوشته‌هایی به ناگاه مکشوف از لابه لای کتب و مقالات تلقی نمود، بلکه می‌توان آن را حاصل دانایی و جهالت، سکوت و فریاد، طغیان و اسارت، کامیابی‌ها یا ناکامی‌های پندآموز و به طور کلی تقابل‌هایی از تضادهای بشریت از آغاز تاکنون دانست. از این روی سرمایه‌ی اخلاق، روح مردمانی است که در طول تاریخ در آن دمیده شده و موضع آن را از جایگاه صرفا نظری به موقعیت داوری و سنجش راستی یا ناراستی هر امر ریز و درشتی ارتقاء داده است.

توسعه‌ی فرهنگی مقدمه‌ای بر توسعه‌ی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی

تکنولوژی، فرهنگ و انسان معاصر

 بخش عمده‌ای از دانایی‌های ابتدایی بشر مبتنی بر کسب تجربه‌های شخصی و تا حدود زیادی درک تجربیات دیگران و گذشتگان است. آنگاه که با مشکلی مواجه می‌شویم در تقلا و تلظی برای رفع آن در نخستین گام به تجربیات دیگران و به ویژه گذشتگان مراجعه می‌کنیم و به طور غریزی کنش آنان را مورد مداقه قرار می‌دهیم تا در لابه لای آن پاسخ سوال خود را دریافت کنیم. از این روی دشواری و پیچیدگی، بخشی غیر قابل تفکیک از ذات مسائلی است که به یکباره خارج از دامنه‌ی دانایی‌های بشر پیش می‌آیند و تجربه از پاسخ به آن عاجز می‌ماند.

نگاهی گذرا به سیر تاریخی رشد و پیشرفت علم و به واسطه‌ی آن پیچیده‌تر شدن مناسبات اجتماعی نشان می‌دهد علی رغم آنکه حجم مشکلات عصر حاضر از هر دوره‌ای بیشتر است، اما جنس و میزان پیچیدگی آن تفاوتی با بحران‌های اعصار گذشته ندارد. به بیان دیگر بسیاری از امور بدیهیِ روزگار ما، دغدغه‌های جدی اندیشمندانی بزرگ، جایی و در زمانی شاید دور بوده است و چه بسا آنچه امروزه چون معضلی لاینحل نزد دانش‌پیشگان می‌نماید، در عصری بخشی از روزمرّگی‌ها و امور جاری مردمان عادی آن روزگار باشد. اما نکته‌ی قابل تامل آن است که طی سالیان اخیر علم و به تبع آن صنعت و تکنولوژی نیز پیشرفت چشمگیری داشته و اگر چه انسان معاصر از این رهگذر به درکی متفاوت و شاید غنی‌تر از هر عصر دیگری در تمام عرصه‌ها اعم از فیزیکی و متافیزیکی نائل آمده و باورهای سنتی را درنوردیده اما با چالشی (شایسته) نیز مواجه شده است.

سرعت رشد و گسترش تکنولوژی مجال تامل و تفکر را از انسان عصر ما ربوده و در کنار فراهم آوردن فرصت‌هایی شگفت انگیز، تهدیداتی جدی را نیز به وجود آورده و از سوی دیگر شکافی عمیق میان "علم و حکمت" پدید آورده است. فرهنگ رایج امروز حاکم بر فضاهای اجتماعی ایران، فرهنگی القاء شده از سوی سرمایه داری و مبتنی بر "مصرف گرایی" است.

در اعصار گذشته رهبران علم آنگاه که عرصه‌های دانش را در می‌نوردیدند و از خوشه‌های دانایی و درک و تجربه به همت بلندشان بر می‌چیدند، خود را بی نیاز از ترجیحات و ارزش‌های اخلاقی نمی‏ دانستند و پیش از آنکه سایه‌ی سنگین محصولات علمی جامعه را دچار چالش کند، "حکیمانه" راه صواب را به آحاد مردم نشان می‌دادند. حال آنکه در عصر پیش روی ناخواسته به واسطه‌ی جهش ناگهانی و پیش بینی نشده‌ی دانش و به علاوه رشد جزیره‌ای علوم، متولیان علم و اخلاق در دنیاهایی بسیار دور از یکدیگر زندگی می‌کنند و امکانِ حیاتیِ "علاج واقعه قبل از وقوع" به کلی منتفی شده است. علاوه بر آن که هیچ تناسبی، حتی از جنس کمّی، میان اندیشمندان حوزه‌ی فن آوری و اخلاق وجود ندارد، شتاب فزاینده‌ و بی‌مهابای رشد تکنولوژی (که تحولات آن در حد ثانیه است!) عملا امکان فراهم آوردن تمهیدات و فرهنگ (مصرف) مناسب برای گذار بی چالش جامعه از تبعات احتمالی آن را بسیار دشوار می‌کند. با این همه،  تمام تقلاهای اندیشمندان معاصر در قالب نکاتی پیرامون گذار از سنت به مدرنیته و در ادامه طرحِ روایت پُست مدرنیسم تلاشی آگاهانه و هوشمندانه است تا خط و ربط انسان در خلال رشد ناگهانی خُرده فرهنگ‌های ناشی از تحولات و پیشرفت‌های صنعتی با اصل و اساس "انسانیت" به طریقی علمی ترسیم، ترمیم و حفظ شود.

بنابراین ماجرای پیشرفت تکنولوژی و تغییرات بی‌سابقه‌ای که در زندگی روزمره و هویتمان ایجاد کرده، هم جذاب است و هم اضطراب‌آور. دقیقا به همین دلیل آنچه مایه‌ی سعادت و کامروایی یک جامعه است، داشتن زیرساخت‌های صنعتی و اقتصادی قوی نیست بلکه برای گذر از دریای متلاطم و مواجی که طوفان تکنولوژی و سرمایه در جامعه ایجاد کرده است باید به ناگزیر بر بلم "اخلاق" پای نهاد و به آموزه‌های غنی اخلاقی پناه بُرد. بر مبنای ارزش‌های اخلاقی، هویت هر انسانی ارتباط تنگاتنگ با نوع "نیازمندی"‌هایش دارد.

توسعه‌ی فرهنگی مقدمه‌ای بر توسعه‌ی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی

در واقع ، برای آنکه تشخیص دهیم جامعه‌ای به چه میزان به جامعه‌ی آرمانی نزدیک‌تر است کافیست از نیازمندی‌های آن جامعه بپرسیم. به طریق اولی ، سطح تعالی و درجه کمال هر انسانی را با درجه تعالی و کمال نیازهایی که دارد و کمبودهایی که در خود احساس می کند دقیقا می توان اندازه گیری کرد. تکامل همه جانبه‌ی بشری ماحصل احساس "نیازهای" انسان بوده است و در واقع آنچه از آن به "بحران" یاد می‌شود نتیجه‌ی "نیازهای" انسان و "عطشش" برای رسیدن و دستیابی به نقطه‌‌ی بی‌نیازی است. حس "نیاز" و حقارت "کمبود" ذاتا برای انسان دردآور و "فاجعه آمیز" بوده و از این روی  آن‌گاه که به "عمق فاجعه" و "بحران" ملتفت می‌شود، سرشار از طلب ِ حل بحران به تکاپو (و حتا تضرع) و حرکت واداشته می‌شود، سراسر انرژی می‌شود. برآیند تمام این حرکت‌ها، سمت و سوی اولویت‌های اجتماعی را شکل می‌دهد و بر مبنای آن می‌توان بلوغ جامعه را ارزیابی و قضاوت نمود.

کوتاه سخن آن‌که "بگویید غایت آمال، مطالبات و افتخارات اجتماعی یک جامعه چیست تا بر مبنای آن قضاوت کنیم، آیا جامعه منحط و عقب مانده است یا نه؟!" بنابراین فرهنگ می‌تواند خصوصیات ذهنی و اخلاقی افراد و به تبع آن اجتماعات را تعیین کند و شرایط طبیعی نیز تحت تأثیر تصرفات و برداشت های فرهنگی می‌باشند. حال در چنین شرایطی اگر عقاید، آرمان‌ها و ارزش‌های یک فرهنگ به عنوان لایه‌های بنیادین آن، اصیل، حقیقی و سازگار با فطرت کمال جوی انسان سازمان پیدا کنند، قطعا خصوصیات ذهنی و اخلاقی بشر نیز به سمت تعالی و کمال حرکت خواهند کرد و اگر ارزش‌هایی باطل و منحط جای آرمان‌های بلند آدمی را بگیرند حتما اخلاق و خصوصیات ذهنی افراد ( عوام ) سیر نزولی خواهند داشت.

امروزه "مصرف‌گرایی" توام با "تجمل" در همه‌ی عرصه‌ها اعم از رفتارها و کنش‌های فرهنگی (غرب) و دیگر تکنولوژی‌های لوکس به یکی از اولویت‌ها و نیازمندی‌های جامعه‌ی ایرانی بدل گشته است.

در واقع پُر بیراه نخواهد بود اگر بگوییم شیوع روح بیمارگونه‌ی مصرف‌گرایی آغاز انحطاط ارزش‌های اخلاقی و خشکیدن عواطف و روحیات انسانی در جامعه بوده است.

بی شک می‌توان مصرف‌گرایی را یکی از مهمترین تهدیدات علیهِ "نظم اجتماعی" در هر جامعه‌ای برشمرد و ابتلای به آن را که منجر به بر باد رفتن مناعت طبع و روحیه‌ی قناعت در بشر می‌شود، علت العلل دیگر نقصان‌های اجتماعی به حساب آورد. جست و جوی مصرف‌کننده (با رویکرد فخرفروشانه و تجمل‌گرایانه) برای انتخاب و به واسطه‌ی آن لذت حاصل از تظاهرِ فردی، ارزش‌های فردگرایانه و تکثرگرایانه‌ای را تقویت می‌کند که ضدِ هنجارهای جمعی جامعه است.

توسعه‌ی فرهنگی مقدمه‌ای بر توسعه‌ی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی

استیلای روح مصرف در جامعه به گسترش نگاه ویترینی، سطحی، غیراصیل و مقلدانه به بسیاری از پدیده‌های ارزشمند اخلاقی دامن زده و چه بسا "فضائل اخلاقی" را به حد تشریفاتی مبتذل تقلیل داده است. القاء، تعمیق و تثبیت تدریجی، بیمارگونه‌ و افراطی مصرف گرایی و تبدیل کردن آن به ارزش و مبنایی برای ارزش‌گذاری علاوه بر آن که "هویت" انسانی افراد را به چالش کشیده است، از آن جهت که برای تامین ادوات و ملزومات، نیازمند تجمیع و تمرکز ثروت و سرمایه است با بر هم زدن قواعد و توسل به راه‌های کوتاه‌تر کسب آن موجب تزلزل امنیت فرهنگی و اقتصادی و ساختارهای نه چندان مطمئن آن‌ها شده است.

به عبارت دیگر با گسترش سریع و بی‌مهابای زرق و برق‌های نه چندان ضروریِ زندگی‌هایِ به ظاهر مدرن، که حاصل تقلیدی کورکورانه از مدل‌های برآمده از توهمات روشنفکر مآبانه‌ی عده‌ای فرصت طلب بود، به ناگاه شکافی عمیق میان طبقه‌های مختلف اجتماع به وجود آمد و فاجعه‌آمیز‌تر آن که به واسطه‌ی وجود فضای رشد سریع (و یک شَبِ‌یِ) اقتصادی، موجبات التقاط شُک‌گونه‌ی فرهنگیِ ناشی از گذار فیزیکیِ (نه فکری) تعداد زیادی افراد از طبقه‌ی متوسط به طبقه‌ی بالاتر فراهم گردید بی آن که تدابیر و اقتضائات لازم برای این قبیل جابجایی‌ها لحاظ شده باشد. تداوم آن به تسریع پلاریزه شدن جامعه و تفکیک آن به دو طیف سرمایه‌دار و محروم انجامید و توازن معقول و طبیعی طبقات اجتماعی بر هم خورد و در این میان نگاه احساسی و عدم تبیین دقیق مفهوم عدالت اجتماعی و برخورد شعار گونه و انقلابی با مقوله‌ی طبیعی و اجتناب ناپذیر طبقه‌بندی‌های اجتماعی امکان واکاوی علمیِ ضرورت‌ها و چرایی‌های چنین موضوعاتی و نیز بکارگیری ابزار کنترل و تنظیم عقلانی آن‌ها را در عمل منتفی نمود.

در برهه‌های مختلف تاریخی طبقه بندی‌های اجتماعی فارغ از نوع اجرا و به رغم برخی انتقادات این نقطه‌ی قوت را داشت که هر طبقه‌ای به لحاظ "فرهنگی" از "اصالت"‌ی خاص خود برخوردار بود و آرزوها، خواسته‌ها و به طور کلی نوع نگاه افراد جامعه به مسائل پیرامون نسبتی تعریف شده با طبقه‌ی اجتماعی آن‌ها داشت. از این روی نظم اجتماعی در هر طبقه‌ای به صورت خودجوش و مکانیزه اعمال و مراعات می‌شد. گذر از هر طبقه به طبقه‌ی بالاتر نیز بر قواعد و سازوکاری مشخص استوار بود و ضمنا هر طبقه‌ای به لحاظ فکری بالغ شده و براحتی افراد جدید را در خود هضم و به تعادل می‌رساند. مضاف بر آن، شرایط اجتماعی حاکم اساسا ضرورتی برای گذار از یک طبقه به طبقه‌ی دیگر ایجاب نمی‌نمود و افراد از آنچه دست تقدیر برایشان رقم زده بود با رضایتی باطنی، رویی گشاده و آغوشی باز استقبال می‌کردند. به علاوه انتساب طبقه برای هر یک از افراد جامعه مبتنی بر چارچوب‌هایی کلاسیک و کاملا تعریف شده‌ بود و در این میان اتفاقا شاخص‌های فرهنگی و التزام به مناسبات، آیین‌ها و اصولی خاص جزیی  نهادین و بنیادین از پیکره‌ی اجتماعی هر طبقه به شمار می‌آمد و مولفه‌های فرهنگی و مقوله‌های ریشه‌دار مرتبط، علی‌الخصوص جهان بینی به طرز چشمگیری بر دیگر شاخص‌ها به ویژه فاکتورهای اقتصادی برتری داشت.

توسعه‌ی فرهنگی مقدمه‌ای بر توسعه‌ی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی

ایران و جایگاه اخلاق در مناسبات اجتماعی

در کشور ما، اگر هنر و موسیقی روزگاری جزء مقولات فرهنگیِ "خالص" و "اصیل" تلقی می‌شدند و نقطه‌ی اشتراک، اتصال و حتا همگامی و همکلامی سلایق مختلف بودند، اما در عصر حاضر نه‌ فقط این مقولات، که "اخلاق" نیز، به کالا تبدیل شده‌ و به ارزش مبادله تقلیل یافته‌ است. بنابراین، عرصه‌ی فرهنگی زیر سلطه‌ی همان عقلانیتِ ابزاری‌ای رفته است که عرصه‌ی تولید صنعتی را زیر سلطه‌ی خود دارد. به عبارت دیگر ، فرهنگ رایج امروز حاکم بر فضاهای اجتماعی ایران، فرهنگی القاء شده از سوی سرمایه داری و مبتنی بر "مصرف گرایی" است.

امروزه تکنولوژی و فن آوری صرفا کارکرد تسهیل امور فیزیکی و مناسبات حرفه‌ای ندارد و به طور طبیعی پیامد ظهورفن آوری های نوین، فرهنگ مصرف گرایی رونقی بیش از پیش گرفته و به علاوه رویکرد تجمل گرایانه و فخر فروشانه‌ی حاکم بر نوع مصرف، ساختارها و نظم اجتماعی را مختل و با چالشی جدی مواجه کرده است."بگویید غایت آمال، مطالبات و افتخارات اجتماعی یک جامعه چیست تا بر مبنای آن قضاوت کنیم، آیا جامعه منحط و عقب مانده است یا نه؟!"

غوطه‌وری در ورطه‌ی مصرف لاجرم نیازمند ملزوماتی است و از قضا نکته‌ی اساسی و بحران زای مساله نیز در تدارک همین ملزومات و سرآمد همه‌ی آن‌ها تامین منابع مالی نهفته است.

مقوله‌ی کسب درآمد بالاتر و بهکارگیری الگوهای متعدد (نوکیسه)‌ای که به یکباره به جرگه‌ی سرمایه‌داران پیوستند، موجب انزوای روحیه‌ی اخلاق‌مداری شده و افراد جامعه بی‌آن که درک درستی از معنای کامروایی و خوشبختی داشته باشند کلید حل هر مشکل لاینحلی را در داشتن سرمایه‌ی مادی بالاتر دانسته و حریصانه برای کسب آن چشم بر اخلاقیات بسته و بسیاری از مبانی آن را فدا کردند.

تمرکز جنون‌آمیز و بدون شناخت واقعی از مقتضیات و تبعات سرمایه‌داری در میان طبقه‌ی متوسط جامعه که به دلیل ایجاد فضای واسطه‌گری و دلّالی در اقتصاد، امکان دستیابی به ثروت را یافته بود، موجب گردید اساسا نَفس تولید ثروت و انباشت آن که می‌بایست به سبب فراهم آوردن رفاه در خدمت رشد و بالندگی شاخصه‌های انسانی بشر باشد مورد غفلت قرار گیرد و در خدمت "مصرف‌گرایی"، در نخستین قدم روابط خانوادگی ( و به ویژه تربیت فرزندان) را تحت تاثیر قرار دهد.

ریشه‌ی تمام شتاب زدگی‌ها در عرصه‌های مختلف در "شتاب" بی حد آحاد مردم برای رسیدن به "ثروت" نهفته است. از این روی رواج فضای بی‌اعتمادی و ریاکاری در جامعه، بی توجهی به ارکان خانواده و تربیت فرزندان، فسادهای اقتصادی و اجتماعی و بسیاری از معضلات شناخته شده‌ی کنونی، پیامدهای جهت‌گیری‌های اشتباه فرهنگی از سوی "افراد" جامعه هستند.

ناگفته پیداست مادامی که سطحی نگری موجب فرافکنی و تلاش برای بدست آوردن موقعیت‌هایی می شود که شایستگی آن را نداریم، تا زمانی که رویه ی عادی سازی امور قبیح غیر اخلاقی آیینی طبیعی در کشور باشد، داشتن تکنولوژی های لوکس، سرمایه‌های اقتصادی غنی و روابط سیاسی مستحکم در وهله‌ی اول در حد رویایی زیبا خواهند بود و به فرض اکتساب نمی توانند مایه ی خوشبختی و تعالی باشند.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

توسعه‌ی فرهنگی مقدمه‌ای بر توسعه‌ی سیاسی و اجتماعی و اقتصاد

منتشرشده در دیدگاه

مرا به خير تو اميد نيست شر مرسان

باعجله آمدم دم در كه چند كيسه زباله را در سطل بيندازم و سريع برگردم . اما همين كه در را باز كردم هرم گرما و باد چنان به سر و صورتم خورد كه يك لحظه فراموش كردم كي و كجا هستم !؟ همين كه به خودم آمدم اثري از سطل زباله نديدم . يادم آمد كه شهرداري سطل ها را جمع كرده است و برده . همان دم از قضا چند سگ گرسنه هم از همان هايي كه چشمان معصوم و ملتمسشان دل هر رهگذري را به رحم مي آورند هم از راه رسيدند و باديدن كيسه ها كه شايد نصيبي باب دندانشان بتوانند بيابند آرام به دنبالم روان شدند ....حال من به دنبال سطل و آن طفلي ها هم به دنبال من .....

القصه بعد از دو خيابان رفتن چشمم به سطلي بزرگ افتاد كه از هر طرفش زباله ها ي درهم سرازير بود ، خوشحال و مسرور از اين كشف بزرگ همين كه خواستم كارم را به انجام برسانم ناگهان چشمتان روز بد نبيند ! يك موش بزرگ از داخل زباله ها به بيرون پريد . از ترس چنان فريادي كشيدم كه آن زبان بسته ها هم قالب تهي كردند .... كيسه ها را رها كرده و پا به فرار گذاشتم ، در همان اثنا پايم به سنگي خورد و سكندري خوردم كه تا آمدم به خود بيايم يک هو به قول شاعر "خوي كرده و البته نه خندان و نه مست "از يك خواب پريشان بيدار شدم ...در همان حال كه نمي دانستم بايد شكر كنم يا كفر بگويم با خود گفتم : به اميد آن كه خواب اصحاب كهف بوده باشد و از اخبار نفس گير هر روز ديگر خبري نيست و قرارست است ديگر گل باشد و بلبل باشد و گلستان . سري به گوشي مبارك زدم و با كمال تعجب چشمم به پيامي افتاد كه نوشته شده بود :

« دوستان عزيز ، ما با كمك دوستانمون يك كارزار قانوني اينترنتي راه انداختيم ؛ براي وضعيت بد كوچه ها كه از زباله پرشده چون سطل زباله ها را برداشته اند . خواهش مي كنم همگي امضا كنيد و به گروهايي كه داريد و ساكن كرج هستند هم بفرستيد » .

مرا به خير تو اميد نيست شر مرسان

همان موقع بود كه نااميدانه ياد حكايتي از باب چهارم گلستان سعدي افتادم كه حكايت مي كند:

یکی از شعرا پیش امیر دزدان رفت و ثنایی بر او بگفت. فرمود تا جامه از او بر کنند و از ده به در کنند. مسکین برهنه به سرما همی‌رفت. سگان در قفای وی افتادند. خواست تا سنگی بر دارد و سگان را دفع کند، در زمین یخ گرفته بود، عاجز شد. گفت: این چه حرامزاده مردمانند، سگ را گشاده‌اند و سنگ را بسته! امیر از غرفه بدید و بشنید و بخندید. گفت: ای حکیم! از من چیزی بخواه. گفت: جامهٔ خود می‌خواهم اگر انعام فرمایی.
رضینا مِن نوالِکَ بالرَحیلِ.
امیدوار بود آدمى به خیر کسان
مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان
سالار دزدان را بر او رحمت آمد و جامه باز فرمود و قبا پوستینی بر او مزید کرد و درمی چند."


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

مرا به خير تو اميد نيست شر مرسان

منتشرشده در یادداشت

گزارش صدای معلم از تاراج طبیعت در سلیمان بلاغ زنجان

 داستان چنگ‌اندازی بر سیمای طبیعی روستاهای ایران به بهانه استخراج و کاوش معدن موضوعی تکراری و در عین حال سوژه‌ای بکر و همیشه زنده می‌باشد. هر روز صدای کم‌رمق و ضجه روستاییان عاصی و بی‌پناه از تهدید و تحدید برخی از معدن‌داران و معدن‌کاران بی‌مسئولیت و منفعت‌طلب از چهار گوشه کشور هویداست و در این وانفسای زمانه البته آنچه به جایی نرسد فریاد است...

 به پیشنهاد حکیم‌خان یوسفی از اهالی خونگرم و دوست‌داشتنی قره‌پشتلو (ساکن کرج) سفری یک روزه به روستای زیبای سلیمان بلاغ زنجان به منظور مشاهده میدانی تهاجم جدید سوداگران زیرخاکی در پوشش معدن‌داری و معدن‌کاری به روستا هستیم.
از قِبل کاوش‌های معدنی تنها چیزی که عاید اهالی می‌شود نابودی تدریجی گونه‌های گیاهی و جانوری و مراتعشان خواهد بود و در صورت تداوم فعالیت‌های معدنی نهایتا زمین سوخته تحویل اهالی خواهد شد.

 پس از بی‌اعتنایی تیم همراه آقای (ب_ز که خود را منتسب به یکی از نهادهای نظامی معرفی می‌کنند) به تذکرات و گوشزدهای اهالی در خصوص دست‌اندازی به مراتع و زمین‌های کشاورزی سلیمان‌بلاغ به بهانه کاوش معدن، ذینفعان ناچارا شکوائیه‌ای تنظیم و علیه نامبرده شکایت قضائی کرده‌اند تا بلکه قوانین مندرس به دادشان برسد. با این که معادن روستاهای مشابه غارت می‌شود، هنوز هم حاج سئیران، سلیمان بلاغ، برون ده و.... فاقد گاز و بعضا جاده آسفالت درست و حسابی‌اند.

در کنار آن به مسئولین ریز و درشت ملی و استانی نامه‌نگاری کرده و از آنها برای رفع این تجاوز ارضی و تهاجم زیست محیطی و محیط زیستی استمداد طلبیده‌اند. منتها بوروکراسی اداری شکایت چنان فراخ و طولانیست که بیم آن می‌رود تا زمان به کرسی نشستن حرف روستائیان در محکمه عدالت چیزی از آثار تمدنی و مراتع سرسبز منطقه در کف نماند. خلاصه اینکه امروز ارگینه داغ در خطر است.

ای کاش اصلا معدن نداشتیم.

مشکل معدن‌داران و معدن‌کاران دقیقا چیست؟

 دولت سالانه حدود ۴۰۰۰ میلیارد درآمد از قبل بهره‌برداری از معادن نصیبش می‌شود، بدون آنکه برگشتی از این درآمد در محافظت از معادن و یا روستائیان ذینفع هزینه گردد. دولت است دیگر... کسی زورش به دولت نمی‌رسد.

اما مشکل بزرگتر، معدن‌داران بخش خصوصی  است . برخی از این خوش‌انصاف‌ها (که بعضا هدف پنهانی شان جستجوی دفینه‌جات و زیرخاکی بوده و معدن تنها پوششی براین سوداگری است) گویا به کاهدان زده‌اند. در روستاهای حاج سئیران، سلیمان بلاغ و... دهها معدن در حال بهره‌برداری و یا اکتشاف هستند. اگر سیمای عمومی این روستا را از آسمان بنگریم چون یتیمی است که سر و صورتش را خراشیده‌اند.

 جالب‌تر آنکه با این که معادن روستاهای مشابه غارت می‌شود، هنوز هم حاج سئیران، سلیمان بلاغ، برون ده و.... فاقد گاز و بعضا جاده آسفالت درست و حسابی‌اند.

دقیقا نمی‌دانم مشکل از فقدان قانون است و یا تراکم و انباشت قانون‌های کهنه، تزاحمی و متقاطع. به هر ترتیب حال روستاهایی که معدن دارند عموما ناخوش است و مردم عاصی از مزاحمت‌های معدن‌داران و معدن‌کارانند.

 اگر ذی‌نفعان و اهالی روستاهای مجاور معادن احیانا در صورت همداستانی با هم؛ شکایتی از چرایی و چگونگی تعدی به حریم روستا و... هم داشته باشند این شکایت در بوروکراسی کشنده اداری آن قدر کش پیدا خواهد کرد تا اصل موضوع از حیز انتفاع ساقط شده و شاکیان خسته و متشاکیان به زور پول و نفوذ در سیستم اداری پیروز معرکه باشند و نهایتا در پروسه نفس‌گیر اداری، جای شاکی و متشاکی عوض شود.

گزارش صدای معلم از تاراج طبیعت در سلیمان بلاغ زنجان

 ما با افتخار کماکان از امکانات عهد بوق برای تعیین دقیق حریم معادن بهره‌مندیم. نقشه‌برداری اصولی و علمی، تصاویر ماهواره‌ای و استفاده از پهباد جایی در اکتشاف و بهره‌برداری‌های ما ندارند. نه حریم‌های قانونی محیط زیست، وزارت صمت، جنگلداری، مراتع، منابع طبیعی، حدود و ثغور شهری و روستایی هیچ کدام دقیقا مشخص نیست که نیست. این وسط تکلیف معدن‌دار و معدن‌کار نیز نامعلوم است. اگر سودجو و فرصت‌طلب باشد به راحتی از تراکم و تزاحم ناظران خواب‌آلود حسابی ماهی که هیچ، شاه‌ماهی خواهد گرفت.

اصولا مشکل اصلی علاوه بر فقدان ضوابط نظارت کارآمد، نبود نظارت نظام‌مند و یا وجود نظارت نیم‌بند است.

 جا دارد مجلس، وزارت کشور، دیوان محاسبات، قوه قضائیه، نیروی انتظامی و سازمان حفاظت از محیط زیست (به صورت تجمیعی، نه جزیره‌ای و ایزوله) ورود جدی به مقوله مرگ خاموش معادن کشور داشته باشند.

حرف آخر

جهت پایان دادن به محرومیت‌های تاریخی مناطقی همانند قره پشتلو، کاغذکنان و... می‌بایست سه کار زیر همزمان پیگیری شود:

۱. معرفی پتانسیل‌ها و ظرفیت‌های منطقه در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های گروهی
۲. جلب مشارکت مهاجرین بومی ساکن تهران، کرج، قم و... به سرمایه‌گذاری، ایجاد اشتغال و تولید در منطقه
۳. متوجه کردن تدریجی مسئولین استانی و ملی به مقوله توسعه پایدار، همه‌جانبه و متوازن منطقه


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

گزارش صدای معلم از تاراج طبیعت در سلیمان بلاغ زنجان

منتشرشده در محیط زیست

رفتارشناسی معلمان و تشکر از فرهنگیان فرهیخته

بر خود لازم می‌دانم از کلیه فرهنگیان فرهیخته‌ای که با تصدی حوزه‌های انتخاباتی، موجبات انتخاب اصلح از بین صلحا و همچنین بیعت را فراهم کرده‌اند و همچنین موجبات ادامه یافتن جریان موجود شده‌اند، تشکر نمایم.

و هچنین برخود لازم می‌دانم از کلیه فرهنگیان فرهیخته‌ای که شیفتگان قرعه‌کشی و صف و ثبت‌نام در هرگونه طرح در آموزش و پروش هستند و موجب شده‌اند هیچ طرحی در آموزش و پرورش بر زمین نماند، تشکر نمایم.

و هچنین برخود لازم می‌دانم از کلیه فرهنگیان فرهیخته‌ای که آمار بالاترین گله‌مندی و آمار کمترین عکس‌العمل و کنشگری نسبت به جامعه را دارند، تشکر نمایم.

و هچنین برخود لازم می‌دانم از کلیه فرهنگیان فرهیخته‌ای که درس می‌دهند ولی درس نمی‌گیرند، از دانش‌آموزان می‌خواهند که بخوانند ولی خود نمی‌خوانند، تشکر نمایم.

و هچنین برخود لازم می‌دانم از کلیه فرهنگیان فرهیخته‌ای که به جای جریان‌ساز بودن اصلاح جامعه، در زیر گل و لای جریان موجود دست‌و‌پا می‌زنند، تشکر نمایم.

و نیز تشکر مخصوص دارم خدمت مدیران بزرگوار که آن چنان دقیق و کامل و بدون اعمال اراده ، دستورات مدیران رده بالا (منطقی غیرمنطقی، قانونی غیرقانونی، عملی غیرعملی، اخلاقی غیراخلاقی) را در مدارس پیاده‌سازی می‌کنند که اگر مدیران رده بالا در حین جلسه عطسه کنند ما آثار آن عطسه را در مدارس شاهد خواهیم بود.

ارادتمند شما

معلم


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

رفتارشناسی معلمان و تشکر از فرهنگیان فرهیخته

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور