صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

گروه تشکل ها/

استعفای مجموعه شورای صنفی دانشگاه فرهنگیان در اعتراض به تصميمات مسئولان دانشگاه فرهنگیان

در نامه ای که امروز اول تیر « اعضای شورای صنفی دانشگاه فرهنگیان » خطاب به معاون امور دانشجویی دانشگاه فرهنگیان نوشته اند ضمن اعتراض شدید به تصمیمات مسئولان این دانشگاه و به ویژه هیات امنای آن ، استعفای خود را رسما اعلام کرده کرده اند .

در این نامه آمده است :

« دانشجویان گرامی، جنابعالی و همه مسئولین دانشگاه شاهد بودید که ما اعضای این دوره شورای صنفی مؤسسه دانشگاهیان فرهنگیان با انگیزه نجات کشتی به گل نشسته دانشگاه فرهنگیان برای پیگیری امور صنفی-رفاهی در حوزه های مختلف مالی، فرهنگی، پژوهشی، آموزشی و ... به عنوان نماینده دانشجومعلمان پا به عرصه مطالبه گری نهادیم. دانشجو معلمی که این تناقض ها و تظاهرها را مشاهده می کند فردا در کلاس درس پیام آور چه مشق و درسی برای دانش آموزانش خواهد بود ؟

در طی این دوره شورای صنفی این مجموعه تمام قد در کنار مطالبه کسورات به مسائل حوزه فرهنگی، آموزشی، پژوهشی و دیگر مسائل مرتبط با حقوق دانشجویان عزیز پرداخته است. در بحث کسورات دانشجویی به ارائه راهکار نیز برای آنها پرداختیم اما متاسفانه در این مورد قانون، عدالت و انصاف از سمت مسئولین مورد نظر قرار نگرفته و به تبع موجب اعتراض شدید دانشجویان واقع گشته است.

پس از جلسات بسیار و نامه نگاری های فراوان در این مورد متاسفانه هیچ روند مثبتی از سمت مسئولین مربوطه دیده نشد و روال ادوار گذشته ادامه یافته و با وجود حضور نماینده دانشجویان در جلسه هیئت امنا و ارائه شفاهی و کتبی مطالبات قانونی دانشجویان متاسفانه همچنان به مطالبات دانشجویی توجهی نشد و این خود دال بر عدم توجه مسئولین محترم به این مجموعه مطالبه گر و هشتاد هزار داتشجو معلم می باشد و این موضوع برای ما اعضای شورای مؤسسه صنفی دانشگاه فرهنگیان امری غیر قابل قبول و مردود می باشد چرا که رسالت ما پیگیری و تحقق مطالبات دانشجویی است.

استعفای مجموعه شورای صنفی دانشگاه فرهنگیان در اعتراض به تصميمات مسئولان دانشگاه فرهنگیان

لذا ضمن محکوم نمودن بی توجهی آمران به درخواست های مطروحه، ما اعضای شورای مؤسسه صنفی دانشگاه فرهنگیان جهت ابراز نارضایی خود از تصمیمات گرفته شده در جلسه اخیر هیئت امنای دانشگاه بدین وسیله استعفای خود را از ادامه مسئولیت تقدیم می نماییم.

لازم است یک بار دیگر مراتب سپاسگزاری و تشکر از رای و اعتماد تک تک دانشجومعلمان و دبیران محترم شورای صنفی را بر خود را ارج نهاده و در پایان امیدوارم با اصلاح اندیشه ها و روش ها، روزهای بهتری را برای دانشگاه فرهنگیان شاهد باشیم. توفیق روزافزون جنابعالی و همکاران محترم مجموعه را از خداوند متعال مسئلت می کنیم. »

« صدای معلم » در سال های اخیر گزارش های متعددی را در مورد وضعیت این دانشگاه منتشر کرده است اما تاکنون پاسخی از سوی مسئولان این دانشگاه ارائه نگردیده است .

نشست های رسانه ای رئیس دانشگاه فرهنگیان به بهانه کرونا مدت هاست که تعطیل شده است .

« صدای معلم » در آخرین گزارش خود نوشت : ( این جا )

« از آخرین نشست رسانه ای رئیس دانشگاه فرهنگیان با رسانه ها بیش از یک سال است که می گذرد .

در دانشگاهی که حتی درس کارورزی آن که جنبه مهارتی دارد و دانشجو معلمان باید مهارت های معلمی را به صورت میدانی تجربه  و تمرین کنند ، به شکل « مجازی » درآمده است و مشخص نیست برون داد این تصمیمات چگونه خواهد بود ؛ چرا باید نشست های دیگر این دانشگاه در وضعیتی دیگر برگزار گردد ؟

استعفای مجموعه شورای صنفی دانشگاه فرهنگیان در اعتراض به تصميمات مسئولان دانشگاه فرهنگیان

چرا باید دیوار مدارس و دانشگاه ها همچنان کوتاه باشد ؟

آیا نهادهای بازرسی در دانشگاه فرهنگیان و وزارت آموزش و پرورش این وقایع را نمی بینند ؟

دانشگاهی که علی رغم تعطیل بودن کلاس ها و خدمات رفاهی هنوز از حقوق دانشجو معلمان کسر می کند ؛ این نشست ها با کدام هزینه و بودجه ، برنامه ریزی و اجرا می شوند ؟ »

چگونه است که مراسم تشییع و تدفین با وضعیتی غیر قابل قبول و در میانه بحران کرونا برگزار می شود اما کلاس های درس دانشگاه فرهنگیان بیش از یک سال است که در تعطیلی به سر می برند ؟

مگر در فضای مجازی می توان " معلم " تربیت کرد ؟

مبنای منطقی این گونه تصمیمات و رفتارها چیست ؟

دانشجو معلمی که این تناقض ها و تظاهرها را مشاهده می کند فردا در کلاس درس پیام آور چه مشق و درسی برای دانش آموزانش خواهد بود ؟ »

پایان گزارش/


استعفای مجموعه شورای صنفی دانشگاه فرهنگیان در اعتراض به تصميمات مسئولان دانشگاه فرهنگیان

گروه گزارش/

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

تاریخ تهیه گزارش :

یکشنبه 30 خرداد 1400

 

تاریخچه :

کلک‌چال، اردوگاه و پناهگاه \ ordūgāh va panāhgāh-e kolak-čāl \ ، تأسیساتی واقع در میانۀ دامنۀ جنوبی کوههای البرز مرکزی، در فاصلۀ حدود ۰۰۰‘۱متری جنوب شرقی قلۀ توچال، و در ارتفاع ۶۲۲‘۲متری از سطح دریا. 
در دهۀ ۱۳۴۰ ش در این منطقه توسط وزارت آموزش و پرورش بناها و تأسیسات اردوگاهی به منظور ایجاد فضایی برای تفریح و آموزش فنون زندگی گروهی و به‌ویژه آموزش کمکهای اولیۀ امدادگری و نجات به دانش‌آموزان احداث شد. در آن زمان در وزارت آموزش و پرورش کشور تشکیلاتی وجود داشت که تلاش می‌کرد در تشکلی به نام «سازمان پیشاهنگی»، دختران و پسران جوان را برای امداد و نجات عمومی در زمان وقوع حوادث غیرمترقبه مانند سیل، زلزله، توفان، بروز بیماریهای واگیر و جز آنها آماده نماید.

اردوگاه کلک‌چال در طول هفته در اختیار وزارت آموزش و پرورش، دانش‌آموزان و اعضای سازمان پیشاهنگی بود، اما در روزهای پنجشنبه و جمعه همۀ اقشار جامعه و به‌خصوص کوهنوردان نیز می‌توانستند از امکانات رفاهی و خدماتی آن استفاده کنند. 

اردوگاه کلک‌چال که به بوستانی بزرگ شبیه است، دارای تأسیساتی مختلف ازجمله چند سالن سرپوشیده، مسجد، سالن های غذاخوری، چند فروشگاه، زمین بازی تنیس، والیبال، بسکتبال، فوتسال، فوتبال گل‌کوچک، و مسیرهای پیاده‌روی و جز اینها ست. 

مهم‌ترین و زیباترین بنای احداث شده در این محل ساختمانی شش‌طبقه است که به صورت برجی مدور شبیه منار تاریخی شهر سامرا احداث شده است. پلکانی که دسترسی به طبقات این ساختمان را ممکن می‌سازد، در بدنۀ آن به صورت مدور و مارپیچ ساخته شده است. افزون بر این پلکان، در بدنۀ خارجی بنا پنجره‌هایی مربع‌شکل و نورگیریهایی به صورت مستطیلهای عمودی سه‌تایی تعبیه شده‌اند که علاوه بر تأمین روشنایی اتاقهای داخلی بنا و تهویۀ هوا، زیبایی خاصی به آن بخشیده‌اند. 

در نمای خارجی این بنا از سنگهایی به ابعاد ۳۰×۲۰ سانتی‌متر و به رنگهای سفید، خاکستری، قهوه‌ای تیره و روشن استفاده شده است؛ روی این سنگها نام افراد پیشاهنگ و القاب مراتب پیشاهنگی مانند شیربچگان، رَسَد، فرشتگان، و راستان حک شده است. گفته می‌شود در زمان احداث این بنا، دست‌اندرکاران ساخت آن، برای تأمین بخشی از هزینۀ احداث آن افراد پیشاهنگ را تشویق می‌کردند که یکی از این سنگها را خریداری کرده، و نام خود را روی آن حک نمایند و برای نصب بر بدنۀ بنا در اختیار آنها قرار دهند. 

از زیباییهای دیگر اردوگاه کلک‌چال فضای سبز و درختان انبوهی است که همۀ فضاهای باز این اردوگاه را در بر گرفته است. آب مورد نیاز اردوگاه کلک‌چال از چشمه‌های اطراف آن محوطه تأمین می‌شود. ( این جا )

 

***

« صدای معلم » تاکنون گزارش های مختلف و متنوعی را در مورد مراکز رفاهی ، خانه های معلم ، اردوگاه های دانش آموزی و... منتشر کرده است .

به جز یک مورد که مربوط به خانه معلم رضوان شهر ( پونل ) می شود ( این جا ) و انتشار گزارش صدای معلم موجب بهبود کلی وضعیت مجموعه شد بقیه هیچ گونه پاسخی به این گزارش ها نداده اند .

انگار که آموزش و پرورش بی در و پیکر است و حساب و کتابی در آن ساری و جاری نیست .

نخستین بار گزارش صدای معلم در مورد اردوگاه کوهستانی کلک چال در چهارم اسفند 1389 در وبلاگ سخن معلم منتشر گردید . ( این جا )

در این گزارش آمده بود :

« سخن معلم مطلبی را مدتی پیش با عنوان " یک روز در کلک چال آموزش و پرورش "  منتشر نمود .

انتظار این بود که حداقل تغییراتی ولو اندک در موارد مطروحه رخ می داد .

اما به نظر می رسد که گوش ، همان گوش است و ناله هم همان فریاد !

چرا باید مسئولان این گونه در مورد وظایف ذاتی خود برخورد کنند ؟

آیا مشکل در نوع نظارت و کنترل است ؟

آیا مساله به ناکارآمدی سیستم بر می گردد ؟

آیا مشکل از نوع " فرهنگی " و زیر ساخت های آن ناشی می شود ؟

یکی از کارکنان این مجتمع به سخن معلم چنین گفت :

" مسئول کلک چال در اردوگاه شهید باهنر مستقر است . اما تاکنون یک بار هم به این جا نیامده است !

تعداد کارگران را از حدود 15 نفر به 5 نفر کاهش داده اند ، می گویند بودجه نداریم !

سال ها پیش ، زمانی که آقای ناطق نوری رئیس مجلس بود ، یک روز صبح زود به این جا آمد . زمانی که به مسجد برای ادای نماز رفته بود ، گویا محوطه مسجد کثیف و پر از زباله بوده است .

همان موقع ، ایشان گفت که هر روز فقط یک ساعت و در وقت نماز ، مسجد را باز کنید و سپس ببندید .

این در حالی بود که قبل از آن مسجد معراج همیشه باز بود !

( هر چند این یک ساعت هم فقط به یک روز در هفته منتهی شده است ! )

وقتی به او گفتم : زمانی که در این ایستگاه هیچ امکاناتی برای کوهنوردان وجود ندارد . نه خوابگاهی وجود دارد . نه محل استراحتی و... طبیعی است که اگر مسجد هم باز باشد عده ای در آن بخوابند و احیانا کثیف شود !

این جا بود که پاسخی وجود نداشت ... "

شایسته است که معاونت پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش نظارتی دقیق تر بر این مکان داشته باشد و نیز بودجه لازم را در اختیار آن قرار دهد .

اگر قادر به انجام آن نیست ، حداقل از بخش خصوصی کمک بگیرد. »

این گزارش در زمان وزارت حمیدرضا حاجی بابایی منتشر شد .

به رسم معمول هیچ پاسخی از سوی روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در آن زمان برای این رسانه ارسال نشد اما یک بار یکی از کارکنان این مجموعه به صدای معلم گفت :

« آقای حاجی بابایی زمانی که وزیر بود دو بار به این جا آمد و بازدیدی داشت .

یک بار وقتی از او خواستیم که " برج کلکچال " را با اختصاص بودجه ای مرمت کنند پاسخ داد که  این برج اصلا به چه دردی می خورد ؟! »

این در حالی است که برج کلک چال و مجموعه آن در پیش از انقلاب اسلامی ساخته شده و هدف آن آشنا کردن پیشاهنگان و دانش آموزان با علم نجوم در راستای گردش علمی بوده است .

دومین گزارش صدای معلم از مجموعه کلک چال سوم فروردین 1396 منتشر گردید . ( این جا )

« آن چه که در این مجموعه بیش از پیش مشهود است وجود تعداد قابل توجهی از مکان های متروکه است که با زدن قفلی بر روی آن ها به حال خود رها شده است .

شاید تنها مجموعه فعال ، بوفه و یا رستوران این مجموعه است که البته به دو بخش تقسیم شده است و در واقع از ظرفیت نیمی از سالن استفاده می شود .

 با وجود بارش قابل توجه برف اما این مجموعه همچنان مورد توجه کوه نوردان و علاقه مندان به طبیعت می باشد .

یکی از مکان های جالب در این مجموعه " برج کُلَک‌چال " است که سال هاست بسته است و هیچ کس اجازه ورود به آن جا را ندارد .

امروز پنج شنبه سوم فروردین گفت و گویی را با آقای " حیدر طاهروردی " انجام دادیم .

او به صدای معلم گفت :

عضو گروه کوه نوردی شمال شرق استان تهران هستم .

همان طور که ملاحظه می فرمایید برج کُلَک‌چال قدمت زیادی دارد .

علت آن که اجازه داده نمی شود افراد و کوه نوردان به سمت برج بروند این است که دچار فرسودگی شده است و هر لحظه ممکن است بخش هایی از آن ریزش کنند .

به همین خاطر نرده و حصار کشیده اند .

ایشان در پاسخ به پرسش صدای معلم که چه پی گیری هایی برای مرمت و یا بازگشایی این مجموعه شده است گفت :

" خیلی ها علاقه دارند این اتفاق بیفتد اما چون در اختیار وزارت آموزش و پرورش است اقدام خاصی صورت نمی گیرد .

دلیل آن را نمی دانم .

این جا یک بنای تاریخی است و هر قطعه سنگ این برج توسط یک " گروه پیشاهنگی " و از نقاط مختلف ایران گردآوری شده است .

اما تا کنون نشنیده ام که کسی بخواهد در این مورد برای بازسازی پی گیری کند .

البته گروه های کوه نوردی چندین بار و به دفعات پی گیری کرده اند ، نامه نوشته اند... اما تاثیری نداشته است .

تنها پاسخ آن ها این بوده است که امنیت ندارد ، هزینه زیاد دارد و بودجه نداریم !

و این است که این بنای تاریخی به حال خود رها شده است و در حال تخریب و فرسودگی است .

« طاهر وردی » در مورد عمده ترین مشکلات این مجموعه تاکید کرد که این مجموعه را  خیلی بهتر می توان مدیریت و استفاده کرد .

روزهای پنج شنبه ، جمعه و نیز ایام تعطیل فقط رستوران باز است و بقیه تعطیل هستند .

خوابگاه آن هم به ندرت مورد استفاده قرار می گیرد .

در این مجموعه وسیع خیلی نقاط را می توان ایجاد کرد که افراد زمان بیشتری را در این جا طی کنند مثلا الان این جا هیچ کسی نیست که بخواهد متولی و یا پاسخ گو باشد و خدمات ارائه کند .

عضو گروه کوه نوردی استان تهران در پاسخ به پرسش صدای معلم مبنی بر این که تا چه حد از ظرفیت این مجموعه استفاده می شود گفت :

" فکر می کنم نهایتا 10 درصد باشد !

می توانند از مکان های متروکه مانند استخر ، مجموعه تیراندازی و... استفاده کنند .

کمپ بزنند ، چادر بزنند و... اما هیچ تحرکی مشاهده نمی شود .

این جا مکان بکر و فوق العاده ای است .

الان شما برف می بینید اما ممکن است کمی پایین تر وضعیت این گونه نباشد .

به نظرم ، وزارت آموزش و پرورش در این جا مدیریت خوبی را اعمال نمی کند ، بودجه ندارد ، پرسنل ندارد ...

مثلا شما این جا استخری را می بینید که دور آن را فنس کشیده اند .

وقتی می پرسیم چرا از این جا در فصل گرما استفاده نمی شود در پاسخ می گویند که ممکن است کسی در آن جا بیفتد و غرق شود !

اتاق های متعددی وجود دارند که همه خالی مانده است و به علت عدم رسیدگی و نظارت در حال تخریب شدن است .

این جا متعلق به همه است . امیدواریم که هر چه زودتر مورد توجه و رسیدگی مسئولان قرار گیرد .»

به این گزارش هم پاسخی داده نشد و تغییر خاصی هم در مجموعه صورت نگرفت .

با شیوع کرونا ، مجموعه کلک چال بیش از یک سال است که تعطیل است با این حال وزارت آموزش و پرورش ، خانه های معلم خود را هیچ گاه به صورت طولانی تعطیل نکرده است .

 با این حال مجموعه های مشابه کلک چال درسایر نقاط تهران به کار خود ادامه می دهند .

در واقع ، جاهایی مانند کلک چال را می توان نمونه ای از مدیریت در آموزش و پرورش به شمار آورد .

همیشه این پرسش مطرح است چگونه می شود که در این کشور اصل آموزش برون سپاری می شود اما مکان هایی که باید محل درآمد دستگاه و در عین حال رضایت ذی نفعان و سایر اقشار جامعه باشند ، این چنین با سوء مدیریت و ناکارآمدی مدیران بی کفایت رو به رو می شوند ؟

***

- تابلوهای هشدار دهنده ! اما به علت ضعف فرهنگ عمومی و فقدان نظارت ، کم تر کسی به آن ها توجه می کند . چرا نباید همانند کشورهای توسعه یافته ، وقتی کسی به « محیط زیست » آسیب می زند جریمه نشود ؟ چرا مجازات های بازدارنده اعمال نمی شوند ؟ چرا همانند آن کشورها ، افراد نباید هزینه رفتارهای پر خطر خود و ناقض حقوق مدنی دیگران را بپردازند و در اعتبار اجتماعی  ( Social Security ) آنان لحاظ نشود ؟ آزادی تا چه حد ؟

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

- قرار بوده زمین بازی باشد !

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

_ انگار جامعه ایرانی عادت کرده است هر جا می رسد آتشی بر پا کند .

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

_ این درختان به حال خود رها شده اند . نه آبیاری و نه داشتی .

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

قبلا در این لوله ها ، آب جریان داشته است . یک لوله کشی ساده برای آبیاری درختان چقدر هزینه دارد ؟

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

- میز پینگ پنگ !

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

- پله هایی که زمانی محل رفت و آمد معلمان و دانش آموزان بودند .

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

- درختان تنومند را آفت زده است . فریاد رسی نیست .

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

_ درخت کهن سال را آتش زده اند .

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

- زمانی مراسم پیشاهنگان این جا اجرا می شده است ...

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

- مدیریت ایرانی !

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

- برج کلک چال و یادگاری گروه های پیشاهنگی بر روی دیوارها با چه امیدی ساخته شد . یاد دکتر بنایی به خیر .

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

- زباله در ایران جزئی لاینفک از طبیعت و زباله ریزی بخشی از رفتارهای جامعه ایرانی است .

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

خدا قوت ! مدیران دلسوز ، کارآمد و باکفایت آموزش و پرورش !

گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

پایان گزارش/


گزارش صدای معلم از اردوگاه کلک چال آموزش و پرورش

منتشرشده در گفت و شنود

گروه رسانه/

آمار دانش آموزان بازمانده از تحصیل بر اثر کرونا و پرسش های صدای معلم

روزنامه « آرمان ملی » چاپ امروز دوشنبه 31 خرداد می نویسد : ( این جا )

« روزگذشته، وقتی یک خبرنگار از وزیر آموزش و پرورش پرسید که مسئولان اعلام کرده‌اند که سه میلیون دانش آموز بازمانده از تحصیل در کشور وجود دارند، حاجی میرزایی اعلام کرد: «دروغ است»، او درعین حال معتقد است که «این مقوله جفا در حق کادر آموزشی است، شاید برخی گوشی و تبلت نداشتند اما به شکل حضوری آموزش دریافت کردند.»

به باور حاجی میرزایی، «شاید در سال‌های اخیر به اندازه سال گذشته استمرار یادگیری نداشتیم اما کار آموزش به شکل مناسب انجام شده است. معلمان با اطمینان آموزش ارائه دادند. این مقوله جفا در حق کادر آموزشی است. شاید برخی گوشی و تبلت نداشتند اما به شکل حضوری آموزش دریافت کردند.» این گفته وزیر در حالی مطرح شــد که چند روز پیش معاون توسعه منابع و پشتیبانی سازمان پـژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی با تأکید بر اینکه از تعداد ۱۱ میلیون و 500 هــزار دانش‌آمــوز میـان پایه؛ تا امروز حدود ۸ میلیون و ۴۰۰هزار نفر برای کتاب‌های درسی ثبت نام کرده‌اند اعلام کرد:

«متأسفانه هنوز ۳میلیون و ۱۰۰ هزار نفر ثبت نام کتاب‌های درسی را انجام نداده‌اند.» در این میان خبرنگار «آرمان ملی» این آمار را از وزیر آموزش و پرورش در آذر سال گذشتــه پرسیـد و حاجی‌میرزایی نیز در پاسخ گفت:‌ «همه همکاران ما می‌دانند که حداکثر سه تا سه‌ونیم میلیون دانش‌آموز به شاد دسترسی ندارند. اما ما نمی‌توانیم عدم دسترسی به شاد را مساوی با عدم آموزش بدانیم. این دسته از دانش‌آموزان هم آموزش می‌بینند ولی از طریق صداوسیما و تلویزیون. ممکن است بسیاری اینترنت نداشته باشند، ولی تلویزیون دارند. دانش‌آموزانی نیز که تلویزیون ندارند، می‌توانند از طریق تولید بسته‌های آموزشی که به‌صورت بسته‌های خود‌آموز باکیفیت طراحی شده آموزش ببینند و از این طریق، جریان آموزشی خود را دنبال کنند. ما 12.5میلیون نفر را روی شاد احراز هویت کرده‌ایم، یعنی تقریبا کمتر از سه‌میلیون دانش‌آموز در این فضا نیستند و برخی از کسانی که روی شاد احراز هویت شده‌اند، شاید از این بستر استفاده نکنند، پس در بدترین شرایط، ما حداکثر سه‌ونیم میلیون دانش‌آموز داریم که در فضای آنلاین نیستند.» 

آمار دانش آموزان بازمانده از تحصیل بر اثر کرونا و پرسش های صدای معلم

 آمار متناقض از ترک تحصیل 

در طول یک سـال گذشتــه آمارهای متناقضی درباره تعداد کودکان بازمانده از تحصیل ارائه شده است؛ احمد حسین فلاحی، عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی، در بهمن ســال ۱۳۹۹ اعــلام کرد سه میلیون و ۵۰۰ هــزار دانش‌آموز در حال ترک تحصیلند. پس از او بهروز محبــی، دیگر نماینده مجلس، نیز در فروردین ماه سال جاری در گفت‌وگو با ایلنا از آمار ۳۰ تا ۴۰ درصـدی ترک تحصـیل دانش‌آموزان در دوران همه‌گیری خبر داد؛ اما پیش از آنها در دی‌ماه سال ۱۳۹۹ جــواد حسینی، رئیس سازمان آموزش و پرورش استثنایی اعلام کرده بود: 

«۳۰ درصد دانش‌آموزان یعنی حدود پنج میلیون دانش‌آموز از وسایل هوشمند آموزش بی‌بهره‌اند.»

انجمن حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان در بیانیه‌ای که در حمـایت از دانش‌آموزان آسیب‌دیده در اعتراض‌ها منتشر کرد، از آمار پنج‌ میلیونی ترک تحصیل کودکان پس از بحران کرونا پرده برداشت.

کارشناس مسئول آموزش ابتدایی مدیریت آموزش و پرورش گنبدکاووس در این باره گفت که خانواده ۲۸۹ دانش‌آموز مقطع ابتدایی این شهرستـان بعد از نام‌نویسی در مدارس، بـه دلیل شیوع کرونا از ادامه تحصیل فرزندان‌ خود جلوگیری کرده‌اند. به گفته او، طبق اعلام سامانه سناد، ۴۶ هزار و ۷۴۹ دانش‌آموز در سال تحصیلی ۱۳۹۹-۱۴۰۰ در مقطع ابتدایی گنبدکاووس نام‌نویسی کرده بودند، اما خانواده ۲۸۹ دانش‌آموز که ۱۳۸ نفر آنها پایه اول ابتدایی و ساکن مناطق روستایی هستند به بهانه کرونا، تاکنون فرزندان خود را به مدرسه نفرستاده‌اند. با این حال موضوع ترک تحصیل یا بهتر بگوییم بازماندگی از تحصیل به دلیل فقر و مشکلات اقتصادی جامعه که با بحران کرونا افزایش چشمگیری داشته است، در یک سال اخیر دامن آموزش و پرورش را گرفته و بسیاری از دانش آموزان از امکانات تحصیل محروم هستند.

دولت در زمستان سال گذشته، در اقدامی دیرهنگام و در جلسه کارگروه اقتصادی کرونا مورخ  25 دی ماه به پیشنهاد وزارت ارتباطات، تصمیم به تأمین تسهیلات خرید وسایل هوشمند برای دو میلیون دانش آموز گرفته است. در این طرح، تسهیلات یاد شده به شکل تهیه تبلت ارزان قیمت با سیم کارت مشخص، در اختیار دانش آموزان قرار می‌گیرد و خانواده به شکل اقساطی هزینه آن را خواهند پرداخت. »

مرور وقایع و آسیب های دوران کرونا نشان می دهد که وزارت آموزش و پرورش علی رغم تبلیغات فراوان و موج سواری بر وظایف خارج از قانون و عرف برخی معلمان در ارتباط با فعالیت های تدریس ، برنامه مشخص و یا حرفی برای گفتن و دفاع از عملکرد خود در این حوزه نداشته است .

ساده ترین پرسش از وزارت آموزش و پرورش و از شخص وزیر آن است که چگونه می توان آموزش دانش آموزان از طریق تلویزیون را اندازه گیری و کارایی و اثربخشی آن را مورد سنجش قرار داد ؟

آمار دانش آموزان بازمانده از تحصیل بر اثر کرونا و پرسش های صدای معلم

محسن حاجی میرزایی چگونه از آپشن " آموزش حضوری " در نظام آموزشی کشور نام می برد در حالی که به گفته همین مسئولان اکثریت قریب به اتفاق مدارس ( بیش از 90 درصد ) در یک سال و نیم اخیر تعطیل بوده اند ؟

وزارت آموزش و پرورش و خاصه اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران در شهری مانند تهران که برخی مدارس و به ویژه مدارس غیردولتی امکان و توان بازگشایی را داشتند به شدت ممانعت کرد تا احتمالا این موج به سایر مدارس سرایت نکند .

« صدای معلم » همواره و در گزارش های متعدد روایی و اعتبار آزمون های مجازی را مورد پرسش قرار داده و این که این گونه ابزارها از دقت لازم برخوردار نیستند و مهم تر این که برای برگزاری این نوع آزمون ها ،  فرهنگ سازی لازم صورت نگرفته و همچنان " تقلب " فرهنگ رایج در میان دانش آموزان و نیز جامعه بوده است .

این که وزیر آموزش و پرورش درست می گوید و یا دیگران ، خیلی نمی تواند تاثیری در بهبود وضعیت موجود داشته باشد اما نکته مهم و قابل تامل آن است که همین رسانه ها ، نمایندگان مجلس و بسیاری از مسئولان و نیز اقشار جامعه - علی رغم گواهی مسئولان ذی صلاح مبنی بر ایمن بودن بسیاری از مدارس و واحدهای آموزشی از نطر رعایت پروتکل های بهداشتی - در مدت یک سال و نیم اخیر بی وقفه بر طبل تعطیلی مدارس و دانشگاه ها کوبیده و اکنون بازی " کی بود ؟! کی بود ؟! " را به منصه اجرا گذاشته اند . این در حالی است که صدای معلم از ابتدای تعطیلی مدارس تاکنون و به استناد گزارش های متعدد نسبتا به عواقب تعطیلی مدارس مانند ترک تحصیل ، افت تحصیل ، کودکان کار ، کودک همسری ، شیوع و گسترش اختلالات روانی و... هشدار داده بود .

بدون تردید ، تعطیلی 19 ماهه مدارس و دانشگاه ها بر اثر کرونا در ایران که قرینه ای در سایر نظام های آموزشی جهان ندارد یک نقطه برجسته منفی در کارنامه دولت روحانی در حوزه آموزش و پرورش ثبت و ضبط است و نمی توان از آن چشم پوشی کرد .

پایان گزارش/


آمار دانش آموزان بازمانده از تحصیل بر اثر کرونا و پرسش های صدای معلم

منتشرشده در گفت و شنود

جایگاه و اهمیت اخلاق در تکاپوهای حرفه ای

از گابریل گارسیا مارکز نقل شده است:

"باید دنیا را کمی بهتر از آنچه تحویل گرفته‌ای، تحویل دهی، خواه با فرزندی خوب، خواه با باغچه‌ای سرسبز، خواه با اندکی بهبود شرایط اجتماعی، و اینکه بدانی حتی اگر فقط یک نفر، با بودن ِ تو ساده‌تر نفس کشیده است، این یعنی تو موفق شده‌ای!"

در دنیای پُرهیاهوی روزگارمان با پیچیدگی‌هایی گاها تفسیرناپذیر، آنچه که بیش از هر امری شایسته‌ی پرسشگری، سخت گیری و رصدی پیوسته و مدام و دقیق و بی‌پرواست، امور و تعهدات "اخلاقیِ" انسانی است که در گیر و دارِ روزمرّگی و تحت سیطره‌ی عادت با اقتضائاتِ لاجرمِ بقاء و تنازعِ بقاء، بیش از هر دورانِ تاریخیِ دیگری مستعدِ عدول از مدار "اخلاقیات" است. به دیگر سخن، بر آگاهان و اندیشمندانی که در جوامعی مبتلا به فشارهای ناشی از تندباد بحران‌های جور وا جورِ اقتصادی و معیشتی داعیه‌ی روشنگری و روشنفکری دارند، فرض است که از زیبندگی و حقانیّت چانه ناپذیر این گوهر بی‌بدیل بشری به انحائی پاسداری، آن را به صیقل صداقت و نیکویی جلا دهند و در هر محفل و جمعی چراغی از این گفت و گو را روشن سازند تا مبادا اخلاق و مناسبات اخلاقی در غوغا و هیاهوی گیج و گنگ مصائب و آوارهای اجتماعی به بهای ملاحظات و مصلحت اندیشی‌هایی دون و پَست از تامل‌هایی ژرف پوشیده بمانند و یا اینکه به بوته‌ی فراموشی سپرده شوند تا روزگار بر روالی مطلوب، محکوم و تسلیم بگذرد! فراموش نکنیم مقوله‌ی اخلاق و پای بندی به اصول اخلاقی از تاملی و تردیدی و سپس پروایی آغاز می‌شود .

در اینجا اما تمرکز این یادداشت بیش از وجوه فراگیر و دامنه‌دار اخلاق و اخلاقیات در عرصه‌هایی وسیع از داد و ستدها و جدل‌های اجتماعی، بر آن وجهی از اخلاق است که کسب و کار و حرفه را شامل می‌شود و البته در لایه‌ای از آن، اخلاق حرفه‌ای میان اهالی فرهنگ و متولیان تربیت و آموزش مُراد نوشته است.

باری شاید مُضحک باشد در این دنیای غبار گرفته‌ی عبوس با بی‌رحمی‌های طاقت‌فرسایش، به جای سُخن از نان و آب، دَعوی اخلاق اقامه کرد و فریاد زد :

ای اهالی علم و ادب و فرهنگ، در میان این همه دغدغه‌های ریز و درشت و واقعی و ساختگی آیا فارغ از مسئولیت‌های تکلیفی و یومیه، جایگاه و مجالی برای اخلاق و تقویت مبانی آن ابتدا نزد خویش و سپس میان نسل‌های بعدی قائل هستید؟!

از دیگر سوی اما موضوع اخلاق در حوزه‌ی فرهنگ و دانش و زندگی حرفه‌ای متعلقین و منسوبینِ این دو عرصه، به سبب بی‌مبالاتی‌های سهل‌انگارانه‌ی ابواب جمعی آنان، اگر نگوئیم مغفول مانده و ره به بیراهه برده است، لااقل می‌توان ادعا کرد در محاق فرو رفته است. حال آن که روشنفکران و صاحبان علم و فرهنگ نیز مانند دیگر اقشار اجتماعی، شدیداً نیازمند نقد اخلاقی‌اند. اما پیش از بسط موضوع و حساسیت‌های پیرامون آن شاید نیاز باشد بپرسیم آیا مگر اساسا حوزه‌ی دانش و دانشگری از چه بایدها و نبایدهای اخلاقی مستقل از اخلاق عمومی باید بهره‌مند باشد، و حتا ورای آن چه ضرورتی وجود دارد که این حوزه از فعالیت‌های حرفه‌ای را جدا از گستره‌ی اخلاق در بستر عمومی جامعه مورد تفسیر و تعقیب جدی قرار داد. به علاوه اگر قائل به نگاهی ویژه با مولفه‌هایی مستقل برای اخلاق حرفه‌ای در محدوده‌ی آموزش همگانی و مدرسه‌ای هستیم، این مولفه‌ها چه مختصاتی در عرصه‌ی اخلاق عمومی را تحت شمول خود قرار می‌دهد ؟

جایگاه و اهمیت اخلاق در تکاپوهای حرفه ای

آیا می‌توان موضوعاتی کلان نظیر نقش علم در تخریب محیط زیست، تاثیر فن آوری‌های نوین در ایجاد آلام روانی و گسست‌های عاطفی خانواده‌ها، حضور پُر آسیب و پُرمخاطره‌ی دستاوردهای علمی در دقایق بشر و عملکرد مُخرّب یافته‌های علمی را در صحت، سلامت و زیست تمام گستره‌ی حیات بر گُرده‌ی دانش و صاحبان آن سوار کرد یا اینکه موضع این پرسش‌ها چنان مبهم و مشوه است که می‌توان در پس هزاران توجیه موّجه خزید و خود را مبرّا دانست ؟

پاسخ جامع به این پرسش البته نیازمند گفت‌و‌گوهایی نظریه‌پردازانه و بحث‌هایی عمیق و جدی از سوی کارشناسان امر است و صرفا در اینجا برای ایجاد همگرایی در بحث و پیشگیری از گستردگی دامنه‌ی موضوع ذهن خود را معطوف به آن بخشی از فعالیت‌های صاحبان آموزش علم و دانش می‌کنیم که در بستری ناصواب موجب زایش فرهنگ‌های نادرست و در دراز مدت منشاء آسیب‌های اجتماعی جبران‌ناپذیری می‌شود. از آن قسم می‌توان به این موضوع بسنده کرد که آیا می‌توان در حیطه‌ی زندگی حرفه‌ای ، افراد را مخیّر به گزینش‌های قائم به فرد در استحصال مقصد و مقصود نمود و در این چارچوب نیز ایشان را فارغ از تمام پویش‌ها، غلیان‌ها، تنازعات و تکاملات اخلاق و بی‌نیاز از اتکا به یادگاری‌های کُهنه و صُلب ترجیحات اخلاقی موظف به پاسخگویی در خصوص خیر و برکت و قیاس اثربخشی زندگی حرفه‌ای خود کرد ؟


آیا به جا نیست اگر بپرسیم اِی اهالی فرهنگ و آموزش درنگی داشته باشید که آثار و خیر و شرّ فعالیت‌هایی که به آن می‌پردازید چه مسیری از توسعه‌ی کیفی و کمّی و آرزوهای تمدنی جامعه‌ را هموار می‌سازد، کدام بخش از مُخاطرات اجتماعی را می‌کاهد و چه وجهی از آرزوها و آمال جامعه را برآورده می‌سازد ؟

گامی رو به جلوتر، بپرسیم اخلاق، چشم‌اندازهای انسانی و آرمان‌های اخلاق در کجای این تکاپو به نظاره ایستاده است و چه بخشی از این مشغله‌ها و سازگاری‌ها و هماوردی‌ها برای توسعه و تفوق و قدرت و معاش و بقا‎‌‏ء برای اخلاق و بر مدار اخلاق است ؟

آیا سمت و سوی فعالیت‌های حرفه‌ای ما مراتبی از قدرشناسی و خودشناسی را به عنوان شاخصی برجسته و قابل تامل از فرهنگ علمی و اجتماعی توشه‌ی راه کرده است و آیا کرسی نشینی‌های پُر رنگ و لعاب روزهای شُهرتمان، در آستانه‌ی ایوان دانایی و درایت پیشینیان‌مان رنگی از خضوع و خشوع به بَر دارد ؟

آیا در این فرصتِ محدودِ نقش‌آفرینی‌هایِ حرفه‌ایِ گرانبهای‌مان مجالی برای آزمودن، فهم و تفسیرِ چگونگی اثرگذاری افعال‌مان، که از قضا محل معاش‌مان هم شده است، در احوالات مردمان روزگارمان قائل هستیم ؟

آیا اساسا جایگاهی برای غور در آلام اجتماعی مردمان روزگارمان به عنوان یکی از ملزومات قوام دانش و فرهنگ خویش و به تبع آن افزایش سودمندی و نافذتر کردن اثر تخصص‌مان در مقام اجرا لحاظ می‌کنیم و فراتر از آن برای رسیدن به فهمی درست و مستقل از آمال جامعه به چه میزان از روح و وقت و آرزوهای خود چشم‌پوشی می‌کنیم ؟

تا چه اندازه بروز تخصص‌مان در نقش‌آفرینی‌هایمان آلوده به خودنمایی، تبلیغ خویش و فراهم آوردن بازاری برای مصرف محصولات کذایی (مصداق این روزی‌اش تولید محتوای بی‌رنگ و بدقواره‌ی الکترونیکی!) است و اخلاق و اخلاق‌مداری در کجای این مسابقه‌ی پرشور قرار دارد ؟

تا چه حد حواس‌ اهالی فرهنگ و پیشقراولان روشنگری تکنولوژی‌های به ظاهر نوین آموزشی به این مهم بوده است که تکاپوهای شکل گرفته نزد مدیران بالادستی در ساماندهی فرایند‌های آموزش در قالب تولید محتوای آموزشی، ملازمت‌هایی از اخلاق حرفه‌ای را به همراه داشته باشد ؟

جایگاه و اهمیت اخلاق در تکاپوهای حرفه ای

نُخبگان عرصه‌ی آموزش عمومی کشور تا چه میزان در ترسیم خط‌کشی‌های اخلاقیِ اصول آموزش و رعایت استانداردهای اخلاق حرفه‌ای در کاربست شیوه‌های متنوع آموزش کوشیده‌اند و چگونه خود را مقید به تدوین مرامنامه و ایجاد وفاق و اتفاق نظر در پایبندی به فضیلت‌های علم و اخلاق در جبهه‌ای فراگیر از آموزش عمومی کشور کرده‌اند ؟

فراموش نکنیم مقوله‌ی اخلاق و پای بندی به اصول اخلاقی از تاملی و تردیدی و سپس پروایی آغاز می‌شود و اغلب در نُخستین درنگ محل رجوع این پروا نه اصول بُنداشتیِ اخلاق‌گذاران، بلکه وُجدان مُجریانِ هر فعلی است. در واقع آنگاه که فعلی از فردی سَر می‌زند، آن فعل دامنه‌ای از تاثیرگذاری‌ها را در محیط پیرامون-با هر وُسعتی-موّاج می‌کند و مَحمِلی برای تصمیم‌گیری‌ها، انتخاب‌ها ‏و رویه‌سازی‌ها فراهم می‌آورد و از این روی پروایی از صواب یا ناصواب آن امر نزد فاعل-بدون دخالت عنصری خارجی- ظهور می‌یابد و این بیقراری دانسته یا نادانسته در ساحت اخلاق پدید می‌آید. قرار از آن روی حاصل می‌گردد که آن فعل با خط‌کشی‌های عُرفی اخلاق همسویی‌هایی داشته باشد، وگرنه آتشی می‌شود در جان آدمی!

آیا ما اهالی علم و علم‌ورزی اساسا پروا و درنگ و موضع و نظر و واکنشی پیرامون دامنه‌ی وسیعی از رویه‌های نادرستی که برخلاف تجربه، تعقل، تفسیر و تلقی‌های علمی، اغلب رایج و محمل بسیاری از تصمیمات و هزینه‌های بی‌جا می‌شوند و اخلاق حرفه‌ای ما را نشانه می‌روند، داریم! یا آن‌که خود نیز درگیر جریان حاکم شده و به دنبال نمدی برای معاش‌مان هیزمی بهر این آتش فراهم می‌کنیم ؟


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

جایگاه و اهمیت اخلاق در تکاپوهای حرفه ای

منتشرشده در یادداشت

اجرای فوق‌العاده ویژه برای همه کارمندان دولت به جز معلمان

در تمام سی‌سال خدمت، برای انتخاب وزیر، معاونان و مدیران کل در آموزش‌ و پرورش، هرگز ندیدم که نظر معلمان برایشان مهم باشد. توجه کنید هم اینک وزیر آموزش‌وپرورش از نهاد ریاست جمهوری انتخاب شده که در واقع پارکینگ مدیران بلااستفاده دولت است و معاون مالی و پشتیبانی نیز از سازمان برنامه و بودجه انتخاب شده و پرواضح است که چرا چنین نیروی ضعیف و ناکارآمدی را به چنین پست خطیری گماشته‌اند.

با این اوصاف، شنیدن اخبار تضییع حقوق معلمان در دولت و سازمان برنامه و بودجه به امری عادی برای معلمان تبدیل شده‌ است.

دو روز پس از انتخابات ۲۸ خرداد و دقیقا زمانی که معلمان منتظر پرداخت معوقه‌های ده ساله حقوق خود هستند، اجرای فوق‌العاده ویژه برای همه کارمندان دولت تصویب شد. به جز معلمان !

آری! قرار است فوق‌العاده ویژه به همه کارکنان و کارمندان دولت پرداخت شود، به‌جز معلمان.

فوق‌العاده ویژه‌ برای برخی کارمندان از سال ۹۲ اجرا شده و بقیه کارمندان هم با مصوبه امروز دولت، از ابتدای ۱۴۰۰ دریافت خواهند کرد .

اجرای فوق‌العاده ویژه برای همه کارمندان دولت به جز معلمان

اما در مصوبه امروز و به صراحت، معلمان را از شمول دریافت این فوق‌العاده حذف کرده و ظاهراً قرار است اجرای آن را به رتبه‌بندی گره بزنند که آن هم هنوز تصویب نشده و حتی در صورت تصویب، هیچ جایی به فوق‌العاده ویژه مرتبط نیست و لذا این ترفند قطعا برای ایجاد چالش و نگرانی برای معلمان است.

شاید دولت فعلی، تعمدا دنبال ایجاد ناآرامی در میان معلمان و احتمالا موج اعتراضات در آغاز سال‌تحصیلی جدید است تا از این طریق دولت جدید را تحت فشار قرار دهند.

در صورت عدم پرداخت فوق‌العاده ویژه به معلمان، باید منتظر عکس‌العمل شدید و شاید خارج از کنترلِ معلمان بود، زیرا چنین تبعیضی به هیچ عنوان قابل قبول نیست.

کانال تلگرامی


اجرای فوق‌العاده ویژه برای همه کارمندان دولت به جز معلمان

منتشرشده در یادداشت

گروه رسانه/

« مصطفی ملکیان » فیلسوف و روشنفکر ایرانی در سلسله گفتارهایی به ۲۰ مشکل فرهنگی ساری و جاری در میان « ایرانیان » پرداخته است .

بخش عمدهٔ پژوهش‌های او در حوزهٔ اخلاق، دین، فلسفهٔ دین، اگزیستانسیالیسم، روان‌شناسی، علوم انسانی، روش تحقیق و روشنفکری است. نظریه عقلانیت و معنویت پروژهٔ مهم اوست. ملکیان از منتقدان روشنفکری دینی است .

به اعتقاد ملکیان، روشنفکران باید به تقلیل مرارت و تقریر حقیقت سرگرم باشند. او می‌گوید:

من نه دل نگران سنّتم، نه دل نگران تجدّد، نه دل نگران تمدّن، نه دل نگران فرهنگ و نه دل نگران هیچ امر انتزاعی از این قبیل. من دل نگران انسان‌های گوشت و خون داری هستم که می‌آیند، رنج می‌برند و می‌روند.

سعی کنیم که اولاً: انسان‌ها هرچه بیشتر با حقیقت مواجهه یابند، به حقایق هرچه بیشتری دست یابند؛ ثانیاً هرچه کمتر درد بکشند و رنج ببرند و ثالثاً هرچه بیشتر به نیکی و نیکوکاری بگرایند و برای تحقّق این سه هدف از هرچه سودمند می‌تواند بود بهره‌مند گردند، از دین گرفته تا علم، فلسفه، هنر، ادبیات و همه دستاوردهای بشری دیگر.

ملکیان معتقد است ریشه مشکلات جامعه را عمدتاً باید در فرهنگ و اخلاق جست و جو کرد و توجه به سیاست برای حل مشکلات، نوعی سطحی‌نگری‌ست. او می‌گوید:

حتی اگر نهادهای اجتماعی ما سامانه‌ای را که باید و شاید ندارند، به علت این است که کسانی که در آن نهادها دست‌اندرکارند، از لحاظ روان شناختی یا اخلاقی یا هر دو ناسالم‌اند و عیب و نقص دارند. هر چه کندوکاو می‌کنم، می‌بینم که هیچ مسئله و مشکل اجتماعی و از جمله سیاسی‌ای نیست، الا این که با یک یا دو یا سه یا چند واسطه به مسئله و مشکل روان‌شناختی یا اخلاقی‌ای می‌رسد.

او خاطرنشان می‌کند:

هیچ‌وقت با رضا و رغبت و علاقه قلبی و باطنی در مسائل سیاسی اظهار نظر نکرده‌ام و فقط وقتی چنین کرده‌ام که خود را اخلاقاً موظف به اظهار نظر دیده‌ام و آن هم وقتی‌ست که یک امر سیاسی آثار و نتایج آشکار در روان و اخلاقیات مردم دارد.

ملکیان به اولویت فرهنگ بر سیاست معتقد است و بنابراین وظیفه روشنفکر را بیشتر نقد فرهنگی جامعه می‌داند تا نقد سیاسی دولت. روشنفکران و مصلحان اجتماعی به جای اینکه همیشه مجیز مردم را بگویند و فکر کنند تمام مشکلات متوجه رژیم سیاسی است، باید از مجیزگویی مردم دست بردارند و به مردم بگویند چون شما اینگونه‌اید حاکمان هم آنگونه‌اند. حاکمان زاییده این فرهنگ اند، جامعه‌ای که فرهنگش این باشد ناگزیر سیاستش و اقتصادش هم آن می‌شود. خطاست که روشنفکران و مصلحان اجتماعی برای دست یافتن به محبوبیت اجتماعی مجیز مردم را بگویند و بگویند که مردم هیچ عیب و نقصی ندارند، چراکه رژیم سیاسی ناشی از مردم است و رژیم سیاسی بهتر به فرهنگ بهتر نیاز دارد. ( 1 )

« صدای معلم » در جهت آسیب شناسی فرهنگی جامعه ایرانی و ایجاد فرآیند « خودانتقادی » به منظور تحقق جامعه ای سالم و دموکراتیک این بحث ها را از فایل های صوتی که در کانال تلگرامی ایشان در بیست بخش منتشر شده پیاده کرده و جهت بررسی و گفت و گو تقدیم شما می نماید .

منتشرشده در آموزش نوین

ازدواج سفید و پیامدهای آن

در بخش نخست بحث " ازدواج سفید یا همباشی " به تعریف، تهدیدها، مشکلات و پیامدهای ازدواج سفید اشاره کردم. ( این جا )

در ادامه و در بخش پایانی، به موضوعاتی از جمله فیلم ارزشمند " دعوت " ابراهیم حاتمی کیا در خصوص موضوع سقط جنین و آمار نگران ‌کننده وزارت بهداشت در این خصوص طی سال های گوناگون، دوری از تشکیل خانواده با تحقق ازدواج سفید، و در نهایت چه می توان کرد؟ اشاره ای مختصر خواهم داشت.

فیلم " دعوت "
این فیلم توسط ابراهیم حاتمی کیا بر محور سقط جنین در سال 1387 ساخته شد. نویسنده فیلم، ابراهیم حاتمی‌کیا و چیستا یثربی بودند. 13 سال قبل ابراهیم حاتمی‌کیا تلاش کرد تا با به‌ تصویر کشیدن‌ موضوع سقط جنین بر روی پرده سینما، جان هزاران انسان را نجات دهد، اما انگار این کارگردان سینما هم مثل مسئولان وزارت بهداشت و دیگر سازمان‌ها و نهادهای مرتبط، در رسیدن به هدف خود ناکام بوده است.
فروردین‌ 1400 وقتی که اپیزود ششم فیلم " دعوت " حاتمی‌کیا بعد از 13 سال منتشر شد، دوباره قصه‌های آن در خاطر بسیاری از ما زنده شد. دعوت حاتمی‌کیا روایت زوج‌هایی بود که هر یک به دلیلی، از بارداری ناخواسته غمگین بودند.

یکی به‌ خاطر مشکلات اقتصادی، یکی به دلیل باردارشدن در دوره نامزدی، دیگری به‌خاطر سن بالای مادر، آن یکی به‌خاطر رابطه پنهانی و دلایل و موانع دیگر. البته راهکار اول همه آنها مشخص بود " سقط جنین! " اما در جریان فیلم روح انسانی، نجات‌بخش زندگی یک انسان می‌شد و اجازه نمی‌داد دست‌های این مردان و زنان به خون یک کودک معصوم آغشته شود.

آمار نگران ‌کننده وزارت بهداشت
" بارها از سقط‌های غیرقانونی یا همان سقط جنایی صحبت به میان آمده است با آمارهایی متفاوت. وزارت بهداشت در سال 74 تعداد سقط‌های سالانه را 80 هزار اعلام کرد، یعنی حدود 224 جنین در هر روز. و در سال 92 به تعداد 250 هزار سقط سالانه یعنی رشد بیش از 3 برابری در طول 18 سال، رسیدیم. حالا هم 8 سال پس از آن، طبق خبر رسمی مسئولان وزارت بهداشت، تعداد سقط‌های غیرقانونی به حدود 300 هزار مورد رسیده است. در وزارت بهداشت درباره سقط جنایی که غیرقانونی است، بررسی‌هایی صورت گرفته و آخرین برآوردی که داریم این است که سالانه بیش از ۳۰۰ هزار سقط جنین غیرقانونی یا سقط جنین زیرپله‌ای در کشور انجام می‌شود. " معلوم است که علاوه بر دیگر نهادهای اجتماعی از جمله مدارس و دانشگاه ها که در پنهان سازی رفتارهای منفی، استادکارند، مدیران و رسانه ها نیز از عواقب سوء عادت غلط استتار مشکل یا معضل در دل جامعه، بیمناک نمی گردند و تخته گاز تابع مطلقی برای پنهان کردن پدیده های نامطلوب اجتماعی، هستند.

در مطب توسط متخصص ۴ میلیون تومان، با قرص در منزل ۶۵۰ هزار تومان!
" خیابان ناصرخسرو و امثال آن در شهرهای مختلف، قرص‏ ها و آمپول‏ های سقط جنین را به راحتی عرضه می‌کنند و افزایش آمار قاچاق این داروها به داخل کشور هم، خودش گویای وضعیت اسفبار است. این روزها آموزش‌ها و مشاوره‌های انجام این جنایت هم به راحتی در فضای مجازی و کانال‌های تلگرامی یافت می‌شود. به جای مطب‌های زیرپله‌ای و یواشکی هم، سقط جنین در مطب‌های شیک و لاکچری انجام می‌شود و این یعنی " جنین‌کُشی " که خیلی راحت‏ تر از قبل نیز شده است. مصداقش کانال‌هایی با همین نام‌هاست که ادمین یکی از آن‌ها در پاسخ به سئوالات ما این ادعا را مطرح می ‏کند:

" بدون نگرانی سقط را انجام می‌دهیم. اگر در مطب پزشک متخصص انجام دهید ۴ میلیون تومان و اگر با مصرف قرص و مشورت ما در منزل انجام دهید، ۶۵۰ هزار تومان."

نمی‌دانم اگر ابراهیم حاتمی‌کیا امروز بخواهد فیلم " دعوت " را دوباره بسازد، سکانس‌ها و پلان‌هایش چه تغییراتی خواهد کرد، اما مطمئنم دغدغه‌هایش بیشتر خواهد بود. حالا دیگر فقط یک جنایت انسانی و پس زدن کودکی که خود ما او را به زندگی دعوت کرده‌ایم مطرح نیست، بلکه آینده ایران هم مطرح است. کشوری که در آن زنگ خطر نزولی‌شدن نرخ رشد جمعیت و افزایش سالمندی به صدا درآمده است. هر چند طرح‌هایی مانند " طرح جوانی جمعیت و تعالی خانواده " که مجلس در پی نهایی‌کردن آن است، حمایت‌های انگیزه‌ بخشی برای فرزندآوری خانواده‌ها دارد، اما معلوم نیست چه تعداد از ۳۰۰ هزار جنینی که هر سال به قتل می‌رسند، با این طرح‌ها و قوانین نجات خواهند یافت."

سقط جنایی را با سقط قانونی اشتباه نگیریم!
" دقت داشته باشیم که سقط قانونی با سقط جنایی متفاوت است و در صورت نیاز و تأیید مدارک و مستندات لازم، پزشکی‌ قانونی مجوز سقط را هم صادر می‌کند. سالانه حدود ۱۲ هزار درخواست برای سقط جنین قانونی به پزشکی قانونی ارسال می‌شود که از این تعداد، بر اساس استانداردهای موجود، کمتر از ۹۰۰۰ سقط قانونی با تشخیص پزشکی‌ قانونی و بر اساس قوانین کشور انجام می‌شود. در کنار نگرانی از افزایش سقط‌های جنایی، این را هم قبول داریم که امکان سقط قانونی نیز نباید آنقدر سخت و دشوار باشد که برخی را به سمت انجام غیرقانونی آن سوق بدهد."

دکتر "نفیسه ثقفی " عضو هیئت مدیره انجمن متخصصین زنان و مامایی ایران می‏‌گوید:
" موارد متعددی از جمله مشکلات اقتصادی و بارداری‌های ناخواسته دلیل درخواست سقط جنین غیرقانونی است که باعث بالا رفتن آمار هم شده است. این سقط‌های غیرقانونی در دفتر کار برخی ماماها، پزشکان عمومی و در موارد نادرتر توسط برخی متخصصان هم انجام می‌شود که علاوه بر گرفتن جان یک جنین کاملا سالم، در مواردی هم به دلیل انجام غیرعلمی و غیربهداشتی این سقط‌ها، صدمات فراوانی به مادر وارد می‌کند. نظارتی در این حوزه وجود ندارد و این سقط‌ها به منبع درآمد پرسود و نامشروع برای برخی افراد تبدیل شده است. خیلی از خانم‌های جوان بعد از سقط غیرمجاز جنین، با عفونت‌های شدید مواجه می‌شوند و بعد به متخصص مراجعه می‌کنند که گاهی نجات جان آن‌ها ممکن نیست. لذا بخش‌های نظارتی و قانونی این حوزه باید تقویت شوند و داروهای سقط جنین را هم تحت کنترل شدید داشته باشند، همچنین می‌توان شماره تماس‌هایی را برای گزارش مردمی و معرّفی کسانی که اقدام غیرقانونی به انجام این کار دارند را نیز در نظر گرفت. (5)

ازدواج سفید و پیامدهای آن

چه می توان کرد؟
ماندن در یک شرایط خاص یا ثابت، حداقل در قامت علم جامعه شناسی نمی گنجد. زمان و مکان دو متغیر تغییر دهنده تمامی پدیده ها در این علم است، منتهی مراتب سنجش برازندگی یا عدم برازندگی هر وضعیت جدید بر این قامت، با شعور اجتماعی یک جامعه مرتبط است. مثلا امروز شاهد فاجعه اندیشه مطرود داعشیان نسبت به افراط گرایی در دین هستیم، این بدان معنا نیست که چون هیجان و یا تازگی نسبت به زمان حال دارد و جوانان هیجان را ترجیح می دهند، پس هر جوانی بدون به  کارگیری عقل و منطق خود، مجاز است تا به این گروه بَربَر بپیوندد و دیگرانی را که همانند او نمی اندیشند به طور وحشیانه به قتل رسانند و زنان را مورد تعرض و تجاوز قرار دهند که دین با گرایشات افراطی و شخصی آنان، چنین اجازه ای را به آنان داده است و برای این افراد رفتار وحشیانه مباح است!

جدای از آنچه که در نجابت و پاکی گذشتگان خود می یابیم، ما با پیمایش ناقص یا انحرافی دوره های تاریخی، اختیار و اراده افراد را در انتخاب و عمل مسیر خود از لابه لای سررشته تربیت خانوادگی و با تعقیب خط سنت پسندیده یا ترجیح داده شده خارج کرده ایم. و در مدیریت دوران پست‌مدرنیته، تحت تأثیر چند اصل مهم قرار گرفته ایم:

رنگ باختن عقیده و ایمان به تبیین‌های عقلانی و علمی، افول اهمیت و مرکزیت کار در زندگی روزمره و پیدایش جامعه پساصنعتی که مبتنی بر مصرف‌گرایی و فراغت بود و قدرت رو به افزایش رسانه‌ها در به گردش درآوردن کثرتی از تصاویر و متون در میان مخاطبان جهانی، که با شکل گرفتن خود، نظم و ترتیب کنش اجتماعی مرسوم جوامع گوناگون را بر هم زد. و چون در این میان جوامع عقب مانده یا عقب نگه داشته شده یا جهان سوم نیز سهم خود را با ثروت بادآورده از منابع طبیعی، از این خوان وسوسه انگیز گرفته بودند، پس " خود " وطنی را کنار گذاشته و " خود" عاریتی را انتخاب کردند.
ترجیحی خواسته یا ناخواسته که تارو پود ارزش ها و هنجارهای دیروزی را دِمُدِه می دانست.

خانواده نیز سهم خود را به طور شتابان و افسارگسیخته از این جریان، با از دست دادن کارکردهای اصلی خود، گرفت و درگیر پدیده جدیدی به نام " ازدواج سفید یا همباشی " گردید. صدالبته قشر تأثیر پذیرفته چون همیشه جوانان بودند و اگر دیروز آمار آن به چند جوان پیرو می رسید، امروز تبدیل به رویه عادی برای زندگی جوانان شده است.

بیشتر ما در برخورد با هر مشکل یا مانعی، گریبان اقتصاد را محکم می گیریم و تا توان داریم با مذمت و کنایه و ناله، به باد کتک می گیریم و از نقش و تأثیر فرهنگ و اراده خود، غافل می شویم. اگر بدانید این " من " در زیرورو کردن هر روال زندگی، دارای چه پتانسیل و قدرتی است، شاید در پردازش اطلاعات و آداب در آن بیشتر وسواس نشان می دادید. و چون تأثیر پذیری مطلق ما از شرایط جدید، این " من " را تحت سیطره خود گرفت پس من قادر گشتم تا روال مرسوم ازدواج را که برای چهار ستون خانواده، حصاری مستحکم بود، درهم بکوبم و بر اساس آزادی انتخاب فردی و حق بر بدن، یا بی اعتمادی به ازدواج رسمی یا جنس مخالف و به بهانه شناخت بیشتر، آن را به طور چرخشی در سفره محبت و عشق دیگرانی قرار دهم که همچون خودِ من مستأصل از سنت گردیده بود.

شخصا بیشتر اوقات سعی می کنم به برخی از سکنات و حرکات جوانان، حق بدهم. مثلا اگر پسر جوانی موهای بلند دارد، او را به باد مذمت نمی گیرم و با خود می گویم قبل از قرن بیستم، بلند بودن موهای مردان در هر سنی، یک رفتار رایج و عادی بود، امروز نیز می توان بدان چنین نگاه کرد. پس نوع نگاه من و نظارت اجتماعی به تقویت تابوهای هر جامعه ایدامن می زند. این بزرگ نمایی یا زشت نگری من هست که باعث عدم تحمل بلندی موی مردان می شود.

یا اگر احساس کنم دختر و پسری که از روبه رو در اوج سرمستی می آیند و با هم دوست هستند اما در چه سطحی، کنجکاو نمی شوم و با نگاه سرد خود، آنان را آزار نمی دهم. اینجا وظیفه من امر به معروف و نهی از منکر نیست، چون مسایلی بسیار پیچیده و درهم تنیده، عامل چنین گرایشی است که نمی توان در لحظه ها، اثر آن را پاک کرد. برعکس باعث خط خط شدن برداشت های آن دو جوان نیز می گردم. یا جوانانی که با ویراژ اتومبیل لوکس خود یا پدرش، صدای موسیقی را تا عرش بلند می سازد. داستان تمام کسانی که تلاش کردند تا دیگری را ارشاد کنند و ضربت قتل خود را امضا کردند را می توانید در لابلای فضای مجازی، جست و جو کنید.

سیل خروشانی به نام نیازهای سرکش دوران جوانی، به چنین ساز و کارهایی دهن کجی می کند و پاسخ هدایتی نمی گیرد. سرمنشأ رفتار، عمل ظاهری او نیست. این عصیان ها، شنونده ای فهیم و با ظرفیت می طلبد تا همسویی مسالمت آمیزی برگزیند. در برابر آنها قرار گرفتن یعنی خلع سلاح اعتقادی شدن.

اما حیثیت و امنیت خانواده، فقط چند تار موی رها شده نیست که با قرار گرفتن در مسیر باد، باعث سرمستی گردد. امنیت و استحکام خانواده یعنی ثبات جامعه. تصور می کنم عمده دلیل فرار جوانان از ادواج مرسوم عرف و قانون در کشورهای جهان سوم، سلب مسئولیت های فردی و اجتماعی او توسط ماست. یا ما با سیاست های غلط و عاری از آینده نگری خود، مسئولیت ها را از او سلب کرده ایم و یا جوانان بریده از جامعه، خود از آنها رها گشته اند.

  ازدواج سفید و پیامدهای آن خودخواهی است که در این همباشی، فقط به ارضای نیازهای جنسی خود بیندیشیم و یا با نوشیدن جام عشق، برای چند ماه یا سالی، خود را سرمست زندگی بخوانیم. چون نتیجه و حاصل این نیاز پاسخ داده شده، تشکیل جنین نوزادانی بی گناه است که اراده ای در پیدایش خود یا انتخاب والد خود نداشته اند. سقط جنین قانونی برای حفظ سلامتی مادر، ترجیحی است که دین نیز بدان اجازه داده است، اما سقط جنین این افراد برای فرار از مسئولیت ازدواج رسمی بوده است و هزینه های مادی و معنوی هنگفت و جبران ناپذیری را به جامعه تحمیل می سازد.

مخاطراتی که فقط شامل اکنون نمی گردد و فرداها نیز در معرض خسرانی عظیم قرار می گیرد. اگر خیلی انصاف داشته باشید و به قتل جنین راضی نباشید در نهایت او را سرراه قرار خواهید داد تا شاید وجدان کسی به صدا درآید و او را در آغوش مِهر خود بگیرد. کودکانی بی هویت و بدون شناسنامه که هیچ مرجعی، موجودیت آنها را به رسمیت نمی شناسد حتی اگر در تحت الحمایه بهزیستی و یتیم خانه باشد.

زنانی که به شیوه معمول و قانونی ازدواج کرده اند و نازا هستند در حسرت باروری و به آغوش کشیدن نوزادی، سالیان متمادی از زندگی مشترک خود را با حسرت و داغ ناتوانی، به سر می برند تا زنانی که از نظر قانون و عرف، مادر شناخته نمی شوند چنین نعمت باارزشی را با گذاشتن در زیر سطل زباله یا کنار مسجدی، وجدان خود را در عدم سقط جنایی، مرحبا گویند و باز به اشتراک بوالهوسانه خود با هم خانه ای جدید از سر بگیرند.



شاید فرضیه ای خام باشد اما می توان ریشه چنین رفتار های خودخواهانه را در بیگانگی جوانان با تعریف و عمل " مسئولیت پذیری" دانست. از همان ابتدا از دادن هر نوع مسئولیت ریز و درشتی به کودک خود، به بهانه دلبستگی و مِهر بی پایان، امتناع ورزیدیم و تا چند سالگی او لقمه آماده دهانش گذاشتیم تا هر چه بیشتر علیل و ناتوان گردد. در دوران مدرسه به جز تعداد محدودی از دانش آموزان که جذب فعالیت های خارج از درس می گردند، باز به او مسئولیتی ندادیم. فردا و حتی بعد از اتمام تحصیلات دانشگاهی نیز به او اعتماد نکردیم و همه مسئولیت ها را ریش سفیدهای نخ نما شده دو دستی در اختیار چند صد شخصیت محدود اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی قرار دادند تا " ح " برخیزد و " ن" بر جای او بنشیند و این چرخش دهه ها، جوانان را از قبول مسئولیت اجتماعی بازدارد. و چون او داستان زندگی را به خوبی فرا نگرفت و ما الگوی شایسته ای برای او نبودیم، پس از اولین مسئولیت خود در نخستین نهاد اجتماعی فرار کرد و چه مهریه ای، چه جهیزیه ای، چه کودکی، چه زنی؟ اگر امروز این هست، فردا دیگری و داستان بی تعهدی حداقل به " انسانیت گ، همچنان ادامه می یابد.

لابد بیماری واگیرداری به نام " HIV یا ایدز " را در زمانه خود فراموش نکرده ایم. تماس های جنسی و به كار بردن ابزار و وسایل آلوده در سقط های زیر پله ای با انتقال از مادر آلوده به جنین، از مهم ترین علل شیوع بیماری است. با کدامین اعتمادی این جوانان راضی می گردند هر چند سال را با یکدیگر باشند؟ زنان با هوس نهایی شدن ازدواج و مردان با نیّت اولیه فرار از مسئولیت ازدواج!

در غرب، هزار و یک فساد هست و کسی منکر آن نیست و حتی فتیله خیلی از انحرافات از همانجاست، اما در برابر آن، غربیان دارای چنان قدرت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی هستند که قدرت هدایت جهان را نیز با توانایی های برجسته و ممتاز خود و با خردجمعی ستودنی، همراه دارند. اما کشورهایی مانند ایران، ترکیه، مصر، لبنان و تونس چنین امتیازاتی ندارند. چنین کشورهایی با نقش جدید جوانان در هم خانه شدن با جنس مخالف، فقط قادرند تا نیازهای جنسی و عاطفی خود را پاسخ دهند و شعور و خِردِ تولیدِ اثرِ فکری یا هنری ندارند و یا در نگاه خوش بینانه بسیار نادر چنین توانایی را دارند که بر خود جوانان به عنوان الگو و بر جامعه به عنوان بازتولید فرهنگی، هیچ اثری ندارند.

به طور مثال، " سیمون دوبووآر و ژان پل سارتر که از نمایندگان جریان تازه در مکتب اگزیستانسیالیسم ادبی بعد از جنگ جهانی دوم بودند، پس از آشنایی در سال 1929 با مفهوم متفاوتی از معنای معمول " زوج " به مدت نیم قرن با هم زندگی کردند. سارتر در ابتدا پیشنهاد می دهد که با بووار ازدواج کند اما در نهایت آنها رابطه خود را "عشقی ضروری " نام می نهند. بووار که معتقد است نباید آزادی فردی را به پای هیچ چیزی قربانی کرد، استقلال زنان را می ستاید و از برابری زن و مرد سخن می گوید و هیچ گاه با سارتر ازدواج نمی کند. اما این دو با هم می اندیشیدند و همدیگر را به کمال
می رساندند." (6)

هدف تأیید جریان زندگی دو فیلسوف نیست، بلکه در مقام مقایسه توجه به بُعد تفکر و تلاش در غنای آن توسط یک مرد و زنی است که نکاح را همانند تابعان امروزی ازدواج سفید، محدودیت می دانند.

در این میان نقش والدین دختران و پسرانی که به ازدواج سفید تن داده اند، نباید نادیده گرفته شود. در پژوهش انجام یافته که در بالا بدان اشاره شد، بیشترین گروه مطّلع از چنین ارتباطی ما بین دو جنس مخالف، گروه دوستان است. وقتی رفتار بیش کنترل یا هدایت کننده خانواده، فشار غیرقابل تحمل بر یک جوان وارد می سازد، طبیعی است که مَحرم هیجانات او گروه هم سن و سالان باشد تا مذمت یا راهبردی تحمیلی دریافت نکند.

دومین گروه مورد اعتماد آنان، برادر و خواهرشان بوده است که باز به جهت تناسب سنی، همسویی بیشتری از خود نشان می دهند. به بیانی دیگر جوانان نیازمند تأیید شدن هستند نه سرزنش شدن. سرزنش، بین روابط والدین با جوانان، شکافی خطرناک ایجاد می کند که هر دیگری بجز آنان، قابلیت نفوذ و رخنه در آن رابطه را پیدا می کنند.

از سوی دیگر نقش اِهمال و پنهان کاری رسانه ها و مدیران اجرایی را نیز نباید نادیده گرفت. شاید باور نکنید اما به عنوان کسی که جامعه شناسی خوانده است و زندگی کاملا استریلیزه ای از پرداختن یا اندیشیدن به آسیب های اجتماعی دارد، از عادی شدن چنین ازدواجی علیرغم وجود قانون، عرف و ادّعای دین، هیچ خبری نداشتم. و داستان 300 هزار سقط جنین جنایی، مرا به طرح چنین بحثی کشاند. پس معلوم است که علاوه بر دیگر نهادهای اجتماعی از جمله مدارس و دانشگاه ها که در پنهان سازی رفتارهای منفی، استادکارند، مدیران و رسانه ها نیز از عواقب سوء عادت غلط استتار مشکل یا معضل در دل جامعه، بیمناک نمی گردند و تخته گاز تابع مطلقی برای پنهان کردن پدیده های نامطلوب اجتماعی، هستند. آسیب های اجتماعی همچون اعتیاد در مدارس و دانشگاه ها، تیغ زنی دختران، خودکشی نوجوانان و جوانان و حتی کودکان، کودکان کار و استثمار آشکار آنان و ازدواج سفید و بسیاری از موارد دیگر، که با پنهان ساختن یا ارائه ندادن آمار دقیقی از میزان تسرّی آنها به اقشار گوناگون جامعه و به خصوص خانواده ها و پژوهشگران، همانند داروغه فریاد برمی آورید که شهر امن و امان است، آسوده بخوابید. و ملت چقدر این آرامش را می ستایند و به چنان خواب عمیقی محتاجند.

ازدواج سفید و پیامدهای آن

به قول استاد "علی اکبر صابر"
سس سالما یاتانلار اویانار قوی هله یاتسین
یاتمئشلاری راضی دئییلم کیمسه اویاتسین

تک تک آییلان وارسادا حق دادیمه چاتسین
قوی من ساغ اولوم جمله جهان باتسادا باتسین

میللت نئجه تاراج اولور اولسون نه ایشیم وار
دشمنلره محتاج اولور اولسون نه ایشیم وار

قوی من ساغ اولوم اوزگه لر ایله ندی کاریم
دنیا و جهان آج اولور اولسون نه ایشیم وار

سس سالما یاتانلار اویانار قوی هله یاتسین
یاتمئشلاری راضی دئییلم کیمسه اویاتسین

اما شاید یکی از قربانیان همین آسیب ها فرزند، خواهر یا برادر و دیگر خویشاوند من یا شما باشد، تکلیف چیست؟

مسئولیت اجتماعی را از جوانان سلب کردیم و امروز همگی از عواقب سوء آن بهره مند می شویم. تکلیف مسئولیت اجتماعی نهادهای سیاسی و قانونی چیست؟ ما باید تسلیم جریان نوگرایی رفتار اجتماعی جوانان با قبول ریسک و مخاطرات همه گیر آن باشیم یا باید آستین بالا زنیم و طرحی نو در اندازیم؟ باید به خاطر سپرد مسئولیت پذیری هر کس، تا حدی است که باری از دوش جامعه بردارد و سنگین کردن هر چه بیشتر این بار با خودخواهی یک فرد، خیانتی آشکار به دیگران و جامعه است.

برخورد قضایی با چنان مسایلی، پاسخی مطلوب نخواهد داد. شاید ازدواج سفید امروز حداقل در جامعه ما حاصل همان برخوردهای نیروی انتظامی است که وقتی در مسیر مدارس، دختران و پسرانی را با یکدیگر و هیجان زده می دیدند، با خود به کلانتری می بردند و مورد بازخواست قرار می دادند و پای والدین را نیز به کلانتری ها باز می کردند. یعنی اجبار اجتماعی، نوجوانان را ابتدا برای مشق عشق پنهانی به کوچه ها و پس کوچه ها کشاند و سپس وقتی او جوان گردید و صاحب شغل و تحصیلات عالی، به ازدواج سفید تن داد. یا داستان عقدهای اجباری دانشجویانی که عشق بی سرانجام پس کوچه ها را در دانشگاه ها پی گرفته بودند یا در بین جوانان دلباخته ای که علیرغم تثبیت موقعیت اجتماعی هنگامی که در خیابان ها برای آشنایی بیشتر با جنس مخالف، هم قدم بودند، دستگیر می شدند!

اثر کیمیای والد و وَلدی در جامعه ما در حال انحلال است و شما هنوز بردن آمار و واقعیت معضل ازدواج سفید را به صحن علنی مجلس، حق ملت نمی دانید؟ بهتر نیست به جای قول و قرارهای محال برای همسویی ملت، قدری احساس مسئولیت نمائید و رسالتی را که ملت بر دوش تان نهاده است، به جا آورید؟ غفلت امروز مایه سرگشتگی، سرشکستگی و سرگردانی فردای کودکانی است که به زودی و در یک چشم برهم زدنی، جوان خواهند شد و شاید راه مردان و زنانی را ادامه خواهند داد که جسارت گذاشتن نام پدر و مادر را بر خود نداشته اند. به قول دکتر شریعتی " پدر، مادر ما متهمیم."

خانواده و مدرسه، به عنوان دو نهاد نخستین اجتماعی کردن کودکان، فقط نیازهای حیوانی آنها را برطرف نسازند، همه کارکردهای خود را بهتر بشناسند و توانایی و مهارت های ده گانه زندگی را که از سوی سازمان بهداشت جهانی لازم و ضروری اعلام شده است به خوبی به کودکان خود آموزش دهند. یعنی:

توانایی حل مسأله، تصمیم‌گیری، تفکر خلّاق، تفکر نقادانه، برقراری رابطه مؤثر با دیگران، برقراری روابط بین فردی سازگارانه، خودآگاهی، همدلی با دیگران، توانایی رویارویی با هیجان‌ها (مانند غم، خشم، شادی و دیگر هیجانات) و توانایی رویارویی با استرس‌ها.

اما چون شما یادگیری این مهارت ها را طبق اهداف سند تحول ینیادین نیافتید پس آنها را عاریتی تحمیل شده دانستید و در بومی سازی آن با برداشت سنتی منجمد موجود، پافشاری کردید. اگر این مهارت ها توصیه جوامع غربی است و بدان ها اعتماد ندارید، پس ازدواج سفید ره آورد کجاست؟ با پنهان ساختن چنین واقعیتی که به گناه خون نوزادان آلوده است، نمی توان به حیات طیبه خود ادامه داد.

بعد از گذشت چند دهه، تجارب به عمل آمده نشان می دهند که عقد موقت یا صیغه کردن نیز راهکاری مناسب برای پاسخ دادن به نیازهای جنسی جوانان نیست و پیران بیشتر از میانسالان یا جوانان بدان گرایش دارند. بدین طریق همانند ازدواج سفید، فقط مخاطرات کانون خانواده افزایش می یابد. با این تفاوت که در عقد موقت، باروری و سقط جنین کمتر از ازدواج سفید رخ می دهد. در ضمن تنها زنانی موافق ازدواج موقت یا صیغه شدن هستند که خود بدان مجبورند. بیشتر آنان به دلیل نداشتن قدرت اقتصادی جهت گذران عمر خود بدین عمل راضی می گردند. انجام چنین ازدواجی برای مردان متأهل بسیار نکوهیده و دور از برهان زمان حال است.

اگر امروز من و شما به طور سالم و برحسب عرف و قانون زندگی می کنیم مدیدن خانواده خود هستیم نه مدرسه و جامعه. وجدان خود را متوجه سرنوشت و تکلیف کودکان امروز و جوانان فردا سازیم. بهترین درمان رشد و ترویج آگاهی های اجتماعی و بدترین نوع پیشگیری، پنهان کاری است. رهاشدگی عاطفی یا تربیتی، بزرگ ترین بحران فعلی ما در جامعه است که بی تعهدی یا بی مسئولیتی در قبال آن، نتایج شوم ویرانگری را بر جای خواهد گذاشت.

منابع:
5) مطبوعات؛ فاجعه سقط غیرقانونی 300000 جنین در سال، کد خبر: 1400030907058، نهم خرداد 1400.
6) پایگاه خبری راه برترین ها؛ داستان عاشقانه فیلسوف و فمینیست! کد خبری 220705 ، 14 تیر 1394.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

ازدواج سفید و پیامدهای آن

منتشرشده در یادداشت

معنای تفکرانتقادی یا تفکر نقادانه چیست

تفکر انتقادی به دنبال شناسایی اطلاعات قابل اعتماد و قضاوت قابل اعتماد است.

تفکر انتقادی فرآیندی_ست که از نظر فکری به صورت فعالانه و ماهرانه مفهوم سازی ، به کارگیری ، تجزیه و تحلیل ، سنتز- یا ارزیابی اطلاعات Information - جمع‌آوری شده یا مشاهده شده توسط مشاهده ، تجربه ، تأمل ، استدلال یا ارتباطات به عنوان راهنمای از _اعتقاد و عمل ، انجام می‌شود.

تفکر انتقادی منفی بودن ، بد دل و... بودن نیست.

اصطلاحی در واژه یونانی Kritikos یعنی "تشخیص" است.

بنابراین تفکر نوعی تفکر عمیق‌تر است که در آن ما همه چیز را طبیعی نمی‌دانیم بل آنچه را _می‌خوانیم _می‌شنویم _می‌گوییم _می‌نویسیم _سوال می‌کنیم _تحلیل و _ارزیابی می‌کنیم. این‌ها یک اصطلاح عمومی است که برای شناسایی ذهنیت‌ها و مهارت‌های اساسی که در تصمیم‌گیری موثر هستند استفاده می‌شود. اگر-چه تعاریف زیادی برای تفکرانتقادی وجود دارد ، اما در اینجا "یک اما" وجود دارد!!؟

تفکرانتقادی یک مهارت پیچیده و نیاز به تمرین بسیار دارد. انتظار نداشته (باشید یا باشیم) که همه چیز را بخوانید و ناگهان به یک متفکر انتقادی تبدیل شوید - زمان می‌برد - همانند یک ورزشکار یا خواننده که برای این-که، ارتفاع‌ ی یابد نیاز به تلاش و تمرین دارد - تحصیلات آکادمیک شما امکان تمرین این مهارت‌ها را فراهم می‌کند و این آموزش به شما کمک می‌کند تا روند کار را درک کنید. البته ممکن است در این مورد برعکس هم باشد (شرایط) - نباید فقط و فقط در پی انباشت اطلاعات بود -کافیست تنها پیش فرض‌ها و دوکساها را کنار گذاشت...

کانال ابوذر شریعتی - فلسفه


معنای تفکرانتقادی یا تفکر نقادانه چیست

منتشرشده در آموزش نوین

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور