
یکشنبه ۹ آبان ۱۴٠٠ به اتفاق دوستان برای تبریک انتصاب سید خلیل حسینی یکی از سرمایههای ارزشمند استان البرز در پست مدیریت دبیرستان نمونه حضرت رسول الله (ص) کیانمهر رفتیم.
سید خلیل معلمی تیزهوش، مدیری حاذق و کارشناسی مجرب و مستحکم میباشد.
دبیرستان دلگشا و شکیل حضرت رسولالله خیر ساز ناحیه ۴ کرج (دکتر مصلی نژاد) بوده و بیشتر شبیه به یک دانشکده میباشد. کلاسهای بزرگ و استاندارد، سالنهای فراخ، آزمایشگاهی مجهز، واحدهای اداری مرتب و مجلل در کنار کادری منسجم و مدیری گشادهرو شروط لازم برای شکوفایی مجموعه بوده و در یک کلام سید خلیل به اذعان خود محکوم به موفقیت میباشد.
در اثنای دیدار گپ و گفتی نیز با همکاران خونگرم مجموعه صورت میگیرد.
بدون شک حضور مدیری پر انگیزه در کنار کادری هماهنگ و منسجم و با مشارکت اولیا و دانشآموزان میتواند ضمن غلبه بر مشکلات احتمالی، در آتیه نزدیک این مرکز را به یکی از کانونهای قوت استان البرز مبدل کرده و در کنار آموزش مهارتهای زندگی و تربیت شهروندان مطالبهگر و اخلاقمدار به کیفیتبخشی آموزشی دست یازد.
بیوگرافی دکتر مصلینژاد
دکتر غلام عباس مصلینژاد در سال ۱۳۴۱ در شهر آبادان دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان مهرگان این شهر به پایان رسانید و دوره دبیرستان را در دبیرستان البرز تهران به پایان برد که به گفته خودش خاطرات بسیار زیبایی از آن مدرسه به یادگار دارد. او دارای لیسانس اقتصاد، فوق لیسانس مهندسی راه و ساختمان، فوق لیسانس علوم سیاسی و دکتری علوم سیاسی است. ایشان ریاست بنیاد نیکوکاری مصلینژاد را به عهده دارند.
این خیر نیکوکار مدارس بسیاری را افتتاح کرده است که مدارس نمونه بنیاد مصلینژاد در مقاطع مختلف تحصیلی به نامهای آرمیتا، آرمینه، آریو و مهشید به نام فامیلی مصلینژاد پیوند خورده است و آموزشکده و هنرستان پسرانه و سالن اجتماعات آریو مصلینژاد و همچنین دبیرستانهای پسرانه حضرت محمد (ص) و حضرت علی (ع) در مشهد جملگی به همت این خیّر مدرسهساز احداث و تجهیز و با نظارت بنیاد مصلینژاد از سوی آموزش و پرورش اداره میشود. اینها تنها بخشی از زندگی و کارنامه این خیّر نیکوکار است.
او اهل از خود گفتن نیست، اما در مراسم کلنگزنی مدرسهاش در منطقه 6 تهران با اشاره به این موضوع که چرا مدرسهسازی را انتخاب کرده است گفت: همه شاید این سوال برایشان پیش بیاید که چرا مدرسهسازی را انتخاب کردهام و من به عنوان عضو کوچکی از جامعه خیرین مدرسهساز باید بگویم امروز مدرسه به عنوان یک مسئله در کشور مطرح است و تلاش برای رفع فرسودگی و حرکت درجهت استاندارد سازی فضاهای آموزشی یک ضرورت است و جامعه خیرین با تکیه بر لزوم حل مشکل نبود مدارس استاندارد در کشور، پای در این راه گذاشته و سعی در از میان برداشتن آن دارد.
من بسیار خوشحال هستم که بار دیگر توانستم ساخت یک مدرسه دیگر را آغاز کنم. همه بچههایی که در پی دانش و علم هستند، فرزندان من و خانواده آنها نیز خانواده من هستند، و او با این عقیده، وقتی مورد استقبال اولیای دانشآموزان و معلمان و دیگر کسانی که دورش جمع میشوند، قرار میگیرد، با خوشرویی آنها را خانواده خود خطاب میکند.

هدف از تاسیس مدارس مصلی نژاد
هدف من برای انجام امور آموزشی و فرهنگی، ثروتاندوزی نیست و از اینکه ثروت مالی را به ثروت فیزیکی احداث مدرسه و واحدهای آموزشی انتقال دادهام، در جهت توسعه نیروی انسانی کارآمد و متعهد بوده و تأسیس بنیاد مصلینژاد از همان ابتدا به عنوان بنیادی غیرسیاسی و غیرتجاری و به صورت عامالمنفعه انجام شده است.
دکتر مصلینژاد با اشاره به اینکه هدف بنیاد مصلینژاد، بالا بردن سطح کمی و کیفی مقاطع مختلف تحصیلی در کشور است، گفت: ایجاد امکانات رایگان تحصیلی و رشد و شناسایی و شکوفایی استعدادهای دانشآموزان و ترویج فضایل اخلاقی و اسلامی از جمله اولویتهای بنیاد فرهنگی مصلینژاد است و علاوه بر این مشهد مقدس و چند شهر دیگر که در مجموع ۳۸ فضای آموزشی را در اختیار آموزش و پرورش قرار دادهایم ۱۲ فضا هم در اختیار آموزش عالی قرار دارد که امیدواریم این فضاها با همان اهداف مورد نظر همه ساله افزایش پیدا کند.

خیرنماها و خیرین واقعی
به عنوان یک معلم خبرنگار ذهنیت چندان مثبتی از برخی خیرنماها ندارم، زیرا هدف عدهای از خیّرنماها دور زدن «قانون مالیات بر درآمد» به بهانه ساخت مدارس و مراکز آموزشی است.
برخی از خیرنماها به جای پرداخت میلیاردها مالیات خود به دولت، عملا بخش نازلی از مالیات را برای کارهای عام المنفعه همانند مدرسه سازی اختصاص می دهند تا ضمن دور ماندن از ممیزی ها و ذی حسابی ها در قالب ایجاد « سپر مالیاتی » برای درآمدهای خود عملا به واسطه تشبث و دخول به جامعه خیرین در صدر مجالس نشسته و برای خود محبوبیتی کاذب در سایه جامعه خیرین تحصیل می نمایند.
ولی مطالعه زندگی و مشاهده عملکرد موفق دکتر مصلینژاد در مدارس چهار گوشه ایران باعث غرور و مسرت ایرانی ماست.
مطلب را با جملاتی زیبا از مصلی نژاد به پایان می رسانیم.
« خود در ابتدا عشق به حق و بعد عشق به آدمها، عشق به داشتنها، عشق به گفتنها، عشق به خوبیها، عشق به سعادت، عشق به معرفت و در نهایت عشق به موفقیت مجموعه انگیزههای من برای بودن و ادامه زندگی است.»




این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

مدتی است که موضوع لایحه رتبه بندی معلمان در مجلس و دولت و بین فرهنگیان مورد بحث است و در این لایحه علاوه بر بحث معیشت معلمان ، ارتقاء جایگاه و شأن مقام معلم و افزایش صلاحیتهای حرفه ای معلمان مورد توجه است ولی هیچ گاه نظام رتبه بندی معلمان به معنای واقعی اجرایی نشده و تحقق نیافته است و هر بار که این موضوع مطرح شده فقط با کمی افزایش حقوق به پایان رسیده و این موضوع به یک سریال تکراری ناامید کننده برای فرهنگیان تبدیل شده است.
در روزها و هفته های گذشته پیگیری های زیادی در خصوص اجرای کامل رتبه بندی توسط معلمان انجام شده و آنچه خواسته ی واقعی آنان است اجرای کامل رتبه بندی به میزان افزایش حقوق به اندازه 80 درصد اعضای هیأت علمی دانشگاههاست؛ آنچه مجلس و سازمان برنامه و بودجه اعلام می کند این است که در سال جاری بودجه لازم برای تحقق رتبه بندی کامل وجود ندارد و اجرای کامل رتبه بندی باعث رشد پول و تورم می شود.
در جلسه علنی یکشنبه 9 آبان مجلس شورای اسلامی ادامه بررسی لایحه «نظام رتبهبندی معلمان» در دستورکار صحن قرار گرفت و نمایندگان به بررسی ماده 4 این لایحه پرداختند.
در جریان بررسی این ماده، با تذکر یکی از نمایندگان در خصوص وجود ابهامات متعدد در این ماده و مواد بعدی در زمینه مدارک تحصیلی فرهنگیان و نوع محاسبه آن در نظام رتبهبندی و با وارد دانستن تذکر از سوی رئیس مجلس، ارجاع لایحه «نظام رتبهبندی معلمان» به کمیسیون آموزش و تحقیقات جهت رفع ابهام به رأی گذاشته شد که نمایندگان با 195 رأی موافق از مجموع 232 نماینده حاضر در صحن با ارجاع این لایحه به کمیسیون موافقت کردند. به این ترتیب، از ماده 4 تا انتهای لایحه نظام رتبهبندی معلمان به کمیسیون آموزش و تحقیقات بازگشت. گفتنی است، مواد یک و دو و سه این لایحه در جلسات گذشته مجلس بررسی و تعیین تکلیف شده بود.
محمدباقر قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی در هنگام رأیگیری برای ارجاع این لایحه تأکید کرد: کمیسیون آموزش و تحقیقات ظرف مدت 10 روز این ابهامات را بررسی و اصلاح کند و لایحه را مجددا به صحن مجلس ارائه دهد.

علیرضا منادی رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در حاشیه جلسه علنی یکشنبه 9 آبان مجلس شورای اسلامی در جمع خبرنگاران با اشاره به جلسه غیرعلنی امروز صبح مجلس بیان کرد: در این جلسه رئیس سازمان برنامه و بودجه از موافقت دولت با تخصیص ۲۵ هزار میلیارد تومان برای اجرای رتبهبندی معلمان خبر داد و رئیس مجلس شورای اسلامی نیز این موضوع را به نمایندگان اعلام کرد. در ادامه در جلسه علنی مجلس ماده ۴ این لایحه مورد بررسی قرار گرفت اما به دلیل ابهام موجود دوباره به کمیسیون آموزش و تحقیقات بازگشت.
وی در ادامه اظهار کرد: کمیسیون نیز در جلسه امروز و سهشنبه خود ابهامات موجود را مرتفع کرده و ان شاءالله از یکشنبه آتی مجدداً در صحن مجلس شورای اسلامی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. به احتمال قوی تا آخر هفته آتی این لایحه در مجلس نهایی میشود و سپس یک هفته در شورای نگهبان خواهد بود و پس از ابلاغ نیز مدتی تهیه آییننامه آن از سوی دولت به طول خواهد انجامید. اما در ظرف ۴۵ روز آینده نهایی خواهد شد.
با این اوصاف شایسته است که مجلس و دولت انقلابی یکبار برای همیشه بحث معیشت و رتبه بندی معلمان را در اولین فرصت حل نماید و با این کار گام مهمی در بهبود وضعیت آموزشی کشور برداشته شود.
امیدواریم که در پاسکاری لایحه رتبه بندی معلمان در صحن مجلس و کمیسیون آموزش و حرکت به سمت گل، پاس اشتباه ندهند و تکل از پشت نخورند!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه تاریخ/
ثریا مطهر نیا: « من به عنوان یک معلم وظیفه خودم می دانم که امید ایجاد کنم برای بچه ها که برای آینده شان تلاش کنند .
26 سال است افتخار شغل معلمی را دارم .
برخی از مناطقی را که من می روم حتی خانواده ها یک تلویزیون ساده هم ندارند . حالم برای این بچه بد می شود ...
مسئولیت من رو به روز سنگین تر می شود . در تمام این سال ها، من برای فراهم کردن هزینه های بچه ها ، خیلی اذیت شدم .
فقط سعی کردم به وظیفه انسانی ام عمل کنم .»
« صدای معلم » این موفقیت بزرگ را صمیمانه به بانو ثریا مطهرنیا تبریک گفته و برای وی و خانواده محترم ایشان آرزوی تندرستی و بهترین ها را دارد .

یکی بر سر شاخ، بن می برید
خداوند بستان نگه کرد و دید
( سعدی )
هفتم آبان که در تقویم غیررسمی ایرانیان ، « روز کوروش بزرگ » نام گرفته اما به نظر می رسد در تقویم رسمی ( حکومتی ) و در گفتمان عادی مقامات ایران جایگاه چندانی ندارد مگر به ضرورت و یا مصلحت وقتی که شرایط به سمت «اضطرار» پیش رود و چون این نوعی نگرشی ابزاری به مفاهیم است و از عنصر بی بدیل « صداقت » تهی است دیگر جامعه به آن اعتمادی نمی کند و آن را جدی نمی گیرد.
البته همه تقصیرات را نمی توان به تفکر حاکمان و کنش آنان نسبت داد .
کمی جست و جو حداقل در فضای آموزش و پرورش و کنش گران آموزشی در محیط اینترنت موید فقر منابع در این باب بوده و نشان می دهد که فرهنگیان و بالاخص معلمان تمایل و انگیزه ای هم برای وارد شدن در این حوزه را ندارند .

( تخت جمشید در سال 1971 از آرشیو عکسهای تاریخی مجله لایف)
(آنان حتا تمایل و یا رغبتی هم به طرح چنین بحث و موضوعاتی سر کلاس و برای دانش آموزان نشان نمی دهند اگرچه برخی عادت کرده اند به محض طرح چنین چالش هایی سریع موضوع « معیشت » را به میان بکشند و وجدان خود را در برابر مسئولیت های فردی و اجتماعی خاموش نگاه دارند و این توجیه گری قدمتی دیرین و پایدار در ضمیر ناخودآگاه ما و روان شناس اجتماعی ایرانیان دارد ) مسئولانی که دغدغه شان صفر شدن و حتا منفی شدن رشد جمعیت است و از پیر شدن آن هراس دارند و دائما به دنبال سیاست های تشویقی و البته بدون مبنا و من درآوردی برای افزایش جمعیت هستند ؛ آیا بهتر نیست که به این سوی مساله هم نگاهی بیندازند و نتیجه سیاست گذاری ها و ریل گذاری های خود را را در بخش «توسعه انسانی » مد نظر قرار دهند .
دوست محترم آقای مرتضی نظری یادداشتی را در این مورد در سایت عصر ایران منتشر کرد ( این جا ) اما جالب است که هیچ اشاره ای به کوروش و مناسبت آن نشده بود .
یک بار یکی از معلمان دوره ابتدایی که در مدرسه ای « خاص » تدریس می کرد تعریف می کرد که به این مناسبت در کلاس منشور حقوق بشر کوروش را تکثیر و در اختیار دانش آموزان قرار داده بود که با واکنش تند و منفی « مدیر مدرسه » رو به رو شد و البته در این مشکل از سوی همکاران خود و حتا نماینده معلمان آن واحد آموزشی مورد حمایت و همراهی قرار نگرفت .
حذف سلسله های پادشاهی از کتاب های درسی تاریخ بخشی از پروژه هویت ستیزی و یا بی هویت سازی در جامعه ایران است .

میرجلالالدین کزازی، شاهنامهپژوه و استاد زبان و ادبیات فارسی در این باره می گوید : ( این جا )
« آنچه من در اینباره شنیدهام، این است که میخواهند دودمانهای فرمانروایی را از کتابهای آموزشی بسترند و نه پادشاهان را. به راستی انگیزه این کار بر من روشن نیست که بتوانم درباره آن سخن بگویم زیرا اگر ستیزی با فرمانروایی پادشاهان در کار بود، باید روایت این فرمانرواییها از تاریخ ایران یکسره به کناری نهاده میشد اما اینکه تنها دودمانهای پادشاهان از کتاب تاریخ سترده شود، نکتهای است که انگیزه آن بر من آشکار نیست. اما اگر بخواهم به هر روی پاسخی به پرسش شما دهم، میتوان گفت که تاریخ هر کشور پشتوانه فرهنگ و چیستی آن کشور است. مردمی که با پیشینه و تاریخ خود آشنا نیستند، مردمی خواهند بود بیریشه، سست، لرزان و آسیبپذیر که به آسانی فریفته خواهند شد و در دام بیگانگان خواهند افتاد زیرا بنیاد و شالودهای ندارند که بر آن استوار بمانند. راست این است که شما در تاریخ هیچ کشوری نه یکسره به نیکی و سپیدی میرسید و نه به یکبارگی به بدی و سیاهی. تاریخ آکنده از شیب و فرازهاست. ارزش آن هم میتوان گفت که در همین ویژگی نهفته است. ما میتوانیم آموزههای بسیار گرانسنگ، ارزشمند و رهنمون از تاریخ بستانیم تا نیازی نداشته باشیم آنچه را که دیگران به بهایی گزاف آزمودهاند تا به دست بیاورند، ما نیز به همان بها به دست آوریم. تاریخ آینهای است که ما میتوانیم چهره خود را در آن ببینیم. زیباییها، راستیها و به همینسان کژیها و زشتیهایمان را آشکارا در برابر خود بیابیم و ببینیم تا بکوشیم از کژیها و زشتیها بکاهیم و بر زیباییها بیفزاییم . » اکنون فرار از ایران و سکنی گزیدن دائمی در یک کشور بهتر و توسعه یافته برای بسیاری تبدیل به یک هدف و آرزو شده است .
در همان منبع ، فریدون فضیلت، محقق زبانهای باستان و فلسفه اروپا چنین می گوید :
«کسانی که چنین تصمیماتی میگیرند، هدف اصلیشان این است که به نسلهای جدید القا کنند که: «چون پادشاهان ظالم بودند، تدریس زندگی و رفتار آنان با شعارهای عدالتخواهی در تضاد است.» زیربنای فکری شان حول چنین تفکری میچرخد و فراموش کردهاند که همه پادشاهانی که فوت کردهاند یا نهایتا سقوط کردهاند، بخشی از تاریخ ما هستند و چون بخشی از تاریخند، بخشی از هویت یک ملتند و در واقع به بهانه حفظ شعارهای عدالتخواهی در حال حاضر نام سلسلههای پادشاهان از کتبهای درسی حذف میشود که ما در شرایطی قرار داریم و نیازمند وحدت و هویت ملی هستیم، اینگونه رفتارها میتواند وحدت و هویتمان را خدشهدار کند. در شرایطی که ابرقدرتها رسما برایمان شمشیر کشیدهاند، مطرح کردن چنین مسایل جزیی عملا فقط به نفع دشمن تمام خواهد شد و البته اگر قرار باشد اسم پادشاهان را حذف کنیم، چارهای نمیماند که پادشاهان مغول را پرآب و رنگ معرفی کنیم . »
ابراهیم رئیسی پنجشنبه -۲۲ مهرماه- در ادامه برنامههای سفر به استان فارس از مجموعه تاریخی تخت جمشید بازدید کرده و می گوید :
« پیام دیگر بنای تخت جمشید خطاب به ستمگران است که ببینند سرنوشت کسانی که به مردم ظلم میکنند، چیست ؟»

پرسش مهم و راهبردی که در این جا مطرح می شود و باید حامیان چنین تفکری به آن پاسخ بدهند آن است که آیا در بیش از چهار دهه گذشته که اساس بر نفی پادشاهان به جهت معیار و محک « ظلم بر مردم» بوده است ، آیا در جهت معکوس ، شاهد عدالت گستری و رضایت مردم حاصل از الگوهای حکمرانی جمهوری اسلامی بوده ایم ؟
طبیعی است وقتی غالب مردم و به وِیژه طبقه متوسط و روشنفکر جامعه این ادعاها و سخنان را می پذیرند که واقعا آن را لمس کرده و به آن رسیده باشند. البته همه تقصیرات را نمی توان به تفکر حاکمان و کنش آنان نسبت داد .
حال در این فرایند که تاریخ ایران باستان توسط مسئولان و مقامات در سطوح مختلف طرد و حتا نفی می شود و از سوی دیگر جامعه تناقض و تضادی آشکار میان قول و فعل مسئولان می بیند چه اتفاقی رخ می دهد ؟
نتایج این « خلاء فاحش » در بسترفرهنگی و فکری جامعه چه خواهد بود ؟
البته نتیجه و کنش طبیعی آن را می توان در فرار مغزها به خارج و حتی مخفی کردن هویت ایرانی در آن کشورها از تبعات احتمالی ارزیابی کرد .
این که چهره های علمی و متخصص ، ورزشکاران ، هنرمندان و... به راحتی ملیت و هویت خود را تغییر می دهند می تواند گواهی محکم بر این سیاست های غلط و هویت ستیز باشد .

( علیرضا فیروزجا، شطرنج باز نوجوان ایرانی که موفق به کسب مدال نقره مسابقات سریع شطرنج قهرمانی جهان شد، اعلام کرد که تابعیت خود را از ایران به فرانسه تغییر داده است.
علیرضا فیروزجا تنها شطرنجباز تاریخ ایران است که توانست عنوان «سوپر استاد بزرگ» را کسب کند که به شطرنجبازانی داده میشود که بتوانند از امتیاز 2700 عبور کنند. ( این جا )
بسیار دیده ، شنیده و در منابع مختلف خوانده ایم برخی کشورها که فاقد پیشینه تاریخی و هویت ملی هستند به انحاء مختلف و با توسل به شگردهای گوناگون برای کشورشان ، « تاریخ سازی » می کنند تا شاید اندکی بر غرور ملی افزوده و یا کمکی به افزایش ثروت ملی و ارزش افزوده داخلی خود در همه حوزه ها کنند اما در این مملکت بسیاری افراد و جریانات سعی وافر دارند تا تاریخ ایران را نفی و حتا تحریف کنند تا پارادایم های ذهنی ضد توسعه خود را بر کشور تحمیل کنند بی آن که به تبعات و عوارض سخنان و کنش های خود اندکی بیندیشند .
در بسیاری از کشورها به ویژه کشورهای توسعه یافته ، پرچم کشور در همه جا نمایان است و احترام به آن از سنین ابتدایی در بچه ها و دانش آموزان « درونی » می شود اما در کشور ما کم تر چنین وضعیتی را شاهد هستیم .

واقعا در نظام آموزشی و سیاست گذاری ها و برنامه ریزی تا چه میزان پرورش « حس تعلق » به کشور جایگاهی داشته و برای مسئولان چنین امری مهم و حیاتی تلقی می شود ؟
گفته می شود در نظام شاهنشاهی که سیاست بر تقویت و تشویق «ملیت »بود و حتا غلظت و چگالی ملیت گرایی آن قدر فزونی می یافت که ممکن بود در جامعه نتایج معکوس تولید کند .
(هر چند این یک اصل بدیهی است که وقتی چیزی بیش از اندازه و ظرفیت ارائه و یا تبلیغ شود به ضد خودش تبلیغ می شود )
اما بر اساس گفته و نقل قول های « چهره های ماندگار » این افراد وقتی تحصیلات شان در خارج به پایان می رسید بسیاری « شوق خدمت » برای آبادانی کشور داشتند و به ایران باز می گشتند .
اما وضعیت کنونی چگونه است ؟

اکنون فرار از ایران و سکنی گزیدن دائمی در یک کشور بهتر و توسعه یافته برای بسیاری تبدیل به یک هدف و آرزو شده است . واقعا در نظام آموزشی و سیاست گذاری ها و برنامه ریزی تا چه میزان پرورش « حس تعلق » به کشور جایگاهی داشته و برای مسئولان چنین امری مهم و حیاتی تلقی می شود ؟
آیا این حجم خروج از کشور در اشکال مختلف برای مسئولان کشور عذاب وجدان و علامت پرسش تولید نمی کند ؟
مسئولانی که دغدغه شان صفر شدن و حتا منفی شدن رشد جمعیت است و از پیر شدن آن هراس دارند و دائما به دنبال سیاست های تشویقی و البته بدون مبنا و من درآوردی برای افزایش جمعیت هستند ؛ آیا بهتر نیست که به این سوی مساله هم نگاهی بیندازند و نتیجه سیاست گذاری ها و ریل گذاری های خود را را در بخش «توسعه انسانی » مد نظر قرار دهند .
نباید فراموش کرد آن چه آینده یک کشور را می سازد و آن را متمایز و برتر می کند؛ نیروی انسانی متخصصی است که خود را متعلق به آن می داند و به آن عشق می ورزد .
***
« اگر می خواهیم بدانیم چرا در سالهای اخیر ورزشکار ایرانی به راحتی تغییر تابعیت می دهد، نخبه علمی و پزشک و پرستار و مهندس ایرانی در به در دنبال گرفتن اقامت کشورهای غربی است، خبرنگار ایرانی به راحتی جذب رسانه های ضدایرانی می شود و از هر گوشه کشور شعارهای ضدوطنی و ضدملی به گوش می رسد، کافیست به سخنان برخی از چهره های صاحب تریبون و محبوب صداو سیما و نوع روایت تاریخ در مدارس بنگریم.
نوجوان ایرانی امروز وقتی کتاب تاریخ می خواند امثال همین فرد که دکتر و استاد شناخته می شوند را مشاهده می کند که با رگهای گردن برآمده تاریخ و شاهان سه هزارسال پیش کشورش را تمسخر می کند و یا روایت «عباسی و نقدی» و امثالهم را می بیند و می خواند که داریوش و کوروش را در خدمت صهیونیسم معرفی می کنند.
نوجوان امروز وقتی هم که به سخن به اصطلاح روشنفکر چپ زده پرهیاهو گوش می کند وطن را قرارداد و ساخته استعمار معرفی می کند و اپوزیسیونش هم که بهانه نقد حکومت به تصوف و مولوی و سعدی و.. حمله می کند.
در این شرایط دیگر چه چیزی می تواند ورزشکار و متخصص و.. را پای بند این کشور کند، وقتی همه چیز آن از تاریخ و تمدن گرفته تا فرهنگش لجن مال شده است؟ » ( برگرفته از کانال خرمگس )
ویدئو را مشاهده فرمایید :
گروه استان ها و شهرستان ها/

شنبه ۸ آبان مصادف با روز جوان و بسیج دانش آموزی، محسن صادقیان مدیر سازمان دانش آموزی استان البرز از شهیدستان کرج بازدید نمود.
صادقیان یکی از نیروهای مجرب و محجوب سازمان آموزش و پرورش البرز بوده و در مسائل حوزه تعلیم و تربیت ذهنی باز، کنجکاو و حل المسائلی دارد.
وی در این دیدار نکاتی در خصوص رویکرد و فعالیت های سازمان دانش آموزی و ماموریت های تعریف شده یادآور شده افزود: سازمان دانش آموزی به عنوان تریبون دانش آموز بوده و امکانات آن در اختیار فعالان حوزه دانش آموزی است .
وی انتخابات شورای دانش آموزان را مهم خواند و افزود:
شورای دانش آموزی و مجلس دانش آموزی که از برآیند آن شکل می گیرد بازوی سازمان در مدارس می باشند.
در ادامه رضا قاسم پور مدیر شهیدستان گزارش کوتاهی از عملکرد دو سالانه مجموعه ارائه نمود.
آنچه ذیلا می خوانیم برگرفته از این دیدار می باشد.

سازمان دانش آموزی در گذرگاه تاریخ
طبق نظریه بلوم از صاحب نظران عرصه تعلیم و تربیت، سه هدف شناختی، مهارتی و ارزشی برای دانش آموزان جهت رسیدن به انسان مطلوب، لازم و ملزوم یکدیگرند.در دوره پهلوی امور مربوط به پرورشی عمدتاً به پیشاهنگی و کاخ جوانان محول گردید. اموری چون روزنامهنگاری، نمایشنامه، مسابقات ورزشی، فرهنگی و هنری، کاردستی و اردوها از جمله فعالیتهای پیشاهنگی بودند. فعالیتهای پرورشی و دانش آموزی با فراز و فرودهای بسیاری مواجه بوده و دامنه تغییرات افراط و تفریطها کاملا ملموس و معنادار بوده است. به طوری که اگر در زمان جنگ این فعالیتها به شدت ایدئولوژیک و انقلابی بود، در مقابل در دوره ای معاونت پرورشی کلاً منحل شده و وظایف آن بین سازمان دانشآموزی، شوراهای دانشآموزی و مجلس دانشآموزی تقسیم میشود و عملاً برای تحقق مردمسالاری دینی، رویکرد انقلابیگری به توجه به حقوق شهروندی و دانشآموز محوری تبدیل گردید.
با روی کار آمدن دولت احمدینژاد معاونت پرورشی مجدداً احیا شده و سازمان دانش آموزی با انقباض کامل ظاهر گردید.
در دولت تدبیر و امید نیز با اینکه برآیند سیاستهای اعلامی رویکرد اصلاحطلبانه و اعتدالی دارد، ولی سیاستهای اعمالی عمدتاً معدلی از دولت اصلاحات و دولت احمدی نژاد پیگیری میگردد. اگر تمام معلمان با مسایل آموزش و پرورش توأمان درگیر نشده و احساس وظیفه نکنند، بحث تربیتی به مثابه یک درس تلقی شده و ماموریت های تعریف شده به سرانجام نخواهد رسید.
چالشهای عمده پیش روی سازمان دانش آموزی عبارتند از:
- گستردگی ، موازیکاری و تداخل در بین تشکل های دانش آموزی
- سیاستزدگی در آموزش و پرورش
- فقدان منشور منسجم تربیتی
- روشن نبودن شرح وظایف
- تحول ناظر بر ساختار به جای تحولات محتوایی و به روز رسانی مسائل
- تضاد هنجاری بین شعار و عمل در جامعه
محتوای تکراری و متولیان متکثر در حوزههای پرورشی عملاً دانشآموزان و دانشپژوهان را گیج و سرگردان کرده است. در این حوزه شش مرکز دولتی و ۱۳۰۰۰ مرکز غیردولتی و نهادهای مذهبی برای امور پرورشی و تربیتی از دولت ارتزاق میکنند.
در مدرسه نیز تجمع شوراهای دانشآموزی، سازمان دانشآموزی، بسیج دانشآموزی و... عملاً دانشآموزان و کادر مدرسه را سر چندراهی و نهایتاً بیتفاوتی قرار میدهند. البته ذکر این نکته خالی از لطف نیست که شورای دانش آموزی یکی از ارکان مدرسه بوده و با سازمان دانش آموزی متفاوت می باشد.
همچنین یکی از کارهای غیر ضرور سازمان دانش آموزی ورود و دخالت در لباس فرم دانش آموزان و همچنین سرویس مدارس و درآمد زایی از آن می باشد.
به نظر می رسد این ورود نامیمون اساسا در اولویت دهم سازمان دانش آموزی نیز نبوده و آسیب های جانبی در پی دارد.

چه باید کرد؟
برای خروج پرورشی از سایهسار آموزش و پشت سر گذاشتن انزوای فعلی سازمان دانش آموزی، شاید پیشنهادات زیر خالی از لطف نباشد:
1- ابتدا باید متولیان بیرونی و درونی آموزش و پرورش تا حد امکان تجمیع شده و با سیاست واحدی اداره شوند.
2- پاسخگویی به نیازهای واقعی روحی و جسمی دانشآموزان (با اولویتبندی نیازها و انتظارات) باید سرلوحه کار این نهاد باشد، در غیر این صورت دانشآموزان و مربیان بیتفاوت از کنار موضوع رد خواهند شد.
3- تخصصی کردن کار سازمان دانش آموزی و خروج از بلاتکلیفی فعلی به خاطر تنوع فعالیتها و تجمع متولیان
و نهایتاً این که اگر تمام معلمان با مسایل آموزش و پرورش توأمان درگیر نشده و احساس وظیفه نکنند، بحث تربیتی به مثابه یک درس تلقی شده و ماموریت های تعریف شده به سرانجام نخواهد رسید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

ساعت 23 و بيست و دو دقيقه شانزدهم شهريور صداي زنگ تلفن ، آرامش خانواده اميد برومند را به هم مي ريزد .
صاحبخانه از پشت گوشي به اين خانواده مي گويد که از منزل اميد برومند صداهاي بلند مي آيد و تلفن قطع مي شود .
در لحظه به ذهن خانواده اميد برومند هزار فکر خطور مي کند .
دزدي ، دعوا ، درگيري همسايه ها ، وساطت اميد برومند براي صلح وصفا ، انفجار گاز ، ترکيدن لوله آب ، گرفتن راه فاضلاب ، پارتي شبانه و ...
اميد برومند هزار و يک کيلومتر دورتر از خانواده زندگي مي کند ، چون تلفن همراه ِ صاحب خانه اميد برومند خاموش شده بود تلفن دوستان اميد برومند توسط خانواده وي به صدا در آمد و مخاطبان هريک روايتي براي خانواده باز گو کردند که افکار ِ خانواده به تصادف ، مجروحيت ناشي از نزاع همسايه ها ، مسموميت ، ابتلا به کرونا و ...معطوف شد .
به زودي مشخص شد که اميد برومند کشته شده است . خانواده هزار و يک کيلومتر را طي کردند تا مراحل قانوني را پيگيري کنند . نظريه پزشک قانوني گواهي مي دهد که قاتل زنجيره اي با شريک جرمي هزار دستان مقصر است ! شايد در ذهن ِ خوانندگان ، اثر ماندگار علي حاتمي که خوش نويس ، تفنگچي شد ، تداعي شود که پر بيراهه نرفته اند زيرا هزار دستان ِ شريک جرم قتل ِ اميد برومند هم قلم به دست مي باشند .
در گفت و گوي مجازي ذيل ، قسمتي از سرگذشت واقعي اميد برومند که به دست قلم به دستان به قتل رسيد را بررسي مي کنيم تا از اين قتل ناجوانمردانه راز گشايي نماييم .
***
پرسش کننده :
اميد برومند کيست ؟
پاسخ دهنده :
اميد برومند يک شهروند شرافتمند ، پر تلاش ، کوشا با احساس مسئوليت فراوان بود که در محله شرافت اولي ( بالا ) کشته شد .
پرسش کننده :
شغل اميد برومند چه بود؟
پاسخ دهنده ( 1 ) :
اميد برومند از اهالي دهکده کوچکمان (شهروند اين مرز بوم ) همچون ديگر هم ولايتي هايش بود .
به عبارت بهتر مي توان گفت :
اميد برومند ، " خانه دار ، کارگر ، کارمند ، شغل آزاد ، دانشجو ، بيکار ، راننده ، نامشخص " ( 1 ) بوده است . درصد اين اجزاء طبق منبع شماره 1 به شرح ذيل است :

نمودار شماره 1 در ستون سمت راست تعداد فوتي ها و در نمودار دايره اي درصد فوتي ها ارجاع شده به سازمان پزشکي قانوني ، نمايش داده شده است .
پرسش کننده :
موضوع کمي مبهم است . در مقدمه به هزار دستان ، مجموعه تلويزيوني علي حاتمي ، رضا خوش نويس که رضا تفنگچي مي شود و قلم به دستان به عنوان شريک جرم قتل ِ اميد برومند اشاره کرديد و حالا اميد برومند را با مشاغل گوناگون معرفي کرديد ! لطفا بيشتر توضيح دهيد.
پاسخ دهنده :
منظور از هزار دستان ( شريک جرم قتل ِ اميد برومند ) اين است که هزاران نفر در اين مرگ خاموش مقصرند .
پرسش کننده :
اشاره شما به رضا خوش نويس و قلم بدستان به چه معنا مي باشد ؟
پاسخ دهنده :
تمامي هزاران شريک جرم ِ اين مرگ خاموش ، قلم به دست مي باشند و هيچ کدام آن ها اسلحهي گرم يا سرد نداشته اند .
پرسش کننده :
آيا اميد برومند در دعواي خانوادگي يا مشاجرات ايلي کشته شده است که هزاران نفر در مرگ او شريک مي باشند که هيچ کدام آن ها هم اسلحه سرد و گرم نداشته اند !
پاسخ دهنده :
اميد برومند در دعواي خانوادگي يا مشاجرات ايلي و ... کشته نشده است بلکه مرگ خاموش داشته است .
پرسش کننده :
منظور شما از مرگ خاموش چيست ؟ مگر مرگ روشن هم داريم ؟
پاسخ دهنده :
مرگ ناشي از مسموميت گاز منوکسيد کربن را مرگ خاموش مي گويند .
پرسش کننده :
پس گزارش ِ پزشکي قانوني براي علت فوت اميد برومند مرگ ناشي از مسموميت گاز مونوکسيد کربن بوده است ؟
پاسخ دهنده :
بله ، درست است .
پرسش کننده :
آيا هزاران نفر قلم به دست تلاش کردند تا گاز منوکسيد کربن در اقامتگاه ِ اميد برومند منتشر شود ؟
پاسخ دهنده :
خير .
پرسش کننده :
پس چرا معتقديد که هزاران نفر قلم به دست در مرگ ِ اميد برومند مقصرند ؟
پاسخ دهنده :
زيرا هزاران قلم به دست ، مي توانستند مانع انتشار گاز منوکسيد کربن و ... بشوند ولي در اين مهم کوتاهي کردند .
پرسش کننده :
بيشتر توضيح دهيد تا هم من و هم خوانندگان فرهيخته متوجه منظور شما شوند .
پاسخ دهنده :
مراجعه به آمار و نمودارها ( از جمله نمودار شماره 2 ) ، گواهي مي دهند که هزاران نفر ( هزار دستان ) شريک جرم ِ مرگ اميد برومند ها مي باشند .
پرسش کننده :
نمودار شماره 2 چيست ؟
پاسخ دهنده ( 1 ) :
"بررسي مرگ هاي ناشي از مسموميت با گاز منوکسيد کربن ارجاع شده به سازمان پزشکي قانوني کشور در سال 1378" ( 1 ) :
توزيع فراواني مرگ هاي ناشي از مسموميت با گاز منوکسيد کربن ارجاع شده به سازمان پزشکي قانوني کشور برحسب گروه هاي مختلف شغلي متوفيان در سال 1378 در نمودار شماره 2 نمايان مي باشد .

نمودار شماره 2
توزيع فراواني مرگ هاي ناشي از مسموميت با گاز منوکسيد کربن ارجاع شده به سازمان پزشکي قانوني کشور برحسب گروه هاي مختلف شغلي متوفيان در سال 1378
پرسش کننده :
پس منظور شما از مشاغل اميد برومند ( نمودار شماره 1 ) اشاره به آمار توزيع فراواني مرگ هاي ناشي از مسموميت با گاز منوکسيد کربن ارجاع شده به سازمان پزشکي قانوني کشور برحسب گروه هاي مختلف شغلي متوفيان در سال 1378 مي باشد ؟
پاسخ دهنده :
بله.
پرسش کننده :
آمار تعداد کشته شدگان سال هاي ديگر چگونه است ؟
پاسخ دهنده ( 2 ) :
در پنج سال (از 1394 تا 1398)، آمار تعداد کشته شدگان به تفکيک نيمه اول سال و نيمه دوم سال در نمودار شماره 3 گزارش شده است .

جدول شماره 3
گزارش ِ آمارِ تعداد نفرات کشته شدگان به تفکيک نيمه اول سال و نيمه دوم سال در پنج سال (از 1394 تا 1398) .
پرسش کننده :
آمار ِ فوتي هاي ناشي از گاز گرفتگي در ايران نسبت به ديگر کشور ها چگونه است ؟
پاسخ دهنده ( 3 ) :
در گزارش خبر گزاري مهر آمده است :
با نگاهی به آمار، باید گفت ایران جز کشورهایی است که بالاترین درصد فوتی های ناشی از گاز گرفتگی را دارد و با وجود هشدارهای همیشگی، به نظر می رسد باید راهکارهای مناسب تری را برای کاهش این آمار اتخاذ کرد.
پرسش کننده :
مقايسه آمار فوتي های ناشی از گاز گرفتگی در ايران و ايالات متحده آمريکا چگونه است ؟
پاسخ دهنده ( 4 ) :
نمودار 4 ، مقايسه بين تعداد نفرات مرگ ناشي از مسموميت گاز منوکسيد کربن در ايران و آمريکا به ازاي هر يک ميليون نفر را نمايش مي دهد .
نمودار 4
مقايسه بين تعداد نفرات مرگ ناشي از مسموميت گاز منوکسيد کربن در ايران و آمريکا را نمايش مي دهد .
پرسش کننده :
در نمودار شماره 4 ، يک چالش آماري ملاحظه مي شود :
آمار سال هاي 1380 و 1389 در ايران به طور جداگانه و آمار متوسط بين تقريبأ همان سال ها در ايلات متحده آمريکا مقايسه شده است .
لطفأ نمودار متوسط تعداد نفرات مرگ ناشي از مسموميت گاز منوکسيد کربن در ايران و آمريکا را نمايش دهيد .
پاسخ دهنده :
به نظر حقير نمودار شماره 4 از نظر آماري گويا مي باشد .
به دليل آنکه آمار سال هاي مابين 1380 تا 1389 را در اختيار نداشتم و قادر به محاسبه متوسط تعداد نفرات مرگ ناشي از مسموميميت گاز منوکسيد کربن در بين اين سال ها نبودم ، به نمودار شماره 4 اکتفا کردم .
پرسش کننده :
هر چند از نظر آماري متوسط بين سال 1380 الي 1389 بدون اطلاعات آمار سال هاي مابين خطا مي باشد . ولي اگر معدل اين دو عدد را متوسط فرض کنيم نمودار چگونه مي شود ؟
پاسخ دهنده (4 ) :
در نمودار 5 ، متوسط ِ تعداد نفرات مرگ ناشي از مسموميت گاز منوکسيد کربن در ايران و آمريکا را نمايش داده مي شود. ( با فرض آن که آماري بين سال هاي 1380 تا 1389 در دسترس نمي باشد .)

نمودار 5
مقايسه متوسط ِ تعداد نفرات مرگ ناشي از مسموميت گاز منوکسيد کربن در ايران و آمريکا به ازاي هر يک ميليون نفر شهروند .
همان طور که در نمودار 5 ملاحظه مي شود آمار مرگ مير به ازاي هر يک ميليون نفر در يک بازه زماني تقريبأ يکسان در ايران تقريبأ 120 برابر يا 12000 در صد بيشتر از ايلات متحده آمريکا مي باشد .
پرسش کننده :
آيا آمار ديگري از آمريکا داريد که مويد اين ارقام باشد ؟
پاسخ دهنده ( 5 ) :
در مجله بهداشت عمومي منتشره در مارس و آوريل 2011 نمودار ذيل ( شماره 6 آمده است که مويد اعداد فوق است .

نمودار شماره 6 آمار تعداد بستري شدگان در بيمارستان و تعداد فوتي هاي ناشي از مسموميت گاز منوکسيد کربن در ايالات متحده آمريکا ( به ازاي هر يکصد هزار نفر ) بين سال هاي 1999 الي 2007 را نمايان مي کند .
براي وضوح بيشتر فقط نمودار ستوني شماره 6 در نمودار شماره 7 نمايش داده مي شود .

نمودار شماره 7 آمار تعداد بستري شدگان در بيمارستان و تعداد فوتي هاي ناشي از مسموميت گاز منوکسيد کربن در ايلات متحده آمريکا ( به ازاي هر يکصد هزار نفر ) بين سال هاي 1999 الي 2007 را نمايان مي کند .
نمودار ستوني سياه رنگ تعداد افراد بستري در بيمارستان را نشان مي دهد و نمودار کم رنگ تر تعداد فوتي ها را نشان مي دهد .
پرسش کننده :
در نمودار شماره 7 نشان مي دهد به اعضاي هر يکصد هزار آمريکايي 30نفر الي 50 نفر در بيماستان بستري مي شوند که 8 الي 25 نفر در اثر مسموميت گاز منو کسيد کربن فوت مي کنند .
پاسخ دهنده :
اعدادي که شما بيان کرديد اشتباه است ! اين اعداد شما بايد صد برابر کوچک شود . يعني سه دهم تا نيم نفر به ازاي هر يک صد هزار نفر در بيماستان بستري مي شوند و تعداد هشت صدم نفر تا بيست و پنج صدم نفر به ازاي هر يک صد هزار نفر مرگ ناشي از مسموميت گاز منوکسيد کربن در سال در آمريکا ثبت مي شود .
دقت کنيد محور عمودي بر حسب دهم نفر ، به ازاي يکصد هزار نفر مي باشد مثلأ در سال 2000 کمتر از يک دهم نفر به ازاي هر يکصد هزار نفر فوتي داشته اند که براي يک ميليون آمريکايي در سال 2000 ميلادي کمتر از يک نفر فوتي بر اثر گاز منوکسيد کربن گزارش شده است که مويد اعداد ِ نمودار هاي4 و 5 مي باشد .
پرسش کننده :
با توجه به اين همه نمودار و آمار هنوز متوجه نشدم هزار دستان قلم به دست چه ربطي به مرگ خاموش ِ اميد برومند ها دارند ؟
گفت و گو ادامه دارد .
منابع :
شناسایی و ارزیابی عوامل مؤثر بر ریسک انتشار گاز منوکسیدکربن در ساختمانهای مسکونی
استان اصفهان با تلفیق روشهای ردیابی انرژ ی و منطق فاز ی
سید محمد موسوی ریزی ، رضا مداحی، فرهام امین مطالعات شرعی
article_96199_16a8fb93c418d4b522f3d116a1ae41c9مقاله از مطالعات علوم محيط زيست
http://www.jess.ir/article_96199_16a8fb93c418d4b522f3d116a1ae41c9.pdf
Review
Public Health Rep
. Mar-Apr 2011;126(2):240-50.
doi: 10.1177/003335491112600215.
Laurel Harduar-Morano 1, Sharon Watkins
Affiliations expand
Free PMC article
https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/21387954
گروه اخبار/

جمعی از معلمان امروز شنبه 8 آبان با تجمع در برابر مجلس شورای اسلامی اعتراض خود را به عدم رسیدگی مسئولان و دست اندرکاران در مورد مطالبات و حقوق قانونی خود ابراز کردند .
آنان خواهان اجرای رتبهبندی شاغلان بر اساس هشتاد درصد حقوق هیاتعلمی و همسانسازی بازنشستگان مبتنی بر قانون مدیریت خدمات کشوری هستند.
برخی شعارهایی که در این تجمع توسط معلمان بیان شد عبارتند از :
- فرهنگی در عذابه / هیات رییسه خوابه
- رتبهبندی حق ماست/ نتیجه رنج ماست
- با این همه هیاهو/ حاصل وعدهها کو
- معلم می میرد/ حقه نمی پذیرد
- وعده زیاد شنیدیم ، عدالتی ندیدیم
پیش از این تجمعاتی هم در برابر سازمان برنامه و بودجه و مجلس شورای اسلامی صورت گرفته بود .

پایان پیام/
آقای مسعود میرکاظمی در حاشیه مراسم تودیع و معارفه رئیس و اعضای هیات عامل ص توسعه ملی اظهار داشت : « سال آینده افزایش حقوق به صورت پلکانی انجام خواهد شد. بر این اساس تلاش بر این است که حداقل افزایش (۱۰٪) اعمال شده ولی حقوقهای پایین ممکن است تا بالای ۳۰٪ نیز افزایش یابد . »
انتشار این خبر تن رنجور حقوقبگیران ثابت دولت را که سفره معیشتشان هر ماه و هفته و روز کوچکتر می شود به شدت لرزانده است که سازمان برنامه تحت مدیریت آقای میرکاظمی برای معیشت آنها در سال ۱۴۰۱ چه خوابی دیده است؟
آنچه اما به قانون برمی گردد این است که بر اساس ماده ۱۲۵ قانون مدیریت خدمات کشوری، دولت مکلّف است در بودجه هر سال، حقوق کارکنان خود را حداقل به اندازه تورم سالانه اعلامی توسط بانک مرکزی افزایش دهد.(حداقلی که در همه کشورها اعمال می شود).
دولت دوازدهم و مجلس فعلی در بررسی و تصویب بودجه ۱۴۰۰ دو سناریو را مد نظر داشتند:
سناریوی اول به سرانجام رسیدن برجام (که بیشتر مد نظر دولت بود) و پیشبینی کنترل و کاهش تورم و سناریوی دوم ادامه وضعیت بدون برجام.
متاسفانه افزایش حقوق کارکنان دولت بر اساس سناریوی اول، و با فرض اینکه تورم سال ۱۴۰۰ از ۲۵٪ بیشتر نخواهد بود شکل گرفت. بدین ترتیب در لایحه بودجه ۱۴۰۰، حقوق کلیه کارمندانِ زیرِ ۱۰ میلیون حقوق بگیرِ دولت، ۲۵٪، و بالاتر از آن، ۲ میلیون و پانصد هزار تومان (رقم ثابت) افزایش پیدا کرد.
خبرگزاری فارس می گوید نرخ تورم در مرداد ۱۴۰۰ به عدد ۵۸٪ رسیده است و چنانچه تا پایان سال ثابت هم باشد، دولت طبق قانون مکلف است برای جلوگیری از فاجعه سقوط ۳۳٪ ی معیشت کارمندان ثابت بگیر، با ارائه لایحه متمم بودجه، برای آنها احکام اصلاحی مطابق با نرخ تورم امسال صادر و پرداخت نماید. خودتان گفتید ما بهتر می زنیم، مردم هم گفتند بسمالله بستان بزن!
موضوع دیگری که اسبِ نقدِ رئیس سازمان برنامه از مسئول قبلی همواره زین است در مورد همسانسازی حقوق بازنشستگان و احکام آموزگاران و دبیران است.
جهت استحضار به جناب میرکاظمی عارضم که عموم کارمندان، در دولتهای نهم و دهم که جناب عالی در آن دولتها وزیر بازرگانی و نفت بودهاید، به علت عدم اجرای ماده ۱۲۵ قانون مدیریت خدمات کشوری، از لحاظ افزایش حقوق سنواتی، ۶۷٪ از نرخ اعلامی بانک مرکزی همان سالها جا ماندند، به عبارت دیگر تفاضل مجموع افزایش سنواتی ۸ ساله (۸۴ تا ۹۲) و مجموع افزایش تورم ۸ ساله عدد ۶۷ را نشان می دهد. ۶۷٪ سقوط معیشت کارمند! یعنی فاجعه ! بگذریم ....

در مورد همسانسازی حقوق بازنشستگان که موجب دلخوری جناب میرکاظمی شده و آن را کاری غیر اخلاقی و غیر قانونی و موجب تورم و افزایش بار مالی برای دولت جدید می داند باید گفته شود که در طول تصدی ۸ ساله دولتهای نهم و دهم و نیز دولتهای بعدی، بر خلاف ماده ۶۴ قانون مدیریت خدمات کشوری، در طول این سالها، مبالغی تحت عناوین مختلف به حقوق شاغلین اضافه می شد اما این افزایشات برای بازنشستگان منظور نمیشد، لذا افراد شاغل که هر ساله بازنشسته میشدند، به خاطر حقوق بالاتر، حق بازنشستگی بیشتری نیز میگرفتند. به عنوان مثال، حقوق یک دبیر بازنشسته با مدرک لیسانس در سنوات مختلف با هم تفاوت فاحش داشت و آشفتگی و تبعیض و بی عدالتی غیر قابل تحمّلی ایجاد شده بود. بنابراین قانونگذار، هنگام تدوین قانون برنامه ششم توسعه (در سال ۹۵) تصمیم گرفت که برابر ماده ۳۰ این قانون، در طول برنامه، نسبت به رفع تبعیض و متناسب سازی حقوق بازنشستگان و تناسب آن با حقوق شاغلین به این گسیختگی پایان دهد. لذا دولت وقت نیر از سال ۹۶ به تدریج و به صورت پلکانی و البته با شیب اندک، مبالغی در حد متوسط سالانه ۴۵۰۰ میلیارد تومان در قالب ردیفی خاص به این موضوع اختصاص داد و سرانجام از مهر ۹۹ قانون همسانسازی را اجرا نمود و دست کم به شکاف دریافتی افراد مشابه در درون هر دستگاه پایان داد. این اقدام دولت قبل بر خلاف نظر جناب عالی و بعضی نمایندگان مجلس و رسانههای همسو، دقیقاً در جهت اجرای ماده ۳۰ قانون برنامه ششم و بند ۹ اصل سوم قانون اساسی (رفع تبعیضات ناروا) و به منظور اجرای عدالت و کاری به غایت اخلاقی بوده است که البته دیر انجام شد و چنانچه زودتر هم اجرا می شد از نظر ذخیره منابع به سود دولت فعلی نبود.

یادتان هست که در انتخابات سال ۸۴، دولت مورد حمایت اصولگرایان با شعار « درآمد نفت بر سفره مردم » روی کار آمد ولی در نهایت قشر حقوق بگیر را ۶۷ درصد از قطار سریعالسیر تورم جا انداخت تا جایی که بزرگان طیف به مردم توصیه می کردند اشکنه پیاز بخورند و مثل یمنیها لنگ ببندند و نان خشک بخورند.
دولت محترم جدید هم با شعار معیشت و اقتصاد سکان امور را به دست گرفت که امیدواریم موفق باشد اما به حقوقبگیران که برسد در عمل از شما زمزمه ریاضت و انقباض میشنویم.
خودتان گفتید ما بهتر می زنیم، مردم هم گفتند بسمالله بستان بزن. بنابراین چه جای بهانه و شکایت از پیشینیان؟!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید