صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

نگاهی به وضعیت آموزش و پرورش ایران پس از انقلاب و در دولت ها

در حال‌ حاضر سهم آموزش و پرورش پرورش از بودجه عمومی در کشور، کمتر از ۱۰ درصد یعنی حدود ۸.۹ درصد است و این در حالیست که در دنیا این عدد ۱۴ درصد است. اما نکته مهمتر سهم بودجۀ آموزش کشور از تولید ناخالص داخلی است که دورنمای دقیق‌تری را از وضعیت آموزش و پرورش ایران در مقایسه با سایر کشورهای جهان تبیین می‌کند.

میانگین نسبت هزینه­‌های آموزشی به جی دی پی (تولید ناخالص داخلی) از حدود ۶ درصد در سال‌های نخست انقلاب به حدود ۳.۵ درصد در دهه اخیر رسیده است. این نسبت طی حدود ده سال اخیر بین ۲.۸ تا ۳.۹ درصد در نوسان بوده، در حالی که همین نسبت طی حدود ده سال اخیر در آلمان ۴ تا ۵ درصد، در عربستان سعودی، عمان، فرانسه ۵ تا ۶ درصد، در فنلاند ۶ تا ۷ درصد، در سوئد ۶.۵ تا ۷.۵ درصد، در دانمارک و نروژ ۷ تا ۸ درصد و در کوبا ۹ تا ۱۴ درصد بوده است. وقتی که آموزش های مدنی و تربیت شهروندی به حاشیه می رود چگونه می توان انتظار رفتار مسئولانه از مردم داشت؟

در سال ۱۳۹۶ (۲۰۱۷) میانگین جهانی نسبت هزینه­‌های آموزشی به جی.دی.پی حدود ۴.۵ درصد بوده که فاصله بیش از نیم درصدی با بهترین سال‌های بودجه­‌ای آموزش و پرورش ایران در ۱۰ سال اخیر دارد. همچنین، یونسکو از کشورها انتظار دارد سالانه حداقل بین ۴ تا ۶ درصد از جی.دی.پی خود را به آموزش اختصاص دهند که متأسفانه ایران از کف این هدف‌گذاری هم مقداری فاصله دارد.
این آمار به عنوان مشتی از خروارهای عزلت نشینی آموزش و پرورش در برنامه های توسعه ای در ادوار مختلف ریاست جمهوری در ایران می باشد. و البته این در دوره زمامداری هر دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب هم به چشم می خورد.

قانون نانوشته حاشیه نشینی مهمترین عامل توسعه فرهنگی و اجتماعی، اکنون خود به بزرگترین نقطه ضعف دولتها تبدیل شده است.به راستی آن قدر که قیمت دلار ، طلا، مسکن و البته اخیرا خیار و مرغ و موز اهمیت دارد آینده تعلیم و تربیت و جایگاه آن در برنامه ریزی دولتها جایگاه دارد؟ در سیاست دولتها آموزش و پرورش به نسبت بورس و بنزین و خودرو مورد توجه قرار گرفته است؟
کدام اقتدار سیاسی متناسب با توسعه اقتصادی ، توسعه فرهنگی را در دستور کار خود قرار داده است؟

توسعه فرهنگی به مفهوم تولید و غنی سازی سرمایه های انسانی و سرمایه های اجتماعی است و مسیر این مهم از آموزش و پرورش می گذرد.

نگاهی به وضعیت آموزش و پرورش ایران پس از انقلاب و در دولت ها

شاید یکی از مهمترین دلایل برای عدم کامیابی دولتها در سیاستهای اقتصادی خودشان غفلت از توسعه فرهنگی است. مردمانی که دارای ضعف و نقص در جامعه پذیری اجتماعی و سیاسی هستند ، در مواقع بحران در تصمیمات عام المنفعه شرکت نمی کنند و منافع شخصی را بر منافع جمعی ترجیح می دهند ؛ لذا درست در زمانی که توسعه اقتصادی به حضور مسئولانه مردم نیاز دارد ، این مصالح شخصی است که اولویت مردمان خواهد بود تا حمایت از سیاستهای اقتصادی.

وقتی که آموزش های مدنی و تربیت شهروندی به حاشیه می رود چگونه می توان انتظار رفتار مسئولانه از مردم داشت؟

در کدام دوره ریاست جمهوری ، سرمایه گذاری مادی و معنوی بر روی آموزش و پرورش صورت گرفته است؟ غفلت یا تغافل از نظام تعلیم و تربیت یعنی از دست دادن سرمایه های عظیم انسانی و اجتماعی . لذا هر چقدر هم بنیانهای اقتصادی قدرتمند باشند توسعه متوازن مختل خواهد شد.

اکنون بیش از هر زمان احتیاج به شکل گیری انگاره هایی داریم که آموزش و پرورش را از حاشیه بیرون بیاورد و به عنوان اصلی حیاتی به آن نظاره کند.سیاستی که هم زمان با توسعه اقتصادی به توسعه فرهنگی هم بپردازد.

آیا چنین اراده ای شکل خواهد گرفت؟


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نگاهی به وضعیت آموزش و پرورش ایران پس از انقلاب و در دولت ها

منتشرشده در اقتصاد
یکشنبه, 22 فروردين 1400 10:11

تجمع خدمتگزاران مدارس

آذربایجان شرقی

منتشرشده در نامه های دریافتی
یکشنبه, 22 فروردين 1400 07:51

چه کسی به " محیط بان " می اندیشد ؟

گزارش صدای معلم از محیط بان و مشکلات محیط زیست در ایران

مقدمه
محیط بانان فدائیان محیط زیست هستند. آنان از لحاظ ارزشی از نگاه بیشتر مردم ایران که نسبت به محیط زیست و شرایط اقلیم، بی تفاوت و بی علاقه اند به مثابه مهره سرباز در بازی شطرنج هستند. آنان اسلحه دارند اما شکارچیان، سلاح جنگی.

شکارچی هموطنی است که محیط بانان را به دلیل انجام وظیفه می کُشند تا بتوانند آهو و گوزن را شکار کنند و یا صیدی غیرمجاز داشته باشند، تا شاید به نسل کشی برخی از حیوانات بتوانند مفتخر گردند. گوشت، پوست و شاخ حیوانات گوناگون، منبع درآمد بادآورده ای است که در سایه بی رحمی شکارچیان نسبت به محیط بانان و محیط زیست و گونه های رو به انقراض حیوانات یا در فصل و زمان زادولد که شکار غیرقانونی است، به دست می آید. منفعتی که به خون موجوداتی بی گناه آلوده می شود، خون انسان و حیوان. رنج آور و مایه شرمساری است!

فعالیت محیط بانان به نوعی جهاد ملی است. آنان از محیط زیست و موجودات زنده برای تداوم زندگی طبیعت، مراقبت و محافظت می کنند.

محیط بانان کسانی هستند که آنها را کمتر می شناسیم، چون تاکنون تجمعی اعتراض آمیز نداشته اند، چون دارای حقوق های نجومی نیستند یا تاکنون خلاف های اجتماعی و اقتصادی از آنان ندیده و نشنیده ایم که کانون توجه ما باشند. به جز معدودی انگشت شمار دوستدار محیط زیست در کشورمان، ما آنقدر مشکلات ریز و درشت نشأت گرفته از روزمرگی در زندگی خود داریم که ضرورتی جهت اهمیت قائل شدن به محیط زیست و محافظان آن برای ما باقی نمی ماند.

گزارش صدای معلم از محیط بان و مشکلات محیط زیست در ایران

راستی چرا محیط بانان اسلحه دارند؟ چون که جزو نیروهای انتظامی یا شبه ‌نظامیان هستند؟ برای این که یک شکارچی صد در صد سلاح دارد و او برای مقابله به مثل و دفاع از خود، باید با خود اسلحه داشته باشد؟ اما قانونی که به آنان حق تیر بدهد وجود ندارد و گرنه محیط بانان زندانی نمی شدند و یا تا دَم اعدام نمی رفتند، تا طی چندین سال و به دفعات توسط دیوان عالی کشور، حکم اعدام آنان تأیید یا نقض گردد.

که البته علت این همه تغییر رأی، حمایت همه جانبه فعالان محیط زیست از آنان می باشد، تلاشی که گاه به دستگیری خود آنان منجر می شود! اگر از عکس العمل اقشاری دیگر از جمله معلمان که به نام قشر فرهیخته مشهورند، جویا باشید، هیچ یا با قدری احتیاط به طور نادر واکنشی اثرگذار از سوی آنها بر لبه تیز مدعیان عدالت می توانید مشاهده کنید.

محیط بانان و خانواده آنان روزهای پرتنشی را حدفاصل روز حادثه تا مشخص شدن وضعیت خود، تحمل می کنند. اما آنان قاتل نیستند بلکه همانند یک سرباز مرزی، مانع تحقق اهداف مهاجمین شده اند. هنگامی که سرباز وطن، قاچاقچیان مواد مخدر، اشیای عتیقه یا متجاوزین به خاک وطن را با سلاح گرم خود هدف گلوله قرار می دهد، قاتل محسوب می شود؟ محیط بانان نیز کاری مشابه سربازان وطن انجام می دهند.

روزگاری شکارچیان فقط تفنگ بادی داشتند که سلاحی کشنده بود و زخم‌های مرگباری را ایجاد می کرد و رعایت نکات ایمنی برای استفاده از این سلاح ها بسیار مهم بود. چون تفنگ های بادی نیز یک اسلحه محسوب می شوند و می توانند به راحتی یک انسان یا حیوان را از پای در بیاورند. اما امروزه با سلاح جنگی کلاشینکف شکار می کنند و یا محیط بانان را مورد هدف خود قرار می دهند تا مبادا مانع تفریح یا سودجویی شکارچیان غیرمجاز شوند. طبق نظر یکی از متهمان شکارچی، این نوع سلاح‌ جزو سلاح‌های سازمانی نبوده و از کشورهای همسایه غربی وارد کشور می شود و قیمتی در حدود 20 میلیون تومان دارد. بسیاری از شکارچیان اولین جرم را قبل از شکار غیر مجاز، مرتکب می شوند اما کو مجازات؟ یعنی داشتن اسلحه غیرمجاز!

محیط بان کیست؟
" محیط ‌بان فردی است که به حفاظت و کنترل عرصه‌های طبیعی و حیات وحش کشور می ‌پردازد. محیط بانان سازمان حفاظت محیط زیست از نظر قوانین استخدامی، کارمند دولت محسوب می‌شوند اما با توجه به شرایط کاری خویش، وضعیتی شبیه به نیروهای انتظامی یا شبه ‌نظامی دارند."

تفاوت محیط‌بان و جنگل‌بان
" محیط‌بان و جنگل‌بان هر دو حافظ عرصه‌های طبیعی هستند و در حوزه جنگل، شرح وظایف مشابهی دارند، ولی هر کدام مربوط به یگان حفاظت سازمان‌هایی جدا از هم هستند و محیط‌بانان، گستردگی وظایف بیشتری نسبت به جنگل‌بانان دارند. "

نحوه کشته ‌شدن محیط‌ بانان
" با توجه به شرایط این شغل سخت که با افراد مسلحی به نام شکارچی روبرو هستند، گاهی شاهد درگیری بین محیط ‌بانان و شکارچیان غیرمجاز هستیم که به دلایل مختلفی باعث کشته و زخمی شدن یکی از طرفین می‌شود. محیط بانان در اثر عوامل مختلفی همچون شلیک مستقیم از سوی شکارچیان، سقوط از پرتگاه، سوانح رانندگی در حین خدمت کشته می شوند که سازمان حفاظت محیط زیست کشور همگی آنان را شهید می‌نامد ولی بنیاد شهید و امور ایثارگران فقط به چند مورد گواهی شهادت اعطا کرده ‌است. " (1)

گزارش صدای معلم از محیط بان و مشکلات محیط زیست در ایران

شهدای محیط ‌بان
" آخرین شهدای محیط بان مربوط به 17 فروردین 1400 می ‌باشد که دو محیط بان در استان زنجان به قتل رسیده اند. آهوان منطقه " فیله خاصه" هدف اصلی شکارچیان بوده است. فرمانده یگان حفاظت اداره‌ کل محیط زیست استان زنجان اظهار داشت: ماجرا از زمانی آغاز شد که محیط بانان به چند شکارچی مشکوک شده و در حین تعقیب گریز به آن‌ها دستور ایست صادر کرده‌اند. البته این شکارچیان با کشاندن محیط بانان به راه فرعی، آنان را غافلگیر و به درگیری می پردازند. وی افزود: محیط بانان در وهله نخست اصلا انتظار شلیک از سوی شکارچیان را نداشتند و می‌شود گفت که آنان غافلگیر شده اند. متأسفانه محیط بانان توسط سلاح جنگی کلاشینکف شهید شدند و اجساد این شهدا برای بررسی بیشتر تحویل پزشک قانونی شد. دو تن از محیط‌بانان ایثارگر به نام‌‌های " مهدی مجلل " و " میکائیل هاشمی " بر اثر اصابت گلوله سلاح جنگی، به درجه رفیع شهادت نائل شدند. " (2)

پروسه ثبت نام شهید برای محیط بانان ایثارگر، طولانی است!
فرمانده یگان حفاظت محیط‌زیست سرهنگ محبت خانی بیان داشته است: ما محیط بانان را فرد مسلحی برای حفظ محیط زیست نمی دانیم بلکه معلمی برای حفظ فرهنگ محیط زیست می دانیم. در طی 40 سال گذشته در کل، 142 محیط بان شهید داشته ایم. در سه و نیم سال گذشته پنج محیط بان جان خود را از دست داده اند، هر چند همه تلاش خود را برای شهید خواندن آنها انجام داده ایم اما متأسفانه هنوز موفقیتی کسب نکرده ایم و برای همین حقوق خانواده آنان قطع شده است. پرونده این تعداد در بنیاد شهید بلاتکلیف مانده است. با به علاوه کردن دو محیط بان زنجانی که در فروردین ماه سال جدید از سوی شکارچیان غیرمجاز به قتل رسیده اند این تعداد در مجموع به 7 نفر می رسد.

داستان تلخ محیط بانانی که به اعدام محکوم می شوند!
برای درک موضوع فقط به ذکر یک داستان واقعی بسنده می کنم:
" در سال 95 محیط‌بانان اداره‌ کل حفاظت محیط زیست استان همدان در منطقه محافظت‌ شده " نشر" شاهد حضور فردی مسلح می‌شوند و خودروی پیکان آنان را توقیف می‌کنند، یکی از دو سرنشین متواری می‌شود. محیط‌بان " مومیوند " پس از اخطار فراوان اقدام به شلیک هوایی می‌کند اما با توجه به ناهموار بودن زمین و شرایط منطقه این تیر ناخواسته به فرد خاطی اصابت می‌کند. فرد مجروح پس از گذراندن 17 روز در کما، جان خود را از دست می‌دهد و پس از دو سال، رأی قصاص نفس برای محیط‌بان صادر و محیط‌بان در سال 97 به اعدام محکوم می‌شود. اما در خردادماه 98 با پیگیری‌ها و اعتراض‌های انجام شده حکم او نقض می شود و دیوان عالی کشور پرونده را برای تجدیدنظر به همان شعبه دادگاه و همان قاضی که حکم اعدام را صادر کرده بود، می فرستد. فرمانده یگان حفاظت سازمان محیط زیست با بیان این که در حال حاضر در دستگاه قضایی بررسی خواهد شد که قتل شبه عمد یا غیر عمد بوده است، گفت: در این صورت محیط‌بان به پرداخت دیه محکوم می‌شود.
در حال حاضر محیط‌بانان بیمه هستند و مشکلی برای پرداخت دیه وجود ندارد. (3)

این محیط بان در نهایت اعدام نشد و با قرار وثیقه آزاد شد اما به پرداخت دیه مکلّف شد. اما ماجرای تلخ و شیرین چندین ساله احکام گوناگون قضایی از جمله حکم اعدام، زندانی شدن، پرداخت دیه و یا آزادی، بر روح و روان این محیط بانان و خانواده آنان اثراتی جبران ناپذیر می گذارد که کوچک ترین نتیجه آن از بین رفتن سلامتی جسمی و روحی و اعتماد به نفس فرد محیط بان در انجام خدمت است. بعد از این ماجرا ،او با کدام پشتوانه قانونی، دوباره دل به دریا زند و در برابر شکارچیان غیرمجاز با تمام وجود و قد خود، عرض اندام کند؟ لرزش های حاصل از تجربه تلخ زندگی شغلی این محیط بان، چگونه او را محکم و استوار پای بند دفاع از حریم محیط زیست نماید؟

گزارش صدای معلم از محیط بان و مشکلات محیط زیست در ایران

سئوال:

چرا یک محیط بان برای امر خطیر محافظت از حیات وحش و محیط زیست، نباید حق تیر داشته باشد؟ چرا او را زندانی، اعدام و یا به پرداخت دیه مجبور می سازیم؟ اگر محیط بانان جزو نیروهای انتظامی یا شبه ‌نظامیان هستند و ضابطین قضایی شمرده می شوند و موظف به برخورد با شکارچیان متخلف و تحویل آنان به مراجع انتظامی و قضایی اند، پس چرا نباید قانون، حق تیر به محیط بانان بدهد؟ تا کمتر شکارچی جرأت و هوس شکار به سرش بزند. همین حق که مقتضیات شغلی آنها باید باشد، به عنوان عاملی بازدارنده برای شکار محسوب خواهد شد و دیگر او به دلیل انجام وظیفه یا دفاع از خود، زندانی و اعدام نخواهد شد.

روز جهانی محیط بان
روز جهانی محیط ‌بان سی و یکم جولای سال 2007 مصادف با نخستین روز تأسیس اتحادیه جهانی رِنجرها (محیط ‌بانان) نامگذاری شده ‌است.

تاریخچه محیط ‌بانی در ایران
" اولین احکام قانونی در ایران در باره شکار در تاریخ 18 اردیبهشت 1307 تدوین و تصویب شد و در 14 اسفند 1335 مقرّرات مستقل و نسبتا جامعی در زمینه حفاظت از حیات وحش به تصویب مجلس وقت رسید و " کانون شکار و صید" تشکیل گردید. به منظور اجرای قوانین تدوین شده، وزیر کشور و رئیس ستاد ارتش وقت نیز به عضویت کانون مذکور درآمدند. در 16 خرداد 1346 سازمان " شکاربانی و نظارت بر صید " جایگزین " کانون شکار " گردید و این سازمان رسما به عنوان یک دستگاه مستقل دولتی فعالیت خود را با آموزش شکاربانان در سطح کشور آغاز و مناطق را نیز به عنوان پارک وحش مورد حفاظت قرار داد.
در سال 1350 با مطرح شدن مسائل زیست ‌محیطی در سطح جهان، این سازمان با تغییر عنوان به نام سازمان " حفاظت محیط زیست " عهده ‌دار مسایل محیط زیست کشور گردید و همکاری خود را با سازمان‌های بین‌المللی ادامه داد. سازمان حفاظت محیط زیست طبق استانداردهای بین‌المللی مناطقی را تحت عنوان مناطق چهارگانه مورد حفاظت خود قرار داده‌ است که هر یک از مناطق دارای شرایط و مقرّرات خاصی بوده و هم اکنون تعداد مناطق چهارگانه محیط زیست در کل کشور به ۲۵۳ رسیده ‌است. محیط بانان کسانی هستند که آنها را کمتر می شناسیم، چون تاکنون تجمعی اعتراض آمیز نداشته اند، چون دارای حقوق های نجومی نیستند یا تاکنون خلاف های اجتماعی و اقتصادی از آنان ندیده و نشنیده ایم که کانون توجه ما باشند.

بر اساس قانون برنامه سوم توسعه، دستگاه‌ اداری، نیروهای مسلح را موظف کرد تا یگان حفاظت تشکیل دهند که این قانون در سال 89 در سازمان محیط زیست به اجرا درآمد. با تشکیل" یگان حفاظت محیط زیست،‌" محیط بانان زیر مجموعه پلیس پیشگیری ناجا محسوب شدند.

همه ساله 11 ذی القعده مصادف با ولادت امام رضا " ع " که در بین شیعیان به ضامن آهو مشهور است از سوی سازمان حفاظت محیط زیست به عنوان " روز محیط ‌بان " نامگذاری شده است . این روز در تقویم رسمی کشور ثبت نشده ‌است. (4)

ثبت نشدن روز محیط بان در تقویم رسمی کشور نیز گویای اهمیت قائل نشدن ما ایرانیان به فضای سبز و محیط زیست می باشد. ما سالی یک بار آن هم در سنت سیزده بدر، آن هم اگر حال و روز خوشی داشته باشیم با خانواده خود و یا با مجموع خانواده های فامیل، به دل طبیعت هجوم می بریم و آتشی روشن و طنابی ضخیم برای تاب بازی کودکان و جوانان و گاه بزرگترها در بین دو درخت آویزان می کنیم و از راه نرسیده بساط تناول غذا را باز کرده و از ابتدا تا انتها بر روی زیراندازهای پهن شده بر روی چمن، می خوریم و می آشامیم و می آسائیم . البته ریختن زباله یا سوزاندن شاخه های زنده و یا خاموش نکردن آتش هم رَویه رفتاری بسیاری از ما هست. در مدت 6 تا 8 ساعت و شاید مدت زمانی بیشتر، اصلا و ابدا قدمی در دل طبیعت برنمی داریم و یا از تپه و کوهی بالا نمی رویم. چون ما همیشه خسته ایم. کل طبیعت دوستی خیلی از ما در همین قصه پایان می یابد و بعد دوباره به ادامه داستان روزمرگی و اسارت دغدغه های خواسته و نخواسته زندگی معمول خود می پردازیم.

گزارش صدای معلم از محیط بان و مشکلات محیط زیست در ایران

در تقویم سال 1400 تولد امام رضا مصادف با اول تیر ماه است و به جای روز محیط بان، روز اصناف نوشته شده است. شاید ننوشتن نام محیط بان در این روز، به دلیل نامگذاری ماه قمری و چرخشی بودن روزهای آن نسبت به ماه شمسی است، اما اگر قرار است در روز خاصی، ارزشی معین برای این گمنامان بی ادّعا قائل شویم، باید اقدامی تمام عیار انجام دهیم نه شکسته و بسته. از سویی دیگر پازل وفاداری و گرایش مرضی ما به اقتصاد با نام گذاری روز اصناف، کامل می گردد. بیایید ما نیز حداقل کودکان خود را نسبت به محیط زیست و فضای سبز و حیات وحش، مسئولانه تربیت کنیم تا شاید معجزه ای شود و از بین آنان یک گرتا تونبرگی پیدا شده و دیگر کودکان و نوجوانان را در این هدف حیاتی، رهبری نماید.

استاندارد جهانی حفاظت از محیط زیست چند هکتار است؟
" بر اساس استاندارد جهانی هر 1000 هکتار باید توسط یک محیط بان حفاظت شود. در ایران هر محیط بان از 6000 هکتار حفاظت می‌کند. یعنی هر محیط بان برخلاف استانداردهای جهانی، مسئولیت 6 نفر را برعهده دارد و صد البته شرایط رفاهی و حقوقی آن یک نفر برای 1000 هکتار از محیط بانان ما در 6000 هکتار بیشتر است!

البته این آمار در منابع گوناگون، آنقدر متناقض و متفاوت است که به نتیجه ای مشخص نمی توانید برسید. 12 تا 40 هزار نیز در دیگر منابع گفته شده است. به هر ترتیب برای ما که یک هکتار مفهومی گنگ و دور از قیاس نزدیک است، فقط نوعی بازی با ارقام محسوب می شود، اما برای یک محیط بان وجب به وجب محیط تحت حفاظت او وسعتی صعب العبور و پر از سنگ و کلوخ و ارتفاعات پست و بلند است که سختی های ملموس و خاصی دارد. "

راستی ! استانداردها یا نام گذاری های جهانی، کی و کجا برای ما حائز اهمیت بوده است که اینجا نیز تابعی از آن باشیم؟ یا نام گذاری های داخلی ایام خاص به نوعی تقویت ملی گرایی است؟ در حالت جهانی با هم صدایی بین المللی می توان کارهای بیشتری انجام داد، یا از توانایی های مدیریتی و فکری همدیگر می توان بیشتر استفاده کرد. تنهایی ما در مناسبت های ایام خاص، در جزیره ای دورافتاده در واقع ما را از حق و حقوق قانونی خود بی اطلاع نگه می دارد و بسیاری از امتیازات لازم یا ویژه را بدین طریق از دست می دهیم.

بی خبری ما از شرایط مطلوب و ایده آل کشورهای پیشرفته در هر حیطه ای، به نفع دولت و به ضرر گروه های شغلی و مردم است.

فراز و نشیب های محیط بانی در ایران، طبق گفته های فرمانده یگان حفاظت محیط‌زیست سرهنگ محبت خانی :
* روز ملی محیط بان در تقویم رسمی کشور ثبت نشده است.
* محیط بانان برای خاموش کردن جنگل‌ها از بیل و شاخه درختان استفاده می‌کنند.
* توسعه صنعت و تکنولوژی زیستگاه‌ های حیات وحش را جزیره‌ای کرده است.
* بعد از 4 دهه غفلت و در 27 اردیبهشت 1399، توسط نمایندگان مجلس لایحه حمایت قضایی و بیمه‌ای از مأموران یگان حفاظت محیط‌زیست و لایحه حمایت از محیط‌بانان تصویب شده است.
* محیط بانان بیشتر تنهایند و از همکاری تنگاتنگ و حمایتی نهادهای مختلفی چون دستگاه قضایی، نیروی انتظامی و از همراهی و مساعدت اقشار مختلف مردم، بی نصیب اند.
* همیار محیط بان که برای یاری آنان داوطلب می شوند، اغلب چون ثبت نام نمی کنند شامل بیمه نمی شوند. لذا هنگام برخورد با شکارچی غیرمجاز و یا رؤیت آتشی اگر بدون نظارت فرماندهی عمل کند و اتفاقی برایش پیش آید، تحت پوشش حمایت بیمه ای سازمان قرار نخواهد گرفت.
* خودرو و موتورسیکلت های محیط بانان، فرسوده و تعدادش کم و همچنین مدل آنها متناسب با مناطق صعب العبور و پرصخره نیست. ثبت نشدن روز محیط بان در تقویم رسمی کشور نیز گویای اهمیت قائل نشدن ما ایرانیان به فضای سبز و محیط زیست می باشد.
* بنا به تأیید فرمانده یگان حفاظت محیط‌زیست، دیگر هیچ محیط بانی در زندان نیست.
* حمایت مناسب دستگاه قضایی در خصوص پرونده‌های مربوط به شکار و صید غیرمجاز وجود ندارد.
* 142 محیط بان شهید می توانستند شلیک کنند و کشته نشوند اما این کار را نکردند پس شهید شدند.
* محیط‌بانی که اصول به کارگیری سلاح را رعایت نکند با او برخورد قانونی می شود و هیچ اغماضی در این زمینه وجود ندارد که در یک مورد به قصاص محیط بان منجر شد!
* وجود شعب محیط زیست در محاکم قضایی، روند رسیدگی به پرونده های محیط زیستی را کوتاه می کند و باید قاضی های پرونده های محیط زیستی در این زمینه آموزش لازم را ببینند تا دقت بیشتری در روند رسیدگی صورت بگیرد.
* در سال 99 به خانواده های محیط بانانی که به علت ابتلا به ویروس کرونا و یا تصادف فوت کرده اند دیه به طور کامل پرداخت شده است. قبلا هنگام مرگ طبیعی به خانواده های این افراد دیه تعلق نمی گرفت.
* در مدت هشت سال به طور سالانه 250 محیط بان باید جذب شود که در حال اجرایی شدن است .
* محیط بانی عشق و از خود گذشتگی می خواهد ، از این رو تعداد زیادی تمایل به این کار ندارند، تعدادی در آزمون علمی و عملی قبول می شوند اما وقتی چند روز در محیط بانی مشغول به کار می شوند، طاقت شان تمام می شود و می روند پس سهمیه می سوزد، چون دیگر امکان جایگزینی وجود ندارد. توصیه می شود داوطلبان، قبل از تصمیم نهایی خود برای محیط بان شدن، چند روز در پاسگاه‌ های محیط‌بانی زندگی کنند و اگر روحیه آنها با این شرایط کار سازگار بود اقدامات قانونی را آغاز کنند در غیر این صورت سهمیه سازمان محیط زیست برای جذب محیط بان از بین می رود.
* به عنوان حق الکشف به محیط بانان مبالغی داده می شود. که البته آنان نیز همانند ما فرهنگیان، معوقه هایی پرداخت نشده دارند.
* سال 99 در صید غیر مجاز آبزیان 17 درصد، شکار غیر مجاز پرندگان 8 درصد، شکار غیر مجاز پستانداران 15 درصد، زنده گیری پرندگان 39 درصد، زنده گیری پستانداران 37 درصد و شروع به شکار و صید 10 درصد نسبت به سال گذشته کاهش تخلفات داشته ایم.
* کشف اسلحه شکاری 33 درصد، کشف ادوات 24 درصد، آلودگی زیست‌ محیطی 39 درصد، متخلفان دستگیر شده 18 درصد و تعداد پرونده های قضایی 38 درصد کاهش داشته است.
که البته عامل هر دو کاهش، شیوع ویروس کرونا می باشد نه وجدان پاک شکارچیان و یا رعایت استاندارهای محیط بانی جهت پیشگیری از شکار غیرمجاز. در سال 99 به همین علت، مجوز شکار صادر نشده است.
* خرید و فروش حیات وحش زنده و غیرزنده 40 درصد افزایش داشته و علت آن ایجاد مرکز فوریت های سایبری در یگان حفاظت محیط زیست است که با ایجاد آن پایش در فضای مجازی بیشتر شده است.
* مبلغ 700 میلیون تومان برای رسیدگی به پرونده های محیط زیستی به محاکم قضایی پرداخت شده است. فهم این مهم قدری سخت و ناباورانه هست! چرا باید برای بررسی پرونده های محیط زیست، هزینه آن از این سازمان گرفته شود؟
* مرکز فوریت های سایبری یگان حفاظت محیط زیست 69 پرونده حیوان‌ آزاری، 44 پرونده خرید و فروش حیات وحش و 7 پرونده تخریب و تصرف تشکیل داده است.
* از یک سو کرونا باعث کاهش شکار غیرمجاز گردیده است، از سوی دیگر انگیزه اول شکارچیان به دلیل گرانی قیمت گوشت، شکار برای تهیه گوشت بوده است.
* دو نوع سلاح در کشور داریم یکی سلاح های مجوزدار که غیر مجاز شکار می‌کنند و دوم سلاح های غیرمجاز که درصدی از آنها قاچاق هستند و مجوز ندارند.
* بودجه محیط بانی ملی شده است! قبل این دریافتی های محیط بانان در مناطق مختلف، متفاوت بوده است ولی با ملی شدن حقوق آنان یکسان گردیده است.
* از 3500 محیط‌بان، 500 محیط بان قراردادی و شرکتی هستند و هیچ مراوده مالی با سازمان محیط زیست ندارند از این رو دریافتی آنها نسبت به محیط بانان سازمان پایین تر از دیگران است و پیگیر کار آنها هستیم تا استخدام شوند البته هنوز پولی به آنها نداده ایم .
* برای حفاظت از عرصه های دریایی 50 محیط‌بان در آزمون قبول شده اند اما هنوز مشغول به کار نشده اند. در قانون پاسگاه دریایی داریم اما در عمل هنوز فعال نشده اند. در حوزه دریایی 300 محیط بان دریایی در مدت 6 سال جذب خواهند شد. جای شگفتی است که تازه به این مهم می خواهند توجه عملیاتی داشته باشند! (5)

گزارش صدای معلم از محیط بان و مشکلات محیط زیست در ایران

سخن آخر
همه این کش و قوس های مظلومانه از تنهایی محیط بانان در دل طبیعت سخن می راند. از دور بودن آنان از جمع خانواده خود. از محرومیت آنان از یک روال طبیعی زندگی که بیشتر ما از آن بهره مندیم. این که او بر اساس علاقه و دلبستگی محیط بان شده است، یا برای این که دوران سربازی معمول را نگذراند و با این اقدام خود هم صاحب شغل شود و هم دوران سربازی را پاس کند، نیّت فردی اوست و ما حق اظهار نظر نسبت به آن را نداریم. اما سختی های این شغل و احتمال خطر هر ثانیه ای آن نباید بر کسی پوشیده باشد. طبیعت به نوازش و دوست داشته شدن ما محتاج است. برای نفس کشیدن و دوباره سبز شدن، به توجه همه جانبه نیاز دارد. چرخه اکوسیستم با شکار طبیعی یکدیگر توسط خود حیوانات، حفظ می شود، اما شکارچیان تعادل و توازن این چرخه را برهم می زنند و مرگ طبیعت را نزدیک تر می سازند.

قوه قضائیه باید برای پیشگیری از شکار با اشد مجازات شکارچیان غیرمجاز، به عبرت گرفتن یا بازداشته شدن تعداد افراد بیشتری برای این کار، عمل نماید. اگر قانون در مورد شکارچیان سخت گیری های لازم را داشته باشد، محیط بانان نیز بیشتر و بهتر به انجام وظایف خود همت می گمارند. چون ظاهرا محیط بانان در انجام وظایف خود حمایت کمتری از سوی سازمان های مختلف دارند و از پشتوانه قانون برای عمل خود بسیار ضعیف، بهره مند هستند.

لازم نیست همه و یا یکی از ما گرتا تونبرگ سوئدی و یا صدای نظام آموزشی کشورمان باشیم.

لازم نیست ما نیز با یک قایق و نه کشتی، دل به آب های آزاد بزنیم و صدای رعب آور مرگ محیط زیست را به گوش محافل بین المللی برسانیم. فقط کافی است که رویکرد تربیتی تسرّی دادن دنیای بزرگسالی به جهان کودکی برای قبول مسئولیت خطیر را به آنان آموزش دهیم.

فقط کافی است که من و شما مسئولیت فردی خود را در محیط زندگی خود و در اجتماعی که در آن قرار گرفته ایم فراموش نکنیم. فقط کافی است که اگر طبیعت را دوست نداریم و یا چون مطالعه کردن وقتی برای آن نداریم و یا دغدغه های زندگی ما از سرمان بالا می رود، پس ضرر و آسیبی به محیط زیست و موجودات زنده آن نرسانیم. پرندگان، گربه ها و سگ هایی که سنگ می خورند و زخمی درمان نشده بر بدن خود دارند و یا کور شده اند و یا لنگان لنگان راه می روند و یا بال شان شکسته است، حاصل شاه اثر چون منی است که آنها را مزاحم زندگی خودخواهانه خود می بینم.

با قدری مطالعه در این حیطه، شما هم می توانید با واقعیت های تلخ بیشتری از زندگی محیط بانان آشنا شوید. بیایید ما نیز حداقل کودکان خود را نسبت به محیط زیست و فضای سبز و حیات وحش، مسئولانه تربیت کنیم تا شاید معجزه ای شود و از بین آنان یک گرتا تونبرگی پیدا شده و دیگر کودکان و نوجوانان را در این هدف حیاتی، رهبری نماید. چون ما بیشتر از ترویج و تقویت آموزش و فرهنگ، به معجزه ها معتقد و محتاجیم.

منابع :
1) ویکی پدیا. محیط بان.
2) مشرق . آخرین جزئیات قتل 2 محیط بان زنجانی. کدخبر 1200574 . 17 فروردین 1400.
3 ) ایسنا. نقض حکم اعدام محیط‌ بان همدانی در دیوان عالی کشور. کد خبر: 99070806059 . 8 مهر 1399 .
4 ) ویکی پدیا. محیط بان.
5 ) خبرگزاری جمهوری اسلامی. حقوق محیط بانان سال آینده افزایش می‌یابد .کد خبر: 84255354 . 17 اسفند 1399.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

گزارش صدای معلم از محیط بان و مشکلات محیط زیست در ایران

منتشرشده در محیط زیست

شرایط لازم برای تبدیل صندوق ذخیره فرهنگیان به صندوق سرمايه گذاري قابل معامله

سخني با مسئولين صندوق ذخيره فرهنگيان  و ديگر مسئولين در باره تبديل اين صندوق به صندوق سرمايه گذاري قابل معامله:

در رسانه هاي مجازي بحث تبديل صندوق ذخيره فرهنگيان به صندوق سرمايه گذاري قابل معامله ، توسط مسئولين مطرح شده است .

در اين رابطه به اساسنامه صندوق هاي سرمايه گذاري  قابل معامله مصوب   31 / 1 / 1399 شماره 7263/ت57588ﻫ اشاره شده است .

باتوجه به اينکه نگارنده در تارنماي وزين صداي معلم پيشنهاد ِ تبديل صندوق ذخيره فرهنگيان به صندوق سرمايه گذاري قابل معامله در بورس را مطرح کرده ام :

  1. براي اولين بار ( سال 1395 ) زماني که بحث انحلال و غير متمرکز شدن صندوق ذخيره فرهنگيان مطرح بود در تار نماي وزين " گروه صداي معلم " بحث تبديل اين صندوق به صندوق سرمايه گذاري قابل معامله در بورس مطرح شد ( 1 )  ( اينجا )
  2. همچنين در سال  1397 ( 2 )  ( اينجا ) بازهم از تبديل صندوق ذخيره فرهنگيان به صندوق سرمايه گذاري قابل معامله حمايت شد .

لذا از اين پيشنهاد استقبال نموده در حد بضاعت بسيار اندکم به اين مهم مي پردازم تا در سايه معجزه ديالوگ ، اعضاي محترم صندوق ذخيره فرهنگيان به  حقوقشان آشنا شوند همچنين مسئولين محترم  به وظايفشان واقف گردند .

خلاصه قسمت قبل ؛ بخش نخست - بخش دوم

در هر دو حالت ِ فعاليت ِ صندوق ،

  1. به شکل فعلي ،
  2. به شکل صندوق سرمايه گذاري قابل معامله ،

مطالبه اصلي فرهنگيان ، نقش آفريني حدود 900 هزار فرهنگي عضو بر سرمايه هاي خود و بهرمندي منصفانه از آن است .

انتظار مي رود ، ويژگي ِ اعضاي هيات امنا در ائين نامه ، به صورت مبسوطی شرح داده شود . 

اگر  اعضاي صندوق  داراي حداقل اين ويژگي ها نباشند ؟ قطعأ فرد ِ  منتخب براي عضويت در هيات امناء ، متخصصي غير عضو صندوق مي باشد .

اگر  رسانه ها بعنوان رکن چهارم دموکراسي و تشکل هاي مدني بعنوان حلقه واسط بين مردم و مسئولين به اين مهم ورود پيدا کنند و در تعامل با کارشناسان درون و بيرون صندوق ، آئين نامه اي جامع و مانع براي انتخاب ِ هيات امنا تدوين کنند ؟ به وظيفه خود عمل کرده يکي از چالش هاي  بيش از دو دهه در بزرگترين هلدينگ فرهنگيان را بر طرف مي نمايند.

بدين ترتيب  براي اعضاي صندوق ذخيره فرهنگيان امکان مديريت سرمايه هايشان را فراهم مي کنند و گامي در جهت اصلاح ساختار صندوق برمي دارند در نتيجه بخشي از مطالبات فرهنگيان عضو را  محقق مي نمايند .

خوانندگان فهيم و فرهيخته در بخش نخست و دوم اين گفت و گو با تشبهات فراواني مواجهه مي شوند که نشان دهنده بهره مندي عاقلانه‌ي کارشناسان هيات دولت از پيش نويس دستور العمل جامع صندوق هاي سرمايه گذاري ( 5 ) مي باشد لذا بدين وسيله از همه فرهيختگان عزيز و گرامي بابت مشاهده  تشبهات فراوان در بخش نخست و دوم اين گفت و گو پوزش مي طلبم .

بخش نخست نگاهي اجمالي به اساسنامه نمونه

 صندوق هاي سرمايه گذاري قابل معامله براي صندوق ذخيره فرهنگيان و تبديل آن به صندوق سرمايه گذاري قابل معامله که در تاريخ 31 فرودين 1399 تنظيم شده است .

با توجه به مشاوره گرفتن از متخصصين کارآمد ، لازم است مواردي که به خصوصي بودن صندوق لطمه مي زند از اساسنامه صندوق سرمايه گذاري قابل معامله در بورس حذف شود و کليه ابهامات چگونگي تبديل صندوق ذخيره فرهنگيان به صندوق سرمايه گذاري  قابل معامله کاملأ روشن و مشخص شود تا بعدها مورد سوء استفاده مجلسيان يا دولتمردان و ... واقع نشود . 

***

قسمت سوم :

پرسش کننده :

شما در گزارش خود از محاسبه ارزش خالص دارايي هر واحد سرمايه گذاري در هر دقيقه اشاره نموديد ؛ در اين اساسنامه در اين رابطه چه آمده است ؟

 

پاسخ دهنده ( 4 ) :

ماده۱۴ـ مقاطع زمانی محاسبه ارزش خالص دارایی هر واحد سرمایه گذاری به شرح زیر است:

۱ـ در روزهای معاملاتی در ساعت شروع معاملات بورس مربوط و از آن ساعت تا پایان ساعت معاملات، حداکثر هر دو دقیقه یک بار و همچنین در پایان آن روز.

۲ـ در سایر روزها، در پایان هر روز.

 

پرسش کننده :

مشخصات سرمایه گذاران، تعداد و نوع واحدهای سرمایه گذاری در مالکیت ایشان و همچنین تمامی نقل و انتقالات واحدهای سرمایه گذاری چگونه رصد مي شوند ؟

شرایط لازم برای تبدیل صندوق ذخیره فرهنگیان به صندوق سرمايه گذاري قابل معامله

پاسخ دهنده :

ماده۱۵ـ مشخصات سرمایه گذاران، تعداد و نوع واحدهای سرمایه گذاری در مالکیت ایشان و همچنین تمامی نقل و انتقالات واحدهای سرمایه گذاری نزد شرکت سپرده گذاری مرکزی به ثبت می رسند. دارندگان واحدهای سرمایه گذاری و تعداد واحدهای سرمایه گذاری در تملک آنها در هر مقطع زمانی، مطابق پایگاه داده های شرکت سپرده گذاری مرکزی خواهد بود. مالکان واحدهای سرمایه گذاری، به نسبت تعداد واحدهای سرمایه گذاری خود از کل واحدهای سرمایه گذاری، در خالص دارایی های صندوق سهیم اند، ولی حق تصمیم گیری در مورد دارایی های صندوق در چهارچوب این اساسنامه از اختیارات مدیر صندوق است.مسئولیت مالکان واحدهای سرمایه گذاری در قبال تعهدات صندوق صرفاً محدود به مبلغ سرمایه گذاری آنها در صندوق است.

تبصره ـ ارائه گواهی سرمایه گذاری صادر شده بر اساس مقررات ثبت، سپرده گذاری و تسویه و پایاپای اوراق بهادار صورت می گیرد.

 

پرسش کننده :

چرا در قسمتي از ماده 15 اين اساسنامه آمده است :

"حق تصمیم گیری در مورد دارایی های صندوق در چهارچوب این اساسنامه از اختیارات مدیر صندوق است."

آيا اين حد از اختيارات که به مدير داده مي شود ؟ زيان بخش نمي باشد ؟

 

پاسخ دهنده ( 4 ) :

کارشناسان بورس بهترين پاسخ دهنده به پرسش شما مي باشند .

نگارنده بر این باور است :

در  ماده  16  آمده است :

ماده۱۶ـ در تملک واحدهای سرمایه گذاری صندوق باید موارد زیر رعایت شود:

۱ـ متولی، حسابرس و اشخاص وابسته به آنها در زمان تصدی خود به این سمت ها، نمی توانند مالک واحدهای سرمایه گذاری صندوق باشند.

۲ـ مدیر در طول زمان تصدی خود به این سمت باید همواره حداقل......درصد از واحدهای سرمایه گذاری صندوق را مالک باشد.

تبصره ۱ـ گواهی سرمایه گذاری حداقل واحدهای سرمایه گذاری که براساس این ماده باید تحت تملک مدیر باشد، نزد شرکت سپرده گذاری مرکزی مسدود و غیرقابل معامله می شود.آزادسازی این واحدهای سرمایه گذاری پس از استعفا یا سلب سمت به هر دلیل، منوط به دریافت مفاصاحساب دوره مأموریت مدیر است.مدیر مستعفی یا سلب سمت ­شده می تواند با تودیع ضمانت نامه ای معادل مبلغ ریالی واحدهای سرمایه گذاری موضوع این تبصره، حسب مورد نسبت به آزادسازی واحدهای سرمایه گذاری خود اقدام نماید.

 

پرسش کننده :

در ماده 20 اين اساسنامه آمده است :

۲۰ـ مجمع صندوق با حضور دارندگان حداقل نصف به علاوه یک از کل واحدهای سرمایه گذاری ممتاز دارای حق رأی صندوق و یا موارد تصریح شده در تبصره (۱) ماده (۷) این اساسنامه تشکیل شده و رسمیت می یابد و دارای اختیارات زیر است:

چالش اين ماده چيست ؟

 

پاسخ دهنده ( 4 ) :

همان طور که قبلأ هم ب صراحت اشاره شد:

بايد قسمت ذيل و یا موارد تصریح شده در تبصره (۱) ماده (۷) این اساسنامه از ماده 20 براي صندوق سرمايه گذاري قابل معامله در بورس حذف شود زيرا صندوق ذخيره فرهنگيان يک صندوق  کاملأ خصوصي مي باشد .

پس مجددأ و موکدآ پيشنهاد حذف قسمت ذيل و یا موارد تصریح شده در تبصره (۱) ماده (۷) این اساسنامه از ماده 20 اساسنامه نمونه را اعلام مي نمايم .

 

پرسش کننده :

در قسمت دوم ماده 26 اساسنامه نمونه آمده است :

پس از پایان قانون برنامه پنج ساله ششم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، به ازای تملک هر یک دهم درصد از واحدهای سرمایه گذاری عادی، معادل یک دهم درصد از کل حق رأی از آرای دارندگان واحدهای ممتاز به نسبت تملک هر یک کسر شده و دارندگان واحدهای سرمایه­ گذاری ممتاز نسبت به اعمال باقیمانده آرا اقدام خواهند نمود.

يا ؛

در تبصره۲ـ  ماده 26 آمده است :

پاره حق رای های حاصل از کسر شدن حق رای از دارندگان واحدهای ممتاز براساس بند (۲) این ماده، قابل اعمال نیست.

چالش اين موارد چيست ؟

گفت و گو ادامه دارد .  

منابع :

( 1 ) مشکل «صندوق ذخیره فرهنگیان » نه " انحلال " است و نه " غیرمتمرکز و استانی کردن صندوق "! پیشنهاد ما این است ! ؛ سعید شهسوار زاده/ عضو شورای نویسندگان صدای معلم چهارشنبه, 17 آذر 1395چهارشنبه, 17 آذر 1395

( 2 ) نگاهی بر عملکرد و ساختار صندوق ذخیره فرهنگیان ؛ سعید شهسوارزاده / عضو شورای نویسندگان صدای معلم - سه شنبه 23 بهمن 1397گاهی بر عملکرد و ساختار صندوق ذخیره فرهنگیان ؛ سعید شهسوارزاده / عضو شورای نویسندگان صدای معلم - سه شنبه 23 بهمن 1397

( 3 ) گام نخست برای " اصلاح ساختار صندوق " ، تدوین آیین نامه جامع و به روز برای ورود متخصصان و خبرگان اقتصادی است ! سعید شهسوار زاده/ عضو شورای نویسندگان صدای معلم ، جمعه, 10 بهمن 1399سعید شهسوار زاده/ عضو شورای نویسندگان صدای معلم ، جمعه, 10 بهمن 1399 

(4 ) اساسنامه نمونه صندوق­ های سرمایه­ گذاری قابل معامله شماره۷۲۶۳/ت۵۷۵۸۸هـ مورخ ِ ۱۳۹۹/۱/۳۱ وزارت امور اقتصادی و دارایی منتشره از سوي مرکز پژوهش هاي مجلس


شرایط لازم برای تبدیل صندوق ذخیره فرهنگیان به صندوق سرمايه گذاري قابل معامله

منتشرشده در اقتصاد
شنبه, 21 فروردين 1400 09:59

دوباره قرنطینه ؟!

قرنظینه عمومی و مدیریت کرونا در ایران

۱- مستاجرها:
طبق آمارها ، اجاره بهاء مسکن در دو سال گذشته افزایشی صددرصدی را تجربه کرده‌است. یعنی اگر خانواده‌ای تا یک سال پیش مجبور بود سی‌درصد حقوق خود را برای اجاره مسکن پرداخت کند حال باید بیش از پنجاه‌درصد درآمدش را به صاحب خانه و صاحب ملک تجاری بپردازد. در شهر تهران نزدیک به پنجاه‌درصد مردم به‌صورت استیجاری زندگی و کاسبی می‌کنند. نصف مردمی که در تهران زندگی می‌کنند اگر فقط ده روز یا یک ماه کار خود را تعطیل کنند با مشکلات جدی مالی و انبوهی از چک‌های برگشتی و اسباب‌ و اثاثیه‌ٔ به‌کوچه ریخته شده، مواجه خواهند شد.

۲- کارگران روزمزد
در ایران بسیاری از افراد به‌علت نبود فرصت شغلی کافی به مشاغلی مانند دست‌فروشی در خیابان‌ها، جمع‌آوری ضایعات، آوازخوانی و نمایش‌ خیابانی، مسافرکشی، کارگری روزمزد ساختمانی و امثالهم مشغولند. اکثریت این گروهِ‌ به‌ظاهر شاغلِ در‌واقع بیکارِ پنهان، مستأجر بوده و زندگی‌شان به درآمد روزانهٔ آنها وابسته است. این در حالی است که تنها حمایت دولت از این اقشار پرداخت دویست هزار تومان طی یک سال (آن هم نه به همه آنها) بوده‌است.

۳- فقر عمومی:
حداقل نیمی از جمعیت ایران در تهیهٔ نیازهای اولیه خود مشکل دارد و حتی با یک هفته تعطیلی فعالیت اقتصادی خود، با مشکلات جدی مواجه خواهد شد.
مسئول، سیاستگذار یا هر شخصی که دوباره از قرنطینهٔ کامل سخن می‌گوید ابتدا باید این واقعیت را حل نماید و این تفاوت عمدهٔ کشوری مانند ایران با فرانسه و آلمان و... است که چندین بار قرنطینه سراسری اعمال کرده‌اند.

۴- وضعیت استثنایی:
یکی از وظایف مهم حکومت‌ها اعمال قانون در شرایط استثنایی است.‌ کرونا یکی از استثنایی‌ترین تجربه‌های بشری در یک قرن اخیر بود و نحوهٔ مواجههٔ دولت‌ها با این بحران نشان از میزان مشروعیت و اقتدار و قدرت مدیریتی آنها داشت.

دولت ایران طی یک سال گذشته هیچ برنامهٔ مشخصی (جز تعطیلی یک‌سالهٔ مدارس و جریمهٔ خودروها بعد نصف شب که هر دو هم در نوع خود عجیب و نمونه بود) برای مقابله با کرونا نداشت و در جاهایی مانند تعطیلات نوروز و اعیاد و مراسم‌های مختلف که باید اعمال اقتدار و قانون می‌نمود به برخی توصیه‌های اخلاقی بسنده کرد.

۵- مردم بزرگ ایران:
نمونهٔ دیگر، رفتار مردم بزرگ ایران است. در تعطیلات نوروز بسیاری از خانوده‌ها هم مسافرت‌شان را رفتند و هم تمام دید و بازدیدهای خود را به جا آورند و حالا هم که با افزایش سریع رشد کرونا مواجه‌‌اند در خانه‌های خود نشسته و به بی‌تدبیری دولت و زمین و زمان فحاشی می‌کنند.

کانال خرمگس


قرنظینه عمومی و مدیریت کرونا در ایران

منتشرشده در یادداشت
شنبه, 21 فروردين 1400 06:51

آموزش و پرورش فله ای !

ویژگی های آموزش و پرورش فله ای

دقت در سیر علمی و عملی آموزش و پرورش از دیر باز تا امروز و به خصوص در در دهه های اخیر نشان می دهد که در بیشتر مواقع نیاز مخاطبان ، حال چه معلم و چه دانش آموز ،کمتر وگاه هرگز مورد توجه واقع نشده است.

به عبارتی دیگر، این دستگاه در جذب و تامین معلم از شریان های گوناگونی استفاده نموده است و تا امروز نتوانسته است تنها یک کانال ویژه - چیزی شبیه دانشگاه فرهنگیان- را برای این موضوع اختصاص دهد ، به همین دلیل و نداشتن افقی برای آینده در زمان هایی برای آن که کلاس های درس خالی نماند مجبور شده است از سایر درگاهها و البته قوانین نه چندان علمی به رفع مشکلات و استخدام معلم بپردازد که همین امر سبب شده است در سنواتی شاهد فوجی از معلمانی باشیم که کمترین تخصص ها را برای کار دراین مجموعه داشته باشند. آموزش و پرورش باید خود به دنبال طرح های تشویقی برای افزایش کیفیت عملکردی معلمان باشد و سعی کند از طریق ارزیابی های فنی و بی طرفانه موجب چالاکی علمی زیرمجموعه خود شود.

از دیگر سو، مطالب درسی نیز عموما و چه بسا خصوصا متناسب با نیاز دانش آموزان نیست و تداوم رویکرد فله ای در ارائه مفاد درسی موجب شده است که علم آموزی در نزد فراگیر جذاب نباشد و او تنها برای جانماندن از خیل مدرک بگیران به کتب درسی روی آورد بی آن که تاثیری در کنش و واکنش های فردی و اجتماعی وی داشته باشد.

نتیجه چنین فرایندی افزایش کمیت ها و قربانی کردن کیفیت ها می باشد.

در آموزش و پرورش فله ای، پاسخگویی در برابر وجدان اجتماعی معنایی ندارد بلکه تنها گریز از مشکلات مقطعی و رهایی از غرق شدگی آنی هدف اصلی است.

در چنین سیستمی یقینا رسوب زدگی اندیشه تا حدی خواهد بود که امکان ورود هر مدیر خلاق و توانمندی را خواهد بست.

علاوه براین چون غنای علمی فارغ التحصیلان به خاطر ضعف های قانونی مفرط ، توسط مراکز علمی داخلی مورد بررسی قرار نمی گیرد عموما با نسلی مواجهیم که نه در برابر گفتارشان خود را مسئول می دانند و نه کردارشان.اگر هم زمانی مورد بازخواست واقع شوند از گزینه فرافکنی بهره می برند و تقصیر را بر میخ های مجاور می افکنند.میخ هایی که می توانند همان قوانین خشک و بی روح و کهن باشند که تاریخ مصرفشان سالهاست که گذشته است.

ویژگی های آموزش و پرورش فله ای

لذا در چنین آموزش و پرورشی نمی توان دم از پژوهش محوری زد و خود را شانه به شانه نظام های مدرسه ای مدرن در نظر آورد.

اکنون که لایحه رتبه بندی معلمان در حال تصویت نهایی در مجلس شورای اسلامی است می طلبد تا بانگاهی به سندتحول بنیادین از اینگونه دردهای مزمن رها شویم.

بی شک وجود نیروهای متخصص که به مقتضای علوم نوین آموزشی و پرورشی تربیت شده باشند نقطه شروع تحول در دستگاه آموزش و پرورش است.

هرچند آموزش و پرورش باید درخود استحاله فکری نسبت به پژوهش ایجادکند و با توسعه مراکز آکادمیک به مطالعه نیازهای معلمان ودانش آموزان در هر سال بپردازد و به این وسیله در هر بازه چهارساله با برگزاری دوره های آموزشی موجبات تنویر نگاه علمی کارکنان خود را فراهم نماید چه اگر این کارصورت نگیرد باز هم بعد از مدتی نیروهای آموزشی بر محور تکرار پیش خواهند رفت که تداوم آن سبب نوعی استبداد درونی در افراد می شود که پس از مدتی دیگر انعطاف لازم را برای تغییر در روش های تدریس خود بر نمی تابند.

جز این باید کیفیت آموزش مورد توجه واقع شود و کمیت ها که غالبا در امتحان و کارنامه ها جا خوش کرده اند جای خود را به میزان تغییر رفتار علمی دانش آموز بدهند و این امر سبب می شود که پیوستگی ویژه ای بین معلم، دانش آموز و خانواده و به تبع آن جامعه به وجود آید.

ویژگی های آموزش و پرورش فله ای

حاصل کلام آن که ؛

اگر به دنبال رتبه بندی و رهایی از سیستم فله ای هستیم در وهله نخست باید بکوشیم تا آموزش و پرورش فله ای را کلا به کناری نهیم و به سمت و سوی نگاه علمی و تخصصی به معلم و دانش آموز حرکت کنیم.

اینکه معلم باید تربیت شده ی مراکز مستقیم علمی آموزش و پرورش باشد و هیچ برنامه ای همچون برنامه های پنج ساله که اغلب صرفه جومحور هستند،نتوانندخللی در این موضوع ایجاد کنند.

مطلب دیگر اینکه آموزش و پرورش باید خود به دنبال طرح های تشویقی برای افزایش کیفیت عملکردی معلمان باشد و سعی کند از طریق ارزیابی های فنی و بی طرفانه موجب چالاکی علمی زیرمجموعه خود شود.


مجموع این عوامل سبب کیفیت در آموزش خواهد شد و در کنار آن نسلی پرورش خواهد یافت که خود را در برابر خویشتن و جامعه همیشه مسئول بداند و به نقطه ای برسد که هر پایه تحصیلی را سکویی برای افزایش فهم و دانایی خود بداند.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

ویژگی های آموزش و پرورش فله ای

منتشرشده در یادداشت
جمعه, 20 فروردين 1400 16:15

کرونا را شکست می دهیم !

نقدی بر شعار کرونا را شکست می دهیم

« کرونا را شکست می دهیم » ؛ این شعاری است که دیگر در ایران مسئولان مملکتی آن را بیان‌ نمی کنند و به آرامی از روی بنرهای پشت سر آنها حذف شده است.

بیماری کرونا چند باور و عملکرد اشتباه ما را به محک داوری زد و بطلان آنها را آشکار کرد. یکی بلوف زدن و شعار زدگی مفرط و بیان سخنان حماسی بی پشتوانه است.

شاید شعارهای بی خودی در جایی که در کوتاه مدت بطلان آنها روشن نشود قابل دوام آوردن باشد و همچنان بتوان شعار را حفظ کرد و پشت آن قایم شد اما این بیماری مهلک شوخی بردار نبود و خیلی سریع بطلان شعارها را آشکار کرد. این دوستان که شعار داده اند که کرونا را شکست می دهند برنامه شان برای واکسیناسیون ملی کرونا چه بوده است؟!

مسئولان مملکتی و به ویژه مسئولان بهداشت و درمان مملکت در ابتدای شیوع بیماری هر جا صحبت می کردند پشت سرشان بنری نصب می شد که بر روی آن شعار فوق نوشته شده بود.
این شعاری فاقد پشتوانه و الکی بود.

آنها تصور می کردند کرونا خودش آمده و خودش هم‌می رود و چون رفت آنها پزش را می دهند که ما گفتیم کرونا را شکست می دهیم و دیدید که شکست هم دادیم! و جالب است که هر گاه تعداد تلفات ناشی از بیماری کم‌می شد فورا به وسط میدان می پریدند و می گفتند در اثر اقدامات مشعشع ما کرونا در حال اتمام است و ادعا را چنان گسترده می کردند که گویا سراسر جهان هم‌انگشت حیرت به دندان پشت مرزهای ما ایستاده اند تا بیایند و نحوه مدیریت ما را در ابتلای کرونا مشاهده کرده و کسب تجربه کنند و ایده های ما را در کشور خودشان پیاده نمایند.

نقدی بر شعار کرونا را شکست می دهیم

می گویند پیروزی هزار پدر دارد و شکست یتیم است. چون قدری فرجه در داستان کرونا پیدا می شود و به نظر می رسد آتش فاجعه در حال فروکش کردن است رئیس جمهور و وزیر و وکیل همه به میدان می آیند تا پز مدیریت بدهند و خود را پیشگام این‌مدیریت نمایش دهند و چون دوباره کرونا اوج می گیرد بار تقصیرات را به سوی مردم و عدم رعایت پروتکل توسط آنها هل می دهند و همه ساکت می شوند و وزیر بهداشت هم که همه نگاه ها متوجه او و مدیریت اوست فورا می آید تا بگوید که هیچ‌کس به حرف او گوش نمی کند و اگر انتقادات جدی شود او هم خواهد گفت که مقصر اصلی چه کسانی هستند!

حال بعد از کشته شدن بیش از شصت هزار ایرانی در طی یک سال اخیر بنا بر آمار رسمی که البته آمار واقعی کشتگان بسیار بیش از این است جای این سوال جدی از مطرح کنندگان شعار بالا این است که با اتکا به کدام برنامه این ادعای استراتژیک را مطرح کرده اند که کرونا را شکست می دهند؟

این برنامه به غیر از توصیه مردم به خارج نشدن از خانه و شستن دست هایشان چه بوده است؟

مردم اگر نانی برای خوردن داشته باشند طبیعی است که به نبرد تن به تن با هیولای کرونا در کوچه و خیابان و مترو و اتوبوس و محل کار نمی روند و اگر نانشان تامین نباشد هم توصیه های شما شکم آنها را سیر نمی کند.

این دوستان که شعار داده اند که کرونا را شکست می دهند برنامه شان برای واکسیناسیون ملی کرونا چه بوده است؟!

کرونای مرگ آفرین تشت رسوایی شعارهای توخالی بی پشتوانه را از آسمان به زمین افکنده است.

کانال هفت جوش


نقدی بر شعار کرونا را شکست می دهیم

منتشرشده در گفت و شنود

نگاهی به پدیده محافظه کاری در جامعه ایرانی و در میان معلمان و فضای آموزش و پرورش

مقدمه
علیرغم مرزبندی رشته ای توسط بشر، ارتباط درهم تنیده علوم مختلف و تأثیر نتایج آن بر یکدیگر انکار ناپذیر  است. از سویی دیگر رفتار متفاوت و مقوله بندی شده همین بشر با تأثیر گرفتن از پیچیدگی های محیط اجتماعی و رخدادهای تاریخی، سیاسی و تحولات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در زمان و مکان های متعدد، چند لایه و گرایش به پنهان کردن واقعیت دارد. تمامی این تظاهرات در یک کلام، محافظه کاری را در روابط بین افراد و تعاملات اجتماعی رواج داده است. میزان و نوع متفاوتی از محافظه کاری در جوامع گوناگون به تناسب ثبات یا تزلزل سیاسی حکومت ها، شمار جنگ ها و درگیری های داخلی و خارجی، مدت زمان درگیری ها و..... قابل مشاهده است.

محافظه‌کاری علاوه بر افراد در شیوه های سیاسی نیز دارای بنیاد فلسفی معینی نیست و در دوره‌های معین تاریخی، آثار گوناگونی از آن برجا مانده است. محافظه کاری در شرایط امروزی جامعه ما و در دیگر جوامع با مشخصه هایی خاص نمایان می شود و شاید انصاف آن است که در قضاوت خود نسبت به افراد محافظه کار، آنان را کمتر مقصر بدانیم. اما نباید چنین قضاوتی به معنای توجیه رفتار ترس آلود یا وهم آمیز برخی از آنان باشد، چون علیرغم تمامی شرایط ناخواسته، ما دارای شعور، اراده و خودآگاهی هستیم.

برخی از ما در استفاده از مفاهیم محافظه کاری، مصلحت گرایی و متعصب، به نوعی قرابت معنایی معتقدیم، هر چند این مبحث به موضوع مصلحت گرایی یا متعصب نمی پردازد، اما تلاش کردم با اشاره ای مختصر به تعریف هر یک، برداشتی نسبتا درست و متمایز از این سه اصطلاح، در گفته ها و نوشته های خود داشته باشیم.

نگاهی به پدیده محافظه کاری در جامعه ایرانی و در میان معلمان و فضای آموزش و پرورش

تعریف محافظه کاری conservatism
" محافظه کاری یعنی ارتجاعی، سنت گرا، مرتجع، محتاط و در مقابل آن پیشرو و نوگرا قرار دارد. محافظه کاری یعنی تمایل به حفظ چیزها همان گونه که هستند. افراد محافظه کار کسانی هستند که نمی توانید بفهمید وقتی حرفی را می زنند درون شان چقدر با آن حرف مطابقت دارد. افراد محافظه کار کسانی نیستند که رنگ عوض کنند. این افراد صرفا دوست دارند خیلی از چیزها را پنهان کنند. شجاعت گفتن موضوعات خویش را در جمع ندارند. پذیرای تفکر انتقادی نیستند. محافظه کاری نقطه مقابل جرأت ورزی می باشد. بی جرأتی این افراد ناشی از ترس با کنار گذاشته شدن، طرد اجتماعی، مسخره شدن و تنها ماندن همراه است.

تعریف متعصب
متعصب، استانداردهای بسیار سخت، سفت و آستانه تحمل پایین برای آرا و نظرهای مخالف دارد. در زبان لاتین تعصب افراطی را “fanatisme” بیان می کنند. کسی که فقط خود را بر حق و درست می داند و هر ارجحیتی را برای دیگران ممنوع می کند ولو آنان مشروع و درست باشند. چنین افرادی سخت جزم اندیش و خطرناک هستند.

رابطه بین محافظه کاری با خود متعصبی
افراد محافظه کار، جرأت اعتماد به خویشتن با قبول محدودیت شخصی را ندارند. این افراد در رابطه خود با دیگران شجاعت خطر کردن را ندارند. پس فاقد رابطه صمیمی خواهند بود.
خود متعصب بودن به نوعی جزم اندیشی نسبت به خویش است و فقط به خاطر حفظ موجودیت خود در جمع است. وقتی نتوانیم برای احساس، فکر و بدن خویش ارزش و احترام قائل شویم و جرأت بیان حالات آنها را با دیگران نداشته باشیم، محکوم به "خود متعصبی " هستیم. چرا که دیگران را به دلیل عدم پذیرش تنهایی و احساس تهی بودن نسبت به خود ارجح تر دانسته ایم. " (1)

نگاهی به پدیده محافظه کاری در جامعه ایرانی و در میان معلمان و فضای آموزش و پرورش

مهم ترین ویژگی اشخاص محافظه کار چیست؟
مهمترین ویژگی افراد محافظه کار، این است که افرادی منظم و کاملا رسمی اند و طبق قوانین و مقررات عمل می کنند. خیلی اهل ارتباط برقرار کردن با دیگران نیستند و برخلاف افراد برون گرا، احساس شخصی خود را پنهان می سازند. (2)

تعریف مصلحت گرایی pragmatism
در علوم سیاسی و در روابط بین الملل، مَشی یا نظریه ای است که با پرهیز از آرمان گرایی در عمل سیاسی بر اساس مقتضیات وقت تأکید دارد. مصلحت گرایی یعنی تعصب در اثبات عقیده خود. تا قبل از این َمشی یا نظریه اصلی و رایج دربارهٔ حقیقت این بود که حقیقت امری است جدا از انسان، چه کسی آن را بشناسد، چه نشناسد. اما پراگماتیسم قائل به این شد که حقیقت امری جدای از انسان نیست، بلکه تنها دلیل این که یک نظر درست و حقیقی است و یک نظر باطل و خطا، این است که یکی در عمل به درد انسان می خورد و برای او کارآمد و مؤثر است و دیگری چنین نیست.

تفاوت دو نوع تفکر و مکتب سیاسی
تفاوت عمده بین این دو جریان فکری سیاسی در این است که در محافظه کاری؛ سنت گرایی، ارتجاع و احتیاط شرط تداوم است اما در مصلحت گرایی؛ پرهیز از آرمان گرایی و عمل سیاسی بر اساس مقتضیات زمان شرط دوام تفکر و عمل است. محافظه کاران در پی حفظ وضع موجود هستند و مصلحت گراها تعصب در اثبات عقیده خود دارند.

محافظه کاری در واکنش به کدام تفکرات به وجود آمد؟
محافظه‌کاری واکنشی به لیبرالیسم، عقل‌گرایی، جنبش روشنگری و تجدّد بود و به‌ ویژه پس از انقلاب فرانسه، در دفاع از سنت‌ها پدیدار شد و در آرمان‌های اصلی لیبرالیسم و تجدّد اولیه یعنی آزادی، برابری، فردگرایی، عقل‌گرایی و جدایی دین از دولت تردید روا می‌داشت، و در عوض از حفظ امتیازات و نابرابری‌های اجتماعی و ساخت اقتدار قدیم دفاع می‌کرد. (3)

" مباحث مرتبط با محافظه‏ کاری و اندیشه ‏های مقابل آن اصطلاحات سیاسی جدیدی است که بیشتر در غرب رخ داده است و نقطه شروع این مباحث را می‏ توان در فعل و انفعالات پارلمان انگلیس در قرن شانزدهم میلادی دانست که سیاسیون به دو گروه بنیادین انتظام یافته بودند. یک گروه سمت چپ پارلمان می‏ نشستند و گروه دیگر سمت راست. که در نهایت اصطلاح چپ و راست در ادبیات سیاسی از همان موقع رواج یافت و الفاظ رادیکال و محافظه کار و....... در پی آن نمود یافت. اما در ایران و در کشوهای شرقی، مسأله ای که وجود داشته " تجدّد " نام دارد. تجدّد بستری بود برای القای این مطلب که کسانی که متجدّد هستند، می‏ خواهند نظام کهن را پشت سر بگذارند و به سمت مدرن شدن حرکت کنند." (4)

محافظه کاری در تضاد با رادیکالیسم
محافظه‌کاری یک واژهٔ کلی برای جهان‌بینی‌های سیاسی، اجتماعی و مذهبی است که هدف اصلی آن نگهداری جامعه و ارزش‌های موجود است. این مسلک به صورت عمده‌ای در تضاد با مسلک‌های رادیکال تعریف می‌شود. رادیکالیسم به معنای هواخواهی و طرفداری از " دگرگونی‌های بنیادی جامعه و نهادهای اجتماعی موجود " است. رادیکال، از نظر لغوی به معنای اصل و ریشه است و در علوم اجتماعی به آن اندیشه‌هایی می‌گویند که اقداماتی تند و سخت و ریشه‌ای را در بهبود جامعه خواهانند و دگرگونی‌های بنیادی را در امور سیاسی، اقتصادی و اجتماعی طلب می‌کنند. اصولا محافظه‌کاری دارای دو گرایش عمده است: محافظه‌کاری در برابر ارزش‌ها و محافظه‌کاری در برابر ساختارها .

به طور طبیعی و با گذشت زمان، ارزش ها و ساختارها در هر دو دیدگاه در حال تغییر و تحول هست، اما محافظه کاری با حفظ شرایط موجود، سعی دارد تا دستخوش این تغییرات قرار نگیرد. به طور مثال حزب محافظه کار انگلیس به عنوان معروف ترین سمبل محافظه کاری در جهان، از سال 1834 که جایگزین حزب " تُری " گردید تاکنون پایبند سنن نیاکان بوده و در جهت حفظ و بقاء وضع موجود کوشیده است. شاید خروج انگلیس از اتحادیه اروپا پس از 47 سال عضویت، در تعقیب همین نگرش بوده است. (دلایل این عضویت 47 ساله، علیرغم اصول اعتقادی این حزب، خود نیاز به دقت و بررسی بیشتری دارد.) رواج محافظه کاری توأم با ترس و بیزاری در جامعه امروزی ما حاصل افراط و تفریط های غیرکارشناسانه مدیران ارشد است.

پیدایش محافظه کاری نو در آمریکا و آلمان
محافظه کاری بر قداست آداب و رسوم، مذهب، سنت‌ها، مالکیت، خانواده، دولت و اقتدار و دیگر نهادهای جا افتاده و قدیمی تأکید دارد. از این‌ رو در ایالات متحده آمریکا و کشورهای دیگر واژه " محافظه‌کاری نو " رایج شده‌ است. در اروپای کنونی نیز گرایش به سمت برگشت به" ارزش‌های کهنه " مانند کوشش و تلاش، اطاعت و میهن‌پرستی در مباحثات اجتماعی و در زمینه‌های فرهنگ و سیاست دیده می‌شود. در آلمان، در دورهٔ جمهوری وایمار، تعدادی از روشنفکران، اندیشه‌های محافظه‌کاری ملی و نازیسم را با هم پیوند داده و آن‌ها را هماهنگ ساختند  و این را " انقلاب در محافظه‌کاری " می‌ پنداشتند. (5)

محافظه کاری در رفتار مردم
غالب مردم اروپا صادق، ساده و رو راست هستند و سادگی آنها گاه ما را به سوی این فکر هدایت می کند که آنها ابله و احمق هستند چون آنان در رفتار خود همانند ما لایه لایه و پیچیده نیستند. ولی در کشور ما اگر کسی تمایل زیاد به خود اِبرازگری و خودافشاگری داشته باشد و قاعده حذف و دوراندیشی را فراموش کند، معمولاً می‌گویند آدم نادانی است و در جامعه ما بنا به دلایلی روشن این رفتار پذیرفته شده نیست، در حالی که این آدم از سلامت روان برخوردار است.

افراد در چنین جوامعی، بیشتر در لاک خود فرو می روند و از اِبراز وجود یا درگیری با مسایل روز، بیزار و گریزانند. همان شرایطی که امروز ما در حصار برج ها و خانه های عمودی و در پشت درهای بسته، خود را پنهان ساخته ایم و کمتر رغبتی برای معرّفی خود به دیگران و یا کنجکاوی برای شناخت آنان داریم. گفت و گوهای دَم درِ زنان و جلوی مغازه یا محل کسب مردان به مدت طولانی در طی روزهای اعصار گذشته، برای ما امروزه به خاطره ای دور و برای نسل جدید به رفتاری گنگ و نامفهوم مبدّل شده است. گذشتگان ما رُک و صادق نسبت به هم بودند و غم ها و شادی های زندگی خود را با یکدیگر سهیم می شدند. اما نسل من چون در مدت عمر خود شاهد دو رخداد سیاسی یعنی وقوع انقلاب و جنگ، بوده است پس عمق محافظه کاری و شخصیت چند لایه در وجودشان بیشتر لانه کرده است.

در طی این 4 دهه، خصوصا دهه اول انقلاب بیشتر و دهه دوم به شکل نسبتا تعدیل یافته تر، برچسب هایی که هر یک از ما به تناسب ظاهر افراد و یا نوع گرایشات رفتاری به همدیگر می زدیم، از یک سو ما را به احتیاط بیشتر وامی داشت و از دیگر سو ما را به واکنش هایی تند و سریع و درگیری های لفظی و فیزیکی حتی مابین اعضای خانواده نیز مجبور می کرد. در این بین کثیری با فرو رفتن در لاک تنهایی خود، ترجیح دادند که بی خط و ربط باشند و با کوچک ترین مشخصه ظاهری و یا ریسک مخاطره آمیز، قابل شناسایی نباشند. پس بر تعداد جمعیت محافظه کار جامعه ما روز به روز افزوده شد.

محافظه کاری در آموزش و پرورش
این خصلت در بین برخی از مشاغل حسّاس، بیشتر نمود پیدا می کند. مثلا چون ارتباط معلمان با دانش آموزان به شکل مستقیم و چهره به چهره هست و آنان از نزدیک بر طرز تفکر، احساس، عواطف و نوع تصمیم گیری دانش آموزان خود جهت انتخاب شغل و اهداف زندگی، به اثراگذاری مستقیم و عمیق تری دست می یازند، پس بیشتر زیر ذره بین مداخله جویانه قرار گرفتند و روی همین اصل، دستکاری بر روی تمامی ریزفاکتورهای ساختاری فعالیت معلمان بیشتر گردید. از تجزیه و جدایی پرورش از آموزش تا جاگذاری نقش دبیران پرورشی در تمامی پایه های تحصیلی، از ترجیحات مذهبی در بیان پیام تا دخل و تصرف در واقعیت مفهوم شاعران و نویسندگان و تغییرات جنسیتی در عکس و نقاشی های درج شده در صفحات گوناگون کتب درسی تا ورود طلاب به ساختار آموزشی و پژوهشی و غیره  ، اما برای کارمندان ادارات و سازمان هایی چون ثبت و احوال، امور مالیاتی کشور، مخابرات و نظایر  این ، چنین واکنش هایِ بازدارنده ای لازم نیست. آنان با آمار و ارقام و اشیا در ارتباط هستند و ارتباط بسیاری از آنان با ارباب رجوع، گاه در حد یک سلام و علیک هم نیست تا تعاملی درخور توجه مابین آنان به وجود آید.

هر چقدر میزان دستکاری در آموزش و پرورش بیشتر گردید، پنهان کاری " خود واقعی " کارکنان آموزش و پرورش نیز به صورت تصاعدی افزایش یافت. همکاران در ظاهر با احترام و محبت نسبت به یکدیگر و نسبت به نیروهای ستادی یا نقش های سیاسی تازه وارد شده به مدارس، رفتار می کردند اما در باطن دچار نوعی بی اعتمادی و سوء ظن در تقابل با همدیگر شده بودند. البته این قصه هنوز هم ادامه دارد، اما انجام هر نوع فعالیتی و با هر نیّتی در چنین فضایی غبارآلود و مِه گون، بسیار دشوار و گاه نومیدکننده بوده و هست .

برخی از افراد محافظه کار، افکار واقعی خود را به راحتی و بدون ترس و نگرانی به دیگران منتقل نمی کنند. آنان در درون خود هیچ حس خوب و مثبتی به طرف مقابل ندارند و افکار و رفتار او را نمی پسندند اما در مواجه با این آدم ها طوری برخورد می کنند که گویی خیرخواه واقعی او هستند. قدرمسلم بیشتر ما مخالفت توأم با صراحت لهجه برخی از افراد با افکار و عقاید درست یا نادرست خودمان را به همراهی و تأیید افراد محافظه کار با بیان غیرواقعی و دروغ، ترجیح می دهیم.

در یک کلام می توان گفت که آموزش و پرورش ایران شدیدا میل به محافظه کاری دارد و از نوگرایی و پیشرو بودن شدیدا واهمه دارد. آموزش و پرورش ما در پیله سنت و احتیاط، سعی دارد ریسک نکند تا دست از پا خطا نکند. ما از این رو قادر نیستیم آموزش و پرورش خود  را به سوی تفکرات پویا و کارآمد گسیل داریم چون اصلا و ابدا اراده ای در قدم گذاشتن به این وادی وجود ندارد. نظام آموزشی ما به اوهامی دگماتیسم آمیز که خشک و متعصب گونه است و انعطاف ناپذیری محض از خود نشان می دهد، مبتلاست. و طبق تعریف ذکر شده در بالا، محافظه کاری نقطه مقابل جرأت ورزی است. پس تاکنون چنین وزیری نصیب ما و نظام آموزشی کشور نشده است. عزل شدن از وزارت و استیضاح و کنار گذاشته شدن یکی از دلایل اصلی وزرا تاکنون برای نداشتن هر گونه جرأت نوگرایی بوده است.

نگاهی به پدیده محافظه کاری در جامعه ایرانی و در میان معلمان و فضای آموزش و پرورش

ردپای علل تاریخی در محافظه کاری
" محافظه کاری یعنی نوعی رفتار مبهم و گنگ که باعث حفاظت انسان نسبت به آنچه در محیط است، می‌شود. معمولاً کس یا جامعه ای که محافظه کار است چندلایه است و به راحتی نمی‌ توان به آنچه که در بطن آنها اتفاق می‌افتد دسترسی پیدا کرد. یکی از دلایل آن علل تاریخی دارد. ما کشوری هستیم با قدمتی تقریباً سه هزار ساله و در این مدت، فراز و نشیب تاریخی در کشورمان زیاد بوده است. حمله‌های بسیار زیادی به ما شده است و آدم‌هایی آمده‌اند و بعضاً در زمان‌هایی کوتاه مستقر شده و حکومت کرده‌اند و مثلاً دو سه سال بعد، شخصی زورمندتر آنان را خلع ید کرده و به اصطلاح از قدرت پایین کشیده است. در اینجا بسیار پیش آمده که مثلاً افرادی که با گروه حاکم قبلی همراه بوده‌اند با روی کار آمدن گروه‌های بعدی ضرر اقتصادی و یا جانی می کرده اند. در نتیجه جامعه کم کم به این نتیجه می‌رسد که باید سر در چنبره خود فرو ببرد و آن چیزی را که دارد به راحتی عرضه نکند. لذا بین کلام و متن یک فاصله به وجود می آید. یعنی فرد به نحوی عمل می کند که هر کس بحثی را انجام دهد آن چرخش وجود داشته باشد.

محافظه کاری در کلام همه آدم‌ها از بالا تا پایین دیده می شود که ریشه تاریخی بسیار روشنی دارد. فرض کنید در شهری مانند کرمان که کویری بوده و مانع جغرافیایی خاصی برای حمله‌ها وجود نداشته است یا در شهری مانند مشهد که موانعی طبیعی سنگی ندارد (بر خلاف شهرهایی مانند کردستان یا مازندران که کوه‌های سر به فلک کشیده، جنگل‌ و دریا و این موانع طبیعی را داشته‌اند) مردم شب می‌خوابیدند و صبح بیدار می‌شدند و می‌دیدند که مثلاً " علی مردان خان زورگو " کودتا کرده و حاکم شده است و دو ماه یا دو سال بعد یک " علی احمدخان " می‌آمد و جای او را می‌گرفت و همه کسانی که با تیم اول بوده‌اند را گردن می‌زدند.

یا در بافت قدیمی شهر تبریز، شاهد خانه های سنتی در کوچه های تنگ در هم پیچیده بن بست بسیار هستیم. اصولا مردم تبریز بسیار سخت به افراد بیگانه اعتماد می ورزند و یا با آنها ارتباط برقرار می کنند. تاخت و تاراج دوران های مختلف تاریخی از ایلخانان تا جنبش مشروطه، اشغال تبریز به دست روس‌ها، جنگ جهانی دوم و حکومت خودمختار آذربایجان، از جنبش مشروطه تا انقلاب اسلامی، مردم تبریز را به محافظه کاری بیشتر واداشته است.
در چنین شرایطی طبیعی است که مردم نوعی محافظه کاری داشته باشند که همیشه با حکومت‌ها و حتی بین خودشان رُوراست نباشند. در نتیجه این عقبه، مسائل فرهنگی خاصی در روابط بین انسان‌ها ایجاد می‌ شود. مثلا ما مغازه باز می‌کنیم و می‌خواهیم برای کاسبی پول در بیاوریم ولی وقتی مشتری می‌آید و کالا را به دستش می‌دهیم، با وجود ناشناس بودن می‌گوئیم: قابل ندارد، مهمان باشید. همه ما می‌دانیم این دروغ است و تعارف، اما وجود دارد.

محافظه کاری در ادبیات
این داستان در ادبیات ما نیز دیده می شود. یعنی از بیان صریح دوران فردوسی : توانا بود هرکه دانا بود / ز دانش دل پیر برنا بود که ساده و امروزی به نظر می آید، می‌رسیم به مولوی، سعدی و بعد از آن حافظ، که در طول زمان، کلام آنان پیچیده تر گردیده است. این پیچیدگی کلام نتیجه همین تجربه تاریخی و محافظه کار شدن جامعه است. به این دلیل که بر اساس تجربه به او اثبات شده است که با عرضه باز و کامل خود و سخن مستقیم، مورد خشم حاکمان و بزرگان و زورداران و زورمندان قرار گرفته و ضرر و زیان زیادی دیده است. در نتیجه این مسأله همیشه بوده و امروز هم همین گونه است، یعنی گِردگویی و حرف زدن به شکلی که چیزی از آن بیرون نمی‌آید. یعنی کلمات مبهم و واژگان کش دار هستند و واژگان نیاز به تفسیر دارند." اما تفسیر متفاوت اشخاص بر این سخنان مبهم، اصالت پیام و کلام را خدشه دار می سازد. چون هر کسی از ظنّ خود یار شاعر و نویسنده می گردد.

نگاهی به پدیده محافظه کاری در جامعه ایرانی و در میان معلمان و فضای آموزش و پرورش

دین و ریا، جمع اضداد است
" محافظه کاری به نوعی به ریاکاری و دوروریی و دورنگی نزدیک است ولی دین ریاکاری را را رد و آن را مذمت می‌کند. اما در بین دین داران، ریاکاری یا محافظه کاری وجود دارد. یعنی کسانی که روی مباحث اعتقادی متعصب و به قول معروف " کاتولیک تر از پاپ " هستند و این در ذیل فرهنگ قرار می‌گیرد، گرچه خود دین هم بخشی از فرهنگ است. در نتیجه خود دین باعث محافظه کاری یا به تعبیری دورویی نمی‌شود اما برداشتی که افراد از دین دارند باعث نوعی تعصب جزمی می‌شود که فضا و عرصه را بر دیگران تنگ می‌کند، به نحوی که دگراندیشان جرأت ابِراز عقیده ندارند.
آنجایی که حافظ می‌گوید: واعظان کین جلوه در محراب و منبر می‌کنند / چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می کنند، دقیقا به این موضوع اشاره می‌کند که افرادی که گویی خودشان مُبلّغ هستند و به صورت تعصب وار عقیده‌ای دارند و آن مبانی اعتقادی را نشان می‌دهند خیلی هم به آن معتقد نیستند و در مقام عمل وقتی به زندگی خصوصی آنها دقیق شوید ،جلوه ای دیگر را می‌بینید. مانند اختلاس‌ها، درگیری‌ها، تعدّد زوجات، مسافرت‌های آن‌چنانی، زندگی‌های اشرافی و … نشان دهنده این جلوه دادن امری به صورتی، و عمل کردن به نحوی دیگر است که حتماً پیامد فرهنگی دارد. در واقع دین باعث این قضیه نیست و برداشت ما از دین ممکن است این اتفاق را رقم بزند که جنبه فرهنگی آن بسیار قوی تراست." آموزش و پرورش ایران شدیدا میل به محافظه کاری دارد و از نوگرایی و پیشرو بودن شدیدا واهمه دارد.

محافظه کاری بیشتر نتیجه احساس بی ثباتی است
"بیشتر از واقعیت بی ثباتی، احساس بی ثباتی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی موجب می‌شود تا انسان‌ها در جنبه‌های مختلف رفتار و گفتار خود، محافظه کار شوند و نداشتن " سواد رابطه برقرار کردن" که دانشی جدید است، به آن دامن می زند. حتی در رابطه زن و شوهر یا والدین با فرزندان و حتی فرزندان بزرگ‌تر با والدین، ما این محافظه کاری‌ها را می‌بینیم و بخش عمده آن به دلیل داشتن این احساس بی ثباتی است. این احساس مخرب‌تر از خود بی ثباتی است." (6)

چه باید کرد؟
ما برای رهایی از نتایج منفی محافظه کاری، نیازمند فعل و انفعالات مثبت در فرهنگ خود هستیم. ما باید هنر اعتمادورزی را فرا بگیریم. ما به اعتماد کردن به قول و فعل مردان سیاسی خود نیاز داریم. برای نیل به چنین هدف فرهنگی، باید پل از خودگذشتگی را در بین خود محکم و استوار بسازیم. پس همه ما به ترجیح اهداف جمعی نسبت به خودخواهی های فردی نیازمندیم. نمی توان فقط بر روی توانایی های مردم حساب باز کرد. این تلاشی دوسویه هست که همه جمعیت کشور و مردان سیاسی باید بدان توجه نمایند. آموزش و ترویج فرهنگ و عناصر آن، مهم ترین فاکتور جهت رسیدن به چنین هدفی است. فرهنگ به منزله جریان خون در شاهرگ ها، رگها و مویرگها، امری حیاتی است.

تمامی دردسرهای ریز و درشت دیروز و امروز ما از غفلت مان نسبت به فرهنگ ایجاد شده است.

نگاهی به پدیده محافظه کاری در جامعه ایرانی و در میان معلمان و فضای آموزش و پرورش

ما در جامعه کنونی خود قراردادهای ناقص و نامعتبر اقتصادی را جایگزین تعهدات فرهنگی نموده ایم و برای همین ره گم کرده و سرگردان هستیم. برای باور این سخن، فقط کافی است به پیام های سالانه عید نوروز مقام رهبری، نیم نگاهی تأمل انگیز داشته باشیم که از سال 74 تاکنون بر محور مفاهیم یا رفتار اقتصادی، هدایت شده ایم. یعنی 27 سال پیام های اقتصادی که دیگر ابعاد زندگی را مستتر ساخته است. 27 سالی که در بهبود روابط اقتصادی، تغییرات مطلوب کمی و کیفی صورت نگرفته است و گرنه آثار آن در جامعه و زندگی مردم قابل مشاهده و لمس بود. چنین پیام هایی مردم را بیشتر به رفتار و گرایشات اقتصادی بیمارگونه و نامتعارف هدایت می کند و غفلت در فرهنگ و آموزش را امری عادی می سازد. باید بپذیریم که برای حفظ تعادل اجتماعی و سازگاری مابین عناصر گوناگون آن، به توجه در هر بُعد در حد متعارف نیازمندیم. برجسته ساختن یکی از آنها و نادیده گرفتن دیگر بخش ها، به عدم تعادل و ناسازگاری در روابط اجتماعی و جامعه منجر می شود.

رواج محافظه کاری توأم با ترس و بیزاری در جامعه امروزی ما حاصل افراط و تفریط های غیرکارشناسانه مدیران ارشد است. محافظه کاری ما هنگام سرشماری با دادن آمار نادرست یا پنهان کردن دارایی ها و یا ثبت آنها به نام خویشاوندان و نوزادانی که هنوز چهل روز از عمرشان سپری نشده است، خودسری های اقتصادی مردم در هجوم به بازار بورس یا خرید ارز، سکه، اتومبیل و هر کالای سرمایه ای دیگر و.... کاملا مشهود و ملموس است. ما چون به دیگریِ هموطن یا فردی از دولت، اعتماد و اطمینان نداریم، پس با هجوم محافظه کارانه خود به هر سویی که احساس منفعت بیشتری داشته باشیم، بوجودآورنده و تقویت کننده عدم تعادل اجتماعی و اقتصادی می گردیم. هیچ یک از ما در چنین جامعه ای ناپایدار، توفیق دسترسی به آسایش و آرامش را نخواهیم داشت، چون هر دائم در حال غوطه ور خوردن در تلاطم های بیشماری هستیم که یا خودمان آنها را به وجود آورده ایم و یا دولت. چه تفاوتی دارد ؛ مهم این است که ما بدون فرهنگ، آموزش و تولید، هیچ چیز نیستیم.
محافظه کاری افراطی بسیاری از ما باعث شده است که ره گم کرده مصداق حکایت ضرب‌المثل " لنگه کفش پاره هم در بیابان غنیمت است " باشیم.

منابع :
1 ) آموزش های روانشناسی. انسان محافظه کار محکوم به داشتن خود متعصب است. 30 اردیبهشت 1399.
2 ) نمناک . افراد را به سرعت از روی رفتارشان بشناسیم . کد مطلب : 58905 .
3 ) نشر نی. تاریخ اندیشه‌های سیاسی در قرن بیستم (جلد دوم) . لیبرالیسم و محافظه‌کاری. حسین بشیریه.
4 ) پرتال جامع علوم انسانی . غلام‏عباس توسلی . منبع: بازتاب اندیشه 1385 شماره 81 .
5 ) ویکی پدیا. دانشنامه آزاد. محافظه کاری.
6 ) خبرگزاری جمهوری اسلامی . فرهنگ محافظه کار یا محافظه کاری فرهنگی . کد خبر: 83397866 . 25 تیر 1398.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نگاهی به پدیده محافظه کاری در جامعه ایرانی و در میان معلمان و فضای آموزش و پرورش

منتشرشده در یادداشت
پنج شنبه, 19 فروردين 1400 17:17

ایران قرمز شد ؛ واکسن بخرید !

گروه رسانه/

خدیجه گلین مقدم در کانال تلگرامی خود نوشت :

وضعیت قرمز ایران و لزوم خرید واکسن کرونا

واکسن فایزر و یا هر واکسن موثر دیگری که بتواند کرونا را نابود کند را بخرید‌. این چه تفکریست که اجازه نمی‌دهد واکسن‌های موثر وارد ایران شوند؟
اگر جعیتی از ایرانیان دوست داشته باشند واکسن موثری که در دنیا بر ضد کرونا می‌زنند، را بزنند باید چه کسی را ببینند؟
موج چهارم کرونا افراد سالم را به کام مرگ می‌برد. روزانه بیش از 150 نفر از ایرانیانی که بیماری خاصی ندارند در حال جان باختن هستند.
رهبر، رئیس خبرگان، دبیر شورای نگهبان و مصلحت نظام، نمایندگان مجلس و دیگر سران کشور اگر دوست دارد واکسن داخلی بزنند ایرادی ندارد. صبر کنند تا واکسن به مرحله تزریق برسد، آن وقت تزریق کنند. مردم چه گناهی کردند که باید فقط به این خاطر که شما آقایان دوست دارید واکسن داخلی بزنید، منتظر بمانند و کشته شوند.
آخر این چه نوع فرمانروایی‌ست که می‌کنید؟
نگذارید صبر مردم لبریز شود. جدا خطرناک است!


وضعیت قرمز ایران و لزوم خرید واکسن کرونا

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

خیلی زیاد - 1.9%
زیاد - 0.9%
متوسط - 2.3%
کم - 2.5%
خیلی کم - 92.4%

مجموع آرا: 1986

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور