" واسلاو هاول : هیچ چیز مثل گفتن حقیقت در فضای عمومی به حاکم شدن حقیقت کمک نمی کند. ما که از همه طلبکاریم خودمان چه قدمی در این راه برداشته ایم؟ "
چیزی به برگزاری سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نمانده است .
سه مناظره میان هفت نامزد برگزار شد و در مناظره دوم هم بخشی کوتاهی از سخنان و گفت و گوها به موضوع " آموزش و پرورش " اختصاص یافت .
بی توجهی و یا کم توجهی به مقوله آموزش از سوی کاندیداها موجب شد تا برخی تشکل های موسوم به " اصولگرا " خواهان توجه و ارائه برنامه از سوی نامزدهای ریاست جمهوری گردند .
در این زمینه ، « مرکز بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان » نامه بیش از 100 دفتر بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان خطاب به نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری را منتشر کرد . ( این جا )
در این نامه آمده است :
« فضای انتخابات فرصت و بهانهای است تا مسائل اصلی و اولویتهای مهم کشور مطرح و تبیین شود؛ یکی از مسائل اساسی و حیاتی کشور که متأسفانه همواره مورد بی مهری قرار گرفته و به تعبیر مقام معظم رهبری اولویت اول نظام است، مسئله تعلیم و تربیت میباشد.
در این هیاهوی تبلیغاتی نامزدهای ریاست جمهوری 1400، مسئله آموزش و پرورش به عنوان حلقهی مفقوده برنامهها می باشد که تاکنون هیچ برنامه جدی نسبت به چالشهای آن، توسط نامزدهای محترم مطرح نشده و تعلیم و تربیت همچنان در صدر اولویتها جایگاهی ندارد و این ناشی از غفلت و عدم توجه به جایگاه این دستگاه حیاتی میباشد و طبیعتاً نشان از عدم شناخت، مسائل اساسی کشور میباشد.
انتظار میرفت کسانی که مدعی داشتن برنامه برای پیشرفت و ترقی کشور هستند، بخشی از برنامه هایشان سهم آموزش و پرورش باشد یا حداقل در گفت و گوهایشان به آن، اشارهای میکردند؛ اما دریغ از کوچک ترین نگاه و توجهی به این مقوله تمدن ساز.
این تشکل ها پنج محور را در این خصوص مطرح کرده بودند :
تحول بنیادین آموزش و پرورش
سند تحول بنیادین آموزش و پرورش
بحران کمبود معلم
الگوی اقتصاد آموزش و پرورش
فضای مجازی
پرسشی که این جا مطرح می شود آن است که چرا اساسا چنین تشکل هایی در سایر مواقع به نقد و تحلیل مسائل و جریانات آموزش و پرورش و حتی در همان حوزه دانشگاه فرهنگیان نمی پردازند ؟
آیا این تشکل ها و سایرین توانسته اند محیط مطالبه گرانه ، آزاد و اندیشه محوری را در درون دانشگاه فرهنگیان بر اساس یک برنامه مشخص ، علمی و غیرایدئولوژیک طراحی و تثبیت نمایند که اکنون خواهان ارائه توضیح و برنامه از سوی نامزدهای ریاست جمهوری می گردند ؟
برخی رسانه ها و عمدتا خبرگزاری ها در گزارش هایی به تحلیل این موضوع پرداخته و از این کم توجهی گلایه و انتقاد کردند اما نکته مهم در این میان آن است که متهم ردیف اول در عدم پرداختن درست و جامع حاکمیت به موضوع آموزش و نیز اولویت نداشتن آن همین ها هستند .
رکنی که باید " حوزه عمومی " آموزش و پرورش را تشکیل بدهد اما متاسفانه حرفی برای گفتن ندارد و پیله قطوری از محافظه کاری را به دور خویش تنیده است .
رسانه هایی که بیشتر هدفشان پر کردن صفحه و تشدید فضای روزمرگی بوده است .
در این میان برخی تشکل های مرتبط با طیف اصلاح طلبان نیز به موضوع آموزش و پرورش پرداختند .
« فرج کمیجانی » دبیر کل مجمع فرهنگیان ایران اسلامی فهرستی را در این زمینه منتشر کرد .
* رئوس برنامه های دكترعبدالناصر همتي در حوزه آموزش و پرورش و بازنشستگان
* استمرار اجراي طرح همسان سازي حقوق بازنشستگان بر مبناي حداقل ٩٠٪ حقوق ناخالص شاغلين همتراز ( هر ساله يكبار بر اساس دستورالعمل مصوب فاصله حقوق شاغلين و بازنشستگان محاسبه و احكام صادر شود )
* عملیاتی کردن طرح رتبه بندی معلمان و اجرای همزمان مصوبه مجلس شورای اسلامی مبنی بر ارتقاء فوق العاده ویژه کارمندان دولت به 50 درصد بر اساس ماده 68 قانون خدمات کشوری
* تاسیس و راه اندازي نهایی سازمان نظام معلمی
* برنامه ریزی برای بازگشایی و آغاز مطلوب سال تحصیلی 1401-1400 و مدیریت و ساماندهی نیروی انسانی مدارس با اولویت تامین فوری موارد کمبود معلم
* توسعه علمی و عملی فن آوری های نوین در آموزش و پرورش به ویژه آموزش های الکترونیکی و مجازی به عنوان مکمل فعالیت های معلمان، مربیان و شاگردان مدارس با محوریت توسعه مغزافزارها و نرم افزارها
* ایجاد یکپارچگی در انواع بیمه های معلمان و فرهنگیان و بازنشستگان کشور به منظور قدرت بخشی و بهبود کیفیت خدمات بیمه های فردی واجتماعی
* ارتقاء جایگاه زنان در مدیریت های عالی، میانی و پایه وزارت آموزش و پرورش
* در اولویت قرار دادن مدارس دولتی به منظور نهادینه شدن عدالت آموزشی در بین مدارس کشور و به حداقل رساندن تعارض منافع
* مقابله با معضلات آموزشی از جمله مافیای کنکور و کتب کمک درسی و نظایر آن برای توسعه آموزشی موزون در راستای نیازهای جامعه و علایق شاگردان و توانمندی معلمان
* توسعه مشارکت در آموزش و پرورش و برقراری تعاملات بیرونی و تعامل و گفت و گوی مستقیم با مجامع، تشکل ها و نهادهای فعال صنفی، سیاسی و غیردولتی در مجموعه بزرگ آموزش و پرورش برای کاهش تنش ها و نارضایتی ها
* توسعه فعالیت های پرورشی، تربیت بدنی و غنی سازی اوقات فراغت دانش آموزان در ساعات فوق برنامه داخل مدارس و برنامه های تابستانی از طریق جذب مشارکت اولیاء و فعالان در اجتماع مدرسه و آموزش گسترده مهارتها و آداب زندگی
* استفاده از ظرفیت دانشگاه های دولتی مادر کشور برای جذب دانشجوی بیشتر در دانشگاه های فرهنگیان و تربیت دبیر شهید رجایی به نحوی که با مصوبه هیات دولت جهت اختصاص ظرفیت 10 الی 15 درصدی از دانشگاه های مادر کشور به صورت اجرای ترم های مشترک با دانشگاه های وزارت آموزش و پرورش
* بسترسازی جهت توسعه آموزش های فنی، حرفه ای و کارآفرینی در نظام آموزشی
* بسترسازی جهت توسعه آموزش های اوان کودکی و پیش دبستانی و در اولویت قرار دادن دوره ابتدایی
* تغییر گفتمان موجود در دولت و جامعه برای در اولویت قرار گرفتن موضوع آموزش و پرورش و توجه ویژه به معلمان به عنوان قشر مرجع جامعه
* بسترسازی لازم برای اخذ سند مالکیت قطعی برای تمامی املاک آموزش و پرورش و تعیین و تکلیف املاک فاقد سند
* اجرایی کردن سیستم پایش و ارزشیابی نظام آموزشی با تاکید بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان به منظور ارتقا جایگاه آموزش و پرورش در ارزشیابی های بین المللی
* اجراي اصل ١٥ قانون اساسي ( آموزش زبان مادري در مناطق مختلف )
* ايجاد بسترهاي لازم براي واگذاري سهام دارايی هاي صندوق ذخيره فرهنگيان از طريق بورس به صورت سهام ترجيهي به كليه معلمان عضو شاغل و بازنشسته با نظارت نمايندگان منتخب فرهنگيان »
طبق معمول و مثل همیشه بیان یک سری حرف ها و شعارهای کلی ، بلندپروازانه و حتی غیر قابل سنجش .
تشکل های فرهنگیان و فعالان صنفی مشتمل بر : سازمان معلمان ایران ، مجمع فرهنگیان ایران اسلامی ، انجمن اسلامی معلمان ایران ، شاخه فرهنگیان حزب ندای ایرانیان ، شاخه فرهنگیان حزب اعتدال و توسعه ،شاخه فرهنگیان حزب اتحاد ملت ، منتخبان فرهنگیان بازنشسته و شاخه فرهنگیان حزب کارگزاران ایران اسلامی ، تعدادی از اعضای معتدل و اصلاح طلب کانون صنفی تهران هم با عنوان فعالان صنفی معلمان در روزهای منتهی به انتخابات دوره دهم مجلس شورای اسلامی گرد هم آمدند تا " میثاق نامه معلمی " را با چند تن از نامزدهای ورود به دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی امضا کنند . ( این جا )
این نمایندگان عبارت بودند از :
خانم ها فریده اولاد قباد و فاطمه سعیدی و آقای داود محمدی.
موارد مصرح در " میثاق نامه ی معلمی" عبارت بودند از : ( این جا )
« 1- تعمیق و توسعه مشارکت معلمان به جهت تامین منزلت آن ها از طریق حمایت از تشکل های معلمی و تشکیل نظام صنفی به منظور نقش آفرینی عینی در اداره امور مدارس ، مناطق ، ادارات کل و حوزه ستادی آموزش و پرورش
2- تلاش برای اصلاح قانون مدیریت خدمات کشوری و افزودن فصل جداگانه ای به منظور همسان سازی نظام حقوق و دستمزد معلمان از جمله با هیات علمی ، دانشگاه ها و ارتقاء معیشت و منزلت اجتماعی – حرفه ای معلمی
3- تلاش به منظور اصلاح نظام پرداخت حقوق و مزایای بازنشستگان آموزش و پرورش به گونه ای که هر گونه افزایش حقوق و مزایای شاغلین در مورد بازنشستگان هم سطح نیز اعمال گردد ."
هر چند تلاش هایی برای تحقق بند 3 این میثاق نامه به عمل آمد اما این تشکل ها به همراه آن نمایندگان مجلس حتی در عرض چهار سال نتوانستند " سازمان نظام معلمی " را نهایی و اجرایی کنند .
با آن که « صدای معلم » در گزارش های متعدد و بر اساس اصل مطالبه گری و پرسشگری خواهان توضیح شد اما هیچ فرد و نهادی در این زمینه پاسخ گو نبودند .
( به نظر می رسد مهم ترین و برجسته ترین نقطه ضعف دولت های دوره اول و دوم روحانی فقدان پاسخ گویی و اقناع افکار عمومی بود . در واقع ، بسیاری از موارد " منشور حقوق شهروندی " تدوین شده در این دولت توسط مدیران همین دولت روی زمین ماند . )
از آن که که سیستم اداره کشور ما بر اساس " تحزب " تعریف نشده و اساسا چیزی به نام مدیریت انجمن ها ( Management of community ) در جامعه ما دیده نشده، برخی افراد و نهادهایی که کارتونی از دموکراسی هستند حرف هایی می زنند و شعارهایی می دهند اما همین که انتخابات تمام شد به قول آن مثل معروف :
" انگار نه خانی آمده و نه خانی رفته " .
همه چیز به یک باره به فراموشی سپرده می شوند .
این افراد و نهادها فراموش می کنند که با این بی تعهدی ها و خلاف قول عمل کردن ها ، ته مانده " سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی " را می سوزانند و منطقی است که کم تر فرد و یا شهروندی در دفعات بعد سخنان آن ها را جدی بگیرد و یا وقعی نهد .
و مهم تر از همه این ها به دلیل فقدان فرهنگ مطالبه گری و پرسشگری در جامعه ما و نیز عدم تشکیل حوزه عمومی که مطالبات قانونی را رهگیری و پیگیری کنند ؛ چیزی که در انتها می ماند قطورتر شدن مطالبات پاسخ داده نشده و جامعه ای عصبی ، ناشاد و ناهماهنگ خواهد بود .
از آن جا که آموزش و پرورش گستره ای عظیم دارد اما در عمل پیکری بزرگ اما مغزی کوچک دارد از چالش ها و بحران های کوچک و بزرگی رنج می برد .
زمانی که « علی اصغر فانی » به عنوان نخستین وزیر آموزش و پرورش در دولت نخست روحانی رای اعتماد گرفت یکی از برنامه های خود را تبدیل " فرهنگ امنیتی " به " امنیت فرهنگی " بیان کرد .
علت این مساله به این برمی گشت که دولت های اول و دوم احمدی نژاد برخوردی امنیتی و خشن با منتقدان و مطالبه گران در حوزه آموزش داشتند .
در آن زمان پروندهای مختلف و متعدد برای فعالان صنفی و مدنی در هیات های تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش تشکیل گردید و به صورت هم عرض نیز پرونده هایی در قوه قضاییه برای کنش گران آموزش در جریان بود .
در واقع ، " پرونده سازی " برای کنشگران حوزه آموزش ، نسخه نانوشته در دولت های اقتدارگرا بوده است .
اگر معلمی حتی در اتاق معلمان و در یک جمع محدود انتقادی می کرد سریع حراست خبردار می شد و دیگر کسی جرات انتقاد نداشت .
به عنوان یک معلم و کنش گر حوزه عمومی بسیار محتمل و نزدیک به واقعیت می دانم که در دولت سیزدهم بازهم و بر اساس همان دلایلی که در بالا اشاره گردید در بر همان پاشنه سابق خواهد چرخید و فردی ضعیف ، غیرعلمی ، سیاسی و ایدئولوژیک بر مسند وزارت آموزش و پرورش تکیه خواهد زد .
تنها مطالبه ای که می توان مطرح کرد این است که همین آزادی نیم بند از رسانه های منتقد و مستقل ستانده نشود و معلم بر اساس همان حقوق شهروندی و انسانی بتواند نظرش را بدون ترس و مجازات های احتمالی بیان کند .
بقیه موارد پیش کش .
از طلا گشتن پشیمان گشته ایم
مرحمت فرموده ما را مس کنید
پیشگفتار
زادووَلد یکی از مهم ترین کارکردهای خانواده است و از مسئولیت هایی است که اصولا باید بعد از ازدواج کردن نهایی شود. ادامه نسل بشر ممکن نمی گردد مگر با تولیدمثل. اصولا در هر برهه از زمان با توجه به نوع سیاست های جمعیتی که توسط دولت ها تعیین می گردد، تصمیم خانواده ها به طور غیرمستقیم، برای داشتن تعداد فرزندان مشخص می شود. در صورت افزایش بیش از حد جمعیت کشور و عدم تناسب آن با وسعت و منابع طبیعی و غیرطبیعی، جهت تأمین آسایش و رفع نیازهای مادی و معنوی جمعیت، سیاست های تشویقی کاهش جمعیت و برعکس در صورت کاهش نرخ باروری و افزایش جمعیت سالخورده، سیاست های تشویقی افزایش جمعیت اِعمال می گردد.
برای کاهش جمعیت، پرداخت کمک هزینه ماهانه، دادن وام ازدواج، وام مسکن و موارد مشابه دیگر فقط به شرط داشتن دو فرزند و برای افزایش جمعیت می توانید در منبع ذکر شده به 15 مورد که در اینفوگرافی حمایت از فرزند آوری توسط دولت در کشور ما وعده داده شده است، مراجعه نمائید. این سیاست ها، به نوعی قرارداد نانوشته شده مابین دولت و مردم است که فقط در صورت اجرا، اعتماد اجتماعی را هموار می سازد. مردم نیز برحسب سطح سواد و طبقه اجتماعی خود، از این سیاست ها تبعیت می کنند و نرخ رشد جمعیت تحت تأثیر آن کم یا زیاد می شود.
طی دهه 35 تا 45 نرخ رشد جمعیت ایران 3.13 درصد بوده است و متعاقب سیاست های کاهش جمعیتی با شعارهایی همچون فرزند کمتر زندگی بهتر یا قطع کمک دولت به خانواده هایی که بیش از دو فرزند دارند، این نرخ طی دهه 45 تا 55 به 2.71 درصد رسید.
این شعار بعد از انقلاب و به دلیل اسلامی شدن جامعه و تشویق به فرزندآوری که در آیه 151 سوره انعام و آیه 31 سوره إسراء، بدان تأکید شده است و سفارش می کند که فرزندان خود را از بیم فقر نکُشید، مائیم که شما و آنها را روزی می دهیم، شاهد افزایش نرخ باروری هستیم. نباید تأثیر و نقش کوپنی شدن کالاهای اساسی را در شرایط جنگ بین اقشار کم درآمد جامعه حداقل طی دهه 60 در افزایش زادوولد، نادیده بگیریم. به طوری که در دهه 55 تا 65 دوباره این نرخ افزایش یافت و به 3.91 درصد رسید.
از دهه 65 تا 75 به بعد بنا به دلایلی که در ادامه به آنها اشاره خواهم کرد، این نرخ شدیدا کاهش یافت تا این که نرخ رشد جمعیت سال 90 معادل 1.29 درصد و در سال 95 به 1.24 درصد رسید و ادامه آن در سال 98 برخلاف تمامی پیش بینیهای پژوهشی به کمتر از یک درصد رسید و عجیبترین نرخ رشد جمعیت در تاریخ ایران رقم خورد و جدّی بودن بحران کاهش جمعیت را بار دیگر به همه گوشزد کرد.
این رفتار فردی و ظاهرا برخاسته از میل و تصمیم زوجین، نرخ باروری جمعیت کشور به 1.6 فرزند رسید، تبدیل به نگرانی اجتماعی گردید که دولت به عنوان مشخص کننده سیاست های جمعیتی تصمیم گرفت تا با افزایش نرخ باروری به بالای سطح جانشینی یعنی بیش از 2.1 فرزند، از کاهش موالید و افزایش مرگ و میر در ایران به عنوان یک "هشدار جدّی جمعیتی" جلوگیری نماید. پیش بینی می شود در سال ۱۴۲۹، درصد سالخوردگی جمعیت ایران به 33 درصد افزایش یابد. (1) و چون جمعیت سالخورده، به طور طبیعی قادر به زادوولد نیست، پس کاهش جمعیت ایران بنا به پیش بینی جمعیت شناسان، تبدیل به بحران واقعی خواهد شد.
دلایل کاهش جمعیت طی چند دهه، در چند دلیل اساسی نهفته است:
از یک سو با کاهش میزان مرگ و میر و افزایش امید به زندگی به دلیل رشد بهداشت و آگاهی های اجتماعی، نرخ زادولد و متوسط رشد سالانه جمعیت کشور کاهش یافت و از سوی دیگر، افزایش انتظارات و توقعات سواد زنان وسطح اشتغال آنان، شرایط بحرانی و تورم زای اقتصادی، گرایش به داشتن فرزند کمتر رفتار غالب زوجین گردید و تک فرزندی عمومیت یافت. به عنوان یک واکنش طبیعی نسبت به شرایط، این تصمیم گیری خانواده ها، به وقت خود منطقی به نظر می رسید.
علت دیگر کاهش نرخ باروری، با بالا رفتن سطح انتظارات در مورد میزان مهریه و تحمیل تهیه جهیزیه در بیداد گرانی و تورم بر خانواده ها، جوانان را از گرایش به ازدواج دور ساخت. قانون نادرست زندانی شدن داماد در صورت عدم پرداخت مهریه عندالمطالبه و عدم توجه به مهریه عندالاستطاعه و افزایش قیمت سکه و طلا، از دیگر فاکتورهای افزایش کلاهبرداری برخی از خانواده ها به درخواست مهریه نجومی در ثانیه هایی بعد از قرائت عقد بود که جوانان را از امر ازدواج بیمناک ساخت. تعیین سقف 110 سکه نیز مانع مهریه های رؤیایی و نجومی نشد و قانون در برابر آن، قدرت اجرایی نداشت.
" قانون حمایت از خانواده که در سال 91 به تصویب نمایندگان مجلس رسید، حد حمایت قانونی از مطالبه مهریه را تا میزان 110 سکه اعلام کرد و مطالبه میزان بیشتر از آن را منوط به ملائت زوج (قدرت پرداخت دِین) دانست. در این قانون، معیار ملائت در مطالبه مهریه 110 سکه است و دادگاه، فرض و اماره را بر این گذاشته است که زوج قابلیت پرداخت را دارد و اگر این تعداد چه به صورت نقد و چه قسط بندی پرداخت نشود حکم حبس صادر میشود. در میان مردم به اشتباه ذکر میشود که مهریههای بیشتر از 110 سکه را نمیتوان دریافت کرد، در حالی که فقط کافی است در مهریههای بیش از 110سکه، زوجه به دادگاه اثبات کند که زوج توانایی پرداخت این تعداد سکه را دارد." (2)
از دیگر سو، پدیده ای به نام " ازدواج سفید یا همباشی " وجود دارد که مروّج سقط جنین است. وقتی سخن از تجدّد یا مدرنیزه می شود فقط آثار مادی آن در کشورهای در حال توسعه، اثر نمی گذارد. وقتی درِ کشوری به اقتصاد اروپا یا آمریکا باز می شود، فرهنگ و عادات آنان نیز همسو و به طور موازی، وارد این کشورها می شود. دیوار چین در زمان حکومت مائو جهت ممانعت از هر نوع ارتباط با کشورهای بیگانه، از نمونه های بارز مقاومت یک کشور از عواقب پذیرش فرهنگ غربی است. امروزه نیز کشور کره شمالی، تمهیداتی در این خصوص دارد که استبداد مطلق را ترسیم ساخته است.
تعریف ازدواج سفید
" ازدواج سفید؛ نوعی از ازدواج با در نظر گرفتن وظایف و تعهدات رایج بین زن و مرد است که در چهارچوب قانونی و شرعی صورت نمی گیرد. به عبارتی دیگر این نوع ازدواج بدون در نظر گرفتن قوانین کشور، شرع و حتی در مواقعی عرف صورت می گیرد، اما زن و مرد نسبت به یکدیگر متعهد خواهند بود و وظایف شان را در قبال یکدیگر انجام می دهند. در ازدواج سفید، مهم ترین مقوله ای که پیگیری می شود بحث رضایت طرفین از شرایط رابطه و روابط جنسی است! "
مشکلات و تهدیدهای ازدواج های سفید
" از جمله مشکلات ازدواج سفید می توان به موارد زیر اشاره کرد:
* کم رنگ شدن اهمیت خانواده اصیل
* از بین رفتن ساختار اجتماعی کنونی
* توسعه فساد در جامعه به دلیل عدم فرهنگ سازی برای عروسی سفید در جامعه ایرانی
* عدم پذیرش از سوی خانواده ها
* ایجاد مشکل در برقراری ارتباط با خانواده و حتی امکان قطع رابطه
* عدم تعهد کامل به یکدیگر (در بعضی موارد)
* سهولت در خیانت جنسی طرفین به یکدیگر
* عدم آمادگی افراد برای پای بندی به اصول خلاقی
* احتمال آسیب پذیری زیاد افراد
ازدواج سفید و یا هر گونه ازدواجی با چنین ساختاری در جوامعی که فرهنگ و شرایط آن موجود نمی باشد، مانند جامعه ایرانی اسلامی نه تنها مناسب نیست بلکه سراسر مشکل و معضل خواهد بود و افراد را از امتیازات اجتماعی محروم می سازد." (3)
آمار ازدواج سفید در ایران
کامیل احمدی مردمشناس، پژوهشگر و نویسنده؛ درباره " زندگی خارج از چارچوب ازدواج در ایران" در سه کلان شهر تهران، مشهد و اصفهان با حجم نمونه 213 زوج و به شکل میدانی پژوهشی انجام داده است. با استناد به آمارهای پژوهش، چنین مشخص شده است: بیشتر افرادی که به این شیوه زندگی روی آورده بودند یا مهاجرین شاغل و یا دانشجویان دارای زیست دانشجویی بودند. عمر ازدواج سفید در ایران بین یک تا سه سال است. ۴۵ درصد از افرادی که در این تحقیق مورد بررسی قرار گرفته بودند بین ۲۵ تا ۳۰ سال سن داشتند. همچنین ۶۲ درصد آنها دارای تحصیلات کاردانی و کارشناسی بودند و ۲۳ درصد در مقطع ارشد و دکتری تحصیل میکردند. مهمترین شیوه آشنایی که از سوی این افراد ذکر شده بود، گروه دوستان و دانشجویی، همکاری در محل اشتغال و فضای مجازی بوده است. بیشتر افراد درگیر این نوع ازدواج، فرزندان خود را سقط میکنند. وی معتقد است که ازدواج سفید در غرب و اروپا ریشه دارد و این پدیده در ایران با معنای غربی آن متفاوت است. (مابقی اطلاعات آماری را در نمودارهای منبع ذکر شده پیگیر باشید) *
پیامدهای ازدواج سفید
کامیل احمدی؛ پژوهشگر در ادامه با اشاره به این که پیامدهای ازدواج سفید چیست اظهار کرد: رنگ باختن کلیشههای جنسیتی، آزادی انتخاب بر بدن و روابط جنسی، سرد شدن نسبت به ازدواج رسمی، طرد اجتماعی و ترس از پیگرد قانونی پیامدهایی بودند که از سوی افراد مورد بررسی عنوان شده است. مهمترین دلیلی که این افراد در مورد روی آوردن به این نوع ازدواج ذکر میکردند نیز عدم اعتقاد به ازدواج رسمی، آزادی انتخاب و حق بر بدن، عدم امنیت شغلی و درآمد کافی، آشنایی بیشتر و عدم اعتماد بوده است. تولد کودکان بیهویت، سقط جنین و استرس پنهان ماندن رابطه، از دیگر پیامدهای ازدواج سفید شمرده می شود.
وی در نشست انجمن حمایت از حقوق کودکان چنین گفته است:
" همباشی بعد از انقلاب جنسی در غرب به وجود آمد و با محوریت اروپا، تقدس رابطه جنسی را بر هم زد، در سال 2010 نروژ، فرانسه، سوئد و اسپانیا سرآمد کشورهایی هستند که به این شیوه زندگی روی آورده اند. این روش آنقدر در این کشورها رواج پیدا کرده که قوانین حقوقی مشابه با ازدواجهای رسمی برای آنها وضع شده است.
کشور همجوار ایران یعنی ترکیه، از نمونههای بارز این شیوه زندگی است. بعد از تغییرات ایجاد شده از سوی رجب طیب اردوغان و علیرغم تفکیک جنسیتی 75 درصد خوابگاههای این کشور، با این حال مجازاتی درباره شیوه زندگی همخانگی و ازدواج سفید وجود ندارد و شاهد آمار بالای آن به ویژه در استانبول و آنکارا هستیم. شهرهای اسکندریه و قاهره مصر نیز با وجود مجازات دو سال حبس، با روند رو به رشد این شیوه زندگی روبه رو هستند. آمار زندگی همباشی در بیروت و غرب لبنان و حتی کشور تونس نیز با رشد فزایندهای روبه روست."
پیشنهاداتی برای کاهش مشکلات ازدواج سفید
" کامیل احمدی؛ با اشاره به برخی از پیشنهادهای ذکر شده در این پژوهش برای حل موضوع و کاهش مشکلات ازدواج سفید، تصریح کرد: شناسایی جامعه، ابعاد مختلف ازدواج سفید بر مبنای تحقیقات مستقل دانشگاهی و تخصصی، پذیرش موجودیت ازدواج سفید و انکار نکردن روند افزایشی آن، تمهیدات قانونی و پوشش حمایتی، بسترسازی فرهنگی، آگاهی رسانی و آموزش عمومی و تخصصی، کارآفرینی، اشتغال و تحقق شرایط اقتصادی مناسب از سوی دولت و بخش خصوصی، حمایت نهادهای دولتی و انجمنها در چهارچوب سازمانهای بهداشتی و آموزشی جلوگیری از پیامد آسیبهای فردی و اجتماعی بخشی از پیشنهادهای مطرح شده است." . مهمترین دلیلی که این افراد در مورد روی آوردن به این نوع ازدواج ذکر میکردند نیز عدم اعتقاد به ازدواج رسمی، آزادی انتخاب و حق بر بدن، عدم امنیت شغلی و درآمد کافی، آشنایی بیشتر و عدم اعتماد بوده است.
پروانه سلحشوری، نماینده پیشین مجلس با بیان این که تا سالهای گذشته شیوه زندگی هم خانگی بیش از زمان حال تابو بوده و تنها در چند سال اخیر است که درباره آن صحبتهایی میشنویم، گفت: " این هم خانگیها ابعاد فرهنگ سنتی را مذموم میشمارد و موجب ایجاد هویت دو گانه برای افراد درگیر در آنها میشود، به طوری که این افراد دچار بحران و بیگانگی هویتی میشوند. به عبارت دیگر آنها دچار جدال روانی با خودشان میشوند. از نگاه این افراد انتخاب شیوه زندگی " همباشی " عواید بیشتری نسبت به مضرّات آن برایشان دارد. بیشتر نوزادان متولد شده در شیوه زندگی هم خانگی، سقط میشوند و اسم پدر در شناسنامه این کودکان ذکر نمیشود."
شهناز سجادی، دستیار حقوق شهروندی معاونت رئیس جمهور در امور زنان و خانواده نیز با بیان این که ازدواج سفید نه تنها تهدیدی برای خانواده بلکه تهدیدی علیه زنان و کودکان است، می گوید: " شیوه ازدواج سفید تشکیل دادن یک خانواده حبابی است. زنان اولین قربانیان و کودکان قربانیان بعدی این شیوه زندگی هستند. زنان به امید ازدواج پا به عرصه ازدواج سفید میگذارند. ازدواج سفید در ایران رسمیت ندارد و از نظر قانون جرم محسوب می شود و از نظر حقوقی بی تعهدی و از نظر شرعی گناه است."
سارا باقری وکیل دادگستری و عضو کمیته حقوقی انجمن حمایت از حقوق کودکان نیز در این رابطه می گوید:
" در صورتی که زنی ازدواجش در شناسنامه ثبت نشده باشد، در بیمارستان گواهی ولادت برای فرزندش صادر نمیشود و بیمارستانها از صدور این گواهی امتناع می ورزند. نبود گواهی تولد باعث میشود تا ثبت احوال، شناسنامه این کودکان را صادر نکند. مشکل بعدی این است که نام طفل از نام خانوادگی مادر برداشته میشود و همین مسئله برای کودکان، تبعاتی مثل " انگ اجتماعی" به همراه دارد. اگر چه بیشتر افرادی که تمایل به ازدواج سفید دارند تحصیلکرده هستند، اما در طبقات پایین نیز این مسأله تا حد زیادی دیده میشود.
تجربه نشان داده که قضات زیادی در مورد مشکلات شناسنامه و هویت کودکان، با آنها همکاری میکنند. اما در نهایت اگر معتقد هستیم که فقه امامیه فقهی پویاست و میتواند با مقتضیات زمان خودش جلو برود باید تلاش کنیم تا با احکام ثانویه از سوی رهبری حکم مناسبی صادر و در این موضوعات نیز وارد شویم. " (4)
*
ادامه دارد
منابع:
1 ) 2 ) اطلاعات آماری برگرفته از : خبرگزاری تسنیم، اینفوگرافیک/ 15 مشوّق جدید برای فرزندآوری خانوادههای ایرانی، 2 خرداد 1400.
2 ) خبرگزاری تسنیم؛ شرایط مطالبه مهریه بیش از 110 سکه طلا، 18 بهمن 1395.
3 ) ویکی روان؛ تعریف ازدواج سفید چیست؟ (بررسی مزایا و معایب)، 24 اردیبهشت 1400.
4 ) سایت تحلیلی - خبری عصر ایران؛ آماری از ازدواج سفید در ایران، کد خبر 626683، 23 مرداد 1397.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
یکی از مهمترین دلخوشی های کارکنان دولت خاصه معلمان و فرهنگیان پاداش پایان خدمت است که پس از سی سال فعالیت و کار روزانه قاعدتا می بایست پس از پایان خدمت و آغاز دوران بازنشستگی به حساب مشمولان پاداش پایان خدمت واریز گردد .
پاداش پایان خدمت موضوع قانون پرداخت پاداش پایان خدمت و بخشی از هزینههای ضروری به کارکنان با اصلاحات و الحاقات بعدی، پاداش پایان خدمت کارکنان مشمول ماده (۱۰۷) قانون مدیریت خدمات کشوری با احتساب فوق العاده بند (۱۰) ماده ۶۸ قانون مذکور به مقامات، رؤسا، مدیران و کارکنان کلیه دستگاههای اجرایی موضوع ماده (۲۹) قانون برنامه ششم توسعه و همچنین وزارت اطلاعات، نیروهای مسلح و سازمان انرژی اتمی حداکثر معادل هفت برابر حداقل حقوق و مزایای شاغلین موضوع جز (۲) این بند، در ازای هر سال خدمت در سال نود و نه حداکثر تا سی سال و تا سقف چهار میلیارد و هفتصد و بیست میلیون (۴.۷۲۰.۰۰۰.۰۰۰) ریال خواهد بود.
اما متاسفانه پرداخت این پاداش همه ساله با اما و اگرهای فراوان و تاخیرهای بسیار و یا با پرداخت قطره چکانی مواجه شده تا عملا ارزش آن با توجه به سقوط روزانه ارزش پول ملی با افت بسیار شدید مواجه گردد ؛ به طور مثال بازنشسته ای در اسفند ماه بر اساس محاسبات کارشناسان می بایست مبلغ دویست میلیون تومان پاداش پایان خدمت دریافت کند اما همینک که به روز های پایانی خرداد ۱۴۰۰ نزدیک می شویم ولی همچنان خبری از پاداش پایان خدمت معلمان بازنشسته سال نود و نه نیست تا این جمعیت بازنشسته همچنان در حسرت پولی بمانند که حق قانونی آنان می باشد در حالی که اگر بازنشسته ای اقساط وام خود را با تاخیری هر چند اندک پرداخت کند با هزاران تومن تاخیر اقساط مواجه خواهد شد .
اما دولتمردان و مسئولان بی اعتنا به سقوط ارزش پولی پاداش پایان خدمت بازنشستگان همچنان اصرار بر پرداخت دیر هنگام و یا قطره چکانی دارند . در این میان نیز خبرهایی مبنی بر حذف کلی این پاداش به گوش می رسد !
ظاهراً قرار است سازمان برنامه و بودجه به بهانه کمبود نقدینگی و فقدان اعتبار مالی، بخشنامه ای صادر کرده و پاداش پایان خدمت را برای بازنشستگان دولت که بازنشستگان صندوق کشوری محسوب میشوند، حذف کند.
چنانچه این خبر صحت و راستی برخوردار باشد باید انتظار داشت جامعه و به ویژه بازنشستگان با فلاکت بیشتر و سر خوردگی افزون تر روبه رو شوند .
از دیگر سوی وعده های دروغین وغیر واقعی مسئولین ودولتمردان همانند محمد باقر نوبخت بیشتر از هر عامل دیگری روح و روان بازنشستگان را می آزارد .
پاداش بازنشستگان سال ۹۹ هم پرداخت میشود
وی در واکنش به کاربرانی که خواستار پرداخت پاداش پایان خدمت بازنشستگان بودند نیز گفت: پاداش بازنشستگان ۹۸ پرداخت شده و با نیروهای مسلح نیز هماهنگ کردیم که این موضوع را اجرا کنند. تا کنون دو بخشنامه دادهایم که پرداختها انجام شوند. البته برخی دستگاهها لیست بازنشستگان را با تاخیر ارائه داده بودند؛ در حالی که پول از مدتها پیش نزد خزانه بود.
نوبخت در پایان گفت: تا روزی که در این جایگاه هستم، با انگیزه و قوت تمام کارها و مطالبات را پیگیری میکنم .
معاون وزیر آموزش و پرورش هم گفت: پاداش پایان خدمت معلمان بازنشسته ۹۸ کامل پرداخت شده است و در تلاش هستیم تا پاداش پایان خدمت معلمان بازنشسته سال ۹۹ را نیز اوایل سال آینده پرداخت کنیم. ( بیست آذر نود ونه )
به هر حال و با توجه به تغییرات ساختاری دولت پس از انتخابات بیم آن می رود که پاداش پایان خدمت بازنشستگان نود و نه همچنان با تاخیر مواجه شده تا رسما با آن حتی نتوان دیگر یک پراید خریداری کرد.
کانال نویسنده
گروه گزارش/
پرتال وزارت آموزش و پرورش نوشت : ( این جا )
معاون بهداشتی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی با بیان این که آسیب ناشی از بسته بودن مدارس و آموزش غیرحضوری از بیماری کرونا بیشتر است، اظهار کرد: در برگزاری آزمون های نهایی شاهد رعایت بیش از 90 درصدی پروتکل های بهداشتی بوده ایم.
به گزارش مرکز اطلاعرسانی و روابط عمومی وزارت آموزشوپرورش، علیرضا رئیسی، در مراسم اختتامیه «جشنواره و پویش مدافعان و سفیران سلامت» که صبح امروز در مجموعه ورزشی انقلاب تهران برگزار شد، با بیان این که احساس قرابت زیادی با سفیران سلامت داریم، اظهار کرد: پس از شیوع کرونا در کشور، «مدارس» اولین مکان برای تعطیلی بود؛ باید یادمان باشد در «آموزش مجازی» عمدتاً بحث «آموزش» را داریم اما در «آموزش حضوری»، «پرورش» را در کنار «آموزش» خواهیم داشت، لذا هیچ چیز جای آموزش حضوری را نمیگیرد و تا زمانی که مدارس به صورت مجازی برپا هستند، بخش پرورشی ضعیف میشود.
وی گفت: تعطیل بودن آموزش حضوری برای دانشآموزان به ویژه دانشآموزان ابتدایی، به حدی آسیب دارد که کرونا ندارد؛ آسیبی که ناشی از بسته بودن مدارس و آموزش غیرحضوری ایجاد میشود، بیشتر از آسیب های کروناست.
معاون بهداشت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی گفت: اگر واکسن در اختیار باشد میتوان دانشجویان که بالای 18 سال هستند را واکسینه کرد اما برای دانشآموزان زیر 18 سال واکسن مورد تأییدی نداریم اما توانایی داریم از مردادماه معلمان را واکسینه کنیم و این موضوع جزو برنامههای اصلی ماست. همچنین از اواخر مردادماه نیز میتوانیم رانندگان سرویس مدارس را واکسینه کنیم، تأکید دارم بحث «رعایت پروتکل ها» مهم است که باید به «مدیران» آموزش داده شود.
امتحانات با رعایت پروتکلها برگزار شد
وی در ادامه افزود: باید از برگزاری امتحانات نهایی دو پایه نهم و دوازدهم تشکر کنم ما در اکثر استانها میزان رعایت پروتکلها را بالای 90 درصد داشتیم این موضوع بدین معنی است که دانشآموز در یک ساعت امتحان راحت و آسوده آزمون میدهد.
معاون بهداشت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی با بیان این که نباید اجازه دهیم کیفیت آموزش آسیب ببیند اشاره کرد: آموزش و پرورش در تربیت بچهها بسیار مؤثر است که در دوره کرونا این نقش بسیار دیده شد.
رئیسی تأکید کرد: برای افت تحصیلی دانشآموزان باید تدبیری شود تا از خسارات دانشآموزان از نرفتن به مدرسه جلوگیری شود. طبق اعلام سازمان جهانی بهداشت، در کشورهای توسعه نیافته یا در حال توسعه، میزان «ترک تحصیل» و «کودکان کار» فوق العاده بالارفته و مشکلات روحی و روانی در دانشآموزانی که در کرونا از تحصیل بازماندهاند، بیشتر شده و این افت تحصیلی میتواند در آینده خطرناک باشد. هنوز وزارت آموزش و پرورش پس از گذشت بیش از یک سال آمار دقیقی در مورد ترک تحصیل دانش آموزان ارائه نکرده است .
وی به نقل از دبیرکل سازمان جهانی بهداشت گفت: اگر مجموع این عوامل را کنار هم بگذاریم، خسارتِ نرفتن دانشآموزان به مدرسه از خود کرونا بیشتر است که این حرف پایه علمی دارد. افراد زیر ۱۸سال از نظر سیستم ایمنی و مواجهه با ویروسها از بدن افراد بزرگسال، متفاوت و قویتر هستند.
معاون وزیر بهداشت با بیان این که در حوزه بیماریهای غیرواگیر، دانشآموز چاق زیاد داریم، افزود: «کرونا» بیماری واگیر است، اما تلفات آن بیشتر متوجه بیمارانی است که بیماریهای غیرواگیردارند، بیماری غیرواگیر مانند؛ دیابت، مشکلات قلبی عروقی، ریوی و چاقی و.... اگر «سبک زندگی» را به دانشآموزان به ویژه در حوزه غیرواگیر بیاموزیم، ضمانتی برای سلامت آنهاست.
رئیسی ادامه داد: باید اصل فعالیت ها را بر بازگشایی مدارس بگذاریم اما باید برنامه ریزی کنیم، تا زمانی که واکسن برای زیر ۱۸سالهها در دسترس قرار گیرد، فعلاً به معلمان و کادر مدارس میتوانیم واکسن بزنیم. دو کشور آمریکا و چین این کار را شروع کردهاند، اما تا واکسن در دسترس قرار بگیرد زمان میبرد. باید اصل را بر این بگذاریم که در تمام ابعاد، برنامه ریزی کرده و دست به دست هم بدهیم تا یک بسته کاملی را برای بازگشایی مدارس، تهیه کنیم. »
از تعطیلی مدارس و دانشگاه ها به واسطه بیماری کرونا حدود 16 ماه است که می گذرد.
« صدای معلم » از همان ابتدای تعطیلی مدارس تاکنون و در سلسله گزارش های متعدد کارشناسی و تطبیقی نسبت به عوارض و پیامدهای تعطیلی واحدهای آموزشی هشدار داده است .
این رسانه همواره منتقد بی برنامگی و انفعال وزارت آموزش و پرورش در این موارد بوده است .
« صدای معلم » در آخرین گزارش خود نوشت : ( این جا )
« مدارس و دانشگاه ها نزدیک به 16 ماه است که در تعطیلی به سر می برند . با احتساب سه ماه تعطیلی تابستان این میزان تعطیلی مدارس و دانشگاه ها در ایران در آغاز سال تحصیلی جدید به 19 ماه خواهد رسید .
در این مدت دانش آموزان بسیار زیادی به علل مختلف که مهم ترین آن ، عدم دسترسی به حداقل امکانات آموزش مجازی است از چرخه تحصیل بازماندند .
هنوز وزارت آموزش و پرورش پس از گذشت بیش از یک سال آمار دقیقی در مورد ترک تحصیل دانش آموزان ارائه نکرده است .
هنوز هیچ مقامی در مورد آسیب های روانی و روحی ناشی از تعطیلی مدارس شفاف سازی نکرده است .
پرسش « صدای معلم » از وزارت آموزش و پرورش آن است که اگر واقعا و به گفته مسئولان آن برنامه ریزی و آمادگی لازم و کافی برای بازگشایی مدارس هست ، پس مشکل چیست ؟
بارها این پرسش را مطرح کرده ایم که چرا باید در این کشور همه جا باز باشند و فعالیت های خود را انجام دهند اما دیوار مدارس و دانشگاه ها باید همچنان کوتاه باشند ؟
اگر واقعا معیار نظرات ستاد ملی مقابله با کروناست ؛ پس چگونه است که در ماجرای برگزاری امتحانات نهایی دانش آموزان و با وجود اعتراضات میدانی و گسترده دانش آموزان و حتی اولیای آنان در سراسر کشور نسبت به شیوه برگزاری حضوری ، وزارت آموزش و پرورش نظر خود را پیش برد و اجرایی کرد ؟
چرا وزارت آموزش و پرورش با جامعه و رسانه ها صداقت ندارد ؟
سخنان مبهم مسئولان در مورد اولویت داشتن معلمان برای واکسیناسیون ناشی از چیست ؟
و بسیاری پرسش های دیگر .
نگاهی بر عملکرد مسئولان وزارت آموزش و پرورش از زمان آغاز بحران کرونا و تعطیلی مدارس موید این ادعاست که متاسفانه اهتمامی در این وزارتخانه برای از سرگیری فعالیت های مدارس مشاهده نمی شود و این در نهایت آسیب های جدی و جبران ناپذیری را بر موضوع آموزش و تربیت در جامعه ایران که گمشده اصلی آن است و کسی به آن توجهی ندارد وارد خواهد کرد . »
این رسانه ضمن استقبال از سخنان صریح و شفاف این مقام وزارت بهداشت امیدوار است تا وزارت آموزش و پرورش اهتمام ، صداقت و جدیت لازم و کافی را برای بازگشایی مدارس از خود نشان دهد .
پایان گزارش/
گروه گزارش/
در آخرین گزارشی که « صدای معلم » در مورد اداره کل آموزش و پرورش اصفهان منتشر کرد ( این جا ) ؛ چنین آمده بود :
« بخشنامه آموزش و پرورش در مورد بازنشستگی سال ۱۳۹۹ در بند ۵ تصریح می کند : ( این جا )
« ادامه خدمت کارکنان شاغل در مشاغل اداری که مطابق بند "الف "ماده 103 قانون مدیریت خدمات کشوری واجد شرایط بازنشستگی می شوند ، مجوزی ندارد. استمرار خدمت این قبیل افراد در صورت اشتغال در واحد های آموزشی مطابق مفاد بند 1 این دستورالعمل بلامانع است. »
پرسش این رسانه آن است که تکلیف این دستور العمل چه می شود ؟
« صدای معلم » در جهت شفاف سازی و احترام به افکار عمومی از آقای میرپور دعوت می کند تا تصویر مجوز استمرار فعالیت خود از وزیر آموزش و پرورش را منتشر کند .
آیا معاونت توسعه مدیریت و پشتیبانی اداره کل آموزش و پرورش اصفهان و نیز « محمد اعتدادی » مدیر کل این استان مطمئن هستند که نیرویی جوان تر ، کارآمد و باسوادتر در استان اصفهان یافت نمی شود ؟ »
تاکنون هیچ مقام و یا فردی به این گزارش پاسخی ارائه نکرده است .
در خبری که « خبرگزاری پانا » امروز دوشنبه 24 خرداد منتشر کرده ، «سیدمحمد میرپور» با حکم معاون وزیر و رییس سازمان نوسازی مدارس کشور به عنوان سرپرست اداره کل نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس استان اصفهان منصوب شد. ( این جا )
این خبرگزاری می نویسد :
« به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و روابط عمومی سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور، مهراله رخشانیمهر معاون وزیر و رییس سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور در حکمی، «سیدمحمد میرپور» را به عنوان سرپرست اداره کل نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس استان اصفهان منصوب کرد.
پیش از میرپور، «سیدمهدی میربد» مدیرکل نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس استان اصفهان بود که در 6 خرداد ماه جاری به علت ابتلا به کرونا به دیار باقی شتافت.
«سیدمحمد میرپور» که معاون پژوهش، برنامهریزی و توسعه منابع اداره کل آموزش و پرورش استان اصفهان است، با حفظ سمت به عنوان سرپرست اداره کل نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس استان اصفهان منصوب شد.
در حکم انتصاب میرپور آمده است: نظر به تجارب، تعهد و فعالیتهای ارزنده جنابعالی، به سرپرستی اداره کل نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس استان اصفهان منصوب می شوید. « ادامه خدمت کارکنان شاغل در مشاغل اداری که مطابق بند "الف "ماده 103 قانون مدیریت خدمات کشوری واجد شرایط بازنشستگی می شوند ، مجوزی ندارد. استمرار خدمت این قبیل افراد در صورت اشتغال در واحد های آموزشی مطابق مفاد بند 1 این دستورالعمل بلامانع است. »
امید است با استعانت از خداوند متعال و با همت، درایت و پشتکاری که بحمداله از آن برخوردارید با همدلی، تلاش و مساعدت کلیه همکاران ارجمند، در به ثمر رسیدن اهداف نوسازی مدارس موفق باشید. »
پرسش « صدای معلم » از رییس سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور آن است که آیا دیگر نیرویی جوان تر ، کارآمد و باسواد تر در استان اصفهان یافت نشد ؟
در آخرین گزارشی که این رسانه مهراله رخشانی رییس سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور را مورد خطاب قرار داده بود و البته ایشان هم مانند سایر مقامات تاکنون پاسخی در مورد آن ارائه نکرده ، پرسش هایی مطرح شده بود از جمله در آیتم های مدیریتی :
* چرا سازمانی که همواره در ارزیابی های سازمان برنامه و بودجه کشور رتبه های اول تا سوم را کسب می کرده و حتی جایزه بین المللی ساساکاوا را به خاطر عملکردش دریافت کرده بود، هم اکنون حتی در بین دستگاه های اجرایی کشور رتبه ای کسب نمی کند؟
* معیار رئیس سازمان نوسازی برای برای انتصاب در " مدیریت های ستادی " این سازمان چیست ؟ آیا بر اساس نظامات اداری و استخدامی کشور سقفی برای افرادی که خارج از سازمان آمده اند دیده شده است ؟
* برخی از کارکنان و نیروهای سازمان نوسازی به دخالت رئیس سازمان در انتصاب رئیس گروه و حتی جابه جایی کارشناسان در سطح ستاد و سلیقه ای برخورد کردن در رفتن نیروها از سازمان انتقاد دارند . آنان می پرسند علت تغییرات گسترده و فراوان در هر یک از پست های مختلف مدیریتی بعضاً 6 مدیر کل برای یک پست در طول دو سال و نیم برای چه منظوری است ؟
پایان گزارش/
17سال داشتم که اولین نمایشم را به عنوان کارگردان روی صحنه بردم و با مفهوم کار تیمی آشنا شدم. از آن روز به بعد ذهنم مشغول عمیقتر فکر کردن به مسئلهی همکاری یا به بیانی جامعتر "مشارکت (Participation)" بود. امیدوارم به شما برنخورد اما به نظرم "مشارکت" حلقهی مفقودهای است در میان ما.
بنا به تعریف سازمان ملل مشارکت عبارت است از دخالت دادن و درگیر کردن مردم در فرایندهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی که بر سرنوشت آنها اثر میگذارد.
مشارکت یک جهانبینی است که افراد باید در آن "عمل" در پیش گیرند و هر فرد "مسئولیت" انتخاب خود را به عهده بگیرد تا به اثرگذاریِ فعال و هدفمند منتهی شود. مشارکت هنگامی رخ میدهد که بیتفاوتی و بیمسئولیتی جای خود را به احساس وابستگی، همسرنوشتی و مسئولیت پذیری بدهد.
روی واژهی "همسرنوشتی" بیشتر تامل کنید.
اما در جامعهی ما اینگونه نیست. ما اساسا آدمهای خودرای، خود محور و انحصارگرایی هستیم. حرف باید حرف خودمان باشد. راه درست آن است که ما میگوییم. نظر، نگاه و عقیده دیگری برایمان اهمیت و ارزشی ندارد. مشورت نمیکنیم و خودمان را خبرهی تمام امور و کارشناس توانمند میدانیم. در تصمیمگیریها فقط به منافع خودمان و نهایتا جمع و دسته و گروه خودمان میاندیشیم. قوم و قبیله خودمان مهمتر است از جامعه.
بیایید چند ضربالمثل را که آیینهی تمامنمای خلقیات و شخصیت ماست و چهرهای بدون روتوش را از ما به نمایش میگذارد بررسی کنیم:
- دیگی که برای من نجوشه توش کلهی سگ بجوشه.
- هر کی به فکر خویشه، کوسه به فکر ریشه.
- کلاهت رو سفت بچسب باد نبره.
- وقتی این همه خر هست چرا پیاده بروم؟
- هر که نقش خویش میبیند در آب.
- تا تنور داغه نون رو بچسبون.
وقتی ادبیات عامه یک سرزمین تا این حد به خودخواهی، منفعتطلبی و سوء استفاده از فرصتها دامن میزند از مردم چه انتظاری باید داشت؟
ما یک دیگر را دشمن هم میدانیم. فضای زیستنمان آلوده است به رقابتی سخت. پیروزی خودمان را در گرو شکست دیگری میجوییم. همه در یک صف پشت هم ایستادهایم و خنجرمان را در پشت نفر جلویی فرو کردهایم، غافل از اینکه شخص عقبی، خنجرش را در پشت ما فرود آورده است.
حالا بر فرض که قرار است همکاری هم بکنیم. همکاریهایمان مشارکت نیست. "فرمانبرداری" است. یک نفر امر میکند و مابقی اطاعت. کلا دستور گرفتن برایمان خوب است چون نیازی به فکر کردن ندارد. و مسخره این جاست که در این فرمانبرداری با هم رقابت میکنیم تا خودی نشان دهیم. عموما همکاریها در ایران، تودهای، دست و پا گیر، بینظم و فاقد انسجام است و امری است نمادین، سمبلیک و شعاری. ساختارشکنی و سازمانشکنی در همکاریها به وفور دیده میشود.
مثلا برگزاری یک مراسم ساده را در نظر بگیریم. یک نفر که عشق ریاست در خونش میجوشد دست به کمر میایستد وسط و دستور میدهد که این کار را بکنید. آن کار را نکنید. عدهای جانبرکف هم آن وسط تمام تلاششان را میکنند تا این قضیه اثبات شود که اگر آنها نبودند کارها پیش نمیرفت. همه کارها را آنها انجام دادهاند. فقط آنها هستند که زحمت میکشند و بقیه یک مشت بیمصرف بهدرنخور هستند. همین آدم وقتی در خیابان تنها باشد، سه قدم راه نمیرود که آشغال در دستش را توی سطل زباله بیاندازد اما به محض این که در آن فضا قرار میگیرد و چشمهای چند نفر به او خیره میشود، جوری هجوم میبرد و دیگ غذا و یخچال و گونی سیمان و هر چیز سنگین دیگر را جابهجا میکند که دیسک کمر و گردنش از هشتاد ناحیه بیرون بزند.
یکی از بهترین نظریهها در این باره، نظریهی "نردبان مشارکت" است از "شری ارنشتاین". این نردبان 9 پله یا سطح دارد که ترتیببندی داشته و به هم پیوستهاند. فرصت برای توضیح کامل این نظریه نیست اما در باب پلهی اول چند کلمه بنویسم. پلهی اول این نردبان "عوامفریبی" است. یعنی در ظاهر شرایطی مهیا میکنند تا شهروند در آن احساس اثرگذاری کند اما در واقع اینگونه نیست و فقط جنبهی نمایشی دارد. در حقیقت انفعال و فقدان مشارکت را رنگِ مشارکت میزنند. آن روی سکه هم صادق است. یعنی افراد با واکنشهای بیاثر و پوچ احساس کنند فعالیتی کردهاند. اینترنت این جو را در اختیار گذاشت که مردم راحتتر حس مفید بودن بکنند.
نیمنگاهی به فعالیتهایتان در فضای مجازی بیاندازید متوجه منظورم خواهید شد.
یکی از اصول بهوجود آمدن جامعه - نه قبیله_ -مشارکت است. تا زمانی که به آن نرسیم هنوز شهروند نشده و رعیت ماندهایم.
کانال ریشه
آموزش ، کارکرد مشترک دو نهاد دانشگاه و آموزش و پرورش است که باعث می شود معلمین و بخشی از اساتید دانشگاه، همکاری مشترک داشته باشند. نمونه بارز این همکاری، تدوین کتب درسی مدارس با همکاری معلمین و اساتید رشته های علوم تربیتی و آموزشی است.
جدا از زمینه فوق، اهداف و رسالت استادان و معلمان، غالبا از هم دور بوده و هر کدام وظایف کاری و مطالبات صنفی و آرمانی متفاوتی را داشته اند.
در سالهای اخیر شرایطی چیره گشته که لزوم همکاری و تشریک مساعی عموم معلمین و دانشگاهیان را چند برابر کرده است. البته در هر شغل و صنفی، شاغلینی وجود دارند که اعتنایی به رسالت و آرمان شغلی خود نداشته و در کارشان کوتاهی یا خیانت می کنند. صحبت من شامل این دسته نمی شود.
به عنوان استاد دانشگاه، شاهد موجی از معلمین متعهد و مسئولیت شناسی هستم که به درستی و مستدل، آسیب ها و کجروی های موجود در وضعیت فعلی آموزش و نیز تبعات منفی بحران های اجتماعی و اقتصادی در امر آموزش و تربیت را گوشزد می کنند. به نظرم تبار فکری و حرفه ای این معلمین به صمد بهرنگی برمی گردد. قطعا این دلسوزان، نگران و منتقد موارد زیر هستند:
- ناهمخوانی محتویات کتابهای برخی دروس عمومی و دینی با واقعیتهای زندگی و جامعه و نیز با دانش نوین بشر از منشاء حیات و کائنات و علم ژنتیک و مغز و روان، که لزوم اصلاح و مطابقت مباحث و منابع این دروس با علوم نوین را ایجاب می کند.
- ناتوانی در اثرگذاری مطلوب از حیث فکری و تربیتی روی دانش آموزان و نگرانی از دانش آموزانی که متحمل آسیب های اجتماعی و معیشتی هستند.
- نقض استانداردهای تدریس: مسلما امر تدریس و معلمی باید بر عهده افراد مسلط بر شیوه تدریس و تعامل با دانش آموز و نیز آگاه بر مطالب درسی گذاشته شود. درس آموزش دادن خطبه گفتن نیست. استخدام طلاب در آموزش و پرورش جهت تدریس دروسی مانند تاریخ، ناقض استانداردهای آموزشی است.
نکته اینست که دانشگاه و دانشگاهیان نیز متوجه و متضرر موارد فوق هستند. این امر باعث ایجاد جبهه مشترکی متشکل از معلمان و استادان می شود. اکنون که متوجه وفور دغدغه های مشترک این دو گروه شدیم، چند مورد قرینه با موارد قبلی را مطرح می کنیم.
* آسیبهای اجتماعی و معیشتی روی روند و کیفیت تحصیل دانشجویان تاثیرات منفی و بسیار بازدارنده دارند. در نتیجه نگرانی های آموزشی به نقد شرایط اجتماعی و نابه هنجاریهای اقتصادی کشور منجر می شود.
* زایل یا بی اثر شدن گفتمان و مرجعیت فکری دانشگاه حتی روی مخاطبین خود مانند دانشجویان و اقشار فرهیخته و از طرف دیگر ظهور آفتی جدید و مهلک به اسم سلبریتیزه شدن فرهنگ و آگاهی اجتماعی و نیز تاثیر سلبریتی ها روی افکار عمومی از جمله نسل جوان.
* ناهمخوانی محتویات و استدلال های دروس عمومی در حوزه های انسان شناسی، اخلاق و جهان بینی با دانش های نوین علوم شناختی، زیست شناسی و روانشناسی تکاملی، کیهان شناسی و غیره که لزوم اصلاح و مطابقت این دروس با این دانشها را ملزم می کند. منابع اغلب دروس معارف دانشگاهی در گذشته دور تالیف شده اند مانند کتب شهید مطهری. گرچه ایشان در زمانه خود نواندیش دینی بودند ولی با توجه به تحولات عظیم در دانش بشری، ضروری است محتویات دروس معارف با علوم و شیوه تفکر نوین، خود را تطبیق داده و با اتکاء بر شیوه های موجه استدلال و استنتاج، خود را مستدل کنند. لازم است در کنار گفتمان های دینی در مباحث انسان شناسی، اخلاق و جهان بینی، برخی گفتمان های بدیل نیز مطرح شده و دلایل ارجحیت ذکر شوند. زیرا دانشجویان و حتی دانش آموزان کنجکاو، قادر به یافتن منابع مشروح گفتمان تکامل، دستکاری ژنتیک، نحوه کار ذهن و روان و غیره هستند و نمی توان در تدریس مباحث، گفتمان های بدیل را کتمان کرده و ناگفته بگذاریم.
- برخی مدارس و مراکز حوزوی که مدارک عالیه مانند دکتری (Ph.D) صادر می کنند ناقض استانداردهای آموزشی و پژوهشی دانشگاهی و نافی استقلال آکادمیک و نهاد دانشگاه هستند. استانداردهای دانشگاهی با معیارهای سایر حوزه ها تفاوت بسیار بارزی دارد. در شیوه تفکر، تحصیل و پژوهش دانشگاهی، همه نظریات در بوته نقد و ارزیابی علمی و غیرایدئولوژیک گذاشته می شوند تا میزان کارایی، صحت و حقانیت آنها روشن شود. هیچ مصلحت یا گفتمان ایدئولوژیک از پیش خواسته شده، مانع این شیوه و گفتمان دانشگاهی نمی شود و نمی تواند پروژه حقیقت جویی را مسدود کند. به شخصی مدرک تحصیلی و درجه عالیه اعطا می شود که در این کارزار علمی، چکش خورده، پرورش یافته و معیارهای علمی، ملکه ذهنش شود.
در خاتمه با توجه به این نگرانی های مشترک، از همه معلمین و اساتید دعوت می شود تشریک مساعی کرده و برای کاستن مشکلات فوق همگام شوند. ایضا، معضلات و مطالبات فوق را به هر طرق و رسانه به آگاهی سایر معلمین، اساتید و افکار عمومی برسانند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
ریشه بسیاری از روان نژندی ها در تعارضات است و یکی از این تعارضات بر مبنای نظریه خانم کارن هورنای، روانکاو آلمانی، تعارض بین خود واقعی"real self"و خود ایده آل "ideal self" است.
خود واقعی برآیند نیرو و تلاش درونی در جهت کسب رضایت نیازهای واقعی من و خود ایده آل، برآیند " تو باید" هایی که از طریق محیط و جامعه در درون ما شکل گرفته است .
جوامعی که گفتمان "تو باید" در آنها گفتمان غالب باشد، از مردمانی شکل می گیرد واقع شده در طیف دو سر ناکارآمد ِ "شرمساری" و "نارضایتی".
بخشی شرمسار از نرسیدن به خود ایده آل و برخی ناراضی از آنکه خود ایده آلی که بدان رسیده اند، برآیند شکوفایی خود واقعی شان نبوده و فقط تحت تاثیر تلقین و تاکید و تائید مکرر محیط شکل گرفته است.
به همین دلیل در هر دو گروه، خود جدیدی شکل می گیرد به نام خویشتن حقیر یا خود منفور "Despised self" که نمود بیرونی و تاثیر درونی اش، حالِ بد است.
دیروز آزمون تیزهوشان برای مقطع ششم ابتدایی برگزار شد و پسربچه ها و دختربچه هایی که می شد در وجود هر کدامشان، یک نقاش، یک طراح، یک آهنگساز، یک خواننده، یک نویسنده، یک فیلمساز، یک خلبان، یک نجار، یک معلم، یک تاجر، یک پزشک، یک برنامه نویس، یک ورزشکار حرفه ای، یک gamer، یک مهندس و یک به یک مشاغل ارزشمند و لازم برای یک جامعه ی زنده و کارآمد را دید، تحت تاثیر "تو باید"های جامعه ی طبقاتی تک گزینه ای، وارد مسابقه در مسیری شده اند که حاصلش نه تنها در انتهای مسیر، بلکه از همان روز اعلام نتایج برای بسیاری از آنها، همان دوگانه "شرمساری _ نارضایتی" و شکل گیری حال بدی است که می تواند خودش را به شکل خشم، غم، حسد و ....نشان دهد.
چرا باید ساعت های گرانبهای سرشار از کنجکاوی، نوجویی و خلاقیت عمر کودک دوازده ساله ای که برای ورود به دوره نوجوانی، بیشتر نیاز به مهارت های زندگی، همچون مهارت های حل مسئله، ارتباط موثر، مدیریت هیجان، تصمیم گیری، انتخاب، تفکر خلاق و نقاد و تبحر در کارهای گروهی دارد، صرف آموزه هایی شود که نه در مسیر زندگی بلکه در مسیر مسابقه ای کاربرد دارد که نتیجه نهایی اش افرادی شرمسار و ناراضی و جامعه ای عصبی، ناشاد و ناهماهنگ است ؟
برندگان اصلی پشت پرده این گونه مسابقات، برخی مدارس غیر انتفاعی!! (انتفاعی)، کلاس های خصوصی، مافیای کتابهای کمک درسی و تاجران و کاسبان چنین امتحاناتی از تیزهوشان گرفته تا کنکور با وعده های کاذب ِرساندن افراد به خود ایده آلی هستند.
با این روال و بر این منوال، حال خوب این جامعه، فقط قسمت کلاس ششمی ها و کنکوری هایی می شود که به یمن پول، رانت و سهمیه، اگر هم در امتحانی شرکت می کنند، یا سوالاتش را پیشاپیش خریده اند و یا اطمینان دارند که مدرکش را هدیه خواهند گرفت تا به برکت آن، با عناوین جعلی، در جایگاه های قدرت اجتماعی بنشینند تا درب، همچنان بر همان پاشنه قبلی بچرخد و تجارت این چرخه پرسود ادامه یابد.
جفت شش، برای کسی که هر شش وجه تاسش، شش باشد، معجزه و شانس نیست، حکم است.
تیزهوشانی هم که با بخت یاری، سرشت و سرنوشتی همسو پیدا کنند، اگرچه به تیر تناقض ِخودواقعی و ایده آلی زخمی نمی شوند، لیک چاره ای جز مهاجرت از این محیط عصبی و ناشاد و ناسالم را نخواهند داشت.
مهاجرتی که برنده ی اصلی اش، کشور مقصد خواهد بود و بازنده اش وطنی که برای یک نسل، مغزهایش را از دست می دهد و برای نسل های آتی، ژن های مولد این گونه مغزها را.
رشت.دکتر حمید اخوین. ۱۴۰۰/۳/۲۱. ایام کرونایی
کانال دکتر اخوین/ یادداشت های یک پزشک