صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

گروه گزارش/

در شماره پیشین و به صورت اختصار به پیشینه فرهنگی و تاریخی شهر اصفهان اشاره شد . ( این جا )

 نوشتیم :

« فرمانروایی سی و چهار ساله مسعودمیرزا ظل‌السلطان فرزند ناصرالدین‌شاه قاجار بر اصفهان، با ویرانی بیش از ۵۰ اثر و بنای تاریخی و باغ ایرانی در پایتخت دولت صفوی همراه بود. شهر اصفهان که در روزگار اوج شکوه خود دارای ۱۳۷ کاخ، ۱۶۲ مسجد، ۴۸ مدرسه، ۲۷۳ حمام و ۱۲ گورستان بود، در دوره ظل‌السلطان بیشتر شکوه و زیبایی خود را از کف داد.

یکی از جهانگردان اروپایی در آن زمان نوشته‌ است :

«متأسفانه ظل‌السلطان از خیابان خوش‌منظره و فرح‌آور چهارباغ مانند سایر آثار باستانی چیزی باقی نگذاشته، جدول‌های سنگی را پرکرده و حواشی آنها را فروخته و نقاشی‌های تاق‌ها و دیوارها را هم محو کرده‌است. جای قصرها و عمارت‌های خالی صفوی را هم با ایجاد مزارع گرمک و خیار اشغال کرده‌است».

لرد کرزن هم که در سال‌های پایانی فرمانروایی قاجاریان به ایران آمده بود درباره ی این ویرانی‌ها چنین می‌نویسد:

«مسجد و عمارت سلطنتی اصفهان را از بیخ و بن کندند. آن عمارت هفت‌دست و آیینه‌خانه و نمکدان با نقشه‌های عجیب و آیینه‌های بزرگ شفاف و حوض‌های یکپارچه که از سنگ‌های مرمر صاف شفاف تراشیده شده و سلاطین با مخارج گزاف بنا نهاده‌اند، تمام خراب و به جای آنها جز تپه‌خاکی غم‌انگیز و ملالت‌خیز باقی نمانده‌است».

مهدی بامداد در شرح حالی که از ظل‌السلطان در کتاب شرح حال رجال ایران نوشته، اشاره کرده‌است که از کارهای بسیار زشت، ظل‌السلطان، قطع اشجار خیابان‌ها و تخریب شمار زیادی از ساختمان‌های زیبای صفوی در اصفهان بود. گرچه بنا به گفته ی بسیاری از صاحب‌نظران و مورخین (از جمله خود بامداد) علت اصلی این اقدام جنون‌آمیز، محو شکوه و عظمت عصر صفوی از دیدگان عموم توسط قاجارها بوده‌ است (که پیوسته در تاریخ ایران تکرار شده‌است)، اما از قرار معلوم ظل‌السلطان، دلیل دیگری هم برای این اقدام ناشایست خویش داشته و آن این بوده که عمارات صفویه و زیبایی خیره‌کننده ی شهر اصفهان، توجه ناصرالدین شاه را به خود جلب ننماید.

در این ارتباط حتی چندین نفر از بازرگانان اصفهان حاضر شدند مبالغ هنگفتی به ظل‌السلطان بدهند تا وی را از این کار بازدارند و در مورد چهل‌ستون موفق شدند، اما با این وجود وی از تصمیم خود در بسیاری موارد منصرف نگردید و در نتیجه باغ‌ها و عماراتی که فهرست برخی از آن‌ها آورده شده، به دست ظل‌السلطان و برخی امرای او، تخریب و ویران گردیدند. ( ویکی پدیا)

نقل می‌کنند که ظل‌السلطان از فرزندان ناصرالدین شاه قاجار از عقده‌های روانی بسیار رنج می‌برد. او نه تنها نمی‌توانست جلال و شکوه حاکمان زمان خویش را که در شهرهای دیگر ایران حکومت می‌کردند تحمل کند، بلکه از دیدن قصرها و آثار تاریخی مربوط به معماری گذشته ایران نیز رنج می‌برد و به بهانه‌های گوناگون آنها را خراب می‌کرد. «هنری رنه‌د. آلمانی» که در سال ۱۸۸۰ از ایران بازدید کرده است، می‌نویسد:

«ظل‌السلطان بسیاری از کاخ های عالی و شاهکارهای ممتاز اصفهان را که موجب حیرت جهانیان بود نابود کرد. در واقع، آخرین سال‌های حکومت ظل‌السلطان در اصفهان به منزله طوفان ویران‌زایی بود، زیرا او که با به شاهی رسیدن برادرش مظفرالدین شاه امید سلطنت خود را از دست رفته می‌دید به تلافی، بیشتر این شاهکارهای برجسته را که در دنیا بی‌نظیر بود خراب کرد و مصالح آنها را فروخت... »

متاسفانه آن گونه که از شواهد و قرائن بر می آید ، این میراث فرهنگی و تاریخی در اصفهان در معرض نابودی است .

به نظر می رسد اراده فراگیر و پایداری برای حفظ این آثار ارزشمند در میان مسئولان و مقامات مشاهده نمی شود اما از این بدتر سکوت و بی تفاوتی بسیاری از شهرنشینان و نه شهروندان اصفهان نسبت به پیشینه تاریخی خویش است .

« صدای معلم « در این بخش به گفت و گو با برخی افراد جامعه پرداخته است .

منتشرشده در گفت و شنود

نگاهی به درس آمادگی دفاعی در آموزش و پرورش

یکی از درس هایی که در نظام آموزش و پرورش ایران وجود دارد درس "آمادگی دفاعی" است. درس آمادگی دفاعی،هم در متوسطه نخست (پایه نهم) و هم در متوسطه دوم (پایه دهم نظری و دوازدهم فنی و حرفه ای- کار دانش) آموزش داده می شود. همان گونه که از عنوان این درس برمی آید درسی است روی هم رفته درباره جنگ.

من بعید می دانم در هیچ کجای جهان، در مدرسه به دانش آموزان درس جنگ و دفاع در برابر دشمن بدهند؛ مگر احتمالا در کره شمالی یا کوبا.

در جهان نوین آموزش، تاکید بر پرورش شهروند آشنا به حقوق بشر و حقوق و وظیفه های شهروندی است نه پرورش سرباز ، و آموزش کار با تفنگ، و آموزش نظام جمع ، به چپ چپ ، به راست راست، دوش فنگ و پافنگ!

بررسی همه جانبه این دو درس (مثلا بردن دانش آموزان به میدان تیر و اردوهای راهیان نور) و درون مایه ی کتاب های درسی آنها، از حوصله این یادداشت کوتاه بیرون است- به خوانندگان گرامی سفارش می شود این دو کتاب را از اینترنت بگیرند و مطالعه کنند- تنها می توانم بگویم درون مایه این دو کتاب، همپوشانی های بسیار با درون مایه برخی کتاب های درسی دیگر همچون دینی و قرآن و تاریخ ، و همچنین رویکردها و تفسیرهای سیاسی ای دارد که تقریبا هر روز در صدا و سیمای رسمی ایران پخش می شود. بخش هایی هم درباره جنگ و سربازی و نظام جمع و چگونگی باز و بسته کردن و حمل اسلحه و ... است؛ که قاعدتا دانش آموزان به موقع خود و در دوران سربازی آموزش خواهند دید- البته مشخص نیست چرا این بخش ها را دانش آموزان دختر نیز باید یاد بگیرند!

پیشنهاد نگارنده این است که این دو کتاب از برنامه درسی آموزش و پرورش ما حذف شوند.

نگاهی به درس آمادگی دفاعی در آموزش و پرورش

در زیر بخش هایی کوتاه از این دو کتاب را با هم می خوانیم :

در صورت امکان، سرود "گزینه های روی میز" را که یکی از جوانان هنرمند کشور اجرا کرده است، در کلاس درس گوش دهید. (آمادگی دفاعی نهم، ص 17)

کافران آرزو دارند که شما از سلاح ها و متاع های خود غافل شوید و یک باره به شما هجوم آورند. (آمادگی دفاعی نهم، ص 22، آیه 102 سوره نساء)

در تهاجم فرهنگی، دشمن با ابزارهای غیرنظامی دست به حمله می زند، ابزار دشمن در این شکل از تهاجم، ابزار و وسایل فرهنگی است. یکی از اهداف تهاجم نظامی، اشغال سرزمین و خاک آن کشور است. در تهاجم فرهنگی، اشغال ذهن و اعتقادات و تغییر ارزش ها و باورهای دینی مردم، هدف اصلی دشمن است. (آمادگی دفاعی نهم، ص 20)

ملت مسلمان ما به ویژه جوانان با رهنمودهای امام خمینی (قدس سره) پی بردند که سلطنت پهلوی با برنامه های خود، اعتقادات دینی و امورات دنیایی آنها را به بازی گرفته و اداره امور کشور را به بیگانه سپرده است. بنابراین با پیروی از مراجع دین به مبارزه ی پنهان و آشکار با فساد و بی عدالتی پرداختند. محمد رضا شاه مانند پدرش، دست نشانده ی بیگانگان بود. آمریکایی ها با کودتای 28 مرداد او را به زور بر مردم ایران تحمیل کردند. شاه در واقع دست نشانده ی دولت آمریکا بود. او هر مخالف و آزادی خواهی را از سر راه برمی داشت و با اعدام انقلابیون، شکنجه زندانیان، سرکوب مردم از جمله قیام پانزده خرداد و قیام های مردمی دیگر، تبعیض و فساد، ... نقشه های شوم استکبار به سرکردگی آمریکا را برای ادامه ی حکومت ظالمانه اش اجرا می کرد. علی رغم این واقعیت، دولت آمریکا طبق اسناد لانه ی جاسوسی، چشم خود را بر همه ی این واقعیت ها و دیکتاتوری دولت ستم شاهی پهلوی می بندد و آن را یک دولت دموکراتیک معرفی می کند. (آمادگی دفاعی نهم، ص 27 و 28)

نگاهی به درس آمادگی دفاعی در آموزش و پرورش

درباره مراسم تشییع حاج قاسم سلیمانی تحقیق کنید و گزارش آن را در کلاس ارائه دهید و به این پرسش پاسخ دهید که دلیل استقبال مردم در شهرهای مختلف از این مراسم چه بود؟ (آمادگی دفاعی نهم، ص 68)

از جلو نظام!
افراد با شنیدن جزء دوم فرمانِ از جلو نظام، دست چپ خود را در حالی که کاملا کشیده شده است به طرف بالا پرتاب می کنند ...(آمادگی دفاعی نهم، درس 8، ص 75) [در این درس، فرمان های خبردار! ، از راست نظام! ، آزاد! ، به چپ چپ!، و ... باید به طور عملی آموزش داده می شود.]

تعریف و دسته بندی دفاع(پدافند) : 1. دفاع (پدافند) عامل ؛ 2. دفاع (پدافند) غیرعامل. (درس دهم دفاعی پایه نهم درباره پدافند غیرعامل است و به شرح اصول آن می پردازد که عبارتند از : استتار، اختفا، پراکندگی، فریب، مکان یابی، مقاوم سازی و استحکامات. )

تحقیق کنید کشور آمریکا در کشورهای غرب آسیا بخصوص اطراف ایران چه تعداد پایگاه نظامی دارد؟ علت این امر چیست؟ (آمادگی دفاعی دوم متوسطه، ص 6)

اقتدار یعنی فرد یا حکومت از چنان مقبولیتی برخوردار باشد که نظر او در موضوع یا مسائلی که پیش می آید حرف آخر باشد و دیگران از او اطاعت کنند. منابع اقتدار شامل قدرت نظامی، سیاسی، اقتصادی، علمی و فرهنگی است. (آمادگی دفاعی دوم متوسطه، ص 12)

نگاهی به درس آمادگی دفاعی در آموزش و پرورش

هم اکنون جمهوری اسلامی از بزرگ ترین توان و قدرت بازدارندگی موشکی برخوردار است که از یک طرف تماما بومی و از سوی دیگر تحت اختیار نیروهای داخلی قرار دارد و با هزینه اندک این همه امکان فراهم شده است. (آمادگی دفاعی دوم متوسطه، ص 14)

ای کسانی که ایمان آورده اید سلاح جنگ برگیرید و آنگاه دسته دسته یا همه به یکبار متفق برای جهاد بیرون روید. (آمادگی دفاعی دوم متوسطه، ص 27، آیه 71 سوره نساء)

به چپ؛ چپ با تفنگ

وضعیت بدن در انجام حرکت به چپ؛ چپ با تفنگ مانند حرکت بدون تفنگ است. مراحل انجام حرکت به چپ؛ چپ با تفنگ به قرار زیر است ...(درس هشتم کتاب آمادگی دفاعی دوم متوسطه، ص 67. در این درس که یکی از طولانی ترین درس های کتاب است و 50 ص از کتاب 158 صفحه ای را در برمی گیرد حالات متفاوت ایستادن با تفنگ و آشنایی با انواع تفنگ و مهمات و ... آموزش داده می شود. بخش سوم این درس، جنگ افزارشناسی است و به طور خاص، درباره اسلحه کلاشینکف و مشخصات آن، شیوه تنظیف آن، روش تیراندازی با آن، و ... به بحث می پردازد.)

بررسی کنید چرا رسانه های بیگانه در موضوع بیماری حاصل از ویروس کرونا به جای تمرکز بر توصیه های بهداشتی بر تعداد درگذشتگان تاکید داشتند.(آمادگی دفاعی متوسطه دوم، ص 119)

چرا رسانه های خارجی به صورت هماهنگ با شایعه تکثیر کرونا، مردم را از حضور در جشن ملی 22 بهمن منع می کردند؟ (آمادگی دفاعی متوسطه دوم، ص 121)

کانال اندیشکده آموزش


نگاهی به درس آمادگی دفاعی در آموزش و پرورش

منتشرشده در یادداشت

انتقاد از سخنان پریناز بنیسی کارشناس صدا و سیما

برنامه صبح‌گاهی شبکه دو با یک مشاور روان‌شناسی بسیار جنجالی شد. دکتر پریناز بنیسی توصیه کرد "حالا که اوضاع خراب است مردم برنج خالی بدون خورش بخورند و میوه هم نخورند یا ماهی یک‌ بار بخورند. او که روان‌شناس تربیتی است، از مردم خواست بچه‌های‌ شان هم اگر دل‌شان چیزی خواست همین‌طور بارشان بیاورند. چاره‌ای نیست. بهتر است قناعت کنند؛ حتی اگر می‌بینند اقلیتی سه‌ کیلو موز را به قیمت نزدیک ۲۰۰ هزار تومان می‌خرند، اهمیتی ندهند و برای آرامش‌شان هم شده، نخورند."

باید اندیشید که مجموع تحصیلات یا موقعیت شغلی یک فرد، به او توانایی مناسب سازی بِسترها جهت هماهنگی و همسویی با کاستی های مردان دولت را می دهد و یا ترکیبی از هر دو مورد، این فرد را به چنین تلاشی وامی دارد؟

از آنجایی که معلمان به دانش آموزان خود آموزش مستقیم و شفافی مبنی بر تخریب شخصیت مردم جهت اِبراز وجود نمی دهند، پس می توان بدین نتیجه رسید که گفته های این چنینی توسط فردی به عنوان کارشناس امور تربیتی و روانشناسی از نتایج پنهان آموزش در مدارس ماست.

اصولا شرط اول برای تربیت یک انسان در نهادی به نام خانواده یا مدرسه، تحریک و تقویت حس نوع دوستی و همدلی او با دیگر انسانهاست. اما وقتی فردی با نهی مردم از خوردن، غوغای رسانه ای به پا می کند باید در خیلی از اصول آموزشی و تربیتی چنین جامعه ای تردید کرد!

هر چند این گفته ها، پیام شفاهی روزانه میلیون ها انسان در روابط اجتماعی خود با یکدیگر است، اما بیان آن در رسانه ملی و جمعی آن هم در آخر سال که مصادف با خریدهای نوروزی مردم است و برای عده ای فقط همان یک بار با تمامی ناتوانی ها انجام می گیرد، باعث تحریک احساسات و واکنش اعتراضی نسبت به آن گردید.

از یک سو گرانی بیداد می کند اما از سوی دیگر نیز نیازهای حیاتی افراد باید تأمین گردد. برخی از نیازها عمومی است و حق هر فرد است که نسبت به تهیه و مصرف آنها تکاپو داشته باشد. اما شما با وجود داشتن دو مدرک دکتری آن هم در رشته های مدیریت آموزشی و روان شناسی تربیتی، تمامی قواعد رشته تحصیلی خود را ندید و اصول آن را زیر پا گذاشتید و بدون توجه به گستره بینندگان و شنوندگان برنامه و حساسیت های موجود در خانواده ها، آزادی و اختیار مردم را قلع و قمع نموده و پیشنهادی مبنی بر قناعت کردن و نخوردن ارائه کردید.

تعارض یا عدم تعادل اجتماعی، یعنی این که خرده نظام ها در اجرای وظایف نقش خود با یکدیگر هماهنگی نداشته باشند، مثال زیر نمونه ای از این تعارض آشکار و دائمی مردم است که به کرّات توسط کارشناسان مختلف، گزارشات و اخبار رسانه های ملی و فضای مجازی بیان می گردد:

از یک سو در یک برنامه پزشکی، برای حفظ سلامتی و تأمین انرژی کودکان و زنان و مردان، توصیه و تأکید بر خوردن مغزدانه ها و پنج وعده میوه و سبزیجات و پروتئین را در یک روز دریافت می کنیم و از دیگر سو فردی که اصلا دلایل و ریشه های گرانی در تخصص حرفه ای او نیست از خوردن تمامی این نعمات ما را منع می کند. یک تعارضی آشکار که نتیجه عملکرد خودسرانه و غیرسیستماتیک سازمانی است. وقتی گوشت قرمز و تخم مرغ گران می شود، می نویسند تخم مرغ و گوشت کم بخورید که باعث افزایش کلسترول یا چربی بد در بدن می گردد و وقتی ارزان می شود آنها را بهترین منبع برای دریافت پروتئین معرّفی می کنند. آجیل و دیگر کالاها نیز به همین سرنوشت مبتلاست.

نمی توان حداقل ترین حق آزادی افراد را با صرف فعل نهی از سوی فردی که مسئول اقتصادی و بازرگانی جامعه نیست، از آنان سلب نمود. هر چند، این حق به طور پنهانی و با هویتی ناشناس اما بسیار بُرّا، توسط گرانی های سرسام آور و با نرخ تورم خزنده چند دهه ای، حداقل طی سه سال اخیر از هر یک از ما سلب شده است اما اختیار بخور و نخور را نه با بیان جمله دستوری بلکه با تحمیلی ناخواسته برای مان مکلّف نموده است. عزت نفس مردم چرا باید مضحکه یک برنامه رسانه جمعی باشد؟ آبرو و حرمتی که سال ها با سیلی سرخ گردیده است تا علیرغم بدیهی بودن، محترم باقی بماند تحت کدام مجوزی با بیان دو جمله بدون اندیشه در عواقب آن، بر زمین ریخته می شود؟

چرا باید سکوت کرد و اجازه داد تا عده ای به تنگدستی تحمیلی مردم که برخاسته از تضاد طبقاتی است، نیشخند بزنند؟ داشتن و نداشتن من ارث پدری ام نیست که از آن شرمگین شوم. یک کارشناس واقعی، هرگز معلول را باد کتک نمی گیرد بلکه با مجموعه دانش و معلومات خود علت را زیر ذره بین انتقاد خود قرار داده و از حقوق مردم حمایت می کند. اما ایشان برای حفظ مصالح شغلی و جایگاه مسئولیتی خود، ملت را مذمت و آنان را از اسراف و اصرار بی جا منع و به قناعت و مناعت طبع دعوت نموده است.

انتقاد از سخنان پریناز بنیسی کارشناس صدا و سیما

دینی که به ما توصیه می کند اگر به خانه یکی از اعضای خانواده خود رفتید حق ندارید درِ یخچال او را باز کنید تا حفظ آبرو شود، کارشناس بسیجی همان دین چگونه از سفره بسته من کارمند، کارگر و بیکار و...... پرده برداری می کند؟ مشکلات زندگی به اندازه کافی با همراهی شرایط سخت کرونا، اعصاب مردم را داغان کرده است و طاقت آنان را از کف رُبوده است، پس نیشتر به زخم کهنه آنان نزنید و نمک به زخم های جدید آنان نپاشید که تحمل سوزش آن دیگر باقی نمانده است. سوختن و شعله به عالم نزدن تا به کی!

سرکار خانم بنیسی !
کاش مردم را به همدلی و مهربانی دعوت می کردید تا قدری روان آنان آرام می گرفت و از علم روانشناسی که به ذات خود ایرادی ندارد بهره مند می شدند. زیر خط فقر قرار گرفتن یک ایرانی، حاصل سیاست های غلط اقتصادی و اجتماعی است که بی عدالتی عمده دلیل آن است. حال خوردن یا نخوردنِ من حقی است فردی که بررسی دلایل تاراج چنین حقی، نیازمند تجزیه و تحلیل کارشناسان اقتصادی و اقدام عملی دولت جهت ایجاد رفاه نسبی و عدالت اجتماعی است نه بیان نهی سرکار.

انتقاد از سخنان پریناز بنیسی کارشناس صدا و سیما

این ملت، هنر قناعت کردن را در صف های طولانی خرید با کوپن کالاهای اساسی در اول انقلاب و دوران جنگ با عراق یاد گرفته است. البته بعد جنگ، این هنر برای قشر محروم و مستضعف جامعه ارثیه ای ماندگار شد اما عده ای به نیکی توانستند خود را با مصرف گرایی و تجمل گرایی وصف ناپذیری، به ثروت بدون تلاش برساند. آنان به نیکی یاد گرفتند که ثروت بهتر از علم است و برای همین توانستند اسناد رسمی همچون پایان نامه و مدرک تحصیلی، پایان خدمت سربازی که هرگز تجربه عملی یک روزه آن را هم نداشته اند، اسناد غیرمجاز ساخت و ساز و امور غیر قانونی تجاری و بازرگانی ( صادرات و واردات ) را نیز با همان ثروت یک شبه خود بخرند. وقتی مردم عادی در خرید یک موبایل، یک اتومبیل کارکرده و مسکن مهر و ملی! و........ زیر بار وام های گوناگون با اقساط طولانی و با بهره های زیاد، لِه می شدند همان عده خاص هزار عدد اتومبیل خارجی و هزار عدد موبایل را فقط برای یک نفر می توانست بخرد. ثروت بادآورده ای که قانون چشم خود را به همه آنها بست. پس عده ای خود چاپگر اسکناس شدند و عده ای در گوشه جیب خود دنبال 10 هزار تومانی گشتند تا نان و شیر روزانه خود را بخرند. و داستان تضاد طبقاتی در جامعه ما با بستن چشم قانون و دولت نسبت به چنین مواردی، شدت گرفت. تا حدی که برای لاپوشانی آن سهام عدالت و یارانه نقدی، جهت عوامفریبی جمعیت زیر خط فقر، عَلَم شد تا رضایت آنی پس از دریافت آن، مانع مطالبات حق و حقوق قانونی و انسانی توسط آنها شود. زیر خط فقر قرار گرفتن یک ایرانی، حاصل سیاست های غلط اقتصادی و اجتماعی است که بی عدالتی عمده دلیل آن است.

زمانی که جوانان این مملکت اسیر آفت بیکاری بودند افرادی چون شما با شرایط چند شغلی خود، قانون تک شغلی را نقض نمودید تا شما بتوانید و همان جوانان نتوانند.

آن عده که ثروت را برتر از علم یافته بودند، حتی پست و منصب های دولتی، سازمانی و سیاسی را هم توانستند بخرند. اما همان مردمی که آنان را امروز به نخوردن و قناعت کردن دعوت می کنید، در همان اصول اولیه انقلاب صادق ماندند و همان ها پاسدار خون شهدای انقلاب و جنگ شدند. ملت با هر دو توصیه شما به خوبی آشنایند، شما علامت فلش را می بایست به سوی دارایان نشانه می رفتید و آنان را به قناعت و کم خوری دعوت می کردید.

شما به جای حسابگری در مسئولیت شغلی خود، می بایست مسئولان مملکتی را به قناعت و پرهیز از اسراف و تبذیر دعوت می کردید تا شاید وجدانی بیدار تحت تأثیر گفته های شما قرار می گرفت و از سرعت هنجارشکنی خود مبنی بر دارندگی و برازندگی می کاست. البته اول خود شما باید عامل به گفته خود باشید بعد دیگران را به منع رطب فرا خوانید.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

انتقاد از سخنان پریناز بنیسی کارشناس صدا و سیما

منتشرشده در یادداشت

تبریکات کلیشه‌ای و فله ای نوروزی و چند پیشنهاد

چند سالی‌ست که دچار فوبیای فضای مجازی در صبح روز عید شده‌ام. پیام‌های بی‌شماری از افراد شناس و ناشناس می‌رسد که بلااستثنا آماده و کارت پستالی و استیکری است. گاهی شماره آنها را سیو ندارم و حتی به خودشان زحمت نمی‌دهند سلام کنند و خودشان را معرفی کنند. نمی‌دانم چه اجباری به فرستادن این پیام‌ها داریم؟

بدتر از آن خدا نکند توی گروهی عضو باشید. شخصا تا چند روز وضعیت دیوانه‌کننده‌ای را باید تحمل کنم. انبوهی از پیام‌های تکرار تبریک سال نو!

پیشنهاد من:

* بیایید توی هر گروهی هستیم از بهترین تجربیات، کتاب‌ها و فیلم‌ها و عوامل رشدمان دو خط بنویسیم.

* در کنار تبریکات کلیشه‌ای، بنویسیم که امسال قرار است چه کاری انجام بدهیم تا انسان بهتری برای خودمان باشیم. لازم نیست یک کار بزرگ باشد.‌

_ شاید بتوانیم ماهی یک بار به پرورشگاه برویم و به بچه‌ها در درس‌هایشان کمک کنیم.
_ شاید بتوانیم زباله‌های پلاستیکی‌مان را از زباله‌های تر جدا کنیم.
_ شاید قرار است امسال موقع رانندگی کمتر بوق بزنیم، کمتر فحش بدهیم.
_ شاید بخواهیم ماهی یک کتاب متفاوت بخوانیم و به اطلاعات مجازی اکتفا نکنیم.
_ شاید با خودمان قرار بگذاریم ماهی یک‌ بار با فردی مخالف عقیده‌مان گفت و گو کنیم، تمرین کنیم وسط حرفش نپریم و فقط شنونده باشیم. باور کنیم هیچ اتفاقی نمی‌افتد، حکومتی ساقط نمی‌شود یا به وجود نمی‌آید.
_ شاید تصمیم بگیریم گاهی موقع بیرون رفتن یک میوه یا ساندویچ با خودمان ببریم و به پسرک زباله گرد بدهیم.

شما می‌توانید این لیست را تا هزاران خط دیگر ادامه بدهید و امسال را اندکی نو‌ تر از سال قبل کنید.

کانال روزنوشت‌های احسان محمدی


تبریکات کلیشه‌ای و فله ای نوروزی و چند پیشنهاد

منتشرشده در یادداشت

گروه اخبار/

محمد‌رضا ریاستی، معلم ساکن روستایی در میمند در استان فارس، هفته گذشته بر اثر سکته قلبی درگذشته است.‌

چالش های آموزش و پرورش و ضرورت آسیب شناسی و بازنگری در برنامه تربیتی دینی

انتشار خبر استخدام تعدادی از طلاب و روحانیان در آموزش و پرورش بازخوردهای مثبت و منفی فراوانی را به وجود آورد . حضور روحانیان در مدارس امر تازه و بدیعی نیست و در طول یک صدسالی که از شروع تعلیم و تربیت نوین در ایران می گذرد بسیاری از آموزگاران و دبیران در کسوت روحانیت بوده اند .

با تشکیل مدارس جدید، مهم ترین منبع تامین نیروی انسانی از روحانیان بود که در مدارس جدید به تدریس ، نظامت و مدیریت می پرداختند و حتی در سال های قبل از انقلاب تالیف کتب دینی توسط بزرگانی همچون شهید بهشتی و شهید باهنر صورت می گرفت. این که هر فردی اعم از روحانی و غیرروحانی برای امرار معاش از تخصص خود بهره بگیرد امری مذموم نیست ؛ از این روز استخدام روحانیان با رعایت مقررات برای تدریس در رشته های مرتبط به ویژه در شرایط فعلی که آموزش و پرورش با بحران شدید نیروی انسانی روبه رو است در راستای حل مشکلات آموزش و پرورش می باشد  ولی در صورتی که حضور روحانیان در مدارس با هدف حل مشکلات تربیتی صورت گیرد تا راهکاری برای " بحران تربیت" باشد با یک برنامه جدید روبه رو هستیم که نقدو بررسی آن لازم و ضروری می باشد . استخدام معلم در رشته های مختلف وظیفه وزارت آموزش و پرورش است و به کارگیری روحانیان نیز دراین زمینه و در رشته های تخصصی حق آن هاست ولی خلط این موضوع با بحران تربیت امری غلط است .

طرح فوق را باید در چارچوب برنامه های تربیتی و دینی آموزش و پرورش و با آسیب شناسی برنامه هایی که در طول سال های پس از انقلاب اسلامی ارائه شده است مورد ارزیابی قرارداد .

در شرایط فعلی آموزش و پرورش به دلایل مختلف در دستیابی به اهدافی که برایش ترسیم شده ناکام مانده است و بخش زیادی از دلایل این ناکامی از عوامل بیرون از آموزش و پرورش ناشی می شود .

دراین مورد ذکر موارد زیر ضرورت دارد:

1- مسئله بحران تربیت :

آیا بیان اینکه آموزش و پرورش با بحران تربیت روبه رو شده است اذعان به غیردینی بودن آموزش و پرورش است ؟ در حال حاضر کلیه امور مربوط به آموزش و پرورش از گزینش و استخدام معلمان ، تالیف کتب درسی و ....براساس معیار های نظام جمهوری اسلامی تدوین شده اند. عمده معلمان نیز از اقشار مذهبی جامعه استخدام شده اند و دیدگاه های دینی و مذهبی دارند. رسانه ها و نهادهای متفاوتی نیز در زمینه تبلیغات دینی برنامه های گسترده ای را اجرا می نمایند و تلاش می شود از همه ابزارها برای رشد دینداری در سطح جامعه استفاده گردد .

حال این پرسش مهم مطرح می شود اگر در شرایط موجود با بحران تربیت روبه رو هستیم دلیل این بحران چیست و عوامل تاثیرگذار آن کدامند ؟ آیا نباید در فضای تعاملی پیرامون آن گفت و گو کرد و نقش آموزش و پرورش و دلیل کژکارکردی آن بررسی و به عوامل موثر دیگر در این زمینه پرداخته شود ؟

اگر آموزش و پرورش نتوانسته است شوق و شور دینی سال های ابتدای انقاب اسلامی را نگه دار د و حتی آن را تضعیف کرده است ؛ آیا بهتر نیست دراین زمینه آسیب شناسی صورت گیرد ؟

در حال حاضر بیشترین تعداد بخشنامه ها و برنامه های وزارت آموزش و پرورش در بخش معاونت پرورشی می باشند و شاغلین معاونت های پرورشی از سطح وزارت تا مناطق سعی و اهتمام فراوانی در برگزاری صحیح برنامه های فوق دارند ولی میزان اثر بخشی این برنامه ها مورد واکاوی علمی و تخصصی قرار نمی گیرد .

آیا این بحران تا حد زیادی به نگاه غلط به انسان نشات نمی گیرد که باید با سخنرانی دینداری را رشد داد؟ حال آنکه تربیت به ویژه در شرایط امروز ایران و جهان مقوله ای به مراتب پیچیده تر از گذشته است که صرف سخنرانی نقش موثری در آن نخواهد داشت .

چالش های آموزش و پرورش و ضرورت آسیب شناسی و بازنگری در برنامه تربیتی دینی

2 - کثرت و وحدت در آموزش و پرورش :

برای فهم کثرت موجود در دانش آموزان امروز نیازی به انجام نظر سنجی و پایش های علمی نیست . اندکی تامل در وضعیت پوشش ، گفتار و رفتار دانش آموزان و توجه به اندیشه های آنان نشان می دهد که با وضعیتی متفاوت روبه رو هستیم که آموزش و پرورش امروز ما آمادگی کافی برای برنامه ریزی در شرایط موجود را ندارد و همچنان با تکرار برنامه های آزمایش شده کوشش می شود واقعیت ها پنهان گردند .

پروکروستس ،افسانه ای یونانی، است که رهگذران را به بهانه‌ی مهمان‌نوازی به خانه‌ی خود می‌برد و روی تختی می‌خواباند و اگر از طول تخت کوتاه‌تر بودند آن‌قدر آن‌ها را می‌کشید تا هم‌طول تخت شوند، و اگر بلندتر از تخت بودند از پاهایشان می‌برید تا به اندازه‌‌ی تخت درآیند ؛ آموزش و پرورش امروز نباید نقشی همچون پروکروستس داشته باشد باشد و همه افراد را یکسان در اندیشه و پوشش ببیند و بخواهد .

چالش های آموزش و پرورش و ضرورت آسیب شناسی و بازنگری در برنامه تربیتی دینی

کثرت موجود در دانش آموزان باید به رسمیت شناخته شود و برنامه های کلان آموزش و پرورش بر مبنای پذیرش کثرت موجود و تلاش عقلانی برای نیل آگاهانه داوطلبانه به وحدت تبیین گردد. وحدتی که بتواند دانش آموزان را ضمن حفظ تکثر درراستای منافع ملی ، توسعه و فردای ایران تربیت نماید .

هرزمانه ای ویژگی های خاص خو د را دارد و انتظار اینکه طرح های قدیمی با زمانه های متفاوت سازگار باشد عبث و بیهوده می باشد . برای مثال تجربه " امور تربیتی " در دستیابی به اهداف خود در دهه اول انقلاب اسلامی موفق بود ولی این موفقیت بیش از هرچیز مرهون فضای همدلانه و انقلابی برخواسته از انقلاب اسلامی بود که امور تربیتی را از منبع بی پایانی از شوق و شور دیندارانه و انقلابی بهره مند می ساخت . آیا بیان اینکه آموزش و پرورش با بحران تربیت روبه رو شده است اذعان به غیردینی بودن آموزش و پرورش است ؟

تکرار تجربه امور تربیتی در شرایط فعلی بدون در نظر گرفتن شرایط موجود و تغییر در اهداف و برنامه موفقیت ندارد .

معضل امروز آموزش و پرورش ایران عدم درک مناسب در کثرت موجود در جامعه ایران و تدوین راهکارهای مناسب تربیتی برای دستیابی به وحدت در اهداف اسلامی و ملی می باشد ، از این رو بیش از بحران تربیت با بحران نظریه عقلانی ، کارآمد و واقع گرایانه در آموزش و پرورش ایران روبه رو هستیم .

 

3- آموزش و پرورش و دینداری :

آیا آموزش و پرورش نقشی در دینداری دارد؟

در اصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران وظایفی برای دولت برشمرده شده است که از جلمه آن « ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوی و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی » می باشد . براین اساس یکی مهم ترین وظایف دولت ایجاد یک محیط مساعد می باشد که در آن فضایل اخلاقی رشد نماید . ایجاد محیط مساعد به معنای دیندار ساختن انسان ها نیست بلکه وظیفه دولت و بالتبع آن آموزش و پرورش را محدود به زمینه سازی برای ایجاد فضایل اخلاقی ونه دینداری می نماید.

حال آن که در سند تحول آموزش و پرورش براساس آیه 97 سوره نحل (مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ / هر كس از مرد يا زن كار شايسته كند و مؤمن باشد قطعا او را با زندگى پاكيزه‏ اى حيات [حقيقى] بخشيم و مسلما به آنان بهتر از آنچه انجام مى‏ دادند پاداش خواهيم داد) حیات طیبه را هدف این نهاد قرارداده است .

بدین ترتیب سند فوق که سند رسمی و پایه آموزش و پرورش می باشد حیات طیبه را که وعده خداوند به انجام دهندگان عمل صالح می باشد را بر دوش آموزش و پرورش قرارداده است .

تفاوت میان نگاه قانون اساسی در مورد ایجاد مساعد برای رشد فضایل اخلاقی و نگاه فعلی آموزش و پرورش برای حیات طیب دو نگرش متفاوت را در رویکرد آموزش و پرورش به دینداری به وجود می آورد .

در نگاه قانون اساسی دولت باید بستر ساز رشد فضائل اخلاقی باشد و بکوشد زمینه های آن را به نحوی فراهم آورد که مردم با حفظ حقوق و آزادی هایشان بتوانند در این زمینه گام بردارند و حداقلی از آزادی در انتخاب را با خود به همراه دارد ولی نگاه سند تحول نگاهی تمامیت گرایانه به آموزش و پرورش دارد و جایگاه آموزش و پرورش را از بستر ساز به تعیین کننده و پیش برنده تغییر می دهد .

چالش های آموزش و پرورش و ضرورت آسیب شناسی و بازنگری در برنامه تربیتی دینی

در نگاهی که وظیفه آموزش و پرورش را ایجاد محیط مساعد می داند حق انتخاب با دانش آموز است ولی در نگاه مطلوب سند تحول ، آموزش و پرورش باید وعده خداوند متعال به انجام دهندگان عمل صالح را به سرانجام برساند و نقش آزادی انسان را کمرنگ و بی رنگ می شود و به ایجاد مقاومت در بین دانش آموزان می انجامد و بر بحران تربیت می افزاید.

استخدام معلم در رشته های مختلف وظیفه وزارت آموزش و پرورش است و به کارگیری روحانیان نیز دراین زمینه و در رشته های تخصصی حق آن هاست ولی خلط این موضوع با بحران تربیت امری غلط است .

بحران تربیت موجود بدون فهم وضعیت موجود و دلایل این بحران و تدوین نظریه ای که کثرت در جامعه و آموزش و پرورش را به رسمیت بشناسد و حدود مسئولیت آموزش و پرورش در سوق دادن دانش آموزان را به نحوی عقلانی و روزآمد طراحی نماید امکان پذیر نیست .

نگاه همدلانه به کثرت موجود در آموزش و پرورش زمینه های رشد فضائل اخلاقی را فراهم می سازد . این نگاه همدلانه بدون آسیب شناسی و بازنگری در برنامه های تربیتی – دینی آموزش و پرورش ممکن نیست .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

چالش های آموزش و پرورش و ضرورت آسیب شناسی و بازنگری در برنامه تربیتی دینی

منتشرشده در یادداشت
یکشنبه, 01 فروردين 1400 15:58

سال خوبی داشته باشید !

نقدی بر رفتار ایرانیان هنگام سال نو و رفتارشناسی جامعه ایرانی

« سازگاری مدام با ناامیدی ، ایرانیان را به ادراکی تقدیرگرا – که رهایی را در زمان نامعلومی وعده می دهد – پای بند کرده است ؛ این ادراک که در زمان نامعلوم و در آینده ای مقدر با درآمدن دستی از آستین غیب نجات می یابند و به سعادت می رسند .

ایرانیان در این انتظار مدام ، قایل اند که آن چه باید می شده ، شده و آن چه باید بشود ، خواهد شد . آن چه در لحظه ی حال هست نیر« قسمت » شان از تقدیری درک ناپذیر است . چاره ی آنان فقط رضا به قسمت خود دادن بوده است و در انتظار وقوع آن چه باید « قسمت » خود بدانند ، زندگی را در لحظه حال با ناامیدی پشت سر گذاشتن .

اگر ادغام در ناامیدی و درماندگی و سرخوردگی نشای از آن موجب کاهش اشتیاق به زندگی و زوال سریع نیروی فعالیت انسان می شود باید گفت که ایرانیان مردمانی هستند که به سرعت پیر می شوند . دوره جوانی ایرانیان ، دوره طلب و مبارزه با جهان برای کسب دستاورد ، به سرعت سپری می شود .

ایرانیان چه به سرعت سوداها و رویاهای خود را فرو می گذارند .

برای آنان آن چه باقی می ماند احتضار مدام در زندگی روزمره بی دستارود است .

احتضار تواَم با حسرت که چه کارها می توانستند بکنند و نکرده اند .

حسرتی که حتی در حیرت ، مورد پرسش قرار نمی گیرد .... » ( 1 )

 

طالع هر کسی به دست خودش است 

گفته می‌شود که قدمت ضرب‌المثل آلمانی Jeder ist seines Glückes Schmied که ترجمه لغوی آن این است که "هرکسی آهنگر بخت و اقبال خودش است" و به این معناست که خوشبختی هر کس دست خودش است، به روم باستان می‌رسد و تصویر آهنگری را تداعی می‌کند که در حال شکل دادن فلز سخت به دست خود است. منظور از این ضرب‌المثل این است که هر انسانی خودش مسئول خوشبختی و سعادت خویش است. ( 2 )

از آن سو هر سالی را به نام " یک حیوان " نامگذاری کرده و بر اساس تراوشات ذهنی و تجارب شخصی پیش بینی می کنیم که سال پیش رو چگونه خواهد بود .

این در حالی است که مدعی هستیم انسان هستیم و ذی شعور و خود را اشرف مخلوقات تصور می کنیم .

آن قدر در « خرافات » و تنوع  و شقوق آن غرق شده ایم و در مسیر " تقدیر گرایی محض و خرد ستیز " خود را چون زورقی به امواج سهمگین و خروشان اقیانوس سپرده ایم که هویت و ساختار فکری خود را کاملا فراموش کرده ایم .

از زمان کودکی و آن سان که " خود " را شناخته ام به یاد می آورم که هنگام نو شدن سال و پیش از آن همه به یکدیگر می گوییم : در توصیف صحنه هایی که رفت و در این شلوغی خودساخته و بی هنجار و قانون ، کم تر کسی می پرسد که برای توقف این چرخه غلط و پر هزینه از کجا باید آغاز کرد ؟

" سال خوبی داشته باشید "

اما اکنون که چهار دهه را پشت سر می گذارم و وارد دهه پنج زندگی می شوم می گوییم :

" هر سال دریغ از پارسال "

پس چرا حال ما خوب نمی شود ؟

آیا تاکنون به این موضوع مهم و اساسی فکر کرده ایم که چرا چنین است ؟

چرا نمی گوییم :

" سال خوبی داشته باشیم " ؟

چرا خود را در تدوین و تولید " وضعیت خوب " نقش اول نمی دانیم و همواره نقش ها را غیرمسئولانه و با بی خیالی فرافکنی می کنیم ؟

باید به حال و آینده امیدوار بود اما خلق موقعیت " امیدوارانه " بدون تعریف و پذیرش حس مسئولیت شناسی و مسئولیت پذیری توهمی بیش نیست .

هر ساله و با نزدیک شدن عید ، مسابقه ای که من آن را " جنون شتاب " برای ایرانیان نام می گذارم شروع به وزیدن می کند .

نقدی بر رفتار ایرانیان هنگام سال نو و رفتارشناسی جامعه ایرانی

کافی است سری به خیابان ، جاده ها و معابر بزنی تا آن را حس کنی .

افراد با شتابی وصف ناپذیر و عاری از خرد و منطق سعی می کنند که از همدیگر جلو بزنند .

همه عجله دارند .

متاسفانه این یک بیماری است که بر اساس اصل " تقلید " در جامعه ایرانی مسری و همه گیر شده است .

این شتاب و سرعت برای چیست ؟

رسیدن و پشت سر گذاشتن لحظه تحویل سالی که نمی دانیم وضع مان خوب خواهد شد و یا در حسرت گذشته باید سر تکان دهیم ؟

کجاست " معنای زندگی " ؟

واقعا کجای دنیا جز این جا چنین است ؟

در این مواقع و تا جایی که می دانم در سایر ملل ، مردم به همدیگر مهربان تر می شوند و حتی قانون را بیشتر را رعایت می کنند اما این جا مسیر درست معکوس می شود و بی قانونی و هرج و مرج به اوج خود می رسد .

بوق زدن های ممتد در خیابان ها ، مسیر خلاف رفتن ، خود را قانون پنداشتن و حقوق مدنی دیگران را به هیچ پنداشتن ... صرفا برای آن که " خودمداری " خویش را به اثبات برسانیم .

برخی اوقات این گونه رفتارهای توحش گرایانه و غیرمدنی به جایی می رسد که واقعا حس سازگاری انسان البته انسان سالم را دچار اختلال می کند و او را در به استیصال و درماندگی می کشاند .

برخی در واکنش به نقدهای امثال من عنوان می کنند که بیان این ها " سیاه نمایی " هستند .

به باور من این گره ها و این کلیشه های ذهنی موجب شده است که هنوز عقب بمانیم و در جا بزنیم .

البته می خواهم در باب سیاه نمایی ، سفید نمایی و... فصلی جداگانه بگشایم اما واقع بینی و خردگرایی را بهترین مسیر برای تحقق " جامعه سالم " می دانم .

سنت های اصیل ایرانی مانند چهارشنبه سوری که فلسفه وجودی آن ها برای تحکیم دوستی ها و کار جمعی شکل گرفته اند به تدریج به صحنه ها و مکان هایی برای انتقام جامعه از حکومت تبدیل شده اند .

زمانی که الگوی حکمرانی علمی و عقلی نباشد و غیرپاسخ گو و از تجارب موفق سایر کشورها الگو نگیریم ، سنت هایی مانند چهارشنبه سوری به ضد خود تبدیل می شوند و تبدیل به جایی برای " تخلیه خشم " می شوند .

چرا درس نمی گیریم و نمی خواهیم واقعیت را بپذیریم ؟

و پس از این همه هرج و مرج و بی قانونی دوباره پس از مدتی جو " بی تفاوتی " سراسر جامعه را فرا می گیرد و دوباره طی کردن مسیری رفته ، اشتباه و پر هزینه .

نقدی بر رفتار ایرانیان هنگام سال نو و رفتارشناسی جامعه ایرانی

چه اتفاقاتی در خانواده ، مدرسه و جامعه افتاده است که جوان ایرانی نارنجک را با هیجان به بناهای تاریخی این کشور می کوبد و از کنش غلط خود لذت هم می برد ؟

و دیگران و رهگذران هم با " بی تفاوتی " که خدای ناکرده آن ها هم آماج این توحش قرار نگیرند ، سریعا وجدان خویش را ترک می کنند ؟

 قرینه این همه تلفات ، مجروح و صدمه دیده به مناسبت پاسداشت مراسم و سنت های تاریخی و ملی را در کدام ملل جهان می توان یافت ؟ برخی اوقات این گونه رفتارهای توحش گرایانه و غیرمدنی به جایی می رسد که واقعا حس سازگاری انسان البته انسان سالم را دچار اختلال می کند و او را در به استیصال و درماندگی می کشاند .

مدارس و دانشگاه ها بیش از یک سال است که در تعطیلی به سر می برند .

شیر بی یال و دم و اشکمی درست کرده ایم و نام آن را هم گذاشته ایم :

" آموزش مجازی " .

در هفته های اخیر ، پیامک های فراوان و بی شماری برای سفرهای خارجی را رویت کرده ام .

در توصیف صحنه هایی که رفت و در این شلوغی خودساخته و بی هنجار و قانون ، کم تر کسی می پرسد که برای توقف این چرخه غلط و پر هزینه از کجا باید آغاز کرد ؟

ملل توسعه یافته نقطه آغاز را " آموزش و مدرسه " نهادند . مهم ترین دلیل آن هم این بود که آنان سعی کردند تا جایی که می شود مدارس تعطیل نشوند و مدرسه ، " نقطه آغاز تحول " بماند .

 

( 1 ) در پیرامون خودمداری ایرانیان ( رساله ای در روان شناسی اجتماعی مردم ایران ) ، حسن قاضی مرادی ، نشر اختران ، چاپ نهم 1397 – ص 170

( 2 ) دویچه وله فارسی

 ***

( ترقه زدن به هشت بهشت و سی‌ و سه پل در اصفهان ! )

منتشرشده در یادداشت

عوارض و عواقب کودک همسری مصداق بارز نقض حقوق کودکان

برخورد افراد نسبت به هر موضوعی بر اساس محیط اجتماعی که در آن قرار دارد، نوع تربیت و تعداد افراد مؤثر بر تربیت او، تفاوت اولویت ها و نوع نگرش ها، نوع بینش فردی و خانوادگی و اجتماعی موجود در پیرامون او و میزان خودآگاهی در جریان رشد و بالندگی او، متفاوت است.

همین تفاوت ها به چند لایه بودن تفکر و جهان بینی افراد منجر می شود. این مهم در اصل یک حق طبیعی و مطلوب است. اما همه این موارد در قضاوت افراد تناقضات و یا تمایزاتی منفک از واقعیت ها به وجود می آورد که گاه صلاحدیدها را به مخاطره می اندازد. موضوعی همچون " کودک همسری " و یا " ازدواج در سن غیرقانونی " و تغییر مصلحتی آن به " ازدواج پیش رس" یک زیرکی نابخردانه برای استتار جوانب اصلی موضوع، یکی از این موارد است.

کودک همسری به ازدواج رسمی یا غیررسمی قبل از سن ۱۸ سالگی گفته می‌شود. سن قانونی ازدواج در ایران برای دختر ۱۳ سال تمام و پسر ۱۵ سال تمام است و ثبت ازدواج قبل از رسیدن به این سن، با اجازه ولی کودک و تشخیص دادگاه انجام می‌گیرد. در ایران آخرین آمارها مربوط به سال ۹۵ است که ۵/۵ درصد از کل ازدواج‌های ثبت‌شده مربوط به کودکان بوده است. بدین طریق چنین ازدواجی مجاز شمرده شده است. یکی از راه های حذف کودک همسری در جامعه ما، دادن حق نظر به خود کودکان دختر هنگام ازدواج و سلب چنین حقی از پدران است. اگر این کودک آن قدر بزرگ شده است که قابلیت ازدواج از نظر مراجع رسمی را یافته است پس او توانایی ابراز نظر را نیز دارد. آموزش دختران مهمترین عنصر بازدارنده برای وقوع چنین ازدواج هایی خواهد بود، همان اصلی که امروز نادیده گرفته می شود.

عوارض و عواقب کودک همسری مصداق بارز نقض حقوق کودکان
پخش خبر " واکنش‌ها به ازدواج دو کودک در کازرون " ؛ ماجرا چه بود؟ " در واپسین روزهای سال 99 چاره ای جز تحلیل آن باقی نگذاشت. یک پدیده ناخوشایند که کم کم و به تدریج با رخداد چند مورد در گذشته ای نه چندان دور آغاز شده است که ابتدا یک رویداد خانوادگی محسوب می شد. اما به دلیل مساعد بودن بِستر اجتماعی برای چنین رویدادهایی که تحت تأثیر فقر و بیسوادی خانواده و محیط زندگی، خاصیت تکرار شوندگی دارد با افزایش تعداد و آمار وقوع، تبدیل به یک پدیده اجتماعی گردید.

از یک سو نرخ رشد جمعیت ایران رو به کاهش است و نظام سیاسی نگرانی شدید از کاهش جمعیت ایران و تغییر جمعیت جوان به جمعیت سالخورده دارد، و از سویی دیگر واهمه از شرایط واگیری کرونا باعث کاهش ازدواج و باروری گردیده است، لذا چشم قانون، منطق و عقل بر ازدواج کودکان زیر 15 سال را بسته است.

متوسط رشد سالانه جمعیت ایران طی 54 سال اخیر به شرح زیر است: ( 1399 - 1345 )
سال 1345 ( 3/13 %)
سال 1355 ( 2/71% )
سال 1365 ( 3/91% )
سال 1375 ( 1/96% )
سال 1385 ( 1/62% )
سال 1390 ( 1/29% )
سال 1395 ( 1/24% )
سال 1399 ( 0/75 %) (1)

ازدواج کودکان در ظاهر یک امر فردی و تابع تصمیم خانواده و بیشتر پدر است، اما در واقع یک رفتار اجتماعی است که بی تفاوتی و بی اعتنایی مردم و همچنین قانون و قانون گذار و مجری قانون نسبت بدان، دایره مشمولیت آن را وسیع تر و جامعه آماری را پر تعدادتر می سازد. تا حدی که سهل انگاری مجموعه عوامل یک جامعه آن را ابتدا به یک مشکل و سپس به معضل اجتماعی لاینحل تبدیل می سازد.

" بر اساس آمار منتشر شده توسط مرکز آمار ایران تنها در سه ماهه نخست سال ۱۳۹۹ بیش از ۷۰۰۰ ازدواج دختر بچه ۱۰ تا ۱۴ ساله و یک ازدواج دختر بچه کمتر از ۱۰ سال به ثبت رسیده است، ازدواج‌هایی که هرگز رسانه‌ای نشده اند و کسی جلوی وقوع آنها را نگرفته است. این آمار تنها برای بهار سال ۹۹ برای دختران بین ۱۵ تا ۱۹ ساله چیزی در حدود ۳۶ هزار نفر است و توجه داشته باشید که این آمار تنها به سه ماه نخست سال تعلق دارد.

طبق آمار رسمی طی این مدت، ۱۳۱ دختربچه زیر ۱۴ سال و ۲۶۵۰ دختر ۱۴ تا ۱۹ ساله طلاق گرفته اند و ۳۴۶ نوزاد در بهار سال جاری از مادران زیر ۱۵ سال متولد شده اند. این آمار برای دختران ۱۵ تا ۱۹ ساله نیز بیش از ۱۶ هزار تولد نوزاد بوده است. با وجود این که دو سال از ارسال لایحه حذف تبصره مربوط به ازدواج دختران زیر ۱۳ سال را که هدفش مبارزه با کودک همسری بود توسط معاونت امور زنان و خانواده رئیس جمهوری به دولت می‌گذرد، این لایحه همچنان در انتظار رسیدن به صحن مجلس است." (2)

واقعیت تلخی چون ترک تحصیل ناشی از محرومیت و عدم توانایی حضور در فضای آموزش مجازی کودکان و سیطره فقر در قاعده هرم اجتماعی و اقتصادی باعث شده است تا فقط طی سه ماه پس از وقوع کرونا در ایران، 7000 دختر بچه 10 تا 14 ساله و با مردانی در سنین بالا، دادو ستد شوند و 36000 دختر 15 تا 19 ساله نیز ازدواج زودهنگام داشته باشند.

عوارض و عواقب کودک همسری مصداق بارز نقض حقوق کودکان

تا دوران دانشجویی نمی دانستم که جمعیت دختر 10 ساله ازدواج کرده همسر مرده و یا بچه دار در کشور خود داریم! یک بار در همین دوران و در سال 67 زمانی که برای انجام تحقیقی در مورد ازدواج به همراه یکی از همکلاسی ها به دفتر خانه های شهر تبریز مراجعه می کردیم شاهد حضور دختری زیر 15 سال با پدر و جناب داماد 50 ساله در یکی از دفتر خانه ها بودیم. روحانی عاقد به آن دختر آموزش می داد اگر هنگام آزمایش پرسیدند چرا رنگ پریده ای، بگو صبحانه نخورده ام یا زود از خواب بیدار شده ام! اما این رنگ پریدگی از بابت ترس از عاقبت ماجرایی ناشناخته و گنگی بود که قرار بود بر سرش بیاید. او در یک صبح کودکی، پس از بیداری از خواب، ندای پدر را شنیده بود که دستور آماده باش جهت گسیل شدن به سوی محضر یا دفترخانه ازدواج را داده بود. او شاید به سن تکلیف رسیده و از آن حد نیز گذشته بود اما از لحاظ جسمی هنوز به قوام استخوانی و جسمی نرسیده بود. سرآغاز تمامی چنین بدبختی هایی حاکمیت دو اصل غیرانسانی است: تشدید نابرابری های اجتماعی و اقتصادی و طبقاتی شدن امر آموزش.

چند اصل دقیقا ثابت شده است که:
کودک همسری در بین خانواده های متوسط به بالا و ثروتمند، رخ نمی دهد.
کودک همسری در خانواده هایی که والدین هر دو و یا یکی دارای سطح تحصیلات بالاتر از دیپلم هستند و حتی دیپلم، رخ نمی دهد.
کودک همسری در مناطق مرفه و نیمه مرفه شهری رخ نمی دهد.
اما کودک همسری پدیده طبیعی مناطق حاشیه شهری، شهرستان های کوچک و مناطق روستایی و عشایری است.

حال سئوال این است اگر چنین ازدواجی نیکو و پسندیده است چرا همه گیر نیست؟ هر چند که ازدواج کودکان ممکن است به دلیل آداب و رسوم و فرهنگ جامعه صورت پذیرد، اما چرا نمی خواهیم باور داشته باشیم که عمده دلیل کودک همسری فقر و جهل خانواده های در استضعاف نگه داشته شده است؟ آیا این خود نوعی استثمار آماری جهت معتقد بودن به باور مذهبی نیست؟ یا نوعی استفاده ابزاری برای افزایش جمعیت کشور؟ هر چه باشد در دنیای ما اهمیت آمار و کمیّت بسیار بیشتر از عواقب سوء یک رفتار و تصمیم غلط فردی و اجتماعی است. یا مهم تر از کیفیت زندگی درخور انسانی.

عوارض و عواقب کودک همسری مصداق بارز نقض حقوق کودکان

باور داشته باشیم کودک همسری یک معضل اجتماعی است نه یک میل غریزی و برخاسته از تمایل انسانی. معضلی که عامدا چشم های خود را بر روی آن بسته ایم تا شاهد ترویج ازدواج کودکان! ( نه جوانان ) باشیم. هدف افزایش نرخ رشد جمعیت و تحقق اهداف مذهبی است. غافل از سیری یا گرسنگی آن جمعیت . نتیجه همان می شود که کارشناس نمایی در رسانه ملی به دور از عدل و داد و انصاف، به مردم بگوید:
" حالا که اوضاع خراب است مردم برنج خالی بدون خورش بخورند و میوه هم نخورند یا ماهی یک‌ بار بخورند. بهتر است قناعت کنند، حتی اگر می‌بینند اقلیتی سه‌ کیلو موز را به قیمت نزدیک ۲۰۰ هزار تومان می‌خرند، اهمیتی ندهند و برای آرامش‌شان هم شده، نخورند."
این ها گفته های شخصی است که دارای دو مدرک دکتری تخصصی در رشته های مدیریت آموزشی و روان شناسی تربیتی هست. وقتی تجزیه و تحلیل فقر در جامعه با فعل نهی به سامانی نیکو می رسد و کاهش 8 میلیون از جمعیت متوسط و افزایش آن بر جمعیت فقیر به چنین بن بستی محکوم می شود و اعتنایی بر تکرار صف های اول انقلاب جهت تهیه مایحتاج مردم نمی نماید و نحوه گذران زندگی جمعیت بیکار شده ناشی از شرایط کرونا و یا دریافت حقوق و دستمزدی که فقط یک پنجم زیر خط فقر است را نادیده می گیرد، انتظار ما از آن خانواده بیسواد فقیر که برای امرار معاش یک دو ماهه خود، دخترک معصوم را به بازارچه فروش می برد تا شکم خود و زن و 7 فرزند دیگرش را سیر کند چیست؟ البته این 7 فرزند دیگر اگر اُناث باشند فعلا در نوبت رسیدن به سن 8 تا 10 سالگی در صف مرحمت پدرانه هستند تا به نوبه خود جزای به دنیا آمدن خود را به بزرگ خانواده پس بدهند. البته جرم دیگرشان دختر متولد شدن است که او در هر دو جرم، بی گناه ترین و معصوم ترین موجود است.

نباید از آسیب های روحی - روانی و جسمی بارداری‌های پیش از سن مقرّر غافل بمانیم. ماجرا زمانی تلخ‌تر می‌شود که نوزادان متولد شده بیشتر نارس یا عقب مانده جسمی و ذهنی هستند. تصویر و تصور حقوق و تکالیف زناشویی در این مسیر شدیدا آسیب می بیند. بدگمانی و بدبینی از زندگی و نسبت به جنس مخالف از مادرانی که خود کودک هستند به فرزندان آنان نیز تسرّی می یابد. یا کودک همسری پدیده ای طبیعی قلمداد شده و برای فرزندان چنین خانواده هایی نیز تکرار می شود. آمار خودکشی، قتل و اعتیاد در جامعه افزایش می یابد.

ازدواج دختران در سنین پایین می‌تواند مشکلاتی مثل مرگ در هنگام زایمان، خشونت فیزیکی و جنسی، انزوا و افسردگی، سرطان دهانه‌ رحم و خطر ابتلا به بیماری های مقاربتی و مرگ نوزادان را افزایش دهد.

در واقع با ترویج و تبلیغ کودک همسری، تمامی آمال و آرزو و امید به زندگی یک انسان سوزانده می شود و به تَلّی از خاکستر تبدیل می شود که دود و دومان آن فقط چشمان والدین آن دخترک را کور نمی سازد که چشم های یک ملت و جامعه را نابینا می سازد، همچنان که جاری است.

از طرفی دیگر باید نگران نوع تربیتی باشیم که قرار است این مادر کم سن سال با فاصله سنی چند دهه ای از همسرش به فرزند یا فرزندان خود بدهد. این همه از ایرادات فرهنگ، اخلاق، ادب و بیسوادی در این جامعه سخن رانده می شود و انتقاداتی بیان می گردد اما اثر تربیتی چنین جامعه آماری نادیده گرفته می شود که دور از ما اما با ما و در زیر یک آسمان و در حدود و ثغور یک جغرافیا زندگی می کنند.در ضمن مشاجرات زناشویی ناشی از فاصله سنی بسیار زیاد و عدم درک و تفاهم مشترک مابین این کودک همسر با شوهرش، بر تارو پود او و فرزندان و حتی شوهرش، اثرات زیانبار منفی جبران ناپذیر پایداری بر روح و روان آنان خواهد گذاشت.

عوارض و عواقب کودک همسری مصداق بارز نقض حقوق کودکان

ظاهرا عده ای عادت دارند که هر دائم با خود تکرار کنند به من چه؟ شکر مشکل من که نیست! اگر روابط اجتماعی من و شما را در هم تنیده و به زندگی در کنار یکدیگر محکوم ساخته است، درد او درد من و درد من درد شماست. ازدواج با کودکان زیر 18 سال که این سن معیاری قانونی برای امور بانکی، رانندگی و دیگر فعالیت های اجتماعی و سیاسی هست اما متأسفانه برای خطیرترین تصمیم زندگی بشر یعنی ازدواج، رعایت نمی گردد. کودک همسری در جامعه ما بسیار کم ارزش تر از هر نوع سند رسمی است. یعنی ارزش ذاتی و اجتماعی انسانها در جامعه ما همانند خس و خاشاکی است که چند ساعتی مهمان باد و طوفان است. ازدواج دختران در سنین پایین می‌تواند مشکلاتی مثل مرگ در هنگام زایمان، خشونت فیزیکی و جنسی، انزوا و افسردگی، سرطان دهانه‌ رحم و خطر ابتلا به بیماری های مقاربتی و مرگ نوزادان را افزایش دهد.

امروزه در برخی از کشورهای اروپایی به دلیل داشتن جمعیت سالخورده و پایین بودن نرخ باروری، از اصطلاح جمعیتی بین‌المللی "فرزند طلایی" یا " Golden Baby " سخن به میان می آید که هدف از آن حمایت از باروری مادران زیر 19 و بالای 43 سال است. اما با این تفاوت که آنان با برنامه ریزی و هدف گذاری پزشکی، بهداشتی و اجتماعی به حمایت و همراهی این مادران می پردازند تا بدین طریق رسوب باور مخاطرات باروری در سنین بالای 35 و کمتر از 20 سالگی را که سال ها بر افکار مادران و جامعه نقش بسته است از اذهان مردم بزُدایند. یعنی آنان سلامتی مادران زیر 19 و بالای 43 ساله باردار را تحت کنترل و نظارت خود در می آورند و با تعقیب نزدیک از طریق خدمات پزشکی و بهداشتی، زایمانی قابل اطمینان را تضمین می نمایند.

اما در جامعه ما کودک همسری در سن غیرقانونی و حتی کمتر از 10 سالگی رخ می دهد. در جامعه ما نظارت و حمایتی از مادران باردار زیر 18 سال در مناطق محروم صورت نمی گیرد و یا کارهای انجام شده کافی و مسئولانه نیست. در بسیاری از مناطق محرومی که کودک همسری در آنان اتفاق می افتد اصلا خانه بهداشتی وجود ندارد و زایمان توسط یک فرد عامی مُسن که به طور تجربی استادکار! شده است انجام می گیرد و گاه هنگام رسیدن زمان زایمان جهت دسترسی به آن پیرزن حاذق! چرخ دستی یا فُرغون، تابوت مادران و نوزدان می گردد و باز یک چیز امری بدیهی است و آن بی ارزش و بی اهمیت بودن چنین انسان هایی است.

ما در پیروی از سیستم آموزشی پویا، کارآمد، بالنده و پویای همان غربی ها، سود نمی جوئیم تا از آسیب هایی چون ترک تحصیل و ازدواج پیش رس اساسا پیشگیری کنیم، اما در الگوجویی از آنان، زمانی که به مقاصد ما نزدیک است، پیشتاز و مدعی می شویم. چرا تفاوت اهداف زمین تا آسمانی آنان را با خود در نظر نمی گیریم؟ تا حدی که تلاش فعالان مدنی نیز قادر به تصویب لایحه ای در حمایت از کودکان زیر 18 سال و ممانعت از کودک همسری در این جامعه نمی شود.

عوارض و عواقب کودک همسری مصداق بارز نقض حقوق کودکان

هنوز فراموش نکرده ایم عقد دختری به نام رهای 11 ساله ایلامی با مردی ۵۰ ساله را در سال 97 . گزارش این خبر را در سایت صدای معلم 77288 نفر مطالعه کرده اند اما کو نتیجه ای بازدارنده از تکرار چنین ازدواج هایی؟ و چند روز قبل یعنی 25 اسفند 99 ، انتشار تصویری از دو کودک دهه نودی در شهر کازرون، که بحث‌هایی را در شبکه‌های اجتماعی به دنبال داشت. در این تصاویر دو کودک که گفته می‌شود افغانی هستند در کنار یکدیگر دیده می‌شوند. تصویری از برگه درخواست آزمایشات پیش از ازدواج این دو هم منتشر شده که نشان می‌دهد دختر و پسر متولد سال‌های ۱۳۹۲ و ۱۳۹۳ هستند.
با افغانی قلمداد کردن این دو کودک، نمی توان مسئولیت بازدارندگی خود را از وقوع آن سلب نمود. یا بیان این جمله که قرار نبوده این دو کودک به این زودی ازدواج کنند و از آنجایی‌ که در خانواده‌ها سابقه تالاسمی مینور وجود داشته، این آزمایش تنها به این علت انجام شده که در آینده برای ازدواج آنها مشکلی وجود نداشته باشد. تا چه حد و چرا باید باور کنیم؟

البته این فقط دو نمونه از واقعیت تلخ کودک همسری هستند اما اگر حوصله و تمایلی به آشنایی بیشتر با چنین پدیده ای را دارید فقط کافی است جست و جویی با همین عنوان برای دقایقی در اینترنت داشته باشید تا شاهد موارد بیشتری از عکس و خبر ازدواج پیرمردان با دختر بچه ها گردید. اما رسالت هر یک از ما چیست؟ طبق معمول به جز تنویر افکار عمومی و بیان واقعیت توسط ما، اساس کار به سه قوه منوط است. اما جهت بر هم زدن آرام و قرار آنها نیز مدام باید گفت، نوشت و تحلیل کرد تا شاید بر وجدان و یا دانش یکی از آنها اثر کرده و قانونی بازدارنده از چنین معضلی تدوین گردد.

عوارض و عواقب کودک همسری مصداق بارز نقض حقوق کودکان به جای تشویق کودکان به ازدواج زودرس و یا مجبور ساختن آنان به این کار، یا معامله آنان با پیرمردان جهت سیر کردن شکم و گذران زندگی، بیایید تا سیمای فقر و جهل را بزُدائیم. امروز در سایه آموزش مجازی، آمار 4 میلیون بازمانده از تحصیل، تداوم چنین معضلی را پیشاپیش فریاد می زند. که در آینده آنان یا جزو نوسوادان نهضت سوادآموزی خواهند شد و برای جوانان جویای کار ایجاد اشتغال و درآمد خواهند کرد ( یعنی آموزش دهندگان ) و یا جزو آمار جمعیت بیسواد، داغ باسوادی بیش از 90 درصد را بر جبین کشور خواهند چسباند. با عدم حل و فصل یک مشکل به تعدّد آن یاری می رسانید تا حدی که توانایی، اختیار و اراده زُدودن آن را از دست می دهید.

قانونی که بازدارنده نیست و به سهولت می توان در دفترخانه ها به ثبت ازدواج های نامتعارف سنی پرداخت، چراخ سبزی برای تکرار قانون شکنی توسط افراد است. فعالیت مدنی که اثرگذار بر تصمیم و عمل سیاست گذاران نیست، ارزش مدنی خود را بیان نشده از دست داده است.

پس کجاست حقوق مدنی و شهروندی هر یک از افراد آگاه و ناآگاه چنین جامعه ای؟ قانون و مدنیت فقط برای افراد باسواد جامعه تدوین می شود؟ البته اگر چنین کارکردی داشته باشد. پس کدام قانون و حقوق مدنی از جمعیت بیسواد فقیر حمایت خواهد کرد؟ یا آنان کرم های خاکی هستند که سرخود لولیدن را با غرایز حیوانی فرا می گیرند و به کودکان خود نیز یاد می دهند.

سرآغاز تمامی چنین بدبختی هایی حاکمیت دو اصل غیرانسانی است: تشدید نابرابری های اجتماعی و اقتصادی و طبقاتی شدن امر آموزش. محرومیت همیشه محرومیت زاست. تمامی مصایب ما از نادیده گرفتن آموزش سیستماتیک است. امروزه منع دختران از تحصیل با ازدواج پیش رس، چه تفاوتی با حرام دانستن تحصیل دختران در ازمنه دور دارد؟ بد نیست یادآور شوم که حضور طلاب در مدارس به ترویج کودک همسری در جامعه یاری خواهد رساند.

منابع :

1) پژوهشکده آمار . نگاهی به گذشته، حال و آینده جمعیت ایران. الهام فتحی.
2) خبر آنلاین. واکنش‌ها به ازدواج دو کودک در کازرون/ ماجرا چه بود؟ 99/12/27 . کد خبر 149645


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

عوارض و عواقب کودک همسری مصداق بارز نقض حقوق کودکان

منتشرشده در یادداشت

همراهی شنبه و نوروز مژده ی نیکبختی ایرانیان

در گاه شمار ایران باستان، بیش از پنجاه مناسبت برای جشن و شادی ، درج شده است.در هر یک از این جشن ها، مراسم ویژه، شاد و باشکوهی با حضور پر شور مردم در کوی و برزن انجام می گرفت.

به باور پژوهشگران، پیشینیان ما در عهد باستان، با مفهوم ناله و ماتم بیگانه بوده و از همین رو در گاه شمار آنان روز و مناسبتی به عنوان عزای عمومی راه نیافته است.

تغییر فصل، بروز حوادث تاریخی،گرامی داشت اسطوره ها و نمادها،فعالیت های کشاورزی، دگرگونی طبیعت، پیوندهای زناشویی، تولدها، رونق بازار و تجارت و...بهانه و فرصتی بود برای شادمانی، دور همی و بزم های پر شور.

در شاهنامه فردوسی به عنوان شناسنامه ی فرهنگ و تمدن ایرانی، بارها شاهد شادخواری ها و شادکامی های ایرانیان در مناسبت های گوناگون هستیم.

بی تردید بهترین و باشکوه ترین جشن ایرانیان، نوروز بوده است.از کاشت رستنی ها در ظرف، نو پوشی،خانه تکانی، پاکیزگی تن، آتش افروزی بر بام، بار عام شاهان باستان،حضور نمایندگان ملل و اقوام در دربار و پیشکش هدایا تا چهارشنبه سوری و سیزده بدر، همگی در بستر نوروز بزرگ شکل گرفته اند. یکی از الگوها و باورهای نوروزی، اعتقاد به خجستگی و فرخندگی همراهی نوروز و شنبه است و بر این اساس ضرب المثل "بعد از سی سال، نوروز به شنبه افتاد."در میان مردم رواج یافت.هر سال که چنین تقارنی پیش می آمد؛ مردم آن سال را فرخنده و میمون تلقی و جشن و شادمانی شان دو چندان می شد.
سال 1399یکی از شوم ترین سال های ایرانیان بود. در این سال بد شگون، افزون بر شصت هزار نفر از هموطنان بر اثر ابتلا به ویروس اهریمنی کرونا جان خود را از دست دادند. این بیماری فراگیر میلیون ها نفر را داغدار کرد.به زندگی ها و عشق های شیرین بسیاری پایان داد. استرس و اضطراب به جان ها انداخت و نرخ شادی و امید به زندگی را کاهش داد.سال مرگ دردناک کولبران و سوخت بران بود.هزاران مسافر در جاده های غیر ایمن، زیر آهن پاره ماشین های غیر استاندارد جان دادند.

خلاصه در گوشه و کنار کشور بوی مرگ به مشام می رسید. آسمان هم بر زمین بخیل بود و سالی خشک برای ایران کم آب رقم زد.
اما انسان با امید زنده است.همه اسطوره ها، قصه ها، افسانه ها و باورها را به خدمت می گیرد تا در لابه لای آن، روزن و فرصتی برای شادی، امید به آینده و پایان سیاهی پیدا کند و یکی از این باورها شگون و خوش یمنی همراهی نوروز و شنبه است.

نوروز 1400 به شنبه افتاده است.این تقارن را به فال نیک گرفته و آرزو می کنم این باور دیرینه ایرانی،رنگ حقیقت پذیرفته و سال جدید،سال فرخندگی بخت و اقبال ایرانیان قرار گیرد.

***

همراهی شنبه و نوروز مژده ی نیکبختی ایرانیان

« ( باغ‌های سیاه‌ریشه با درختانی نظیر هلو و شلیل با شکوفه‌های صورتی در منطقه شرق مازندران در کنار مزارع سرسبز گندم، جو و کلزا جلوه خاصی به طبیعت این منطقه بخشیده است. )

همراهی شنبه و نوروز مژده ی نیکبختی ایرانیان

( در آستانه فرا رسیدن سال نو و جشن نوروز مراسم عروسک گردانی سوارانه در شهر سنندج برگزار شد. آئین سوارانه، نوعی هه‌ل په‌رکی (رقص محلی کُردی) است درباره رابطه‌ی دیرین انسان و اسب، رقصی الهام گرفته از نقش اسب در زندگانی پر فراز و نشیب بشر. )

همراهی شنبه و نوروز مژده ی نیکبختی ایرانیان

( مراسم "نواوستی" در آخرین چهارشنبه سال در اردبیل برگزار می‌شود. شرکت‌کنندگان با این باور که حاجت‌ها برآورده می‌شود با در دست داشتن قیچی، جارو و کوزه در محل پل یئدی‌گوز (هفت چشمه) دعاگویان، سه مرتبه عرض رودخانه بالیقلو (بالیخلی چای) را طی و آب را جارو یا قیچی می‌کنند. دختران جوان نیز کوزه‌ قدیمی را می‌شکنند و کوزه‌ جدید را از آب پر کرده و به خانه‌ می‌برند. )

همراهی شنبه و نوروز مژده ی نیکبختی ایرانیان

( ویژه برنامه باز آفرینی آیین‌های نوروزی توسط عروسک‌های غول پیکر، عصر چهارشنبه ۲۷ اسفند در گذرگاه چهارباغ شهر اصفهان برگزار شد. ) » ( 1 )

( 1 ) دویچه وله فارسی


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

همراهی شنبه و نوروز مژده ی نیکبختی ایرانیان

منتشرشده در یادداشت
یکشنبه, 01 فروردين 1400 07:24

حق التدریس شاغلین چه شد ؟!

اصفهان

منتشرشده در نامه های دریافتی

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

خیلی زیاد - 1.9%
زیاد - 0.9%
متوسط - 2.3%
کم - 2.5%
خیلی کم - 92.4%

مجموع آرا: 1986

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور