صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش
سه شنبه, 12 اسفند 1399 14:24

موسیقی پورنوگرافیک

موسیقی پورنوگرافیک و جایگاه هنر در نظام آموزشی ایران

سیاست گذاران بی سیاست حوزه آموزش و فرهنگ ما دهه هاست فکر می کنند که با حذف واحد درسی زیبایی شناسی و عدم آموزش و نشان ندادن آبزار و آلات موسیقی در مدرسه و تلویزیون می توانند دانش آموزان را افرادی گریزان و متنفر از موسیقی پرورش دهند. آنها نمی دانند که اگر کودک و نوجوان شناختی از هنر و موسیقی نداشته باشد، از موسیقی متنفر نخواهد شد، بلکه به واسطه عدم آگاهی هر کالای مبتذل و هر زباله ای را به جای کالای هنری گرفته و مصرف خواهد کرد..

وقتی مسیر عادی و جریان معمولی موسیقی پاپ ممنوع شد، این ژانر موسیقیایی نه تنها از بین نرفت بلکه از روی زمین و مقابل چشمان مردم و خانواده به زیر زمین و پستوها کوچ کرد و همچون آبی که مسیر طبیعی اش سد شده باشد، از کناره ها شروع به سرریز نموده و در این مسیر با شکستن سدها و ویرانی زمین های اطراف خود را با سرعت و قدرت تخریب بیشتری به متن جامعه تحمیل کرد.

حال به واسطه ابتذال و بلاهتی که عده ای به نام موسیقی راه انداخته اند و با یکدیگر در حال رقابتند، آن اندک دانش آموزانی هم که سرشان به کار خودشان گرم است هم ترغیب می شوند که سر از کار و بار "آلکسیس" دربیاورند و از قافله عقب نمانند.

هر چند فکر نمی کنم در مملکتی که بازیگران پورن از مفاخر فرهنگی اش معروف ترند و مردم آنها را با پیشوند "خاله" و "عمو" شناخته و معرفی می کنند و جوانانش در صفحه جهانبخت و کارداشیان و بیلزریان پلاسند، این اتفاق هم چیز چندان عجیبی باشد.

موسیقی پورنوگرافیک و جایگاه هنر در نظام آموزشی ایران

ساسی مانکن اتفاقا در این زمینه زرنگ تر از بقیه همکارانش است و روح زمانه را می شناسد و به اصطلاح «سفارش زمانه را سریع تر از دیگران می گیرد» و به همین دلیل است که هر آهنگی که بیرون می دهد سریعا ورد زبان نوجوانان و جوانان می شود. او می داند که جامعه مخاطبش تشنه "خوشگل سکسی" و "آلکسیس" است و به این هم آگاه است که قبل از توصیه او هم اینستاگرام را بر هر چیزی اولویت دارد.

ساسی مانکن فقط چیزی را می خواند و می گوید که مخاطبش تشنه شنیدن آن است.

کانال خرمگس


موسیقی پورنوگرافیک و جایگاه هنر در نظام آموزشی ایران

منتشرشده در دانش آموز

⁩گروه رسانه/

تاکنون دو نقد در موضوع " دکتر معلمان " در صدای معلم توسط مدیر این رسانه به رشته تحریر درآمده است . ( این جا ) و ( این جا )

احمد احمدی شیخلر ، دکتر معلم ؛ نقدی بر آن نگاشته است .

منتشرشده در یادداشت

وضعیت تنبیه بدنی در تعطیلی مدارس به خاطر کرونا

با شروع همه گیری ویروس کوید ۱۹، یکی از مراکز تجمعی که لازم بود به سرعت تعطیل شود، مدارس بودند. این مهم هرچند با اظهار نظرهای متفاوت و متناقض برخی مسئولان با شروع سال تحصیلی و یا در مصاف با زمان امتحانات چالش برانگیز شد؛ اما در نهایت این ویروس سرکش کرونا بود که اجازه نداد مسئولان تعلیم و تربیت کشور ریسک بازگشایی مدارس را به جان بخرند.
با بسته شدن مدارس به عنوان خانه دوم محصلین و با تمهیدات انجام شده در فضای مجازی، نرم افزار «شاد» به خانه ها آمد تا دانش آموزان ملزم شوند در این دوران، بار سنگین یادگیری و فراگیری را از «حضوری» به «مجازی» تجربه کنند.
حالا در این فضای تهی از دانش آموزان، صدای زدن ترکه و چوب و خط کش ناظم در حیاط و راهروهای مدرسه به گوش نمی رسد و نگاه تند و تیز و اَخم معلمانی که گاه اقدام به تنبیه بدنی می کردند، نمودی ندارد، چرا که میز و نیمکت های کلاس از وجود شاگردان و به خصوص بچه های جَلب، درس نخوان و بازیگوش خالی است.

در تاریخ تعلیم و تربیت کشور ما، همیشه مسئولین مدرسه اعم از مدیر و ناظم و معلم خودشان را به نوعی ولّی محصلین به حساب می آورند. آنها مثل پدر و مادرها خیر دانش آموزان را می خواهند و این خیر خواهی البته مجوزی برای برخورد قهری آنها با دانش آموزان است. برای همین وقتی مسئولین مدرسه دقعتاً انواع تنبیه ها را می نواختند، به خیالشان پدرانه می نوازند! از این رو ست که اولیاء مدرسه به نوعی خود را هم راستا با اولیاء خانه در امر تعلیم و به خصوص تربیت فرزندان این مرز و بوم می دانند. سالی که دانش آموزان به دلیل ویروس کرونا به مدرسه نرفتند و با «شاد» همراه شدند، ولی هر چند برای «شاد»، چندان شاد نشدند؛ اما در آن فضا، هیچ گاه تنبیه بدنی نشدند!

در نمونه هایی از ادبیات داستانی ما، نویسندگانی چون جلال آل احمد در کتاب «مدیر مدرسه» و هوشنگ مرادی کرمانی در داستان های «مجید»، مِهر و کین فضای مدرسه را به خوبی به قلم درآورده اند. کارگردانانی چون کیومرث پوراحمد نیز به خوبی توانسته است قصه های مجید را با خلق تصاویر بکر بازنمایی کند. به طوری که هر بار فیلم «صبح روز بعد» کیومرث پوراحمد را می بینیم دلمان غصه دار می شود. چرا که پوراحمد و مرادی کرمانی هر دو وضعیتی مشابه مجید را با پوست و استخوان خود تجربه کرده اند که توانسته اند چنین تصویر ملموسی از تنبیه را در دوران مدرسه خلق کنند. همچنین در فیلم «مشق شب» اثر عباس کیارستمی نیز می بینیم که خیلی از بچه ها معنای «تشویق» را بلد نیستند اما همه خوب می دانند «تنبیه» یعنی چه !

وضعیت تنبیه بدنی در تعطیلی مدارس به خاطر کرونا

این نوشته ها و تصاویر نمونه های واقعی از تنبیه در مدارس را به خواننده کتاب و بیننده فیلم القاء می کند. خواننده و بیننده ای که خود زمانی در این فضای تنبیهی قرار داشته و شاهد تنبیه دیگران بوده یا خود به عنوان خاطی مورد تنبیه قرار گرفته است.
امسال ویروس کرونا با حضور خود در جوامع بشری توقف ها و تغییرات زیادی را به وجود آورد که دامنه آن تا از بین رفتن کامل آن ادامه دارد. بسته شدن مکان های حضوری تعلیم و تربیت از جمله این توقف ها بود. نظام تعلیم و تربیتی که تنبیه جزیی از آن بود اما، امسال با خالی شدن مدرسه از حضور دانش آموزان، چوب و ترکه ناظم و نگاه تیز و دست تنبیهی معلمان سنتی نیز محلی برای عرض اندام پیدا نکرد.

این روزها تقریباً یک سال از تعلیم و تربیتِ بدون تنبیه گذشته است؛ موضوعی که بعدها می توان از آن این گونه یاد کرد:

سالی که دانش آموزان به دلیل ویروس کرونا به مدرسه نرفتند و با «شاد» همراه شدند، ولی هر چند برای «شاد»، چندان شاد نشدند؛ اما در آن فضا، هیچ گاه تنبیه بدنی نشدند!

سایت انسان شناسی و فرهنگ


وضعیت تنبیه بدنی در تعطیلی مدارس به خاطر کرونا

منتشرشده در یادداشت

ورود گسترده طلاب و روحانیون در آموزش و پرورش و چند پرسش

مقدمه

شاید نخستین بار دخالت سازمان دهی شده و مستمر روحانیون در امور آموزش و پرورش از زمان وزارت فرشیدی در دولت نخست احمدی نژاد شروع شد .
در زمان وزارت بطحایی نیز این وضعیت به صورتی مشابه تکرار شد .

برخی گردانندگان عمده تجارت پرسود کنکور در دیدار خود با مراجع تقلید، قصد داشتند فعالیت های خود را صورتی مقبول و مشروع داده و آن را با حمایت روحانیون توسعه دهند.

ورود گسترده طلاب و روحانیون در آموزش و پرورش و چند پرسش

متعاقبِ آن حرکت و به تدریج ، با ثبات معضل کمبود معلم که به دلیل بی کفایتی وزرای سابق و کنونی و ناتوانی دانشگاه فرهنگیان در تربیت معلم مورد نیاز مدارس، وجود داشت، بهانه جذب 10 درصدی طلاب در آموزش و پرورش مطرح شد. در همان زمان در یادداشتی با عنوان " نقدی بر جذب ۱۰ درصدی طلاب در آموزش و پرورش " در مورخه 1398/09/10 گفتنی ها را بیان داشتم . ( این جا )

در یادداشتی دیگر که علاقه مندان می توانند به آن مراجعه و مطالعه کنند ، استاد گرانمایه سرکار فاطمه سادات اشرفی زاده با عنوان " بر اساس کدام قانون حوزوی ها در استخدام دبیر ادبیات فارسی راه پیدا کردند؟ " در 30 شهریور 1399 در همین سایت، انتقادات خود را مطرح ساختند. ( این جا )

و امروز شرایط کرونایی و خواب مصنوعی در تمامی لایه های جانبی و اصلی آموزش و پرورش که بر اثر آن کمتر خبری از وزارتخانه به سمع و نظر فرهنگیان و معلمان می رسد، عاملی شده برای کودتای نرم جهت استخدام طلاب و روحانیون در آموزش و پرورش . آنان قرار است معلمین دروسی چون علوم اجتماعی، زبان و ادبیات فارسی، دین و زندگی و پرورشی .... گردند. حال تکلیف معلمین فعلی این دروس که بر اساس رشته تحصیلی و تخصص شان ، در استخدام آموزش و پرورش هستند چه خواهد شد؟ مشخص نیست. یا تکلیف دانشجو معلمانی که در این رشته ها در حال تحصیل اند و برای استخدام در آموزش و پرورش روزشماری می کنند.

در این شرایط دو مظلومیت تحمیلی برای معلمان ، درد آور است :

کوتاهی دیوار آموزش و پرورش و کوتاهی دیوار رشته های علوم انسانی.

چرا تصور می کنید تدریس جامعه شناسی یا زبان فارسی ، کار ساده ای است و نیازی به مهارت و تخصص و دانش خاصی ندارد ؟ این تفکر بسیار سطحی زائیده کدام ادّعاست؟ یا تصور می کنید چون دروس حفظی هستند و شما حافظه قوی برای حفظیات دارید، پس قادرید مثل آب خوردن آنها را تدریس نمایید؟ پس حیف 6 - 4 سال عمر و جوانی ما که برای کسب دانش در این حیطه ها هدر رفته است!!

در واقع ، وزیر آموزش و پرورش با این کار ، ورشکستگی خود را در اداره نظام آموزشی کشور اعلام کرده است. البته دانشگاه فرهنگیان نیز ورشکست دیگر این ماجراست. کاش هرگز دانشگاه فرهنگیان جایگزین دانش سراهای مقدماتی و عالی نمی شد. این کاش را با تمام وجود و از اعماق دردمندی ام فریاد می زنم.

ورود گسترده طلاب و روحانیون در آموزش و پرورش و چند پرسش

با استخدام روحانیون در آموزش و پرورش ، به کدام ناتوانی ها اعتراف خواهیم کرد؟

آموزش و پرورش و دانشگاه فرهنگیان با استخدام 25 هزار طلاب زن و مرد در آموزش و پرورش، با یک تیر چندین نشانه را هدف خود قرار خواهند داد، اما به طور ضمنی به مواردی از ناتوانی خود نیز معترف خواهند شد :

1 ) مهم تر از هر چیز ، از فشار منتقدین برای بزرگ نمایی ضعف چندین دهه ای کمبود معلم در آموزش و پرورش ، خلاص خواهد شد .

2 ) سپس اداره و مدیریت مدارس را ز کف برون داده و به سمبل حاکمیتی کشور خواهد سپرد.

3 ) چون روحانیون ، نماد حاکمیتی و مذهبی جامعه اسلامی شناخته می شوند ، پس چهار طرز تفکر مشاهده خواهد شد :
الف - گروهی آنان را با توجه به باورهای مذهبی خود مقدس شمرده قبول خواهند کرد.
ب - گروهی از سر محافظه کاری یا بی تفاوتی دائمی ، در سکوت فرو خواهند رفت .
ج - گروهی از فرط خستگی و مستأصلی ، دست از اعتراض ، اِعمال فشار و انتقاد بر خواهند داشت.
د - گروهی دیگر آنان را برای امر تدریس در مدارس فرزندان و دانش آموزان شان به رسمیت نخواهند شناخت.

4 ) با استخدام طلاب در آموزش و پرورش، نظام آموزشی با ساختاری مندرس و کهنه، آخرین تلاش های خود را برای یافتن نجات غریقی مطمئن می نماید و نظام سیاسی بدین طریق، نگرانی خود را در نحوه تربیت مذهبی، ایدئولوژیک و دینی کودکان، بر طرف خواهد کرد و با طیب خاطر در انتظار کودکان تربیت شده توسط آنان خواهد نشست تا امر ترویج مذهب، سیر تسلسل خود را ادامه دهد. اما این اتفاق در بین 1000 دانش آموز، چند نفر خواهد بود ، قابل پیش بینی است. بالاخره ما معلمان فضای مدرسه ، ظرفیت ها و روحیات دانش آموزان را بهتر از هر کس دیگر حتی والدین آنها می شناسیم .

5 ) آموزش و پرورش با اجرای این تصمیم ، خانواده ها را در مقابل روحانیون قرار خواهد داد و همگی به حضور روحانیون در مدارس روی خوش نشان نخواهند داد . در این مورد خواهند گفت : اگر ما حاضر به تربیت دینی فرزند خود باشیم او را در حوزه های علمیه ثبت نام می کنیم . این خط تمیز ، قراردادی ما بین دو سازمان و نهاد با اهداف جدا از هم هست و عبور از آن و یا نادیده گرفتن آن ، به معنای لوث شدن ارزش های هر یک خواهد بود.

6 ) محافظه کاری معلمان در مدارس ، شهره آفاق است و سکوت و یا قایم شدن بسیاری از آنان در پشت نماینده دبیران و یا معلم جسوری که قدرت بیانی مؤثر دارد در جلسات شورای دبیران و یا هنگام حضور نیروهای ستادی در مناسبت هایی خاص در مدارس ، تجربه عملی همه ماست. با حضور طلاب در مدارس، این محافظه کاری شدیدتر شده و حق کُشی اصلی در حق دانش آموزان عملی خواهد شد. چون معلمی که جسارت و شهامت بیان واقعیت های موجود جامعه خود را ندارد، نمی تواند الگوی مناسبی برای دانش آموزان خود باشد. مطیع و مُنقاد بودن، هدفی شایسته و ممتاز برای تعلیم و تربیت کودکان نیست و گر نه کشورهای پیشرو در امر آموزش و پرورش، این همه سرمایه گذاری کلان جهت تربیت معلم و توسعه آموزش نمی کردند. نظام آموزشی با عملکرد یک سویه خود از تشکیل سازمان نظام معلمی، با توجه به همین مسایل واهمه دارد، که مبادا این سازمان به حق خواهی و دادخواهی پرداخته و به تنویر اذهان دیگر معلمان بپردازد.

7 ) نظام آموزشی با موافقت حضور طلاب در مدارس، که ظاهرا قدرتی برای مخالفت هم ندارد، در واقع اعتراف می کند که دبیران دینی و پرورشی طی 4 دهه در مدارس، نقشی موفقیت آمیز نداشته اند و در این وادی شکست خورده اند و گر نه چرا باید بدین کار راضی شوند؟ در پاسخ کمبود معلم را نشانه نروید که این خود سیاستی ضمنی برای بی کفایت اعلام کردن آموزش و پرورش کشور است. یک قصدی عمدی که اهداف بر اساس آن تنظیم می شود. نمی توان از یک سو گفت کمبود معلم داریم و از دیگر سو بیان داشت که مجوزی برای استخدام نیروهای جدید نداریم! این چگونه ممنوعیتی است که فقط در پر نیازترین وزارتخانه کشور وجود دارد؟ شما با سیاست های متناقض، نمی توانید در اداره پر نیروترین وزارتخانه موفق شوید. برای همین با بیانی نابه جا می گوئید: چون تعداد معلمان زیاد هست، نمی توانیم شرایط مناسب حقوق و رفاه را برای آنان فراهم کنیم، و در پاسخ آنان نیز می گویند زیاد بودن جرم ما نیست، گناه ما زیادی بودن هست! یعنی هر سیاست غلط توجیه تصمیم غلط دیگرتان گردیده است. به قول بوعلی سینا:

" اگر برای یک اشتباه هزار و یک دلیل بیاورید، در واقع هزار و یک اشتباه از شما سر زده است."
من نیز همانند آن کارمند بانک یا دارایی و ثبت و احوال،کارمند دولت هستم. ابتدا برای من تعریفی مناسب بیابید بعد جایگزینی برایم جست و جو کنید، چون خود شما هم نمی خواهید قبول کنید که من نیز کارمند دولت هستم و مرا فقط معلم خطاب می کنید. البته دلیل این بیان زیرکانه آشکار است، تا منِ کارمند خود را با دیگر کارمندان تساوی احساس نکنم و مطالبات آنان را از شما نطلبم. تمامی نام گذاری های این وزارتخانه عمدی و هوشیارانه است تا با ساز و کار حقوق زیر خط فقر و سواد غیربالنده، ناتوانی آنان را شدت بخشید. و گرنه روزگاری وظیفه آموزش ضمن خدمت، آموزش کتب جدید تألیف شده و کتاب های درسی بود، اما به ناگاه احساس کردید که چنین انگیزه ای مسدود و به جای آن با معرّفی کتب مذهبی ، به هدایت ایدئولوژیک معلمان نشستید. شما با منوط کردن تمامی انگیزه ها به امتیازاتی این چنینی ، انگیزش های غیراصولی را ترویج دادید.

8 ) طلاب به عنوان افرادی که دروس فقه و دینی خوانده اند چگونه دانش و مهارت تدریس زبان و ادبیات فارسی ، تاریخ ، جغرافیا ، جامعه شناسی را خواهند داشت؟ اگر قرار است دوره آموزشی دو سه ماهه برای آنها گذاشته شود، دو ایراد بزرگ این تصمیم عبارت خواهد بود از :

الف - هیچ کس با سه ماه دوره آموزشی ، متخصص تدریس در این رشته ها نمی شود. من معلم طی 4 یا 6 سال تحصیل این توانایی را به دست آورده ام.
ب - ماهیت و محتوای دوره های آموزشی در آموزش و پرورش حداقل برای ما معلمان مشخص است و ما معلمان مطمئن هستیم که چنین پتانسیل و ظرفیتی در آموزش و پرورش وجود ندارد و گر نه دهه ها معلمان را به تدریس کتاب واحد محکوم نمی کردید. چرا هر چند سال یک بار و با توجه به تغییرات همه جانبه در زندگی اجتماعی و همانند کشورهای پیشرفته کتب جدیدی چاپ نمی شوند؟ بهانه شما کمبود کاغذ و هزینه سنگین چاپ هست و گاه با بیانی روشنفکرمآبانه به عدم نابودی جنگل ها و درختان اشاره می کنید! اما واقعیتِ عدم تحقق این هدف، نداشتن مؤلفینی باسواد است. چاپ کتب درسی جدید طی دو سه سال یک بار، نیازمند تسلط مؤلفین به دانش روز است، کو آدرس این توفیق؟ شما بهتر از هر کس دیگر می دانید که مؤلفین انتخاب شده، توانایی انجام چنین کاری را ندارند و یا مراجع قدرت ، چنین مجوزی صادر نمی کنند.

ورود گسترده طلاب و روحانیون در آموزش و پرورش و چند پرسش

9 ) طلاب وارد آموزش و پرورش خواهند شد و با بودجه آموزش و پرورش تأمین معاش خواهند شد و خبری از انتقال سرمایه های هنگفت آنان در مدارس نخواهد بود. یعنی کوچک تر شدن سهم نیروهای فعلی از بودجه تخصیص یافته . ما بیشتر از نقش روحانیون در مدارس ، به باور این مهم توسط آنان نیازمندیم که یک یا چند تن از مراجع عالیقدر ، متوجه کمبودهای نظام آموزشی کشور باشند و بخش قابل توجهی از بودجه سرسام آور خود را جهت تقویت اهداف تربیتی و آموزشی به آموزش و پرورش منتقل سازند.

10) طلاب با حدود تعریفی مشخص، تاکنون به کارهایی در خور شأن و حد توانایی خود مشغول بوده اند، آنان امروز می خواهند جایگزین جوانانی گردند که رؤیا، امید و آرزوی استخدام در آموزش و پرورش را از کودکی یا نوجوانی در ذهن خود داشته اند. وجدان طلاب شرعا چگونه راضی می شود که 25 هزار دیپلم و یا لیسانس بیکار بمانند و فرصت کسب روزی حلال و ازدواج را از دست بدهند؟ یا طلاب چگونه راضی می شوند تا به جای نیروهای خرید خدماتی، حق التدریس، نهضت سواد آموزی، نیروهای خدماتی که ادامه تحصیل داده اند، معلمانی که در مدارس هیئت امنایی تدریس می کنند و..... عمر و جوانی خود را در حسرت روزِ استخدام سپری ساخته اند، در آموزش و پرورش جذب شوند ؟

11 ) طلاب محترم می توانند به جای پا نهادن بر جا پای معلمان که حریم خصوصی و حرفه ای آنان شمرده می شود، مثلا در بانک ها مشغول به کار شوند تا جلوی ربا و بهره های غیراسلامی را بگیرند . شما بهتر است با تربیت الهی خود در بانک ها، جلوی وسوسه شیطانی کارمندان و مدیران را در راستای اختلاس و رشوه را بگیرید که بدین طریق به همه ملت خدمتی شایان توجه خواهید نمود.

12 ) راستی شما که جزو قشر روحانیون هستید چرا راضی می شوید مسئولیتی را بپذیرید که برای آن هدف تربیت نشده اید ؟ معلمی ، موعظه و سخنرانی کردن نیست. شما عادات قبلی خود را چگونه بر محور تدریس منظم صفحات کتب درسی طی 9 ماه سال تحصیلی خواهید چرخاند ؟ وزیر آموزش و پرورش با این کار ، ورشکستگی خود را در اداره نظام آموزشی کشور اعلام کرده است. البته دانشگاه فرهنگیان نیز ورشکست دیگر این ماجراست.

به همان اندازه که منِ معلم کفایت و ظرفیت تدریس در حوزه ها را ندارم، قبول کنید که شما هم برای فضای مدارس و حقوق و تکالیف آن تربیت نشده اید.

13 ) روحانیون محترم نگران نیستید که با تغییر نقش خود ، دیدگاه مردم نسبت به شما تغییر نماید ؟

14 ) نسل سرکش امروز ، چگونه تسلیم اهداف حرکت شما به سوی مدارس خواهد شد؟ تصور نمی کنید فرار مغزها از سنین بالای بیست به زیر بیست سال نزول خواهد کرد و مهاجرت خانواده ها به تبع کم سن و سالی دانش آموزان، تبدیل به پدیده ای جدید در کشور خواهد شد؟ البته هم اکنون چنین حرکتی به دلیل آینده گنگ کودکان در جامعه ، آغاز شده است. لابد خبر غرق شدن زن و مرد ایرانی و سه فرزندشان در آب‌های بین فرانسه و انگلیس، در مانش را به خاطر دارید؟ ۲۲ پناهجوی دیگر که در قایق بوده‌اند، نجات یافته‌اند. آن‌ها تلاش می‌کردند به انگلیس برسند و آنجا درخواست پناهندگی بدهند.
شاید شما تصور می کنید که گرایشات غیرمذهبی دانش آموزان را هدایت خواهید کرد و یا اعتیاد آنان را درمان . روحانی بزرگوار ، کودک امروز ، کودک مطیع و نجیب و سر به زیر دیروز نیست. او از دو سه ماهگی با موبایلِ مادرش مجبور به غذا خوردن، نگریستن و خوابیدن شده است و پاک کردن اثرات فضای مجازی از تاروپود او، به این سادگی ها اتفاق نخواهد افتاد که آموزش مجازی نیز کاتالیزوری دیگر بر این مدعا گشته است.

15 ) اصولا رسم بر این است که منطقه و کشوری که ضعیف است مورد تهاجم کشورهای قوی تر قرار می گیرد و کشورگشایی برای آنان ، ساده ترین کار ممکن می باشد. ظاهرا ضعف های بی شمار 4 دهه ای آموزش و پرورش، طلاب را تشویق به چنین اقدامی نموده است. یعنی وقتی سازمانی لیاقت، کفایت و اراده ای مستقل برای مدیریت زیرمجموعه خود را ندارد، همان بهتر که به مزایده گذاشته شود، آن هم برای یک مدعی و طالب که رقابتی هم در کار نیست یا سنجشی برای گزینه و ترجیح بهتر و اصلح وجود ندارد.

16 ) نظام آموزشی با عملکرد یک سویه خود از تشکیل سازمان نظام معلمی، با توجه به همین مسایل واهمه دارد، که مبادا این سازمان به حق خواهی و دادخواهی پرداخته و به تنویر اذهان دیگر معلمان بپردازد. پس نتیجه آن که معلمان با تلاش های جزیره ای و یا با انتقادات جسته و گریخته کم رنگ، هرگز قادر نیستند تا حرف های خود را به کرسی بنشانند و چون فرهنگ گفت و گو در این جامعه، حیاتی ترین حق نادیده گرفته شده هست، پس حرف اول و آخر را خودتان بزنید، چون بِستری برای تقابل سخن منطقی وجود ندارد و کسی یارای مخالفت با شما را ندارد.

17 ) لابد برای همین منظور و در راستای تثبیت ورود طلاب محترم به مدارس است که با تشکیل سازمان نظام  علوم تربیتی موافقت نموده اید! یعنی برخلاف عادات ناپسند و کارکردهای عجولانه دائمی مدیران آموزش و پرورش، این بار با برنامه ریزی و هدف گذاری از پیش اندیشیده شده از خود درایت نشان داده و بعد وارد عمل شده اید! و زیربنا را با روبنا متناسب سازی کرده اید. اما این روبنا و زیربنا با صاحبان اصلی وزارت آموزش و پرورش هیچ سنخیتی ندارد .

18 - وزارت آموزش و پرورش به جای جو گیر شدن با مجموع آمار نمایشی، بهتر است به بی کفایتی خود در هدایت بزرگ ترین وزارتخانه کشور اعتراف کند تا ما معلمان نیز با فریب شما و خودمان، راه به خطا نرویم.

ورود گسترده طلاب و روحانیون در آموزش و پرورش و چند پرسش

نحوه آموزش کودکان در 10 سال آینده چگونه پیش بینی می شود ؟
برای توجیه تکلیف ما نسبت به فردا، ترجیح دادم تا به پیش بینی های 10 سال آینده نیم نگاهی بیفکنیم. با تمامی عجز و شگفتی می پرسم که شرایط قرن حاضر چه زمانی برای ما اهمیت پیدا خواهد کرد؟ چون قرار است طی ده سال آینده، آموزش دیگر نه معلم محور باشد و نه دانش آموز محور. هر چند هم اکنون نیز ما در بازارچه سنتی و در همان معلم محور باقی مانده ایم و با آوردن روحانیون به مدارس تصمیم بر تقویت ساختار سنتی آن، حتی بیشتر از قبل را داریم .

در آینده ، به دلیل پیشرفت های الکترونیکی این امکان فراهم خواهد شد تا افراد به صورت شخص محور آموزش ببینند و برای یادگیری نیازی به حضور در کلاس های درس نداشته باشند. بارها شنیده ایم که آموزش باید بر مبنای نیاز زمان باشد. در دنیایی که رایانه ها محاسبات ریاضی را انجام می دهند و وسایل الکترونیکی و اینترنت، امکان مشارکت در جلسات مختلف آموزشی و کاری را حتی از راه دور فراهم می کنند، باید مهارت هایی به دانش آموزان و دانشجویان آموزش داده شود که مطابق با شرایط و نیازهای دنیای آینده باشد. به همین خاطر انتظار می رود که ساختار آموزش و فضای آموزشی در آینده تغییر کند.

ما نیز باید زودتر با دنیای فیزیک و شیمی که پای تخته سیاه تدریس می شوند و دانش آموزان را به حفظ جدول مندلیف و خواص عناصر و سرعت در محاسبه انتگرال دو گانه ترغیب می کنند، خداحافظی کنیم. این ها دیگر در دهه های آینده به درد کسی نخواهد خورد و علوم میان رشته ای از پایه در دستور کار نظام های آموزش و پرورش پیشرفته جهان مثل فنلاند و ژاپن قرار می گیرند. دیگر ممنوعیت هایی چون نیاوردن ماشین حساب مهندسی یا موبایل به مدارس وجود نخواهد داشت، یعنی چنین مدرسه ای وجود نخواهد داشت که ما در مقاومت های جاهلانه خود دست و پا بزنیم.

در آینده ،  تحلیل داده ها اهمیت بیشتری می یابد و پروژه محور شدن آموزش فردی یا گروهی جایگزین نوع آموزش فعلی خواهد بود. تحولات فن آوری نحوه آموزش را تغییر خواهد داد. البته آموزش یک ضرورت در زندگی انسان ها است و هیچ گاه کارکرد مدارس و معلمان از بین نخواهد رفت، اما نحوه آموزش و نحوه ارزیابی تغییر خواهد کرد.
البته تنها بخش نظری آموزش را می توان در خارج از کلاس تدریس کرد یا افرادی که به هر دلیلی امکان حضور فیزیکی در کلاس را ندارند خواهند توانست با استفاده از وسایل الکترونیکی در کلاس حاضر شوند. ولی بخش عملی که نیاز به تعامل با افراد دیگر دارد در کلاس درس انجام می شود و تمامی دانش آموزان باید حضور فیزیکی داشته باشند.
آموزش در سال ۲۰۳۰ به کمک ابزارهای تازه و تمرینات گسترده انجام می شود. یعنی دانش آموزانی که از بهره هوشی متوسط و به بالا  برخوردار هستند باید تمرینات دشوارتری انجام دهند تا بتوانند تمامی جوانب و جنبه های مختلف درس را به خوبی درک کنند. در این زمان، دانش آموزانی که در یک یا چند مبحث خاص مشکل داشته باشند، این فرصت را خواهند داشت که آن قدر تمرین کنند تا به سطح مطلوب برسند. در این سال ها دیگر آموزش بر مبنای یک سری سرفصل خاص و زمان محدود انجام نمی شود.

در این سیستم آموزشی ، دانش آموزان اعتماد به نفس بالاتری خواهند داشت و یادگیری هم در بالاترین سطح ممکن انجام خواهد شد.
فرد محور شدن آموزش این امکان را فراهم می کند تا هر فرد بر مبنای توانایی خود و شناختی که از خود در مورد بهترین روش یادگیری دارد، ابزارهای لازم، روش های مناسب و تکنیک های کارآمد را انتخاب کند و از کمک معلم در جهت تحقق هدفش بهره مند شود.

در آینده، اغلب کارها به صورت پروژه ای عرضه می شود و حضور فیزیکی کارمندان در یک محیط خاص و برای ساعات طولانی تحقق پیدا نمی کند. بنابراین آموزش برای انجام پروژه های مختلف، زمان بندی صحیح و همکاری و مشارکت با دیگران برای انجام بهینه کار از دوره دبیرستان آغاز می شود. در این سال ها، پروژه های مختلف درسی به دانش آموزان واگذار می شود و آنها به صورت فردی یا گروهی موظف هستند پروژه های مذکور را به نتیجه برسانند. تحلیل داده ها اهمیت بیشتری می یابد و قدرت تحلیل اطلاعات مهم تر از قدرت محاسبات ریاضی دانش آموزان خواهد بود. آینده آموزش و پرورش جهان را می توان در سیستم آموزش و پرورش امروز استونی و فنلاند مشاهده کرد.

و جایگاه ما در آموزش و پرورش ؛
توصیه می کنم با اصرار در حفظ ساخت سنتی نظام آموزشی، ایران در هیچ یک از مطالعات بین المللی جهت سنجش میزان یادگیری و توانایی دانش آموزان شرکت نکند. تُرک ها ضرب المثل ارزشمندی در این خصوص دارند و می گویند : سفره بسته یک ایراد دارد اما سفره باز هزار عیب و ایراد. پس برای حفظ آبروی معلمان و دانش آموزان و ملت ایران و رهایی از رسوایی برچسب نزول رتبه ای طی سال ها، همان بهتر که جسارت شرکت در این ارزشیابی ها را نداشته باشیم.

آموزش فی نفسه، امری پویا، تغییرپذیر و تکامل جوست و ما در خاموشی تحصیل کردگان این مملکت و در بی اعتنایی وزیر خود، از این موهبت بی نصیب می مانیم. گناه نابخشودنی هدر دادن منابع طبیعی ، غیر طبیعی و انسانی، اگر بر من پوشیده باشد برای همین روحانیون که قرار است در آموزش و پرورش به پیاده سازی نیروی غیرکارآمد توفیق یابند، محرز و آشکار است.
چرا قدرت بصیرت خود را قربانی یک سری اهداف گروهی یا شخصی می نمایی؟ چرا عوامل درون سازمانی آموزش و پرورش در مدیریت سازمان خود ابتر و ناقص مانده اند؟
اگر سند تحول بنیادین آموزش و پرورش ، قرار بود ما را به این نقطه کور برساند، همان بهتر که کنار گذاشته شود و حضرات بر اساس معلومات تحصیلی و تجارب شغلی خود به اداره آموزش و پرورش بپردازند. این چگونه سندی است که با فلج ساختن هوش و درایت و بصیرت و دوراندیشی یک وزیر ، او را تسلیم یک طرح از پیش اندیشیده شده خارج از اصول درونی نظام آموزشی می نماید؟
با طی چنین مسیری، ایران در آینده حرفی برای گفتن نخواهد داشت.

حرف حساب با گفت و گو و مصالحه و همزیستی مسالمت آمیز زدنی است نه پیشرفت تسلیحاتی. جنگ ایران و عراق ما را در عرصه های نظامی تقویت کر ، درس گرفتن از تجارب عملی امری پسندیده است، اما فعلا در جنگ پیشروی آموزشی، ایران عقب مانده ترین کشور آسیایی است، چه باید کرد؟

ورود گسترده طلاب و روحانیون در آموزش و پرورش و چند پرسش

سخن آخر
ما معلمان از شما طلاب و روحانیون می خواهیم که وزارت آموزش و پرورش را فقط از لحاظ مالی پشتیبانی کنید و مابقی کار را به اهل فن بسپارید. و گر نه همان بهتر که هرگز مدارس به صورت حضوری آموزش ندهند و آموزش مجازی همچنان گزینه ناچاری ما باشد. به جای تزریق نشاط و شادابی در مدارس، به جای الگوجویی از شیوه های ممتاز و برجسته آموزشی در سطوح بین المللی که نتایج مفید آن در مطالعات مشهود است، به جای مدرن کردن شیوه های آموزش و ایجاد تحولی اساسی در فرآیند آموزش، شما با جذب روحانیون در مدارس، ساختار سنتی آن را مستحکم تر خواهید ساخت. حداقل یک بار هم با معلمان خود گفت و گو کنید و خواسته های آنان را بدون اِعمال فشار یا ایجاد جوّ غالب به نفع خودتان، پرس و جو شوید .

اگر یک فردِ جاهلِ فقیر ناتوان قارچ خودرو باشد که نیست، باور کنید که ما معلمان اصلا چنین نیستیم و برای تحقق اهدافی تربیت شده ایم، دولت بر روی ما سرمایه گذاری کرده است و ما عمر و جوانی خود را برای نیل به نتایجی مطلوب، هزینه کرده ایم. دانش آموزان را با تفاوت های فردی بیشمار در راستای یک هدف و ایجاد نظم، نسبتا همسان تربیت کرده ایم. اموری را که والدین از انجام آن عاجز بوده اند ما معلمان با مهربانی و عطوفت پدرانه و مادرانه، انجام داده ایم، که همه آنها را امروز در فضای مجازی تجربه می کنید. حال چگونه ممکن است خانه ما به غیر سپرده شود و ما از صاحب خانه بودن عزل و در آن مستأجر گردیم؟!

در این وزارتخانه چون همیشه، تنها و بدون حامی دلسوز، سی سال مدت خدمت خود را سپری ساخته و می سازیم، همکاران پیشکسوت ما با حسرت هایی جانگداز جان به جان آفرین سپرده اند و سنگینی دِین محرومیت و مظلومیت مطلق آنان بر دوش شما، سالیان متمادی باقی خواهد ماند. چون تاریخ، گواهی خواهد داد که آنان چگونه زیستند، چگونه خدمت کردند و چگونه از این دنیای فانی، رخت فرو بستند.
فقط یک تن چون امیرکبیر در این مملکت پیدا شود و نیازهای حیاتی آموزش و پرورش را در شرایط کنونی درک کند. فقط یک تن از بین 83 میلیون نفر بیاید و تکلیف ملت و آموزش را برای همه ما روشن سازد. این همه بلاتکلیفی از بهر چیست؟


1) روزیاتو ، آینده آموزش و پرورش جهان چگونه خواهد بود؟ علی زمانی . 28 شهریور 1397 .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

ورود گسترده طلاب و روحانیون در آموزش و پرورش و چند پرسش

منتشرشده در یادداشت

بحران ها و چالش های رنگارنگ در آموزش و پرورش

آموزش و پرورش کلکسیون بحران ها و اقیانوس مشکلات:
۱- بحران ناشی از کمبود شدید بودجه‌‌.
۲- بحران کمبود معلم حرفه ای‌ و مازاد معلمان غیر حرفه ای و با تحصیلات غیر مرتبط.
۳- بحران دخالت نهادهای غیر متخصص به دلیل انتخاب وزیران ضعیف و غیر تحولی.
۴- بحران مدارس کپری و کانکسی.
۵- بحران محتوای کتب درسی که خیلی مطالب به درد زندگی نمی خورند و در دانش آموزان بی انگیزگی ایجاد می‌کنند.
۶- بحران تعصّبات و سختگیری ها بر معلمان و دانش آموزان‌ و ایجاد فضای بسته.
۷- بحران مدارس کهنه و فرسوده.
۸- بحران عدم انتخاب مدیران خلّاق و نوآور.
۹- بحران کلاس های کنکور‌‌‌ و سهمیه های ناعادلانه کنکور.
۱۰- بحران تبعیض جنسیتی.
۱۱- بحران بخاری های نفت سوز‌.
۱۲- بحران عدم جذابیت مدارس به دلیل برنامه های غیر شاد و یاس آور.
۱۳- بحران کودکان بی شناسنامه‌ و منع تحصیل‌.
۱۴- بحران فقر در اکثر معلمان.
۱۵- بحران شکاف معلم- دانش آموز بدلیل محدودیت در گزینش معلمان نو اندیش‌.
۱۶- بحران نداشتن تبلت برای بسیاری از دانش آموزان.
۱۷- بحران عدم دسترسی بسیاری از دانش آموزان به اینترنت.
۱۸- بحران پایین بودن سرعت اینترنت و بی کیفیتی آموزش آنلاین.
۱۹- بحران کم توجهی به منزلت معلمان.
٢۰- بحران نگرش غیر حرفه ای و غیر علمی بسیاری از مقامات تصمیم گیر و ایدئولوژیک شدن نظام آموزشی.
٢١- بحران حجیم بودن کتب درسی و فقر شدید در دروس تاریخ که تضاد بین مدرسه و جامعه را تشدید می‌کند.

بحران ها و چالش های رنگارنگ در آموزش و پرورش

به عنوان مثال من به این نتیجه رسیدم هر چه در مورد دولت رضاخان ، امیرکبیر و مصدق و.. در مدرسه یادم دادند ناقص و غیر واقعی بود !
 به قول امیرکبیر !

به حال خودمان خون گریه کنیم !

اول مهر :

«  روز سردرد ملی »


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

بحران ها و چالش های رنگارنگ در آموزش و پرورش

منتشرشده در یادداشت
یکشنبه, 10 اسفند 1399 12:46

نقدی بر نوشته " دکتر معلمان "

گروه رسانه/

تاکنون دو نقد در موضوع " دکتر معلمان " در صدای معلم توسط مدیر این رسانه به رشته تحریر درآمده است . ( این جا ) و ( این جا )

علی اکبر رضا دوست، دکتر معلم ؛ نقدی بر آن نگاشته است .

منتشرشده در یادداشت

نگاهی بر عملکرد سالار قاسمی مدیر کل آموزش و پرورش استان البرز

زمانی که پاییز سال ۹۷ سالار قاسمی سکان مدیریت آموزش و پرورش البرز را به دست گرفت، مدیر هنرستان دستغیب در گوهردشت بودم و اکنون که چهار نعل به سمت تحویل افسار دولت تدبیر و امید به دولت دوازدهم هستیم ، مدیر شهیدستان کرج (مدرسه عادی دولتی) هستم. تاکنون در بیرون از سازمان به عنوان یک سفیر فرهنگی از ساحت آموزش و پرورش در حد توان دفاع کرده‌ام و البته در درون معمولا پلشتی‌ها و ناکارآمدی‌ها را به چالش کشیده و به تیغ نقد نواخته‌ام و بعد از این نیز اگر عمری بود انتقاد از درون و مدافعه در برون، مشی کاری ماست.

 حوزه آموزش و پرورش استان البرز با مشکلاتی چون تراکم شدید دانش‌آموزی به نسبت نُرم کشوری دست و پنجه نرم می‌کند و شهرستان فردیس با بیش از نیم میلیون جمعیت یکی از متراکم‌ترین نقاط شهری جهان؛ کماکان فاقد آ.پ مستقل می‌باشد.

حدود دو سال و اندی از حضور سالار قاسمی در کسوت مدیرکلی آموزش و پرورش استان البرز می‌گذرد. در این مجال اندک نگاهی گذرا به عملکرد این مدیرکل می‌اندازیم و بدیهی است که ذکر نقاط قوت نافی قصورات و کاستی های احتمالی نیست .

به طور مثال انتطار می رفت سالار قاسمی در چینش کابینه و انتخاب روسای نواحی و مناطق بر اساس اصل شایسته سالاری و همچنین تغییر رویکردها قاطعیت بیشتری نشان می داد و...

 قاسمی در مدت حضور خود در البرز، طبعا با افت‌وخیزهایی مواجه بوده است، خصوصا این که اوضاع عمومی آموزش و پرورش در دولت دوم روحانی اصولاً روز خوشی به خود ندیده است. انتخاب افرادی چون بطحایی به عنوان وزیر و سیاست‌های یک بام و دو هوای ایشان، روزمرگی و بی‌برنامگی را در آموزش و پرورش نهادینه نمود.

دوره حاجی‌میرزایی نیز تاکنون دستاورد ملموس و درخشانی برای کلیت آموزش و پرورش کشور در آموزش کرونایی به ارمغان نیاورده است. در استان البرز نیز بالطبع برنامه‌های آموزش و پرورش با چالش‌هایی (فرصت‌ها و تهدیدات) روبرو بوده است.

 متعاقب سفر اسفند ۹۹ وزیر آموزش و پرورش به استان، با انعقاد تفاهم‌نامه سه‌جانبه بین وزارتخانه، خیرین مدرسه‌ساز و استانداری البرز، اعتبارات ویژه‌ای برای شروع پروژه‌های جدید به منظور حل کمبود فضاهای آموزشی و تخصیص اعتبار برای اتمام پروژه‌های نیمه‌تمام و در دست اقدام در استان در حال وقوع می‌باشد. این مسئله را باید نقطه عطفی در تاریخ آموزش و پرورش البرز برای کم کردن از تراکم کلاس‌ها با اولویت فردیس و ناحیه ۴ قلمداد نمود.

نگاهی بر عملکرد سالار قاسمی مدیر کل آموزش و پرورش استان البرز

*  کسب رتبه دوم کشوری در ارزیابی شاخص‌های عمومی و تخصصی

*  ارتقاء رتبه کنکور از ۱۰ به ۷

*  امضای تفاهم‌نامه همکاری با اتاق بازرگانی و همچنین فنی و حرفه‌ای برای تربیت نیروی انسانی ماهر و کارآفرینی برای هنرجویان هنرستانی

*  تمهید مقدمات لازم برای تاسیس هنرستان کشاورزی البرز

*  امضای تفاهم‌نامه با استانداری برای تامین ۷۰۰۰ تبلت برای دانش‌آموزان نیازمند

*  تنظیم‌ نقشه راه آموزش و پرورش استان بر اساس سند تحول بنیادین و برقراری ارتباط مؤثر با سایر ارگان‌ها و صدا و سیما در جهت تبیین و تامین منافع آموزش و پرورش، فهم مدرن از جایگاه روابط عمومی و اطلاع‌رسانی و تلاش در جهت اشاعه فرهنگ سازمانی در گفتار و کردار نیز از رویکردهای مثبت قاسمی در دو سال حضورش در البرز قابل ذکرند.

* رایزنی گسترده با مقامات ملی و استانی از معاون رییس‌جمهور تا رییس سازمان نوسازی مدارس کشور و تلاش‌هایی از این دست فرصت مناسبی برای برون‌رفت از آچمز تراکم دانش‌آموزی و همچنین توسعه و پیشرفت سازمان آ.پ البرز می‌باشد.

* از دیگر کارویژه‌های قاسمی تشکیل شورای نقد درونی در سازمان آموزش و پرورش می‌باشد. بدیهی است که مدیران ریسک‌پذیر و پویا توانایی و جرأت برگزاری جلسه نقد از درون را دارا هستند و این باب میمونی‌ست که در صورت تداوم و جدی گرفتن می‌تواند مشکلاتی که حاصل ناهماهنگی و بعضا ناکارآمدی بخش‌هایی از کلیت سازمان آموزش و پرورش می‌باشند را با نقد از درون روغن‌کاری نماید.

*  یکی دیگر از کارویژه‌های آقایان قاسمی و معاونت‌های پشتیبانی، تلاش وافر برای احیای ۵ درصد سهم آموزش و پرورش از شهرداری به نفع آموزش و پرورش استان می‌باشد.

 ارتباط حسنه و منطقی مدیرکل با اهالی رسانه و خبر و روحیه پاسخ گویی و مدارا با منتقدین از نقاط مثبت مدیر کل می‌باشد.

نگاهی بر عملکرد سالار قاسمی مدیر کل آموزش و پرورش استان البرز

*  توجه به داستان استان شدن البرز بدون فراهم کردن زیرساخت‌های لازم در قضاوت از کارنامه مدیران امروز بایسته و شایسته می‌باشد. تراکم بالا و روزافزون دانش‌آموزان کرجی با هجوم فزاینده مهاجرین به این کلانشهر خود به تنهایی می‌تواند هر مدیرکلی را با چالش‌های جدی مواجه کرده و موجبات ناکارآمدی وی را فراهم آورد.

لذا در نقد مدیرکل آموزش و پرورش البرز باید تمام قطعات پازل و مجموعه شرایط را در کنار هم دید و سپس به نقد کارشناسی و منصفانه پرداخت.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نگاهی بر عملکرد سالار قاسمی مدیر کل آموزش و پرورش استان البرز

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

خیلی زیاد - 1.9%
زیاد - 0.9%
متوسط - 2.3%
کم - 2.5%
خیلی کم - 92.4%

مجموع آرا: 1986

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور