آقای دکتر زاهدی عضو محترم کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در آخرین اظهار نظر در مورد رتبه بندی معلمان اظهار داشته اند:
"در دانشگاه اینگونه نیست که فرد بعد از ۲۰ سال استاد تمام شود، ممکن است فرد ۳۰ سال هم سابقه خدمت داشته باشد اما در مرتبه دانشیاری باشد یا اینکه فردی در کمترین زمان ممکن به مرتبه استاد تمامی برسد."
همچنین در مورد تفاوت دریافتی بین رتبه ها بر این باور هستند که: رتبه بندی معلمان بنابر تعبیر جالبی مصداق یک مویز و چهل قلندر شده است که ظاهراً قرار است با بودجه اندک آن تمامی مشکلات مالی معلمان، بازنشستگان قبل از اجرای این قانون ، سرباز معلمان و حتی سرایداران محترم مدارس همگی حل و فصل شود!
"این توقع نباید ایجاد شود که در رتبهبندی همه به رتبه ۵ برسند. حتماً باید اختلاف حقوق بین رتبه یک تا ۵ وجود داشته باشد و شاید اختلاف ۳ برابری هم باشد."
در این مورد از آقای دکتر زاهدی که در رابطه با رتبه بندی معلمان نگاه مثبت و سازنده ای هم داشته اند این سوال را باید پرسید که در رتبه بندی مورد نظر شما «عملکرد» معلم را با چه معیار موثقی قرار است بسنجند که نتایج آن «یقینی» باشد و بر اساس آن به یک معلم سه برابر معلم دیگر حقوق پرداخت شود؟!
در مورد «دانش» معلم چطور؟!
اگر سنجه ها در رتبه بندی کیفی یا غیر دقیق باشند این امکان وجود دارد که بنا بر نظر افراد مختلف یا شیوه های گوناگون ارزیابی، نتایج متفاوت یا حتی ضد و نقیضی حاصل شود.
سوال این جاست که برای سنجش یقینی که نتیجه آن روایی و پایایی قابل اطمینان داشته باشد هم آیا فکری کرده اید؟!
برای یک چنین ایده بلند نظرانه ای نیازمند زیر ساخت های آموزشی و پژوهشی مناسب هستیم.
در این مورد وضعیت را چطور میبینید!
آیا آقای دکتر زاهدی برای تربیت ارزیاب های خبره و دوری از بیعدالتی و نگاه شخصی در امتیاز دهی و همچنین تضمین کیفیت آزمون های سنجش «دانش » و «عملکرد» معلمان راهکارهای علمی ، مفید و موثری در ذیل قانون رتبه بندی دارند؟!
واقعیت های آموزش و پرورش می گویند :چون تشخیص تفاوت عملکرد بین معلمان کاری بسیار دقیق و تخصصی بوده و اساسأ تفاوت ها جزئی و ظریف است ، این رویکرد یا پیشنهاد تفاوت سه برابری در پرداختی معلمان به واسطه رتبه بندی فقط به نارضایتی عمومی معلمان _به استثنای چند درصد قلیل__ خواهد انجامید!
چندی پیش مجتبی بخشی پور دیگر نماینده مجلس نیز با انتقاد از مطرح شدن مباحثی در خصوص برگزاری آزمون برای اعمال رتبه بندی فرهنگیان گفت: اگر قرار باشد برای فرهنگیان آزمونی برگزار شود این سئوال مطرح میشود که آیا همین رویه در خصوص اعطای امتیازات مربوط به برنامههای مشابه در دانشگاهها و سایر ادارات و سازمانها انجام گرفته است؟
از نظر ایشان لایحه دولت دارای اشکالات مشهود و مشکلات عدیدهای است که باید هرچه زودتر رفع شود.
اما نکته قابل توجه در اظهارات این نماینده محترم مجلس آنجاست که ایشان در نقد لایحه ارسالی رتبه بندی معلمان میگویند :
"آن دسته از کارکنان اداری که بخش اعظمی از آنان معلمان و کادر آموزشی هستند و از مدارس به ادارات منتقل شده و در کارهای ستادی به کارگیری شدهاند و همچنین سرایداران، معلمان حقالتدریس و سرباز معلمها، ظاهرا و بنا به اظهارات غیررسمی مسئولین ذیربط، از مزایای رتبهبندی محروم هستند."
ایشان گله مند است که چرا کارکنان اداری، سرایداران، معلمان حقالتدریس و سرباز معلمها از مزایای رتبهبندی محروم هستند!
رتبه بندی معلمان بنابر تعبیر جالبی مصداق یک مویز و چهل قلندر شده است که ظاهراً قرار است با بودجه اندک آن تمامی مشکلات مالی معلمان، بازنشستگان قبل از اجرای این قانون ، سرباز معلمان و حتی سرایداران محترم مدارس همگی حل و فصل شود!
ای کاش این دسته از نمایندگان محترم تببین بفرمایند که مثلاً چگونه معلم بازنشسته سالهای گذشته را میتوان اکنون و پس از بازنشستگی ارزیابی و تعیین رتبه کرده و از او در سالهای آینده انتظار ارتقاء رتبه را هم داشت ؟!
یا اینکه برای تعیین رتبه سرایداران زحمتکش مدارس و شیوه ارزیابی آنها و چگونگی ارتقاء رتبه آنها چه طرحی می توان ارائه و اجرا کرد؟!
اصلا از منظر این دسته از نمایندگان آیا سرایداران مدارس نیز قرار است مانند معلمان تعیین رتبه شوند یا روش دیگری را برای نیل به این منظور پیشنهاد می کنند؟!
مسئله ای که عمومآ در این قبیل اظهارات فراموش می شود این است که در صورت شمول بازنشستگان قبل از اجرای این قانون یا سرایداران و کارمندان اداره آیا نباید متناسب با جمعیتی که به این طرح اضافه می شود بر بودجه آن نیز افزود؟!
نکته دیگر اینکه در این صورت چه بسا لازم باشد عنوان «رتبه بندی معلمان» را نیز به «رتبه بندی کارکنان و بازنشستگان آموزش و پرورش» تغییر داد تا همه کارکنان را شامل شود!
با نگاه جدی تر به این مسئله آیا بهتر نیست بودجه مورد نیاز برای حل مشکلات مالی سرایداران یا بازنشستگان را از محل دیگری به جز بودجه رتبه بندی معلمان تأمین کرد؟!
نمایندگان محترم که بعضاً برای به ثمر رسیدن رتبه بندی معلمان نگاه مثبتی هم داشته اند شایسته است در نظر داشته باشند قانون رتبه بندی معلمان که آثار و تبعات آن سال ها بر نظام تعلیم و تربیت سایه خواهد افکند ؛ قانون مهمی است که ضمن در بر داشتن مشوق های مالی مناسب باید مطابق با اهداف اعلام شده به جهت افزایش انگیزه شغلی معلمان بسیار منسجم، دقیق و بر اساس واقعیت های موجود مدارس نوشته و اجرا شود.
در این مورد بهترین راهکار برای درک واقعیت های آموزش و پرورش اولا برداشت صحیح از معنا و مفهوم رتبه بندی معلمان و سپس استفاده از نقد و نظر معلمانی است که چندین دهه تجربه تدریس در این نظام آموزشی را دارند.
شاید تنها از این طریق بتوان میان واقعیت ها و ایده آل های ذهنی پلی ساخت و در رتبه بندی به اهداف اعلام شده یعنی افزایش انگیزه و رضایت شغلی معلمان نزدیک تر شد !
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
سرانه دانشآموزی عبارت است از متوسط هزینهای که توسط دولت طی یک سال مالی یا سال تحصیلی، برای آموزش یک دانشآموز یا آموزش گیرنده در هر یک از دورههای تحصیلی اختصاص داده میشود.
جمع کلی اعتبارات آموزش پرورش و سازمانهای تابعه آن با ردیفهای متفرقه انتقالنایافته در قانون بودجه سال ۱۳۹۹ به میزان ۷۲ هزار و ۶۰۰ میلیارد تومان بوده که با رشد ۵۵ درصد در لایحه سال ۱۴۰۰ به بیش از ۱۱۳ هزار میلیارد تومان افزایش یافته است.
آخرین آمار ثبت نام دانش آموزان در سال تحصیلی گذشته (بر اساس اطلاعات ثبت شده در سامانه سناد) ۱۵ میلیون و ۱۳۸ هزار و۵۲۳ نفر جامعه دانشآموزان را تشکیل میدهند .بنابر این سرانه دانش آموزی در ایران در سال تحصیلی ۱۳۹۹- ۱۴۰۰ تقریبا برابر با ۷۵۰۰۰۰۰ تومان است.یعنی کل هزینه ای که دولت برای هر دانش آموز در سال تخصیص می دهد با احتساب دلار ۲۵ هزار تومانی رقم ۳۰۰ دلار خواهد شد.
براساس آمار سازمان "همکاریهای اقتصادی و توسعه"، میانگین سرانه دانشآموزی کشورهای دنیا، ۹۳۱۳ دلار است .یعنی متوسط جهانی سرانه دانش آموزی ۳۰ برابر سرانه دانش آموزی در کشور ماست. این در حالی است که بیش از ۹۵ درصد بودجه آموزش و پرورش صرف حقوق پرسنل آموزش و پرورش می شود ، یعنی تنها ۵ درصد بودجه آموزش و پرورش سهم انبوهی از مشکلات و مسائل آموزش و پرورش می شود.
در چنین شرایطی باید سطح توقعات از این نهاد را کاهش داد. چنین نظام تعلیم و تربیتی دیگر سرمایه ساز و تحول آفرین نخواهد شد ، حتی اگر بهترین اسناد تحولی را در اختیار داشته باشد .اکنون با هجوم ویروس کرونا و گسترش پاندمی آن ، این کمبودها بیشتر خود را نشان خواهند داد. فقر امکانات و منابع برای تقویت زیر ساختهای فن آوری و الکترونیکی مدارس ، آموزش مجازی را با مشکلات شدیدی روبه رو ساخته است. بخش بزرگی از دانش آموزان به ویژه در مقطع متوسطه به بهانه بسته بودن مدارس ، ترجیح می دهند به صورت تمام وقت و یا پاره وقت به سراغ کار بروند و به تحصیل در فضای مجازی کمتر رغبت نشان می دهند و این مسئله انگیزه های ترک تحصیل را تقویت می کند.
در شرایط فعلی به دلیل فراهم نبودن ابزار مورد نیاز و زیرساختهای لازم، به شاخصی برای عمیقتر شدن شکاف آموزشی و لطمه بیشتر به پیکر نحیف عدالت آموزشی شده است و هماکنون بخشی از دانش آموزان به دلیل دسترسی نداشتن به آموزش مجازی از چرخه تحصیل باز مانده اند. در سال های قبل به واسطه غیبت در مدرسه، مدیر و معلم متوجه ترک تحصیل دانش آموز می شدند و تلاش می کردند دانش آموز را بازگردانند، ولی الان شناسایی این دانشآموزان سخت شده است و این به معنای ترک تحصیل پنهان در بین دانش آموزان است که زوایای دیگری از این بحران را نشان می دهند.
از طرفی پاسخ گو نبودن نظام فعلی آموزش و پرورش در ایجاد فرصتهای شغلی برای دانش آموزان ، جذابیت های حضور آنها در فضاهای کاری و داشتن شغل پاره وقت را زیاد کرده است.گرچه آمار ترک تحصیلی ها به صورت جسته و گریخته داده می شود ولی آمار دانش آموزانی که به صورت تمام وقت در فضای مجازی مشغول آموزش هستند علامت سوالی است که باید پاسخ شفافی به آن داده شود.
تجربه زیسته اینجانب به همراه تعدای از همکاران حکایت از شروع بحران و صدای زنگ خطر ترک تحصیل توده ای دانش آموزان به ویژه در شرایط کرونایی دارد.
بخش بزرگی از دانش آموزان به ویژه در مقطع متوسطه به بهانه بسته بودن مدارس ، ترجیح می دهند به صورت تمام وقت و یا پاره وقت به سراغ کار بروند و به تحصیل در فضای مجازی کمتر رغبت نشان می دهند و این مسئله انگیزه های ترک تحصیل را تقویت می کند.
اکنون گسترش ویروس کرونا باعث شدت گیری این بحران و عادی سازی آن توسط دانش آموزان می شود. بی توجهی به این موضوع و عدم سرمایه گذاری مناسب در زمینه آموزش و پرورش این بحران را به یک فاجعه تعلیم و تربیتی تبدیل خواهد کرد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
این افراد (به ظاهر کوهنورد) را هر روز بارها و بارها در مسیر منتهی به کوه میبینم، داستانهایی داریم با این ها؛
آنچه بیشتر از همه آدم را حرص میدهد خودخواهی بیانتهای این افراد است. دست کم یک رفتار کوچک، حاکی از اندکی شعور هم در آنها دیده نمیشود که دل آدم را خوش کند. انگار که عمدا و با حداکثر دقت بیشعور ساخته شدهاند.
در این گونهی نه چندان نادر، همه جنس و ظاهر و عقیدهای دیده میشود. ابدا از ظاهر آنها نمیتوانید متوجه چیزی بشوید. سنگ، گیاه، حیوان، انسان و آب از دست اینها در امان نیست. بسیار پر رو هستند و حتی گاهی اصرار دارند بیشعوری خود را به نمایش بگذارند و آن را نشانه cool بودن میدانند و البته آلودگی واژگانی و صوتی هم معمولا چاشنی اصلی است.
برای آنها حضور کودکان، خانمها یا هر کس دیگری مهم نیست و با اصرار در هر بحث و جملهای یکی دو واژه جنسی میگذارند .
یک زمانی زباله سازان و تخریب کنندگان، پنهان بودند، اما گونه جهش یافته آن جلوی چشم شما زباله پلاستیکی را به اطراف پرت یا به چیزی آسیب می زند!
( پارک جمشیدیه - مسیر کلکچال )
نر و مادهی این گونه، تفاوت رفتاری محسوسی ندارند. گاهی حتی خیلی هم خوشگل و خوش تیپ هستند اما چه سود که به قول رفقای آذری ما:
هیکلی چوخدو، شعوری یوخدو ! ( هیکل فراوان ، شعور نیست ! )
نکته دیگری را عرض کنم. این بار که وارد کوه یا طبیعت شدید دقت فرمائید، تا با پدیده عجیبی آشنا شوید، آن هم لکههای سیاهی است که گله گله در طبیعت به چشم میخورد!
بله ! رد سیاه سوختن و سوزاندن. نمیدانم این را چه کسی در مغز مردم ما فرو کرده است که حتما باید موقع حضور در طبیعت، آتشی هم برپا شود. مرتب میبینیم که چگونه پوشش گیاهی ضعیف و فقیر کوه صرف آتش روشن کردن میشود، اعتراض هم که میکنید، میفرمایند شاخه و علف خشک هستند. مگر توان تولید طبیعت در یک محدوده خشک، سنگلاخ و کم آب چقدر است؟
( کلکچال )
به خدا هیچ کجا و هرگز قانونی درباره لزوم پخت کباب در کوه و دشت، نوشته و مصوب نشده است. سادهترین راه حل، بردن کپسولهای کوچک گاز است.
شگفت این که، سراسر فضای مجازی پر است از طبیعت گردی، اما سهم آموزش و فرهنگ سازی تعامل با طبیعت در همان فضاها نزدیک به صفر است.
حال چنانچه با این لکه های سیاه روبه رو شدید، سعی کنید روی آن را با خاک بپوشانید، کربن باقی مانده به تقویت خاک تا اندازهای کمک میکند. حالا ما این را گفتیم، فردا نشود بهانه برای سوزاندن بیشتر. این را عرض کردم برای موقعی که دیگران این اشتباه را کرده باشند و شما بخواهید از زیان آن کم کنید.
( کلکچال )
یک حسن دیگرش نیز از میان بردن الگوی بصری است. بسیاری از آدمها ناخودآگاه جایی زباله میریزند که پیش از آنها کسی زباله باقی گذاشته باشد. همین دیدن آثار آتش هم علاوه بر از میان بردن قبح این کار، باعث میشود دیگران نیز به فکر انجام چنین کاری بیفتند.
شک نکنید کوهنوردان بیشترین آسیب را از این گروهها میبینند. گذشته از اینکه اینها وجهه کوهنوردان را خراب میکنند، باعث میشوند آنها از کار و تفریحشان بزنند تا رد پاهای آلوده را از طبیعت و کوه پاک کنند.
( مسیر صعود به قله دارآباد - یال شن سیاه - تهران )
کانال کمپین مبارزه با بی شعوری
یکی از دلایلی که برای اسلامی کردن علوم انسانی بیان می شود، جلوگیری از نفوذ فرهنگ منحط غرب و حفاظت و مراقبت از بنیان و کیان خانواده های ایرانی است. مسئله بحران در خانواده های غربی در ذهن مسئولان حوزه فرهنگی و آموزشی به چنان امر پذیرفته شده و طبیعی بدل شده است که در تک تک کنشهایشان در برخورد با غرب کاملا واضح و مشخص است. از اجاره هتل برای ورزشکاران اعزامی به اروپا (که سعی می شود دور از شهرهای ساحلی باشد) تا مامور همیشه بیدار صدا و سیما که با چشمانی هوشیار مواظب است تا از پخش حضور یک زن در ورزشگاه جلوگیری نماید. از ممیزی شدید بر نمایشنامه ها و رمان های ترجمه شده تا قیچی کردن فیلم های سینمایی غربی (چند سال پیش آثار اینگمار برگمان را هم در مجموعه آثار مبتذل گنجانده بودند) همه با هدف مواظبت از ارزش های انسانی و اخلاقی و دفاع از کیان خانواده صورت می گیرد.
اما مسئله ای که به دور از تبلیغات رسانه ای باید آن را مد نظر قرار داد، جایگاه واقعی خانواده در جامعه ما و جامعه غربی است.
برخلاف باور عمومی و پذیرفته شده، نرخ طلاق در کشورهای غربی در ۳۵ سال گذشته روبه کاهش بوده است. در خانواده های جوامع غربی خیانت زوجین به یکدیگر بسیار مذموم شمرده می شود، حقوق کودکان در خانواده بسیار مورد توجه و اهمیت قرار دارد و نهاد خانواده به شدت مورد حمایت دولت ها قرار دارد و در کل نگاه جامعه به افرادی که تشکیل خانواده داده و صاحب فرزند هستند، بسیار مثبت است.
در مقابل در جامعه ما آمار طلاق با سرعت بالایی در حال گسترش است. سن ازدواج و علاقه جوانان به تشکیل خانواده سال به سال در حال کاهش است. (به گونه ای که متوسط سن ازدواج در ایران از متوسط جهانی چندین سال بالاتر است) نگاه به ازدواج و تشکیل خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی ارزشمند سال به سال در حال کمرنگ شدن است. خیانت به پیوند زناشویی قبح خود را از دست داده و به «شیطونی» ساده تقلیل داده شده است. در بسیاری از خانواده ها دیگر والدین آن احترام سابق را ندارند و ازدواج موقت که قرار بود به عنوان ابزاری برای تسهیل ازدواج جوانان تبدیل شود عملا به ابزاری برای هوسبازی ثروتمندان، ملاکان، حاجی بازاری ها و سیاستمداران پا به سن گذاشته تبدیل شده است تا از این طریق در سنین پیری نیز طعم تجدید فراش با بانوان جوان را بچشند و همسر اصلی و فرزندان خود را در بهت و تعجب فرو برند.
مثال ملموس دیگر از بحران خانواده در ایران در میزان مسافرت ها به شهرهای بدنامی مانند پاتایاست. درست است که مسافران پاتایا از همه نقاط دنیا هستند، اما تفاوتی هست بین اغلب مسافران ایرانی و مسافران سایر کشورهایی که به این شهر سفر می کنند. در کشورهای غربی اغلب افرادی از طبقاتی با سطح تحصیلات و فرهنگ پایین، مسافران پاتایا را تشکیل می دهند و به ندرت می توان فردی صاحب خانواده و فرزند را در میان مسافران غربی پاتایا مشاهده کرد. اما در ایران پاتایا شهر محبوب تحصیل کردگان و طبقه متوسط جدید (کارمندان، پزشکان، مهندسان و..) است. مسافرانی که اغلب متاهل بوده و به دور از چشم همسر و فرزندان پاتایا را بهشت رویاهای خود برای استراحت و خرج پس انداز اضافی خود می دانند..
با توجه به شرایط حاکم بر جامعه ما و جوامع غربی در امور مربوط به بنیان و ارزش های خانواده، به نظر می رسد بیشتر از آنکه ما نگران نفوذ فرهنگ منحط غربی باشیم باید سعی کنیم ارزش های خانوادگی و اجتماعی آنها را به جامعه بیاموزیم.
کانال خرمگس
گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ دوشنبه 27 اردیبهشت نشست رسانه ای معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش با خبرنگاران به صورت " حضوری " برگزار گردید .
بسیاری از خبرنگاران که برای طرح پرسش ثبت نام کرده بودند هنگامی که مجری نشست نام آن ها را قرائت می کرد عنوان می کردند که به صورت اختصاصی و در پایان نشست پرسش خود را مطرح خواهند کرد .
پرسشی که در این جا مطرح می شود این است که این گونه امور را می توان به صورت تلفنی هم انجام داد ضمن آن که معنای نشست رسانه ای بیان مسائل و چالش ها جهت طرح آن در " حوزه عمومی " و برانگیختن حساسیت افکار عمومی برای وادار کردن مسئولان و مدیران جهت پاسخ گویی و شفاف سازی در حیطه اختیارات و عملکرد است .
« مدیر صدای معلم » پرسش های زیر را خطاب به معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش مطرح کرد :
« آبان 1397 در در میزگرد تخصصی دومین همایش « سواد رسانه ای و تعلیم و تربیت دانش آموزان در عصر رسانه» که در سالن کتابخانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار شد گفته بودید :
" رسانه مغز را شکل می دهد . باید از دوران ابتدایی تحصیل، سواد رسانه ای را با نگاه جامع آموزش داد و از یکسو نگری به آن پرهیز کرد .
در سراسر جهان نیاز رو به رشدی وجود دارد که آموزش رسانه های در برنامه درسی مدرسه گنجانده شود. استرالیا اولین کشوری است که آموزش رسانه ای اجباری را پایه نهاد و بخشی از برنامه درسی از مهد کودک تا کلاس دوازدهم را به این امر اختصاص داد. در آسیا هم فیلیپین نخستین کشوری است که آموزش رسانه ای را در برنامه درسی گنجانده است .
در 20 سال گذشته، کشورهای اروپایی مانند فرانسه، فنلاند و انگلیس، آموزش رسانه ای را در برنامه های درس ابتدایی، متوسطه و دانشگاه تلفیق کرده اند . "
اقدامات وزارت آموزش و پرورش در ایران در مورد این امر مهم چه بوده است ؟
چرا هنوز درس مستقلی با محتوای کاربردی و علمی در این زمینه تدارک دیده نشده است ؟
خانم حکیم زاده
حدود 15 ماهی است که مدارس تعطیل هستند .
در این مدت جز شما فرد دیگری در حوزه ستاد و برنامه ریزی حامی آموزش حضوری نبوده است .
نخست آن که چرا ؟
دوم آن که همراهی رسانه های حوزه آموزش و پرورش را در این زمینه چگونه ارزیابی می کنید ؟
آیا به آن ها نمره قبولی می دهید ؟
به نظر می رسد دوز توجه به آموزش های دینی و ایدئولوژیک در مقطع ابتدایی خیلی بالاست .
کتاب هدیه های پایه ی ششم از اول تا آخرش فقط توصیه به اصول دین و فروع دین است.
علاوه بر آن در درسی چون فارسی، آن قدر که به بررسی شهدای دفاع مقدس و کربلا و ... پرداخته شده از زندگی بزرگان و دانشمندان مطلب قابل توجهی نیست.
حتی در کتاب مطالعات اجتماعی هم همین وضع است.
آن قدر سلسله ها و تاریخ لعن شده و فقط دستاوردهای انقلاب اسلامی گنجانده شده که گویا در هیچ دوره ای مردم در رفاه و آسایش نبوده اند الا در این دوره.
در مورد شهدای مدافع حرم صحبت می شود ولی راجع به مدافعان محیط زیست خبری نیست .
چیزی در مورد شهروند نمونه، حقوق شهروندی و مدنی، دفاع از محیط زیست مشاهده نمی شود . این در حالی است که به اذعان کارشناسان در حال حاضر و آینده نزدیک ، مهم ترین مساله در ایران ، بحران محیط زیست خواهد بود .
با این محتوا چگونه قرار است تفکر انتقادی در دانش آموزان رشد پیدا کند ؟
و چگونه قرار است به کشوری نمونه در منطقه تبدیل شویم ؟
آن چه در زیر می آید ،؛ پاسخ معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش به پرسش های صدای معلم است .