«درست در امور کوچک شخصیت اشخاص آشکار میشود، زیرا آدمی در این امور نمیکوشد تا بر خود مسلط باشد و غالبا میتوان از اعمال ناچیز و روش عادی رفتار، به خودخواهی بی حد و مرز و بی ملاحظه گی مطلق فرد نسبت به دیگران به آسانی پی برد که طبق تجربه های بعدی، در امور بزرگ هم صادق است، اگرچه آن را انکار خواهد کرد و نباید چنین موقعیت هایی را از دست داد.
وقتی کسی در امور کوچک زندگی روزمره و روابط زندگی- امور کوچکی که قانون به آن توجهی ندارد- بی ملاحظه رفتار کند، تنها در پی منافع و آسایش خود باشد و به زیان دیگران رفتار کند، یا وقتی آنچه را که به همگان تعلق دارد به تملک خود درآورد و جز این ها، باید یقین داشت که عدالت در دل او جایی ندارد و به محض اینکه قانون و زور مانع او نشوند، در موارد بزرگ هم آدم رذلی است که نباید به او اعتماد کرد. »
آرتور شوپنهاور
از کتاب "در باب حکمت زندگی"
این روزها و به ویژه در تجمعات اعتراضی معلمان و بسیاری از مکتوبات کنش گران حوزه آموزش از « قانون » و تمکین مسئولان و مقامات جمهوری اسلامی به قانون زیاد می بینیم و می خوانیم .
بسیاری از آنان به اصول 3 و 30 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران استناد می کنند .
شاه بیت این تذکرات توجه دادن مسئولان به بندی از اصل حجیم سوم در مورد « تبعیض » می باشد که می گوید : « رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، در تمام زمینه های مادی و معنوی » .
نگاهی بر بنرها و پلاکاردها به ویژه در مناطق مرزی و دو زبانه یادآوری اصل 15 قانون اساسی می باشد .
در این تردیدی نیست که بسیاری از اصول قانون اساسی به ویژه در بخش « حقوق ملت » مورد بی توجهی و کم توجهی واقع شده اند و این مساله متاسفانه در ادبیات مسئولان ما به نوعی به یک فرهنگ سازمانی و رفتاری تبدیل شده است .
اما نوک پیکان انتقاد این مکتوب در این بخش متوجه رفتارهای متناقض ( پارادوکسیکال ) توسط همان معلمانی است که در جایگاه کنش گر و یا مطالبه گر معترض این قانون گریزی و قانون ستیزی مقامات هستند .
این معلمان مبنای تجمعات خود را متوجه اصل 27 قانون اساسی می کنند که البته سخن درستی است اما هیچ گاه به این پرسش پاسخ نداده و یا نمی دهند که تعطیل کردن مدرسه و یا کلاس به خاطر عدم پرداخت مطالبات آنان توسط دولت و به تبع آن محروم کردن دانش آموزان از « حق آموزش » مبتنی بر کدامین بند و یا ماده قانونی در نظام جمهوری اسلامی است ؟
چرا نگاه به قانون و اجرای آن گزینشی می باشد ؟
ممکن است برخی از این فعالان به موضوع " نافرمانی مدنی " اشاره کنند که البته این یک قیاس مع الفارق است .
منطقی و منصفانه نیست که عده ای برای توجیه رفتارهای خود به برخی مواد قانون اساسی جمهوری اسلامی استناد کنند اما به سایر مواد قانونی که به نفع آنان نیست بی توجهی کنند .
به عنوان یک کنش گر خودم منتقد برخی قوانین مدون مانند قانون رسیدگی به تخلفات اداری آموزش و پرورش هستم و بر این باورم که این قانون متناسب با شرایط حال حاضر نیست و می باید در جهت منافع آموزش و ارکانی که فاعلیت فرآیند آموزش را بر عهده دارند مورد تجدید نظر قرار گیرد اما قانون ، قانون است . چگونه در بحث رفاهیات ، سطح معیشت ، قیمت اتومبیل و کالاها ، شیوه اداره مدارس و... این مقایسه ها به کرات صورت می گیرند اما وقتی نوبت به قانون گرایی ، احترام به حقوق مدنی و شهروندی ، رعایت حریم خصوصی ، حفظ محیط زیست و.... می رسد یک دفعه به مرتبه ی ایران تنزل می یابیم و باید سطح توقعات و اننظارات را کاهش دهیم .
اگر قانونی بد است باید برای تصحیح و یا تعدیل آن از طرق مدنی تلاش و مطالبه گری کرد .
برخی معلمان عنوان می کنند که هدف آنان از اعتصاب و یا تحصن در مدارس ، آموزش اصول و فلسفه مطالبه گری به دانش آموزان است تا بتوانند حق خود را نهادهای مسئول بازستانند .
این گزاره در ماهیت خود نوعی سفسطه و یا مغالطه است .
تجربه و عقل می گوید که کشاندن مساله مطالبات معلمان - که بیشتر از جنس « معیشت » است به سطح کلاس و میان دانش آموزان - حاصل و یا نتیجه ای جز کاهش و یا نابود کردن ته مانده اقتدار معلمان نخواهد داشت چه بسا فردا که اوضاع عادی شود و بحث تعارض منافع و یا اصطکاک سلایق پیش آید همان دانش آموزانی که معلمان در کنار آنان عکس یادگاری گرفته اند از همین مساله به عنوان چماق و یا نقطه ضعفی بر علیه همان معلمان استفاده خواهند کرد .
ترسیم و تحریر برخی مطالبات بر سطح تخته سیاه توسط معلمان که برآیند آن ممکن است برانگیختن احساس دانش آموزان و اولیای آنان باشد نهایت سطحی نگری و ساده انگاری این معلمان برای یافتن شریک ( Partner) در حوزه مطالبه گری است چرا که به نظر می رسد ذهنیت غالب در جامعه نسبت به معلمان خیلی مثبت نیست و آنان از این اعتراضات حمایت نمی کنند و یا همدل نیستند ( 1 )
نگاهی بر نوع و سطح اعتراضات معلمان نشان می دهد که جنس این کنش ها بر دو محور استوار است :
1- معیشت ( افزایش حقوق )
2- استخدام
برخی در نفی این ادعا چنین بیان می کنند که ما فقط به فکر خود نیستیم و فی المثل آموزش رایگان ، عدالت آموزشی ، آزادی معلمان زندانی و... هم جزو مطالبات ماست . تجربه و عقل می گوید که کشاندن مساله مطالبات معلمان - که بیشتر از جنس « معیشت » است به سطح کلاس و میان دانش آموزان - حاصل و یا نتیجه ای جز کاهش و یا نابود کردن ته مانده اقتدار معلمان نخواهد داشت
اما آیا واقعا این ادعایی صادقانه و مقرون به واقعیت است ؟
آیا جامعه و گروه های مختلف این ها را می پذیرند ؟
به نظر می رسد کانون ها و انجمن های صنفی آگاهانه و برای کاهش ذهنیت منفی جامعه در حیطه خودمحوری مبادرت به این کار می کنند .
اگر آنان در ادعای خود صادق هستند برای یک بار هم که شده به جای لیست کردن فهرست بلند بالا از مطالبات و درخواست ها فقط یک مطالبه آن هم در حوزه مطالبات دانش آموزان را به جامعه عرضه کنند .
در رفتارهای عادی و روزمره بسیاری از معلمان بعضا مشاهده کرده ام که آنان در زمینه احترام به قوانین و قراردادهای اجتماعی تفاوت معنا داری با سایر اقشار و مردم عادی ندارند . ممکن است بسیاری از آنان حتا به قوانین راهنمایی و رانندگی هم وقعی ننهند .
بارها شده که در زنگ های تفریح و یا جلسه شورای معلمان به این موارد اشاره کرده ام .
صفحه و یا مخرج مشترک پاسخ معلمان به این پرسش ها این بوده که ما در ایران زندگی می کنیم . در واقع ، معلمان و یا بخشی بزرگی از آنان به نوعی خود را با وضعیت ناهنجار جامعه همساز و هماهنگ کرده اند و این می تواند برهانی بر پایان یافتن نقش « مرجعیت اجتماعی » برای آنان باشد .
تناقض بزرگ و غیرقابل درک در این نامعادله اجتماعی که بارها به آن اشاره کرده ام آن است که چگونه در بحث رفاهیات ، سطح معیشت ، قیمت اتومبیل و کالاها ، شیوه اداره مدارس و... این مقایسه ها به کرات صورت می گیرند اما وقتی نوبت به قانون گرایی ، احترام به حقوق مدنی و شهروندی ، رعایت حریم خصوصی ، حفظ محیط زیست و.... می رسد یک دفعه به مرتبه ی ایران تنزل می یابیم و باید سطح توقعات و اننظارات را کاهش دهیم .
باید با خودمان و دیگران صداقت داشته باشیم و همدیگر را فریب ندهیم و دچار خودفریبی و دگرفریبی سازمان یافته نشویم .
اگر معلمان واقعا به دنبال آموزش مطالبه گری به دانش آموزان هستند باید از آموزش « تفکر انتقادی » شروع کنند به شرطی که خود آن را آموخته و به الزامات آن پای بند باشند .
تنها افق امیدبخش در این جامعه برای خروج از بن بست «صداقت » است .
( 1 ) ( کلیپ ویدئویی زیر سخنرانی یک خانم معلم را در اعتراض معلمان نشان می دهد )
نظرات بینندگان
سلام و ارادت
درسازمان معلمان ایران که حقیر قایم مقام دبیرکلی را به عهده دارم به تمام دغدغه های شما در نوشتار فوق اهتمام داریم و به عنوان یک تشکل قانونی از هیچ تلاشی فروگذار نیستیم ولی شما سعی دارید این سازمان و نهاد های مشابه رو به ناتوانی متهم کنید هرچند که با تصاویر ی که گذاشتین سعی بر تهییج معلمان به اعتصاب دارید ولیکن ما در سازمان نه مثل شما غیر مستقیم بلکه صراحتا معلمان را به ترک کار تشویق میکنیم چون تنها راه حل همین است
عزت عالی مستدام
آقای علی تفکری
سپاس از توجه شما .
من بار نخست نیست که عملکرد تشکل های فرهنگیان را نقد می کنم و بار آخر هم نخواهد بود .
فکر می کنم تاکنون مطالب صدای معلم را خوب و عمیق مطالعه نکرده اید ؟
من تماما با کنش اعتصاب معلمان در مدرسه مخالفم و بارها بر آن تقریر و تحلیل نگاشته ام .
بابت آن هم دوستان شما در کانون های صنفی به جای نقد فقط اتهام پراکنی کردند و شما هم سکوت کردید !
پایدار باشید .
سلام
این هم تازه باب شده که تا مساله ای را تحلیل و یا تبیین می کنی سریع راهکار می خواهند !
بیان درست و جامع مساله خودش حل مساله است .
در ضمن وظیفه روزنامه نگار ارائه راهکار نیست و هر فردی در نقشی وظیفه ای برایش تعریف شده است .
در دنیای مطالبه گری و کنش گری ، سکوت هیچ جایگاهی ندارد .
امیدوارم که این گونه باشد .
پایدار باشید .
سلام
تحلیلی بر کنش های اعتراضی معلمان نوشته ام .
« حق نقد » برای شما و همه محفوظ است .
من دقیقا متوجه « اخلاق فردی » و نقد « رفتار اجتماعی » نمی شوم .
اگر مبنا برای کنش گران و مطالبه گران « قانون » است نباید با آن گزینشی و سلیقه ای برخورد کرد .
اتفاقا در این وانفسا ، نیروهای مختلفی که برای ورود به آموزش و پرورش خیز برداشته اند در اعتراضات اخیر معلمان خود را به نوعی به آن الصاق کردند در حالی که در هر تجمع و اعتراض باید محورهای تجمع و خواسته ها شفاف و دقیق و البته محدود باشند .
نمی شود و منطقی نیست در هر اعتراض میدانی ده ها مطالبه را ردیف کرد .سنگ بزرگ علامت نزدن است .
اخبار تجمعات نیروهای قراردادی و خرید خدماتی در صدای معلم تاکنون منتشر شده است .
پایدار باشید .
چی رو نقد کنن؟
سلام
این یک مقاله علمی نیست !
تحلیلی است بر رفتارها و کنش های معلمان در حوزه مطالبه گری بر اساس آن چه مشاهده کرده ام .
هر چند قابل درک است که پذیرش واقعیت بسیار تلخ است به ویژه برای جامعه ای که هنوز با الفبای « تفکر انتقادی » هم آشنا نیست و سعی در توجیه رفتارهای نادرست و آموخته شده خود بر اساس تربیت غلط و غیرعلمی دارد .
پایدار باشید .