روز سوم اسفند ۱۴۰۰، در تجمع اعتراضی معلمان شیراز، صدایی شنیده شد که به لحاظ مصدر و محتوا تقریباً بیسابقه بود؛ در تجمع آنروز، بانویی خود را به میکروفون میرساند و با صدای رسا و بیان شیوا و صریح و بیپروا، نقض قانون آموزش رایگان در مدارس را مورد انتقاد قرار میدهد. او با فریاد بلند میگوید:
« من به عنوان ولی دانشآموز اینجا حاضر شدم. آمدم به مدیر مدرسهی دخترم بگویم شرم بر شما که می گویی فرهنگی هستم اما دستت را در جیب من کردی تا مدرسهات را مدیریت بکنی. دختر مرا از کلاس و مدرسه بیرون انداختی و کد کاربری او را غیرفعال کردی به خاطر اینکه من وظیفهای که گردنم نیست، و کاری که نباید انجام بدهم را انجام ندادم؛ من شهریه پرداخت نکردم» (کف و تشویق تجمع کنندگان همراه با شعار "آموزش رایگان حق فرزند ایران").
او در ادامه سخنان خود با همان لحن تند و الفاظ تلخ و تحقیرآمیز، موضع مسئولین [آموزش و پرورش ] در برابر تجمع معلمان را مورد شماتت قرار میدهد و میگوید: « هزاران ننگ و هزاران شرم بر همهی مسئولینی که [به جای پاسخ گویی به مطالبات تجمع کنندگان] و دفاع از حقوق معلم و دانشآموز، همهی همّ و غمّ و فکرشان این است که ما را [سرکوب و] از کف خیابان جمع کنند تا نتوانیم حق مسلم خودمان و بچههایمان را بگیریم».
وی در انتهای سخنان خود به مقایسهی دفتر مدیر مدرسهی دخترش با اتاق معلمان میپردازد و این بار، مصرف نابه جا و اسرافگونه و غیرمنصفانهی پولهای دریافتی از دانشآموزان را به باد انتقاد میگیرد و به توصیف وسعت و مبلمان راحتی دفتر اختصاصی مدیر مدرسه میپردازد و آن را با اتاق تنگ و تاریک معلمان مقایسه میکند و میگوید: «وقتی [مدیر مدرسه] به دستور بالادستیهایش مرا به مدرسه [کشاند] که راهنمایی و هدایت و [ارشادم] کند و از من شهریه بگیرد، وقتی می خواستم وارد دفتر اختصاصی ایشان و مبلمان راحتی [آن] شوم، دفتر ایشان یک سالن بزرگ بود. یعنی شهریه را میگیرند و برای خودشان دفتر میسازند و معلمان در یک اتاق تنگ و تاریک، روی صندلی اداری مینشینند »!
این توصیف و تحلیلی که او از فضای اداری و آموزشی مدرسه دارد، توصیف و تحلیل میلیونها والدین دانشآموز نیز هست که برای اولین بار از بلندگوی تجمع اعتراضی معلمان در کف خیابان به گوش میرسد.
در این قسمت از سخنان او حد اقل دو نکتهی قابل تأمل جلب توجه میکند:
اول اینکه؛ به باور او دریافت پول و شهریه از دانشآموزان به فرمان و فرمایش بالا دستیها صورت میگیرد و بالانشینان نیز در نقض اصل سیام قانون اساسی با مدیران مدارس همدستاند و بلکه بر این نقض آشکار فرمان میدهند.
دوم اینکه؛ از نظر وی، مدیران مدارس -البته نه همهی آنها- با اینکه تمام هزینههای جاری مدارس و اعتبارات مورد نیاز جهت انجام تعمیرات و تهیهی تجهیزات و ملزومات آموزشی را از محل کمکهای مردمی تأمین میکنند، اما در تخصیص اعتبارات و اولویتبندی هزینه کردها عدالت را رعایت نمیکنند و درآمد حاصل از محل کمکهای اجباری را -که با رندی و زیرکی، کمکهای مردمی داوطلبانه نام گرفته- به جای اینکه به زخمی عمیق بخش آموزش بزنند، برای نیل به فانتزیهای ریاست و مدیریت و تدارک دفتر کار بزرگ و مبلمان شیک و مجلل و راحتی صرف می کنند.
او وسعت دفتر مدیر مدرسه و مبلمان راحتی آن را در کنار اتاق تنگ و تاریک معلمان، توأمان میبیند و آن وضعیت را برنمیتابد. یقیناً هر کسی که در جریان بودجهی اپسیلونی تخصیص یافته به مدارس و قطع سرانه دانشآموزی باشد، چنین تحلیلی خواهد داشت و صرف پول دانشآموز برای تدارک فانتزیهای دفتر ریاست را غیرقابل قبول میداند.
فریاد اعتراض او، به رویه و رفتار مدیر مدرسهی فرزندش، در واقع پژواک نارضایتی همهی دانشآموزان و پدران و مادران و معلمان مدافع آموزش رایگان است که در سوم اسفند ۱۴۰۰ از بلندگوی تجمع اعتراضی معلمان شیراز انعکاس یافته است.
اکنون جامعهی معلمان که بیش از اولیای دانشآموزان از مسائل خرد و کلان آموزش و پرورش خبر دارند و بر آنچه بر پیکر زخمی نهاد تعلیم و تربیت میگذرد، واقفند، باید در لیست مطالبات خود بیش از پیش بر توقف پولی سازی و طبقاتی سازی آموزش تأکید کنند.
« آموزش رایگان، برای تمام فرزندان ایران ».
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
باید توجه داشت که مسائل مبتلا به آموزش رسمی همچون به اصطلاح "کالایی سازی اموزش" یا "قانون گریزی" توسط فرادستان احتمالآ مربوط به سوژه بازار آزاد است.
این بازار است که قیمت را مشخص می کند!
در این بازار همه سوژه ها و ابژه ها قابل قیمت گذاری و فروشند ؛ چه آموزش باشد، چه آدامس بادکنکی ، چه پوشک اطفال!
در این بازار بالطبع هر کس که توان خرید بالاتری داشته باشد ، می تواند کالاهای مرغوب تری را سوا کند!
فرزندان فرادستان به مدارس لاکچری خودشان می روند و فرودستان هم به مدارس عادی!
سپاس از توجه و ثبت دیدگاه خوبتون.
انتظار این است که این یک قلم (آموزش) استثنا باشد و ذیل قوانین و مقررات بازار نرود. برای همه یکسان باشد؛ سوا کردنی نباشد؛ کودکانی که در خانوادههای فقیر متولد میشوند، نه به اندازهی کودکان ثروتمندان میخورند، نه به اندازهی آنها سفر میکنند و نه مثل آنها میپوشند و میآسایند. حد اقل باید از حق آموزش رایگان و عادلانه برخوردار باشند.
حق همگان