اینجانب عمری است که با افتخار معلمی کرده ام و با معلمان بسیار نشست و برخاست داشته ام و قاطبه ایشان را انسانهایی شریف، دلسوز، قانع و محجوب یافته ام. در یک دهه اخیر به دلائل مختلف، مانند تورم و فشار اقتصادی، عرصه بر این قشر زحمتکش و وطن دوست تنگ شده است. ولی اکثر ایشان با دلسوزی و ایثارگری، به عشق دین و میهن به آموزش و تربیت فرزندان ایران زمین همت گماشته اند. فلذا، در مقابل ملت روسفیدند. ولی... گناه ایشان چیست؟
طنز تلخ زیر شرح حال دوران معلمی ماست.
آقا معلم از دوران کودکی دوست داشت، آقا معلم شود. چون تصور می کرد، آقا معلمی، هم آقایی دارد و هم معلمی. شاید هم اشتباه فکر می کرده است. البته از نظر اهل فن، آقا معلمی مزایای بی شماری دارد:
1- یکی اینکه در همین دنیا دستت از دار دنیا کوتاه است. لذا، خود به خود از مادیات فاصله میگیرید. آنتالیا و پاریس و حتی قشم هم نمی روید. و شاید به معنویات گرایش پیدا کنید.
2- دوم اینکه در اوقات فراغت نیز اگر باشد، باز هم به فکر آموزش و تربیت دانشآموزان هستید: مثلا، مطالعه می کنید، طرح درس می نویسید، آزمون طراحی می کنید، ورقه تصحیح می کنید. به دنبال حل مشکلات روحی و جسمی دانش آموزان می روید. ناسلامتی، مدرسه خانه دوم دانش آموز و شما پدر معنوی بچه های معصوم هستید. پس، نمی توانید نسبت به سرنوشت ایشان بی تفاوت باشید و خلاصه اینکه معلمی، قر و فر زیادی دارد. لذا، سی سال کامل از خدمت را می توانید بدون پرداختن به امور دیگری تمام وجودتان را وقف معلمی نمایید. یعنی باز هم در اوقات فراغت فرصت پرداختن به امور مادی را خود به خود از دست می دهید. و اصطلاحا، با سر می افتید تو عسل. حالا عسل چینی یا ایرانی باشد، فرق زیادی نمی کند. مهم اصل کار است. کاش مانند کشیشان مسیحی ازدواج را برای معلمان حرام می کردند، تا بهتر به کارشان برسند. شاید، هم هر یک از مادر ترزاها هر سال یک جایزه صلح نوبل به ارمغان می آورد. اون موقع با پول آن می توانستید کلی مدرسه احداث کنید و دانش آموزان خیلی معصوم را نیز کمک کنید.
3- سوم این که؛ وقتی آقا معلم باشید، باید واقعا مثل آقاها رفتار کنید. مثلاً ، هرگاه یکی از خویشان یا آشنایان برای ضمانت بانکی یا ضمانت خرید به شما مراجعه کرد، باید بلافاصله پاسخ مثبت دهید. چون، دور از شان آقا معلمی است.
شاید برای برخی از آقامعلم ها سوال باشد؛ که چرا ما؟ و البته، پاسخ آن کاملا روشن است. اصلا، از خودتان پرسیده اید، که چرا این همه آقا معلم در مملکت سرکار هستند؟ آیا دولت ها پول یامفت دارند که این همه آقا معلم را اجیر کنند؟ احتمالاً پاسخ شما این است که برای آموزش و تربیت دانش آموزان. ولی، پرواضح است که اولین وظیفه فرضی شما، یعنی آموزش، دست موسسات خصوصی و مافیای کنکور است. و دومی، یعنی تربیت، هم دست فضای مجازی (فجازی) است. دلیل، آن نیز کاملا روشن است. والا، آیا نتیجه تربیت فرزند در یک خانواده ایرانی، به شیوه ایرانی –اسلامی، باید این چنین باشد؟
نویسنده، درباره اسلامی بودن جوانان حرفی ندارم. چون تخصص و اطلاعات کافی ندارم. ولی درباره منش و رفتار ایرانی جوانان ایرانویچ کلی حرف دارم. مثلا، کدام مملکت را سراغ دارید که اکثر جوانان آن به دنبال مهاجرت یا به قول خودشان فرار باشند. پس، مام میهن چه می شود؟! بنابراین، آقایان معلم توجه داشته باشند که در این زمینه، وظیفه خاصی به عهده شما نیست! حالا می پرسید پس برای چه منظوری ما را سرکار گذاشته اند. منظور از سرکار گذاشتن همان استخدام است. پس، دقت بفرمائید: ایران ما از ۲۳ میلیون خانواده تشکیل شده است. خیلی از ایشان جزو دهک های پائین محسوب می شوند و متاسفانه فعلا به دلائل فنی امکان تغییر دهک را نیز ندارند. از طرف دیگر، عموم ایشان آبرومند هستند. بنابراین در صورت بیکاری یا بی پولی چه کار باید بکنند؟ اگر کلاه خود را قاضی کنید، بهترین کار این است که فعلا مقداری از پول نفت را به امانت به ایشان بدهند؛ تا هر موقع وضع مالی مناسبی داشتند، پول دولت را پس بدهند. خوب، حالا چه ضمانتی هست که سر موقع بدهی خود را پس بدهند؟ و بار دیگر جواب آن کاملا روشن است: به صورت وام و از طریق بانک ها. تا این وسط دولت هم سودی ببرد و حقوق شما را بدهد. و هم این که خانواده های آبرومند ایرانی دستشان را جلوی کس و ناکس دراز نکنند.
آیا دوست داشتید خودتان بی بضاعت بودید و دستتان پیش دیگران دراز می بود؟
آیا دوست دارید دهک های پایین جامعه بی پول باشند و بزهکار باشند یا خدائی نکرده معتاد شوند؟ قطعا دوست ندارید! چون دون شان آقا معلمی است.
ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست. یکی از وظایف مهم دولت ها تامین معاش و مسکن برای همه ایرانیان است. لذا، هر یک از آقامعلم ها ،که تعدادشان به بیش از یک میلیون نفر می رسد، شرعاً، عرفا و قانوناً باید به داد هم وطنان خود برسند. شاید کمترین کاری که از عهده ی یک آقامعلم ساخته است. البته آموزش و پرورش نیز با همکاری بانک های مختلف شرایط را به نحوی آسان نموده اند که با وجود حقوق بسیار پایین آقامعلمان، هر یک از ایشان بتواند برای ۲۳ خانوار ایرانی یعنی چندین برابر حقوق خود، ضمانت نماید و این لطف بزرگی در حق شماست. کجای دنیا این همه اعتبار به یک آقامعلم زپرتی (شرمنده ام قهرمانان وطن) می دهند.
4- چهارم این که، با ضمانت آقامعلم ها جریان سرمایه در داخل کشور برقرار می شود. کسب و کارها رونق پیدا می کنند. و سایر کارمندان نازنین دولت نیز در رفاه و آسایش زندگی خواهند کرد. و هیچ کودک ایرانی بی سواد نخواهد ماند. و هیج پدر ایرانی در نزد خانواده اش شرمنده نخواهد شد.
واقعاً چنین شرایطی برای کدام یک از کارمندان دولت فراهم شده است؟
بدون شک، فقط برای آقا معلمان؟! بنابراین: آقا معلم حیا کن ؛ رتبه بندی را رها کن!!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.